حرف های جنون آمیز وزیر اطلاعات
تکرار همه راه هائی که
شاه نیز در سال 57 رفت!
شیرازه حکومت از هم گسسته است و با یورش و دستگیری های گسترده و حتی تبعید و اعدام دسته جمعی نیز این شیرازه دوباره گره نخورده و به هم وصل نخواهد شد. اظهار نظرهای عالی ترین مقامات امنیتی و اطلاعاتی و نظامی جمهوری اسلامی در 48 ساعت پس از تاسوعا و عاشورا برجسته ترین نمونه های این از هم گسیختگی است. این که یکباره در تهران 1500 نفر و در اصفهان نزدیک 500 نفر و در شهرهای دیگر نیز به همین نسبت ها دستگیر کرده و یا دستگیر بکنند، دلیل استواری حاکمیت نیست، بلکه درست دلیل ضعف و از هم گسیختگی است. حکومتی که دست به این اقدامات می زند، اولا در داخل خود بشدت دچار اختلاف نظر و رقابت است و دوم این که بشدت وحشت زده است و از سقوط می ترسد.
تمام این طرح ها را شاه هم تجربه کرد و سرانجام از نفس افتاد. عده ای کم اطلاع مدعی می شوند که این آقایان می خواهند اشتباه شاه را نکرده و مردم را سرکوب کنند. یعنی راهی را که شاه رفت نروند. این استدلال اگر تشویق به دستگیری و کشتار نباشد، از سر بی اطلاعی است.
شاه، همه راه ها را رفت. نه تنها با کودتای 28 مرداد و سالهای پس از آن، نه تنها در 15 خرداد، بلکه در سال 56 و 57 نیز این راهها را رفت، اما در سال انقلاب بدلیل وسعت جنبش انقلابی، گستردگی آگاهی مردم از ماهیت حکومت و خرد اجتماعی که در سراسر ایران مردم به آن دست یافته بودند، آن راه حل های 28 مرداد و 15 خرداد دیگر جواب نداد. مسئله اینجاست.
ژنرال های تند رو شاه هم سرانجام او را که اساسا فردی ترسو و درعین حال اسیر کش بود، قانع کردند و اجازه کشتار از او گرفتند و در میدان ژاله مردمی را که بصورت تحصن روی زمین نشسته بودند به رگبار مسلسل بستند. از کشته، پشته در این میدان باقی ماند. کسانی که این صحنه را از نزدیک دیده اند، هنوز در قید حیات اند. اجساد را با کامیون های خاک بر، مثل زباله جمع کردند و ماشین های آب پاش در عرض چند ساعت زمین را از خون شستند.
اگر آن کشتار، گرهی از رژیم شاه باز کرد، کشتاری مشابه در این روزها می تواند گره جمهوری اسلامی را باز کند. بنابراین، شاه نیز همه راهها را رفت، درحالیکه مردم تنها به یک راه رفتند: سرنگونی استبداد سلطنتی و شخص شاه!
رژیم شاه نیز برای گریز از بحران یک شبه یورش آورد و دهها چهره سیاسی و هنری و ادبی کشور را دستگیر و به زندان منتقل کرد و نزدیک به دو تا سه ماه نیز آنها را در زندان نگهداشت. جنبش مردم بی اعتناء به این دستگیری ها به سوی هدف ادامه یافت. در کاروانسراسنگی – فاصله تهران و کرج- به مردمی که از مراسم بزرگداشت مصدق می آمدند یورش برد و سیاسیون وقت را زیر باتوم و چماق گرفت. از جمله مرحوم داریوش فروهر که تا پایان عمر از درد گردن ناشی از آن یورش می نالید!
نگوئید شاه همه راه ها را نرفت و به همین دلیل سقوط کرد. سرود دلخراش یاد حکومت ندهید. شاه هم همه راه ها را رفت و اتفاقا با عبور از همه راه ها و امتحان کردن همه آنها بود که "مرگ بر شاه" را به شعار انقلاب 57 تبدیل کرد. همه این راه ها را رفت، به جز آن راهی که از همان نخستین جرقه های جنبش انقلابی- اگر زیرک بود و یا مشاوران زیرکی داشت – با تسلیم شدن بموقع به خواست مردم باید می رفت که نرفت و اساسا دیگر در ظرفیت آن نظام چنین عقب نشینی نبود!
شاه هم در تمام طول سال 1356 بیشتر و در سال 1357 کمتر، همین استدلال هائی را می کرد که مقامات اطلاعاتی و امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی اکنون می کنند. معترضان را عده ای اغتشاشگر خطاب کرد که از آنطرف مرزها (اشاره به اتحاد شوروی وقت) کسانی آمده و آنها را فریب داده اند. بعدها انگلستان و رادیو بی بی سی را هم شریک توطئه ای کرد که ابتدا می گفت زیر سر روسیه است!
او نیز در سال 56 و سپس سال 57 خرابکاران، مارکسیست های اسلامی و توده نفتی ها را عامل تحریک مردم برای اغتشاش معرفی می کرد.
نگوئید شاه همه راه ها را نرفت. رفت! و اکنون کودتاچی های حاکم پا جای پای او می گذارند و با چه دقتی سعی می کنند یک قدم خلاف آن مسیر بر ندارند!
به اظهارات مضحک روز گذشته وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی توجه کنید. آنجا که می گوید اغتشاشگران عاشورا اسلحه داشتند. مجاهدین خلق را در میان اغتشاشگران دستگیر کرده ایم و...
او که بر حسب تمام شرایط بی سوادترین و عامی ترین وزیر اطلاعاتی است که در 30 سال گذشته جمهوری اسلامی داشته، حتی برای دقیقه ای نمی تواند خود را به جای مردم تصور کرده و از خویش بپرسد: حاجی! اگر مجاهدین خلق اغتشاش کرده اند، چرا اطرافیان خاتمی و دکتر یزدی را دستگیر کرده ای؟
این همه فیلم از تظاهرات و وقایع عاشورا روی یوتیوب است و مردم هم دیده اند. حتی در یک مورد مردم سلاح نداشته اند. حتی آنجا که باتوم و چماق نیروهای سرکوبگر را از آنها گرفته اند، آن را روی دست بلند کرده و به دیگران نشان داده اند. هرجا که یک فرد نیروی انتظامی به چنگ مردم افتاده، دهها مدافع پیدا شده که مانع کتک زدن آنها توسط مردم خشمگین شده و آنها را به گوشه ای امن برده اند. این سنت و شرف و لوطی منشی ایرانی است که ضعیف و اسیر را نمی زند. کاری که فرماندهان سپاه می کنند و زیردست های خودشان را مجبور به زدن مردم بی دفاع و به گلوله بستن آنها کرده اند. یگانه وسیله دفاعی و حتی تهاجمی مردم سنگ فرش های شکسته پیاده روها بوده است. گربه را هم که در یک اتاق بیاندازید و با چوب به جانش بیفتید از سر ناچاری به شما حمله می کند و چنگ به صورت شما می اندازد. به لباس های عجیب، ساق بندها، مچ بندها چرمی، چوبدست های مخصوص، باتوم های الکتریکی، چکمه ها چرمی، جاسازی های روی پاچه شلوار نیروهای انتظامی و نظامی نگاهی بیاندازید. آنها را به شکل انسان های فضائی در آورده و برای زدن و کشتن مردم به خیابان فرستاده اید. به مردمی را که می خواستند از میدان امام حسین تا میدان آزادی بروند و هیچ سلاحی – چه سرد و چه گرم- همراه نداشتند حمله کرده اند، این مردم چه می توانستند بکنند جز آنچه کردند: سنگ پرانی برای دفاع از خویش و مقابله با نیروئی که همه وسیله ای را برای سرکوب دراختیار داشت.
کدام مجاهد خلق؟ کدام اسلحه؟
دیوانه شده اید و حرف های جنون آمیز می زنید. و این یعنی از هم گسیختگی و پاره شدن شیرازه های حکومت. ده هزار نفر را هم دستگیر کنند، درد بی خردی و جنون درمان نمی شود. آینده نشان خواهد داد.