Thursday, July 21, 2011

آمریکا خبر سقوط هواپیمای بدون سرنشین در ایران را تکذیب کرد

آمریکا خبر سقوط هواپیمای بدون سرنشین در ایران را تکذیب کرد






صدای آمریکا : آمریکا گزارش یک رسانه ایرانی را که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را سرنگون کرد، تکذیب کرده است.



مقام های اطلاعاتی و نظامی روز چهارشنبه به صدای آمریکا گفتند ایالات متحده این ادعا را رد می کند.



پیش از این یک نماینده مجلس ایران گفته بود سپاه پاسداران یک هواپیمای جاسوسی بی سرنشین آمریکا را که اطلاعاتی درباره یک مرکز زیر زمینی غنی سازی اورانیوم جمع آوری می کرد، سرنگون کرده است. تلویزیون دولتی باشگاه خبرنگاران جوان روز چهارشنبه به نقل از علی آقازاده گزارش داد این هواپیما هنگام پرواز در اطراف مرکز فردو در نزدیکی قم سرنگون شده است. در این گزارش به زمان حادثه اشاره ای نشده است.



این گزارش یک روز پس از آن منتشر می شود که ایران اعلام کرده سانتریفیوژهای جدیدی با هدف شتاب بخشیدن به غنی سازی اورانیوم به کار گرفته است. رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی روز سه شنبه گفت ماشین های جدید بر شتاب و کیفیت روند غنی سازی خواهد افرود. وی همچنین تکرار کرد که برنامه اتمی ایران برای مقاصد صلحجویانه اجرا می شود.

در عراق به حملات ایران به 'مواضع گروه پژاک'

در عراق به حملات ایران به 'مواضع گروه پژاک'




بی بی سی : اعضای کمیته حقیقت یاب پارلمان منطقه‌ای کردستان عراق از نقاطی که گفته می‌شود توسط ایران گلوله باران شده است بازدید و گزارشی را برای پارلمان و دولت عراق تهیه می‌کنند.



عدنان الشهمانی، یکی از اعضای این کمیته به تلویزیون العراقیه گفت که پارلمان منطقه ای کردستان و پارلمان فدرال عراق در مورد پی گیری این موضوع توافق کرده اند.



اعضای این کمیته در دیدار با کمال کرکوکلی، رئیس پارلمان منطقه ای کردستان عراق گفته اند که به زودی از روستاهای گلوله باران شده بازدید می کنند و گزارشی دقیق از واقعه برای ارائه به پارلمان و دولت عراق تهیه می کنند.



شاهدان عینی به العراقیه گفته اند که بیش از ۱۵۰ خانواده چهارشنبه شب (۲۹ تیر، ۲۰ ژوئیه) بر اثر گلوله باران شدید روستاهای منطقه قلعه دیزی، در نزدیکی مرز ایران بی خانمان شده اند.



سرتیپ محمد تقی اصانلو، فرمانده قرارگاه حمزه سید الشهدای سپاه پاسداران ایران دیروز از کشته شدن تعدادی از اعضای گروه پژاک در اثر حملات سپاه در مناطق مرزی نزدیک به شهر سردشت در استان آذربایجان غربی خبر داده و گفته بود: "این عملیات در چارچوب تعقیب و انهدام نیروهای ضد انقلاب و به ویژه گروه تروریستی پژاک صورت می پذیرد و ان شاءالله با اقتدار کامل در مرزهای جمهوری اسلامی با اقلیم کردستان عراق ادامه خواهد یافت".



منابع خبری حکومت ایران حدود ۱۰ روز پیش به نقل از یک مقام عالی رتبه نظامی، بدون ذکر نام او، نوشته بودند که دولت خودمختار کردستان عراق بدون اطلاع حکومت مرکزی این کشور ۳۰۰ هکتار زمین در اطراف منطقه قلعه دیزی در اختیار گروه پژاک قرار داده است.



این مقام نظامی ایران گفته بود که گروه پژاک در این زمین ها مراکز آموزشی و اداری مستقر کرده و قصد دارد علیه ایران از آنها استفاده کند.



او تأکید کرده بود که ایران حق حمله به این مراکز را برای خود محفوظ می داند.



از سوی دیگر قوا محمد، سخنگوی دولت خودگردان منطقه کردستان عراق به خبرگزاری فرانسه گفته است: "از ایران انتظار داریم که حق حاکمیت دولت خودمختار کردستان عراق را به عنوان بخشی از حق حاکمیت عراق محترم بشمارد"


تبرئه مامورانی که اقدام به بازداشت خودسرانه محتشمی پور کرده بودند

تبرئه مامورانی که اقدام به بازداشت خودسرانه محتشمی پور کرده بودند




مامورانی که اقدام به بازداشت خودسرانه فخرالسادات محتشمی پور کرده بودند تبرئه شدند.



به گزارش تحول سبز، در پی بازداشت غیرقانونی و برخوردهای نا متعارف در حین دستگیری فخرالسادات محتشمی پور که در روز عاشورای سال گذشته رخ داد، مینا جعفری به وکالت از وی اقدام به طرح شکایت از ماموران مستقر در مقابل زندان اوین کرده بود که پس از رسیدگی از سوی بازپرسی شعبه اول این دادسرا با صدور قرار منع تعقیب مواجه شد. این در حالی است که عملا هیچ گونه امکان دسترسی به این شعبه مقدور نیست. در پی صدور قرار منع تعقیب محتشمی پور مجددا به قرار صادره اعتراض نمود که این بار نیز حکم پیشین از سوی قاضی حسینی ، رییس شعبه ۱۰۵۹ دادگاه کارکنان دولت مورد تایید قرار گرفت و ماموران زندان اوین تبرئه شدند .



محتشمی پور در روز عاشورای سال گذشته و در حالی که برای برگزاری مراسم عاشورا به همراه خانواده برخی دیگر از زندانیان سیاسی در مقابل زندان اوین حضور داشتند، بازداشت شد و چندین ساعت بدون تفهیم اتهام در بازداشتگاه وزرا مورد بازجویی قرار گرفت و متعاقبا بدون صدور قرار ، آزاد شد.



گفتنی است وی پس از آن در روز ۱۰ اسفند ماه سال گذشته مجددا بازداشت شد و مدت ۴۵ روز را در انفرادی و تحت بازجویی سپری کرد.

مراسم چهلم هدی صابر با حضور لباس شخصی ها و تعدادی از افراد نیروی انتظامی

مراسم چهلم هدی صابر با حضور لباس شخصی ها و تعدادی از افراد نیروی انتظامی




ندای آزادی : مراسم چهلم زنده یاد هدی صابر فقط با پخش قرآن برگزار شد.



به گزارش منابع ندای آزادی، مراسم زنده یاد هدی صابر در حالی بر سر مزارش در بهشت زهرا برگزار شد که خانواده شهید هدی صابر تلاش فراوانی کردند تا مراسم چهلم را در حسینیه ارشاد یا مسجد اعظم قلهک برگزارکنند.



علیرغم اعلام موافقت پلیس امنیت با برگزاری مراسم، اما به خانواده اعلام شد که باید چهار نهاد دیگر موافقت خود را اعلام کنند که در نهایت بعد از 10 روز معطلی عدم موافقت با برگزاری مراسم اعلام شد .



در حالی که هیچ گونه مراسم عمومی برای مهندس سحابی و هاله سحابی برگزار نشد، خانواده هدی صابر نیز نتوانستند مراسم چهلم را در مسجد یا حسینیه ارشاد برگزار کنند.



این مراسم بدون ایراد هیچ سخن و سخنرانی بود. خانواده تنها اجازه داشتند صدای نوار قرآن پخش کنند. فیروزه صابر خواهر شهید هدی صابر در پایان مراسم با تشکر از حضور مهمانان بر سر مزار گفت خیلی تلاش کردیم تا چهلم هدی را در حسینیه ارشاد یا مسجد قلهک برگزار کنیم که مجوز داده نشد و ناچار مهمانان را بر سر مزار گرد هم آوردیم.



حضور لباس شخصی ها و برخی از افراد نیروی انتظامی بر سر مزار مشهود بود.



هدی صابر فعال ملی – مذهبی و زندانی سیاسی بند 350 اوین در پی اعتصاب غذا و پس از ضرب و شتم ماموران در بهداری اوین در تاریخ 21 خرداد به شهادت رسید و علی رغم شهادت 64 نفر از زندانیان مبنی بر ضرب و شتم این زندانی و تاخیر جدی در انتقال وی به بیمارستان و علی رغم شکایت خانواده به بازپرسی ویژه قتل هنگام دیدن جنازه در بیمارستان مدرس هیچ مرجع قضایی تاکنون پی گیر چگونگی قتل وی نشده است. و با ممانعت های پی در پی جهت برگزاری مراسم برای این شهید ملی – مذهبی مانع برگزاری مراسم چهلم نیز شدند.



مراسم چهلم شهید صابر ساعت 5 تا 6 روز 30 تیر بر سر مزار وی برگزار شد که با کنترل نیروهای امنیتی همراه بود. در پایان مراسم پس از تشکر فیروزه صابر از حاضران از آنها خواست فاتحه ای قرائت کنند. حضار طبق رسمی که مدتی است رایج شده به صورت یک سرود آهنگین و ملکوتی فاتحه شان را به صورت دست جمعی قرائت کردند.



پس از آن همه دور مزار هدی جمع شدند تا فاتحه ای نیز بر سرمزار بخوانند. در اینجا حضار ساکت شدند و تقی رحمانی سخنانی کوتاه به یاد دوستش بیان کرد. وی گفت الان پهلوان خفته است؛ پهلوان ما که می گفت « منش حسن رزاز را عشق است». امروز ما می گوییم که پهلوان هدی را عشق است . پهلوان را عشق است چون که با منش پهلوانی زیست در دنیای سیاست. هدی تختی را دوست داشت، با حنیف نژاد زندگی می کرد و مهندس سحابی را مراد خود می دانست.



حال پهلوان در میان ما نیست، شما شهادت بدهید بر منش هدی همانطوری که هدی در زندگی خویش به خستگی ناپذیری حنیف نژاد، اخلاق ملی مهندس سحابی و منش پهلوانی تختی شهادت داد.

امروز هدی با ماست. آنچه که از او آموخته ایم را در زندگی به کار بگیریم . «پس پهلوان را عشق است»



این سخنان را تقی رحمانی در جمع شاگردان هدی صابر بر سر مزار وی با بغض و اشک بیان می کرد.



در پایان مراسم با ادای احترام و دعوت جمعی از شاگردان کلاس باب بگشای هدی صابر ، آقای حسین شاه حسینی مبارز دیر پای میهن مان در سخنان کوتاهی همراه با بغض و اشک گفت هدی مردی مخلص ، با انگیزه، مصدقی، با منش پهلوانی بود که فقط زحمت می کشید و قصدش تلاش و کوشش برای نجات جامعه اش بود . او به دنبال نام نبود بلکه همیشه به دنبال انجام کار و تلاش بود.

شاه حسینی ادامه داد: مانند صابر کم پیدا می شود یادش گرامی باد.



در این هنگام یکی از لباس شخصی ها بلند صلوات فرستاد و گفت با صلواتی مراسم را تمام کنید.عده ای از همراهان او نیز صلوات فرستادند.و بدین ترتیب صبر آن ها هم در این مراسم محدود تمام شد. همان طور که صبر صابر تمام شد و سخن نگفت و حماسه آفرید و رفت.و این جملات ، نوشته یکی از سه پوستری بود که در این هنگام بین حضار دست به دست میشد.

ایران فروش نفت به هند را متوقف کرد»

ایران فروش نفت به هند را متوقف کرد»






رادیو فردا : در حالی که هنوز معضل چگونگی پرداخت‌های هند برای خرید نفت خام از ایران حل نشده، خبرگزاری رویترز، گزارش می‌دهد که ایران، برای ماه آینده میلادی برنامه‌ای برای فروش نفت به پنج شرکت هندی ندارد.



از ماه دسامبر سال گذشته میلادی، بانک مرکزی هند، تحت فشار آمریکا، ارائه تسهیلات برای انتقال پول خرید نفت به ایران را متوقف کرد و از آن پس شرکت‌های نفتی هند و ایران با مشکل روبرو شده‌اند.



ایران با ۴۰۰ صادرات هزار بشکه نفت خام در روز به هند، تاکنون دومین تامین‌کننده نفت این کشور بوده است.



شرکت‌های پالایش و پتروشیمی منگالور، بی پی سی ال، آی او سی، اچ پی سی ال و اسار از خردیداران نفت خام ایران هستند.



آنگونه که محمود بهمنی، رئیس بانک مرکزی ایران گفته است شرکت‌های هندی ملبغ ۵ میلیارد دلار بابت خرید نفت به ایران بدهکار هستند.



اکنون خبرگزاری رویترز به نقل از منابع خود در این شرکت‌ها گزارش کرده است که ایران هیچ یک از این شرکت‌ها را در فهرست خریداران ماه آینده میلادی خود، قرار نداده است.



با این حال، جیپال ردی، وزیر نفت هند روز پنجشنبه گفته است که در صورت توقف صادرات نفت ایران به هند در ماه اوت، این کشور با کمبود نفت مواجه نخواهد شد.



وزیر نفت هند گفت: «هیچ کمبود و مسئله‌ای رخ نخواهد داد. ما برنامه جایگزین داریم.»



از سوی دیگر یک منبع آگاه در شرکت آرامکوی عربستان سعودی به رویترز گفته است، تهران به شرکت‌های بی پی سی ال، اچ پی سی ال و اسار اطلاع داده که ماه آینده میلادی هیچ فروشی به این شرکت‌ها نخواهد داشت و در نتیجه این سه شرکت نفت بیشتری از آرامکو تقاضا کرده‌‌اند.



این منبع آگاه در شرکت آرامکو همچنین گفته است که دو شرکت دیگر هندی هنوز از عربستان تقاضای خرید بیشتر نکرده‌اند.



در همین حال یک مقام آمریکایی به رویترز گفته است که واشینگتن به دنبال راه‌حلی برای حل مشکل خرید نفت هند است.



بانک مرکزى هند در دى ماه سال گذشته خورشیدى انجام هر گونه داد و ستد با ایران و از جمله خرید نفت از طریق «اتحادیه پایاپاى آسیایى» را ممنوع اعلام کرده بود.



به دنبال این اقدام دو کشور به دنبال یافتن راه‌حلى جایگزین براى پرداخت بهاى نفت صادراتى ایران بر آمده و از جمله به استفاده از بانک تجارى ایران و اروپا، مستقر در آلمان، روى آوردند.



بانک مرکزى آلمان نیز در ابتداى سال جارى میلادى با انتقال پول نفت صادراتى ایران از طریق بانک تجارى ایران و اروپا موافقت کرده بود، اما این بانک نیز به تازگى در فهرست ۱۰۰ شرکت تحت تحریم اتحادیه اروپا قرار گرفته و بدین ترتیب امکان انتقال پول نفت ایران از طریق این بانک نیز از بین رفت.

آقا زاده آن وزیری که

آقا زاده آن وزیری که


راه نمی رفت، بلکه پرواز می کرد!

مهدی خزعلی





قرار بود راس ساعت 8 صبح در شعبه چهارم بازپرسی فرهنگ و رسانه حضور داشته باشیم، من با محمد - فرزندم - رفتم، او خیلی حواسش جمع است، چیزی از نگاهش پنهان نمی ماند، حاج عباس به رسم برادری آمده بود، آقا علیرضا - وثیقه گذار - مثل این که از همه بیشتر عجله داشت، او برای اطمینان از 7 صبح آمده بود، جوان با معرفتی است، پدرش مرحوم حاج محسن از دوستان من بود، خدایش رحمت کند! سال ها پیش من پشت سفته هایش را در بانک امضا کرده بودم، چقدر دنیا کوچک است، امروز فرزندش آمده تا برای من وثیقه بسپارد!



سر ساعت در دادسرا بودیم، در شعبه چهارم بسته بود و چراغ ها خاموش و کسی نبود، تا نزدیک 8/30 هم شعبه تعطیل بود، شعبه های دیگر باز بودند، هادی ارمغان - وکیل و رفیق 20 ساله من - و حاج عباس و آقا علیرضا ماندند، تا هر وقت قاضی آمد خبر دهند، من و محمد رفتیم و سری به منزل پدری میرحسین موسوی زدیم، ساعتی را پای صحبت حاجیه خانم نشستیم، از خاطرات همسرش - میراسماعیل - می گفت، از احوال سید جویا شدیم و از اطاقش عکسی گرفتیم، از اتاق طبقه بالا هم که روزگاری محل اختفای آقای خامنه ای بوده است هم عکسی گرفتیم!



بگذریم، حکایت این دیدار را خواهم نوشت، نزدیک ساعت 10 بود که تماس گرفتند و خبر ورود قاضی را دادند، به دادسرا رفتم، از در که وارد شدم، جوانی قوی هیکل و درشت اندام، مثل فنر جهید و دنبالم راه افتاد، دستور داشت تا چشم از من برندارد، حتی در اتاق بازپرس روبرویم نشسته بود و چشم از من بر نمی داشت! حق هم داشت! چرا بماند! اینها از اسرار کوزه گری است، هنوز با این جماعت کار داریم! نباید همه درسها را یکجا یادشان داد، باید فوت کوزه گری را برای خودمان نگه داریم، خیلی بلوف می زد! راستش ما کارمان را می کنیم، بگذار دیگران بلوف بزنند! این رفتارها نشان بی تجربگی دستگاه قضاست، آنها طرفشان را نمی شناسند، کسی که هر بار با یک تلفن حاضر شده است، نیازی به نگهبان و محافظ ندارد، کسی که با یک تلفن از وزارت اطلاعات، با اولین پرواز وارد ایران می شود و صبح به وزارت اطلاعات می رود، نیازی به ممنوع الخروجی ندارد!



با ورود من قاضی برگه ای را از دست کسانی که در محضرش بودند گرفت و به وکیل ما داد، گفت ببینید این را دادستان به من داده است، دیشب موکل شما در سایت خودش، پیشاپیش حکم داده و محکوم کرده است! همه اتهامات را هم واهی خوانده است، بله برگه یادداشت شب گدشته من بود که نوشته بودم: " فردا به دادسرا می روم"



قبل از ما فرزند یکی از وزرای اسبق - که از اصولگرایان محسوب می شود - حساب پس می داد، یادم می آید در دوران ریاست جمهوری آقای خامنه ای، جلسات بحث سیاسی با دوستان علوی داشتیم، آخرین جلسه ای که موجب شد مصطفی خامنه ای دوره را ترک کند و دیگر نیاید، انتقادهای شدیدی بود علیه همین وزیر، مصطفی از قول پدر می گفت: " اگر بقیه وزرا راه می روند فلانی می دود! " من به او گفتم: " به پدر بفرمایید؛ وزیر باید بنشیند و برنامه ریزی کند، مشارٌالیه را بفرستید دو میدانی! " آقازاده هم پاسخی نداشت، تحمل نقد هم نداشت، پس جمع ما را ترک کرد، آخر ما همکلاسی بودیم، تعظیم و تکریم نمی کردیم، برای جمع ما او مصطفی بود و من مهدی، بدون آداب و تکلف، در بحث علمی - سیاسی - اجتماعی، توی سر هم می زدیم، کسی فصل الخطاب نبود، از قضا همیشه فرمایشات او رد می شد!



باز هم حاشیه رفتم، وزیرزاده معظم، صاحب مجله ای بود، روی جلد عکسی تمام صفحه، تقریباً بی حجاب از هنر پیشه ای چاپ کرده بود، خوش سلیقه است! باید به سلیقه اش آفرین گفت! قاضی می گفت: " این استفاده ابزاری از زن است" در داخل یک عکس تمام صفحه رنگی گلاسه از ستاره باله انداخته بود، قاضی مجله را باز کرده و نشان می داد که این چیست؟ وکیل در گوشم گفت: " حقاً خوشگل است! " به آقای قاضی عرض کردم: " این پیرمرد - وکیل ما - که پسندید" قاضی گویا درست نشنید یا متوجه نشد پرسید : " بله؟ " عرض کردم: " جناب وکیل می فرمایند؛ حقاً زیباست! " در داخل هم جملاتی را نقد کرد و از جمله دفاع تلویحی از شهلا جاهد - قاتل همسر محمد خانی - و در نهایت برایش قرار وثیقه 20 میلیون تومانی صادر فرمود که بصورت وجه نقد تودیع شد.



نوبت حساب پس دادن من رسید، می گفت پرونده ها چهارتا شده است، اهانت به احمدی نژاد در مقاله " حراج شورت رئیس جمهور برره" اهانت به مهدوی کنی در مقاله" مهدوی کنی به روایت آیت الله طالقانی" و دو پرونده دیگر شکایت وزارت فخیمه اطلاعات بود، یکی از دیگری عجیب تر! راستش آنقدر جالب است که ترجیح می دهم در یک پست جدید لایحه دفاعیه خود را بنویسم، یکی از ایرادات و اتهامات من از نظر وزارت ااطلاعات این بوده است که هاله سحابی را شهید خوانده ام! دومین اتهام اهانت به وزارت اطلاعات بوده است در حکایت ملاقات با آیت الله امجد، من به ایشان عرض کرده بودم: " چرا درسهای اخلاق شما در نیروهای وزارت تاثیر نکرده است؟ "و معظم له فرمودند:" نرود میخ آهنین در سنگ" و سومین اتهام هم اهانت به قوه قضاییه است در نامه ای که به بازپرس شعبه 12 کارکنان دولت (حاجی محمدی) نوشتم و صلاحیت او را برای رسیدگی به پرونده طبق قانون رد کردم، زیرا او متهم دو پرونده مفتوح توسط من بود! و او پذیرفت و پرونده به این شعبه ارجاع شد و حال من باید در این شعبه بخاطر این نامه محاکمه شوم و هنوز پرونده اتهامی او را برای بررسی در اختیار بازپرس شعبه 14 قرار نداده اند!



سرتان را درد نیاورم، قصه زیاد است، دردها زیادتر، برای وزیر زاده ای که تصویر رقاصه را بدون حجاب چاپ کرده بود 20 میلیون وثیقه بریدند، و برای من که کمی از حجاب مسئولین را کنار زده بودم و فقط تا مچ دستشان مکشوف شده بود، 60 میلیون قرار بریدنند! خود بخوانید باقی ماجرا را! اگر کسی چهره مسئولین را بدون حجاب به مردم بنماید، با این حساب باید سرش را برید!!



ما را به بازداشتگاه عملیات دادستانی - در زیرزمین همان جا - بردند، تا بعد از ظهر که وثیقه سپرده شد و قرار آزادی ما رسید، البته وزیرزاده معظم زودتر رفت، چون وجه نقد تودیع و کار سریعتر حل و فصل شد!



ساعت نزدیک 4 بود که آزاد شدم، با مامور عملیات دادستانی به سمت شعبه می رفتم که بازپرس سابق - موقشنگ - را دیدم، از روبرو می آمد، همان کسی که نامه به او، امروز اتهام من است! به مامور عملیات گفتم: " الان از دست من فرار می کند! " همین طور شد، تا مرا دید به سمت در یکی از شعب فرار کرد! اما از بخت بد او در بسته بود! به او رسیدم، سلامی کردم، کای موقشنگ؛ از ما گریزانی، اما به در بسته می خوری! چرا می گریزی، ماچی بده، ما با هم مخالفیم، مثل مخالفت من و احمدی نژاد، دلیلی ندارد از هم بگریزیم، با او مصافحه کردم و رفتم!



از دادستانی خارج شدم، میدان 15 خرداد، جوانکی سی دی اخراجی ها می فروخت، می گفت:" اصل است" گفتم: " من پول به چماقداران نمی دهم! " گفت: " نه جان من؛ ما از روی اصل کپی کرده ایم، پولش توی جیب من می رود نه ده نمکی! " یکی خریدم تا در تعطیلات ببینم و نقدش کنم!



ساعاتی بعد مرا به بازدید از برج میلاد دعوت کردند، مدیر رستوران از دوستان قدیم خانواده ماست، هنگام روبوسی با مدیر رستوران، گفتم دنیای عجیبی است، ساعاتی پیش در بازداشتگاه زیرزمین دادستانی بسر می بری و ساعاتی بعد در رستوران گردان برج میلاد! بلندی و پستی، کار این دنیاست! گاهی در عرشی و گاهی در فرش! گاهی بلندت می کند و گاهی بر زمینت می زند!



برج هم برایم جالب بود، شاید پستی به برج میلاد اختصاص دادم! از رستوران گردان و بالکن و وی آی پی و بستنی گلدن !



1390/4/23 مهدی خزعل

امام جمعه اهل سنت کرمانشاه

امام جمعه اهل سنت کرمانشاه


معاون اول احمدی نژاد

یک پرونده ناگشوده قتل دارد!







این روزها ازمحمد رضا رحیمی معاون اول رییس جمهور به عنوان متهم اصلی در پرونده فساد های مالی موسوم به باند خیابان فاطمی نام برده می شود اما کمتر کسی می داند که او حداقل در یک پرونده از قتل های زنجیره ای متهم و آمر بوده است. یعنی قتل "ملا محمد ربیعی" امام جمعه اهل سنت کرمانشاه.



ملا محمد ربیعی برجسته ترین روحانی اهل سنت غرب کشور و امام جمعه اهل سنت کرمانشاه بود که در سال ۱۳۷۵ پس از انتقاد از حکومت به طرز مشکوکی جان سپرد. پیروان ملا محمد ربیعی که مرگ وی را توطئه محمد رضا رحیمی استاندار وقت کردستان و معاون اول کنونی احمدی نژاد می دانستند در کرمانشاه شروع به تجمع اعتراضی کرند اما این تجمعات یک هفته ای با دخالت نیروهای یگان سپاه سرکوب شد که طی آن یک نفر در کرمانشاه و یک نفر در روانسر از توابع کرمانشاه کشته شدند.



گفته می شود سندی وجود دارد که محمد رضا رحیمی بعنوان استاندار وقت کردستان پس از کشته شدن ملا محمد ربیعی از مقامات بالای جمهوری اسلامی برای مشارکت کنندگان در عملیات کشتن وی تقاضای تشویق و پاداش کرده است.





حمله به ایران

حمله به ایران


بخت حاکمیت را باز می کند؟







نه مجلس تکلیف خود را می داند و نه دولت از سرانجام خود خبر دارد و قوه قضائیه هم بیش از آن که چشمش به مانورهای مجلس و ضد حمله های احمدی نژاد باشد، منتظر است ببیند بالاخره نظر مبارک مقام معظم فرزانه به چه راه حلی است. اگر احمدی نژاد ماندنی است، فتیله تنش های کنونی را چطور پائین می کشد و اگر احمدی نژاد فتیله خود را بالا ببرد، چطور آن را فوت کرده و چراغش را خاموش می کند. پشت صحنه خبرهائی است که به بیرون درز نمی کند، اما نشانه هائی وجود دارد که آقای خامنه ای عملا سکان قوه مجریه را شخصا بدست گرفته است. نه تنها وزارت دفاع، وزارت کشور، وزارت اطلاعات، وزارت امور خارجه ... حتی امور وزارت ارشاد را نیز بدست گرفته است. کابینه ای در بیت رهبری تشکیل شده؟



دولت با اعلام نظرسنجی در باره پول ملی و حذف 4 صفر از آن، می کوشد چهره دمکرات به خود گرفته و نشان دهد که مردم را در امور مملکت سهیم می داند. اما جمع مردمی که در این نظر سنجی شرکت کرده و بانک مرکزی نیز اعلام کرده حدود 5 هزار نفر است. و این یعنی بی اعتنائی بی سابقه ملت به دولت. هیچکس، هیچ تصمیمات حکومتی را نه قبول دارد و نه برای آن اعتبار قائل است و نه آینده ای برای این تصمیمات قائل است. همین نظر سنجی درباره پول ملی، خود گویای سرنوشت انتخابات آینده و بی اعتنائی مردم نسبت به آنست. مگر تحولات بزرگی آغاز شود که این موقعیت دگرگون شود. راه حل معقول، بازگشت آزادی ها به جامعه، آزادی زندانیان و بویژه موسوی و کروبی و آغاز دوباره ارتباط آنها با مردم است. اما چنین تحولی به معنای زلزله درحاکمیت است!



به همین دلیل است که سکانداران کنونی حاکمیت، برای تغییر شرایط، روی حوادثی که از خارج به کشور تحمیل خواهد شد، سرمایه گذاری کرده و حتی به استقبال آن می روند. یعنی یک تنش نظامی، حمله نظامی، آماده باش جنگی، اعلام شرایط فوق العاده و... تا مرز به عقب انداختن انتخابات و شاید تشکیل یک شورای اداره دولت که به نوعی، خود بهانه مناسبی است برای کنار گذاشتن احمدی نژاد. یعنی با یک تیر، زدن دو نشان. هم کنار گذاشتن احمدی نژاد و هم رها شدن از چنبره ای بنام انتخابات که درگیر آن شده اند و هم حوادث هولناکی که جنبش سبز اعتراضی را به پشت سنگر منتقل می کند. اگر زمینه شرکت مردم در انتخابات را مناسب دیدند صندوق ها را بار خواهند گذاشت و اگر ندیدند انتخابات را به بهانه شرایط فوق العاده به تعویق خواهند انداخت. دور از ذهن نیست که در روزها و هفته های آینده، سر این کوه یخ از آب بیرون بیآید.