Sunday, November 1, 2009

سفر احمدی نژاد به مشهد

سفر احمدی نژاد به مشهد
حاشیه ای مهم تر از اصل




احمدی نژاد درجریان سفر به مشهد، بر خلاف ادعاهای صدا و سیما، با استقبال بسیار سرد مردم این شهر روبرو شد. حتی آیت الله طبسی تولیت آستانقدس رضوی نیز از وی استقبال نکرد.

سایت موج سبز از قول آستانقدس رضوی می نویسد:

ظرفیت كامل صحن جامع رضوی که احمدی نژاد در آنجا سخنرانی کرد اگر از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب از جمعیت پر شده باشد،80 هزار نفر را در خود جای داده است. هنگام سخنرانی احمدی نژاد، یك چهارم فضای صحن فرش شده بود و در همان فضا یک چهارمی صحن نیز بخش هائی از جمعیت خالی بود.

برنامه سخنرانی او همزمان با اذان ظهر و نماز جماعت ترتیب داده بودند که مردم مطابق هر روز در این صحن جمع می شوند. می خواستند با این نیرنگ جمعیت نمازگزار را جمعیت استقبال کننده از سخنرانی احمدی نژاد نمایش بدهند. کسانی که عکس ها و تصاویر این ماجرا را دیده باشند می توانند شهادت بدهند که شکل نشستن مردم برای نماز بود تا برای گوش دادن به سخنرانی. امام جمعه مشهد؛ علم الهدای نیز شانه به شانه رئیس دولت کودتا در جایگاه سخنرانی جای گرفته بود تا نماز را تداعی کند!

احمدی‌نژاد که به دلیل کمبود مخاطب نتوانسته بود سخنرانی خود را به موقع ایراد کند، در اقدامی بی‌سابقه، نماز جماعت را با اجازه امام جمعه مشهد- علم الهدی- 25 دقیقه به تاخیر انداخت.

تعداد زیادی از دانش‌آموزان دبستان و راهنمایی برای پر كردن محل سخنرانی از طرف مدرسه‌ها به سمت حرم بسیج شده بودند. قسمت جلوی جایگاه - نزدیك دوربین تلوزیون - نیز ساعت‌ها قبل توسط خودی‌ها پر شده بود.

بازی نامه برای ریاست جمهوری را هم از صبح زود در اطراف همین محل و خیابان منتهی به آن راه انداخته بودند تا بلکه مردم برای نامه دادن به محل بیآیند

آیت الله سرلشگر عزیز جعفری!



آیت الله سرلشگر عزیز جعفری!
فتوای جدید سرلشگر العظمی
عزیز جعفری فرمانده سپاه
عطاءالله مهاجرانی



فرمانده سپاه که کارنامه درخشانش در انتخابات سال 1384 مدیریت در جابه جایی آراء کاندیداها بود و سپاه و بسیج توانستند طی یک عملیات پیچیده به تعبیر سردار ذوالقدر انتخابات را مدیریت کنند و احمدی نژاد را تا نفر دوم بالا بکشند، و آقای کروبی را تا حد نفر سوم تنزل دهند، کانون تقلب در انتخابات سال 1384 استان اصفهان و شهر اصفهان بود. پیش از آن هم سپاه و بسیج انتخابات شورای شهر تهران را به عنوان یک عملیات مقدماتی مدیریت کرده بودند. در یک کلام انتخابات در کشور ما تبدیل به "عملیات" از سوی سپاه شده است. برای هر انتخاباتی هم سپاه نامی انتخاب می کند.

اکنون هم که سپاه دیگر هیچ مانع و رادعی را در برابر خود نمی شناسد. یک وقتی استفاده از عنوان های اختصاری نزاجا و نهاجا و نداجا و...تازه رسم شده بود. از حاج محسن رفیقدوست که آن روز ها وزیر سپاه بود، پرسیدم برای سپاه چه عنوانی انتخاب کرده اید؟حاج محسن رفیقدوست که همیشه می خندید و می خندد، با صدای بلند قهقهه سرداد و گفت: سپاه؟ همه جا!

اکنون سپاه همه جا را گرفته است. اقتصاد و صنعت و سیاست و امنیت و تعیین نماینده مجلس و شورای شهر و رییس جمهور. چنان که آقای احمدی نژاد در همان مرداد ماه سال 1384 در جلسه غیر علنی مجلس هفتم گفته بود، وزیران خود را از سپاه و یا با نظر سپاه تعیین می کند.

آخرین اقدام همان بلعیدن وزارت اطلاعات توسط سپاه بود. وزیر قدرتمند اطلاعات در همان هفته آخر عمر دولت برکنار شد و رده دوم مدیران و معاونان وزارت اطلاعات همگی بازنشست شدند، تا وزارت اطلاعات مثل راحت الحقومی از گلوی سپاه فرو برود.

آخرین مرحله این بلع کامل نظریه پردازی سپاه در باره دین و آیین است. فرمانده سپاه از موضع یک اسلامشناس فرموده اند: حفظ نظام از نماز واجب تر است.

این جمله یا گزاره می تواند مجوزی باشد برای تمامی جنایاتی که به نام حفظ نظام در کشور ما جاری است. کشتن جوانان، آزار و شکنجه زندانیان، کتک زدن مردم، محروم کردن دانشجویان از درس و بحث دانشگاهی، رواج تهمت و هتک در رسانه های حکومتی و ولایی و دولتی، اهانت به مراجع تقلید...تمام این رفتار ها با همین کلید جادویی توجیه و تفسیر می شود. هر چه که در برابر نظام قرار بگیرد باید نابود شود. نظام را هم خود تعریف می کنند و در برابر نظام و یا مخالفت با نظام را نیز خود تفسیر می کنند. نظام مورد علاقه و اعتقاد آقایان آن چنان زار و نزار شده، که آیه الله منتظری و آیه الله صانعی ومهندس موسوی و کروبی و خاتمی و طاهری و دستغیب و میلیون ها ایرانی که راهپیمایی سکوت 25 خرداد را سامان دادند؛ در زمره مخالفان و منافقان جدید قلمداد می شوند.

به گمانم اگر بخواهیم به درستی ریشه تمامی نابسامانی ها و بلکه انحراف در مسیر انقلاب اسلامی را شناسایی کنیم، همین سخن فرمانده سپاه به تنهایی کفایت می کند.

وقتی گفته می شود حفظ نظام از حفظ نماز مهمتر است، در واقع قدرت و حکومت در جای ارزش های دینی و اخلاقی می نشیند. اتفاقا فلسفه سیاسی حکومت بنی امیه و بنی عباس و تمامی حکومت هایی که به نام دین مخالفان خود را قلع و قمع کرده اند، همین استدلال بوده است.

اگر سخن فرمانده سپاه، سخن رهبری تلقی شود، که حفظ نظام- که البته دیگر نه جمهوری است و نه اسلامی- معیار تلقی شود، آن وقت می توان تمامی رخداد ها را توجیه کرد. قتل و ضرب و شتم و هتک حرمت ها همه به خاطر نظام و در راه نظام انجام می شود. اگر ولی فقیه لب تر کند: برآورند غلامان او درخت از بیخ.

هدف قدرت و حفظ قدرت است و دین توجیه و لباس و لفافی ست، در جهت حفاظت ازقدرت. در این صورت چنان که فرمانده سپاه گفته است، حفظ نظام از حفظ نماز واجب تر است. این سخن نگاه از زاویه حکومت به دین است. بر اساس همین نگاه است که رای مردم به هیچ گرفته می شود و در واقع با رای مردم تجارت صورت می گیرد. (خلاصه شده و برگرفته از وبلاگ نویسنده)

نگرانی از احتمال برخورد با محمود وحیدنیا


آن هایی که هنگام دیدار رهبر جمهوری اسلامی با نخبگان کشور،گوشه کت محمود احمدی نیا را گرفته بودند تا او را بنشانند و مانع صحبتش شوند،بهتر از آقای خامنه ای می دانستند که این دانشجوی ریاضی دانشگاه صنعتی شریف چه سخنانی را مطرح خواهد کرد؛سخنانی که مملو ازانتقادات مستقیم این دانشجو به آقای خامنه ای بود و امروز نگرانی بسیاری از محافل را در مورد برخورد احتمالی با او موجب شده است.

این دومین انتقاد رو دررویی است که از رهبر جمهوری اسلامی ایران به عمل می آید.پیش از این علی اکبر موسوی خوئینی، دبیر کل سابق ادوار تحکیم وحدت در واپسین دیدار نمایندگان مجلس ششم با آیت الله خامنه ای وی رابه صراحت مورد خطاب و عملکرد وی را مورد پرسش قرار داده بود.اما احمد زید آبادی دبیرکل کنونی این تشکیلات سیاسی ـ دانشجویی و چند تن دیگر در قالب مقاله از وی انتقاد کرده اند.

وحیدنیا، دومین فردی است که در داخل ایران و در دیداری رویا رو، با اشاره به "عملکرد رهبری" و "عدم امکان انتقاد از رهبر"، شخص آیت الله خامنه ای را مورد خطاب قرار داده است.

در مورد خویینی، دشواری این انتقاد دامن پرسشگر راگرفت، به طوری که او پس از پایان دوران مسئولیت اش به عنوان نماینده مجلس، بیش از 90 روز را در زندان انفرادی سپری کرد.خویینی پس از آنکه تحت فشارهای بین المللی از زندان آزاد شد، ایران را ترک کرد.

احمد زیدآبادی نیز،اگر چه تا مدت ها پس ازانتشار مقاله خود با عنوان "دوپرسش از رهبری" با برخورد های امنیتی مواجه نشد، اما پس از انتخابات 22 خرداد امسال بازداشت شد و تاکنون در زندان به سر می برد. بر اساس آخرین گزارشی که همسر وی در اختیار رسانه ها قرار داده، او پس از تحمل 115 روز زندان، کماکان در سلول انفرادی به سر می برد و تحت فشارهای دشوار روحی و جسمی قرار دارد و به او گفته شده باید از آقای خامنه ای عذرخواهی کند.

فرجام منتقدین آقای خامنه ای، اصلی ترین علت نگرانی در مورد سرنوشت وحیدنیا دانشجوی دانشگاه شریف است.ضمن اینکه او علاوه بر انتقاد از شخص آیت الله خامنه ای و جایگاه رهبری، نحوه اداره صداو سیما و خشونت های بکار رفته از سوی نیروی انتظامی در برخورد با معترضان به نتیجه انتخابات را هم در یک دیدار رسمی و تشریفاتی مورد انتقاد قرار داده است.

آیت الله خامنه ای در پاسخ به انتقادات این دانشجوی نخبه،مجبور به ارائه پاسخ هایی سربسته شد اما بنا به گفته چند تن از شاهدان عینی، مراسم همیشگی اقامه نماز با دیدارکنندگان را منتفی کرد.

"الف" وبسایت وابسته به احمد توکلی، نماینده محافظه کار مجلس هشتم و رئيس مرکز پژوهش‌های این نهاد، پس از بالا گرفتن ابراز نگرانی ها از سرنوشت این دانشجو، روز جمعه با وی گفت و گویی ترتیب داد که طی آن محمود وحيدنيا شایعه هر نوع برخورد با خود را تکذیب کرد.

به نوشته سایت "الف"، این دانشجو از عدم تمایل برای آنچه که "حاشیه سازی" نامیده شده سخن گفته و درخواست های مکرر برای انجام مصاحبه با "رسانه های خارجی" را رد کرده است.

او در حالی از عدم تمایل به حاشیه سازی سخن گفته که ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران با بازانتشار متن گفت و گوی وی در سایت الف، این مطلب را با عنوان "حاشیه های دیدار نخبگان با رهبری" منتشر کرده است.

وحیدنیا در گفت وگو با "الف" جزئیات بیشتری از چگونگی امکان بیان انتقادات خود از رهبر جمهوری اسلامی را فاش کرده است.

او گفته است که مسئولان در ابتدا به وی اجازه سخن نداده اند و او با اشاره شخص آیت الله خامنه ای موفق به سخن گفتن شده و بارها در حین بیان نظرات خود، از سوی مجری برنامه به وی درباره "کمبود وقت" اخطار داده شده است.

وي افزوده است:" مطالبي كه در اين ديدار مطرح كردم كاملا اعتقادات خودم بوده و با هيچ كس هماهنگ نكردم و كسي خبر نداشت كه ميخواهم صحبت كنم؛ حتي خانواده ام نيز از اين موضوع، اطلاعي نداشتند".

او در عین حال خواستار "پاسخ عملی رهبری" به انتقادات خود شده است.

در مقابل کیهان،روزنامه حامی جناح کودتا که گرداننده آن نماینده آیت الله خامنه ای است در شماره روز شنبه خود، گزارشی با عنوان "پاسخ پدرانه رهبر انقلاب به یک جوان منتقد" منتشر کرده و طی آن پس از اشاره ای مختصر به محتوای سخنان وحیدنیا، از "اعتراض برخی از حاضرین به سخنان این دانشجو" خبر داده است.

مقاله کیهان درحالی منتشر می شود که در سه شب گذشته، فریادهای "الله‌اکبر"، "یاحسین، میرحسین" و "مرگ بر دیکتاتور" ازخوابگاه دانشجویان دانشگاه شریف(خوابگاه طرشت ۳ )و در حمایت از این دانشجو به گوش می رسد و ساکنان این مناطق نیز شعار گویی بر بام خانه ها را از سر گرفته اند.

حمایت از این دانشجو در حالی گسترش می یابد که صدا و سیمای جمهوری اسلامی، گزارش دیدار مزبور را به طور تقطیع شده پخش کرده است.

دیدارآقای خامنه ای با نخبگان کشور علاوه بر حاشیه پر رنگ تر از متن خود، نگرانی سازمان عفوبین الملل را نیز از "جرم" دانستن انتقاد به نتیجه انتخابات از سوی آیت الله خامنه ای برانگیخته است.بنا به گزارش دویچه وله، مالکوم اسمارت، مدیر بخش خاورمیانه و آفریقای عفو بین‌الملل از اینکه آیت‌الله خامنه‌ای در اظهارات خود، انتقاد و مخالفت‌های صلح‌آمیز را "مجرمانه" می‌داند، ابراز نگرانی کرده است. به گفته‌ این مقام عفو بین‌الملل، رهبر ایران تلاش می‌کند دهان مردم را ببندد و آنها را به سکوت وادارد.

شهره آغداشلو، بازیگر آمریکایی ایرانی تبار برنده جایزه امی 2009 شد


در 20 سپتامبر 2009 شهره آغداشلو که متولد تهران است، نخستین بازیگر آمریکایی ایرانی تباری بود که جایزه امی را از آکادمی هنرها و علوم تلویزیونی دریافت کرد. او این جایزه را برای نقش مکمل خود در سریال کوتاه تلویزیونی "خانه صدام" که از شبکه HBO پخش شد، دریافت کرد. او شش سال پیش نیز به نخستین زن آمریکایی ایرانی تبار و همچنین نخستین زن اهل خاورمیانه ای بود که به خاطر نقش خود در فیلم "خانه شن و مه" نامزد دریافت جایزه اسکار شد.



آغداشلو فعالیت هنری خود را از اوایل دهه 1970 با حضور در کلاس های آموزش تئاتر در کشور خود ایران آغاز کرد. او در نمایشنامه های متعددی بازی کرد و برای ایفای نقش در فیلم "گزارش" مورد تحسین قرار گرفت. بازی او در فیلم سوته دلان در سال 1978 جایگاه او را به عنوان یکی از جوان ترین بازیگران نقش اول زن در سینمای ایران تثبیت کرد. او در جریان انقلاب سال 1979 از ایران گریخت و به انگلستان رفت و در آنجا به دریافت دانشنامه ای در رشته روابط بین المللی توفیق یافت. او به بازیگری ادامه داد و در سال 1987 تصمیم گرفت حرفۀ بازیگری را در ایالات متحده دنبال کند و بدین ترتیب در سال 1989 در اولین فیلم آمریکایی خود ایفای نقش کرد. او از آن زمان تا کنون در فیلم ها، نمایشنامه ها، و برنامه های تلویزیونی متعددی ایفای نقش کرده است. آخرین فیلم او فیلم آمریکایی- ایرانی "سنگسار ثریا" در سال 2008 بود. این فیلم بر مبنای کتاب فریدون صاحب جم درباره ماجرای واقعی سنگسار یک زن ایرانی در سال 1980 که طبق موازین شرع متهم به زنا شده بود تنظیم شده است.



آغداشلو در یک مصاحبه تلفنی درباره کسب جایزه امی، فعالیت های هنری خود، و آرزوهایش برای آینده با ما گفتگو کرد:



پرسش: جایزه امی تا چه اندازه اهمیت دارد؟



پاسخ: این جایزه بسیار مهم است. این جایزه ای ارزشمند است که همتایانم به من اعطا کرده اند. من به هیچ عنوان انتظار دریافت این جایزه را نداشتم و هنگامی که در حال رفتن به سمت جایگاه بودم، از خودم می پرسیدم که آیا نام خود را درست شنیده ام یا نه. دریافت این جایزه باورنکردنی بود.



پرسش: شما به عنوان نخستین بازیگر زن ایرانی که نامزد دریافت جایزه اسکار شده و برنده جایزه امی شده است، چه احساسی دارید؟



پاسخ: بسیار خوشحالم؛ افتخار می کنم. سرشار از شادی و خوشحالی هستم، نه تنها برای خودم. این دختر کوچک اهل خاورمیانه از ایران به آمریکا – که واقعاً سرزمین فرصت های طلایی است – آمد و توانست به آرزوی خود دست یابد. من بسیار افتخار می کنم، نه تنها به دلیل آنچه که خود به دست آورده ام، بلکه در عین حال به دلیل دستاوردهای تعداد بسیار زیادی از زنان ایرانی که در همۀ رشته ها جایگاه های مهمی دارند.



پرسش: شما کدام یک را ترجیح می دهید؛ بازی در فیلم های سینمایی، تلویزیون و یا تئاتر؟



پاسخ: من بازیگری را به خاطر خود ایفای نقش و بازی کردن دوست دارم، نه به دلیل واسطه و رسانه ای که در قالب آن بازی می کنم. گرچه از لحاظ تخصصی هر یک از این موارد نوعی متفاوت از هنر به شمار می روند. من عاشق بازیگری هستم، به همین دلیل برای من تفاوتی نمی کند که در سینما، تلویزیون و یا تئاتر بازی کنم. از لحاظ علایق شخصی چون من کار خود را به عنوان بازیگر تئاتر آغاز کردم، بازی در تئاتر را دوست دارم. احساس می کنم که صحنه تئاتر مکانی است که به آن تعلق دارم. سینما موجب پیشرفت هر بازیگری می شود و برای بازیگران یک جایگاه و موقعیت بزرگتر و بین المللی فراهم می آورد. من عاشق کار در تلویزیون هستم. همواره به دوستان بازیگرم می گویم "اگر می خواهید مردم شما را دوست داشته باشند، باید در سریال های تلویزیونی بازی کنید و خواهید دید که مردم چگونه شما را خواهند شناخت و دوستتان خواهند داشت." مردم با شما احساس صمیمیت و نزدیکی می کنند، زیرا شما در خانه های آنها حضور یافته و آنها را سرگرم کرده اید.



پرسش: شما در ایران فعالیت های هنری خود را با شرکت در کلاس های آموزش تئاتر آغاز کردید، که اغلب تئاتر تجربی و غیرحرفه ای به شمار می رفت. آیا آن دوران تاثیری در پیشرفت شما در حرفه بازیگری داشت؟



پاسخ: بله، در واقع همین طور است. من سی و پنج سال پیش در نمایشنامه های برتولت برشت، ساموئل بکت، و لوییجی پیراندلو بازی می کردم. ما حتی گاهی به طور فی البداهه برخی از این نمایشنامه ها را در یکدیگر ادغام می کردیم، مانند نمایشنامه ای با عنوان "امشب زیر نور ماه" به کارگردانی آشور بانیپال که به طور اختصاصی برای جشن هنر تخت جمشید تهیه شده بود و مورد تحسین و تمجیدهای زیادی از طرف مردم و منتقدین قرار گرفت. من با این تجربیات به انگلستان آمدم و دانش و تخصصی که در ایران آموخته بودم، مرا قادر به بازی بر روی صحنه های تئاتر بین المللی ساخت و سبب شد که فعالیت من به صحنه تئاتر خاورمیانه و یا ایران محدود نشود.



پرسش: کدام یک از نقش هایی را که تا کنون بازی کرده اید بیش از همه دوست دارید؟



پاسخ: من به شخصیت نادی که در فیلم خانه شن و مه نقش او را بازی می کنم، علاقه دارم. موضوع فیلمنامه این فیلم نزدیکی زیادی با احساسات درونی من و وطنم داشت. من در تمام طول زندگی خود زنانی مانند نادی را در ایران دیده ام. نادی برای من مانند خاله و یا مادربزرگم است.



پرسش: شما در مراسم اهدای جایزه امی یک دستبند سبز به نشانه همبستگی با جنبش سبز ایران بر دست داشتید. آیا شما خود را یک فعال سیاسی می دانید؟



پاسخ: من از زمانی که در سال 1979 ایران را ترک کردم، هرگز دست از مبارزه برای حقوق بشر برنداشته ام. این جنبش نتیجه آن چیزی است که طی سی سال گذشته در ایران اتفاق افتاده است. دستبند سبز من در حقیقت نمادی از همبستگی با وقایعی است که در ایران در حال رخ دادن است، بویژه با جوانانی که با نافرمانی مدنی و به پا خاستن خودجوش خود موجب حیرت جهانیان شدند. من مانند هزاران انسان دیگر در سرتاسر جهان عکس های وحشتناک ارسال شده از ایران را دیده ام. و تنها می خواستم تاکیدی بر این وقایع داشته باشم تا رسانه ها به آن توجه کنند.



پرسش: شما به عنوان مشهورترین بازیگر زن ایرانی آیا فکر می کنید که افراد مشهور و سایر مهاجرین ایرانی می توانند به پیشبرد آزادی های مدنی و دیدگاه های دموکراتیک کمک کنند؟



پاسخ: آنچه که چند ماه پیش رخ داد، تنها آغاز یک پایان بود. این جنبش که اکنون جنبه ای زیرزمینی و مخفیانه یافته است، بار دیگر به پا خواهد خاست. جنبش تا زمانی که آنها اختیار سرنوشت خود را در دست نگیرند، متوقف نخواهد شد – آنها به دلیل وجود حکومتی مذهبی و نظامی طی سی سال گذشته از این حق محروم بوده اند. هیچگونه دخالت مستقیمی نباید صورت گیرد، زیرا هرگونه دخالتی نه تنها موجب برخورد و واکنش شدید دولت می شود، بلکه مقامات ایران بلافاصله کشورهای غربی را مقصر این رویدادها اعلام خواهند کرد. از همین رو بهترین کار این است که خواسته ها و صدای مخالفان را به گوش جهانیان برسانیم، و بی عدالتی ها، شکنجه، و تجاوزهایی را که در ایران در حال رخ دادن است افشا کنیم. رسانه های آمریکا توجه زیادی به وقایعی که در ایران رخ می دهد، داشته اند.



پرسش: شما بارها از بهاییانی که در ایران زندانی هستند، دفاع کرده اید.



پاسخ: من واقعاً به اعتقادات بهاییان احترام می گذارم و به عنوان یک مسلمان از آنچه که برای آنها اتفاق می افتد، شرمسارم. 62 بهایی در سال 83 تنها به دلیل حضور در یک گردهمایی ساده دستگیر شدند. از آنها خواسته شد تا به صورت مکتوب از دین خود برگردند. 50 نفر از آنها برای آنکه به زندان نروند، یک نامه را امضا کردند که در آن گفته بودند مسلمان هستند. مابقی این بهاییان به اعدام محکوم شدند. در سال 1983 پرزیدنت ریگان از رهبران جهان خواست تا همراه با او از آیت الله خمینی بخواهند که این انسان های بیگناه را اعدام نکند. پاسخ آیت الله خمینی این بود: "ریگان از چه زمانی نگران رفاه و آسایش انسان ها شده است؟ چطور او هیچ چیزی درباره جنایات عراقی ها علیه ایرانیان نمی گوید؟" به همین علت دیگر تنها سخن گفتن کافی نیست، ما نیاز به عمل داریم. در عین حال هرگونه سخنی مبنی بر دخالت و مداخله موجب سرکوب و درهم شکستن این جنبش خواهد شد.



پرسش: آیا شما قصد دارید آخرین فیلم خود"سنگسار ثریا" را در مراسم اسکار شرکت دهید؟



پاسخ: ما این فیلم را نخستین بار در جشنواره فیلم تورنتو به نمایش گذاشتیم و به مقام دوم دست یافتیم. این فیلم در جشنواره تورنتو همراه با فیلم "میلیونر زاغه نشین" به روی پرده آمد. نقدهای مثبتی در مورد آن نوشته شده است. بینندگان نیز با بهت و حیرت این فیلم را نگاه می کنند و باور نمی کنند که این کار – سنگسار – هنوز اتفاق می افتد و متعلق به دوران کهن ذکرشده در کتاب مقدس نیست.

در مدارس ایران روحانی تمام وقت مستقر می شود


وزارت آموزش پرورش ایران تصمیم گرفته تا در تمامی مدارس کشور یک روحانی مستقر شود تا علاوه بر برگزاری نماز جماعت، به سئوالات و شبهات دانش آموزان پاسخ دهند.

علی اصغر یزدانی معاون پرورشی وزارت آموزش و پروش به خبرگزاری دانشجویان گفته است که: "در حال تعریف استقرار دائمی روحانیون در مدارس هستیم تا بتوانیم ساز و کار آنها را به طور دقیق و مشخص تعریف کنیم."

این اولین بار است که وزارت آموزش و پرورش تصمیم گرفته تا روحانی در مدارس مستقر کند. پیش از این گاهی به صورت موردی در جشن های مذهبی و عزارداری ها روحانیون در مدارس حضور پیدا می کردند و در برخی مواقع نیز به عنوان پیشنماز فعالیت داشتند.

البته در برخی مناطق روحانیون تدریس کتابهای دینی در مدارس را برعهده داشتند ولی به نظر می رسد اکنون قرار است همواره یک روحانی که پرسشها و شبهات دانش آموزان پاسخ می دهد، به عنوان عضو ثابت نظیر مدیر و ناظم مدرسه فعالیت کند.

به گفته آقای یزدانی، "به تناسب نیاز هر استان، منطقه و مدرسه، از روحانیون توانمد و کارآمد برای همکاری با آموزش و پرورش استفاده خواهد شد."

در وزارت آموزش و پرورش ستادی به نام "ستاد همکاری های وزارت آموزش و پرورش و حوزه علمیه" ایجاد شده و این ستاد طرح استقرار دائمی روحانیون در مدارس را تهیه کرده و قرار است به زودی اجرای آن آغاز شود.

هدف از استقرار روحانی درمدارس "پاسخگویی به نیازهای فرهنگی دانش آموزان" است و قرار است در مرحله اول روحانیون در مدارس شبانه روزی، استعدادهای درخشان، استثنایی و مراکز تربیت معلم مستقر شوند.

از مراکز استانها نیز خواسته شده تا روحانی مورد نیاز مدارس را به وزارت آموزش و پرورش اطلاع دهند تا نیروی مورد نیاز آنها تامین شود اما اعزام مبلغان دینی به مدارس بر عهده ادارات آموزش و پرورش هر استان است.

در این طرح آمده که "با اجرایی شدن این طرح، روحانیون می توانند همانند سایر مربیان مدارس در طول سال تحصیلی برنامه های فرهنگی را با نظامندی خاصی، اجرا کنند و بر اساس توانمندی در برنامه های فرهنگی مدارس مشارکت کنند."

معاونت پرورشی که اکنون مدیر آن خبر از استقرار روحانیون در مدارس داده، در دولت دوم محمد خاتمی از سوی مرتضی حاجی وزیر وقت آموزش و پرورش با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی حذف شد.

تا پيش از آن معاونت پرورشی به طور مجزا از ساير معاونتها، فعاليتهای پرورشی و امور فوق برنامه دانش آموزان مانند سرپرستی گروههای سرود و تئاتر و مسابقات مدارس را بر عهده داشت و مربيان امور تربيتی در مدارس زير مجموعه اين معاونت بودند.

بعد از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد معاونت پرورشی مجلس به احیای دوباره معاونت پرورشی رای داد و اکنون این معاونت علاوه بر نقش قبلی خود، فعالیت های دیگری نیز نظیر استقرار روحانیون را بر عهده گرفته است.

در طول سالهای فعالیت معاونت پرورشی همواره کارمندانی به عنوان معلم پرورشی در مدارس حضور داشتند اما تعداد آنها به اندازه تمام مدارس نبود و تعداد زیادی از مدارس بدون معلم پرورشی بودند.

گفته می شود که بعد از اجرای طرح استقرار روحانیون در مدارس، این روحانیون جایگزین معلم پرورشی خواهند شد.

هشدار مفتی اعظم عربستان به ایران


شیخ عبدالعزیز آل شیخ، مفتی اعظم عربستان به ایران در باره سیاسی کردن مراسم حج امسال هشدار داد.

طی روزهای اخیر مقام های عربستان سعودی به ایران هشدار داده اند که از مراسم حج برای اغراض سیاسی و اهداف خود استفاده نکند.

مفتی اعظم عربستان در گفت و گویی با روزنامه الشرق الاوسط، مطرح کردن ادعاهای نادرست در باره حج را موجب سردرگمی زائران خوانده و آن را خلاف {تعلیمات} اسلام خوانده است.

اوائل ماه جاری میلادی، آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران نسبت به بدرفتاری با زائران شیعه که عمدتا ایرانی هستند، هشدار داده بودند.

وزیر حج عربستان در واکنش به این اظهارات، از مقام های ایران خواسته بود تا حج را سیاسی نکنند.

ایران می گوید در مراسم حج به مقدسات شیعیان توهین می شود و زائران مورد آزار و اذیت قرار می گیرند، ادعایی که عربستان آن را رد می کند.

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران هشدار داده که اگر برای زائران ایرانی عازم حج، محدودیتی وضع شود، این کشور در این باره واکنش نشان خواهد داد.

مقام های ایرانی بر برگزاری مراسم "برائت از مشرکین" تاکید می کنند، این در حالی است که مقام های عربستان برخی از آداب و رسوم مذهبی رایج در میان شیعیان را مجاز نمی دانند و مانع از آن می شوند که زائران ایرانی، چنین شعائری را اجرا کنند

آیت الله خامنه ای، رهبر ایران می گوید که عده ای که "معلوم نیست مال کجا هستند" به مقدسات شیعیان توهین می کنند و به "نوامیس" زائران شیعه و ایرانی "تعرض و جسارت" می کنند و مأموران انتظامی سعودی هم یا تماشا می کنند و یا به نفع آزار دهندگان وارد عمل می شوند.

او گفته بود: "دولت سعودی وظیفه دارد که نگذارد زائر خانه خدا و مرقد مقدس پیامبر و ائمه مورد تعرض قرار بگیرد".

برائت از مشرکین تعبیری قرآنی دارد و منظور آن "اعلام بیزاری و اجتناب از مشرکین و قطع ارتباط با آنها" است. پس از انقلاب سال 1357، با نظر آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، این مراسم در حین حج برگزار می شود.

محمد خاتمی:

محمد خاتمی:
همه باید بپذیریم
که جامعه دچار بحران شده



محمد خاتمی، در دیدار با اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران، که یکی از استوارترین انجمن های اسلامی دانشگاه های ایران است با قاطعیت اعلام داشت که همه باید به قانون برگردیم!

خاتمی با اشاره به سه مقطع از زندگی آیت الله خمینی با بیان اینکه "دقت در آن می تواند برای شرایط فعلی رهگشا باشد"، گفت:

در ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی و پیش از انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) با توجه به وجود گروه های غیردینی و بعضا مارکسیست که در میان مردم وجود داشتند همواره بر این نکته تاکید داشتند که در نظام جمهوری اسلامی حتی افرادی که ضد خدا و ضد دین هم باشند، تا زمانی که دست به سلاح نبرده باشند و توطئه نکنند، ایمن هستند.

بعد از انقلاب نیز به علت شرایط جنگ و ترور، بعضا رویدادهایی را داریم که امام در واپسین سالهای پر برکت عمرشان با اشاره به آنها فرمودند که آنها استثنائاتی بودند که به خاطر جنگ و شرائط ویژه پیش آمدند و بنا داریم که همه به قانون برگردیم . امام همواره بر حضور و فعالیت گرایش ها و سلایق مختلف اصرار داشتند؛ به طور مثال خود امام (ره)تاکید داشتند که مجمع روحانیون مبارز در کنار جامعه روحانیت مبارز فعالیت داشته باشد.

نکته مهم پذیرش این نکته است که در جامعه بحران به وجود آمده و از آن پس است که می‌توان راه چاره‌ای اندیشید. اگر در امروز و درشرایط فعلی دچار خطای در تحلیل شویم ، در آینده دچار مشکلات جدی خواهیم شد.

اگر ما که به اصل نظام اعتقاد داریم، نتوانیم حرف بزنیم، دیگران که اعتقادی ندارند، دست به عمل خواهند زد و نتیجه عمل آنها چیزی نیست که مطلوب ما باشد. نباید بگذاریم کار به جایی برسد که تقاضاها از درون کشور به بیرون نظام برود.

ما همچنان اصلاحات را بر مبنای دین می دانیم، مبدا هویتی خود را انقلاب اسلامی و چارچوب حرکت خود را جمهوری اسلامی می‌دانیم، اما اعتقاد داریم که در عمل، انحراف هایی وجود دارد که با همان معیار های دینی و انقلابی باید اصلاح شوند. ما به هیچ عنوان طرفدار خشونت نیستیم، در مقابل عده‌ای جز به خشونت نمی‌اندیشند و عمل نمی‌کنند.

بزرگترین رسالت ما این است که نظامی را به وجود بیاوریم که بشر در آن آزادی و پیشرفت و عدالت ببیند و ما اعتقاد داریم که با همین قانون اساسی می توان در همین مسیر ادامه داد.

انجمن اسلامی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران تشکلی است که در کوران حوادث سال های اخیر، همواره توانسته با تکیه بر اصل دینداری و با حرکت در چارچوب نظام و قانون اساسی خود را حفظ کند. وقتی برای انجمن اسلامی دانشجویان که برآمده از متن دانشگاه است، سوالات جدی پیرامون مسائل اخیر پیش می آید، پیداست که جامعه ما با بحران مواجه شده است.

بموجب فرمان ۸ ماده‌ای امام هیچ کس حتی دستگاههای امنیتی ، حق تجسس در امور شخصی افراد را ندارد و حتی با بهانه های امنیتی نیز نمی توان به امور خصوصی شهروندان وارد شد و در آن تجسس کرد.

متاسفانه گاهی برخی این انحرافات را عین نظام قلمداد می کنند. ما همچنان در مقام نقد قدرت موجود باقی می مانیم، البته در چارچوب جنبشی که اسلام و نطام و انقلاب را قبول دارد.

آن دوران تمام شده!


آن دوران تمام شده!
هنوز فکر می کنند می شود
با مردم قایم موشک بازی کرد!


نصرالله کسرائیان: در کشوری که شما اگر کارت سوخت بنزین اتومبیل تان را گم کرده باشید و برای تجدید آن به سازمان ذیربط مراجعه کنید پرینتی را در اختیار شما خواهند گذاشت که در آن معلوم است در چه تاریخی، چه ساعتی، چه جایگاه هایی سوخت گیری کرده اید، چند لیتر زده اید، آیا بنزین سوپر زده اید یا معمولی و از چه نازلی بنزین زده اید و ... مردم این را توهین به شعور خود تلقی می کنند که مسئولان بگویند نمی دانند چه کسانی به خوابگاه دانشجویان حمله کرده اند و آنجا را به خاک و خون کشیده اند، یا این که در زندان کهریزک چه گذشته است، و به جای محاکمه و مجازات مسببین این حوادث، آدم هایی مثل سعید حجاریان و بهزاد نبوی یا جوانی را محاکمه کنند که به جای کوکتل مولوتف، می گوید کوکتل مولوفن.



نصرالله کسراییان عکاس سرشناس ایران، که اخیرا نمایشگاهی از آثار او نیز در تهران برپا شده بود، مشاهدات خود از سرکوب اعتراضات پس از کودتای 22 خرداد مردم را بیان داشته که سایت مدرسه فمینستی آن را منتشر کرده است. گفته های او را با حذف مقدمه گفتگو کننده می خوانید:



یکی دو شب بعد از اعلام نتایج انتخابات داشتم خودم را برای خوابیدن آماده می کردم که یک دفعه دخترم که داشت توی اتاقش مطالعه می کرد صدایم زد که بابا بیا ببین چه خبر است - (موقع آمدن به منزل سر راهم دیده بودم که اتومبیل ها بوق می زنند و توی میدان کاج، عده زیادی در حالی که شعارهایی در اعتراض به نتیجه ی انتخابات می دادند تجمع کرده اند. فضا اصلاً خشن نبود بیشتر شبیه جشن بود، جشنی همراه با اعتراض)- وقتی از پنجره نگاه کردم دیدم صدها موتور سوار صف کشیده اند. صحنه ی هول انگیزی بود، صدای صدها موتور سیکلت روشن حوالی ساعت 11 شب و صدها شبح بی قرار. با همان لباس خانه رفتم دمِ در. موتورسوارها با لباس های جورواجور، بعضی با پوتین و شلوار الاپلنگی و پیراهن معمولی، بعضی دیگر هم با لباس معمولی اما همه بدون استثناء مجهز به سه نوع ابزار: چماق، باتوم و زنجیر. قیافه ها هم خیلی عجیب بود، دلم نمی خواهد این حرف را بزنم، اما به نظرم بیشتر شبیه مجرمینی بودند که از زندان آزادشان کرده باشند. خیلی حرفه ای به نظر می رسیدند. از یکی شان پرسیدم ببخشید آقا چه خبر شده، گفت جنگ است، گفتم: ببخشید اسرائیلی ها حمله کرده اند. گفتند: نه، جنگ (میدان) آزادی است با میدان کاج. گفتم مطمئنید که دشمن همان هایی هستند که در میدان کاج اند، گفتند حاجی برو بخواب. ما برای آرامش شما این کار را می کنیم، گفتم ببخشید من داشتم می خوابیدم، اما حالا دیگر نمی دانم چطور بخوابم. دیدم دارند بدجوری نگاهم می کنند و اصلاً هم اهل طنز و شوخی به نظر نمی رسند. سرم را مثل سی سال گذشته انداختم پایین و رفتم بالا اما یواشکی و دزدانه در حالی که چراغ اتاق را خاموش کرده بودیم صحنه را تماشا می کردیم. یک باره موتورسوارها از جا کنده شدند. قاعدتاً فرمان از جلو صادر شده بود، جایی که در معرض دید ما نبود. با رفتن آنها و بلند شدن سروصدا در خیابان، آمدم پایین. حدود 100 متر پایین تر هنگامه ای بر پا شده بود. دو سه پلاک پایین تر چند تایی شان را دیدم که داشتند شیشه های یک اتومبیل سواری سفید رنگ را خــُرد می کردند. دو سه نفرشان هم رفته بودند روی سقف آن و بالا و پایین می پریدند. یکی شان هم با آیفون تصویری خانه ی روبه رویی وارد کوفتمان شده بود. برگشتم بالا به همسرم گفتم عزیزم یکی از آن قرص های کذایی را بده. اسم قرص ها را نمی دانم چیست اما او منظورم را می فهمد. روز بعد سرِ کار که می رفتم، نعش اتومبیل سواری سفید رنگ - یک پژوی 405 پرشیا - هنوز کنار خیابان بود. روز قدس هم که به گفته ی یکی از سردارها دو میلیون مجاهد و ساواکی به خیابان آمده بودند شنیدم جز یکی دو مورد پراکنده حادثه ی خاصی اتفاق نیفتاده و راهپیمایی در کمال آرامش برگزار شده است. پس از دیدن موتورسوارها در آن شب کذایی و شنیدن خبر راهپیمایی روز قدس این فکر به ذهنم خطور کرد که انگار نیروهای خودسر آنقدرها هم خودسر نیستند و گرنه حالا که این همه مجاهد و ساواکی بیست، سی ساله با پای خودشان وارد خیابان ها شده اند چه فرصتی بهتر از این برای قلع و قمع می توانست باشد.

در حال حاضر جامعه ما دوقطبی شده. یک طرف، آنهایی که فکر می کنند می توانند مسائل اجتماعی را با همان ابزارهایی که در بالا نام بردم حل کنند، و در طرف دیگر ما «سوسول ها» یعنی کسانی که برای تغییر، راهی جز اندیشیدن به مسائل، یافتن راه حل و گفتگو و مسالمت نمی شناسند و به جای آن که به فکر منافع گروهی یا جناحی باشند بیشتر به فکر مصالح کل جامعه هستند و بیش از آنکه خود را پیرو یک ایدئولوژی یا تفکر معینی بدانند خود را شهروندی می دانند که وطنش را دوست دارد و به پیشرفت آن می اندیشد.

به نظر من مسئولان این رفتارها، باید از این قایم موشک بازی با مردم دست بردارند. در کشوری که شما اگر کارت سوخت بنزین اتومبیل تان را گم کرده باشید و برای تجدید آن به سازمان ذیربط مراجعه کنید پرینتی را در اختیار شما خواهند گذاشت که در آن معلوم است در چه تاریخی، چه ساعتی، چه جایگاه هایی سوخت گیری کرده اید، چند لیتر زده اید، آیا بنزین سوپر زده اید یا معمولی و از چه نازلی بنزین زده اید و ... مردم این را توهین به شعور خود تلقی می کنند که مسئولان بگویند نمی دانند چه کسانی به خوابگاه دانشجویان حمله کرده اند و آنجا را به خاک و خون کشیده اند، یا این که در زندان کهریزک چه گذشته است، و به جای محاکمه و مجازات مسببین این حوادث، آدم هایی مثل سعید حجاریان و بهزاد نبوی یا جوانی را محاکمه کنند که به جای کوکتل مولوتف، می گوید کوکتل مولوفن.

ببین جواد، وقتی مردم خودشان رأساَ با گوشت و پوست و استخوان، همه چیز را تجربه می کنند و با چشم خود می بینند، واقعاَ نمی دانم که نگفتن حقیقت تا چه اندازه می تواند آنها را متقاعد کند. به نظر من مردم همه چیز را می دانند و سکوت الزاماَ همواره نشانه رضایت نیست. تمام ظرافت قضیه شاید در همین نکته است که بپذیریم نسل امروز، نسل انقلاب 57 نیست. این نسل به حقوق خود آگاه است و می داند چه می خواهد و آنطور که من می بینم برای استیفای آن کاملاً جدی است. برای اطمینان از شعور و احساس مسئولیت این نسل همین قدر کافی است که بدانیم اکثریت قریب به اتفاق اعضای آن، تنها راه تغییر را، راه مسالمت آمیز و بی خشونت می دانند. در حقیقت این مسئولان هستند که باید واقعیت لزوم تغییر را بپذیرند. «اصلاحات اساسی یک ضرورت است» و فرصت کنونی یک فرصت تاریخی. به عنوان شهروندی که در برابر جامعه اش احساس مسئولیت می کند قبلاً گفته ام باز هم تکرار می کنم: مسائل فرهنگی- اجتماعی، راه حل نظامی- امنیتی ندارد. من هنوز هم امیدم را از دست نداده ام که در صورت وجود اراده ی سیاسی لازم، در جامعه ی ما آنقدر خــِرَد و شعور وجود دارد که مسائل مان را بدون توسل به خشونت حل کنیم.

میرحسین موسوی:

آبان
یعنی نمایش "رهبری" مردم
دیر یا زود، مخالفان مردم صحنه را ترک خواهند کرد



مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست . ما به اتکای این ریشه‌هاست که سبز شده‌ایم. حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد.

این روزها هر نگاهی که به نگاهی می‌افتد از پیروزی می‌پرسد. کی به آن می‌رسیم؟ همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند. راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهند کرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور، که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌ گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.

چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند.









بیانیه شماره 14 میر حسین موسوی روز گذشته منتشر شد و انعکاس وسیع یافت. متن این بیانیه بشرح زیر است:



بسم الله الرحمن الرحیم

در تاریخ معاصر ما سیزدهم آبان یادآور سه حادثه است. در نخستین از این رویدادها امام خمینی از ایران تبعید شد و نهضت در فترتی سیزده ساله فرورفت. رژیم شاه پس از به دست آوردن چنین نتیجه‌ای باید خود را شماتت کرده باشد که چرا این راه حل ساده را پیش از آن به کار نبست. یک قیام بود و یک امام که وقتی از صحنه دور شد دیگر چیزی از شور تحول‌خواهی باقی نماند. آیا به راستی امام خمینی در حرکتی که آغاز کرد تنها بود؟ هرگز چنین نبود، زیرا هرگز چنین نیست که یک فرد بتواند به تنهایی در صحنه جامعه تحولات نمایان ایجاد کند. پیروان او بسیار بودند، اما آنان شبیه به یارانی نبودند که سال‌ها بعد پیرامونش را گرفتند، آن زمانی که گفت «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است …»

دومین سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است؛ دانش‌آموزانی که برای تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده بودند و مورد یکی از سبعانه‌ترین کشتارها قرار گرفتند. تجربه رژیم از حوادث دهه چهل بود که موجب چنین حرکات خونینی شد. تصور بر آن بود که اگر با همان قاطعیت گذشته عمل کنند از نو به همان نتایج خیره‌کننده دست می‌یابند، حال آن که زمینه اجتماعی کاملا تغییر کرده بود؛ زمین تغییر کرده بود و زمان تغییر کرده بود و مهمتر از آن جان انسان‌ها تغییر کرده بود. دیگر حکومت شاهنشاهی با یک امام تنها روبرو نبود. این بار کسانی گرد او جمع شده بودند که شاید به اندازه پدرانشان او را نمی‌شناختند یا سخنانش را نشنیده بودند، اما به اندازه امام خود شور در سینه داشتند؛ آنها همچون پدرانشان برای به راه ‌افتادن لازم نبود که پی‌درپی شماتت شوند.

درباره سومین سیزده آبان بسیار گفته شده است، تا جایی که بعید است کمترین اطلاعی از آن ماجرا ناگفته مانده باشد؛ از جمله آن که در این رویداد امام از دانشجویان مسلمان پیروی کرد. ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام می‌خواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود. قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد.

آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست. ما به اتکای این ریشه‌هاست که سبز شده‌ایم، ریشه‌هایی که اگر از آنها دور شویم به همان چیزی تنزل خواهیم کرد که مخالفان مردم آرزو می‌کنند. به این خاطر است که جا دارد با هر تلاش افراطی در این جهت برخوردی احتیاط‌ آمیز داشته باشیم.

حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد، و اگر برخی دولت‌های بیگانه بر ترویج چنین تمایلاتی اصرار دارند شاید در این کار سودی ملاحظه می‌کنند. آنها اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله می‌نشینند و به همان مقدار آزادی و توسعه سیاسی که در کشورهای همسایه‌ وجود دارد برای ملت ما قناعت می‌کنند و در این قناعت قابل سرزنش نیستند. این ما هستیم که اگر مصالح خود را به درستی تشخیص ندهیم باید ملامت ‌‌شویم.

این روزها هر نگاهی که به نگاهی می‌افتد از پیروزی می‌پرسد. کی به آن می‌رسیم؟ چه چیز ما را به آن می‌رساند؟ کدام قدم و اقدام آن را به پیش می‌اندازد؟ و چه چیز آن را کمال می‌بخشد؟ تمامی وجود ما دعا و سوال است و وعده خداوند که فرمود هر آنچه مسئلت کنیم مقداری از آن را اجابت خواهد کرد. و آتاکم من کل ما سالتموه. (و از هرآنچه از او خواستید به شما داد). همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولت‌ها تنها می‌توانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.

آیا ما هم می‌توانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ انسان‌ها به قدری که بصیرت و آگاهی از خود به نمایش می‌گذارند در خور نیکویی‌ها قرار می‌گیرند. کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنج‌های خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهره‌مند شده‌اند.

راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهند کرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور، که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌ گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.

چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.

تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمی‌گذاریم و میراث‌های به جا مانده از مبارزات نسل‌های پیشین را به هیچ تقلیل نمی‌دهیم. و هر آنچه از آرمان‌ها و خواسته‌هایمان که جا بماند با زندگی‌های خود آن را به دست می‌آوریم، زیرا ساختار ظاهری هرگز تمام آن چیزی، بلکه قسمت اصلی آن چیزی نیست که در جامعه واقعیت دارد. بخش اصلی این واقعیت زندگی‌های ماست. دستگاه ظاهری می‌تواند فرزندان انقلاب را همچون تبهکاران دستگیر کند و لباس‌های تحقیرآمیز بر قامتشان بپوشاند و مردم می‌توانند با نگاهشان از آنان قهرمان بسازند و به آنان افتخار کنند. در این رودررویی کدامیک برنده‌اند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند آنان را در دادگاه‌های نمایشی محکوم کند و نگاه مردم می‌تواند آنان را در پیشگاه وجدان خویش حاکم بداند. به راستی کدامیک از این دو در واقعیت جامعه حکومت می‌کنند؟ دستگاه ظاهری با برخوردهای توهین‌آمیز خود خانواده‌های آنان را سرافکنده و خوارشده می‌خواهد و نگاه‌های مردم آنان را در عین تلخ‌کامی‌هایی که می‌چشند سربلند می‌بیند. کدامیک از این دو نگاه بر احساس این خانواده‌ها چیره است؟ دقت کنید که تنها در نگاه مردم این همه قدرت وجود دارد و تا اینجای کار هنوز حرفی از دیگر توانایی‌های آنان نگفته‌ایم. دستگاه ظاهری می‌تواند برای این خانواده‌ها تنهایی و عسرت تدارک ببیند و مردم می‌توانند آنان را در آغوش بگیرد؟ به راستی کدامیک از این دو بر کار خود غالبند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند دانشجویان غریب را به جرم ابراز عقیده از خوابگاه محروم کند و معیشت آنان را در تنگنا قرار دهد و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند با حمایت‌‌های خود از آنان پشتیبانی کنند. تاثیر اقدام کدامیک از آنها بیشتر است؟ به راستی کدامیک از آنها قدرتمندتر است؟ بلکه اساسا تقابلی میان این دو وجود ندارد؛ یکی هست و دیگری نیست، زیرا این زندگی‌های ماست که به هر امری در نظم ظاهری جامعه معنا می‌بخشد. ما در چند ماه گذشته نه با شکستن این نظم، که با تغییر معنا دادن به آن از راه زندگی‌هایمان صحنه جامعه را تغییر دادیم. ما چه نیازی به شکستن این نظم داریم در حالی که در هر شرایطی این ما هستیم که با زندگی‌های خود به آن جهت می‌دهیم.

بعد از این نیز راه ما این است. در شرایطی که اصول متعدد قانون اساسی بتوانند بی‌محابا معطل بمانند حقیقت آن است که فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار می‌آید اگر زندگی‌های ما به آن اعتبار نبخشد، یعنی معنی برایش تدارک نبیند، آن را تنفیذ نکند و اجرای بدون تنازل آن را مطالبه ننماید؟ به همین ترتیب اگر این ساختار واجد اشتباهات و عقب افتادگی‌های واضح بود ما تنها در صورتی می‌توانستیم آن را اصلاح کنیم که نخست معنای آن را اصلاح می‌کردیم و این کار را با زندگی‌های خود انجام می‌دادیم.

البته بسیارند ملت‌هایی که این توانایی خود را به جا نمی‌آورند و ترجیح می‌دهند قدرت را به قدرتمندان وابگذارند. آنها در جامعه خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.

سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک می‌گویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیت‌های بلندشان آرزو می‌کنم.