دبیر کل فراکسیون خط امام(ره) مجلس "محمد رضا تابش" در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام «پارلمان نیوز» در باره نمایش اعترافات دیروز گفت:
بعد از مدتها بیخبری خانوادهها، زمانی که اجازه تماس تلفنی کوتاه یا دیدار کوتاه داده شده بود تاکید شده بود هیچگونه اطلاعی از فضای بیرونی دادگاه به آنها منتقل نکنند.
بر اساس اخبار واصله دادستانی سعید حجاریان را در حصر در یکی از خانه های امنیتی نگه داشته است. بازداشت شدگان در شرایط بسیار بدی قرار دارند و بسیاری از آنها مورد ضرب و شتم و اذیت و آزار قرار گرفتهاند و اخبار نگران کنندهای از طریق خانواده های آنان اعلام شده است که بواسطه التهاب جامعه بنا ندارند آن را عمومی کنند.
در باره وضعیت محمد علی ابطحی همسر وی که اخیرا به ملاقات او رفته گفته است« بعد از 43 روز که همسرم را دیدم حدود 18 کیلو وزن کم کرده بود و آقای ابطحی میگفت که چند روزی است که قرصی را به من میدهند که من را از جار و جنجال و هیاهوی این دنیا فارغ کرده است.» ابطحی به همسرش گفته "این قرص من را بسیار آرام میکند." (این اظهارات قبل از دیده شدن ابطحی در باصطلاح دادگاه دیروز است)
Monday, August 3, 2009
مردم را هالو فرض كرده اند!
پس از نخستين جلسه دادگاه كودتا و اعتراض ها و تمسخرهائي كه مردم نثار كودتاچيان و سيماي جمهوري اسلامي كردند، بازجويان و شكنجه گران يك گفتگوي خبري در هواي آزاد براي عطريانفر و ابطحي ترتيب دادند! البته اين هواي آزاد و باغي كه در وسط آن نشسته اند معلوم نيست اوين است و يا محوطه بازداشتگاه 66 سپاه پاسداران. سئوال كننده بي شك از تيم بازجويان است و به همين دليل صورتش در فيلم ديده نمي شود و اگر خودي نبود به آن محوطه برده نمي شد. حتي در اين فيلم نيز تصوير و صدا با هم مونتاژ شده است. يعني صدا جداگانه ضبط شده تا وسطش قربانيان چيزي نپرانند و بعد روي تصوير مونتاژ شده است. بلافاصله پس از پخش اين فيلم از سيماي نفرت انگيز جمهوري اسلامي، آن را در شبكه يوتوب نيز قرار دادند. ساده ترين و ابتدائي ترين سئوال هر بيننده اين فيلم آنست كه: اگر چنين استحاله اي به آن آساني كه ابطحي و عطريانفر و احتمالا در آينده "ديگران" مي گويند با چند ساعت گفتگو با بازجويان عزيز(اصطلاح مرحوم سعيدي سيرجاني كه زير دست حسين شريعتمداري كشته شد) بدست ميآيد، چرا در بيرون از زندان بدست نمي آيد. مثلا هفته اي يكي، دو روز تشريف مي برديد منزل اين آقايان و با هم بحث مي كرديد تا اين همه درباره اعتراف و استحاله زير شكنجه هم گفته نشود!
اين استحاله حاصل آن رفتار 50 روزه ايست كه نمونه اي از آن را در گزارش رسيده به پيك كه در همين شماره منتشر شده مي خوانيد. مردم را هالو فرض كرده ايد؟ (فيلم گفتگو در هواي آزاد و زير سايه درختان را از اينجا ببينيد)
اين مصاحبه را هم كه نه در هواي آزاد اوين و يا باغ 66 سپاه و قبل از انتخابات انجام شده را از اينجا ببينيد و بشنويد!
اين استحاله حاصل آن رفتار 50 روزه ايست كه نمونه اي از آن را در گزارش رسيده به پيك كه در همين شماره منتشر شده مي خوانيد. مردم را هالو فرض كرده ايد؟ (فيلم گفتگو در هواي آزاد و زير سايه درختان را از اينجا ببينيد)
اين مصاحبه را هم كه نه در هواي آزاد اوين و يا باغ 66 سپاه و قبل از انتخابات انجام شده را از اينجا ببينيد و بشنويد!
اطلاعیه دادگاه کودتا
از سوی ترتیب دهندگان نمایش اعترافات زیر شکنجه که نامش را دادگاه جنبش سبز گذاشته اند، اطلاعیهای در توجیه این دادگاه و رد استدلال هایی که درباره یکصد نقص حقوقی آن ( از جمله از سوی خانم شیرین عبادی) طرح شده صادر شد. مهم ترین بخش این اطلاعیه توجیهی، آن بخشی است که خود به "اقرار" (بخوانید اعتراف گیری) بعنوان یک سند حقوقی استناد می کند. آن جمله، از آن اطلاعیه چنین است:
«لازم به ذکر است اقرار در مقررات قانونی و موازین شرعی یکی از ادله اثبات جرم بوده و هیچ حقوقدانی تاکنون در این امر شبهه وارد نکرده است و اقرار نه تنها در قوانین کشور ما بلکه در قوانین همه کشورهای دنیا یکی از دلایل اثبات جرم تلقی میگردد. بدیهی است دادگاه تلاش مینماید شرایطی را برای متهمین فراهم کند تا متهمین در جلسه محاکمه بدون هیچ اکراه و معذوریتی حقایق را بیان نمایند.»
صادر کنندگان اطلاعیه که ظاهرا عقل مردم را با عقل خودشان مقایسه کرده اند، یادشان رفته که "اقرار" خارج از زندان و درجریان محاکمه آزاد و در طول محاکمه و ارائه اسناد و مدارک مستند قابل استناد است، نه در زندان و در زیر شکنجه.
در بخش دوم این اطلاعیه که صادر کننده کم سواد آن "معذوریت" را به جای "محذوریت" یا "محدودیت" نوشته، باید گفت: چرا این محاکمه آزاد را بعد از 50 روز زندان و شکنجه برپا می فرمائید. دادگاه تلاش می فرمود، متهم آزاد و نه متهم شکنجه شده در زندان در دادگاه حاضر شود!
«لازم به ذکر است اقرار در مقررات قانونی و موازین شرعی یکی از ادله اثبات جرم بوده و هیچ حقوقدانی تاکنون در این امر شبهه وارد نکرده است و اقرار نه تنها در قوانین کشور ما بلکه در قوانین همه کشورهای دنیا یکی از دلایل اثبات جرم تلقی میگردد. بدیهی است دادگاه تلاش مینماید شرایطی را برای متهمین فراهم کند تا متهمین در جلسه محاکمه بدون هیچ اکراه و معذوریتی حقایق را بیان نمایند.»
صادر کنندگان اطلاعیه که ظاهرا عقل مردم را با عقل خودشان مقایسه کرده اند، یادشان رفته که "اقرار" خارج از زندان و درجریان محاکمه آزاد و در طول محاکمه و ارائه اسناد و مدارک مستند قابل استناد است، نه در زندان و در زیر شکنجه.
در بخش دوم این اطلاعیه که صادر کننده کم سواد آن "معذوریت" را به جای "محذوریت" یا "محدودیت" نوشته، باید گفت: چرا این محاکمه آزاد را بعد از 50 روز زندان و شکنجه برپا می فرمائید. دادگاه تلاش می فرمود، متهم آزاد و نه متهم شکنجه شده در زندان در دادگاه حاضر شود!
رهبر با کدام اعتبار، رئیس جمهور کودتا را تنفیذ می کند؟
رهبر با کدام اعتبار، رئیس جمهور کودتا را تنفیذ می کند؟
کارنامه خیابانی کودتائی
که یک ملت در برابر آن ایستاده!
کارنامه خیابانی کودتائی
که یک ملت در برابر آن ایستاده!
توطئه ها در بیت رهبری
توطئه ها در بیت رهبری
فجایع در بازداشتگاه 66
هاشمی بعد از محاکمه خنده دار ابطحی با خامنه ای از طریق شخص ثالثی تماس گرفته و گفته: "جلوی احمدی نژاد را بگیرید. می خواهد همه چیز را نابود کند"
خامنه ای روحیه خود را بکلی از دست داده و مجتبی که همه امور را در دست گرفته، از قول پزشکان به او که برای تحمل درد- سرطان- "مرفین" مصرف می کند تلقین کرده که بزودی خواهد مرد. ارتباط او با خارج از بیت را مجتبی در دست گرفته و یک گروه مرکب از احمد جنتی، فرمانده سپاه، فیروز آبادی، فرمانده بسیج، احمد خاتمی، حسین شریعتمداری، احمدی نژاد و محمد یزدی به کمک مجتبی، رهبر را دوره کرده اند و مرتب به او گزارش هائی می دهند که او براساس آنها موضع گیری می کند. ارتباط رفسنجانی را با وی بکلی قطع کرده اند. حتی تلفن هاشمی را به بهانه کسالت رهبر به او وصل نمی کنند.
بازجویان سپاه و چند بازجوی اطلاعات، زیر نظر مجتبی خامنه ای، حسین شریعتمداری و احمدی نژاد تمام فشار را گذاشته اند روی بهزاد نبوی، تاج زاده و حجاریان و سعید مرتضوی نقش پادوی آنها را دارد. به رهبر گفته اند که ابطحی به قصد قتل رهبر قرار بوده وقت ملاقات بگیرد و نبات مسموم سوغاتی حضرت معصومه برای ایشان بیآورد و کار را تمام کند. از ابطحی این اعتراف را هم گرفته اند. برای درهم شکستن چهره های شاخص زندانی از هیچ عملی پرهیز نکرده اند. برای نمونه: بهزاد نبود را ...!
خاتمی قبل از انتخابات، از نقشه ها (کودتا) مطلع شده و همه را در دیدار با خامنه ای به او گفته بود و اکنون تمام ترس تیم کودتا که در بالا نامشان برده شد اینست که او بگوید به رهبر چه گفته بود و چه اطلاعاتی از قبل داشته است. شریعتمداری در همه جلسات به عنوان نماینده رهبری حاضر می شود. قضیه نامه 50 تن از خبرگان توسط شریعتمداری نوشته شد و بیشتر برای تسلی دل آقای خامنه ای بود.
خیلی کوتاه و مختصر:
بعد از دستگیری اصلاح طلبان، احمدی نژاد به محسنی اژه ای می گوید که به هر قیمتی آنها را وادار کند به چیزی کمتر از براندازی و ترور رهبری اعتراف نکنند. محسنی هم این را با معاونانش در میان می گذارد، اما معاونان که قبلاً هم گزارشی تهیه کرده و پروژه براندازی را خیالی گزارش کرده بودند، با این کار مخالفت می کنند.
بالاخره محسنی به احمدی نژاد می گوید که بچه های وزارت مخصوصاً حاج حبیب الله و خزائی زیر بار نمی روند. احمدی نژاد هم دستور به برکناری آنها را می دهد. محسنی اژه ای هم از جایی دیگر (نمی دانم کجا و چطور) تحت فشار بوده و نمی توانسته این دو نفر (حاج حبیب الله معاونت ضدجاسوسی و خزائی معاونت ویژه) را برکنار کند.
بعد از این ماجرا، اژه ای به احمدی نژاد می گوید: راهکار شما چیست؟ هرچه می گویی تا عمل کنم. اما نمی توانم آنها را برکنار کنم. احمدی نژاد می گوید: من نمی خواهم کار به جایی برسد که بچه های اطلاعات سپاه کار بازجویی ها را انجام دهند. کاری به بقیه نداشته باشید. فقط روی اصلاح طلب ها، مخصوصاً بهزاد نبوی، تاج زاده و حجاریان کار کنید. این کار باید در وزارت اطلاعات انجام بشود. درست هم نیست. زیرا ما وزارت اطلاعات داریم. بعد اضافه می کند: آقای شریعتمداری (کیهان) با آقای عامری و آزاده (از بازجویان عاملان قتلهای زنجیره ای) صحبت کرده و آنها حاضر شده اند کار را انجام بدهند.
بچه های وزارت اطلاعات همین که این مسئله را می فهمند، در یک جلسه سخت به محسنی می توپند و تهدید می کنند که اگر این اتفاق بیفتد همه چیز را افشا می کنند. اما پای مجتبی خامنه ای که وسط می آید، بچه های وزارت اطلاعات هم وحشت می کنند و صدایشان در نمی آید. در واقع تهدیدشان را پس می گیرند. حتی نزدیک بوده که حاج حبیب الله را دستگیر کنند و در تلویزیون هم اعلام بکنند که با کودتاچی های مخملی هماهنگ بوده، اما این کار را نمی کنند و یک جوری برکنارش می کنند. الان هم حاج جبیب الله کاملاً زیر نظر عامری است. در ماجرای بازجویی از زن سعید امامی این حاج حبیب الله بدجوری با عامری به هم زده بود. عامری هم که دوباره قدرت گرفته، می خواهد به هر وسیله انتقام بگیرد.
بالاخره پای اطلاعات سپاه به میان می آید. عامری و جواد آزاده هم یک روز طبق اطلاع و هماهنگی قبلی با مجتبی خامنه ای و با شریعتمداری می روند به اطلاعات سپاه و بازجویی شروع می شود. الان در بین بچه های وزارت اطلاعات کسی نیست که نفهمد چه بلایی سر اصلاح طلب ها آورده اند. به عنوان نمونه چندین بار بهزاد نبوی را ... کارهای بدتری روی هر کدام از آنها انجام داده اند که خیلی وحشتناک است. مجتبی خامنه ای، حسین شریعتمداری و احمدی نژاد هم در جریان همه این قضایا هستند. اگر دقت کرده باشید، تیترهای چند روز قبل کیهان که حمله به هاشمی، موسوی و خاتمی بود، شبیه اعترافات ابطحی است که خاتمی را خیانتکار معرفی می کند. کیهان هم به دفعات لفظ خائن را برای خاتمی و موسوی به کار برده است.
الان اینها با یک مشکل دیگر هم روبرو هستند و آن جلسه محرمانه خاتمی با خامنه ای – قبل از انتخابات- است. ظاهراً خاتمی فهمیده بوده که قرار است چه اتفاقاتی بیفتد و به رهبری گفته بوده. اینها الان میترسند که خاتمی بیاید وسط و بگوید که در جلسه محرمانه با رهبری چه گذشته است. خاتمی خودش هم قبلاً عنوان کرده بود که نمی تواند بگوید در جلسه محرمانه با رهبری چه چیزی گذشته است.
خلاصه اینکه دارند خودشان را برای دستگیری خاتمی و موسوی آماده می کنند. اینها زده اند به سیم آخر و از سر دستپاچگی نمی فهمند دارند چه می کنند.
آقای هاشمی هم بعد از جلسه محاکمه خنده دار ابطحی با خامنه ای از طریق شخص ثالثی تماس گرفته و گفته جلوی احمدی نژاد را بگیرد که می خواهد همه چیز را نابود کند.
اوضاع بدتر از آن است که شما خیال می کنید. همه اش هم زیر سر مجتبی خامنه ای، احمدی نژاد، فرمانده سپاه، فرمانده بسیج و فرمانده ستاد مشترک است. شریعتمداری هم که در همه چیز فعال است. او در همه جلسات به عنوان نماینده رهبری حاضر می شود. نمی دانم رهبر این را می داند یا نه. ولی هر جا می رود، مرتب می گوید مقام معظم رهبری اینجور فرمودند. مجتبی مرتب با او در ارتباط است. خدا می داند که حرفهای رهبری را به او می رساند یا اینکه از خودش در می آورد. کسی به درستی نمی فهمد قضیه چیست.
در این وسط نقش خود خامنه ای معلوم نیست.او از یک طرف تحت فشار مجتبی است. مجتبی از نظر روحی مرتب به او القاء می کند که بیمار است و خودش دارد کارها را راست و ریس می کند. خامنه ای برای تحمل درد "مرفین" مصرف می کند و فشارهای مجتبی باعث شده که دکتر خامنه ای را رها نکند. خامنه ای هم باورش شده که بزودی میمیرد و قدرت تحلیل مسایل را ندارد. از طرف دیگر هم تحت فشار نمایندگان علماست که بیشتر پیام رسان برخی علما و مخصوصاً رفسنجانی به ایشان هستند. علما و رفسنجانی مرتب اخطار می کنند و خطر را به ایشان گوشزد می کنند. اطرافیانش مثل حجازی، مجتبی و... مرتب جنتی و یزدی و سید احمد خاتمی را وادار می کنند چیزهایی ضد حرفهای علما و هاشمی به او بگویند و مثلاً از طرف خبرگان نامه درست کنند تا ایشان آرام بگیرد!
قضیه 50 تن از خبرگان که بیانیه دادند، در همین راستاست. این بیانیه که توسط شریعتمداری نوشته شده و تنها 7 نفر از جمله یزدی و آیت الله نمازی زیرش را امضا کرده اند، بیشتر برای تسلی دل آقای خامنه ای بوده نه برای مردم و مخالفان یا علما. حتی قضیه اعترافهای ابطحی و سایرین هم برای تسلی دل ایشان است نه مردم! خامنه ای بدجوری گیج است و نمی فهمد به حرف علما توجه کند یا به حرف اطرافیان. ولی در هر صورت حرف اطرافیانش زور بیشتری دارد و بیشتر مؤثر است. زیرا حتی الان رفسنجانی هم نمی تواند برود پیش خامنه ای یا اینکه با او تلفنی صحبت کند. آنها مرتب کسالت آقای خامنه ای را بهانه می کنند. علاوه بر این، او را بدجوری ترسانده اند. گفته اند که ابطحی قرار بوده با گرفتن وقت ملاقات از شما، در قالب نبات سوغاتی از حضرت معصومه، مسمومتان کند! او هم که اسیر توهم است، باورش شده. گویا ابطحی هم این را در اعترافاتش گفته اما ظاهراً صلاح ندیده اند که این را بگویند. شاید هم گذشاته باشند برای روز وقتش.
هر چه می کنند، برای این است که خامنه ای را راضی نگه دارند. خودشان می فهمند که نمی توانند مخالفان را راضی کنند. خامنه ای تا میاید روی حرفهای علما و رفسنجانی فکر کند، یک مرتبه جنتی یا یزدی یا احمد خاتمی سر می رسند و ذهنش را می برند به همان سمتی که خودشان می خواهند. بعد هم او حرفهای جنتی یا یزدی و احمد خاتمی را به خودشان بر می گرداند و دستورات شدید و غلیظ می دهد.
وضع شده شبیه دوران آخرین سلاطین صفوی.
فجایع در بازداشتگاه 66
هاشمی بعد از محاکمه خنده دار ابطحی با خامنه ای از طریق شخص ثالثی تماس گرفته و گفته: "جلوی احمدی نژاد را بگیرید. می خواهد همه چیز را نابود کند"
خامنه ای روحیه خود را بکلی از دست داده و مجتبی که همه امور را در دست گرفته، از قول پزشکان به او که برای تحمل درد- سرطان- "مرفین" مصرف می کند تلقین کرده که بزودی خواهد مرد. ارتباط او با خارج از بیت را مجتبی در دست گرفته و یک گروه مرکب از احمد جنتی، فرمانده سپاه، فیروز آبادی، فرمانده بسیج، احمد خاتمی، حسین شریعتمداری، احمدی نژاد و محمد یزدی به کمک مجتبی، رهبر را دوره کرده اند و مرتب به او گزارش هائی می دهند که او براساس آنها موضع گیری می کند. ارتباط رفسنجانی را با وی بکلی قطع کرده اند. حتی تلفن هاشمی را به بهانه کسالت رهبر به او وصل نمی کنند.
بازجویان سپاه و چند بازجوی اطلاعات، زیر نظر مجتبی خامنه ای، حسین شریعتمداری و احمدی نژاد تمام فشار را گذاشته اند روی بهزاد نبوی، تاج زاده و حجاریان و سعید مرتضوی نقش پادوی آنها را دارد. به رهبر گفته اند که ابطحی به قصد قتل رهبر قرار بوده وقت ملاقات بگیرد و نبات مسموم سوغاتی حضرت معصومه برای ایشان بیآورد و کار را تمام کند. از ابطحی این اعتراف را هم گرفته اند. برای درهم شکستن چهره های شاخص زندانی از هیچ عملی پرهیز نکرده اند. برای نمونه: بهزاد نبود را ...!
خاتمی قبل از انتخابات، از نقشه ها (کودتا) مطلع شده و همه را در دیدار با خامنه ای به او گفته بود و اکنون تمام ترس تیم کودتا که در بالا نامشان برده شد اینست که او بگوید به رهبر چه گفته بود و چه اطلاعاتی از قبل داشته است. شریعتمداری در همه جلسات به عنوان نماینده رهبری حاضر می شود. قضیه نامه 50 تن از خبرگان توسط شریعتمداری نوشته شد و بیشتر برای تسلی دل آقای خامنه ای بود.
خیلی کوتاه و مختصر:
بعد از دستگیری اصلاح طلبان، احمدی نژاد به محسنی اژه ای می گوید که به هر قیمتی آنها را وادار کند به چیزی کمتر از براندازی و ترور رهبری اعتراف نکنند. محسنی هم این را با معاونانش در میان می گذارد، اما معاونان که قبلاً هم گزارشی تهیه کرده و پروژه براندازی را خیالی گزارش کرده بودند، با این کار مخالفت می کنند.
بالاخره محسنی به احمدی نژاد می گوید که بچه های وزارت مخصوصاً حاج حبیب الله و خزائی زیر بار نمی روند. احمدی نژاد هم دستور به برکناری آنها را می دهد. محسنی اژه ای هم از جایی دیگر (نمی دانم کجا و چطور) تحت فشار بوده و نمی توانسته این دو نفر (حاج حبیب الله معاونت ضدجاسوسی و خزائی معاونت ویژه) را برکنار کند.
بعد از این ماجرا، اژه ای به احمدی نژاد می گوید: راهکار شما چیست؟ هرچه می گویی تا عمل کنم. اما نمی توانم آنها را برکنار کنم. احمدی نژاد می گوید: من نمی خواهم کار به جایی برسد که بچه های اطلاعات سپاه کار بازجویی ها را انجام دهند. کاری به بقیه نداشته باشید. فقط روی اصلاح طلب ها، مخصوصاً بهزاد نبوی، تاج زاده و حجاریان کار کنید. این کار باید در وزارت اطلاعات انجام بشود. درست هم نیست. زیرا ما وزارت اطلاعات داریم. بعد اضافه می کند: آقای شریعتمداری (کیهان) با آقای عامری و آزاده (از بازجویان عاملان قتلهای زنجیره ای) صحبت کرده و آنها حاضر شده اند کار را انجام بدهند.
بچه های وزارت اطلاعات همین که این مسئله را می فهمند، در یک جلسه سخت به محسنی می توپند و تهدید می کنند که اگر این اتفاق بیفتد همه چیز را افشا می کنند. اما پای مجتبی خامنه ای که وسط می آید، بچه های وزارت اطلاعات هم وحشت می کنند و صدایشان در نمی آید. در واقع تهدیدشان را پس می گیرند. حتی نزدیک بوده که حاج حبیب الله را دستگیر کنند و در تلویزیون هم اعلام بکنند که با کودتاچی های مخملی هماهنگ بوده، اما این کار را نمی کنند و یک جوری برکنارش می کنند. الان هم حاج جبیب الله کاملاً زیر نظر عامری است. در ماجرای بازجویی از زن سعید امامی این حاج حبیب الله بدجوری با عامری به هم زده بود. عامری هم که دوباره قدرت گرفته، می خواهد به هر وسیله انتقام بگیرد.
بالاخره پای اطلاعات سپاه به میان می آید. عامری و جواد آزاده هم یک روز طبق اطلاع و هماهنگی قبلی با مجتبی خامنه ای و با شریعتمداری می روند به اطلاعات سپاه و بازجویی شروع می شود. الان در بین بچه های وزارت اطلاعات کسی نیست که نفهمد چه بلایی سر اصلاح طلب ها آورده اند. به عنوان نمونه چندین بار بهزاد نبوی را ... کارهای بدتری روی هر کدام از آنها انجام داده اند که خیلی وحشتناک است. مجتبی خامنه ای، حسین شریعتمداری و احمدی نژاد هم در جریان همه این قضایا هستند. اگر دقت کرده باشید، تیترهای چند روز قبل کیهان که حمله به هاشمی، موسوی و خاتمی بود، شبیه اعترافات ابطحی است که خاتمی را خیانتکار معرفی می کند. کیهان هم به دفعات لفظ خائن را برای خاتمی و موسوی به کار برده است.
الان اینها با یک مشکل دیگر هم روبرو هستند و آن جلسه محرمانه خاتمی با خامنه ای – قبل از انتخابات- است. ظاهراً خاتمی فهمیده بوده که قرار است چه اتفاقاتی بیفتد و به رهبری گفته بوده. اینها الان میترسند که خاتمی بیاید وسط و بگوید که در جلسه محرمانه با رهبری چه گذشته است. خاتمی خودش هم قبلاً عنوان کرده بود که نمی تواند بگوید در جلسه محرمانه با رهبری چه چیزی گذشته است.
خلاصه اینکه دارند خودشان را برای دستگیری خاتمی و موسوی آماده می کنند. اینها زده اند به سیم آخر و از سر دستپاچگی نمی فهمند دارند چه می کنند.
آقای هاشمی هم بعد از جلسه محاکمه خنده دار ابطحی با خامنه ای از طریق شخص ثالثی تماس گرفته و گفته جلوی احمدی نژاد را بگیرد که می خواهد همه چیز را نابود کند.
اوضاع بدتر از آن است که شما خیال می کنید. همه اش هم زیر سر مجتبی خامنه ای، احمدی نژاد، فرمانده سپاه، فرمانده بسیج و فرمانده ستاد مشترک است. شریعتمداری هم که در همه چیز فعال است. او در همه جلسات به عنوان نماینده رهبری حاضر می شود. نمی دانم رهبر این را می داند یا نه. ولی هر جا می رود، مرتب می گوید مقام معظم رهبری اینجور فرمودند. مجتبی مرتب با او در ارتباط است. خدا می داند که حرفهای رهبری را به او می رساند یا اینکه از خودش در می آورد. کسی به درستی نمی فهمد قضیه چیست.
در این وسط نقش خود خامنه ای معلوم نیست.او از یک طرف تحت فشار مجتبی است. مجتبی از نظر روحی مرتب به او القاء می کند که بیمار است و خودش دارد کارها را راست و ریس می کند. خامنه ای برای تحمل درد "مرفین" مصرف می کند و فشارهای مجتبی باعث شده که دکتر خامنه ای را رها نکند. خامنه ای هم باورش شده که بزودی میمیرد و قدرت تحلیل مسایل را ندارد. از طرف دیگر هم تحت فشار نمایندگان علماست که بیشتر پیام رسان برخی علما و مخصوصاً رفسنجانی به ایشان هستند. علما و رفسنجانی مرتب اخطار می کنند و خطر را به ایشان گوشزد می کنند. اطرافیانش مثل حجازی، مجتبی و... مرتب جنتی و یزدی و سید احمد خاتمی را وادار می کنند چیزهایی ضد حرفهای علما و هاشمی به او بگویند و مثلاً از طرف خبرگان نامه درست کنند تا ایشان آرام بگیرد!
قضیه 50 تن از خبرگان که بیانیه دادند، در همین راستاست. این بیانیه که توسط شریعتمداری نوشته شده و تنها 7 نفر از جمله یزدی و آیت الله نمازی زیرش را امضا کرده اند، بیشتر برای تسلی دل آقای خامنه ای بوده نه برای مردم و مخالفان یا علما. حتی قضیه اعترافهای ابطحی و سایرین هم برای تسلی دل ایشان است نه مردم! خامنه ای بدجوری گیج است و نمی فهمد به حرف علما توجه کند یا به حرف اطرافیان. ولی در هر صورت حرف اطرافیانش زور بیشتری دارد و بیشتر مؤثر است. زیرا حتی الان رفسنجانی هم نمی تواند برود پیش خامنه ای یا اینکه با او تلفنی صحبت کند. آنها مرتب کسالت آقای خامنه ای را بهانه می کنند. علاوه بر این، او را بدجوری ترسانده اند. گفته اند که ابطحی قرار بوده با گرفتن وقت ملاقات از شما، در قالب نبات سوغاتی از حضرت معصومه، مسمومتان کند! او هم که اسیر توهم است، باورش شده. گویا ابطحی هم این را در اعترافاتش گفته اما ظاهراً صلاح ندیده اند که این را بگویند. شاید هم گذشاته باشند برای روز وقتش.
هر چه می کنند، برای این است که خامنه ای را راضی نگه دارند. خودشان می فهمند که نمی توانند مخالفان را راضی کنند. خامنه ای تا میاید روی حرفهای علما و رفسنجانی فکر کند، یک مرتبه جنتی یا یزدی یا احمد خاتمی سر می رسند و ذهنش را می برند به همان سمتی که خودشان می خواهند. بعد هم او حرفهای جنتی یا یزدی و احمد خاتمی را به خودشان بر می گرداند و دستورات شدید و غلیظ می دهد.
وضع شده شبیه دوران آخرین سلاطین صفوی.
بیانیه شماره 10 مهندس میرحسین موسوی در باره دادگاه کودتاچیان
بیانیه شماره 10 مهندس میرحسین موسوی در باره دادگاه کودتاچیان که در آن برجسته ترین کادرهای انقلاب و تاریخ 30 ساله جمهوری اسلامی را پس از 50 روز شکنجه و اعتراف گیری، به نمایش گذاشتند.
بسم الله الرحمن الرحیم
میگویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامهریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کردهاند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت در آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با نالهای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز می گفتند؛ انسانهایی له شده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شوند اقرار کنند. به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنجهایی که کشیدهاند، ممکن است بگویند. میگفتند محسن روحالامینی حق داشت که شهید شد. میگفتند که اگر 50 روز ایستادگی نکرده بودیم، این نمایش هفتهها پیش برگزار میشد. میگفتند هرچه را که به آنان میگفتند، تا گفته باشند که اینها حرفهای ما نیست.
دندان شکنجهگران و اعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی میگیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرماند که در نشو و نمای این نهضت و تاسیس نظام برخاسته از آن برجستهترین نقشها را بر عهده داشتهاند. آیا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشتهاند، به چیزی کمتر از آن تهدید میکنید؟ یا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بیآبروییها هدف گرفتهاید؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهدهی دادگاههایی اینچنین فرمایشی، سقوط اخلاقی و بیاعتباری صحنهگردانان آن است.
صحنههایی که دیدیم و دیدید، جز تدارکی ناشیانه برای شروع به کار دولت دهم نیست. از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است، انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نیستید، آن را در رعایت ظواهر اولیه یک دادرسی قضایی به نمایش بگذارید. با دادخواستی سبک، با طرح مطالبی بیربط، با استناد به کتابهایی که به خروار خمیر میشوند، با تکیه بر گزارش خبرنگارانی که نامشان را هم کسی نشنیده است و با استناد به اعترافهایی که رنگ شکنجههای قرون وسطایی از آن هویداست، انتظار دارند ملت را به چه چیز قانع کنند؟ آیا نخواندهاند که پیامبر اکرم (ص) فرمود : برای کسی که بعد از شکنجه اقرار کند، حدی نیست؛ یا کسی که در زندان یا قید و بند باشد و او را تهدید کرده باشند، اقراری برای او نیست. (الغدیر جلد ششم(
مردم ما با فرزندان خود که دیشب پس از 50 روز بیخبری، چهره شان را دیدند، احساس همدردی میکنند. برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیت شما را درک میکنند و میدانند که حفظ جان شما واجب تر از هر چیز دیگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمهی مرتکبین این فجایع را شاهد باشد و بازجویان و شکنجهگرانی را که اینگونه با جان و آبروی او بازی میکنند، بشناسد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ
و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مىکرد جنبندهاى بر روى زمین باقى نمىگذاشت لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معین بازپس مىاندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پیش نمىتوانند افکنند
بسم الله الرحمن الرحیم
میگویند فرزندان انقلاب در دادگاهی که دیروز تشکیل شده بود به ارتباط با بیگانه و برنامهریزی برای ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی اعتراف کردهاند. اینجانب در سخنان آنان دقیق شدم و در حقیقت در آن چنین چیزی نیافتم، بلکه شنیدم که با نالهای عمیق از سرگذشت دردناک خود در این پنجاه روز می گفتند؛ انسانهایی له شده که ممکن بود به هرچیز دیگری هم که به آن الزام شوند اقرار کنند. به راستی چه چیز دیگری جز داستان رنجهایی که کشیدهاند، ممکن است بگویند. میگفتند محسن روحالامینی حق داشت که شهید شد. میگفتند که اگر 50 روز ایستادگی نکرده بودیم، این نمایش هفتهها پیش برگزار میشد. میگفتند هرچه را که به آنان میگفتند، تا گفته باشند که اینها حرفهای ما نیست.
دندان شکنجهگران و اعترافگیران دیگر به استخوان مردم رسیده است تا جایی که اینک از میان کسانی قربانی میگیرند که خدمات بزرگ به کشور و نظام در کارنامه دارند و به تهدید دیگرانی سرگرماند که در نشو و نمای این نهضت و تاسیس نظام برخاسته از آن برجستهترین نقشها را بر عهده داشتهاند. آیا کسانی را که آرزوی شهادت در راه نورانی انقلاب اسلامی داشتهاند، به چیزی کمتر از آن تهدید میکنید؟ یا پس از به مسلخ بردن جمهوریت نظام، اسلامیت و آبروی آن را هم با این بیآبروییها هدف گرفتهاید؟ تنها داوری قطعی وجدان بشری از مشاهدهی دادگاههایی اینچنین فرمایشی، سقوط اخلاقی و بیاعتباری صحنهگردانان آن است.
صحنههایی که دیدیم و دیدید، جز تدارکی ناشیانه برای شروع به کار دولت دهم نیست. از دادگاهی که همه چیزش تقلبی است، انتظار دارند عدم وقوع تقلب در انتخابات را اثبات کند. اگر شما اهل تقلب نیستید، آن را در رعایت ظواهر اولیه یک دادرسی قضایی به نمایش بگذارید. با دادخواستی سبک، با طرح مطالبی بیربط، با استناد به کتابهایی که به خروار خمیر میشوند، با تکیه بر گزارش خبرنگارانی که نامشان را هم کسی نشنیده است و با استناد به اعترافهایی که رنگ شکنجههای قرون وسطایی از آن هویداست، انتظار دارند ملت را به چه چیز قانع کنند؟ آیا نخواندهاند که پیامبر اکرم (ص) فرمود : برای کسی که بعد از شکنجه اقرار کند، حدی نیست؛ یا کسی که در زندان یا قید و بند باشد و او را تهدید کرده باشند، اقراری برای او نیست. (الغدیر جلد ششم(
مردم ما با فرزندان خود که دیشب پس از 50 روز بیخبری، چهره شان را دیدند، احساس همدردی میکنند. برادران ما! غمگین نباشید. بدانید که مردم وضعیت شما را درک میکنند و میدانند که حفظ جان شما واجب تر از هر چیز دیگر است. زود خواهد بود که ملت محاکمهی مرتکبین این فجایع را شاهد باشد و بازجویان و شکنجهگرانی را که اینگونه با جان و آبروی او بازی میکنند، بشناسد.
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ
و اگر خداوند مردم را به [سزاى] ستمشان مؤاخذه مىکرد جنبندهاى بر روى زمین باقى نمىگذاشت لیکن [کیفر] آنان را تا وقتى معین بازپس مىاندازد و چون اجلشان فرا رسد ساعتى آن را پس و پیش نمىتوانند افکنند
Subscribe to:
Posts (Atom)