روز یکشنبه چالش ها میان اصلی ترین نماینده منتقد دولت در مجلس و محمود احمدی نژاد به اوج رسید: رئیس دولت به دادگاه رفت و از فرزند آیت الله مطهری شکایت کرده است؛ شکایتی که جزئیاتش پنهان مانده است.
وكيل علي مطهري، دیروز با اعلام خبر شكايت رئيس دولت از موكل خود تصريح كرد: "شكايت آقاي احمدينژاد از موكلم در حال حاضر در دادسراي كاركنان دولت در حال رسيدگي است."
آنچنان كه خبرگزاري ايلنا گزارش مي دهد، پيمان حاج محمود عطار، وكيل مدافع اين نماينده اصولگرا از ناممکن بودن انتشار "جزئيات" پرونده شكايت محمود احمدي نژاد از علي مطهري خبر داده اما در عين حال تصريح كرده كه شش روز پيش به همراه علي مطهري به شعبه دوم باز بازپرسي دادسراي كاركنان دولت رفته است تا پاسخگوي سئوالات "بازپرس پرونده" باشند. اين وكيل دادگستري توضيح نداده كه به چه دليل پس از تاخير يك هفته اي تصميم به افشاي خبر اين شكايت گرفته است.
هر چند گفته می شود علت تاخير در رسانه اي شدن اين خبر تلاش براي منصرف كردن احمدي نژاد از شكايتش بوده اما با ناكام ماندن آن، مطهري این مساله را به رسانه ها كشانده است.
علي مطهري در يك سال گذشته در قامت يك نماينده اصولگراي مجلس به كرات احمدی نژاد را مورد انتقاد شديد قرار داده و در مواردي وي را "فتنه گر"، "كودك" و "افراطي" لقب داده است.
از همین رو به نظر مي رسد محمود احمدي نژاد با ناامیدی از مهار علي مطهري توسط حامیانش در مجلس، قصد دارد با شكايت از او به دستگاه قضائي آخرين كوشش ها براي خاموش كردن يكي از جدي ترين منقدان خود را انجام دهد.هر چند گفته می شود احمدی نژاد در این راه با مانع اليگارشي فاميلي رو به رو خواهد بود. علي مطهري برادر همسر علي لاريجاني - رئيس مجلس - است. علي لاريجاني که خود از اصلي ترين منتقدان دولت است، همين دو روز پيش به طور تلويحي دولت احمدی نژاد را دولت "فرومايگان" ناميد.
منتقد همیشگی
علي مطهري فرزند آيت الله مرتضي مطهري، از تئوری پردازان جمهوری اسلامی، از مدت ها پيش به اقداماتی جدی علیه دولت احمدی نژاد دست زده که از جمله می توان به استيضاح علی کردان، وزير كشور به دليل تقلب در مدرك تحصيلي و اخراج او از دولت اشاره کرد.گفتني است نيروهاي تندرو ها در شوراي نگهبان، ابتدا صلاحیت علی مطهری برای نامزدی در انتخابات را رد كرده بودنداما رایزنیهاي پشت پرده باعث شد شورای نگهبان رأی به صلاحیت وی برای ورود به رقابتهای انتخاباتی دهد. اما پس از انتخابات بحث برانگيز 22 خرداد حملات علي مطهري عليه محمود احمدي نژاد بي مهابا تر از گذشته شد.از آن هنگام، ماه و هفته اي نبوده است كه طعنه هاي وي عليه دولت و رئيس آن تيتر نخست سايت ها و جرايد نشده باشد.
احمدی نژاد پاسخگوی اعمالش باشد
اوايل شهريور سال گذشته نخستين كليد حملات علي مطهري زده شد. او خواستار بررسي اتهامات محمود احمدي نژاد شد و با انتقاد از گفته هاي وي در مناظره خردادماه تاكيد كرد: "اگر آنها(رهبران سياسي مخالفان) نسبت به اعمال خود پاسخگو باشند، خود رئیس جمهور هم باید در باره نحوه مناظره با میرحسین موسوی که آغاز این ماجراها بود و به طور کلی در باره رفتار خود به ملت پاسخگو باشد."
اين واكنشی جدي بود به سخنان همان ماه رئيس دولت كه در يك نماز جمعه خواستار پيگرد كساني شده بود كه به گفته وي "اغتشاشات" پس از انتخاب بحث برانگيز را سازماندهي كرده بودند: "باید با کسانی که سازماندهی و تحریک کردند و خط دشمن را پیاده کردند، برخورد جدی شود."
در آن زمان مطهري اين مواضع را به حساب تلاش احمدي نژاد براي "سلب مسئوليت"[از خود و ارگان هاي زير نظر وي گذاشت و تاكيد كرد: "شاید ایشان می خواهد مسئولیت رسیدگی به این تخلفات را از خود به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی و مدیر بحران سلب کند."
رئیس دولت فتنه گر است
آغاز پائيز پايان اصطكاك ها نبود. "آغازگر فتنه" لقبي بود که علي مطهري براي رئيس دولت برگزيد. او در ماه مهر، زماني كه محافظه كاران سنتي طرحي تحت عنوان "وحدت ملي" براي خروج از بحران سياسي ارائه دادند، در گفتگو با خبرگزاري مهر بار ديگر احمدي نژاد را به چالش كشيد: "به نظر من رئیس جمهور با نحوه خاص مناظره خود و وارد کردن اتهامات به افراد غایب در مناظره ها آغاز کننده این فتنه بود و بعد از پیروزی هم تحریک کننده معترضان بود."
او در اين مصاحبه صراحتا از رئيس دولت دهم خواست از ملت ايران عذرخواهي كند، او در عین حال ميرحسين موسوي ـ رهبر سياسي مخالفان- را نيز به اين امر دعوت كرد: "برای التیام وحدت ملی همانطور که موسوی باید به اشتباهات خود اعتراف کرده و از مردم عذرخواهی کند احمدی نژاد هم باید این کار را انجام دهد. درغیر این صورت این فتنه همچنان باقی خواهد ماند."
افراطي ها
"در حال حاضر افراطيون اصولگرا حاكم هستند و چون دولت در دست آنهاست، قدرت دارند. چراكه دولت مظهر قدرت است." اين انتقادات صريح كمي كمتر از دو ماه پس از مصاحبه مذكور توسط فرزند آيت الله مطهري مطرح شد. علي مطهري اين بار براي دفاع از اكبر هاشمي رفسنجاني بود كه دولت دهم را توبيخ مي كرد. چند روز پيش از آن حيدرمصلحي، وزير اطلاعات محمود احمدي نژاد در مقام پاسخگويي به انتقاد هاي رئيس مجلس خبرگان از بحران سياسي گفته بود: "سخنان هاشمي هم راستا با سران فتنه است."
علي مطهري نيز طرف هاشمي رفسنجاني را گرفت و وي را "مظلوم" توصيف كرد: "بايد به آقاي هاشمي حق داد.چون در جريان انتخابات، ايشان مظلوم واقع شدند."
نماينده اصولگراي مجلس هشتم معتقد بود كه محمود احمدي نژاد مي بايست از دبير مجمع تشخيص مصلحت عذرخواهي كند: "اگرچه از آقاي احمدينژاد انتظار عذرخواهي داشتند، اما چنين نشد."
خانواده هاشمي رفسنجاني در جريان مناظره انتخاباتي ميرحسين موسوي و محمود احمدي نژاد از سوي طرف دوم به فساد اقتصادي متهم شده بود. اين چنين شد كه در آخرين روزهاي پاييز، این نماینده تهران در دفاع از هم قطار قديمي پدرش در مبارزات انقلابي به آيه اي از قرآن استناد كرد و گفت: "هيچگاه مجاز نيستيم صدايمان را بلند كرده و دشنام بدهيم مگر آنكه حقي ضايع شده باشد. در حال حاضر نيز حق هاشمي ضايع شده است."
احمدی نژاد اعتراف کند
زمستان نيز مطهري بيكار ننشست. پس از اعتراضات خونين خياباني در روز عاشورا، مطهري به بهانه انتشار طرحي 7 ماده اي براي بازگشت آرامش، حملات خود عليه دولتي كه مخالفان آن را "دولت كودتا" مي نامند ادامه داد. او برآشفته از رفتار شبه نظاميان حامي دولت در سركوب اعتراضات دانشجويي در شانزده اذر و حمله به عزاداران آيت الله العظمي منتظري نوشت: "گروه حامی دولت باید به آزادی بیان به عنوان یکی از اصول انقلاب اسلامی بنگرد و بی جهت مانع بیان افکار منتقدان و مخالفان نشود. چرا در 16 آذر به دانشجویان اجازه نمی دهیم که در داخل دانشگاه هر شعاری که دلشان می خواهد بدهند تا تخلیه روحی و روانی شوند ، بلکه عده ای را با اتوبوس به آنجا می بریم تا مراسم آنها را به هم بزنند.چرا اجازه برگزاری مجالس ترحیم آیت الله منتظری را نمی دهیم."
او در بند دوم از طرح خود بار ديگر خواستار "اعتراف" احمدي نژاد به اشتباهاتش و "عذرخواهي" شد و از دستگاه هاي اطلاعاتي وابسته به دولت خواست تا همزمان با از بين بردن "فضای امنیتی در کشور" همچنين "از ادعای واهی انقلاب مخملی و براندازی نرم و تدارک براندازی نظام از چند ماه قبل از انتخابات با همکاری خارجیها دست بردارند."
مطهری و پرونده خیابان فاطمی
با اغاز بهار مطهری در کنار الیاس نادران قرار گرفت که اتهامات سنگینی در خصوص پرونده فساد اقتصادی محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی نژاد مطرح کرده بود. پرونده ای مشهور به "خیابان فاطمی" که علی مطهری اتهام رحیمی در آن را "جدی" عنوان کرده و خواستار همکاری محمود احمدی نژاد با دستگاه قضائی شده بود: "قرائن نشان می دهد که اتهام رحیمی جدی است و آقای احمدی نژاد که منادی شعار عدالتخواهی است باید در برخورد با اتهامات رحیمی پیشقدم شود."
انتقاد از سرکوب مطبوعات
چندی بعد در اولین روز خرداد او به سراغ محدودیت ها و فشارهایی که از سوی دولت مستقر بر رسانه ها و روزنامه ها وارد می شود رفت و ادعای احمدی نژاد پیرامون "آزادی بیان" در ایران را چنین توصیف کرد: "اين حرف ايشان صرفا يك شعار و يك ادعاست."
در حالی که وزارت ارشاد دولت دهم تاکنون مجوز انتشار بسیاری از مطبوعات حامی جنبش سبز را لغو کرده است، علی مطهری به رفتار محمود احمدی نژاد در سرکوب مطبوعات و ناشران منتقد اشاره کرد و افزود: "در حال حاضر بسياري از انتقادات به دولت و شخص رئيسجمهور به عنوان توهين به رئيسجمهور تلقي ميشود و از نشر آن جلوگيري ميشود، برخي از روزنامهها به دلايل واهي توقيف ميشوند و پاسخهاي معاونت مطبوعاتي وزارت ارشاد در كميسيون فرهنگي مجلس نیز قانعكننده نبوده است."
رئیس دولت کودک است
اما سخت ترین حمله این نماینده تهران به رئیس دولت زمانی انجام شد که محمود احمدی نژاد و حامیانش در سالروز درگذشت آیت الله خمینی، ضمن ممانعت از سخنرانی حسن خمینی شعار های تندی علیه نوه بنیان گذار انقلاب اسلامی سر دادند.علت این حملات قرار گرفتن حسن خمینی در کنار رهبران سیاسی مخالف دولت بود که خشم جناح راست را به همراه داشت.
این رخداد علی مطهری را بر آن داشت تا قلم در دست گیرد و با انتشار یادداشتی در سایت تابناک رئیس دولت را "کودک" لقب دهد. مطهری در انتقادی بی سابقه از رفتار های سیاسی احمدی نژاد تصریح کرد: "احمدی نژاد مانند کودک یک خانواده شده است که هرچه دیگران را اذیت می کند مورد تشویق قرار می گیرد."
او ممانعت از سخنرانی سید حسن خمینی را حادثه ای "از پیش طراحی" شده نامید که "شخص رئیس جمهور در آن نقش اساسی داشت و می توان گفت از سنخ مناظره انتخاباتی ایشان بود که زمینه فتنه را فراهم کرد."
علی مطهری کنایه های خود را محدود به احمدی نژاد نکرد و به طور تلویحی آیت الله خامنه ای را که در سخنرانی هایش سران سیاسی مخالف دولت را به "طلحه و زبیر" تشبیه کرده بود به چالش کشید: "آقایانی که اصرار بر شبیه سازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آیا صحیح می دانند که آنها و دار و دسته شان را به سپاه عمر سعد و ابن زیاد تشبیه کنیم که در روز عاشورا با ایجاد سر و صدا اجازه نمی دادند نوه پیغمبر سخن بگوید؟"
این سخنان چنان بر طرفداران دولت در مجلس اسلامی گران آمد که نمایندگان حامی احمدی نژاد در مجلس هشتم به طور علنی کوشیدند تا فرزند آیت الله مطهری را از فراکسیون اصولگرایان اخراج کنند. تلاشی که ناکام ماند.
حالا برخی ناظران می گویند محمود احمدی نژاد و هوادارانش پس از یک سال ناکامی در خاموش کردن منتقد اصلی خود در جناح راست می کوشند با دادگاهی کردن وی شانس خود را امتحان کنند. هر چند برخی دیگر می گویند شانس اصلی در زمان انتخابات مجلس نهم به محمود احمدی نژاد رو خواهد کرد. زمانی که با همکاری شورای نگهبان حکم به رد صلاحیت علی مطهری و دیگر منتقدان دولت در مجلس دهند.
--------------------------------------------------------------------------------
Monday, August 2, 2010
میرحسین موسوی: فاجعه زندان ها، کهریزک و کوی دانشگاه نتیجه اندیشه دبیرشورای نگهبان است / استبداد دینی بدترین نوع استبداد است
کلمه : به گزارش خبرنگار کلمه، میرحسین موسوی در دیدار با جمعی از ایثارگران در هفته جاری فاجعه کهریزک، حمله به کوی دانشگاه و فاجعه کنونی زندان ها را نمونه کامل سبعیت و زشتی همه گرایش های اقتدارگرایانه و فرعونیت دانست و آن را ا دامه اندیشه دبیر شورای نگهبان و شاگردان او دانست .
پیروزی مردم بر فرعونیت
به گزارش خبرنگار کلمه، میر حسین موسوی در ابتدای سخنان خود در جمع خانواده ایثارگران ضمن تبریک اعیاد شعبانیه گفت:” در سوره قصص به هنگام طرح مبارزه با تفرعن ، بشارت پیروزی داده می شود و به این ترتیب ضرورت همیشگی مبارزه با فرعونیت را برای پیروزی مردم یادآوری می کند، البته همان طور که در روایات آمده ، اوج این پیروزی در زمان ظهور حضرت امام زمان(عج) است . این آیات نشان می دهد که ظلم ، زور و خودرایی در هر زمان و هرمکانی که باشد به مبارزه ستمدیدگان و اقتدارگرایان وفرعونیان خواهد انجامید.”
آیا اسلام هتک حرمت به یک انسان را قبول می کند؟
نخست وزیر دوران دفاع مقدس به گسترش ظلم و جور در جامعه اشاره کرد و گفت: “ظلم و جور در هر شرایطی و هر دوره ای بد است چه در دوران پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی. ظلم در جمهوری اسلامی اتفاقا بدتر است چراکه به نام اسلام صورت می گیرد. آیا اسلام قبول می کند که از یک انسان هتک حرمت شود یا با فروکردن سر یک زندانی در توالت از او اعتراف گرفته شود؟
استبداد دینی بدترین نوع استبداد است
موسوی ضمن یادآوری سخنان علامه نایینی گفت “: ما می دانیم که در دوران مشروطیت بزرگانی چون علامه نایینی استبداد دینی را بدترین نوع نامیدند. ما وقتی از سویی به بازداشت ها و شیوه های محاکمه ، شکنجه ها و قلع و قمع دانشگاهها و اخراج و ستاره دار کردن دانشجویان نظر می کنیم و از سوی دیگر با ایستادگی زندانیان و مردم بر تحقق مطالباتشان روبرو می شویم، یاد آیات سوره قصص و دیگر آیات کریمه مشابه می افتیم که در آنها هم مواجهه فرعونیت و مستضعفین مطرح است و هم بشارت پیروزی برای ستمدیدگان.”
میرحسین موسوی در بخش دیگری از سخنانش به اظهارات اخیر آقای جنتی اشاره و اضافه کرد :” دروغ هم یکی از این ظلم هاست که در هر زمانی بد است. مخصوصا اگر این دروغ از دهان دبیرشورای نگهبان قانون اساسی و امام جمعه پایتخت باشد. کسی که باید امانتدار آرای مردم و پاسدار اصول قانون اساسی و میثاق ملی باشد.آیا برهانی روشن تر از دروغ بزرگ اخیر این آقا برای تقلب در انتخابات می توان آورد؟ مخصوصا اگر در نظر بیاوریم که این اولین خلاف گویی ایشان نیست.”
فاجعه زندان ها نتیجه اندیشه هایی مانند اندیشه دبیرشورای نگهبان
نخست وزیر دوران جنگ تحمیلی تاکید کرد: “فاجعه ای که اکنون در زندان ها رخ می دهد ادامه اندیشه دبیرشورای نگهبان و شاگردان این چنینی اوست .فاجعه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه و حمله به مردم نتیجه چنین نگاهی است که به خوبی درآن سبعیت و زشتی همه گرایش های اقتدارگرایانه و فرعونیت را می توان دید. واقعا نمی شود سخنان ایشان را که در جایگاه مقدس نمازجمعه به محاکم قضایی برای اعدام زندانیان دست مریزاد می گفت و هل من یزید می طلبید که عده بیشتری اعدام شوند، فراموش کرد.”
وی با بیان اینکه عده ای از خشونت برای ایجاد سکوت گورستانی و دروغ استفاده می کنند، ادامه داد :” ما انتظار داریم همه ملت به ویژه روحانیت و مراجع عظام خواستار رویت و بررسی اسناد ادعایی ایشان باشند و همچنین از سخنران دیگر نمازجمعه که دوست دیگر ایشان هستند و ادعا کردند که شورای نگهبان به عنوان صافی مورد تایید امام زمان( عج) هستند دلایل و مدارک خود را با رضایت و هدف صاحب الزمان از خود و دوستانشان در شورای نگهبان با تفاصیل ارایه دهند.”
فرعونیت ادامه خواهد یافت اگر…
موسوی گفت: “تا هنگامی که فرصت داده ایم که عده ای بر حکومت و مناصب و منزلتی هم سوار باشند و مردم را گوساله و بزغاله و خس و خاشاک بنامند این فرعونیت ادامه خواهد یافت و از دروغ سازمان یافته و تحریف اسلام استفاده خواهد شد.”
موسوی در ادامه سخنانش اکثریت روحانیت کشور و مراجع اعظام را صرف نظر از نگاه سیاسی آنها دلسوز مردم و صادق دانست و گفت :” اما عده ای معدود با گفتار و کردار خود به جایگاه این گروه مرجع بزرگ ضربه می زنند.”
وی همچنین با اشاره به یکی از برنامه های تلویزیونی گفت:” روز نیمه شعبان اتفاقی تلویزیون را روشن کردم و دیدم جشنی با عنوان سه جشن بزرگ ولایت در دانشگاه تهران را نشان می دهد. یک نفر با لباس روحانیت برای مردم آن هم در روزجشن و سرور مذهبی می گفت که اگر نصف جامعه علیه نصف دیگر که حاکم است باشد،آن نصف حاکم حق دارد همه نصف دیگر را اعدام کند! فاجعه بارتر اینکه ایشان از جنگ نهروان به عنوان استنناد نسل کشانه خود نام می برد و در این صحبت طبیعی بود که ایشان نه اشاره ای به جنگ نهروان و شکل آغاز آن و نه به حضور آزادانه خوارج در کشور اشاره ای داشته باشد.نه آنکه بر اثرآن حرفها و استنباط ها در دین ایمان مردم و سرنوشت اسلام اعتنایی می کند. البته ما این نوع طرز تفکر را می توانیم در گروه های تروریستی و آدم کش بیابیم .”
خسارتی که کمر ملت را خم خواهد کرد
موسوی با برشمردن راههای پیش روی نظام گفت:”سابق بر این در کشور ما با فرصت ها و راههای گوناگونی برای برخورد با مردم استفاده می شد . حوادث یک سال اخیر و شیوه برخورد با مردم به تدریج این تنوع را از بین برده است. می توان گفت که نظام و کشور امروز با دو راه کاملا متضاد روبروست.”
وی یکی ازاین راهها را مبتنی بر رویکرد اقتدارگرایانه دانست و ادامه داد:” در این راه از دین به صورت ابزار استفاده می شود ،همان طور که از زندان ها و سرکوبها و بستن روزنامه ها و تعطیلی بخش عمده ای از قانون اساسی و بی احترامی به حقوق و کرامت ذاتی انسانها بهره برداری می شود. در این رویکرد همان طور که آن ملبس به لباس روحانیت در نیمه شعبان در دانشگاه به صورت صریح گفت، حکومت اگر لازم ببیند می تواند حتی نیمی از جامعه را به قول ایشان اعدام کند و ما می دانیم که انتخاب این رویکرد جز متلاشی شدن نظام انتهایی نخواهد داشت.گرچه در انتها ایران ، ایرانی و اسلام باقی خواهد ماند ولی می توان حدس زد که خسارت این راه کمر ملت ما را خم خواهد کرد.”.
موسوی راه دیگر را انتخاب مردم خواند و گفت:”راه دیگر برگرداندن امور به سمتی است که مردم خود حاکم بر سرنوشت خویش باشند و چند نفر برای آنها تصمیم نگیرند. راهی که در آن زندانیان سیاسی آزاد ، حق اجتماعات به رسمیت شناخته می شود و محدودیت مطبوعات و رسانه ای برداشته می شود. مهمتر از همه حق انتخابات آزاد و رقابتی و غیر گزینشی نیز به رسمیت شناخته شود.”
انحرافی که برای آینده کشور مهلک است
میرحسین موسوی در انتهای سخنان خود بار دیگر بر انتخابات آزاد تاکید کرد و اضافه کرد :” این مردم هستند که تشخیص می دهند که چه کسی را با چه طرز تفکری به مجلس بفرستند و این نمایندگان واقعی مردم و نه وکلای تسخیری آنها هستند که تشخیص می دهند که مصالح کشور کدام است و چگونه باید کشور را اداره کرد. در این شکل همه اعضای حکومت منتخب مردم و خدمتگزار آنها هستند و نه حاکم برآنها و ما در مجلس اول جمهوری اسلامی به چنین فضایی نزدیک شدیم. اما از مجلس چهارم به بعد آن فضا از بین رفت. امروز روشن شدن هر چه بیشتر تفکر حداقلی بعضی از اعضای شورای نگهبان به ملت نشان می دهد که استنباط ظرفیت این شورای کلیدی و انحراف آن از وظایف اصلی و تبدیل شدن آن به یک صافی آرای ملت تا چه حد برای آتیه مملکت مهلک است و چگونه تکیه اقتدارگرایان در حفظ شورای نگهبان با همین جهت گیری کشور را به فاجعه انتخاب اول که اشاره شد سوق خواهد داد.
پیروزی مردم بر فرعونیت
به گزارش خبرنگار کلمه، میر حسین موسوی در ابتدای سخنان خود در جمع خانواده ایثارگران ضمن تبریک اعیاد شعبانیه گفت:” در سوره قصص به هنگام طرح مبارزه با تفرعن ، بشارت پیروزی داده می شود و به این ترتیب ضرورت همیشگی مبارزه با فرعونیت را برای پیروزی مردم یادآوری می کند، البته همان طور که در روایات آمده ، اوج این پیروزی در زمان ظهور حضرت امام زمان(عج) است . این آیات نشان می دهد که ظلم ، زور و خودرایی در هر زمان و هرمکانی که باشد به مبارزه ستمدیدگان و اقتدارگرایان وفرعونیان خواهد انجامید.”
آیا اسلام هتک حرمت به یک انسان را قبول می کند؟
نخست وزیر دوران دفاع مقدس به گسترش ظلم و جور در جامعه اشاره کرد و گفت: “ظلم و جور در هر شرایطی و هر دوره ای بد است چه در دوران پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی. ظلم در جمهوری اسلامی اتفاقا بدتر است چراکه به نام اسلام صورت می گیرد. آیا اسلام قبول می کند که از یک انسان هتک حرمت شود یا با فروکردن سر یک زندانی در توالت از او اعتراف گرفته شود؟
استبداد دینی بدترین نوع استبداد است
موسوی ضمن یادآوری سخنان علامه نایینی گفت “: ما می دانیم که در دوران مشروطیت بزرگانی چون علامه نایینی استبداد دینی را بدترین نوع نامیدند. ما وقتی از سویی به بازداشت ها و شیوه های محاکمه ، شکنجه ها و قلع و قمع دانشگاهها و اخراج و ستاره دار کردن دانشجویان نظر می کنیم و از سوی دیگر با ایستادگی زندانیان و مردم بر تحقق مطالباتشان روبرو می شویم، یاد آیات سوره قصص و دیگر آیات کریمه مشابه می افتیم که در آنها هم مواجهه فرعونیت و مستضعفین مطرح است و هم بشارت پیروزی برای ستمدیدگان.”
میرحسین موسوی در بخش دیگری از سخنانش به اظهارات اخیر آقای جنتی اشاره و اضافه کرد :” دروغ هم یکی از این ظلم هاست که در هر زمانی بد است. مخصوصا اگر این دروغ از دهان دبیرشورای نگهبان قانون اساسی و امام جمعه پایتخت باشد. کسی که باید امانتدار آرای مردم و پاسدار اصول قانون اساسی و میثاق ملی باشد.آیا برهانی روشن تر از دروغ بزرگ اخیر این آقا برای تقلب در انتخابات می توان آورد؟ مخصوصا اگر در نظر بیاوریم که این اولین خلاف گویی ایشان نیست.”
فاجعه زندان ها نتیجه اندیشه هایی مانند اندیشه دبیرشورای نگهبان
نخست وزیر دوران جنگ تحمیلی تاکید کرد: “فاجعه ای که اکنون در زندان ها رخ می دهد ادامه اندیشه دبیرشورای نگهبان و شاگردان این چنینی اوست .فاجعه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه و حمله به مردم نتیجه چنین نگاهی است که به خوبی درآن سبعیت و زشتی همه گرایش های اقتدارگرایانه و فرعونیت را می توان دید. واقعا نمی شود سخنان ایشان را که در جایگاه مقدس نمازجمعه به محاکم قضایی برای اعدام زندانیان دست مریزاد می گفت و هل من یزید می طلبید که عده بیشتری اعدام شوند، فراموش کرد.”
وی با بیان اینکه عده ای از خشونت برای ایجاد سکوت گورستانی و دروغ استفاده می کنند، ادامه داد :” ما انتظار داریم همه ملت به ویژه روحانیت و مراجع عظام خواستار رویت و بررسی اسناد ادعایی ایشان باشند و همچنین از سخنران دیگر نمازجمعه که دوست دیگر ایشان هستند و ادعا کردند که شورای نگهبان به عنوان صافی مورد تایید امام زمان( عج) هستند دلایل و مدارک خود را با رضایت و هدف صاحب الزمان از خود و دوستانشان در شورای نگهبان با تفاصیل ارایه دهند.”
فرعونیت ادامه خواهد یافت اگر…
موسوی گفت: “تا هنگامی که فرصت داده ایم که عده ای بر حکومت و مناصب و منزلتی هم سوار باشند و مردم را گوساله و بزغاله و خس و خاشاک بنامند این فرعونیت ادامه خواهد یافت و از دروغ سازمان یافته و تحریف اسلام استفاده خواهد شد.”
موسوی در ادامه سخنانش اکثریت روحانیت کشور و مراجع اعظام را صرف نظر از نگاه سیاسی آنها دلسوز مردم و صادق دانست و گفت :” اما عده ای معدود با گفتار و کردار خود به جایگاه این گروه مرجع بزرگ ضربه می زنند.”
وی همچنین با اشاره به یکی از برنامه های تلویزیونی گفت:” روز نیمه شعبان اتفاقی تلویزیون را روشن کردم و دیدم جشنی با عنوان سه جشن بزرگ ولایت در دانشگاه تهران را نشان می دهد. یک نفر با لباس روحانیت برای مردم آن هم در روزجشن و سرور مذهبی می گفت که اگر نصف جامعه علیه نصف دیگر که حاکم است باشد،آن نصف حاکم حق دارد همه نصف دیگر را اعدام کند! فاجعه بارتر اینکه ایشان از جنگ نهروان به عنوان استنناد نسل کشانه خود نام می برد و در این صحبت طبیعی بود که ایشان نه اشاره ای به جنگ نهروان و شکل آغاز آن و نه به حضور آزادانه خوارج در کشور اشاره ای داشته باشد.نه آنکه بر اثرآن حرفها و استنباط ها در دین ایمان مردم و سرنوشت اسلام اعتنایی می کند. البته ما این نوع طرز تفکر را می توانیم در گروه های تروریستی و آدم کش بیابیم .”
خسارتی که کمر ملت را خم خواهد کرد
موسوی با برشمردن راههای پیش روی نظام گفت:”سابق بر این در کشور ما با فرصت ها و راههای گوناگونی برای برخورد با مردم استفاده می شد . حوادث یک سال اخیر و شیوه برخورد با مردم به تدریج این تنوع را از بین برده است. می توان گفت که نظام و کشور امروز با دو راه کاملا متضاد روبروست.”
وی یکی ازاین راهها را مبتنی بر رویکرد اقتدارگرایانه دانست و ادامه داد:” در این راه از دین به صورت ابزار استفاده می شود ،همان طور که از زندان ها و سرکوبها و بستن روزنامه ها و تعطیلی بخش عمده ای از قانون اساسی و بی احترامی به حقوق و کرامت ذاتی انسانها بهره برداری می شود. در این رویکرد همان طور که آن ملبس به لباس روحانیت در نیمه شعبان در دانشگاه به صورت صریح گفت، حکومت اگر لازم ببیند می تواند حتی نیمی از جامعه را به قول ایشان اعدام کند و ما می دانیم که انتخاب این رویکرد جز متلاشی شدن نظام انتهایی نخواهد داشت.گرچه در انتها ایران ، ایرانی و اسلام باقی خواهد ماند ولی می توان حدس زد که خسارت این راه کمر ملت ما را خم خواهد کرد.”.
موسوی راه دیگر را انتخاب مردم خواند و گفت:”راه دیگر برگرداندن امور به سمتی است که مردم خود حاکم بر سرنوشت خویش باشند و چند نفر برای آنها تصمیم نگیرند. راهی که در آن زندانیان سیاسی آزاد ، حق اجتماعات به رسمیت شناخته می شود و محدودیت مطبوعات و رسانه ای برداشته می شود. مهمتر از همه حق انتخابات آزاد و رقابتی و غیر گزینشی نیز به رسمیت شناخته شود.”
انحرافی که برای آینده کشور مهلک است
میرحسین موسوی در انتهای سخنان خود بار دیگر بر انتخابات آزاد تاکید کرد و اضافه کرد :” این مردم هستند که تشخیص می دهند که چه کسی را با چه طرز تفکری به مجلس بفرستند و این نمایندگان واقعی مردم و نه وکلای تسخیری آنها هستند که تشخیص می دهند که مصالح کشور کدام است و چگونه باید کشور را اداره کرد. در این شکل همه اعضای حکومت منتخب مردم و خدمتگزار آنها هستند و نه حاکم برآنها و ما در مجلس اول جمهوری اسلامی به چنین فضایی نزدیک شدیم. اما از مجلس چهارم به بعد آن فضا از بین رفت. امروز روشن شدن هر چه بیشتر تفکر حداقلی بعضی از اعضای شورای نگهبان به ملت نشان می دهد که استنباط ظرفیت این شورای کلیدی و انحراف آن از وظایف اصلی و تبدیل شدن آن به یک صافی آرای ملت تا چه حد برای آتیه مملکت مهلک است و چگونه تکیه اقتدارگرایان در حفظ شورای نگهبان با همین جهت گیری کشور را به فاجعه انتخاب اول که اشاره شد سوق خواهد داد.
مهدی خزعلی : حاجی آقای جنتی؛ شما دین دارید؟/ من را خوب می شناسید، من هم شما را بهتر از خودتان می شناسم، شما رفیق گرمابه و گلستان پدرم بودید
وبلاگ مهدی خزعلی : من را خوب می شناسید، من هم شما را بهتر از خودتان می شناسم، شما رفیق گرمابه و گلستان پدرم بودید، از سوادتان نمی دانم، اما مطمئنم اگریک برگه سئوالات آزمون نامزد های خبرگان را پر کنید، نمره قبولی - حتی ناپلئونی - نخواهید آورد، اما از دینتان خوب می دانم، از دوران قبل از انقلاب و زوزه شغالها بگذریم، از تضرع شما نزد ساواکی ها که موجب خجلت وسرافکنندگی فرزندتان در زندان شده بود هم می گذریم، بگذارید از دوران شورای نگهبان که در خانه ی سازمانی پشت شورا مشترک زندگی می کردیم یادی کنم، شما بودید و همسرتان، پیرزن و پیرمرد، یا به قول امروزه ها مادام مسیو! ما بودیم و هفت سر عائله!. سالن آفتابگیر جنوبی و اتاق بزرگ جنوبی آن - به قول فرنگی ها مستر بدروم - در اختیار شما بود، قسمت کوچک زائده شمالی ( ال) سالن با تخته نوپان جدا شده بود و ما به عنوان پذیرایی از آن استفاده می کردیم. اتاق های شمالی بالا هم در اختیار ما بود، در این زندگی مشترک از جیک و پیک هم خبر داشتیم.
من نوجوان بودم و اکثر آن سالها را در جبهه گذراندم، حسین ما که شهید شده بود و حسین شما هم در خانه تیمی نفاق کشته شده بود، اما علی و محمد شما در سنی بودند که می توانستند فرمانده لشگر باشند، هر روز برای علی پستی دست و پا می کردید، یادم می آید که وزیر ارشاد از تحمیل شما می نالید! بعد استانداری خراسان را دست و پا کردید و آن فضاحت ببار آمد! در انتخابات نهم شما احمدی نژادی شدید و احتیاطاً علی آقا مسئول استانهای ستاد هاشمی شد، اما شگفت اینکه بعد از انتخابات خط عوض کرد و معاون وزیر کشور احمدی نژاد شد! حالا هم که در کویت، اوضاعش کویت است! می بینید، این خط و خط بازی فقط برای پست و مقام و قدرت است ! محمد درس نخوانده بود، او را راننده و محافظ مخصوص خود کرده بودید. بعضی روزها با محافظان اعضای شورا اختلاط می کردم، حرف های آنها شنیدنی بود، به شما لقب حاجی بنزی داده بودند، از بس بنز بیت المال از رده خارج کرده بودید، یک چروکی چیف و یک بنز سفید مدل بالا - آنروزها به بنز عقابی معروف بود - در اختیار شما بود، یک بنز سرمه ای صفر کیلو متر هم از سازمان تبلیغات گرفته بودید که با یک راننده در اختیار سرکارعلیه بود که به خان باجی ها سر بزند! آنروزها می گفتند شما و آقای صانعی انجمن اسلامی شورای نگهبان هستید. البته دبیر شورا حضرت آیت الله صافی گلپایگانی بود، که تحمل نکرد و شورا را به انجمن اسلامی آن سپرد، ظاهراً بعدها عضو دیگر انجمن هم شورشی شد! اما شما این انجمن یک نفره راادامه داده و خواهید داد، امام زمان(عج) هم ظهور کنند، او را ممیزی خواهید کرد، خدا کند که صلاحیت حضرت را رد نکنید - که می کنید - نمی دانم از نظر شما ولی عصر حجه ابن الحسن المهدی روحی له الفداه التزام عملی دارد یا نه!! راستی دعوای مرغ و خروس ها یادتان است؟ ما مدتها در خانه مان می خندیدیم، نیازی به مهران مدیری و برره نبود، اصلاً مهران، برره را از الگوی آن سالهای شورای نگهبان دزدیده است و حق کپی رایت آن برای ما محفوظ است، من قفسی ساخته بودم در آن مرغ و خروس نگهداری می کردم، خروسی زیبا با سینه ای ستبر و تاجی برازنده و چند مرغ کاکل زری، در طایفه مرغان تعدد زوجات حل شده است، اما خدا نکند پای خروسی به قلمرو خروسی باز شود، جنگ خروسها دیدنی است، اما برای خروس ضعیف تر تاجی نمی ماند، یکروز صبح که برای دانه دادن مرغها رفته بودم، دیدم یک خروس و دو مرغ اضافه شده است، ظاهراً سرکار علیه از اطراف اصفهان آورده بودند، من که جنگ خروس داخل منزل را تجربه داشتم، از این تجاوز آشکار در روز روشن به حریم مرغان خود سخت آزرده شدم، خصوصاً که خروسی هم در کار بود و ما هم غیرتی!! اما آیین همسایه داری و شرط ادب مانع از ابراز احساسات درونی این نوجوان می شد، با ژستی سخاوتمندانه دانه ها رابا مرغ همسایه غاصب به اشتراک گذاشتم، همان روز جنگ مغلوبه شد و خروس خوش قد و بالای من خروس شما رامنکوب و زمام اختیار قفس را در دست گرفت، محرمانه فی المجلس هر دو مرغ را به عقد دائم خروس خویش درآوردم و در عالم نوجوانی، انگار ارتفاعات بازی دراز یا شاخ شمیران را فتح کرده ام بادی به غبغب انداخته و وارد خانه شدم، موقع صبحانه قصه را تعریف کردم و مادر و پدر قدری مرا نصیحت کردند.
حضرت عباسی والدین من حق بزرگی به گردن شما دارند، وگرنه همان چند سال از دست من دق کرده بودید!! آخر سرکار علیه خروس زبان بسته را از قفس نجات و در باغ شورای نگهبان رها کرد، حال و روز مش جعفر باغبان دیدنی بود، خروس سرکار علیه گلهایش راخراب می کرد، یا پاله می داد و بذرش را تباه! از صحنه های دیدنی که از پشت درختان نظاره می کردیم و در عالم بچگی می خندیدیم، وقتی بود که سرکار علیه به مرغ هایش - که به عقد فضولی خروس من درآمده بودند - غذا می داد، اول با تلاشی زائد الوصف مرغ و خروس مرا زیر جعبه میوه می کرد تا غذای مرغان او را نخورند و سپس دانه می ریخت! حق داشت! من که این کار را نمی کردم به این دلیل بود که فکر می کردم نفقه مرغان او هم با خروس من است!!
این خنده ها دیری نپایید، بسوزد این حس هوو گری، آخرش این حسادت و رقابت بین الخروسین کار دست ما داد، سرکار علیه تحمل این هم ضرب و شتم خروس را نکرد، آخر تاج خروس بینوا از خون دلمه بسته بود، نمی دانم حکم اعدام خروس را از کدام فقیه عالیقدر گرفته بود، محارب بود یا معاند، یا به حکم قصاص! هر چه بود یکروز دیدیم خروس را سر بریده اند و پشت در آشپزخانه ما قرار داده اند!!! باز به فضای جبهه و جنگ برگشتم، می خواستم انتقام خروس شهیدم را بگیرم که پدر مانع شد و مرا به صبرو - نه استقامتی در کار نبود - فقط صبر دعوت کرد. یکروز صبح که با لباس زیر خوابیده بودم، چشمان خود را باز کردم و سرکار علیه را بالای سر خود در اتاق مشغول تفحص یافتم، حیا کردم، خود را به خواب زده و چند غلطی در خواب زدم تا نگران از بیدار شدنم اتاق را ترک کند! شاید تعجب کنید که چرا این قصه ها را می گویم، بعد می فهمید یکروز بیدار شدیم و دیدیم که تمام وسائل کمد فلزی انباری ما وسط انبار است و کمد نیست! دیدم کمد در محدوده نورگیر فی مابین - یا همان نقطه صفر مرزی - رفته است، با خود گفتم: لابد کمد پا در آورده یا اجنه چنین کرده اند! پس حتما جن کمد حقیقت دارد! با عجله رفتم و درب کمد را قفل کرده و کلید را برداشتم، خوب جن ها را در کمد محبوس کرده بودم! منتظر ماندم تا صدای جن ها در آید! بعد از ظهر صدای شیون و زاری از خانه همسایه می آمد، نکند جنی در کمد خفه شده باشد؟ این مجلس عزای اجنه است؟ نه، صدای سرکار علیه است، حاجی آقا را علیه من تحریک می کند! و عصر باز پدر گفت: می دانم حق با توست، ورود به منزل ما و رفتن سر کمد انباری خصوصی و خالی کردن آن ، همه خلاف و اشتباه، اما همسایه است، باید سوخت و ساخت! باز هم حاجی آقا برنده و کلید تسلیم شد! باز می گویید این قصه ها برای چیست؟ صبر داشته باشید، من بچه آخوندم، آخرش یک راهی پیدا می کنم تا گریزی به صحرای کربلا بزنم.
بدتر از همه آن موقعی بود که من تنها مانده بودم و خانواده به حج مشرف شده بودند، خوب یک نوجوان دانش آموز تنها چه سرگرمی دارد، یک تلویزیون 16 اینچ گروندیک تمام سرگرمی من بود، بعد از ظهر به خانه آمدم، در پذیرایی کوچکی که ذکرش رفت اثری از تلویزیون نبود، لابد دزد به شورای نگهبان زده است! سیم آنتن هم سرجای خود نبود، باز اطلاعات عملیات بازی درآورده - آخر من از دوم دبیرستان جبهه بودم - از پشت بام شروع کردم و سیم آنتن را دنبال کردم، سر سیم مستقیم به مستر بدروم مادام مسیو می رفت، آه از نهادم برآمد، سیم را با شدت کشیدم، بماند که چه شد و چه حکایت ناگفتنی بعدی پیش آمد، هر چه بود اینبار حاجی آقا رسماً و شخصاً وارد کارزار شد، یادش بخیر، چهره حاجی آقا و پلیس خبر کردنش دیدنی بود! راستی حاجی آقا ؛ امضای مرا روی آن کاغذ پاره کوچک در حضور ماموران نیروی انتظامی حتماً درج در پرونده رد صلاحیت بفرمایید! من که حال کردم، شما را نمی دانم، به غیرت و شهامت کودکی ام می بالم. در حال و هوای کودکی خوب درسی به حاجی آقا دادم! می دانید وقتی مرا برای مجلس رد صلاحیت کردند، هیچ چیزی در پرونده نبود، فقط آقای علیزاده از خجالت سرش راپایین انداخت و آقای کعبی گفت: " آقای جنتی از دست شما سخت عصبانی است، دل او را بدست آور!" و من گفتم: " می دانم کجایش می سوزد" یادت می آید؟ بیست و هفت سال پیش بود، آنروز به پدر گفتم: " جنتی دین ندارد، به هیچ خدایی معتقد نیست، آخرت را باور ندارد!" باید می دانستم که روزی برای صلاحیت من می نویسی:" عدم التزام عملی به ولایت فقیه و اسلام" ( این هم گریز به صحرای کربلا! ) آنروز پدر می گفت: " نه، او یک عالم است، حرمتش را نگهدار و این حرف ها را نزن" اما وقتی دید پس از آن همه جلسه با آیت الله راستی کاشانی، آیت الله طاهری خرم آبادی ، شما، پدر و نمایندگان انجمن حجتیه و تنظیم و امضای صورتجلسه، در نماز جمعه قم آن مطالب خلاف واقع و دروغ را گفتید و دربازگشت از قم در برابر اعتراض معظم له فقط عذرخواهی کردید وکاغذی رااز جیب در آوردید و گفتید، قبل از رفتن به نمازجمعه بچه های ..... این کاغذ را به من دادند و گفتند در نماز بگو! و قول دادید که جبران کنید و هرگز نکردید، بر ایشان میزان دیانت و التزام عملی به اسلام شما آشکار شد، بار بعدی که برای معظم له دینمداری شما ثابت شد در ماجرای مرجعیت بود، و بعد هم که خروج ایشان از شورای نگهبان! حاجی آقا؛ بر گذشته ها صلوات، این را برای درد دل ننوشتم، می خواستم از آن یک میلیارد مرحمتی حضرت اوباما، که با دست مبارک خادم الحرمین الشریفین الملک عبدالله به سران فتنه داده اند، سهمی هم برای ما در نظر بگیرید، ما که سر فتنه نیستیم، اما بقدر ته کیسه ای هم برای تهان فتنه ما را بس است، باور بفرمایید، پیامبر و اصحاب فقط سه سال در شعب ابیطالب بسر بردند، ما پنج سال است که در شعب ابیطالبیم، بسیار تحقیق کرده ام، فقط شما این اسناد را دیده اید و احتمالاً ملک فهد - اشتباه نکرده ام، ملک فهد بود یا ملک عبد العزیز که هم سن و سال حضرتعالی بود - حتی از شخص ملک عبدالله هم جویا شدم، اظهار بی اطلاعی می کرد. به حرمت همسایگی - که پیامبر آنقدر سفارش فرمود که اصحاب گمان کردند همسایه ارث می برد - یا به آن نان و نمکی که مرغ های ما با هم خوردند، به خون خروس شهیدم، ما را بی خبر نگذارید.
89/5/11 دکتر مهدی خزعلی
من نوجوان بودم و اکثر آن سالها را در جبهه گذراندم، حسین ما که شهید شده بود و حسین شما هم در خانه تیمی نفاق کشته شده بود، اما علی و محمد شما در سنی بودند که می توانستند فرمانده لشگر باشند، هر روز برای علی پستی دست و پا می کردید، یادم می آید که وزیر ارشاد از تحمیل شما می نالید! بعد استانداری خراسان را دست و پا کردید و آن فضاحت ببار آمد! در انتخابات نهم شما احمدی نژادی شدید و احتیاطاً علی آقا مسئول استانهای ستاد هاشمی شد، اما شگفت اینکه بعد از انتخابات خط عوض کرد و معاون وزیر کشور احمدی نژاد شد! حالا هم که در کویت، اوضاعش کویت است! می بینید، این خط و خط بازی فقط برای پست و مقام و قدرت است ! محمد درس نخوانده بود، او را راننده و محافظ مخصوص خود کرده بودید. بعضی روزها با محافظان اعضای شورا اختلاط می کردم، حرف های آنها شنیدنی بود، به شما لقب حاجی بنزی داده بودند، از بس بنز بیت المال از رده خارج کرده بودید، یک چروکی چیف و یک بنز سفید مدل بالا - آنروزها به بنز عقابی معروف بود - در اختیار شما بود، یک بنز سرمه ای صفر کیلو متر هم از سازمان تبلیغات گرفته بودید که با یک راننده در اختیار سرکارعلیه بود که به خان باجی ها سر بزند! آنروزها می گفتند شما و آقای صانعی انجمن اسلامی شورای نگهبان هستید. البته دبیر شورا حضرت آیت الله صافی گلپایگانی بود، که تحمل نکرد و شورا را به انجمن اسلامی آن سپرد، ظاهراً بعدها عضو دیگر انجمن هم شورشی شد! اما شما این انجمن یک نفره راادامه داده و خواهید داد، امام زمان(عج) هم ظهور کنند، او را ممیزی خواهید کرد، خدا کند که صلاحیت حضرت را رد نکنید - که می کنید - نمی دانم از نظر شما ولی عصر حجه ابن الحسن المهدی روحی له الفداه التزام عملی دارد یا نه!! راستی دعوای مرغ و خروس ها یادتان است؟ ما مدتها در خانه مان می خندیدیم، نیازی به مهران مدیری و برره نبود، اصلاً مهران، برره را از الگوی آن سالهای شورای نگهبان دزدیده است و حق کپی رایت آن برای ما محفوظ است، من قفسی ساخته بودم در آن مرغ و خروس نگهداری می کردم، خروسی زیبا با سینه ای ستبر و تاجی برازنده و چند مرغ کاکل زری، در طایفه مرغان تعدد زوجات حل شده است، اما خدا نکند پای خروسی به قلمرو خروسی باز شود، جنگ خروسها دیدنی است، اما برای خروس ضعیف تر تاجی نمی ماند، یکروز صبح که برای دانه دادن مرغها رفته بودم، دیدم یک خروس و دو مرغ اضافه شده است، ظاهراً سرکار علیه از اطراف اصفهان آورده بودند، من که جنگ خروس داخل منزل را تجربه داشتم، از این تجاوز آشکار در روز روشن به حریم مرغان خود سخت آزرده شدم، خصوصاً که خروسی هم در کار بود و ما هم غیرتی!! اما آیین همسایه داری و شرط ادب مانع از ابراز احساسات درونی این نوجوان می شد، با ژستی سخاوتمندانه دانه ها رابا مرغ همسایه غاصب به اشتراک گذاشتم، همان روز جنگ مغلوبه شد و خروس خوش قد و بالای من خروس شما رامنکوب و زمام اختیار قفس را در دست گرفت، محرمانه فی المجلس هر دو مرغ را به عقد دائم خروس خویش درآوردم و در عالم نوجوانی، انگار ارتفاعات بازی دراز یا شاخ شمیران را فتح کرده ام بادی به غبغب انداخته و وارد خانه شدم، موقع صبحانه قصه را تعریف کردم و مادر و پدر قدری مرا نصیحت کردند.
حضرت عباسی والدین من حق بزرگی به گردن شما دارند، وگرنه همان چند سال از دست من دق کرده بودید!! آخر سرکار علیه خروس زبان بسته را از قفس نجات و در باغ شورای نگهبان رها کرد، حال و روز مش جعفر باغبان دیدنی بود، خروس سرکار علیه گلهایش راخراب می کرد، یا پاله می داد و بذرش را تباه! از صحنه های دیدنی که از پشت درختان نظاره می کردیم و در عالم بچگی می خندیدیم، وقتی بود که سرکار علیه به مرغ هایش - که به عقد فضولی خروس من درآمده بودند - غذا می داد، اول با تلاشی زائد الوصف مرغ و خروس مرا زیر جعبه میوه می کرد تا غذای مرغان او را نخورند و سپس دانه می ریخت! حق داشت! من که این کار را نمی کردم به این دلیل بود که فکر می کردم نفقه مرغان او هم با خروس من است!!
این خنده ها دیری نپایید، بسوزد این حس هوو گری، آخرش این حسادت و رقابت بین الخروسین کار دست ما داد، سرکار علیه تحمل این هم ضرب و شتم خروس را نکرد، آخر تاج خروس بینوا از خون دلمه بسته بود، نمی دانم حکم اعدام خروس را از کدام فقیه عالیقدر گرفته بود، محارب بود یا معاند، یا به حکم قصاص! هر چه بود یکروز دیدیم خروس را سر بریده اند و پشت در آشپزخانه ما قرار داده اند!!! باز به فضای جبهه و جنگ برگشتم، می خواستم انتقام خروس شهیدم را بگیرم که پدر مانع شد و مرا به صبرو - نه استقامتی در کار نبود - فقط صبر دعوت کرد. یکروز صبح که با لباس زیر خوابیده بودم، چشمان خود را باز کردم و سرکار علیه را بالای سر خود در اتاق مشغول تفحص یافتم، حیا کردم، خود را به خواب زده و چند غلطی در خواب زدم تا نگران از بیدار شدنم اتاق را ترک کند! شاید تعجب کنید که چرا این قصه ها را می گویم، بعد می فهمید یکروز بیدار شدیم و دیدیم که تمام وسائل کمد فلزی انباری ما وسط انبار است و کمد نیست! دیدم کمد در محدوده نورگیر فی مابین - یا همان نقطه صفر مرزی - رفته است، با خود گفتم: لابد کمد پا در آورده یا اجنه چنین کرده اند! پس حتما جن کمد حقیقت دارد! با عجله رفتم و درب کمد را قفل کرده و کلید را برداشتم، خوب جن ها را در کمد محبوس کرده بودم! منتظر ماندم تا صدای جن ها در آید! بعد از ظهر صدای شیون و زاری از خانه همسایه می آمد، نکند جنی در کمد خفه شده باشد؟ این مجلس عزای اجنه است؟ نه، صدای سرکار علیه است، حاجی آقا را علیه من تحریک می کند! و عصر باز پدر گفت: می دانم حق با توست، ورود به منزل ما و رفتن سر کمد انباری خصوصی و خالی کردن آن ، همه خلاف و اشتباه، اما همسایه است، باید سوخت و ساخت! باز هم حاجی آقا برنده و کلید تسلیم شد! باز می گویید این قصه ها برای چیست؟ صبر داشته باشید، من بچه آخوندم، آخرش یک راهی پیدا می کنم تا گریزی به صحرای کربلا بزنم.
بدتر از همه آن موقعی بود که من تنها مانده بودم و خانواده به حج مشرف شده بودند، خوب یک نوجوان دانش آموز تنها چه سرگرمی دارد، یک تلویزیون 16 اینچ گروندیک تمام سرگرمی من بود، بعد از ظهر به خانه آمدم، در پذیرایی کوچکی که ذکرش رفت اثری از تلویزیون نبود، لابد دزد به شورای نگهبان زده است! سیم آنتن هم سرجای خود نبود، باز اطلاعات عملیات بازی درآورده - آخر من از دوم دبیرستان جبهه بودم - از پشت بام شروع کردم و سیم آنتن را دنبال کردم، سر سیم مستقیم به مستر بدروم مادام مسیو می رفت، آه از نهادم برآمد، سیم را با شدت کشیدم، بماند که چه شد و چه حکایت ناگفتنی بعدی پیش آمد، هر چه بود اینبار حاجی آقا رسماً و شخصاً وارد کارزار شد، یادش بخیر، چهره حاجی آقا و پلیس خبر کردنش دیدنی بود! راستی حاجی آقا ؛ امضای مرا روی آن کاغذ پاره کوچک در حضور ماموران نیروی انتظامی حتماً درج در پرونده رد صلاحیت بفرمایید! من که حال کردم، شما را نمی دانم، به غیرت و شهامت کودکی ام می بالم. در حال و هوای کودکی خوب درسی به حاجی آقا دادم! می دانید وقتی مرا برای مجلس رد صلاحیت کردند، هیچ چیزی در پرونده نبود، فقط آقای علیزاده از خجالت سرش راپایین انداخت و آقای کعبی گفت: " آقای جنتی از دست شما سخت عصبانی است، دل او را بدست آور!" و من گفتم: " می دانم کجایش می سوزد" یادت می آید؟ بیست و هفت سال پیش بود، آنروز به پدر گفتم: " جنتی دین ندارد، به هیچ خدایی معتقد نیست، آخرت را باور ندارد!" باید می دانستم که روزی برای صلاحیت من می نویسی:" عدم التزام عملی به ولایت فقیه و اسلام" ( این هم گریز به صحرای کربلا! ) آنروز پدر می گفت: " نه، او یک عالم است، حرمتش را نگهدار و این حرف ها را نزن" اما وقتی دید پس از آن همه جلسه با آیت الله راستی کاشانی، آیت الله طاهری خرم آبادی ، شما، پدر و نمایندگان انجمن حجتیه و تنظیم و امضای صورتجلسه، در نماز جمعه قم آن مطالب خلاف واقع و دروغ را گفتید و دربازگشت از قم در برابر اعتراض معظم له فقط عذرخواهی کردید وکاغذی رااز جیب در آوردید و گفتید، قبل از رفتن به نمازجمعه بچه های ..... این کاغذ را به من دادند و گفتند در نماز بگو! و قول دادید که جبران کنید و هرگز نکردید، بر ایشان میزان دیانت و التزام عملی به اسلام شما آشکار شد، بار بعدی که برای معظم له دینمداری شما ثابت شد در ماجرای مرجعیت بود، و بعد هم که خروج ایشان از شورای نگهبان! حاجی آقا؛ بر گذشته ها صلوات، این را برای درد دل ننوشتم، می خواستم از آن یک میلیارد مرحمتی حضرت اوباما، که با دست مبارک خادم الحرمین الشریفین الملک عبدالله به سران فتنه داده اند، سهمی هم برای ما در نظر بگیرید، ما که سر فتنه نیستیم، اما بقدر ته کیسه ای هم برای تهان فتنه ما را بس است، باور بفرمایید، پیامبر و اصحاب فقط سه سال در شعب ابیطالب بسر بردند، ما پنج سال است که در شعب ابیطالبیم، بسیار تحقیق کرده ام، فقط شما این اسناد را دیده اید و احتمالاً ملک فهد - اشتباه نکرده ام، ملک فهد بود یا ملک عبد العزیز که هم سن و سال حضرتعالی بود - حتی از شخص ملک عبدالله هم جویا شدم، اظهار بی اطلاعی می کرد. به حرمت همسایگی - که پیامبر آنقدر سفارش فرمود که اصحاب گمان کردند همسایه ارث می برد - یا به آن نان و نمکی که مرغ های ما با هم خوردند، به خون خروس شهیدم، ما را بی خبر نگذارید.
89/5/11 دکتر مهدی خزعلی
خاتمی: سئوال من این است؛ 400 میلیارد دلار چه شد؟/ باید ادعای کمک چند میلیارد دلاری برای ضربه زدن به انقلاب پیگیری شود
پارلماننیوز: رئیسجمهور سابق ایران با بیان اینکه « استقلال، وحدت و تمامیِّت ارضی از مظاهر مهم عدالت اجتماعی است»، تصریح کرد:« هیچکس به بهانه استقلال و تمامیت ارضی حق ندارد آزادیهای مشروع را حتی با وضع قوانین از بین ببرد؛ چه رسد به اینکه با بیقانونی و تجاوز از حدود قانونی آزادی را سرکوب کنند.»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس«پارلماننیوز»، حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی در دیدار با دانشجویان عضو انجمن فرهنگ و سیاست شیراز گفت:« امیدوارم باز شاهد فضاهای بازو با نشاط به خصوص در دانشگاهها باشیم تا دانشجویان با آزادی کامل بتوانند بحث و صحبت کنند و ادامه فضای کنونی رابه زیان همه میدانیم.»
رئیسجمهور سابق افزود:«ما در دوره اصلاحات چشم انداز بیست ساله را تدوین کردیم و اینک می پرسیم چرا رشد 8% جای خود را به رشدی بسیار کمتر بلکه رشد منفی داد؟و این در حالیست که در این چند سال بیش از 400 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتهایم.»
وی ادامه داد:« در برنامه پنجساله چهارم (که متاسفانه اجراء نشد) برای تامین رشد 8 درصدی آن طور که به خاطرم هست نیاز به 200 میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم که قرار بود حدود نصف آن از درآمدهای نفتی و غیر نفتی و بقیه با جذب سرمایه و امکانات خارجی تامین شود.حال در کمتر از 5 سال 400 میلیارد دلار حاصل شده است با آن چه کردند؟»
رئیس بنیاد باران همچنین اظهار داشت:« من نمیگویم خدای ناکرده حیف و میل یا سوء استفاده شده است ولی میگویم سوءتدبیر بوده است که اگر نبود میشد فاصله 20 ساله را خیلی کمتر طی کرد در حالیکه خیلی از آن نقطه هدف دورتر شدهایم.»
وی تاکید کرد:« اگر کسی گفت آن یک میلیارد دلاری که دیوان محاسبات گفت گم شده کجا است او مجرم است؟ و من میگویم بررسی شود که همه در آمدهای سرشار در مسیر پیشرفت، عدالت و تقویت کشور و اعتلاء انقلاب مصرف شده است یا خیر؟»
سيد محمد خاتمی با بیان اینکه «میبینیم که در مقابل برای توجیه سیاستها و رفتارهای غلط و حتی سرکوب به دروغ و تهمت و ناسزا گوئی متوسل میشوند»، گفت:« به جای رسیدگی به واقعیتها و جلوگیری از سقوط کشور و لطمه دیدن انقلاب ادعا میکنند که میلیاردها دلار از خارج در اختیار کسانی قرار گرفته است برای ضربه زدن به انقلاب.»
وی تصریح کرد:«چرا همین امر پیگیری نمی شود تا اگر واقعیت دارد (که از همین گفته معلوم است که دروغ پردازی ناشایسته است) تکلیف روشن شود و اگر دروغ است با دروغپردازیهایی که مصداق بارز تشویش اذهان عمومی است برخورد شود.»
رئیس دولت اصلاحات تاکید کرد:« این تهمتها وقتی از سوی کسانی مطرح می شود که موقعیت حساس را در نظام و جامعه اشغال کردهاند و ایجاب میکند که عادل باشند و دقیق حرف بزنند و مدافع حق و حقیقت باشند؛ تاسف بارتر است.»
وی یادآور شد:« گرچه وقتی از تریبون مقدس نماز جمعه با کمال بی پروائی مرجع جلیل القدر و بزرگواری که افتخار عالم تشیع است دست نشانده و دست پروره انگلیس معرفی میشود و کسی با آنها برخورد نمیکند چه توقعی داریم که به دیگران اهانت نکنند و بهتان نزنند؟»
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس«پارلماننیوز»، حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی در دیدار با دانشجویان عضو انجمن فرهنگ و سیاست شیراز گفت:« امیدوارم باز شاهد فضاهای بازو با نشاط به خصوص در دانشگاهها باشیم تا دانشجویان با آزادی کامل بتوانند بحث و صحبت کنند و ادامه فضای کنونی رابه زیان همه میدانیم.»
رئیسجمهور سابق افزود:«ما در دوره اصلاحات چشم انداز بیست ساله را تدوین کردیم و اینک می پرسیم چرا رشد 8% جای خود را به رشدی بسیار کمتر بلکه رشد منفی داد؟و این در حالیست که در این چند سال بیش از 400 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتهایم.»
وی ادامه داد:« در برنامه پنجساله چهارم (که متاسفانه اجراء نشد) برای تامین رشد 8 درصدی آن طور که به خاطرم هست نیاز به 200 میلیارد دلار درآمد ارزی داشتیم که قرار بود حدود نصف آن از درآمدهای نفتی و غیر نفتی و بقیه با جذب سرمایه و امکانات خارجی تامین شود.حال در کمتر از 5 سال 400 میلیارد دلار حاصل شده است با آن چه کردند؟»
رئیس بنیاد باران همچنین اظهار داشت:« من نمیگویم خدای ناکرده حیف و میل یا سوء استفاده شده است ولی میگویم سوءتدبیر بوده است که اگر نبود میشد فاصله 20 ساله را خیلی کمتر طی کرد در حالیکه خیلی از آن نقطه هدف دورتر شدهایم.»
وی تاکید کرد:« اگر کسی گفت آن یک میلیارد دلاری که دیوان محاسبات گفت گم شده کجا است او مجرم است؟ و من میگویم بررسی شود که همه در آمدهای سرشار در مسیر پیشرفت، عدالت و تقویت کشور و اعتلاء انقلاب مصرف شده است یا خیر؟»
سيد محمد خاتمی با بیان اینکه «میبینیم که در مقابل برای توجیه سیاستها و رفتارهای غلط و حتی سرکوب به دروغ و تهمت و ناسزا گوئی متوسل میشوند»، گفت:« به جای رسیدگی به واقعیتها و جلوگیری از سقوط کشور و لطمه دیدن انقلاب ادعا میکنند که میلیاردها دلار از خارج در اختیار کسانی قرار گرفته است برای ضربه زدن به انقلاب.»
وی تصریح کرد:«چرا همین امر پیگیری نمی شود تا اگر واقعیت دارد (که از همین گفته معلوم است که دروغ پردازی ناشایسته است) تکلیف روشن شود و اگر دروغ است با دروغپردازیهایی که مصداق بارز تشویش اذهان عمومی است برخورد شود.»
رئیس دولت اصلاحات تاکید کرد:« این تهمتها وقتی از سوی کسانی مطرح می شود که موقعیت حساس را در نظام و جامعه اشغال کردهاند و ایجاب میکند که عادل باشند و دقیق حرف بزنند و مدافع حق و حقیقت باشند؛ تاسف بارتر است.»
وی یادآور شد:« گرچه وقتی از تریبون مقدس نماز جمعه با کمال بی پروائی مرجع جلیل القدر و بزرگواری که افتخار عالم تشیع است دست نشانده و دست پروره انگلیس معرفی میشود و کسی با آنها برخورد نمیکند چه توقعی داریم که به دیگران اهانت نکنند و بهتان نزنند؟»
حسین شریعتمداری: 3 الی 5 درصد ایرانیان مقیم خارج مخالف نظامند
بخشی از سرمقاله امروز حسین شرِیعتمداری در کيهان در باره «همايش بزرگ ايرانيان خارج از كشور» که امروز در تهران آغاز شد :
دعوت از ايرانيان مقيم خارج كشور و برپايي همايشي براي آشنايي آنان با پيشرفت ها و تحولات حيرت انگيز جمهوري اسلامي ايران نه فقط اقدامي شايسته بلكه ضرورتي انكارناپذير است. مخصوصاً آن كه از چند ميليون ايراني مقيم كشورهاي خارجي فقط 3 تا 5 درصد آنها در شمار مخالفان نظام - اپوزيسيون- قرار دارند و اكثريت قريب به اتفاق آنان به وطن خويش و ارزش هاي آن وابسته و دلبسته اند، از سوي ديگر بسياري از ايرانيان مقيم خارج كشور نخبگان برجسته اي در رشته هاي مختلف علمي و تكنولوژيك هستند كه مي توانند و تمايل دارند علم و تخصص خود را در اختيار هموطنان خود قرار دهند. اين درحالي است كه دشمنان بيروني با بهره گيري از غول هاي رسانه اي و شيپورهاي پرسروصداي تبليغاتي از ايران و جمهوري اسلامي ايران چهره اي مخدوش و ناپسند ارائه داده اند، بنابراين حضور اين طيف از ايرانيان مقيم خارج كشور، اولا؛ تصوير معكوسي كه دشمنان از ايران اسلامي ساخته اند را اصلاح مي كند و ثانياً؛ تبليغات سوء قدرت هاي استكباري درباره «فرار مغزها» را به ورود آنان تبديل خواهد كرد و طرفه آن كه حساب يك مشت اپوزيسيون بي سواد و كاسه ليس را از انبوه ايرانيان دلبسته به اسلام و ايران جدا مي كند و...
دعوت از ايرانيان مقيم خارج كشور و برپايي همايشي براي آشنايي آنان با پيشرفت ها و تحولات حيرت انگيز جمهوري اسلامي ايران نه فقط اقدامي شايسته بلكه ضرورتي انكارناپذير است. مخصوصاً آن كه از چند ميليون ايراني مقيم كشورهاي خارجي فقط 3 تا 5 درصد آنها در شمار مخالفان نظام - اپوزيسيون- قرار دارند و اكثريت قريب به اتفاق آنان به وطن خويش و ارزش هاي آن وابسته و دلبسته اند، از سوي ديگر بسياري از ايرانيان مقيم خارج كشور نخبگان برجسته اي در رشته هاي مختلف علمي و تكنولوژيك هستند كه مي توانند و تمايل دارند علم و تخصص خود را در اختيار هموطنان خود قرار دهند. اين درحالي است كه دشمنان بيروني با بهره گيري از غول هاي رسانه اي و شيپورهاي پرسروصداي تبليغاتي از ايران و جمهوري اسلامي ايران چهره اي مخدوش و ناپسند ارائه داده اند، بنابراين حضور اين طيف از ايرانيان مقيم خارج كشور، اولا؛ تصوير معكوسي كه دشمنان از ايران اسلامي ساخته اند را اصلاح مي كند و ثانياً؛ تبليغات سوء قدرت هاي استكباري درباره «فرار مغزها» را به ورود آنان تبديل خواهد كرد و طرفه آن كه حساب يك مشت اپوزيسيون بي سواد و كاسه ليس را از انبوه ايرانيان دلبسته به اسلام و ايران جدا مي كند و...
خامنه ای : ترویج موسیقی و تدریس آن و تشکیل کلاسهای موسیقی با اهداف عالیهی نظام مقدس جمهوری اسلامی سازگار نیست
خبرنامه دانشجویان ایران " ( متعلق به یسیج دانشجویی) : متن استفتا و پاسخ مقام معظم رهبری درباره یادگیری موسیقی به شرح ذیل است:
سئوال:با سلام اینجانب 21 سال سن دارم و تمایل به یادگیری تار دارم فلذا چون نظر ایشان را مقدم و واجب الاطاعه میدانم نظر ایشان را در خصوص یادگیری نواختن تار و حفظ جوانب که لهوی و مطربی نشود را خواستم جویا شوم.
پاسخ:
بسمه تعالی
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بطور کلّی، ترویج موسیقی و تدریس آن و تشکیل کلاسهای موسیقی، هر چند موسیقی حلال باشد، با اهداف عالیهی نظام مقدس جمهوری اسلامی سازگار نیست و بهتر است جوانان عزیز وقت با ارزش خود را صَرف یادگیری علوم و فنون لازم و مفید نموده و اوقات فراغت خود را با ورزش و تفریحات سالم، پر نمایند.
موفق و مؤید باشید.
سئوال:با سلام اینجانب 21 سال سن دارم و تمایل به یادگیری تار دارم فلذا چون نظر ایشان را مقدم و واجب الاطاعه میدانم نظر ایشان را در خصوص یادگیری نواختن تار و حفظ جوانب که لهوی و مطربی نشود را خواستم جویا شوم.
پاسخ:
بسمه تعالی
سلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بطور کلّی، ترویج موسیقی و تدریس آن و تشکیل کلاسهای موسیقی، هر چند موسیقی حلال باشد، با اهداف عالیهی نظام مقدس جمهوری اسلامی سازگار نیست و بهتر است جوانان عزیز وقت با ارزش خود را صَرف یادگیری علوم و فنون لازم و مفید نموده و اوقات فراغت خود را با ورزش و تفریحات سالم، پر نمایند.
موفق و مؤید باشید.
زندانی حمید مقدس جهت اجرای حکم اعدام در ملاء عام به زندان ورامین منتقل شد
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" زندانی حمید مقدس به سلولهای انفرادی زندان ورامین جهت اجرای حکم اعدام در ملاء عام منتقل گردید.
روز یکشنبه 10 مرداد ماه زندانی حمید مقدس 24 ساله از سالن 3 بند 1 زندان گوهردشت کرج به سلولهای انفرادی زندان ورامین جهت اجرای حکم اعدام در ملاء عام به شهر ورامین منتقل شد
زندانی حمید مقدس نزدیگ به 5 سال در زندان گوهردشت کرج بسر می برد. او به اتهام درگیری و قتل یک افسر نیروی انتظامی محکوم به اعدام شده بود.
موج لاینقطع اعدام ها در زندانهای مختلف ایران بلاوقفه ادامه دارد و اخیرا اکثر اعدام ها مخفیانه صورت می گیرد.
همچنین گزارشات رسیده حاکی از آن است که زندانی رضا مهاجر که روز گذشته به سلولهای انفرادی منتقل شده بود امروز حکم اعدام او در زندان گوهردشت کرج به اجرا در آمد.
سیاستهای ضد بشری مانند اعدام زندانیان سیاسی،اعدام های گروهی و اعدام کودکان،سنکسار و سرکوب مردم توسط ولی فقیه علی خامنه ای گرفته می شود و به رئیس قوه قضائیه صادق لاریجانی که منصوب وی است تحت عنواین مختلفی مانند محارب و غیره به اجرا گذاشته می شود.
روز یکشنبه 10 مرداد ماه زندانی حمید مقدس 24 ساله از سالن 3 بند 1 زندان گوهردشت کرج به سلولهای انفرادی زندان ورامین جهت اجرای حکم اعدام در ملاء عام به شهر ورامین منتقل شد
زندانی حمید مقدس نزدیگ به 5 سال در زندان گوهردشت کرج بسر می برد. او به اتهام درگیری و قتل یک افسر نیروی انتظامی محکوم به اعدام شده بود.
موج لاینقطع اعدام ها در زندانهای مختلف ایران بلاوقفه ادامه دارد و اخیرا اکثر اعدام ها مخفیانه صورت می گیرد.
همچنین گزارشات رسیده حاکی از آن است که زندانی رضا مهاجر که روز گذشته به سلولهای انفرادی منتقل شده بود امروز حکم اعدام او در زندان گوهردشت کرج به اجرا در آمد.
سیاستهای ضد بشری مانند اعدام زندانیان سیاسی،اعدام های گروهی و اعدام کودکان،سنکسار و سرکوب مردم توسط ولی فقیه علی خامنه ای گرفته می شود و به رئیس قوه قضائیه صادق لاریجانی که منصوب وی است تحت عنواین مختلفی مانند محارب و غیره به اجرا گذاشته می شود.
احمدي نژاد : قرار است شهریور به نیویورک بروم ،حاضرم در آنجا مثل دو مرد با اوبا مذاکره کنم
فارس: احمدي نژاد با بيان اينكه ايران اهل گفتوگو و منطق است از رئيس جمهور آمريكا دعوت كرد تا در مقابل رسانهها با وي به گفتوگو بنشيند.
احمدي نژاد در جمع ايرانيان مقيم خارج از كشور سخن ميگفت طي سخناني اظهار داشت: ما همواره اهل منطق و گفتوگو بودهايم و هيچ گاه ايرانيان با شمشير جلو نرفتهاند.
وي خطاب به رئيس جمهور آمريكا گفت: من آخر شهريور براي شركت در مجمع عمومي به آمريكا خواهم رفت و بر همين اساس اعلام ميكنم كه آقاي اوباما قبول كند تا با من مثل دو مرد در مقابل رسانهها گفتوگو كند تا مشخص شود كه راهكار چه كسي براي اداره جهان بهتر است.
احمدي نژاد در جمع ايرانيان مقيم خارج از كشور سخن ميگفت طي سخناني اظهار داشت: ما همواره اهل منطق و گفتوگو بودهايم و هيچ گاه ايرانيان با شمشير جلو نرفتهاند.
وي خطاب به رئيس جمهور آمريكا گفت: من آخر شهريور براي شركت در مجمع عمومي به آمريكا خواهم رفت و بر همين اساس اعلام ميكنم كه آقاي اوباما قبول كند تا با من مثل دو مرد در مقابل رسانهها گفتوگو كند تا مشخص شود كه راهكار چه كسي براي اداره جهان بهتر است.
هشدار آمریکا به چین در مورد همراهی با تحریمهای ایران
راديو فردا : رابرت آینهورن، مشاور ارشد وزارت خارجه آمریکا در امور خلع سلاح و کنترل تسلیحات، روز دوشنبه در سئول از چین خواست که با مسئولیتپذیری در قبال تصمیمات جهانی، از تحریمهای سازمان ملل علیه ایران، به نفع خود بهرهبرداری نکند.
آقای آینهورن که به منظور بحث درباره تحریمهای تازه ایالات متحده علیه کره شمالی به سئول سفر کرده است با انتقاد از سایستهای اقتصادی پکن و حمایت این کشور در حل مسئله هستهای ایران از راه مذاکره گفت: «ما از چین میخواهیم که خود را در برابر تصمیمات جامعه جهانی علیه ایران مسئول بداند».
آقای آینهورن در توضیح این مسئولیتپذیری اظهار داشت: « این[مسئولیتپذیری] یعنی همکاری با و پایبندی پکن به قطعنامههای شورای امنیت و نه سوء استفاده از مقاومت دیگر کشورهای پایبند به تحریمها.»
اشاره این مقام آمریکایی به سرمایهگذاریهای شتابان چین در بخش انرژی ایران است که پس از تحریمهای تازه علیه تهران صورت گرفته است.
مقامات پکن هنوز واکنشی به اظهارات آقای آینهورن نشان ندادهاند.
با این حال جمعه گذشته پکن اعلام کرد که تحریمهای یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا را علیه ایران تأیید نمیکند. چین همچنین از پیشنهاد تازه ایران مبنی از سر گیری مذاکرات بی قید و شرط درباره مبادله سوخت هستهای استقبال کرده بود.
در ماه گذشته نیز چین ضمن رد تحریمهای یک جانبه آمریکا علیه ایران از واشینگتن خواست تا خارج از تحریمهای سازمان ملل از تحریم یکجانبه علیه تهران دست بردارد.
آقای آینهورن که به منظور بحث درباره تحریمهای تازه ایالات متحده علیه کره شمالی به سئول سفر کرده است با انتقاد از سایستهای اقتصادی پکن و حمایت این کشور در حل مسئله هستهای ایران از راه مذاکره گفت: «ما از چین میخواهیم که خود را در برابر تصمیمات جامعه جهانی علیه ایران مسئول بداند».
آقای آینهورن در توضیح این مسئولیتپذیری اظهار داشت: « این[مسئولیتپذیری] یعنی همکاری با و پایبندی پکن به قطعنامههای شورای امنیت و نه سوء استفاده از مقاومت دیگر کشورهای پایبند به تحریمها.»
اشاره این مقام آمریکایی به سرمایهگذاریهای شتابان چین در بخش انرژی ایران است که پس از تحریمهای تازه علیه تهران صورت گرفته است.
مقامات پکن هنوز واکنشی به اظهارات آقای آینهورن نشان ندادهاند.
با این حال جمعه گذشته پکن اعلام کرد که تحریمهای یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا را علیه ایران تأیید نمیکند. چین همچنین از پیشنهاد تازه ایران مبنی از سر گیری مذاکرات بی قید و شرط درباره مبادله سوخت هستهای استقبال کرده بود.
در ماه گذشته نیز چین ضمن رد تحریمهای یک جانبه آمریکا علیه ایران از واشینگتن خواست تا خارج از تحریمهای سازمان ملل از تحریم یکجانبه علیه تهران دست بردارد.
محکومیت تاریخی اولین ایرانی کانادایی به چهار سال زندان
صدای آمریکا : دیوان جنایی کانادا محمود یادگاری، تبعه ایرانی کانادایی متهم به نقض قانون کانادا برای صادرات تجهیزات مربوط به برنامه اتمی ایران و نقض قوانین تحریمی سازمان ملل را به چهار سال و سه ماه زندان محکوم کرد.
آقای یادگاری اولین فرد در تاریخ کانادا است که براساس «قانون سازمان ملل متحد» مبنی بر ممنوعیت ارسال تجهیزاتی که ممکن است مورد بهره برداری برنامه اتمی ایران قرار گیرد، محکوم شده است.
قاضی دیوان جنایی کانادا، محمد (دیوید) یادگاری را در نه مورد از ده موارد اتهامی که علیه وی مطرح شده بود، گناهکار شناخت.
دادستان دیوان جنایی کانادا این مرد ایرانی تبار مقیم کانادا را به تلاش برای صادرات تجهیزات مربوط به برنامه اتمی ایران و نقض تحریم های سازمان ملل علیه این کشور محکوم کرد.
آقای یادگاری اولین فردی است که به اتهام نقض مفاد منع گسترش سلاح های کشتار جمعی «قانون امنیت هسته ای کانادا» در دیوان جنایی این کشور محکوم شده است.
نقض «قانون کنترل و امنیت اتمی»، «قانون گمرک و مجوز صادرات و واردات» از جمله موارد محکومیت این مرد ایرانی کانادایی مطرح شده اند.
وی پس از تحقیقات هشت هفته ای مشترک پلیس کانادا و اداره امنیت ملی ایالات متحده، روز ١۶ آوریل سال ٢٠٠٩ توسط پلیس کانادا در منزلش در تورنتو دستگیر و از آن زمان تاکنون در بازداشت مقامات امنیتی کانادا بوده است.
این مرد ٣٧ ساله ایرانی تبار به استفاده از شرکت کوچک خود «.N&N Express Inc» در تورنتو و تلاش برای صادرات دو ترانسفورماتور فشار به مقصد ایران از طریق دبی متهم شده بود. این دو ترانسفورماتور بخشی از ده ترانسفورماتوری بوده اند که وی به قیمت ١١ هزار و ۶۴۵ دلار از شرکت Setra Systems Inc در ماساچوست خریداری کرده بود.
این دستگاه های ساخت ایالات متحده که اندازه های فشار را به سیگنال های الکتریکی برای کامپیوترها و سایر تجهیزات الکترونیکی تبدیل می کند، کاربردهای بی خطری دارند اما درعین حال، از آن ها می توان در تاسیسات غنی سازی اورانیوم برای سلاح های اتمی نیز استفاده کرد.
در حالی که خرید این اقلام در آمریکای شمالی قانونی هستند اما ارسال آن ها به کشورهایی همچون ایران، نقض مفاد تحریم های سازمان ملل قلمداد می شود.
در شرایطی که رسیدگی به پرونده این تبعه ایرانی کانادایی توجه بین المللی را به خود جلب کرده است، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران، درماه فوریه سال گذشته خواستار منظور کردن آقای یادگاری در تبادل سه کوهنورد آمریکایی زندانی در تهران شده بود.
این شهروند ایرانی تبار کانادا اذعان کرده بود بخش بزرگی از هزینه خرید این ترانسفورماتورها توسط نیما طبری، شریک وی در ایران فراهم شده بود.
وی ضمن ابراز بی اطلاعی از مصرف این تجهیزات در سلاح های اتمی، ادعا کرده بود به توصیه آقای طبری قصد داشت به جای ارسال مستقیم این تجهیزات به ایران، از یک شرکت مستقر در دبی استفاده کند.
این اولین باری ست که یک شهروند کانادایی، بر اساس «قانون سازمان ملل» در کانادا برای ارسال تجهیزاتی به ایران که ممکن است درساخت سلاح های اتمی مورد استفاده قرار گیرد، محکوم شده است.
بنا به گزارش رسانه های کانادایی، تولید کننده آمریکایی این ترانسفورماتورها سرنخ این معامله را در اختیار عوامل اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده قرار داده بود و اطلاعات آن ها به تحقیق ماموران پلیس کانادا دراین مورد منتهی شد.
بنا به گزارش روزنامه نشنال پست، آقای یادگاری درصدد بوده تا بیست ترانسفورماتور دیگر را از یک تولید کننده در آلمان خریداری کند، اما در پی تغییر مقصد این تجهیزات از دانمارک به دبی، سفارش وی لغو شده بود.
فرانک آداریو، وکیل مدافع کانادایی آقای یادگاری، ادعا کرده بود موکلش یک تاجر ساده بوده و از ویژگی های این مبدل ها خبر نداشته و از ارسال این تجهیزات به مقصد ایران مطلع نبوده است.
رسانه های کانادا رسیدگی به این پرونده را یک رویداد تاریخی در کشور خوانده اند.
محمود یادگاری که رسانه های کانادا از وی با نام های دیوید و نوید یادگاری نیز یاد کرده اند، فارغ التحصیل سال ١٩٩٨ رشته مهندسی کامپیوتر از یکی از دانشگاه های تهران است. وی مدرک کارشناسی رشته کامپیوتر را از دانشگاه رایرسون تورنتو اخذ کرده است.
آقای یادگاری اولین فرد در تاریخ کانادا است که براساس «قانون سازمان ملل متحد» مبنی بر ممنوعیت ارسال تجهیزاتی که ممکن است مورد بهره برداری برنامه اتمی ایران قرار گیرد، محکوم شده است.
قاضی دیوان جنایی کانادا، محمد (دیوید) یادگاری را در نه مورد از ده موارد اتهامی که علیه وی مطرح شده بود، گناهکار شناخت.
دادستان دیوان جنایی کانادا این مرد ایرانی تبار مقیم کانادا را به تلاش برای صادرات تجهیزات مربوط به برنامه اتمی ایران و نقض تحریم های سازمان ملل علیه این کشور محکوم کرد.
آقای یادگاری اولین فردی است که به اتهام نقض مفاد منع گسترش سلاح های کشتار جمعی «قانون امنیت هسته ای کانادا» در دیوان جنایی این کشور محکوم شده است.
نقض «قانون کنترل و امنیت اتمی»، «قانون گمرک و مجوز صادرات و واردات» از جمله موارد محکومیت این مرد ایرانی کانادایی مطرح شده اند.
وی پس از تحقیقات هشت هفته ای مشترک پلیس کانادا و اداره امنیت ملی ایالات متحده، روز ١۶ آوریل سال ٢٠٠٩ توسط پلیس کانادا در منزلش در تورنتو دستگیر و از آن زمان تاکنون در بازداشت مقامات امنیتی کانادا بوده است.
این مرد ٣٧ ساله ایرانی تبار به استفاده از شرکت کوچک خود «.N&N Express Inc» در تورنتو و تلاش برای صادرات دو ترانسفورماتور فشار به مقصد ایران از طریق دبی متهم شده بود. این دو ترانسفورماتور بخشی از ده ترانسفورماتوری بوده اند که وی به قیمت ١١ هزار و ۶۴۵ دلار از شرکت Setra Systems Inc در ماساچوست خریداری کرده بود.
این دستگاه های ساخت ایالات متحده که اندازه های فشار را به سیگنال های الکتریکی برای کامپیوترها و سایر تجهیزات الکترونیکی تبدیل می کند، کاربردهای بی خطری دارند اما درعین حال، از آن ها می توان در تاسیسات غنی سازی اورانیوم برای سلاح های اتمی نیز استفاده کرد.
در حالی که خرید این اقلام در آمریکای شمالی قانونی هستند اما ارسال آن ها به کشورهایی همچون ایران، نقض مفاد تحریم های سازمان ملل قلمداد می شود.
در شرایطی که رسیدگی به پرونده این تبعه ایرانی کانادایی توجه بین المللی را به خود جلب کرده است، محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری ایران، درماه فوریه سال گذشته خواستار منظور کردن آقای یادگاری در تبادل سه کوهنورد آمریکایی زندانی در تهران شده بود.
این شهروند ایرانی تبار کانادا اذعان کرده بود بخش بزرگی از هزینه خرید این ترانسفورماتورها توسط نیما طبری، شریک وی در ایران فراهم شده بود.
وی ضمن ابراز بی اطلاعی از مصرف این تجهیزات در سلاح های اتمی، ادعا کرده بود به توصیه آقای طبری قصد داشت به جای ارسال مستقیم این تجهیزات به ایران، از یک شرکت مستقر در دبی استفاده کند.
این اولین باری ست که یک شهروند کانادایی، بر اساس «قانون سازمان ملل» در کانادا برای ارسال تجهیزاتی به ایران که ممکن است درساخت سلاح های اتمی مورد استفاده قرار گیرد، محکوم شده است.
بنا به گزارش رسانه های کانادایی، تولید کننده آمریکایی این ترانسفورماتورها سرنخ این معامله را در اختیار عوامل اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده قرار داده بود و اطلاعات آن ها به تحقیق ماموران پلیس کانادا دراین مورد منتهی شد.
بنا به گزارش روزنامه نشنال پست، آقای یادگاری درصدد بوده تا بیست ترانسفورماتور دیگر را از یک تولید کننده در آلمان خریداری کند، اما در پی تغییر مقصد این تجهیزات از دانمارک به دبی، سفارش وی لغو شده بود.
فرانک آداریو، وکیل مدافع کانادایی آقای یادگاری، ادعا کرده بود موکلش یک تاجر ساده بوده و از ویژگی های این مبدل ها خبر نداشته و از ارسال این تجهیزات به مقصد ایران مطلع نبوده است.
رسانه های کانادا رسیدگی به این پرونده را یک رویداد تاریخی در کشور خوانده اند.
محمود یادگاری که رسانه های کانادا از وی با نام های دیوید و نوید یادگاری نیز یاد کرده اند، فارغ التحصیل سال ١٩٩٨ رشته مهندسی کامپیوتر از یکی از دانشگاه های تهران است. وی مدرک کارشناسی رشته کامپیوتر را از دانشگاه رایرسون تورنتو اخذ کرده است.
تظاهرات اعتراضی مردم تبریز
جرس: مردم تبریز و شهرستانهای اطراف، روز یکشنبه دهم مرداد ٨۹، طبق قرار قبلی برای اعتراض به حقوق زبانی و فرهنگی شان، دست به تظاهرات زدند.
بنا به گزارش های رسیده به جرس از منابع محلی، با وجود جو امنیتی سنگین حاکم بر تبریز با حضور نیروهای انتظامی و لباس شخصی که سعی در ایجاد رعب و وحشت در میان مردم داشتند، تجمع ابتدا در میدان ساعت تبریز شروع شد.
مردم تبریز، با شعارهای "یاشاسین آذربایجان، آذربایجان میلتی ـ چکنمز بو ذیلتی، آذربایجان وار اولسون ایستمین کور اولسون، آذربایجان جانیمیز ــ دیلی وارلیقیمیز، تورک دیلینده مدرسه و ...." دست به تظاهرات اعتراضی زدند.
در ادامه تجمع کنندگان که قصد داشتند به سمت استانداری حرکت کنند از سوی نیروهای ضد شورش یگان موتوری مورد حمله قرار گرفتند.
به گفته فعالان حقوق بشر از تبریز چندین نفر توسط نیروهای امنیتی و انتظامی بازداشت شدند که تاکنون 12 نفر از بازداشت شدگان شناسایی شده اند.
بنا به گزارش های رسیده به جرس از منابع محلی، با وجود جو امنیتی سنگین حاکم بر تبریز با حضور نیروهای انتظامی و لباس شخصی که سعی در ایجاد رعب و وحشت در میان مردم داشتند، تجمع ابتدا در میدان ساعت تبریز شروع شد.
مردم تبریز، با شعارهای "یاشاسین آذربایجان، آذربایجان میلتی ـ چکنمز بو ذیلتی، آذربایجان وار اولسون ایستمین کور اولسون، آذربایجان جانیمیز ــ دیلی وارلیقیمیز، تورک دیلینده مدرسه و ...." دست به تظاهرات اعتراضی زدند.
در ادامه تجمع کنندگان که قصد داشتند به سمت استانداری حرکت کنند از سوی نیروهای ضد شورش یگان موتوری مورد حمله قرار گرفتند.
به گفته فعالان حقوق بشر از تبریز چندین نفر توسط نیروهای امنیتی و انتظامی بازداشت شدند که تاکنون 12 نفر از بازداشت شدگان شناسایی شده اند.
10 هزار نفر گلریزان کنند
10 هزار نفر گلریزان کنند
تا تلویزیون سبز داشته باشیم!
ابراهیم نبوی
تقریبا همه گروههای مختلف فکری، ایدئولوژیک، قومی، اقلیت ها، نحله های سیاسی و تشکل هایی که وجود فعال در ایران دارند یا ندارند، هر کدام رسانه ای یا رسانه های متعددی دارد. در این میان تنها گروهی که علیرغم گستردگی پشتوانه اجتماعی از رسانه ای که خبرها و نظرهایش را منتشر کند، برخوردار نیست، جریان اصلاح طلبی و جنبش سبز است. جنبش سبز به دلایل مختلف تاکنون نتوانسته است رسانه ویژه خود را ایجاد کند و علیرغم داشتن حامیان بسیار هنوز رسانه ای شایسته و قدرتمند ندارد. علل نداشتن رسانه اصلاح طلبان چنین است:
اول، توقیف و تعطیل شدن بیش از 150 روزنامه و نشریه در داخل کشور و زندانی شدن، ممنوعیت قلم و مهاجرت بخش وسیعی از این روزنامه نگاران علیرغم میل آنها. در حقیقت اصلاح طلبان و روزنامه نگاران جنبش سبز در دوازده سال گذشته تلاش کردند با سرمایه گذاشتن از جان شان هم فضای بهتری برای تبادل افکار و شکستن سانسور برای نیروهای داخل ایران باز شود و هم اینکه فضای بسیار مناسبی را برای روشنفکران بیرون از ایران فراهم کردند. این تلاش همچنان ادامه دارد.
دوم، نداشتن تلویزیون علیرغم داشتن قدرت در سالهای اصلاحات. حکومت می دانست که بزرگترین چیزی که می تواند باعث موفقیت اصلاح طلبان شود، داشتن تلویزیون است، به همین دلیل نه تنها تلویزیون را از دسترس آنان خارج کرد، بلکه در تمام هشت سال حکومت خاتمی و در دوران احمدی نژاد، از رسانه ملی علیه آنان استفاده کرد. بارها در دوران خاتمی طرح ایجاد یک تلویزیون بیرون ایران در میان اصلاح طلبان مطرح شد، اما به دلیل نداشتن امکانات مالی از یک سو و به دلیل فشارهای حکومت این کار میسر نشد.
سوم، اصلاح طلبان می دانند که دریافت هر گونه کمک مالی از کشورهای دیگر، حتی اگر بدون هیچ قصد و غرضی باشد، منجر به سرکوب شدیدتر آنان خواهد شد، این امر حتی موجب بدبینی حامیان اصلاح طلبان در داخل نیز می شود. از سوی دیگر رسانه های فارسی زبان مانند بی بی سی یا صدای آمریکا یا رسانه های دولتی دیگر آلمانی، هلندی، فرانسوی و حتی رسانه های لس آنجلسی در تمام سالهای فعالیت اصلاح طلبان؛ عملا فقط زمانی که می توانستند از آنان به عنوان وسیله ای برای مخاطب بیشتر استفاده کنند، اخبار و نظرات آنان را منتشر کردند، اما در بسیاری موارد در تعارض منافع میان مصالح ایران و مصلحت دولت صاحب رسانه در بسیاری از موارد اصلاح طلبان و سبزها را از برنامه های خود کنار گذاشتند و حتی در برخی موارد، مانند کار صدای آمریکا در دوران بوش، عملا علیه اصلاح طلبان و به نفع تندروها عمل کردند.
چهارم، اصلاح طلبان و سبزها به دلیل اینکه اولا موجوداتی دوزیست هستند، یعنی برای انتشار آزاد خبر و نظر نیاز به فضای بیرون کشور دارند، هم باید در ایران حضور داشته باشند تا نظراتشان ارزش کافی داشته باشد، همیشه در فشار امنیتی بسیار بیشتر از رسانه های داخل یا خارج هستند. از جانب دیگر، آنان نتوانسته اند، و موجب تاسف است که هنوز موفق نشده اند پول ایرانی تولید کنند. این تاسف وقتی بیشتر می شود که بدانیم حامیان جنبش سبز در خارج از ایران، بزرگترین گروه جمعیتی هستند و تاسف از این روست که هنوز ما از نظر حزبی تجربیات کافی را برای جمع کردن پول ایرانی نداریم. گفته می شود که از خیل عظیم ایرانیانی که در سطح جهان زندگی می کنند، اگر فقط ده هزار نفرشان با کمک مالی عادی و معمول به این رسانه کمک کنند، تلویزیون سبز می تواند کارش را با اطمینان شروع کند. اما تاسف این است که واقعیتی تا این حد روشن هنوز شکل بیرونی نگرفته و جز در مورد جرس و تعداد معدودی وب سایت های کم هزینه هنوز رسانه سبزی که با پول ایرانی کارش را آغاز کند ندارد. با توجه به اینکه حامیان و کسانی که قصد ایجاد رسانه سبز را دارند، باید بدانند که این رسانه نه فقط برای امروز، بلکه حتی در صورت تغییر حکومت و قدرت گرفتن سبزها نیز لازم است باقی بماند. توضیح زیادی لازم ندارد اگر توجه کنیم که در 44 سال سابقه تلویزیون در ایران، هرگز تلویزیون غیردولتی و مستقل وجود نداشته، فارغ از اینکه جنبش سبز نیازمند آن است که هم به ایرانیان داخل کشور، هم به ایرانیان بیرون و هم به زبان های دیگر به مردم جهان پیام سبزها را برساند. ما به چیزی شبیه الجزیره نیازمندیم.
به نظر می رسد شروع کار یک تلویزیون حتی اگر با یک ساعت پخش و با کیفیتی ضعیف و با حمایت پول های کوچک ایرانی باشد، بی تردید بسرعت موفق می شود راهش را باز کند و موفق شود. تا آن روز تلاش و تلاش و تلاش تنها کاری است که می توانیم بکنیم.
(این مقاله خلاصه شده است. ضمنا "گلریزان" مراسمی است سنتی در ایران که معمولا در زورخانه ها برگزار می شد. در محله ها، برای کمک به کسانی که نیازمند کمک فوری بودند، پیشکسوتان زورخانه محله یک مراسم کامل ورزش باستانی ترتیب میدادند. هنگام چرخیدن ورزشکاران در گُود، مردم محله که برای تماشا در زورخانه جمع شده بودند به نسبت توان مالی که داشتند پول به وسط گود پرت می کردند. در پایان مراسم، این پول جمع شده و دراختیار آن کسی قرار می گرفت که برایش گلریزان ترتیب داده بودند. معمولا نام آن فرد نیز اعلام نمی شد و فقط ریش سفیدان محله و پیشکسوتان زورخانه میدانستند کیست.)
تا تلویزیون سبز داشته باشیم!
ابراهیم نبوی
تقریبا همه گروههای مختلف فکری، ایدئولوژیک، قومی، اقلیت ها، نحله های سیاسی و تشکل هایی که وجود فعال در ایران دارند یا ندارند، هر کدام رسانه ای یا رسانه های متعددی دارد. در این میان تنها گروهی که علیرغم گستردگی پشتوانه اجتماعی از رسانه ای که خبرها و نظرهایش را منتشر کند، برخوردار نیست، جریان اصلاح طلبی و جنبش سبز است. جنبش سبز به دلایل مختلف تاکنون نتوانسته است رسانه ویژه خود را ایجاد کند و علیرغم داشتن حامیان بسیار هنوز رسانه ای شایسته و قدرتمند ندارد. علل نداشتن رسانه اصلاح طلبان چنین است:
اول، توقیف و تعطیل شدن بیش از 150 روزنامه و نشریه در داخل کشور و زندانی شدن، ممنوعیت قلم و مهاجرت بخش وسیعی از این روزنامه نگاران علیرغم میل آنها. در حقیقت اصلاح طلبان و روزنامه نگاران جنبش سبز در دوازده سال گذشته تلاش کردند با سرمایه گذاشتن از جان شان هم فضای بهتری برای تبادل افکار و شکستن سانسور برای نیروهای داخل ایران باز شود و هم اینکه فضای بسیار مناسبی را برای روشنفکران بیرون از ایران فراهم کردند. این تلاش همچنان ادامه دارد.
دوم، نداشتن تلویزیون علیرغم داشتن قدرت در سالهای اصلاحات. حکومت می دانست که بزرگترین چیزی که می تواند باعث موفقیت اصلاح طلبان شود، داشتن تلویزیون است، به همین دلیل نه تنها تلویزیون را از دسترس آنان خارج کرد، بلکه در تمام هشت سال حکومت خاتمی و در دوران احمدی نژاد، از رسانه ملی علیه آنان استفاده کرد. بارها در دوران خاتمی طرح ایجاد یک تلویزیون بیرون ایران در میان اصلاح طلبان مطرح شد، اما به دلیل نداشتن امکانات مالی از یک سو و به دلیل فشارهای حکومت این کار میسر نشد.
سوم، اصلاح طلبان می دانند که دریافت هر گونه کمک مالی از کشورهای دیگر، حتی اگر بدون هیچ قصد و غرضی باشد، منجر به سرکوب شدیدتر آنان خواهد شد، این امر حتی موجب بدبینی حامیان اصلاح طلبان در داخل نیز می شود. از سوی دیگر رسانه های فارسی زبان مانند بی بی سی یا صدای آمریکا یا رسانه های دولتی دیگر آلمانی، هلندی، فرانسوی و حتی رسانه های لس آنجلسی در تمام سالهای فعالیت اصلاح طلبان؛ عملا فقط زمانی که می توانستند از آنان به عنوان وسیله ای برای مخاطب بیشتر استفاده کنند، اخبار و نظرات آنان را منتشر کردند، اما در بسیاری موارد در تعارض منافع میان مصالح ایران و مصلحت دولت صاحب رسانه در بسیاری از موارد اصلاح طلبان و سبزها را از برنامه های خود کنار گذاشتند و حتی در برخی موارد، مانند کار صدای آمریکا در دوران بوش، عملا علیه اصلاح طلبان و به نفع تندروها عمل کردند.
چهارم، اصلاح طلبان و سبزها به دلیل اینکه اولا موجوداتی دوزیست هستند، یعنی برای انتشار آزاد خبر و نظر نیاز به فضای بیرون کشور دارند، هم باید در ایران حضور داشته باشند تا نظراتشان ارزش کافی داشته باشد، همیشه در فشار امنیتی بسیار بیشتر از رسانه های داخل یا خارج هستند. از جانب دیگر، آنان نتوانسته اند، و موجب تاسف است که هنوز موفق نشده اند پول ایرانی تولید کنند. این تاسف وقتی بیشتر می شود که بدانیم حامیان جنبش سبز در خارج از ایران، بزرگترین گروه جمعیتی هستند و تاسف از این روست که هنوز ما از نظر حزبی تجربیات کافی را برای جمع کردن پول ایرانی نداریم. گفته می شود که از خیل عظیم ایرانیانی که در سطح جهان زندگی می کنند، اگر فقط ده هزار نفرشان با کمک مالی عادی و معمول به این رسانه کمک کنند، تلویزیون سبز می تواند کارش را با اطمینان شروع کند. اما تاسف این است که واقعیتی تا این حد روشن هنوز شکل بیرونی نگرفته و جز در مورد جرس و تعداد معدودی وب سایت های کم هزینه هنوز رسانه سبزی که با پول ایرانی کارش را آغاز کند ندارد. با توجه به اینکه حامیان و کسانی که قصد ایجاد رسانه سبز را دارند، باید بدانند که این رسانه نه فقط برای امروز، بلکه حتی در صورت تغییر حکومت و قدرت گرفتن سبزها نیز لازم است باقی بماند. توضیح زیادی لازم ندارد اگر توجه کنیم که در 44 سال سابقه تلویزیون در ایران، هرگز تلویزیون غیردولتی و مستقل وجود نداشته، فارغ از اینکه جنبش سبز نیازمند آن است که هم به ایرانیان داخل کشور، هم به ایرانیان بیرون و هم به زبان های دیگر به مردم جهان پیام سبزها را برساند. ما به چیزی شبیه الجزیره نیازمندیم.
به نظر می رسد شروع کار یک تلویزیون حتی اگر با یک ساعت پخش و با کیفیتی ضعیف و با حمایت پول های کوچک ایرانی باشد، بی تردید بسرعت موفق می شود راهش را باز کند و موفق شود. تا آن روز تلاش و تلاش و تلاش تنها کاری است که می توانیم بکنیم.
(این مقاله خلاصه شده است. ضمنا "گلریزان" مراسمی است سنتی در ایران که معمولا در زورخانه ها برگزار می شد. در محله ها، برای کمک به کسانی که نیازمند کمک فوری بودند، پیشکسوتان زورخانه محله یک مراسم کامل ورزش باستانی ترتیب میدادند. هنگام چرخیدن ورزشکاران در گُود، مردم محله که برای تماشا در زورخانه جمع شده بودند به نسبت توان مالی که داشتند پول به وسط گود پرت می کردند. در پایان مراسم، این پول جمع شده و دراختیار آن کسی قرار می گرفت که برایش گلریزان ترتیب داده بودند. معمولا نام آن فرد نیز اعلام نمی شد و فقط ریش سفیدان محله و پیشکسوتان زورخانه میدانستند کیست.)
ایران را ماهرانه تر از عراق به گرداب کشیده اند
ایران را ماهرانه تر از عراق به گرداب کشیده اند
وقتی کار از کنترل اتمی می گذرد
نوبت به براندازی نظامی می رسد!
تنش میان رهبران جمهوری اسلامی و غرب، بر سر برنامه های هسته ای تهران، این روزها سوار بر منحنی پیوسته در حال صعودی، رفته رفته اوج می گیرد. اقدام 40 نماینده ی کنگره ی آمریکا در حمایت از حمله ی احتمالی اسرائیل به ایران و پاسخ تند و تهدیدآمیز رحیم صفوی فرمانده پیشین سپاه پاسداران ، این روزها بار دیگر ایرانیان را با پرسش های بی پاسخی درباره ی سرنوشت میهن شان روبرو ساخته است. ایرانیان که در صد ساله ی گذشته، تجربه های تلخی چون اشغال کشور و جنگی هشت ساله با همسایه ی غربی را پشت سر گذارده اند، این بار با نگرانی رویدادهایی را پیگیری می کنند که به نظر می رسد ادامه یافتن آن، تحولات سیاسی خاورمیانه را در وضعیتی «بازگشت ناپذیر» قرار خواهد داد. این نگرانی ها و پرسش هایی که در پس این نگرانی ها خود را می نمایانند، موجب شد تا بازخوانی تاریخی امروز را به یکی از مهم ترین تحولات سیاسی دهه ی گذشته ی جهان اختصاص دهیم: «آخرین حمله ی نظامی آمریکا و متحدانش به رژیم صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق». گزارش تحلیلی فرشید سلیمانی در روزنامه ی یاس نو، اندکی پس از سقوط بغداد به دست نیروهای آمریکایی (24 فروردین 1382) را درباره ی رفتار شناسی دیکتاتور پیر عراق در ماه های آخر منتهی به حمله ی نظامی آمریکا بازمی خوانیم… روایت فدائیان صدام که می خواستند جهانی را به آتش کشند، اما…
پس از طرح بهانه ی «محور شرارت» از سوی رئیس جمهوری آمریکا، عراق نخستین هدف دولتمردان کاخ سفید بود که متهم به حمایت از تروریسم و تولید سلاح های کشتار جمعی شد. واشنگتن در زمینه سازی برای موجه جلوه دادن حضور و دخالت خود در عراق، ادعای «خلع سلاح» و «استقرار دموکراسی» را مطرح کرد.
از همان هنگام صدام حسین که احساس می کرد جنگ بزرگی پیش روی دارد، با تقسیم عراق به چند منطقه ی نظامی، استحکامات لازم را برای مقابله با حمله ی احتمالی تدارک دید و خطاب به مردم عراق گفت:«خدا به آنهایی که مجبور به جنگیدن برای دفاع از حقوق و اولیای مقدس خود هستند، در مقابل دشمن پیروزی عطا خواهد کرد… ملت و رهبران بغداد مصمم هستند تا مغول زمان را بر در و دیوارهای این شهر نیست و نابود کنند. مهاجمان به این کشور، بر سرنوشت هلاکوخان دچار خواهند شد»
اما رفتار سیاسی رئیس جمهوری عراق در روزهای منتهی به جنگ، نمونه ی قابل تاملی از برخورد سیاستمدارانی بود که با عدم درک شرایط زمان و مکان، همچنان تنها بر آنچه خود می پندارند صحیح است، پافشاری کرده و بهانه ی لازم را برای حضور بیگانگان به دست می دهند. صدام حسین در داخل کشور نقابی به صورت داشت که با آنچه او در روزهای آخر و در دیدارهای «خصوصی» با برخی فرستادگان عرب و غرب بیان می کرد، متفاوت بود.
با شروع حضور بازرسان سازمان ملل متحد در عراق برای اجرای قطعنامه ی 1441 شورای امنیت مبنی بر خلع سلاح عراق، گمانه زنی ها درباره ی زمان حمله به این کشور از سوی آمریکا و متحدانش آغاز شد؛ چرا که همه ی تحلیلگران بین المللی در خصوص رفتار غیرقابل پیشبینی صدام حسین اتفاق نظر داشتند. او به راحتی در سال 1998 بازرسان سازمان ملل متحد را از کشورش اخراج کرد و این بار نیز در دیدار با بعضی مقامات خارجی، با صراحت اکراه خود را در پذیرفتن این قطعنامه اعلام کرد. او در دیدار «نیکلای ایوانجیکو» فرستاده ی روسیه گفت: «ما قطعنامه ی بسیار بد 1441 را تنها به دلیل احترام نسبت به جهان پذیرفتیم»
تنها دو هفته پس از پذیرش قطعنامه ی «بد» شورای امنیت، صدام در سخنانی بی سابقه، حساسیت مقامات کویتی را برانگیخت. او از مردم کویت بخاطر اشغال این کشور در سال 1990 عذرخواهی کرد و پس از 12 سال، به لغو ممنوعیت ورود نماینده ی سازمان ملل برای حل و فصل مشاجرات و اختلافات عراق و کویت پرداخت؛ اما مردم کویت را برای ایستادگی در مقابل آمریکایی ها تشویق و از چند مورد حمله به سربازان آمریکایی مستقر در این کشور قدردانی نمود.
مفهوم این سخنان، خیلی مشکل نبود: «کریسشن ساینس مانیتور» نوشت: با توجه به چشم انداز رو به گسترش بروز جنگ، به نظر می رسد این پیشنهاد بغداد برای جلب نظر کویت و نزدیکی به این کشور باشد. البته شیوخ کویت از حضور ناظران برای حل مخاصمات رضایت داشتند، ولی به هیچ وجه از سخنان صدام در مورد آمریکایی ها که خود را کاملا بدهکارشان می دانستند، خشنود نبودند. به همین دلیل بود که در نشست سران عرب در دحه قطر، این سخنان را محکوم کردند.
در همین رابطه، هفته نامه ی اردنی «المحدث» نوشت: «عذرخواهی اخیر صدام از کویت، هیچ سودی برای عراق و در امان ماندن از جنگ ندارد. سخنان وی تهدید برای رهبری کویت است. زیرا مردم را به شورش فراخوانده است»
**********************
در گام بعدی و برای مقابله با جنگ روانی گسترده ی آمریکایی ها به منظور توجیه افکار عمومی جهان و زمینه سازی برای حمله به عراق، صدام با تاکید مکرر بر اینکه کشورش سلاح های کشتار جمعی در اختیار ندارد، مصرانه از کشورهای جهان می خواست تا مانع از حمله ی آمریکا به عراق شوند. او در سخنرانی ها و دیدارهای متفاوت با اظهار تاسف از واکنش کشورهای جهان نسبت به عملکرد آمریکا، آنها را به افرادی «بی حس، بیهوش و بی رمق» تشبیه کرد و صدام علاوه بر فرستادن سفیران ویژه به کشورهای مختلف، از سفیران عراق در خارج از کشور خواست تا «دروغ های حکومت آمریکا» را افشا کنند.
با وجود اختلاف نظرهای اساسی در میان اعضای شورای امنیت در خصوص گزارش های هانس بلیکس و محمد البرادعی و لزوم تمدید زمان بازرسی ها یا تصویب قطعنامه ی دوم، شورای فرماندهی عراق تشخیص می داد که زمان به نفع این کشور نیست. تحرکات نظامی در اطراف عراق افزایش می یافت. علاوه بر برنامه های افزایش نیرو در کویت، خبر رزمایش مشترک آمریکا، ترکیه و اسرائیل در مدیترانه، آگاهان مسائل استراتژیک را متوجه این واقعیت می کرد که این کار، فقط با هدف زهرچشم گرفتن از دولت عراق انجام می شود. شاخک های خبری رسانه های منطقه نیز جدی شدن تصمیم مداخله در عراق را حس می کردند. در همان زمان، پایگاه اینترنتی روزنامه ی «الوطن» چاپ عربستان به نقل از منابع مطلع اعلام کرد: «حمله به عراق پس از آنکه سازمان سیا گزارش خود را به کاخ سفید داد، به نقطه ی غیر قابل برگشت رسیده است» حریت ترکیه نیز تیتر زد که: «آمریکا دگمه ی حمله به عراق را فشار داد»
**********************
در شرایطی که عراقی ها کم کم متوجه «جدی» بودن حمله می شدند و مقدمات برگزاری جشن های سالگرد تولد صدام حسین در اردی بهشت ماه انجام می شد، مسئولان عراقی به زعم خود، به «پلتیک» جدیدی دست زدند. «عامر السعدی» مشاور ارشد صدام حسین در پاسخ به اظهارات جرج دبلیو بوش مبنی بر کوتاهی این کشور در افشای کامل برنامه های توسعه ی تسلیحاتی، موضع عجیبی را اتخاذ کرد که مسلما با دیکتاتور عراق هماهنگ شده بود و نشان از وحشت او -علیرغم شعارهای تندی که می داد- داشت. وی گفت: «بغداد خواهان اعزام ماموران سیا به همراه بازرسان سازمان ملل برای بازدید از اماکن مشکوک است»
اما «اوج بدبیاری» آن که، واکنش مقامات آمریکایی حتی در قبال این پیشنهاد دولت صدام منفی بود. آنها استدلال می کردند که با نزدیک شدن زمان عملیات نظامی، عراق تلاش می کند تا مساله ی بازرسی را با طرح مسائل امنیتی جدید، با مشکل روبرو کند تا از این مسیر از ادامه ی کار بازرسان سازمان ملل ممانعت به عمل آورد.
مساله روشن بود؛ در صورت عدم همکاری، احتمالا قطعنامه ی جنگ با عراق صادر می شد. «دیکتاتور»، هم می خواست به هر قیمتی شده -ولو به قیمت بازرسی کاخ هایش توسط «سیا»- در قدرت باقی بماند؛ اما دیگر دیر شده بود.
این فعل و انفعالات، به وضوح نتیجه ای برای عراقی ها به دنبال نداشت. همانطور که دیگر «ژست» دولت عراق مبنی بر «آشتی ملی»، «آزادی زندانیان سیاسی و مطبوعاتی» و امثالهم نیز، دیرهنگام تر از آن بود که فایده ای برای دیکتاتور عراق داشته باشد. در این هنگام بود که منابع خبری عراق، خبر از نشست هشت نفره ی مقام های ارشد عراق در خصوص مسائل منطقه ای و بین المللی به ریاست صدام دادند.
در چنین شرایطی، «عامر السعدی» بار دیگر بر صفحه ی تلویزیون ظاهر شد و این بار با اذعان به اینکه: «عراق به دلیل تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتار جمعی در ردیف اول کشورهای مورد حمله قرار دارد»، هشدار داد که نوبت بقیه ی کشورها نیز خواهد رسید.
وی اعلام می کرد: «هر کشوری به تنهایی مجبور است در برابر خواست های یک قدرت برتر یا بجنگد یا تسلیم شود »رئیس جمهوری عراق نیز ناامید از به بن بست رسیدن دیپلماسی کشورش در مواجهه با بحران موجود، خبر از آمادگی عراق برای مبارزه در «جنگی مقدس» داد. او گفت: «جهان در آستانه ی ورود به سال جدید میلادی، تحت شرایطی منحصر بفرد است که ساخته ی نیروهای شرارت و تاریکی به منظور ایجاد اوضاع بی ثبات مبتنی بر هرج و مرج است» با وجود تاکید همه ی کشورهای مخالف جنگ مبنی بر تن دادن عراق به قطعنامه های سازمان ملل برای گرفتن بهانه از دست جنگ طلبان، در نیمه ی دی ماه، صدام حسین در هشتاد و دومین سالگرد تشکیل ارتش عراق، بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل را به جاسوسی در این کشور متهم کرد و گفت: «این بازرسان با پرسش از کارگران، اطلاعاتی را درباره ی اردوگاه های ارتش و تولید تجهیزات مجاز نظامی جمع آوری می کنند»
بازی عراق وارد مرحله ی جدیدی شد. بوش «تشنه جنگ» به سرعت از بهانه ی ایجاد شده به دست عراقی ها استقبال کرد و خطاب به صدام گفت: «او باید بداند که روز مواخذه در حال فرارسیدن است». هرچند صدام مانند همیشه در مواجهه ی لفظی کوتاه نمی آمد. او اهمیت تهدیدهای آمریکا را در حد «هیس هیس مارها و پارس سگ ها» توصیف کرد…
********************
آموزنده بود که همزمان با رجزخوانی های صدام، اخبار بسیاری درباره ی ترغیب صدام حسین به پناهندگی و پذیرش یا عدم پذیرش او در کشورهای مختلف منتشر می شد.
«عباس خلاف» سفیر عراق در مسکو اعلام کرد: «صدام به هیچ وجه از قدرت کناره گیری نکرده و تحت هیچ شرایطی خاک این کشور را ترک نمی کند» وی خبرهایی چون رایزنی های پسر بزرگ صدام در مسکو برای کسب پناهندگی با پرداخت 3 میلیارد به لیبی به منظور دریافت پناهندگی سیاسی برای صدام را ساخته ی آمریکا و انگلیس و «جنگ روانی» خواند.
مقامات عراقی در حالی که از بازرسان سازمان ملل به عنوان جاسوس یاد می کردند، همچنان به منظور اجتناب از جنگ، همکاری با آنها را ادامه می دادند. البته، طه یاسی رمضان معاون رئیس جمهوری عراق این همکاری ها را تنها به منظور برملا کردن دروغ های آمریکا معرفی می کرد و در مقابل «جفری هون» وزیر دفاع انگلیس پس از بازدید کاخ های هشت گانه ی صدام تصریح می کرد: «صدام هرچه استفاده از زور را بیشتر احساس کند، همکاری بیشتری از خود نشان خواهد داد»
*************************
در آخرین روز دی ماه، رامسفلد وزیر دفاع تندروی آمریکا اعلام کرد: « در صورت کناره گیری صدام، زمینه ی پناهندگی او و خانواده اش در خارج از کشور فراهم می شود» در واقع این یکی از راه های جلوگیری از وقوع جنگ در منطقه بود که «ژاک شیراک» رئیس جمهوری فرانسه، آن را خدمت به خود صدام و جهانیان توصیف کرد.
اما دیکتاتور، تا آخرین فرصت ها نیز علاقه ای به کناره گیری نداشت. این در حالی بود که جرج تنت رئیس سیا اعلام کرد: «صدام ترجیح می دهد در صورت فراهم شدن فرصت، با آمریکا (برای بقا در قدرت) معامله کند» کالین پاول وزیر خارجه ی آمریکا نیز در دیدار وزیر خارجه پاکستان گفت: «در صورتی که صدام درصدد ترک عراق به همراه اعضای خانواده و مقامات بلندپایه رژیمش باشد، واشنگتن آماده است برای یافتن کشور میزبان به آنها کمک کند» اما ظاهرا صدام هنوز هم حاضر بود به هر سرنوشتی - جز ترک قدرت- رضایت بدهد.
در نتیجه در نیمه ی اول بهمن ماه، صدام حسین 10 بار درباره ی جنگ، ضرورت آمادگی نیروها و پیروزی قطعی عراق صحبت کرد، او گفت: «من در هر حال مبارزه خواهم کرد، حتی اگر با بدترین گزینه ها که هیچ عراقی نتوانسته آنها را تصور کند روبرو شوم» البته علب الظاهر وقتی صدام این حرفها را می زد که چاره ای جز جنگیدن برایش باقی نمانده بود. در همان مقطع بود که ژنرال «رفیق السامرائی» رئیس سلبق اطلاعات نظامی عراق اظهار داشت: «هیچ کشور و فردی حاضر نیست میزبانی صدام را برعهده بگیرد، بنابراین صدام ناچارا جنگ را به کناره گیری از قدرت و خروج از بغداد ترجیح می دهد» قذافی رهبر لیبی نیز به عنوان یکی از میزبانان پیشنهادی صدام حسین نیز گفت: «صدام در عراق خواهد ماند، زیرا پشت او به دیوار بوده و راهی جز جنگیدن ندارد»
*********************
در بیست و دوم بهمن ماه با اعلام حمایت 57 درصدی مردم آمریکا از حمله ی این کشور به عراق، بوش برای پنجمین روز متوالی هشدار داد که آمریکا در مورد عراق به زور متوسل خواهد شد. گویا این اظهارات کارگر شده بود؛ چرا که خبرگزاری فرانسه چند روز بعد به نقل از صدام حسین خبری با این مضمون مخابره کرد که: «عراق با صدور حکمی، تولید و واردات سلاح های کشتار جمعی را برای همه ی شرکت های دولتی و خصوصی ممنوع کرده است»
جک استراو وزیر خارجه ی انگلیس در واکنش به این خبر کوشید میانه را بگیرد. ویابراز عقیده کرد: « صدام در صورت خلع سلاح می تواند بر سر قدرت بماند»
شاید این یکی از بهترین خبرها برای فرماندهی عراق طی چند ماه گذشته بود. سوال این بود که آیا واقعا می شد صدام و اطرافیانش همچنان بر سر قدرت باقی بمانند! گزینه ی پیشنهادی فوق، طبیعتا مطابق طبع رئیس جمهوری عراق بود؛ چرا که او بارها تکرار کرده بود که مرگ را بر تبعید ترجیح می دهد. شاید به همین دلیل بود که با وجود آنکه او نابودی موشک های «الصمود2» را ناقض برنامه های سلزمان ملل می خواند، به بازرسان اجازه می داد تا زمان حمله، 64 موشک «الصمود2» را که برای دفاع از خود، به آنها امید زیادی بسته بود را نابود کنند.
روزنامه ی کویتی «القبس» بیستم اسفند ماه نوشت: «خطر جنگ کاهش یافته است» این روزنامه با اشاره به سفرهای امیل جمایل رئیس جمهور سابق لبنان به بغداد و دیدارهای او با سران آمریکا و عراق، نوشت: «زمینه های تفاهم میان بغداد و واشنگتن آماده شده است»
همزمان، برخی منابع خبری گزارش هایی پیرامون درخواست «ذلیلانه» صدام از آمریکا برای حضور در ارکان و بخش های مختلف اقتصادی و نظامی عراق -در قبال بقای خود- منتشر کردند. اما بازی با کارت سوخته ی صدام برای آمریکا پایان یافته و آخرین حلقه ی پازل طراحی شده که از چند ماه پیش گام به گام پیش آمده بود، با سرنگونی صدام به پایان می رسید.
*******************
عراقی ها با شروع خروج کارمندان سازمان ملل از عراق و در چند روز باقی مانده به زمان حمله، مستاصل از ثمربخش نبودن رایزنی های پشت پرده، اظهارات متناقضی بیان می کردند. آنها پس از یک فترت کوتاه مدت، از سازمان ملل تقاضا کردند تا بلیکس و البرادعی را مجددا به عراق بفرستند و از سوی دیگر، تهدیدهایشان را مبنی بر «گسترش جنگ با آمریکا به سراسر جهان» اعلام می داشتند! با این حال، صدام همزمان با تهدیدهای فوق، در «پشت پرده» حاضر بود در مقابل سه شرط، حتی به تبعید تن بدهد. در این زمینه «الوطن» به نقل از مقامات آمریکا پیشنهاد صدام در این باره را این گونه مطرح کرد: « 1-کناره گیری از قدرت به نفع پسرش قصی 2-خروج از عراق پس از طی زمان مشخص 3-خروج نیروهای آمریکایی از مناطق اطراف عراق و اعلان رسمی دولت بوش مبنی بر انصراف از توسل به اقدامات نظامی در تغییر رژیم» اما آمریکایی ها، آنچنان نیروهایشان را در منطقه انباشته کرده بودند که دیگر، به تنها چیزی که فکر نمی کردند، «مصالحه» بود.
در چنین شرایطی بود که اعلام اولتیماتوم 48 ساعته ی دولت بوش به صدام برای ترک عراق، نشانه ی واقعی شروع جنگ محسوب می شد. هرچند صدام، همچنان در هیات دولت وعده ی پیروزی بر آمریکا را می داد.
***********************
از اینجای داستان به بعد را همه می دانند: آمریکا در عرض تنها سه هفته، بغداد را اشغال کرد. هم «ارتش عراق» هم «استخبارات» مخوف رژیم بغداد، هم «گارد ریاست جمهوری» و هم «فدائیان صدام» (که علیرغم وعده های فراوان برای عملیات انتحاری علیه آمریکا در سراسر جهان، سر جمع بیش از 3-2 حمله ی ناچیز انجام ندادند)، در عرض کمتر از سه هفته پابه فرار گذاشتند. کشته های آنها کمتر از 3-2 هزار نفر بود، که نشان می داد چقدر مقاومت کرده اند! صهیونیست ها و جنگ طلبان آمریکا به لطف خودسری های صدام به هر آنچه که می خواسته اند رسیدند!
http://passionofanna.wordpress.com
وقتی کار از کنترل اتمی می گذرد
نوبت به براندازی نظامی می رسد!
تنش میان رهبران جمهوری اسلامی و غرب، بر سر برنامه های هسته ای تهران، این روزها سوار بر منحنی پیوسته در حال صعودی، رفته رفته اوج می گیرد. اقدام 40 نماینده ی کنگره ی آمریکا در حمایت از حمله ی احتمالی اسرائیل به ایران و پاسخ تند و تهدیدآمیز رحیم صفوی فرمانده پیشین سپاه پاسداران ، این روزها بار دیگر ایرانیان را با پرسش های بی پاسخی درباره ی سرنوشت میهن شان روبرو ساخته است. ایرانیان که در صد ساله ی گذشته، تجربه های تلخی چون اشغال کشور و جنگی هشت ساله با همسایه ی غربی را پشت سر گذارده اند، این بار با نگرانی رویدادهایی را پیگیری می کنند که به نظر می رسد ادامه یافتن آن، تحولات سیاسی خاورمیانه را در وضعیتی «بازگشت ناپذیر» قرار خواهد داد. این نگرانی ها و پرسش هایی که در پس این نگرانی ها خود را می نمایانند، موجب شد تا بازخوانی تاریخی امروز را به یکی از مهم ترین تحولات سیاسی دهه ی گذشته ی جهان اختصاص دهیم: «آخرین حمله ی نظامی آمریکا و متحدانش به رژیم صدام حسین، دیکتاتور سابق عراق». گزارش تحلیلی فرشید سلیمانی در روزنامه ی یاس نو، اندکی پس از سقوط بغداد به دست نیروهای آمریکایی (24 فروردین 1382) را درباره ی رفتار شناسی دیکتاتور پیر عراق در ماه های آخر منتهی به حمله ی نظامی آمریکا بازمی خوانیم… روایت فدائیان صدام که می خواستند جهانی را به آتش کشند، اما…
پس از طرح بهانه ی «محور شرارت» از سوی رئیس جمهوری آمریکا، عراق نخستین هدف دولتمردان کاخ سفید بود که متهم به حمایت از تروریسم و تولید سلاح های کشتار جمعی شد. واشنگتن در زمینه سازی برای موجه جلوه دادن حضور و دخالت خود در عراق، ادعای «خلع سلاح» و «استقرار دموکراسی» را مطرح کرد.
از همان هنگام صدام حسین که احساس می کرد جنگ بزرگی پیش روی دارد، با تقسیم عراق به چند منطقه ی نظامی، استحکامات لازم را برای مقابله با حمله ی احتمالی تدارک دید و خطاب به مردم عراق گفت:«خدا به آنهایی که مجبور به جنگیدن برای دفاع از حقوق و اولیای مقدس خود هستند، در مقابل دشمن پیروزی عطا خواهد کرد… ملت و رهبران بغداد مصمم هستند تا مغول زمان را بر در و دیوارهای این شهر نیست و نابود کنند. مهاجمان به این کشور، بر سرنوشت هلاکوخان دچار خواهند شد»
اما رفتار سیاسی رئیس جمهوری عراق در روزهای منتهی به جنگ، نمونه ی قابل تاملی از برخورد سیاستمدارانی بود که با عدم درک شرایط زمان و مکان، همچنان تنها بر آنچه خود می پندارند صحیح است، پافشاری کرده و بهانه ی لازم را برای حضور بیگانگان به دست می دهند. صدام حسین در داخل کشور نقابی به صورت داشت که با آنچه او در روزهای آخر و در دیدارهای «خصوصی» با برخی فرستادگان عرب و غرب بیان می کرد، متفاوت بود.
با شروع حضور بازرسان سازمان ملل متحد در عراق برای اجرای قطعنامه ی 1441 شورای امنیت مبنی بر خلع سلاح عراق، گمانه زنی ها درباره ی زمان حمله به این کشور از سوی آمریکا و متحدانش آغاز شد؛ چرا که همه ی تحلیلگران بین المللی در خصوص رفتار غیرقابل پیشبینی صدام حسین اتفاق نظر داشتند. او به راحتی در سال 1998 بازرسان سازمان ملل متحد را از کشورش اخراج کرد و این بار نیز در دیدار با بعضی مقامات خارجی، با صراحت اکراه خود را در پذیرفتن این قطعنامه اعلام کرد. او در دیدار «نیکلای ایوانجیکو» فرستاده ی روسیه گفت: «ما قطعنامه ی بسیار بد 1441 را تنها به دلیل احترام نسبت به جهان پذیرفتیم»
تنها دو هفته پس از پذیرش قطعنامه ی «بد» شورای امنیت، صدام در سخنانی بی سابقه، حساسیت مقامات کویتی را برانگیخت. او از مردم کویت بخاطر اشغال این کشور در سال 1990 عذرخواهی کرد و پس از 12 سال، به لغو ممنوعیت ورود نماینده ی سازمان ملل برای حل و فصل مشاجرات و اختلافات عراق و کویت پرداخت؛ اما مردم کویت را برای ایستادگی در مقابل آمریکایی ها تشویق و از چند مورد حمله به سربازان آمریکایی مستقر در این کشور قدردانی نمود.
مفهوم این سخنان، خیلی مشکل نبود: «کریسشن ساینس مانیتور» نوشت: با توجه به چشم انداز رو به گسترش بروز جنگ، به نظر می رسد این پیشنهاد بغداد برای جلب نظر کویت و نزدیکی به این کشور باشد. البته شیوخ کویت از حضور ناظران برای حل مخاصمات رضایت داشتند، ولی به هیچ وجه از سخنان صدام در مورد آمریکایی ها که خود را کاملا بدهکارشان می دانستند، خشنود نبودند. به همین دلیل بود که در نشست سران عرب در دحه قطر، این سخنان را محکوم کردند.
در همین رابطه، هفته نامه ی اردنی «المحدث» نوشت: «عذرخواهی اخیر صدام از کویت، هیچ سودی برای عراق و در امان ماندن از جنگ ندارد. سخنان وی تهدید برای رهبری کویت است. زیرا مردم را به شورش فراخوانده است»
**********************
در گام بعدی و برای مقابله با جنگ روانی گسترده ی آمریکایی ها به منظور توجیه افکار عمومی جهان و زمینه سازی برای حمله به عراق، صدام با تاکید مکرر بر اینکه کشورش سلاح های کشتار جمعی در اختیار ندارد، مصرانه از کشورهای جهان می خواست تا مانع از حمله ی آمریکا به عراق شوند. او در سخنرانی ها و دیدارهای متفاوت با اظهار تاسف از واکنش کشورهای جهان نسبت به عملکرد آمریکا، آنها را به افرادی «بی حس، بیهوش و بی رمق» تشبیه کرد و صدام علاوه بر فرستادن سفیران ویژه به کشورهای مختلف، از سفیران عراق در خارج از کشور خواست تا «دروغ های حکومت آمریکا» را افشا کنند.
با وجود اختلاف نظرهای اساسی در میان اعضای شورای امنیت در خصوص گزارش های هانس بلیکس و محمد البرادعی و لزوم تمدید زمان بازرسی ها یا تصویب قطعنامه ی دوم، شورای فرماندهی عراق تشخیص می داد که زمان به نفع این کشور نیست. تحرکات نظامی در اطراف عراق افزایش می یافت. علاوه بر برنامه های افزایش نیرو در کویت، خبر رزمایش مشترک آمریکا، ترکیه و اسرائیل در مدیترانه، آگاهان مسائل استراتژیک را متوجه این واقعیت می کرد که این کار، فقط با هدف زهرچشم گرفتن از دولت عراق انجام می شود. شاخک های خبری رسانه های منطقه نیز جدی شدن تصمیم مداخله در عراق را حس می کردند. در همان زمان، پایگاه اینترنتی روزنامه ی «الوطن» چاپ عربستان به نقل از منابع مطلع اعلام کرد: «حمله به عراق پس از آنکه سازمان سیا گزارش خود را به کاخ سفید داد، به نقطه ی غیر قابل برگشت رسیده است» حریت ترکیه نیز تیتر زد که: «آمریکا دگمه ی حمله به عراق را فشار داد»
**********************
در شرایطی که عراقی ها کم کم متوجه «جدی» بودن حمله می شدند و مقدمات برگزاری جشن های سالگرد تولد صدام حسین در اردی بهشت ماه انجام می شد، مسئولان عراقی به زعم خود، به «پلتیک» جدیدی دست زدند. «عامر السعدی» مشاور ارشد صدام حسین در پاسخ به اظهارات جرج دبلیو بوش مبنی بر کوتاهی این کشور در افشای کامل برنامه های توسعه ی تسلیحاتی، موضع عجیبی را اتخاذ کرد که مسلما با دیکتاتور عراق هماهنگ شده بود و نشان از وحشت او -علیرغم شعارهای تندی که می داد- داشت. وی گفت: «بغداد خواهان اعزام ماموران سیا به همراه بازرسان سازمان ملل برای بازدید از اماکن مشکوک است»
اما «اوج بدبیاری» آن که، واکنش مقامات آمریکایی حتی در قبال این پیشنهاد دولت صدام منفی بود. آنها استدلال می کردند که با نزدیک شدن زمان عملیات نظامی، عراق تلاش می کند تا مساله ی بازرسی را با طرح مسائل امنیتی جدید، با مشکل روبرو کند تا از این مسیر از ادامه ی کار بازرسان سازمان ملل ممانعت به عمل آورد.
مساله روشن بود؛ در صورت عدم همکاری، احتمالا قطعنامه ی جنگ با عراق صادر می شد. «دیکتاتور»، هم می خواست به هر قیمتی شده -ولو به قیمت بازرسی کاخ هایش توسط «سیا»- در قدرت باقی بماند؛ اما دیگر دیر شده بود.
این فعل و انفعالات، به وضوح نتیجه ای برای عراقی ها به دنبال نداشت. همانطور که دیگر «ژست» دولت عراق مبنی بر «آشتی ملی»، «آزادی زندانیان سیاسی و مطبوعاتی» و امثالهم نیز، دیرهنگام تر از آن بود که فایده ای برای دیکتاتور عراق داشته باشد. در این هنگام بود که منابع خبری عراق، خبر از نشست هشت نفره ی مقام های ارشد عراق در خصوص مسائل منطقه ای و بین المللی به ریاست صدام دادند.
در چنین شرایطی، «عامر السعدی» بار دیگر بر صفحه ی تلویزیون ظاهر شد و این بار با اذعان به اینکه: «عراق به دلیل تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتار جمعی در ردیف اول کشورهای مورد حمله قرار دارد»، هشدار داد که نوبت بقیه ی کشورها نیز خواهد رسید.
وی اعلام می کرد: «هر کشوری به تنهایی مجبور است در برابر خواست های یک قدرت برتر یا بجنگد یا تسلیم شود »رئیس جمهوری عراق نیز ناامید از به بن بست رسیدن دیپلماسی کشورش در مواجهه با بحران موجود، خبر از آمادگی عراق برای مبارزه در «جنگی مقدس» داد. او گفت: «جهان در آستانه ی ورود به سال جدید میلادی، تحت شرایطی منحصر بفرد است که ساخته ی نیروهای شرارت و تاریکی به منظور ایجاد اوضاع بی ثبات مبتنی بر هرج و مرج است» با وجود تاکید همه ی کشورهای مخالف جنگ مبنی بر تن دادن عراق به قطعنامه های سازمان ملل برای گرفتن بهانه از دست جنگ طلبان، در نیمه ی دی ماه، صدام حسین در هشتاد و دومین سالگرد تشکیل ارتش عراق، بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل را به جاسوسی در این کشور متهم کرد و گفت: «این بازرسان با پرسش از کارگران، اطلاعاتی را درباره ی اردوگاه های ارتش و تولید تجهیزات مجاز نظامی جمع آوری می کنند»
بازی عراق وارد مرحله ی جدیدی شد. بوش «تشنه جنگ» به سرعت از بهانه ی ایجاد شده به دست عراقی ها استقبال کرد و خطاب به صدام گفت: «او باید بداند که روز مواخذه در حال فرارسیدن است». هرچند صدام مانند همیشه در مواجهه ی لفظی کوتاه نمی آمد. او اهمیت تهدیدهای آمریکا را در حد «هیس هیس مارها و پارس سگ ها» توصیف کرد…
********************
آموزنده بود که همزمان با رجزخوانی های صدام، اخبار بسیاری درباره ی ترغیب صدام حسین به پناهندگی و پذیرش یا عدم پذیرش او در کشورهای مختلف منتشر می شد.
«عباس خلاف» سفیر عراق در مسکو اعلام کرد: «صدام به هیچ وجه از قدرت کناره گیری نکرده و تحت هیچ شرایطی خاک این کشور را ترک نمی کند» وی خبرهایی چون رایزنی های پسر بزرگ صدام در مسکو برای کسب پناهندگی با پرداخت 3 میلیارد به لیبی به منظور دریافت پناهندگی سیاسی برای صدام را ساخته ی آمریکا و انگلیس و «جنگ روانی» خواند.
مقامات عراقی در حالی که از بازرسان سازمان ملل به عنوان جاسوس یاد می کردند، همچنان به منظور اجتناب از جنگ، همکاری با آنها را ادامه می دادند. البته، طه یاسی رمضان معاون رئیس جمهوری عراق این همکاری ها را تنها به منظور برملا کردن دروغ های آمریکا معرفی می کرد و در مقابل «جفری هون» وزیر دفاع انگلیس پس از بازدید کاخ های هشت گانه ی صدام تصریح می کرد: «صدام هرچه استفاده از زور را بیشتر احساس کند، همکاری بیشتری از خود نشان خواهد داد»
*************************
در آخرین روز دی ماه، رامسفلد وزیر دفاع تندروی آمریکا اعلام کرد: « در صورت کناره گیری صدام، زمینه ی پناهندگی او و خانواده اش در خارج از کشور فراهم می شود» در واقع این یکی از راه های جلوگیری از وقوع جنگ در منطقه بود که «ژاک شیراک» رئیس جمهوری فرانسه، آن را خدمت به خود صدام و جهانیان توصیف کرد.
اما دیکتاتور، تا آخرین فرصت ها نیز علاقه ای به کناره گیری نداشت. این در حالی بود که جرج تنت رئیس سیا اعلام کرد: «صدام ترجیح می دهد در صورت فراهم شدن فرصت، با آمریکا (برای بقا در قدرت) معامله کند» کالین پاول وزیر خارجه ی آمریکا نیز در دیدار وزیر خارجه پاکستان گفت: «در صورتی که صدام درصدد ترک عراق به همراه اعضای خانواده و مقامات بلندپایه رژیمش باشد، واشنگتن آماده است برای یافتن کشور میزبان به آنها کمک کند» اما ظاهرا صدام هنوز هم حاضر بود به هر سرنوشتی - جز ترک قدرت- رضایت بدهد.
در نتیجه در نیمه ی اول بهمن ماه، صدام حسین 10 بار درباره ی جنگ، ضرورت آمادگی نیروها و پیروزی قطعی عراق صحبت کرد، او گفت: «من در هر حال مبارزه خواهم کرد، حتی اگر با بدترین گزینه ها که هیچ عراقی نتوانسته آنها را تصور کند روبرو شوم» البته علب الظاهر وقتی صدام این حرفها را می زد که چاره ای جز جنگیدن برایش باقی نمانده بود. در همان مقطع بود که ژنرال «رفیق السامرائی» رئیس سلبق اطلاعات نظامی عراق اظهار داشت: «هیچ کشور و فردی حاضر نیست میزبانی صدام را برعهده بگیرد، بنابراین صدام ناچارا جنگ را به کناره گیری از قدرت و خروج از بغداد ترجیح می دهد» قذافی رهبر لیبی نیز به عنوان یکی از میزبانان پیشنهادی صدام حسین نیز گفت: «صدام در عراق خواهد ماند، زیرا پشت او به دیوار بوده و راهی جز جنگیدن ندارد»
*********************
در بیست و دوم بهمن ماه با اعلام حمایت 57 درصدی مردم آمریکا از حمله ی این کشور به عراق، بوش برای پنجمین روز متوالی هشدار داد که آمریکا در مورد عراق به زور متوسل خواهد شد. گویا این اظهارات کارگر شده بود؛ چرا که خبرگزاری فرانسه چند روز بعد به نقل از صدام حسین خبری با این مضمون مخابره کرد که: «عراق با صدور حکمی، تولید و واردات سلاح های کشتار جمعی را برای همه ی شرکت های دولتی و خصوصی ممنوع کرده است»
جک استراو وزیر خارجه ی انگلیس در واکنش به این خبر کوشید میانه را بگیرد. ویابراز عقیده کرد: « صدام در صورت خلع سلاح می تواند بر سر قدرت بماند»
شاید این یکی از بهترین خبرها برای فرماندهی عراق طی چند ماه گذشته بود. سوال این بود که آیا واقعا می شد صدام و اطرافیانش همچنان بر سر قدرت باقی بمانند! گزینه ی پیشنهادی فوق، طبیعتا مطابق طبع رئیس جمهوری عراق بود؛ چرا که او بارها تکرار کرده بود که مرگ را بر تبعید ترجیح می دهد. شاید به همین دلیل بود که با وجود آنکه او نابودی موشک های «الصمود2» را ناقض برنامه های سلزمان ملل می خواند، به بازرسان اجازه می داد تا زمان حمله، 64 موشک «الصمود2» را که برای دفاع از خود، به آنها امید زیادی بسته بود را نابود کنند.
روزنامه ی کویتی «القبس» بیستم اسفند ماه نوشت: «خطر جنگ کاهش یافته است» این روزنامه با اشاره به سفرهای امیل جمایل رئیس جمهور سابق لبنان به بغداد و دیدارهای او با سران آمریکا و عراق، نوشت: «زمینه های تفاهم میان بغداد و واشنگتن آماده شده است»
همزمان، برخی منابع خبری گزارش هایی پیرامون درخواست «ذلیلانه» صدام از آمریکا برای حضور در ارکان و بخش های مختلف اقتصادی و نظامی عراق -در قبال بقای خود- منتشر کردند. اما بازی با کارت سوخته ی صدام برای آمریکا پایان یافته و آخرین حلقه ی پازل طراحی شده که از چند ماه پیش گام به گام پیش آمده بود، با سرنگونی صدام به پایان می رسید.
*******************
عراقی ها با شروع خروج کارمندان سازمان ملل از عراق و در چند روز باقی مانده به زمان حمله، مستاصل از ثمربخش نبودن رایزنی های پشت پرده، اظهارات متناقضی بیان می کردند. آنها پس از یک فترت کوتاه مدت، از سازمان ملل تقاضا کردند تا بلیکس و البرادعی را مجددا به عراق بفرستند و از سوی دیگر، تهدیدهایشان را مبنی بر «گسترش جنگ با آمریکا به سراسر جهان» اعلام می داشتند! با این حال، صدام همزمان با تهدیدهای فوق، در «پشت پرده» حاضر بود در مقابل سه شرط، حتی به تبعید تن بدهد. در این زمینه «الوطن» به نقل از مقامات آمریکا پیشنهاد صدام در این باره را این گونه مطرح کرد: « 1-کناره گیری از قدرت به نفع پسرش قصی 2-خروج از عراق پس از طی زمان مشخص 3-خروج نیروهای آمریکایی از مناطق اطراف عراق و اعلان رسمی دولت بوش مبنی بر انصراف از توسل به اقدامات نظامی در تغییر رژیم» اما آمریکایی ها، آنچنان نیروهایشان را در منطقه انباشته کرده بودند که دیگر، به تنها چیزی که فکر نمی کردند، «مصالحه» بود.
در چنین شرایطی بود که اعلام اولتیماتوم 48 ساعته ی دولت بوش به صدام برای ترک عراق، نشانه ی واقعی شروع جنگ محسوب می شد. هرچند صدام، همچنان در هیات دولت وعده ی پیروزی بر آمریکا را می داد.
***********************
از اینجای داستان به بعد را همه می دانند: آمریکا در عرض تنها سه هفته، بغداد را اشغال کرد. هم «ارتش عراق» هم «استخبارات» مخوف رژیم بغداد، هم «گارد ریاست جمهوری» و هم «فدائیان صدام» (که علیرغم وعده های فراوان برای عملیات انتحاری علیه آمریکا در سراسر جهان، سر جمع بیش از 3-2 حمله ی ناچیز انجام ندادند)، در عرض کمتر از سه هفته پابه فرار گذاشتند. کشته های آنها کمتر از 3-2 هزار نفر بود، که نشان می داد چقدر مقاومت کرده اند! صهیونیست ها و جنگ طلبان آمریکا به لطف خودسری های صدام به هر آنچه که می خواسته اند رسیدند!
http://passionofanna.wordpress.com
بوشهر در اضطراب
بوشهر در اضطراب
حمله نظامی به نیروگاه اتمی
این پیام کوتاه، شب گذشته با ذکر این نکته که نمی توانیم چند دقیقه بیشتر روی خط ارتباط باشیم، در اختیار پیک نت قرار گرفت:
امروز خبر برخورد یا سقوط یک هواپیمای بدون سرنشین به داخل محوطه نیروگاه اتمی بوشهر بسرعت در این شهر پیچید. شاید در فاصله یکساعت، مردم در تمام نقاط شهر درباره این حادثه صحبت می کردند. این خبر را اعلام آماده باش نظامی به کلیه واحدهای سپاه و ارتش در منطقه کامل کرد. مردم چنان نسبت به اخبار و بویژه اخبار مربوط به حمله نظامی حساس اند که حتی برای مدتی در شهر شایع شد که این حمله به تلاقی حمله به نفتکش ژاپنی صورت گرفته است.
نیروگاه 25 کیلومتر با شهر فاصله دارد ولی به پایگاه دریایی و خصوصا رادار آن بسیار نزدیک است، بنابراین هدف قرار گرفتن هواپیمای بدون سرنشین بر فراز نیروگاه اتمی و سقوط آن به داخل این نیروگاه می تواند دور از ذهن نباشد.
مردم بوشهر هر لحظه در انتظار و دلهره حمله قریبا الوقوع به نیروگاه یا پایگاه های نظامی بوشهر اند و صحبت از جنگ یا حداقل حمله به تاسیسات نظامی، در تمام محافل جریان دارد.
حمله نظامی به نیروگاه اتمی
این پیام کوتاه، شب گذشته با ذکر این نکته که نمی توانیم چند دقیقه بیشتر روی خط ارتباط باشیم، در اختیار پیک نت قرار گرفت:
امروز خبر برخورد یا سقوط یک هواپیمای بدون سرنشین به داخل محوطه نیروگاه اتمی بوشهر بسرعت در این شهر پیچید. شاید در فاصله یکساعت، مردم در تمام نقاط شهر درباره این حادثه صحبت می کردند. این خبر را اعلام آماده باش نظامی به کلیه واحدهای سپاه و ارتش در منطقه کامل کرد. مردم چنان نسبت به اخبار و بویژه اخبار مربوط به حمله نظامی حساس اند که حتی برای مدتی در شهر شایع شد که این حمله به تلاقی حمله به نفتکش ژاپنی صورت گرفته است.
نیروگاه 25 کیلومتر با شهر فاصله دارد ولی به پایگاه دریایی و خصوصا رادار آن بسیار نزدیک است، بنابراین هدف قرار گرفتن هواپیمای بدون سرنشین بر فراز نیروگاه اتمی و سقوط آن به داخل این نیروگاه می تواند دور از ذهن نباشد.
مردم بوشهر هر لحظه در انتظار و دلهره حمله قریبا الوقوع به نیروگاه یا پایگاه های نظامی بوشهر اند و صحبت از جنگ یا حداقل حمله به تاسیسات نظامی، در تمام محافل جریان دارد.
Subscribe to:
Posts (Atom)