سلام- احمدی نژاد همانطور که شما در باره مصاحبه او در ترکیه و انکار 5ر18 میلیارد دلار نوشته اید واقعا دروغگو و بیش از سفسطه گر است. من از روی حرف های خود او برایتان یک حساب سرانگشتی می کنم تا ببینید این مرد چقدر شارلاتان است. او شارلاتان است، احمق نیست اما مردم را احمق تصور کرده.
به دلایل زیر :
طبق اطلاعات ویکیپدیا :
ارزش هر کیلو طلا ۳۴۰۷۹ دلار است. یعنی هر تن طلا برابر است با ۳۴ میلیون دلار.
۸،۵ میلیارد دلار طلا میشود ۲۵۰ تن طلا! هر متر مکعب طلا ۱۹،۳ تن است، یعنی ۱۹۳۰۰ کیلو.
با این حساب ۲۵۰ تن طلا حدود ۱۳ مترمکعب جا برای جاسازی لازم دارد! هر کانتینر ۴۰ فوت هم ۶۷ مترمکعب جا دارد !پس با این حساب در آن کانتینری که احمدی نژاد فکر کرده وانت بار است، میشود ۸،۵ میلیارد طلا را جا داد. تازه ۵۴ مترمکعب دیگر هم جا دارد برای دلارها !
دلارها را من حساب نکردم ولی فکر میکنم که آن را هم می توان در ۵۴ مترمکعب جا داد!
طفلک خبرنگار بی بی سی که جرات کرد در مصاحبه احمدی نژاد از او درباره 5ر18 میلیارد دلار سئوال کند، اما چون با شارلاتان بازی و دروغگوئی او آشنا نبود، از قبل این حساب سرانگشتی را نکرده بود تا در همان مصاحبه خبری بگذارد کف دست او.
Wednesday, November 11, 2009
در خواست ايران از روسيه برای تحویل موشک های اس ۳۰۰
احمد وحيدی، وزير دفاع ايران، روز چهارشنبه از روسيه خواست تا با نادیده گرفتن فشارهای اسرائیل قرارداد فروش سامانه دفاع هوايی «اس ۳۰۰» را اجرا کرده و اين موشک ها را به ايران تحويل دهد.
احمد وحيدی درباره قرارداد فروش موشک های اس ۳۰۰ به خبرگزاری کار ايران، ايلنا، گفته است: در موضوع خريد «اس ۳۰۰ » با روسيه قرارداد داريم و فکر نمیکنيم برای طرف روسی مناسب باشد که در دنيا به عنوان يک همکار نامطمئن جلوهگر شود.
وزير دفاع ايران اضافه کرده است: «اگر روسيه نيز همين طور فکر کند بايد به قرارداد خود عمل کرده و تحت تاثير فشار صهيونيستها قرار نگيرد، البته ما اميدواريم هرچه سريعتر اين موضوع حل و فصل شود.»
از زمانی که گزارش هايی درباره انعقاد قرارداد فروش موشک های «اس ۳۰۰ »بين روسيه و ايران در سال ۲۰۰۷ انتشار يافت، تاکنون اخبار ضد و نقیضی درباره اجرای اين قرار داد منتشر شده است.
روسيه قراردادی به ارزش ۸۰۰ ميليون دلار برای فروش پنج سامانه دفاع موشکی «اس ۳۰۰» به ايران را امضا کرده اما تا کنون اين سيستم را تحویل نداده است.
انتقاد رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران از «بدقولى روسها» کاخ کرملين در مارس ۲۰۰۹ تاييد کرد که قرارداد فروش اس۳۰۰ به ايران در سال ۲۰۰۷ منعقد شده اما يک ماه پس از آن، در آوريل ۲۰۰۹، يک مقام ارشد دفاعی روسيه گفت: هنوز اين معامله روی کاغذ مانده است.
بهمن ماه سال گذشته، مصطفی محمد نجار، وزير دفاع پيشين جمهوری اسلامی ايران، در سفر به روسيه خواهان عملی شدن سريع اين معامله شده بود.
موضوع جنجال برانگيز فروش سيستمهای دفاع موشکی « اس۳۰۰ » به ايران باعث نگرانی کشورهای غربی و اسرائيل شده است.
آمريکا و اسرائيل مخالف فروش اين تسليحات پيشرفته به ايران هستند و مقام های تل آویو با سفر به روسيه کوشيده اند تا مانع اجرای اين قرارداد شوند.
مقام های ايرانی نيز در مقابل روسيه را به «بد قولی» در اين زمينه متهم کرده اند.
علاءالدين بروجردی، رييس کميسيون امنيت ملی ايران، روز يکشنبه در اين زمينه گفته بود: «بحث هايی که در رابطه با اس ۳۰۰ مطرح می شود اگر موضع رسمی روسيه باشد نشان دهنده فصل جديدی از بدقولی آنهاست.»
سيستم دفاع موشکی « اس۳۰۰» به عنوان يکی از پيشرفته ترين سيستم های دفاع هوايی در جهان، قابليت رهگيری ۱۰۰ هدف را به صورت همزمان دارد.
اين سيستم دفاع موشکی می تواند هواپيماها و موشک های بالستیک را هدف قرار دهد.
مقام های نظامی روسيه مدعی هستند که سيستم دفاع موشکی «اس ۳۰۰» پيشرفته تر از سيستم موشکی پاتريوت ساخت آمريکا است.
در همين حال، گفته می شود ايران قصد دارد با خريد اين موشک ها، سپری دفاعی برای تاسيسات اتمی خود ايجاد کند.
چاپ کنید برای دوستان خود بفرستید
سردار جوانی، رئیس دفتر سیاسی سپاه
سردار جوانی، رئیس دفتر سیاسی سپاه
سبزها، متفاوت با توده های مردم اند!
سرتیپ یدالله جوانی، رئیس دفتر سیاسی سپاه پاسداران، در مقاله ای که خبرگزاری دولتی ایران انتشار داد ادعا کرد که سبزها به نشانه هواداری از میرحسین موسوی اصرار دارند و با رنگ سبز هرازچندی مانند روزهای قدس و ۱۳ آبان در برخی از خیابانها ظاهر میشوند که اینها متفاوت با توده های مردم هستند. مدیریت این گروه نه در دستان موسوی و نه در دستان همفکران موسوی، بلکه در دست دشمن خارجی است. موسوی با حضور در میان هواداران سبزپوش خود و فراخواندن سبزها به خیابان، زمینهها و بسترهای آشوب، بلوا و اخلال در نظم و امنیت عمومی را فراهم کرده است. برخی از دختران و پسران سبزپوش که در برخی از میتینگهای تبلیغاتی انتخابات و در مراسم روز قدس و ۱۳ آبان شرکت کردهاند، در کنار نشان سبز، علائم گروههای منحرف و از جمله نشان شیطانپرستان را به همراه دارشتند. رضا پهلوی نیز از آمریکا خواسته است تا از جنبش سبز حمایت کند. به آقای موسوی توصیه می کنم بداند و بپذیرد که سرنخ جریان سبزی که او به راه انداخته در دستان دیگران است.
محمدعلی عموئی قدیمی ترین و پرسابقه ترین زندانی سیاسی ایران:
محمدعلی عموئی قدیمی ترین و پرسابقه ترین زندانی سیاسی ایران
موجی در ایران برخاسته
که فرو نشستنی نیست!
هر اقدامی علیه این جنبش نه تنها موجب فرونشستن موجی که برخاسته نخواهد شد، بلکه از آن جایی که این حرکت خودجوش، ریشه در فهم و اندیشه و انگیزه تودههای مردم دارد موجب حادتر شدن اعتراضات خواهد شد. چه بهتر که چنین اقداماتی انجام نشود، چرا که رادیکالیزه کردن شعارهای مردم میتواند عوارض و عواقب نامساعدی ایجاد کند. گستره جنبش وسیعتر و در برگیرنده لایههای وسیعتری از مردم جامعه شده است. معترضان آگاهی وسیع تری یافته اند و خود را با واکنشهای حاکمیت تطبیق می دهند و همچنان به فعالیت اعتراضی خود ادامه می دهند .برای اینکه تحول کیفی ایجاد شود همه این پیشزمینهها ضروری است. پس از آن رفته رفته دیگر لایههای پایین دست و فرودست جامعه هم به صور مختلفی اعتراض خود را نمایان میکنند. مثل کارگرانی که ماههاست دستمزد دریافت نکردهاند. و در طول ماههای گذشته همزمان با اوج گرفتن جنبش سبز شاهد اعتراض کارگرانی بودهایم که یک حرکت صنفی مقتدری را تعقیب میکنند. چه بسا که به این جریانات هم بپیوندند.
محمدعلی عموئی قدیمی ترین و پرسابقه ترین زندانی سیاسی ایران که در تهران زندگی می کند، روز گذشته در مصاحبه کوتاهی با رادیو فردا، نقطه نظرات خود را درباره جنبش سبز و آینده آن تشریح کرد. عموئی پس از کودتای 28 مرداد باتهام عضویت در سازمان نظامی حزب توده ایران دستگیر و 24 سال – تا آستانه پیروزی انقلاب 57- در زندان شاه ماند. پس از انقلاب نیز به جرم عضویت در دفتر سیاسی حزب توده ایران دستگیر و 13 سال نیز در این نظام زندانی شد. او پیش و پس از انقلاب با بسیاری از زندانیان سیاسی هم بند و هم سلول بود. عموئی در این مصاحبه به ادعاهای اخیر سردار "یدالله جوانی" رئیس بخش یا دفتر سیاسی سپاه پاسداران پاسخ داد. نکات برجسته سخنان سردار جوانی را نیز در این شماره پیک نت بصورت مستقل می خوانید.
عموئی در باره ادعاهای سردار جوانی در باره جنبش سبز مردم ایران گفت:
« فرمایشات سردار جوانی چیز تازهای نیست. واقعیت این است که منتسب کردن جنبش سبز مردم ایران به بیگانگان، کمال بیانصافی است. اینکه اعتقاد ایشان چنین چیزی است، متعلق به خودشان است و هر کسی میتواند هر نظری داشته باشد، اما وقتی اظهار نظر کسی جنبه خبری دارد بایستی این اظهار نظر مستند باشد.
ایشان جنبش سبز را به بیگانگان نسبت می دهد. باید پرسید مدرکش کجاست؟ مشابه این حرف را دیگران هم زدهاند. اما هرگز نتوانستند چنین چیزی را به اثبات برسانند. میتوانند مخالف باشند و مخالفت خود را هم ابراز کنند اما اینکه نسبتهای نادرست به این جریان بدهند یا از سر جهل و نادانی و یا از سر عمد و غرض است. ضمن آن که این نظرات دیگر هیچ تاثیر ندارد.
یک وجه این موضع گیری ها و چنین نسبتدادنهایی مخالفت به مخالفان است. اما وجه دیگرش ایجاد پرونده اتهامیاست .یعنی میشود آنقدر در مورد کسانی گفت و گفت و تکرار کرد تا سرانجام به دادگاه کشیده شوند. آنهم به اتهامی پوچ که هیچ مدرک و دلیلی هم برای آن ارائه نشده باشد. این امکانپذیر است.
ما این روزها شاهد برگزاری دادگاههایی هستیم که پس از انتخابات و موج اعتراضات برخاسته از سوی مردم، پارهای از فعالان سیاسی متعلق به جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و اعضا متعلق به نهضت آزادی و نمایندگان مطبوعات و رسانهها و خبرنگاران را، بدون اینکه اتهام معینی داشته باشند یا اصلا جرمی مرتکب شده باشند، صرفا به این دلیل که نظری مخالف نظر حکومت دارند، محاکمه می کنند.
من تصور نمیکنم داشتن نظری غیر از نظر حکومت اساسا جرم باشد. این گونه اظهار نظرهای مغرضانه اگر علتش جهل نباشد میتواند زمینهسازی برای ایراد اتهام باشد که بتوانند با این اتهامات، پارهای از فعالان سیاسی را به محاکمه بکشانند.
هر اقدامیاز این قبیل نه تنها موجب فرونشستن موجی که برخاسته نخواهد شد، بلکه از آن جایی که این حرکت ِ خودجوش ریشه در فهم و اندیشه و انگیزه تودههای مردم دارد به عکس، تصور من بر این است که اقداماتی از این قبیل موجب حادتر شدن این اعتراضات خواهد شد. و چه بهتر که چنین اقداماتی انجام نشود چرا که رادیکالیزه کردن شعارهای مردم میتواند عوارض و عواقب نامساعدی ایجاد کند.
- اگر بخواهیم این پنج ماه را ارزیابی کنیم، میتوانیم بگوییم که این جنبش تحول کیفی یا کمی داشته است؟
من فکر میکنم که حتی اگر نخواهیم اسم تحول به آن بدهیم، باید بگوییم گسترهاش وسیعتر و در برگیرنده لایههای وسیعتری از مردم جامعه شده است. همچنین آگاهی بیشتری را نصیب معترضان کرده است که بتوانند خودشان را متناسب با واکنشهای حاکمیت تطبیق دهند و همچنان به فعالیت اعتراضی خود ادامه دهند .برای اینکه تحول کیفی ایجاد شود همه این پیشزمینهها ضروری است. پس از آن رفته رفته دیگر لایههای پایین دست و فرودست جامعه هم به صور مختلفی اعتراض خود را نمایان میکنند. مثل کارگرانی که ماههاست دستمزد دریافت نکردهاند. و در طول ماههای گذشته همزمان با اوج گرفتن جنبش سبز شاهد اعتراض کارگرانی بودهایم که یک حرکت صنفی مقتدری را تعقیب میکنند. چه بسا که به این جریانات هم بپیوندند. در آن صورت است که به گمان من تحول کیفی هم ایجاد خواهد شد.
متن این مصاحبه را بصورت شنیداری نیز می توانید از اینجا بشنوید.
بیانیه شماره 8 موسوی
اعلامیه شورای ملی مذهبی ایران
از خارج چپ روی را تشویق نکنید
بیانیه شماره 8 موسوی
شناسنامه جنبش سبز است
شورای ملی مذهبی ایران که رهبری آن با مهندس عزت الله سحابی است، با صدور اطلاعیه ای، ضمن جمع بندی دو تظاهرات جنبش سبز در روزهای قدس و 13 آبان ضمن تاکید بر وسعت گیری این جنبش اعلام داشت که هیچ نیروئی دیگر نمی تواند این جنبش را نادیده بگیرد.
در این اطلاعیه آمده است:
حضور فعالان جنبش سبز در روز قدس و 13 آبان ، یک بار دیگر نشان داد که این جنبش قابل حذف و سرکوب نیست و مردم ايران دوران جديدی را در سير تاریخی تلاش برای کسب آزادی و برخورداری از حاکمیت ملی رقم زده اند. آثار و پيامد های جنبش سبز کنونی آنچنان گسترده و وسيع است که هيچ نيروی سياسی در داخل و خارج کشور نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد. برآمدن این جنبش بسياری از صف بندیهاي نيروهای سياسی را دگرگون ، و دستاورد های قابل توجهی را در برابر همه نيروها قرار داده است.
1- جنبش سبز ايران عليرغم موانع پر شمار و شرايط پليسی– امنيتی موجود ، واجد ارزش ها و هویتی است که بقای آن را تضمين می کند. باور به عدم خشونت، اصرار بر مدارا، تاکيد بر دمکراسی و آزادی، پيوند با مدنيت و اخلاق مداری، ابعاد مهمی از هويت جنبش سبز مردم ايران را تشکيل می دهند که وجوه تمايز برجسته و روشنی با هويت برخی نيروهای حاضر در ساختار قدرت با نظام ارزشی مبتنی بر خشونت ، استبداد و خودکامگی دارد .
2- اين جنبش مثل بسياری از جنبش های نوين دوران ما، واجد تکثر و تنوع تحسين بر انگيزی است. آموزه های جنبش که اغلب در خلال بيانيه های مهندس مير حسين موسوی و مواضع و ديدگاه های آقایان مهدی کروبی و سید محمد خاتمی منعکس شده، همگی با تاکيد و تصريح بر پذيرش تکثر درونی جنبش سبز، همه نيروهای علاقمند به ايرانی آباد، آزاد و توسعه يافته را دعوت به همراهی می کند .
بنابراين جنبش سبز، نهضتی دمکراتيک و مرکب از همه نيروهاي مدافع آزادی، عدالت و منافع ملی با مشی اصلاح طلبانه است. از این رو جريان ملی مذهبی نيز با موج سبزی که در سراسر ايران در حال گسترش است، همراهی و حمایت کرده و به ايفای نقش و وظايف خود در این راستا می پردازد .
3- اگر چه جنبش سبز مردم ايران در آغاز راه قرار داشته و عمر آن از چند ماه فراتر نمی رود، اما تبار اين حرکت را بايد درتلاش های تاريخی یک صد ساله مردم ايران، برای دستیابی به دمکراسی و حق حاکمیت ملی جستجو کرد. جنبش اصلاحی نیز که به پيروزی آقای محمد خاتمی در انتخابات رياست جمهوری سال 1376 منجر شد، اگرچه اجازه نيافت تا به مطالبات عمومی جنبش پاسخ دهد، اما آثاری ماندگار بر ذهن و روح ايرانيان برای ورود به عرصه های جديد دستیابی به آزادی و دمکراسی بر جای گذاشت.
4- جنبش سبز مردم ايران مثل بسياری از جنبش های نوين در عصر ما قدرت و ظرفيت آن را دارد تا با پيوند و ارتباط شبکه های گسترده ای از افراد علاقمند، انجمن ها و احزاب تحول خواه و جنبش های با مطالبات خاص، به تقويت جامعه مدنی و افزايش قدرت در عرصه عمومی، راه را برای حل بسياری از گره های تاريخی ایران هموار کند و چشم اندازی از رسيدن جامعه به تعادل پایدار در ساختار سياسی و عرصه عمومی را پيش روی ما بگشايد.
5- جنبش سبز آزمونی شد تا نشان دهد چگونه استقلال نهاد دين می تواند بر ارج و قرب و اعتبار مراجع و روحانيون مستقل، نزد مردم بيفزايد. نقش بی بديل حضرات آيت الله العظمی حسينعلی منتظری و آيت الله یوسف صانعی و ... در حمايت از خواست ها و مطالبات جنبش سبز بی شک سرمايه عظيمی خواهد بود که مردم ایران را در مسير مبارزه برای نيل به جامعه ای آزاد و دمکراتيک ، ياری و پشتيبانی خواهد کرد.
6- ما عليرغم موفقيت های قابل توجه جنبش سبز طی ماههای اخير نمی توانيم نگرانی خود را نسبت به مخاطراتی که پيش روی جنبش قرار دارد پنهان کنيم . يکی از مهمترين تهديد های جنبش نه از جانب اقتدار گرايان که بيشتر از سوی برخی از دوستان جنبش است که بر نگرانی ها و دغدغه ها می افزايد . با توجه به اعمال خشونت از سوی اقتدارگرایان، جنبش سبز ايران بالقوه استعداد آن را دارد تا در دام چپ روی افتد و دامنه مطالبات و انتظارات را بیرون از ظرفیت های واقعی افزايش دهد يا بخواهد ره صد ساله را يک شبه طی کند . در چنین وضعی، نه تنها امکان دريافت پاسخ مناسب را نداشته، بلکه امکان بسيج، وحدت و نیرو گرفتن اقتدارگرایان را فراهم می کند. از اين رو مايليم نگرانی خود را نسبت به اظهارات برخی فعالان سياسی و اجتماعی در داخل و خصوصاً خارج کشور که از مطالبات مشترک این جنبش که در بیانیه شماره هشت آقای موسوی آمده استفراتر می روند اعلام داشته و آنها را به اتخاذ مواضع مسئولانه تر دعوت کنيم . از سویی، کمبود یک رسانه نزدیک به رهبران جنبش را احساس کرده و هم چنین بر نیاز و ضرورت رهبری نسبی شبکه های فعال غیر متمرکز از سوی رهبران جنبش تاکید می نماییم .
7- طی سال های اخير فعالان جنبش های دانشجويي، کارگری، حقوق بشر، معلمان، زنان، اقوام و ... نقش موثر و فعالی در جامعه ايران داشته اند . بی شک جنبش سبز نيز از دستاوردها و سرمايه های اين جنبش ها بهره مند شده است . جنبش سبز اینک "عام ترین" مطالبات مشترک همه جنبش های "خاص" را نمایندگی می کند. اما این به معنای انحلال هیچ کدام از جنبش های خاص نیست. تداوم این جنبش ها مکمل جنبش سبز بوده و در وضعیت کنونی که شاهد نوعی توازن متقابل بین نیروی حذف ناپذیر جنبش سبز و قدرت سرکوبگر متکی به در آمد نفت هستیم، می تواند هم مطالبات خاص اقشاری از جامعه را پی گیری کرده و هم یاری رسان و مکمل جنبش سبز باشد .
8- ما هم چنین معتقدیم گسترش جغرافیایی و طبقاتی جنبش سبز می تواند بتدریج توازن قوا را به نفع این جنبش و اهداف حق طلبانه، دمکراتیک و عدالت طلبانه آن که بیانگر تداوم جنبش های یکصد ساله اخیر ایران است تغییر دهد .
9- ما از موضع دفاع از منافع ملی به جریانات افراطی خشونت گرای حاکمیت هشدار می دهیم که از سیاست سرکوب و پیگیری بیهوده خط مشی خیالی حذف جنبش سبز دست بردارند و این جنبش را به عنوان پژواک صدا و ندای بخش مهمی از مردم و نخبگان جامعه ایرانی به رسمیت بشناسند و بجای سرکوب و متهم کردن آن به اتهامات واهی ، وارد گفتگو و پاسخ دهی به مطالبات حق طلبانه و مسالمت آمیز آن شوند . این امر به نفع همگان و پاسدار منافع ملی ایرانیان خواهد بود .
شورای فعالان ملی مذهبی 18-8-88
از خارج چپ روی را تشویق نکنید
بیانیه شماره 8 موسوی
شناسنامه جنبش سبز است
شورای ملی مذهبی ایران که رهبری آن با مهندس عزت الله سحابی است، با صدور اطلاعیه ای، ضمن جمع بندی دو تظاهرات جنبش سبز در روزهای قدس و 13 آبان ضمن تاکید بر وسعت گیری این جنبش اعلام داشت که هیچ نیروئی دیگر نمی تواند این جنبش را نادیده بگیرد.
در این اطلاعیه آمده است:
حضور فعالان جنبش سبز در روز قدس و 13 آبان ، یک بار دیگر نشان داد که این جنبش قابل حذف و سرکوب نیست و مردم ايران دوران جديدی را در سير تاریخی تلاش برای کسب آزادی و برخورداری از حاکمیت ملی رقم زده اند. آثار و پيامد های جنبش سبز کنونی آنچنان گسترده و وسيع است که هيچ نيروی سياسی در داخل و خارج کشور نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد. برآمدن این جنبش بسياری از صف بندیهاي نيروهای سياسی را دگرگون ، و دستاورد های قابل توجهی را در برابر همه نيروها قرار داده است.
1- جنبش سبز ايران عليرغم موانع پر شمار و شرايط پليسی– امنيتی موجود ، واجد ارزش ها و هویتی است که بقای آن را تضمين می کند. باور به عدم خشونت، اصرار بر مدارا، تاکيد بر دمکراسی و آزادی، پيوند با مدنيت و اخلاق مداری، ابعاد مهمی از هويت جنبش سبز مردم ايران را تشکيل می دهند که وجوه تمايز برجسته و روشنی با هويت برخی نيروهای حاضر در ساختار قدرت با نظام ارزشی مبتنی بر خشونت ، استبداد و خودکامگی دارد .
2- اين جنبش مثل بسياری از جنبش های نوين دوران ما، واجد تکثر و تنوع تحسين بر انگيزی است. آموزه های جنبش که اغلب در خلال بيانيه های مهندس مير حسين موسوی و مواضع و ديدگاه های آقایان مهدی کروبی و سید محمد خاتمی منعکس شده، همگی با تاکيد و تصريح بر پذيرش تکثر درونی جنبش سبز، همه نيروهای علاقمند به ايرانی آباد، آزاد و توسعه يافته را دعوت به همراهی می کند .
بنابراين جنبش سبز، نهضتی دمکراتيک و مرکب از همه نيروهاي مدافع آزادی، عدالت و منافع ملی با مشی اصلاح طلبانه است. از این رو جريان ملی مذهبی نيز با موج سبزی که در سراسر ايران در حال گسترش است، همراهی و حمایت کرده و به ايفای نقش و وظايف خود در این راستا می پردازد .
3- اگر چه جنبش سبز مردم ايران در آغاز راه قرار داشته و عمر آن از چند ماه فراتر نمی رود، اما تبار اين حرکت را بايد درتلاش های تاريخی یک صد ساله مردم ايران، برای دستیابی به دمکراسی و حق حاکمیت ملی جستجو کرد. جنبش اصلاحی نیز که به پيروزی آقای محمد خاتمی در انتخابات رياست جمهوری سال 1376 منجر شد، اگرچه اجازه نيافت تا به مطالبات عمومی جنبش پاسخ دهد، اما آثاری ماندگار بر ذهن و روح ايرانيان برای ورود به عرصه های جديد دستیابی به آزادی و دمکراسی بر جای گذاشت.
4- جنبش سبز مردم ايران مثل بسياری از جنبش های نوين در عصر ما قدرت و ظرفيت آن را دارد تا با پيوند و ارتباط شبکه های گسترده ای از افراد علاقمند، انجمن ها و احزاب تحول خواه و جنبش های با مطالبات خاص، به تقويت جامعه مدنی و افزايش قدرت در عرصه عمومی، راه را برای حل بسياری از گره های تاريخی ایران هموار کند و چشم اندازی از رسيدن جامعه به تعادل پایدار در ساختار سياسی و عرصه عمومی را پيش روی ما بگشايد.
5- جنبش سبز آزمونی شد تا نشان دهد چگونه استقلال نهاد دين می تواند بر ارج و قرب و اعتبار مراجع و روحانيون مستقل، نزد مردم بيفزايد. نقش بی بديل حضرات آيت الله العظمی حسينعلی منتظری و آيت الله یوسف صانعی و ... در حمايت از خواست ها و مطالبات جنبش سبز بی شک سرمايه عظيمی خواهد بود که مردم ایران را در مسير مبارزه برای نيل به جامعه ای آزاد و دمکراتيک ، ياری و پشتيبانی خواهد کرد.
6- ما عليرغم موفقيت های قابل توجه جنبش سبز طی ماههای اخير نمی توانيم نگرانی خود را نسبت به مخاطراتی که پيش روی جنبش قرار دارد پنهان کنيم . يکی از مهمترين تهديد های جنبش نه از جانب اقتدار گرايان که بيشتر از سوی برخی از دوستان جنبش است که بر نگرانی ها و دغدغه ها می افزايد . با توجه به اعمال خشونت از سوی اقتدارگرایان، جنبش سبز ايران بالقوه استعداد آن را دارد تا در دام چپ روی افتد و دامنه مطالبات و انتظارات را بیرون از ظرفیت های واقعی افزايش دهد يا بخواهد ره صد ساله را يک شبه طی کند . در چنین وضعی، نه تنها امکان دريافت پاسخ مناسب را نداشته، بلکه امکان بسيج، وحدت و نیرو گرفتن اقتدارگرایان را فراهم می کند. از اين رو مايليم نگرانی خود را نسبت به اظهارات برخی فعالان سياسی و اجتماعی در داخل و خصوصاً خارج کشور که از مطالبات مشترک این جنبش که در بیانیه شماره هشت آقای موسوی آمده استفراتر می روند اعلام داشته و آنها را به اتخاذ مواضع مسئولانه تر دعوت کنيم . از سویی، کمبود یک رسانه نزدیک به رهبران جنبش را احساس کرده و هم چنین بر نیاز و ضرورت رهبری نسبی شبکه های فعال غیر متمرکز از سوی رهبران جنبش تاکید می نماییم .
7- طی سال های اخير فعالان جنبش های دانشجويي، کارگری، حقوق بشر، معلمان، زنان، اقوام و ... نقش موثر و فعالی در جامعه ايران داشته اند . بی شک جنبش سبز نيز از دستاوردها و سرمايه های اين جنبش ها بهره مند شده است . جنبش سبز اینک "عام ترین" مطالبات مشترک همه جنبش های "خاص" را نمایندگی می کند. اما این به معنای انحلال هیچ کدام از جنبش های خاص نیست. تداوم این جنبش ها مکمل جنبش سبز بوده و در وضعیت کنونی که شاهد نوعی توازن متقابل بین نیروی حذف ناپذیر جنبش سبز و قدرت سرکوبگر متکی به در آمد نفت هستیم، می تواند هم مطالبات خاص اقشاری از جامعه را پی گیری کرده و هم یاری رسان و مکمل جنبش سبز باشد .
8- ما هم چنین معتقدیم گسترش جغرافیایی و طبقاتی جنبش سبز می تواند بتدریج توازن قوا را به نفع این جنبش و اهداف حق طلبانه، دمکراتیک و عدالت طلبانه آن که بیانگر تداوم جنبش های یکصد ساله اخیر ایران است تغییر دهد .
9- ما از موضع دفاع از منافع ملی به جریانات افراطی خشونت گرای حاکمیت هشدار می دهیم که از سیاست سرکوب و پیگیری بیهوده خط مشی خیالی حذف جنبش سبز دست بردارند و این جنبش را به عنوان پژواک صدا و ندای بخش مهمی از مردم و نخبگان جامعه ایرانی به رسمیت بشناسند و بجای سرکوب و متهم کردن آن به اتهامات واهی ، وارد گفتگو و پاسخ دهی به مطالبات حق طلبانه و مسالمت آمیز آن شوند . این امر به نفع همگان و پاسدار منافع ملی ایرانیان خواهد بود .
شورای فعالان ملی مذهبی 18-8-88
جایزه هلمن همت برای 4 روزنامه نگار ایرانی
سه شنبه ۱۹ آبان ۱۳۸۸
دیروز اعلام شد
جایزه هلمن همت برای 4 روزنامه نگار ایرانی
سها دادفر
جایزه سال 2009 بنیاد هلمن- همت به چهار روزنامهنگار ایرانی اهدا شد.این 4 روزنامه نگار از ميان 37 نويسنده از 18 كشور جهان برگزیده شده اند. جایزه هلمن ـ همت زیر نظر سازمان بینالمللی دیدهبان حقوق بشر، به کسانی اهدا میشود که به واسطه بیان دیدگاههای انتقادی خود، از سوی حکومتهای کشورشان مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. این جایزه امسال به "آسیه امینی"، "محمد صدیق کبودوند"، "یوسف عزیزی بنیطرف" و "آرش سیگارچی" به خاطر فعالیتهای آنها در زمینه حقوق بشر در ایران داده شد.
جایزه هلمن- همت که به همت دو نویسنده آمريكايي، "ليليان هلمن"، نمایشنامهنویس و "دشیل همت"، رماننویس راهاندازی شده برای قدردانی از روزنامهنگاراني است كه براي بيان ديدگاههاي انتقادی خود علیه حکومتها، مجازات میشوند و زندگی شخصی و حرفهایشان به انحای مختلف در تنگنا قرار میگیرد.
این جایزه از سال ۱۹۹۰ تاکنون، به بیش از ۶۰۰ نویسنده از ۹۱ کشور جهان اهدا شده است. جایزه هلمن ـ همت را پیش از این چند نویسنده ایرانی دیگر نیز دریافت کردهاند از جمله "تقی رحمانی"، "علی اشرف درویشیان"، "شهرام رفیعزاده" و "هوشنگ گلشیری".
یکی از چهار روزنامهنگاری که امسال این جایزه را دریافت کردهاند، "محمد صدیق کبودوند" است که در زندان بهسر می برد. این روزنامهنگار و فعال حقوق بشر در سال 2005 سازمان حقوق بشر کردستان را راهاندازی کرد. وی با بهرهگیری از 200 گزارشگر در سراسر کردستان ایران، به بحرانهای این منطقه میپرداخت و آنها را در روزنامه "پیام مردم" منتشر میکردکه مدیر مسئول و دبیر آن بود.علاوه بر فعالیت روزنامهنگاری، در شرح فعالیتهای کبودوند نام سه کتاب نیز به چشم میخورد: "نیمه دیگر"، "برزخ دمکراسی" و "جنبش اجتماعی".
این نویسنده و روزنامهنگار، روز اول ماه ژوئیه سال 2007 دستگیر شد و شعبه 15 دادگاه انقلاب در ماه مه سال 2008 او را به دهسال زندان به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی از طریق تاسیس سازمان حقوق بشر کردستان، تبلیغ علیه نظام از طریق اشاعه اخبار، مخالفت با قوانین جزایی اسلام از طریق علنی کردن احکامی همچون سنگسار و اعدام و نیز حمایت از زندانیان سیاسی" محکوم کرد.
نسرین ستوده، وکیل مدافع محمدصدیق کبودوند، روز گذشته در گفت و گویی با رادیو "دویچهوله" درباره وضعیت جسمانی موکل خود گفت: "آقای کبودوند برای دومینبار در زندان دچار سکتهی قلبی شدهاند. علیرغم تمام پیگیریهایی که خود ایشان و خانوادهشان و وکلای پرونده در این موضوع داشتهاند، تا امروز وضعیت جسمیشان با بیاعتنایی کامل مواجه شده و حتی تا روزها پس از حملهی قلبی دوم، از ویزیت سادهی پزشک هم محروم بودند. من در اینجا اعلام میکنم که وضعیت جسمانی آقای کبودوند هم به دلیل حملههای متعدد قلبی و هم عفونت کلیه، ریه، کبد و همین طور ناراحتیهای گوارشی در مخاطره است."
وی همچنین گفته است: "به موجب قوانین و آییننامههای داخلی زندانها، همهی زندانیان و حتی قاچاقچیان مواد مخدر میتوانند از مرخصی زندان استفاده کنند. این چیزیست که آقای کبودوند در طول یکسال و نیم گذشته بهکلی از آن محروم بوده و همینطور حتا پس از وضعیت مخاطرهآمیز جسمی هم با مرخصی ایشان به طور کلی مخالفت شده است."
"آسیه امینی"، شاعر، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان، دیگر برنده جایزه هلمن ـ همت و از همکاران "روز"طی چندسال اخیر در زمینه مبارزه علیه مجازات اعدام، بهویژه سنگسار و اعدام نوجوانان فعالیت کرده است. وی در اسفندماه سال ۱۳۸۵ در تجمع مسالمتآمیزی در مقابل دادگاه انقلاب بازداشت شد و به اتهام اخلال در نظم عمومي و اقدام عليه امنيت ملي مدتی را در بازداشت بهسر برد.
این نویسنده 36 ساله، در مورد تاثیر جایزههایی چون جایزه هلمن- همت در آگاهیبخشی به افکار عمومی، به روز گفت: "این جوایز از یک طرف نشاندهنده توجه بینالمللی به اعدام است که پدیدهای اجتماعی، حقوقی، سیاسی و فرهنگی در کشور ماست. چون من اعدام و سنگسار را معلولی از همه این موارد میدانم. ولی از طرفی امیدوارم جایزه واقعی را وقتی بگیریم که واژههای شومی مثل اعدام و قتل و سنگسار از ادبیات حقوقی و اجتماعی ما حذف شود. در حالی که در همین لحظه که من با شما صحبت میکنم قرار است تا چند ساعت دیگر احسان فتاحیان در سنندج اعدام شود، چه خوشحالیای میتواند برای من نوعی وجود داشته باشد؟ امروز درگیریام با خودم این بود که آیا دریافت چنین جایزهای می تواند جای خوشحالی هم داشته باشد، در حالی که دلارا و عاطفه و بهنود و راحله و محبوبه و جعفر و بسیاری دیگر قربانی نظام پرخشونت حقوقی ما شدهاند؟ اما باز به خودم میگویم که ما چارهای نداریم. این راه به گمانم باید از همین مسیر طی شود. با همه تلخیهای بی پایان و شادیهای گاهبهگاهش. البته در این میان آزاد شدگانی مثل لیلا، کبرا، حاجیه، حسین، مکرمه، مریم و... نیز هستند که امید های این راهند."
وی ادامه میدهد: "من به این نتیجه رسیدهام که ریشه هر تغییر مثبتی در جامعه در اراده عمومی و خواست مردم نهفته. در واقع این خواسته تغییر باید از پایین به بالا (از مردم به تصمیمگیران) صورت بگیرد. از سویی هم باور دارم که اگر قانون اعدام و سنگسار هم حذف شود اما در ذهن مردم این حس انتقام پر خشونت باقی باشد، باز هم کار تمام نشده. از این روست که شاید بیشترین تمرکز بسیاری از فعالیتهایی از این دست، بر اطلاعرسانی، افزایش آگاهی عمومی، آموزش عمومی از طریق به بحث کشیدن و چالش با ساختارهای قانونی، سیاسی و اجتماعی تاکید داشته است."
از آسیه امینی مجموعه شعری به نام "هی تو که رفتهای" منتشر شده است.
آرش سیگارچی، روزنامهنگار دیگری که در حال حاضر در آمریکا زندگی میکند، در سال ۱۳۸۳ به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" به سه سال زندان محکوم شد، اما پس از یکسال به علت ابتلا به سرطان، آزاد شد.
این روزنامهنگار 31 ساله که برای دومینبار است که جایزه هلمن ـ همت را دریافت میکند، روز گذشته (10 نوامبر) در گفت و گویی با "صدای آمریکا" با اشاره به اینکه نخستینبار از دریافت این جایزه بسیار خوشحال شده بود چون هنوز گرفتار زندان و سرطان بود، توضیح داد: "امروز با گرفتن هر پیامی، احساس شرمندگی کردهام. واقعاً میگویم. چون در جایی کار میکنم که اینترنت سانسور نیست و آزادی وجود دارد. در یک سال اخیر، حدود 500 مطلب در وبلاگم نوشتهام اما در 5 سال وبلاگنویسی در ایران، فقط حدود 100 مطلب نوشتم که فکر میکنم تراز مناسبی باشد برای اینکه بفهمیم آنجا آزادی هست یا نه."
وی در ادامه سخنان خود از روزنامهنگاران محلی که در مناطق مختلف ایران فعالیت میکنند و صدایشان در تهران شنیده نمیشود یاد کرد و گفت: "در ایران تعدادی از همکاران من امروز شرایط سه سال پیش مرا دارند و تحت سانسور و فشار هستند. از جمله عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی، بهمن احمدی امویی، محمد قوچانی، مسعود باستانی، فیاض زاهد، محسن آزموده، علی پیرحسینلو، سعید لیلاز، مهدی محمودیان، حسین نورانینژاد، رضا نوربخش، مسعود لواسانی، هنگامه شهیدی، احمد زیدآبادی، فریبا پژوه که این جایزه متعلق به آنهاست و نه من."
یوسف عزیزی بنیطرف، پژوهشگر و روزنامهنگار 58 ساله اهل سوسنگرد نیز که در حوزه مسائل قومی در خوزستان، فعالیت میکند، تاکنون حدود 20 کتاب درباره موضوعاتی چون عشایر و افسانههای مردم خوزستان نوشته و عضو افتخاری اتحادیه نویسندگان عرب در دمشق و عضو رسمی کانون نویسندگان ایران است.
وی به علت انتقاد از سرکوب خونین تظاهرات مسالمتآمیز مردم عرب شهر اهواز در اردیبهشت سال 1384 به زندان افتاد و پس از گذراندن 65 روز در سلول انفرادی یکی از زندانهای اهواز، با وثیقه مالی آزاد شد. این نویسنده، یکسال بعد دوباره به دلیل انجام یک سخنرانی دستگیر و در پی آن با وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی شد.
بنیطرف در زمستان سال 1386 به پنج سال زندان محکوم اما موفق شد در سال 1387 پیش از قطعی شدن حکم زندان از ایران خارج شود.
بنیطرف که به زبان عربی تسلط دارد، در برخی از نشریههای عربی مثل الزمان (چاپ لندن)، الشرق (قطر) و السفیر (لبنان) مقاله مینویسد.
این نویسنده پرکار، در معرفی ادب فارسی به جهان عرب و ادب و فرهنگ معاصر عربی به ایرانیان تلاش بسیار کرده است. وی در رسانههای عربزبان درباره سعدی، حافظ، مولوی، ناصرخسرو، نيما، جمالزاده و شاملو نوشته و تلاش کرده گنجينه ادبی فارسی را به عربزبانان معرفی کند. از جمله آثار او میتوانیم به "قبايل و عشاير عرب خوزستان"، "نسيم کارون"، "حته، شط و مرداب" و "چشمان شربت" اشاره کنیم.
گفتنی است کیهان امروز در ستون خبر ویژه خود تحت عنوان "به خاطر يك مشت دلار خونين"، در واکنش به اهدای این جایزه به روزنامه نگاران ایرانی نوشته است: "ستاد آمريكايي ديدبان حقوق بشر در ادامه ولخرجي هاي ساليان اخير به چند تن از عناصر ضدانقلاب جايزه مي دهد. به گزارش راديو فردا «محمدصديق- ك»، «آسيه- الف»، «يوسف- ب» و «آرش- س» جايزه اعطايي از سوي ديدبان حقوق بشر را به خاطر تلاش شجاعانه در زمينه آزادي بيان به رغم فشارهاي حكومتي دريافت مي كنند. افراد ياد شده با گروهك هاي تجزيهطلب در كردستان و خوزستان همكاري دارند و دو نفر از آنها در خارج از كشور بهسر ميبرند و با سايتهاي ضدانقلاب همكاري ميكنند.آمريكاييها طي دهه اخير بهطور مكرر از اين ولخرجيها انجام داده و چند نفر از گردانندگان نشريات زنجيرهاي را به صلههاي خود نواختهاند.به جان خريدن ننگ دريافت جايزه از محافل آمريكايي در حالي است كه رژيم مستكبر آمريكا از ركوردداران جنايت و نسل كشي و نقض سيستماتيك حقوق بشر در دنيا به شمار ميرود و طبيعيترين حقوق ملتهاي مختلف را با تدارك جنگ ها و كودتاهاي گوناگون سلب كرده است و اين همه جداي از شكنجه هاي وحشيانه و قرون وسطايي آزاديخواهان در زندان هاي ابوغريب و گوانتانامو است كه رسوايي آن عالمگير شده است."
نتیجه عدم توافق با غرب؛حمله نظامی ست
چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۸
گري سیک در مصاحبه با روز:
نتیجه عدم توافق با غرب؛حمله نظامی ست
فريبا اميني
گري سیک، کارمند شوراي امنیت ملي در زمان ریاست جمهوري جیمي کارتر و مشاور کاخ سفید در زمان انقلاب ایران و بحران گروگانگیري در مصاحبه با روزاز رابطه ایران و آمریکا و شرایطی که می تواند منجر به حمله نظامی به ایران بشود سخن گفته است. اوکه در حال حاضر استاد دانشگاه کلمبیا و مدیر پروژه گلف 2000 و عضو هیئات مدیره دیده بان حقوق بشر است،اخیرا در سمپوزیوم دانشگاه مریلند سخنراني با عنوان "ایران بعد از انتخاب 2009" ایراد کرد. به باور آقای سیک«عدم توافق با غرب می تواند برای ایران حمله نظامی به دنبال داشته باشد.»
این مصاحبه در پی می آید.
شما بتازگي از عراق بازگشته اید و در آنجا با تعدادي از آیت الله ها گفتگو کردید. موضوع این گفتگو ها چه بود؟
نتیجه صحبت هایي که با آیات عظام داشتم، در هر موردي که گفتگو کردیم، چه درباره نقش اسلام در دولت جدید عراق، و چه در دوران بعد از صدام، همگي متفق القول بودند.آنها همچنین می گفتند به هیچوجه به دنبال یک حکومت دیني مثل ایران در عراق نیستند. از دید آنها تنها نقشي که مذهب مي تواند داشته باشد یافتن حقیقت و تشویق مردم است. البته برداشت من این بود که آنها در عقایدشان با هم متفاوت هستند،اما اساتید مذهبي در عراق و نجف معتقدند کار اسلام کنترل کردن مردم و قانونگذاري نیست. یکي از روحانیون بلندپایه بطور مشخص به این موضوع اشاره داشت که دولت جدید عراق قصد ندارد راه ایران را در پیش بگیرد و این اظهارات فقط مختص به تعداد کمي روحاني عادي نبود بلکه این نظر روحانیون عالیرتبه بود. این معرف عقاید شیعیان عراق است.
وضعیت عراق را چگونه دید؟ آیا اوضاع آرام تر شده است؟
راستش را بخواهید نمي توانم وضعیت را توصیف کنم. علتش فقط این است که آنقدر در آنجا نبودم که بتوانم قضاوت کنم. ما مهمان معاون رئیس جمهور بودیم و از ما بخوبي پذیرایي شد. مافقط یک روز در عراق و در منطقه سبز بودیم به همین دلیل پایتخت عراق را خوب ندیدیم. بعد به نجف رفتیم تا اوضاع شهر را بررسي کنیم. اگرچه از ما محافظت مي شد، اما به نظر نمي رسید که به آن احتیاج داشته باشیم.ما براحتي در شهر گردش کردیم. هیچ گونه مشکلي برایمان پیش نیامد. آثار مشکلات گذشته دیده مي شد و بمب گذاري در بخش هاي دیگر عراق هم ادامه داشت اما نجف ساکت بود. ما چند روز آنجا بودیم و براحتي تردد مي کردیم. ما به مسجد امام علي رفتیم و با مردم دیدار داشتیم. ما از مدارس، اماکن مذهبي و کتابخانه ها دیدن کردیم. زندگي در آنجا کاملا عادي بود و مردم زندگي شان را داشتند.
امنیت خلیج فارس را در بحبوحه جنگ لفظي چگونه مي بینید؟ آیا خطر واقعي ونزدیکي منطقه را تهدید مي کند یا فکر مي کنید دارد فروکش مي کند؟
من خطر امنیتي فوري را نمي بینم.،البته متوجه شدم که خطر حمله هوایي اسرائیل به تاسیسات اتمي ایران وجود دارد،برای همین در صحبت هایم بطور مشخص گفتم که با آن موافق نیستم. در حال حاضر مي توانم بگویم که احتمال تهدید، دستکم از نوع مرزي آن که بین دو کشور همسایه صورت بگیرد خیلي کم است. ایران تهدیدي براي عربستان سعودي نیست. ایران و عراق با هم کنار آمده اند. از لحاظ بین المللي آمریکا دارد نیروهاي نظامي اش را در عراق کاهش مي دهد. بطورکلي در مقایسه با تنش هایي که قبلا در منطقه وجود داشت مثل جنگ هاي متعدد، جنگ کویت، جنگ ایران و عراق، حمله آمریکا به عراق، در حال حاضر چنین تنش هایي در منطقه وجود ندارد؛ باید گفت که همه چیز آرام است اما با توجه به تجربه گذشته هیچ تضمیني براي اینکه اوضاع به همین منوال بماند، وجود ندارد.
شما در سخنراني تان در دانشگاه مریلند گفتید که تهدید اسرائیل ممکن است، بلوف باشد. منظورتان از این حرف چه بود؟
من فکر مي کنم اسرائیلي ها احساس ميکنند که ایران بزرگترین تهدید براي آنهاست. همچنین فکر مي کنم اسرائیل از لحاظ تکنیکي مي تواند اهداف زیادي را در ایران بمباران کند هر چند به گمان من آنها کورکورانه از امکانات تکنیکي خود استفاده نخواهند کرد. این گفته من بر مبناي این فکر است که قبل و بعد از بمباران ایران همه چیز براي آنها بدتر مي شود. نه فقط به این جهت که بعد از بمباران، ایران چه خواهد کرد، بلکه از این رو که بدون حمایت آمریکا چه خواهند کرد. آنها با این کار هم روابط شان را با آمریکا به خطر مي اندازند و هم امنیت خودشان را. به عقیده من بسیاري از این مخالف خواني ها با اهداف سیاسي صورت مي گیرد. این بلوف است؛ مگر اینکه بتوانند آمریکا و اتحادیه اروپا را متقاعد کنند که هیچ پیشرفتي در روابط با ایران حاصل نشده و به همین دلیل حمله نظامي به ایران، تنها راه است.
چه اتفاقي در صورت حمله به ایران خواهد افتاد؟
همانطور که در صحبت هایم گفتم، به نظر من وقتي اسرائیل از حمله به ایران حرف مي زند، این بهترین شاهد است بر اینکه آنها این کار را نخواهند کرد. اگر به همه عملیات ها و حملات آنها نگاهي بکنید، مثل عملیات انتبه در سوریه یا در حمله به تاسیسات اتمي عراق در سال 1982، مي فهمید که همه شان بدون هشدار قبلي بوده است. این عملیات بعنوان محرمانه ترین موضوع کشور تلقی شده است. آنها مي دانند که یکي از عوامل قدرتشان، عامل غافلگیر کردن است. در این مورد هم که سال هاست درباره اش حرف مي زنند ایران برنامه اش را تغییر داده است؛مواد خامشان را پنهان کرده اند. انبار هاي سوختی هم که به تازگي پیدا شده است مشخصا نشان مي دهد که در صورت بمباران نطنز توسط اسرائیل،ایران همچنان تهدیدي است براي این کشور. از طرف دیگر براي اسرائیل بسیار سخت است که همه تاسیسات اتمي ایران را با یک حمله از بین ببرد. آنها نمي توانند چند روز و چند ماه پي در پي ایران را بمباران کنند، مثل کاري که آمریکا در عراق انجام داد. اسرائیل ممکن است آسیب هایي برساند اما نمي تواند همه سیستم را از بین ببرد. وقتي آنها تاسیسات عراق را بمباران کردند، هیچ دفاعي وجود نداشت و همه چیز روي زمین بود. آمادگي وجود نداشت و اهداف به آساني بمباران شدند. این موضوع امروز در مورد ایران وجود ندارد. این راهکار خنده داري است زیرا آنها تلویحا به دشمن خود مي گویند تا آنجایي که مي شود، مراقب باشند یا سوخت مورد بحث را پنهان کنند و این همان کاري است که ایران تا به امروز کرده است و خواهد کرد. اسرائیل در یک حمله فقط مي تواند بعضي از اهداف را بمباران کند اما نمي تواند این روند را چند روز ادامه بدهد. ایران تلافي خواهد کرد و همه چیز بدتر مي شود. اما مسلما اگر ایران تصمیم بگیرد آژانس بین المللي انرژي هسته اي و بازرسانش را بیرون کند و به سلاح اتمي دست پیدا کند، اوضاع تغییر خواهد کرد. آن موقع است که همه در موضعشان تجدید نظر خواهند کرد.
روابط ایران و آمریکا را چگونه مي بینید؟ در حال حاضر قرار است بین دولت اوباما و مقامات بلندپایه ایران مذاکره صورت بگیرد. شما روابط ایران و آمریکا را مواج توصیف کردید و اینکه دائما بالا و پایین مي رود. آیا امید دارید که این گفتگو ها در آینده نزدیک منجر به تغییرات مثبت بشود؟
تا همین جا هم نشانه هایي از تغییرات مثبت دیده مي شود، همین که دو مقام بلندپایه آمریکا با دو مقام ایراني دیدار رودررو مي کنند، تغییر مثبتی است. این گفتگو ها در یک مجموعه بین المللي صورت مي گیرد. این یک تغییر بزرگ است. مشخص است که این گفتگو به منظور حل کردن مشکلات بزرگ صورت مي گیرد. این اتفاق در سي سال گذشته نیافتاده است. این به این معنا نیست که همه اختلافات ایران و آمریکا حل شده است اما فضا تغییر مي کند. امروز، بحث بزرگي در ایران بر سر اینکه پیشنهاد گروه هشت را قبول کنند یا نه بوجود آمده است. جالب است که تعدادي از تندرو ها از آن حمایت و بقیه از آن انتقاد کردند. این یک بازي سیاسي است بین آنهایي که مي گویند قبول این پیشنهاد بذل و بخشش است و سایرین که معتقدند این دادن امتیاز است.من به یاد ندارم که در هیچ زماني طي سي سال گذشته، موضوع مذاکره با آمریکا به شکل عمومي به بحث گذاشته شده باشد. موضوع همیشه این بود که دیدار هر ایراني با آمریکایي ها نامشروع است. حالا پیشنهاد مطرح شده است. آیا این به سود ایران تمام مي شود یا نه؟ البته اگر قدم هایي در گذشته برداشته نمي شد، این پیشنهاد مطرح نشده بود. من فکر مي کنم دولت اوباما فضایي را ایجاد کرد که در آن ایران مي تواند بگوید که نمي تواند با آمریکا مذاکره کند چون این کار از سوي مردم ایران و مقامات ایراني غیرقابل قبول است. اما این بحث موضوع جدیدي را مطرح کرد. موضوع دیگر این نیست که آیا باید با آمریکا وارد گفتگو بشویم یا نه، بلکه این است که درباره چه موضوعي بحث یا توافق کنیم؟ این بحث تازه شروع شده است. من واقعا نمي توانم بگویم به کجا خواهد انجامید چون هر دو طرف منافع خود را دنبال مي کنند. هر دو طرف بدنبال کسب سود هستند. در عین حال مذاکرات بین المللي هم ادامه دارد، گفتگو هاي داخلي هم بین همه کشورهایي که در مذاکرات حضور دارند درجریان است و همه چیز خیلي پیچیده است. به عقیده من باید صبر کرد و دید. من نه خوشبین هستم و نه بدبین. من فکر مي کنم که روند مذاکرات آغاز شده است اما اگر منجر به بحث جدي نشود براي من غافلگیرکننده نیست. هر دو طرف باید تصمیم بگیرند که به کجامي رود و اهدافش چیست. آنچه مهم است این است که هیچ یک از طرفین نگفته اند که نباید مذاکره کنیم یا مذاکرات آینده را بایکوت کنیم. هیچ کس نمي گوید که جلیلي بطور مشخص در دیدار با آمریکایي ها از حد قدرت خود تجاوز کرد و هیچ کس در ایران نمي گوید که او باید مجازات شود.البته من با توجه به وضعیت ایران که بحث شدیدي در مورد مشروعیت، درباره انتخابات و برخورد با مردم ایران و آزادي بیان و بقیه چیزها وجود دارد، انتظار ندارم که معجزه اي بشود. آنچه براي من عجیب بود این بود که با توجه به بحران وحشتناک داخلي آنها توانستند به این نشست بروند و با جدیت و روشني درباره قبول کردن پیشنهاد صحبت کنند. این تازه آغاز یک راه بسیار طولاني است و من فکر نمي کنم کسي بتواند پیش بیني کند که به کجا ختم مي شود.
نقش روسیه را در همه این موضوعات چگونه مي بینید؟ آیا آنها نقشي دوگانه بازي مي کنند؟
روس ها هم منافع خودشان را دارند. آنها منافع تجاري دارند که دلشان مي خواهد حفظش کنند. روسیه مي خواهد نقش بزرگي در خاورمیانه داشته باشد. روابط شان با ایران به آنها این اختیار را مي دهد که درهمه جا اعمال نفوذ کنند؛ چه در مورد موشک در اروپا باشد چه در مورد روابط با آمریکا. بازي آنها بسیار پیچیده است. روس ها نمي خواهند شاهد این باشند که ایران به سلاح اتمي دست پیدا کند و به عقیده من این را بطور خصوصي به ایران فهمانده و گفته اند که گمان نکنید که اگر زیر قولتان بزنید و برنامه اتمي تان را بطور مخفیانه جلو ببرید و ما کشف کنیم که در حال ساخت بمب اتمي هستید در کنارتان باقي مي مانیم. ما بشدت با شما برخورد خواهیم کرد.در عین حال روس ها مي گویند که تحریم فایده ندارد اما اگر ایران همکاري نکند ممکن است راهي باقي نماند. آنها به ایران گفته اند اگر همکاري نکنید ما از شما حمایت نمي کنیم. در عین حال آنها مي خواهند روابط خوبشان را با ایران حفظ کنند. یعني روسیه یک نقش دیپلماتیک را براي اینکه بتواند هرچه بیشتر از دو طرف سود ببرد، عالی بازي مي کند.
نظر شما درباره منصوب کردن جان لیمبرت( گروگان آمریکایي) به سمت معاون سیاسي وزارت امور خارجه در امور ایران، چیست؟
به نظر من این انتصاب بجایي بود. او همه شرایط را دارد. او اطلاعات زیادي درباره ایران دارد؛ ایران را از درون و بیرون مي شناسد و فارسي را بخوبي حرف مي زند. او آثار ارزشمندي درباره مشکلات بین ایران و آمریکا نوشته است. او پیشینه دیپلماتیک فوق العاده اي دارد. بطور قطع هیچ یک از دیپلمات هاي وزارت امور خارجه، مثل او با تجربه نیستند. آنها یک منصب جدید براي او ایجاد کردند، ما هرگز چنین سمتي نداشته ایم و این پرونده ایران را به سطح بالاتري مي برد.
Subscribe to:
Posts (Atom)