اين اتفاق خيلی نمی افتد که مصاحبه شوندگان سؤالات بيشتری از مصاحبه کننده داشته باشند. وقتی با سيندی هايکی و نورا شورد مادران دو کوهنورد آمريکايی زندانی در ايران به نام های شين بوئر 28 ساله و سارا شورد 31 ساله ديدار کردم، آنها فکر کردند شايد من بتوانم اطلاعاتی از اوضاع عزايزانشان در زندان اوين بدهم. من 118 روز در اين زندان گرفتار بودم و در حين بازجويی در زندان و نيز هنگامي که آنها سعی می کردند با نگهبان شان صحبت کنند، از وجود آنها مطلع شدم. اما هيچکس، حتی افراد عاليرتبه دولت ايران نمی دانند چرا شين و سارا بيش از يک سال در زندان نگه داشته شده اند و دولت با ادامه حبس آنها، در پی بدست آوردن چه چيزی است.
شين، سارا و دوست 28 ساله ديگرشان به نام جاش فاتل، در 30 ژوئيه 2009 از هتل خود در سلیمانيه واقع در کردستان عراق خارج شده و عازم روستای کوچکی به نام احمد آوا در نزديکی مرز ايران شدند. شون مک فسل دوست ديگر آنها، آن روز ناخوش بود و قرار شد چند روز ديگر به آنها بپيوندد. احمد آوا به سبب معبرهای کوهستانی و آبشارهای خود معروف است و دولت کردنشين اين منطقه را به عنوان محلی امن برای فعاليت های مختلف تبليغ می کند. شون فکر می کند کردها درباره امنيت اين منطقه اغراق کرده اند و اين محل آلوده به مين های کار گذاشته شده از زمان جنگ ايران- عراق در دهه 1980 است.
سارا در نامه ای خطاب به مادرش چنين نوشته بود:
سلام (مادر) عزيزم
ما در حال سفر هستيم.
راستش در شمال عراق هستيم.
اينجا کاملاً امن است.
کردهای اين منطقه از 1991 طرفدار آمريکايی ها بوده اند. هيچوقت يک آمريکايی در منطقه کردنشين صدمه نديده است.
نگران نباش.
دوستت دارم.
با عشق، سارا
شون در 31 ژوئيه و در پی تماس تلفنی شين ، سارا و جاش، از دستگيری دوستان خود مطلع شد. شرايط هنوز مبهم است. ايران اصرار دارد کوهنوردان از مرز گذشتند، اما شين در تنها مصاحبه پس از دستگيری گفت آنها در ايران دستگير نشده اند. اين سه نفر به طور رسمی متهم شده اند اما به مادرانشان گفته اند از سپتامبر به اين سو، بازپرسی نشده اند.
محمود احمدی نژاد در فوريه درباره احتمال مبادله اين افراد با زندانيان ايرانی در اختيار نيروهای آمريکايی در عراق سخن گفت. اما اين پيشنهاد با مخالفت دولت آمريکا روبرو شد. در تازه ترين تحول، دانشمند ايرانی متهم به جاسوسی به نام شهرام اميری که دو هفته پيش از آمریکا خارج شد و به کشورش رفت در مصاحبه ای اعلام کرد مأموران سيا وی را دستگير کردند و به او گفته اند قصد مبادله او با "سه جاسوس آمريکايی" را دارند. وقتی مصاحبه کننده از اميری پرسيد آيا مطمئن هستيد بازجويان وی از واژه "جاسوس" برای کوهنوردان استفاده کرده اند، وی پاسخ داد "بله".
مادران سه کوهنورد به همراه شون، کوهنورد چهارم، هرگونه اتهام جاسوسی را به شدت تکذيب می کنند. آنها از دولت ايران می خواهند عزيزانشان را آزاد کنند. سيندی و نورا پس از ماه ها تلاش برای تماس با مقامات ايرانی از خانه هايشان در آمريکا، جايی که خبری از سفارت ايران در آن نيست، به لندن آمدند تا با رسول موحديان، سفير ايران در انگلستان ملاقات کنند. پس از آنکه اين دو نفر ساعت ها در زير باران معمول تابستانی لندن در مقابل ساختمان شماره 16 خيابان پرینس گيت به انتظار ماندند، موحديان از ديدار با آنها خودداری کرد.
من سيندی، نورا و شون را برای صرف نهار و گپی دوستانه به منزلم در لندن دعوت کردم. با دلتنگی دو مادر که هيچ چيز از وضعيت فرزندانشان نمی دانستند آشنا بودم. خانواده من هم سال گذشته تجربه مشابهی کردند. گفتگو به درازا کشيد و گاه و بيگاه با وقفه روبرو می شد زيرا اشک در چشمان من يا آنها جمع می شد. اين شرح گفتگوست:
مازيار بهاری: شما امروز صبح به سفارت ايران در لندن رفتيد. چه طور پيش رفت؟
سيندی هايکی: دولت ما، دولت آمريکا، هيچ رابطه ديپلماتيکی با ايران ندارد و تمام تماس های ما از وزارت خارجه آمريکا به سفارت سوئيس در تهران منتقل می شود. بنابراين ما فکر کرديم بايد با يک سفير ايرانی به طور مستقيم ارتباط برقرار کنيم و به همين دليل به لندن آمديم. ما چندين نامه برای سفير فرستاديم اما پاسخی داده نشد. به همين دليل امروز صبح به سفارتخانه رفتيم و زنگ در را سه بار به صدا درآورديم اما هيچکس پاسخ نداد. دست آخر هم يک نفر جلوی درآمد و گفت او نمی تواند هيچ کاری برای ما بکند.
نورا شورد: اين خيلی نمادين بود. در به روی ما بسته بود، همانطوری که از 31 ژوئيه و دستگيری فرزندانمان، درها به روی ما بسته بوده است. ما راهی برای ارتباط با دولتی که فرزندانمان را زندانی کرده نداريم.
شون، خيلی ها می خواهند بدانند چرا شما احمد آوا را برای کوهنوردی انتخاب کرديد؟ اگر می خواستيد کوهنوردی کنيد چرا به کلورادو يا سوئيس نرفتيد؟
شون کم فسل: کلورادو از ما خيلی دور بود. ما در دمشق زندگی می کرديم. شين و سارا يک سالی بود که آنجا زندگی می کردند. سارا مشغول تدريس زبان انگليسی بود و شين به عنوان روزنامه نگار بدون مرز کار می کرد. من هم به تحقيق برای درجه دکترايم مشغول بودم. کردستان عراق تنها يک روز تا دمشق فاصله داشت و به همين دليل تصميم گرفتيم در اين قسمت دنيا کوهنوردی کنيم. جاش يک هفته قبل از سفر رسيد و به ما ملحق شد.
آيا نمی دانستيد اين کار خطرناک است؟
مک فسل: خطرناک نيست. فعاليت جهانگردی عظيمی از سوی دولت منطقه کردنشين در اين منطقه به راه افتاده است. در تبليغات صورت گرفته به جهانگردان اطمينان داده می شود از سال 1990 (پيش از جنگ اول خليج فارس) هيچ درگيری در اين منطقه وجود نداشته و هيچ غربی صدمه نديده است، بنابراين منطقه خطرناکی نيست.
هايکی: مطمئن هستم اگر خطرناک بود، شين و سارا به آنجا نمی رفتند. آنها خطر را خيلی خوب می شناسند و با خاورميانه آشنايی خيلی خوبی دارند. شين عربی را بسيار کامل حرف می زند.
شورد: سارا هم عربی را خوب حرف می زند. هر دوی آنها آدم های محتاطی هستند. شين هرگز زندگی سارا را در معرض خطر قرار نمی داد و سارا هرگز کار ماجراجويانه و بدور از احتياط انجام نمی داد.
شين در مصاحبه ای در ايران گفت آنها از مرز عبور نکردند. نشريه نيشن نيز در ماه ژوئن به اخباری اشاره کرد مبنی بر اينکه ايرانی ها اين کوهنوردان را از داخل عراق دستگير کرده اند. چه اتفاقی افتاد؟
مک فسل: بر اساس اطلاعاتی که من تاکنون جمع کرده ام، اعتقاد دارم عناصر تندرو در داخل نيروهای امنيتی دولت ايران و يا پليس مرزی ايران سه دوست مرا بدون هماهنگی با دولت ايران در داخل عراق دستگير کرده اند. من فکر نمی کنم دولت ايران هيچ انگيزه ای برای بازداشت سه آمريکايی داشته است. اما به دنبال بحران های پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران و به دليل ادامه بن بست موجود ميان ايران و ايالات متحده، دولت ايران نمی توانست به سادگی شهروندان دستگير شده آمريکايی را آزاد کند، زيرا اين کار چهره ای ضعيف از ايران را به نمايش می گذاشت. بنابراين تصميم گرفتند آنها را نگه دارند. من مطمئن هستم دوستان من از مرز عبور نکردند.
وقتی خبر دستگيری آنها توسط ايرانی ها را شنيدی، چه بر سر تو آمد؟
مک فسل: ارتش آمريکا مرا با يک بالگرد به منطقه سبز انتقال داد و به مدت دو روز تحت بازجويی بودم. آنها خيلی حرفه ای بودند اما به من گفتند تا جائي که به آنها مربوط می شود، اين مشکل به من ربطی نداشته است. آنها مرا رها کردند.
نورا و سيدنی، شما چگونه خبر بازداشت ها را شنيديد؟
شرود: سيدنی به من تلفن کرد. من در بانک بودم. سعی می کردم برای شين پول بفرستم تا برای تولد سارا لباس بخرد. وقتی خبر را شنيدم، نمی دانستم بايد چکار کنم. فقط نشستم و سيگار کشيدم. اين اولين سيگار من بعد از 15 سال بود. اين را به سارا نگوييد!
هايکی: من در دفترم نشسته بودم و يک نفر از سفارت آمريکا در بغداد با من تماس تلفنی گرفت و اين خبر را داد. سفير سوئيس در يک سال گذشته توانسته است سه بار با فرزندان ما ديدار کند، آن هم درحالي که بازجوها در اتاق حاضر بودند. آيا شرايط شما هم همينطور بود؟
هروقت خانواده ام برای ديدار من می آمدند، يک نگهبان هم حاضر بود. او يا به همراه ما سر ميز می نشست و يا خارج از اتاق بود. قبل از هر ديدار، بازجوها مرا تهديد می کردند که نبايد درباره پرونده خودم، و بازپرسی های او، با خانواده ام صحبت کنم. اگر ما کاری شبيه آن می کرديم، نگهبان مکالمه ما را قطع می کرد.
شرود: آيا وقتی در زندان بوديد، صدای شين، سارا يا جاش را شنيديد؟
بله شنيدم. به ياد می آورم صدای شين يا جاش را درحالي که سعی می کرد از نگهبان بخواهد او را به حمام ببرد شنيدم. نگهبان که کاملاً معلوم بود با زبان انگليسی آشنا نيست، بدون آنکه بفهمد آنها چه می خواهند مرتب پاسخ می دهد "بله، بله". زندانی ها هم مرتب درخواست می کردند به حمام بروند. ضمناً وقتی فرزندان شما را دستگير کردند، بازجو به من گفت "ما برخی از همکاران تو را دستگير کرده ايم." وقتی از آنها پرسيدم آيا آنها روزنامه نگار هستند، او پاسخ داد: "نه، آنها در ايران برای سيا کار می کنند."
هايکی: غيرممکن است.
آيا فکر می کنيد دولت آمريکا برای آزادی آنها به اندازه کافی تلاش کرده است؟
مک فسل: نه. شين مقالاتی در انتقاد از سياست های آمريکا در خاورميانه نوشته بود و قوياً مخالف اشغال عراق بود. ممکن است اين مسأله با بی علاقگی دولت آمريکا و يا عدم تحرک آنها ربط داشته باشد.
هايکی: من اين را نمی دانم. من هميشه اينطور فکر می کنم که اگر پسرم را در خارج از ايران و در خانه ببينم، در آنصورت معلوم می شود دولت تلاش کافی کرده است.
شرود: من فکر نمی کنم اراده ای در دولت آمريکا يا دولت ايران برای آزادی فرزندان ما وجود داشته باشد. اگر بود آنها تا حالا آزاد شده بودند.
شما در ماه مه به ايران رفتيد و چند روزی با آنها ملاقات کرديد. آن تجربه چطور بود؟
هايکی: آنها به فرزندانمان نگفته بودند که ما در ايران هستيم. آنها را از زندان بيرون آوردند و بچه ها فکر کردند به دادگاه می روند. آنها به مدت چهار ساعت در اتاقی منتظر ماندند و سپس نزد ما آورده شدند. نمی دانستند چه خبر شده است. برایشان خيلی غافلگيرکننده بوده است. وقتی با ما روبرو شدند، يک لحظه بسيار عاطفی بوجود آمد.
شرود: دولت ايران از زمان ورودمان اعلام کرد شبکه ماهواره ای انگليسی زبان پرس تی وی به ما دسترسی کامل خواهد داشت. ما چاره ديگری نداشتيم. دو ديدار ما تحت نظارت پرس تی وی و بازجويان بود. تنها زمانی که يک مکالمه خصوصی با دخترم داشتم، زمانی بود که با سارا به حمام رفتم و شير آب و شير دوش را باز کردم تا صدای ما را نشنوند. سارا دچار يک وضعيت پزشکی پيش- سرطانی است. در هشت تا نه سال گذشته در دهانه رحم او سلول های سرطانی پيدا شده و او بايد هر سه ماه، آزمايش پاپ اسمير انجام دهد. او در يکسال گذشته تنها يک بار پاپ اسمير شده است. ضمناً او غده ای را در سينه اش به من نشان داد. او گفت اين غده در ايران معاينه شده و در حال پسرفت است، اما هنوز در سينه اش وجود داشت. وقتی غده را به من نشان می داد، متوجه شدم چقدر نحيف و تکيده شده است. شما هم وزن زيادی از دست داده ايد؟
بيست و پنج پوند کاهش وزن داشتم. چرا قبلاً درباره سلول های سرطانی صحبت نکرده بوديد؟
شرود: اصلاً نمی دانم چرا اين موضوع را برای شما گفتم. او يک زن بالغ است. اين يک مسأله خصوصی است و معمولاً علاقه ای به صحبت کردن درباره اين چيزها ندارم. اما سارا به من گفت بايد اين موضوع را به همه بگويم.
هايکی: مازيار، فکر می کنيد چه وقت آنها را آزاد خواهند کرد؟
Friday, July 30, 2010
طرحی برای افزایش لشگر شیعیان؟
طرح آتیه در ایران دیروز کلید خورد. "طرح ملی تامین آتیه" با اهدای یک میلیون تومان به نوزدانی که از آغاز بهار سال جاری متولد شده اند شروع شد. این طرح به خواست و پیشنهاد احمدی نژاد اجرایی شده است.قرارست از این به بعد برای 328هزار و 164 نفری که از بهار امسال متولد شده اند حسابی با موجودی یک میلیون تومان افتتاح شود. به موجب این طرح قرار است با تولد هر نوزاد یک میلیون تومان دولت به نام فرد کنار بگذارد و سالانه خانواده نوزاد 240 هزار تومان و دولت نیز 120 هزار تومان به این حساب واریز کند تا بعد از 18 سال، تسهیلاتی 120 میلیون تومانی به جوانی که در آستانه ازدواج است، تعلق گیرد.
برخی این سیاست را بی ارتباط با سیاست های آخر الزمانی احمدی نژاد نمی دانند؛به ویژه اینکه از سال 85 کار گروهی تحت عنوان "فراهم سازی مقدمات ظهور امام زمان" در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به ریاست ذاکر اصفهانی تشکیل شده است.یکی از مهم ترین مباحث این کار گروه ازدیاد جمیعت شیعیان جهان بخصوص در ایران است.بنا بر نوشته هفته نامه یالثارات، ذاکر اصفهانی در یکی از نشست های این گروه در مسجد جامع جمهوری در مرداد 85گفته بود: "کنترل جمیعت شیعیان ترس استکبار از ازدیاد شیعیان در زمان ظهور حضرت است."
به گزارش فارس، محمود احمدی نژاد، چهارشنبه ۱۸ فروردین ماه ضمن اعلام مختصات این طرح در ارومیه گفته بود: "دولت پیش بینی کرده که از اول سال ۸۹ هر فرزندی که در ایران به دنیا میآید برای اینکه آینده آن کودک تامین شود دولت در صندوقی به نام صندوق آتیه فرزندان ایران زمین برای آن کودک یک حساب باز میکند و به دلیل اینکه نوع حساب آن سرمایه گذاری است سالانه سود تعلق خواهد گرفت."
بنا بر این گزارش رییس دولت از پدر و مادرها خواست آنها نیز ماهیانه حداقل ۲۰ هزار تومان به این حساب اضافه کنند تا وقتی فرزندشان بزرگ شد این صندوق ۱۲۰ میلیون تومان برای اشتغال، مسکن و ازدواج در اختیار او بگذارد.
احمدی نژاد در سخناني که شامگاه سه شنبه ۲۴ فروردین هم از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد برای دومین بار در سال جاری، طرح اختصاص یک میلیون تومان به نوزادان متولد سال ۸۹ در ایران را مطرح کرد و گفت که یکی از هدف هایش از این طرح افزایش جمعیت است.
این گفته ها همان موقع با انتقاد مجلسیان مواجه شد، چرا که اجرای این طرح را مستلزم تصویب مجلس و در عین حال بار مالی آن را برای دولت بسیار سنگین میدانستند.اما رئیس دولت توجهی به این سخنان نکرد.
جمعیت ایران، بر اساس آخرین سرشماری که سه سال پیش انجام شد، بیش از ۷۰ میلیون نفر است، اما احمدی نژاد، چندین بار گفته: "در ایران ۱۵۰ میلیون نفر می توانند در رفاه زندگی کنند، این درحالی است که جمعیت ما نصف این رقم است."
سیاست کنترل جمعیت در سال های نخستین پس از انقلاب سال ۵۷ در ایران متوقف شد و پیامد آن رشد سریع جمعیت در دهه ۶۰ بود. مدرسه های چند شیفته یکی از نمونه های عواقب این موضوع در آن سال ها بود.
اما در بیست سال گذشته، دولت ها در ایران به طور رسمی ودر قالب سیاست های کلی نظام، برنامه های کنترل جمعیت را دنبال می کردند واینک اظهارات احمدی نژاد، تغییر سیاست رسمی در قبال این مساله تلقی می شود.
طرح برنامههای کنترل جمعیت در ایران از سال ۱۳۳۷ آغاز شد و از سال ۱۳۴۸ به صورت مدون و متمرکز ادامه یافت و واحد بهداشت و تنظیم خانواده به عنوان نخستین متولی این طرح در ایران در وزارت بهداری وقت راهاندازی شد. در آن سالها نرخ رشد جمعیت حدود ۳٫۱ درصد بود که در دهه ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ به حدود ۲٫۷ درصد کاهش یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی اجرای برنامههای کنترل جمعیت متوقف شد و سپس با ورود مشوقهای متعدد، نرخ رشد جمعیت در دوران جنگ به حدود ۲٫۴ تا ۳٫۲ درصد افزایش یافت.پس از خاتمه جنگ در تابستان ۱۳۶۷ کارشناسان سازمان برنامه و بودجه وقت، مرکز آمار ایران، سازمان ثبت احوال و وزارت بهداشت و درمان در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس جمع شدند تا سیاست واحدی برای تنظیم رشد جمعیت اتخاذ کنند. در آن نشست ها، مشکلاتی مانند بیکاری، کمبود فضای آموزشی، آلودگی زیستمحیطی و تخریب منابع طبیعی، رشد مهاجرتها (بخصوص افاغنه) و … به عنوان تبعات رشد جمعیت اعلام و تصمیم گرفته شد برنامههای تنظیم خانواده به صورت جامع اجرا شود. همین امر باعث شد رشد جمعیت در نیمه دهه ۷۰ و نیمه دهه ۸۰ به آرامی کاهش یابد و به ۱٫۴ و سپس ۱٫۲ درصد برسد.سیاست افزایش جمعیت اما در سال 89 سر بر نیاورد وپیشینه آن به سال 85 میرسد. در سال 85 محمود احمدی نژاد از رسیدن جمعیت 120 میلیون در ایران سخن گفته و علیرضا ذاکر اصفهانی، استاندار کنونی اصفهان و رییس سابق مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری، با اشاره به جدی بودن سخنان رییس دولت درباره نیازمند بودن ایران به جمعیت 120 میلیونی با گلایه شدید از منتقدان گفته بود: "چرا موضوع به این مهمی را به شوخی انداختهاند؟ این مساله جدی است. خیلی نباید با سادگی با آن برخورد كرد. موضوعی با این عنوان به تیمی در مركز سپرده شده است كه روی آن كار كنند".
ذاكر اصفهانی در سال 1385 با تاكید بر اینكه "این طرح هماكنون در مركز بررسیهای استراتژیك نهاد ریاست جمهوری در حال بررسی است"، گفته بود: "باید راجع به زوایای كار بحث و بررسی شود كه با این درصد رشد جمعیت در 20 سال آینده به كجا میرسیم؟ رییسجمهور راجع به این موضوع به دیدگاه تاریخی اعتقاد دارند كه از طریق نفوس، میتوان قدرتمند شد."
از نظر منتقدان این طرح، مهم ترین مشکل این طرح غیر قانونی بودن آن است. قانون اساسی کشور در اصول 52، 53 و 55 خود اشعار می دارد که طرح های ملی و بزرگ در کشور نیازمند اخذ مجوز از مجلس است. این در حالی است که رییس دولت بدون ارائه این طرح به مجلس از اجرای ان سخن گفت واز دیروز آن را اجرایی کرد.از سوی دیگر بر اساس آمار مرکز آمار ایران، در سال 1388 بیش از یک میلیون و سیصد و پنجاه هزار موالید داشته ایم و تخمین زده می شود در صورتی که چنین طرح تشویقی به اجرا در آید، آمار موالید از این رقم هم بالاتر برود؛ و در صورتی که در سال جاری حدود 1 میلیون و پانصد هزار موالید داشته باشیم ( که مورد انتظار است ) اجرای این طرح بیش از 1500 میلیارد تومان بودجه می خواهد. با توجه به اینکه مجلس چنین بودجه ای را تصویب نکرده و دولت نیز با بدهی های هزاران میلیارد تومانی دست و پنجه نرم می کند مشخص نیست که دولت بودجه مورد نیاز برای اجرای این طرح را از کجا تامین خواهد کرد؟ این در حالی است که سایت های همراه دولت از تخصیص 500میلیارد تومانی برای این طرح خبر میدهند.
برخی این سیاست را بی ارتباط با سیاست های آخر الزمانی احمدی نژاد نمی دانند؛به ویژه اینکه از سال 85 کار گروهی تحت عنوان "فراهم سازی مقدمات ظهور امام زمان" در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به ریاست ذاکر اصفهانی تشکیل شده است.یکی از مهم ترین مباحث این کار گروه ازدیاد جمیعت شیعیان جهان بخصوص در ایران است.بنا بر نوشته هفته نامه یالثارات، ذاکر اصفهانی در یکی از نشست های این گروه در مسجد جامع جمهوری در مرداد 85گفته بود: "کنترل جمیعت شیعیان ترس استکبار از ازدیاد شیعیان در زمان ظهور حضرت است."
به گزارش فارس، محمود احمدی نژاد، چهارشنبه ۱۸ فروردین ماه ضمن اعلام مختصات این طرح در ارومیه گفته بود: "دولت پیش بینی کرده که از اول سال ۸۹ هر فرزندی که در ایران به دنیا میآید برای اینکه آینده آن کودک تامین شود دولت در صندوقی به نام صندوق آتیه فرزندان ایران زمین برای آن کودک یک حساب باز میکند و به دلیل اینکه نوع حساب آن سرمایه گذاری است سالانه سود تعلق خواهد گرفت."
بنا بر این گزارش رییس دولت از پدر و مادرها خواست آنها نیز ماهیانه حداقل ۲۰ هزار تومان به این حساب اضافه کنند تا وقتی فرزندشان بزرگ شد این صندوق ۱۲۰ میلیون تومان برای اشتغال، مسکن و ازدواج در اختیار او بگذارد.
احمدی نژاد در سخناني که شامگاه سه شنبه ۲۴ فروردین هم از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد برای دومین بار در سال جاری، طرح اختصاص یک میلیون تومان به نوزادان متولد سال ۸۹ در ایران را مطرح کرد و گفت که یکی از هدف هایش از این طرح افزایش جمعیت است.
این گفته ها همان موقع با انتقاد مجلسیان مواجه شد، چرا که اجرای این طرح را مستلزم تصویب مجلس و در عین حال بار مالی آن را برای دولت بسیار سنگین میدانستند.اما رئیس دولت توجهی به این سخنان نکرد.
جمعیت ایران، بر اساس آخرین سرشماری که سه سال پیش انجام شد، بیش از ۷۰ میلیون نفر است، اما احمدی نژاد، چندین بار گفته: "در ایران ۱۵۰ میلیون نفر می توانند در رفاه زندگی کنند، این درحالی است که جمعیت ما نصف این رقم است."
سیاست کنترل جمعیت در سال های نخستین پس از انقلاب سال ۵۷ در ایران متوقف شد و پیامد آن رشد سریع جمعیت در دهه ۶۰ بود. مدرسه های چند شیفته یکی از نمونه های عواقب این موضوع در آن سال ها بود.
اما در بیست سال گذشته، دولت ها در ایران به طور رسمی ودر قالب سیاست های کلی نظام، برنامه های کنترل جمعیت را دنبال می کردند واینک اظهارات احمدی نژاد، تغییر سیاست رسمی در قبال این مساله تلقی می شود.
طرح برنامههای کنترل جمعیت در ایران از سال ۱۳۳۷ آغاز شد و از سال ۱۳۴۸ به صورت مدون و متمرکز ادامه یافت و واحد بهداشت و تنظیم خانواده به عنوان نخستین متولی این طرح در ایران در وزارت بهداری وقت راهاندازی شد. در آن سالها نرخ رشد جمعیت حدود ۳٫۱ درصد بود که در دهه ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ به حدود ۲٫۷ درصد کاهش یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی اجرای برنامههای کنترل جمعیت متوقف شد و سپس با ورود مشوقهای متعدد، نرخ رشد جمعیت در دوران جنگ به حدود ۲٫۴ تا ۳٫۲ درصد افزایش یافت.پس از خاتمه جنگ در تابستان ۱۳۶۷ کارشناسان سازمان برنامه و بودجه وقت، مرکز آمار ایران، سازمان ثبت احوال و وزارت بهداشت و درمان در کمیسیون برنامه و بودجه مجلس جمع شدند تا سیاست واحدی برای تنظیم رشد جمعیت اتخاذ کنند. در آن نشست ها، مشکلاتی مانند بیکاری، کمبود فضای آموزشی، آلودگی زیستمحیطی و تخریب منابع طبیعی، رشد مهاجرتها (بخصوص افاغنه) و … به عنوان تبعات رشد جمعیت اعلام و تصمیم گرفته شد برنامههای تنظیم خانواده به صورت جامع اجرا شود. همین امر باعث شد رشد جمعیت در نیمه دهه ۷۰ و نیمه دهه ۸۰ به آرامی کاهش یابد و به ۱٫۴ و سپس ۱٫۲ درصد برسد.سیاست افزایش جمعیت اما در سال 89 سر بر نیاورد وپیشینه آن به سال 85 میرسد. در سال 85 محمود احمدی نژاد از رسیدن جمعیت 120 میلیون در ایران سخن گفته و علیرضا ذاکر اصفهانی، استاندار کنونی اصفهان و رییس سابق مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری، با اشاره به جدی بودن سخنان رییس دولت درباره نیازمند بودن ایران به جمعیت 120 میلیونی با گلایه شدید از منتقدان گفته بود: "چرا موضوع به این مهمی را به شوخی انداختهاند؟ این مساله جدی است. خیلی نباید با سادگی با آن برخورد كرد. موضوعی با این عنوان به تیمی در مركز سپرده شده است كه روی آن كار كنند".
ذاكر اصفهانی در سال 1385 با تاكید بر اینكه "این طرح هماكنون در مركز بررسیهای استراتژیك نهاد ریاست جمهوری در حال بررسی است"، گفته بود: "باید راجع به زوایای كار بحث و بررسی شود كه با این درصد رشد جمعیت در 20 سال آینده به كجا میرسیم؟ رییسجمهور راجع به این موضوع به دیدگاه تاریخی اعتقاد دارند كه از طریق نفوس، میتوان قدرتمند شد."
از نظر منتقدان این طرح، مهم ترین مشکل این طرح غیر قانونی بودن آن است. قانون اساسی کشور در اصول 52، 53 و 55 خود اشعار می دارد که طرح های ملی و بزرگ در کشور نیازمند اخذ مجوز از مجلس است. این در حالی است که رییس دولت بدون ارائه این طرح به مجلس از اجرای ان سخن گفت واز دیروز آن را اجرایی کرد.از سوی دیگر بر اساس آمار مرکز آمار ایران، در سال 1388 بیش از یک میلیون و سیصد و پنجاه هزار موالید داشته ایم و تخمین زده می شود در صورتی که چنین طرح تشویقی به اجرا در آید، آمار موالید از این رقم هم بالاتر برود؛ و در صورتی که در سال جاری حدود 1 میلیون و پانصد هزار موالید داشته باشیم ( که مورد انتظار است ) اجرای این طرح بیش از 1500 میلیارد تومان بودجه می خواهد. با توجه به اینکه مجلس چنین بودجه ای را تصویب نکرده و دولت نیز با بدهی های هزاران میلیارد تومانی دست و پنجه نرم می کند مشخص نیست که دولت بودجه مورد نیاز برای اجرای این طرح را از کجا تامین خواهد کرد؟ این در حالی است که سایت های همراه دولت از تخصیص 500میلیارد تومانی برای این طرح خبر میدهند.
مقاله سی ان ان درباره کشمکش اطلاعاتی با محمد مصطفايی
محمد مصطفايی وکيل حقوق بشر ايران در جلب توجه جهانی به پرونده موکل خود، سکينه محمدی آشتيانی، مادر 43 ساله دو فرزند که به اتهام ارتکاب زنای محصنه به سنگسار محکوم شده بود، کمک شايانی کرد. همین احتمال می دهد او را زیر ذره بین دولت قرار داده باشد.
به گفته گروه های حقوق بشر، درحالي که دنيا برای پشتيبانی از آشتيانی و اميد بخشیدن به لغو حکم اعدام وی از سوی دولت ايران تلاش می کرد، آقای مصطفايی در روز شنبه به مدت چهار ساعت در زندان اوين تحت بازجويی مقامات ايران قرار گرفت و سپس آزاد شد.
جرم او چه بوده است؟ به گفته رودی بختيار از کمپين حقوق بشر در ايران، مطصفايی به دليل علنی کردن زياده از حد پرونده آشتيانی تحت فشار قرار گرفته است.
وی گفت: "بدون شک دليل اعمال فشار برآقای مصطفايی، توجه و نگرانی جهانی نسبت به پرونده آشتيانی است و اين چيزی است که دولت ايران اصلاً دوست ندارد."
مصطفايی در ماه ژوئيه به سی ان ان گفت او يک بار هم قبلاً و به فاصله کوتاهی از ناآرامی های پس از انتخابات رياست جمهوری سال 2009 بازداشت شده است و از خطرات اقدام علنی خود در خصوص پرونده آشتيانی آگاه بوده است. اما به گفته او، اين خطرات مانع از مخالفت علنی او با زيرپا گذاشته شدن حقوق بشر در ايران نمی شود.
اکنون به نظر می رسد خانواده آقای مصطفايی نيز بهای فعاليت های او را می پردازند. خانم بختيار و ساير فعالان حقوق بشر می گويند مصطفايی برای جلوگيری از بازداشت خود، از روز شنبه مخفی شده است.
اما به گفته بختيار، مسؤولان در ايران توانسته اند پيام خود را به او و دیگر مدافعان حقوق بشر منتقل کنند.
بختيار گفت: "همسر و برادر همسر آقای مصطفايی هنگام مراجعه به دفتر وی برای بازگرداندن اتومبيلش با مأموران روبرو شده اند. مأموران در بيرون دفتر آقای مصطفايی انتظار او را می کشيدند تا وی را بازداشت کنند. در عوض، همسر و برادر همسر او بازداشت شده اند. آنها سپس با پدر همسر اين وکيل تماس گرفته اند و گفته اند به محض آنکه مصطفايی خود را تحويل دهد، اين دو نفر آزاد خواهند شد."
مينا احدی، از سازمان بين المللی مبارزه با اعدام گفت دولت ايران بستگان آقای مصطفايی را به عنوان "گروگان"نگهداشته و جامعه بين المللی بايد همانگونه اعتراض کند که در مورد پرونده آشتيانی به اعتراض برخواست.
وی گفت: "من فکر می کنم اوضاع خيلی خطرناکی برای آقای مصطفايی ايجاد شده است. اگر وی خود را تحويل دهد، احتمالاً با 10 تا 15 سال زندان روبرو خواهد شد و من فکر می کنم ما بايد بر رژيم اسلامی فشار وارد کنيم تا همسر و برادرهمسر وی را آزاد کند."
بختيار گفت متأسفانه مواردی مانند موضوع آقای مصطفايی در ايران خيلی اتفاق می افتد.
وی گفت: "وکلای ديگر نيز هنگام تلاش برای وکالت از برخی افراد خاص، دستگير شده اند. اين کاری است که دولت ايران بارها و بارها انجام داده است و با استفاده از شيوه ایجاد ترس و ارعاب و نيز زندانی کردن هرکسی که برايشان تهديد محسوب می شود صدا ها را خاموش می کنند. جمهوری اسلامی تمايل دارد پرونده سنگسارها و اعدام ها را بی سر و صدا نگه دارد."
اما لا اقل در مورد اين پرونده، که مصطفايی دفاع جانانه ای از آن انجام داده، تا حد ممکن همه چیز علنی شده است.
گروه های حقوق بشر می گويند ممکن است قوه قضائيه ايران هفته آينده حکم نهايی آشتيانی را صادر کند و تصميم بگيرد حکم سنگسار وی را با شيوه ديگری از اعدام تعويض کند و يا حتی ممکن است به وی تخفيف بدهد.
منبع: سی ان ان- 28 ژوئيه
به گفته گروه های حقوق بشر، درحالي که دنيا برای پشتيبانی از آشتيانی و اميد بخشیدن به لغو حکم اعدام وی از سوی دولت ايران تلاش می کرد، آقای مصطفايی در روز شنبه به مدت چهار ساعت در زندان اوين تحت بازجويی مقامات ايران قرار گرفت و سپس آزاد شد.
جرم او چه بوده است؟ به گفته رودی بختيار از کمپين حقوق بشر در ايران، مطصفايی به دليل علنی کردن زياده از حد پرونده آشتيانی تحت فشار قرار گرفته است.
وی گفت: "بدون شک دليل اعمال فشار برآقای مصطفايی، توجه و نگرانی جهانی نسبت به پرونده آشتيانی است و اين چيزی است که دولت ايران اصلاً دوست ندارد."
مصطفايی در ماه ژوئيه به سی ان ان گفت او يک بار هم قبلاً و به فاصله کوتاهی از ناآرامی های پس از انتخابات رياست جمهوری سال 2009 بازداشت شده است و از خطرات اقدام علنی خود در خصوص پرونده آشتيانی آگاه بوده است. اما به گفته او، اين خطرات مانع از مخالفت علنی او با زيرپا گذاشته شدن حقوق بشر در ايران نمی شود.
اکنون به نظر می رسد خانواده آقای مصطفايی نيز بهای فعاليت های او را می پردازند. خانم بختيار و ساير فعالان حقوق بشر می گويند مصطفايی برای جلوگيری از بازداشت خود، از روز شنبه مخفی شده است.
اما به گفته بختيار، مسؤولان در ايران توانسته اند پيام خود را به او و دیگر مدافعان حقوق بشر منتقل کنند.
بختيار گفت: "همسر و برادر همسر آقای مصطفايی هنگام مراجعه به دفتر وی برای بازگرداندن اتومبيلش با مأموران روبرو شده اند. مأموران در بيرون دفتر آقای مصطفايی انتظار او را می کشيدند تا وی را بازداشت کنند. در عوض، همسر و برادر همسر او بازداشت شده اند. آنها سپس با پدر همسر اين وکيل تماس گرفته اند و گفته اند به محض آنکه مصطفايی خود را تحويل دهد، اين دو نفر آزاد خواهند شد."
مينا احدی، از سازمان بين المللی مبارزه با اعدام گفت دولت ايران بستگان آقای مصطفايی را به عنوان "گروگان"نگهداشته و جامعه بين المللی بايد همانگونه اعتراض کند که در مورد پرونده آشتيانی به اعتراض برخواست.
وی گفت: "من فکر می کنم اوضاع خيلی خطرناکی برای آقای مصطفايی ايجاد شده است. اگر وی خود را تحويل دهد، احتمالاً با 10 تا 15 سال زندان روبرو خواهد شد و من فکر می کنم ما بايد بر رژيم اسلامی فشار وارد کنيم تا همسر و برادرهمسر وی را آزاد کند."
بختيار گفت متأسفانه مواردی مانند موضوع آقای مصطفايی در ايران خيلی اتفاق می افتد.
وی گفت: "وکلای ديگر نيز هنگام تلاش برای وکالت از برخی افراد خاص، دستگير شده اند. اين کاری است که دولت ايران بارها و بارها انجام داده است و با استفاده از شيوه ایجاد ترس و ارعاب و نيز زندانی کردن هرکسی که برايشان تهديد محسوب می شود صدا ها را خاموش می کنند. جمهوری اسلامی تمايل دارد پرونده سنگسارها و اعدام ها را بی سر و صدا نگه دارد."
اما لا اقل در مورد اين پرونده، که مصطفايی دفاع جانانه ای از آن انجام داده، تا حد ممکن همه چیز علنی شده است.
گروه های حقوق بشر می گويند ممکن است قوه قضائيه ايران هفته آينده حکم نهايی آشتيانی را صادر کند و تصميم بگيرد حکم سنگسار وی را با شيوه ديگری از اعدام تعويض کند و يا حتی ممکن است به وی تخفيف بدهد.
منبع: سی ان ان- 28 ژوئيه
وعده تازه احمدی نژاد:
برای نخستین بار در 30 سال گذشته، یک مقام رسمی در جمهوری اسلامی برای دیدن و صحبت کردن با امام زمان جایزه تعیین کرد. محمود احمدی نژاد دوشنبه شب در جشنی که به مناسبت نیمه شعبان با حضور خانواده کارکنان نهاد ریاست جمهوری برگزار شده بود، با طرح این پرسش که "اگر امام زمان را ببینید از ایشان چه درخواستی خواهید کرد؟" وعده داد "به 313 نفر كه بهترين پاسخ را به این سئوال بدهند از طرف نهاد رياست جمهوري هديهاي اهدا ميگردد." وی همچنین گفت که خود او نیز به صورت جداگانه به همه شرکت کنندگان جایزه ای خواهد داد.
احمدی نژاد در تشریح پرسشی که طرح کرده بود، اضافه کرد: "سئوال اين است كه اگر امام زمان(عج) را ببينيد و يا مقابل شما قرار گيرد و يا به هر وسيلهاي با ايشان ارتباط برقرار كنيد چه چيزي ميخواهيد و چه سئوالي مطرح ميكنيد."
به نظر می آید اشاره احمدی نژاد به 313 نفری که قرار است جایزه "ارتباط با امام زمان" به آنها اهدا شود، معطوف به روایات و احادیث شیعیان باشد که بر مبنای آنها تعداد یاران امام دوازدهم که پس از ظهور به او می پیوندند 313 نفر خواهد بود.
سخنان جدید احمدی نژاد درباره امام زمان تنها چند روز پس از آن بیان شد که آیت الله ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید نزدیک به حکومت با انتقاد از "گسترش خرافات در خصوص مهدویت" گفت: "متأسفانه در حال حاضر برخی گروههای منحرف از مهدویت سواستفادههای فراوانی میکنند که مدعیان دروغین مهدویت و کسانی که ادعای رؤیت میکنند از جمله گروه هایی هستند که از مهدویت به نفع منافع نامشروع شخصی خود بهره میگیرند و باید مانع گسترش و فعالیتهای آنها شد."
این مرجع تقلید که از جمله مراجع تقلید منتقد دولت احمدی نژاد است و پیش از این انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به سمت معاون اول رئیس جمهور را خلاف شرع بیان کرده بود، از غلو و بعضی اخبار ضعیف درباره امام دوازدهم شیعیان انتقاد کرد و افزود: "برخی افراد به دلیل ناآشنا بودن به مسائل علمی بدون مدرک و استناد قوی علمی در خصوص حضرت مهدی(ع) راه نادرست میپویند و اینگونه برخوردها متناسب با سیره اهل بیت(ع) نیست."
مکارم شیرازی هشدار داد: "گسترش خرافات مختلف در خصوص مهدویت بسیار خطرناک است و باید در این خصوص چارهاساسی اندیشید، تا در آینده شاهد زیر سئوال رفتن اصل مسأله نباشیم."
رو به قبله بایستید
همزمان با این سخنان احمدی نژاد، سایت خبری رجانیوز هم در مطلبی به تشریح "راه های ارتباط نزدیک تر و صمیمی تر با امام زمان" پرداخت.
ارگان کمیته ویژه رسانه ای دولت احمدی نژاد با طرح این پرسش که "چگونه میشود با امام زمان رابطه نزدیکتر و صمیمیتری برقرار کرد؟" نوشته است: "سادهترین زبان، زبان حال خود شماست. به سایر روابط، علایق و صمیمیتهای خود توجه کنید و ببینید که چگونه ایجاد شده است؟ با امام زمان (عجل) نیز به همین سادگی و راحتی است و شاید بیشتر. چرا که شناخت، توجه و مهر و محبت از آن طرف به صورت مستمر است، اگر چه ما در حال غفلت و بی وفایی باشیم."
رجانیوز افزوده: "حضرت مهدی که سلام خدا بر او باد نیز همینطور است. افراد به نسبت شناختشان باورش میکنند و به تناسب باورشان به او محبت پیدا میکنند و به تناسب محبتشان به او نزدیکتر و نزدیکتر و صمیمیتر میگردند. نزدیکی، صمیمت، محبت و ارتباط باید دو سویه باشد. در این ارتباط یک سویش امام زمان (ع) است که «امام رحمت» است و مهر و محبت و توجهاش به ما قابل وصف نیست، هر چند که ما بد باشیم. اما سوی دیگر خود ما هستیم."
سایت حامیان دولت اسلامی در ادامه آورده است: "به راحتی میتوان به امام نزدیک شد، محبت و صمیمت را تشدید نمود و با او ارتباطی تنگاتنگ برقرار نمود. و کوتاهی از خود ماست. فقط کافیست که باور و توجه کنیم. راه کاملاً باز است و دعوت مستمر."
رجانیوز در پایان آموزش راه ارتباط صمیمی با امام زمان، به علاقه مندان این موضوع توصیه کرده: "اینک هر کجا که هستی، رو به قبله، به احترام و به نشانهی انتظار برای قیام او بایست، دست راست بر سر بگذار و از ته دل توجه کن و بگو: السلام علیک یا قآئم آل محمد (ص) خداوند کریم ظهورت را نزدیکتر گرداند. مرا نیز ببخش و بپذیر و دست ولایت و پدری بر سرم بکش و به رغم تمامی گناهانم، از زمرهی شیعیان و دوستدارانت قرار بده. امین."
احمدی نژاد، رحیم مشایی، امام زمان
تعیین جایزه برای تشریح ملاقات یا ارتباط با امام زمان توسط احمدی نژاد در شرایطی صورت می گیرد که در سال های اخیر آنچه پرداختن "مهدی گرایی افراطی" توسط رئیس دولت و نزدیکانش خوانده می شود، با انتقادهای گسترده ای روبرو بوده است.
انتقادهایی که یک سر آن به اصلاح طلبان و اعضای جنبش سبز می رسد و سر دیگر آن را روحانیت سنتی جناح راست و حتی مراجع تقلید تشکیل می دهند.
محمود احمدی نژاد از بدو روی کار آمدن در سال 84 بارها تاکید کرده که یکی از وظایف اصلی و در حقیقت اصلی ترین وظیفه دولت خود را مهیا کردن شرایط برای ظهور امام زمان می داند. وی در اردیبشهت 86 در کرمان تصریح کرده بود: "ماموریت داریم کشور را به کشور امام زمان تبدیل کنیم."
وی در آن هنگام توضیح نداده بود که "این ماموریت" از جانب چه کسی به وی محول شده است.
احمدی نژاد در ابتدای تمام سخنرانی های خود دعای فرج امام زمان را می خواند. هنگامی که رئیس دولت کنونی، شهردار تهران بود، اسفندیار رحیم مشایی که در آن زمان رئیس سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران بود با هماهنگی احمدی نژاد اقدام به تهیه و انتشار نقشه "مسیر عبور امام زمان هنگام ظهور" کرده بود. منابع خبری از رحیم مشایی به عنوان رابط امام زمان با احمدی نژاد نام می برند و حضور طولانی او در هندوستان و شرکت در جلسات آموزش ارتباط با امور ماوراء الطبیعه را در این راستا ارزیابی می کنند.
شایعات گسترده ای درباره قرار دادن یک صندلی یا بشقاب خالی در جلسات هیات دولت به ریاست احمدی نژاد وجود دارد که حتی یک بار توسط یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس هفتم هم تایید شد؛ هرچند شخص احمدی نژاد و دیگر مقامات دولت آن را رد کردند.
یکی از جنجالی ترین سخنان احمدی نژاد درباره امام زمان مربوط به اظهارات وی در جمع خانواده شهدا و ایثارگران اصفهان است که 13 آذر سال گذشته بیان شد.
وی در آن دیدار مدعی شده بود اسنادی در اختیار دارد که بر مبنای آنها آمریکا می خواهد جلوی ظهور امام زمان را بگیرد.
احمدی نژاد در توضیح این اسناد گفته بود: "درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیر همه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل میکنند. البته آن را در خبرها افشا نمیکنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشهها را کشیدهاند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند و میدانند ملت ایران زمینهساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود."
وی همچنین در اردیبهشت 87 در مشهد گفت مدیریت کشور و دولت او با امام زمان است. وی در آن سخنرانی با اشاره به انتقادات صورت گرفته علیه او در جریان سخنرانی در دانشگاه کلمبیا گفته بود: "در آنجا يک لحظه بعد ياد امام عصر افتادم. گفتم: ای عزيز، من مطمئن هستم که اين صحنه را به نفع اسلام جمع و جور می کنی و مديريت خواهی کرد. می دانم جمع خواهی کرد."
جامعه روحانیت در برابر احمدی نژاد
جامعه روحانیت مبارز تشکل کلیدی روحانی جناح راست و اعضای آن از منتقدان اصلی سخنان احمدی نژاد درباره امام زمان هستند.
اظهارات رئیس دولت درباره مدیریت کشور توسط امام زمان، حتی واکنش آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و از روحانیون پرنفوذ هیات حاکمه جمهوری اسلامی را به دنبال داشت.
او چند روز پس از انتشار سخنان احمدی نژاد با انتقاد از آنها گفته بود: "اگر مدیریت از امام زمان(عج) بود، یعنی ایشان نمیتوانند مافیا را از بین ببرند؟ برنج کیلویی پنج هزار تومان هم از مدیریت ایشان است؟"
غلامرضا مصباحیمقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز و نماینده تهران در مجلس هم در واکنش به این سخنان گفته بود: "اگر مقصود احمدینژاد از این سخنان این باشد که امام زمان از رفتارهای دولت حمایت میکند، صحیح نیست. قطعا امام زمان تورم ۲۰ درصدی، گرانیها و خیلی اشتباهات را بر ملت نمیپسندد. اگر اظهارات احمدینژاد در مورد مدیریت امور را به مدیریت درست از سوی ایشان تعبیر کنیم باید بسیاری از اشتباهات را پای امام زمان بگذاریم که این لطمه جبرانناپذیری به اعتقادات جوانان میزند."
حجت الاسلام محسن دعاگو، دیگر عضو جامعه روحانیت مبارز و امام جمعه شمیران هم با بیان اینکه "کسانی که در انجام وظایف قانونی و بسترهای خدمتگزاری با کاستی، سستی و ناهنجاری روبهرو میشوند، نباید برای نجات از هجوم انتقادات در لوای امام زمان سکنی گزینند" اظهار داشته بود: "نباید در نقاب دین به دفاع از خطاهای سیاسی و اقتصادیشان بپردازند و کاستیهای برآمده از ناهمسویی با پیامهای دینی را به آیین مدنی و نظام دینی نسبت دهند و ارزشهای دینی و اعتماد دینداران به آیین مدنی را در مسلخ خطاهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادیشان قربانی کنند."
ما مکلف به تکذیبیم
اما بیش از اصولگرایان منتقد احمدی نژاد، اصلاح طلبان، رهبران جنبش سبز و مراجع تقلید نزدیک به این طیف بارها در خصوص سوءاستفاده احمدی نژاد و جریان حامی او از امام زمان و موضوع مهدویت هشدار داده اند.
شاید بتوان اظهارنظر آیت الله یوسف صانعی را یکی از جنجالی ترین سخنان در این خصوص دانست.
این مرجع تقلید سال گذشته در گرگان با انتقاد از ادعای رویت امام زمان به بیان این حکایت پرداخت: "شیادی به شخصی می گوید که از فلان روحانی شنیده که امام زمان فلان شخص است ، بیا تا تو را پیش او ببرم ، آن شخص پیش روحانی می رود و از او در مورد موضوع مطرح شده سئوال می پرسد و آن روحانی قضیه را کامل تکذیب می کند ، این تکذیب را به شیاد می گوید ولی آن شیاد جواب می دهد که از حرامزادگیش است دروغ میگه وگرنه امام زمان را می بیند."
حامیان احمدی نژاد اصرار داشتند که آیت الله صانعی در این اظهارات، رئیس دولت را به حرامزادگی متهم کرده و حتی سایت رجانیوز با استناد به این مسئله خواستار شلاق زدن آیت الله صانعی شد اما دفتر این مرجع تقلید این مسئله را رد کرد.
هاشمی رفسنجانی هم با بیان اینکه "گرفتن دستور از امام زمان ( عج ) امری کذب است و ما مکلف به تکذیب آنها هستیم" گفته است: "آنها که ادعای دریافت مسئولیت از غیب را دارند بدون هیچ سند و حجتی مدعی هستند."
رئیس مجلس خبرگان رهبری اضافه کرده: "هر چه که در میان مردم اعتبار دارد مورد سوءاستفاده قرار می گیرد و موضوع مهدویت نیز به همین دلیل مستثنی نیست. آنها که در مورد زمان ظهور امام زمان ( عج ) پیش گویی می کنند در مسیر اشتباهی حرکت می کنند."
وی با غیر ممکن دانستن بهره گیری حضوری ، صحبت ، اخذ راهنمایی و دستور از امام زمان گفته است: "ما از منابعی که در اختیار داریم حضرت حجت (عج) را با یک واقعیت مصوب الهی می شناسیم و امید داریم در آینده تحقق آثار قران و اسلام را به دست ایشان شاهد باشیم."
آخرین اظهار نظر در این خصوص هم به میرحسین موسوی مربوط است.
این رهبر جنبش سبز در سخنان اخیرش که در دیدار با اعضای تشکل های سیاسی کرج بیان شد گفت: "عده ای بزرگداشت این روز و فلسفه انتظار را به شدت با اغراض سیاسی و خرافی در آمیخته اند . اکنون تعدادی سایت های اینترنتی وجود دارد که بر اساس پیش بینی زمان ظهور سیاست های خارجی و داخلی کشور را در چارچوبهای خرافی من در آوردی تحلیل می کنند."
به گفته این رهبر جنبش سبز "در این تحلیل ها حضور آمریکا به عنوان مقابله با امام زمان تلقی می شود و بدتر از آن سیاست های خطرناک و ماجرا جویانه برای کمک به ظهور توصیه می شود و این باور را تقویت می کند که بخشی از سیاستهای خارجی که منجر به وضع بحرانی کنونی شده ،ریشه در این نوع تفکرات دارد و مساله فقط به سیاست خارجی کشور هم ختم نمی شوند. با ذهنیتی این چنین حساسیت غیر عادی به واژه توسعه شکل می گیرد و یکی از دلایل حذف نظام برنامه ریزی و تعطیلی شوراهای مهم قانونی ریشه در همین نگاه دارد."
موسوی در تشریح آثار این نوع طرز تفکر گفت : "نتیجه چنین نگرشی این است که با باور به اینکه همین شش ماه و یک سال حضرت مهدی(عج) ظهور می کند پروژه های بندر کنگان و پارس جنوبی را تعطیل می کنند. هر نوع برنامه ریزی برای آب و برق و به طور کلی اقتصاد کشور متوقف می شود و به جای ایجاد اشتغال و تلاش برای سرمایه گذاری، اقتصاد صدقه ای و توزیع پول بین مردم جانشین می شود و در نهایت فلسفه انتظار که همواره موجب تلاش بیشتر معتقدان و پیروان امام زمان( عج ) بود به ضد خود تبدیل شود."
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: "عدالت و دوری از ظلم یک ملاک مهم برای نزدیکی به جامعه مهدوی است هر چه یک نظام از عدالت دوری کند و رو به بی عدالتی و جور و بدرفتاری با مردم بیاورد از جامعه مهدوی فاصله می گیرد."
وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: "نادیده گرفتن حق حاکمیت ملت بر سرنوشت خود و روی گردانی از میثاق ملی و ضایع کردن حقوق ملت و بستن دهان ها و روزنامه ها و تبدیل رسانه ملی به رسانه انحصاری ، ریخت و پاش بیت المال ، فسادهای بزرگ اقتصادی و خم شدن شانه های کارگران و کشاورزان و حقوق بگیران زیر بار گرانی همه از مظاهر جور و ظلم و نشانه دور شدن جامعه از ارزش های مهدوی است ."
حجتیه و مصباحیه
اینها همه در حالی است که برخی از تحلیلگران معتقدند نگاه دولت احمدی نژاد به مقوله مهدویت متاثر از دیدگاه های آیت الله محمدتقی مصباح یزدی و شکل مدرن شده انجمن حجتیه است.
پیش از این مهدی کروبی و علی اکبر محتشمی پور از روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی فاش کرده بودند که مصباح یزدی با فتوای آیت الله خمینی برای تحریم جشن های نیمه شعبان سال 42 مخالفت و عنوان کرده بود دلیلی ندارد به بهانه کشته شدن مردم جشن های امام زمان را تحریم کنیم.
محتشمی پور نام این شکل مدرن شده را "فرقه مصباحیه" گذاشته است.
منابع خبری از مصباح یزدی و ابوالقاسم خزعلی به عنوان دو نماینده اصلی و البته علنی جریان حجتیه در فضای سیاسی کنونی ایران نام می برند.
این در حالی است که روزنامه رسالت دیروز برای نخستین بار از "مدارای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی با انجمن حجتیه" خبر داد.
این روزنامه نزدیک به طیف راست سنتی خبر داد: "پس از مداراي نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي در مورد سياست هاي فعلي انجمن حجتيه ، اين موضوع باعث شده تا برخي اعضاي فعال اين انجمن جهت تائيد مجوز فعاليت خود به مراجع قانوني مراجعه نمايند."
رسالت توضیحی درباره نام یا مسئولیت های این افراد نداده است.
رسالت در ادامه خبر خود نوشت: "هر چند خوشبختانه اين موضوع تاکنون محقق نگرديده و برخي از اعضاي اين انجمن مدعي اند ، مراجع قانوني مي دانند که ديدگاه و عقايدشان بر حق بوده ولي اگر مجوز بدهند از هياهو و اتهامات گروههاي فشار در رسانه ها وحشت دارند."
پیش از این محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی کنونی وزارت ارشاد و از نزدیکان احمدی نژاد در گفت و گو با خبرگزاری آفتاب، درباره راه های نیل به جامعه امام زمانی گفته بود "کافی است ما آموزههای پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) را ملاک اندیشه، انگیزه، گفتار و رفتار خود در تمام امور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و روابط بینالملل قرار دهیم، آنگاه به طور طبیعی به زمینههای مساعد برای ظهور امام زمان (عج) نزدیک خواهیم شد."
وی افزوده بود: "حتی فلسفه وجودی ولیفقیه در جایگاه نایب امام زمان و نیز مشارکت روحانیت عظیمالشان در تمام امور حکومتی فقط و فقط برای تحقق اسلام و آرمانهای اسلامی و در نهایت کمک و هدایت امت اسلامی در راستای زمینهسازی برای ظهور امام زمان است."
احمدی نژاد در تشریح پرسشی که طرح کرده بود، اضافه کرد: "سئوال اين است كه اگر امام زمان(عج) را ببينيد و يا مقابل شما قرار گيرد و يا به هر وسيلهاي با ايشان ارتباط برقرار كنيد چه چيزي ميخواهيد و چه سئوالي مطرح ميكنيد."
به نظر می آید اشاره احمدی نژاد به 313 نفری که قرار است جایزه "ارتباط با امام زمان" به آنها اهدا شود، معطوف به روایات و احادیث شیعیان باشد که بر مبنای آنها تعداد یاران امام دوازدهم که پس از ظهور به او می پیوندند 313 نفر خواهد بود.
سخنان جدید احمدی نژاد درباره امام زمان تنها چند روز پس از آن بیان شد که آیت الله ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید نزدیک به حکومت با انتقاد از "گسترش خرافات در خصوص مهدویت" گفت: "متأسفانه در حال حاضر برخی گروههای منحرف از مهدویت سواستفادههای فراوانی میکنند که مدعیان دروغین مهدویت و کسانی که ادعای رؤیت میکنند از جمله گروه هایی هستند که از مهدویت به نفع منافع نامشروع شخصی خود بهره میگیرند و باید مانع گسترش و فعالیتهای آنها شد."
این مرجع تقلید که از جمله مراجع تقلید منتقد دولت احمدی نژاد است و پیش از این انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به سمت معاون اول رئیس جمهور را خلاف شرع بیان کرده بود، از غلو و بعضی اخبار ضعیف درباره امام دوازدهم شیعیان انتقاد کرد و افزود: "برخی افراد به دلیل ناآشنا بودن به مسائل علمی بدون مدرک و استناد قوی علمی در خصوص حضرت مهدی(ع) راه نادرست میپویند و اینگونه برخوردها متناسب با سیره اهل بیت(ع) نیست."
مکارم شیرازی هشدار داد: "گسترش خرافات مختلف در خصوص مهدویت بسیار خطرناک است و باید در این خصوص چارهاساسی اندیشید، تا در آینده شاهد زیر سئوال رفتن اصل مسأله نباشیم."
رو به قبله بایستید
همزمان با این سخنان احمدی نژاد، سایت خبری رجانیوز هم در مطلبی به تشریح "راه های ارتباط نزدیک تر و صمیمی تر با امام زمان" پرداخت.
ارگان کمیته ویژه رسانه ای دولت احمدی نژاد با طرح این پرسش که "چگونه میشود با امام زمان رابطه نزدیکتر و صمیمیتری برقرار کرد؟" نوشته است: "سادهترین زبان، زبان حال خود شماست. به سایر روابط، علایق و صمیمیتهای خود توجه کنید و ببینید که چگونه ایجاد شده است؟ با امام زمان (عجل) نیز به همین سادگی و راحتی است و شاید بیشتر. چرا که شناخت، توجه و مهر و محبت از آن طرف به صورت مستمر است، اگر چه ما در حال غفلت و بی وفایی باشیم."
رجانیوز افزوده: "حضرت مهدی که سلام خدا بر او باد نیز همینطور است. افراد به نسبت شناختشان باورش میکنند و به تناسب باورشان به او محبت پیدا میکنند و به تناسب محبتشان به او نزدیکتر و نزدیکتر و صمیمیتر میگردند. نزدیکی، صمیمت، محبت و ارتباط باید دو سویه باشد. در این ارتباط یک سویش امام زمان (ع) است که «امام رحمت» است و مهر و محبت و توجهاش به ما قابل وصف نیست، هر چند که ما بد باشیم. اما سوی دیگر خود ما هستیم."
سایت حامیان دولت اسلامی در ادامه آورده است: "به راحتی میتوان به امام نزدیک شد، محبت و صمیمت را تشدید نمود و با او ارتباطی تنگاتنگ برقرار نمود. و کوتاهی از خود ماست. فقط کافیست که باور و توجه کنیم. راه کاملاً باز است و دعوت مستمر."
رجانیوز در پایان آموزش راه ارتباط صمیمی با امام زمان، به علاقه مندان این موضوع توصیه کرده: "اینک هر کجا که هستی، رو به قبله، به احترام و به نشانهی انتظار برای قیام او بایست، دست راست بر سر بگذار و از ته دل توجه کن و بگو: السلام علیک یا قآئم آل محمد (ص) خداوند کریم ظهورت را نزدیکتر گرداند. مرا نیز ببخش و بپذیر و دست ولایت و پدری بر سرم بکش و به رغم تمامی گناهانم، از زمرهی شیعیان و دوستدارانت قرار بده. امین."
احمدی نژاد، رحیم مشایی، امام زمان
تعیین جایزه برای تشریح ملاقات یا ارتباط با امام زمان توسط احمدی نژاد در شرایطی صورت می گیرد که در سال های اخیر آنچه پرداختن "مهدی گرایی افراطی" توسط رئیس دولت و نزدیکانش خوانده می شود، با انتقادهای گسترده ای روبرو بوده است.
انتقادهایی که یک سر آن به اصلاح طلبان و اعضای جنبش سبز می رسد و سر دیگر آن را روحانیت سنتی جناح راست و حتی مراجع تقلید تشکیل می دهند.
محمود احمدی نژاد از بدو روی کار آمدن در سال 84 بارها تاکید کرده که یکی از وظایف اصلی و در حقیقت اصلی ترین وظیفه دولت خود را مهیا کردن شرایط برای ظهور امام زمان می داند. وی در اردیبشهت 86 در کرمان تصریح کرده بود: "ماموریت داریم کشور را به کشور امام زمان تبدیل کنیم."
وی در آن هنگام توضیح نداده بود که "این ماموریت" از جانب چه کسی به وی محول شده است.
احمدی نژاد در ابتدای تمام سخنرانی های خود دعای فرج امام زمان را می خواند. هنگامی که رئیس دولت کنونی، شهردار تهران بود، اسفندیار رحیم مشایی که در آن زمان رئیس سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران بود با هماهنگی احمدی نژاد اقدام به تهیه و انتشار نقشه "مسیر عبور امام زمان هنگام ظهور" کرده بود. منابع خبری از رحیم مشایی به عنوان رابط امام زمان با احمدی نژاد نام می برند و حضور طولانی او در هندوستان و شرکت در جلسات آموزش ارتباط با امور ماوراء الطبیعه را در این راستا ارزیابی می کنند.
شایعات گسترده ای درباره قرار دادن یک صندلی یا بشقاب خالی در جلسات هیات دولت به ریاست احمدی نژاد وجود دارد که حتی یک بار توسط یکی از نمایندگان اصولگرای مجلس هفتم هم تایید شد؛ هرچند شخص احمدی نژاد و دیگر مقامات دولت آن را رد کردند.
یکی از جنجالی ترین سخنان احمدی نژاد درباره امام زمان مربوط به اظهارات وی در جمع خانواده شهدا و ایثارگران اصفهان است که 13 آذر سال گذشته بیان شد.
وی در آن دیدار مدعی شده بود اسنادی در اختیار دارد که بر مبنای آنها آمریکا می خواهد جلوی ظهور امام زمان را بگیرد.
احمدی نژاد در توضیح این اسناد گفته بود: "درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیر همه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل میکنند. البته آن را در خبرها افشا نمیکنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشهها را کشیدهاند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند و میدانند ملت ایران زمینهساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود."
وی همچنین در اردیبهشت 87 در مشهد گفت مدیریت کشور و دولت او با امام زمان است. وی در آن سخنرانی با اشاره به انتقادات صورت گرفته علیه او در جریان سخنرانی در دانشگاه کلمبیا گفته بود: "در آنجا يک لحظه بعد ياد امام عصر افتادم. گفتم: ای عزيز، من مطمئن هستم که اين صحنه را به نفع اسلام جمع و جور می کنی و مديريت خواهی کرد. می دانم جمع خواهی کرد."
جامعه روحانیت در برابر احمدی نژاد
جامعه روحانیت مبارز تشکل کلیدی روحانی جناح راست و اعضای آن از منتقدان اصلی سخنان احمدی نژاد درباره امام زمان هستند.
اظهارات رئیس دولت درباره مدیریت کشور توسط امام زمان، حتی واکنش آیت الله محمدرضا مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز و از روحانیون پرنفوذ هیات حاکمه جمهوری اسلامی را به دنبال داشت.
او چند روز پس از انتشار سخنان احمدی نژاد با انتقاد از آنها گفته بود: "اگر مدیریت از امام زمان(عج) بود، یعنی ایشان نمیتوانند مافیا را از بین ببرند؟ برنج کیلویی پنج هزار تومان هم از مدیریت ایشان است؟"
غلامرضا مصباحیمقدم، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز و نماینده تهران در مجلس هم در واکنش به این سخنان گفته بود: "اگر مقصود احمدینژاد از این سخنان این باشد که امام زمان از رفتارهای دولت حمایت میکند، صحیح نیست. قطعا امام زمان تورم ۲۰ درصدی، گرانیها و خیلی اشتباهات را بر ملت نمیپسندد. اگر اظهارات احمدینژاد در مورد مدیریت امور را به مدیریت درست از سوی ایشان تعبیر کنیم باید بسیاری از اشتباهات را پای امام زمان بگذاریم که این لطمه جبرانناپذیری به اعتقادات جوانان میزند."
حجت الاسلام محسن دعاگو، دیگر عضو جامعه روحانیت مبارز و امام جمعه شمیران هم با بیان اینکه "کسانی که در انجام وظایف قانونی و بسترهای خدمتگزاری با کاستی، سستی و ناهنجاری روبهرو میشوند، نباید برای نجات از هجوم انتقادات در لوای امام زمان سکنی گزینند" اظهار داشته بود: "نباید در نقاب دین به دفاع از خطاهای سیاسی و اقتصادیشان بپردازند و کاستیهای برآمده از ناهمسویی با پیامهای دینی را به آیین مدنی و نظام دینی نسبت دهند و ارزشهای دینی و اعتماد دینداران به آیین مدنی را در مسلخ خطاهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادیشان قربانی کنند."
ما مکلف به تکذیبیم
اما بیش از اصولگرایان منتقد احمدی نژاد، اصلاح طلبان، رهبران جنبش سبز و مراجع تقلید نزدیک به این طیف بارها در خصوص سوءاستفاده احمدی نژاد و جریان حامی او از امام زمان و موضوع مهدویت هشدار داده اند.
شاید بتوان اظهارنظر آیت الله یوسف صانعی را یکی از جنجالی ترین سخنان در این خصوص دانست.
این مرجع تقلید سال گذشته در گرگان با انتقاد از ادعای رویت امام زمان به بیان این حکایت پرداخت: "شیادی به شخصی می گوید که از فلان روحانی شنیده که امام زمان فلان شخص است ، بیا تا تو را پیش او ببرم ، آن شخص پیش روحانی می رود و از او در مورد موضوع مطرح شده سئوال می پرسد و آن روحانی قضیه را کامل تکذیب می کند ، این تکذیب را به شیاد می گوید ولی آن شیاد جواب می دهد که از حرامزادگیش است دروغ میگه وگرنه امام زمان را می بیند."
حامیان احمدی نژاد اصرار داشتند که آیت الله صانعی در این اظهارات، رئیس دولت را به حرامزادگی متهم کرده و حتی سایت رجانیوز با استناد به این مسئله خواستار شلاق زدن آیت الله صانعی شد اما دفتر این مرجع تقلید این مسئله را رد کرد.
هاشمی رفسنجانی هم با بیان اینکه "گرفتن دستور از امام زمان ( عج ) امری کذب است و ما مکلف به تکذیب آنها هستیم" گفته است: "آنها که ادعای دریافت مسئولیت از غیب را دارند بدون هیچ سند و حجتی مدعی هستند."
رئیس مجلس خبرگان رهبری اضافه کرده: "هر چه که در میان مردم اعتبار دارد مورد سوءاستفاده قرار می گیرد و موضوع مهدویت نیز به همین دلیل مستثنی نیست. آنها که در مورد زمان ظهور امام زمان ( عج ) پیش گویی می کنند در مسیر اشتباهی حرکت می کنند."
وی با غیر ممکن دانستن بهره گیری حضوری ، صحبت ، اخذ راهنمایی و دستور از امام زمان گفته است: "ما از منابعی که در اختیار داریم حضرت حجت (عج) را با یک واقعیت مصوب الهی می شناسیم و امید داریم در آینده تحقق آثار قران و اسلام را به دست ایشان شاهد باشیم."
آخرین اظهار نظر در این خصوص هم به میرحسین موسوی مربوط است.
این رهبر جنبش سبز در سخنان اخیرش که در دیدار با اعضای تشکل های سیاسی کرج بیان شد گفت: "عده ای بزرگداشت این روز و فلسفه انتظار را به شدت با اغراض سیاسی و خرافی در آمیخته اند . اکنون تعدادی سایت های اینترنتی وجود دارد که بر اساس پیش بینی زمان ظهور سیاست های خارجی و داخلی کشور را در چارچوبهای خرافی من در آوردی تحلیل می کنند."
به گفته این رهبر جنبش سبز "در این تحلیل ها حضور آمریکا به عنوان مقابله با امام زمان تلقی می شود و بدتر از آن سیاست های خطرناک و ماجرا جویانه برای کمک به ظهور توصیه می شود و این باور را تقویت می کند که بخشی از سیاستهای خارجی که منجر به وضع بحرانی کنونی شده ،ریشه در این نوع تفکرات دارد و مساله فقط به سیاست خارجی کشور هم ختم نمی شوند. با ذهنیتی این چنین حساسیت غیر عادی به واژه توسعه شکل می گیرد و یکی از دلایل حذف نظام برنامه ریزی و تعطیلی شوراهای مهم قانونی ریشه در همین نگاه دارد."
موسوی در تشریح آثار این نوع طرز تفکر گفت : "نتیجه چنین نگرشی این است که با باور به اینکه همین شش ماه و یک سال حضرت مهدی(عج) ظهور می کند پروژه های بندر کنگان و پارس جنوبی را تعطیل می کنند. هر نوع برنامه ریزی برای آب و برق و به طور کلی اقتصاد کشور متوقف می شود و به جای ایجاد اشتغال و تلاش برای سرمایه گذاری، اقتصاد صدقه ای و توزیع پول بین مردم جانشین می شود و در نهایت فلسفه انتظار که همواره موجب تلاش بیشتر معتقدان و پیروان امام زمان( عج ) بود به ضد خود تبدیل شود."
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت: "عدالت و دوری از ظلم یک ملاک مهم برای نزدیکی به جامعه مهدوی است هر چه یک نظام از عدالت دوری کند و رو به بی عدالتی و جور و بدرفتاری با مردم بیاورد از جامعه مهدوی فاصله می گیرد."
وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: "نادیده گرفتن حق حاکمیت ملت بر سرنوشت خود و روی گردانی از میثاق ملی و ضایع کردن حقوق ملت و بستن دهان ها و روزنامه ها و تبدیل رسانه ملی به رسانه انحصاری ، ریخت و پاش بیت المال ، فسادهای بزرگ اقتصادی و خم شدن شانه های کارگران و کشاورزان و حقوق بگیران زیر بار گرانی همه از مظاهر جور و ظلم و نشانه دور شدن جامعه از ارزش های مهدوی است ."
حجتیه و مصباحیه
اینها همه در حالی است که برخی از تحلیلگران معتقدند نگاه دولت احمدی نژاد به مقوله مهدویت متاثر از دیدگاه های آیت الله محمدتقی مصباح یزدی و شکل مدرن شده انجمن حجتیه است.
پیش از این مهدی کروبی و علی اکبر محتشمی پور از روحانیون نزدیک به آیت الله خمینی فاش کرده بودند که مصباح یزدی با فتوای آیت الله خمینی برای تحریم جشن های نیمه شعبان سال 42 مخالفت و عنوان کرده بود دلیلی ندارد به بهانه کشته شدن مردم جشن های امام زمان را تحریم کنیم.
محتشمی پور نام این شکل مدرن شده را "فرقه مصباحیه" گذاشته است.
منابع خبری از مصباح یزدی و ابوالقاسم خزعلی به عنوان دو نماینده اصلی و البته علنی جریان حجتیه در فضای سیاسی کنونی ایران نام می برند.
این در حالی است که روزنامه رسالت دیروز برای نخستین بار از "مدارای نهادهای امنیتی و اطلاعاتی با انجمن حجتیه" خبر داد.
این روزنامه نزدیک به طیف راست سنتی خبر داد: "پس از مداراي نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي در مورد سياست هاي فعلي انجمن حجتيه ، اين موضوع باعث شده تا برخي اعضاي فعال اين انجمن جهت تائيد مجوز فعاليت خود به مراجع قانوني مراجعه نمايند."
رسالت توضیحی درباره نام یا مسئولیت های این افراد نداده است.
رسالت در ادامه خبر خود نوشت: "هر چند خوشبختانه اين موضوع تاکنون محقق نگرديده و برخي از اعضاي اين انجمن مدعي اند ، مراجع قانوني مي دانند که ديدگاه و عقايدشان بر حق بوده ولي اگر مجوز بدهند از هياهو و اتهامات گروههاي فشار در رسانه ها وحشت دارند."
پیش از این محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی کنونی وزارت ارشاد و از نزدیکان احمدی نژاد در گفت و گو با خبرگزاری آفتاب، درباره راه های نیل به جامعه امام زمانی گفته بود "کافی است ما آموزههای پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) را ملاک اندیشه، انگیزه، گفتار و رفتار خود در تمام امور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و روابط بینالملل قرار دهیم، آنگاه به طور طبیعی به زمینههای مساعد برای ظهور امام زمان (عج) نزدیک خواهیم شد."
وی افزوده بود: "حتی فلسفه وجودی ولیفقیه در جایگاه نایب امام زمان و نیز مشارکت روحانیت عظیمالشان در تمام امور حکومتی فقط و فقط برای تحقق اسلام و آرمانهای اسلامی و در نهایت کمک و هدایت امت اسلامی در راستای زمینهسازی برای ظهور امام زمان است."
حکم اعدام جعفر کاظمی، از متهمان پس از انتخابات تاييد و اعاده دادرسی نيز توسط ديوان عالی رد شد، کمپين بينالمللی حقوق بشر
نسيم غنوی به کمپين بين المللی حقوق بشر درايران گفت که حکم اعدام موکلش جعفر کاظمی در دادگاه تجديدنظر تاييد شده و درخواست اعاده دارسی وی نيز توسط شعبه ۳۱ ديوان عالی رد شده است. اين حکم توسط دادگاه تجديد نظر شعبه ۳۶ استان تهران به رياست حجت الاسلام زرگر تاييد شده است.
خانم غنوی گفت که موکلش مدتها درزندان انفرادی بوده ولی از اينکه انواع ديگری فشار بر وی يا خانواده اش آمده باشد مطلع نيست.
جعفر کاظمی، ۴۶ ساله، ليتوگراف کتب درسی و جزوات دانشگاه امير کبير، روز ۲۷ شهريور در ميدان هفت تير دستگير و به سلول انفرادی بند ۲۰۹ منتقل و پس از ۷۴ روز به بند ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد. جعفر کاظمی پيش از اين نيز از سال ۱۳۶۰ تا اواخر سال ۱۳۶۹ زندانی بوده است. رودابه اکبری،همسر جعفر کاظمی، طی نامهای از دبير کل سازمان ملل برای متوقف کردن حکم اعدام همسرش کمک خواسته است. وی ابتدا در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه شده بود.
خانم غنوی پيرامون اتهام موکل اش گفت: «جعفر کاظمی، متهم به محاربه از طريق هواداری گروه مجاهدين است اگرچه هيچ يک از بازجويیها اتهامات وارده را نپذيرفته است.»
وی افزود: « اتهام محاربه از جمله جرائمی است که قانونگذار بايد شرايط فقهی را به سبب اين که ريشه فقهی دارد لحاظ کند؛ از جمله اين که اقدام مسلحانه هست که اکثر علمای شيعه معتقدند محارب به کسی می گويند که دست به سلاح ببرد. در مورد موکل من اين طور نبوده، ايشان صرفا در اجتماعات بعد از انتخابات حضور داشته است و احتمال دارد شعارهايی داده باشد اما به عنوان وکيل معتقد هستم بحث محاربه در مورد ايشان اصلا مصداق پيدا نمی کند.»
نسيم غنوی در خصوص دفاعيات مطرح شده در دادگاه گفت: «متأسفانه نه دادگاه بدوی به دفاعيات ما توجه کرد نه تجديد نظر و ديوان هم همين طور و بحث محاربه را در مورد ايشان صادق دانستند.» به گفته وکيل اين پرونده، حکم جعفر کاظمی در اجرای احکام است و از نظر قانونی هيچ اقدامی برای نجات جان جعفر کاظمی در حال حاضر، ميسری نيست.»
خانم غنوی گفت که موکلش مدتها درزندان انفرادی بوده ولی از اينکه انواع ديگری فشار بر وی يا خانواده اش آمده باشد مطلع نيست.
جعفر کاظمی، ۴۶ ساله، ليتوگراف کتب درسی و جزوات دانشگاه امير کبير، روز ۲۷ شهريور در ميدان هفت تير دستگير و به سلول انفرادی بند ۲۰۹ منتقل و پس از ۷۴ روز به بند ۳۵۰ زندان اوين منتقل شد. جعفر کاظمی پيش از اين نيز از سال ۱۳۶۰ تا اواخر سال ۱۳۶۹ زندانی بوده است. رودابه اکبری،همسر جعفر کاظمی، طی نامهای از دبير کل سازمان ملل برای متوقف کردن حکم اعدام همسرش کمک خواسته است. وی ابتدا در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه شده بود.
خانم غنوی پيرامون اتهام موکل اش گفت: «جعفر کاظمی، متهم به محاربه از طريق هواداری گروه مجاهدين است اگرچه هيچ يک از بازجويیها اتهامات وارده را نپذيرفته است.»
وی افزود: « اتهام محاربه از جمله جرائمی است که قانونگذار بايد شرايط فقهی را به سبب اين که ريشه فقهی دارد لحاظ کند؛ از جمله اين که اقدام مسلحانه هست که اکثر علمای شيعه معتقدند محارب به کسی می گويند که دست به سلاح ببرد. در مورد موکل من اين طور نبوده، ايشان صرفا در اجتماعات بعد از انتخابات حضور داشته است و احتمال دارد شعارهايی داده باشد اما به عنوان وکيل معتقد هستم بحث محاربه در مورد ايشان اصلا مصداق پيدا نمی کند.»
نسيم غنوی در خصوص دفاعيات مطرح شده در دادگاه گفت: «متأسفانه نه دادگاه بدوی به دفاعيات ما توجه کرد نه تجديد نظر و ديوان هم همين طور و بحث محاربه را در مورد ايشان صادق دانستند.» به گفته وکيل اين پرونده، حکم جعفر کاظمی در اجرای احکام است و از نظر قانونی هيچ اقدامی برای نجات جان جعفر کاظمی در حال حاضر، ميسری نيست.»
درخواست جبهه مشارکت از قوه قضائیه برای رسیدگی به ادعاهای احمد جنتی
متن بیانیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایّها الّذین آمنوا اذا جائکم فاسق بنباءٍ فتبیّنوا
آقای جنتی عضو فقها و دبير شوراي نگهبان و نيز امام جمعه تهران در سخنانی مدعی شده اند کسانی که به زعم ایشان از سران فتنه هستند به واسطه دولت سعودي مبلغ يك مليارد دلار از دولت امریکا پول دریافت کرده اند و قرار بوده در صورت انقراض جمهوري اسلامي مبلغ پنجاه ميليارد دلار ديگر نيز بگيرند. ايشان ادعا كرده اند كه براي اين ادعا سند هم دارند. آيا كسي كه قدري عدد و رقم بداند و بفهمد سند يعني چه به اين ادعا نمي خندد؟ متاسفانه ايشان با همين اندازه فهم و درايت صحت انتخاباتي را كه تقلب و تخلف در آن موج مي زد تأييد كرده اند.
سابقه ایشان در بیان مطالبی که مردم ایران را مبتهج می کند طولانی است اما به نظر می رسد که این بار آخرین فرصت ایشان برای ایراد مطالبی است که در اثر القائات کودکانه عده ای شناخته شده واگو می شود. این بار زمان آن است تا ملت ایران بی هیچ شبهه ای کاملا دریابند چگونه فردی که کوچکترین پرهیزی از ارتکاب بزرگترین گناهان ندارد متصدی دو منصبی شده است که شرط اول آن عدالت است.
1- ایشان باید مشخص کنند چگونه و در چه زمانی به این اطلاعات دست یافته اند؟ و آیا این اطلاعات را در اختیار مقامات مسئول گذاشته اند؟ و آیا با اجازه آنها این افشا گریها را انجام داده اند؟
2- ایشان باید صریحا اسامی افرادی را که ایشان مدعی هستند پول دریافت کرده اند اعلام کنند.
3- ایشان باید صریحا اعلام کنند چنانچه ادعای ایشان ثابت نشد آیا همچنان به غصب مناصب شورای نگهبان و امامت جمعه تهران اصرار خواهند داشت؟
اما مسئولان قضایی کشور نیز باید در این رابطه مواضع خود را روشن کنند:
1- قوه قضاییه باید صریحا مشخص کند آیا خبری از اطلاعات مورد ادعای آقای جنتی دارد یا خیر؟ و چه تمهیداتی برای اثبات صحت و سقم آن خواهد اندیشید؟
2- در صورتی که آقای جنتی نتواند ادعای خود را ثابت کند به عنوان مفتری چه مجازاتی در انتظار ایشان است؟
جبهه مشارکت ایران اسلامی دردمندانه اعلام می کند اگر به شکایتهای قبلی از آقای جنتی و از جمله شکایت آقای تاج زاده از ایشان رسیدگی می شد و برای ایشان این مصونیت آهنین قائل نمی شدند و عدالت در حق ایشان جاری می شد اینک ایشان به خود اجازه نمی داد چنین بدون پروا از خداوند كه ناظر بر احوال و اقوال است اینچنین جایگاه فقاهت و عدالت را به ورطه سقوط و دنائت بکشاند.
بدون ترديد جايگاه دروغ گويان و تهمت زنندگان جهنم است
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
جبهه مشاركت ايران اسلامي
7/4/89
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایّها الّذین آمنوا اذا جائکم فاسق بنباءٍ فتبیّنوا
آقای جنتی عضو فقها و دبير شوراي نگهبان و نيز امام جمعه تهران در سخنانی مدعی شده اند کسانی که به زعم ایشان از سران فتنه هستند به واسطه دولت سعودي مبلغ يك مليارد دلار از دولت امریکا پول دریافت کرده اند و قرار بوده در صورت انقراض جمهوري اسلامي مبلغ پنجاه ميليارد دلار ديگر نيز بگيرند. ايشان ادعا كرده اند كه براي اين ادعا سند هم دارند. آيا كسي كه قدري عدد و رقم بداند و بفهمد سند يعني چه به اين ادعا نمي خندد؟ متاسفانه ايشان با همين اندازه فهم و درايت صحت انتخاباتي را كه تقلب و تخلف در آن موج مي زد تأييد كرده اند.
سابقه ایشان در بیان مطالبی که مردم ایران را مبتهج می کند طولانی است اما به نظر می رسد که این بار آخرین فرصت ایشان برای ایراد مطالبی است که در اثر القائات کودکانه عده ای شناخته شده واگو می شود. این بار زمان آن است تا ملت ایران بی هیچ شبهه ای کاملا دریابند چگونه فردی که کوچکترین پرهیزی از ارتکاب بزرگترین گناهان ندارد متصدی دو منصبی شده است که شرط اول آن عدالت است.
1- ایشان باید مشخص کنند چگونه و در چه زمانی به این اطلاعات دست یافته اند؟ و آیا این اطلاعات را در اختیار مقامات مسئول گذاشته اند؟ و آیا با اجازه آنها این افشا گریها را انجام داده اند؟
2- ایشان باید صریحا اسامی افرادی را که ایشان مدعی هستند پول دریافت کرده اند اعلام کنند.
3- ایشان باید صریحا اعلام کنند چنانچه ادعای ایشان ثابت نشد آیا همچنان به غصب مناصب شورای نگهبان و امامت جمعه تهران اصرار خواهند داشت؟
اما مسئولان قضایی کشور نیز باید در این رابطه مواضع خود را روشن کنند:
1- قوه قضاییه باید صریحا مشخص کند آیا خبری از اطلاعات مورد ادعای آقای جنتی دارد یا خیر؟ و چه تمهیداتی برای اثبات صحت و سقم آن خواهد اندیشید؟
2- در صورتی که آقای جنتی نتواند ادعای خود را ثابت کند به عنوان مفتری چه مجازاتی در انتظار ایشان است؟
جبهه مشارکت ایران اسلامی دردمندانه اعلام می کند اگر به شکایتهای قبلی از آقای جنتی و از جمله شکایت آقای تاج زاده از ایشان رسیدگی می شد و برای ایشان این مصونیت آهنین قائل نمی شدند و عدالت در حق ایشان جاری می شد اینک ایشان به خود اجازه نمی داد چنین بدون پروا از خداوند كه ناظر بر احوال و اقوال است اینچنین جایگاه فقاهت و عدالت را به ورطه سقوط و دنائت بکشاند.
بدون ترديد جايگاه دروغ گويان و تهمت زنندگان جهنم است
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
جبهه مشاركت ايران اسلامي
7/4/89
مدیر یکی از مهمترین بنیادهای مالی خامنه ای در لیست سیاه اتحادیه اروپا
جرس: خبرنگار جرس به نقل از منابع آگاه در تهران گزارش کرده است: نام محمد مخبر - فردی که کمتر کسی در خارج از حلقه های بسیار عالی نظام اسم او را شنیده بود - در لیست تحریم های اتحادیه اروپا به چشم می خورد.او کیست؟
دکتر محمد مخبر کار خود را در بنیاد مستضعفان آغاز کرد. وی در سالهای بعدی به وزارت مخابرات منتقل شد و بالاخره در 26 تیر 1386 با حکم کتبی آقای خامنه ای به مدت 5 سال به سمت "رئیس ستاد اجرائی فرمان امام" منصوب شد. جائی که اموال افراد دستگیر شده به وسیله نیروهای امنیتی، تحت فشار، از آنها گرفته شده و در اختیار این سازمان قرار می گرفته است.
هدف اصلی این سازمان در دو دهه اخیر عبارت است از: هدف اول، تامین بودجه خارج از نظارت سازمان برنامه و بودجه برای مقام رهبری بوده است، تا آقای خامنه ای با فراغ بال آنچه را صلاح می داند هزینه کند (اعم از هزینه های شخصی و حکومتی).
هدف دوم ستاد، تامین مالی و پاداش دادن به کسانی ست که وفاداری خود را به آقای خامنه ای اعلام و اثبات کنند، در این گروه نام ائمه جمعه و افسران امنیتی به چشم می خورد. بازنشستگان نیروهای امنیتی که در لیست سفید آقای خامنه ای باشند، در هنگام بازنشستگی قطعه ای زمین (۱۰۰۰ متر برای فرماندهان درجه یک و ۵۰۰ متر برای فرماندهان درجه ۲) به عنوان پاداش و ماهیانه ۵ میلیون تومان به عنوان حقوق بازنشستگی از این ستاد دریافت می کنند.
ستاد اجرائی با در اختیار گرفتن این اموال به یکی از بزرگترین زمینداران ایران تبدیل شد، که صاحب حدودا ۵ میلیون متر مربع زمین در سراسر ایران می باشد، از این مقدار حددا۵۰۰ هزار متر مربع در تهران قرار دارد. آقای مخبر زمینداری را به عنوان تنها فعالیت کافی نمی دانست.
به همین دلیل ستاد اجرائی را به واسطه بهره مندی از رانت بدون سابقه به یکی از قوی ترین کارتل های مالی/ اقتصادی ایران تبدیل کرد. در ۵ سال گذشته، در بسیاری از فعالیت های اقتصادی ستاد اجرائی تنها رقیب سپاه پاسداران بوده است که به دلیل وابستگی به رهبر جمهوری اسلامی و برخورداری از رانت بسیار قوی اقتصادی و امنیتی از هر گونه نظارت و انتقادی بدور مانده است.
از آنجائی که نه سپاه و نه ستاد اجرائی خواهان تبلیغات و سرو صدای زیاد پیرامون موضوع حساس واگذاری سهام مخابرات نبودند و رقابت بین دو بال مالی حاکمیت (سپاه و ستاد اجرائی) را به صلاح نمی دانستند، این سازمان با ریاست آقای مخبر و به نام یکی از شرکت های زیر مجموعه به نام "اعتماد مبین"، شریک سپاه پاسداران در مزایده خرید سهام شرکت مخابرات شدند.
پس از انتخابات سال ۸۸، آقای خامنه ای با یک فرمان و برای تنبیه آقای محمد محمدی ری شهری که اوامر ایشان را مطابق میل رهبری اجرا نکرده بود، بخش قابل توجهی از اموال آستان حضرت عبدالعظیم شهر ری را به ستاد اجرائی منتقل کرد، ارزش این اموال حدودا ۱۰۰۰ میلیارد تومان تخمین زده می شود.
ستاد اجرائی یکی از اصلی ترین سهامداران بانک پاسارگاد می باشد، و بیشترین عملیات بانکی خود را از طریق این بانک انجام میدهد. آگاهان مالی معتقدند که ارزش اموال تحت مالکیت و سرپرستی این ستاد بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار میباشد که عنوان بزرگترین کارتل اقتصادی ایران بعد از سپاه پاسداران را عنوانی برازنده این گروه میکند.
آقای مخبر برای تثبیت موقیت خود ، سیاست نزدیکی به پسران آقای خامنه ای را انتخاب کرد و به یکی از نزدیکترین یاران سید مصطفی خامنه ی تبدیل شده است. شورای مدیریتی ستاد اجرائی متشکل است از : آقای سید مصطفی خامنه ای (پسر بزرگ مقام رهبری که به اندازه سید مجتبی سیاسی نیست)، آقای محمد ایروانی (وزیر سابق اقتصاد و دارائی و رئیس سابق ستاد اجرائی)، آقای محمد شریعتمداری (وزیر سابق بازرگانی)
گمانه زنی های مختلفی راجع به چگونگی و چرائی راه پیدا کردن نام آقای محمد مخبر به لیست سیاه اتحادیه اروپا وجود دارد، که یکی از آنها این است که این نام ممکن است به وسیله کارتل رقیب به این اتحادیه داده شده باشد، و هدف اتحادیه اروپا تضعیف مالی آقای خامنه ای باشد.
دکتر محمد مخبر کار خود را در بنیاد مستضعفان آغاز کرد. وی در سالهای بعدی به وزارت مخابرات منتقل شد و بالاخره در 26 تیر 1386 با حکم کتبی آقای خامنه ای به مدت 5 سال به سمت "رئیس ستاد اجرائی فرمان امام" منصوب شد. جائی که اموال افراد دستگیر شده به وسیله نیروهای امنیتی، تحت فشار، از آنها گرفته شده و در اختیار این سازمان قرار می گرفته است.
هدف اصلی این سازمان در دو دهه اخیر عبارت است از: هدف اول، تامین بودجه خارج از نظارت سازمان برنامه و بودجه برای مقام رهبری بوده است، تا آقای خامنه ای با فراغ بال آنچه را صلاح می داند هزینه کند (اعم از هزینه های شخصی و حکومتی).
هدف دوم ستاد، تامین مالی و پاداش دادن به کسانی ست که وفاداری خود را به آقای خامنه ای اعلام و اثبات کنند، در این گروه نام ائمه جمعه و افسران امنیتی به چشم می خورد. بازنشستگان نیروهای امنیتی که در لیست سفید آقای خامنه ای باشند، در هنگام بازنشستگی قطعه ای زمین (۱۰۰۰ متر برای فرماندهان درجه یک و ۵۰۰ متر برای فرماندهان درجه ۲) به عنوان پاداش و ماهیانه ۵ میلیون تومان به عنوان حقوق بازنشستگی از این ستاد دریافت می کنند.
ستاد اجرائی با در اختیار گرفتن این اموال به یکی از بزرگترین زمینداران ایران تبدیل شد، که صاحب حدودا ۵ میلیون متر مربع زمین در سراسر ایران می باشد، از این مقدار حددا۵۰۰ هزار متر مربع در تهران قرار دارد. آقای مخبر زمینداری را به عنوان تنها فعالیت کافی نمی دانست.
به همین دلیل ستاد اجرائی را به واسطه بهره مندی از رانت بدون سابقه به یکی از قوی ترین کارتل های مالی/ اقتصادی ایران تبدیل کرد. در ۵ سال گذشته، در بسیاری از فعالیت های اقتصادی ستاد اجرائی تنها رقیب سپاه پاسداران بوده است که به دلیل وابستگی به رهبر جمهوری اسلامی و برخورداری از رانت بسیار قوی اقتصادی و امنیتی از هر گونه نظارت و انتقادی بدور مانده است.
از آنجائی که نه سپاه و نه ستاد اجرائی خواهان تبلیغات و سرو صدای زیاد پیرامون موضوع حساس واگذاری سهام مخابرات نبودند و رقابت بین دو بال مالی حاکمیت (سپاه و ستاد اجرائی) را به صلاح نمی دانستند، این سازمان با ریاست آقای مخبر و به نام یکی از شرکت های زیر مجموعه به نام "اعتماد مبین"، شریک سپاه پاسداران در مزایده خرید سهام شرکت مخابرات شدند.
پس از انتخابات سال ۸۸، آقای خامنه ای با یک فرمان و برای تنبیه آقای محمد محمدی ری شهری که اوامر ایشان را مطابق میل رهبری اجرا نکرده بود، بخش قابل توجهی از اموال آستان حضرت عبدالعظیم شهر ری را به ستاد اجرائی منتقل کرد، ارزش این اموال حدودا ۱۰۰۰ میلیارد تومان تخمین زده می شود.
ستاد اجرائی یکی از اصلی ترین سهامداران بانک پاسارگاد می باشد، و بیشترین عملیات بانکی خود را از طریق این بانک انجام میدهد. آگاهان مالی معتقدند که ارزش اموال تحت مالکیت و سرپرستی این ستاد بالغ بر ۴۰ میلیارد دلار میباشد که عنوان بزرگترین کارتل اقتصادی ایران بعد از سپاه پاسداران را عنوانی برازنده این گروه میکند.
آقای مخبر برای تثبیت موقیت خود ، سیاست نزدیکی به پسران آقای خامنه ای را انتخاب کرد و به یکی از نزدیکترین یاران سید مصطفی خامنه ی تبدیل شده است. شورای مدیریتی ستاد اجرائی متشکل است از : آقای سید مصطفی خامنه ای (پسر بزرگ مقام رهبری که به اندازه سید مجتبی سیاسی نیست)، آقای محمد ایروانی (وزیر سابق اقتصاد و دارائی و رئیس سابق ستاد اجرائی)، آقای محمد شریعتمداری (وزیر سابق بازرگانی)
گمانه زنی های مختلفی راجع به چگونگی و چرائی راه پیدا کردن نام آقای محمد مخبر به لیست سیاه اتحادیه اروپا وجود دارد، که یکی از آنها این است که این نام ممکن است به وسیله کارتل رقیب به این اتحادیه داده شده باشد، و هدف اتحادیه اروپا تضعیف مالی آقای خامنه ای باشد.
دلایل استعفای موسوی در سال ۶۷ در نامه او به خامنهای
نشریه انقلاب اسلامی در هجرت: نامه آقای موسوی به آقای خامنه ای در مهر ماه سال ۱۳۶۷ در نشریه انقلاب اسلامی چاپ شده است. از آنجا که اخیرا آقای موسوی تهدید کرده است که علل استعفای خود را افشا خواهد کرد از آنجا نشریه انقلاب اسلامی در هجرت همان زمان این نامه را انتشار داده است، جهت اطلاع نسل حاضر دوباره آنرا منتشر میکنیم. یادآور میشود در آنزمان آقای هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس را بعهده داشت.
بسمه تعالی
مقام محترم ریاست جمهوری
برای آنکه دشمنان اسلام و کشور نتوانند سوء استفاده نمایند، اینجانب در استعفانامه خود که برای رسانه ها نیز ارسال گردیده است، دلایل را ذکر نکردم. با این نیت که ذکر آنها انشالله در آینده برای کشورمان و دولتهای بعدی مفید باشد، بصورت خیلی خلاصه به بیان آنها می پردازم:
۱ ـ مسلوب الختیار شدن دولت در سیاست خارجی. امروز امور افغانستان و عراق و لبنان در دست جنابعالی است. نامه هائی به عنوان کشورهای مختلف نوشته میشود بی آنکه دولت از آنها خبری داشته باشد. (اینجانب به عنوان نخست وزیر از این نامه ها جز در موارد استثنائی و آنهم بطور اتفاقی بیخبرم).
نخست وزیر ژاپن برای ریاست محترم مجلس و ریاست محترم مجلس برای نخست وزیر ژاپن نامه مینویسد و اینجانب در یک مراسم عمومی و مردمی از این ماجرا و متن نامه با خبر میشود.
آقای لاریجانی در جایی میگیود از پنج کانال با آمریکا تماس گرفته میشود و بنده بعنوان رئیس هیئت وزیران از این کانالها اطلاعی ندارم.
همه جا صحبت از سیاستهای خارجی دولت جمهوری اسلامی است. بدون آنکه دولت از این سیاستها که در همه جای کشور و جهان بیان میشود، خبر داشته باشد.
۲ ـ عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت میگیرد. شما بهتر میدانید که تاکنون فاجعه آفرینی و اثر نامطلوب آنها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپیمایی ربوده میشود، از آن باخبر میشویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابانهای لبنان گشوده میشود و صدای آن در همه جا میپیچد، متوجه قضیه میشویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اینجانب از این امر آگاه میشوم. متاسفانه و علیرغم همه ضرر و زیانی که این حرکت متوجه کشور کرده است، هنوز نظیر این عملیات میتواند هر لحظه و هر ساعت بنام دولت صورت گیرد.
۳ ـ تجزیه سازمان برنامه و بودجه از نخست وزیری که به دلایل سیاسی صورت گرفت، از همان اول ضایعه آفرین بوده و ادامه آن در شرایط نوسازی کشور فاجعه بار خواهد بود. متاسفانه این مشکل و مشکل وزرای مشاور، علیرغم طرح در شورای تشخیص مصلحت، به تاخیر افکنده شده و حل نگردیده است هر چند که بهرحال حق شورای تشخیص مصلحت است و اینجانب انتظاری در این خصوص ندارم.
۴ ـ تجزیه اقتدار مشروع و قانونی دولت و مسئولیت دولت و وزرا توسط شوراهای گوناگون.
۵ ـ عدم قدرت اینجانب به پاسخگویی در مقابل اعضا هیات دولت و نمایندگان محترم مجلس در مورد کارهائی که بدون اطلاع دولت، ولی بنام دولت، صورت میگیرد.
۶ ـ در خاتمه لازم میدانم بار دیگر یادآور شوم که این استعفا، العیاذ بالله، بمعنای قهر اینجانب از نظام و دولت جمهوری اسلامی و مسئولین انقلابی آن نیست که اگر هم بود، با توجه به عظمت انقلاب و ناچیزی اینجانب، یقینا نمیتوانست هیچ تاثیری در روند رشد و توسعه انقلاب اسلامی داشته باشد. این استعفا دلیل ناتوانی اینجانب برای کار بدلیل همین ناتوانی است و درست بدلیل همین ناتوانی است که اینجانب مسئولیت را از خود ساقط می بینم.
میرحسین موسوی
۱۴ شهریور ۱۳۶۷
بسمه تعالی
مقام محترم ریاست جمهوری
برای آنکه دشمنان اسلام و کشور نتوانند سوء استفاده نمایند، اینجانب در استعفانامه خود که برای رسانه ها نیز ارسال گردیده است، دلایل را ذکر نکردم. با این نیت که ذکر آنها انشالله در آینده برای کشورمان و دولتهای بعدی مفید باشد، بصورت خیلی خلاصه به بیان آنها می پردازم:
۱ ـ مسلوب الختیار شدن دولت در سیاست خارجی. امروز امور افغانستان و عراق و لبنان در دست جنابعالی است. نامه هائی به عنوان کشورهای مختلف نوشته میشود بی آنکه دولت از آنها خبری داشته باشد. (اینجانب به عنوان نخست وزیر از این نامه ها جز در موارد استثنائی و آنهم بطور اتفاقی بیخبرم).
نخست وزیر ژاپن برای ریاست محترم مجلس و ریاست محترم مجلس برای نخست وزیر ژاپن نامه مینویسد و اینجانب در یک مراسم عمومی و مردمی از این ماجرا و متن نامه با خبر میشود.
آقای لاریجانی در جایی میگیود از پنج کانال با آمریکا تماس گرفته میشود و بنده بعنوان رئیس هیئت وزیران از این کانالها اطلاعی ندارم.
همه جا صحبت از سیاستهای خارجی دولت جمهوری اسلامی است. بدون آنکه دولت از این سیاستها که در همه جای کشور و جهان بیان میشود، خبر داشته باشد.
۲ ـ عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت میگیرد. شما بهتر میدانید که تاکنون فاجعه آفرینی و اثر نامطلوب آنها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپیمایی ربوده میشود، از آن باخبر میشویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابانهای لبنان گشوده میشود و صدای آن در همه جا میپیچد، متوجه قضیه میشویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اینجانب از این امر آگاه میشوم. متاسفانه و علیرغم همه ضرر و زیانی که این حرکت متوجه کشور کرده است، هنوز نظیر این عملیات میتواند هر لحظه و هر ساعت بنام دولت صورت گیرد.
۳ ـ تجزیه سازمان برنامه و بودجه از نخست وزیری که به دلایل سیاسی صورت گرفت، از همان اول ضایعه آفرین بوده و ادامه آن در شرایط نوسازی کشور فاجعه بار خواهد بود. متاسفانه این مشکل و مشکل وزرای مشاور، علیرغم طرح در شورای تشخیص مصلحت، به تاخیر افکنده شده و حل نگردیده است هر چند که بهرحال حق شورای تشخیص مصلحت است و اینجانب انتظاری در این خصوص ندارم.
۴ ـ تجزیه اقتدار مشروع و قانونی دولت و مسئولیت دولت و وزرا توسط شوراهای گوناگون.
۵ ـ عدم قدرت اینجانب به پاسخگویی در مقابل اعضا هیات دولت و نمایندگان محترم مجلس در مورد کارهائی که بدون اطلاع دولت، ولی بنام دولت، صورت میگیرد.
۶ ـ در خاتمه لازم میدانم بار دیگر یادآور شوم که این استعفا، العیاذ بالله، بمعنای قهر اینجانب از نظام و دولت جمهوری اسلامی و مسئولین انقلابی آن نیست که اگر هم بود، با توجه به عظمت انقلاب و ناچیزی اینجانب، یقینا نمیتوانست هیچ تاثیری در روند رشد و توسعه انقلاب اسلامی داشته باشد. این استعفا دلیل ناتوانی اینجانب برای کار بدلیل همین ناتوانی است و درست بدلیل همین ناتوانی است که اینجانب مسئولیت را از خود ساقط می بینم.
میرحسین موسوی
۱۴ شهریور ۱۳۶۷
گفتگوی العربیه با احمد قابل
گفتگوی العربیه با احمد قابل
لیست دستگیری ها را
شخص خامنه ای امضاء می کند
حجت الاسلام احمدقابل، از شاگردان سرشناس آیت الله منتظری که دادگاه ویژه روحانیت او را خلع لباس کرده، بدنبال انتشار شرح بازجوئی هایش در دوران بازداشت و دادگاه، روز گذشته با تلویزیوه العربیه مصاحبه کرده و نکات مهمی را مطرح کرد. او گفت:
یکی از مراجع تقلید قم در مدتی که من در زندان بودم، با آیت الله خامنه ای دیداری داشت. بعد من رفتم ملاقات آقایان که برای من تعریف کردند. از جمله مسائلی که در این دیدار درباره آن صحبت می شود، مسائل بعد از انتخابات است. این مرجع تقلید با زبان انتقاد به آیت الله خامنه ای می گوید که "شرایط بعد از انتخابات و سیاستی که اتخاذ کردید، چه سودی برای شما داشته؟ شما این همه آدم را دستگیر کردید، محاکمات عجیب و غریبی که راه انداختید، این ها که به نفع شما نشده است. اینها را آزاد کنید، این بساط را خاتمه دهید و شیوه دیگری را در پیش بگیرید." آقای خامنه ای در جواب این مرجع تقلید می گوید: "تازه یک لیست پنجاه نفره آورده بودند من آن را امضا کنم تا دستگیرشان کنند که من امضا نکردم." بعد این مرجع تقلید برای دوستان ما نقل می کند که این نشان می دهد لیست تمام کسانی که دستگیر شده اند آیت الله خامنه ای امضا کرده است. ایشان تا این حد دخالت می کند و بر رفتارهایی که انجام می گیرد نظارت دارد. خبرهای موثقی داریم گاهی جایی می خواهند استاندار انتخاب کنند، ایشان دخالت می کند یا وقتی که مجلس می خواهد وزیری را استیضاح کند، توصیه می کند که به او رای بدهند یا ندهند. وقتی ما این دخالت ها را می بینیم، عملا نتیجه ای که می گیریم این است که رهبری در تمام مسائل دخالت می کند، همه چیر را زیر نفوذ خود گرفته است، همه اموری که در کشور رخ می دهد، زیر نظر رهبری است و بنابراین کسی که تا این حد دخالت می کند، هر اتفاقی که بیفتد ولو این که او راضی نباشد، او مسئول است.
راه حل اینست که معتمدان مردم را دعوت کنند و با آن ها وارد مذاکره شوند و راهکاری برای برون رفت از این وضعیت تدوین کنند. البته خبر دارم گروهی در درون حاکمیت با بعضی از دوستان ما در باره این که چه کار باید کرد، در حال مذاکره هستند. منتهی عزمی در رأس حاکمیت برای جواب دادن به این تلاش ها وجود ندارد .30 سال فرصت طولانی بوده که مردم به حاکمیت دادند. ولی نمی دانم حاکمیت از کجا خود را این همه از مردم طلبکار می داند و از کجا این حق را برای خود قائل است؟ الا این که با همان اندیشه عجیب و غریب "ولایت فقیه منصوب از جانب خدا" بشود آن را توجیه کرد که اینها خیال کنند خداوند واقعا به آن ها برای سرکوب مردم و عمل بر خلاف میل مردم، حق ویژه داده است.
لیست دستگیری ها را
شخص خامنه ای امضاء می کند
حجت الاسلام احمدقابل، از شاگردان سرشناس آیت الله منتظری که دادگاه ویژه روحانیت او را خلع لباس کرده، بدنبال انتشار شرح بازجوئی هایش در دوران بازداشت و دادگاه، روز گذشته با تلویزیوه العربیه مصاحبه کرده و نکات مهمی را مطرح کرد. او گفت:
یکی از مراجع تقلید قم در مدتی که من در زندان بودم، با آیت الله خامنه ای دیداری داشت. بعد من رفتم ملاقات آقایان که برای من تعریف کردند. از جمله مسائلی که در این دیدار درباره آن صحبت می شود، مسائل بعد از انتخابات است. این مرجع تقلید با زبان انتقاد به آیت الله خامنه ای می گوید که "شرایط بعد از انتخابات و سیاستی که اتخاذ کردید، چه سودی برای شما داشته؟ شما این همه آدم را دستگیر کردید، محاکمات عجیب و غریبی که راه انداختید، این ها که به نفع شما نشده است. اینها را آزاد کنید، این بساط را خاتمه دهید و شیوه دیگری را در پیش بگیرید." آقای خامنه ای در جواب این مرجع تقلید می گوید: "تازه یک لیست پنجاه نفره آورده بودند من آن را امضا کنم تا دستگیرشان کنند که من امضا نکردم." بعد این مرجع تقلید برای دوستان ما نقل می کند که این نشان می دهد لیست تمام کسانی که دستگیر شده اند آیت الله خامنه ای امضا کرده است. ایشان تا این حد دخالت می کند و بر رفتارهایی که انجام می گیرد نظارت دارد. خبرهای موثقی داریم گاهی جایی می خواهند استاندار انتخاب کنند، ایشان دخالت می کند یا وقتی که مجلس می خواهد وزیری را استیضاح کند، توصیه می کند که به او رای بدهند یا ندهند. وقتی ما این دخالت ها را می بینیم، عملا نتیجه ای که می گیریم این است که رهبری در تمام مسائل دخالت می کند، همه چیر را زیر نفوذ خود گرفته است، همه اموری که در کشور رخ می دهد، زیر نظر رهبری است و بنابراین کسی که تا این حد دخالت می کند، هر اتفاقی که بیفتد ولو این که او راضی نباشد، او مسئول است.
راه حل اینست که معتمدان مردم را دعوت کنند و با آن ها وارد مذاکره شوند و راهکاری برای برون رفت از این وضعیت تدوین کنند. البته خبر دارم گروهی در درون حاکمیت با بعضی از دوستان ما در باره این که چه کار باید کرد، در حال مذاکره هستند. منتهی عزمی در رأس حاکمیت برای جواب دادن به این تلاش ها وجود ندارد .30 سال فرصت طولانی بوده که مردم به حاکمیت دادند. ولی نمی دانم حاکمیت از کجا خود را این همه از مردم طلبکار می داند و از کجا این حق را برای خود قائل است؟ الا این که با همان اندیشه عجیب و غریب "ولایت فقیه منصوب از جانب خدا" بشود آن را توجیه کرد که اینها خیال کنند خداوند واقعا به آن ها برای سرکوب مردم و عمل بر خلاف میل مردم، حق ویژه داده است.
اعتراف فرمانده کل سپاه
اعتراف فرمانده کل سپاه
ترس از رشد جنبش سبز
به داخل سپاه پاسداران
سرلشگر پاسدار عزیز جعفری در اولین دوره آموزش مربیان درس آمادگی دفاعی فاش ساخت که جنبش سبز در درون سپاه و بویژه بدنه آن نفوذ دارد و به همین دلیل عضو گیری و استخدام در سپاه تابع مقررات جدید شده است.
جعفری به نوشته خبرگزاری وابسته به سپاه "فارس" گفت: روش عضوگيري در سپاه عوض شده و به عضويابي تبديل شده است كه در حال انجام ميباشد. اگر فرزندان پاسداران جزء بهترينها باشند حتما عضويابي مي شوند و در سپاه شاغل خواهند شد. (که معنای دیگر آن اینست که فرزندان پاسداران می توانند گرایش سبز داشته و جزء بهترین ها نباشند!)
فرمانده كل سپاه در پاسخ به اين سؤال كه چرا با پاسداران حامي فتنه- جنبش اعتراضی علیه کودتای 22 خرداد- برخورد نشد، گفت: خيلي از ابهامات رفع شده و آنها قانع شدند حركت اشتباه بوده و اين بهتر از برخورد فيزيكي و حذف است
ترس از رشد جنبش سبز
به داخل سپاه پاسداران
سرلشگر پاسدار عزیز جعفری در اولین دوره آموزش مربیان درس آمادگی دفاعی فاش ساخت که جنبش سبز در درون سپاه و بویژه بدنه آن نفوذ دارد و به همین دلیل عضو گیری و استخدام در سپاه تابع مقررات جدید شده است.
جعفری به نوشته خبرگزاری وابسته به سپاه "فارس" گفت: روش عضوگيري در سپاه عوض شده و به عضويابي تبديل شده است كه در حال انجام ميباشد. اگر فرزندان پاسداران جزء بهترينها باشند حتما عضويابي مي شوند و در سپاه شاغل خواهند شد. (که معنای دیگر آن اینست که فرزندان پاسداران می توانند گرایش سبز داشته و جزء بهترین ها نباشند!)
فرمانده كل سپاه در پاسخ به اين سؤال كه چرا با پاسداران حامي فتنه- جنبش اعتراضی علیه کودتای 22 خرداد- برخورد نشد، گفت: خيلي از ابهامات رفع شده و آنها قانع شدند حركت اشتباه بوده و اين بهتر از برخورد فيزيكي و حذف است
نامه مهدی کروبی: ملت ایران خوب می داند
نامه مهدی کروبی: ملت ایران خوب می داند
احمد جنتی
سمبل جنایت و دروغ است
بسمه تعالی
آیت الله آقای حاج شیخ احمد جنتی
دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران
باسلام
طبق اخبار و گزارشات منتشره از سوی برخی خبرگزاری ها و سایت های خبری، جنابعالی اخیراً به مناسبت تولد حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در مسجد جمکران قم سخنرانی سیاسی مبسوطی داشته اید و از اجتماع خالصانه و بی ریای مذهبی مردم مسلمانی که صرفاً با انگیزه های عقیدتی و جهت توسل و اظهار ارادت به حضرت حجت علیه السلام در آن مکان گرد آمده بودند، بدترین نوع سوء استفاده را کرده و با تکیه بر قدرت و مصونیت خیالی از پاسخگویی به آنچه می بافید مطالبی واهی، بی سند و تفرقه افکنانه را مطرح کرده و به آتش اختلافی که خود افروخته اید نفت نفرت و نفاق پاشیده اید. در این میان آنچه علاوه بر تهمت ها و افتراهای نخ نما و تکراری شما به یاران امام خمینی و مدافعان حقوق اساسی ملت و قاطبه ی آزادگان و آزادی خواهان تازگی داشت آن بود که گفته بودید: « من سندی را بدست آوردم که آمریکائی ها یک میلیاردلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند به سران فتنه دادند و همین سعودی ها که به نمایندگی آمریکا صحبت می کردند، گفتند اگر توانستید نظام را منقرض کنید تا پنجاه میلیارد دلار دیگر هم می دهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد».
آقای جنتی آنچه را شما فتنه می نامید و برایش سر و دست و پا می تراشید، انتخاباتی بود که طبق معمول توسط شما و اتاق های فکر هدایت کننده ی امثال جنابعالی در شورای نگهبان و وزارت کشور و … مهندسی شد تا در شکلی ظاهرالصلاح مطلوب مهندسان انتخابات را فراهم آورد. اما برخلاف انتظار و بر سیاق قاعده ی (( … والله خیرالماکرین)) تدبیر شما بند نمایان و دیگر اربابان قدرت کارساز نیفتاد و آش شوری که با تعجیل به کام ملّت فرو ریختید آنان را برآشفت و کاسه و کوزه بساط انتخابات فرمایشی شما را برهم ریخت. شما و دیگر طراحان ومهندسان سناریوی انتخاباتی نیز با کمال ناباوری و علیرغم ادعاهای پوشالی تمکین به رأی مردم اعتراض آنان را با شدیدترین وجه و بی رحمانه ترین شکل ممکن سرکوب کردید. بعد هم در اوج وحشت از خشم مردم ژست پیروزی گرفتید و برای تکمیل پروژه های خویش دادگاههای نمایشی برگزار کردید تا بقایای هر صدای اعتراضی را به سکوت کشانده و مهر خاموشی بر گورستانی که خیالش را در سر پرورانده اید بنشانید. این روش استناد و صدور حکم متأسفانه همان روشی بوده است که بر اساس آن سال هاست بسیاری از فرزندان صالح این ملت را از دستیابی به حقوق خویش مثل انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم کرده است چون آنان نیز طبق همین نوع گزارشات همواره ردّ صلاحیت شده اند.
با این همه و پس از گذشته یکسال و اندی از آن ماجرا هنوز هم از آنچه کرده و پاسخی که دریافت کرده اید خواب خوش ندارید و هر آن در پی یافتن مستمسکی هستید تا نتایج خیالی که بافته و خلاف واقعی که ساخته اید را بر خود هموار سازید.
آقای جنتی در فرهنگی که شما پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم خلق کردید اگرچه گروهی را فتنه گر خواندید که اکثریت ملت ایران بودند و برای آنها سرانی را قلمداد کردید که حتماً مهدی کروبی هم از جمله ی آنهاست ولی در همان قاموس که خوشبختانه در میان ملّت به درستی شناخته شده است عده ای نیز به ریاکاری، دغل بازی، عوام فریبی، آدم کشی، دین فروشی و زاهد نمایی شهره آفاق گشته اند که بدون شک جنابعالی اگر از مصادیق بارز آنها نباشید جاده صاف کن آنان برای دستیابی به اهدافشان بوده اید.
اگر من فتنه گرم، چون معترضم؛ شما نیز شریک دزدان رأی مردم و نارفیق این قافله اید. چون ردپای اعمال نابخردانه شما در پس همه ی حوادث قبل و بعد از انتخابات مشهود است. و متأسفانه همه جا علیه مردم و به نفع جریان خشونت گرای سرکوب گر. امّا این بار به اتهام بهتانی که به سران به قول خودتان فتنه !! زده اید که از سعودی ها پول گرفته اند تا نظام را منقرض نمایند از شما اولاً شکایت می کنم آن هم در محاکم جمهوری اسلامی، اگرچه امیدی به رسیدگی ندارم. و ثانیاً این نامه را می نویسم که بدانید به آنچه گفته اید اعتراض دارم و همین جا از شما می خواهم که در این مورد هر دلیل و مدرک و سندی دارید افشا کنید وگرنه دروغگویی و رسوایی بیش از پیش شما را آشکارا و در هر کوی و برزنی و با هر روشی که ممکن باشد جار خواهم زد.
در پایان یادآور می شوم شما در پایان راهی هستید که زندگی نام دارد و هرچه کرده اید اگر با میل دست یابی به دنیا و متعلقات آنهم بوده باشد حتماً به مقصود رسیده اید. ریاست دنیا اگر بقا و وفایی داشت به امثال ما و شما نمی رسید.
آقای جنتی تاریخ تکرار می شود و بر سیاست ورزان است که عبرت بگیرند. حتماً به خاطر دارید که پس از قیام ۱۵ خرداد و دستگیری امام و جمعی از علمای بزرگ و توده های مردم و کشتار ملت توسط سربازان و دژخیمان حکومتی در شهرهای مختلف، رژیم شاه اعلام کرد که فردی به نام « وجو» را در فرودگاه مهرآباد دستگیر کرده است که از سوی جمال عبدالناصر مبلغ دو میلیون تومان پول برای خمینی آورده است تا در جریان اغتشاش علیه رژیم مورد استفاده قرار گیرد. طراحان و سناریو سازان وابسته به شاه معدوم آنقدر پخته به نظر می رسیدند که اگر دروغی هم می بافتند به گونه ای باشد که مورد پذیرش احتمالی عده ای از مردم واقع شود ولی شما و دوستانتان یا بهتر بگویم منابعتان وقتی متأسفانه دروغی هم می سازید نچسب و باور نکردنی است. به خدا پناه می برم از جفایی که توسط مربیان دیانت و مروجان شریعت حکومتی بر روحانیت اصیل و مظلوم و مبلغان حقیقی اسلام و تشیع رفته است و می رود.
شما نیز به خدا پناه ببرید و از عقوبت آخرت بیمناک باشید. توبه کنید و از محضر ملت رشید ایران طلب بخشش نمایید. امید است مردم و خدای بزرگ از گناهان شما در گذرند.
فاعتبروا یا اولی الابصار
مهدی کروبی
۷/۵/۱۳۸۹
احمد جنتی
سمبل جنایت و دروغ است
بسمه تعالی
آیت الله آقای حاج شیخ احمد جنتی
دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران
باسلام
طبق اخبار و گزارشات منتشره از سوی برخی خبرگزاری ها و سایت های خبری، جنابعالی اخیراً به مناسبت تولد حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در مسجد جمکران قم سخنرانی سیاسی مبسوطی داشته اید و از اجتماع خالصانه و بی ریای مذهبی مردم مسلمانی که صرفاً با انگیزه های عقیدتی و جهت توسل و اظهار ارادت به حضرت حجت علیه السلام در آن مکان گرد آمده بودند، بدترین نوع سوء استفاده را کرده و با تکیه بر قدرت و مصونیت خیالی از پاسخگویی به آنچه می بافید مطالبی واهی، بی سند و تفرقه افکنانه را مطرح کرده و به آتش اختلافی که خود افروخته اید نفت نفرت و نفاق پاشیده اید. در این میان آنچه علاوه بر تهمت ها و افتراهای نخ نما و تکراری شما به یاران امام خمینی و مدافعان حقوق اساسی ملت و قاطبه ی آزادگان و آزادی خواهان تازگی داشت آن بود که گفته بودید: « من سندی را بدست آوردم که آمریکائی ها یک میلیاردلار از طریق افراد سعودی که هم اکنون عامل آمریکا در کشورهای منطقه هستند به سران فتنه دادند و همین سعودی ها که به نمایندگی آمریکا صحبت می کردند، گفتند اگر توانستید نظام را منقرض کنید تا پنجاه میلیارد دلار دیگر هم می دهیم، اما خداوند این فتنه را به دست بندگان صالحش خاموش کرد».
آقای جنتی آنچه را شما فتنه می نامید و برایش سر و دست و پا می تراشید، انتخاباتی بود که طبق معمول توسط شما و اتاق های فکر هدایت کننده ی امثال جنابعالی در شورای نگهبان و وزارت کشور و … مهندسی شد تا در شکلی ظاهرالصلاح مطلوب مهندسان انتخابات را فراهم آورد. اما برخلاف انتظار و بر سیاق قاعده ی (( … والله خیرالماکرین)) تدبیر شما بند نمایان و دیگر اربابان قدرت کارساز نیفتاد و آش شوری که با تعجیل به کام ملّت فرو ریختید آنان را برآشفت و کاسه و کوزه بساط انتخابات فرمایشی شما را برهم ریخت. شما و دیگر طراحان ومهندسان سناریوی انتخاباتی نیز با کمال ناباوری و علیرغم ادعاهای پوشالی تمکین به رأی مردم اعتراض آنان را با شدیدترین وجه و بی رحمانه ترین شکل ممکن سرکوب کردید. بعد هم در اوج وحشت از خشم مردم ژست پیروزی گرفتید و برای تکمیل پروژه های خویش دادگاههای نمایشی برگزار کردید تا بقایای هر صدای اعتراضی را به سکوت کشانده و مهر خاموشی بر گورستانی که خیالش را در سر پرورانده اید بنشانید. این روش استناد و صدور حکم متأسفانه همان روشی بوده است که بر اساس آن سال هاست بسیاری از فرزندان صالح این ملت را از دستیابی به حقوق خویش مثل انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم کرده است چون آنان نیز طبق همین نوع گزارشات همواره ردّ صلاحیت شده اند.
با این همه و پس از گذشته یکسال و اندی از آن ماجرا هنوز هم از آنچه کرده و پاسخی که دریافت کرده اید خواب خوش ندارید و هر آن در پی یافتن مستمسکی هستید تا نتایج خیالی که بافته و خلاف واقعی که ساخته اید را بر خود هموار سازید.
آقای جنتی در فرهنگی که شما پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم خلق کردید اگرچه گروهی را فتنه گر خواندید که اکثریت ملت ایران بودند و برای آنها سرانی را قلمداد کردید که حتماً مهدی کروبی هم از جمله ی آنهاست ولی در همان قاموس که خوشبختانه در میان ملّت به درستی شناخته شده است عده ای نیز به ریاکاری، دغل بازی، عوام فریبی، آدم کشی، دین فروشی و زاهد نمایی شهره آفاق گشته اند که بدون شک جنابعالی اگر از مصادیق بارز آنها نباشید جاده صاف کن آنان برای دستیابی به اهدافشان بوده اید.
اگر من فتنه گرم، چون معترضم؛ شما نیز شریک دزدان رأی مردم و نارفیق این قافله اید. چون ردپای اعمال نابخردانه شما در پس همه ی حوادث قبل و بعد از انتخابات مشهود است. و متأسفانه همه جا علیه مردم و به نفع جریان خشونت گرای سرکوب گر. امّا این بار به اتهام بهتانی که به سران به قول خودتان فتنه !! زده اید که از سعودی ها پول گرفته اند تا نظام را منقرض نمایند از شما اولاً شکایت می کنم آن هم در محاکم جمهوری اسلامی، اگرچه امیدی به رسیدگی ندارم. و ثانیاً این نامه را می نویسم که بدانید به آنچه گفته اید اعتراض دارم و همین جا از شما می خواهم که در این مورد هر دلیل و مدرک و سندی دارید افشا کنید وگرنه دروغگویی و رسوایی بیش از پیش شما را آشکارا و در هر کوی و برزنی و با هر روشی که ممکن باشد جار خواهم زد.
در پایان یادآور می شوم شما در پایان راهی هستید که زندگی نام دارد و هرچه کرده اید اگر با میل دست یابی به دنیا و متعلقات آنهم بوده باشد حتماً به مقصود رسیده اید. ریاست دنیا اگر بقا و وفایی داشت به امثال ما و شما نمی رسید.
آقای جنتی تاریخ تکرار می شود و بر سیاست ورزان است که عبرت بگیرند. حتماً به خاطر دارید که پس از قیام ۱۵ خرداد و دستگیری امام و جمعی از علمای بزرگ و توده های مردم و کشتار ملت توسط سربازان و دژخیمان حکومتی در شهرهای مختلف، رژیم شاه اعلام کرد که فردی به نام « وجو» را در فرودگاه مهرآباد دستگیر کرده است که از سوی جمال عبدالناصر مبلغ دو میلیون تومان پول برای خمینی آورده است تا در جریان اغتشاش علیه رژیم مورد استفاده قرار گیرد. طراحان و سناریو سازان وابسته به شاه معدوم آنقدر پخته به نظر می رسیدند که اگر دروغی هم می بافتند به گونه ای باشد که مورد پذیرش احتمالی عده ای از مردم واقع شود ولی شما و دوستانتان یا بهتر بگویم منابعتان وقتی متأسفانه دروغی هم می سازید نچسب و باور نکردنی است. به خدا پناه می برم از جفایی که توسط مربیان دیانت و مروجان شریعت حکومتی بر روحانیت اصیل و مظلوم و مبلغان حقیقی اسلام و تشیع رفته است و می رود.
شما نیز به خدا پناه ببرید و از عقوبت آخرت بیمناک باشید. توبه کنید و از محضر ملت رشید ایران طلب بخشش نمایید. امید است مردم و خدای بزرگ از گناهان شما در گذرند.
فاعتبروا یا اولی الابصار
مهدی کروبی
۷/۵/۱۳۸۹
فشرده بخش دوم شرح بازجوئی از احمد قابل
فشرده بخش دوم شرح بازجوئی از احمد قابل
آقای خامنه ای حسابش را
از انقلاب و انقلابیون جدا کرده!
آنچه را می خوانید فشرده بخش دوم شرحی است که حجت الاسلام احمد قابل در باره دوران بازجوئی و دادگاهش نوشته است. بخش اول را که قبلا در پیک نت منتشر شده می توانید از اینجا بخوانید.
احمد قابل در بخش دوم می نویسد:
اتهام عمده ی من، انتقاد صریح از رهبری کشور بود. این موضوع بارها و بارها مورد بحث و پرسش قرار گرفت.
در یکی از پرسش ها، بازجو دلایل تقلب در انتخابات را از من پرسید.
نوشتم؛ «چرا آقای خامنه ای با شتاب و قبل از آنکه مهلت شکایت و رسیدگی به شکایات سپری شود و مقامات رسمی و قانونی اعلام نتایج، نتیجه ی قطعی را اعلام کنند، چند ساعت پس از رأی گیری به اظهار نظر پرداخت و با قاطعیت از «صحت و اتقان کامل انتخابات» خبر داد؟ آیا این تخلف قانونی بدون دلیل بود؟ چرا در بین حدود 3200 صندوق انتخاباتی (مجموع صندوق ها در سه استان کشور) که احتمال ختم شدن تعرفه ها در هر 100 صندوق به عدد 100 تنها یک در صد (1%) است، بیش از 500 صندوق معادل 15.6% به عدد صد ختم شده است؟!! کدام عقل سلیمی در تقلبی بودن این نتایج تردید می کند؟
بازجو پرسید: «مگر شما مدعی نیستید که به قانون اساسی و قوانین کشور پایبندید؟ مگر بر اساس قانون انتخابات، شورای نگهبان به عنوان "داور" در قانون نیست؟ چرا به نظر شورای نگهبان احترام نمی گذارید؟.»
پاسخ دادم:«طبق قانون انتخابات، اعضای شورای نگهبان حق حمایت از یک کاندیدا را نداشتند. این در حالی است که 7 نفر از 12 نفر شورای نگهبان، صراحتا و با نام از نامزدی احمدی نژاد حمایت کرده بودند. اول باید همه ی آنان عزل می شدند و سپس افراد بی طرف انتخاب شده و در مقام داوری می نشستند».
بازجو پرسید: ؛«مگر اعضای شورای نگهبان عادل نیستند؟ مگر برای قضاوت، عدالت کافی نیست؟».
پاسخ دادم:«در فقه اسلامی و خصوصا شیعه، یکی از شرایط عدالت است و شرط دیگر "عدم تهمت" است. یعنی داور نباید پیشاپیش به طرفداری از یک سوی دعوا، متهم باشد. شورای نگهبان فاقد این شرط بود و همه ی آنان به طرفداری از دولت، متهم بلکه 7 نفر آنان بر اساس قانون انتخابات، مجرم بودند و به همین خاطر از سوی مراجع و علماء، پیشنهاد یک هیأت بی طرف شد که مورد قبول رهبری واقع نشد! در کجای دنیا، حتی برای بازی های گروهی مثل فوتبال، داور را از تیم رقیب انتخاب می کنند. وقتی در بازی و تفریح، جنین امری ناپسند و نامعقول شمرده می شود، چگونه انتظار دارید که در این صحنه ی جدی زندگی اجتماعی، چنین تصمیم غیرعاقلانه ای را بخش عمده ای از ملت و فرهیختگانش بپذیرند؟علاوه بر آنکه عدالت اکثریت شورای نگهبان زیر سئوال است و من و همفکرانم آنان را عادل نمی دانیم.
بازجومن پرسید: «چرا همراه با دشمنان قسم خورده ی انقلاب، ستون خیمه ی انقلاب و نظام، یعنی ولایت فقیه و رهبری را مورد هدف قرار می دهید؟»
در پاسخ نوشتم:«چه کسی گفته که انقلاب و نظام همچون خیمه ای است که بر یک ستون استوار است؟ من انقلاب و نظام پیشنهادی قانون اساسی را همچون ساختمان محکمی ارزیابی می کنم که بر ستون های مختلفی قرار گرفته و اصلی ترین و بنیادی ترین ستون آن "حق حاکمیت ملت" است که در اصل 56 بر آن تصریح شده است و ولایت فقیه نیز زیرمجموعه ی حق حاکمیت مطلقه ی ملت است و کوچکترین حق تخلف از خواست ملت را ندارد و باید توسط مجلس خبرگانی که حقیقتا نماینده ی ملت اند، دائما کنترل شود و اگر برخلاف خواست ملت و قانون اساسی اقدام کرد، او را استیضاح کنند و در صورت عدم توجه، عزل کنند.
البته یکی از ستون های فرعی این نظام، ولایت فقیه است. مسئولیت های مهمی که بر عهده ی ولی فقیه است، مراقبت همیشگی و نقد مستمر این مقام را لازم می گرداند، تا با سوء استفاده از مقام و موقعیت، بر خلاف قانون اساسی و قوانین کشور، حق حاکمیت ملت را سلب نکند و در اختیار خویش یا گروه خاصی قرار ندهد(که صراحتا در اصل 56 به آن هشدار داده شده است) و این مراقبت با نقد و انتقاد همیشگی همه ی آحاد ملت و رسانه های آزاد، تأمین می شود که متأسفانه حاکمیت کنونی مانع آن شده و می شوند. عدم مراقبت است که منجر به سلب حق حاکمیت ملت و استبداد و دیکتاتوری می شود. تصور نمی کنید که امثال من، خطرات انجام وظیفه را به جان می خرند و انواع محرومیت ها را تحمل می کنند تا حقوق ملت مورد دستبرد حاکمان قرار نگیرد و گرفتار استبداد نشویم؟.
بازجو گفت: وجدانا صلاح نبود برای مراسم تشییع آقای منتظری شما به قم برسید. با زبان تند و تیزی که داری حتما سخنرانی می کردی و هم کار ما را خراب می کردی و هم کار خودت را!
گفت: از تشییع و تدفین ایشان خبر داری؟
گفتم: نه. من در بازداشتگاه بودم. استقبال چطوری بود؟
گفت: خودشان می گویند بین 500000 تا یک میلیون نفر بودند. آقا(رهبری) هم بیانیه دادند و دستوردادند که هرجای حرم حضرت معصومه که خانواده ی مرحوم مایلند، دفن کنند. آن ها هم کنار قبر شهید محمد منتظری دفن کردند.
پرسید بیانیه ی آقا را دیده ای؟!
گفتم: من از کجا باید می دیدم؟
رفت و بیانیه را آورد و به من داد تا بخوانم. پس از آن پرسید: نظرت چیست؟
گفتم: کاش یک دهم این نوشته و احترام را در زمان حیات ایشان مراعات می کردند!
گفت: رهبری در این قضیه احترام کردند ولی چشمت روز بد نبیند، تا بخواهی، اهانت کردند. هتاکی کردند. فحش دادند و بد و بیراه گفتند. هیچ چیز برای هیچ کس نگذاشتند!
دل پری داشت و من بی خبر را از مطالبی مطلع می کرد که بسیار مشتاق دانستن آن ها بودم. در آن بی خبری، فرصت مغتنمی بود تا تسلایی پیدا کنم و از قدردانی ملت از پیر فرزانه ای دلشاد شوم که همه ی هستی اش را برای دفاع از آزادی و حقوق انسان ها فدا کرده بود. روحش شاد و ملت و میهنش قرین پیروزی و بهروزی و شادکامی باد.
بازجو پرسید:«به نظر شما چه کسانی باعث عزل آیة الله منتظری شدند؟».
نوشتم: «دو گروه در دو نهاد آن روزگار مستقر بودند که هریک با انگیزه ی خاص خود با دیگری همکاری می کرد تا آیةالله منتظری را برکنار کرده و گزینه ی مطلوب خویش را جایگزین کند. یک گروه در وزارت اطلاعات به رهبری ری شهری و گروه دیگر در دفتر آیة الله خمینی. هردو از مخالفت رهبری وقت با انتخاب مجلس خبرگان در مورد قائم مقام رهبری، خبر داشتند. شاید برخی از آنان، خدمت به انقلاب و نظام را در این می دانستند که "مطلوب رهبری" را رقم بزنند که نتیجه اش عزل قائم مقام رهبری بود. البته آقای ری شهری و تیمش گمان می کردند که در صورت عزل آیة الله منتظری، نوبت به انتخاب آقای مشکینی می رسد و با توجه به سیاسی نبودن ایشان، عملا رهبری کشور به داماد ایشان یعنی ری شهری می رسد که با تجربه ی وزارت اطلاعات و همراهانی چون سعید امامی و همفکران و یارانش، می تواند کشور را مدیریت کند. برخی افراد در بیت رهبری وقت نیز به تصور گنجاندن نام "حاج احمد آقا خمینی" در شورای رهبری، تصور می کردند که با اشراف تامی که ایشان بر تصمیم گیری های کشور تا آن زمان داشت و نزدیک ترین فرد به بنیانگذار جمهوری اسلامی و تصمیمات ایشان بود، عملا رهبری کشور در همان بیت باقی خواهد ماند و از اقتدار آنان کاسته نخواهد شد! البته هردو گروه ناکام ماندند و قرعه به نام آقای خامنه ای افتاد که نقش مستقیمی در عزل آیة الله منتظری نداشت.»
در یک نوبت دیگر نوشتم: «مگر آقای خامنه ای در خطبه های نمازجمعه اش نگفت:همه ی آنانی که رأی آورده یا رأی نیاورده اند، جزو خانواده ی انقلاب اند؟مگر این بخش از خانواده، بر اساس همان آمار دروغ، بیش از نیمی از رأی بخش پیروز را ندارد؟ چرا 7 کانال تلویزیونی داخلی، تماما در اختیار یک بخش است و حتی یک ساعت به صورت اختیاری، یک کانال تلویزیونی را هم به مخالفان نمی دهند تا از خود دفاع کنند؟ این چگونه پدری است که بر این تقسم ناعادلانه ی فرصت های رسانه ای در درون خانواده ی انقلاب و نظام در تمامی این دوران، چشم بسته یا عملا به این بی عدالتی حکم می کند؟ اگر پدری بین فرزندان خود چنین تبعیضی روا دارد، دیگران او را سرزنش نمی کنند و این را بی عدالتی نمی دانند؟ مگر آقای خامنه ای نمی گوید که؛ "مخالفان عددی نیستند. صفرند و در برابر دریای عظیم ملت، به حساب نمی آیند". اگر این مطلب را واقعا اعتقاد دارند، چرا مجوز راهپیمایی به معترضان نمی دهند؟ اگر واقعا صفرند یا عدد کمی هستند، نباید از طرح درخواست مجوز راهپیمایی، رنگ از رخساره شان بپرد. یک بار باید مجوز بدهند تا این عدد کم، به میدان بیاید. آن گاه برای خود معترضان ثابت خواهد شد که عددشان اندک است. آبرویشان پیش شما و ملت از بین رفته و طبیعتا رسوا می شوند! اگر اینگونه که ایشان می گوید نیست(که نیست) معلوم می شود که این ها صفرهای قبل از یک نیستند و صفرهای پس از یک اند، که اگر یکی از آن ها کم کنید، همه ی صفرها به 9 تبدیل می شوند! نمایش این صفرها در روز 25 خرداد 88 در زیر بارانی از تهدیدهای دادستانی و نیروی انتظامی و بسیج و سپاه و اطلاعات، آنچنان چشم حاکمیت را خیره کرد که هنوز از برق آن می هراسند و جرأت دادن مجوز به معترضان را از حاکمیت گرفته است.
من آقای خامنه ای را رهبر وابسته به جناح راست می دانم. ایشان می گوید: درخواست نظارت بین المللی بر انتخابات در ایران، بی شرمی است. اما من می گویم:کشتن ابراهیم لطف اللهی در بازداشتگاه اطلاعات در سنندج و نشان دادن قبر بتون شده ی وی به خانواده ای که منتظر آزادی او بودند، کمال بی شرمی است!
من می گویم: کشتن زهرا بنی یعقوب در بازداشتگاه همدان و ممانعت از کشف حقیقت این جنایت، کمال بی شرمی است!
من می گویم: کشتن زهرا کاظمی، کشتن شهید فروهر و همسر بزرگوارش توسط مأموران حاکمیت، باید عرق شرم را بر پیشانی مسئولان کشور بنشاند که نمی نشاند!
از طرفی، ایران به عنوان ناظر بین المللی در انتخابات چند کشور شرکت کرده و اظهار نظر کرده است، چگونه است که حضور ایران به عنوان ناظر بین المللی، خوب است اما نظارت دیگران بر انتخابات ایران، بی شرمی به شمار می آید؟
در بازجویی های کتبی و شفاهی تکرار کردم که ایشانمکرر به مخالفان سیاست هایش توهین می کند. توهین های ایشان به مسئولان سایر کشورها را نیز یادآور شدم و گفتم و نوشتم که: اگر ما بخواهیم فقط جواب اهانت های ایشان در طول این مدت را بدهیم (که شرعا و قانونا چنین حقی داریم) مطمئنا نمی توانیم، چرا که ایشان و نمایندگان شان همچنان به اهانت کردن مشغول اند و تمامی رسانه ها را نیز در اختیار دارند.
البته رفتار و گفتار ایشان به گونه ای است که احتیاجی به توهین دیگران به ایشان نیست. متأسفانه همان گفتارها و رفتارها، موجبات توهین و هتک حیثیت ایشان را به صورتی گسترده فراهم کرده و می کند و البته «خود کرده را تدبیر نیست!»
هردو بازجو با تأکید می گفتند:«شما هر انتقادی از رهبری دارید را خصوصی بنویسید و برای ایشان بفرستید. اگر فکر می کنید که ممکن است نرسد، به خود ما(وزارت اطلاعات) بدهید تا ما برسانیم و رسید بگیریم، ولی از انتشار علنی آن در گفته ها و نوشته ها پرهیز کنید!
من گفتم:« دستور شریعت محمدی(ص) این است که خیرخواهی و اندرز به پیشوایان مسلمانان در خفا و پیش چشم مردم".
یک روز بحث مفصلی در مورد وزارت اطلاعات و «مأموران دروغگو»یش شد!.
بازجوی گفت:«شما به وزارت اطلاعات و مأمورانش اهانت کرده اید».
گفتم:«مطمئنا مأموران دروغگویی در بین شما هست».
گفت:«به خدا قسم آقای قابل؛ کسی که می خواهد به عضویت اطلاعات کشور درآید، از فیلترهای مختلف می گذرد تا از نظر دیانت و تقوا و سایر موارد، تأیید گردد. بسیار بیشتر از سایر ارگان ها حساسیت بخرج داده می شود. آن وقت شما با یک جمله، حیثیت همه را زیر سئوال می برید؟».
گفتم: «از نظر ادبی، بیان "قید" برای تخصیص است. اصطلاحا می گویند؛ "قیود هم مُدخل اند و هم مُخرج". وقتی می گویند:"مأموران دروغگو" یعنی مأموران راستگو را از این حکم خارج می دانند و فقط دروغگویان آن ها را داخل در حکم می دانند. اگر من مقصودم این بود که "همه ی مأموران اطلاعات، دروغگو هستند" می توانستم تصریح کنم که همه ی شما دروغگویید. قبول دارید که جرأت ابراز این سخن را داشته ام. پس اگر آنگونه نگفته ام دلیلش این است که من هم قبول دارم که برخی از مأموران اطلاعاتی، آدم های خوب و اهل مراعات مسائل اند.
پس از آنکه اصرار بر تقوای مأموران از سوی بازجو را دیدم و خود را همچنان متهم به اهانت به مأموران اطلاعات! با پرخاش گفتم:«مگر آنانی که همسر سعید امامی را با آن طرز فجیع شکنجه کرده و بازجویی می کردند و از او می خواستند تا الفاظ رکیک در مورد روابط نامشروع با پسرش یا همکاران همسرش را بر زبان براند و با رکیک ترین وجه به قرآن کریم اهانت کند، مأمور اطلاعاتی نبودند؟
مگر آنان که همکار سعید امامی بودند و اهانت های ناموسی و حیثیتی را می شنیدند، همکاران سابق بازجوها نبودند که برخی از آن ها، شهید فروهر و همسرش را کارد آجین کرده بودند؟
با آن ها چه کردند؟ آیا فقط شش ماه تعلیق برای این جنایت کافی بود؟ حالا هم که می گویند مجددا برای سرکوب معترضان به کار فراخوانده شده اند.
این ها همه نشانه ی تقوای این مأموران اطلاعاتی بوده و هست؟ آن ها از روی تقوا در نوبت قبلی بازداشتم در اوین، شش جلسه ی تمام به من فحش می دادند؟ آن ها از روی تقوا به متهمان مختلف اهانت می کنند؟ در همین بازداشتگاه، یکی از متهمان می گفت:بازجویم از من پرسید؛آن خانمی که پیگیر کارهایت هست، خواهر تو است؟ و وقتی با پاسخ مثبت رو برو می شود، می پرسد:خواهرت ازدواج کرده است؟ و پس از پاسخ منفی به او گفته است؛ نوبت بعد که به اینجا مراجعه کند، دختر از اینجا نخواهد رفت! این هم یک نمونه از مأموران باتقوایی هستند که از فیلترهای مختلف می گذرند؟
در ادامه با اشاره به تراکت؛ «النجاة فی الصدق= نجات شما در راستگویی است» که پیش روی متهمان و بر دیوار نصب می شود، گفتم:
«این تراکت را بردارید و بالای سر خودتان و مسئولان کشور نصب کنید که از صدر تا ذیل، دروغ می گویند. رئیس جمهورتان دروغ می گوید. مقام بالاترش دروغ می گوید مقامات دیگر دروغ می گویند! امام جمعه دروغ می گوید. امام شنبه دروغ می گوید. والله در جمهوری اسلامی، به گونه ای است که دروغ از واجبات شده است! به گفته ی مرحوم پدرم: امامت جمعه یعنی دروغ. امامت جمعه یعنی نفاق. امامت جمعه یعنی فریب!.
با ناراحتی پرسید:«پس چرا خودشان امام جمعه بودند؟».
گفتم: برای اینکه دروغ ها را می فرستادند تا بگوید و او نمی گفت.
گفتم: من به شما ها لطف کردم که تاکنون به پرسش هاتان جواب داده ام. می توانم از نظر قانونی حتی به یک سئوال شما پاسخ ندهم!!
پرسید: برای چه و کدام قانون؟
گفتم:«مگر شما عضو وزارت اطلاعات نیستید
گفت: چرا هستیم.
گفتم:«طبق اصل 57 قانون اساسی، قوای حاکم بر کشور، مستقل از یکدیگرند. شما که جزو قوه ی مجریه هستید، با کدام مجوز قانونی به بازجویی که کاری قضایی است می پردازید؟
گفت:«نیابت قضائی داریم و مقام قضائی به ما مجوز داده است!!».
گفتم:«مقام قضائی بی جا کرده است که به شما نیابت قضائی داده است. مگر مقام قضائی از قانون اساسی بالاتر است و حق نقض قانون اساسی را دارد؟ اساسا کار دستگاه قضائی در واگذاری تحقیقات قضائی به وزارت اطلاعات و پذیرش و انجام آن از سوی وزارت اطلاعات، بر خلاف صریح قانون اساسی است!
درپاسخ به پرسشی که می گفت:«طبق مصوبه ی شورای عالی امنیت ملی، مصاحبه با رسانه های بیگانه، جرم است»
نوشتم: «شورای عالی امنیت ملی، حق قانونگزاری ندارد. تنها مجلس است که می تواند قانونی را تصویب کند. علاوه بر اینکه محروم ساختن ملت از حقوق قانونی خود، بر خلاف قانون اساسی است و مصوبه ی مجلس هم نمی تواند حق مردم را از آنان بگیرد.
چگونه است که همین بی بی سی و تلویزیون های امریکایی در کنفرانس خبری احمدی نژاد و رئیس مجلس و سایر مسئولان حاضر می شوند و پرسش هایی را مطرح کرده و پاسخ می گیرند ولی نوبت ما که می رسد، این رسانه ها استکباری می شوند و ممنوع. اگر حکومتیان حق مصاحبه با رسانه های بیگانه را دارند، همه ی افراد ملت هم دارند و اگر نه، همه باید محروم باشند! در قانون نباید تبعیضی وجود داشته باشد.
اوایل بازجویی، بازجوی اول وقتی به نام آقای میرحسین موسوی اشاره کردم و سوابق و دلبستگی ایشان به نظام جمهوری اسلامی را یادآور شدم، با صدایی کشدار گفت:«او که خائن است."
وقتی پاسخ کتبی او را می نوشتم به این سخن او اشاره کردم و نوشتم:«امروزه کار حاکمیت به آنجا رسیده است که دایره ی مخالفان و معترضان و حتی خائنین را به بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیةالله طالقانی، آیةالله منتظری، آیةالله بهشتی، آیة الله مطهری، آیة الله موسوی اردبیلی، آیةالله صانعی ، شهید رجایی، شهید باکری، شهید همت، آقایان هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، موسوی خوئینی، عبدالله نوری، بهزاد نبوی، ناطق نوری و دهها و صدها نفر از مسئولان رده ی بالای کشور از مجلس و دولت و قوه ی قضائیه کشانده و در روزنامه ی کیهان تحت امر رهبری کشور، هشت ساله ی نخست وزیری مورد تأیید بنیانگذار جمهوری اسلامی و شانزده ساله ی ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی (که سیاستگزار کلی اش طبق قانون اساسی، رهبری فعلی بود) به دوران خیانت بر کشور افزوده می شود، دیگر کسی نمی ماند که خیانت نکرده باشد. حتی خود رهبری هم در این دایره ی خیانت قرار می گیرد. پیش از این نیز دولت موقت و دولت بنی صدر و نیروهای معترض ملی و مذهبی به خیانت متهم می شدند. یک نگاه به لیست طولانی این خائنین ادعایی بیاندازید. آیا مو بر اندام خودتان راست نمی شود؟
من وقتی می دیدم که فردی بی اطلاع از وقایع گذشته، صرفا بخاطر رویکرد غلط رهبری کشور، با این دست و دلبازی، بزرگان کشور خود را متهم به خیانت می کند، تأسفم عمیق تر شد، چرا که می دیدم آقای خامنه ای با ادعای «خواص بی بصیرت» چه چاهی برای خود و پیروان اندک خود می کند. ایشان هرگز به این نمی اندیشد که از جمع یاران همراه، امروز تنها او است که جدا شده و در مسیر مخالف اتوبان، برخلاف می راند و برخلاف آهنگ نوحه خوان و دسته ی زنجیرزن، زنجیر بر پشت خویش فرو می آورد و همگانی را که همگن بر پشت می زنند متهم می کند که «تک می زنند» و نوحه خوان همراه با جمع را متهم می کند که غلط می خواند و فقط ایشان است که آهنگ نوحه را درست می نوازد.
برفرض که با دروغ «مبارزه ی با فساد اقتصادی» پرده ی غفلت بر «فساد سیاسی» خود کشیدید، آیا می توانید مخالفت میرحسین موسوی و بهزاد نبوی و بسیاری از پاکترین افراد به لحاظ اقتصادی و معترض از نظر سیاسی را نیز با این فریب و حیله از میدان به در کنید؟
کاش فریبکاران عالم به این نکته می رسیدند که دور فریب و ریا و دروغ و دغل، برای اهل آن، بسی ناپایدار است، هرچند تقدیرشان این باشد که با دروغ و فریبی دیگر از میدان بیرون رانده شوند و نه با صدق و صفا!
اگر عمری باقی بود و اختیارم در دست، ادامه ی مطلب را در بخش سوم به اطلاع هم میهنان عزیز و آزادیخواهان گرامی خواهم رساند.
آقای خامنه ای حسابش را
از انقلاب و انقلابیون جدا کرده!
آنچه را می خوانید فشرده بخش دوم شرحی است که حجت الاسلام احمد قابل در باره دوران بازجوئی و دادگاهش نوشته است. بخش اول را که قبلا در پیک نت منتشر شده می توانید از اینجا بخوانید.
احمد قابل در بخش دوم می نویسد:
اتهام عمده ی من، انتقاد صریح از رهبری کشور بود. این موضوع بارها و بارها مورد بحث و پرسش قرار گرفت.
در یکی از پرسش ها، بازجو دلایل تقلب در انتخابات را از من پرسید.
نوشتم؛ «چرا آقای خامنه ای با شتاب و قبل از آنکه مهلت شکایت و رسیدگی به شکایات سپری شود و مقامات رسمی و قانونی اعلام نتایج، نتیجه ی قطعی را اعلام کنند، چند ساعت پس از رأی گیری به اظهار نظر پرداخت و با قاطعیت از «صحت و اتقان کامل انتخابات» خبر داد؟ آیا این تخلف قانونی بدون دلیل بود؟ چرا در بین حدود 3200 صندوق انتخاباتی (مجموع صندوق ها در سه استان کشور) که احتمال ختم شدن تعرفه ها در هر 100 صندوق به عدد 100 تنها یک در صد (1%) است، بیش از 500 صندوق معادل 15.6% به عدد صد ختم شده است؟!! کدام عقل سلیمی در تقلبی بودن این نتایج تردید می کند؟
بازجو پرسید: «مگر شما مدعی نیستید که به قانون اساسی و قوانین کشور پایبندید؟ مگر بر اساس قانون انتخابات، شورای نگهبان به عنوان "داور" در قانون نیست؟ چرا به نظر شورای نگهبان احترام نمی گذارید؟.»
پاسخ دادم:«طبق قانون انتخابات، اعضای شورای نگهبان حق حمایت از یک کاندیدا را نداشتند. این در حالی است که 7 نفر از 12 نفر شورای نگهبان، صراحتا و با نام از نامزدی احمدی نژاد حمایت کرده بودند. اول باید همه ی آنان عزل می شدند و سپس افراد بی طرف انتخاب شده و در مقام داوری می نشستند».
بازجو پرسید: ؛«مگر اعضای شورای نگهبان عادل نیستند؟ مگر برای قضاوت، عدالت کافی نیست؟».
پاسخ دادم:«در فقه اسلامی و خصوصا شیعه، یکی از شرایط عدالت است و شرط دیگر "عدم تهمت" است. یعنی داور نباید پیشاپیش به طرفداری از یک سوی دعوا، متهم باشد. شورای نگهبان فاقد این شرط بود و همه ی آنان به طرفداری از دولت، متهم بلکه 7 نفر آنان بر اساس قانون انتخابات، مجرم بودند و به همین خاطر از سوی مراجع و علماء، پیشنهاد یک هیأت بی طرف شد که مورد قبول رهبری واقع نشد! در کجای دنیا، حتی برای بازی های گروهی مثل فوتبال، داور را از تیم رقیب انتخاب می کنند. وقتی در بازی و تفریح، جنین امری ناپسند و نامعقول شمرده می شود، چگونه انتظار دارید که در این صحنه ی جدی زندگی اجتماعی، چنین تصمیم غیرعاقلانه ای را بخش عمده ای از ملت و فرهیختگانش بپذیرند؟علاوه بر آنکه عدالت اکثریت شورای نگهبان زیر سئوال است و من و همفکرانم آنان را عادل نمی دانیم.
بازجومن پرسید: «چرا همراه با دشمنان قسم خورده ی انقلاب، ستون خیمه ی انقلاب و نظام، یعنی ولایت فقیه و رهبری را مورد هدف قرار می دهید؟»
در پاسخ نوشتم:«چه کسی گفته که انقلاب و نظام همچون خیمه ای است که بر یک ستون استوار است؟ من انقلاب و نظام پیشنهادی قانون اساسی را همچون ساختمان محکمی ارزیابی می کنم که بر ستون های مختلفی قرار گرفته و اصلی ترین و بنیادی ترین ستون آن "حق حاکمیت ملت" است که در اصل 56 بر آن تصریح شده است و ولایت فقیه نیز زیرمجموعه ی حق حاکمیت مطلقه ی ملت است و کوچکترین حق تخلف از خواست ملت را ندارد و باید توسط مجلس خبرگانی که حقیقتا نماینده ی ملت اند، دائما کنترل شود و اگر برخلاف خواست ملت و قانون اساسی اقدام کرد، او را استیضاح کنند و در صورت عدم توجه، عزل کنند.
البته یکی از ستون های فرعی این نظام، ولایت فقیه است. مسئولیت های مهمی که بر عهده ی ولی فقیه است، مراقبت همیشگی و نقد مستمر این مقام را لازم می گرداند، تا با سوء استفاده از مقام و موقعیت، بر خلاف قانون اساسی و قوانین کشور، حق حاکمیت ملت را سلب نکند و در اختیار خویش یا گروه خاصی قرار ندهد(که صراحتا در اصل 56 به آن هشدار داده شده است) و این مراقبت با نقد و انتقاد همیشگی همه ی آحاد ملت و رسانه های آزاد، تأمین می شود که متأسفانه حاکمیت کنونی مانع آن شده و می شوند. عدم مراقبت است که منجر به سلب حق حاکمیت ملت و استبداد و دیکتاتوری می شود. تصور نمی کنید که امثال من، خطرات انجام وظیفه را به جان می خرند و انواع محرومیت ها را تحمل می کنند تا حقوق ملت مورد دستبرد حاکمان قرار نگیرد و گرفتار استبداد نشویم؟.
بازجو گفت: وجدانا صلاح نبود برای مراسم تشییع آقای منتظری شما به قم برسید. با زبان تند و تیزی که داری حتما سخنرانی می کردی و هم کار ما را خراب می کردی و هم کار خودت را!
گفت: از تشییع و تدفین ایشان خبر داری؟
گفتم: نه. من در بازداشتگاه بودم. استقبال چطوری بود؟
گفت: خودشان می گویند بین 500000 تا یک میلیون نفر بودند. آقا(رهبری) هم بیانیه دادند و دستوردادند که هرجای حرم حضرت معصومه که خانواده ی مرحوم مایلند، دفن کنند. آن ها هم کنار قبر شهید محمد منتظری دفن کردند.
پرسید بیانیه ی آقا را دیده ای؟!
گفتم: من از کجا باید می دیدم؟
رفت و بیانیه را آورد و به من داد تا بخوانم. پس از آن پرسید: نظرت چیست؟
گفتم: کاش یک دهم این نوشته و احترام را در زمان حیات ایشان مراعات می کردند!
گفت: رهبری در این قضیه احترام کردند ولی چشمت روز بد نبیند، تا بخواهی، اهانت کردند. هتاکی کردند. فحش دادند و بد و بیراه گفتند. هیچ چیز برای هیچ کس نگذاشتند!
دل پری داشت و من بی خبر را از مطالبی مطلع می کرد که بسیار مشتاق دانستن آن ها بودم. در آن بی خبری، فرصت مغتنمی بود تا تسلایی پیدا کنم و از قدردانی ملت از پیر فرزانه ای دلشاد شوم که همه ی هستی اش را برای دفاع از آزادی و حقوق انسان ها فدا کرده بود. روحش شاد و ملت و میهنش قرین پیروزی و بهروزی و شادکامی باد.
بازجو پرسید:«به نظر شما چه کسانی باعث عزل آیة الله منتظری شدند؟».
نوشتم: «دو گروه در دو نهاد آن روزگار مستقر بودند که هریک با انگیزه ی خاص خود با دیگری همکاری می کرد تا آیةالله منتظری را برکنار کرده و گزینه ی مطلوب خویش را جایگزین کند. یک گروه در وزارت اطلاعات به رهبری ری شهری و گروه دیگر در دفتر آیة الله خمینی. هردو از مخالفت رهبری وقت با انتخاب مجلس خبرگان در مورد قائم مقام رهبری، خبر داشتند. شاید برخی از آنان، خدمت به انقلاب و نظام را در این می دانستند که "مطلوب رهبری" را رقم بزنند که نتیجه اش عزل قائم مقام رهبری بود. البته آقای ری شهری و تیمش گمان می کردند که در صورت عزل آیة الله منتظری، نوبت به انتخاب آقای مشکینی می رسد و با توجه به سیاسی نبودن ایشان، عملا رهبری کشور به داماد ایشان یعنی ری شهری می رسد که با تجربه ی وزارت اطلاعات و همراهانی چون سعید امامی و همفکران و یارانش، می تواند کشور را مدیریت کند. برخی افراد در بیت رهبری وقت نیز به تصور گنجاندن نام "حاج احمد آقا خمینی" در شورای رهبری، تصور می کردند که با اشراف تامی که ایشان بر تصمیم گیری های کشور تا آن زمان داشت و نزدیک ترین فرد به بنیانگذار جمهوری اسلامی و تصمیمات ایشان بود، عملا رهبری کشور در همان بیت باقی خواهد ماند و از اقتدار آنان کاسته نخواهد شد! البته هردو گروه ناکام ماندند و قرعه به نام آقای خامنه ای افتاد که نقش مستقیمی در عزل آیة الله منتظری نداشت.»
در یک نوبت دیگر نوشتم: «مگر آقای خامنه ای در خطبه های نمازجمعه اش نگفت:همه ی آنانی که رأی آورده یا رأی نیاورده اند، جزو خانواده ی انقلاب اند؟مگر این بخش از خانواده، بر اساس همان آمار دروغ، بیش از نیمی از رأی بخش پیروز را ندارد؟ چرا 7 کانال تلویزیونی داخلی، تماما در اختیار یک بخش است و حتی یک ساعت به صورت اختیاری، یک کانال تلویزیونی را هم به مخالفان نمی دهند تا از خود دفاع کنند؟ این چگونه پدری است که بر این تقسم ناعادلانه ی فرصت های رسانه ای در درون خانواده ی انقلاب و نظام در تمامی این دوران، چشم بسته یا عملا به این بی عدالتی حکم می کند؟ اگر پدری بین فرزندان خود چنین تبعیضی روا دارد، دیگران او را سرزنش نمی کنند و این را بی عدالتی نمی دانند؟ مگر آقای خامنه ای نمی گوید که؛ "مخالفان عددی نیستند. صفرند و در برابر دریای عظیم ملت، به حساب نمی آیند". اگر این مطلب را واقعا اعتقاد دارند، چرا مجوز راهپیمایی به معترضان نمی دهند؟ اگر واقعا صفرند یا عدد کمی هستند، نباید از طرح درخواست مجوز راهپیمایی، رنگ از رخساره شان بپرد. یک بار باید مجوز بدهند تا این عدد کم، به میدان بیاید. آن گاه برای خود معترضان ثابت خواهد شد که عددشان اندک است. آبرویشان پیش شما و ملت از بین رفته و طبیعتا رسوا می شوند! اگر اینگونه که ایشان می گوید نیست(که نیست) معلوم می شود که این ها صفرهای قبل از یک نیستند و صفرهای پس از یک اند، که اگر یکی از آن ها کم کنید، همه ی صفرها به 9 تبدیل می شوند! نمایش این صفرها در روز 25 خرداد 88 در زیر بارانی از تهدیدهای دادستانی و نیروی انتظامی و بسیج و سپاه و اطلاعات، آنچنان چشم حاکمیت را خیره کرد که هنوز از برق آن می هراسند و جرأت دادن مجوز به معترضان را از حاکمیت گرفته است.
من آقای خامنه ای را رهبر وابسته به جناح راست می دانم. ایشان می گوید: درخواست نظارت بین المللی بر انتخابات در ایران، بی شرمی است. اما من می گویم:کشتن ابراهیم لطف اللهی در بازداشتگاه اطلاعات در سنندج و نشان دادن قبر بتون شده ی وی به خانواده ای که منتظر آزادی او بودند، کمال بی شرمی است!
من می گویم: کشتن زهرا بنی یعقوب در بازداشتگاه همدان و ممانعت از کشف حقیقت این جنایت، کمال بی شرمی است!
من می گویم: کشتن زهرا کاظمی، کشتن شهید فروهر و همسر بزرگوارش توسط مأموران حاکمیت، باید عرق شرم را بر پیشانی مسئولان کشور بنشاند که نمی نشاند!
از طرفی، ایران به عنوان ناظر بین المللی در انتخابات چند کشور شرکت کرده و اظهار نظر کرده است، چگونه است که حضور ایران به عنوان ناظر بین المللی، خوب است اما نظارت دیگران بر انتخابات ایران، بی شرمی به شمار می آید؟
در بازجویی های کتبی و شفاهی تکرار کردم که ایشانمکرر به مخالفان سیاست هایش توهین می کند. توهین های ایشان به مسئولان سایر کشورها را نیز یادآور شدم و گفتم و نوشتم که: اگر ما بخواهیم فقط جواب اهانت های ایشان در طول این مدت را بدهیم (که شرعا و قانونا چنین حقی داریم) مطمئنا نمی توانیم، چرا که ایشان و نمایندگان شان همچنان به اهانت کردن مشغول اند و تمامی رسانه ها را نیز در اختیار دارند.
البته رفتار و گفتار ایشان به گونه ای است که احتیاجی به توهین دیگران به ایشان نیست. متأسفانه همان گفتارها و رفتارها، موجبات توهین و هتک حیثیت ایشان را به صورتی گسترده فراهم کرده و می کند و البته «خود کرده را تدبیر نیست!»
هردو بازجو با تأکید می گفتند:«شما هر انتقادی از رهبری دارید را خصوصی بنویسید و برای ایشان بفرستید. اگر فکر می کنید که ممکن است نرسد، به خود ما(وزارت اطلاعات) بدهید تا ما برسانیم و رسید بگیریم، ولی از انتشار علنی آن در گفته ها و نوشته ها پرهیز کنید!
من گفتم:« دستور شریعت محمدی(ص) این است که خیرخواهی و اندرز به پیشوایان مسلمانان در خفا و پیش چشم مردم".
یک روز بحث مفصلی در مورد وزارت اطلاعات و «مأموران دروغگو»یش شد!.
بازجوی گفت:«شما به وزارت اطلاعات و مأمورانش اهانت کرده اید».
گفتم:«مطمئنا مأموران دروغگویی در بین شما هست».
گفت:«به خدا قسم آقای قابل؛ کسی که می خواهد به عضویت اطلاعات کشور درآید، از فیلترهای مختلف می گذرد تا از نظر دیانت و تقوا و سایر موارد، تأیید گردد. بسیار بیشتر از سایر ارگان ها حساسیت بخرج داده می شود. آن وقت شما با یک جمله، حیثیت همه را زیر سئوال می برید؟».
گفتم: «از نظر ادبی، بیان "قید" برای تخصیص است. اصطلاحا می گویند؛ "قیود هم مُدخل اند و هم مُخرج". وقتی می گویند:"مأموران دروغگو" یعنی مأموران راستگو را از این حکم خارج می دانند و فقط دروغگویان آن ها را داخل در حکم می دانند. اگر من مقصودم این بود که "همه ی مأموران اطلاعات، دروغگو هستند" می توانستم تصریح کنم که همه ی شما دروغگویید. قبول دارید که جرأت ابراز این سخن را داشته ام. پس اگر آنگونه نگفته ام دلیلش این است که من هم قبول دارم که برخی از مأموران اطلاعاتی، آدم های خوب و اهل مراعات مسائل اند.
پس از آنکه اصرار بر تقوای مأموران از سوی بازجو را دیدم و خود را همچنان متهم به اهانت به مأموران اطلاعات! با پرخاش گفتم:«مگر آنانی که همسر سعید امامی را با آن طرز فجیع شکنجه کرده و بازجویی می کردند و از او می خواستند تا الفاظ رکیک در مورد روابط نامشروع با پسرش یا همکاران همسرش را بر زبان براند و با رکیک ترین وجه به قرآن کریم اهانت کند، مأمور اطلاعاتی نبودند؟
مگر آنان که همکار سعید امامی بودند و اهانت های ناموسی و حیثیتی را می شنیدند، همکاران سابق بازجوها نبودند که برخی از آن ها، شهید فروهر و همسرش را کارد آجین کرده بودند؟
با آن ها چه کردند؟ آیا فقط شش ماه تعلیق برای این جنایت کافی بود؟ حالا هم که می گویند مجددا برای سرکوب معترضان به کار فراخوانده شده اند.
این ها همه نشانه ی تقوای این مأموران اطلاعاتی بوده و هست؟ آن ها از روی تقوا در نوبت قبلی بازداشتم در اوین، شش جلسه ی تمام به من فحش می دادند؟ آن ها از روی تقوا به متهمان مختلف اهانت می کنند؟ در همین بازداشتگاه، یکی از متهمان می گفت:بازجویم از من پرسید؛آن خانمی که پیگیر کارهایت هست، خواهر تو است؟ و وقتی با پاسخ مثبت رو برو می شود، می پرسد:خواهرت ازدواج کرده است؟ و پس از پاسخ منفی به او گفته است؛ نوبت بعد که به اینجا مراجعه کند، دختر از اینجا نخواهد رفت! این هم یک نمونه از مأموران باتقوایی هستند که از فیلترهای مختلف می گذرند؟
در ادامه با اشاره به تراکت؛ «النجاة فی الصدق= نجات شما در راستگویی است» که پیش روی متهمان و بر دیوار نصب می شود، گفتم:
«این تراکت را بردارید و بالای سر خودتان و مسئولان کشور نصب کنید که از صدر تا ذیل، دروغ می گویند. رئیس جمهورتان دروغ می گوید. مقام بالاترش دروغ می گوید مقامات دیگر دروغ می گویند! امام جمعه دروغ می گوید. امام شنبه دروغ می گوید. والله در جمهوری اسلامی، به گونه ای است که دروغ از واجبات شده است! به گفته ی مرحوم پدرم: امامت جمعه یعنی دروغ. امامت جمعه یعنی نفاق. امامت جمعه یعنی فریب!.
با ناراحتی پرسید:«پس چرا خودشان امام جمعه بودند؟».
گفتم: برای اینکه دروغ ها را می فرستادند تا بگوید و او نمی گفت.
گفتم: من به شما ها لطف کردم که تاکنون به پرسش هاتان جواب داده ام. می توانم از نظر قانونی حتی به یک سئوال شما پاسخ ندهم!!
پرسید: برای چه و کدام قانون؟
گفتم:«مگر شما عضو وزارت اطلاعات نیستید
گفت: چرا هستیم.
گفتم:«طبق اصل 57 قانون اساسی، قوای حاکم بر کشور، مستقل از یکدیگرند. شما که جزو قوه ی مجریه هستید، با کدام مجوز قانونی به بازجویی که کاری قضایی است می پردازید؟
گفت:«نیابت قضائی داریم و مقام قضائی به ما مجوز داده است!!».
گفتم:«مقام قضائی بی جا کرده است که به شما نیابت قضائی داده است. مگر مقام قضائی از قانون اساسی بالاتر است و حق نقض قانون اساسی را دارد؟ اساسا کار دستگاه قضائی در واگذاری تحقیقات قضائی به وزارت اطلاعات و پذیرش و انجام آن از سوی وزارت اطلاعات، بر خلاف صریح قانون اساسی است!
درپاسخ به پرسشی که می گفت:«طبق مصوبه ی شورای عالی امنیت ملی، مصاحبه با رسانه های بیگانه، جرم است»
نوشتم: «شورای عالی امنیت ملی، حق قانونگزاری ندارد. تنها مجلس است که می تواند قانونی را تصویب کند. علاوه بر اینکه محروم ساختن ملت از حقوق قانونی خود، بر خلاف قانون اساسی است و مصوبه ی مجلس هم نمی تواند حق مردم را از آنان بگیرد.
چگونه است که همین بی بی سی و تلویزیون های امریکایی در کنفرانس خبری احمدی نژاد و رئیس مجلس و سایر مسئولان حاضر می شوند و پرسش هایی را مطرح کرده و پاسخ می گیرند ولی نوبت ما که می رسد، این رسانه ها استکباری می شوند و ممنوع. اگر حکومتیان حق مصاحبه با رسانه های بیگانه را دارند، همه ی افراد ملت هم دارند و اگر نه، همه باید محروم باشند! در قانون نباید تبعیضی وجود داشته باشد.
اوایل بازجویی، بازجوی اول وقتی به نام آقای میرحسین موسوی اشاره کردم و سوابق و دلبستگی ایشان به نظام جمهوری اسلامی را یادآور شدم، با صدایی کشدار گفت:«او که خائن است."
وقتی پاسخ کتبی او را می نوشتم به این سخن او اشاره کردم و نوشتم:«امروزه کار حاکمیت به آنجا رسیده است که دایره ی مخالفان و معترضان و حتی خائنین را به بیت بنیانگذار جمهوری اسلامی، آیةالله طالقانی، آیةالله منتظری، آیةالله بهشتی، آیة الله مطهری، آیة الله موسوی اردبیلی، آیةالله صانعی ، شهید رجایی، شهید باکری، شهید همت، آقایان هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی، موسوی خوئینی، عبدالله نوری، بهزاد نبوی، ناطق نوری و دهها و صدها نفر از مسئولان رده ی بالای کشور از مجلس و دولت و قوه ی قضائیه کشانده و در روزنامه ی کیهان تحت امر رهبری کشور، هشت ساله ی نخست وزیری مورد تأیید بنیانگذار جمهوری اسلامی و شانزده ساله ی ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی (که سیاستگزار کلی اش طبق قانون اساسی، رهبری فعلی بود) به دوران خیانت بر کشور افزوده می شود، دیگر کسی نمی ماند که خیانت نکرده باشد. حتی خود رهبری هم در این دایره ی خیانت قرار می گیرد. پیش از این نیز دولت موقت و دولت بنی صدر و نیروهای معترض ملی و مذهبی به خیانت متهم می شدند. یک نگاه به لیست طولانی این خائنین ادعایی بیاندازید. آیا مو بر اندام خودتان راست نمی شود؟
من وقتی می دیدم که فردی بی اطلاع از وقایع گذشته، صرفا بخاطر رویکرد غلط رهبری کشور، با این دست و دلبازی، بزرگان کشور خود را متهم به خیانت می کند، تأسفم عمیق تر شد، چرا که می دیدم آقای خامنه ای با ادعای «خواص بی بصیرت» چه چاهی برای خود و پیروان اندک خود می کند. ایشان هرگز به این نمی اندیشد که از جمع یاران همراه، امروز تنها او است که جدا شده و در مسیر مخالف اتوبان، برخلاف می راند و برخلاف آهنگ نوحه خوان و دسته ی زنجیرزن، زنجیر بر پشت خویش فرو می آورد و همگانی را که همگن بر پشت می زنند متهم می کند که «تک می زنند» و نوحه خوان همراه با جمع را متهم می کند که غلط می خواند و فقط ایشان است که آهنگ نوحه را درست می نوازد.
برفرض که با دروغ «مبارزه ی با فساد اقتصادی» پرده ی غفلت بر «فساد سیاسی» خود کشیدید، آیا می توانید مخالفت میرحسین موسوی و بهزاد نبوی و بسیاری از پاکترین افراد به لحاظ اقتصادی و معترض از نظر سیاسی را نیز با این فریب و حیله از میدان به در کنید؟
کاش فریبکاران عالم به این نکته می رسیدند که دور فریب و ریا و دروغ و دغل، برای اهل آن، بسی ناپایدار است، هرچند تقدیرشان این باشد که با دروغ و فریبی دیگر از میدان بیرون رانده شوند و نه با صدق و صفا!
اگر عمری باقی بود و اختیارم در دست، ادامه ی مطلب را در بخش سوم به اطلاع هم میهنان عزیز و آزادیخواهان گرامی خواهم رساند.
Subscribe to:
Posts (Atom)