Saturday, January 23, 2010

خود کرده را تدبیر هست؟

سرنوشت 21نویسنده
نامه اعتراضی به علی خامنه ای



حمید تکاپو، گزارشی درباره نامه هائی که طی دو دهه اخیر، پیرامون معضلات کشور، شیوه رهبری او، جنایاتی که در زندان ها صورت گرفته و ... به علی خامنه ای نوشته شده و سرنوشتی که نویسندگان این نامه ها پیدا کرده اند تهیه و در روزنت جرس منتشر کرده است.

با آنکه این گزارش روی نامه های محمد نوری زاد، احمد زیدآبادی، محمد ملکی و حشمت الله طبرزدی به علی خامنه ای متمرکز است، اما لینک 21 نامه ای که به خامنه ای نوشته شده در پایان این گزارش اعلام شده است. لیست این نامه ها را از همان گزارش در زیر می آوریم و متن گزارش حمید تکاپو را میتوانید از اینجا بخوانید.



۱- نامه سرگشاده احمد قابل به خامنه‌ای مورخ ۱۰ خرداد ۱۳۸۴

۲- نامه سرگشاده محمد نوریزاد به خامنه‌ای مورخ ۲۹ خرداد ۱۳۸۸

۳- نامه سعیدی سیرجانی به خامنه‌ای مورخ تیر ماه ۱۳۷۳

۴-نامه سرگشاده دکتر قاسم شعله‌سعدی به خامنه‌ای مورخ آذر ۱۳۸۱

۵- نامه سرگشاده دکتر محسن سازگارا به خامنه ای مورخ ۲۹ بهمن ۱۳۸۷

۶- نامه نورالدین کیانوری به خامنه‌ای مورخ ۱۶ بهمن ۱۳۶۸

۷- استعفانامه سرگشاده آیت‌الله طاهری به خامنه‌ای مورخ ۱۸ تیر ۱۳۸۱

۸- نامه سرگشاده دوم سید ابراهیم نبوی به خامنه‌ای مورخ ۱۳ آبان ۱۳۸۸

۹- نامه سرگشاده امیرفرشاد ابراهیمی به خامنه‌ای مورخ ۲۶ آوریل ۲۰۰۳

۱۰- نامه سرگشاده دکتر عبدالکریم سروش به خامنه‌ای مورخ ۱۹ شهریور ۱۳۸۸

۱۱- نامه سرگشاده اکبر اعلمی نماینده به خامنه‌ای مورخ ۱۲خرداد ۱۳۸۸

۱۲- نامه سرگشاده دکتر پیام فاضل به خامنه‌ای مورخ ۲۲ مرداد ۱۳۸۸

۱۳- نامه سرگشاده عبدالعلی بازرگان به خامنه‌ای مورخ تیر ۱۳۸۸

۱۴- در این زمینه می توان به نامه های سرگشادۀ بابک داد، مسیح علی نژاد، ۲۷ تن از اساتید دانشگاه، یک بسیجی سابق، انجمن مطالعات خاورمیانه، بیش از ۸۸ تن از اساتید دانشکده فنی دانشگاه تهران، یک فرهنگی و تعدادی از فرماندهان سابق جنگ نیز اشاره کرد.

۱۵- نامه سرگشاده احمدزیدآبادی به خامنه‌ای مورخ ۲۲ فروردین ۱۳۸۸

۱۶- نامه احمد قابل – همان منبع

۱۷-نامه سرگشاده احمد قابل به خامنه ای مورخ فروردین ۱۳۸۷

۱۸- نامه سرگشاده احمد قابل به خامنه ای مورخ بهمن ۱۳۸۷

۱۹- نامه سرگشاده دکتر محمد ملکی به خامنه ای در اردیبهشت ۱۳۸۷

۲۰- نامه نوری زاد- همان منبع

۲۱- نامه مهندس حشمت الله طبرزدی به خامنه ای مورخ ۲۵ اسفند ۱۳۸۷

پیام تاج زاده از زندان

پیام تاج زاده از زندان
همه ما در اینجا
از ادامه مناظره ها حمایت می کنیم



مصطفی تاجزاده طی پیامی از داخل زندان، نظر خود را درباره مناظره هائی که صدا و سیما آغاز کرده مطرح کرد. این پیام، پیش از آخرین برنامه مناظره ای صدا و سیما به خارج از زندان رسانده شده است. مناظره ای که در حقیقت برای نفی و دفع مناظره جواد اطاعت و زاکانی با حضور روح الله حسینیان برگزار شده است.

پیام تاج زاده چنین بوده است:

در دو هفته اول بازداشت، به صورت مکتوب توجیه کردم که برای ایجاد آرامش، زمینه گفتگو را فراهم کنند و توضیح دادم که صدا و سیما می‌تواند با برگزاری مناظره‌ها و گفتگوهای آزاد و سازنده و با حضور نمایندگان دو جناح زمینه بازگشت اعتماد به جامعه، آرام شدن فضا و جلوگیری از انجام فعالیت‌های خلاف احتمالی را فراهم کند. بعداً مطلع شدیم که سایرین هم پیشنهادهای مشابهی به آقایان داده‌‌اند و بخصوص آقای امین‌زاده دوبار به تفصیل طرحی برای ایجاد زمینه گفتگوی سالم میان دو جناح را در سلول نوشته و به کارشناسان(بخوانید بازجویان) داده بود. کاش همان زمان به این دلسوزی‌ها توجه می‌کردند و به جای تشدید فضای امنیتی، زمینه بحث و نقد سالم را با حضور نمایندگان دو جناح فراهم می‌کردند. گرچه هفت ماه تأخیر شد و هرچند که افراد خاص به مناظره‌ها دعوت می‌شوند، با این وجود مناظره‌ها اقدام مثبتی است و مناسب است تداوم یابد و به گفتگوی نمایندگان واقعی دو جناح و در همه زمینه‌ها تبدیل شود. موضع آقای حسین شریعتمداری و کیهان هم قابل ملاحظه است. وی پس از شرکت در مناظره در موضعی غیراخلاقی پرچمدار مخالفت با مناظره‌ها شده و همراه با خشونت‌طلبان تلاش می‌کند که مانع تداوم این برنامه شود.

فلاحیان- مصباح یزدی- محسنی اژه ای- بادامچیان- خوشوقت







فلاحیان- مصباح یزدی- محسنی اژه ای- بادامچیان- خوشوقت
شورای 5 نفره
فرمان قتل سیداحمد خمینی



در این روزها که ترور خواهر زاده موسوی و علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه مطرح است و این بار نه سیاسیون و روشنفکران، بلکه توده مردم ایران انگشت اتهام را به سوی کانون قدرت دراز کرده و آنجا را مرکز صدور فرامین ترور و قتل و انفجار می دانند، یکبار دیگر می توان نگاهی انداخت به مستنداتی که درباره قتل سید احمد خمینی – یادگار امام- وجود دارد و در "ویکی پدیا" روی شبکه اینترنت قابل دسترسی است. آنها که فرمان قتل او را دادند، تا وقتی آیت الله خمینی زنده بود، هر زمان که شانس آورده و احمدخمینی برایشان از امام وقت می گرفت، هنگام ورود به بیت آیت الله خمینی، دست احمد خمینی را می بوسیدند. اما همین دست بوسان قدرت، آن زمان که دست کس دیگری را می بوسیدند – علی خامنه ای- فتوای قتل احمدخمینی را صادر کردند. آیا، بی مشورت با علی خامنه ای و کسب اجازه از او چنین کردند؟ باور کردنی نیست.

بنابراین، آنها که به احمد خمینی رحم نکردند، به خواهر زاده موسوی و یا فلان استاد دانشگاه و یا حتی موسوی و کروبی رحم خواهند کرد؟ تمام رویدادهای گذشته می گوید خیر. بنابراین آنچه که دست آنها را از پشت بسته، قدرت مردمی است که در خیابان ها هستند. تمام توحشی که نیروهای سرکوبگر،- بموجب فرامین صادر شده از بالا - از خود نشان میدهند، برای گریز از سقوط و پس دادن حساب های گذشته است. حتی پس دادن حساب کهریزک و قتل های خیابانی 7 ماه گذشته! کافی است از حضور خیابانی مردم کاسته شود تا آستین ها را برای قتل های تازه آغاز کنند.





قتل یادگار امام



سید احمد خمینی (۱۳۲۴ — ۲۷ اسفند ۱۳۷۳)، دومین فرزند پسر آیت‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.

سید احمد خمینی در اسفند ۱۳۲۴ شمسی در شهر قم متولد شد و در ۲۷ اسفند ۱۳۷۳ خورشیدی در تهران درگذشت و در آرامگاه روح‌الله خمینی در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

احمد خمینی در سال‌های پس از انقلاب در سازماندهی روابط روح‌الله خمینی با مسئولان نقش مهمی داشت.[۱] از میان این نقش‌ها، نقش وی در برکناری آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری و نگارش نامه سرگشاده‌ای که با عنوان رنجنامه منتشر شد، بسیار پررنگ بوده‌است.

حاج احمد از خود سه فرزند به نام‌های سید حسن خمینی، سید یاسر خمینی و سید علی خمینی به جا گذاشت. پسر بزرگ وی سید حسن خمینی نام دارد که اکنون تولیت آرامگاه روح‌الله خمینی را بر عهده دارد. همسر او نیز آثار خمینی را جمع‌آوری نموده‌است.

مرگ مشکوک

بعد از مرگ ناگهانی احمد خمینی در ۲۷ اسفند ۱۳۷۳ که بر اساس اعلام منابع دولتی، بر اثر سکته قلبی اعلام شد، شایعاتی در مورد طبیعی نبودن مرگ وی وجود داشت، تا این که بعد از ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای پاییز ۱۳۷۷ و بحث‌هایی که در این زمینه در مطبوعات ایران از سوی دوم خردادی‌ها و رقبایشان جریان داشت، عماد الدین باقی از چهره‌های مطبوعاتی، مدعی شد که سید حسن خمینی پسر احمد خمینی به وی گفته‌است که حجت‌الاسلام نیازی رئیس دادگاه نیروهای مسلح که پرونده رسیدگی به این ماجرا به وی سپرده شده بود، در دیداری با او (سیدحسن خمینی) گفته‌است که مجرمان قتل‌های زنجیره‌ای گفته‌اند که احمد خمینی توسط محفل قتل‌های زنجیره‌ای کشته شده‌ است. این حرف‌ها را عمادالدین باقی در یک جلسه گفتگو و مناظره در جمع دانشجویان در اصفهان که قرار بود فلاحیان هم در آن شرکت کند اظهار داشته بود. این گفته او از سوی نیازی تکذیب شد و او به اتهام نشر اکاذیب تحت تعقیب قرار گرفت .عماد الدین باقی از سید حسن خمینی خواستار شد که در زمینهٔ درستی یا نادرستی گفته‌های او اظهار نظر کند. که سید حسن خمینی در نامه‌ای، درستی اظهارات عمادالدین باقی را تایید کرد.[۲][۳]

دکتر جمشید پرتوی، متخصص قلب و پزشک سید احمد خمینی نیز در ۱۰ دی ۱۳۷۷ در تهران و در منزل مسکونی‌اش کشته شد.[۳] بعدها سعید امامی در اعترافات خویش پیرامون قتل سید احمد خمینی به نکات تازه‌ای اشاره کرد[۴]:



وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت می‏کند. آن را ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت‌ وآمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقات‌های ایشان نوار تهیه کنید .ما هم بمدت یکسال همین کار را کردیم. متاسفانه حاج احمد آقا به راه یک‌طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد، مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد، همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیت‌‏الله مصباح [یزدی] رفتیم، آقایان محسنی اژه‌ای و بادامچیان هم آنجا بودند، البته بعدا حاج آقا خوشوقت هم از بیت رهبری آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت می‏کنند، رحم کرد.



نقل از ویکیپدیا



1- علی فلاحیان وزیر اطلاعات اسبق اکنون عضو مجلس خبرگان رهبری است

2- مصباح یزدی، عضو مجلس خبرگان و رهبری کننده حجتیه

3- محسنی اژه ای اکنون دادستان کل کشور است.

4- بادامچیان، عضو ارشد رهبری موتلفه اسلامی و نماینده مجلس هشتم

5- آیت الله خوشوقت عضو مجلس خبرگان رهبری



این 5 تن، بویژه مصباح یزدی و خوشوقت، در صدور فتوای قتل های زنجیره ای که از زمان ترور دکتر کاظم سامی آغاز شد نقش مستقیم داشته اند و مجریان فرامین آنها، بعدها قوه مجریه را دراختیار گرفتند. از احمدی نژاد تا مشاوران و معاونان و همکاران نزدیک وی.

تردید نیست که آنها و برخی روحانیون دیگر در ماجرای قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367 نیز نقش اصلی را داشتند، که تاریخ با اسناد آن را ثابت خواهد کرد.

فرمانده نیروی انتظامی



از این پس با معترضان مدارا نخواهیم کرد

اکبر گنجی، یکبار دیگر

اکبر گنجی، یکبار دیگر
آب به آسیاب سرکوب می ریزد
محمد آقازاده



می خواهم با صراحت بنویسم و هزینه این صراحت را بپردازم که اکبر گنجی نه تنها مدافع جنبش سبز ایران نیست، بلکه با نعل وارونه ای که می زند راه های سرکوب این جنبش را هموار می کند. این نویسنده جنجالی یکبار با چابکدستی، با جدا کردن هاشمی رفسنجانی از اصلاح طلبان توانست جانی دوباره به سپاه حیرت زده محافظه کاران بدهد و زمینه کافی برای از پا در آوردن اصلاح طلبان بوجود آورد. آنها که فضای پیش از انتخابات مجلس ششم را به یاد دارند بخوبی می دانند با حمایت همه جانبه مردم و نخبگان درون حاکمیت، باد بر بادبان اصلاح طلبان وزیدن گرفت٬ همه چیز مهیای دستیابی به دستاوردهای واقعی بود. اما با مقالات گنجی و حذف هاشمی از مجلس ششم، با منفعل کردن بخشی از نخبگان و مردم این باد بر بادبان جناح راست وزیدن گرفت. گنجی بخوبی توانست اصلاحات را زمین گیرکند.

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری او بر طبل تحریم کوبید. اما در داخل کشور هیچکس این فراخوان را جدی نگرفت٬ جنبش سبز ناگهان پاگرفت، مردم به خیابان ها آمدند و همه ایران سبز شد. انتخابات برگزار شد و مردم باز بدنبال رای خود- بخوانید اصلاحات واقعی – بودند. جناح حاکم نتوانست رای دهندگان ناراضی را قانع کند. مردم از راههای مدنی و به صورت مسالمت آمیز دمی از تمنای اصلاحات واقعی عقب ننشسته اند٬ میر حسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی توانستند با عقلانیت و درایت تجربه صد سال اخیر کنش های سیاسی را در رفتار خود متبلور کنند. بسیاری جان از دست دادند٬ به زندان افتادند و بسیاری دیگر در فضای پر التهاب گامی از نوشتن و فعالیت بر نداشتند. بیانیه هفدهم موسوی راهی جدید بر روی جامعه گشود. همه کوشیدند این مسیر را گام به گام به سوی فضای عقلانی تر و آزادتر همواره کنند. ناگهان گنجی دوباره با یادداشت ها و مصاحبه های تند و تیز خود از راه رسید تا فضای دیروز را امروز هم تکرارکند.

صاحب این قلم تردید ندارد نظام سرمایه داری با جنبش اصلاحی مردم ایران مخالفت ذاتی دارد. نمی خواهد الگوی موفقی از دمکراسی بومی در منطقه خاورمیانه پا بگیرد. گنجی طرفدار این نظام است٬ در نوشته های او هیچ رد پایی از طرفداری از محرومان و فرو دستان نمی توان یافت. حقوق بشری که مورد حمایت اش قرار دارد انتزاعی و در چهارچوبی قرار دارد که نظام سرمایه داری آنرا می طلبد. گنجی در نوشته هایش موسوی٬ خاتمی و کروبی را مورد هجوم قرار می دهد٬ همانگونه که هاشمی را در هنگامه جنبش اصلاحی مورد هجوم قرار داد. وی هیچ دشمنی شخصی با این نام ها ندارد. تنها با آنهایی می ستیزد که می توانند جنبش را به پیش ببرند و پیروزیش را تضمین کنند. او هیچ دلیل اخلاقی ندارد که خود را سخنگوی جنبش سبز بداند چرا که ذات این جنبش با "رای من کجاست؟" گره خورده است و او با اساس رای دادن مخالف بود. امروز اگر با مبانی و ارزش هایی چالش می کند که اکثریت جامعه دل در گروی آن دارند، نه به دلیل مخالفت واقعی با این مبانی است٬ این مخالفت به این دلیل طرح می شود که جنبش سبز در آستانه پیروزی شکست بخورد .بی تردید این داوری بر بسیاری گران خواهد آمد و صاحب این قلم هم از سوی دوستان گنجی و هم از سوی مخالفان او که در حرفهایش منافع حیاتی دارند مورد هجوم قرار خواهد گرفت، ولی سرنوشت یک ملت بزرگتر از موقعیت یک فرد در زندگی اجتماعی است.

در آستانه انتخابات مجلس ششم در روزنامه ایران مقاله ای با تیتر "اصلاحات در دام اصلاح طلبان٬ عقل گریزی را باید مهار کرد"، با روش و منش گنجی مخالفت کردم و هزینه آن را با اخراج پرداختم . هم از سوی جناح چپ و هم از سوی جناح راست منزوی شدم. آن روز به دلیل موقعیتی که گنجی گرفتار آن بود از چالش رو در رو با او حذر کردم، ولی جامعه به دلیل این مصلحت اندیشی بهای گزافی داد. امروز این فعال سیاسی در موقعیت امنی قرار دارد. به این دلیل باید بی پرده با او سخن گفت و اجازه نداد با تند روی که به کام محافظه کاران جدید شیرین می آید و سخنان او را در تلویزیون پخش می کنند جنبش سبز سرنوشت اصلاحات را پیداکند. صاحب این قلم با بسیاری از فعالان سیاسی درون مرز که در فضای پر مخاطره بسر می برند وارد مشورت شد و همگی آنها با این نوشته موافق بودند، ولی هیچکدام به دلایل شخصی نمی خواستید وارد پیکار با اندیشه های او شوند که شهرت جهانی دارد و توانایی بی اعتبار کردن مخالفانش را. نباید با استدلهایش گلاویز شد که در موقعیت فعلی هیچ گره ای از جامعه باز نمی کند، بلکه باید کلیت روش او را انکار کرد که جز آسیب به جنبش سبز دستاوردی دیگر ندارد.

گنجی صورت بندی سیاست را بخوبی می شناسد. از وضعیت بحرانی جامعه بخوبی مطلع است و هر کاری که می کند آگاهانه انجام می دهد .بی تردید آگاهانه بر آنست بر رادیکال کردن خواسته های سبز در گام اول رهبراین جنبش را از پا بیاندازد و در گام بعد خود جنبش را ناامید و افسرده کند. خواست های سیاسی مشخص که مطرح می کند را نمی توان در عمل تحقق بخشید. به این دلیل نمی توان حرفهایش را بخاطر اراده معطوف به هژمونی سیاسی توجیه کرد. نمی خواهم او را به خیانت متهم کنم، چون هیچ دلیل مشخصی براین ادعا ندارم و آنرا جوانمردانه هم نمی بینم، ولی در عمل با کنش و سخن هایش این خیانت انجام می شود. شاید هم بتوان دلایل روانشناسانه در این مورد ردیف کرد ولی گفتن از آن هیچ کمکی به ما نمی کند ولی می توانیم به صورت ملموس بخواهیم به ما بگوید دستاورد ملموس مبارزه هایش کدام بوده است؟ جز شهرتی که کسب کرده است. آنارشیست ها در قرن نوزدم با فریاد زنده باد ویرانی با ترور و تخریب دستاورد ملموس مبارزان سیاسی را بی قدر کردند. طالبان امروز شجاعانه عملیات انتحاری علیه امریکا انجام می دهند ولی در عمل مخالفت موثر با نظام سرمایه داری را بی اثر می کنند. گنجی دور از وطن باید جوابگوی این نگاه باشد. نباید اجازه بدهد و بدهیم که بخاطر چند یادداشت بی ثمر و جنجالی حاصل یک مبارزه دیرپا باز دود شود و به هوا برود.

اصل مقاله را از اینجا بخوانید!
aghazadeh.blogspot.com

بهره برداری کودتاچی ها

بهره برداری کودتاچی ها
از مصاحبه اکبر گنجی با بی بی سی



صدای شیعه، از سایت های وابسته به حجتیه و دارو دسته مصباح یزدی و احمدی نژاد است. این سایت بلافاصله پس از مصاحبه گنجی با بی بی سی، اظهارات وی را دراین مصاحبه مبنای حمله به مهاجرانی و موسوی قرار داد و نوشت:

گنجی یکی از 5 تنی که به همراه محسن کدیو، عطاء الله مهاجرانی، عبدالکریم سروش و عبدالعلی بازرگان، بیانیه مشترکی را در تببین خواسته های فرقه سبز مطرح کرده بود، باردیگر منکر یکی از پایه های اساسی مذهب شیعه، یعنی مهدویت شد.

وی در گفتگویی با شبکه بی بی سی فارسی، در اظهاراتی حرمت شکنانه با بیان این که حتی یک دلیل برای وجود امام زمان (عج) وجود ندارد، اندیشه مهدویت را برگرفته از مسیحیت خواند و مدعی شد که هیچ دلیلی مبنی بر وجود امام زمان(عج) وجود ندارد. گنجی همچنین در بخش دیگری از این مصاحبه مدعی شد که ائمه شیعه نه معصوم و نه واسطه فیضند بلکه تنها آدم های عالم و دانشمندی بوده اند!

این اظهارات گنجی در حالی صورت می گیرد که عطاء الله مهاجرانی چند روز پیش در مصاحبه ای تاکید کرد فاصله میان این 5 نفر(گنجی ، مهاجرانی ، سروش ، کدیور و بازرگان) با میرحسین موسوی، فاصله میان ابوذر و علی(ع) می باشد !با این تفسیر مهاجرانی در حقیقت ادعاهای اکبر گنجی، سخنان میرحسین موسوی بوده که توسط یکی از ابوذر های وی بیان شده است.

http://www.sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=3518

اعلام برائت مهاجرانی از همسوئی با اکبرگنجی

عطالله مهاجرانی وزیر ارشاد اسلامی در دوره نخست ریاست‌جمهوری محمد خاتمی در میزگردی با حضور برخی کارشناسان سیاسی در یکی از شبکه‌های خبری فارسی‌زبان، به شدت از موضع اخیر اکبر گنجی انتقاد کرد. وی سخنان اخبر اکبرگنجی با تلویزیون بی بی سی را بی‌ارزش، بی نیاز از پاسخ دانشت و گفت: توهین به ائمه و امام زمان که از سوی گنجی انجام گرفته، من را نسبت به امضای نامه 5 تن از روشنفکران خارج از کشور، دچار تردید کرده، چرا که به هیچ وجه علاقه‌ای ندارم اسمم در کنار چنین اندیشه‌ای قرار بگیرد و از این بابت شرمنده‌ام.