گمانهزنیها درباره ترور دو استاد فیزیک اتمی ایران
دويچه وله : دو فیزیکدانی که ترور شدند که بودند؟ چرا ترور شدند؟ دست چه گروه یا افرادی در کار است؟ در حالی که دولت میکوشد نشان دهد کنترل کامل بر امنیت داخلی دارد، چرا این ترورها در ایران تکرار میشوند؟
صبح امروز خبری در راس اخبار ایران قرار گرفت. ترور دو فیزیکدان، مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی، هردو از استادان دانشگاه شهید بهشتی (ملی) تهران. مجید شهریاری در این سوءقصد کشته و فریدون عباسی دوانی با جراحتهای شدید روانه بیمارستان شد. شکل ترور هردو مشابه بود: چسباندن بمب به خودرو و سپس انفجار آن. از سال گذشته تا کنون این سومین ترور یک استاد دانشگاه در ایران است.
مهرماه سال پیش مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران ترور شد. دولت ایران در هر سه مورد مدعی شد «عوامل صهیونیستی» و «دشمنان نظام» این ترورها را سازمان دادهاند.
آیا مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی در برنامه هستهای ایران دست داشتند؟ اگر داشتند، نقش آنها در پیشبرد این برنامه چقدر جدی بوده است؟ بهروز بیات، کارشناس هستهای و مشاور آژانس بینالمللی انرژی اتمی میگوید:« آقای شهریاری استادیار بوده است. منتهی تعداد مقالات علمی او نسبتا زیادند. از آقای عباسی، فقط سه تا مقاله علمی دیده ام. حالا ممکن است کار زیادی انجام نداده و یا به این دلیل که در دانشگاه امام حسین کار میکرده، کارهای علمیش منتشر نشدهاند. دانشگاه امام حسین وابسته به سپاه پاسداران است و کارهای علنی نمیکند.»
هدف ترورها چیست؟
عباسی دوانی از معدود استادان مورد تایید و تمجید جمهوری اسلامی است و از قضا نام او نیز در فهرست تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد. آیا این میتواند دلیلی برای سوءقصد به وی باشد. و اگر چنین است آیا کسانی که پشت این ترور هستند، همانهایی هستند که سال گذشته دکتر علیمحمدی را کشتند؟
بهروز بیات میگوید موقعیت این دو کاملا متفاوت است و مسعود علیمحمدی اصلا ربطی به پروژه هستهای ایران نداشته است:
«آنها از اول دروغ گفتند. آنها از اول گفتند این کارشناس فیزیک هستهای است، در حالی که نبود. محمد جواد لاریجانی که رئیساش بود، دروغ گفت. اما این هر دو در قسمت فیزیک هستهای کار میکردند. و حتی نام فریدون عباسی دوانی در اسناد تحریمهای شورای امنیت ذکر شده است.»
او گمانهزنی در مورد عاملان اصلی ترورها را بسیار مشکل میداندد: «اگر این کسان واقعا در پروژهی هستهای ایران دخالت داشته باشند، میشود از طریق از بین بردن کسانی که در پروژهی هستهای نقش مهمی دارند، کل جریان را عقب انداخت. از این لحاظ امکان دخالت بیرون منتفی نیست.»
ایران برای پیشبرد برنامه اتمی خود تا چه حد به متخصصان سطح بالا وابسته است؟ بهروز بیات در پاسخ این پرسش میگوید:« تولید سلاح هستهای نیازی به دانشمندان سطح بالا ندارد و دانش مربوط به آن قدیمی است.» وی میافزاید:«ساختن بمب اتمی کار عدهای مهندس است. برای ساختن یک بمب هستهای لازم نیست که چیز جدیدی کشف کنند. پس به دانشمند هستهای برجستهای نیاز ندارند. همه فنآوریها دهها سال پیش ایجاد شده است. برای این کار آدمهائی لازم است که کارشان خوب و اهل عمل باشند.»
اسرائيل، حکومت ایران یا اپوزیسیون؟
برای این سوال که ترورهای امروز صبح کار چه کسانی میتواند باشد، هنوز هیچ کس پاسخ روشنی ندارد. اگرچه رسانههای رسمی ایران بدون کمترین معطلی انگشت اتهام را به سوی عوامل خارجی نشانه رفتند. ولی به نظر میرسد ادعاهای کلی کسی را حتی در میان طرفداران حکومت راضی نمیکند. سال گذشته نیز ترور مسعود علیمحمدی با همین روش «ردیابی» شد و پس از گذشت یک سال هیچ خبری از شناسایی قاتل یا قاتلان او نشده است. این در حالی است که حکومت ایران میکوشد نشان دهد نه تنها امنیت داخلی را در کنترل کامل دارد، بلکه توان کنترل امنیت خاورمیانه را نیز دارد.
هوشنگ حسنیاری، استاد کالج نظامی کینگستون کاناد و کارشناس مسایل نظامی و تروریسم میگوید:«سال گذشته نیز زمانی که دکتر مسعود علیمحمدی استاد دیگر فیزیک به قتل رسید، صهیونیستها مورد اتهام قرار گرفتند. باید قبل از هر چیز دید که اساسا چه کسانی ممکن است ترور این اشخاص را انجام داده باشند. به نظر میرسد که اساتید به طور کلی در ایران مورد بیمهری زیادی قرار گرفتهاند. تعداد زیادی از آنها به دلایل سیاسی از دانشگاهها اخراج شدهاند و بعضی هم ظاهرا متهم هستند به همکاری با دولت در سرکوب دانشجویان. بنابراین تشخیص این که چه کسانی این قتلها و ترورها را انجام داده اند مشکل است.»
حسنیاری میافزاید:«مهم این است که جامعهی دانشگاهی ایران از چند سال پیش، سوای گرایشهای سیاسیاش، ظاهرا مورد حمله قرار گرفته و بهخصوص در شرایط امروز وارد مرحلهی خطرناکتری شده است.»
منابع دولتی ایران، در نخستین واکنشها، مسئولیت ترور دو استاد دانشگاه را به گردن اسرائيل انداختهاند. بهروز بیات در این مورد میگوید: «از ایران خبر میدهند که دکتر شهریاری و دکتر علیمحمدی هر دو در نشست «سزامی» (همکاری علمی وفرهنگی دانشمندان برای راهاندازی و بهرهبرداری سینکروترون) در اردن شرکت داشتند که در آنجا دانشمندان اسراییلی هم حضور داشتهاند. منتهی این پروژه اصلا ربطی به پروژه هستهای ایران ندارد. ولی اینها الان چسبیدهاند به این موضوع و اعتراض کردهاند که ما گفتیم با اسراییلیها سر یک میز ننشینید.»
ایران کشوری بدون امنیت داخلی
میان اخراج، ممنوعالتدریس کردن و حتی بازداشت استادان دانشگاه تا ترور آنها فاصله ای زیاد و درعین حال هولناک است.
هوشنگ حسن یاری کارشناس مسائل نظامی و تروریسم اهمیت موضوع را در آن میداند که ترورها در ایران دارند به تدریج به امری عادی تبدیل میشوند.»
استاد کالج نظامی کینگستون میگوید:«آقای عباسی با دولت جمهوری اسلامی همکاری میکند. او در حدود سه سال گذشته به عنوان استاد نمونهی کشور معرفی شد و مورد توجه دولت بود. بنابراین، اگر بخواهیم مسئله را از پیش طراحیشده بدانیم و اگر بخواهیم رابطهی این ترورها را با مسئلهی هستهای ایران مطرح کنیم، شک بیشتر این خواهد بود که این ترور به وسیلهی نیروهای خارجی صورت گرفته است. به خاطر این که آقای عباسی ظاهرا با دولت جمهوری اسلامی همکاری نزدیک داشته است. منتهی در مورد آقای دکتر علی محمدی هم سال پیش چنین بحثی صورت گرفته بود. اما بعد از آن اعلام شد و معلوم شد که مثلا در انتخابات سال گذشته از مهندس موسوی حمایت میکرده و آن شک و تردید را نسبت به دخالت نیروهای دولتی در ترور علی محمدی بیشتر میکرد. بنابراین مسئلهی کشتن اساتید در ایران پر از ابهام است. ولی باز تأکید کنم که بهتدریج تامین امنیت در جامعهی ایران مشکلتر میشود و نیروهای امنیتی و دولت ایران به طور کلی از حفظ جان شهروندان، چه موافق و چه مخالف ناتوان میمانند. اگر مجموعهی حوادثی را که در چند سال گذشته اتفاق افتاده کنارهم بگذاریم، میبینیم که بتدریج ایران دارد نزدیک میشود به وضعیت کشورهایی نظیر پاکستان که ترورهای متعددی در آنها صورت میگیرد، بدون این که هرگز مشخص شود ترورکننده چه کسی بوده و چه اهدافی در پی داشته است. همهی اینها، در جامعهای رخ میدهد که دولتش ادعا دارد از نظر امنیتی بر اوضاع کاملا احاطه دارد.»
نیلوفر خسروی
Monday, November 29, 2010
استان اصفهان هم تعطیل شد
استان اصفهان هم تعطیل شد
ایرنا : شورای هماهنگی مديريت بحران استان اصفهان شامگاه دوشنبه اعلام كرد: ادارات دولتی و مراكز آموزشی شهرستانهای اصفهان، فلاورجان، مباركه، لنجان، شاهينشهر، برخوار، نجفآباد، خمينی شهر بهدليل آلودگی هوا روز سهشنبه تعطيل است.
باتوجه بهوقوع شرايط خاص آب و هوايی و پايداری هوا، پتانسيل آلودگی جوی شهر اصفهان و شهرهای مجاور با افزايش غلظت در حالت هشدار قرار گرفته است.
بدين منظور جلسه شورای هماهنگی مديريت بحران و كميته كاهش آلودگی هوا در استان با حضور استاندار اصفهان تشكيل و مقرر شد بهمنظور كاهش آلودگی هوا و جلوگيری از تاثيرات سوء آلودگی بر سلامت شهروندان فردا كليه ادارات دولتی و مراكز آموزشی در شهرستانهای ياد شده تعطيل شود.
شورا هماهنگی مديريت بحران اصفهان خواستار كاهش فعاليت واحدهای صنعتی و خدماتی آلودهكننده شد و از مردم اين استان خواست با مشاركت عمومی از تشديد آلودگیهای جوی بپرهيزند.
ایرنا : شورای هماهنگی مديريت بحران استان اصفهان شامگاه دوشنبه اعلام كرد: ادارات دولتی و مراكز آموزشی شهرستانهای اصفهان، فلاورجان، مباركه، لنجان، شاهينشهر، برخوار، نجفآباد، خمينی شهر بهدليل آلودگی هوا روز سهشنبه تعطيل است.
باتوجه بهوقوع شرايط خاص آب و هوايی و پايداری هوا، پتانسيل آلودگی جوی شهر اصفهان و شهرهای مجاور با افزايش غلظت در حالت هشدار قرار گرفته است.
بدين منظور جلسه شورای هماهنگی مديريت بحران و كميته كاهش آلودگی هوا در استان با حضور استاندار اصفهان تشكيل و مقرر شد بهمنظور كاهش آلودگی هوا و جلوگيری از تاثيرات سوء آلودگی بر سلامت شهروندان فردا كليه ادارات دولتی و مراكز آموزشی در شهرستانهای ياد شده تعطيل شود.
شورا هماهنگی مديريت بحران اصفهان خواستار كاهش فعاليت واحدهای صنعتی و خدماتی آلودهكننده شد و از مردم اين استان خواست با مشاركت عمومی از تشديد آلودگیهای جوی بپرهيزند.
3 نمونه تازه در کنار نمونه های برگزیده هفته گذشته
3 نمونه تازه در کنار نمونه های برگزیده هفته گذشته
میوه تلخ دروغ
از درخت چهار فصل ولایت
مجتبی ذوالنور، جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه: بنی صدر چادر فرار خود را به مجید توكلی تقدیم كرد تا به وسیله آن از دست مأموران امنیتی فرار كند./فارس
محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین: ملت از بیسوادی مطلق در ابتدای انقلاب حالا بهجایی رسیده است که ماهواره پرتاب میکند و با دانش و علم خود میتواند کشور را بسازد./ آفتاب
فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام: همه مردم خواهان دستگیری و محاكمه علنی مهدی هاشمی توسط دستگاه قضایی هستند./ فارس
نمونه های هفته گذشته:
محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین :شاهرگهای حیاتی دنیا در دست پیروان ولایت است./ ایرنا
محسن کازرونی، امام جمعه کرج :امروز نسل جوان محتاج روحانیت است./ مرکز خبر حوزه
جواد لاریجانی، دبیر کل شورای حقوق بشر ایران: مردمسالاری دینی علت اصلی تلاش آمریکا برای تصویب قطعنامه ضد ایرانی بود./ فارس
محمود احمدینژاد :در نظام ولایت رابطه حکومت و مردم براساس عشق و احترام است./ فارس
محمدناصر سقایبی ریا عضو کابینه: مقام معظم رهبری اهانت به مراجع را برنمیتابند./ روزنامه وطن امروز
یحیی رحیم صفوی، دستیار نظامی- موشکی علی خامنهای :خدمت به مردم و محرومین بزرگترین ارزش بسیج است./ ایسنا
حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه :ایران به زودی به یکی از کشورهای پیشرفته و قدرتمند عالم تبدیل خواهد شد./ ایسنا
محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج:بسیجیها انسانهایی برای رضای خدا هستند./ ایسنا
محمدنبی حبیبی، دبیرکل حزب موتلفه:اهل فتنه گوش به فرمان غرب هستند تا ببینند از اتاق فرمان لندن چه دستوری میرسد./ ایسنا
علی خامنهای :فتنهگران به مصلحت کشور لگد زدند./ تابناک
محمود احمدی نژاد :انبیا و اولیا آرزوی درک جمهوری اسلامی را داشتند./ آفتاب
علم الهدی، امام جمعه مشهد :ولایت ولیفقیه، سیاسی نیست، بلکه مدیریت امام زمان است ./ ایسنا
احمدینژاد:هدفمندی یارانهها هیچ فشاری به اقشار ضعیف وارد نمیکند./ فارس
محمدتقی مصباحیزدی: فتنه ۸۸ به مدت ۲۰ سال توسط سیاستمداران خارجی و داخلی پیریزی شده بود./ فارس
آیتالله موحدی کرمانی، عضو مجلس خبرگان رهبری: روح فتنه سال گذشته این بود که نمیخواستند عدالت، ولایت و اسلام حاکم باشد./ ایسنا
میوه تلخ دروغ
از درخت چهار فصل ولایت
مجتبی ذوالنور، جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه: بنی صدر چادر فرار خود را به مجید توكلی تقدیم كرد تا به وسیله آن از دست مأموران امنیتی فرار كند./فارس
محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین: ملت از بیسوادی مطلق در ابتدای انقلاب حالا بهجایی رسیده است که ماهواره پرتاب میکند و با دانش و علم خود میتواند کشور را بسازد./ آفتاب
فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام: همه مردم خواهان دستگیری و محاكمه علنی مهدی هاشمی توسط دستگاه قضایی هستند./ فارس
نمونه های هفته گذشته:
محمدرضا نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین :شاهرگهای حیاتی دنیا در دست پیروان ولایت است./ ایرنا
محسن کازرونی، امام جمعه کرج :امروز نسل جوان محتاج روحانیت است./ مرکز خبر حوزه
جواد لاریجانی، دبیر کل شورای حقوق بشر ایران: مردمسالاری دینی علت اصلی تلاش آمریکا برای تصویب قطعنامه ضد ایرانی بود./ فارس
محمود احمدینژاد :در نظام ولایت رابطه حکومت و مردم براساس عشق و احترام است./ فارس
محمدناصر سقایبی ریا عضو کابینه: مقام معظم رهبری اهانت به مراجع را برنمیتابند./ روزنامه وطن امروز
یحیی رحیم صفوی، دستیار نظامی- موشکی علی خامنهای :خدمت به مردم و محرومین بزرگترین ارزش بسیج است./ ایسنا
حسین سلامی، جانشین فرمانده کل سپاه :ایران به زودی به یکی از کشورهای پیشرفته و قدرتمند عالم تبدیل خواهد شد./ ایسنا
محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج:بسیجیها انسانهایی برای رضای خدا هستند./ ایسنا
محمدنبی حبیبی، دبیرکل حزب موتلفه:اهل فتنه گوش به فرمان غرب هستند تا ببینند از اتاق فرمان لندن چه دستوری میرسد./ ایسنا
علی خامنهای :فتنهگران به مصلحت کشور لگد زدند./ تابناک
محمود احمدی نژاد :انبیا و اولیا آرزوی درک جمهوری اسلامی را داشتند./ آفتاب
علم الهدی، امام جمعه مشهد :ولایت ولیفقیه، سیاسی نیست، بلکه مدیریت امام زمان است ./ ایسنا
احمدینژاد:هدفمندی یارانهها هیچ فشاری به اقشار ضعیف وارد نمیکند./ فارس
محمدتقی مصباحیزدی: فتنه ۸۸ به مدت ۲۰ سال توسط سیاستمداران خارجی و داخلی پیریزی شده بود./ فارس
آیتالله موحدی کرمانی، عضو مجلس خبرگان رهبری: روح فتنه سال گذشته این بود که نمیخواستند عدالت، ولایت و اسلام حاکم باشد./ ایسنا
شیرخشک نوزادی
ماست و پنیر با آن درست نکنید
شیرخشک نوزادی
آلوده است، به بچه ها ندهید
"پری محصل فرد" عضو هیات مدیره مرکز همکاریهای امور دام در گفتگو با خبرنگار ایانا گفت: هرچند از ابتدای سال جاری دولت با اعمال تعرفه 90 درصدی از واردات شیر خشک به کشور جلوگیری کرده است، اما واقعیت آن است که واردات شیر خشک در قالب شیر خشک نوزادی به کشور همچنان ادامه دارد. فعلا حجم قابل توجهی از شیر خشک قاچاق از مرزهای شمالی کشور و از چین در قالب شیر خشک نوزاد با تعرفه 10 درصدی وارد کشور می شود.
نه آن مقام گفت و نه خبرگزاری ها اشاره کردند که این شیرخشک از چین وارد می شود و وارد کنندگان ایرانی که شرکت های وابسته به سپاه اند، بخش زیادی از شیرخشکی که اجازه توزیع آن در خود چین متوقف شده را به بهانه مقابله با تحریم ها وارد ایران کرده اند.
این شیر خشک پس از آن که در چین باعث بیماری 104 نوزاد و مرگ چند نوزاد شد تحت کنترل و بازبینی قرار گرفت و توزیع آن متوقف شد.
شیرخشکی که وارد شد، به ادعای دولت با سوبسید دولتی جهت مصرف نوزادان پخش می شود. روی آنها نوشته شده "تهیه شده از شیر گاو ". این شیر، نوعی پودر صنعتی است. مانند پنیر صنعتی که اخیرا مشخص شده در هلند تولید شده و در تمام اروپا توزیع می شود. طعم پنیر دارد، اما پنیر صنعتی است و بویژه در رستوران هائی که پیتزا تهیه می کنند مصرف می شود و در پیتزاهای ارزان و آماده ای که در فروشگاه های زنجیره ای در اروپا عرضه می شود نیز از همین پنیر استفاده شده است. دور از انتظار نیست که از همین نوع پنیر هم برای مقابله با تحریم ها وارد ایران کرده باشند.
گفته می شود در ایران، با استفاده از پودر شیر وارداتی و افزودن ماده ای بنام "ملانین" شیر و ماست و پنیر نیز تولید شده است.
شیرخشک نوزادی
آلوده است، به بچه ها ندهید
"پری محصل فرد" عضو هیات مدیره مرکز همکاریهای امور دام در گفتگو با خبرنگار ایانا گفت: هرچند از ابتدای سال جاری دولت با اعمال تعرفه 90 درصدی از واردات شیر خشک به کشور جلوگیری کرده است، اما واقعیت آن است که واردات شیر خشک در قالب شیر خشک نوزادی به کشور همچنان ادامه دارد. فعلا حجم قابل توجهی از شیر خشک قاچاق از مرزهای شمالی کشور و از چین در قالب شیر خشک نوزاد با تعرفه 10 درصدی وارد کشور می شود.
نه آن مقام گفت و نه خبرگزاری ها اشاره کردند که این شیرخشک از چین وارد می شود و وارد کنندگان ایرانی که شرکت های وابسته به سپاه اند، بخش زیادی از شیرخشکی که اجازه توزیع آن در خود چین متوقف شده را به بهانه مقابله با تحریم ها وارد ایران کرده اند.
این شیر خشک پس از آن که در چین باعث بیماری 104 نوزاد و مرگ چند نوزاد شد تحت کنترل و بازبینی قرار گرفت و توزیع آن متوقف شد.
شیرخشکی که وارد شد، به ادعای دولت با سوبسید دولتی جهت مصرف نوزادان پخش می شود. روی آنها نوشته شده "تهیه شده از شیر گاو ". این شیر، نوعی پودر صنعتی است. مانند پنیر صنعتی که اخیرا مشخص شده در هلند تولید شده و در تمام اروپا توزیع می شود. طعم پنیر دارد، اما پنیر صنعتی است و بویژه در رستوران هائی که پیتزا تهیه می کنند مصرف می شود و در پیتزاهای ارزان و آماده ای که در فروشگاه های زنجیره ای در اروپا عرضه می شود نیز از همین پنیر استفاده شده است. دور از انتظار نیست که از همین نوع پنیر هم برای مقابله با تحریم ها وارد ایران کرده باشند.
گفته می شود در ایران، با استفاده از پودر شیر وارداتی و افزودن ماده ای بنام "ملانین" شیر و ماست و پنیر نیز تولید شده است.
عبور دشوار جنبش سبز از میان دو تیغه یک قیچی
عبور دشوار جنبش سبز از میان دو تیغه یک قیچی
"لوُلوُ جرگه" در خارج
آیت الله "پیشوا" در داخل
ابراهیم نبوی
گفته می شود بسیج زیر نظر سردار نقدی که خود در دوران نوجوانی تجربه حضور در جیش الشعبی صدام حسین را تا پیش از اخراج از عراق داشته است، به سبک "گشتاپو" متشکل می شود. سردار نقدی که قبلا دو سابقه جرائم داشته و به همین دلیل مدتی زندانی بود، بعد از کودتای 22 خرداد 88 در کنار طائب و مجتبی خامنه ای به سازماندهی گروه های میلیشیای لباس شخصی برای سرکوب موج عظیم جنبش سبز پرداخت و اخیرا نیز علیرغم سوابق پر از آشفتگی اش، حضور گسترده ای در رسانه ها و در بیت رهبری داشته است.
اگرچه بارها و بارها، حکومت تلاش کرده تا دندانهای خندان رهبری را با اعتماد به نفس به مردم نشان دهد و جملات فراوانی از سوی وزیر اطلاعات، رئیس جمهور، فرماندهان سپاه و بسیج و بسیاری از مسوولان کشوری و لشگری در مورد " مرگ جنبش سبز" گفته شده و برخی از عناصر بیمار بیرون از کشور نیز که با واقعیات اجتماعی ایران فاصله ای چندین و چند ساله دارند، همین ادعا را تکرار کرده اند، اما تحلیل محتوای سخنان رهبری و مسوولان نظامی کشور، وحشت آنان را از دو خطر بطور دائمی نشان می دهد؛ آنان از یک سو در هراسند تا نارضایی عمومی که از سطح سیاسی و در میان طبقه متوسط گسترش یافته، تبدیل به نارضایتی از اداره کشور، گسترش فقر و بیکاری و عواقب سنگین اجرای طرح یارانه هوشمند در میان کلیه طبقات بخصوص اقشار تهیدست بشود، و از سوی دیگر می ترسند که تردیدهای موجود در سیاست خارجی آمریکا، منجر به افزایش نارضایتی آمریکایی ها از اوباما بشود و نئوکان ها را به قدرت بازگرداند و در هر دو حال، چه در صورتی که نئوکان ها در قدرت باشند و چه اوباما، او مجبور شود بسوی رویارویی با ایران برود و حکومت نیاز به ارتشی دارد تا از سقوط حکومت جلوگیری کند.
به نظر می رسد که پروژه آشتی با ایران، به دلیل چرخش حکومت کودتا و سرکوب مردم در سال گذشته از یکسو و نداشتن مشروعیت دولت، توسط آمریکا مورد استقبال قرار نگرفت و در ایران نیز پروژه آشتی به دلیل دوگانگی برخورد ایران با آمریکا، هرگز به نتیجه نخواهد رسید. شاید به همین دلیل است که ممکن است حکومت ترجیح بدهد نابود شود، تا اینکه با آمریکا آشتی کند و دچار فروپاشی ناشی از برقراری رابطه با آمریکا شود. از سوی دیگر، برخوردهای حساب نشده حکومت با سیاست های جهانی، عملا قطار حکومت را با بیشترین سرعت به سوی آمریکا می برد. و اصلا بعید نیست تصور کنیم که ما تا مدتی نه چندان طولانی شاهد جنگ ایران و آمریکا باشیم. حالا دیگر موضوع این نیست که اوباما تعیین می کند که جنگ باشد یا نه، بلکه جنگ ایران و آمریکاست که ممکن است تعیین کند اوباما باشد یا نه. به همین دلیل است که ما همزمان با دو پدیده خاص مواجه می شویم؛ نخست تبدیل بسیج به جیش الشعبی، دوم روئیدن شاخه انحرافی اپوزیسیون حامی جنگ و تقویت مالی آن توسط نئوکان ها. واقعیت این است که نئوکان ها سبزها را جانشینان مناسبی برای حکومت کنونی جمهوری اسلامی نمی دانند و همه تلاش شان این است تا با تزریق پول به نیروهای بیمار و درمانده اپوزیسیون و تولید اپوزیسیون ظاهرا مستقل و غیر دینی و ضد سبز به یک نیروی منسجم امکان فراهم آمدن " لوئی جرگه" ایرانی را فراهم کنند.
اما آنچه مهم است، این است که در حال حاضر تبدیل بسیج به " جیش الشعبی" از اهمیت بیشتری نسبت به سایر موارد دارد. این طرح به عنوان برنامه ای دراز مدت، برای مغزشویی نیروهای کم سن و سال از دوره دبستان، تبدیل کودکان و نوجوانان به نیروهای حامی رهبری، و نه هیچ چیز دیگر، و خلاصه کردن کلیه ارزش هایی که تا امروز به عنوان ارزش های نظام حکومتی جمهوری اسلامی وجود داشت، به شخص " پیشوا" است. آنها بخشی از آیت الله خمینی را که با امروز رهبری قابل تطبیق است، انتخاب می کنند، بخشی از مراجع که رهبری آیت الله خامنه ای را می پذیرند به عنوان مراجع برمی گزینند، بخشی از قانون اساسی را که موید رهبری بلامنازع آیت پیشوا باشد تائید می کنند، بخشی از مجلس را که کورکورانه تبعیت رهبری را حتی اگر بدانند که معنای چنین تبعیتی از میان رفتن مفهوم پارلمان است، قبول می کنند، و تنها بخشی از بسیج را که فدائی رهبری باشند، در تشکیلات جدید جای می دهند. حتی بزرگانی که در جنگ عراق پیشمرگان حفظ تمامیت ارضی ایران شدند، نیز براحتی مورد هجوم قرار می گیرند، زندانی می شوند و بدنام می شوند.
حکومت ساعت هایش را برای ساعت صفر مجادله آماده می کند. معامله ای پنهان میان ارتش سایبری و اپوزیسیون دست ساز نئوکان ها، برای قیچی کردن جنبش سبز، صورت گرفته و در حال یافتن موقعیتی جدی است. آنها ترجیح می دهند به جای بازی دیگری در سال آینده در میدان آزمایش دموکراتیک، حتی با وجود نامزدهای مورد تائید حکومت، بازی جنگ را در پیش بگیرند. از این پس کار جنبش سبز روز به روز دشوارتر خواهد شد. میلیشیای داخل و اپوزیسیون بدلی آتش قطار درگیری را تندتر می کنند تا از امتحان دشوار مردم که هر دو طرف می دانند، اقبالی در آن نخواهند یافت عبور کنند.
تجربه عراق، نشان داده است که حتی نئوکان ها هم پس از سیطره نظامی در کشوری عظیم مانند ایران، چاره ای جز مراجعه به آرای عمومی ندارند. و آرای عمومی همان است که در دوازده سال گذشته شکل گرفته و سوی آن به سمت اصلاح طلبان و جنبش سبز است. جنبش سبز تنها کاری که می تواند بکند، کاستن از آسیب به مردم در روزهای شورش، توحش میلیشیای دست ساز رهبری و عبور از فریبکاری های اپوزیسیون تقلبی است که ویرانی ایران را انگار به عنوان پیش فرض پذیرفته اند. سبزها باید خود را برای فردای دشوار ایران آماده کنند.
"لوُلوُ جرگه" در خارج
آیت الله "پیشوا" در داخل
ابراهیم نبوی
گفته می شود بسیج زیر نظر سردار نقدی که خود در دوران نوجوانی تجربه حضور در جیش الشعبی صدام حسین را تا پیش از اخراج از عراق داشته است، به سبک "گشتاپو" متشکل می شود. سردار نقدی که قبلا دو سابقه جرائم داشته و به همین دلیل مدتی زندانی بود، بعد از کودتای 22 خرداد 88 در کنار طائب و مجتبی خامنه ای به سازماندهی گروه های میلیشیای لباس شخصی برای سرکوب موج عظیم جنبش سبز پرداخت و اخیرا نیز علیرغم سوابق پر از آشفتگی اش، حضور گسترده ای در رسانه ها و در بیت رهبری داشته است.
اگرچه بارها و بارها، حکومت تلاش کرده تا دندانهای خندان رهبری را با اعتماد به نفس به مردم نشان دهد و جملات فراوانی از سوی وزیر اطلاعات، رئیس جمهور، فرماندهان سپاه و بسیج و بسیاری از مسوولان کشوری و لشگری در مورد " مرگ جنبش سبز" گفته شده و برخی از عناصر بیمار بیرون از کشور نیز که با واقعیات اجتماعی ایران فاصله ای چندین و چند ساله دارند، همین ادعا را تکرار کرده اند، اما تحلیل محتوای سخنان رهبری و مسوولان نظامی کشور، وحشت آنان را از دو خطر بطور دائمی نشان می دهد؛ آنان از یک سو در هراسند تا نارضایی عمومی که از سطح سیاسی و در میان طبقه متوسط گسترش یافته، تبدیل به نارضایتی از اداره کشور، گسترش فقر و بیکاری و عواقب سنگین اجرای طرح یارانه هوشمند در میان کلیه طبقات بخصوص اقشار تهیدست بشود، و از سوی دیگر می ترسند که تردیدهای موجود در سیاست خارجی آمریکا، منجر به افزایش نارضایتی آمریکایی ها از اوباما بشود و نئوکان ها را به قدرت بازگرداند و در هر دو حال، چه در صورتی که نئوکان ها در قدرت باشند و چه اوباما، او مجبور شود بسوی رویارویی با ایران برود و حکومت نیاز به ارتشی دارد تا از سقوط حکومت جلوگیری کند.
به نظر می رسد که پروژه آشتی با ایران، به دلیل چرخش حکومت کودتا و سرکوب مردم در سال گذشته از یکسو و نداشتن مشروعیت دولت، توسط آمریکا مورد استقبال قرار نگرفت و در ایران نیز پروژه آشتی به دلیل دوگانگی برخورد ایران با آمریکا، هرگز به نتیجه نخواهد رسید. شاید به همین دلیل است که ممکن است حکومت ترجیح بدهد نابود شود، تا اینکه با آمریکا آشتی کند و دچار فروپاشی ناشی از برقراری رابطه با آمریکا شود. از سوی دیگر، برخوردهای حساب نشده حکومت با سیاست های جهانی، عملا قطار حکومت را با بیشترین سرعت به سوی آمریکا می برد. و اصلا بعید نیست تصور کنیم که ما تا مدتی نه چندان طولانی شاهد جنگ ایران و آمریکا باشیم. حالا دیگر موضوع این نیست که اوباما تعیین می کند که جنگ باشد یا نه، بلکه جنگ ایران و آمریکاست که ممکن است تعیین کند اوباما باشد یا نه. به همین دلیل است که ما همزمان با دو پدیده خاص مواجه می شویم؛ نخست تبدیل بسیج به جیش الشعبی، دوم روئیدن شاخه انحرافی اپوزیسیون حامی جنگ و تقویت مالی آن توسط نئوکان ها. واقعیت این است که نئوکان ها سبزها را جانشینان مناسبی برای حکومت کنونی جمهوری اسلامی نمی دانند و همه تلاش شان این است تا با تزریق پول به نیروهای بیمار و درمانده اپوزیسیون و تولید اپوزیسیون ظاهرا مستقل و غیر دینی و ضد سبز به یک نیروی منسجم امکان فراهم آمدن " لوئی جرگه" ایرانی را فراهم کنند.
اما آنچه مهم است، این است که در حال حاضر تبدیل بسیج به " جیش الشعبی" از اهمیت بیشتری نسبت به سایر موارد دارد. این طرح به عنوان برنامه ای دراز مدت، برای مغزشویی نیروهای کم سن و سال از دوره دبستان، تبدیل کودکان و نوجوانان به نیروهای حامی رهبری، و نه هیچ چیز دیگر، و خلاصه کردن کلیه ارزش هایی که تا امروز به عنوان ارزش های نظام حکومتی جمهوری اسلامی وجود داشت، به شخص " پیشوا" است. آنها بخشی از آیت الله خمینی را که با امروز رهبری قابل تطبیق است، انتخاب می کنند، بخشی از مراجع که رهبری آیت الله خامنه ای را می پذیرند به عنوان مراجع برمی گزینند، بخشی از قانون اساسی را که موید رهبری بلامنازع آیت پیشوا باشد تائید می کنند، بخشی از مجلس را که کورکورانه تبعیت رهبری را حتی اگر بدانند که معنای چنین تبعیتی از میان رفتن مفهوم پارلمان است، قبول می کنند، و تنها بخشی از بسیج را که فدائی رهبری باشند، در تشکیلات جدید جای می دهند. حتی بزرگانی که در جنگ عراق پیشمرگان حفظ تمامیت ارضی ایران شدند، نیز براحتی مورد هجوم قرار می گیرند، زندانی می شوند و بدنام می شوند.
حکومت ساعت هایش را برای ساعت صفر مجادله آماده می کند. معامله ای پنهان میان ارتش سایبری و اپوزیسیون دست ساز نئوکان ها، برای قیچی کردن جنبش سبز، صورت گرفته و در حال یافتن موقعیتی جدی است. آنها ترجیح می دهند به جای بازی دیگری در سال آینده در میدان آزمایش دموکراتیک، حتی با وجود نامزدهای مورد تائید حکومت، بازی جنگ را در پیش بگیرند. از این پس کار جنبش سبز روز به روز دشوارتر خواهد شد. میلیشیای داخل و اپوزیسیون بدلی آتش قطار درگیری را تندتر می کنند تا از امتحان دشوار مردم که هر دو طرف می دانند، اقبالی در آن نخواهند یافت عبور کنند.
تجربه عراق، نشان داده است که حتی نئوکان ها هم پس از سیطره نظامی در کشوری عظیم مانند ایران، چاره ای جز مراجعه به آرای عمومی ندارند. و آرای عمومی همان است که در دوازده سال گذشته شکل گرفته و سوی آن به سمت اصلاح طلبان و جنبش سبز است. جنبش سبز تنها کاری که می تواند بکند، کاستن از آسیب به مردم در روزهای شورش، توحش میلیشیای دست ساز رهبری و عبور از فریبکاری های اپوزیسیون تقلبی است که ویرانی ایران را انگار به عنوان پیش فرض پذیرفته اند. سبزها باید خود را برای فردای دشوار ایران آماده کنند.
انگشت اتهام را به کدام نشانه گرفت؟
انگشت اتهام را به کدام نشانه گرفت؟
ترور دو استاد اتمی
از 3 فرضیه خارج نیست
ترور دو استاد فیزیک اتمی دانشگاه بهشتی که به کشته شدن یکی از آنها و مجروح شدن دیگری انجامید، چند فرضیه را به همراه دارد که مغایرت دارد با آن سخنان و اظهار نظرهائی که مقامات اتمی و امنیتی جمهوری اسلامی روز گذشته و در واکنش به این ترورها بیان کردند. آنها انگشت اتهام را به سمت خارج از مرزهای ایران دراز کردند و گفتند که انتقام خواهیم گرفت!
هر آدم عاقلی پیش از آن که به انتقام فکر کند، به این سه فرضیه فکر می کند:
1- آنها که ترور شدند، شخصیت هائی موثر در فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی بودند و دشمن – اسرائیل یا امریکا و یا هر دشمن دیگری- آنها را شناسائی و ترور کرد.
- در اینصورت، بلافاصله باید مشخص شود عاملین ترور که به پیشرفته ترین تکنیک انفجاری دسترسی داشته و با خیال آسوده در تهران با موتور سیکلت رفت و آمد کرده اند، چه کسانی می توانستند باشند جز آنها که به پادگان های و پایگاه های سپاه و بسیج رفت و آمد دارند؟ بنابراین، باید عوامل اسرائیل و موساد و هر دشمن دیگری را در میان آمران این ترور و ترورهای مشابه جستجو کرد.
2- این دو استاد نیز مانند چند استاد دیگری که در ماه های اخیر ترور شده اند، طرفدار جنبش سبز بوده اند و با دانشجویان خود ارتباط های سبز داشته اند.
- دراینصورت نیز، آنها که اقدام به ترور کردند، باید به همان پادگان ها و پایگاه ها رفت و آمد داشته باشند که در مورد اول ذکر شد.
3- خائن بوده اند و اطلاعات اتمی خود را به اسرائیل و امریکا و یا هر دشمن دیگری داده بودند و برای زهرچشم گرفتن از بقیه دارندگان اطلاعات اینگونه ترور شدند.
- دراینصورت نیز آنها که دست به ترور زدند باید همان هائی باشند که در دو مورد بالا به آنها و محل ارتباط هایشان اشاره شد.
حادثه از این سه فرضیه خارج نیست. همچنان که عاملین ترور جز همان ها که در بالا به آنها اشاره شد نمی توانستند باشند.
بدین ترتیب، انگشت اتهام را از سوی خارج باید برگرداند به داخل و رو به سینه خودی ها گرفت!
ترور دو استاد اتمی
از 3 فرضیه خارج نیست
ترور دو استاد فیزیک اتمی دانشگاه بهشتی که به کشته شدن یکی از آنها و مجروح شدن دیگری انجامید، چند فرضیه را به همراه دارد که مغایرت دارد با آن سخنان و اظهار نظرهائی که مقامات اتمی و امنیتی جمهوری اسلامی روز گذشته و در واکنش به این ترورها بیان کردند. آنها انگشت اتهام را به سمت خارج از مرزهای ایران دراز کردند و گفتند که انتقام خواهیم گرفت!
هر آدم عاقلی پیش از آن که به انتقام فکر کند، به این سه فرضیه فکر می کند:
1- آنها که ترور شدند، شخصیت هائی موثر در فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی بودند و دشمن – اسرائیل یا امریکا و یا هر دشمن دیگری- آنها را شناسائی و ترور کرد.
- در اینصورت، بلافاصله باید مشخص شود عاملین ترور که به پیشرفته ترین تکنیک انفجاری دسترسی داشته و با خیال آسوده در تهران با موتور سیکلت رفت و آمد کرده اند، چه کسانی می توانستند باشند جز آنها که به پادگان های و پایگاه های سپاه و بسیج رفت و آمد دارند؟ بنابراین، باید عوامل اسرائیل و موساد و هر دشمن دیگری را در میان آمران این ترور و ترورهای مشابه جستجو کرد.
2- این دو استاد نیز مانند چند استاد دیگری که در ماه های اخیر ترور شده اند، طرفدار جنبش سبز بوده اند و با دانشجویان خود ارتباط های سبز داشته اند.
- دراینصورت نیز، آنها که اقدام به ترور کردند، باید به همان پادگان ها و پایگاه ها رفت و آمد داشته باشند که در مورد اول ذکر شد.
3- خائن بوده اند و اطلاعات اتمی خود را به اسرائیل و امریکا و یا هر دشمن دیگری داده بودند و برای زهرچشم گرفتن از بقیه دارندگان اطلاعات اینگونه ترور شدند.
- دراینصورت نیز آنها که دست به ترور زدند باید همان هائی باشند که در دو مورد بالا به آنها و محل ارتباط هایشان اشاره شد.
حادثه از این سه فرضیه خارج نیست. همچنان که عاملین ترور جز همان ها که در بالا به آنها اشاره شد نمی توانستند باشند.
بدین ترتیب، انگشت اتهام را از سوی خارج باید برگرداند به داخل و رو به سینه خودی ها گرفت!
هوای تهران روزی 160 نفر را خفه می کند
هوای تهران روزی 160 نفر را خفه می کند
بنزین تولید داخلی
گاز خفه کن پخش می کند
آلودگی هوای تهران در روزهای گذشته از آن مرز گذشته که بتوان نام آن را آلودگی گذاشت. در حقیقت هوای تهران آلوده به گاز خفه کننده شده است. در گزارش های محرمانه ای که حتی نمایندگان مجلس و نمایندگان شورای شهر تهران نیز از آن اطلاعات دارند قید شده که روزانه تقریبا 160 نفر در تهران بر اثر مسمومیت ناشی از گازهائی که هوای تهران پخش است خفه می شوند و یا قلبشان از حرکت باز ایستاده و می میرند.
همه از آلودگی هوا می گویند و مردم نیز اکنون سالهای که با این اصطلاح آشنائی دارند، اما در روزهای اخیر بحث دیگر نه بر سر آلودگی، بلکه مسمومیت ناشی از گازهای خفه کننده در هوای تهران است. این گازها ناشی از تولید بنزین داخلی است که دولت می خواهد با آن جبران تحریم فروش بنزین به ایران را بکند.
برای بدست آوردن بنزین با كیفیت خوب (اكتان بالا) به كاتالیزورهای مخصوصی نیاز است كه این كاتالیزورها تنها توسط چند شركت آلمانی، آمریكایی و هلندی تولید میشوند. با وجود تحریم ها، این كاتالیزورها به ایران وارد نمی شود و بدستور دولت بنزین بی كیفیت (اكتان پائین) تولید شده و پس از مخلوط کردن با مقداری از بنزین وارداتی بین پمپ بنزین ها تقسیم می شود.
بنزین تولید داخلی
گاز خفه کن پخش می کند
آلودگی هوای تهران در روزهای گذشته از آن مرز گذشته که بتوان نام آن را آلودگی گذاشت. در حقیقت هوای تهران آلوده به گاز خفه کننده شده است. در گزارش های محرمانه ای که حتی نمایندگان مجلس و نمایندگان شورای شهر تهران نیز از آن اطلاعات دارند قید شده که روزانه تقریبا 160 نفر در تهران بر اثر مسمومیت ناشی از گازهائی که هوای تهران پخش است خفه می شوند و یا قلبشان از حرکت باز ایستاده و می میرند.
همه از آلودگی هوا می گویند و مردم نیز اکنون سالهای که با این اصطلاح آشنائی دارند، اما در روزهای اخیر بحث دیگر نه بر سر آلودگی، بلکه مسمومیت ناشی از گازهای خفه کننده در هوای تهران است. این گازها ناشی از تولید بنزین داخلی است که دولت می خواهد با آن جبران تحریم فروش بنزین به ایران را بکند.
برای بدست آوردن بنزین با كیفیت خوب (اكتان بالا) به كاتالیزورهای مخصوصی نیاز است كه این كاتالیزورها تنها توسط چند شركت آلمانی، آمریكایی و هلندی تولید میشوند. با وجود تحریم ها، این كاتالیزورها به ایران وارد نمی شود و بدستور دولت بنزین بی كیفیت (اكتان پائین) تولید شده و پس از مخلوط کردن با مقداری از بنزین وارداتی بین پمپ بنزین ها تقسیم می شود.
شکایت قضات تهران از رییس روحانیون مجلس
تعدادی از قضات استان تهران، از محمدتقی رهبر، رئیس فراکسیون روحانیون مجلس شورای اسلامی شکایت کردند. این قضات رهبر را به "نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی، اهانت و هتک حرمت" متهم کرده اند.
محمدتقی رهبر، نماینده اصفهان و رئیس فراکسیون روحانیون مجلس، اواخر ماه آبان به خبرگزاری فارس گفت: "خبرهایی که به ما میرسد، حاکی از این است که رشوهگیری در سطح قضات افزایش یافته است." این همان سخنی بود که هفته قبل جنتی در نماز جمعه تهران درباره نمایندگان مجلس گفت و بلافاصله چند نماینده مجلس بدان پاسخ گفتند، از جمله محمد تقی رهبر.
این بار رهبر بدون اشاره به موارد خاص یا آمار مشخصی در این باره، توضیح داد که "اگرچه نمیخواهد ادعا کند همه قضات رشوه میگیرند" اما تاکید دارد که "میزان این عمل مجرمانه آنقدر زیاد شده که فریاد مردم را بلند کرده و آنها را جهت دریافت کمک به سمت نمایندگان مجلس سوق داده است."
او گفت: "بارها مردم به ما مراجعه کرده و مدعی شدهاند که فلان قاضی یا فلان رئیس مجتمع از ما درخواست رشوه کرده و مدعی شدهاند که با گرفتن پول نقد حاضرند رای خود را تغییر دهند."
واکنش لاریجانی به "اتهام رشوه"
دیروز همچنین صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه نیز از اظهارنظرهایی که به گفته او "هیبت و قدرت" این دستگاه را زیر سوال می برد، انتقاد کرد.
او که در جلسه مسئولان عالی قضایی سخن می گفت، بدون اشاره مستقیم به سخنان رهبر، گفت که "رسانهها و برخی افراد در اظهار نظر خود نسبت به قوه قضاییه طوری سخن نگویند که هیبت و قدرت قوه قضاییه زیرسوال برود."
آیت الله لاریجانی با انتقاد از این قبیل اظهارات درباره قضات، در عین حال افزود: "دستگاه قضایی به صورت مستمر بر کار قضات و کارکنان نظارت دارد و با افراد متخلف هم برخورد میکند."
رئیس قوه قضائیه ایران گفت: "به شدت در پی نظارت بر کار قضات هستیم و نمیخواهیم ادعا کنیم که وضع دستگاه قضایی صددرصد مطلوب است؛ گرچه اکثریت قضات و کارکنان دستگاه قضایی پاکدامن هستند."
"نگفتم رشوه می گیرند"
اما در همان ساعاتی که رئیس قوه قضائیه به دفاع از عملکرد دستگاه زیر نظر خود می پرداخت، تعدادی از قضات تهران به دلیل اتهامات رئیس فراکسیون روحانیون مجلس از وی به دادگاه ویژه روحانیت شکایت کردند.
روابط عمومی دادگاههای عمومی و انقلاب تهران با تایید این مسئله به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اعلام کرد: "جمعی از قضات تهران در شکوائیهای به دادستان دادگاه ویژه روحانیت با ابراز نگرانی از طرح چنین مسائلی خواستار پیگرد قانونی و قضایی این نماینده مجلس شدهاند."
بر اساس متن شکوائیه ارایه شده به دادستان دادگاه ویژه روحانیت، این قضات به جهت افترا، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین به سبب انجام وظیفه قضایی به استناد مواد 609 و 698 قانون مجازات و با رعایت تعدد جرم و همچنین ماده واحده قانون استسفاریه نسبت به کلمه اهانت و هتک حرمت مندرج در مقررات جزایی قانون مجازات اسلامی سال 79، تعقیب این نماینده مجلس را خواستار شدهاند.
اما به نظر می آید که شکایت این قضات از رهبر، باعث شد که رئیس فراکسیون روحانیون مجلس، ادعاهای اولیه خود را پس بگیرد.
وی دیروز بدون اشاره به مصاحبه خود با خبرگزاری فارس، به ایسنا گفت که "بنده هیچگاه نگفتم که قضات رشوه میگیرند، بلکه منظورم آن بود که ممکن است گاهی دچار تخلف شوند که این موضوع در همه جا وجود دارد. اما متاسفانه برخی رسانهها این صحبت بنده را بزرگنمایی کردند."
رهبر در عین حال افزود: "البته ممکن است بعضی از قضات به دلیل اعمال نفوذ و یا دریافت رشوه، تخلفاتی را انجام داده و حق را باطل یا باطل را حق کنند که آمار دادگاه انتظامی نیز موید آن است که برخی از قضات تخلفاتی را در برهههایی از زمان انجام دادند."
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس، با انتقاد از دستگاه قضایی به علت اجرا نکردن حدود اسلامی، گفت: "چرا دست سارقی که سرقتی را انجام داده، قطع نمیشود؟"
او همچنین با طرح این پرسش که "چرا قاتل باید پس از چهار سال در زندان بودن اعدام شود؟"، خواستار سرعت عمل دستگاه قضایی برای مجازات مجرمان در ایران شد.
همه مشکلات دستگاه قضایی
عملکرد قوه قضائیه ایران همواره مورد انتقاد افکار عمومی و جناح های سیاسی کشور به خصوص اصلاح طلبان بوده است.
اطاله دادرسی، مستقل نبودن قضات و پارتی بازی، اخذ رشوه توسط آنها، ازدحام فوق العاده مجتمع های قضایی و دادسراها، برخورد نامناسب و زننده با مراجعان و برخی مسائل دیگر مانند اینها، عمده ترین دلایل نارضایتی مردم از دستگاه قضایی ایران است.
از سوی دیگر، اصلاح طلبان، وکلا و سازمان های مدافع حقوق بشر، همواره قوه قضائیه را به سیاسی کاری و تبعیت از نظر دستگاه های امنیتی در برخورد با منتقدان و مخالفان سیاسی حکومت ایران متهم کرده اند.
اصولگرایان هم در برخی موارد مانند مبارزه با مفاسد اقتصادی، قوه قضائیه را به اهمال کاری متهم می کنند هرچند عموما تنها مصداق خود از مفاصد اقتصادی را خانواده اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری عنوان می کنند.
بر پایه آمارهای رسمی جمهوری اسلامی، سالانه 5 میلیون پرونده جدید وارد دادسراها می شود و با محاسبه پروندههای قدیمی، دستگاه قضایی باید هر سال به ۱۱ میلیون پرونده رسیدگی کند. این در حالی است که تعداد قضات دادگستری ۷ هزار نفر اعلام شده که ۱۵۰۰ نفر از آنان در ردههای مدیریتی کار میکنند. به این ترتیب، هریک از ۵ هزار و ۵۰۰ قاضی دیگر، باید روزانه به ۲۰ پرونده رسیدگی کنند و از آنجا که میانگین حجم هر پرونده ۵۰ صفحه است، هر قاضی باید روزی هزار صفحه را بخواند و در کنار آن با شاکیان و متهمان و وکلای آنها هم صحبت کند.
کارشناسان ضعف و ابهام در قوانین و نبود ضمانت های لازم برای اجرای قانون را از دیگر دلایل بوروکراسی دستگاه قضایی ایران می دانند.
طبق اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیس قوه قضائیه توسط مقام رهبری تعیین می شود و این قوه به صورت مستقیم زیر نظر ولی فقیه اداره می شود و به او پاسخگو است.
محمدتقی رهبر، نماینده اصفهان و رئیس فراکسیون روحانیون مجلس، اواخر ماه آبان به خبرگزاری فارس گفت: "خبرهایی که به ما میرسد، حاکی از این است که رشوهگیری در سطح قضات افزایش یافته است." این همان سخنی بود که هفته قبل جنتی در نماز جمعه تهران درباره نمایندگان مجلس گفت و بلافاصله چند نماینده مجلس بدان پاسخ گفتند، از جمله محمد تقی رهبر.
این بار رهبر بدون اشاره به موارد خاص یا آمار مشخصی در این باره، توضیح داد که "اگرچه نمیخواهد ادعا کند همه قضات رشوه میگیرند" اما تاکید دارد که "میزان این عمل مجرمانه آنقدر زیاد شده که فریاد مردم را بلند کرده و آنها را جهت دریافت کمک به سمت نمایندگان مجلس سوق داده است."
او گفت: "بارها مردم به ما مراجعه کرده و مدعی شدهاند که فلان قاضی یا فلان رئیس مجتمع از ما درخواست رشوه کرده و مدعی شدهاند که با گرفتن پول نقد حاضرند رای خود را تغییر دهند."
واکنش لاریجانی به "اتهام رشوه"
دیروز همچنین صادق آملی لاریجانی، رئیس قوه قضائیه نیز از اظهارنظرهایی که به گفته او "هیبت و قدرت" این دستگاه را زیر سوال می برد، انتقاد کرد.
او که در جلسه مسئولان عالی قضایی سخن می گفت، بدون اشاره مستقیم به سخنان رهبر، گفت که "رسانهها و برخی افراد در اظهار نظر خود نسبت به قوه قضاییه طوری سخن نگویند که هیبت و قدرت قوه قضاییه زیرسوال برود."
آیت الله لاریجانی با انتقاد از این قبیل اظهارات درباره قضات، در عین حال افزود: "دستگاه قضایی به صورت مستمر بر کار قضات و کارکنان نظارت دارد و با افراد متخلف هم برخورد میکند."
رئیس قوه قضائیه ایران گفت: "به شدت در پی نظارت بر کار قضات هستیم و نمیخواهیم ادعا کنیم که وضع دستگاه قضایی صددرصد مطلوب است؛ گرچه اکثریت قضات و کارکنان دستگاه قضایی پاکدامن هستند."
"نگفتم رشوه می گیرند"
اما در همان ساعاتی که رئیس قوه قضائیه به دفاع از عملکرد دستگاه زیر نظر خود می پرداخت، تعدادی از قضات تهران به دلیل اتهامات رئیس فراکسیون روحانیون مجلس از وی به دادگاه ویژه روحانیت شکایت کردند.
روابط عمومی دادگاههای عمومی و انقلاب تهران با تایید این مسئله به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) اعلام کرد: "جمعی از قضات تهران در شکوائیهای به دادستان دادگاه ویژه روحانیت با ابراز نگرانی از طرح چنین مسائلی خواستار پیگرد قانونی و قضایی این نماینده مجلس شدهاند."
بر اساس متن شکوائیه ارایه شده به دادستان دادگاه ویژه روحانیت، این قضات به جهت افترا، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین به سبب انجام وظیفه قضایی به استناد مواد 609 و 698 قانون مجازات و با رعایت تعدد جرم و همچنین ماده واحده قانون استسفاریه نسبت به کلمه اهانت و هتک حرمت مندرج در مقررات جزایی قانون مجازات اسلامی سال 79، تعقیب این نماینده مجلس را خواستار شدهاند.
اما به نظر می آید که شکایت این قضات از رهبر، باعث شد که رئیس فراکسیون روحانیون مجلس، ادعاهای اولیه خود را پس بگیرد.
وی دیروز بدون اشاره به مصاحبه خود با خبرگزاری فارس، به ایسنا گفت که "بنده هیچگاه نگفتم که قضات رشوه میگیرند، بلکه منظورم آن بود که ممکن است گاهی دچار تخلف شوند که این موضوع در همه جا وجود دارد. اما متاسفانه برخی رسانهها این صحبت بنده را بزرگنمایی کردند."
رهبر در عین حال افزود: "البته ممکن است بعضی از قضات به دلیل اعمال نفوذ و یا دریافت رشوه، تخلفاتی را انجام داده و حق را باطل یا باطل را حق کنند که آمار دادگاه انتظامی نیز موید آن است که برخی از قضات تخلفاتی را در برهههایی از زمان انجام دادند."
عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس، با انتقاد از دستگاه قضایی به علت اجرا نکردن حدود اسلامی، گفت: "چرا دست سارقی که سرقتی را انجام داده، قطع نمیشود؟"
او همچنین با طرح این پرسش که "چرا قاتل باید پس از چهار سال در زندان بودن اعدام شود؟"، خواستار سرعت عمل دستگاه قضایی برای مجازات مجرمان در ایران شد.
همه مشکلات دستگاه قضایی
عملکرد قوه قضائیه ایران همواره مورد انتقاد افکار عمومی و جناح های سیاسی کشور به خصوص اصلاح طلبان بوده است.
اطاله دادرسی، مستقل نبودن قضات و پارتی بازی، اخذ رشوه توسط آنها، ازدحام فوق العاده مجتمع های قضایی و دادسراها، برخورد نامناسب و زننده با مراجعان و برخی مسائل دیگر مانند اینها، عمده ترین دلایل نارضایتی مردم از دستگاه قضایی ایران است.
از سوی دیگر، اصلاح طلبان، وکلا و سازمان های مدافع حقوق بشر، همواره قوه قضائیه را به سیاسی کاری و تبعیت از نظر دستگاه های امنیتی در برخورد با منتقدان و مخالفان سیاسی حکومت ایران متهم کرده اند.
اصولگرایان هم در برخی موارد مانند مبارزه با مفاسد اقتصادی، قوه قضائیه را به اهمال کاری متهم می کنند هرچند عموما تنها مصداق خود از مفاصد اقتصادی را خانواده اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری عنوان می کنند.
بر پایه آمارهای رسمی جمهوری اسلامی، سالانه 5 میلیون پرونده جدید وارد دادسراها می شود و با محاسبه پروندههای قدیمی، دستگاه قضایی باید هر سال به ۱۱ میلیون پرونده رسیدگی کند. این در حالی است که تعداد قضات دادگستری ۷ هزار نفر اعلام شده که ۱۵۰۰ نفر از آنان در ردههای مدیریتی کار میکنند. به این ترتیب، هریک از ۵ هزار و ۵۰۰ قاضی دیگر، باید روزانه به ۲۰ پرونده رسیدگی کنند و از آنجا که میانگین حجم هر پرونده ۵۰ صفحه است، هر قاضی باید روزی هزار صفحه را بخواند و در کنار آن با شاکیان و متهمان و وکلای آنها هم صحبت کند.
کارشناسان ضعف و ابهام در قوانین و نبود ضمانت های لازم برای اجرای قانون را از دیگر دلایل بوروکراسی دستگاه قضایی ایران می دانند.
طبق اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی، رئیس قوه قضائیه توسط مقام رهبری تعیین می شود و این قوه به صورت مستقیم زیر نظر ولی فقیه اداره می شود و به او پاسخگو است.
گاردین: علیرضا نوریزاده نزدیک بود توسط کسی که خود را یک «طرفدار» میخواند ترور شود
به گزارش گاردین، علیرضا نوریزاده روزنامهنگار ایرانی و مفسر صدای آمریکا درسال ۲۰۰۹ قرار بوده از طرف یک نفر به نام محمد رضاصادقینیا که خود را طرفدار آقای نوریزاده معرفی
کرده بود ترور شود. بنا بر مدارک محرمانهای که به تازگی منتشر شده است، نوریزاده و صادقینیا درچندین مورد درلندن و واشنگتن ملاقات کرده بودند. ولی وقتی صادقینیا به عکسبرداری از نوریزاده وخودروی وی پرداخت موجبات شک نوریزاده را برانگیخت.
صادقینیا بعدا درکالیفرنیا به جرم مشارکت درقتل دستگیر شد. وی با اجیر کردن یک آدم کش حرفهای قصد داشت یک برنامهساز ایرانی آمریکایی به نام جمشید شاهمرد را از پای دربیاورد. به دلیل مشابهات بین این طرح و انگیزه صادقینیا برای نزدیکی به نوریزاده افبیای به مقامات بریتانیایی خبر داد که هشدارهای لازم را به نوریزاده بدهند. علیرضا نوریزاده پس از نگران شدن از صادقینیا با سفارت آمریکا تماس گرفت.
خودنویس: در تماس با علیرضا نوریزاده، موارد ذکر شده در گزارش گاردین را تایید شد.
کرده بود ترور شود. بنا بر مدارک محرمانهای که به تازگی منتشر شده است، نوریزاده و صادقینیا درچندین مورد درلندن و واشنگتن ملاقات کرده بودند. ولی وقتی صادقینیا به عکسبرداری از نوریزاده وخودروی وی پرداخت موجبات شک نوریزاده را برانگیخت.
صادقینیا بعدا درکالیفرنیا به جرم مشارکت درقتل دستگیر شد. وی با اجیر کردن یک آدم کش حرفهای قصد داشت یک برنامهساز ایرانی آمریکایی به نام جمشید شاهمرد را از پای دربیاورد. به دلیل مشابهات بین این طرح و انگیزه صادقینیا برای نزدیکی به نوریزاده افبیای به مقامات بریتانیایی خبر داد که هشدارهای لازم را به نوریزاده بدهند. علیرضا نوریزاده پس از نگران شدن از صادقینیا با سفارت آمریکا تماس گرفت.
خودنویس: در تماس با علیرضا نوریزاده، موارد ذکر شده در گزارش گاردین را تایید شد.
اسناد ویکیلیکس: هاشمی منتظر مرگ خامنهای است
برپایه اسناد منتشر شده توسط سایت ویکیلیکس، چند جا از هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان نقل شده است که رهبر جمهوری اسلامی به سرطان خون مبتلا است و زمان زیادی در اختیار ندارد. بر همین پایه، هاشمی رفسنجانی میخواهد خود را برای جانشینی آماده کند و به همین سبب با آیتالله خامنهای «درگیر» نمیشود.
انتشار اسناد وزارت خارجه آمریکا توسط سایت ویلیلیکس، حساسیتهای زیادی در آمریکا و اروپا برانگیخته است. اما کسانی که مسائل ایران را پیگیری میکنند، به سراغ اسنادی رفتهاند که در باره اختلافهای درونی نظام موضوعیت دارند.
در میان این اسناد، چند جا به روایتهای غیر مستقیم از هاشمی رفسنجانی اشاره شده است:
1. (C) Summary: A XXXXXXXXXXXX businessman who represents the XXXXXXXXXXXX company XXXXXXXXXXXX shared with us a discussion he recently had with a XXXXXXXXXXXX he described as close to Rafsanjani. The XXXXXXXXXXXX claimed Rafsanjani told him Supreme Leader Khamenei has terminal leukemia and is expected to die in months. As a result, Rafsanjani decided to stop challenging Khamenei, and instead is preparing the ground to have himself appointed Khamenei's successor. If he succeeds he will dismiss Ahmadinejad and call for XXXXXXXa new election, according to the XXXXXXXXXXX.
یک تاجر مدعی است که هاشمی رفسنجانی در انتظار مرگ زودرس رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است، چون آیتالله خامنهای با سرطان خون دست و پنجه نرم میکند و زمان زیادی در اختیارش نیست. بنا بر همین روایت، هاشمی رفسنجانی که خود را جانشین آیتالله خامنهای دیده مایل نبوده در چنین شرایطی رهبر نظام را به چالش بکشد. اگر هاشمی به قدرت میرسیده، احمدینژاد را برکنار و انتخابات جدید اعلام میکرده است.
4. (C) Khamenei has cancer: XXXXXXXXXXXX told XXXXXXXXXXXX that Rafsanjani remains vehemently opposed to Ahmadinejad but is biding his time because of a serious health crisis affecting Supreme Leader Khamenei: a terminal case of “blood cancer” (leukemia). XXXXXXXXXXXX told XXXXXXXXXXXX that he heard from Rafsanjani that Khamenei is likely to die within a matter of months. As a result, Rafsanjani has stopped campaigning within the Assembly of Experts to challenge Khamenei, and now is focused on “letting nature take its course.” Following the Supreme Leader's passing, Rafsanjani will try to mobilize the Assembly of Experts to appoint him as the new Supreme Leader.
9. (C) XXXXXXXXXXXX has proved to be a credible interlocutor in the past and XXXXXXXXXXXX favorably predisposed to the United States. This is the first time he shared observations from the XXXXXXXXXXXX. We cannot independently assess the veracity of that information, but we note that rumors have long circulated that Supreme Leader Khamenei has cancer and is in rapidly declining health. If true, Khamenei's departure would indeed offer Rafsanjani a propitious opportunity to exert control over the appointment of a successor, though such an event would likely precipitate factional infighting extending well beyond the closed-door confines of the Assembly of Experts. That Rafsanjani would be able to secure his own appointment as Iran's next Supreme Leader in the event of Khamenei's near-term death is far from certain, and indeed is only one of many potential succession scenarios that could unfold. The observation about an “invisible general strike” is noteworthy, but we have not heard similar descriptions from other contacts; we will query several Iran-based contacts on it.
گرچه نمیتوان به انگیزه نقل این خبر به منابع دیپلماتیک از سوی این تاجر که گفته شده با فردی نزدیک به هاشمی رفسنجانی گفتگو کرده پی برد، اما با توجه به تغییر مشی هاشمی رفسنجانی بعد از نماز جمعه ۲۶ تیر سال ۸۸ و سوالهای موجود در این رابطه، ادعای این تاجر میتواند قابل توجه باشد.
انتشار اسناد وزارت خارجه آمریکا توسط سایت ویلیلیکس، حساسیتهای زیادی در آمریکا و اروپا برانگیخته است. اما کسانی که مسائل ایران را پیگیری میکنند، به سراغ اسنادی رفتهاند که در باره اختلافهای درونی نظام موضوعیت دارند.
در میان این اسناد، چند جا به روایتهای غیر مستقیم از هاشمی رفسنجانی اشاره شده است:
1. (C) Summary: A XXXXXXXXXXXX businessman who represents the XXXXXXXXXXXX company XXXXXXXXXXXX shared with us a discussion he recently had with a XXXXXXXXXXXX he described as close to Rafsanjani. The XXXXXXXXXXXX claimed Rafsanjani told him Supreme Leader Khamenei has terminal leukemia and is expected to die in months. As a result, Rafsanjani decided to stop challenging Khamenei, and instead is preparing the ground to have himself appointed Khamenei's successor. If he succeeds he will dismiss Ahmadinejad and call for XXXXXXXa new election, according to the XXXXXXXXXXX.
یک تاجر مدعی است که هاشمی رفسنجانی در انتظار مرگ زودرس رهبر جمهوری اسلامی ایران بوده است، چون آیتالله خامنهای با سرطان خون دست و پنجه نرم میکند و زمان زیادی در اختیارش نیست. بنا بر همین روایت، هاشمی رفسنجانی که خود را جانشین آیتالله خامنهای دیده مایل نبوده در چنین شرایطی رهبر نظام را به چالش بکشد. اگر هاشمی به قدرت میرسیده، احمدینژاد را برکنار و انتخابات جدید اعلام میکرده است.
4. (C) Khamenei has cancer: XXXXXXXXXXXX told XXXXXXXXXXXX that Rafsanjani remains vehemently opposed to Ahmadinejad but is biding his time because of a serious health crisis affecting Supreme Leader Khamenei: a terminal case of “blood cancer” (leukemia). XXXXXXXXXXXX told XXXXXXXXXXXX that he heard from Rafsanjani that Khamenei is likely to die within a matter of months. As a result, Rafsanjani has stopped campaigning within the Assembly of Experts to challenge Khamenei, and now is focused on “letting nature take its course.” Following the Supreme Leader's passing, Rafsanjani will try to mobilize the Assembly of Experts to appoint him as the new Supreme Leader.
9. (C) XXXXXXXXXXXX has proved to be a credible interlocutor in the past and XXXXXXXXXXXX favorably predisposed to the United States. This is the first time he shared observations from the XXXXXXXXXXXX. We cannot independently assess the veracity of that information, but we note that rumors have long circulated that Supreme Leader Khamenei has cancer and is in rapidly declining health. If true, Khamenei's departure would indeed offer Rafsanjani a propitious opportunity to exert control over the appointment of a successor, though such an event would likely precipitate factional infighting extending well beyond the closed-door confines of the Assembly of Experts. That Rafsanjani would be able to secure his own appointment as Iran's next Supreme Leader in the event of Khamenei's near-term death is far from certain, and indeed is only one of many potential succession scenarios that could unfold. The observation about an “invisible general strike” is noteworthy, but we have not heard similar descriptions from other contacts; we will query several Iran-based contacts on it.
گرچه نمیتوان به انگیزه نقل این خبر به منابع دیپلماتیک از سوی این تاجر که گفته شده با فردی نزدیک به هاشمی رفسنجانی گفتگو کرده پی برد، اما با توجه به تغییر مشی هاشمی رفسنجانی بعد از نماز جمعه ۲۶ تیر سال ۸۸ و سوالهای موجود در این رابطه، ادعای این تاجر میتواند قابل توجه باشد.
احمدينژاد : اخبار مربوط به درخواست كشورهاي همسايه از آمريكا در مورد حمله به ايران يك شيطنت است
احمدينژاد : اخبار مربوط به درخواست كشورهاي همسايه از آمريكا در مورد حمله به ايران يك شيطنت است
مهر : احمدينژاد در گفتوگو مطبوعاتي عصر امروز خود گفت: اخبار مربوط به درخواست كشورهاي همسايه از آمريكا در مورد حمله به ايران يك شيطنت است.
محمود احمدينژاد در پاسخ به خبرنگار شبكه العالم گفت: اينكه كشورهاي همسايه در خليج فارس از آمريكا بخواهند كه به ايران حمله نظامي بكند شيطنت است و اسناد منتشر شده در اين رابطه صحت ندارد.
وي همچنين در مورد گزارش اخير سازمان آژانس بينالمللي هستهاي گفت: اين گزارش اخير گامي در جهت حقيقت بود اما آژانس در اين گزارش به تمامي حقايق اشاره نكرده است.
وي با بيان اينكه مطابق قانون آژانس بينالمللي هستهاي حق ندارد تمامي جزئيات برنامههاي هستهاي ايران را در گزارش خود منتشر كند گفت: متاسفانه مسوولان آژانس بدون توجه به محرمانه بودن اطلاعات هستهاي كشورها در گزارش اخير خود جزييات برنامههاي هستهاي ايران را منتشر كردهاند.
وي افزود: به دليل عملكرد شفاف ايران انتشار اين اسناد براي ما مهم نيست اما اميدواريم كه سازمان انرژي هستهاي بتواند از اين به بعد در جهت حقيقت گام بردارد.
مهر : احمدينژاد در گفتوگو مطبوعاتي عصر امروز خود گفت: اخبار مربوط به درخواست كشورهاي همسايه از آمريكا در مورد حمله به ايران يك شيطنت است.
محمود احمدينژاد در پاسخ به خبرنگار شبكه العالم گفت: اينكه كشورهاي همسايه در خليج فارس از آمريكا بخواهند كه به ايران حمله نظامي بكند شيطنت است و اسناد منتشر شده در اين رابطه صحت ندارد.
وي همچنين در مورد گزارش اخير سازمان آژانس بينالمللي هستهاي گفت: اين گزارش اخير گامي در جهت حقيقت بود اما آژانس در اين گزارش به تمامي حقايق اشاره نكرده است.
وي با بيان اينكه مطابق قانون آژانس بينالمللي هستهاي حق ندارد تمامي جزئيات برنامههاي هستهاي ايران را در گزارش خود منتشر كند گفت: متاسفانه مسوولان آژانس بدون توجه به محرمانه بودن اطلاعات هستهاي كشورها در گزارش اخير خود جزييات برنامههاي هستهاي ايران را منتشر كردهاند.
وي افزود: به دليل عملكرد شفاف ايران انتشار اين اسناد براي ما مهم نيست اما اميدواريم كه سازمان انرژي هستهاي بتواند از اين به بعد در جهت حقيقت گام بردارد.
قتل معاون آموزشی حوزه علمیه اراک
قتل معاون آموزشی حوزه علمیه اراک
به گزارش خبرنگار اجتماعي شبكه خبري آتينيوز، معاون آموزشی يكي از حوزههاي علمیه اراک ساعت 8 صبح امروز به محض ورود به حوزه به دست فردي كه هويت وي مشخص شده است به قتل رسید.
این اتفاق بر اثر درگیری بین این دو نفر اتفاق افتاده است که بر اثر 8 ضربه چاقو از پشت سر به اين مسئول حوزه، وي پيش از رسيدن اورژانس جان سپرد.
هنوز از علت اين اقدام خبري در دست نيست و ماموران ضمن شناسايي فرد ضارب به دنبال يافتن انگيزه وي براي انجام قتل هستند.
به گزارش خبرنگار اجتماعي شبكه خبري آتينيوز، معاون آموزشی يكي از حوزههاي علمیه اراک ساعت 8 صبح امروز به محض ورود به حوزه به دست فردي كه هويت وي مشخص شده است به قتل رسید.
این اتفاق بر اثر درگیری بین این دو نفر اتفاق افتاده است که بر اثر 8 ضربه چاقو از پشت سر به اين مسئول حوزه، وي پيش از رسيدن اورژانس جان سپرد.
هنوز از علت اين اقدام خبري در دست نيست و ماموران ضمن شناسايي فرد ضارب به دنبال يافتن انگيزه وي براي انجام قتل هستند.
عماد بهاور به ده سال زندان محکوم شد
عماد بهاور به ده سال زندان محکوم شد
عماد بهاور، مسوول شاخه جوانان نهضت آزادی از سوی قاضی صلواتی، رییس شعبه پانزده دادگاه انقلاب به تحمل دهسال حبس تعزیری محکوم شد.وی به اتهام تبانی برای تجمع بر ضد امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری محاکمه شده بود.
به گزارش کلمه، این حکم در دادگاه انقلاب به بهاور ابلاغ شده و قابل تجدیدنظرخواهی است.
بهاور که عضو هسته مرکزی «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» (موج سوم) نیز بوده در ۷ خرداد ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب بازداشت و اتهام وی تبلیغ علیه نظام عنوان شد.
وی پس از ۹۶ ساعت آزاد اما پس از اعلام نتایج انتخابات دوباره دستگیر شد و تحت فشار روانی برای اقرار تلوزیونی قرار گرفت. بهاور روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه پس از تحمل ۴۶ روز زندان انفرادی از زندان آزاد شد.وی در ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ در حالی که به دادگاه انقلاب برای آخرین دفاعیات احضار شده بود، دوباره بازداشت شد و هم اکنون در بند ۳۵۰ اوین به سر می برد.
عماد بهاور، مسوول شاخه جوانان نهضت آزادی از سوی قاضی صلواتی، رییس شعبه پانزده دادگاه انقلاب به تحمل دهسال حبس تعزیری محکوم شد.وی به اتهام تبانی برای تجمع بر ضد امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری محاکمه شده بود.
به گزارش کلمه، این حکم در دادگاه انقلاب به بهاور ابلاغ شده و قابل تجدیدنظرخواهی است.
بهاور که عضو هسته مرکزی «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» (موج سوم) نیز بوده در ۷ خرداد ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب بازداشت و اتهام وی تبلیغ علیه نظام عنوان شد.
وی پس از ۹۶ ساعت آزاد اما پس از اعلام نتایج انتخابات دوباره دستگیر شد و تحت فشار روانی برای اقرار تلوزیونی قرار گرفت. بهاور روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه پس از تحمل ۴۶ روز زندان انفرادی از زندان آزاد شد.وی در ۱۶ اسفند ۱۳۸۸ در حالی که به دادگاه انقلاب برای آخرین دفاعیات احضار شده بود، دوباره بازداشت شد و هم اکنون در بند ۳۵۰ اوین به سر می برد.
کمدی در دل تراژدی
ایشان سردار شکنجه "نقدی" است، در کنار امام جمعه درغگوی تهران "احمد خاتمی". هر دو از رویش یافتگان دوران رهبری علی خامنه ای اند و منتظر فرصت برای خوردن سر او! این عکس از کارناوال ولایت، در دهکده ولایت هنگام ورود علی خامنه ای به این دهکده و سخنرانی برای فدائیان رهبر گرفته شده است. کمدی در دل تراژدی، یعنی همین صحنه ای که می بینید. نسل انقلاب زیر پوتین و نعلین آنهائی له شد که نقدی و احمدخاتمی نماد آنند!
یک برگ از پرونده احمدی نژاد
یک برگ از پرونده احمدی نژاد
دکتر محمد سامی
نخستین قربانی قتل های زنجیره ای
در کارنامه احمدی نژاد، دو ترور مهم ثبت است. نخست ترور فجیع دکتر سامی در مطبش با کارد قصابی و دوم ترور عبدالرحمان قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان ایران که در پایتخت اطریش "وین" هنگام مذاکره بر سر پایان جنگ داخلی درکردستان با واسطه های اعزامی از جمهوری اسلامی به رگبار گلوله بسته شد. هم در ترور سامی و هم ترور قاسملو از احمدی نژاد بعنوان چهره ای که در سایه این دو ترور حرکت کرد یاد می شود. در ترور سامی، عامل ترور، به گفته همسرش، پس از گفتگوئی تلفنی با احمدی نژاد به قصد قتل سامی از خانه خارج می شود. در ترور قاسملو نیز احمدی نژاد انتقال دهنده سلاح به عاملین ترور و مامور حفاظت امنیتی از خانه محل مذاکره و ترور در همان ساعت حادثه بوده است.
درباره او، حداقل در این دو مورد بصورت شفاف بارها افشاگری شده است، گرچه از حوادث دیگری مانند اعدام های دهه 1360 در زندان اوین نیز یاد می شود، اما این گفته ها، به استواری آنچه که درباره ترور سامی و قاسملو گفته می شود نیست!
دکتر سامی از انقلابیون مذهبی پیش از انقلاب بود که دوران نسبتا طولانی زندان های شاه را نیز تجربه کرده بود. بعد از انقلاب وزیر بهداشت دولت مهندس بازرگان شد و سپس از حکومت و دولت فاصله گرفت. درتمام این دوران رابطه خویش را با آیت الله منتظری حفظ کرد. با وی از زندان های شاه آشنا بود. دکتر سامی در تمام سالهای پس از انقلاب پزشک مخصوص آیت الله منتظری باقی ماند و هر ازگاهی به دیدار وی می رفت. حتی در دورانی که آیت الله منتظری خانه نشین شده و مگسان دور شیرینی – از جمله خامنه ای و هاشمی و کروبی و ...- از اطراف او پراکنده شده بودند به دیدار و عیادت او می رفت. از جمله دلائل فتوای قتل او که هنوز صادر کننده آن در پشت پرده ابهام است اما مامور اجرای آن مشخص – احمدی نژاد- همین پایداری و دیدارها بود.
آنچه را می خوانید بخش اندکی از سوابق مبارزاتی و شخصیت دکتر سامی است که دوست دیرینه اش دکتر حبیب الله پیمان مدتی قبل نوشته و منتشر کرده است. این نوشته را خلاصه کرده ایم که در ادامه می خوانید، با این یادآوری که دکتر سامی نخستین و یا از نخستین قربانیان قتل های زنجیره ای بود:
دهه بیست 1300 خورشیدی ، توفان برآمده از دومین جنگ جهانی ، به رغم همه تمهیدها و پرهیزها، مرزهای ایران زمین را درنوردید و سپاهان روس و انگلیس از شمال و جنوب به کشورمان هجوم آوردند و بدون مواجهه با مقاومت قابل توجهی ، خود را به تهران رساندند. ارتش پوشالی شاه ساخته، تنها به درد نگاهبانی از کاخ های سلطنتی و حراست از حکومت خودکامه در برابر اعتراضات و مخالفتهای مردم در داخل کشور می خورد. ارتش ملی و برآمده از خواست و اراده مردم نبود تا انگیزه ای برای مقابله با دشمنان خارجی داشته باشد. نظام دیکتاتوری نوکر پرور از معدود افسران و یا سربازان وطن دوست و با شهامت ایرانی، هر نوع امکان تحرک، ابراز وجود و رای و تاثیرگذاری در سرنوشت کشور را سلب کرده بود. از همان ها که در همان ساعات نخستین هجوم ارتش های متتفقین و بی اعتنا به دستورات مقامات ما فوق، در دفاع از خاک میهن رشادت ها از خود نشان دادند.
این طوفان سهمگین همراه با بازمانده استقلال کشور، بساط دیکتاتور وقت را نیز برچید و با خود برد. شاه هر چند با حمایت انگلیس ها به قدرت رسیده بود، اما در درون از تناقض دردناک میان تمایل به خودکامگی و استقلال رای از یک سو و اجبار به تبعیت از برابر کسانی که او را در نشاندن بر تخت پادشاهی کشور کهنسال ایران یاری کرده بودند، رنج می برد. چرا که سرنوشت و فرجام کار خود را هم چنان در ید قدرت آنان می دید. بنا به همان رابطه اودیپی میان پدر و پسر، و رقابت بر سر تسلط و تملک انحصاری بر "مام" میهن ، از آنان هم می ترسید و حساب می برد و هم نفرت داشت. به همین خاطر وقتی حضور پر قدرت آلمان ها (دشمن و رقیب خطرناک و دیرین انگلیس ها) را در افق سیاست ایران مشاهده کرد، از روی خامی، آن را فرصتی طلایی برای فاصله گرفتن از حامی پیشین – انگلیس- ارزیابی نمود. غافل از آن که با نداشتن هر گونه پایگاه و حمایت مردمی و مشروعیت سیاسی و دشمنی و نفرتی که در اثر سالها خشونت و بی رحمی و مصادره اموال و اراضی مردم و حبس و تبعید و زندان و شکنجه و اعدام آزادیخواهان، بر ضد خود برانگیخته بود.
پناه بردن به آلمان که رقیب سرسخت انگلیس و در شرف جنگ با آن بود، پر مخاطره و نوعی خودکشی محسوب می شد. چنان که وقتی تصمیم به عزل وی گرفتند، بدون کمترین مقاومتی ناگزیر شد تاج و تخت را با خواری رها کند و کوتاه زمانی تبعید از وطن و اقامت در جزیره ای دور افتاده در جنوب آفریقا را گردن نهد، تا سرنوشت او نیز عبرتی شود برای خودکامگانی که از آن پس می آیند، فاعتبروا یا اولی الابصار!
با دور شدن سایه سنگین و خفقان آور دیکتاتوری از آسمان میهن، مردمی که مدت بیست سال فریاد و نفس در سینه حبس کرده و مجبور به فرو خوردن خشم و پنهان داشتن نفرت و سرپوش نهادن بر رنج حاصل از آنهمه تحقیر و خشونت شده بود، غبار یاس و دلمردگی از چهر شستند. به شور و شوق زندگی در آزادی و استقلال که از اعماق وجدانشان زبانه می کشید، پاسخ مثبت دادند. امیدها و آرزوهای برآمده از جنبش مشروطیت که خشونت و خفقان دیکتاتوری بیست ساله آنها را در دلها مدفون کرده بود، دوباره جان گرفتند. مردم از خانه ها بیرون زدند.
مهربانانه به یکدیگر سلام گفتند و دستها به نشانه دوستی و همدلی و دعوت به همبستگی به سوی هم دراز کردند، عوارض مادی و سیاسی و اخلاقی ، بیست سال دیکتاتوری و مداخلات استعماری و حاکمیت یک اشرافیت پوسیده و وابسته، که اکنون زیر فشار اشغالگران ده چندان شده بود، همه جا به چشم می خورد. فقر و بیکاری و گرسنگی ، بیداد می کرد. اشغالگران دست به دست محتکران و رهزنان داخلی و اشرافیت فاسد حاکم و خوانین و بزرگ مالکان و جسم و روح مردم را در تنگنا گذاشته ، میلیونها مردم در سراسر کشور خسته و رنجور از محرومیت ها و مصائب بی شمار در طلب راه نجاتی از آن وضع دردناک، به هر سوی نگریستند.
تابش دوباره آفتاب آزادی سرما و فسردگی را از دلها می زدود و آزادیخواهان جان بدر برده از تیغ استبداد و رسته از بند زندان و تبعید را برای کوششی دیگر در جهت تحقق آزادی و عدالت بر سر شوق می آورد.
پرچم هایی به رنگ گفتمان ها و مکتب های برآمده از شرق و غرب اروپا با گرایش هایی به چپ یا راست، برافراشته شدند و تشنگان آزادی و عدالت را به اتحاد و مبارزه فراخواندند. از آن میان ندای محمد نخشب ، گروه یاران وی در نهضت خداپرستان سوسیالیست، برای نسل جوانی که در حوزه جاذبه خداجویی و وطن خواهی می زیستند و از این خاستگاه در طلب آزادی و عدالت و ترقی و سربلندی بودند، طراوت و تازگی دلپذیری داشت.
با اتمام دوره تحصیلات دبیرستانی، من از شیراز و کاظم سامی از مشهد تقریبا همزمان وارد دانشگاه تهران شدیم . نخستین دیدار و آشنایی ما در خانه نخشب بود. در آن لحظه میان ما پیوندی از همفکری و دوستی پدید آمد که نه فقط تا زنده بود، بلکه بعد از شهادت وی و تا به امروز ادامه یافته است. ابتدا افق مشترک فکری و سیاسی بود که ما را به هم نزدیک و همراه ساخت . کسی که با سامی آشنا می شد و چندی با او درآمد و شد ، دوستی یا همکاری قرار می گرفت، چنان زیر تاثیر خلق و خوی انسانی و صمیمیت و سرزندگی و رفتار شادش قرار می گرفت که به سختی ممکن بود او را از یاد ببرد.
در کوره حوادث تلخ و شیرین و فراز و فرود نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق تجربه آموخت و آبدیده گشت.
کارنامه دکتر سامی و نظایر او به عنوان اعضای نخستین دولت بعد از انقلاب، گواه این مدعاست که آنان در وهله اول شخصیت هایی اخلاق مدار بودند که عهده دار مسولیت های اجرایی شدند.
در سالهای زندان و پس از زندان که مبارزان شرایط بسیار سختی را می گذراندند و نیاز بیشتری به همدردی و یاری و دلسوزی داشتند، صمیمیت و مهربانی و دردمندی دکتر سامی نمود بیشتری پیدا کرد. انبوهی از آشنایان را مجذوب او شدند. در کنار و در بالین هر کس و در هر جا که روحی آزرده و قلبی دردمند داشت حاضر می شد.
صادق تر از آن بود که وقتی حس کرد در مقام وزارت بهداشت دولت انقلاب نمی تواند مستقل و آزاد بنابر معیارهای فکری و اخلاقی اش عمل کند، در تصمیم به کناره گیری درنگ نماید. و یا به محض مشاهده بروز انحراف از مسیر میثاق های انقلاب از انتقاد و هشدار و اقدام برای اصلاح سرباز زنند.
به همان اندازه که شخصیت انسانی، منش پاک و مهربان و خیرخواه و روحیه شاد و ایثارگر او، دوستان مشفق و علاقمندان برای بسیاری را به سوی او جلب و دلهای زیادی را مشتاق و شیفته او نمود، بدخواهانی از میان فرصت طلبان فریبکار و افراد کوردل و تاریک اندیش نیز بر ضد وی برانگیخت . انجمن کردند و چون دریافتند که در عرصه تعامل و رقابت فکری و اخلاقی از آنان کاری ساخته نیست و کالای قابل عرضه در بازار اندیشه و اخلاق ندارند، آسان تر آن دیدند که مغزها را متلاشی کنند، تا اساسا فکری تولید نشود و طنین حقیقت ، سکوت را برهم نزند و خواب زدگان را بیدار نکند تا هشیار و مراقب رهزنان شوند. دکتر سامی نخستین حلقه از زنجیره روشنفکرانی بود که می باید مغزشان از فکر کردن و قلبشان از تپیدن و مهر ورزیدن باز می ایستاد.
دکتر محمد سامی
نخستین قربانی قتل های زنجیره ای
در کارنامه احمدی نژاد، دو ترور مهم ثبت است. نخست ترور فجیع دکتر سامی در مطبش با کارد قصابی و دوم ترور عبدالرحمان قاسملو رهبر حزب دمکرات کردستان ایران که در پایتخت اطریش "وین" هنگام مذاکره بر سر پایان جنگ داخلی درکردستان با واسطه های اعزامی از جمهوری اسلامی به رگبار گلوله بسته شد. هم در ترور سامی و هم ترور قاسملو از احمدی نژاد بعنوان چهره ای که در سایه این دو ترور حرکت کرد یاد می شود. در ترور سامی، عامل ترور، به گفته همسرش، پس از گفتگوئی تلفنی با احمدی نژاد به قصد قتل سامی از خانه خارج می شود. در ترور قاسملو نیز احمدی نژاد انتقال دهنده سلاح به عاملین ترور و مامور حفاظت امنیتی از خانه محل مذاکره و ترور در همان ساعت حادثه بوده است.
درباره او، حداقل در این دو مورد بصورت شفاف بارها افشاگری شده است، گرچه از حوادث دیگری مانند اعدام های دهه 1360 در زندان اوین نیز یاد می شود، اما این گفته ها، به استواری آنچه که درباره ترور سامی و قاسملو گفته می شود نیست!
دکتر سامی از انقلابیون مذهبی پیش از انقلاب بود که دوران نسبتا طولانی زندان های شاه را نیز تجربه کرده بود. بعد از انقلاب وزیر بهداشت دولت مهندس بازرگان شد و سپس از حکومت و دولت فاصله گرفت. درتمام این دوران رابطه خویش را با آیت الله منتظری حفظ کرد. با وی از زندان های شاه آشنا بود. دکتر سامی در تمام سالهای پس از انقلاب پزشک مخصوص آیت الله منتظری باقی ماند و هر ازگاهی به دیدار وی می رفت. حتی در دورانی که آیت الله منتظری خانه نشین شده و مگسان دور شیرینی – از جمله خامنه ای و هاشمی و کروبی و ...- از اطراف او پراکنده شده بودند به دیدار و عیادت او می رفت. از جمله دلائل فتوای قتل او که هنوز صادر کننده آن در پشت پرده ابهام است اما مامور اجرای آن مشخص – احمدی نژاد- همین پایداری و دیدارها بود.
آنچه را می خوانید بخش اندکی از سوابق مبارزاتی و شخصیت دکتر سامی است که دوست دیرینه اش دکتر حبیب الله پیمان مدتی قبل نوشته و منتشر کرده است. این نوشته را خلاصه کرده ایم که در ادامه می خوانید، با این یادآوری که دکتر سامی نخستین و یا از نخستین قربانیان قتل های زنجیره ای بود:
دهه بیست 1300 خورشیدی ، توفان برآمده از دومین جنگ جهانی ، به رغم همه تمهیدها و پرهیزها، مرزهای ایران زمین را درنوردید و سپاهان روس و انگلیس از شمال و جنوب به کشورمان هجوم آوردند و بدون مواجهه با مقاومت قابل توجهی ، خود را به تهران رساندند. ارتش پوشالی شاه ساخته، تنها به درد نگاهبانی از کاخ های سلطنتی و حراست از حکومت خودکامه در برابر اعتراضات و مخالفتهای مردم در داخل کشور می خورد. ارتش ملی و برآمده از خواست و اراده مردم نبود تا انگیزه ای برای مقابله با دشمنان خارجی داشته باشد. نظام دیکتاتوری نوکر پرور از معدود افسران و یا سربازان وطن دوست و با شهامت ایرانی، هر نوع امکان تحرک، ابراز وجود و رای و تاثیرگذاری در سرنوشت کشور را سلب کرده بود. از همان ها که در همان ساعات نخستین هجوم ارتش های متتفقین و بی اعتنا به دستورات مقامات ما فوق، در دفاع از خاک میهن رشادت ها از خود نشان دادند.
این طوفان سهمگین همراه با بازمانده استقلال کشور، بساط دیکتاتور وقت را نیز برچید و با خود برد. شاه هر چند با حمایت انگلیس ها به قدرت رسیده بود، اما در درون از تناقض دردناک میان تمایل به خودکامگی و استقلال رای از یک سو و اجبار به تبعیت از برابر کسانی که او را در نشاندن بر تخت پادشاهی کشور کهنسال ایران یاری کرده بودند، رنج می برد. چرا که سرنوشت و فرجام کار خود را هم چنان در ید قدرت آنان می دید. بنا به همان رابطه اودیپی میان پدر و پسر، و رقابت بر سر تسلط و تملک انحصاری بر "مام" میهن ، از آنان هم می ترسید و حساب می برد و هم نفرت داشت. به همین خاطر وقتی حضور پر قدرت آلمان ها (دشمن و رقیب خطرناک و دیرین انگلیس ها) را در افق سیاست ایران مشاهده کرد، از روی خامی، آن را فرصتی طلایی برای فاصله گرفتن از حامی پیشین – انگلیس- ارزیابی نمود. غافل از آن که با نداشتن هر گونه پایگاه و حمایت مردمی و مشروعیت سیاسی و دشمنی و نفرتی که در اثر سالها خشونت و بی رحمی و مصادره اموال و اراضی مردم و حبس و تبعید و زندان و شکنجه و اعدام آزادیخواهان، بر ضد خود برانگیخته بود.
پناه بردن به آلمان که رقیب سرسخت انگلیس و در شرف جنگ با آن بود، پر مخاطره و نوعی خودکشی محسوب می شد. چنان که وقتی تصمیم به عزل وی گرفتند، بدون کمترین مقاومتی ناگزیر شد تاج و تخت را با خواری رها کند و کوتاه زمانی تبعید از وطن و اقامت در جزیره ای دور افتاده در جنوب آفریقا را گردن نهد، تا سرنوشت او نیز عبرتی شود برای خودکامگانی که از آن پس می آیند، فاعتبروا یا اولی الابصار!
با دور شدن سایه سنگین و خفقان آور دیکتاتوری از آسمان میهن، مردمی که مدت بیست سال فریاد و نفس در سینه حبس کرده و مجبور به فرو خوردن خشم و پنهان داشتن نفرت و سرپوش نهادن بر رنج حاصل از آنهمه تحقیر و خشونت شده بود، غبار یاس و دلمردگی از چهر شستند. به شور و شوق زندگی در آزادی و استقلال که از اعماق وجدانشان زبانه می کشید، پاسخ مثبت دادند. امیدها و آرزوهای برآمده از جنبش مشروطیت که خشونت و خفقان دیکتاتوری بیست ساله آنها را در دلها مدفون کرده بود، دوباره جان گرفتند. مردم از خانه ها بیرون زدند.
مهربانانه به یکدیگر سلام گفتند و دستها به نشانه دوستی و همدلی و دعوت به همبستگی به سوی هم دراز کردند، عوارض مادی و سیاسی و اخلاقی ، بیست سال دیکتاتوری و مداخلات استعماری و حاکمیت یک اشرافیت پوسیده و وابسته، که اکنون زیر فشار اشغالگران ده چندان شده بود، همه جا به چشم می خورد. فقر و بیکاری و گرسنگی ، بیداد می کرد. اشغالگران دست به دست محتکران و رهزنان داخلی و اشرافیت فاسد حاکم و خوانین و بزرگ مالکان و جسم و روح مردم را در تنگنا گذاشته ، میلیونها مردم در سراسر کشور خسته و رنجور از محرومیت ها و مصائب بی شمار در طلب راه نجاتی از آن وضع دردناک، به هر سوی نگریستند.
تابش دوباره آفتاب آزادی سرما و فسردگی را از دلها می زدود و آزادیخواهان جان بدر برده از تیغ استبداد و رسته از بند زندان و تبعید را برای کوششی دیگر در جهت تحقق آزادی و عدالت بر سر شوق می آورد.
پرچم هایی به رنگ گفتمان ها و مکتب های برآمده از شرق و غرب اروپا با گرایش هایی به چپ یا راست، برافراشته شدند و تشنگان آزادی و عدالت را به اتحاد و مبارزه فراخواندند. از آن میان ندای محمد نخشب ، گروه یاران وی در نهضت خداپرستان سوسیالیست، برای نسل جوانی که در حوزه جاذبه خداجویی و وطن خواهی می زیستند و از این خاستگاه در طلب آزادی و عدالت و ترقی و سربلندی بودند، طراوت و تازگی دلپذیری داشت.
با اتمام دوره تحصیلات دبیرستانی، من از شیراز و کاظم سامی از مشهد تقریبا همزمان وارد دانشگاه تهران شدیم . نخستین دیدار و آشنایی ما در خانه نخشب بود. در آن لحظه میان ما پیوندی از همفکری و دوستی پدید آمد که نه فقط تا زنده بود، بلکه بعد از شهادت وی و تا به امروز ادامه یافته است. ابتدا افق مشترک فکری و سیاسی بود که ما را به هم نزدیک و همراه ساخت . کسی که با سامی آشنا می شد و چندی با او درآمد و شد ، دوستی یا همکاری قرار می گرفت، چنان زیر تاثیر خلق و خوی انسانی و صمیمیت و سرزندگی و رفتار شادش قرار می گرفت که به سختی ممکن بود او را از یاد ببرد.
در کوره حوادث تلخ و شیرین و فراز و فرود نهضت ملی ایران به رهبری دکتر مصدق تجربه آموخت و آبدیده گشت.
کارنامه دکتر سامی و نظایر او به عنوان اعضای نخستین دولت بعد از انقلاب، گواه این مدعاست که آنان در وهله اول شخصیت هایی اخلاق مدار بودند که عهده دار مسولیت های اجرایی شدند.
در سالهای زندان و پس از زندان که مبارزان شرایط بسیار سختی را می گذراندند و نیاز بیشتری به همدردی و یاری و دلسوزی داشتند، صمیمیت و مهربانی و دردمندی دکتر سامی نمود بیشتری پیدا کرد. انبوهی از آشنایان را مجذوب او شدند. در کنار و در بالین هر کس و در هر جا که روحی آزرده و قلبی دردمند داشت حاضر می شد.
صادق تر از آن بود که وقتی حس کرد در مقام وزارت بهداشت دولت انقلاب نمی تواند مستقل و آزاد بنابر معیارهای فکری و اخلاقی اش عمل کند، در تصمیم به کناره گیری درنگ نماید. و یا به محض مشاهده بروز انحراف از مسیر میثاق های انقلاب از انتقاد و هشدار و اقدام برای اصلاح سرباز زنند.
به همان اندازه که شخصیت انسانی، منش پاک و مهربان و خیرخواه و روحیه شاد و ایثارگر او، دوستان مشفق و علاقمندان برای بسیاری را به سوی او جلب و دلهای زیادی را مشتاق و شیفته او نمود، بدخواهانی از میان فرصت طلبان فریبکار و افراد کوردل و تاریک اندیش نیز بر ضد وی برانگیخت . انجمن کردند و چون دریافتند که در عرصه تعامل و رقابت فکری و اخلاقی از آنان کاری ساخته نیست و کالای قابل عرضه در بازار اندیشه و اخلاق ندارند، آسان تر آن دیدند که مغزها را متلاشی کنند، تا اساسا فکری تولید نشود و طنین حقیقت ، سکوت را برهم نزند و خواب زدگان را بیدار نکند تا هشیار و مراقب رهزنان شوند. دکتر سامی نخستین حلقه از زنجیره روشنفکرانی بود که می باید مغزشان از فکر کردن و قلبشان از تپیدن و مهر ورزیدن باز می ایستاد.
مردم ایران
عوارض انتخابات 22 خرداد و کودتائی که متعاقب آشکار شدن نتیجه واقعی آن صورت گرفت، رویدادی است که تا اعماق جامعه ایران رسوخ کرده است. آنها که دست به کودتا زدند، فراموش کردند که دوران سرکوب و بی خبر نگهداشتن مردم در جهان سپری شده است. شاه پس از کودتای 28 مرداد توانست مردم را بی خبر نگهدارد. ژنرال پینوشه در شیلی نیز پس از کودتا توانست چنین کند، در پاکستان و در کشورهای امریکای لاتین و افریقا چندین دهه توانستند چنین کنند. یعنی کودتا کنند، دست به جنایت بزنند و مردم را در بی خبری نگهدارند. اما این دوران حداقل از 10 سال پیش که اینترنت دیوار سکوت و سانسور را در عقب افتاده ترین کشورهای جهان شکست سپری شده است. چنان سپری شده که تلاش سیمای جمهوری اسلامی برای وارونه جلوه دادن واقعیات نیز به ضد خود تبدیل شده و مردم مبتذل ترین فرستنده های تلویزیونی خارج از کشور را به سیمای کودتا ترجیح داده اند و عظیم ترین دستگاه تبلیغات تصویری و صوتی و انتشاراتی حکومت – به اعتراف چندباره علی خامنه ای در سخنرانی ها و خطبه های نماز جمعه اش- در برابر نفوذ تلویزیون بی بی سی به زانو درآمده است. آنها که در 22 خرداد دست به کودتا زدند، این تحول عظیم جهانی را دست کم گرفته و تصور کرده بودند با دروغ صوتی و تصویری و نوشتاری می توانند مردم را فریب داده و در بی خبری نگهدارند. صدها فیلم از کودتای 22 خرداد و جنایاتی که متعاقب آن کودتاچی ها در خیابان ها مرتکب شدند و از دوران تبلیغات انتخابات 22 خرداد روی شبکه جهانی یوتیوب برای همیشه ثبت شده است. از جمله این فیلم کوتاه که مربوط است به سخنرانی آیت الله صانعی در دوران پیش از رای گیری و هنگام ملاقات با میرحسین موسوی .
حوادث و اشکال سقوط قابل پیش بینی نیست
حوادث و اشکال سقوط قابل پیش بینی نیست
سقوط قدرت سیاسی
در جمهوری اسلامی قطعی است
با سرکوب حزب توده ایران در دهه 1360، مرزهای میان نیروهای ارتجاعی و قشری با نیروهای موسوم به خط امام و تمایز درونی خط امام به سه جناح انحصارطلب، واقع بین و روشن بین که حزب ما آن را مدام تحلیل و برجسته میکرد در ذهن مردم نامشخص و گنُگ شد. در نتیجه و بتدریج قشرهای مختلف، دولت و خط امام را مسئول فشارها و سختگیریهای اجتماعی تصور کرده و به نقش نیروهای ارتجاعی و مرزبندیهای درونی خط امام توجه نکردند. عدم توجه به این مرزبندیها، که امروز بیش از هر زمانی در جمهوری اسلامی آشکار شده، برای مجموعه انقلاب و از جمله برای خود حزب توده ایران فاجعه انگیز شد.
در دهه 1370 جمهوری اسلامی، زیر فشار نتایج برنامه "تعدیل اقتصادی" گام در گرداب یک بحران همه جانبه گذاشت، که در ادامه آن، مردم از درون انتخابات دوم خرداد محمد خاتمی را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند، اما اندک زمانی پس از این انتخابات و این برکشیده شدن، نطفههای بحران بار دیگر و بویژه زمانی بسته شد که رهبر جمهوری اسلامی برای محدود کردن رئیس جمهور منتخب مردم - محمد خاتمی - بسوی حاکمیت دوگانه رفت و یک تشکیلات نیمه علنی و نیمه مخفی موازی در برابر دولت وی بوجود آورد. این تشکیلات موازی که یک سر آن به بیت رهبری و سر دیگر آن به نهادهای امنیتی - نظامی متصل بود، بتدریج برای خود به یک قوه چهارم و مستقل از دیگر قوا تبدیل شد و کارکرد عادی دیگر نهادهای قانونی از جمله قوه قضائیه و مجلس را مختل کرد و آنها را زیر نفوذ خود درآورد. در آستانه انتخابات نهم کشور بار دیگر در یک بحران عمیق و همه جانبه سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی، فرهنگی و مناسبات بین المللی قرار گرفت، با این تفاوت که مردم هنوز با دلائل و ریشه های آن آشنا نبودند و با ساده اندیشی صادقانه خود، فریب قوه چهارم را خورده و به احمدی نژاد رای دادند و چهار سال بحرانی دیگر آغاز شد. در آستانه انتخابات دوره دهم زیر فشار شدت بحران، برگزاری یک انتخابات با حضور وسیع مردم را اجتناب ناپذیر کرده بود. ولی این انتخابات که با کمی تدبیر میتوانست به بزرگترین دروازه برون رفت از بحران تبدیل شود، با کودتائی که علیه نتیجه آن صورت گرفت به عامل تشدید بی سابقه بحران تبدیل شد و کشور را در خطر فرو رفتن در عمق گرداب و ٱیندهای مبهم و خطرناک قرار داد. خطری که اگر امیدی به خنثی سازی آن بتوان داشت، این امید را باید در تداوم و تعمیق جنبش سبز مردم جستجو کرد.
میدانیم که هر بحران سیاسی، بحران انقلابی نیست؛ همانگونه که هر بحران انقلابی الزاما به انقلاب ختم نمی شود، همانگونه که هر انقلابی الزاما با سرنگونی نظام سیاسی یا خشونت توام نیست. بحران سیاسی کنونی در ایران بدلیل تبدیل شدن آن به بحران مشروعیت، بدلیل ماهیت قدرت طبقاتی که آماج خود قرار داده و ماهیت طبقاتی نیرویی که در برابر آن شکل گرفته، بدلیل بحران در بالا و مقاومت مردم در پایین و سیاسی شدن وسیع مردم و جلب آنان به مبارزه، همه و همه نشان از یک بحران انقلابی دارد. اینکه نتیجه این بحران انقلابی چه خواهد شد به یک سلسله عوامل عینی و ذهنی و تاثیر تصادفات مثبت و منفی بستگی دارد که مانند هر بحران انقلابی دیگر قابل پیش بینی قطعی نیست ولی پایان عمر قدرت سیاسی کنونی در هر حالت قطعی است.
برخی که "انقلاب" را یک شکل میدانند و نه یک محتوا، معتقدند شکلی که بحران کنونی ایران به خود گرفته، یعنی شکل انتخاباتی و قانونگرا به معنای نفی انقلاب است و از این نظر جنبش سبز را در مقابل انقلاب 57 قرار میدهند. بر این اساس جنبش سبز یک جنبش اصلاحی و نتیجه تجربیات "منفی" انقلاب 57 و "خشونت طلبی" آن است. بنظر ما کاملا برعکس؛ شکل جنبش سبز نتیجه مستقیم انقلاب 57 و پیامد دستاوردهای مثبت آن انقلاب و در تداوم آن است. در واقع این شکل بحران طبقات حاکم و دولت آن است که تعیین کننده شکل جنبش مردم است. انقلاب 57 با سرنگونی سلطنت و ایجاد یک جمهوری پارلمانی محدود که نافی دیكتاتوری فردی بود شکل خود را نیز نفی کرد و شکل جنبشهای بعدی انقلابی در ایران را تغییر داد.
جمهوری اسلامی یک نظام پارلمانی است. این نظام پارلمانی در تحولات جمهوری اسلامی به نظام پارلمانی محدود تبدیل شد. اینکه نیروهای غیرمذهبی بتدریج نتوانستند در این نظام نامزد شوند یا پس از روی کار آمدن آقای خامنهای، شورای نگهبان در میان همان نیروهای مذهبی نیز به گزینش دست میزند، البته این نظام پارلمانی را با محدودیت مواجه میکند ولی بنیان پارلمانی آن را از بین نمی برد. نظام پارلمانی مبتنی بر اکثریت است و اکثریت مثلا 30 در برابر 25 است. اکثریت مخالفت حاکمیت با در صد 53 و 54 اکثریتی بزرگ و بالای 60 درصد نوعی رفراندم علیه حاکمیت تلقی میشود. مشاركت مخالف بالای 75 -70 درصد یا زیر 30 - 25 درصد به معنای وضع انقلابی یا بحران در این نظام است. در نظام پارلمانی جنبشهای انقلابی شکل قطبی به خود نمی گیرند. این تصور که 95 درصد جامعه در یکسو قرار خواهد گرفت و 5 درصد در سوی دیگر از پایه نادرست است. البته بدلیل محدودیتهای نظام پارلمانی در ایران جنبش سبز یا هر جنبش انقلابی در شرایط کنونی نمی تواند با اکثریت نسبی پیروز شود و به اکثریتی بیش از آن نیاز دارد ولی هرگز نیاز ندارد از همان ابتدا 90 درصد جامعه را در کنار خود داشته باشد. از همینجا بیهودگی نمایشهای پرهزینه حاکمیت در جمع کردن عدهای از مردم و استقبال از علی خامنهای یا محمود احمدی نژاد خود را نشان میدهد. قرار نیست در ایران هیچکس و حتی یك اقلیت هوادار علی خامنهای و یا احمدی نژاد نباشد. سخن بر سر این است که گروه حاکم در ایران در "اقلیت" قرار گرفته و "اکثریت" ندارد. اکثریت هم در نظام پارلمانی بر سر صندوقهای رای تعیین میشود نه در اجتماعات حکومتی. یا اگر راه پیمایی نشان اکثریت است، نمی توان حق راه پیمایی برای جنبش سبز را انکار کرد، چرا که نخستین برداشت عمومی مردم از این اقدام، وحشت حکومت از نمایش قدرت خیابانی اکثریت است. مهمترین دلیل شتاب حاکمیت در نفی پایههای قانون اساسی از آنروست که میداند اکثریت را از دست داده و نمی داند انتخابات پیش رو را چگونه برگزار کند. برعکس پافشاری جنبش سبز بر اجرای قانون اساسی از جمله بخاطر آن است که میداند دارای اکثریت است. علاوه بر آنکه شکل جنبشهای انقلابی در دیکتاتوریهای فردی با نظام پارلمانی - اعم از محدود یا غیرمحدود- تمایز دارد، شیوه مقابله و تسخیر حکومت نیز در این دو یکی نیست. برخلاف نظامهای دیکتاتوری فردی که دیکتاتور بطور مستقیم روبروی مردم است، حکومت در نظام پارلمانی در پشت یک سلسله سنگرها و لایهها قرار دارد که در واسطه میان حکومت و مردم قرار گرفتهاند. در این شرایط شیوه به اصطلاح "جنگ مستقیم" برای به زیر کشیدن دیکتاتور، جای خود را به جنگ "سنگر به سنگر" برای کسب هژمونی میدهد. با وجود آنکه جنبه دیکتاتوری فردی در جمهوری اسلامی - بویژه پس از کودتای 22 خرداد - روزبروز بیشتر تشدید میشود و جامعه را به رویارویی مستقیم و کور سوق میدهد، ولی جنبش سبز باید بکوشد این روند را مهار کند و همچنان سنگر به سنگر پیش رود و این سنگرها را یکایک فتح کند و بکوشد "هژمونی" خود را بر جامعه نه پس از کسب قدرت بلکه پیش از کسب قدرت برقرار کند. در این شرایط مبارزه فکری و ایدئولوژیک، گسترش و بردن آگاهیها به عمق جامعه، جذب قشرها و طبقات برکنار مانده از مبارزه یا هنوز در تردید، ایجاد شکاف در نهادها و لایههای پشتیبان حکومت، سلب مشروعیت آنها، تلاش برای نگه داشتن حکومت در چارچوبهای قانونی و قانون اساسی و تسخیر سنگرهای آن از درون اهمیت بنیادین کسب میکند.... ادامه
سقوط قدرت سیاسی
در جمهوری اسلامی قطعی است
با سرکوب حزب توده ایران در دهه 1360، مرزهای میان نیروهای ارتجاعی و قشری با نیروهای موسوم به خط امام و تمایز درونی خط امام به سه جناح انحصارطلب، واقع بین و روشن بین که حزب ما آن را مدام تحلیل و برجسته میکرد در ذهن مردم نامشخص و گنُگ شد. در نتیجه و بتدریج قشرهای مختلف، دولت و خط امام را مسئول فشارها و سختگیریهای اجتماعی تصور کرده و به نقش نیروهای ارتجاعی و مرزبندیهای درونی خط امام توجه نکردند. عدم توجه به این مرزبندیها، که امروز بیش از هر زمانی در جمهوری اسلامی آشکار شده، برای مجموعه انقلاب و از جمله برای خود حزب توده ایران فاجعه انگیز شد.
در دهه 1370 جمهوری اسلامی، زیر فشار نتایج برنامه "تعدیل اقتصادی" گام در گرداب یک بحران همه جانبه گذاشت، که در ادامه آن، مردم از درون انتخابات دوم خرداد محمد خاتمی را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند، اما اندک زمانی پس از این انتخابات و این برکشیده شدن، نطفههای بحران بار دیگر و بویژه زمانی بسته شد که رهبر جمهوری اسلامی برای محدود کردن رئیس جمهور منتخب مردم - محمد خاتمی - بسوی حاکمیت دوگانه رفت و یک تشکیلات نیمه علنی و نیمه مخفی موازی در برابر دولت وی بوجود آورد. این تشکیلات موازی که یک سر آن به بیت رهبری و سر دیگر آن به نهادهای امنیتی - نظامی متصل بود، بتدریج برای خود به یک قوه چهارم و مستقل از دیگر قوا تبدیل شد و کارکرد عادی دیگر نهادهای قانونی از جمله قوه قضائیه و مجلس را مختل کرد و آنها را زیر نفوذ خود درآورد. در آستانه انتخابات نهم کشور بار دیگر در یک بحران عمیق و همه جانبه سیاسی، ایدئولوژیک، اقتصادی، فرهنگی و مناسبات بین المللی قرار گرفت، با این تفاوت که مردم هنوز با دلائل و ریشه های آن آشنا نبودند و با ساده اندیشی صادقانه خود، فریب قوه چهارم را خورده و به احمدی نژاد رای دادند و چهار سال بحرانی دیگر آغاز شد. در آستانه انتخابات دوره دهم زیر فشار شدت بحران، برگزاری یک انتخابات با حضور وسیع مردم را اجتناب ناپذیر کرده بود. ولی این انتخابات که با کمی تدبیر میتوانست به بزرگترین دروازه برون رفت از بحران تبدیل شود، با کودتائی که علیه نتیجه آن صورت گرفت به عامل تشدید بی سابقه بحران تبدیل شد و کشور را در خطر فرو رفتن در عمق گرداب و ٱیندهای مبهم و خطرناک قرار داد. خطری که اگر امیدی به خنثی سازی آن بتوان داشت، این امید را باید در تداوم و تعمیق جنبش سبز مردم جستجو کرد.
میدانیم که هر بحران سیاسی، بحران انقلابی نیست؛ همانگونه که هر بحران انقلابی الزاما به انقلاب ختم نمی شود، همانگونه که هر انقلابی الزاما با سرنگونی نظام سیاسی یا خشونت توام نیست. بحران سیاسی کنونی در ایران بدلیل تبدیل شدن آن به بحران مشروعیت، بدلیل ماهیت قدرت طبقاتی که آماج خود قرار داده و ماهیت طبقاتی نیرویی که در برابر آن شکل گرفته، بدلیل بحران در بالا و مقاومت مردم در پایین و سیاسی شدن وسیع مردم و جلب آنان به مبارزه، همه و همه نشان از یک بحران انقلابی دارد. اینکه نتیجه این بحران انقلابی چه خواهد شد به یک سلسله عوامل عینی و ذهنی و تاثیر تصادفات مثبت و منفی بستگی دارد که مانند هر بحران انقلابی دیگر قابل پیش بینی قطعی نیست ولی پایان عمر قدرت سیاسی کنونی در هر حالت قطعی است.
برخی که "انقلاب" را یک شکل میدانند و نه یک محتوا، معتقدند شکلی که بحران کنونی ایران به خود گرفته، یعنی شکل انتخاباتی و قانونگرا به معنای نفی انقلاب است و از این نظر جنبش سبز را در مقابل انقلاب 57 قرار میدهند. بر این اساس جنبش سبز یک جنبش اصلاحی و نتیجه تجربیات "منفی" انقلاب 57 و "خشونت طلبی" آن است. بنظر ما کاملا برعکس؛ شکل جنبش سبز نتیجه مستقیم انقلاب 57 و پیامد دستاوردهای مثبت آن انقلاب و در تداوم آن است. در واقع این شکل بحران طبقات حاکم و دولت آن است که تعیین کننده شکل جنبش مردم است. انقلاب 57 با سرنگونی سلطنت و ایجاد یک جمهوری پارلمانی محدود که نافی دیكتاتوری فردی بود شکل خود را نیز نفی کرد و شکل جنبشهای بعدی انقلابی در ایران را تغییر داد.
جمهوری اسلامی یک نظام پارلمانی است. این نظام پارلمانی در تحولات جمهوری اسلامی به نظام پارلمانی محدود تبدیل شد. اینکه نیروهای غیرمذهبی بتدریج نتوانستند در این نظام نامزد شوند یا پس از روی کار آمدن آقای خامنهای، شورای نگهبان در میان همان نیروهای مذهبی نیز به گزینش دست میزند، البته این نظام پارلمانی را با محدودیت مواجه میکند ولی بنیان پارلمانی آن را از بین نمی برد. نظام پارلمانی مبتنی بر اکثریت است و اکثریت مثلا 30 در برابر 25 است. اکثریت مخالفت حاکمیت با در صد 53 و 54 اکثریتی بزرگ و بالای 60 درصد نوعی رفراندم علیه حاکمیت تلقی میشود. مشاركت مخالف بالای 75 -70 درصد یا زیر 30 - 25 درصد به معنای وضع انقلابی یا بحران در این نظام است. در نظام پارلمانی جنبشهای انقلابی شکل قطبی به خود نمی گیرند. این تصور که 95 درصد جامعه در یکسو قرار خواهد گرفت و 5 درصد در سوی دیگر از پایه نادرست است. البته بدلیل محدودیتهای نظام پارلمانی در ایران جنبش سبز یا هر جنبش انقلابی در شرایط کنونی نمی تواند با اکثریت نسبی پیروز شود و به اکثریتی بیش از آن نیاز دارد ولی هرگز نیاز ندارد از همان ابتدا 90 درصد جامعه را در کنار خود داشته باشد. از همینجا بیهودگی نمایشهای پرهزینه حاکمیت در جمع کردن عدهای از مردم و استقبال از علی خامنهای یا محمود احمدی نژاد خود را نشان میدهد. قرار نیست در ایران هیچکس و حتی یك اقلیت هوادار علی خامنهای و یا احمدی نژاد نباشد. سخن بر سر این است که گروه حاکم در ایران در "اقلیت" قرار گرفته و "اکثریت" ندارد. اکثریت هم در نظام پارلمانی بر سر صندوقهای رای تعیین میشود نه در اجتماعات حکومتی. یا اگر راه پیمایی نشان اکثریت است، نمی توان حق راه پیمایی برای جنبش سبز را انکار کرد، چرا که نخستین برداشت عمومی مردم از این اقدام، وحشت حکومت از نمایش قدرت خیابانی اکثریت است. مهمترین دلیل شتاب حاکمیت در نفی پایههای قانون اساسی از آنروست که میداند اکثریت را از دست داده و نمی داند انتخابات پیش رو را چگونه برگزار کند. برعکس پافشاری جنبش سبز بر اجرای قانون اساسی از جمله بخاطر آن است که میداند دارای اکثریت است. علاوه بر آنکه شکل جنبشهای انقلابی در دیکتاتوریهای فردی با نظام پارلمانی - اعم از محدود یا غیرمحدود- تمایز دارد، شیوه مقابله و تسخیر حکومت نیز در این دو یکی نیست. برخلاف نظامهای دیکتاتوری فردی که دیکتاتور بطور مستقیم روبروی مردم است، حکومت در نظام پارلمانی در پشت یک سلسله سنگرها و لایهها قرار دارد که در واسطه میان حکومت و مردم قرار گرفتهاند. در این شرایط شیوه به اصطلاح "جنگ مستقیم" برای به زیر کشیدن دیکتاتور، جای خود را به جنگ "سنگر به سنگر" برای کسب هژمونی میدهد. با وجود آنکه جنبه دیکتاتوری فردی در جمهوری اسلامی - بویژه پس از کودتای 22 خرداد - روزبروز بیشتر تشدید میشود و جامعه را به رویارویی مستقیم و کور سوق میدهد، ولی جنبش سبز باید بکوشد این روند را مهار کند و همچنان سنگر به سنگر پیش رود و این سنگرها را یکایک فتح کند و بکوشد "هژمونی" خود را بر جامعه نه پس از کسب قدرت بلکه پیش از کسب قدرت برقرار کند. در این شرایط مبارزه فکری و ایدئولوژیک، گسترش و بردن آگاهیها به عمق جامعه، جذب قشرها و طبقات برکنار مانده از مبارزه یا هنوز در تردید، ایجاد شکاف در نهادها و لایههای پشتیبان حکومت، سلب مشروعیت آنها، تلاش برای نگه داشتن حکومت در چارچوبهای قانونی و قانون اساسی و تسخیر سنگرهای آن از درون اهمیت بنیادین کسب میکند.... ادامه
مصاحبه رئیس پلیس امنیت اخلاقی
مصاحبه رئیس پلیس امنیت اخلاقی
جمع آوری زنان خیابانی
دور باطل است، نه راه حل
رئیس پلیس امنیت اخلاقی مصاحبه ای کرده و از مشکلات کارش گفته است و خبرگزاری مهر آن را منتشر کرده است. این مصاحبه در ارتباط با زن های خیابانی انجام شده و اعترافاتی که رئیس پلیس امنیت اخلاقی می کند، تنها بخشی از واقعیات است. حتی همین اندک اعترافی که رئیس پلیس امنیت اخلاقی کرده نشان دهنده پوسیدگی همه سویه و همه جانبه کشتی سوراخ سوراخ نظامی است که 22 سال رهبری و 8 سال ریاست جمهوری آن با علی خامنه ای بوده است.
سردار احمد روزبهانی می گوید:
مشكل اصلی زنان خیابانی اشتغال و تأمین سرپناه مناسب برای زندگی بعد از آزادی از زندان است. این زنان را خانواده و جامعه نمیپذیرند و به همین دلیل بسیاری از آنان برای اینكه جایی برای زندگی داشته باشند و مخارج زندگی خود را تامین کنند، پس از بیرون آمدن از زندان نیز بار دیگر جذب خانههای فساد می شوند. مجلس و سایر مسئولان كشور باید فکر كنند تا با ایجاد منبع درآمد برای این زنان آنان را از خانههای فساد جدا كنند. در شرایط فعلی هر اندازه هم که این زنان را جمع کنیم، پس از رهائی بار دیگر كارهای قبلی خود را شروع میكنند. دولت باید بودجهای برای ساماندهی این زنان اختصاص بدهد.
بسیاری از زنان خیابانی در پلیس پرونده دارند و به نحوی شناسنامهدار هستند، اما قوه قضائیه نیز نمیداند كه باید چه حكمی برای آنان صادر كند.
سخنگوی كمیسیون اجتماعی مجلس هم گفته كه زنان خیابانی جمعآوری شده توسط نیروی انتظامی را تحویل نمیگیرد و حتی در صورت تحویل گرفتن امكان نگهداری تنها 20 تا 25 زن را در طول سال دارد
جمع آوری زنان خیابانی
دور باطل است، نه راه حل
رئیس پلیس امنیت اخلاقی مصاحبه ای کرده و از مشکلات کارش گفته است و خبرگزاری مهر آن را منتشر کرده است. این مصاحبه در ارتباط با زن های خیابانی انجام شده و اعترافاتی که رئیس پلیس امنیت اخلاقی می کند، تنها بخشی از واقعیات است. حتی همین اندک اعترافی که رئیس پلیس امنیت اخلاقی کرده نشان دهنده پوسیدگی همه سویه و همه جانبه کشتی سوراخ سوراخ نظامی است که 22 سال رهبری و 8 سال ریاست جمهوری آن با علی خامنه ای بوده است.
سردار احمد روزبهانی می گوید:
مشكل اصلی زنان خیابانی اشتغال و تأمین سرپناه مناسب برای زندگی بعد از آزادی از زندان است. این زنان را خانواده و جامعه نمیپذیرند و به همین دلیل بسیاری از آنان برای اینكه جایی برای زندگی داشته باشند و مخارج زندگی خود را تامین کنند، پس از بیرون آمدن از زندان نیز بار دیگر جذب خانههای فساد می شوند. مجلس و سایر مسئولان كشور باید فکر كنند تا با ایجاد منبع درآمد برای این زنان آنان را از خانههای فساد جدا كنند. در شرایط فعلی هر اندازه هم که این زنان را جمع کنیم، پس از رهائی بار دیگر كارهای قبلی خود را شروع میكنند. دولت باید بودجهای برای ساماندهی این زنان اختصاص بدهد.
بسیاری از زنان خیابانی در پلیس پرونده دارند و به نحوی شناسنامهدار هستند، اما قوه قضائیه نیز نمیداند كه باید چه حكمی برای آنان صادر كند.
سخنگوی كمیسیون اجتماعی مجلس هم گفته كه زنان خیابانی جمعآوری شده توسط نیروی انتظامی را تحویل نمیگیرد و حتی در صورت تحویل گرفتن امكان نگهداری تنها 20 تا 25 زن را در طول سال دارد
ظهور پیاده نظام عمامه ای
ظهور پیاده نظام عمامه ای
آقا مجتبی در سیمای ولایت
در طول روزهای جشن "غدیر" مردم ایران شاهد ظهور گسترده نسل جدیدی از عمامه به سرهای جوان در سیمای جمهوری اسلامی بودند که هر کدام سعی داشتند در مدح ولایت از دیگری سبقت بگیرند و در چاپلوسی علی خامنه ای از دیگری عقب نمانند. بیشتر آنها عمامه سفید داشتند و البته عمامه سیاه هم در میان آنها بود. از شمار عمامه سیاه های حوزه های علمیه میخواهند کم کنند تا از نسل پیامبر، جز خانواده خواصی که برای سلطنت روحانیت در نظر دارند شمار چندانی باقی نماند!
این نسل جدید که در روزهای عیدغدیر سیمای جمهوری اسلامی را اشغال کرده بودند، سن و سالشان زیر 40 سال است و همگی تر و تمیز و شاداب و لپ گل انداخته بودند. نه جبهه دیده بودند و نه گرسنگی کشیده و نه نان خالی در حجره های حوزه قم جویده بودند. آنها، همگی از هم دوره ای های آقا مجتبی در حوزه قم بودند که گزین شده و آموزش دیده با توصیه بیت رهبری، برای اجرای برنامه به سردار ضرغامی معرفی شده بودند. همگی سعی می کردند مثل خامنه ای صحبت کنند!
آنها نسل جدید روحانیت سلطنتی اند که استاد اصلی آنها مصباح یزدی است، اندیشه های مذهبی شان، همان اندیشه های مذهبی حجتیه است و قرار است در دوران سلطنت مجتبی خامنه ای، برای وی پامنبری بخوانند!
نشانه های شکست سفرهای اخیر علی خامنه ای به قم را حتی می توان دراین نشانه ها جستجو کرد. بسیاری از این طلبه ها و جوجه حجت الاسلام ها را در آموزش و پرورش بعنوان معلم جاسازی کرده اند. شگرد و شیوه ای که حجتیه از زمان شاه به آن عادت دارد و رخنه را از مدارس شروع کرده بود. آنها مبلغ دیکتاتوری و سلطنت مطلقه ولی فقیه هستند. آن ولی فقیهی که آنها تبلیغ می کنند، لازم نیست مرجع مذهبی باشد و دانش حوزه ای داشته باشد. کافی است فرماندهان سپاه با او بیعت کنند تا ولی فقیه شود!
چون رهبر بعدی هم سن و سال آنهاست و اعتبار مذهبی ندارد، مرجعیت از نگاه آنها اعتبار قدیمی را ندارد و این را در مدارس نیز تبلیغ می کنند، همچنان که در سیمای جمهوری اسلامی بصورت غیر مستقیم در هفته غدیر تبلیغ کردند. مراجع نیز باید تابع و مطیع ولی فقیه باشند. مثل مردم عادی! بنابراین، رساله و احکام شرعی و گرفتن سهم امام و ... دیگر منتفی است، زیرا در نظام ولائی، حتی اگر رهبر مرجع هم باشد، لازم نیست مراجع دیگری هم باشند و هر مرجعی برای خود نظری بدهد. یک مرجع کافی است و این مرجع نیز فردی است که فرماندهان سپاه با او بیعت کرده باشند! وضعی که درحال حاضر علی خامنه ای دارد، با این تفاوت که او سابقه نشستن سر درس چند مرجع را دارد که آقا مجتبی این را هم ندارد.
آنها به سیمای اسلامی یورش آورده اند تا بگویند در حکومت اسلامی همه باید از ولایت فقیه تقلید کنند و تقلید از دیگران گناه است! و این همان مسیری است که در آلمان طی شد و از رحم آن هیتلر بیرون آمد و جفتش هم در ایتالیا در خشت افتاد!
آقا مجتبی در سیمای ولایت
در طول روزهای جشن "غدیر" مردم ایران شاهد ظهور گسترده نسل جدیدی از عمامه به سرهای جوان در سیمای جمهوری اسلامی بودند که هر کدام سعی داشتند در مدح ولایت از دیگری سبقت بگیرند و در چاپلوسی علی خامنه ای از دیگری عقب نمانند. بیشتر آنها عمامه سفید داشتند و البته عمامه سیاه هم در میان آنها بود. از شمار عمامه سیاه های حوزه های علمیه میخواهند کم کنند تا از نسل پیامبر، جز خانواده خواصی که برای سلطنت روحانیت در نظر دارند شمار چندانی باقی نماند!
این نسل جدید که در روزهای عیدغدیر سیمای جمهوری اسلامی را اشغال کرده بودند، سن و سالشان زیر 40 سال است و همگی تر و تمیز و شاداب و لپ گل انداخته بودند. نه جبهه دیده بودند و نه گرسنگی کشیده و نه نان خالی در حجره های حوزه قم جویده بودند. آنها، همگی از هم دوره ای های آقا مجتبی در حوزه قم بودند که گزین شده و آموزش دیده با توصیه بیت رهبری، برای اجرای برنامه به سردار ضرغامی معرفی شده بودند. همگی سعی می کردند مثل خامنه ای صحبت کنند!
آنها نسل جدید روحانیت سلطنتی اند که استاد اصلی آنها مصباح یزدی است، اندیشه های مذهبی شان، همان اندیشه های مذهبی حجتیه است و قرار است در دوران سلطنت مجتبی خامنه ای، برای وی پامنبری بخوانند!
نشانه های شکست سفرهای اخیر علی خامنه ای به قم را حتی می توان دراین نشانه ها جستجو کرد. بسیاری از این طلبه ها و جوجه حجت الاسلام ها را در آموزش و پرورش بعنوان معلم جاسازی کرده اند. شگرد و شیوه ای که حجتیه از زمان شاه به آن عادت دارد و رخنه را از مدارس شروع کرده بود. آنها مبلغ دیکتاتوری و سلطنت مطلقه ولی فقیه هستند. آن ولی فقیهی که آنها تبلیغ می کنند، لازم نیست مرجع مذهبی باشد و دانش حوزه ای داشته باشد. کافی است فرماندهان سپاه با او بیعت کنند تا ولی فقیه شود!
چون رهبر بعدی هم سن و سال آنهاست و اعتبار مذهبی ندارد، مرجعیت از نگاه آنها اعتبار قدیمی را ندارد و این را در مدارس نیز تبلیغ می کنند، همچنان که در سیمای جمهوری اسلامی بصورت غیر مستقیم در هفته غدیر تبلیغ کردند. مراجع نیز باید تابع و مطیع ولی فقیه باشند. مثل مردم عادی! بنابراین، رساله و احکام شرعی و گرفتن سهم امام و ... دیگر منتفی است، زیرا در نظام ولائی، حتی اگر رهبر مرجع هم باشد، لازم نیست مراجع دیگری هم باشند و هر مرجعی برای خود نظری بدهد. یک مرجع کافی است و این مرجع نیز فردی است که فرماندهان سپاه با او بیعت کرده باشند! وضعی که درحال حاضر علی خامنه ای دارد، با این تفاوت که او سابقه نشستن سر درس چند مرجع را دارد که آقا مجتبی این را هم ندارد.
آنها به سیمای اسلامی یورش آورده اند تا بگویند در حکومت اسلامی همه باید از ولایت فقیه تقلید کنند و تقلید از دیگران گناه است! و این همان مسیری است که در آلمان طی شد و از رحم آن هیتلر بیرون آمد و جفتش هم در ایتالیا در خشت افتاد!
ویکیلیکس: پادشاه عربستان از آمریکا خواسته بود به ایران حمله کند
ویکیلیکس: پادشاه عربستان از آمریکا خواسته بود به ایران حمله کند
رادیو فردا : وبسایت ویکیلیکس بار دیگر روز یکشنبه هزاران صفحه از اسناد محرمانه ایالات متحده را منتشر کرد که بخش عمدهای از آن به اسناد وزارت خارجه این کشور اختصاص دارد.
در یکی از این اسناد آمده است که عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان، از ایالات متحده درخواست کرده بود برای نابودی تاسیسات اتمی، به ایران حمله کند.
در این اسناد به «توصیههای پیاپی» پادشاه عربستان «به ایالات متحده برای حمله به ایران جهت پایان دادن به برنامه جنگافزارهای اتمی» اشاره شده است.
در یادداشتهایی که ویکیلیکس مدعی شده متعلق به سفارتخانههای آمریکا در خاورمیانه است، پادشاه عربستان به آمریکا میگوید: «سر مار را قطع کنید.»
در این اسناد همچنین آمده که پادشاه عربستان سعودی گفته است که با آمریکاییها همکاری میکند تا جلوی نفوذ ایران در عراق را بگیرد؛ اقدامی که بنا بر این اسناد «یک اولویت استراتژیک برای پادشاه و دولتش» محسوب میشود.
برپایه این اسناد، پادشاه عربستان درخواست حمله به ایران را در جریان دیدار ماه آوریل سال ۲۰۰۸، با رایان کروکر، سفیر آمریکا در عراق و ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده وقت نیروهایی آمریکایی در عراق مطرح ساخته است.
رادیو فردا : وبسایت ویکیلیکس بار دیگر روز یکشنبه هزاران صفحه از اسناد محرمانه ایالات متحده را منتشر کرد که بخش عمدهای از آن به اسناد وزارت خارجه این کشور اختصاص دارد.
در یکی از این اسناد آمده است که عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان، از ایالات متحده درخواست کرده بود برای نابودی تاسیسات اتمی، به ایران حمله کند.
در این اسناد به «توصیههای پیاپی» پادشاه عربستان «به ایالات متحده برای حمله به ایران جهت پایان دادن به برنامه جنگافزارهای اتمی» اشاره شده است.
در یادداشتهایی که ویکیلیکس مدعی شده متعلق به سفارتخانههای آمریکا در خاورمیانه است، پادشاه عربستان به آمریکا میگوید: «سر مار را قطع کنید.»
در این اسناد همچنین آمده که پادشاه عربستان سعودی گفته است که با آمریکاییها همکاری میکند تا جلوی نفوذ ایران در عراق را بگیرد؛ اقدامی که بنا بر این اسناد «یک اولویت استراتژیک برای پادشاه و دولتش» محسوب میشود.
برپایه این اسناد، پادشاه عربستان درخواست حمله به ایران را در جریان دیدار ماه آوریل سال ۲۰۰۸، با رایان کروکر، سفیر آمریکا در عراق و ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده وقت نیروهایی آمریکایی در عراق مطرح ساخته است.
2 انفجار در تهران و کشته شدن یک استاد دانشگاه
2 انفجار در تهران و کشته شدن یک استاد دانشگاه
يكي از سوءقصدها به موجب به کشته شدن يك استاد علوم پايه دانشگاه شد و حال استاد دانشگاه عالي دفاع ملي وخيم است.
به گزارش آتي نيوز، صبح امروز در 2 نقطه تهران انفجارهايي رخ داد كه هنوز از عامل و يا عوامل آن اطلاعي در دست نيست .
يكي از اين انفجارها در ولنجك و ديگري در بلوار ارتش روي داده است كه ماموران به دنبال سرنخي از علت و عاملان اين دو انفجار هستند.
گفته ميشود يكي از سوءقصدها موجب کشته شدن يك استاد علوم پايه دانشگاه شد و حال استاد دانشگاه عالي دفاع ملي نيز وخيم است.
ترور دو استاد دانشگاه در تهران
همچنین فارس گزارش داد: هر دو استاد به يك شيوه اما در محل هاي جداگانه و حوالي ساعت 7:45 به شهادت رسيدند. مكانيزم اقدام تروريستها به اين شكل بود كه موتورسواران تروريست نزديك خودروي حامل استاد شده و با چسباندن يك بمب به ماشين از آن فاصله گرفته و سپس خودرو را منفجر مي كردند.
استاد دكتر منوچهر شهرياري در بلوار نيروي زميني ارتش بلافاصله و درجا پس از انفجار پژوي 405 به مقام شهادت نائل شد و استاد فريدون عباسي با همين شيوه در خودروي پژو 206مقابل دانشگاه شهيد بهشتي ترور شد و از شدت سانحه پس از انتقال در بيمارستان به شهادت رسيد.
يكي از سوءقصدها به موجب به کشته شدن يك استاد علوم پايه دانشگاه شد و حال استاد دانشگاه عالي دفاع ملي وخيم است.
به گزارش آتي نيوز، صبح امروز در 2 نقطه تهران انفجارهايي رخ داد كه هنوز از عامل و يا عوامل آن اطلاعي در دست نيست .
يكي از اين انفجارها در ولنجك و ديگري در بلوار ارتش روي داده است كه ماموران به دنبال سرنخي از علت و عاملان اين دو انفجار هستند.
گفته ميشود يكي از سوءقصدها موجب کشته شدن يك استاد علوم پايه دانشگاه شد و حال استاد دانشگاه عالي دفاع ملي نيز وخيم است.
ترور دو استاد دانشگاه در تهران
همچنین فارس گزارش داد: هر دو استاد به يك شيوه اما در محل هاي جداگانه و حوالي ساعت 7:45 به شهادت رسيدند. مكانيزم اقدام تروريستها به اين شكل بود كه موتورسواران تروريست نزديك خودروي حامل استاد شده و با چسباندن يك بمب به ماشين از آن فاصله گرفته و سپس خودرو را منفجر مي كردند.
استاد دكتر منوچهر شهرياري در بلوار نيروي زميني ارتش بلافاصله و درجا پس از انفجار پژوي 405 به مقام شهادت نائل شد و استاد فريدون عباسي با همين شيوه در خودروي پژو 206مقابل دانشگاه شهيد بهشتي ترور شد و از شدت سانحه پس از انتقال در بيمارستان به شهادت رسيد.
از اسناد ویکی لیکس / کنسولگری آمریکا در دوبی درباره انتخابات ایران: سطح مشارکت بییسابقه بوده و تقلبی سیستماتیک در شمارش آرا صورت گرفته ،حتی معلوم نیست که آرا شمرده شده باشد
از اسناد ویکی لیکس / کنسولگری آمریکا در دوبی درباره انتخابات ایران: سطح مشارکت بییسابقه بوده و تقلبی سیستماتیک در شمارش آرا صورت گرفته ،حتی معلوم نیست که آرا شمرده شده باشد
بی بی سی : بر اساس مدارک محرمانه ای که ویکی لیکس منتشر کرده، رهبران کشورهایی همچون اسرائیل، عربستان سعودی، قطر، بحرین و امارات متحده عربی، برنامه اتمی ایران را تهدیدی علیه موجودیت خود دانسته و خواهان حمله آمریکا برای توقف این برنامه ها شده بودند.
این اسناد که در چند روزنامه از جمله نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، و گاردین، چاپ بریتانیا، منتشر شده حاکی از آن است که ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، به طور محرمانه آمریکا را به بمباران تاسیسات اتمی ایران تشویق کرده و گفته بود: "سر این مار را قطع کنید."
بر اساس این مدارک، ملک عبدالله در جریان یک ملاقات خصوصی با منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، جمهوری اسلامی را به دخالت در امور کشورهای عربی کرده و گفته بود: "ما را از شر خود خلاص کنید."
وی به وزیر خارجه ایران گفته بود: "شما فارسها حق دخالت در امور داخلی اعراب را ندارید."
مدارک منتشر شده حاکی از آن است که ملک عبدالله در گفتگو با مقام های کاخ سفید ایران را متهم به ایجاد مشکل و بی ثباتی در منطقه کرده و افزوده بود: "خدا ما را از شر آنها برهاند."
بر اساس مدارک ویکی لیکس، رهبران امارات متحده عربی هم در ملاقات با مقام های آمریکا تهدید تهران را "۴۶ ثانیه" توصیف کرده اند که فاصله زمانی رسیدن یک موشک بالستیک از ایران به این کشور است.
از جمله، شیخ محمد زائد آل نهیان، ولیعهد ابوظبی و معاون فرمانده کل نیروهای مسلح امارات، ایران را "تهدیدی علیه موجودیت" کشورش دانسته بود.
براساس مدارک منتشر شده توسط ویکی لیکس، وی به مقام های آمریکایی گفته بود اگر حمله هوایی نتواند تاسیسات اتمی ایران را نابود کند، واشنگتن باید آماده اعزام نیروی زمینی به ایران باشد.
از طرف دیگر سلطان قابوس، پادشاه عمان، به دریاسالار ویلیام فالون فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ اظهار داشته بود که ایران قدرت مهمی در منطقه است و باید با آن کنار آمد.
این مدارک نشان می دهد که عمان تنها کشور عربی است که موضع ملایم تری در قبال ایران اتخاذ کرده بود.
یکی دیگر از پیام های محرمانه وزارت خارجه آمریکا حاوی گزارش ملاقات فوریه گذشته بین رابرت گیتس، وزیر دفاع این کشور، با فرانکو فراتینی، وزیر خارجه ایتالیا در رم است.
آقای گیتس در این ملاقات به کشورهای اروپایی هشدار داده بود که اگر جلوی برنامه اتمی ایران گرفته نشود ممکن است اسرائیل به ایران حمله کند.
'سالی حیاتی'
در بخش دیگری از اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس آمده است که ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، در ملاقات با نمایندگان کنگره آمریکا در ماه ژوئن سال 2009 گفت که برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی تنها بین ۶ تا ۱۸ ماه وقت باقی مانده است.
مدارک افشا شده توسط ویکی لیکس نشان می دهد اسرائیل سال ۲۰۱۰ را سالی حیاتی برای مقابله با برنامه های اتمی ایران دانسته بود.
این پیام ها همچنین نشان می دهد آمریکا و اسرائیلی تحلیل های متفاوتی از ایران دارند: اسرائیل همواره بر بدترین سناریوهای ممکن تکیه دارد، اما آمریکا برآورد محتاطانه تری ارائه می کند.
بر اساس این اسناد، دولت آمریکا سال گذشته برنامه ای برای جاسوسی درباره بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، دستیاران ارشد وی و نیز نمایندگان کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد راه اندازی کرد.
بنا بر این اسناد، آمریکا به ویژه می خواسته است بداند که موضع بان کی مون درباره ایران و برنامه هسته ای این کشور و نیز موضع چین و روسیه درباره تحریم ایران و نیز وضع حقوق بشر در ایران چیست؟
یک پیام محرمانه دیگر از کنسولگری آمریکا در استانبول به ملاقات با یک تاجر ایرانی اشاره می کند که به نقل از یکی از نزدیکان اکبر هاشمی رفسنجانی می گوید او گفته آیت الله خامنه ای دچار سرطان خون است و چند ماه بیشتر زنده نخواهد بود.
بر اساس این پیام، تاجر یاد شده به دیپلماتهای آمریکایی گفت که آقای رفسنجانی به این فرد نزدیک به خود گفته است او اکنون ساکت می ماند تا بتواند در زمان مقتضی حمایت لازم را از مجلس خبرگان کسب کند تا بتواند رهبر بعدی کشور شود، محمود احمدی نژاد را وادار به استعفا کند و انتخابات جدیدی برگزار نماید.
در پایان این پیام صحت اظهارات این فرد مورد تردید قرار گرفته و گفته شده او بدلیل آنکه بازرگان است سناریویی مطابق منافعش را ترسیم می کند که لزوما با واقعیت همخوان نیست.
نحوه مذاکره با ایران
در یکی از پیامهای محرمانه بخش ایران در کنسولگری آمریکا در دوبی درباره انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آمده است: "گرچه تعداد واقعی آرا را نمی دانیم و شاید هرگز هم ندانیم، اما روشن است که سطح مشارکت بییسابقه بوده و تقلبی سیستماتیک در شمارش آرا صورت گرفته (حتی معلوم نیست که آرا شمرده شده باشد) با این هدف که در همان مرحله اول "پیروزی بزرگی" برای احمدی نژاد ساخته شود."
این پیام می افزاید بخش های تندروی سپاه پاسداران ایران آیت الله خامنه ای را قانع کردند که می توان نامزد مطلوب را با هزینه کمی برنده کرد.
در ادامه این پیام با اشاره به سوء مدیریت های اقتصادی دولت محمود احمدی نژاد آمده است تحولات سی سال گذشته در ایران نشان می دهد که این موضوعات سیاسی، و نه اقتصادی، بوده است که مردم را به خیابانها کشانده و نگرانی های اقتصادی به ندرت به اعتراضات بزرگ انجامیده است.
یکی دیگر از مدارکی که ویکی لیکس افشا کرده نشان می دهد جفری آدامز، سفیر پیشین بریتانیا در تهران و مدیر کل کنونی وزارت خارجه بریتانیا، تجربه خود درباره نحوه مذاکره با دیپلماتهای ایرانی را در اختیار مقام های آمریکایی گذاشته است.
بر اساس این مدارک، او در نوامبر سال ۲۰۰۷، به رایان کراکر سفیر وقت آمریکا در بغداد و نیز ژنرال دیوید پتریوس فرمانده نیروهای بین المللی در عراق گفت که سیاستمداران ایران گمان می کنند که مقام های آمریکایی وقت خارق العاده ای صرف فکر کردن درباره ایران و تغییر حکومت این کشور می کنند.
وی افزود ایران از یک طرف آمریکا را دشمنی "مصمم" می داند، اما از طرف دیگر این کشور را آسیب پذیر و فاقد توانایی حمله نظامی می داند.
او به مقام های آمریکایی گفت پیام های واشنگتن به ایران از جمله خطوط قرمز آن باید کاملا روشن باشد و از هر نوع ابهام و کنایه دوری شود.
ویکی لیکس از چند روز پیش گفته بود که قصد دارد بیش از ۲۵۱ هزار سند محرمانه که بیشتر آنها پیام های دیپلماتیک سفارتخانه های آمریکا در کشورهای دیگر هستند را افشا کند و بخشی از این اسناد در روزنامه های مختلف آمریکایی و اروپایی به چاپ رسیده است.
این پیام ها به مسایل و تحولا مختلف جهانی از جمله مسایل مربوط به ایران و روابط این کشور با ایالات متحده ارتباط دارد.
مقامات آمریکایی بدون تایید صحت این مدارک، دسترسی و افشای اسناد دولتی را محکوم کرده و یک سناتور آمریکایی خواستار مقابله با ویکی لینکس به عنوان "یک سازمان تروریستی" شده است.
وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده که اقداماتی را برای جلوگیری از نفوذ به شبکه کامپیوتری این وزارتخانه و دسترسی به اسناد آن در دست اجرا دارد.
بی بی سی : بر اساس مدارک محرمانه ای که ویکی لیکس منتشر کرده، رهبران کشورهایی همچون اسرائیل، عربستان سعودی، قطر، بحرین و امارات متحده عربی، برنامه اتمی ایران را تهدیدی علیه موجودیت خود دانسته و خواهان حمله آمریکا برای توقف این برنامه ها شده بودند.
این اسناد که در چند روزنامه از جمله نیویورک تایمز، چاپ آمریکا، و گاردین، چاپ بریتانیا، منتشر شده حاکی از آن است که ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، به طور محرمانه آمریکا را به بمباران تاسیسات اتمی ایران تشویق کرده و گفته بود: "سر این مار را قطع کنید."
بر اساس این مدارک، ملک عبدالله در جریان یک ملاقات خصوصی با منوچهر متکی، وزیر امور خارجه ایران، جمهوری اسلامی را به دخالت در امور کشورهای عربی کرده و گفته بود: "ما را از شر خود خلاص کنید."
وی به وزیر خارجه ایران گفته بود: "شما فارسها حق دخالت در امور داخلی اعراب را ندارید."
مدارک منتشر شده حاکی از آن است که ملک عبدالله در گفتگو با مقام های کاخ سفید ایران را متهم به ایجاد مشکل و بی ثباتی در منطقه کرده و افزوده بود: "خدا ما را از شر آنها برهاند."
بر اساس مدارک ویکی لیکس، رهبران امارات متحده عربی هم در ملاقات با مقام های آمریکا تهدید تهران را "۴۶ ثانیه" توصیف کرده اند که فاصله زمانی رسیدن یک موشک بالستیک از ایران به این کشور است.
از جمله، شیخ محمد زائد آل نهیان، ولیعهد ابوظبی و معاون فرمانده کل نیروهای مسلح امارات، ایران را "تهدیدی علیه موجودیت" کشورش دانسته بود.
براساس مدارک منتشر شده توسط ویکی لیکس، وی به مقام های آمریکایی گفته بود اگر حمله هوایی نتواند تاسیسات اتمی ایران را نابود کند، واشنگتن باید آماده اعزام نیروی زمینی به ایران باشد.
از طرف دیگر سلطان قابوس، پادشاه عمان، به دریاسالار ویلیام فالون فرمانده نیروهای آمریکایی در خاورمیانه در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ اظهار داشته بود که ایران قدرت مهمی در منطقه است و باید با آن کنار آمد.
این مدارک نشان می دهد که عمان تنها کشور عربی است که موضع ملایم تری در قبال ایران اتخاذ کرده بود.
یکی دیگر از پیام های محرمانه وزارت خارجه آمریکا حاوی گزارش ملاقات فوریه گذشته بین رابرت گیتس، وزیر دفاع این کشور، با فرانکو فراتینی، وزیر خارجه ایتالیا در رم است.
آقای گیتس در این ملاقات به کشورهای اروپایی هشدار داده بود که اگر جلوی برنامه اتمی ایران گرفته نشود ممکن است اسرائیل به ایران حمله کند.
'سالی حیاتی'
در بخش دیگری از اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس آمده است که ایهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، در ملاقات با نمایندگان کنگره آمریکا در ماه ژوئن سال 2009 گفت که برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی تنها بین ۶ تا ۱۸ ماه وقت باقی مانده است.
مدارک افشا شده توسط ویکی لیکس نشان می دهد اسرائیل سال ۲۰۱۰ را سالی حیاتی برای مقابله با برنامه های اتمی ایران دانسته بود.
این پیام ها همچنین نشان می دهد آمریکا و اسرائیلی تحلیل های متفاوتی از ایران دارند: اسرائیل همواره بر بدترین سناریوهای ممکن تکیه دارد، اما آمریکا برآورد محتاطانه تری ارائه می کند.
بر اساس این اسناد، دولت آمریکا سال گذشته برنامه ای برای جاسوسی درباره بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل متحد، دستیاران ارشد وی و نیز نمایندگان کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد راه اندازی کرد.
بنا بر این اسناد، آمریکا به ویژه می خواسته است بداند که موضع بان کی مون درباره ایران و برنامه هسته ای این کشور و نیز موضع چین و روسیه درباره تحریم ایران و نیز وضع حقوق بشر در ایران چیست؟
یک پیام محرمانه دیگر از کنسولگری آمریکا در استانبول به ملاقات با یک تاجر ایرانی اشاره می کند که به نقل از یکی از نزدیکان اکبر هاشمی رفسنجانی می گوید او گفته آیت الله خامنه ای دچار سرطان خون است و چند ماه بیشتر زنده نخواهد بود.
بر اساس این پیام، تاجر یاد شده به دیپلماتهای آمریکایی گفت که آقای رفسنجانی به این فرد نزدیک به خود گفته است او اکنون ساکت می ماند تا بتواند در زمان مقتضی حمایت لازم را از مجلس خبرگان کسب کند تا بتواند رهبر بعدی کشور شود، محمود احمدی نژاد را وادار به استعفا کند و انتخابات جدیدی برگزار نماید.
در پایان این پیام صحت اظهارات این فرد مورد تردید قرار گرفته و گفته شده او بدلیل آنکه بازرگان است سناریویی مطابق منافعش را ترسیم می کند که لزوما با واقعیت همخوان نیست.
نحوه مذاکره با ایران
در یکی از پیامهای محرمانه بخش ایران در کنسولگری آمریکا در دوبی درباره انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته آمده است: "گرچه تعداد واقعی آرا را نمی دانیم و شاید هرگز هم ندانیم، اما روشن است که سطح مشارکت بییسابقه بوده و تقلبی سیستماتیک در شمارش آرا صورت گرفته (حتی معلوم نیست که آرا شمرده شده باشد) با این هدف که در همان مرحله اول "پیروزی بزرگی" برای احمدی نژاد ساخته شود."
این پیام می افزاید بخش های تندروی سپاه پاسداران ایران آیت الله خامنه ای را قانع کردند که می توان نامزد مطلوب را با هزینه کمی برنده کرد.
در ادامه این پیام با اشاره به سوء مدیریت های اقتصادی دولت محمود احمدی نژاد آمده است تحولات سی سال گذشته در ایران نشان می دهد که این موضوعات سیاسی، و نه اقتصادی، بوده است که مردم را به خیابانها کشانده و نگرانی های اقتصادی به ندرت به اعتراضات بزرگ انجامیده است.
یکی دیگر از مدارکی که ویکی لیکس افشا کرده نشان می دهد جفری آدامز، سفیر پیشین بریتانیا در تهران و مدیر کل کنونی وزارت خارجه بریتانیا، تجربه خود درباره نحوه مذاکره با دیپلماتهای ایرانی را در اختیار مقام های آمریکایی گذاشته است.
بر اساس این مدارک، او در نوامبر سال ۲۰۰۷، به رایان کراکر سفیر وقت آمریکا در بغداد و نیز ژنرال دیوید پتریوس فرمانده نیروهای بین المللی در عراق گفت که سیاستمداران ایران گمان می کنند که مقام های آمریکایی وقت خارق العاده ای صرف فکر کردن درباره ایران و تغییر حکومت این کشور می کنند.
وی افزود ایران از یک طرف آمریکا را دشمنی "مصمم" می داند، اما از طرف دیگر این کشور را آسیب پذیر و فاقد توانایی حمله نظامی می داند.
او به مقام های آمریکایی گفت پیام های واشنگتن به ایران از جمله خطوط قرمز آن باید کاملا روشن باشد و از هر نوع ابهام و کنایه دوری شود.
ویکی لیکس از چند روز پیش گفته بود که قصد دارد بیش از ۲۵۱ هزار سند محرمانه که بیشتر آنها پیام های دیپلماتیک سفارتخانه های آمریکا در کشورهای دیگر هستند را افشا کند و بخشی از این اسناد در روزنامه های مختلف آمریکایی و اروپایی به چاپ رسیده است.
این پیام ها به مسایل و تحولا مختلف جهانی از جمله مسایل مربوط به ایران و روابط این کشور با ایالات متحده ارتباط دارد.
مقامات آمریکایی بدون تایید صحت این مدارک، دسترسی و افشای اسناد دولتی را محکوم کرده و یک سناتور آمریکایی خواستار مقابله با ویکی لینکس به عنوان "یک سازمان تروریستی" شده است.
وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده که اقداماتی را برای جلوگیری از نفوذ به شبکه کامپیوتری این وزارتخانه و دسترسی به اسناد آن در دست اجرا دارد.
*یک درصد از بودجه هرسال برای بسیج
*یک درصد از بودجه هرسال برای بسیج
*اسناد ویکی لیکس / آمریکا خواستار انتقاد ترکيه از ايران شد
یک درصد از بودجه هرسال برای بسیج
خبر آنلاين : در جلسه عصر دیروز موضوع نحوه حمایت از بسیج و امتیازات ویژه به آن در پنج سال آینده خبرساز شد. حسن کامران ارائه خدمات به بسیج در هفته بسیج را زیره به کرمان خواندن دانست و مجوزهای لایحه دولت برای حمایت از این نیروها را به تکلیف تبدیل کرد.
از مهمترین این تکالیف آن بود که تعداد بسیجیان فعال تا مرز یک و نیم میلیون نفر افزایش یابد و حمایتهای لازم برای تأمین پوشش بیمهای آنها و تخصیص یک درصد از اعتبارات بودجه سنواتی به پایگاههای بسیج، بود. پشتیبانی از ردههای مقاومت بسیج و بسیج اساتید حوزه و دانشگاه ها در دستگاه های اجرایی و پشتیبانی و کمک به مقابله با جنگ نرم در حوزههای مختلف نیز از جمله این امتیازات بود.
بر اساس یک پیشنهاد الحاقی از سوی عوض حیدرپور نماینده مردم شهرضا به استناد سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با بسیجیان اصفهان، نیز زمینه پشتیبانی لازم برای جذب و به کارگیری ۳۰ میلیون نفر از نیروهای بسیج دهها میلیون نفری با رویکرد فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی فراهم خواهد شد.
اسناد ویکی لیکس / آمریکا خواستار انتقاد ترکيه از ايران شد
شبکه ایران: اسناد ویکیلیکس فاش کردهاند که آمریکاییها سخنان اردوغان در انتقاد از مواضع ضدایرانی غرب را اراجیف توصیف کرده و از سایر مقامات ترک خواستهاند تا دهان اردوغان را ببندند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی آنتیوار، در اواخر سال 2009، دولت اوباما به دولت رجب طیب اردوغان هشدار داده است که آشکارا از سیاستهای غرب علیه ایران انتقاد نکند.
آنتیوار که این مطلب را به نقل از یکی از اسناد فاش شده توسط ویکیلیکس مورد اشاره قرار داده است، افزود: دولت اوباما خطاب به معاونین اردوغان و همچنین عبدالله گل، رییسجمهور ترکیه گفته بود که سخنان اردوغان مشتی اراجیف است و باید بر دهان وی افسار زده شود!
آنتیوار افزود: دولت آمریکا مستمرا ایران را به انحراف برنامه هستهای صلحآمیزش متهم میکند اما آژانس بینالملی انرژی اتمی تاکنون هیچ سندی بر این ادعا ارایه نکرده است.
*اسناد ویکی لیکس / آمریکا خواستار انتقاد ترکيه از ايران شد
یک درصد از بودجه هرسال برای بسیج
خبر آنلاين : در جلسه عصر دیروز موضوع نحوه حمایت از بسیج و امتیازات ویژه به آن در پنج سال آینده خبرساز شد. حسن کامران ارائه خدمات به بسیج در هفته بسیج را زیره به کرمان خواندن دانست و مجوزهای لایحه دولت برای حمایت از این نیروها را به تکلیف تبدیل کرد.
از مهمترین این تکالیف آن بود که تعداد بسیجیان فعال تا مرز یک و نیم میلیون نفر افزایش یابد و حمایتهای لازم برای تأمین پوشش بیمهای آنها و تخصیص یک درصد از اعتبارات بودجه سنواتی به پایگاههای بسیج، بود. پشتیبانی از ردههای مقاومت بسیج و بسیج اساتید حوزه و دانشگاه ها در دستگاه های اجرایی و پشتیبانی و کمک به مقابله با جنگ نرم در حوزههای مختلف نیز از جمله این امتیازات بود.
بر اساس یک پیشنهاد الحاقی از سوی عوض حیدرپور نماینده مردم شهرضا به استناد سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با بسیجیان اصفهان، نیز زمینه پشتیبانی لازم برای جذب و به کارگیری ۳۰ میلیون نفر از نیروهای بسیج دهها میلیون نفری با رویکرد فرهنگی و اجتماعی و اعتقادی فراهم خواهد شد.
اسناد ویکی لیکس / آمریکا خواستار انتقاد ترکيه از ايران شد
شبکه ایران: اسناد ویکیلیکس فاش کردهاند که آمریکاییها سخنان اردوغان در انتقاد از مواضع ضدایرانی غرب را اراجیف توصیف کرده و از سایر مقامات ترک خواستهاند تا دهان اردوغان را ببندند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی آنتیوار، در اواخر سال 2009، دولت اوباما به دولت رجب طیب اردوغان هشدار داده است که آشکارا از سیاستهای غرب علیه ایران انتقاد نکند.
آنتیوار که این مطلب را به نقل از یکی از اسناد فاش شده توسط ویکیلیکس مورد اشاره قرار داده است، افزود: دولت اوباما خطاب به معاونین اردوغان و همچنین عبدالله گل، رییسجمهور ترکیه گفته بود که سخنان اردوغان مشتی اراجیف است و باید بر دهان وی افسار زده شود!
آنتیوار افزود: دولت آمریکا مستمرا ایران را به انحراف برنامه هستهای صلحآمیزش متهم میکند اما آژانس بینالملی انرژی اتمی تاکنون هیچ سندی بر این ادعا ارایه نکرده است.
بعداز هواپیماربایی، ترور امروز هم به سفر حریری نسبت داده شد
بعداز هواپیماربایی، ترور امروز هم به سفر حریری نسبت داده شد
به گزارش آينده ، بعد از آن كه یكی از مسوولان انگیزه اقدام به هواپیماربایی پریروز را تحت الشعاع قراردادن سفر سعد حریری دانست، یك نماینده حامی دولت انگیزه دو ترور صبح امروز را هم تحتتأثیر قرار دادن سفر حریری به ایران دانست.
اسماعیل كوثری عضو كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با فارس در خصوص ترور 2 دانشمند كشورمان گفت: این اقدامات كور نشاندهنده به ذلت افتادن استكبار جهانی و صهیونیسم است كه توسط عوامل خودفروخته، افرادی را كه در عالم علم و دانش و زندگی پاك خود بسر میبرند اینچنین به شهادت میرساند.
نماینده مردم تهران خاطرنشان كرد: این نوع ترورها دقیقاً صهیونیستی میباشد و عوامل آن در كوتاهترین زمان ممكن شناسایی و دستگیر خواهند شد.
كوثری این موج جدید به راه افتاده را نتیجه ابتكارات منطقهای جمهوری اسلامی ایران خواند كه شكستهای پیدرپی را به استكبار جهانی تحمیل كرده و خاطرنشان كرد: استكبار جهانی به دلیل ناتوانی در جذب كشورهای منطقه و نیز تحتتأثیر قرار دادن سفر حریری به ایران این موج جدید را به راه انداخته است.
به گزارش آينده ، بعد از آن كه یكی از مسوولان انگیزه اقدام به هواپیماربایی پریروز را تحت الشعاع قراردادن سفر سعد حریری دانست، یك نماینده حامی دولت انگیزه دو ترور صبح امروز را هم تحتتأثیر قرار دادن سفر حریری به ایران دانست.
اسماعیل كوثری عضو كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با فارس در خصوص ترور 2 دانشمند كشورمان گفت: این اقدامات كور نشاندهنده به ذلت افتادن استكبار جهانی و صهیونیسم است كه توسط عوامل خودفروخته، افرادی را كه در عالم علم و دانش و زندگی پاك خود بسر میبرند اینچنین به شهادت میرساند.
نماینده مردم تهران خاطرنشان كرد: این نوع ترورها دقیقاً صهیونیستی میباشد و عوامل آن در كوتاهترین زمان ممكن شناسایی و دستگیر خواهند شد.
كوثری این موج جدید به راه افتاده را نتیجه ابتكارات منطقهای جمهوری اسلامی ایران خواند كه شكستهای پیدرپی را به استكبار جهانی تحمیل كرده و خاطرنشان كرد: استكبار جهانی به دلیل ناتوانی در جذب كشورهای منطقه و نیز تحتتأثیر قرار دادن سفر حریری به ایران این موج جدید را به راه انداخته است.
انتقاد رئیس اتاق بازرگانی از تعطیلیهای اخیر : اگرچه تعطیلی مترقبه، تولید را تعطیل میکند؛ ولی هزینهها را تعطیل نمیکند
انتقاد رئیس اتاق بازرگانی از تعطیلیهای اخیر : اگرچه تعطیلی مترقبه، تولید را تعطیل میکند؛ ولی هزینهها را تعطیل نمیکند
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران از تعطیلیهای اخیر در تهران انتقاد کرد.
محمد نهاوندیان درباره تعطیلی روزهای آینده پایتخت به دلیل آلودگی هوا گفت: بهنظر میرسد اگر فردی پیدا شود که خسارت این تعطیلات را به تولیدکنندگان نیز بپردازد، تولیدکنندگان نیز واحدهای خود را تعطیل میکنند.
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران افزود: علیرغم اینکه دولت روزهایی از هفته را تعطیل اعلام میکند، اما چک، سفته و بدهیهای بانکی تولیدکنندگان، با روند قبلی کنتور میاندازد، بنابراین اگرچه تعطیلی مترقبه، تولید را تعطیل میکند؛ ولی هزینهها را تعطیل نمیکند.
وی در پاسخ به این سئوال که قرار نیست اتاق با بانک مرکزی در خصوص بخشودگی جرایم به دلیل روزهای تعطیل، مذاکرهای داشته باشد؟ گفت: این حرف بسیار منطقی است که روزهایی را که دولت تعطیل میکند، در واقع هزینههای بانکی و جرایم همچون گذشته به تولید تعلق میگیرد، بنابراین باید چنین مواردی را نیز جزء هزینههای تعطیل بهحساب آورد.
لازم به ذکر است که طبق اعلام استاندار تهران، تمامی ادارات دولتی، سازمانها و نهادها، دانشگاهها و بانکها در شهر تهران در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه تعطیل هستند.
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران از تعطیلیهای اخیر در تهران انتقاد کرد.
محمد نهاوندیان درباره تعطیلی روزهای آینده پایتخت به دلیل آلودگی هوا گفت: بهنظر میرسد اگر فردی پیدا شود که خسارت این تعطیلات را به تولیدکنندگان نیز بپردازد، تولیدکنندگان نیز واحدهای خود را تعطیل میکنند.
رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران افزود: علیرغم اینکه دولت روزهایی از هفته را تعطیل اعلام میکند، اما چک، سفته و بدهیهای بانکی تولیدکنندگان، با روند قبلی کنتور میاندازد، بنابراین اگرچه تعطیلی مترقبه، تولید را تعطیل میکند؛ ولی هزینهها را تعطیل نمیکند.
وی در پاسخ به این سئوال که قرار نیست اتاق با بانک مرکزی در خصوص بخشودگی جرایم به دلیل روزهای تعطیل، مذاکرهای داشته باشد؟ گفت: این حرف بسیار منطقی است که روزهایی را که دولت تعطیل میکند، در واقع هزینههای بانکی و جرایم همچون گذشته به تولید تعلق میگیرد، بنابراین باید چنین مواردی را نیز جزء هزینههای تعطیل بهحساب آورد.
لازم به ذکر است که طبق اعلام استاندار تهران، تمامی ادارات دولتی، سازمانها و نهادها، دانشگاهها و بانکها در شهر تهران در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه تعطیل هستند.
سندی «بکلی سری» از دولت احمدینژاد مبنی بر برباد دادن سرمایههای ایران
سندی «بکلی سری» از دولت احمدینژاد مبنی بر برباد دادن سرمایههای ایران
وبلاگ مجتبی سمیعنژاد madyariran : محمود احمدینژاد و دولتاش از ابتدای روی کار آمدن در سال ۱۳۸۴ باعث ضرر و خسران زیادی برای ایران و ایرانیان در مسائل مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، چه در داخل و چه در خارج از کشور شده است.
مقدار زیادی از پول و سرمایههای ما ایرانیان بدون رضایت خاطر و اطلاع و آگاهیمان به کشورهای دیگری به شکلها و به دلائل گوناگون داده میشود، بدون آنکه نفع اقتصادی یا سیاسی خاصی برای ما به همراه داشته باشد. بسیاری از کشورهایی که از همینگونه پولها و سرمایههای ایران استفاده میکنند، در موآقع حساس و مورد نیاز نیز نه تنها به دولت و حکومت جمهوری اسلامی پشت میکنند، بلکه بر ضد منافع ملی ما مردم ایران نیز حرکت کرده و حقوق ما را زیر پا میگذارند. و دولت باج دهنده احمدینژاد بدون آنکه خمی به ابرو بیاورد به این کار ادامه میدهد و متاسفانه این سرمایههای کشورمان ایران است که بر باد میرود و دیگران از آن استفاده میکنند.
در ماههای پایانی حضورم در ایران به مدارکی محرمانه و سری از دولت احمدینژاد دست پیدا کردم که …. بگذریم..
گفتم حال که این روزها بحث افشاگری ویکی لیکس است، من هم در وبلاگام ویکی لیکسی راه بیاندازم و گوشهای از این بر باد دادن سرمایهها را که از طریق دولت احمدینژاد اتفاق افتاده را با همه در میان بگذارم. سعی میکنم به مرور و در شبهای بعد از این اسناد بیشتر در اینجا بگذارم.
قضیه نامه که نمیدانم چرا در طبقهبندی «بکلی سری» قرار گرفته این است که دو میلییون و ۷۰۰ هزار دلار از «محل منابع مصوب هیأت دولت» جهت ایجاد «شبکه تلویزیونی ماهوارهای و زمینی» در کشور «بولیوی» و برای آنها خرج شود.
توضیح اینکه نام افرادی را که نمیشناختم پاک کردهام
وبلاگ مجتبی سمیعنژاد madyariran : محمود احمدینژاد و دولتاش از ابتدای روی کار آمدن در سال ۱۳۸۴ باعث ضرر و خسران زیادی برای ایران و ایرانیان در مسائل مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، چه در داخل و چه در خارج از کشور شده است.
مقدار زیادی از پول و سرمایههای ما ایرانیان بدون رضایت خاطر و اطلاع و آگاهیمان به کشورهای دیگری به شکلها و به دلائل گوناگون داده میشود، بدون آنکه نفع اقتصادی یا سیاسی خاصی برای ما به همراه داشته باشد. بسیاری از کشورهایی که از همینگونه پولها و سرمایههای ایران استفاده میکنند، در موآقع حساس و مورد نیاز نیز نه تنها به دولت و حکومت جمهوری اسلامی پشت میکنند، بلکه بر ضد منافع ملی ما مردم ایران نیز حرکت کرده و حقوق ما را زیر پا میگذارند. و دولت باج دهنده احمدینژاد بدون آنکه خمی به ابرو بیاورد به این کار ادامه میدهد و متاسفانه این سرمایههای کشورمان ایران است که بر باد میرود و دیگران از آن استفاده میکنند.
در ماههای پایانی حضورم در ایران به مدارکی محرمانه و سری از دولت احمدینژاد دست پیدا کردم که …. بگذریم..
گفتم حال که این روزها بحث افشاگری ویکی لیکس است، من هم در وبلاگام ویکی لیکسی راه بیاندازم و گوشهای از این بر باد دادن سرمایهها را که از طریق دولت احمدینژاد اتفاق افتاده را با همه در میان بگذارم. سعی میکنم به مرور و در شبهای بعد از این اسناد بیشتر در اینجا بگذارم.
قضیه نامه که نمیدانم چرا در طبقهبندی «بکلی سری» قرار گرفته این است که دو میلییون و ۷۰۰ هزار دلار از «محل منابع مصوب هیأت دولت» جهت ایجاد «شبکه تلویزیونی ماهوارهای و زمینی» در کشور «بولیوی» و برای آنها خرج شود.
توضیح اینکه نام افرادی را که نمیشناختم پاک کردهام
ویکی لیکس: ایران موشک های پرقدرتی را از کره شمالی خریداری کرده است
ویکی لیکس: ایران موشک های پرقدرتی را از کره شمالی خریداری کرده است
خبرگزاری «ریا نووستی» : ایران تعدادی موشک مدرن ساخته شده طبق الگوی روسی را از کره شمالی خریداری کرده که برد آنها به جمهوری اسلامی امکان می دهد، هم به پایتخت کشورهای اروپای غربی ضربه وارد آورد و هم به مسکو برسد. این مطلب را روزنامه New York Timesبا استناد به سایت Wikileaksدر روز دوشنبه گزارش داد.
این سایت جنجالی پیشتر اعلام کرده بود که قصد دارد مکاتبات محرمانه مقامات آمریکا و دولت های خارجی را در روزهای شنبه و یکشنبه منتشر کند اما به خاطر حمله هکرها از کار افتاد.
با این وجود مدیریت Wikileaksمطالب و اسناد خود را به تعدادی از روزنامه های غربی ارسال کرد و آنها بعد از ظهر 28 نوامبر (7 آذر) انتشار بخش هایی از تلگرام های سفیران غربی و دیگر اسناد محرمانه را آغاز کردند.
طوری که از تلگرام مورخه 24 فوریه 2010 ( 5 اسفند 1388 ) معلوم می شود ایران 19 فروند موشک ازنوع R-27 را از کره شمالی خریداری کرده است.
New York Times خاطرنشان می سازد که پیشتر کارشناسان حدس می زدند که برخی از قطعات این موشک ها درایران باشد اما اینکه این موشک ها بطور تمام و کمال به ایران رسانده شده باشند، برای آنها کاملاً غیر منتظره بود.
خبرگزاری «ریا نووستی» : ایران تعدادی موشک مدرن ساخته شده طبق الگوی روسی را از کره شمالی خریداری کرده که برد آنها به جمهوری اسلامی امکان می دهد، هم به پایتخت کشورهای اروپای غربی ضربه وارد آورد و هم به مسکو برسد. این مطلب را روزنامه New York Timesبا استناد به سایت Wikileaksدر روز دوشنبه گزارش داد.
این سایت جنجالی پیشتر اعلام کرده بود که قصد دارد مکاتبات محرمانه مقامات آمریکا و دولت های خارجی را در روزهای شنبه و یکشنبه منتشر کند اما به خاطر حمله هکرها از کار افتاد.
با این وجود مدیریت Wikileaksمطالب و اسناد خود را به تعدادی از روزنامه های غربی ارسال کرد و آنها بعد از ظهر 28 نوامبر (7 آذر) انتشار بخش هایی از تلگرام های سفیران غربی و دیگر اسناد محرمانه را آغاز کردند.
طوری که از تلگرام مورخه 24 فوریه 2010 ( 5 اسفند 1388 ) معلوم می شود ایران 19 فروند موشک ازنوع R-27 را از کره شمالی خریداری کرده است.
New York Times خاطرنشان می سازد که پیشتر کارشناسان حدس می زدند که برخی از قطعات این موشک ها درایران باشد اما اینکه این موشک ها بطور تمام و کمال به ایران رسانده شده باشند، برای آنها کاملاً غیر منتظره بود.
افشای هزاران سند محرمانه وزارت خارجه آمریکا
ویکی لیکس، اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا را برملا کرد. این اسناد، دقایقی پیش منتشر شد. بر اساس یکی از این اسناد، بعضی کشورهای عربی از آمریکا خواسته بودند به ایران حمله هوایی کند. این اسناد شامل گزاشهایی است از رابطه آمریکا با بقیه کشورها، و نظر سفیران این کشور، درباره دولتمردان و اوضاع سیاسی کشورهایی که در آن کار می کنند. آمریکا به ویکی لیکس هشدار داده که این کارش غیرقانونی است و حالا نگران است انتشار این اسناد، رابطه اش را با کشورهایی مثل بریتانیا، اسراییل و ترکیه تحت تاثیر قراردهد. در همین حال بریتانیا هم گفته ویکی لیکس با این کارش، جان بعضی ها را به خطر می اندازد.
ویکیلیکس: چند کشور عربی خواستار حمله یا مقابله آمریکا با ایران شدهاند
وبسایت ویکیلیکس بار دیگر روز یکشنبه هزاران صفحه از «اسناد محرمانه» ایالات متحده را منتشر کرد. برپایه این اسناد چند کشور عربی و از جمله عربستان سعودی از آمریکا خواستهاند به ایران حمله نظامی کند.
در یکی از این اسناد آمده است که عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان، از ایالات متحده درخواست کرده بود برای نابودی تاسیسات اتمی، به ایران حمله کند.
در این اسناد به «توصیههای پیاپی» پادشاه عربستان «به ایالات متحده برای حمله به ایران جهت پایان دادن به برنامه جنگافزارهای اتمی» اشاره شده است.
در یادداشتهایی که ویکیلیکس مدعی شده متعلق به سفارتخانههای آمریکا در خاورمیانه است، پادشاه عربستان به آمریکا میگوید: «سر مار را قطع کنید.»
در این اسناد همچنین آمده که پادشاه عربستان سعودی گفته است که با آمریکاییها همکاری میکند تا جلوی نفوذ ایران در عراق را بگیرد؛ اقدامی که بنا بر این اسناد «یک اولویت استراتژیک برای پادشاه و دولتش» محسوب میشود.
برپایه این اسناد، پادشاه عربستان درخواست حمله به ایران را در جریان دیدار ماه آوریل سال ۲۰۰۸، با رایان کروکر، سفیر آمریکا در عراق و ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده وقت نیروهایی آمریکایی در عراق مطرح ساخته است.
ویکیلیکس مدعی شده است دو روز پس از این دیدار، عادل الجبیر، سفیر سعودی در واشینگتن به سفارت آمریکا در عربستان گفت: «او (پادشاه) به شما (آمریکاییها) گفت که سر این مار را قطع کنید.»
در ادامه این یادداشت منتسب به وزارت خارجه آمریکا آمده است: «پادشاه، وزیر خارجه، شاهزاده مقرن، شاهزاده نایف، همگی موافقند که پادشاهی به همکاری با ایالات متحده برای جلوگیری و کم کردن نفوذ و خرابکاری ایران در عراق نیاز دارد.پادشاه به ویژه بر این نظر اصرار دارد و این نظر از سوی دیگر شاهزادگان بلندپایه بازتاب یافته است.»
این یادداشت در خصوص برنامه اتمی ایران و نظر سعودیها درباره آن چنین ادامه مییابد: «الجبیر توصیههای پیاپی پادشاه به ایالات متحده برای حمله به ایران و پایان بخشیدن به برنامه جنگافزارهای اتمیاش را یادآور شد.»
با این حال برپایه این یادداشت ، وزیر خارجه عربستان بیشتر به تحریمهای بسیار سنگین نظر داشته است.
این یادداشت در این مورد میافزاید: «وزیر خارجه (عربستان)، در عوض خواستار تحریمهای بسیار سنگینتر آمریکا و بینالمللی علیه ایران شده، از جمله ممنوعیت رفتوآمد و محدودیتهای بیشتر در وامهای بانکی. شاهزاده مقرن، (رئیس سازمان اطلاعات عربستان)، این دیدگاهها را انعکاس داده است و تاکید میکند که برخی از تحریمها میتواند بدون تصویب سازمان ملل به اجرا درآید.»
در ادامه این سند منتسب به وزارت خارجه آمریکا آمده است: «وزیر خارجه (عربستان) همچنین گفته است که استفاده از فشار نظامی علیه ایران نباید کنار گذاشته شود.»
در سند دیگری که ویکیلیکس منتشر کرده، به دیدار ماه مارس سال ۲۰۰۹ عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان با جان برنان، مشاور ضدتروریسم کاخ سفید و دیگر مقامهای آمریکایی اشاره شده است.
مطابق با این سند، پادشاه سعودی به مقامهای آمریکایی یادآور شده که وی به همین تازگی به منوچهر متکی، گفته است: «شماها به عنوان ایرانی حق دخالت در امور عربها را ندارید.»
در ادامه پادشاه سعودی به جان برنان میگوید که به منوچهر متکی گفتم: «هدف ایران ایجاد مشکل است.»
در این یادداشتها همچنین آمده است که پادشاه عربستان به منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران، به صراحت گفته است: «شرتان را از سر ما کم کنید.»
برپایه یادداشتهای منتشر شده، پادشاه سعودی، همچنین نسبت به نوری المالکی نخستوزیر عراق بسیار بدبین است.
عبداالله بن عبدالعزیز به میهمانان آمریکایی خود درباره نوری المالکی گفته است: «من به این مرد اطمینان ندارم... او عامل ایران است.»
در یکی دیگر از این یادداشتها که ویکیلیکس مدعی است اسناد محرمانه آمریکاست، و تاریخ دسامبر ۲۰۰۵ را بر خود دارد، پادشاه عربستان از جورج بوش به خاطر گوش نکردن توصیهاش برای حمله به ایران عصبانی است.
مطابق با این گزارش، که گفته میشود متعلق به سفارت آمریکا در ریاض است، پادشاه عربستان میگوید «در حالی که در گذشته ایالات متحده، عربستان سعودی و صدام حسین بر لزوم کنترل ایران توافق کرده بودند، اکنون سیاست آمریکا، عراق را همچون هدیهای در دیس طلا به ایران داده است.»
این اسناد حکایت از آن دارد که پس از روی کار آمدن محمود احمدینژاد، بیاعتمادی کشورهای عربی نسبت به ایران عمیقتر شده است.
درخواست پادشاه بحرین از آمریکاییها برای متوقف کردن برنامه اتمی ایران
برپایه یکی دیگر از یادداشتهای منتشر شده، حمدبن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین، نیز، از آمریکاییها خواسته است به هر طریق مورد نیاز به برنامه اتمی ایران پایان داده شود.
برپایه این یادداشت، پادشاه بحرین به ژنرال پترائوس گفته است که ایران «منشا بسیاری از مشکلات در عراق و افغانستان است.»
این یادداشت که منتسب به سفیر آمریکا در بحرین است و در نوامبر سال ۲۰۰۹ نوشته شده، میافزاید پادشاه بحرین «به شدت معتقد بود که برای پایان دادن به برنامه اتمی آنها (ایرانیها) با هر وسیله مورد نیاز، اقدام شود.»
پادشاه بحرین طبق این یادداشت میگوید: «این برنامه باید متوقف شود. خطر اینکه بگذاریم این برنامه جلوتر برود بیشتر از خطر متوقف کردن آن است.»
درخواست رئیس وقت سنای اردن برای بمباران ایران
برپایه یکی دیگر از این یادداشتها، زید الرفاعی، رئیس وقت سنای اردن نیز از یک مقام بلندپایه آمریکایی خواسته است که ایالات متحده ایران را بمباران کند.
رئیس وقت سنای اردن مطابق با این سند گفته است: «ایران را بمباران کنید یا با بمب ایران به سر کنید. تحریمها، هویجها، مشوقها اهمیتی ندارد.»
امارات خواستار اقدام عاجل علیه ایران است
برپایه یادداشت دیگری که منتشر شده است، دیپلماتهای آمریکایی گزارش کردهاند امارات متحده عربی ایران را «یکی از جدیترین تهدیدها برای امنیت ملی» خود میداند.
در این گزارش که تاریخ آن به ۲۹ آوریل ۲۰۰۶ برمیگردد سفارت آمریکا نوشته است در دیدار اخیر با مقامهای بلندپایه اماراتی، خاندان حاکم ابوظبی به صراحت از ابتکارعملهای آمریکا علیه ایران حمایت کردهاند.
در این یادداشت آمده است مقامهای ابوظبی به یکی از مقامهای آمریکایی گفتهاند که «ترکیب ایران و تروریسم چیزی است که نمیتوان تحمل کرد.»
این یادداشت به نقل از مقامهای ابوظبی آورده است: «اگر ایران اتمی شود تهدید القاعده کمتر است.»
این یادداشت میافزاید، شیخ محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی، در گفتوگو با مقامهای آمریکایی طرفدار اقدام عاجل علیه ایران و رئیس جمهورش بوده است.
ولیعهد ابوظبی در دیدار با ژنرال ابی زید، رئیس وقت فرماندهی مرکزی آمریکا، میگوید: «به باور من، این مرد ( محموداحمدینژاد) ما را به جنگ میکشاند... به هرحال اتفاق میافتد... او جوان و پرخاشگر است.»
در این گزارش تاکید شده است گرچه امارات متحده عربی، ایران را بزرگترین تهدید برای امنیت خود میداند اما مقامهای این کشور تمایل ندارند که دست به اقدامی بزنند که همسایه خود را تحریک کنند.
در سند دیگری که گفته میشود متعلق به ۲۷ دسامبر ۲۰۰۵ است، در دیدار جان ابی زید، رئیس وقت فرماندهی مرکزی آمریکا، با سران نظامی امارات متحده عربی، «همه موافق ابیزید بودهاند که رئیس جمهور جدید ایران به نظر غیرمتعادل و حتی دیوانه است.»
حسنی مبارک: ایرانیها دروغگو هستند
در سند دیگری که به تاریخ فوریه ۲۰۰۹ نوشته شده، به دیدار حسنی مبارک، رئیس جمهوری مصر با جورج میشل، نماینده باراک اوباما در خاورمیانه، اشاره شده است.
در این گزارش به نقل از سفیر آمریکا در قاهره آمده است: «رئیس جمهور مبارک به سناتور میشل در دیدار اخیر وی از مصر گفت تا جایی که آمریکا یک کلمه از حرف ایرانیها را باور نکند وی با مذاکره ما (آمریکاییها) با ایرانیها مخالف نیست.»
سفیر آمریکا مطابق با این یادداشت میافزاید: «مبارک یک نفرت غریزی از جمهوری اسلامی دارد و پشت سر هم از ایرانیها به عنوان دروغگو یاد میکند و آنها را به بیثبات کردن مصر و منطقه متهم میکند.»
در اسناد منتشر شده، همچنین به نگرانی اسرائیلیها از برنامه اتمی ایران و امکان حمله آنها به ایران، تحرکات دیپلماتیک آمریکا برای مقابله با برنامه اتمی و موشکی ایران و همچنین تحولات برنامه اتمی و موشکی ایران اشاره شده است.
در یکی از این اسناد آمده است که عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان، از ایالات متحده درخواست کرده بود برای نابودی تاسیسات اتمی، به ایران حمله کند.
در این اسناد به «توصیههای پیاپی» پادشاه عربستان «به ایالات متحده برای حمله به ایران جهت پایان دادن به برنامه جنگافزارهای اتمی» اشاره شده است.
در یادداشتهایی که ویکیلیکس مدعی شده متعلق به سفارتخانههای آمریکا در خاورمیانه است، پادشاه عربستان به آمریکا میگوید: «سر مار را قطع کنید.»
در این اسناد همچنین آمده که پادشاه عربستان سعودی گفته است که با آمریکاییها همکاری میکند تا جلوی نفوذ ایران در عراق را بگیرد؛ اقدامی که بنا بر این اسناد «یک اولویت استراتژیک برای پادشاه و دولتش» محسوب میشود.
برپایه این اسناد، پادشاه عربستان درخواست حمله به ایران را در جریان دیدار ماه آوریل سال ۲۰۰۸، با رایان کروکر، سفیر آمریکا در عراق و ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده وقت نیروهایی آمریکایی در عراق مطرح ساخته است.
ویکیلیکس مدعی شده است دو روز پس از این دیدار، عادل الجبیر، سفیر سعودی در واشینگتن به سفارت آمریکا در عربستان گفت: «او (پادشاه) به شما (آمریکاییها) گفت که سر این مار را قطع کنید.»
در ادامه این یادداشت منتسب به وزارت خارجه آمریکا آمده است: «پادشاه، وزیر خارجه، شاهزاده مقرن، شاهزاده نایف، همگی موافقند که پادشاهی به همکاری با ایالات متحده برای جلوگیری و کم کردن نفوذ و خرابکاری ایران در عراق نیاز دارد.پادشاه به ویژه بر این نظر اصرار دارد و این نظر از سوی دیگر شاهزادگان بلندپایه بازتاب یافته است.»
این یادداشت در خصوص برنامه اتمی ایران و نظر سعودیها درباره آن چنین ادامه مییابد: «الجبیر توصیههای پیاپی پادشاه به ایالات متحده برای حمله به ایران و پایان بخشیدن به برنامه جنگافزارهای اتمیاش را یادآور شد.»
با این حال برپایه این یادداشت ، وزیر خارجه عربستان بیشتر به تحریمهای بسیار سنگین نظر داشته است.
این یادداشت در این مورد میافزاید: «وزیر خارجه (عربستان)، در عوض خواستار تحریمهای بسیار سنگینتر آمریکا و بینالمللی علیه ایران شده، از جمله ممنوعیت رفتوآمد و محدودیتهای بیشتر در وامهای بانکی. شاهزاده مقرن، (رئیس سازمان اطلاعات عربستان)، این دیدگاهها را انعکاس داده است و تاکید میکند که برخی از تحریمها میتواند بدون تصویب سازمان ملل به اجرا درآید.»
در ادامه این سند منتسب به وزارت خارجه آمریکا آمده است: «وزیر خارجه (عربستان) همچنین گفته است که استفاده از فشار نظامی علیه ایران نباید کنار گذاشته شود.»
در سند دیگری که ویکیلیکس منتشر کرده، به دیدار ماه مارس سال ۲۰۰۹ عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان با جان برنان، مشاور ضدتروریسم کاخ سفید و دیگر مقامهای آمریکایی اشاره شده است.
مطابق با این سند، پادشاه سعودی به مقامهای آمریکایی یادآور شده که وی به همین تازگی به منوچهر متکی، گفته است: «شماها به عنوان ایرانی حق دخالت در امور عربها را ندارید.»
در ادامه پادشاه سعودی به جان برنان میگوید که به منوچهر متکی گفتم: «هدف ایران ایجاد مشکل است.»
در این یادداشتها همچنین آمده است که پادشاه عربستان به منوچهر متکی، وزیر خارجه ایران، به صراحت گفته است: «شرتان را از سر ما کم کنید.»
برپایه یادداشتهای منتشر شده، پادشاه سعودی، همچنین نسبت به نوری المالکی نخستوزیر عراق بسیار بدبین است.
عبداالله بن عبدالعزیز به میهمانان آمریکایی خود درباره نوری المالکی گفته است: «من به این مرد اطمینان ندارم... او عامل ایران است.»
در یکی دیگر از این یادداشتها که ویکیلیکس مدعی است اسناد محرمانه آمریکاست، و تاریخ دسامبر ۲۰۰۵ را بر خود دارد، پادشاه عربستان از جورج بوش به خاطر گوش نکردن توصیهاش برای حمله به ایران عصبانی است.
مطابق با این گزارش، که گفته میشود متعلق به سفارت آمریکا در ریاض است، پادشاه عربستان میگوید «در حالی که در گذشته ایالات متحده، عربستان سعودی و صدام حسین بر لزوم کنترل ایران توافق کرده بودند، اکنون سیاست آمریکا، عراق را همچون هدیهای در دیس طلا به ایران داده است.»
این اسناد حکایت از آن دارد که پس از روی کار آمدن محمود احمدینژاد، بیاعتمادی کشورهای عربی نسبت به ایران عمیقتر شده است.
درخواست پادشاه بحرین از آمریکاییها برای متوقف کردن برنامه اتمی ایران
برپایه یکی دیگر از یادداشتهای منتشر شده، حمدبن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین، نیز، از آمریکاییها خواسته است به هر طریق مورد نیاز به برنامه اتمی ایران پایان داده شود.
برپایه این یادداشت، پادشاه بحرین به ژنرال پترائوس گفته است که ایران «منشا بسیاری از مشکلات در عراق و افغانستان است.»
این یادداشت که منتسب به سفیر آمریکا در بحرین است و در نوامبر سال ۲۰۰۹ نوشته شده، میافزاید پادشاه بحرین «به شدت معتقد بود که برای پایان دادن به برنامه اتمی آنها (ایرانیها) با هر وسیله مورد نیاز، اقدام شود.»
پادشاه بحرین طبق این یادداشت میگوید: «این برنامه باید متوقف شود. خطر اینکه بگذاریم این برنامه جلوتر برود بیشتر از خطر متوقف کردن آن است.»
درخواست رئیس وقت سنای اردن برای بمباران ایران
برپایه یکی دیگر از این یادداشتها، زید الرفاعی، رئیس وقت سنای اردن نیز از یک مقام بلندپایه آمریکایی خواسته است که ایالات متحده ایران را بمباران کند.
رئیس وقت سنای اردن مطابق با این سند گفته است: «ایران را بمباران کنید یا با بمب ایران به سر کنید. تحریمها، هویجها، مشوقها اهمیتی ندارد.»
امارات خواستار اقدام عاجل علیه ایران است
برپایه یادداشت دیگری که منتشر شده است، دیپلماتهای آمریکایی گزارش کردهاند امارات متحده عربی ایران را «یکی از جدیترین تهدیدها برای امنیت ملی» خود میداند.
در این گزارش که تاریخ آن به ۲۹ آوریل ۲۰۰۶ برمیگردد سفارت آمریکا نوشته است در دیدار اخیر با مقامهای بلندپایه اماراتی، خاندان حاکم ابوظبی به صراحت از ابتکارعملهای آمریکا علیه ایران حمایت کردهاند.
در این یادداشت آمده است مقامهای ابوظبی به یکی از مقامهای آمریکایی گفتهاند که «ترکیب ایران و تروریسم چیزی است که نمیتوان تحمل کرد.»
این یادداشت به نقل از مقامهای ابوظبی آورده است: «اگر ایران اتمی شود تهدید القاعده کمتر است.»
این یادداشت میافزاید، شیخ محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی، در گفتوگو با مقامهای آمریکایی طرفدار اقدام عاجل علیه ایران و رئیس جمهورش بوده است.
ولیعهد ابوظبی در دیدار با ژنرال ابی زید، رئیس وقت فرماندهی مرکزی آمریکا، میگوید: «به باور من، این مرد ( محموداحمدینژاد) ما را به جنگ میکشاند... به هرحال اتفاق میافتد... او جوان و پرخاشگر است.»
در این گزارش تاکید شده است گرچه امارات متحده عربی، ایران را بزرگترین تهدید برای امنیت خود میداند اما مقامهای این کشور تمایل ندارند که دست به اقدامی بزنند که همسایه خود را تحریک کنند.
در سند دیگری که گفته میشود متعلق به ۲۷ دسامبر ۲۰۰۵ است، در دیدار جان ابی زید، رئیس وقت فرماندهی مرکزی آمریکا، با سران نظامی امارات متحده عربی، «همه موافق ابیزید بودهاند که رئیس جمهور جدید ایران به نظر غیرمتعادل و حتی دیوانه است.»
حسنی مبارک: ایرانیها دروغگو هستند
در سند دیگری که به تاریخ فوریه ۲۰۰۹ نوشته شده، به دیدار حسنی مبارک، رئیس جمهوری مصر با جورج میشل، نماینده باراک اوباما در خاورمیانه، اشاره شده است.
در این گزارش به نقل از سفیر آمریکا در قاهره آمده است: «رئیس جمهور مبارک به سناتور میشل در دیدار اخیر وی از مصر گفت تا جایی که آمریکا یک کلمه از حرف ایرانیها را باور نکند وی با مذاکره ما (آمریکاییها) با ایرانیها مخالف نیست.»
سفیر آمریکا مطابق با این یادداشت میافزاید: «مبارک یک نفرت غریزی از جمهوری اسلامی دارد و پشت سر هم از ایرانیها به عنوان دروغگو یاد میکند و آنها را به بیثبات کردن مصر و منطقه متهم میکند.»
در اسناد منتشر شده، همچنین به نگرانی اسرائیلیها از برنامه اتمی ایران و امکان حمله آنها به ایران، تحرکات دیپلماتیک آمریکا برای مقابله با برنامه اتمی و موشکی ایران و همچنین تحولات برنامه اتمی و موشکی ایران اشاره شده است.
سوء قصد به جان دو استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی
صبح روز دوشنبه بر اثر انفجار دو بمب در دو نقطه از تهران، دو استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند که در اثر این دو حادثه یکی از اساتید که محقق پروژه سزامی بود، کشته و دیگری مجروح شد.
حسین ساجدینیا، فرمانده انتظامی تهران بزرگ در گفتوگو با خبرگزاریها در شرح این دو حادثه اعلام کرد که دکتر مجید شهریاری، استاد فیزیک و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و همچنین محقق جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی، صبح روز دوشنبه زمانی که به همراه راننده و همسرش به سمت دانشگاه در حرکت بود، در حوالی میدان ارتش در اثر انفجار بمب کشته شد.
دکتر شهریاری پس از مسعود علیمحمدی، دومین محقق ایران در پروژه سزامی بود که به قتل رسید.
همچنین در این سوء قصد همسر و راننده آقای شهریاری نیز مجروح و روانه بیمارستان شدند.
این در حالی است که به گفته آقای ساجدینیا، دکتر فریدون عباسی، دیگر استاد دانشکده مهندسی هستهای دانشگاه شهید بهشتی نیز صبح دوشنبه زمانی که به همراه همسرش در حال پارک خودروی خود در خیابان ولنجک و در نزدیکی دانشگاه بود، مورد سوء قصد قرار گرفت، اما به گفته خبرگزاری مهر وی متوجه بمبگذاری شده و از محل حادثه فاصله گرفت اما مجروح شد.
پس از این انفجار دکتر عباسی و همسرش به بیمارستان طالقانی منتقل شدند و تحت مداوای سرپایی قرار گرفتند.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ در این مورد گفت که هر دو سوء قصد توسط افراد موتورسوار صورت گرفته است و در هر دو مورد، بمبی با آهنربا به بدنه ماشین نصب شده است.
وی همچنین افزود که تا کنون هیچ گروهی مسئولیت این بمبگذاری را بر عهده نگرفته و هیچ کس نیز در این زمینه شناسایی نشده است و تأکید کرد که پیگیریهای پلیس و دستگاه قضائی برای مشخص شدن عاملان این بمبگذاریها ادامه دارد.
این در حالی است که خبرگزاری نیمه رسمی فارس، آمریکا و اسرائیل را عامل این ترور معرفی کرده است.
ساعاتی پس از این انفجار علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی نیز در واکنش به این بمبگذاریها اعلام کرد: «دشمنان بدانند تیرشان به سنگ خورده است و عاقبت بدی منتظر آنهاست... (دشمنان) با آتش بازی نکنند، صبر ملت ایران هم حدی دارد و اگر این کاسه صبر لبریز شود، عاقبت بدی نصیب دشمنان خواهد شد، البته ما صبر خود را نشان خواهیم داد.»
وی همچنین با اشاره به این که دکتر شهریاری، «سالها» دانشجوی وی بوده است اضافه کرد: «قول میدهیم که شهریاریهای فراوانی تحویل ملت ایران دهیم... و حرکت هستهای ملت ایران را چند برابر میکنیم.»
دکتر مجید شهریاری، پس از دکتر مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران که در دی ماه سال گذشته در اثر یک اقدام «تروریستی» کشته شد، دومین محقق جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی بود که مورد سوء قصد قرار گرفت.
موضوع طرح سزامی، بهرهبرداری از یک دستگاه شتابگر سینکروترون برای تحقیقات و علوم کاربردی در خاورمیانه است که قرار است با همکاری کشورهای منطقه از جمله پاکستان، ایران، اسرائیل، ترکیه و مصر و تحت نظارت یونسکو، در اردن راهاندازی شود.
حسین ساجدینیا، فرمانده انتظامی تهران بزرگ در گفتوگو با خبرگزاریها در شرح این دو حادثه اعلام کرد که دکتر مجید شهریاری، استاد فیزیک و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی و همچنین محقق جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی، صبح روز دوشنبه زمانی که به همراه راننده و همسرش به سمت دانشگاه در حرکت بود، در حوالی میدان ارتش در اثر انفجار بمب کشته شد.
دکتر شهریاری پس از مسعود علیمحمدی، دومین محقق ایران در پروژه سزامی بود که به قتل رسید.
همچنین در این سوء قصد همسر و راننده آقای شهریاری نیز مجروح و روانه بیمارستان شدند.
این در حالی است که به گفته آقای ساجدینیا، دکتر فریدون عباسی، دیگر استاد دانشکده مهندسی هستهای دانشگاه شهید بهشتی نیز صبح دوشنبه زمانی که به همراه همسرش در حال پارک خودروی خود در خیابان ولنجک و در نزدیکی دانشگاه بود، مورد سوء قصد قرار گرفت، اما به گفته خبرگزاری مهر وی متوجه بمبگذاری شده و از محل حادثه فاصله گرفت اما مجروح شد.
پس از این انفجار دکتر عباسی و همسرش به بیمارستان طالقانی منتقل شدند و تحت مداوای سرپایی قرار گرفتند.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ در این مورد گفت که هر دو سوء قصد توسط افراد موتورسوار صورت گرفته است و در هر دو مورد، بمبی با آهنربا به بدنه ماشین نصب شده است.
وی همچنین افزود که تا کنون هیچ گروهی مسئولیت این بمبگذاری را بر عهده نگرفته و هیچ کس نیز در این زمینه شناسایی نشده است و تأکید کرد که پیگیریهای پلیس و دستگاه قضائی برای مشخص شدن عاملان این بمبگذاریها ادامه دارد.
این در حالی است که خبرگزاری نیمه رسمی فارس، آمریکا و اسرائیل را عامل این ترور معرفی کرده است.
ساعاتی پس از این انفجار علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی نیز در واکنش به این بمبگذاریها اعلام کرد: «دشمنان بدانند تیرشان به سنگ خورده است و عاقبت بدی منتظر آنهاست... (دشمنان) با آتش بازی نکنند، صبر ملت ایران هم حدی دارد و اگر این کاسه صبر لبریز شود، عاقبت بدی نصیب دشمنان خواهد شد، البته ما صبر خود را نشان خواهیم داد.»
وی همچنین با اشاره به این که دکتر شهریاری، «سالها» دانشجوی وی بوده است اضافه کرد: «قول میدهیم که شهریاریهای فراوانی تحویل ملت ایران دهیم... و حرکت هستهای ملت ایران را چند برابر میکنیم.»
دکتر مجید شهریاری، پس از دکتر مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران که در دی ماه سال گذشته در اثر یک اقدام «تروریستی» کشته شد، دومین محقق جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی بود که مورد سوء قصد قرار گرفت.
موضوع طرح سزامی، بهرهبرداری از یک دستگاه شتابگر سینکروترون برای تحقیقات و علوم کاربردی در خاورمیانه است که قرار است با همکاری کشورهای منطقه از جمله پاکستان، ایران، اسرائیل، ترکیه و مصر و تحت نظارت یونسکو، در اردن راهاندازی شود.
Subscribe to:
Posts (Atom)