Saturday, November 13, 2010

سایتی برای صیغه کردن زنها-جامعه مجازی حافظون

جامعه مجازی حافظون


وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُون إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِم (مومنون آیه 5-6)

(مومنان کسانی هستند که) دامن خود را از گناه حفظ میکنند مگر نسبت به همسرانشان (دایم یا موقت)
این سایت در وب سایت ستاد ساماندهی وزارت ارشاد به ثبت رسیده است.


کلیه محتوای سایت تحت کنترل و نظارت پلیس سایت میباشد. در صورتی که تخلفی مشاهده کردید با ما در میان بگذارید. گزارشهای شما یاریگر ما در حفظ سلامت سایت خواهد بود.

خون، ناموس، میدان کاج -یا- موبایل ها روشن

ای آدم ها که بر ساحل نشسته،



شاد و خندانید!



یک نفر،



در آب دارد می‌سپارد جان !





ـــــــــــــــــــــــــــــ



پیش نگارش:



آفرین بر انسانیت مردمی که با شنیدن جمله ی بفرمائید مساله ناموسی ست از کنار زجه های یک انسان چشم می بندند و شب با خیال آسوده سر بر زمین می گذارند.



احسنت بر مردمی که در عمل، انسانیت را شرم‌زده می کنند!



و درود بر جان بر کفان وظیفه شناس.



چند سال قبل فیلمی دیدم از برخورد برادران و پدر یک دختر با او بر سر یک موضوع به اصطلاح ناموسی در یکی از کشورهای اسلامی همسایه.



دختر رو به سختی و با تمام توان کتک می زدند؛



مردم تماشا می کردند؛



چهره ی دختر از خون سرخ بود!



دختر کمک میخواست ازمردمی که دست به کمر، مشغول فیلم برداری از این صحنه ی هیجان انگیز بودند!



تا همینجا بیشتر طاقت دیدن نداشتم.



اما شنیدم از دوستی که در پایان یکی از برادرها بلوک سیمانی بزرگی بر سر دختر زد و به قول خودش، این ننگ رو از دامن خانواده پاک کرد!



باید به خود لرزید!



نه فقط از دیدن این پدر و برادران که انسانی را کشتند



از دیدن مردمی که در حال ارضاء کنجکاوی خود، انسانیت را کشتند…



چند روز قبل حادثه ای در تهران اتفاق افتاد



صحنه ی جنایت، میدان کاج بود



و همشهریهای ما از رهگذر و کسبه تا نیروی شریف انتظامی و کادر محترم اورژانس، تماشاچیان حادثه بودند.



در اینجا قصدم انتقاد به نیروی انتظامی نیست؛ شاید رغبتی هم نیست! وقتی اینبار لا اقل رئیس شان پذیرفت که اهمال از مامورینش بوده و دست کم به مردم گفت که محاکمه شان می کنند.



قصدم حتی انتقاد از کادر اورژانس منطقه ای هم نیست!



اما …



چقدر از کاستی های بقیه بگوئیم!



چقدر به این بنازیم که مردممان هزاران سال در خونشان فرهنگ و جوانمردی ست!



چرا نباید حقایق را ببینیم؟ چرا نباید به خود بیائیم ما مردم!؟



دوست عزیزم!



فیلمی که تو گرفتی و برای من بلوتوث کردی، می توانست صحنه ی نجات یه مرد از دستان یک مهاجم باشد، به جای صحنه ی یک قتل فجیع!



در مواجهه با یک درگیری، جز زدن دکمه ی رکورد موبایل، کارهای معقول دیگری هم می توان کرد!




ماجرای لیلا اوتادی و واکنش مدبرانه ی مادر ندا

مثل بسیاری از شهروندان که از شنیدن سناریوی یک حکومت برای مرگ یک شهروند خشمگین می شوند، من هم خشمگین شدم




وقتی که خواندم سینمای دولتی ایران، قرار است فیلمی دیگر از کشته شدن ندا را بر پرده برد.



خشمگین شدم وقتی دیدم سناریوی دیگری در راه است تا بار دیگر به شیوه ای دیگر ملت معترض را تحقیر کنند و طعنه زنند.



هنوز ساعات زیادی از نشر خبر مربوط به ساختن فیلم «پایان‌نامه» با موضوع «جنگ نرم» و حوادث بعد از انتخابات به تهیه‌ کنندگی روح‌الله شمقدری



در سایت ها نگذشته بود که بر حسب وظیفه خبری ام تماسی با خانواده ندا گرفتم تا ابتدا واکنش آنها را بدانم و اگر مایل به مصاحبه بودند، سوالاتم را مطرح کنم و اگر نه با آگاهی از واکنش آنها مطلبی بنویسم.



مادر ندا چه خوب می دانست که در مواقع عصیان و خشمِ جوانانی که در دفاع از ندا، علیهِ بازیگری که نامش بر سر زبان ها افتاده است، موضع گرفته اند، چه باید بکند. آرام و مهربان سخن می گوید، خانم رستمی خوب می داند مادری کردن برای فرزندانی که در برابر زور، زبان تلخ شده اند، چگونه است. برایش خبر را می خوانم و سپس از واکنش های خشمگین جوانانی برایش می گویم که از جنس ندا هستند



و چون بی حرمتی به ندا را تاب نیاورده اند، با تندی و عتاب علیه لیلا اوتادی، محمدرضا شریفی نیا و داریوش ارجمند، بازیگران فیلم « پایان نامه» سخن گفته اند. آرام گوش می کند و هر گونه سخن گفتن در مورد خبری که در مورد صحت و سقمِ آن بی خبر است را به آینده موکول می کند. این همه تدبیرِ مادرانه اما سیاستمدرانه، ستایشم را برمی انگیزد.



بر حسب قرار، فردایش دوباره تماس می گیرم. صبور تر از پیش، بنای خانواده را سکوت اعلام می کند و ترجیح می دهند تا زمانی که نه از فیلمنامه چیزی می دانند و نه از بازیگران، هیچ نگویند.



اینها همه را نوشتم تا بگویم برای تعریف جنبش سبز گاهی باید در دل آدم های معمولی جنبش کنکاش کرد. در دل مادرانی که سیرت و صبوری شان رنگ واقعی جنبش را معنی می کند.



بی شک مادر ندا بیشتر از همه ی کسانی که تا کنون با شنیدن خبر فیلم رنجیده اند و به سببِ این رنجش، آگاه یا ناخود آگاه به لیلا اوتادی تاخته اند، رنجیده تر شد وقتی که شنید باز هم قرار است کسانی چشم ها و نگاه های آخر دخترش را در قاموس یک سینمای «وابسته»، ترجمه ای ناهمگون کنند. بی شک او مادر است و بیش از همه ی خواهران و برادران مجازیِ ندا، دلش می شکند وقتی می شنود که باز هم قرار است صورت خونین ندا را با صورتی رنگی و گریم شده در قاب سینمای حکومت به نمایش بگذارند اما آرامش و واکنش اش درس آموز بود.



هرگز بنا ندارم در این نوشته کسانی که در این دو روز انگشت اتهام شان به سمت لیلا اوتادی نشانه رفته است را نقد کنم، چون فکر می کنم، آنها کار خودشان را انجام داده اند.



مادرِ ندا کار خودش را انجام داده است، لیلا اوتادی کار خودش را انجام داده است و فعلا بازی در نقش ندا را تکذیب کرده است و از سوی دیگر خبرگزاری فارس ارگان سپاه نیز کار خودش را انجام داده است، یعنی ضمن انتشار خبر تکذیب از سوی لیلا اوتادی، اینبار نام هانیه توسلی را به میدان انداخته است تا به زعمِ خویش موجِ خشم سبزها را متوجه هنرمندِ دیگری کند.



درست است که مدام باید زبان بی خشونت را به همدیگر یادآور شد، اما اینجا حکایتِ یک کار ِجمعی بود و قاطعیتی برای باز نگاه داشتن غافله ای که می رفت تا یک بار دیگر مرگ یک انسان را آلوده به وهم خویش کند. اینجا دیگر صحبت از مخالفان سیاسی یک جنبش نبود، صحبت از کسانی بود که مخالفان حقِ زندگی یک انسان هستند و حتی پس از مرگ انسان نیز به حقوق او تجاوز می کنند.



در برابر این نوع متجاوزان نمی شود یک سویه قضاوت کرد و تنها کسانی را سرزنش کرد که از این تجاوز خشمگین و عصبانی شده اند و تندی کرده اند. شاید این ماجرا شبیه به حکایتِ همان کسی است که مورد تجاوز بی رحمانه ی یک متجاوز قرار گرفت اما وقتی بی پناه مانده بود و فریاد می زد، رهگذران شکایت می کردند و می گفتند فریادهای او که مورد تجاوز قرار گرفته، گوش را می آزارد، انگار یادشان رفت او که تجاوز می کند باید سرزنش شود نه آنکه از دردِ آن تجاوز، فریادهایی گوش خراش بر می آورد.



در صددِ توجیهِ حمله هایِ کلامی که به خانم اوتادی و یا پیش از این به ‌آقای افتخاری شده است نیستم اما باید حواس مان باشد که به حریم و حقوق این ملت تجاوز شده است و گاهی فریادهای این ملت از درد است که گوش می خراشد نه از زیرپا گذاشتن ادب .



دیده ام که این روزها همه فشارهایی که به سمت لیلا اوتادی روانه شده بود اینبار به سمت خود سبزها برگشته است و یکدیگر را نقد می کنند که چرا تندی کرده اند، پنداشتم شاید بد نباشد علاوه بر نقد خویش گاهی نشان دهیم که همین معترضان گاهی از مادران سبز خویش صبوری و سکوت را مشق می کنند.



همین سبزهایی که در رسانه های اصولگرا اینک به بی اخلاقی متهم شده اند، در برابر سناریوی کثیفِ خبرگزاریِ متعلق به سپاه که اینبار نام «هاینه توسلی» را با صراحت به عنوان بازیگر فیلم دیگری برای ندا معرفی کرده است تا به سبک خویش « خود مشغولیِ» دیگری برای سبزها خلق کند اینک برعکس آن بارِ نخست که ناشکیبایی شان نشان داده بودند، اینبار دیپلماسی مبتنی بر صبر و انتظار را برگزیده اند.



برای همین فکر می کنم اتفاقا بیش و پیش از جوانان این حکومت است که باید از تدبیر سکوت مادرِ ندا در این ماجرا بیاموزد، حاکمیتی که هم تجاوز می کند و هم در خلوت، مشغولِ ساختنِ سناریوهای دیگر است تا این تجاوز را شرعی نشان دهد. دولتی که نام هنرپیشه ها را از طریق خبرگزاری های رسمی و سایت های غیر رسمی، رندانه بر سر زبان ها می اندازد تا یک جنبش را اولا از مرگ مادرِ یک دانشجوی زندانی که با هجوم لباس شخصی ها به منزلش سکته کرد و جان سپرد غافل نگاه دارد،



دوما انرژی سبزها را از برجسته کردن اخبار مربوط به یک روستا مردمانِ بی انگشت که فقرشان می تواند گوش دنیا را کر کند، به سمت دعوا با هنرپیشه ها بکشاند و سپس خبرهای داغ به جای آنکه بررسی چرایی حضور نزدیک به بیست زن در بند متادون و قطع تلفن و ملاقات آنها باشد، خبری زودهنگام از یک فیلم و سپس تکذیب و توضیح برای آن فیلم باشد و پس از آنکه این «خود مشغولی» به سر آمد، نام هانیه توسلی را بر سر زبان ها می اندازند تا مشغولیتی دیگر بیافرینند.



در همین راستا فراموش نکنیم خودِ سناریو سازان هم در چنین مواقعی که موجی به جود می آید در میانه این موج ایجاد شده می ایستند و به نام سبزها، وبلاگ هک می کنند، به ماشین های مردم در معابر عمومی حمله می کنند، با اسپری سبز بر دیوار خانه های مسکونی مردم کلمات رکیک می نویسند تا جنبش را تخریب کنند. یادمان نرفته فیلم هایی که نشان می داد نیروی های لباس شخصی از دیوار مردم بالا می رفتند شیشه های ماشین را می شکستند و فردا همان ها را در صدا و سیما به مردم معمولی نشان می دادند تا به زعم خویش سبزها و معترضان را به معنی تخریب گران و اغتشاش گران معرفی کنند.



پس حضور و فحاشی هایشان در فضای مجازی هم ما را به خطا نیاندازد که هم سبزها را تحریک و تشویق به خشونت می کنند و هم نتیجه کار به نام جریان سبز و به کام جریان سناریوساز خواهد بود.



پیامی که سکوت و صبوری و تفکر عمیق یک مادر برای این حاکمیت دارد آشکار است. مادر ندا با آنکه داغدار دختر است اما هرگز مثل یک حکومتِ عنان از دست داده، بی منطق و بی اصول حرف نزد. مادری که اگرچه می رنجد اما تا از صحت و سقمِ یک خبر آگاه نبود، هرگز حاضر نشد طی دوبار تماسی که حداقل خودم با او گرفته و بی شک خبرنگاران دیگری نیز تماس گرفته اند، چیزی بگوید تا کسی را برنجاند.



اما اینک همین «سکوت» برای بسیاری از خبرنگاران می تواند ارزشِ خبری داشته باشد، وقتی به صدای مادر ندا گوش می دهم کلمه به کلمه اش را جز تدبیر نمی توانم ترجمه ای دیگر کنم. مادری که یک سال و نیم چشم به راه ماند تا در کشور خودش، قاتل فرزندش را پیدا کنند اما در هیمن یک سال و نیم همه ی توان و انرژی و بودجه مسولان کشورش صرف پرداختن و ساختن چندین سناریو و فیلم برای وارونه جلوه دادن مرگ معصومانه ی دخترش شده است



اما وقتی خبر ساخته شدن این فیلم ها را می شنود می گوید باید دید فیلم چیست و سپس واکنش نشان داد. یعنی شتابزده نیست و حتی مادرانه به یاد می آورد که دخترش برخی از چهره های سرشناسی چون محمدرضا شریفی نیا و داریوش ارجمند را مثل بسیاری از هم نسل های خودش دوست می داشت با این همه ترجیح می دهد به انتظار بنشیند تا ببیند این بازیگران می خواهند چه فیلمی را برای همین جوانانِ بازی کنند و سپس نظر بدهد.



به گمانم واکنش مدبرانه ی این مادر، هیچ اگر به مسولان نیاموزد، حداقل تاملی بایدشان تا حواس شان باشد هرگاه قرار است دهان برای موضع گیری و اظهارِ سخن باز کنند، هیچ شتاب نکنند. به همه جوانب یک واقعه، یک رویداد و یک خبر بیاندیشند تا مبادا برای یک مصاحبه یا یک سخنرانی شان، چندین میلیون ملت را برنجانند. مسولانی که با بهره گیری از تیم مشاوران و کارشناسانِ رسانه باز هم چنان خطا می کنند که مجبور می شوند



تنها چند روز بعد از سخنرانی، هر کدام جداگانه صحبت هایشان را تصحیح کنند و بگویند که منظورشان از «میکروب» و «خس و خاشاک» همه ی مردم نبوده اند و هدف شان تنها فلان گروه بود و تصحیح ها و تکذیبه هایی که کارشان را از قضا زار تر می کند. از یک مادر معمولی اما مدبر یاد بگیرید که وقتی ماجرای فیلم مربوط به دخترِ نازنین اش بر سر زبان ها افتاد، شتاب زده زبان باز نکرد، سخنی نگفت که بعد مجبور به تصحیح و توضیح باشد.



سکوت کرد و همین سکوت اواینک برای من به عنوان یک خبرنگار از « خبر» ارزشمند تر است. گاهی وقت ها سکوت چه فریادها که می زند و چه درس ها که به همه ی ما می آموزد



نیروی انتظامی: اورژانس مقصر حادثه سعادت‌آباد

خیلی عجیبه




اولش گفتند مامور حاضر در صحنه مقصر بوده و باید از اسلحه اش استفاده می کرده



حتی گفتند با آن مامور برخورد قضایی خواهد شد.



ولی حالا سردار ساجدی در مصاحبه ای گفته است:



پلیس چه اقدامی می‌توانست انجام دهد. اگر از اسلحه استفاده می‌کرد، تبعات بعدی را داشت و همه می‌گفتند پلیس شلیک کرد…..



از طرف دیگر تقصیرها را گردن اورژانس انداخته است.



مصاحبه سردار ساجدی را در این لینک می توانید بخوانید.

ازدواج به‌موقع/کاریکاتور

وزیر آموزش‌و‌پرورش: ازدواج به موقع دانش‌آموزان دختر، آنها را از آسیب‌های اجتماعی محافظت می‌کند.




سیدحسن نصرالله:

سیدحسن نصرالله:


متهمان قتل رفیق حریری را

نه دستگیر می کنیم و نه تحویل می دهیم







سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان در یک سخنرانی جدید و تلویزیونی خود در ارتباط با دادگاه رسیدگی به ترور "رفیق حریری" نخست وزیر سابق لبنان گفت:



"هر كس تصور كند در نتیجه فشار و تهدید، حزب الله اعضا یا رهبران خود را تحویل دادگاه می دهد در اشتباه است. کسی تصور کند حزب الله اجازه دستگیری اعضای خود را می دهد سخت در اشتباه است."



سخنرانی نصرالله پس از آن ایراد شد که پیش بنیی می شود بزودی دادگاه بین المللی ترور رفیق حریری با انتشار نتایج بررسی های خود نام شماری از اعضای حزب الله لبنان را به عنوان متهم به دست داشتن در این ترور اعلام کند.

آینه کاریها و پنجره های آبنوس آن کجاست؟

آینه کاریها و پنجره های آبنوس آن کجاست؟


قصر شیخ خزعل

در خوزستان تخریب شد!







سپاه پاسداران قصر شیخ خزعل را که در دوره قاجاریه در خرمشهر ساخته شده بود ویران کرد. سازمان میراث فرهنگی از تخریب کنندگان این کاخ به ستاد کل نیروهای مسلح شکایت کرده است.



این قصر از جمله آثار تاریخی ثبت شده در میراث فرهنگی بود.



این قصر در سال ۱۹۱۷ در زم‍ی‍ن‍‍ی ب‍‍ا زی‍رب‍ن‍‍ا‌ی ۷۸۸ م‍ت‍رم‍رب‍‍ع‌ ساخته شده بود. در و پنجره های این بنا از چوب ساج و آبنوس ساخته شده و سقف و محل داخل اتاق ها و طارم و ایوان های آن آینه کاری و نقاشی شده بود. طی سالهای گذشته ده‌ها میلیون تومان برای مرمت این قصر تاریخی هزینه شده بود. شاید آنها که تحت پوشش مقابله با آثار استعمار دستور تخریب این قصر را دادند، برای فروش و انتقال همین آینه کاری ها و در و پنجره های آبنوس و ساج نقشه داشتند.



شیخ خزعل فرزند جابر بن مرداو بین سال های 1897 – 1925 حاکم محمره ( خرمشهر کنونی ) بود.

وی از خاندان بنی کعب از بزرگترین قبایل عرب در استان خوزستان بود و پدر وی شیخ جابر بن مرداو در سال 1857 توسط ناصرالدین شاه به حاکمیت رسید.



پس از کشف نفت در جنوب ایران قلمرو حاکمیت شیخ جابر و فرزندان او اهمیت استراتژیک یافت و در دوره شیخ خزعل روابط گسترده ای بین او و بریتانیا برقرار شد و در واقع شیخ خزعل نماینده و برگزیده بریتانیا در جنوب ایران بود و مستقل از حکومت مرکزی عمل می کرد. رضاشاه در چارچوب استقرار قدرت خود و تمرکز قدرت در تهران، با او وارد مذاکره شد اما در جریان همین مذاکره او را دستگیر و پس از انتقال به تهران حصر خانگی کرد. مامور مذاکره با وی، از طرف رضاشاه سرتیپ زاهدی بود که بعدها در زمان محمدرضاشاه عامل کودتای 28 مرداد شد و به درجه سپهبدی و مقام نخست وزیری رسید.



شاید بهانه آنها که این اثر تاریخی را ویران کرده اند، مبارزه با استعمار انگلیس باشد و شاید هم از بین بردن هر نشانه ای که شیخ نشین های خلیج فارس به موجب آن مدعی تعلق خوزستان به اعراب داشته باشد. اما ویران سازی یک ساختمان تاریخی، نه مبارزه با استعمار و نه مقابله با تهدیدهای تبلیغاتی و شاید در آینده نظامی اعراب منطقه. میراث فرهنگی، جدا از سیاست های روز است و استقلال کشور نیز با سیاست های اقتصادی، خارجی، داخلی و... تعیین می شود نه با تخریب یک ساختمان تاریخی. سپاه اسب را رها کرده و قاچ زین اسب را چسبیده!






دستور امام جمعه موقت کودتا

دستور امام جمعه موقت کودتا


مخالفت شیخ احمد جنتی

با مرخصی زندانیان کودتا







نماز جمعه این هفته را شیخ احمد جنتی، از آمران مستقیم کودتای 22 خرداد و سازماندهنده تقلب های انتخاباتی و از هویت انداختن مجلس شورا، مجلس خبرگان، شوراهای شهر و متهم بسیاری از قتل و جنایات در جمهوری اسلامی خواند.



او در خطبه های دیروز خود، دستوری را صادر کرد که در هفته گذشته از سوی دادستان تهران "دولت آبادی" و رئیس جدید زندان اوین در دو مصاحبه مطبوعاتی طرح شده بود و به این ترتیب معلوم شد، سخنان دولت آبادی برخاسته از دستوری است که در پشت صحنه به او داده اند. جنتی گفت:



«مرخصی دادن به زندانیان كار بدی نیست اما نه به آن‌كه مرخصی بگیرد و توطئه كند.

برخی هیاهو راه می ‌اندازند تا یك فرد كه به زندان افتاده آزاد شود، وقتی برای او وثیقه می گذارند برخی از آن‌ ها باهم جلسه می‌گذارند و برنامه ‌های خود را تنظیم می‌كنند و كارهای خود را ادامه می‌دهند. این درست است كه یك زندانی كه محكوم شده و در فتنه نقش داشته است، باز هم كارهای خود را دنبال كند و به دنبال كار خودش باشد؟ نباید به این‌ها مرخصی داد. »



احمد جنتی همان وحشتی را دارد که دادستان تهران آن را به زبان آورده بود و آن این که مبادا نفس زندانیان کودتا به جنبش سبز که به قول کودتاچی ها یک "فتنه مرده" است برسد.

با مصاحبه تلویزیونی احمدی نژاد

با مصاحبه تلویزیونی احمدی نژاد


دور تازه مذاکرات اتمی

آغاز نشده، شکست آن قطعی شد!







در آستانه زمان پیشنهاد شده جمهوری اسلامی برای دور جدید مذاکرات اتمی میان ایران و گروه 1+5 ابتدا "جوانفکر" مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد اعلام کرد که دولت حاضر به مذاکرات درباره فعالیت های اتمی ایران نیست و سپس احمدی نژاد سخنرانی کرده و ضمن تائید این سخن، اعلام کرد که جمهوری اسلامی برای گفتگو در باره مسائل جهانی پیشنهاد مذاکره داده و نه مسائل اتمی!



احمدی نژاد در یک مصاحبه زنده با سیمای جمهوری اسلامی گفت: ما پروتکل الحاقی جدید آژانس بین المللی انرژی اتمی را نمی‌پذیریم زیرا آژانس فعالیت اتمی ما را در اختیار آمریکا قرار می‌دهد.



ما زمانی این پروتکل را می‌پذیریم که شش کشور مذاکره کننده با ما نیز آن را بپذیرند و خلع سلاح شوند و قانون برای همه یکسان باشد.”



منوچهر متکی وزیر خارجه ایران نیز، روز ۱۶ آبان ماه، در یک نشست رسانه‌ای ترکیه را بعنوان محل مذاکرات معرفی نمود.

پیام جدید مصطفی تاج زاده در ملاقات کابینی هفته گذشته با همسرش:

پیام جدید مصطفی تاج زاده در ملاقات کابینی هفته گذشته با همسرش:


کلاه بزرگی که سر

عمامه به سرها رفته







فرض کنیم بتوانند همه سایت های منتقد را فیلتر و همه روزنامه های کشور را توقیف و سانسور و همه منتقدان را بازداشت و از انتشار آمار اقتصادی کشور جلوگیری کنند. در آن صورت با موج نارضایتی رو به گسترش ناشی از بی کفایتی ها، ندانم کاری ها، قوم و خویش سالاری ها، آقازاده سالاری ها و فسادهای حکومتی مواجه نخواهند بود؟ مگر مشکلات مردم مانند گرانی و بیکاری و ناامیدی نسبت به آینده امری کاذب یا برآمده از تبلیغات سوء منتقدان و مخالفان است که با سانسور بتوان آن ها را خنثی کرد؟ آیا مردم با انتشار آمار یا مطالعه مطالب نشریات منتقدان متوجه می شوند که اوضاع اقتصادی کشور بد است؟ وقتی خود مدیران نمی دانند که تا هفته آینده قرار است کدام گام را برای اجرای بزرگترین و مهم ترین طرح اقتصادی کشور بردارند، سانسور و سرکوب منتقدان چه مشکلی را حل می کند؟ پیامدهای بسیار گسترده مشکلات اقتصادی قشرهای مستضعف و محروم را از هستی ساقط خواهد کرد. آیا مردم به علت فعالیت سایت باران متوجه شده اند که مدیران کنونی بیش از آن که به فکر اجرای درست طرح حذف یارانه ها باشند تا جراحی کنونی اقتصادی قشرهای کمتری را زیر چرخ های خود له کند، به فکر انتخابات ریاست جمهوری آینده هستند و از هم اکنون برای هم خط و نشان می کشند!



شعار همیشگی جناح اصولگرا این بود که ما نمی گذاریم مشروطه تکرار شود و روحانیت پل پیروزی جماعتی قرار گیرد که پس از کسب قدرت آن را خراب کنند. حالا ناگهان بخشی از اصول گراها به خود آمده و می بینند که ای دل غافل چه کلاه بزرگی سرشان رفته است! عده ای که در جلسات خصوصی می گویند ریشه مشکلات کشور روحانیت است، از دوش اصولگراها بالا رفته اند و اکنون بی اعتنا به روحانیت و مرجعیت درصدد تخریب یاران قدیم برآمده اند و قصد دارند در انتخابات آتی متحدان امروز خود را حذف کنند.



امیدوارم همه اصول گراها مانند سایر اقشار ملت متوجه شده باشند که افسانه انقلاب مخملی صرفاً بهانه و پوششی بود برای پنهان کردن کودتای انتخاباتی و تک صدایی شدن جامعه. بنابراین نباید در برابر این روند، سکوت کنند. باوجود اتهامات فراوانی که متوجه اصلاح طلبان و سبزها کرده و می کنند، یک سال و نیم پس از بازداشت های غیرقانونی فعالان ستادهای انتخاباتی رقیب آقای احمدی نژاد و پس از ضرب و شتم ها و انفرادی های طولانی مدت و باوجود اعترافات ساختگی که البته یکی پس از دیگری نمایشی بودن آن ها افشا شد، مقامات نظامی و امنیتی مسئول پروژه سرکوب به رغم همه ادعاها و اتهامات از ارائه حتی یک مدرک برای اثبات فساد مالی، اخلاقی و اتهامات سیاسی کسانی که اینک دربند و زندان گرفتارند، عاجزند. به همین دلیل اعلام می کنند که در آینده معلوم خواهد شد که این ها چه کرده اند و به کجا وصل بوده اند! آنان خود بهتر از هر کس می دانند که سندی در دست ندارند زیرا اساساً هیچ گونه ارتباط و طرح خائنانه ای وجود نداشته است. اگر ملت ایران به توپ بستن مجلس را در عصر مشروطه فراموش کرد، حزب پادگانی نیز می تواند امیدوار باشد که ایرانیان کشتار سال 88 را فراموش خواهد کرد. مگر فاجعه 18 تیر 78 از یادها رفته که حمله به کوی دانشگاه در سال 88 و جنایات عاشورای آن سال از یاد مردم برود؟







پیام جدید مصطفی تاج زاده در ملاقات کابینی هفته گذشته خود با همسرش:







«شنیده ام سایت مؤسسه باران و نیز سایت شخصی رئیس جمهور سابق کشورمان را که دوبار با آرای بیش از 20 میلیون انتخاب شده، فیلتر کرده اند. این اقدام تعجب آور نیست، چرا که وقتی رسماً و عملاً نظام اسلامی را ولایی و تک حزبی می خوانند و منظور جز حزب پادگانی و حضور گسترده نظامیان در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی نیست و هنگامی که حتی در انحلال یک دانشگاه روش و منش نظامی حرف اول را می زند و تعطیلی آن را هم چون «اتاق فکر و فرمان ارتش دشمن» به شمار می آورند که لازم است در یک عملیات رزمی شبانه به تسخیر نیروهای گوش به فرمان درآید، فیلترینگ هیچ سایتی و انحلال هیچ حزب و تشکل و نهادی و بازداشت هیچ شهروندی و سرکوب هیچ اجتماع مسالمت آمیز مردمی تعجب آور نیست.



در نظام ولایی تنها یک صدا باید شنیده شود. تعجب آور آن است که در عصر اینترنت و ماهواره و دموکراسی و در زمانه ای که حتی کودکان دبستانی نیز نسبت به رفتارهای دیکتاتورمنشی از صدر تا ذیل حساسیت نشان می دهند، عده ای به فکر بازتولید مناسبات آمرانه و خشن و سرکوبگرانه افتاده اند.



فرض کنیم بتوانند همه سایت های منتقد را فیلتر و همه روزنامه های کشور را توقیف و سانسور و همه منتقدان را بازداشت و از انتشار آمار اقتصادی کشور جلوگیری کنند. آیا در آن صورت با موج نارضایتی رو به گسترش ناشی از بی کفایتی ها، ندانم کاری ها، قوم و خویش سالاری ها، آقازاده سالاری ها و فسادهای حکومتی مواجه نخواهند بود؟ مگر مشکلات مردم مانند گرانی و بیکاری و ناامیدی نسبت به آینده امری کاذب یا برآمده از تبلیغات سوء منتقدان و مخالفان است که با سانسور بتوان آن ها را خنثی کرد؟ آیا مردم با انتشار آمار یا مطالعه مطالب نشریات منتقدان متوجه می شوند که اوضاع اقتصادی کشور بد است؟ وقتی خود مدیران نمی دانند که تا هفته آینده قرار است کدام گام را برای اجرای بزرگترین و مهم ترین طرح اقتصادی کشور بردارند، سانسور و سرکوب منتقدان چه مشکلی را حل می کند؟ وقتی جناح حاکم سعی در ترویج پیامدهای بسیار گسترده مشکلات اقتصادی در زندگی شهروندان بویژه قشرهای مستضعف و محروم را دارد و می تواند بخش قابل توجهی از آنان را از هستی ساقط کند، اما در عین حال خود اختلاف نظر دارند و به گونه ای سخن می گویند که گویی از هم اکنون می دانند اقداماتشان ناموفق خواهد بود. آیا ممیزی و بگیر و ببند می تواند مانع آشکار شدن ندانم کاری های مدیریتی و اختلاف نظرها در عالی ترین سطوح حاکمیت شود؟ آیا مردم به علت فعالیت سایت باران متوجه شده اند که مدیران کنونی بیش از آن که به فکر اجرای درست طرح حذف یارانه ها باشند تا جراحی کنونی اقتصادی قشرهای کمتری را زیر چرخ های خود له کند، به فکر انتخابات ریاست جمهوری آینده هستند و از هم اکنون برای هم خط و نشان می کشند!

جالب آن که با وجود شعار همیشگی جناح اصولگرا که ما نمی گذاریم مشروطه تکرار شود و روحانیت پل پیروزی جماعتی قرار گیرد که پس از کسب قدرت آن را خراب کنند، ناگهان بخشی از اصول گراها که به خود آمده و می بینند که ای دل غافل چه کلاه بزرگی برسرشان رفته است! عده ای که در جلسات خصوصی می گویند ریشه مشکلات کشور روحانیت است، از دوش اصولگراها بالا رفته اند، اکنون بی اعتنا به روحانیت و مرجعیت درصدد تخریب یاران قدیم برآمده اند و قصد دارند در انتخابات آتی متحدان امروز خود را حذف کنند. متأسفم که ضدیت کور با اصلاحات و اصلاح طلبان و سبزها جایی برای مشاهده روند تمرکز قدرت و به حکومت رسیدن کسانی باقی نگذاشته است که هیچ نهاد مستقلی را چه دانشگاه باشد چه حوزه و چه احزاب باشند و چه تشکل های مستقل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از هر دسته و گروه را برنمی تابند. تعجب آمیز فیلترینگ سایت آقای خاتمی نیست، چرا که تک صدایی چنین اقتضائی دارد. تعجب از افکار اصول گرایانی است که با حمایت خود پل پیروزی کسانی شدند که برخلاف شعارهای عوام فریبانه قبلی خود، اکنون عذر تقصیر به پیشگاه کورش هخامنشی می برند. کورش بزرگ که موجب اعتلای ایران بود و این ها با عملکرد خود باعث نابودی ایران هستند. این ها اکنون برخلاف تبلیغات رسمی و شبانه روزی متحدان اصولگرای خود، مدعی اند که شعارهای اسلام فقاهتی و نگاه سنتی به مسائل فرهنگی و اجتماعی پاسخگوی نیازهای جامعه جوان و تحول خواه ایرانی نیست. روشن است که مشکلات جامعه ایرانی، چفیه نداشتن مجسمه کورش و سخن گفتن از مکتب ایرانی نیست. مشکل آن است که عده ای یک بار دیگر به جنگ دموکراسی و حقوق مدنی و سیاسی شهروندان رفته اند و با این گونه اقدامات می خواهند عدم کفایت خود را در اداره کشور، آن هم در زمان کسب درآمدهای افسانه ای نفت در ایران و جهش بزرگ اقتصادی برخی کشورهای همسایه، تحت الشعاع قرار دهند.



امیدوارم همه اصول گراها مانند سایر اقشار ملت متوجه شده باشند که افسانه انقلاب مخملی صرفاً بهانه و پوششی بود برای پنهان کردن کودتای انتخاباتی و تک صدایی شدن جامعه و بنابراین نباید در برابر این روند، سکوت کنند. حتی اگر فقط به فکر آینده خودشان باشند و دردهای کشور و مردم را به حساب نیاورند. من یک بار دیگر توجه آنان را به این نکته جلب می کنم که باوجود اتهامات فراوانی که متوجه اصلاح طلبان و سبزها کرده و می کنند، یک سال و نیم پس از بازداشت های غیرقانونی فعالان ستادهای انتخاباتی رقیب آقای احمدی نژاد و پس از ضرب و شتم ها و انفرادی های طولانی مدت و باوجود اعترافات ساختگی که البته یکی پس از دیگری نمایشی بودن آن ها افشا شد، مقامات نظامی و امنیتی مسئول پروژه سرکوب به رغم همه ادعاها و اتهامات از ارائه حتی یک مدرک برای اثبات فساد مالی، اخلاقی و اتهامات سیاسی کسانی که اینک دربند و زندان گرفتارند، عاجزند. به همین دلیل اعلام می کنند که در آینده معلوم خواهد شد که این ها چه کرده اند و به کجا وصل بوده اند! آنان خود بهتر از هر کس می دانند که سندی در دست ندارند زیرا اساساً هیچ گونه ارتباط و طرح خائنانه ای وجود نداشته است. اگر کودتاگران حتی یک مورد سند قابل اثبات ادعاهایشان را داشتند، دست مایه ای برای برنامه های شبانه روزی رسانه میلی می شد. به هر حال تأکید می کنم آنان هرچند به ما اتهام می زنند و فرصت پاسخ گویی را از ما سلب کنند، خود نمی توانند پاسخ گوی کودتای انتخاباتی 88 و سرکوب های بعدی آن باشند. اگر ملت ایران به توپ بستن مجلس را در عصر مشروطه فراموش کرد، حزب پادگانی نیز می تواند امیدوار باشد که ایرانیان کشتار سال 88 را فراموش خواهد کرد. مگر فاجعه 18 تیر 78 از یادها رفته که حمله به کوی دانشگاه در سال 88 و جنایات عاشورای آن سال از یاد مردم برود؟ مگر آنان در تبلیغات صداوسیما معترضان خیابانی را اراذل و اوباش نخواندند و مگر پس از شهادت بهترین جوانان وطن در شکنجه گاه کهریزک مجبور نشدند آنان را رسماً شهید بخوانند و به حساب بیاورند؟ آیا همین مسئله به تنهایی کافی نیست تا حقانیت و نیز اقتدار جنبش فراگیر سبز را ثابت کند؟ که مُهر رسوایی را نه سال ها بعد و پس ازشکست روش های غیردموکراتیک اقتدارگراها که در همان عصر سانسور مطلق و مجیزگویی افراطی بر پیشانی آنان زده است؟ امیدوارم همه از حوادث یک سال گذشته درس عبرت گرفته با رعایت حقوق مردم امکان ایجاد فضایی آزاد و مدنی را فراهم کنند تا همگان با فعالیت و رقابت سالم سیاسی و اجتماعی بتوانند این مرحله سخت تاریخی را در سطح ملی و منطقه ای پشت سر بگذارند.»