Monday, January 17, 2011
اینجا تونس است
آیت الله نوری همدانی که دو دستی به احمدی نژاد و خامنه ای چسبیده، روزگذشته اظهار نظر فرمود که مردم تونس تحت تاثیر انقلاب ایران در سال 57 دیکتاتور این کشور را سرنگون کردند. ایشان یادش رفته که اتفاقا مردم ایران هم یکسال و نیم است که متاثر از همان انقلاب سال 57 می خواهند با دیکتاتوری و نتیجه کودتائی انتخابات 22 خرداد 1388 مقابله کنند. این دو عکس را باید نشان ایشان و آن بقیه ای که هنوز در شکوک ناشی از حوادث تونس اند نشان داد و پرسید این عکس ها، که مربوط به خیابان های تونس است، خیابان انقلاب و میدان فاطمی، زیر پل حافظ و میدان آزادی خودمان را در هفته پس از کودتای 22 خرداد تداعی می کند و یا پل مخبرالدوله در سال انقلاب 57 را! آنچه که شاه با راهپیمائی تاسوعا و عاشورای سال 57 نکرد، کودتاچی هائی که از جنس بن علی تونسی اند، در جمهوری اسلامی با مردم سبز و مسالمت جوی ایران که می خواستند بدانند با رای آنها چه شده، نکردند؟
مصاحبه همشهری با شیخ جعفر شجونی
مصاحبه همشهری با شیخ جعفر شجونی
از دهان این یکی
خیلی خبرها بیرون آمده
مجله همشهری ماه، در شماره 64 خود، مصاحبه ای دارد با شیخ جعفر شجونی عضو جامعه روحانیت تهران. ( البته این جامعه هنوز "مبارز" را یکدک می کشد و خود را سخنگوی روحانیت ایران می نامد!)
شیخ جعفر شجونی، از روحانیون منبری پیش از انقلاب است که بعد از انقلاب به هر طنابی که تصور می کرد طناب قدرت و ثروت است آویزان شد. از جمله به طناب بنی صدر، زیرا آیت الله بهشتی دست رد به سینه اش گذاشته بود. بعد از بنی صدر، مرید موتلفه اسلامی شد و تا احمدی نژاد آمد سر کار، به فدائیان اسلام پیوست و شد مرید احمدی نژاد. کلام و استدلال هایش به روحانیون ماهانه بگیر طیب در میدان تره بار تهران می ماند. حتی بعد از 30 و چند سال که از انقلاب می گذرد. مدتی هم برای مجاهدین خلق سینه چاک می کرد. همانگونه که دورانی هم برای نهضت آزادی چنین می کرد. اهل باد قدرت است، اما نه مفت و مجانی! به همین دلیل وقتی می گوید نه به سابقه، بلکه به حال افراد باید نگاه کرد، در حقیقت بیش از آنکه منظورش میرحسین موسوی و یا آیت الله صانعی و کروبی و منتظری باشد، میخواهد از خودش دفاع کند.
از آنجا که اهل مطالعه و فکر کردن نیست و خصلت منبری اش را حفظ کرده، در مصاحبه ای که با همشهری کرده، خبرهای زیادی از دهانش در رفته است. از جمله شکاف در جامعه روحانیت، شکاف در موتلفه اسلامی، بحث های پش پرده ای که به گوشش رسیده و ...
به مجموعه این دلائل، مصاحبه اش را باید حوصله کرد و خواند و خبرهایش را بیرون کشید.
به نظر شما چرا برخی از خواص، آن حوادث پس از انتخابات را بهوجود آوردند؟
هیچ چیز این دنیا تعجب ندارد زیرا به قول بعضیها «انا فی کل لحظه رجل» من در هر لحظه برای خودم مردی هستم. ما در تاریخ زیاد داریم که انسانهای خوب در یک لحظه فریب شیطان را خوردند و زمینگیر شدند. انسان قابل تغییر است. حالا این تغییرات یا از توارث است یا از تلقین یا از تقلید یا از محیط. این چهار تا 25درصدی هم هستند، صددرصدی نیستند. به قول علما سبب ناقصه است نه کامل. یعنی ممکن است یک آدمی بسیار خوب باشد فرزندش بد درآید. یا یک آدمی بسیار بد باشد فرزندش خوب درآید. این تغییرات بهخاطر اختیار انسان است. او که مجبور نیست!
ما زمانی باور نمیکردیم مجاهدین خلق اینجور بشوند. روزگاری بود که هجوم مارکسیسم و کمونیسم زیاد بود حتی ایدئولوگهای مارکسیستها در زندان به ما میگفتند آن بهشتی که شما روی منبر میگویید دروغ است؛ بهشت واقعی اتحاد جماهیر شوروی است.
در مقابل آنها، مجاهدین خلق بودند که نماز میخواندند، روزه میگرفتند، تفسیر قرآن میکردند و تفسیر نهجالبلاغه میکردند. حتی برخی از علمای ما فریب ظاهر فریبنده اینها را خوردند. به امام(ره) نامه نوشتند در نجف که شما دو نفر از اینها را بپذیر به نامهای حسین روحانی و تراب حقشناس. امام (ره) نمیپذیرفت. همین آقای دعایی روزنامه اطلاعات میگفت من با امام (ره) قهر کردم که چرا اینها را نمیپذیرد. دست آخر امام (ره) پذیرفت. خب اینها در ظاهر هم ریش دارند، هم قرآن میخوانند ولی وقتی با امام(ره) صحبت کردند ایشان فرمودند من عقیدهای به مبارزه مسلحانه ندارم. ما میخواهیم انقلاب کنیم. بعدها فرمودند که اینها آمده بودند نهجالبلاغه تفسیر کنند دیدم معاد اینها مشکل دارد.
ما در زندان اوین عضو مجاهدینی داشتیم که پیشنماز میایستاد ولی مارکسیست بود. به او گفته بودند از لحاظ تاکتیکی مدتی نماز بخوان.
محیط و دوست بد هم تاثیر دارد. پس اصل مطلب این است که انسان قابل تغییر است. ما باید احتمال بدهیم که شاید فریب خورده یا تلقین بد شده یا محیط بد داشته است.
شما معتقدید اینها جزو کدام دسته هستند؟
حالا من از اینها مقدستر بگویم. من در دفترم دو جلد کتاب ولایت فقیه دارم که آقای منتظری با دست خودش به من داده است. ولایت فقیه یعنی چه؟ یعنی کار باید دست فقیه باشد.
حالا همین آقای منتظری با آن کتاب ولایت فقیه به خاتمی میگوید چرا به آقای خامنهای نامه نمینویسی بگویی چرا در کارهای دولت مداخله میکنی؟! اگر همین مدیریت آیتالله خامنهای در سال گذشته نبود ایران رفته بود. آن کسی که ایرانی است میخواهد جبهه ملی باشد، نهضت آزادی باشد، میخواهد اهل زرتشت و اوستا باشد، باید بفهمد که ایران را دست نیرومند این ولی فقیه نجات داد وگرنه اینجا اوکراین و گرجستان بود.
خدایی وطن را نجات داد. این فرد چه دخالتی دارد؟ آقای احمدینژاد دیروز آقای متکی را برداشت، اصلا دفتر ایشان ورودی به مساله داشت؟ همیشه بزرگان و مراجع در مواقع حساس قدم جلو میگذاشتند و کاری میکردند، مثل میرزای شیرازی، مثل ثقهالاسلام تبریزی، مثل شیخ محمد خیابانی، مثل شیخ فضلالله نوری، مثل آیتالله کاشانی و نواب صفوی.
در خراسان جوانی از آستان قدس میآمد هتل، من را میبرد در حرم سخنرانی کنم. یک بار به من گفت حاجآقا! من آن وقتی که بیکار بودم به یک روحانی ناسزا میگفتم و او را آدم بدی میدانستم ولی خدا میداند نه برای کارم، حالا که جلو رفتم میبینم آنچه شنیده بودم دروغ بوده و خیلی تعریف آن روحانی را کرد. خیلی از ایرادها و گیرها اینجوری است.
گاهی بعضیها پدرشان در نظام مقام شامخی داشته و شهید شده. منتها بچههاشان جبهه میگیرند. زمانی که شهید بهشتی هم زنده بود خانم بزرگوار شهید مطهری میگفت ببین کسی از ما احوالی نمیپرسد! البته ممکن است دستگاه کوتاهی داشته باشد. گیر و گرفتاری باشد. بزرگان مملکت گرفتارند ولی هدفشان بیاعتنایی نیست. اگر بعضیها کملطفی کردند فرزندان نباید با فتنه همراه بشوند.
درباره خواص سال گذشته نگفتید...
آقایان سران فتنه هم خدا میداند یا از اول باطن سیاهی داشتند یا در این مسائل انتخابات تغییر کردند. مملکت حساب و کتاب دارد. در وزارت کشور 1500 نفر کارمند نشسته. سرتاسر ایران چند میلیون آدم محترم از قشرهای مختلف آوردند پای صندوق برای نظارت. آنوقت آدم بگوید تقلب! این آقا جواب این چند میلیون را روز قیامت چطوری میتواند بدهد؟ از صبح تا غروب پای صندوق نشستند کار خودشان را انجام دادند، آنوقت به آنها میگویند خائن و متقلب! جواب اینها را چطور میدهند؟ آقا رای نیاورده شلوغ میکند. این منافقین هر وقت رای میآوردند میگفتند مردم فرهیخته، مردم دانشمند، مردم فلان. وقتی مردم استقبال نمیکردند میگفتند مردم ناآگاه، نفهم و نادان. اینها با بنیصدر بد بودند، هی زیر عکسش مینوشتند بتول خانم. هی بتول خانم، بتول خانم. بعد با بنیصدر رفیق شدند تا جایی که بنیصدر دخترش فیروزه را به مسعود رجوی داد. ما باید مطالعه عمیقی کنیم تا ببینیم چه کسی چرا منحرف شد؟
جریان شایعات پشت سر شما در انتخابات دور دوم مجلس چه بود؟
اینها یک مشت آدمهای شیطان بودند. آمدند پیش من توبه کردند و گفتند ما فکر میکردیم از اینهایی که بعد از شما بیایند میتوانیم خوب وام بگیریم. از قضا همانها بعد که رای نیاوردم آمدند خانه من و من آنقدر عصبانی بودم که حد نداشت چون خدمت کرده بودم.
آقای شجونی ظاهرا شما به آن انتخابات اعتراض داشتید.
بله. من دوره اول نماینده کرج بودم و خدایی به مردم خدمت کردم و اگر از مجلس حقوق ماهی 7000 تومان میگرفتم خدایی خرج مردم میکردم. همین الان مهندسی هست به نام کوهستانی که آن زمان جوان بود. الان یک سال است به من میگوید حاجآقا من با شما بد نبودم ولی دنگم گرفته بود که رای نیاوری! من در یک صندوق 21 هزار رای مخالف شما دادم! ببین چطوری حق من را خوردند.
بعضی هم میگفتند اموال مصادرهای را به نفع خود استفاده کردید؟
من نماینده امام (ره) بودم. به دستور امام (ره) آمدیم کاخها را رسیدگی کردیم. من هم یک نفر نبودم که مورد سوال قرار بگیرم. ما 20 نفر آدم خوشنام و متدین کرج را انتخاب و با آنها کار کردیم. فروش اموال و... حتی فروش 13 سگ شاهنشاهی! اینها را انجام دادیم. یک قران پول دست من نبود. ما 500 نفر پاسدار خوب داشتیم. بودجه هم نداشتیم. فقط یک بار نفری 500 تومان به اینها دادیم. اصلا این خبرها نبود. ما نماینده امام(ره) بودیم. ایشان یک عمر ما را میشناخت که پاکیم و صافیم. از جیب زن و بچه میبردیم در کمیته خرج میکردیم.
البته زمان مجلس دوم این حرفها را نمیزدند، فقط میگفتند این بار شجونی نباشد. بعد هم آمدند در خانه ما و عذرخواهی کردند. همین جا آمدند که آن موقع یک طبقه بود، بعد برای بچهها نفری یک واحد ساختیم.
یک موضوع دیگری هم درباره شما مطرح کردند و گفتند که آقای شجونی حالا خط امامی شده و او هم جزو تغییر کرده است چراکه در انتخابات خبرگان در سال 58 که شهید بهشتی و بزرگان دیگری رای آوردند نامه اعتراضی داد و گفت که به انتخابات و ترکیب آن اعتراض دارد که به نوعی اعتراض به انتخاب شهید بهشتی بود. بعد هم داد روزنامه بنیصدر یعنی انقلاب اسلامی نامه را چاپ کرد.
یک بنده خدایی از نهضت آزادی بود به نام حاجاحمد علی بابایی. با هم زندان بودیم. این خدا بیامرز آدم خوب ولی تندی بود. مسجد و حسینیه ساخته. در زندان هم یکبار به من پول داد که بین زندانیان تقسیم کنم که کردم. بعد از پیروزی انقلاب روزی به من زنگ زد. من هم تند داشتم از پلهها پایین میرفتم. گفت شجونی باش تا یک کاغذ بیاورم امضا کنی. پرسیدم چی هست؟ گفت اینکه آیا خبرگان حتما باید آخوند باشند یا غیرآخوند هم میتواند جزو خبرگان باشد؟ گفتم: حاجعلی! غیرآخوند هم میتواند جزو خبرگان باشد. ما ملاهایی داریم که لباس نمیپوشند.
آقای گرجی از شاگردان آقای خویی بود که در نجف کفایه درس میداد. گفت: مساله همین است و من نامهای نوشتم که غیرروحانی هم میتواند عضو خبرگان باشد. خدا شاهد است. به روح پیغمبر اسلام (ص). به جان امام حسین(ع) آورد و من هم ندیده امضا کردم. متن آن را هم تابهحال نخواندهام. یک بار مرحوم طالقانی به من زنگ زد و گفت: شجونی بیا به دادم برس. پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ گفت که این علی بابایی دیوانه با یک کت و شلوار آمده میگوید لباس آخوندی را دربیاور و کت و شلوار بپوش. این آدم اینطور بود. آدم خوبی بود ولی تند زبان بود. من میگفتم تو را باید خواباند زبانت را شلاق زد. از این حرفها درباره من زیاد زدهاند. حالا بیایند بگویند شجونی طرفدار شاه بوده! چرا؟ چون کلاس اول که بوده در مدرسه میخوانده: شهنشه ما زنده بادا! ...آنوقت ما بچه بودیم.
حاجآقا شانس آوردید صدای شما را ندارند وگرنه برخی رسانهها منتشر میکردند!
بله. به خدا؛ هیچکس بیدامن تر نیست. اما دیگران پرده افکندهاند و ما بر آفتاب انداختهایم. قبل از انقلاب با همین اعضای جبهه ملی، زندان بودیم. به آیتالله کاشانی فحش میدادند، در صورتی که اگر کاشانی نبود مصدق وکیل مجلس نمیشد. اگر ترور شهید نواب نبود جبهه ملی به مجلس راه نمییافت. در این مملکت رئیس جامعه، روحانیت و علمای خوشنام هستند. خدا شاهد است. من خالصانه سخن میگویم. هیچ کسی یک هزار تومان هم به من نداده است. از دولت هم حقوق نمیگیرم. خالصانه میگویم نهضت آزادی و جبهه ملی از نردبام روحانیت بالا رفتند و نردبام را شکستند. ما داریم که بعدها جبهه ملی با شاه ساخت و پاخت کردند. میلیونها ثروت به هم زدند آنوقت آقای کاشانی در گرسنگی مرد. نان نداشت. شهید نواب صفوی آه در بساط نداشت. خدا شاهد است یک بار در تاکسی فهمید که من میخواهم کرایه بدهم-یک تومان بود- آرام کرایه را از من گرفت و داد به شوفر که یک دفعه او فکر نکند ما داریم کرایه تاکسی نواب را میدهیم. از من طلبه بیپول و بیچیز گرفت و داد. نداشت که بدهد. روحانیت همیشه داربست ترقی سیاستمداران بودند ولی بعد که به قدرت رسیدند داربست را باز کردند و انداختند گوشهای. بنده یک بلوغ تجربی دارم که عرض میکنم.
همین آقای میرحسین موسوی را مقام معظم رهبری آورد در حزب جمهوری. همراه با آقای آقازاده که وزیر نفت بود. که اینها در روزنامه جمهوری اسلامی کار کنند. با این بیانیهها آدم میفهمد اصلا صحبت انتخابات نیست. صحبت احمدینژاد و تقلب نیست.
مدتها بود که شما سکوت کرده بودید ولی در یک سال اخیر خیلی رسانهها مثل صدا و سیما به شما گرایش نشان دادند، چرا؟
بله. بعد از انقلاب ما ساکت بودیم. چطور آقای موسوی 20 سال ساکت بود، ما هم همانطور ساکت بودیم. دنبال کار خودمان بودیم. دیدم نامردی و فتنه آمد جلو. دروغ آمد جلو، من هم وارد شدم. روز انتخابات که رای دادم خبرنگاری آمد جلو پرسید: آقای شجونی در انتخابات میاندورهای از بین دو نفر موسوی و احمدینژاد به چه کسی رای میدهی؟ گفتم چی؟
گفت: بله. انتخابات به دور دوم میرود. گفتم: بنویس که در همین انتخابات احمدینژاد 75درصد رای میآورد. من میدیدم. بعضیها چند تا دختر رقاص را در جردن میدیدند، من 20 کیلومتر آدم در اصفهان میدیدم، یا در کرمان و جنوب آن و سایر استانها همینطور بود. طرف در یک روستایی میگفت 900 رای احمدینژاد آورد سه تا موسوی. من اینها را دیده بودم. من بو کنم میفهمم. در دفتر ازدواج و طلاقم گاهی پسر و دختری میآیند ما برای اینها «انکحت» میخوانیم ولی در دل میگویم اینها سه ماه دیگر برمیگردند. اینها زن و شوهر دائمی نمیشوند. خدا میداند دید من دید است. حالا از خودم معجزه بهتان بگویم! گاهی در دفتر میگویم محمد- از کارمندان دفترم- به خدا دارند باد ماشینم را خالی میکنند. میگوید حاجآقا تو از کجا میدانی؟ میگویم تو برو ببین. خدا شاهد است میرود میبیند که بله خالی کردهاند! اینها جرقه است. فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید/ دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد.
ما در جوانی آتشپاره بودیم. بعد ساکت شدیم. بعد دیدیم چهار نفر پیدا شدند مثل کروبی و خاتمی و موسوی. به غیرت و شرف مردانگیام برخورد، راه افتادم.
شما خاتمی را هم جزو این دسته میدانید؟
خاتمی را من خائن میدانم.
آقای غفوری فرد که از قضا مثل شما هم عضو شورای مرکزی موتلفه است چند روز قبل گفته بود خاتمی در چارچوب نظام است.
غفوریفرد، عسگراولادی، لاریجانی و بعضی دیگر شناسنامه خودشان را دارند باطل میکنند.
آقای بادامچیان چطور؟
او هم همینطور. من روزهای شنبه با اینها جلسه دارم و جسته و گریخته گفتهام چه میکنید؟!
چه کسی از اینها ریشسفیدی و حکمیت خواسته که خودشان را جلو میاندازند. چه کسی به اینها گفته بروید جلو ریشسفیدی کنید؟ طرف دیگر مناقشه این سه نفرند. اینها با بیانیههای مکرر خود دارند تیشه به ریشه خود میزنند. کی اینها به عسگراولادی، غفوریفرد و بادامچیان نامه نوشتهاند که خودشان را جلو میاندازند. اشتباه میکنند. تعارف ندارد.
چند وقت قبل در مشهد آقای عسگر اولادی گفت که برخی میخواهند هاشمی را بیشناسنامه کنند.
بله، گفت. من هم بودم. خدا شاهد است بعضیها من را کنار کشیدند و اعتراض کردند به این سخنان. این چه حرفهایی است که عسگراولادی میزند؟ که چی؟
جایگاه آقای هاشمی را چطور میدانید؟
اگر خدایی بخواهیم حرف بزنیم، ایشان دارند خود را هزینه خانواده خود می کنند. فدای دخترش و پسرش شد.
پیغمبر روزی فرمود: «السلمان منا اهلالبیت». زبیر هم نشسته بود، فرمود: «الزبیر منا اهل البیت ما لم نشا ابنه المشموم» یعنی تا زمانی که پسر شومش بزرگ نشود.
درآمد شما از کجاست؟
شغل من منبر بوده و از آن هم پول درمیآوردم. گاهی هم مثلا یک زمین میخریدم صد هزار تومان، بعد میفروختم مثلا 120 هزار تومان. یک بار مرحوم تولیت قم به من گفت بیا برو سالاریه قم زمینهای من را قطعهبندی کردهاند.یک 300 قطعهای بردار؛ بعد قسطی به من بده. خدا میداند به من برخورد. هاشمیرفسنجانی هم آنجا نشسته بود. مثل اینکه یک سماور آب جوش ریختند روی سر من. مرحوم تولیت آنقدر که مرا تحویل گرفت هاشمی را تحویل نگرفت. بعد پیشنهاد زمینها را داد که نپذیرفتم. سالاریه قم اگر الان بروی انگار به پاریس قدم گذاشتهای. من با همه تنگدستی که آن روز حتی کرایه تهران تا قم را نداشتم، قبول نکردم و گفتم: آقای تولیت من نمیخواهم. یکدفعه هاشمی گفت که من میخواهم. تولیت هم رو به هاشمی گفت تو بردار. هاشمی از آنجا میلیاردر شد. حالا اگر میگفت برویم بهصورت شریکی با هم زمینها را برداریم و قسطش را بدهیم باز یک چیزی ولی نگفت.
ما به پاکی خال سیب و آن صداقت با عقیده کار کردیم. زن و بچه من زجر زیاد کشیدند. نمیخواهم جانماز آب بکشم.
یک نقل قولی از امام(ره) هست که تا آقایهاشمی و رهبری انقلاب با هم باشند آسیبی به انقلاب نمیرسد.
بله فرمودند و احمد آقا هم فرمودند. من یک بار به محسن رضایی گفتم که به کچل میگویند زلفعلی. گفت چطور؟
گفتم ببین اینها که در مجمع تشخیص مصلحتند چرا مصلحت را تشخیص نمیدهند. ملای رومی نوشته یک کسی به یارش که رسید کاغذ درآورد خواند. خب به یارت رسیدی چرا کاغذ درآوردی؟ ملای رومی میگوید که عاشق به معشوق گفت که تو داری عمرت را ضایع میکنی. شما که میگویی ما هر وقت بخواهیم یک ساعت دوساعت با رهبر مینشینیم چرا نامه مینویسی؟ گفتم شما مصلحت را تشخیص نمیدهید.
آن نماز جمعه آقایهاشمی واقعا بد بود. گفت عدهای تردید کردند که باید اقناع بشوند. این یعنی چی؟ یعنی بنزین روی آتش بریز. یا روایتی که جایش آنجا نبود را گفت.
آنان که با علی پیمان بستند کوچکترین تخلفی کردند، علی با آنها جنگید. اینها که وارد انتخابات شدند یعنی چه؟ یعنی قانون را قبول دارند. ولایت فقیه را قبول دارند. نهادهای نظام را قبول دارند.
خود هاشمی هم به من علاقهمند است و میداند که غرض و مرضی ندارم. میداند در خون شجونی پدرسوختگی نیست. من طبق بلوغ تجربی که دارم با کسی دوست یا مخالف هستم.
چرا پس آقا همچنان آقای هاشمی را رئیس مجمع گذاشتند و در نماز جمعه آنطور از ایشان تعریف کردند.
کشورداری مشکل است.
حتی شنیدم که ناراحت شدهاند از برخی رسانهها که آقایهاشمی را با کروبی و موسوی یکی میکنند.
بله. ما از خدا میخواهیم. اما آدمی که خودش را بیخود جلو میاندازد یا سکوتی میکند که از فحش خواهر و مادر بدتر است چه بگوییم.
چه معنی دارد کمیته امداد 14 اسفند با هاشمی ملاقات میکند؟ کار بیخودی کردهاند. یا میگوید دارند شناسنامه هاشمی را باطل میکنند. آقای عسگراولادی! با دفاع از هاشمی داری شناسنامه خودت را باطل میکنی! من با اینها مخالفم.
همینها حسنعلی منصور را کشتند چرا؟ چون یک کلمه علیه امام (ره) صحبت کرده بود. الان که این فتنهگرها علیه امام حسین(ع) امام (ره)، علیه قرآن امام، علیه نظام امام (ره) و... هجمه کردند. حالا برویم منتکشی کنیم؟ یکی از آخوندهایی که در جامعه روحانیت مبارز هم هست گفته بود آمدن هاشمی به نماز جمعه یک ضرورت ملی است. چه ضرورت ملی؟ مردم 14 خرداد با نوه امام (ره) چه کردند؟ اینی که مردم فهمیدند درست است. خدا شاهد است این درست بود.
ولی رهبری در 14 خرداد، سید حسن را بوسیدند. آقای هاشمی هم گفت قبلش پیش آقا بوده و ایشان هم از شعارهای مردم ناراحت شدهاند و وقتی صدای صلوات بلند شده فرمودهاند اینها مردمند نه آن عده محدودی که شعار میدادند...
نه. سید حسن میخواست قهر کند برود. آقا گفته بود با ما بیا بالا، بعد خواستی بروی برو. این نهایت انسانیت آقا بود. اینی هم که هاشمی میگوید از آقا درست نیست. نمیشود گفت که اینها مردم نبودند. به خدا بودند. این تلویزیون توی خانه همه رفته است و تاثیرش را گذاشته. خدا شاهد است یک سال قبلش گفتم حسن جان! در جماران عدهای هستند که ضد امامند. گفتم همین داماد اشراقی، محمدرضا خاتمی و دختر اشراقی در روزنامه نوشتند که از امام (ره) باید انتقاد کرد. حسن گفت که مزخرف گفتند. گفتم ما خاندان شما را دوست داریم. در زمان شاه همین همسر امام(ره) را کسی حاضر نبود ضامنش بشود که برود نجف شوهرش را ببیند. شهید محلاتی به من زنگ زد گفت به بازاری و غیره زنگ زدهام هیچکس حاضر نیست سندش را بیاورد این خانم برود نجف. گفت تو بیار. گفتم تو خودت بیار. گفت سند من گرو است. گفتم دروغ میگی شیخ. گفت نه به خدا راست میگویم. بالاخره من بردم سند گذاشتم. ما بهخاطر امام، زن و بچهمان را داغان کردیم. من چهار تا پسر دارم بیکارند. همه از سواد و درس عقب افتادند. من در این سن و سال باید منبر بروم 10 تومان 20 تومان بگیرم تقسیم کنم بینشان. غرض اینکه ما ضربه این نظام را زیاد دیدیم و دلمان میسوزد و چیزی هم نمیخواهیم.
دلیل سکوت طولانی آقای ناطق را در چه میدانید؟
ایشان و حسن روحانی دیگر جلسات روحانیت را نیامدند. نه اینکه طرف میرحسین رفتند نه! من نمیتوانم این را بگویم. ولی با احمدینژاد بد بودند. گاهی هم آقای ناطق به من متلک میگفت. من هم میگفتم آقای ناطق من عاشق چشم و ابروی احمدینژاد نیستم ولی من میگویم میان این کاندیداها این رایآورترین است. چون ابتکار دارد. ابتکارش این است که کابینهاش را میبرد دهات. پسرم میگفت به یک دهاتی گفتم به کی رای میدی؟ گفت به این. اشاره کرد به علم گاز. اینطور نیست. این اختلاف بین ما بود. از آن زمانی هم که جامعه روحانیت جلسه دارد و اینها نمیآیند کسی سوال نمیکند که غایبین چرا نمیآیند؟ بیاید یا نیاید...
البته آقای یزدی گفته بود که هاشمی، هاشمی 10 سال قبل نیست. ناطق هم ناطق پنج سال قبل نیست. بعد هم درباره مشایی گفته بود که ما اصلا او را به حضور نمیپذیریم. گفت با آقای جنتی هم صحبت کردیم، صلاحیت امثال ایشان رد است.
شما گفتید که روحانیت معمولا پله ترقی سیاستمداران بوده است و بعد از به قدرت رسیدن این پله را شکستند. آقای احمدینژاد با پشتیبانی جامعتین آمد و رئیسجمهور شد و علمایی چون آیتالله جنتی، آیتالله مصباح یزدی و... از ایشان حمایت میکردند اما جدیدا میبینیم که انتقادهای همین علما از دولت افزایش یافته. آقای جنتی در نماز جمعه میگوید حرف من به جایی نمیرسد اگر میتوانستم جلوی برخی عزل و نصبها در دولت را میگرفتم و از این حرفها. آیا این به همان معنی بالا رفتن از نردبام و شکستن آن است؟
حرف را رهبری تمام کرد. میگوید این حرفها فرعی است. حضرت امیر(ع) هم میفرمایند که جزییات را بزرگ نکنید.
یعنی معتقدید آقای جنتی اشتباه کردند و به جزییات پرداختند؟
نه. اشتباه نکرد. انتقاد غیر از اعتراض است. غیر از دشمنی است. پیغمبر در مسجد روی منبر فرمود مسلمان در سه چیز خیانت نمیکند اول عملش را خالص برای خدا انجام میدهد. دوم اینکه رهبران دینی را نصیحت میکند و سوم در اجتماعات مسلمین شرکت میکند. گوسفند تا در گله است گرفتار گرگ نمیشود. ما هم اگر مجتمع باشیم کمتر گرفتار ایدئولوژیهای منحرف میشویم.
بنابراین نقد خوب است. ما با خود آقای احمدینژاد بنشینیم. میگوییم بالاغیرتا، پایین غیرتا، وسط غیرتا، مراجع تقلید و علما از این رئیس دفتر تو راضی نیستند. به خدا آیتالله جعفر سبحانی به خود من گفت ما اگر قدرت داشتیم مشایی را بیرون میکردیم.
بعضیها معتقدند دیدگاه آقای مشایی و احمدینژاد یکی است چون رئیسجمهور تمامقد از وی حمایت میکند.
بکند یا نکند ما این اشکال را بر احمدینژاد وارد میدانیم.
در جامعه وعاظ یک بار مشایی آمد و توضیحاتی داد و بعد هم شما گفتید که اقناع شدید و حلالیت طلبیدید. چه گفت که شما را راضی کرد؟
این حرف من نبود. متاسفانه به نام من زدند. بله برخی از جوانان بلند شدند حرف زدند و بعد که مشایی جواب داد؛ گفتند که آقای مشایی از ما راضی باش که پشت سرت حرف زدیم. از میان ما هم دبیر اجراییمان تنگاتنگ شده بود با مشایی که گفت بله همه راضی شدند ولی ما او را از خودمان جدا کردیم و مشایی هم او را قاپید و برد جای دیگر و پول و پله هم راه انداختند و انشعاب کردند. جامعه روحانیت هم اینها را به رسمیت نمیشناسد، الان هم معروفند به واعظین مشایی. البته خودشان که میگویند واعظین ولایی. اینها از ما نیستند. خود همینی که از ما جدا شد گفت که رئیسجمهور آینده مشایی است و احمدینژاد هم معاون اول او میشود. من این حرف را جایی زدم مشایی پیغام داد و گله کرد. من هم گفتم که این حرف احمدیفر است نه من. من در همان جلسه وعاظ هم به مشایی اعتراض کردم و گفتم برخی میگویند سنی هستی و معلوم نیست از چه کسی تقلید میکنی! مشایی گفت من از آقای شجونی تقلید میکنم. 217 نفر در جلسه ما بودند که این حرف را زد.
چرا الان وجهی برای اعتراض علما قائل نیستند؟
اصلا قدرت غرور میآورد. البته ایشان در مجامع دنیا اصول ما را ترویج میکند. به فقرا میرسد. آبرو به روحانیت داده است. خدایی دارد آبرو میدهد. همین برای ما بس است. منتها یک جزییاتی هست که اشکال دارد. حالا مگر عمر دولت چقدر است؟ میشود صرف نظر کرد.
ما مدارا میکنیم. خود رهبر هم دارد دست به عصا راه میرود که یک جایی شکافی پیدا نکند.
قبول دارید مراجع با گرایشهای دولت موافق نیستند؟
بله. میدانم که نیستند.
این نقطه ضعف بزرگی برای دولت نیست؟
این نقطه ضعف دولت است. منتها خود دولت در دلش اینطور است که مخالفت مراجع برای ما ننگ نیست. بالاخره این استخوان لای زخم است و کاری هم نمیشود کرد. ما صبر میکنیم.
یکی نیست به مشایی بگوید بابا جان این نهجالبلاغه و امام علی، این امام و وصیتنامهاش. چه کاری است که اینها را ول میکنی و میروی وصیتنامه کوروش را پیدا میکنی و میآوری.
اتفاقا دیدم شما درباره کوروش موضع گرفتید و گفتید که کوروش اولین کسی بود که ازدواج با محارم را ترویج کرد درحالیکه علامه طباطبایی در المیزان میگوید که احتمال هست که ذوالقرنین همین کوروش باشد.
من که حرفی ندارم. ضمن احترام به آقای طباطبایی و مکارم شیرازی میگویم یک کسی که فعلا دربارهاش تردید هست چرا مطرحش کنیم. کوروش اگر میتوانست چیزی را نگه دارد شاه را نگه میداشت. کوروش آسوده بخواب ما بیداریم حرف شاه است. انشاءالله آن حرفی که درباره کوروش و ازدواج محارم گفتم و در تاریخ هم آمده دروغ باشد. حرفی نیست. حرف من چیز دیگری است. این حرفها چه ربطی به رئیس دفتر رئیسجمهور دارد تا کار را به جایی برسانند که آقای مصباح یزدی میگوید هر کسی این حرفها را میزند غیرخودی است؛ یا مثلا تیمسار فیروزآبادی بگوید مشایی افسارگسیخته است. آدم اگر بلد نیست شعر بگوید چرا شعری میگوید که در قافیهاش گیر کند. شعر نگو آقا.
از دهان این یکی
خیلی خبرها بیرون آمده
مجله همشهری ماه، در شماره 64 خود، مصاحبه ای دارد با شیخ جعفر شجونی عضو جامعه روحانیت تهران. ( البته این جامعه هنوز "مبارز" را یکدک می کشد و خود را سخنگوی روحانیت ایران می نامد!)
شیخ جعفر شجونی، از روحانیون منبری پیش از انقلاب است که بعد از انقلاب به هر طنابی که تصور می کرد طناب قدرت و ثروت است آویزان شد. از جمله به طناب بنی صدر، زیرا آیت الله بهشتی دست رد به سینه اش گذاشته بود. بعد از بنی صدر، مرید موتلفه اسلامی شد و تا احمدی نژاد آمد سر کار، به فدائیان اسلام پیوست و شد مرید احمدی نژاد. کلام و استدلال هایش به روحانیون ماهانه بگیر طیب در میدان تره بار تهران می ماند. حتی بعد از 30 و چند سال که از انقلاب می گذرد. مدتی هم برای مجاهدین خلق سینه چاک می کرد. همانگونه که دورانی هم برای نهضت آزادی چنین می کرد. اهل باد قدرت است، اما نه مفت و مجانی! به همین دلیل وقتی می گوید نه به سابقه، بلکه به حال افراد باید نگاه کرد، در حقیقت بیش از آنکه منظورش میرحسین موسوی و یا آیت الله صانعی و کروبی و منتظری باشد، میخواهد از خودش دفاع کند.
از آنجا که اهل مطالعه و فکر کردن نیست و خصلت منبری اش را حفظ کرده، در مصاحبه ای که با همشهری کرده، خبرهای زیادی از دهانش در رفته است. از جمله شکاف در جامعه روحانیت، شکاف در موتلفه اسلامی، بحث های پش پرده ای که به گوشش رسیده و ...
به مجموعه این دلائل، مصاحبه اش را باید حوصله کرد و خواند و خبرهایش را بیرون کشید.
به نظر شما چرا برخی از خواص، آن حوادث پس از انتخابات را بهوجود آوردند؟
هیچ چیز این دنیا تعجب ندارد زیرا به قول بعضیها «انا فی کل لحظه رجل» من در هر لحظه برای خودم مردی هستم. ما در تاریخ زیاد داریم که انسانهای خوب در یک لحظه فریب شیطان را خوردند و زمینگیر شدند. انسان قابل تغییر است. حالا این تغییرات یا از توارث است یا از تلقین یا از تقلید یا از محیط. این چهار تا 25درصدی هم هستند، صددرصدی نیستند. به قول علما سبب ناقصه است نه کامل. یعنی ممکن است یک آدمی بسیار خوب باشد فرزندش بد درآید. یا یک آدمی بسیار بد باشد فرزندش خوب درآید. این تغییرات بهخاطر اختیار انسان است. او که مجبور نیست!
ما زمانی باور نمیکردیم مجاهدین خلق اینجور بشوند. روزگاری بود که هجوم مارکسیسم و کمونیسم زیاد بود حتی ایدئولوگهای مارکسیستها در زندان به ما میگفتند آن بهشتی که شما روی منبر میگویید دروغ است؛ بهشت واقعی اتحاد جماهیر شوروی است.
در مقابل آنها، مجاهدین خلق بودند که نماز میخواندند، روزه میگرفتند، تفسیر قرآن میکردند و تفسیر نهجالبلاغه میکردند. حتی برخی از علمای ما فریب ظاهر فریبنده اینها را خوردند. به امام(ره) نامه نوشتند در نجف که شما دو نفر از اینها را بپذیر به نامهای حسین روحانی و تراب حقشناس. امام (ره) نمیپذیرفت. همین آقای دعایی روزنامه اطلاعات میگفت من با امام (ره) قهر کردم که چرا اینها را نمیپذیرد. دست آخر امام (ره) پذیرفت. خب اینها در ظاهر هم ریش دارند، هم قرآن میخوانند ولی وقتی با امام(ره) صحبت کردند ایشان فرمودند من عقیدهای به مبارزه مسلحانه ندارم. ما میخواهیم انقلاب کنیم. بعدها فرمودند که اینها آمده بودند نهجالبلاغه تفسیر کنند دیدم معاد اینها مشکل دارد.
ما در زندان اوین عضو مجاهدینی داشتیم که پیشنماز میایستاد ولی مارکسیست بود. به او گفته بودند از لحاظ تاکتیکی مدتی نماز بخوان.
محیط و دوست بد هم تاثیر دارد. پس اصل مطلب این است که انسان قابل تغییر است. ما باید احتمال بدهیم که شاید فریب خورده یا تلقین بد شده یا محیط بد داشته است.
شما معتقدید اینها جزو کدام دسته هستند؟
حالا من از اینها مقدستر بگویم. من در دفترم دو جلد کتاب ولایت فقیه دارم که آقای منتظری با دست خودش به من داده است. ولایت فقیه یعنی چه؟ یعنی کار باید دست فقیه باشد.
حالا همین آقای منتظری با آن کتاب ولایت فقیه به خاتمی میگوید چرا به آقای خامنهای نامه نمینویسی بگویی چرا در کارهای دولت مداخله میکنی؟! اگر همین مدیریت آیتالله خامنهای در سال گذشته نبود ایران رفته بود. آن کسی که ایرانی است میخواهد جبهه ملی باشد، نهضت آزادی باشد، میخواهد اهل زرتشت و اوستا باشد، باید بفهمد که ایران را دست نیرومند این ولی فقیه نجات داد وگرنه اینجا اوکراین و گرجستان بود.
خدایی وطن را نجات داد. این فرد چه دخالتی دارد؟ آقای احمدینژاد دیروز آقای متکی را برداشت، اصلا دفتر ایشان ورودی به مساله داشت؟ همیشه بزرگان و مراجع در مواقع حساس قدم جلو میگذاشتند و کاری میکردند، مثل میرزای شیرازی، مثل ثقهالاسلام تبریزی، مثل شیخ محمد خیابانی، مثل شیخ فضلالله نوری، مثل آیتالله کاشانی و نواب صفوی.
در خراسان جوانی از آستان قدس میآمد هتل، من را میبرد در حرم سخنرانی کنم. یک بار به من گفت حاجآقا! من آن وقتی که بیکار بودم به یک روحانی ناسزا میگفتم و او را آدم بدی میدانستم ولی خدا میداند نه برای کارم، حالا که جلو رفتم میبینم آنچه شنیده بودم دروغ بوده و خیلی تعریف آن روحانی را کرد. خیلی از ایرادها و گیرها اینجوری است.
گاهی بعضیها پدرشان در نظام مقام شامخی داشته و شهید شده. منتها بچههاشان جبهه میگیرند. زمانی که شهید بهشتی هم زنده بود خانم بزرگوار شهید مطهری میگفت ببین کسی از ما احوالی نمیپرسد! البته ممکن است دستگاه کوتاهی داشته باشد. گیر و گرفتاری باشد. بزرگان مملکت گرفتارند ولی هدفشان بیاعتنایی نیست. اگر بعضیها کملطفی کردند فرزندان نباید با فتنه همراه بشوند.
درباره خواص سال گذشته نگفتید...
آقایان سران فتنه هم خدا میداند یا از اول باطن سیاهی داشتند یا در این مسائل انتخابات تغییر کردند. مملکت حساب و کتاب دارد. در وزارت کشور 1500 نفر کارمند نشسته. سرتاسر ایران چند میلیون آدم محترم از قشرهای مختلف آوردند پای صندوق برای نظارت. آنوقت آدم بگوید تقلب! این آقا جواب این چند میلیون را روز قیامت چطوری میتواند بدهد؟ از صبح تا غروب پای صندوق نشستند کار خودشان را انجام دادند، آنوقت به آنها میگویند خائن و متقلب! جواب اینها را چطور میدهند؟ آقا رای نیاورده شلوغ میکند. این منافقین هر وقت رای میآوردند میگفتند مردم فرهیخته، مردم دانشمند، مردم فلان. وقتی مردم استقبال نمیکردند میگفتند مردم ناآگاه، نفهم و نادان. اینها با بنیصدر بد بودند، هی زیر عکسش مینوشتند بتول خانم. هی بتول خانم، بتول خانم. بعد با بنیصدر رفیق شدند تا جایی که بنیصدر دخترش فیروزه را به مسعود رجوی داد. ما باید مطالعه عمیقی کنیم تا ببینیم چه کسی چرا منحرف شد؟
جریان شایعات پشت سر شما در انتخابات دور دوم مجلس چه بود؟
اینها یک مشت آدمهای شیطان بودند. آمدند پیش من توبه کردند و گفتند ما فکر میکردیم از اینهایی که بعد از شما بیایند میتوانیم خوب وام بگیریم. از قضا همانها بعد که رای نیاوردم آمدند خانه من و من آنقدر عصبانی بودم که حد نداشت چون خدمت کرده بودم.
آقای شجونی ظاهرا شما به آن انتخابات اعتراض داشتید.
بله. من دوره اول نماینده کرج بودم و خدایی به مردم خدمت کردم و اگر از مجلس حقوق ماهی 7000 تومان میگرفتم خدایی خرج مردم میکردم. همین الان مهندسی هست به نام کوهستانی که آن زمان جوان بود. الان یک سال است به من میگوید حاجآقا من با شما بد نبودم ولی دنگم گرفته بود که رای نیاوری! من در یک صندوق 21 هزار رای مخالف شما دادم! ببین چطوری حق من را خوردند.
بعضی هم میگفتند اموال مصادرهای را به نفع خود استفاده کردید؟
من نماینده امام (ره) بودم. به دستور امام (ره) آمدیم کاخها را رسیدگی کردیم. من هم یک نفر نبودم که مورد سوال قرار بگیرم. ما 20 نفر آدم خوشنام و متدین کرج را انتخاب و با آنها کار کردیم. فروش اموال و... حتی فروش 13 سگ شاهنشاهی! اینها را انجام دادیم. یک قران پول دست من نبود. ما 500 نفر پاسدار خوب داشتیم. بودجه هم نداشتیم. فقط یک بار نفری 500 تومان به اینها دادیم. اصلا این خبرها نبود. ما نماینده امام(ره) بودیم. ایشان یک عمر ما را میشناخت که پاکیم و صافیم. از جیب زن و بچه میبردیم در کمیته خرج میکردیم.
البته زمان مجلس دوم این حرفها را نمیزدند، فقط میگفتند این بار شجونی نباشد. بعد هم آمدند در خانه ما و عذرخواهی کردند. همین جا آمدند که آن موقع یک طبقه بود، بعد برای بچهها نفری یک واحد ساختیم.
یک موضوع دیگری هم درباره شما مطرح کردند و گفتند که آقای شجونی حالا خط امامی شده و او هم جزو تغییر کرده است چراکه در انتخابات خبرگان در سال 58 که شهید بهشتی و بزرگان دیگری رای آوردند نامه اعتراضی داد و گفت که به انتخابات و ترکیب آن اعتراض دارد که به نوعی اعتراض به انتخاب شهید بهشتی بود. بعد هم داد روزنامه بنیصدر یعنی انقلاب اسلامی نامه را چاپ کرد.
یک بنده خدایی از نهضت آزادی بود به نام حاجاحمد علی بابایی. با هم زندان بودیم. این خدا بیامرز آدم خوب ولی تندی بود. مسجد و حسینیه ساخته. در زندان هم یکبار به من پول داد که بین زندانیان تقسیم کنم که کردم. بعد از پیروزی انقلاب روزی به من زنگ زد. من هم تند داشتم از پلهها پایین میرفتم. گفت شجونی باش تا یک کاغذ بیاورم امضا کنی. پرسیدم چی هست؟ گفت اینکه آیا خبرگان حتما باید آخوند باشند یا غیرآخوند هم میتواند جزو خبرگان باشد؟ گفتم: حاجعلی! غیرآخوند هم میتواند جزو خبرگان باشد. ما ملاهایی داریم که لباس نمیپوشند.
آقای گرجی از شاگردان آقای خویی بود که در نجف کفایه درس میداد. گفت: مساله همین است و من نامهای نوشتم که غیرروحانی هم میتواند عضو خبرگان باشد. خدا شاهد است. به روح پیغمبر اسلام (ص). به جان امام حسین(ع) آورد و من هم ندیده امضا کردم. متن آن را هم تابهحال نخواندهام. یک بار مرحوم طالقانی به من زنگ زد و گفت: شجونی بیا به دادم برس. پرسیدم چه اتفاقی افتاده؟ گفت که این علی بابایی دیوانه با یک کت و شلوار آمده میگوید لباس آخوندی را دربیاور و کت و شلوار بپوش. این آدم اینطور بود. آدم خوبی بود ولی تند زبان بود. من میگفتم تو را باید خواباند زبانت را شلاق زد. از این حرفها درباره من زیاد زدهاند. حالا بیایند بگویند شجونی طرفدار شاه بوده! چرا؟ چون کلاس اول که بوده در مدرسه میخوانده: شهنشه ما زنده بادا! ...آنوقت ما بچه بودیم.
حاجآقا شانس آوردید صدای شما را ندارند وگرنه برخی رسانهها منتشر میکردند!
بله. به خدا؛ هیچکس بیدامن تر نیست. اما دیگران پرده افکندهاند و ما بر آفتاب انداختهایم. قبل از انقلاب با همین اعضای جبهه ملی، زندان بودیم. به آیتالله کاشانی فحش میدادند، در صورتی که اگر کاشانی نبود مصدق وکیل مجلس نمیشد. اگر ترور شهید نواب نبود جبهه ملی به مجلس راه نمییافت. در این مملکت رئیس جامعه، روحانیت و علمای خوشنام هستند. خدا شاهد است. من خالصانه سخن میگویم. هیچ کسی یک هزار تومان هم به من نداده است. از دولت هم حقوق نمیگیرم. خالصانه میگویم نهضت آزادی و جبهه ملی از نردبام روحانیت بالا رفتند و نردبام را شکستند. ما داریم که بعدها جبهه ملی با شاه ساخت و پاخت کردند. میلیونها ثروت به هم زدند آنوقت آقای کاشانی در گرسنگی مرد. نان نداشت. شهید نواب صفوی آه در بساط نداشت. خدا شاهد است یک بار در تاکسی فهمید که من میخواهم کرایه بدهم-یک تومان بود- آرام کرایه را از من گرفت و داد به شوفر که یک دفعه او فکر نکند ما داریم کرایه تاکسی نواب را میدهیم. از من طلبه بیپول و بیچیز گرفت و داد. نداشت که بدهد. روحانیت همیشه داربست ترقی سیاستمداران بودند ولی بعد که به قدرت رسیدند داربست را باز کردند و انداختند گوشهای. بنده یک بلوغ تجربی دارم که عرض میکنم.
همین آقای میرحسین موسوی را مقام معظم رهبری آورد در حزب جمهوری. همراه با آقای آقازاده که وزیر نفت بود. که اینها در روزنامه جمهوری اسلامی کار کنند. با این بیانیهها آدم میفهمد اصلا صحبت انتخابات نیست. صحبت احمدینژاد و تقلب نیست.
مدتها بود که شما سکوت کرده بودید ولی در یک سال اخیر خیلی رسانهها مثل صدا و سیما به شما گرایش نشان دادند، چرا؟
بله. بعد از انقلاب ما ساکت بودیم. چطور آقای موسوی 20 سال ساکت بود، ما هم همانطور ساکت بودیم. دنبال کار خودمان بودیم. دیدم نامردی و فتنه آمد جلو. دروغ آمد جلو، من هم وارد شدم. روز انتخابات که رای دادم خبرنگاری آمد جلو پرسید: آقای شجونی در انتخابات میاندورهای از بین دو نفر موسوی و احمدینژاد به چه کسی رای میدهی؟ گفتم چی؟
گفت: بله. انتخابات به دور دوم میرود. گفتم: بنویس که در همین انتخابات احمدینژاد 75درصد رای میآورد. من میدیدم. بعضیها چند تا دختر رقاص را در جردن میدیدند، من 20 کیلومتر آدم در اصفهان میدیدم، یا در کرمان و جنوب آن و سایر استانها همینطور بود. طرف در یک روستایی میگفت 900 رای احمدینژاد آورد سه تا موسوی. من اینها را دیده بودم. من بو کنم میفهمم. در دفتر ازدواج و طلاقم گاهی پسر و دختری میآیند ما برای اینها «انکحت» میخوانیم ولی در دل میگویم اینها سه ماه دیگر برمیگردند. اینها زن و شوهر دائمی نمیشوند. خدا میداند دید من دید است. حالا از خودم معجزه بهتان بگویم! گاهی در دفتر میگویم محمد- از کارمندان دفترم- به خدا دارند باد ماشینم را خالی میکنند. میگوید حاجآقا تو از کجا میدانی؟ میگویم تو برو ببین. خدا شاهد است میرود میبیند که بله خالی کردهاند! اینها جرقه است. فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید/ دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد.
ما در جوانی آتشپاره بودیم. بعد ساکت شدیم. بعد دیدیم چهار نفر پیدا شدند مثل کروبی و خاتمی و موسوی. به غیرت و شرف مردانگیام برخورد، راه افتادم.
شما خاتمی را هم جزو این دسته میدانید؟
خاتمی را من خائن میدانم.
آقای غفوری فرد که از قضا مثل شما هم عضو شورای مرکزی موتلفه است چند روز قبل گفته بود خاتمی در چارچوب نظام است.
غفوریفرد، عسگراولادی، لاریجانی و بعضی دیگر شناسنامه خودشان را دارند باطل میکنند.
آقای بادامچیان چطور؟
او هم همینطور. من روزهای شنبه با اینها جلسه دارم و جسته و گریخته گفتهام چه میکنید؟!
چه کسی از اینها ریشسفیدی و حکمیت خواسته که خودشان را جلو میاندازند. چه کسی به اینها گفته بروید جلو ریشسفیدی کنید؟ طرف دیگر مناقشه این سه نفرند. اینها با بیانیههای مکرر خود دارند تیشه به ریشه خود میزنند. کی اینها به عسگراولادی، غفوریفرد و بادامچیان نامه نوشتهاند که خودشان را جلو میاندازند. اشتباه میکنند. تعارف ندارد.
چند وقت قبل در مشهد آقای عسگر اولادی گفت که برخی میخواهند هاشمی را بیشناسنامه کنند.
بله، گفت. من هم بودم. خدا شاهد است بعضیها من را کنار کشیدند و اعتراض کردند به این سخنان. این چه حرفهایی است که عسگراولادی میزند؟ که چی؟
جایگاه آقای هاشمی را چطور میدانید؟
اگر خدایی بخواهیم حرف بزنیم، ایشان دارند خود را هزینه خانواده خود می کنند. فدای دخترش و پسرش شد.
پیغمبر روزی فرمود: «السلمان منا اهلالبیت». زبیر هم نشسته بود، فرمود: «الزبیر منا اهل البیت ما لم نشا ابنه المشموم» یعنی تا زمانی که پسر شومش بزرگ نشود.
درآمد شما از کجاست؟
شغل من منبر بوده و از آن هم پول درمیآوردم. گاهی هم مثلا یک زمین میخریدم صد هزار تومان، بعد میفروختم مثلا 120 هزار تومان. یک بار مرحوم تولیت قم به من گفت بیا برو سالاریه قم زمینهای من را قطعهبندی کردهاند.یک 300 قطعهای بردار؛ بعد قسطی به من بده. خدا میداند به من برخورد. هاشمیرفسنجانی هم آنجا نشسته بود. مثل اینکه یک سماور آب جوش ریختند روی سر من. مرحوم تولیت آنقدر که مرا تحویل گرفت هاشمی را تحویل نگرفت. بعد پیشنهاد زمینها را داد که نپذیرفتم. سالاریه قم اگر الان بروی انگار به پاریس قدم گذاشتهای. من با همه تنگدستی که آن روز حتی کرایه تهران تا قم را نداشتم، قبول نکردم و گفتم: آقای تولیت من نمیخواهم. یکدفعه هاشمی گفت که من میخواهم. تولیت هم رو به هاشمی گفت تو بردار. هاشمی از آنجا میلیاردر شد. حالا اگر میگفت برویم بهصورت شریکی با هم زمینها را برداریم و قسطش را بدهیم باز یک چیزی ولی نگفت.
ما به پاکی خال سیب و آن صداقت با عقیده کار کردیم. زن و بچه من زجر زیاد کشیدند. نمیخواهم جانماز آب بکشم.
یک نقل قولی از امام(ره) هست که تا آقایهاشمی و رهبری انقلاب با هم باشند آسیبی به انقلاب نمیرسد.
بله فرمودند و احمد آقا هم فرمودند. من یک بار به محسن رضایی گفتم که به کچل میگویند زلفعلی. گفت چطور؟
گفتم ببین اینها که در مجمع تشخیص مصلحتند چرا مصلحت را تشخیص نمیدهند. ملای رومی نوشته یک کسی به یارش که رسید کاغذ درآورد خواند. خب به یارت رسیدی چرا کاغذ درآوردی؟ ملای رومی میگوید که عاشق به معشوق گفت که تو داری عمرت را ضایع میکنی. شما که میگویی ما هر وقت بخواهیم یک ساعت دوساعت با رهبر مینشینیم چرا نامه مینویسی؟ گفتم شما مصلحت را تشخیص نمیدهید.
آن نماز جمعه آقایهاشمی واقعا بد بود. گفت عدهای تردید کردند که باید اقناع بشوند. این یعنی چی؟ یعنی بنزین روی آتش بریز. یا روایتی که جایش آنجا نبود را گفت.
آنان که با علی پیمان بستند کوچکترین تخلفی کردند، علی با آنها جنگید. اینها که وارد انتخابات شدند یعنی چه؟ یعنی قانون را قبول دارند. ولایت فقیه را قبول دارند. نهادهای نظام را قبول دارند.
خود هاشمی هم به من علاقهمند است و میداند که غرض و مرضی ندارم. میداند در خون شجونی پدرسوختگی نیست. من طبق بلوغ تجربی که دارم با کسی دوست یا مخالف هستم.
چرا پس آقا همچنان آقای هاشمی را رئیس مجمع گذاشتند و در نماز جمعه آنطور از ایشان تعریف کردند.
کشورداری مشکل است.
حتی شنیدم که ناراحت شدهاند از برخی رسانهها که آقایهاشمی را با کروبی و موسوی یکی میکنند.
بله. ما از خدا میخواهیم. اما آدمی که خودش را بیخود جلو میاندازد یا سکوتی میکند که از فحش خواهر و مادر بدتر است چه بگوییم.
چه معنی دارد کمیته امداد 14 اسفند با هاشمی ملاقات میکند؟ کار بیخودی کردهاند. یا میگوید دارند شناسنامه هاشمی را باطل میکنند. آقای عسگراولادی! با دفاع از هاشمی داری شناسنامه خودت را باطل میکنی! من با اینها مخالفم.
همینها حسنعلی منصور را کشتند چرا؟ چون یک کلمه علیه امام (ره) صحبت کرده بود. الان که این فتنهگرها علیه امام حسین(ع) امام (ره)، علیه قرآن امام، علیه نظام امام (ره) و... هجمه کردند. حالا برویم منتکشی کنیم؟ یکی از آخوندهایی که در جامعه روحانیت مبارز هم هست گفته بود آمدن هاشمی به نماز جمعه یک ضرورت ملی است. چه ضرورت ملی؟ مردم 14 خرداد با نوه امام (ره) چه کردند؟ اینی که مردم فهمیدند درست است. خدا شاهد است این درست بود.
ولی رهبری در 14 خرداد، سید حسن را بوسیدند. آقای هاشمی هم گفت قبلش پیش آقا بوده و ایشان هم از شعارهای مردم ناراحت شدهاند و وقتی صدای صلوات بلند شده فرمودهاند اینها مردمند نه آن عده محدودی که شعار میدادند...
نه. سید حسن میخواست قهر کند برود. آقا گفته بود با ما بیا بالا، بعد خواستی بروی برو. این نهایت انسانیت آقا بود. اینی هم که هاشمی میگوید از آقا درست نیست. نمیشود گفت که اینها مردم نبودند. به خدا بودند. این تلویزیون توی خانه همه رفته است و تاثیرش را گذاشته. خدا شاهد است یک سال قبلش گفتم حسن جان! در جماران عدهای هستند که ضد امامند. گفتم همین داماد اشراقی، محمدرضا خاتمی و دختر اشراقی در روزنامه نوشتند که از امام (ره) باید انتقاد کرد. حسن گفت که مزخرف گفتند. گفتم ما خاندان شما را دوست داریم. در زمان شاه همین همسر امام(ره) را کسی حاضر نبود ضامنش بشود که برود نجف شوهرش را ببیند. شهید محلاتی به من زنگ زد گفت به بازاری و غیره زنگ زدهام هیچکس حاضر نیست سندش را بیاورد این خانم برود نجف. گفت تو بیار. گفتم تو خودت بیار. گفت سند من گرو است. گفتم دروغ میگی شیخ. گفت نه به خدا راست میگویم. بالاخره من بردم سند گذاشتم. ما بهخاطر امام، زن و بچهمان را داغان کردیم. من چهار تا پسر دارم بیکارند. همه از سواد و درس عقب افتادند. من در این سن و سال باید منبر بروم 10 تومان 20 تومان بگیرم تقسیم کنم بینشان. غرض اینکه ما ضربه این نظام را زیاد دیدیم و دلمان میسوزد و چیزی هم نمیخواهیم.
دلیل سکوت طولانی آقای ناطق را در چه میدانید؟
ایشان و حسن روحانی دیگر جلسات روحانیت را نیامدند. نه اینکه طرف میرحسین رفتند نه! من نمیتوانم این را بگویم. ولی با احمدینژاد بد بودند. گاهی هم آقای ناطق به من متلک میگفت. من هم میگفتم آقای ناطق من عاشق چشم و ابروی احمدینژاد نیستم ولی من میگویم میان این کاندیداها این رایآورترین است. چون ابتکار دارد. ابتکارش این است که کابینهاش را میبرد دهات. پسرم میگفت به یک دهاتی گفتم به کی رای میدی؟ گفت به این. اشاره کرد به علم گاز. اینطور نیست. این اختلاف بین ما بود. از آن زمانی هم که جامعه روحانیت جلسه دارد و اینها نمیآیند کسی سوال نمیکند که غایبین چرا نمیآیند؟ بیاید یا نیاید...
البته آقای یزدی گفته بود که هاشمی، هاشمی 10 سال قبل نیست. ناطق هم ناطق پنج سال قبل نیست. بعد هم درباره مشایی گفته بود که ما اصلا او را به حضور نمیپذیریم. گفت با آقای جنتی هم صحبت کردیم، صلاحیت امثال ایشان رد است.
شما گفتید که روحانیت معمولا پله ترقی سیاستمداران بوده است و بعد از به قدرت رسیدن این پله را شکستند. آقای احمدینژاد با پشتیبانی جامعتین آمد و رئیسجمهور شد و علمایی چون آیتالله جنتی، آیتالله مصباح یزدی و... از ایشان حمایت میکردند اما جدیدا میبینیم که انتقادهای همین علما از دولت افزایش یافته. آقای جنتی در نماز جمعه میگوید حرف من به جایی نمیرسد اگر میتوانستم جلوی برخی عزل و نصبها در دولت را میگرفتم و از این حرفها. آیا این به همان معنی بالا رفتن از نردبام و شکستن آن است؟
حرف را رهبری تمام کرد. میگوید این حرفها فرعی است. حضرت امیر(ع) هم میفرمایند که جزییات را بزرگ نکنید.
یعنی معتقدید آقای جنتی اشتباه کردند و به جزییات پرداختند؟
نه. اشتباه نکرد. انتقاد غیر از اعتراض است. غیر از دشمنی است. پیغمبر در مسجد روی منبر فرمود مسلمان در سه چیز خیانت نمیکند اول عملش را خالص برای خدا انجام میدهد. دوم اینکه رهبران دینی را نصیحت میکند و سوم در اجتماعات مسلمین شرکت میکند. گوسفند تا در گله است گرفتار گرگ نمیشود. ما هم اگر مجتمع باشیم کمتر گرفتار ایدئولوژیهای منحرف میشویم.
بنابراین نقد خوب است. ما با خود آقای احمدینژاد بنشینیم. میگوییم بالاغیرتا، پایین غیرتا، وسط غیرتا، مراجع تقلید و علما از این رئیس دفتر تو راضی نیستند. به خدا آیتالله جعفر سبحانی به خود من گفت ما اگر قدرت داشتیم مشایی را بیرون میکردیم.
بعضیها معتقدند دیدگاه آقای مشایی و احمدینژاد یکی است چون رئیسجمهور تمامقد از وی حمایت میکند.
بکند یا نکند ما این اشکال را بر احمدینژاد وارد میدانیم.
در جامعه وعاظ یک بار مشایی آمد و توضیحاتی داد و بعد هم شما گفتید که اقناع شدید و حلالیت طلبیدید. چه گفت که شما را راضی کرد؟
این حرف من نبود. متاسفانه به نام من زدند. بله برخی از جوانان بلند شدند حرف زدند و بعد که مشایی جواب داد؛ گفتند که آقای مشایی از ما راضی باش که پشت سرت حرف زدیم. از میان ما هم دبیر اجراییمان تنگاتنگ شده بود با مشایی که گفت بله همه راضی شدند ولی ما او را از خودمان جدا کردیم و مشایی هم او را قاپید و برد جای دیگر و پول و پله هم راه انداختند و انشعاب کردند. جامعه روحانیت هم اینها را به رسمیت نمیشناسد، الان هم معروفند به واعظین مشایی. البته خودشان که میگویند واعظین ولایی. اینها از ما نیستند. خود همینی که از ما جدا شد گفت که رئیسجمهور آینده مشایی است و احمدینژاد هم معاون اول او میشود. من این حرف را جایی زدم مشایی پیغام داد و گله کرد. من هم گفتم که این حرف احمدیفر است نه من. من در همان جلسه وعاظ هم به مشایی اعتراض کردم و گفتم برخی میگویند سنی هستی و معلوم نیست از چه کسی تقلید میکنی! مشایی گفت من از آقای شجونی تقلید میکنم. 217 نفر در جلسه ما بودند که این حرف را زد.
چرا الان وجهی برای اعتراض علما قائل نیستند؟
اصلا قدرت غرور میآورد. البته ایشان در مجامع دنیا اصول ما را ترویج میکند. به فقرا میرسد. آبرو به روحانیت داده است. خدایی دارد آبرو میدهد. همین برای ما بس است. منتها یک جزییاتی هست که اشکال دارد. حالا مگر عمر دولت چقدر است؟ میشود صرف نظر کرد.
ما مدارا میکنیم. خود رهبر هم دارد دست به عصا راه میرود که یک جایی شکافی پیدا نکند.
قبول دارید مراجع با گرایشهای دولت موافق نیستند؟
بله. میدانم که نیستند.
این نقطه ضعف بزرگی برای دولت نیست؟
این نقطه ضعف دولت است. منتها خود دولت در دلش اینطور است که مخالفت مراجع برای ما ننگ نیست. بالاخره این استخوان لای زخم است و کاری هم نمیشود کرد. ما صبر میکنیم.
یکی نیست به مشایی بگوید بابا جان این نهجالبلاغه و امام علی، این امام و وصیتنامهاش. چه کاری است که اینها را ول میکنی و میروی وصیتنامه کوروش را پیدا میکنی و میآوری.
اتفاقا دیدم شما درباره کوروش موضع گرفتید و گفتید که کوروش اولین کسی بود که ازدواج با محارم را ترویج کرد درحالیکه علامه طباطبایی در المیزان میگوید که احتمال هست که ذوالقرنین همین کوروش باشد.
من که حرفی ندارم. ضمن احترام به آقای طباطبایی و مکارم شیرازی میگویم یک کسی که فعلا دربارهاش تردید هست چرا مطرحش کنیم. کوروش اگر میتوانست چیزی را نگه دارد شاه را نگه میداشت. کوروش آسوده بخواب ما بیداریم حرف شاه است. انشاءالله آن حرفی که درباره کوروش و ازدواج محارم گفتم و در تاریخ هم آمده دروغ باشد. حرفی نیست. حرف من چیز دیگری است. این حرفها چه ربطی به رئیس دفتر رئیسجمهور دارد تا کار را به جایی برسانند که آقای مصباح یزدی میگوید هر کسی این حرفها را میزند غیرخودی است؛ یا مثلا تیمسار فیروزآبادی بگوید مشایی افسارگسیخته است. آدم اگر بلد نیست شعر بگوید چرا شعری میگوید که در قافیهاش گیر کند. شعر نگو آقا.
متن مصاحبه مهدی کروبی با سحام نیوز
متن مصاحبه مهدی کروبی با سحام نیوز
- همان طور که مستحضرید مدتهاست چهره هایی از روحانیون، ائمه جمعه و اصولگرایان شروع حوادث سال گذشته یا به تعبیر آنها فتنه 88 را از 20 سال قبل می دانند، حال جای بسی سوال است که آنها با بیان این صحبت ها اگر می دانستند که مقدمات آن از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا در طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟
بله سوال بسیار مهمی است و توضیح مفصلی هم لازم دارد ولو اینکه تاریخ 20 ساله نیز بررسی شود. هرچند برای بنده خوشایند نبود که وارد این بحث شوم ولی عملکرد بعضی از آقایان و صحبت های بعضی از ائمه جمعه، روحانیون و برخی از شخصیت های سیاسی و نظامی که مدعی هستند مقدمات حوادث سال گذشته از 20 سال قبل شروع و کارهای فکری و مادی آن دارای برنامه ریزی های دراز مدت بود و نتیجه 20 سال عقده گشایی علیه ارزش های انقلاب اسلامی بود. ما را وادار به بحث می کند.
می بینیم که مرتب می گویند این فتنه از 20 سال پیش شروع شده و دائم به موساد و سیا ارتباط می دهند، در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آوردند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم ، بی بصیرت،فتنه گر، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند. لذا توضیح بدهند چه موانعی بوده که آنها نمی توانستند جلوی ایجاد به تعبیر خود فتنه را بگیرند و تنها در صحبت هایشان می گویند از 20 سال قبل شروع شده اما ادله ای برای اثبات صحبت هایشان ندارند که این خطا از کجا نشئت گرفته؟ ازدولت، قوه قضائیه، مجلس و يا زیر مجموعه تشکیلات رهبری!؟ اگر استدلالی دارند بگویند تا برای اذهان ملت نیز روشن شود چرا که برای من و دیگران هم جای سوال است که در مدیریت 20ساله کشور چه غفلتی پيش آمده است؟ در صورتی که نیروهای مسلح، مقامات امنیتی، قضایی، ارشاد و تبلیغات همه در یک سمت و سو حرکت می کردند.
اما بنده با استدلالهایی که دارم می گویم انحصارطلبی، تنگ نظری و حذف مجموعه ای از نیروها و جریان های فکری موثر در 20 سال گذشته منجر به پیامدهایی شد که اولاً مردم در سال 76 با آراء خود حماسه ای را آفریدند تا سرنوشت خود را تغییر دهند ثانیاً مردم در سال 88 متوجه شدند که دیگر حکومت به رأی آنها توجهی نمی کند و چنین انفجاری رخ داد که به خیابانها آمدند و اعتراضاتشان به صورت جنبش عظیم و خودجوشی شکل گرفت. چه بسا طبیعی است که در جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب همواره توطئه و کارشکنی هایی مانند ترور شخصیت ها و بزرگان، انفجار نخست وزیری، قیام مسلحانه گروههای التقاطی و غیر التقاطی، کودتای نافرجام 59، جنگ تحمیلی 8 ساله، فشارها و تحریم های اقتصادی و حوادث دیگر وجود داشت که با خط مشی و مدیریت دوران 10 ساله بنیانگذار انقلاب با موفقیت از آن عبور کردیم ولی تقریباً زندگی مردم عادی بود و یک روز هم تعطیل نشد حتی مجلس.
20 سال پیش از اتفاقات 88 ،یعنی سال 68، امام رحلت کردند و جانشین او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بودیم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغییری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختیارات رهبری اضافه شد و همچنین مسئول اجرایی نیز تغییر کرد و همه چیز در اختیار این دو بزرگوار بود که دارای سوابق رفاقت و همکاری های طولانی نیز بودند. آیت الله خامنه ای در نیروهای مسلح، قوه قضائیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص، شورای انقلاب فرهنگي و بنیاد مستضعفان همه گونه تغییر و تحولی که صلاح می دانست انجام داد و از آن طرف هم نخست وزیری و ریاست جمهوری ادغام شد و آقای هاشمی کابینه نسبتاً جدیدی را تشکیل داد و یک بخشی از نیروها را کنار گذاشت و وزارتخانه های مهمی مثل اطلاعات، کشور و غيره تغییر کرد، البته شاکله آن بهم نخورد و تلفیقی از نیروها وجود داشت که پس از 8 سال دولت سازندگی به مدیریت آقای هاشمی با توجه به جایگاه خاص ایشان رهبری در انتخابات 76رياست جمهوري، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود.(نقل به مضمون)
سال 76 دولت اصلاحات با تعداد آراء زیاد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت. آقای خاتمی چهره ي ارزشمندي بود كه توده مردم ایشان را نمی شناختند، ایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد بیشتر با هنرمندان و فرهنگیان و روزنامه نگاران ارتباط داشتند که بعد از پست وزارت، 5 سال نیز رئیس کتابخانه ملی بودند اما مردم آمدند و به ایشان رأی دادند با اینکه رقباي ايشان چهره هاي شناخته شده اي بودند؛لذا برخي دوستان می گفتند كه از اين آراء؛ 8 میلیون رأی برای جريان ما بوده و 12 میلیون برای نه گفتن به عملكرد 8سال گذشته! ما هم در 4 انتخابات پشت سر هم سال 76 و 80 ریاست جمهوری، سال 77 شوراها، سال 78 مجلس ششم پیروز شدیم.
سال 84 این دولت مستقر شد و رهبری نیز فرمود كه این دولت از نظر فکری به من نزدیکتر است. در آن سال با حذف یک پارچه و بي سابقه نیروها مواجه شدیم و کابینه یک دستی را برای خودشان ایجاد کردند، البته ناگفته نماند که انتخاب و حذف نیروها از اختیارات دولت مستقر بود و ما گله ای از این کار نداریم.
اما جریانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرایی شروع کردند به حذف دیگران تا همه چیز در اختیار خودشان باشد، برای عده ای هم محدودیت هایی بوجود آوردند که طبیعی است آنها هم عکس العمل نشان دادند که زمینه برای اعتراض مردم در انتخابات این چنین ظهور کرد. انحصار طلبی و جاه طلبی آنها موجب شد تا عده ای فرصت طلب و ناخالص بر آنها نفوذ و سوار بر کار شوند و از نفوذشان بر علیه دیگران استفاده کنند.
- شما در خلال صحبت هایتان به تغییرات مدیریتی بعد از رحلت امام اشاره داشتید و اینکه شخصیتهایی را حذف کردند و عده ای هم از نفوذشان بر علیه دیگران استفاده می کردند، خواهش می کنم راجع یه این موضوع و اینکه چه اشخاصی را حذف می کردند توضیحات کاملتری برای مردم عزیزمان داشته باشید؟
در ابتدا این نکته را بگویم که اتفاقات و تغییرات مدیریتی پس از رحلت امام نیاز به توضیح مفصلی دارد که انشاءالله در آینده باید به آن پرداخت، من در این فرصت به صورت فشرده و خلاصه 20 سال گذشته را بررسی می کنم.
یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده، عده ای که بر اختيارات ولایت فقیه اشکال می گرفتند، نق می زدند؛فرمان ارشادی و مولوی را مطرح مي كردند. بيكباره ظرف يكهفته ولايتشان قوي شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود لذا متوجه شدیم که این فضای یک هفته قبل برای ولایت فقیهی که بنیانگذار و خالق نظام و رهبر انقلاب بوده دیگر نیست که البته فقط در بعضی موارد موفق شدند که این موضوع نکات بسیار مهمی در بر دارد که نمی خواهم وارد این بحث شوم.
دومین مسئله اینکه شروع کردند به آزار دادن و محدود کردن جریان خط امام، که می خواستند آن را حذف کنند. آقای هاشمی پس از اينكه برای ریاست جمهوری انتخاب شدند برخي از وزرا را كنار گذاشتند و حتی بعضی از آنها که 10 تا 12 روز به پایان کارشان مانده بود در مجلس استیضاح كردند. در واقع می خواستند با استیضاح و عدم راي اعتماد؛ به آنها از نظر حیثیتی آسیب بزنند تا در آینده، قدرت نفوذ در سیاست را نداشته باشند. در آن زمان تنها جایی که تغییر نکرد مجلس بود و حالا می خواستند مجلس را نيز زیر فشار بگذارند. لذا به صورت وحشتناک شروع کردند به فضا سازی بر علیه بعضی از افراد و بتدریج درگیری هایی هم در مجلس شروع شد. و چون بنده هم رئیس مجلس بودم از شرح آن در این فرصت خودداری می کنم که آن نیاز به توضیحات مبسوطی دارد.
یک سال پس از رحلت امام و آن تغییر و تحولات، انتخابات مجلس خبرگان دوم باید انجام می شد که همه چیز بر اساس اصل 108 قانون اساسی با خود خبرگان است و مقدمات انتخابات سال 69 با چند نکته عجیب همراه بود. نکته اول اینکه از ابتدای پیروزی انقلاب همه جلسات مثل تدوین و بازنگري قانون اساسی، قرائت وصیت نامه امام (ره)، انتخاب رهبری و جلسات سالیانه خبرگان در محل مجلس شوراي اسلامي انجام می شد اما این بار که بنده رئیس مجلس بودم این جلسه آنجا تشکیل نشد حتی کارکنان مجلس هم تعجب کردند پس اولین کاری که کردند محل برگزاري جلسه را تغییر دادند لذا باعث تضعیف مجلس شدند. دومین کاری که کردند با شتاب یک طرح دو فوریتی در باب تاييد صلاحيت افراد را تصویب کردند. یعنی قبلاً بر این روال بود كه کسی که می خواست ثبت نام کند باید اساتيد حوزه آن را تائید می کردند.لذا خبرگان جلسه ای تشکیل دادند و تصویب كردند که تاييد صلاحيت افراد را بدهند به دست شورای نگهبان که این دو اشکال مهم داشت؛ اول اینکه اعضاي شورای نگهبان منصوبین خود رهبر هستند و از طرفي اعضاي خبرگان می خواهند رهبر را تعیین و نظارت بر عملكرد وي داشته باشند.
حالا منصوبین رهبر بخواهند اعضاي مجلس خبرگان را تائید کنند بسیار قابل دقت است. آنهم به دست شورای نگهبانی که دقیقاً دو سال قبل از آن با وزارت کشور در رابطه با انتخابات مجلس سوم کشمکش داشت. که حتي امام ناچار شد نماینده ای برای داوری تعیین کند! بعد عملاً دیدیم که شورای نگهبان برای حضور در انتخابات خبرگان امتحان گذاشت، و عده ای را که 8 سال در خبرگان بودند را نیز حذف کردند یعنی به آنها گفتند که باید در ابتدا امتحان بدهند. لذا آنها هم برای امتحان نرفتند مثل مرحوم آیت الله احسان بخش (گیلان) که می گفتند برایم شرم است که پیش شما اعضاي شوراي نگهبان امتحان بدهم و اگر راست می گویید باهم برویم به قم تا امتحان بدهیم! با همين ترفند دو برادر بزرگوار دیگر از شیراز آقایان سیدعلی اصغر و سیدعلی محمد دستغیب هم حذف شدند و همین طور آقای جمی که روحانی محترم و موجه و مبارزی بود که نقش بسیار مهمی در حفظ نیروهای رزمنده در حصر آبادان داشتند. لازم به توضیح است آیت الله العظمی صانعی نقل مي كردند که در آستانه انتخابات مجلس خبرگان 61 خدمت امام بودم که ایشان فرمودند که آقای جمی حتماً باید در انتخابات خبرگان باشد، ایشان آبادان را برای ما نگه داشتند. لذا آقاي صانعي مراتب علمي ايشان را تاييد كردند. و همچنین آیت الله خلخالی از خبرگان 61 را رد صلاحیت کردند. این اتفاق ساده ای نبود کما اینکه برخوردهایی هم شد و حوادثی پیش آمد و سردترین انتخابات را به دنبال داشت.
همچنین در سابق جلسات منظمی از سران سه قوه و نخست وزیر وقت جناب آقای مهندس موسوی و از طرف امام نیز حاج سید احمدآقا به عنوان نماینده حضور داشتند، تشکیل می شد ولی بعد از اینکه بنده رئیس مجلس شدم و نخست وزیری هم با ریاست جمهوری ادغام شد به مدت کوتاهی چند جلسه تشکیل شد ولی سپس تعطیل گرديد که به تعبیر مرحوم حاج احمدآقا “جلسات 2 نفره شد که به ظاهر ما نامحرم بودیم!”
از طرفی هم درگیری هایی در مجلس بود و فضای سنگینی از طرف صدا و سیما بوجود آمد بود. زمانی برای من آن قدر سخت شده بود که در اتمام جلسه به آقای هاشمی گفتم که نزدیک به هشت ماه به پایان مجلس مانده به حدی نمایندگان را زیر فشار می گذارند که من نگرانم روزی بیایم مطالبي را بگویم و بروم! (همان کاری که در مجلس ششم کردم). به انتخابات مجلس چهارم که نزدیک شدیم 41 نفر از یک جریان در مجلس سوم رد صلاحیت شدند عده ای بودند که 12 سال یعنی سه دوره در مجلس حضور داشتند و صلاحیت گرفته بودند مثل آیت الله بیات نائب رئیس مجلس، مرحوم آقای حائری زاده، آقای هادی غفاری و چهره هایی را رد صلاحیت کردند که بعد از آن شدند استاندار مثل آقای عابدی نماینده بهبهان، یا آقای عبدالعلی زاده بعدها به عنوان استاندار و وزیر معرفی شد. این را می خواهم بگویم که به همین سادگی افراد را رد می کردند. بخش دیگر فشار بر مجلس توسط قوه قضائيه بود كه دادگاه ویژه روحانیت به شدت فعال شد و نمایندگانی مثل حجج اسلام و آیات محترم خلخالی، بیات، حسین هاشمیان، هادی خامنه ای،محتشمی پور پشت سر هم احضار می شدند و روزگار سختي برای بنده حقیر که رئیس مجلس بودم می گذشت که خدا می داند در صورتی که بعضی از آنها در خارج از کشور عنوان داشتند كه رئیس کمیسیون يا عضو بین المجالس بوده و ممنوع الخروج شده بودند. حتی زمانی هم حجت الاسلام سید عباس موسویان را که از طرف بنده در بنیاد شهید مدیر مسئول روزنامه خراسان بود بازداشت کردند که عده ای از نمایندگان نامه نوشتند و من پيش رهبری بردم و ایشان دستور آزادیشان را داد. خلاصه چنان عدم صلاحیت و تبلیغات صدا و سیما اثر گذاشت و نیروهایی هم در این زمینه فعال بودند که یک نفر هم از جريان ما رأی نیاورد و حتی چهرۀ نام و نشان داری مثل مرحوم آقای فخرالدین حجازی که سه دوره از تهران رأی گرفته بود و در دوره اول از میان شخصیت های بزرگی همچون مرحوم بازرگان، مرحوم دکتر سحابی، آقایان معین فر ،هاشمی رفسنجانی،گلزاده غفوری، مرحوم آیت،شهید رجایی، شهید باهنر و شخص رهبری که امام جمعه تهران نیز بودند، نفر اول شد. حوادثی هم در شهرستان هایی مثل اسلامشهر، کرمانشاه، مشهد، اراک و قزوین رخ داد و نارضایتی هایی بوجود آمد و عده ای کشته شدند که حتماً آنزمان باید آسیب شناسی می شد.
در زمان دولت سازندگی به دليل اختلاف سليقه هايي كه ميان دولت و مجلس بود، روزی از رادیو، حين برگزاري نماز جمعه تهران شعار می دادند که “مخالفت با هاشمی مخالفت با پیغمبر است” که من از شنیدن این شعار تعجب کردم چرا که به هر حال در مدیریت و مسئولیت اجرایی کشور انتقادهایی وجود دارد و این درست نیست که رئیس قوه مجریه با پیغمبر مقایسه شود و روزی که با رهبری ديدار داشتم با ایشان این موضوع را مطرح کردم و آقای خامنه ای هم تائید کردند که گفتن این شعارها درست نیست؛ البته ما آن موقع این پیش بینی ها را نمی کردیم روزی را بینیم که دولت مستقر، مدیریت کشور و هدفمند کردن یارانه ها و غيره را به مدیریت مستقیم امام زمان (که از نظر فيزيكي از نظرها غائب هستند تا هم پاسخگو باشند و هم از خودشان دفاع كنند) ارتباط می دهد!
در مجلس پنجم کمی اوضاع بهتر شد ولی افرادی مثل عباس دوزدوزانی که سابقه وزارت داشت،آقای رشیدیان از تدوین کنندگان قانون اساسی، آقایان غریبانی و مختاری و … رد صلاحیت شدند اما کارگزاران وارد شدند و رأی آوردند. نفر اول برادر عزیز آقای ناطق نوری و نفر دوم خانم فائزه هاشمی انتخاب شدند و مجدداً در مرحله دوم غوغایی به پا شد که نیروهای سپاه و بسیج وارد شدند، البته من در آن دوره داوطلب نبودم اما مرتب ترویج و تبلیغ به شرکت در انتخابات می کردم و مصاحبه های زیادی با روزنامه سلام که در آن زمان فعال بود داشتم. در انتخابات مجلس پنجم فضا طوری شد که افراد را وزارت اطلاعات می خواست و آنها را تهدید می کرد که کنار بکشند. مثل برخی از کاندیداهای مشهد!
سال 75 بعد از شکل گیری مجلس متوجه شدم دیگر مردم متوجه خيلي قضايا شدند. به این نتیجه رسیدیم که باید در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنیم.
بنابراین من می گویم تنگ نظری، انحصارطلبی، قدرت طلبی، برای رأی مردم ارزش قائل نشدن و آنها را خس و خاشاک نامیدن باعث اعتراضات شد و فتنه ای در کار نبوده است!
اما آنها بر صیانت از آراء که توسط اصلاح طلبان شکل گرفت تاکید دارند که آنها این کمیته را برای ادعای تقلب در انتخابات تشکیل دادند، نظر حضرتعالی از فعالیت کمیته صیانت از آراء و اظهارات آنها در این زمینه چیست؟
- در انتخابات مجلس هفتم نزدیک به 70، 80 نفر حذف شدند از جمله آقایان امینی از ممسنی، کاظمی از ملایر، قوامی از قزوین،مهرپرور از درگز، عابدی از نهبندان، علي حسيني از نهاوند و خیلی از شخصیت های دیگر! بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم که تقلب به صورت آشکار بود و نيز در انتخابات مجلس هشتم كه طوری مهندسی شده بود که چهره هایی مثل آقایان نوروززاده با 20 سال سابقه در مجلس، عباسی فرد باسابقه عضویت در شورای نگهبان، همچنین الویری شهردار تهران و بسياري افراد نام و نشاندار دیگری که حذف شدند! حتي كساني كه در مجلس هفتم تاييد شدند در مجلس هشتم رد صلاحيت شده بودند! در آن شرایط بود که من از برادر عزیزمان آقای امام جمارانی خواستم تا جلسه ای را با حضور اعضاي مجمع روحانيون مبارز و برخي دوستان هم فكر ديگر تشكيل گردد و من در آن جلسه گزارش مبسوطی را به آنها ارائه دادم؛ گفتم اگر این روال ادامه پیدا کند ما دیگر به صورت جدی مجلس نخواهیم داشت. شاید اینجا سوالی به ذهنتان برسد که چرا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردم؟! پس از آن من واقعاً احساس کردم باید در انتخابات شرکت کرد و اگر طیفی از ما انتخاب شد بتوانیم این شرایط را تغییر بدهیم نه اینکه بخواهیم نظام را تغییر بدهیم ما که علاقمند به این انقلاب هستیم و همه عمرمان صرف این انقلاب شده! بنده از بانیان صیانت از آراء بودم و آقای گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی را مسئول این کار کردم. ما آمدیم كميته صیانت از آراء تشکیل دادیم تا از آراء حفاظت کنیم ولی این بار دیدیم که اینقدر مهندسی شده بود که اصلاً رأی اثر ندارد .
ديدگاه شما در مورد موضع گيري اخير آقاي جنتي درمورد اينكه “اصلا نيازي به حضور اين اصلاح طلبان در انتخابات نيست” چيست و آيا با اين موضع گيري ها آنهم از طرف رئيس شوراي نگهبان، ديگر در ايران انتخابات معنايي خواهد داشت؟
- بله! در شورای نگهبان به جزء یک نفر، بقیه کاره ای نیستند و در جاهای حساس فقط شخص ایشان تصمیم گیری می کند. ايشان براي قوه قضائيه تعيين تكليف مي كنند و درخواست اعدام بيشتر معترضان به نتایج انتخابات رياست جمهوري را داشته و با دادن مرخصی به زندانیان سیاسی نیز مخالفت می کنند. آقاي جنتي حتي حقوق بخش زيادي از مردم ايران را ناديده مي گيرد و به جاي مردم تصميم مي گيرد و با گستاخي مي گويد: ” اصلا نیازی به حضور اين اصلاح طلبان در انتخابات نیست”، ” مردم به شما رأي نمي دهند”!
آقاي جنتي حتي در امور مجلس نيز دخالت مي كند و به نمایندگان می گوید که از وزرا سوال نکنید تا وقتشان گرفته نشود. مجلسی که حق تحقیق و تفحص و سوال و استيضاح دارد و کارش قانون گذاری و نظارت است. آیا این همان مجلسی است که امام فرمود در رأس امور است و مرکز همه قدرتهاست و همه باید از مصوبات آن تبعیت کنیم ؟! در مجلس هفتم نماینده ای بود که ضمن حفظ چارچوب نظام منتقد دولت بود که ایشان در جلسه ای گفت این را هم که تائید کرده ایم این طور صحبت می کند”! آقاي جنتي فکر می کند فقط تائید او ملاك است و بقیه حق انتخاب ندارند و نمایندگان مردم را تهدید به سکوت می کند. چرا که در آینده سرنوشت تائید آنها به دست اوست!
وقتی من حرف های ایشان را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. مثلاً سال 54 که در کریدور زندان تلوزیون نگاه می کردم و دیدم شاه در رامسر در مورد حزب رستاخیز صحبت می کند که ما این وضع را داریم هر کسی که نمی خواهد به هر جهنم دره یا هر بهشت موعودی که می خواهد برود. من آنجا به این می اندیشیدم که خدایا چطور قدرت، یک انسان را وادار می کند تا با انسان های دیگر این طور صحبت کند؟ حالا می بینیم که آقای جنتی با بیان این صحبت ها ادعای اعليحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد و از تریبون نماز جمعه سخن می گوید. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند. ایشان از طرف رهبری برای امامت جمعه منصوب شدند یا آقای احمدی نژاد؟ و به جای این که برای دیگران تعیین تکلیف کنند بايد از دولت بپرسد که:
- چرا دیوان عدالت اداری از تخلفات زیاد دولت شکایت می کند؟
- چرا مجلسیان می گویند که مصوبات انجام نمی شود؟
- چرا دولت نسبت به مجمع تشخیص آن طور صحبت می کند که حتی رئیس مجلس و اصولگرایان هم از این صحبت ها انتقاد می کنند؟
- چرا به هشدارهای نمایندگان از عدم ارسال بودجه سالانه که از 15 آذر تا کنون هنوز انجام نشده توجهی نمی کند؟
- چرا گوش به فریاد سرپرست دادسرای زمین خواران از رشد نفوذ حکومتیان و وابستگانشان نمی سپارد؟
آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی، می خواستيم به مردم خدمت کنيم؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند “مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد” حتی در واکنش به “رهبر” خطاب کردنشان نیز می گفتند “بنده خدمتگزار مردم هستم”.
بنابراين عملكرد و مديريت 20ساله است كه كار كشور را به اينجا رسانده است. متاسفانه آقايان فكر كردند با امنيتي كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجويان و خبرنگاران و بازنشستگي اجباري اساتيد و زنداني نمودن فعالين سياسي مدني و حقوق بشر و وارد كردن نظاميان به انتخابات و فضاي سياسي كشور مي توانند مملكت را اداره كنند. همه اين روش ها و سركوب ها و ايستادن در مقابل راي و نظر مردم و ناديده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد كه در سال88 اين جنبش اعتراضي راه بيافتد و مردم براي مطالبه حقوق خود خون دادند ، به زندان رفتند و هزينه دادند تا نگذارند انقلابي را كه برايش مبارزه كردند، به آساني از مسير خود خارج گردد.اين مديريت شما بود كه اين اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنيتي نمودن فضاي جامعه هستيد. گويا از اين فضا بهره اي خاص ميبريد. مشكل در انحصار طلبيست و در تنگ نظري. جرياني كه با عملكرد بد خود فشار شديدي را به مردم وارد مي كند و بار اين سوء مديريت بر روي دوش مردمي است كه از فشارهاي اقتصادي، بيكاري و تورم در تنگنا هستند. به اميد روزي كه با ديدي مثبت و بدور از انحصار طلبي و صرفا براي مردم و رفاه آنان در راه سياست و حكومت قدم برداريم. با امید خدا و پشتیبانی مردم از این مشکلات نیز عبور خواهیم کرد.
- همان طور که مستحضرید مدتهاست چهره هایی از روحانیون، ائمه جمعه و اصولگرایان شروع حوادث سال گذشته یا به تعبیر آنها فتنه 88 را از 20 سال قبل می دانند، حال جای بسی سوال است که آنها با بیان این صحبت ها اگر می دانستند که مقدمات آن از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا در طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟
بله سوال بسیار مهمی است و توضیح مفصلی هم لازم دارد ولو اینکه تاریخ 20 ساله نیز بررسی شود. هرچند برای بنده خوشایند نبود که وارد این بحث شوم ولی عملکرد بعضی از آقایان و صحبت های بعضی از ائمه جمعه، روحانیون و برخی از شخصیت های سیاسی و نظامی که مدعی هستند مقدمات حوادث سال گذشته از 20 سال قبل شروع و کارهای فکری و مادی آن دارای برنامه ریزی های دراز مدت بود و نتیجه 20 سال عقده گشایی علیه ارزش های انقلاب اسلامی بود. ما را وادار به بحث می کند.
می بینیم که مرتب می گویند این فتنه از 20 سال پیش شروع شده و دائم به موساد و سیا ارتباط می دهند، در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آوردند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم ، بی بصیرت،فتنه گر، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند. لذا توضیح بدهند چه موانعی بوده که آنها نمی توانستند جلوی ایجاد به تعبیر خود فتنه را بگیرند و تنها در صحبت هایشان می گویند از 20 سال قبل شروع شده اما ادله ای برای اثبات صحبت هایشان ندارند که این خطا از کجا نشئت گرفته؟ ازدولت، قوه قضائیه، مجلس و يا زیر مجموعه تشکیلات رهبری!؟ اگر استدلالی دارند بگویند تا برای اذهان ملت نیز روشن شود چرا که برای من و دیگران هم جای سوال است که در مدیریت 20ساله کشور چه غفلتی پيش آمده است؟ در صورتی که نیروهای مسلح، مقامات امنیتی، قضایی، ارشاد و تبلیغات همه در یک سمت و سو حرکت می کردند.
اما بنده با استدلالهایی که دارم می گویم انحصارطلبی، تنگ نظری و حذف مجموعه ای از نیروها و جریان های فکری موثر در 20 سال گذشته منجر به پیامدهایی شد که اولاً مردم در سال 76 با آراء خود حماسه ای را آفریدند تا سرنوشت خود را تغییر دهند ثانیاً مردم در سال 88 متوجه شدند که دیگر حکومت به رأی آنها توجهی نمی کند و چنین انفجاری رخ داد که به خیابانها آمدند و اعتراضاتشان به صورت جنبش عظیم و خودجوشی شکل گرفت. چه بسا طبیعی است که در جمهوری اسلامی از ابتدای انقلاب همواره توطئه و کارشکنی هایی مانند ترور شخصیت ها و بزرگان، انفجار نخست وزیری، قیام مسلحانه گروههای التقاطی و غیر التقاطی، کودتای نافرجام 59، جنگ تحمیلی 8 ساله، فشارها و تحریم های اقتصادی و حوادث دیگر وجود داشت که با خط مشی و مدیریت دوران 10 ساله بنیانگذار انقلاب با موفقیت از آن عبور کردیم ولی تقریباً زندگی مردم عادی بود و یک روز هم تعطیل نشد حتی مجلس.
20 سال پیش از اتفاقات 88 ،یعنی سال 68، امام رحلت کردند و جانشین او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بودیم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغییری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختیارات رهبری اضافه شد و همچنین مسئول اجرایی نیز تغییر کرد و همه چیز در اختیار این دو بزرگوار بود که دارای سوابق رفاقت و همکاری های طولانی نیز بودند. آیت الله خامنه ای در نیروهای مسلح، قوه قضائیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص، شورای انقلاب فرهنگي و بنیاد مستضعفان همه گونه تغییر و تحولی که صلاح می دانست انجام داد و از آن طرف هم نخست وزیری و ریاست جمهوری ادغام شد و آقای هاشمی کابینه نسبتاً جدیدی را تشکیل داد و یک بخشی از نیروها را کنار گذاشت و وزارتخانه های مهمی مثل اطلاعات، کشور و غيره تغییر کرد، البته شاکله آن بهم نخورد و تلفیقی از نیروها وجود داشت که پس از 8 سال دولت سازندگی به مدیریت آقای هاشمی با توجه به جایگاه خاص ایشان رهبری در انتخابات 76رياست جمهوري، در کنار صندوق رأی فرمود کسی برای من هاشمی نمی شود.(نقل به مضمون)
سال 76 دولت اصلاحات با تعداد آراء زیاد که آقای خامنه ای آن را حماسه خواندند شکل گرفت. آقای خاتمی چهره ي ارزشمندي بود كه توده مردم ایشان را نمی شناختند، ایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد بیشتر با هنرمندان و فرهنگیان و روزنامه نگاران ارتباط داشتند که بعد از پست وزارت، 5 سال نیز رئیس کتابخانه ملی بودند اما مردم آمدند و به ایشان رأی دادند با اینکه رقباي ايشان چهره هاي شناخته شده اي بودند؛لذا برخي دوستان می گفتند كه از اين آراء؛ 8 میلیون رأی برای جريان ما بوده و 12 میلیون برای نه گفتن به عملكرد 8سال گذشته! ما هم در 4 انتخابات پشت سر هم سال 76 و 80 ریاست جمهوری، سال 77 شوراها، سال 78 مجلس ششم پیروز شدیم.
سال 84 این دولت مستقر شد و رهبری نیز فرمود كه این دولت از نظر فکری به من نزدیکتر است. در آن سال با حذف یک پارچه و بي سابقه نیروها مواجه شدیم و کابینه یک دستی را برای خودشان ایجاد کردند، البته ناگفته نماند که انتخاب و حذف نیروها از اختیارات دولت مستقر بود و ما گله ای از این کار نداریم.
اما جریانی به روی کار آمد که با انحصارطلبی و تنگ نظری و اقتدارگرایی شروع کردند به حذف دیگران تا همه چیز در اختیار خودشان باشد، برای عده ای هم محدودیت هایی بوجود آوردند که طبیعی است آنها هم عکس العمل نشان دادند که زمینه برای اعتراض مردم در انتخابات این چنین ظهور کرد. انحصار طلبی و جاه طلبی آنها موجب شد تا عده ای فرصت طلب و ناخالص بر آنها نفوذ و سوار بر کار شوند و از نفوذشان بر علیه دیگران استفاده کنند.
- شما در خلال صحبت هایتان به تغییرات مدیریتی بعد از رحلت امام اشاره داشتید و اینکه شخصیتهایی را حذف کردند و عده ای هم از نفوذشان بر علیه دیگران استفاده می کردند، خواهش می کنم راجع یه این موضوع و اینکه چه اشخاصی را حذف می کردند توضیحات کاملتری برای مردم عزیزمان داشته باشید؟
در ابتدا این نکته را بگویم که اتفاقات و تغییرات مدیریتی پس از رحلت امام نیاز به توضیح مفصلی دارد که انشاءالله در آینده باید به آن پرداخت، من در این فرصت به صورت فشرده و خلاصه 20 سال گذشته را بررسی می کنم.
یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده، عده ای که بر اختيارات ولایت فقیه اشکال می گرفتند، نق می زدند؛فرمان ارشادی و مولوی را مطرح مي كردند. بيكباره ظرف يكهفته ولايتشان قوي شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود لذا متوجه شدیم که این فضای یک هفته قبل برای ولایت فقیهی که بنیانگذار و خالق نظام و رهبر انقلاب بوده دیگر نیست که البته فقط در بعضی موارد موفق شدند که این موضوع نکات بسیار مهمی در بر دارد که نمی خواهم وارد این بحث شوم.
دومین مسئله اینکه شروع کردند به آزار دادن و محدود کردن جریان خط امام، که می خواستند آن را حذف کنند. آقای هاشمی پس از اينكه برای ریاست جمهوری انتخاب شدند برخي از وزرا را كنار گذاشتند و حتی بعضی از آنها که 10 تا 12 روز به پایان کارشان مانده بود در مجلس استیضاح كردند. در واقع می خواستند با استیضاح و عدم راي اعتماد؛ به آنها از نظر حیثیتی آسیب بزنند تا در آینده، قدرت نفوذ در سیاست را نداشته باشند. در آن زمان تنها جایی که تغییر نکرد مجلس بود و حالا می خواستند مجلس را نيز زیر فشار بگذارند. لذا به صورت وحشتناک شروع کردند به فضا سازی بر علیه بعضی از افراد و بتدریج درگیری هایی هم در مجلس شروع شد. و چون بنده هم رئیس مجلس بودم از شرح آن در این فرصت خودداری می کنم که آن نیاز به توضیحات مبسوطی دارد.
یک سال پس از رحلت امام و آن تغییر و تحولات، انتخابات مجلس خبرگان دوم باید انجام می شد که همه چیز بر اساس اصل 108 قانون اساسی با خود خبرگان است و مقدمات انتخابات سال 69 با چند نکته عجیب همراه بود. نکته اول اینکه از ابتدای پیروزی انقلاب همه جلسات مثل تدوین و بازنگري قانون اساسی، قرائت وصیت نامه امام (ره)، انتخاب رهبری و جلسات سالیانه خبرگان در محل مجلس شوراي اسلامي انجام می شد اما این بار که بنده رئیس مجلس بودم این جلسه آنجا تشکیل نشد حتی کارکنان مجلس هم تعجب کردند پس اولین کاری که کردند محل برگزاري جلسه را تغییر دادند لذا باعث تضعیف مجلس شدند. دومین کاری که کردند با شتاب یک طرح دو فوریتی در باب تاييد صلاحيت افراد را تصویب کردند. یعنی قبلاً بر این روال بود كه کسی که می خواست ثبت نام کند باید اساتيد حوزه آن را تائید می کردند.لذا خبرگان جلسه ای تشکیل دادند و تصویب كردند که تاييد صلاحيت افراد را بدهند به دست شورای نگهبان که این دو اشکال مهم داشت؛ اول اینکه اعضاي شورای نگهبان منصوبین خود رهبر هستند و از طرفي اعضاي خبرگان می خواهند رهبر را تعیین و نظارت بر عملكرد وي داشته باشند.
حالا منصوبین رهبر بخواهند اعضاي مجلس خبرگان را تائید کنند بسیار قابل دقت است. آنهم به دست شورای نگهبانی که دقیقاً دو سال قبل از آن با وزارت کشور در رابطه با انتخابات مجلس سوم کشمکش داشت. که حتي امام ناچار شد نماینده ای برای داوری تعیین کند! بعد عملاً دیدیم که شورای نگهبان برای حضور در انتخابات خبرگان امتحان گذاشت، و عده ای را که 8 سال در خبرگان بودند را نیز حذف کردند یعنی به آنها گفتند که باید در ابتدا امتحان بدهند. لذا آنها هم برای امتحان نرفتند مثل مرحوم آیت الله احسان بخش (گیلان) که می گفتند برایم شرم است که پیش شما اعضاي شوراي نگهبان امتحان بدهم و اگر راست می گویید باهم برویم به قم تا امتحان بدهیم! با همين ترفند دو برادر بزرگوار دیگر از شیراز آقایان سیدعلی اصغر و سیدعلی محمد دستغیب هم حذف شدند و همین طور آقای جمی که روحانی محترم و موجه و مبارزی بود که نقش بسیار مهمی در حفظ نیروهای رزمنده در حصر آبادان داشتند. لازم به توضیح است آیت الله العظمی صانعی نقل مي كردند که در آستانه انتخابات مجلس خبرگان 61 خدمت امام بودم که ایشان فرمودند که آقای جمی حتماً باید در انتخابات خبرگان باشد، ایشان آبادان را برای ما نگه داشتند. لذا آقاي صانعي مراتب علمي ايشان را تاييد كردند. و همچنین آیت الله خلخالی از خبرگان 61 را رد صلاحیت کردند. این اتفاق ساده ای نبود کما اینکه برخوردهایی هم شد و حوادثی پیش آمد و سردترین انتخابات را به دنبال داشت.
همچنین در سابق جلسات منظمی از سران سه قوه و نخست وزیر وقت جناب آقای مهندس موسوی و از طرف امام نیز حاج سید احمدآقا به عنوان نماینده حضور داشتند، تشکیل می شد ولی بعد از اینکه بنده رئیس مجلس شدم و نخست وزیری هم با ریاست جمهوری ادغام شد به مدت کوتاهی چند جلسه تشکیل شد ولی سپس تعطیل گرديد که به تعبیر مرحوم حاج احمدآقا “جلسات 2 نفره شد که به ظاهر ما نامحرم بودیم!”
از طرفی هم درگیری هایی در مجلس بود و فضای سنگینی از طرف صدا و سیما بوجود آمد بود. زمانی برای من آن قدر سخت شده بود که در اتمام جلسه به آقای هاشمی گفتم که نزدیک به هشت ماه به پایان مجلس مانده به حدی نمایندگان را زیر فشار می گذارند که من نگرانم روزی بیایم مطالبي را بگویم و بروم! (همان کاری که در مجلس ششم کردم). به انتخابات مجلس چهارم که نزدیک شدیم 41 نفر از یک جریان در مجلس سوم رد صلاحیت شدند عده ای بودند که 12 سال یعنی سه دوره در مجلس حضور داشتند و صلاحیت گرفته بودند مثل آیت الله بیات نائب رئیس مجلس، مرحوم آقای حائری زاده، آقای هادی غفاری و چهره هایی را رد صلاحیت کردند که بعد از آن شدند استاندار مثل آقای عابدی نماینده بهبهان، یا آقای عبدالعلی زاده بعدها به عنوان استاندار و وزیر معرفی شد. این را می خواهم بگویم که به همین سادگی افراد را رد می کردند. بخش دیگر فشار بر مجلس توسط قوه قضائيه بود كه دادگاه ویژه روحانیت به شدت فعال شد و نمایندگانی مثل حجج اسلام و آیات محترم خلخالی، بیات، حسین هاشمیان، هادی خامنه ای،محتشمی پور پشت سر هم احضار می شدند و روزگار سختي برای بنده حقیر که رئیس مجلس بودم می گذشت که خدا می داند در صورتی که بعضی از آنها در خارج از کشور عنوان داشتند كه رئیس کمیسیون يا عضو بین المجالس بوده و ممنوع الخروج شده بودند. حتی زمانی هم حجت الاسلام سید عباس موسویان را که از طرف بنده در بنیاد شهید مدیر مسئول روزنامه خراسان بود بازداشت کردند که عده ای از نمایندگان نامه نوشتند و من پيش رهبری بردم و ایشان دستور آزادیشان را داد. خلاصه چنان عدم صلاحیت و تبلیغات صدا و سیما اثر گذاشت و نیروهایی هم در این زمینه فعال بودند که یک نفر هم از جريان ما رأی نیاورد و حتی چهرۀ نام و نشان داری مثل مرحوم آقای فخرالدین حجازی که سه دوره از تهران رأی گرفته بود و در دوره اول از میان شخصیت های بزرگی همچون مرحوم بازرگان، مرحوم دکتر سحابی، آقایان معین فر ،هاشمی رفسنجانی،گلزاده غفوری، مرحوم آیت،شهید رجایی، شهید باهنر و شخص رهبری که امام جمعه تهران نیز بودند، نفر اول شد. حوادثی هم در شهرستان هایی مثل اسلامشهر، کرمانشاه، مشهد، اراک و قزوین رخ داد و نارضایتی هایی بوجود آمد و عده ای کشته شدند که حتماً آنزمان باید آسیب شناسی می شد.
در زمان دولت سازندگی به دليل اختلاف سليقه هايي كه ميان دولت و مجلس بود، روزی از رادیو، حين برگزاري نماز جمعه تهران شعار می دادند که “مخالفت با هاشمی مخالفت با پیغمبر است” که من از شنیدن این شعار تعجب کردم چرا که به هر حال در مدیریت و مسئولیت اجرایی کشور انتقادهایی وجود دارد و این درست نیست که رئیس قوه مجریه با پیغمبر مقایسه شود و روزی که با رهبری ديدار داشتم با ایشان این موضوع را مطرح کردم و آقای خامنه ای هم تائید کردند که گفتن این شعارها درست نیست؛ البته ما آن موقع این پیش بینی ها را نمی کردیم روزی را بینیم که دولت مستقر، مدیریت کشور و هدفمند کردن یارانه ها و غيره را به مدیریت مستقیم امام زمان (که از نظر فيزيكي از نظرها غائب هستند تا هم پاسخگو باشند و هم از خودشان دفاع كنند) ارتباط می دهد!
در مجلس پنجم کمی اوضاع بهتر شد ولی افرادی مثل عباس دوزدوزانی که سابقه وزارت داشت،آقای رشیدیان از تدوین کنندگان قانون اساسی، آقایان غریبانی و مختاری و … رد صلاحیت شدند اما کارگزاران وارد شدند و رأی آوردند. نفر اول برادر عزیز آقای ناطق نوری و نفر دوم خانم فائزه هاشمی انتخاب شدند و مجدداً در مرحله دوم غوغایی به پا شد که نیروهای سپاه و بسیج وارد شدند، البته من در آن دوره داوطلب نبودم اما مرتب ترویج و تبلیغ به شرکت در انتخابات می کردم و مصاحبه های زیادی با روزنامه سلام که در آن زمان فعال بود داشتم. در انتخابات مجلس پنجم فضا طوری شد که افراد را وزارت اطلاعات می خواست و آنها را تهدید می کرد که کنار بکشند. مثل برخی از کاندیداهای مشهد!
سال 75 بعد از شکل گیری مجلس متوجه شدم دیگر مردم متوجه خيلي قضايا شدند. به این نتیجه رسیدیم که باید در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنیم.
بنابراین من می گویم تنگ نظری، انحصارطلبی، قدرت طلبی، برای رأی مردم ارزش قائل نشدن و آنها را خس و خاشاک نامیدن باعث اعتراضات شد و فتنه ای در کار نبوده است!
اما آنها بر صیانت از آراء که توسط اصلاح طلبان شکل گرفت تاکید دارند که آنها این کمیته را برای ادعای تقلب در انتخابات تشکیل دادند، نظر حضرتعالی از فعالیت کمیته صیانت از آراء و اظهارات آنها در این زمینه چیست؟
- در انتخابات مجلس هفتم نزدیک به 70، 80 نفر حذف شدند از جمله آقایان امینی از ممسنی، کاظمی از ملایر، قوامی از قزوین،مهرپرور از درگز، عابدی از نهبندان، علي حسيني از نهاوند و خیلی از شخصیت های دیگر! بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم که تقلب به صورت آشکار بود و نيز در انتخابات مجلس هشتم كه طوری مهندسی شده بود که چهره هایی مثل آقایان نوروززاده با 20 سال سابقه در مجلس، عباسی فرد باسابقه عضویت در شورای نگهبان، همچنین الویری شهردار تهران و بسياري افراد نام و نشاندار دیگری که حذف شدند! حتي كساني كه در مجلس هفتم تاييد شدند در مجلس هشتم رد صلاحيت شده بودند! در آن شرایط بود که من از برادر عزیزمان آقای امام جمارانی خواستم تا جلسه ای را با حضور اعضاي مجمع روحانيون مبارز و برخي دوستان هم فكر ديگر تشكيل گردد و من در آن جلسه گزارش مبسوطی را به آنها ارائه دادم؛ گفتم اگر این روال ادامه پیدا کند ما دیگر به صورت جدی مجلس نخواهیم داشت. شاید اینجا سوالی به ذهنتان برسد که چرا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردم؟! پس از آن من واقعاً احساس کردم باید در انتخابات شرکت کرد و اگر طیفی از ما انتخاب شد بتوانیم این شرایط را تغییر بدهیم نه اینکه بخواهیم نظام را تغییر بدهیم ما که علاقمند به این انقلاب هستیم و همه عمرمان صرف این انقلاب شده! بنده از بانیان صیانت از آراء بودم و آقای گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی را مسئول این کار کردم. ما آمدیم كميته صیانت از آراء تشکیل دادیم تا از آراء حفاظت کنیم ولی این بار دیدیم که اینقدر مهندسی شده بود که اصلاً رأی اثر ندارد .
ديدگاه شما در مورد موضع گيري اخير آقاي جنتي درمورد اينكه “اصلا نيازي به حضور اين اصلاح طلبان در انتخابات نيست” چيست و آيا با اين موضع گيري ها آنهم از طرف رئيس شوراي نگهبان، ديگر در ايران انتخابات معنايي خواهد داشت؟
- بله! در شورای نگهبان به جزء یک نفر، بقیه کاره ای نیستند و در جاهای حساس فقط شخص ایشان تصمیم گیری می کند. ايشان براي قوه قضائيه تعيين تكليف مي كنند و درخواست اعدام بيشتر معترضان به نتایج انتخابات رياست جمهوري را داشته و با دادن مرخصی به زندانیان سیاسی نیز مخالفت می کنند. آقاي جنتي حتي حقوق بخش زيادي از مردم ايران را ناديده مي گيرد و به جاي مردم تصميم مي گيرد و با گستاخي مي گويد: ” اصلا نیازی به حضور اين اصلاح طلبان در انتخابات نیست”، ” مردم به شما رأي نمي دهند”!
آقاي جنتي حتي در امور مجلس نيز دخالت مي كند و به نمایندگان می گوید که از وزرا سوال نکنید تا وقتشان گرفته نشود. مجلسی که حق تحقیق و تفحص و سوال و استيضاح دارد و کارش قانون گذاری و نظارت است. آیا این همان مجلسی است که امام فرمود در رأس امور است و مرکز همه قدرتهاست و همه باید از مصوبات آن تبعیت کنیم ؟! در مجلس هفتم نماینده ای بود که ضمن حفظ چارچوب نظام منتقد دولت بود که ایشان در جلسه ای گفت این را هم که تائید کرده ایم این طور صحبت می کند”! آقاي جنتي فکر می کند فقط تائید او ملاك است و بقیه حق انتخاب ندارند و نمایندگان مردم را تهدید به سکوت می کند. چرا که در آینده سرنوشت تائید آنها به دست اوست!
وقتی من حرف های ایشان را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. مثلاً سال 54 که در کریدور زندان تلوزیون نگاه می کردم و دیدم شاه در رامسر در مورد حزب رستاخیز صحبت می کند که ما این وضع را داریم هر کسی که نمی خواهد به هر جهنم دره یا هر بهشت موعودی که می خواهد برود. من آنجا به این می اندیشیدم که خدایا چطور قدرت، یک انسان را وادار می کند تا با انسان های دیگر این طور صحبت کند؟ حالا می بینیم که آقای جنتی با بیان این صحبت ها ادعای اعليحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد و از تریبون نماز جمعه سخن می گوید. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند. ایشان از طرف رهبری برای امامت جمعه منصوب شدند یا آقای احمدی نژاد؟ و به جای این که برای دیگران تعیین تکلیف کنند بايد از دولت بپرسد که:
- چرا دیوان عدالت اداری از تخلفات زیاد دولت شکایت می کند؟
- چرا مجلسیان می گویند که مصوبات انجام نمی شود؟
- چرا دولت نسبت به مجمع تشخیص آن طور صحبت می کند که حتی رئیس مجلس و اصولگرایان هم از این صحبت ها انتقاد می کنند؟
- چرا به هشدارهای نمایندگان از عدم ارسال بودجه سالانه که از 15 آذر تا کنون هنوز انجام نشده توجهی نمی کند؟
- چرا گوش به فریاد سرپرست دادسرای زمین خواران از رشد نفوذ حکومتیان و وابستگانشان نمی سپارد؟
آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی، می خواستيم به مردم خدمت کنيم؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند “مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد” حتی در واکنش به “رهبر” خطاب کردنشان نیز می گفتند “بنده خدمتگزار مردم هستم”.
بنابراين عملكرد و مديريت 20ساله است كه كار كشور را به اينجا رسانده است. متاسفانه آقايان فكر كردند با امنيتي كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجويان و خبرنگاران و بازنشستگي اجباري اساتيد و زنداني نمودن فعالين سياسي مدني و حقوق بشر و وارد كردن نظاميان به انتخابات و فضاي سياسي كشور مي توانند مملكت را اداره كنند. همه اين روش ها و سركوب ها و ايستادن در مقابل راي و نظر مردم و ناديده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد كه در سال88 اين جنبش اعتراضي راه بيافتد و مردم براي مطالبه حقوق خود خون دادند ، به زندان رفتند و هزينه دادند تا نگذارند انقلابي را كه برايش مبارزه كردند، به آساني از مسير خود خارج گردد.اين مديريت شما بود كه اين اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنيتي نمودن فضاي جامعه هستيد. گويا از اين فضا بهره اي خاص ميبريد. مشكل در انحصار طلبيست و در تنگ نظري. جرياني كه با عملكرد بد خود فشار شديدي را به مردم وارد مي كند و بار اين سوء مديريت بر روي دوش مردمي است كه از فشارهاي اقتصادي، بيكاري و تورم در تنگنا هستند. به اميد روزي كه با ديدي مثبت و بدور از انحصار طلبي و صرفا براي مردم و رفاه آنان در راه سياست و حكومت قدم برداريم. با امید خدا و پشتیبانی مردم از این مشکلات نیز عبور خواهیم کرد.
مهدی کروبی:
مهدی کروبی:
یک هفته پس از فوت آقای خمینی
مخالفان ولایت فقیه
شدند طرفداران ولایت مطلقه!
مهدی كروبی در مصاحبه ای که در "سحام نیوز" منتشر شد، اوضاع امروز جمهوری اسلامی را با دوران دیکتاتوری و اختناق شاهنشاهی مقایسه کرد و گفت که دیکتاتوری، دیکتاتوری است و تاج و عمامه نمی شناسد. در همین مصاحبه، کروبی به ماه های پراز توطئه، در سال آخر عمر آیت الله خمینی اشاره کرد. از جمله تغییر قانون اساسی و گنجاندن ولایت مطلقه در آن. وی همچنین گفت که دوران نسبت دادن بحران های داخلی به نظام شاهنشاهی گذشته و یا امریکا و اسرائیل پایان یافته است. باید به خود نگاه کرد و مشکل را در خود یافت. کروبی درپاسخ به کسانی که در این هفته ها بالای منبر رفته و گفته اند باصطلاح فتنه از 20 سال پیش شکل گرفته بود گفت:
«اگر آقایان می دانستند مقدمات به تعبیر آنها فتنه از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟ در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آورده اند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم، بی بصیرت، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند.
مشکلات امروز ریشه 20 ساله دارد، این واقعیت است. برای مثال باید برگشت و ایجاد تغییرات خاص در قانون اساسی را بررسی کرد. 20 سال پیش، یعنی سال 68، امام رحلت کردند و جانشین او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بودیم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغییری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختیارات رهبری اضافه شد. یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده. به یكباره ظرف یك هفته برخی افراد ولایتشان قوی شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود! (اشاره به شیخ محمد یزدی که درعرض یک هفته از مخالفت با اختیارات ولایت فقیه تبدیل به طرفدار دو آتشه ولایت فقیه شد. هاشمی رفسنجانی تاکنون چند بار تهدید به انتشار نامه شیخ محمد یزدی در این ارتباط کرده اما تاکنون آن را منتشر نکرده است.) پس از رحلت امام نیز فشارها علیه طرفداران خط امام و محدود کردن خط امام شروع شد.
اکنون وقتی من حرف های ایشان(جنتی) را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. آقای جنتی ادعای اعلیحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند! آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی می خواستند به مردم خدمت کنند؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد حتی در واکنش به رهبر خطاب کردنشان نیز می گفتند بنده خدمتگزار مردم هستم.
عملكرد و مدیریت 20ساله است كه كار كشور را به اینجا رسانده است. متاسفانه آقایان فكر كردند با امنیتی كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجویان و خبرنگاران و بازنشستگی اجباری اساتید و زندانی کردن فعالین سیاسی- مدنی و حقوق بشر و وارد كردن نظامیان به انتخابات و فضای سیاسی كشور می توانند مملكت را اداره كنند. همه این روش ها و سركوب ها و ایستادن در مقابل رای و نظر مردم و نادیده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد كه در سال88 این جنبش اعتراضی راه بیافتد و مردم برای مطالبه حقوق خود خون دادند، به زندان رفتند و هزینه دادند تا نگذارند انقلابی را كه برایش مبارزه كردند، به آسانی از مسیر خارج گردد. این مدیریت شما(رهبری خامنه ای) بود كه این اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنیتی کردن فضای جامعه هستید. گویا از این فضا بهره ای خاص میبرید. فشار شدیدی را به مردم وارد می كنند و بار این سوء مدیریت بر روی دوش مردمی است كه از فشارهای اقتصادی، بیكاری و تورم در تنگنا هستند.
دراین مصاحبه به مستنداتی تاریخی در ارتباط با مجلس و باز شدن چتر قدرت روی تمام ارگان ها و نهادها و تبدیل جمهوری به دیکتاتوری شده که مطالعه و پیگیری آن را توصیه می کنیم.
یک هفته پس از فوت آقای خمینی
مخالفان ولایت فقیه
شدند طرفداران ولایت مطلقه!
مهدی كروبی در مصاحبه ای که در "سحام نیوز" منتشر شد، اوضاع امروز جمهوری اسلامی را با دوران دیکتاتوری و اختناق شاهنشاهی مقایسه کرد و گفت که دیکتاتوری، دیکتاتوری است و تاج و عمامه نمی شناسد. در همین مصاحبه، کروبی به ماه های پراز توطئه، در سال آخر عمر آیت الله خمینی اشاره کرد. از جمله تغییر قانون اساسی و گنجاندن ولایت مطلقه در آن. وی همچنین گفت که دوران نسبت دادن بحران های داخلی به نظام شاهنشاهی گذشته و یا امریکا و اسرائیل پایان یافته است. باید به خود نگاه کرد و مشکل را در خود یافت. کروبی درپاسخ به کسانی که در این هفته ها بالای منبر رفته و گفته اند باصطلاح فتنه از 20 سال پیش شکل گرفته بود گفت:
«اگر آقایان می دانستند مقدمات به تعبیر آنها فتنه از 20 سال قبل بسترسازی شده چرا طی این سالها حرفی از فتنه نبود و چرا جلوی پیشرفت آن را نگرفتند؟ در سالهای گذشته ناکارآمدی و کوتاهی ها را به رژیم فاسد شاه استناد می کردند و حالا سرمایه ای همچون آمریکا و اسرائیل بدست آورده اند تا تخلفات، اشتباه ها و کم کاریها را از توطئه های آنها بدانند و دائم از واژه های جنگ نرم، محارب، ستون پنجم، بی بصیرت، مردود، مفسد و وطن فروش در سخنرانی هایشان استفاده کنند.
مشکلات امروز ریشه 20 ساله دارد، این واقعیت است. برای مثال باید برگشت و ایجاد تغییرات خاص در قانون اساسی را بررسی کرد. 20 سال پیش، یعنی سال 68، امام رحلت کردند و جانشین او توسط خبرگان انتخاب شد . ما در اثناء بازنگری قانون اساسی بودیم و خوشبختانه توسط امام مواردی از بازنگری مشخص شده بود. اما بعداً با تغییری که در قانون اساسی بوجود آمد به اختیارات رهبری اضافه شد. یک هفته به حرمت فوت امام بازنگری تعطیل شد و بعد که مجدداً شروع کردیم متوجه شدیم که یک مرتبه همه چیز عوض شده. به یكباره ظرف یك هفته برخی افراد ولایتشان قوی شد و اصرار داشتند که بر اختیارات ولایت فقیه در قانون اساسی اضافه شود! (اشاره به شیخ محمد یزدی که درعرض یک هفته از مخالفت با اختیارات ولایت فقیه تبدیل به طرفدار دو آتشه ولایت فقیه شد. هاشمی رفسنجانی تاکنون چند بار تهدید به انتشار نامه شیخ محمد یزدی در این ارتباط کرده اما تاکنون آن را منتشر نکرده است.) پس از رحلت امام نیز فشارها علیه طرفداران خط امام و محدود کردن خط امام شروع شد.
اکنون وقتی من حرف های ایشان(جنتی) را می شنوم یاد حرفهای شاه می افتم. آقای جنتی ادعای اعلیحضرتی شاه را دارد که به جای تاج، عمامه بر سر دارد. عملکرد انسانها مهم است و الّا عمامه با تاج، کت و شلوار با قبا و لبّاده که ملاک نیست! حداقل شاه دین مردم را ابزار صحبت های خود نمی کرد ولی متاسفانه ایشان با لباس روحانیت و از جایگاه نماز جمعه دستور می دهند! آیا اینچنین با تغییر رژیم فاسد به جمهوری اسلامی می خواستند به مردم خدمت کنند؟ در صورتی که بنیانگذار انقلاب می فرمودند مردم ولی نعمت ما هستند و باید به آنها خدمت کرد حتی در واکنش به رهبر خطاب کردنشان نیز می گفتند بنده خدمتگزار مردم هستم.
عملكرد و مدیریت 20ساله است كه كار كشور را به اینجا رسانده است. متاسفانه آقایان فكر كردند با امنیتی كردن جامعه و بستن روزنامه ها و زندان كردن دانشجویان و خبرنگاران و بازنشستگی اجباری اساتید و زندانی کردن فعالین سیاسی- مدنی و حقوق بشر و وارد كردن نظامیان به انتخابات و فضای سیاسی كشور می توانند مملكت را اداره كنند. همه این روش ها و سركوب ها و ایستادن در مقابل رای و نظر مردم و نادیده گرفتن حقوق بر حق آنان باعث شد كه در سال88 این جنبش اعتراضی راه بیافتد و مردم برای مطالبه حقوق خود خون دادند، به زندان رفتند و هزینه دادند تا نگذارند انقلابی را كه برایش مبارزه كردند، به آسانی از مسیر خارج گردد. این مدیریت شما(رهبری خامنه ای) بود كه این اتفاق را رقم زد. شماها به دنبال امنیتی کردن فضای جامعه هستید. گویا از این فضا بهره ای خاص میبرید. فشار شدیدی را به مردم وارد می كنند و بار این سوء مدیریت بر روی دوش مردمی است كه از فشارهای اقتصادی، بیكاری و تورم در تنگنا هستند.
دراین مصاحبه به مستنداتی تاریخی در ارتباط با مجلس و باز شدن چتر قدرت روی تمام ارگان ها و نهادها و تبدیل جمهوری به دیکتاتوری شده که مطالعه و پیگیری آن را توصیه می کنیم.
کرم فلج کننده
کرم فلج کننده
به جان تاسیسات اتمی ایران افتاده
اشپیگل- ترجمه رضا نافعی
اکنون دیگر تردید نیست که استاکس نت نوعی Undercover-Agent (مامور مخفی، جاسوس ناشناس) بوده که کارش خرابکاری در سانتریفوژهای تاسیسات اتمی ایران در نطنز بوده است.
استاکس نت کاملا هدفمند در کامپیوتر صنعتی ساخت زیمنس در نظنز پنهان شده و شتاب گردش سانتریفوژ ها را بیش از حد مجاز بالا می برده است. تکنیسین های ایرانی نخست متوجه افزایش شتاب نشدند. نتیجه: سانترفوژها، بتذریج، یکی پس از دیگری، از کار می افتند.
کارشناسان و ناظران خیلی زود اتفاق نظر یافتند که در پس این جنگ سایبری اسرائیل و آمریکا قرار دارند. اینک نیویورک تایمز افشاء کرده که این عملیات به چه شکل انجام شده است. اسرائیلی ها نخست در صحرای نگف، محل فعالیت های اتمی خود، سانتزیفوژهائی مانند آنها که در ایران به کار می روند می سازند تا بتوانند کار نرم افزار تخریبی را به دقیق تر سازند. نیویورک تایمز از قول یک کارشناس اتمی که نامش ذکر نشده می نویسد "برای آزمایش" کرم " باید ماشین را شناخت. دلیل موفقیت زیاد "کرم" این بود که اسرائیلی ها آنرا قبلا آزموده بودند ."
ضربه شدید به برنامه اتمی ایران
گرچه امریکائی ها و اسرائیلی ها نمی خواهند در بارۀ محل ساخت استاکس سخنی بگویند، اما غیر مستقیم تاثیر آنرا بعنوان یک موفقیت ارزیابی می کنند. مه ایر داگان، رئیس موساد، که بتازگی باز نشسته شده و هیلاری کلینتون، وزیرخارجه آمریکا، چندی پیش گفتند که بنظر آنها برنامه اتمی ایران چند سالی به عقب انداخته شده است. به گفته داگان، ایران در بهترین حالت در سال 2015 قادر به تولید بمب اتمی خواهد شد. کلینتون نیز در اظهارات خود به تلاشهای آمریکا اشاره کرد که می کوشد تا خرید عناصر مهم برای تولید عنی سازی اورانیوم را، برای ایران، در سراسر جهان، دشوار سازد.
به نوشته نیویورک تایمز Idaho National Labiratory که تحت نظارت وزارت نیروی آمریکا قرار دارد و یکی از کارهایش پژوهش در بارۀ تاسیسات اتمی است نیز در این کار سهیم بوده است. گزارش بطور غیر مستقیم به این نیز اشاره دارد که کارشناسان متوجه می شوند در کامپیوترهای گرداننده سانتریفوژها، کمبودهائی وجود دارد که استاکس بعدا که حمله خود را آغاز کرد توانست از آنها استفاده کند.
کارشناسان سازمان تامین ایمنی Symantec در ماه نوامیر پی بردند که استاکس نت، دستگاه تغییر دهنده فرکانس ها ی سنتریفوژها را مخفیانه تغییر می دهد. دستگاهای تنظیم سرعت سانتریفوژ ها معمولا با سرعت 1210 هرتس کار می کنند. استاکس نت این رقم را تا 1410 هرتس بالا می برد، چند روز بعد سرعت را به 2 هرتس کاهش می دهد و بعد دوباره تا 1064 دور بالا می برد.
کارشناسان سازمان ایمنی سیمانتک حدس می زنند که هدف این عملیات می تواند تولید اوران کم ارزش باشد که برای تولید بمب اتمی نامناسب است. از قرار معلوم یکی دیگر از هدف های این عملیات تخریبی این نیز بوده است که با کم و زیاد کردن سرعت سانتریفوژ ها که بسیار حساس هستند، این دستگاهها تدریجا از کار بیفتند و دیگر قابل استفاده نباشند، کاری که واقعا هم صورت گرفته است. از ماه آگوست 2009 تعداد سانتریفوژهای قابل استفاده بسرعت کاهش یافت. بر اساس گزارش Institut for Since and International Security ( ISIS) استاکس نت تا هزار سانتریفوژ را غیر قابل استفاده کرده است.
بنوشته نیویورک تایمز برنامه حمله سایبری به برنامه اتمی ایران به زمان جورج بوش باز می گردد. پرزیدنت اوباما قبل از شروع کار خود از این برنامه مطلع بوده و بعدا به آن ادامه داده است.
گویا در آغاز سال 2008 کارشناسان وزارت حفاظت میهن و Idaho National Lboratory مشترکا کامپیوتر هدایت کننده زیمنس Process Control System 7 P.C.S.7) ) را برای یافتن مجرای نفوذ در آن مورد بازرسی قرار داده اند. سرانجام کارشناسان اتمی اسرائیل، سانتریفوژهائی را که عبذل القدیر خان، پدر بمب اتمی پاکستان ساخته بود، براه می اندازند. این سانتریفوژها با نام P-1 بطور غیر قانونی به لیبی و کره شمالی و همچنین ایران فروخته شده بودند. به این ترتیب کارشناسان ایمنی تمام عوامل لازم برای ساختن برنامه استاکس نت را در اختیار داشتند.
http://www.spiegel.de/netzwelt/netzpolitik/0,
1518,739764,00.html
به جان تاسیسات اتمی ایران افتاده
اشپیگل- ترجمه رضا نافعی
اکنون دیگر تردید نیست که استاکس نت نوعی Undercover-Agent (مامور مخفی، جاسوس ناشناس) بوده که کارش خرابکاری در سانتریفوژهای تاسیسات اتمی ایران در نطنز بوده است.
استاکس نت کاملا هدفمند در کامپیوتر صنعتی ساخت زیمنس در نظنز پنهان شده و شتاب گردش سانتریفوژ ها را بیش از حد مجاز بالا می برده است. تکنیسین های ایرانی نخست متوجه افزایش شتاب نشدند. نتیجه: سانترفوژها، بتذریج، یکی پس از دیگری، از کار می افتند.
کارشناسان و ناظران خیلی زود اتفاق نظر یافتند که در پس این جنگ سایبری اسرائیل و آمریکا قرار دارند. اینک نیویورک تایمز افشاء کرده که این عملیات به چه شکل انجام شده است. اسرائیلی ها نخست در صحرای نگف، محل فعالیت های اتمی خود، سانتزیفوژهائی مانند آنها که در ایران به کار می روند می سازند تا بتوانند کار نرم افزار تخریبی را به دقیق تر سازند. نیویورک تایمز از قول یک کارشناس اتمی که نامش ذکر نشده می نویسد "برای آزمایش" کرم " باید ماشین را شناخت. دلیل موفقیت زیاد "کرم" این بود که اسرائیلی ها آنرا قبلا آزموده بودند ."
ضربه شدید به برنامه اتمی ایران
گرچه امریکائی ها و اسرائیلی ها نمی خواهند در بارۀ محل ساخت استاکس سخنی بگویند، اما غیر مستقیم تاثیر آنرا بعنوان یک موفقیت ارزیابی می کنند. مه ایر داگان، رئیس موساد، که بتازگی باز نشسته شده و هیلاری کلینتون، وزیرخارجه آمریکا، چندی پیش گفتند که بنظر آنها برنامه اتمی ایران چند سالی به عقب انداخته شده است. به گفته داگان، ایران در بهترین حالت در سال 2015 قادر به تولید بمب اتمی خواهد شد. کلینتون نیز در اظهارات خود به تلاشهای آمریکا اشاره کرد که می کوشد تا خرید عناصر مهم برای تولید عنی سازی اورانیوم را، برای ایران، در سراسر جهان، دشوار سازد.
به نوشته نیویورک تایمز Idaho National Labiratory که تحت نظارت وزارت نیروی آمریکا قرار دارد و یکی از کارهایش پژوهش در بارۀ تاسیسات اتمی است نیز در این کار سهیم بوده است. گزارش بطور غیر مستقیم به این نیز اشاره دارد که کارشناسان متوجه می شوند در کامپیوترهای گرداننده سانتریفوژها، کمبودهائی وجود دارد که استاکس بعدا که حمله خود را آغاز کرد توانست از آنها استفاده کند.
کارشناسان سازمان تامین ایمنی Symantec در ماه نوامیر پی بردند که استاکس نت، دستگاه تغییر دهنده فرکانس ها ی سنتریفوژها را مخفیانه تغییر می دهد. دستگاهای تنظیم سرعت سانتریفوژ ها معمولا با سرعت 1210 هرتس کار می کنند. استاکس نت این رقم را تا 1410 هرتس بالا می برد، چند روز بعد سرعت را به 2 هرتس کاهش می دهد و بعد دوباره تا 1064 دور بالا می برد.
کارشناسان سازمان ایمنی سیمانتک حدس می زنند که هدف این عملیات می تواند تولید اوران کم ارزش باشد که برای تولید بمب اتمی نامناسب است. از قرار معلوم یکی دیگر از هدف های این عملیات تخریبی این نیز بوده است که با کم و زیاد کردن سرعت سانتریفوژ ها که بسیار حساس هستند، این دستگاهها تدریجا از کار بیفتند و دیگر قابل استفاده نباشند، کاری که واقعا هم صورت گرفته است. از ماه آگوست 2009 تعداد سانتریفوژهای قابل استفاده بسرعت کاهش یافت. بر اساس گزارش Institut for Since and International Security ( ISIS) استاکس نت تا هزار سانتریفوژ را غیر قابل استفاده کرده است.
بنوشته نیویورک تایمز برنامه حمله سایبری به برنامه اتمی ایران به زمان جورج بوش باز می گردد. پرزیدنت اوباما قبل از شروع کار خود از این برنامه مطلع بوده و بعدا به آن ادامه داده است.
گویا در آغاز سال 2008 کارشناسان وزارت حفاظت میهن و Idaho National Lboratory مشترکا کامپیوتر هدایت کننده زیمنس Process Control System 7 P.C.S.7) ) را برای یافتن مجرای نفوذ در آن مورد بازرسی قرار داده اند. سرانجام کارشناسان اتمی اسرائیل، سانتریفوژهائی را که عبذل القدیر خان، پدر بمب اتمی پاکستان ساخته بود، براه می اندازند. این سانتریفوژها با نام P-1 بطور غیر قانونی به لیبی و کره شمالی و همچنین ایران فروخته شده بودند. به این ترتیب کارشناسان ایمنی تمام عوامل لازم برای ساختن برنامه استاکس نت را در اختیار داشتند.
http://www.spiegel.de/netzwelt/netzpolitik/0,
1518,739764,00.html
کرم فلج کننده
کرم فلج کننده
به جان تاسیسات اتمی ایران افتاده
اشپیگل- ترجمه رضا نافعی
اکنون دیگر تردید نیست که استاکس نت نوعی Undercover-Agent (مامور مخفی، جاسوس ناشناس) بوده که کارش خرابکاری در سانتریفوژهای تاسیسات اتمی ایران در نطنز بوده است.
استاکس نت کاملا هدفمند در کامپیوتر صنعتی ساخت زیمنس در نظنز پنهان شده و شتاب گردش سانتریفوژ ها را بیش از حد مجاز بالا می برده است. تکنیسین های ایرانی نخست متوجه افزایش شتاب نشدند. نتیجه: سانترفوژها، بتذریج، یکی پس از دیگری، از کار می افتند.
کارشناسان و ناظران خیلی زود اتفاق نظر یافتند که در پس این جنگ سایبری اسرائیل و آمریکا قرار دارند. اینک نیویورک تایمز افشاء کرده که این عملیات به چه شکل انجام شده است. اسرائیلی ها نخست در صحرای نگف، محل فعالیت های اتمی خود، سانتزیفوژهائی مانند آنها که در ایران به کار می روند می سازند تا بتوانند کار نرم افزار تخریبی را به دقیق تر سازند. نیویورک تایمز از قول یک کارشناس اتمی که نامش ذکر نشده می نویسد "برای آزمایش" کرم " باید ماشین را شناخت. دلیل موفقیت زیاد "کرم" این بود که اسرائیلی ها آنرا قبلا آزموده بودند ."
ضربه شدید به برنامه اتمی ایران
گرچه امریکائی ها و اسرائیلی ها نمی خواهند در بارۀ محل ساخت استاکس سخنی بگویند، اما غیر مستقیم تاثیر آنرا بعنوان یک موفقیت ارزیابی می کنند. مه ایر داگان، رئیس موساد، که بتازگی باز نشسته شده و هیلاری کلینتون، وزیرخارجه آمریکا، چندی پیش گفتند که بنظر آنها برنامه اتمی ایران چند سالی به عقب انداخته شده است. به گفته داگان، ایران در بهترین حالت در سال 2015 قادر به تولید بمب اتمی خواهد شد. کلینتون نیز در اظهارات خود به تلاشهای آمریکا اشاره کرد که می کوشد تا خرید عناصر مهم برای تولید عنی سازی اورانیوم را، برای ایران، در سراسر جهان، دشوار سازد.
به نوشته نیویورک تایمز Idaho National Labiratory که تحت نظارت وزارت نیروی آمریکا قرار دارد و یکی از کارهایش پژوهش در بارۀ تاسیسات اتمی است نیز در این کار سهیم بوده است. گزارش بطور غیر مستقیم به این نیز اشاره دارد که کارشناسان متوجه می شوند در کامپیوترهای گرداننده سانتریفوژها، کمبودهائی وجود دارد که استاکس بعدا که حمله خود را آغاز کرد توانست از آنها استفاده کند.
کارشناسان سازمان تامین ایمنی Symantec در ماه نوامیر پی بردند که استاکس نت، دستگاه تغییر دهنده فرکانس ها ی سنتریفوژها را مخفیانه تغییر می دهد. دستگاهای تنظیم سرعت سانتریفوژ ها معمولا با سرعت 1210 هرتس کار می کنند. استاکس نت این رقم را تا 1410 هرتس بالا می برد، چند روز بعد سرعت را به 2 هرتس کاهش می دهد و بعد دوباره تا 1064 دور بالا می برد.
کارشناسان سازمان ایمنی سیمانتک حدس می زنند که هدف این عملیات می تواند تولید اوران کم ارزش باشد که برای تولید بمب اتمی نامناسب است. از قرار معلوم یکی دیگر از هدف های این عملیات تخریبی این نیز بوده است که با کم و زیاد کردن سرعت سانتریفوژ ها که بسیار حساس هستند، این دستگاهها تدریجا از کار بیفتند و دیگر قابل استفاده نباشند، کاری که واقعا هم صورت گرفته است. از ماه آگوست 2009 تعداد سانتریفوژهای قابل استفاده بسرعت کاهش یافت. بر اساس گزارش Institut for Since and International Security ( ISIS) استاکس نت تا هزار سانتریفوژ را غیر قابل استفاده کرده است.
بنوشته نیویورک تایمز برنامه حمله سایبری به برنامه اتمی ایران به زمان جورج بوش باز می گردد. پرزیدنت اوباما قبل از شروع کار خود از این برنامه مطلع بوده و بعدا به آن ادامه داده است.
گویا در آغاز سال 2008 کارشناسان وزارت حفاظت میهن و Idaho National Lboratory مشترکا کامپیوتر هدایت کننده زیمنس Process Control System 7 P.C.S.7) ) را برای یافتن مجرای نفوذ در آن مورد بازرسی قرار داده اند. سرانجام کارشناسان اتمی اسرائیل، سانتریفوژهائی را که عبذل القدیر خان، پدر بمب اتمی پاکستان ساخته بود، براه می اندازند. این سانتریفوژها با نام P-1 بطور غیر قانونی به لیبی و کره شمالی و همچنین ایران فروخته شده بودند. به این ترتیب کارشناسان ایمنی تمام عوامل لازم برای ساختن برنامه استاکس نت را در اختیار داشتند.
http://www.spiegel.de/netzwelt/netzpolitik/0,
1518,739764,00.html
به جان تاسیسات اتمی ایران افتاده
اشپیگل- ترجمه رضا نافعی
اکنون دیگر تردید نیست که استاکس نت نوعی Undercover-Agent (مامور مخفی، جاسوس ناشناس) بوده که کارش خرابکاری در سانتریفوژهای تاسیسات اتمی ایران در نطنز بوده است.
استاکس نت کاملا هدفمند در کامپیوتر صنعتی ساخت زیمنس در نظنز پنهان شده و شتاب گردش سانتریفوژ ها را بیش از حد مجاز بالا می برده است. تکنیسین های ایرانی نخست متوجه افزایش شتاب نشدند. نتیجه: سانترفوژها، بتذریج، یکی پس از دیگری، از کار می افتند.
کارشناسان و ناظران خیلی زود اتفاق نظر یافتند که در پس این جنگ سایبری اسرائیل و آمریکا قرار دارند. اینک نیویورک تایمز افشاء کرده که این عملیات به چه شکل انجام شده است. اسرائیلی ها نخست در صحرای نگف، محل فعالیت های اتمی خود، سانتزیفوژهائی مانند آنها که در ایران به کار می روند می سازند تا بتوانند کار نرم افزار تخریبی را به دقیق تر سازند. نیویورک تایمز از قول یک کارشناس اتمی که نامش ذکر نشده می نویسد "برای آزمایش" کرم " باید ماشین را شناخت. دلیل موفقیت زیاد "کرم" این بود که اسرائیلی ها آنرا قبلا آزموده بودند ."
ضربه شدید به برنامه اتمی ایران
گرچه امریکائی ها و اسرائیلی ها نمی خواهند در بارۀ محل ساخت استاکس سخنی بگویند، اما غیر مستقیم تاثیر آنرا بعنوان یک موفقیت ارزیابی می کنند. مه ایر داگان، رئیس موساد، که بتازگی باز نشسته شده و هیلاری کلینتون، وزیرخارجه آمریکا، چندی پیش گفتند که بنظر آنها برنامه اتمی ایران چند سالی به عقب انداخته شده است. به گفته داگان، ایران در بهترین حالت در سال 2015 قادر به تولید بمب اتمی خواهد شد. کلینتون نیز در اظهارات خود به تلاشهای آمریکا اشاره کرد که می کوشد تا خرید عناصر مهم برای تولید عنی سازی اورانیوم را، برای ایران، در سراسر جهان، دشوار سازد.
به نوشته نیویورک تایمز Idaho National Labiratory که تحت نظارت وزارت نیروی آمریکا قرار دارد و یکی از کارهایش پژوهش در بارۀ تاسیسات اتمی است نیز در این کار سهیم بوده است. گزارش بطور غیر مستقیم به این نیز اشاره دارد که کارشناسان متوجه می شوند در کامپیوترهای گرداننده سانتریفوژها، کمبودهائی وجود دارد که استاکس بعدا که حمله خود را آغاز کرد توانست از آنها استفاده کند.
کارشناسان سازمان تامین ایمنی Symantec در ماه نوامیر پی بردند که استاکس نت، دستگاه تغییر دهنده فرکانس ها ی سنتریفوژها را مخفیانه تغییر می دهد. دستگاهای تنظیم سرعت سانتریفوژ ها معمولا با سرعت 1210 هرتس کار می کنند. استاکس نت این رقم را تا 1410 هرتس بالا می برد، چند روز بعد سرعت را به 2 هرتس کاهش می دهد و بعد دوباره تا 1064 دور بالا می برد.
کارشناسان سازمان ایمنی سیمانتک حدس می زنند که هدف این عملیات می تواند تولید اوران کم ارزش باشد که برای تولید بمب اتمی نامناسب است. از قرار معلوم یکی دیگر از هدف های این عملیات تخریبی این نیز بوده است که با کم و زیاد کردن سرعت سانتریفوژ ها که بسیار حساس هستند، این دستگاهها تدریجا از کار بیفتند و دیگر قابل استفاده نباشند، کاری که واقعا هم صورت گرفته است. از ماه آگوست 2009 تعداد سانتریفوژهای قابل استفاده بسرعت کاهش یافت. بر اساس گزارش Institut for Since and International Security ( ISIS) استاکس نت تا هزار سانتریفوژ را غیر قابل استفاده کرده است.
بنوشته نیویورک تایمز برنامه حمله سایبری به برنامه اتمی ایران به زمان جورج بوش باز می گردد. پرزیدنت اوباما قبل از شروع کار خود از این برنامه مطلع بوده و بعدا به آن ادامه داده است.
گویا در آغاز سال 2008 کارشناسان وزارت حفاظت میهن و Idaho National Lboratory مشترکا کامپیوتر هدایت کننده زیمنس Process Control System 7 P.C.S.7) ) را برای یافتن مجرای نفوذ در آن مورد بازرسی قرار داده اند. سرانجام کارشناسان اتمی اسرائیل، سانتریفوژهائی را که عبذل القدیر خان، پدر بمب اتمی پاکستان ساخته بود، براه می اندازند. این سانتریفوژها با نام P-1 بطور غیر قانونی به لیبی و کره شمالی و همچنین ایران فروخته شده بودند. به این ترتیب کارشناسان ایمنی تمام عوامل لازم برای ساختن برنامه استاکس نت را در اختیار داشتند.
http://www.spiegel.de/netzwelt/netzpolitik/0,
1518,739764,00.html
کیفرخواست دادگاه رفیق حریری
کیفرخواست دادگاه رفیق حریری
سپاه قدس، رفیق حریری را
بدستور خامنه ای ترور کرد!
خبرگزاری ها، بتدریج احتیاط را کنار گذاشته و درباره خروج وزرای حزب الله از کابینه لبنان و تهدید دادگاه ترور رفیق حریری، رسما از متن کیفرخواست دادگاه گزارش داده اند که نام علی خامنه ای بعنوان صادر کننده دستور ترور رفیق حریری در این دادگاه مطرح است. با این خبر، فرار به جلوی علی خامنه ای برای محکوم کردن هر حکمی که این دادگاه صادر کند مفهوم تازه ای پیدا کرده است.
در متن کیفرخواست آمده که سپاه قدس سپاه پاسداران پس از دستور علی خامنه ای برای ترور حریری وارد عمل شد و از اعضای لبنانی این سپاه برای ترور استفاده کرد.
رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان روز 14 فوریه سال 2005 در لبنان و براثر انفجار اتومبیلش کشته شد.
در کیفرخواست دادگاه بینالمللی ترور رفیق حریری قید شده که سردار قاسم سلیمانی بعنوان فرمانده سپاه قدس رهبری عملیات را برعهده داشته است.
سپاه قدس، رفیق حریری را
بدستور خامنه ای ترور کرد!
خبرگزاری ها، بتدریج احتیاط را کنار گذاشته و درباره خروج وزرای حزب الله از کابینه لبنان و تهدید دادگاه ترور رفیق حریری، رسما از متن کیفرخواست دادگاه گزارش داده اند که نام علی خامنه ای بعنوان صادر کننده دستور ترور رفیق حریری در این دادگاه مطرح است. با این خبر، فرار به جلوی علی خامنه ای برای محکوم کردن هر حکمی که این دادگاه صادر کند مفهوم تازه ای پیدا کرده است.
در متن کیفرخواست آمده که سپاه قدس سپاه پاسداران پس از دستور علی خامنه ای برای ترور حریری وارد عمل شد و از اعضای لبنانی این سپاه برای ترور استفاده کرد.
رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان روز 14 فوریه سال 2005 در لبنان و براثر انفجار اتومبیلش کشته شد.
در کیفرخواست دادگاه بینالمللی ترور رفیق حریری قید شده که سردار قاسم سلیمانی بعنوان فرمانده سپاه قدس رهبری عملیات را برعهده داشته است.
رضا خندان و فرزانه روستایی از زندان آزاد شدند
رضا خندان و فرزانه روستایی از زندان آزاد شدند
مدرسه فمینیستی: رضا خندان، همسر نسرین ستوده عصر امروز، 27 دی ماه از زندان آزاد شد. همزمان با وی فرزانه روستایی نیز از زندان آزاد گردید.
رضا خندان روز گذشته بر طبق احضاريه ای که هفته پیش دریافت کرده بود، به دادسرای زندان اوین مراجعه کرده و بازداشت شد. بر اساس گفته رضا خندان، اتهام وی «تشویق اذهان عمومی و نشر اکاذیب» عنوان شده است. روز گذشته برای وی قرار 50 میلیون کفالت صادر شد که قاضی پرونده وی، کفالت گیتی ستوده، خواهر نسرین ستوده را روز گذشته نپذیرفت و از این رو خانواده رضا خندان ناچار شدند که امروز کفیل دیگری را معرفی کنند که با پذیرفتن کفالت، کفیل جدید رضا خندان امروز عصر از زندان آزاد شد. احضار رضا خندان بعد از اعلام حکم همسرش صورت گرفته است.
نسرین ستوده وکیل و فعال حقوق بشر با وجود چندین اعتصاب غذا در اعتراض به اتهامات غیرقانونی خود و فشارهای بین المللی همچنان در زندان اوین و در سلول انفرادي به سر می برد. وی روز 13 شهریورماه سال جاری بازداشت شد و طی حکمی به 11 سال حبس، 20 سال ممنوعیت خروج از کشور و وکالت محکوم شده است.
امروز همچنین فرزانه روستایی، دبیر سرویس بین الملل روزنامه شرق نیز با مبلغ 10 میلیون تومان وثیقه از زندان آزاد شد. فرزانه روستایی بعد از ظهر روز سه شنبه ۱۶ آذرماه، در روزنامه شرق به همراه دو تن دیگر از اعضای تحریریه و مدیر عامل آن روزنامه بازداشت شده بود.
روز گذشته نیز ریحانه طباطبایی که چندی پیش به همراه سه تن دیگر از اعضای روزنامه شرق بازداشت وروانه زندان شده بود صبح روز گذشته، 26 دی ماه بعد از صدور قرار وثیقه وتامین آن لحظاتی از زندان آزاد شد. ریحانه طباطبایی سابقه فعالیت در خبرگزاری سینا و مجله چلچراغ و روزنامه شرق را در کارنامه خود دارد.
مدرسه فمینیستی: رضا خندان، همسر نسرین ستوده عصر امروز، 27 دی ماه از زندان آزاد شد. همزمان با وی فرزانه روستایی نیز از زندان آزاد گردید.
رضا خندان روز گذشته بر طبق احضاريه ای که هفته پیش دریافت کرده بود، به دادسرای زندان اوین مراجعه کرده و بازداشت شد. بر اساس گفته رضا خندان، اتهام وی «تشویق اذهان عمومی و نشر اکاذیب» عنوان شده است. روز گذشته برای وی قرار 50 میلیون کفالت صادر شد که قاضی پرونده وی، کفالت گیتی ستوده، خواهر نسرین ستوده را روز گذشته نپذیرفت و از این رو خانواده رضا خندان ناچار شدند که امروز کفیل دیگری را معرفی کنند که با پذیرفتن کفالت، کفیل جدید رضا خندان امروز عصر از زندان آزاد شد. احضار رضا خندان بعد از اعلام حکم همسرش صورت گرفته است.
نسرین ستوده وکیل و فعال حقوق بشر با وجود چندین اعتصاب غذا در اعتراض به اتهامات غیرقانونی خود و فشارهای بین المللی همچنان در زندان اوین و در سلول انفرادي به سر می برد. وی روز 13 شهریورماه سال جاری بازداشت شد و طی حکمی به 11 سال حبس، 20 سال ممنوعیت خروج از کشور و وکالت محکوم شده است.
امروز همچنین فرزانه روستایی، دبیر سرویس بین الملل روزنامه شرق نیز با مبلغ 10 میلیون تومان وثیقه از زندان آزاد شد. فرزانه روستایی بعد از ظهر روز سه شنبه ۱۶ آذرماه، در روزنامه شرق به همراه دو تن دیگر از اعضای تحریریه و مدیر عامل آن روزنامه بازداشت شده بود.
روز گذشته نیز ریحانه طباطبایی که چندی پیش به همراه سه تن دیگر از اعضای روزنامه شرق بازداشت وروانه زندان شده بود صبح روز گذشته، 26 دی ماه بعد از صدور قرار وثیقه وتامین آن لحظاتی از زندان آزاد شد. ریحانه طباطبایی سابقه فعالیت در خبرگزاری سینا و مجله چلچراغ و روزنامه شرق را در کارنامه خود دارد.
دستگیری جنایتکاران امنیتی
دستگیری جنایتکاران امنیتی
و لباس شخصی ها در تونس
تونس، بسرعت خود را برای دوران پس از دیکتاتوری سامان میدهد. احزاب سیاسی که فعالیت آنها ممنوع بود از مخفیگاه بیرون آمده اند. مهاجرین سیاسی بسرعت به میهن باز می گردند. چند روز موج ترور و غارت و تخریب بسرعت تحت کنترل قرار گرفته و شمار زیادی از ماموران امنیتی و بقایای سپاه فدائیان بن علی که در تخریب و ترور های روزهای پس از فرار بن علی از کشور و کشتارهای روزهای قیام دست داشته اند دستگیر شده اند. شمار این دستگیر شدگان تا مرز 4 هزار نفر برآورد شده است. عکس هائی از لباس شخصی های فدائی بن علی که دستگیرشده و در انتظار انتقال به زندان در خیابان ها روی زمین نشانده شده اند، توسط خبرگزاری ها مخابره شده است. این افراد در کنار پلیس و نیروهای ارتش تونس، در روزهای قیام مردم، همان نقشی را ایفاء کرده بودند که لباس شخصی ها و بسیجی ها در سرکوب جنبش سبز ایفاء کردند.
همین خبرگزاریها، از آغاز رایزنی احزاب قدیمی و ریشه دار تونس برای دستیابی به یک پلاتفرم جهت دوران پس از بن علی، تدوین قوانین موقت تا برگزاری انتخابات در تونس خبر داده اند. از جمله این احزاب "جنبش نوگرايى" قرار دارد که از درون حزب کمونیست تونس بیرون آمده است. جنبش سوسيال دموکراتيک، جنبش وحدت، حزب "دموکرات پيشرو" با گرايش سوسياليستى و "اتحاد دموکراتيک وحدت گرا"، حزب کارگران تونس؛ حزب کنگره برای جمهوری و جنبش اتحاد اسلامی از جمله احزابی هستند که رهبران آنها سرگرم مذاکره اند.
با توجه به پیشینیه آزادی های سیاسی در تونس، متاثر بودن این کشور از فرهنگ فرانسه و همچنین تجربه دوران جنگ استقلال الجزایر و رشد اقشار متوسط شهری در کشور 10میلیونی تونس و همچنین، نقش صنعت توریسم در فرهنگ و اقتصادی تونس و تاثیر پذیری مردم از فرهنگ اروپائی هائی که بصورت گسترده برای تعطیلات به تونس می روند و یک سلسله عوامل دیگر که دیکتاتوری بن علی نیز متاثر از آن نتوانست در این کشور دوام آورد، احتمال ایجاد تفرقه در میان احزاب کم است. تفرقه ای که نه تنها جمهوری اسلامی؛ بلکه دولت های مرتجع عرب منطقه نیز روی آن سرمایه گذاری کرده اند.
و لباس شخصی ها در تونس
تونس، بسرعت خود را برای دوران پس از دیکتاتوری سامان میدهد. احزاب سیاسی که فعالیت آنها ممنوع بود از مخفیگاه بیرون آمده اند. مهاجرین سیاسی بسرعت به میهن باز می گردند. چند روز موج ترور و غارت و تخریب بسرعت تحت کنترل قرار گرفته و شمار زیادی از ماموران امنیتی و بقایای سپاه فدائیان بن علی که در تخریب و ترور های روزهای پس از فرار بن علی از کشور و کشتارهای روزهای قیام دست داشته اند دستگیر شده اند. شمار این دستگیر شدگان تا مرز 4 هزار نفر برآورد شده است. عکس هائی از لباس شخصی های فدائی بن علی که دستگیرشده و در انتظار انتقال به زندان در خیابان ها روی زمین نشانده شده اند، توسط خبرگزاری ها مخابره شده است. این افراد در کنار پلیس و نیروهای ارتش تونس، در روزهای قیام مردم، همان نقشی را ایفاء کرده بودند که لباس شخصی ها و بسیجی ها در سرکوب جنبش سبز ایفاء کردند.
همین خبرگزاریها، از آغاز رایزنی احزاب قدیمی و ریشه دار تونس برای دستیابی به یک پلاتفرم جهت دوران پس از بن علی، تدوین قوانین موقت تا برگزاری انتخابات در تونس خبر داده اند. از جمله این احزاب "جنبش نوگرايى" قرار دارد که از درون حزب کمونیست تونس بیرون آمده است. جنبش سوسيال دموکراتيک، جنبش وحدت، حزب "دموکرات پيشرو" با گرايش سوسياليستى و "اتحاد دموکراتيک وحدت گرا"، حزب کارگران تونس؛ حزب کنگره برای جمهوری و جنبش اتحاد اسلامی از جمله احزابی هستند که رهبران آنها سرگرم مذاکره اند.
با توجه به پیشینیه آزادی های سیاسی در تونس، متاثر بودن این کشور از فرهنگ فرانسه و همچنین تجربه دوران جنگ استقلال الجزایر و رشد اقشار متوسط شهری در کشور 10میلیونی تونس و همچنین، نقش صنعت توریسم در فرهنگ و اقتصادی تونس و تاثیر پذیری مردم از فرهنگ اروپائی هائی که بصورت گسترده برای تعطیلات به تونس می روند و یک سلسله عوامل دیگر که دیکتاتوری بن علی نیز متاثر از آن نتوانست در این کشور دوام آورد، احتمال ایجاد تفرقه در میان احزاب کم است. تفرقه ای که نه تنها جمهوری اسلامی؛ بلکه دولت های مرتجع عرب منطقه نیز روی آن سرمایه گذاری کرده اند.
نادارن وزیر علوم را بخاطرمدرک تحصیلی رحیمی به مجلس فراخواند
نادارن وزیر علوم را بخاطرمدرک تحصیلی رحیمی به مجلس فراخواند
دانشجو:هیچ مدرکی از ایشان ندیدهام
خبر آنلاين: منازعه الیاس نادارن و محمررضا رحیمی به دور تازهای رسیده و از مرز مصاحبه و سخنرانی علیه هم فراتر رفته و عملیاتیتر شده است.
احضار وزیر علوم به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس از سوی الیاس نادران برای بررسی مدرک تحصیلی معاون اول اخمدی نژاد، شاهدی بر این مدعاست.
امیر طاهرخانی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت وگو با خبرآنلاین، در پاسخ به اینکه وزیر علوم چه جوابی به سوال نادران داد؟، گفت: آقای دانشجو گفتند که از مدرک آقای رحیمی هیچ اطلاعی ندارند و باید این موضوع را بررسی کنند.
وی به نقل از وزیر علوم گفت که هیچ مدرکی از سوی رحیمی به هیات دولت و اداره فارغ التحصیلان وزارت علوم ارائه نشده و تا کنون هم وزیر علوم چگونگی اخذ مدرک علمی از سوی وی را بررسی نکرده است.
طاهرخانی افزود: آقای دانشجو در مقابل اصرار آقای نادران که میپرسید بالاخره مدرک ایشان لیسانس است، یا فوقلیسانس یا دکترا؟، گفت: من از هیچ کدام از مدارک ایشان اطلاعی ندارم.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با بیان اینکه نادران از پاسخهای وزیر علوم قانع نشد، ادامه داد: نهایتا قرار بر این شد که آقای دانشجو مدارک تحصیلی آقای رحیمی و روند اخذ آنها را بررسی کرده و ظرف یکی دو هفته آینده گزارش نهایی خود را به مجلس ارائه دهد.
گفتنی است نادران پیش از این نیز از محمدمهدی زاهدی وزیر علوم دولت نهم درباره مدرک تحصیلی مرحوم علی کردان همین سوال را کرده بود و با همین پاسخ هم روبرو شده بود که مدرکی از وی در وزارت علوم نیست.
دانشجو:هیچ مدرکی از ایشان ندیدهام
خبر آنلاين: منازعه الیاس نادارن و محمررضا رحیمی به دور تازهای رسیده و از مرز مصاحبه و سخنرانی علیه هم فراتر رفته و عملیاتیتر شده است.
احضار وزیر علوم به کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس از سوی الیاس نادران برای بررسی مدرک تحصیلی معاون اول اخمدی نژاد، شاهدی بر این مدعاست.
امیر طاهرخانی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در گفت وگو با خبرآنلاین، در پاسخ به اینکه وزیر علوم چه جوابی به سوال نادران داد؟، گفت: آقای دانشجو گفتند که از مدرک آقای رحیمی هیچ اطلاعی ندارند و باید این موضوع را بررسی کنند.
وی به نقل از وزیر علوم گفت که هیچ مدرکی از سوی رحیمی به هیات دولت و اداره فارغ التحصیلان وزارت علوم ارائه نشده و تا کنون هم وزیر علوم چگونگی اخذ مدرک علمی از سوی وی را بررسی نکرده است.
طاهرخانی افزود: آقای دانشجو در مقابل اصرار آقای نادران که میپرسید بالاخره مدرک ایشان لیسانس است، یا فوقلیسانس یا دکترا؟، گفت: من از هیچ کدام از مدارک ایشان اطلاعی ندارم.
عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس با بیان اینکه نادران از پاسخهای وزیر علوم قانع نشد، ادامه داد: نهایتا قرار بر این شد که آقای دانشجو مدارک تحصیلی آقای رحیمی و روند اخذ آنها را بررسی کرده و ظرف یکی دو هفته آینده گزارش نهایی خود را به مجلس ارائه دهد.
گفتنی است نادران پیش از این نیز از محمدمهدی زاهدی وزیر علوم دولت نهم درباره مدرک تحصیلی مرحوم علی کردان همین سوال را کرده بود و با همین پاسخ هم روبرو شده بود که مدرکی از وی در وزارت علوم نیست.
شباهت های دو جنبش سبز و جنبش انقلابی تونس
خیزش مردم تونس که شباهت های بسیاری با جنبش سبز مردم ایران داشت، و بویژه سرنگونی دیکتاتور این كشور "بن علی"، شاید بعد از تونس، بیش از هر کشوری، حاکمیت ایران را تکان داد و مردم ایران را بیش از هر مردم هر کشور دیگری خوشحال کرد. چنان، که مردم با عبور از سد سانسور و تحریف اخبار این رویداد، از سرنگونی بن علی با خبر شده و آن را دهان به دهان به یکدیگر منتقل کردند. صحنه های سرکوب پلیسی مردم، ورود لباس شخصی های مسلح به تپانچه و باطوم به صحنه تظاهرات خیابانی مردم تونس و کشتار مردم و سپس تخریب امکان عمومی توسط لباس شخصی ها و... همه و همه برای مردم ایران، تداعی کننده آن توحش بی نظیری بود که حاکمیت جمهوری اسلامی در برابر فریاد "رای من كو؟" از خود نشان داد و بنام دفاع از انقلاب، جنبش انقلابی مردم را به خون کشید!
شاید از دیگر تفاوت های برجسته رویدادهای تونس و رویدادهای پس از کودتای 22 خرداد ایران، یکی هم آن باشد که تلویزیون تونس فرصت نیافت تا مانند سیمای جمهوری اسلامی نقش بلندگوی جنگ روانی با مردم را با دروغ و اتهام و تحریف ایفاء کند. وظیفه ای که سیمای جمهوری اسلامی به جای تلویزیون دیکتاتور سرنگون شده تونس، با تحریف اخبار جنبش انقلابی این کشور آغاز کرده و درانتظار فرصت و حتی فرصت سازی برای ادامه و گسترش آنست. یعنی دخالت شتابزده سپاه پاسداران با سرهم بندی کردن چند گروه اسلامی به کمک دلارهای نفتی و سپس ادامه تبلیغاتی آن! جنبش انقلابی تونس، مهر باطل بر آن تبلیغاتی زد که طی 6 سال گذشته، حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی روی آن تبلیغ و سرمایه گذاری کرده است. این که احمدی نژاد قهرمان و حزب الله سرمشق هر جنبشی در کشورهای عرب منطقه است. در جنبش انقلابی تونس کوچکترین نشانه و علامتی از این توهم رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه پاسداران وجود نداشت. ما در آینده ای نزدیک خواهیم دید که در دیگر کشورهای منطقه نیز، پاسخ مردم به توهم های اسلامی و ارتجاعی جمهوری اسلامی چگونه نقش برآن شده و زیربنای پوسیده ستون پنجم خیالی کودتاچی های جمهوری اسلامی آشکار خواهد شد. چنان که در افغانستان شاهدیم. این آینده شامل حال لبنان و غزه نیز خواهد شد.
قیام مردم تونس، در کشوری موجب سرنگونی دیکتاتور آن شد که دولت احمدی نژاد با دستور و حمایت همه جانبه رهبر جمهوری اسلامی، گام های بلندی را به تقلید از سیستم اقتصادی آن برداشته است. نام این گام را "تحول اقتصادی" نهاده اند و حذف یارانه ها، یا "هدفمند کردن یارانه ها" گام بلندی در این مسیر بود. مسیری که هم در تونس و هم در جمهوری اسلامی به توصیه صندوق بین المللی و بانک جهانی برداشته شده است. این نیز، یکی دیگر از وجوه تشابه جنبش سبز ایران با جنبش انقلابی تونس است که بر نگرانی حاکمیت ایران افزوده است.
صندوق بینالمللی پول چندی پیش تونس را قهرمان اجرای برنامه تعدیل ساختاری اعلام کرده و "دومینیک استروس کان" دبیر کل این صندوق شخصا به تونس سفر کرده و از دست "بنعلی" نشان لیاقت دریافت کرده بود. به مجموعه این دلائل است که توجیه دلایل قیام مردم تونس، توسط حاکمیت ایران دشوار است. .... ادامه
شاید از دیگر تفاوت های برجسته رویدادهای تونس و رویدادهای پس از کودتای 22 خرداد ایران، یکی هم آن باشد که تلویزیون تونس فرصت نیافت تا مانند سیمای جمهوری اسلامی نقش بلندگوی جنگ روانی با مردم را با دروغ و اتهام و تحریف ایفاء کند. وظیفه ای که سیمای جمهوری اسلامی به جای تلویزیون دیکتاتور سرنگون شده تونس، با تحریف اخبار جنبش انقلابی این کشور آغاز کرده و درانتظار فرصت و حتی فرصت سازی برای ادامه و گسترش آنست. یعنی دخالت شتابزده سپاه پاسداران با سرهم بندی کردن چند گروه اسلامی به کمک دلارهای نفتی و سپس ادامه تبلیغاتی آن! جنبش انقلابی تونس، مهر باطل بر آن تبلیغاتی زد که طی 6 سال گذشته، حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی روی آن تبلیغ و سرمایه گذاری کرده است. این که احمدی نژاد قهرمان و حزب الله سرمشق هر جنبشی در کشورهای عرب منطقه است. در جنبش انقلابی تونس کوچکترین نشانه و علامتی از این توهم رهبر جمهوری اسلامی و فرماندهان سپاه پاسداران وجود نداشت. ما در آینده ای نزدیک خواهیم دید که در دیگر کشورهای منطقه نیز، پاسخ مردم به توهم های اسلامی و ارتجاعی جمهوری اسلامی چگونه نقش برآن شده و زیربنای پوسیده ستون پنجم خیالی کودتاچی های جمهوری اسلامی آشکار خواهد شد. چنان که در افغانستان شاهدیم. این آینده شامل حال لبنان و غزه نیز خواهد شد.
قیام مردم تونس، در کشوری موجب سرنگونی دیکتاتور آن شد که دولت احمدی نژاد با دستور و حمایت همه جانبه رهبر جمهوری اسلامی، گام های بلندی را به تقلید از سیستم اقتصادی آن برداشته است. نام این گام را "تحول اقتصادی" نهاده اند و حذف یارانه ها، یا "هدفمند کردن یارانه ها" گام بلندی در این مسیر بود. مسیری که هم در تونس و هم در جمهوری اسلامی به توصیه صندوق بین المللی و بانک جهانی برداشته شده است. این نیز، یکی دیگر از وجوه تشابه جنبش سبز ایران با جنبش انقلابی تونس است که بر نگرانی حاکمیت ایران افزوده است.
صندوق بینالمللی پول چندی پیش تونس را قهرمان اجرای برنامه تعدیل ساختاری اعلام کرده و "دومینیک استروس کان" دبیر کل این صندوق شخصا به تونس سفر کرده و از دست "بنعلی" نشان لیاقت دریافت کرده بود. به مجموعه این دلائل است که توجیه دلایل قیام مردم تونس، توسط حاکمیت ایران دشوار است. .... ادامه
زنجیرها باید پاره شوند
...
مردمی ترین سرود ملی
جهان عرب را درمی نوردد!
مردم و بویژه جوانان تونس، اکنون بخشی از یک شعر بلند ممنوعه در حاکمیت 23 ساله "بن علی" را عملا تبدیل به سرود ملی – انقلابی خود کرده اند. چیزی شبیه سرود "یاردبستانی" و یا شعری که سیاوش شجریان در روزهای بعد از کودتا، با شروع "تفنگت را زمین بگذار" خواند.
آن بخش از شعر بلندی که در روزهای مقابله مردم با پلیس و لباس شخصی ها، مردم در جنگ و گریز خیابانی می خواندند و اکنون به آزادی می خوانند چنین است:
إذا الشعب يوماً اراد الحيات، فلابُدّ ان يستجيب القدر
ولابد للّيل ان ينجلي، ولابد للقيد ان ينکسر
(اگر مردم زندگی را بخواهند، سرنوشت تسلیم می شود
شب باید برود و زنجیرها باید پاره شوند)
شاعر این شعر بلند و ملی "ابوالقاسم الشابی" است که سالها پیش به درود حیات گفته و جهان عرب با نام و شعر او آشناست. بدلیل همین شهرت و آشنائی است که در روزهای اوج جنبش انقلابی در تونس، مردم دیگر کشورهای عرب، با زبان همدردی با مردم تونس این شعر را می خواندند و اکنون می رود تا سرود مشترک جهان عرب برای آزادی شود!
مردمی ترین سرود ملی
جهان عرب را درمی نوردد!
مردم و بویژه جوانان تونس، اکنون بخشی از یک شعر بلند ممنوعه در حاکمیت 23 ساله "بن علی" را عملا تبدیل به سرود ملی – انقلابی خود کرده اند. چیزی شبیه سرود "یاردبستانی" و یا شعری که سیاوش شجریان در روزهای بعد از کودتا، با شروع "تفنگت را زمین بگذار" خواند.
آن بخش از شعر بلندی که در روزهای مقابله مردم با پلیس و لباس شخصی ها، مردم در جنگ و گریز خیابانی می خواندند و اکنون به آزادی می خوانند چنین است:
إذا الشعب يوماً اراد الحيات، فلابُدّ ان يستجيب القدر
ولابد للّيل ان ينجلي، ولابد للقيد ان ينکسر
(اگر مردم زندگی را بخواهند، سرنوشت تسلیم می شود
شب باید برود و زنجیرها باید پاره شوند)
شاعر این شعر بلند و ملی "ابوالقاسم الشابی" است که سالها پیش به درود حیات گفته و جهان عرب با نام و شعر او آشناست. بدلیل همین شهرت و آشنائی است که در روزهای اوج جنبش انقلابی در تونس، مردم دیگر کشورهای عرب، با زبان همدردی با مردم تونس این شعر را می خواندند و اکنون می رود تا سرود مشترک جهان عرب برای آزادی شود!
Subscribe to:
Posts (Atom)