مهدی کروبی:
برای حفظ ثروت و قدرت
سپاه تن به انتخابات نمی دهد!
"محمدجواد اکبرین" طلبه جوانی که از مریدان و مقلدان آیت الله منتظری بود و شاید هنوز هم باشد. اکنون بی لباس روحانی ظاهر می شود و خود به پژوهشگری اسلامی تبدیل شده است. او متن یک مصاحبه نه چندان طولانی با مهدی کروبی را خلاصه و منتشر کرده که مربوط به دوران پیش از برگزاری انتخابات 22 خرداد 1388 است. کروبی در همین مصاحبه به دو نکته مهم اشاره می کند که اکنون به آگاهی مردم تبدیل شده است. نخست انگیزه فرماندهان سپاه برای کودتای 22 خرداد و سپس نقش بیت رهبری و بویژه مجتبی خامنه ای در پشت صحنه حوادث.
کروبی دراین مصاحبه می گوید:
در انتخابات آینده (۱۳۸۸)نامزد می شوید؟
حالا زود است و معلوم نیست. من فکر نمیکنم این انتخابات به سلامت بگذرد. با آمدن این دولت (احمدی نژاد) سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آنهمه ثروت بگذرد. اینکه مردم کسی را انتخاب کنند و او بخواهد بر سپاه نظارت کند که جلوی دخالت او در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حسابرسی کند را اینها نمی گذارند. واقعا کار خیلی سخت شده است و نمی بایست می گذاشتند کار به اینجا برسد.
در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ من نفر اول شمارش آرا در ۱۵ استان کشور بودم و اندکی خوابیدم و بیدار شدم و دیدم همه چیز از دست ستاد انتخابات کشور خارج شده و دست دیگران افتاده است. بعد هم نامه نوشتم و نقش آقا مجتبی (خامنه ای) را گفتم.
دیگر برگزاری انتخابات سالم و آزاد در این کشور کار ساده ای نیست؛ اصلا ساده نیست. زمان امام (خمینی) هر ایرادی که می گرفتند نمی توانستند انتخابات را چیزی بگویند. در سلامت اش شک نبود. آنجا هم که آقای جنتی و شورای نگهبان می خواستند نتیجه ای که به نفع شان نبود (مجلس سوم) را دستکاری کنند امام محکم جلوی شان ایستاد و نگذاشت. انتخابات؛ رگ حیاتی نظام است که جای کوتاه آمدن نیست. انتخابات نباشد دیگر امید هیچ اصلاح یا تغییری نیست و اگر اعتراض از راههای دیگری بشود معلوم نیست به چه نتیجه ای برسد. (این مصاحبه را ما خلاصه کرده ایم. اما متن اصلی را می توانید در سایت "میهن" و یا "جرس" و احتمالا سایت های دیگر بخوانید.)
Saturday, June 11, 2011
زیر فشار صدور چک بی محل
زیر فشار صدور چک بی محل
توزیع دسته چک
از دیروز در ایران متوقف شد
بانک مرکزی جمهوری اسلامی، زیر فشار چک های برگشتی و بی محل، تا اطلاع ثانوی توزیع دسته چک را متوقف کرد. رئیس کل بانک مرکزی ضمن اعلام این خبر گفت که این تصمیم شامل واحدهای صنعتی نمی شود. تصمیم فوق، دراین مرحله شامل حال افراد معمولی یا کارمندان ساده می شود. در یک تصمیم مکمل، روی چک هائی که از این پس توزیع می شود مبلغ معینی قید خواهد شد و دارنده دسته چک نمی تواند بیش از آن مبلغ روی چک بنویسد!
رئیس کل بانک مرکزی در توجیه خنده دار این اقدام گفت که چون اقتصاد ایران درحال توسعه و رشد است، تعداد چک های برگشتی زیاد شده و به همین دلیل تصمیم به محدود کردن توزیع دسته چک کردیم!
در فاصله اندکی پس از اعلام این تصمیم، یکبار دیگر بانک مرکزی نرخ ارزهای خارجی را افزایش داد و حجم تزریق ارز به صرافی ها نیز کاست و دیروز صرافی ها این تابلو را نصب کردند: ارز نداریم، حتی مسافرتی!
دیروز دلار آمریکا در بازار آزاد تهران هزار و ۲۱۵ تومان، یورو هزار ۷۶۰ تومان و پوند دو هزار و ده تومان معامله شد. درحالیکه نرخ رسمی بانک مرکزی برای دلار هزار و ۱۷۲ تومان و یورو هزار و ۶۸۱ تومان اعلام شده بود.
توزیع دسته چک
از دیروز در ایران متوقف شد
بانک مرکزی جمهوری اسلامی، زیر فشار چک های برگشتی و بی محل، تا اطلاع ثانوی توزیع دسته چک را متوقف کرد. رئیس کل بانک مرکزی ضمن اعلام این خبر گفت که این تصمیم شامل واحدهای صنعتی نمی شود. تصمیم فوق، دراین مرحله شامل حال افراد معمولی یا کارمندان ساده می شود. در یک تصمیم مکمل، روی چک هائی که از این پس توزیع می شود مبلغ معینی قید خواهد شد و دارنده دسته چک نمی تواند بیش از آن مبلغ روی چک بنویسد!
رئیس کل بانک مرکزی در توجیه خنده دار این اقدام گفت که چون اقتصاد ایران درحال توسعه و رشد است، تعداد چک های برگشتی زیاد شده و به همین دلیل تصمیم به محدود کردن توزیع دسته چک کردیم!
در فاصله اندکی پس از اعلام این تصمیم، یکبار دیگر بانک مرکزی نرخ ارزهای خارجی را افزایش داد و حجم تزریق ارز به صرافی ها نیز کاست و دیروز صرافی ها این تابلو را نصب کردند: ارز نداریم، حتی مسافرتی!
دیروز دلار آمریکا در بازار آزاد تهران هزار و ۲۱۵ تومان، یورو هزار ۷۶۰ تومان و پوند دو هزار و ده تومان معامله شد. درحالیکه نرخ رسمی بانک مرکزی برای دلار هزار و ۱۷۲ تومان و یورو هزار و ۶۸۱ تومان اعلام شده بود.
نخست وزیر ترکیه:
نخست وزیر ترکیه:
بیش از این نمی توانیم
از دولت بشار اسد دفاع کنیم
همزمان با ادامه موج فرار و مهاجرت مردم سوریه به ترکیه، نخست وزیر این کشور "اردوغان" به بشار اسد هشدار داد که پرونده سرکوب مردم توسط دولت سوریه بزودی به سازمان ملل می رود و ترکیه دیگر نمی تواند بیش ازاین از دولت سوریه دفاع کند!
نخست وزیر ترکیه گفت که مرز های این کشور همچنان به روی مهاجرین سوری باز است اما پرسش اینست که این وضعیت تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟
شماره کسانی که از سوریه گریخته و خود را به ترکیه رسانده اند اکنون به بالای 5هزار تن رسیده که عمدتا از شهر جسر الشغور گریخته اند که از مرز ترکیه تنها 40 کیلومتر فاصله دارد. سوریه و ترکیه 800 کیلومتر مرز زمینی مشترک دارند.
بیش از این نمی توانیم
از دولت بشار اسد دفاع کنیم
همزمان با ادامه موج فرار و مهاجرت مردم سوریه به ترکیه، نخست وزیر این کشور "اردوغان" به بشار اسد هشدار داد که پرونده سرکوب مردم توسط دولت سوریه بزودی به سازمان ملل می رود و ترکیه دیگر نمی تواند بیش ازاین از دولت سوریه دفاع کند!
نخست وزیر ترکیه گفت که مرز های این کشور همچنان به روی مهاجرین سوری باز است اما پرسش اینست که این وضعیت تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟
شماره کسانی که از سوریه گریخته و خود را به ترکیه رسانده اند اکنون به بالای 5هزار تن رسیده که عمدتا از شهر جسر الشغور گریخته اند که از مرز ترکیه تنها 40 کیلومتر فاصله دارد. سوریه و ترکیه 800 کیلومتر مرز زمینی مشترک دارند.
تیری که کمانه کرد به طرف احمدی نژاد و مشائی
تیری که کمانه کرد به طرف احمدی نژاد و مشائی
سایت های تابناک، خبر آنلاین، بی باک نیوز، آتی نیوز، راهبرد نیوز، بوشهر نیوز و 598 که از جمله سایت های طرفدار بیت ولایت و مخالف کاخ ریاست جمهوری شده اند، روز گذشته این عکس را منتشر کردند. سایت دیگربان نوشت: سایت خبرآنلاین تنها سایتی است که در توضیح این عکس نوشته «عکس قدیمی از یاران احمدینژاد در حال عیادت از مدحی.» این تصویر در شرایطی منتشر میشود که خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران برخلاف ادعای وزارت اطلاعات از محمدرضا مدحی با عنوان «ضد انقلاب» یاد کردهاند. روزنامه کیهان نیز در شماره روز پنجشنبه خود از مدحی با عنوان «ضد انقلاب» دستگیر شده یاد کرده بود. به نظر میرسد تلاش میکنند محمدرضا مدحی را یکی از نزدیکان احمدینژاد معرفی کنند که در دو سال گذشته علیه جمهوری اسلامی فعالیتهایی در خارج از کشور داشته است.
سایت های تابناک، خبر آنلاین، بی باک نیوز، آتی نیوز، راهبرد نیوز، بوشهر نیوز و 598 که از جمله سایت های طرفدار بیت ولایت و مخالف کاخ ریاست جمهوری شده اند، روز گذشته این عکس را منتشر کردند. سایت دیگربان نوشت: سایت خبرآنلاین تنها سایتی است که در توضیح این عکس نوشته «عکس قدیمی از یاران احمدینژاد در حال عیادت از مدحی.» این تصویر در شرایطی منتشر میشود که خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران برخلاف ادعای وزارت اطلاعات از محمدرضا مدحی با عنوان «ضد انقلاب» یاد کردهاند. روزنامه کیهان نیز در شماره روز پنجشنبه خود از مدحی با عنوان «ضد انقلاب» دستگیر شده یاد کرده بود. به نظر میرسد تلاش میکنند محمدرضا مدحی را یکی از نزدیکان احمدینژاد معرفی کنند که در دو سال گذشته علیه جمهوری اسلامی فعالیتهایی در خارج از کشور داشته است.
دوستی خاله خرسه مصلحی با خامنه ای
دوستی خاله خرسه مصلحی با خامنه ای
احمدی نژاد را خود "آقا"
به ریاست جمهوری رساند!
حیدر مصلحی وزیر اطلاعات، پس از فتوحات ناشی از نمایش تلویزیونی سردار "مدحی" در یکی از مساجد شهر ری سخنرانی کرد. مصلحی در این سخنرانی گفت: اوج نفوذ انگلیسی ها در کشورمان در دوم خرداد بود!
(ظاهرا آقای مصلحی فراموش کرده و یا آن زمان در باغ نبود که این محمد جواد لاریجانی بود که رفت لندن به دیدار "نیک بران" انگلیسی تا با تخریب و ترساندن انگلستان از برنامه ای اقتصادی خاتمی و تعریف و تمجید از ناطق نوری نظر آنها را نسبت به نامزد مورد حمایت رهبری جلب کند. ناطق نوری در آن زمان مورد حمایت خامنه ای و روحانیت مبارز و شیخ محمد یزدی و موتلفه اسلامی بود. وقتی گفته می شود مصلحی کم عقل است، باید تعجب کرد؟)
مصلحی در ادامه همین سخنرانی و به رسم دوستی خاله خرسه سنگی سنگین را بلند کرده و برای کشتن مگسی که بر پیشانی رهبر نشسته (احمدی نژاد) آن را بر سر علی خامنه ای کوبید. بخوانید:
« با تدبير مقام معظم رهبری دولت نهم شکل گرفت و بنده اطلاع دارم که خيلیها گفتند اين تدبير ما بود اما من تاکيد میکنم که اين تدبير و مديريت ولی فقيه بود که دولت نهم شکل گرفت.»
یعنی این نعش که از ابتدا روی دست ملت بود و حالا مقام معظم فرزانه ولایت هم ناچار شده زیر تابوت آن را بگیرد، از همان ابتدا توسط خود ایشان غسل و کفن شده بود.
احمدی نژاد را خود "آقا"
به ریاست جمهوری رساند!
حیدر مصلحی وزیر اطلاعات، پس از فتوحات ناشی از نمایش تلویزیونی سردار "مدحی" در یکی از مساجد شهر ری سخنرانی کرد. مصلحی در این سخنرانی گفت: اوج نفوذ انگلیسی ها در کشورمان در دوم خرداد بود!
(ظاهرا آقای مصلحی فراموش کرده و یا آن زمان در باغ نبود که این محمد جواد لاریجانی بود که رفت لندن به دیدار "نیک بران" انگلیسی تا با تخریب و ترساندن انگلستان از برنامه ای اقتصادی خاتمی و تعریف و تمجید از ناطق نوری نظر آنها را نسبت به نامزد مورد حمایت رهبری جلب کند. ناطق نوری در آن زمان مورد حمایت خامنه ای و روحانیت مبارز و شیخ محمد یزدی و موتلفه اسلامی بود. وقتی گفته می شود مصلحی کم عقل است، باید تعجب کرد؟)
مصلحی در ادامه همین سخنرانی و به رسم دوستی خاله خرسه سنگی سنگین را بلند کرده و برای کشتن مگسی که بر پیشانی رهبر نشسته (احمدی نژاد) آن را بر سر علی خامنه ای کوبید. بخوانید:
« با تدبير مقام معظم رهبری دولت نهم شکل گرفت و بنده اطلاع دارم که خيلیها گفتند اين تدبير ما بود اما من تاکيد میکنم که اين تدبير و مديريت ولی فقيه بود که دولت نهم شکل گرفت.»
یعنی این نعش که از ابتدا روی دست ملت بود و حالا مقام معظم فرزانه ولایت هم ناچار شده زیر تابوت آن را بگیرد، از همان ابتدا توسط خود ایشان غسل و کفن شده بود.
بخش دوم بحث روی فیس بوک شهبازی
بخش دوم بحث روی فیس بوک شهبازی
"جریان انحرافی"
اختراعی برای گمراهی ملی
این بخش دوم بحث 80 صفحه ای روی فیس بوک آقای عبداله شهبازی است که ما با دقت کامل سعی کرده ایم سئوال و جواب های حاشیه ای را از آن حذف کرده و نکات اصلی و به هم مربوط آن را استخراج کنیم.
«به نظر من دو دلیل میتوانیم برای گسترش مباحث رازگونه (منظور جنگیری و سحر و...) در این دوران بیاوریم. یکی این که در فلسفههای مختلف، خصوصاً فلسفه کانت، رسیدن به ماوراءالطبیعه از لحاظ عقلانی انکار شده و چون انسان به این مسائل علاقه دارد، همانطور که کانت و دیگران گفتهاند، لاجرم به راه باطلش میل پیدا میکند. یکی هم به دلیل علوم جدید است. ناتوانی پزشکی در درمان بیماریهایی چون سرطان بسیاری افراد را به سوی ساحران سوق میدهد. در مورد فیزیک فقط این را میگویم که اگر مبانی نظری نسبیت و فیزیک کوانتم را بخوانید قبول میکنید که انسان را به سوی امور ماوراء هل میدهد.
یک سئوال داشتم که به مباحث مشاییه هم مربوط میشود. آیا علاقه بی حد و حصر اروپاییها به هند علاوه بر منافع مادی میتواند مربوط به همین امور غیبی و رازگونه هم باشد؟
یک سئوال فنی هم داشتم: به نظرتان احضار روح همان جن گیری نمیتواند باشد؟ روشهایش کمابیش مشابه است در ضمن روح مادی نیست که مدیومها نقل میکنند چیزی را میبینند.
حمیدرضا علاقه بند: ما در ایران با یک ارگنه کن یا گلادیوی ایرانی، یا به تعبیر دیگر با "سوپر ناتو"، سر و کار داریم که از پیش از انقلاب ریشه گرفته و پس از انقلاب به حیات خود تداوم داده. این سخنان آقای شهبازی دقیقاً ما را به یاد کاهنان اعظم فرعون میاندازد که توانستند خود را پیرو حضرت موسی (ع) جا بزنند و بدون این که دچار عذاب الهی شوند از رود نیل رد شوند و بعد از ورود به ساحل سلامت در میان خیل پیروان آن حضرت نفوذ کنند و آنها را، با این که یکی از بزرگترین سوب نمیکند.
شهبازی- اکنون ما با یک شبکه گسترده سیاسی- اقتصادی- فرهنگی- اطلاعاتی مواجهیم. بخشی از این شبکه همان ارگنه کن ایرانی است. بخشی دلالان و مفسدین و سودجویان هستند. کسانی که به دلیل وابستگی به قدرت سیاسی در ایران دلالی این و آن کمپانی را گرفتهاند و به سادگی سالیانه میلیاردها تومان به جیب میزنند. این شبکهای است که در پس وقایع و تحولات ایران قرار دارد."فساد" و "نفوذ" چنان در هم تنیده شده که تفکیک ناپذیر است.
با به به و چه چه گفتن نیز نمیتوان واقعیات تلخ را لاپوشانی کرد. امام خمینی نهالی را غرس کرد که میتوانست به درختی بارور و تناور بدل شود ولی متأسفانه به علت غفلت و کم دانشی و نفسانیات ما علفهای هرز آن را فراگرفته و در آستانه نابود کردنش هستند.
از منظر من، مشایی از احمدی نژاد تفکیک ناپذیر است و منشاء این پدیده شوم به تحولاتی برمیگردد که سالها پیش در حوزههای اقتصاد و سیاست و فرهنگ آغاز شد و با قدرت پیش رفت و کسانی مانند من که دیدند و هشدار دادند منزوی و خانه نشین شدند.
امروزه احمدی نژاد و مشایی آماج حملات قرار گرفتهاند به حق. ولی به یاد داشته باشیم که این گونه کسان کم نیستند. اگر به بنیادهای اندیشه و سیاست و اقتصاد و فرهنگ خود نپردازیم، و چارهای اساسی برای مهار پدیده «نفوذ- فساد» نکنیم، صدها مانند ایشان به تخریب خود ادامه خواهند داد و بارها و بارها برکشیده خواهند شد. اگر چاره نکنیم، این جدال بیپایان خواهد بود و حتی اگر از مهلکه کنونی جان به در بریم، رمقی برای آینده مان نخواهد ماند.
پوریا گمنام: چرا به کسانی که احمدی نژاد را سر کار آوردند نمیپردازید؟ کسانی که انوسی هستند و پس از اتمام مأموریت احمدی نژاد بیشترین تلاش را برای حذفش به کار میبرند. اصلیترین حامیان احمدی نژاد. [ایشان میگوید:] من نود در صد اعتقاد دارم فلانی سحر شده. آیا یک عالم دینی به همین راحتی باید تبلیغ سحر و جادو کند تا پرونده منحرف شود یا برنامهای دیگر مطرح است و اینها سرپوش است؟
شهبازی: آقا پوریا. منظور شما آقای مصباح است. این فرقه مصباحیه و داستانها را قبول ندارم وگرنه به تلویح هم اگر بود مینوشتم. مصباح انوسی هم نیست. اگر بود به شکلی اشاره میکردم. در مؤسسه آقای مصباح هم مسئله پیچیده است. همه جور آدمی آنجا بوده و هست. خوب و بد دارد. متفکر و بیسواد دارد. جاهل و عامی دارد و سلیقههای سیاسی نیز کاملاً یکسان نیست.
پوریا گمنام: استاد، متأسفانه تفکر ایشان به شدت ترویج میشود. خوارج هم مشکلشان خشک مغزی بود. بله، حق با شماست که تفکرها متفاوت است اما چرا باید از 42 سهمیه بورس ایران در کانادا هر سال 28 تای آن به مؤسسه ایشان تعلق داشته باشد؟ چرا ایشان در دوران اصلاحات هر هفته چهارشنبهها به انگلیس میرفتند؟ مگر اهمیت مسلمانان انگلیس چقدر است؟ چرا ایشان در ونزوئلا و آمریکای جنوبی سرمایه گذاری میکنند؟ به نظر من، تمامی تفکرات جریاناتی مانند مصباح و خشک اندیشان دیگر در هماهنگی کامل با سیاستهای انگلیس است حتی مسائل اخیر.
شهبازی: متأسفانه در فضای سیاسی ایران میتوان به سادگی برای مقاصد سیاسی تهمت زد. هر هفته به انگلیس رفتن کار سختی است حتی اگر با هواپیمای شخصی باشد. پوریای عزیز. دو مطلب است. کوتاه میگویم: یکی مسئله نفوذی بودن آقای مصباح که حرف مهملی است. ایشان قبل از انقلاب مدرس مدرسه حقانی بود و از مدرسینی که طلاب تندرویی مثل فلاحیان و حسینیان با وی مخالف بودند. یکی تدریس فلسفه غرب در حوزه که مختص مؤسسه آقای مصباح نیست و در خیلی مراکز حوزه قم تدریس میشود و کار خوبی است. اگر ما سیاستمداری داشتیم که مثل اردوغان ریشه شبکه مخفی پیمان ناتو (ارگنه کن) را خشک میکرد امروز شاهد این وقایع نبودیم. ترکها نان پختگی و درایت خود را میخورند و ایرانیها نان عقبماندگی فرهنگی خود در یک قرن اخیر را.
امین کا...: متأسفانه بایدگفت سیستم به شدت تمرکزش رو ازدست داده، قابلیت تحلیل نداره و فقط میخواد هر مسئلهای رو به سرعت آروم کنه و به هیچ کس و گروهی هم اعتماد نداره غافل از این که محرمترین افراد به حکومت همین مردم هستن. فقط کافی یه بامردمش صادق باشه. همین. و این که در این بین افراد نفوذی و خشک مغز و خائن و فرصتطلب، که تا عمق سیستمهای حکومت راه پیداکردن، نهایت استفاده رو دارن از این آشفته بازار میکنن.
بهروز ک...: اصلاً در این جریانات اخیر مردم طرف هیچ کدام نیستند. نه سینه چاک اعضای بیت رهبریاند و نه طرفدار باند مشایی. تازه اسمشو گذاشتند جریان انحرافی. خوب مردم هم که از اول همینو میگفتند. آقایان تازه فهمیدند انحراف است؟
اسلام ر...: این رفتارهای وحشیانه تبدیل به روش و تز حاكمان مستبد شده تا ضمن سركوب و جنایت شانه از مسئولیتها خالی کنند. ابتدا سناریوی بی خبری، بعد تكذیب و در نهایت هم اگر اگر زمانی بخواهند قصوری را متوجه كسی كنند آن را به گردن نیروهای زیردستی انداخته و با عناوینی چون "خودسر " و "مشكوك" قضیه فیصله یافته و تمام میشود.
کورش علیانی: آقای اسلام ر... ایران، با هر رژیمی، به دلیل بافت جمعیتیش، موقعیت ژئوپلیتیکش، ساختارهای فرهنگی و اجتماعیش، دشمن بالقوه و خطر بزرگ برای یک موجودیت دیگر در منطقه خاورمیانه است. موجودیتی که بهترین سرویس اطلاعاتی و بهترین شیوههای نفوذ را در جهان دارد. نابسامانی و هر چیز ناخوشآیند در کشور، چیز توجیهپذیری نیست، اما برای نصف قیصریه، نیمه دیگر قیصریه را نباید آتش زد. دشمنی که برنامه میریزد و منتظر فرصت است، باید ابله باشد الان را که بهترین موقعیت است مفت از دست بدهد. از سویی بوشهر سر موعد و با دقت سوختگذاری شده، از سویی درگیریها و اختلافهای داخلی در اوج است. در چنین وضعی اولین خطا این است که گمان کنید تیم نفوذ در پی به دست آوردن قدرت هستند. تیم نفوذ تنها یک مأموریت دارند، تخریب کامل و نهایی.
شهبازی: موافقم که اوضاع از بعضی نظرها شبیه به قبل از اعلام ظهور علیمحمد باب است.
در زمان ظهور باب شیادی چون حاج میرزا آقاسی صدراعظم بود که گسترش بابیگری را سبب شد. اگر حمایتهای این گونه دولتمردان از باب نبود یقین دارم دعوی وی در نطفه خاموش می شد و نامی از او نمیماند.
نوستالژی عادت مردم ماست و همه مردمها. زمان فتحعلی شاه، زمان محمد شاه، زمان ناصرالدین شاه، زمان رضا شاه مردم به ستوه آمده بودند از وضع موجود. ولی پس از آنها نوستالژی دوره قبل آزارشان میداد. دوران فتحعلی شاه شد عهد طلایی "خاقان مغفور". دوران ناصرالدین شاه شد "عهد شاه شهید". دوران رضا شاه هم میبینیم که امروزه بعضیها حسرتش را میخورند و فکر میکنند خیلی عالی بود. علت این روانشناسی همان فقر فرهنگ سیاسی ماست. امروزه از وضع موجود ناراضی هستیم. بله. بنده نیز هستم.
دلیلی ندارد که بنده حداقل تجربه بیش از چهل سال زندگی فعال سیاسی خود و مطالعاتم در حوزههای تاریخ و سیاست را در اختیار دوستانم قرار ندهم.
بنده اهل عز و جز کردن نیستم وگرنه تصور میکنم بسیار بیش از دوستان حق دارم ناراضی باشم از وضع موجود.
یقین دارم چاله بزرگی برای ایران و ایرانیان کندهاند که اگر هشیار نباشم راه مفری از آن نخواهیم داشت. به هر حال آرزو میکنم همه این مسائل توهّم باشد و به خیر بگذرد. گرچه، تکرار میکنم، مسائل مهم جهانی و منطقهای نشان میدهد مسئله جدی است.
اسلام ر...: [...] به نظر من در نهایت این احمدی نژاد و دار و دستهاش هستند كه حذف میشوند. اما هزینه زیادی هم به سیستم تحمیل میكنند همان طور كه به كشور و مردم هم هزینه وارد كردند.
آرش کورش: قصد دارند دولت رو از طریق مجلس رد صلاحیت کنند چون نمی تونن افشاگری کنن که احمدی نژاد عامل آمریکا و اسرائیل هستش. و آمریکا و اسرائیل هم کاملاً از وقایع داخل نظام اگاه هستن. اسرائیل و آمریکا سالهاست رو احمدی نژاد سرمایه گذاری کردن. اگر دولت احمدی نژاد رد صلاحیت بشه دیگه اسرائیل و آمریکا بهانه جنگ با ایران رو ندارند.
کورش علیانی: نیازی ندارند. دقت کنید. کارشون رو بدون جنگ و حمله و بدنامی اگه بتونن انجام بدن نیازی به جنگ ندارند. عدد، رقم، بودجههای لازم، اینها مبنای تصمیم هستند نه این که کدوم طرح هیجانانگیزتر و هالیوودیتره. اون سرمایه گذاریها هم روی یک فرد نبوده، روی یک کار بوده و خوب هم جواب داده. آشوب کنونی میتونه نتیجهاش باشه. وضع اقتصاد، و بسیاری چیزهای دیگه.
اسلام ر...: اوباما اعلان كرده كه با همكاری انگلیس برنامه مشتركی برای سوریه و ایران در سر دارد.
آرش کورش: همونطور که میدونید احمدی نژاد چند سال با شعارهای به ظاهر ضد صهیونیستی بزرگترین خدمت رو به اسرائیل جنایتکار کرد. هم اسرائیل رو مظلوم نشون داد و هم حمایت جامعه جهانی رو علیه ایران و به پشتیبانی از اسرائیل فراهم کرد.
جوان ایرانی: ولی به نظر من دیگه دیر شده و حکومت در موقعیت آچمزه. ماندن یا رفتن باند احمدی نژاد و مشایی در هر دو صورت یک نتیجه نهایی خواهد داشت: تضعیف حکومت ایران، هرج و مرج، و خدای ناکرده تهدید تمامیت ارضی ایران.
آرش کورش: بهانههای اصلی اسرائیل برای حمله به ایران دو موضوع هست: 1- برنامه اتمی ایران، 2- وجود محمود احمدینژاد. تصور بنده این است که احمدی نژاد در این مدت کوتاه، یعنی تا قبل از رد صلاحیت شدن در مجلس، قصد داره جنگ داخلی ایجاد کنه. وقتی هم که جنگ داخلی ایجاد شد، اسرائیل به ایران به بهانه دستیابی به بمب اتمی حمله خواهد کرد و آمریکا رو در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد داد.
آرش کورش: جمهوری اسلامی در بدترین وضعیت از لحاظ پایگاه اجتماعی قرار داره که بهترین موقعیت برای اسرائیل و آمریکا است. فکر میکنید چرا آمریکا و اسرائیل نمیخواستند موسوی به قدرت برسه؟ چون اگه موسوی به قدرت میرسید حمایت مردم از حاکمیت به بالاترین حد خودش میرسید.
دقت کنید احمدی نژاد مخصوصاً سیاستهای اقتصادی رو اجرا کرد که الان شاهد ورشکستگی کارخانهها و تولیدیها و کشاورزی و بیکاری و تورم بیسابقه در کشور هستیم که نارضایتی رو از وضع اقتصادی به بالاترین حد خودش رسونده.
شهبازی: ساعت 10:30 صبح پنج شنبه 12 خرداد 1390/ 2 ژوئن 2011. دوستان. با عرض معذرت. من دیشب به علت سر درد شدید خوابیدم و به فیسبوک مراجعه نکردم. از این که مدتی در خدمتتان نبودم پوزش میخواهم. تلاش میکنم این بحث را همچنان ادامه دهیم.»
"جریان انحرافی"
اختراعی برای گمراهی ملی
این بخش دوم بحث 80 صفحه ای روی فیس بوک آقای عبداله شهبازی است که ما با دقت کامل سعی کرده ایم سئوال و جواب های حاشیه ای را از آن حذف کرده و نکات اصلی و به هم مربوط آن را استخراج کنیم.
«به نظر من دو دلیل میتوانیم برای گسترش مباحث رازگونه (منظور جنگیری و سحر و...) در این دوران بیاوریم. یکی این که در فلسفههای مختلف، خصوصاً فلسفه کانت، رسیدن به ماوراءالطبیعه از لحاظ عقلانی انکار شده و چون انسان به این مسائل علاقه دارد، همانطور که کانت و دیگران گفتهاند، لاجرم به راه باطلش میل پیدا میکند. یکی هم به دلیل علوم جدید است. ناتوانی پزشکی در درمان بیماریهایی چون سرطان بسیاری افراد را به سوی ساحران سوق میدهد. در مورد فیزیک فقط این را میگویم که اگر مبانی نظری نسبیت و فیزیک کوانتم را بخوانید قبول میکنید که انسان را به سوی امور ماوراء هل میدهد.
یک سئوال داشتم که به مباحث مشاییه هم مربوط میشود. آیا علاقه بی حد و حصر اروپاییها به هند علاوه بر منافع مادی میتواند مربوط به همین امور غیبی و رازگونه هم باشد؟
یک سئوال فنی هم داشتم: به نظرتان احضار روح همان جن گیری نمیتواند باشد؟ روشهایش کمابیش مشابه است در ضمن روح مادی نیست که مدیومها نقل میکنند چیزی را میبینند.
حمیدرضا علاقه بند: ما در ایران با یک ارگنه کن یا گلادیوی ایرانی، یا به تعبیر دیگر با "سوپر ناتو"، سر و کار داریم که از پیش از انقلاب ریشه گرفته و پس از انقلاب به حیات خود تداوم داده. این سخنان آقای شهبازی دقیقاً ما را به یاد کاهنان اعظم فرعون میاندازد که توانستند خود را پیرو حضرت موسی (ع) جا بزنند و بدون این که دچار عذاب الهی شوند از رود نیل رد شوند و بعد از ورود به ساحل سلامت در میان خیل پیروان آن حضرت نفوذ کنند و آنها را، با این که یکی از بزرگترین سوب نمیکند.
شهبازی- اکنون ما با یک شبکه گسترده سیاسی- اقتصادی- فرهنگی- اطلاعاتی مواجهیم. بخشی از این شبکه همان ارگنه کن ایرانی است. بخشی دلالان و مفسدین و سودجویان هستند. کسانی که به دلیل وابستگی به قدرت سیاسی در ایران دلالی این و آن کمپانی را گرفتهاند و به سادگی سالیانه میلیاردها تومان به جیب میزنند. این شبکهای است که در پس وقایع و تحولات ایران قرار دارد."فساد" و "نفوذ" چنان در هم تنیده شده که تفکیک ناپذیر است.
با به به و چه چه گفتن نیز نمیتوان واقعیات تلخ را لاپوشانی کرد. امام خمینی نهالی را غرس کرد که میتوانست به درختی بارور و تناور بدل شود ولی متأسفانه به علت غفلت و کم دانشی و نفسانیات ما علفهای هرز آن را فراگرفته و در آستانه نابود کردنش هستند.
از منظر من، مشایی از احمدی نژاد تفکیک ناپذیر است و منشاء این پدیده شوم به تحولاتی برمیگردد که سالها پیش در حوزههای اقتصاد و سیاست و فرهنگ آغاز شد و با قدرت پیش رفت و کسانی مانند من که دیدند و هشدار دادند منزوی و خانه نشین شدند.
امروزه احمدی نژاد و مشایی آماج حملات قرار گرفتهاند به حق. ولی به یاد داشته باشیم که این گونه کسان کم نیستند. اگر به بنیادهای اندیشه و سیاست و اقتصاد و فرهنگ خود نپردازیم، و چارهای اساسی برای مهار پدیده «نفوذ- فساد» نکنیم، صدها مانند ایشان به تخریب خود ادامه خواهند داد و بارها و بارها برکشیده خواهند شد. اگر چاره نکنیم، این جدال بیپایان خواهد بود و حتی اگر از مهلکه کنونی جان به در بریم، رمقی برای آینده مان نخواهد ماند.
پوریا گمنام: چرا به کسانی که احمدی نژاد را سر کار آوردند نمیپردازید؟ کسانی که انوسی هستند و پس از اتمام مأموریت احمدی نژاد بیشترین تلاش را برای حذفش به کار میبرند. اصلیترین حامیان احمدی نژاد. [ایشان میگوید:] من نود در صد اعتقاد دارم فلانی سحر شده. آیا یک عالم دینی به همین راحتی باید تبلیغ سحر و جادو کند تا پرونده منحرف شود یا برنامهای دیگر مطرح است و اینها سرپوش است؟
شهبازی: آقا پوریا. منظور شما آقای مصباح است. این فرقه مصباحیه و داستانها را قبول ندارم وگرنه به تلویح هم اگر بود مینوشتم. مصباح انوسی هم نیست. اگر بود به شکلی اشاره میکردم. در مؤسسه آقای مصباح هم مسئله پیچیده است. همه جور آدمی آنجا بوده و هست. خوب و بد دارد. متفکر و بیسواد دارد. جاهل و عامی دارد و سلیقههای سیاسی نیز کاملاً یکسان نیست.
پوریا گمنام: استاد، متأسفانه تفکر ایشان به شدت ترویج میشود. خوارج هم مشکلشان خشک مغزی بود. بله، حق با شماست که تفکرها متفاوت است اما چرا باید از 42 سهمیه بورس ایران در کانادا هر سال 28 تای آن به مؤسسه ایشان تعلق داشته باشد؟ چرا ایشان در دوران اصلاحات هر هفته چهارشنبهها به انگلیس میرفتند؟ مگر اهمیت مسلمانان انگلیس چقدر است؟ چرا ایشان در ونزوئلا و آمریکای جنوبی سرمایه گذاری میکنند؟ به نظر من، تمامی تفکرات جریاناتی مانند مصباح و خشک اندیشان دیگر در هماهنگی کامل با سیاستهای انگلیس است حتی مسائل اخیر.
شهبازی: متأسفانه در فضای سیاسی ایران میتوان به سادگی برای مقاصد سیاسی تهمت زد. هر هفته به انگلیس رفتن کار سختی است حتی اگر با هواپیمای شخصی باشد. پوریای عزیز. دو مطلب است. کوتاه میگویم: یکی مسئله نفوذی بودن آقای مصباح که حرف مهملی است. ایشان قبل از انقلاب مدرس مدرسه حقانی بود و از مدرسینی که طلاب تندرویی مثل فلاحیان و حسینیان با وی مخالف بودند. یکی تدریس فلسفه غرب در حوزه که مختص مؤسسه آقای مصباح نیست و در خیلی مراکز حوزه قم تدریس میشود و کار خوبی است. اگر ما سیاستمداری داشتیم که مثل اردوغان ریشه شبکه مخفی پیمان ناتو (ارگنه کن) را خشک میکرد امروز شاهد این وقایع نبودیم. ترکها نان پختگی و درایت خود را میخورند و ایرانیها نان عقبماندگی فرهنگی خود در یک قرن اخیر را.
امین کا...: متأسفانه بایدگفت سیستم به شدت تمرکزش رو ازدست داده، قابلیت تحلیل نداره و فقط میخواد هر مسئلهای رو به سرعت آروم کنه و به هیچ کس و گروهی هم اعتماد نداره غافل از این که محرمترین افراد به حکومت همین مردم هستن. فقط کافی یه بامردمش صادق باشه. همین. و این که در این بین افراد نفوذی و خشک مغز و خائن و فرصتطلب، که تا عمق سیستمهای حکومت راه پیداکردن، نهایت استفاده رو دارن از این آشفته بازار میکنن.
بهروز ک...: اصلاً در این جریانات اخیر مردم طرف هیچ کدام نیستند. نه سینه چاک اعضای بیت رهبریاند و نه طرفدار باند مشایی. تازه اسمشو گذاشتند جریان انحرافی. خوب مردم هم که از اول همینو میگفتند. آقایان تازه فهمیدند انحراف است؟
اسلام ر...: این رفتارهای وحشیانه تبدیل به روش و تز حاكمان مستبد شده تا ضمن سركوب و جنایت شانه از مسئولیتها خالی کنند. ابتدا سناریوی بی خبری، بعد تكذیب و در نهایت هم اگر اگر زمانی بخواهند قصوری را متوجه كسی كنند آن را به گردن نیروهای زیردستی انداخته و با عناوینی چون "خودسر " و "مشكوك" قضیه فیصله یافته و تمام میشود.
کورش علیانی: آقای اسلام ر... ایران، با هر رژیمی، به دلیل بافت جمعیتیش، موقعیت ژئوپلیتیکش، ساختارهای فرهنگی و اجتماعیش، دشمن بالقوه و خطر بزرگ برای یک موجودیت دیگر در منطقه خاورمیانه است. موجودیتی که بهترین سرویس اطلاعاتی و بهترین شیوههای نفوذ را در جهان دارد. نابسامانی و هر چیز ناخوشآیند در کشور، چیز توجیهپذیری نیست، اما برای نصف قیصریه، نیمه دیگر قیصریه را نباید آتش زد. دشمنی که برنامه میریزد و منتظر فرصت است، باید ابله باشد الان را که بهترین موقعیت است مفت از دست بدهد. از سویی بوشهر سر موعد و با دقت سوختگذاری شده، از سویی درگیریها و اختلافهای داخلی در اوج است. در چنین وضعی اولین خطا این است که گمان کنید تیم نفوذ در پی به دست آوردن قدرت هستند. تیم نفوذ تنها یک مأموریت دارند، تخریب کامل و نهایی.
شهبازی: موافقم که اوضاع از بعضی نظرها شبیه به قبل از اعلام ظهور علیمحمد باب است.
در زمان ظهور باب شیادی چون حاج میرزا آقاسی صدراعظم بود که گسترش بابیگری را سبب شد. اگر حمایتهای این گونه دولتمردان از باب نبود یقین دارم دعوی وی در نطفه خاموش می شد و نامی از او نمیماند.
نوستالژی عادت مردم ماست و همه مردمها. زمان فتحعلی شاه، زمان محمد شاه، زمان ناصرالدین شاه، زمان رضا شاه مردم به ستوه آمده بودند از وضع موجود. ولی پس از آنها نوستالژی دوره قبل آزارشان میداد. دوران فتحعلی شاه شد عهد طلایی "خاقان مغفور". دوران ناصرالدین شاه شد "عهد شاه شهید". دوران رضا شاه هم میبینیم که امروزه بعضیها حسرتش را میخورند و فکر میکنند خیلی عالی بود. علت این روانشناسی همان فقر فرهنگ سیاسی ماست. امروزه از وضع موجود ناراضی هستیم. بله. بنده نیز هستم.
دلیلی ندارد که بنده حداقل تجربه بیش از چهل سال زندگی فعال سیاسی خود و مطالعاتم در حوزههای تاریخ و سیاست را در اختیار دوستانم قرار ندهم.
بنده اهل عز و جز کردن نیستم وگرنه تصور میکنم بسیار بیش از دوستان حق دارم ناراضی باشم از وضع موجود.
یقین دارم چاله بزرگی برای ایران و ایرانیان کندهاند که اگر هشیار نباشم راه مفری از آن نخواهیم داشت. به هر حال آرزو میکنم همه این مسائل توهّم باشد و به خیر بگذرد. گرچه، تکرار میکنم، مسائل مهم جهانی و منطقهای نشان میدهد مسئله جدی است.
اسلام ر...: [...] به نظر من در نهایت این احمدی نژاد و دار و دستهاش هستند كه حذف میشوند. اما هزینه زیادی هم به سیستم تحمیل میكنند همان طور كه به كشور و مردم هم هزینه وارد كردند.
آرش کورش: قصد دارند دولت رو از طریق مجلس رد صلاحیت کنند چون نمی تونن افشاگری کنن که احمدی نژاد عامل آمریکا و اسرائیل هستش. و آمریکا و اسرائیل هم کاملاً از وقایع داخل نظام اگاه هستن. اسرائیل و آمریکا سالهاست رو احمدی نژاد سرمایه گذاری کردن. اگر دولت احمدی نژاد رد صلاحیت بشه دیگه اسرائیل و آمریکا بهانه جنگ با ایران رو ندارند.
کورش علیانی: نیازی ندارند. دقت کنید. کارشون رو بدون جنگ و حمله و بدنامی اگه بتونن انجام بدن نیازی به جنگ ندارند. عدد، رقم، بودجههای لازم، اینها مبنای تصمیم هستند نه این که کدوم طرح هیجانانگیزتر و هالیوودیتره. اون سرمایه گذاریها هم روی یک فرد نبوده، روی یک کار بوده و خوب هم جواب داده. آشوب کنونی میتونه نتیجهاش باشه. وضع اقتصاد، و بسیاری چیزهای دیگه.
اسلام ر...: اوباما اعلان كرده كه با همكاری انگلیس برنامه مشتركی برای سوریه و ایران در سر دارد.
آرش کورش: همونطور که میدونید احمدی نژاد چند سال با شعارهای به ظاهر ضد صهیونیستی بزرگترین خدمت رو به اسرائیل جنایتکار کرد. هم اسرائیل رو مظلوم نشون داد و هم حمایت جامعه جهانی رو علیه ایران و به پشتیبانی از اسرائیل فراهم کرد.
جوان ایرانی: ولی به نظر من دیگه دیر شده و حکومت در موقعیت آچمزه. ماندن یا رفتن باند احمدی نژاد و مشایی در هر دو صورت یک نتیجه نهایی خواهد داشت: تضعیف حکومت ایران، هرج و مرج، و خدای ناکرده تهدید تمامیت ارضی ایران.
آرش کورش: بهانههای اصلی اسرائیل برای حمله به ایران دو موضوع هست: 1- برنامه اتمی ایران، 2- وجود محمود احمدینژاد. تصور بنده این است که احمدی نژاد در این مدت کوتاه، یعنی تا قبل از رد صلاحیت شدن در مجلس، قصد داره جنگ داخلی ایجاد کنه. وقتی هم که جنگ داخلی ایجاد شد، اسرائیل به ایران به بهانه دستیابی به بمب اتمی حمله خواهد کرد و آمریکا رو در مقابل عمل انجام شده قرار خواهد داد.
آرش کورش: جمهوری اسلامی در بدترین وضعیت از لحاظ پایگاه اجتماعی قرار داره که بهترین موقعیت برای اسرائیل و آمریکا است. فکر میکنید چرا آمریکا و اسرائیل نمیخواستند موسوی به قدرت برسه؟ چون اگه موسوی به قدرت میرسید حمایت مردم از حاکمیت به بالاترین حد خودش میرسید.
دقت کنید احمدی نژاد مخصوصاً سیاستهای اقتصادی رو اجرا کرد که الان شاهد ورشکستگی کارخانهها و تولیدیها و کشاورزی و بیکاری و تورم بیسابقه در کشور هستیم که نارضایتی رو از وضع اقتصادی به بالاترین حد خودش رسونده.
شهبازی: ساعت 10:30 صبح پنج شنبه 12 خرداد 1390/ 2 ژوئن 2011. دوستان. با عرض معذرت. من دیشب به علت سر درد شدید خوابیدم و به فیسبوک مراجعه نکردم. از این که مدتی در خدمتتان نبودم پوزش میخواهم. تلاش میکنم این بحث را همچنان ادامه دهیم.»
عباس نبوی، رئیس مؤسسه تمدن و توسعه اسلامی:
عباس نبوی، رئیس مؤسسه تمدن و توسعه اسلامی:
تحولات زیادی در سه ماه آینده روی خواهد داد
دیگربان : یک روحانی محافظهکار گفته که تیم احمدینژاد در سه ماه آینده با «هتک حیثیت» افراد٬ سکوت خود را میشکند و در شهرها و روستاها «شهر آشوبی» گسترده به راه خواهد انداخت.
عباس نبوی روز شنبه (۲۱ خرداد) به خبرگزاری فارس گفته که سکوت «جریان انحرافی» زیاد طول نخواهد کشید و «این جریان با هتک حیثیت افراد، سکوت خود را خواهد شکست.»
آقای نبوی افزوده که با توجه به فعالیت تیم احمدینژاد٬ «مردم و مسئولان اگر مدتی صبر کنند، {تا} مهر ماه بسیاری از موضوعات مشخص میشود.»
وی افزوده که تیم احمدینژاد «نمیتواند مدت زیادی سکوت کند و بالاخره آرامش خود را از دست میدهد؛ لذا این جریان مدت مؤثری ساکت نخواهد بود و در سه ماه آینده تحولات زیادی اتفاق میافتد.»
این روحانی حامی علی خامنهای ادامه داده است: «احتمال اینکه آنها یک شهر آشوبی گسترده در شهرهای مختلف برای بازی با افشاگریها و هتک حرمت و هتک حیثیت افراد انجام دهند، زیاد است.»
به گفته وی «مسئله حساس کنونی، شهر آشوبی عجیب و غریبی است که جریان انحرافی آغاز کرده و به راحتی نیز از آن دست نمیکشد.»
عباس نبوی همچنین اظهار داشت که تیم احمدینژاد به هیچ چیز اعتقاد ندارد و «مجموعهای از جوانان مذهبی را گرد خود آورده و از اعتقاد، باور و ایمان آنها به اسلام، تشیع و روحانیون چیزی باقی نگذاشته است.»
اظهارات این روحانی محافظهکار در شرایطی ایراد میشود که تنشها میان علی خامنهای و محمود احمدینژاد روز به روز گستردهتر میشود.
حامیان احمدینژاد در هفتههای اخیر در مقابل حملات گسترده هواداران خامنهای ترجیح دادهاند سکوت کنند؛ سکوتی که با خشم محافظهکاران منتقد دولت مواجه شده است.
تحولات زیادی در سه ماه آینده روی خواهد داد
دیگربان : یک روحانی محافظهکار گفته که تیم احمدینژاد در سه ماه آینده با «هتک حیثیت» افراد٬ سکوت خود را میشکند و در شهرها و روستاها «شهر آشوبی» گسترده به راه خواهد انداخت.
عباس نبوی روز شنبه (۲۱ خرداد) به خبرگزاری فارس گفته که سکوت «جریان انحرافی» زیاد طول نخواهد کشید و «این جریان با هتک حیثیت افراد، سکوت خود را خواهد شکست.»
آقای نبوی افزوده که با توجه به فعالیت تیم احمدینژاد٬ «مردم و مسئولان اگر مدتی صبر کنند، {تا} مهر ماه بسیاری از موضوعات مشخص میشود.»
وی افزوده که تیم احمدینژاد «نمیتواند مدت زیادی سکوت کند و بالاخره آرامش خود را از دست میدهد؛ لذا این جریان مدت مؤثری ساکت نخواهد بود و در سه ماه آینده تحولات زیادی اتفاق میافتد.»
این روحانی حامی علی خامنهای ادامه داده است: «احتمال اینکه آنها یک شهر آشوبی گسترده در شهرهای مختلف برای بازی با افشاگریها و هتک حرمت و هتک حیثیت افراد انجام دهند، زیاد است.»
به گفته وی «مسئله حساس کنونی، شهر آشوبی عجیب و غریبی است که جریان انحرافی آغاز کرده و به راحتی نیز از آن دست نمیکشد.»
عباس نبوی همچنین اظهار داشت که تیم احمدینژاد به هیچ چیز اعتقاد ندارد و «مجموعهای از جوانان مذهبی را گرد خود آورده و از اعتقاد، باور و ایمان آنها به اسلام، تشیع و روحانیون چیزی باقی نگذاشته است.»
اظهارات این روحانی محافظهکار در شرایطی ایراد میشود که تنشها میان علی خامنهای و محمود احمدینژاد روز به روز گستردهتر میشود.
حامیان احمدینژاد در هفتههای اخیر در مقابل حملات گسترده هواداران خامنهای ترجیح دادهاند سکوت کنند؛ سکوتی که با خشم محافظهکاران منتقد دولت مواجه شده است.
اعتراضات شبانه در تهران با شعار «خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه»
اعتراضات شبانه در تهران با شعار «خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه»
بنابه گزارشات رسیده به"فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"مردم در نقاط مختلف تهران بر روی بام ها ، بالکنها ،حیاط منازل و در مواردی در خیابانها اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعار مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه نمودند.
از حوالی ساعت 22:00 مردم در مناطق مختلف تهران بر روی پشت بام ها ،بالکنها و در مواردی در خیابانها اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعارهایی مانند؛ مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه نمودند. اعتراضات شبانه در نقاط مختلف تهران از جمله نقاط مرکزی تهران،سعادت آباد،فرح زاد ،فلکۀ اول تهران پارس و حکیمیه را می توان نام برد.
مردم تهران در فلکۀ اول تهران پارس و حکیمیه به خیابانها آمدند و با تشکیل دسته های مختلف اقدام به سر دادن شعارهایی مانند خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه و مرگ بر دیکتاتور نمودند.شدت شعارها در این منطقه نسبت به نقاط دیگر تهران بیشتر بود.
نیروهای سرکوبگر موتور سوار در خیابانهای تهران گشت می زدند و سعی در ایجاد رعب و وحشت داشتند ولی در هر نقطه ای که نیروهای سرکوبگر حاضر می شدند شدت شعارها بالا می گرفت. در فرح زاد نیروهای موتوری در نقاط مختلف آن حضور داشتند.
گزارشهایی از اعتراضات شبانه در شهرهای مختلف ایران حاکی از آن است که مردم اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعارهای ضد دولتی نمودند. گزارشهای تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد
بنابه گزارشات رسیده به"فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"مردم در نقاط مختلف تهران بر روی بام ها ، بالکنها ،حیاط منازل و در مواردی در خیابانها اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعار مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه نمودند.
از حوالی ساعت 22:00 مردم در مناطق مختلف تهران بر روی پشت بام ها ،بالکنها و در مواردی در خیابانها اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعارهایی مانند؛ مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه نمودند. اعتراضات شبانه در نقاط مختلف تهران از جمله نقاط مرکزی تهران،سعادت آباد،فرح زاد ،فلکۀ اول تهران پارس و حکیمیه را می توان نام برد.
مردم تهران در فلکۀ اول تهران پارس و حکیمیه به خیابانها آمدند و با تشکیل دسته های مختلف اقدام به سر دادن شعارهایی مانند خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه و مرگ بر دیکتاتور نمودند.شدت شعارها در این منطقه نسبت به نقاط دیگر تهران بیشتر بود.
نیروهای سرکوبگر موتور سوار در خیابانهای تهران گشت می زدند و سعی در ایجاد رعب و وحشت داشتند ولی در هر نقطه ای که نیروهای سرکوبگر حاضر می شدند شدت شعارها بالا می گرفت. در فرح زاد نیروهای موتوری در نقاط مختلف آن حضور داشتند.
گزارشهایی از اعتراضات شبانه در شهرهای مختلف ایران حاکی از آن است که مردم اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعارهای ضد دولتی نمودند. گزارشهای تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد
کودتاچی های حاکم
کودتاچی های حاکم
رهبری جنبش سبز را
دو دستی تقدیم امریکا می کنند!
در آستانه سالگرد کودتای 22 خرداد، ستاد کودتا با به نمایش گذاشتن اعترافات فردی بنام "مدحی" در سیمای جمهوری اسلامی، یکبار دیگر سعی کرد جنبش سبز را به خارج از کشور وصل کرده و مردم معترض به کودتا را در این سالگرد خانه نشین کند. این نمایش در حقیقت همسوئی با امریکا و غرب و مخالفان وجود رهبری جنبش سبز در داخل کشور بود، زیرا دو سال است آنها سعی می کنند موسوی و کروبی را از رهبری این جنبش خلع کرده و عوامل خود را جانشین آنها کنند. و حکومت با به بند کشیدن رهبری جنبش سبز در داخل کشور و تائید این تلاش امریکا و غرب، در عمل همسو با آنها حرکت کرده و می کند. هم آنها از عمق نارضائی مردم با خبرند و هم اینها. بنابراین هر اقدامی که درجهت انتقال رهبری این جنبش به خارج از کشور باشد همسوئی با امریکاست و نه برعکس آن . گرفتاری و مانع جدی امریکا و اروپا و دولت های منطقه برای ورود مستقیم به بحران کنونی در ایران – همانگونه که در سوریه و لیبی و دیگر کشورهای منطقه شاهدیم- آنست که هر نوع دخالتی از جانب آنها، درعمل به سود موسوی و کروبی و طیف اصلاح طلبان حکومتی تمام می شود و آنها رهبری جنبش در داخل کشور و از سوی این طیف را نمی خواهند. این رهبری را در دهه اول جمهوری اسلامی آزموده اند و با آن دشمن اند! بخشی از بادی که زیر بغل دولت احمدی نژاد انداخته و امید به امثال رحیم مشائی و ادامه حاکمیت باند کودتائی 22 خرداد بسته اند همین است!
در نمایشی که هنرپیشه اول آن "مدحی" بود، جا به جا عکس های موسوی و کروبی را نیز در یک فیلم مونتاژ شده نشان دادند و گوینده ای که به سبک اعلام برنامه تئاترهای لاله زاری سعی می کرد به این فیلم هیجان ببخشد، جنبش سبز را وابسته به امریکا و انگلیس و اسرائیل معرفی کرد.
تاریخ مصرف این نمایش نیز تا یکی دو روز دیگر تمام می شود و باز حکومت می ماند و مردمی که دیگر اعتماد به هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی ندارند و تا تکلیف کودتای 22 خرداد روشن نشود بعید است در انتخاباتی شرکت کنند. این همان دردی است که دیروز احمد جنتی دبیر متقلب و کودتاچی شورای نگهبان در نماز جمعه تهران به آن اعتراف کرد و پیش از آن علی خامنه ای نیز در آخرین دیدار و سخنرانی اش به بهانه منع دولت برای دخالت در انتخابات مجلس، به نوع دیگری همین درد را بر زبان آورد. (اعتراف احمد جنتی را در خبر مستقل مربوط به نماز جمعه دیروز تهران در همین شماره پیک نت می خوانید)
چشم وگوش مردم ایران از این نمایش ها و اعترافات و بازی ها و فریبکاری های باصطلاح امنیتی پر است. امنیت وقتی است که مردم احساس امنیت کنند نه حکومت! و می دانیم که مردم از شر حکومت در امان نیستند و آنجا که نفوذ است و از سیر تا پیاز حکومت گزارش تهیه می شود و به خارج فرستاده می شود و یا نقشه استراتژیک امریکا را در ایران پیاده می کنند، خانه مردم و خیابان ها نیست. در لانه بیت رهبری و ارگان های حکومتی و نظامی و اتمی و اطلاعاتی است!
این نوع بازی ها از زمان وزارت ریشهری بر وزارت اطلاعات و سپس علی فلاحیان همزمان با رقابت بخش اطلاعات سپاه پاسداران ادامه داشته و همچنان نیز ادامه دارد. دیروز علی فلاحیان فرج سرکوهی را از بازداشتگاه مخفی به فروگاه مهر آباد برد و گفت که وی از ترکمنستان به ایران بازگردانده شده و سرکوهی مرعوب و مبهوت به همان سناریوئی که برایش نوشته بودند اعتراف فرودگاهی کرد و حالا در خارج از کشور به همه آن سناریو "تف" می کند و امروز حجت الاسلام کم عقلی بنام مصلحی با کمک حجت الاسلام جنایتکاری بنام "طائب" همان سناریو را به گونه ای دیگر و با هنرنمائی فرد دیگری بنام "مدحی" به نمایش می گذارد.
این نمایش آخری معنای دیگری جز این ندارد که حکومت از خرداد 1376 تاکنون در خواب خرگوشی است و هنوز نتوانسته چشم باز کرده و ببیند و بفهمد که درد مردم چیز دیگری است و با این نمایش ها و اعترافات، آن درد درمان نمی شود. همچنان که درد حکومت که همانا عدم مشروعیت مردمی آنست درمان نمی شود.
مردم می گویند "رای ما کو؟"
حکومت پس از دو سال جنایت در خیابان و زندان برایشان مدحی را به رقص در می آورند!
مردم می گویند حکومت زیر بار گرانی کمر ملت را خم کرد و دولتی که آقای خامنه ای بر کشور تحمیل کرد مردم را به خاک سیاه نشانده و بزرگترین خطر امنیتی را متوجه تمامیت ارضی مملکت کرده است.
حکومت می گوید امریکا می خواهد ما را بر بیاندازد! که این ادعا در عمل تبلیغ به سود امریکاست.
مردم می گویند چرا برنده انتخابات 22 خرداد و نخست وزیر 8 سال دوران جنگ را در خانه اش زندانی کرده اید؟ حکومت می گوید برای این که قرار بوده ما را بر بیاندازند و مدحی این براندازی را خنثی و یا افشاء کرد!
مردم می گویند چرا از نعلین تا پرده بکارت را از چین وارد می کنید؟
حکومت می گوید: چون می خواهیم عضو باشگاه اتمی شویم!
مردم می گویند: چرا دهها دولتمرد زمان خمینی را زندانی کرده اید و مشتی اوباش و جن گیر و رمال را حاکم کرده اید؟
رهبر می گوید: آنها ریزش انقلابی کرده بودند و اوباش، مداحان، روحانیون پابوس و دست به فتوای قتل و جنایت و جن گیرها و رمال ها رویش انقلابی کرده اند.
مردم می گویند: پول نفت و گاز کجاست؟
رهبر می گوید: اینها حرف های فرعی است و در اصلی و فرعی کردن ها باید به اصلی چسبید!
مردم می گویند: عاملین و آمرین این همه قتل و قتل زنجیره ای و جنایت و شکنجه و صدها کهریزک و بازداشتگاه مخفی چرا باید بر کشور حاکم باشند؟
حکومت می گوید: هرکس از این سئوالات بکند وابسته به امریکا و ضد انقلاب است!
این لیست که به بلندی و درازی مرز جدائی ملت و حکومت است را می توان ادامه داد و سرانجام نیز از رهبر فاجعه حاکم و تحمیل کننده دولت احمدی نژاد و انتقال رضاشاهی قدرت به سرداران پروار شده و حامی استبداد پرسید:
با دادگاه های کودتائی و نمایش تلویزیونی آن، با ادعای فتنه و با بازی های کودکانه ای نظیر "مدحی شو" دل را به امید فریب مردم صابون نزنید. پاسخ مردم را بدهید!
چرا راه دور می روید؟ همین فردا (22 خرداد) مردم را آزاد بگذارید و امنیت آنها را تامین کنید و خیابان انقلاب، از میدان امام حسین تا میدان آزادی را در اختیار آنها بگذارید و شرط آن را هم سکوت مطلق اعلام کنید تا ببینید سیل جمعیت چگونه به خیابان آزادی سرازیر خواهد شد. همین شرط را برای شهرهای کوچک و بزرگ ایران اعلام کنید تا حساب اعتبار و مشروعیت حکومت دستتان بیآید! و به ادعای علی خامنه ای جنبش اعتراضی را فقط در تهران خلاصه نکنید.
موسوی وکروبی را آزاد کنید تا 10 خط بیانیه داده و به مردم بگویند "بیآئید به خیابان" تا این حساب بیشتر دستتان بیآید!
رهبری جنبش سبز را
دو دستی تقدیم امریکا می کنند!
در آستانه سالگرد کودتای 22 خرداد، ستاد کودتا با به نمایش گذاشتن اعترافات فردی بنام "مدحی" در سیمای جمهوری اسلامی، یکبار دیگر سعی کرد جنبش سبز را به خارج از کشور وصل کرده و مردم معترض به کودتا را در این سالگرد خانه نشین کند. این نمایش در حقیقت همسوئی با امریکا و غرب و مخالفان وجود رهبری جنبش سبز در داخل کشور بود، زیرا دو سال است آنها سعی می کنند موسوی و کروبی را از رهبری این جنبش خلع کرده و عوامل خود را جانشین آنها کنند. و حکومت با به بند کشیدن رهبری جنبش سبز در داخل کشور و تائید این تلاش امریکا و غرب، در عمل همسو با آنها حرکت کرده و می کند. هم آنها از عمق نارضائی مردم با خبرند و هم اینها. بنابراین هر اقدامی که درجهت انتقال رهبری این جنبش به خارج از کشور باشد همسوئی با امریکاست و نه برعکس آن . گرفتاری و مانع جدی امریکا و اروپا و دولت های منطقه برای ورود مستقیم به بحران کنونی در ایران – همانگونه که در سوریه و لیبی و دیگر کشورهای منطقه شاهدیم- آنست که هر نوع دخالتی از جانب آنها، درعمل به سود موسوی و کروبی و طیف اصلاح طلبان حکومتی تمام می شود و آنها رهبری جنبش در داخل کشور و از سوی این طیف را نمی خواهند. این رهبری را در دهه اول جمهوری اسلامی آزموده اند و با آن دشمن اند! بخشی از بادی که زیر بغل دولت احمدی نژاد انداخته و امید به امثال رحیم مشائی و ادامه حاکمیت باند کودتائی 22 خرداد بسته اند همین است!
در نمایشی که هنرپیشه اول آن "مدحی" بود، جا به جا عکس های موسوی و کروبی را نیز در یک فیلم مونتاژ شده نشان دادند و گوینده ای که به سبک اعلام برنامه تئاترهای لاله زاری سعی می کرد به این فیلم هیجان ببخشد، جنبش سبز را وابسته به امریکا و انگلیس و اسرائیل معرفی کرد.
تاریخ مصرف این نمایش نیز تا یکی دو روز دیگر تمام می شود و باز حکومت می ماند و مردمی که دیگر اعتماد به هیچ انتخاباتی در جمهوری اسلامی ندارند و تا تکلیف کودتای 22 خرداد روشن نشود بعید است در انتخاباتی شرکت کنند. این همان دردی است که دیروز احمد جنتی دبیر متقلب و کودتاچی شورای نگهبان در نماز جمعه تهران به آن اعتراف کرد و پیش از آن علی خامنه ای نیز در آخرین دیدار و سخنرانی اش به بهانه منع دولت برای دخالت در انتخابات مجلس، به نوع دیگری همین درد را بر زبان آورد. (اعتراف احمد جنتی را در خبر مستقل مربوط به نماز جمعه دیروز تهران در همین شماره پیک نت می خوانید)
چشم وگوش مردم ایران از این نمایش ها و اعترافات و بازی ها و فریبکاری های باصطلاح امنیتی پر است. امنیت وقتی است که مردم احساس امنیت کنند نه حکومت! و می دانیم که مردم از شر حکومت در امان نیستند و آنجا که نفوذ است و از سیر تا پیاز حکومت گزارش تهیه می شود و به خارج فرستاده می شود و یا نقشه استراتژیک امریکا را در ایران پیاده می کنند، خانه مردم و خیابان ها نیست. در لانه بیت رهبری و ارگان های حکومتی و نظامی و اتمی و اطلاعاتی است!
این نوع بازی ها از زمان وزارت ریشهری بر وزارت اطلاعات و سپس علی فلاحیان همزمان با رقابت بخش اطلاعات سپاه پاسداران ادامه داشته و همچنان نیز ادامه دارد. دیروز علی فلاحیان فرج سرکوهی را از بازداشتگاه مخفی به فروگاه مهر آباد برد و گفت که وی از ترکمنستان به ایران بازگردانده شده و سرکوهی مرعوب و مبهوت به همان سناریوئی که برایش نوشته بودند اعتراف فرودگاهی کرد و حالا در خارج از کشور به همه آن سناریو "تف" می کند و امروز حجت الاسلام کم عقلی بنام مصلحی با کمک حجت الاسلام جنایتکاری بنام "طائب" همان سناریو را به گونه ای دیگر و با هنرنمائی فرد دیگری بنام "مدحی" به نمایش می گذارد.
این نمایش آخری معنای دیگری جز این ندارد که حکومت از خرداد 1376 تاکنون در خواب خرگوشی است و هنوز نتوانسته چشم باز کرده و ببیند و بفهمد که درد مردم چیز دیگری است و با این نمایش ها و اعترافات، آن درد درمان نمی شود. همچنان که درد حکومت که همانا عدم مشروعیت مردمی آنست درمان نمی شود.
مردم می گویند "رای ما کو؟"
حکومت پس از دو سال جنایت در خیابان و زندان برایشان مدحی را به رقص در می آورند!
مردم می گویند حکومت زیر بار گرانی کمر ملت را خم کرد و دولتی که آقای خامنه ای بر کشور تحمیل کرد مردم را به خاک سیاه نشانده و بزرگترین خطر امنیتی را متوجه تمامیت ارضی مملکت کرده است.
حکومت می گوید امریکا می خواهد ما را بر بیاندازد! که این ادعا در عمل تبلیغ به سود امریکاست.
مردم می گویند چرا برنده انتخابات 22 خرداد و نخست وزیر 8 سال دوران جنگ را در خانه اش زندانی کرده اید؟ حکومت می گوید برای این که قرار بوده ما را بر بیاندازند و مدحی این براندازی را خنثی و یا افشاء کرد!
مردم می گویند چرا از نعلین تا پرده بکارت را از چین وارد می کنید؟
حکومت می گوید: چون می خواهیم عضو باشگاه اتمی شویم!
مردم می گویند: چرا دهها دولتمرد زمان خمینی را زندانی کرده اید و مشتی اوباش و جن گیر و رمال را حاکم کرده اید؟
رهبر می گوید: آنها ریزش انقلابی کرده بودند و اوباش، مداحان، روحانیون پابوس و دست به فتوای قتل و جنایت و جن گیرها و رمال ها رویش انقلابی کرده اند.
مردم می گویند: پول نفت و گاز کجاست؟
رهبر می گوید: اینها حرف های فرعی است و در اصلی و فرعی کردن ها باید به اصلی چسبید!
مردم می گویند: عاملین و آمرین این همه قتل و قتل زنجیره ای و جنایت و شکنجه و صدها کهریزک و بازداشتگاه مخفی چرا باید بر کشور حاکم باشند؟
حکومت می گوید: هرکس از این سئوالات بکند وابسته به امریکا و ضد انقلاب است!
این لیست که به بلندی و درازی مرز جدائی ملت و حکومت است را می توان ادامه داد و سرانجام نیز از رهبر فاجعه حاکم و تحمیل کننده دولت احمدی نژاد و انتقال رضاشاهی قدرت به سرداران پروار شده و حامی استبداد پرسید:
با دادگاه های کودتائی و نمایش تلویزیونی آن، با ادعای فتنه و با بازی های کودکانه ای نظیر "مدحی شو" دل را به امید فریب مردم صابون نزنید. پاسخ مردم را بدهید!
چرا راه دور می روید؟ همین فردا (22 خرداد) مردم را آزاد بگذارید و امنیت آنها را تامین کنید و خیابان انقلاب، از میدان امام حسین تا میدان آزادی را در اختیار آنها بگذارید و شرط آن را هم سکوت مطلق اعلام کنید تا ببینید سیل جمعیت چگونه به خیابان آزادی سرازیر خواهد شد. همین شرط را برای شهرهای کوچک و بزرگ ایران اعلام کنید تا حساب اعتبار و مشروعیت حکومت دستتان بیآید! و به ادعای علی خامنه ای جنبش اعتراضی را فقط در تهران خلاصه نکنید.
موسوی وکروبی را آزاد کنید تا 10 خط بیانیه داده و به مردم بگویند "بیآئید به خیابان" تا این حساب بیشتر دستتان بیآید!
اعتراضات شبانه در تهران با شعار «خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه»
اعتراضات شبانه در تهران با شعار «خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه»
بنابه گزارشات رسیده به"فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"مردم در نقاط مختلف تهران بر روی بام ها ، بالکنها ،حیاط منازل و در مواردی در خیابانها اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعار مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه نمودند.
از حوالی ساعت 22:00 مردم در مناطق مختلف تهران بر روی پشت بام ها ،بالکنها و در مواردی در خیابانها اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعارهایی مانند؛ مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه نمودند. اعتراضات شبانه در نقاط مختلف تهران از جمله نقاط مرکزی تهران،سعادت آباد،فرح زاد ،فلکۀ اول تهران پارس و حکیمیه را می توان نام برد.
مردم تهران در فلکۀ اول تهران پارس و حکیمیه به خیابانها آمدند و با تشکیل دسته های مختلف اقدام به سر دادن شعارهایی مانند خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه و مرگ بر دیکتاتور نمودند.شدت شعارها در این منطقه نسبت به نقاط دیگر تهران بیشتر بود.
نیروهای سرکوبگر موتور سوار در خیابانهای تهران گشت می زدند و سعی در ایجاد رعب و وحشت داشتند ولی در هر نقطه ای که نیروهای سرکوبگر حاضر می شدند شدت شعارها بالا می گرفت. در فرح زاد نیروهای موتوری در نقاط مختلف آن حضور داشتند.
گزارشهایی از اعتراضات شبانه در شهرهای مختلف ایران حاکی از آن است که مردم اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعارهای ضد دولتی نمودند. گزارشهای تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد .
بنابه گزارشات رسیده به"فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"مردم در نقاط مختلف تهران بر روی بام ها ، بالکنها ،حیاط منازل و در مواردی در خیابانها اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعار مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه نمودند.
از حوالی ساعت 22:00 مردم در مناطق مختلف تهران بر روی پشت بام ها ،بالکنها و در مواردی در خیابانها اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعارهایی مانند؛ مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه نمودند. اعتراضات شبانه در نقاط مختلف تهران از جمله نقاط مرکزی تهران،سعادت آباد،فرح زاد ،فلکۀ اول تهران پارس و حکیمیه را می توان نام برد.
مردم تهران در فلکۀ اول تهران پارس و حکیمیه به خیابانها آمدند و با تشکیل دسته های مختلف اقدام به سر دادن شعارهایی مانند خامنه ای بدونه بزودی سرنگونه و مرگ بر دیکتاتور نمودند.شدت شعارها در این منطقه نسبت به نقاط دیگر تهران بیشتر بود.
نیروهای سرکوبگر موتور سوار در خیابانهای تهران گشت می زدند و سعی در ایجاد رعب و وحشت داشتند ولی در هر نقطه ای که نیروهای سرکوبگر حاضر می شدند شدت شعارها بالا می گرفت. در فرح زاد نیروهای موتوری در نقاط مختلف آن حضور داشتند.
گزارشهایی از اعتراضات شبانه در شهرهای مختلف ایران حاکی از آن است که مردم اقدام به سر دادن ندای الله اکبر و شعارهای ضد دولتی نمودند. گزارشهای تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد .
حکم انفصال بقایی هنوز معتبر است"
حکم انفصال بقایی هنوز معتبر است"
محمدجعفر منتظری اعلام کرد: "در شعبه اول تشخیص که .پرونده رسیدگی شد و حکم دائر بر لغو محکومیت آقای بقایی صادر شد. منتهی بعد از مدتی آقایان قضات این شعبه اعلام کردند اشتباهی شده و درخواست کردند این پرونده مجددا رسیدگی شود. "
این مقام عالی قضایی در پاسخ به خبرآنلاین درباره اینکه چرا قضات شعبه تشخیص، ابتدا رای صادر کردند و بعد، درخواست ابطال رای خود را داشتند، گفت: "آقایان اعلام کردند به برخی از اسناد و مدارک موجود در پرونده توجه نکرده اند و درخواست اعمال ماده ۱۶ کردند. طبق این ماده، ما نیز پرونده را به شعبه هم عرض ارائه کردیم تا مجددا به درخواست تجدید نظر آقای بقایی رسیدگی شود. "
وی ادامه داد: "احکام مربوط به استنکاف و انفصال از خدمات دولتی قابل تجدید نظر است و این حکم نیز فعلا در مرحله تجدید نظر است و از لحاظ قانونی، حکم انفصال ۴ ساله آقای بقایی هنوز اعتبار دارد."
محمدجعفر منتظری اعلام کرد: "در شعبه اول تشخیص که .پرونده رسیدگی شد و حکم دائر بر لغو محکومیت آقای بقایی صادر شد. منتهی بعد از مدتی آقایان قضات این شعبه اعلام کردند اشتباهی شده و درخواست کردند این پرونده مجددا رسیدگی شود. "
این مقام عالی قضایی در پاسخ به خبرآنلاین درباره اینکه چرا قضات شعبه تشخیص، ابتدا رای صادر کردند و بعد، درخواست ابطال رای خود را داشتند، گفت: "آقایان اعلام کردند به برخی از اسناد و مدارک موجود در پرونده توجه نکرده اند و درخواست اعمال ماده ۱۶ کردند. طبق این ماده، ما نیز پرونده را به شعبه هم عرض ارائه کردیم تا مجددا به درخواست تجدید نظر آقای بقایی رسیدگی شود. "
وی ادامه داد: "احکام مربوط به استنکاف و انفصال از خدمات دولتی قابل تجدید نظر است و این حکم نیز فعلا در مرحله تجدید نظر است و از لحاظ قانونی، حکم انفصال ۴ ساله آقای بقایی هنوز اعتبار دارد."
سریالی تکراری در آستانه بیستودوم خرداد
تلویزیون جمهوری اسلامی فیلمی را به نمایش گذاشت که میگوید نشاندهنده نفوذ وزارت اطلاعات در میان مخالفان و فعالین خارج از کشور است.
در این فیلم شخصی به نام «محمدرضا مدحی» مدعی میشود که با برخی ایرانیان خارج از کشور مخالف جمهوری اسلامی ملاقات کرده و با مقامهای مهم آمریکا و فرانسه هم دیدار داشته است.
در این فیلم که در آستانه سالگرد دهمین انتخابات ریاست جمهوری، روز ۲۲ خرداد در ایران به نمایش درآمد، محمدرضا مدحی مدعی است با ایرانیانی ارتباط داشته که با حمایت آمریکا، فرانسه، بریتانیا و اسراییل، قصد تشکیل دولت در تبعید را داشتند، اما وزارت اطلاعات ایران برنامه آنها را کشف و خراب کرده است.
از سوی دیگر در حالی که خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی «ایرنا» مدحی را فریبخورده سازمان سیا میداند که مأمورین وزارت اطلاعات او را نجات دادهاند، خبرگزاری «فارس» این شخص را مرتبط با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی میداند.
علیرضا نوریزاده، نویسنده و روزنامهنگار مقیم لندن، به زمانه در مورد دیدارها و گفتوگوهایش با محمدرضا مدحی و واکنشاش به فیلمی میگوید که تلویزیون جمهوری اسلامی نشان داد.
علیرضا نوریزاده: بله، دیدم و خیلی هم برایم جالب بود. چون در عمرم اینهمه حرفهای نادرست و دروغ نشنیده بودم. یعنی واقعاً از نظر من یک چیز غیر قابل تصوری بود و معلوم شد که جیمزباند جمهوری اسلامی، یعنی آقای حیدر مصلحی که تا بهحال چندین نوبت از این دست نمایشها برپا کرده است، این بار در ظاهر کارگردانهای دیگری هم ازجمله اطلاعات سپاه با او همکاری کردهاند که نمایشنامهای به این شکل تراژیک و در عین حال کمدی را عرضه کردهاند.
من در فیلمی که نشان داده شد احساس میکردم آقای مدحی خودش نبود. برای این که من آقای مدحی را از نزدیک دیدهام. حتی شاهد مشکلات و مصائب بیماری ایشان بودم؛ مصائبی که ایشان به علت شیمیایی شدن متحمل شده است. آن لحظهای که ایشان دچار رعشه میشد و میبایست آمپول کورتون به خودش میزد. یا روزی ۹۰ قرص میخورد و این چیزها پنهانی نیست. در برنامههای من به دفعات ایشان راجع به این موضوع صحبت کرد که ناچارم روزی ۹۰ قرص بخورم و من میدیدم که ایشان در برابر من چه تعداد قرص را یکجا میبلعید.
در شرایطی که من او را دیدم- البته میتوانم اشتباه کنم و ممکن است آقای مدحی آمده بیرون و بعد به خاطر تهدیدهایی که شده به ایران رفته است- او بارها گفت که همسر اول، مادر و دخترش چندین نوبت مورد تهدید قرار گرفتند. این حرفها را درد دل میکرد و میگفت. همه اینها میتواند مؤثر شده باشد که ایشان برود ایران و با آنها همکاری کند.
قبلاً به ما هشدارهایی از داخل داده شده بود. یکی دو نوبت مطالبی عنوان کرده بود که نادرست بود یا به معنای دیگر قطره پرمنگناتی بود که در یک دریا ریخته بودند. ایشان از یک نکته که احتمالاً میتوانست درست باشد، استفاده میکرد و آن را به صورت مبالغهآمیز در ابعاد وسیع پخش میکرد.
آقای محمدرضا مدحی اصلاً چه کسی بود و شما چطور باهم آشنا شدید؟
آقای مدحی ظاهراً اول با آقای امیرفرشاد ابراهیمی در تماس بودند. آقای امیرفرشاد ابراهیمی، که جزو بچههای انصار حزباله بود و بعد خارج شده، رفته بود تایلند و با آقای مدحی، که اوهم با یکی از همسرانش به آنجا رفته بود، دیدار کرده بود. ایشان با خودش کیسهای داشت که معتقد بود صدها هزار دلار سنگ قیمتی در آن است و آن را همیشه با خودش اینور و آنور میبرد. در همین حال می گفت ناچاراست از این و آن پول بگیرد، برای که بتواند زندگی کند.
ایشان اینجا و آنجا خواسته بود که با من صحبت کند. من زنگ زدم باهم مفصل صحبت کردیم. او اشاره کرد که چطور برنامههای من را دنبال میکند و چقدر علاقهمند است. بعد آمد روی برنامه تلویزیونی من، «پنجرهای رو به خانهی پدری»، و ما چندین هفته و به تناوب باهم گفتوگو کردیم.
چیزی که من دقت کردم، این بود که خط قرمزهایی داشت و از آنها عبور نمیکرد که بعد در جریان جنبش سبز ایشان یک موضع بسیار منفی نسبت به آقایان موسوی و کروبی گرفت که من با او برخورد کردم و از همانجا دیگر صحبتهای ما قطع شد. یکبار هم ایشان از من خواهش کرد و گفت که آرزوی دیدار کعبه را دارد و میخواهد ناودان طلا را بگیرد، برود آنجا و دردهایش را خوب کند که من برای رفتن کمکش کردم و از دوستانی که داشتم خواهش کردم برای او ویزایی ترتیب دهند و ایشان هم رفت.
آنجا که رفته بود، یک حرفهای عجیب و غریبی هم زده بود که همه به او خندیده بودند. بعدهم تقاضا کرده بود که به او کمک کنند یا همکاری کنند. تمام این حرفهایی که در رابطه با ملاقات با سفیر آمریکا، خانم کلینتون، سفر با هواپیمای شخصی به آمریکا گفته همه دروغ است. هیچکدام اساس و پایه ندارد و من خوشبختانه در تمام جزئیات کارهای ایشان هستم. اینها دروغ است.
اصولاً در گفتههای ایشان یا افشاگریهایی که میکردند، حرف تازهای بود؟
هیچ چیز. ببینید! ایشان رفت با آقای جهانشاهی در موج سبز همکاری کرد. اولاً این کنفرانسی که نشان میدهند، کنفرانسی بود که آقای «هنریلهوی» در پاریس برگزار کرد و من به اتفاق آقایان مخملباف، حسن شرفی، حاج عبداله مهتدی، حسین بر و دوستان دیگر به دعوت آقای«له وی» در آن کنفرانس شرکت کردیم. در آن کنفرانس ما راجع به آزادی و جنبش سبز و مبارزات ملت ایران صحبت کردیم. بسیار کنفرانس خوبی بود و اصلاً آقای مدحی نامی در آنجا وجود نداشت که این قدر وزارت اطلاعات روی این کنفرانس مانور داده.
روزی که من به دعوت خانم فرنگیس حبیبی پاریس آمده بودم و در آنجا سخنرانی داشتم، به من اطلاع دادند که آقای مدحی مصاحبه مطبوعاتی دارد. وقتی رفتم، ایشان در میان دو محافظ آمد بیرون، با من سلام و علیکی کرد و به سرعت هم رفت. فقط پرسیدم موضوع چیست؟ آنجا به من گفته شد ایشان پیوستهاند به موج سبز و مسئول امور سپاه پاسداران شدند یا یک چنین چیزی. از آن به بعد من دیگر با آقای مدحی تماسی نداشتم. چون ظاهراً به خاطر کار حزبی که آنجا میکرد، نباید دیگر با ما در تماس میبود. این آخرین موضوعی بود که من شنیدم. البته یکبارهم ایشان به من زنگ زد و گفت آمادگی دارد که از خط قرمزها عبور کنند و علیه آقای خامنهای حرف بزنند که من استقبال نکردم و ماجرا متوقف شد.
با این همه من هیچ حرفی علیه ایشان نمیزنم؛ چون آنچه من در تلویزیون دیدم، یک مدحی آزاد نبود. چون با ایشان رودررو حرف زدم، چندین نوبت با او گفتوگو کردم و از نزدیک با او در تماس بودم. این آن مدحی نبود که من میشناختم. شاید و البته به نظر من، از بیماری و از مشکلات خانوادگی و از وجود بچههایش که آنجا گرفتارند، سوءاستفاده شده و ایشان را وادار به رفتن به ایران کردهاند یا او را به ایران بردهاند. اینها را دیگر نمیدانم.
سایتهای طرفدار دولت گفتهاند که «جمع یارانی در میان بوده که میخواستند جمهوری اسلامی را ساقط کنند». شما از این «جمع یاران» خبری دارید؟
ایشان از روز اول با ما راجع به جمع یاران صحبت میکرد، ولی در این جمع یاران فقط یک آقایی بود که هر وقت حال ایشان بههم میخورد و او را به بیمارستان میبردند، موبایل ایشان را آن آقا جواب میداد. آقای مدحی میگفت مثلاً حسن یا حسین از بچههای جمع یاران است. ما از این جمع یاران هیچ چیز ندیدیم. هیچکدام از اطلاعاتی که آقای مدحی داد در طول برنامههای من، اطلاعات نادانستهای نبود. ایشان خیلی آدم هوشیاری بود. از صبح کارش سر زدن به سایتها و همینطور رفتن روی بالاترین بود و حساس هم بود. وقتی علیهاش چیزی مینوشتند، داد میزد و مینوشت و ناسزا میگفت. ولی جالب اینجا بود که مطالب خود من را گاهی به خودم تحویل میداد. من به او میگفتم آقای مدحی، من این را دو سال پیش نوشتم و موضوع این جوری بوده است.
هیچ وقت نتوانست از نظر دانش اطلاعاتیاش من را جذب کند. ولی طبعاً آدم بدی نبود. مصاحبت با او ملالانگیز نبود، آدم را ناراحت نمیکرد. من همیشه رعایت جانباز بودنش را میکردم. من خیلی حساسم نسبت به آدمهایی که جوانی و سلامتشان را در جنگ برای دفاع از میهن دادهاند. این آدم جانباز ۷۰درصدی بود. سینهای زخمی داشت، با روزی دو آمپول کورتون و دهها قرصی که میخورد زندگی میکرد.
درباره سوابق آقای محمدرضا مدحی، در برخی از سایتهای ایران چنین نوشتهاند: جعل و سرقت اسناد دولتی کرده، قاچاقچی مواد مخدر بوده و ... از زمانی که آقای احمدینژاد دوباره به ریاست جمهوری میرسد، به وزارت اطلاعات منتقل میشود و بعد از آن به دبیرخانه مجلس خبرگان و بعدهم به خارج میآید. شما راجع به سوابق او چیزی میدانید؟
من راجع به آن قسمتی که مربوط به قاچاق یا جعل اسناد میشود، چیزی نمیدانم. اما بعضی سندهایی که ایشان ارائه میداد، سندهایی بود که غلطهای فاحش داشت. مثلاً ایشان سندی را ارائه میداد در رابطه با دستورالعملی که فلان آقا به ایشان صادر کرده بود، بعد بالای آن تاریخی که گذاشته بودند، مثلاً تاریخ پنج روز پیش بود یا قسمتی از تاریخ غلط بود و اینها به همدیگر نمیخورد. ایشان با علی ارومیان، نماینده مراغه در مجلس خبرگان و نماینده آقای خامنهای، در ارتباط بود.
جالب است برایتان بگویم آن زمان که آقای ارومیان نماینده مجلس بود، نامهای در سفر حج در سال ۱۹۸۴ برای زنده یاد دکتر بختیار نوشته بود که آن زمان دست ما افتاد و ما آن را چاپ کردیم. آقای ارومیان ناچار شد جواب دهد، چون از آقای دکتر بختیار پول خواسته بود. این آقای ارومیان رئیس آقای مدحی در مجلس خبرگان بود. ایشان در دفتر او کار میکرد. برادر آقای مدحی هم باز یک آدم اطلاعاتیـ امنیتی سپاه بود. ولی سوابقی داشته است، بهعنوان فرمانده، به عنوان رئیس شهربانی شهری مرزی. در اینجاها کارهایی کرده، بعد به خاطر بیماری شدید در بیمارستان بستری شده است.
مثلاً مدحی عکس داشت که آقای ثمره هاشمی، معاون آقای احمدینژاد، رفته بوده به بیمارستان و با او دیدار کرده بوده. یا فیلمهایی از او در تلویزیون ایران پخش شده بود در بیمارستان؛ زمانی که حالش بههم خورده بوده و مقامات رسمی بالای سرش بودند. خب اگر این آدم جاعل بود، چرا مقامات بالای سرش بودند.
گفته شده که او به برخی از روزنامهنگاران الماس داده است. این چقدر واقعیت دارد؟
همانطور که گفتم، ایشان یک کیسه دنبالش داشت و مدعی بود اینها جواهر است و من واقعاً نمیدانم اگر اینها جواهر بود، چرا ایشان نمیفروخت، چون برای هزار یا دو هزار دلار معطل بود. یادم هست یکی از دوستان من با ایشان آشنا شده بود که بازرگان است و بههرحال آدمیست که وضع مالیاش خوب است. ایشان به دفعات از این دوست پول قرض کرده بود و دائم میگفت انشاالهخ الماسهایم را میفروشم و بدهیام را میدهم. من هرگز این الماسها یا سنگهای قیمتی را ندیدم. ولی ایشان مدعی بود که یک کیسه سنگ دارد. امیرفرشاد ابراهیمی هم راجع به این موضوع چندین مطلب نوشت.
فکر میکنید پخش این گفتوگوها یا این سندی که گفته شده نوعی افشاگری است، آنهم در آستانه سالگرد ۲۲ خرداد تصادفی است یا برنامهریزی شده؟
به هیچ وجه. اینها تا امروز شاهد هستند که جنبش سبز پویا و جاندار ادامه دارد. در ضمیر هر ایرانی جنبش سبز هست. جنایاتی که در مورد هاله سحابی کردند، بدون تردید در برنامهای مر که مردم میخواهند برگزار کنند تأثیرگذار خواهد بود. به همین دلیل اینها پیشاپیش خواستند جنبش را به خارج وصل کنند. مرتب هم تصاویر آقای نتانیاهو را نشان میدادند. اصلاً معنایی نداشت. بعد آقای مدحی در چه سطحی هست که مثلاً رئیس موساد با او ملاقات کند؟ آقای مدحی یک پاسدار سابق بود که در ایران هم دنبالش بودند. اینها اعتبار ندارند. اطلاعات سوخته به درد کسی نمیخورد. گاهی اوقات حرفهایی میزد که اسباب خنده بود. با این همه من هنوز اطمینان ندارم که ایشان با پای خودش رفته باشد، یا مأمور رژیم باشد که بخواهد در اپوزیسیون خرابکاری کند.
گفته شده است که قرار بوده در پادگانی در تلآویو روی سناریویی که برای براندازی جمهوری اسلامی نوشته شده است، کار کنند. این گفته تا چه حد حقیقت دارد؟
بهعنوان مهمترین و بامزه ترین جوک این ماه، این گفته را انتخاب میکنم.
بازیهای خفیف امنیتی
نوشابه امیری، دبیر روزنامه اینترنتی «روزآنلاین» نمایش فیلم جمهوری اسلامی را سریال ادامه داری میداند. گفتنی است سایتهای دولتی نوشتهاند، محمدرضا مدحی با سایت روز گفتوگو کرده است.
نوشابه امیری: برنامهای که پخش شد، میشود گذاشت به حساب سریال همچنان ادامهدار جمهوری اسلامی. از همان دست فیلمهایی بود که خودشان میسازند و خودشان میخندند و فکر میکنند با اینها مطالبات یک ملت را زیر سئوال میبرند. یعنی حمله به این و آن و پرونده سازی، برای این که بگویند ما برحقیم؛ اما این مردم هستند که قضاوت خودشان را میکنند. در مورد این که از جاهای مختلفی اسم بردهاند، به نظر من این طبیعیترین اتفاق است. البته نکته قابل توجه این است که خبرگزاری «ایرنا» میگوید که ایشان را دستگیر کردند و مدتی آنجا در زندان بوده و آقایان از او پذیرایی کردند و او هم اعتراف کرده است. بعد خبرگزاری امنیتی ـ نظامی «فارس» این را گذاشته است به حساب پیروزی نظام امنیتی ایران که این در خود یک تناقض اساسی دارد. حالا به هر دلیل و با هرکدام از این داستانهایی که پشت ماجراست، آدمی آمده به خارج از کشور و شروع کرده به گفتن حرفهایی. طبیعی است که در مطبوعات داخلی یا خارجی مثل «گاردین»، «نیویورک تایمز» یا تلویزیونهای مختلف، همه جا با او مصاحبه شده؟ ازجمله همکار ما امید معماریان هم در آن روزگار با او مصاحبه کرده و مصاحبه نیز منتشر شده است.
با «روز آنلاین» هم تماس داشته است؟
ایشان با من بیشتر از طریق ایمیل تماس داشت. یعنی ظاهراً سال اولی که سروکلهاش پیدا شده بود، برای من ایمیل میزد و اصرار داشت که من را ببیند. همان حرفی را که حتماً به دیگران گفته است، به من هم گفت: «چون شما به نظر من تنها روزنامهنگاری هستید که حرفهای درستی مینویسید، من اطلاعات بسیار مهمی دارم که میخواهم فقط به شما بدهم.» من هم خب چون واقعیت این است که آدم سیاسی نیستم و یک روزنامهنگارم، از همان اول به ایشان گفتم من با هیچ آدمی مثل شما یا جور دیگری از شما دیدار شخصی نمیتوانم داشته باشم. اگر شما حرفی دارید برای گفتن، مصاحبه کنیم. ایشان اصرار داشت که من را ببیند و میگفت من این سندها را میخواهم فقط برای خود شما بفرستم. به ایشان گفتم، من یک روزنامهنگارم. هر سندی به من بدهید، باید به اطلاع مخاطب من برسد، ولی شما سند بدهید تا ببینم اصلاً درست میگویید یا نه.
تنها چیزی که در این ایمیلهای متعدد برای من فرستاد، مثلاً یک عکس بود که نشان میداد در بیمارستان بستری است و آقای الهام رفته بالای سرش یا از همین چیزهایی که روزنامه «رسالت» دربارهاش نوشته که ایشان سردار است و از این حرفها. من برای ایشان نوشتم که اینها سند محسوب نمیشود، چون در روزنامهها چاپ شده است. شما میفرمایید که رئیس یک مقر بسیار مهم در دفتر آقای خامنهای بودید و ضد انقلاب را هدایت میکردید و از این حرفها. پس باید سند داشته باشید تا یک زمینه جدی برای صحبت در میان باشد. ایشان هرگز این کار را نکرد و در آخرین گفتوگو حتی کارمان به دعوا کشید و من تلفن را قطع کردم. یعنی کاملاً طبیعی است که نظام جمهوری اسلامی که در زمینههای واقعی شکست خورده، بخواهد با این برنامهریزیهای بسیار مبتذل بگوید که مخالفان نظام حقانیت ندارند، اما خب اینها هم از همان بازیهای نخنمایی است که سالهاست دارند میکنند و بینتیجه است.
فکر نمیکنید یکی از اهداف هم این بوده است که اپوزیسیون خارج از کشور را به گونهای بیاعتبار کنند؟
به نظر من خواستند دو کار بکنند که پشتاش همان نیت پلید همیشگیشان هست. یعنی تمام اینها را ربط دهند به این که جنبش سبز پول گرفته و فریب الماس خورده و این حرفها. این حرفها واقعاً خندهدار است. این وصلهها به مردمی که بچههایشان در خیابانها کشته شدند، مردمی که به خیابان رفتند و گفتند «رأی من کو؟»، مردمی که دارند میبینند در کشور چه فجایعی دارد نمیچسبد. اقتصاد ما در حال ویرانی است. گفتن این حرفها دیگر خندهدار است. در واقع یک این که خواستند جنبش سبز را بزنند. دو این که به آستانه ۲۲ خرداد نزدیک شدهایم و آقایان از هراسشان دیگر خواب ندارند و حتماً خواستهاند این نتیجه را هم بگیرند که ایرانیها را نسبت بههم بیاعتماد کنند؛ و تخم ناامیدی و بیاعتمادی را بین مردم بکارند؛ حالا چه در داخل و چه در خارج.
اما من از این زاویه نگاه میکنم که آقایان دارند بازی خودشان را میکنند. بازیای که شبیه فیلمفارسیهای اسلامی است. یعنی این قدر این داستان تکراری است و بد نوشته و بد اجرا شده است که دیگر حتی خود موضوع هم مهم نیست. آنچه میخواهم بگویم این است که از این زاویه باید به قضایا نگاه کرد که آیا آنچه مردم میگویند و میخواهند برحق است یا برحق نیست. اگر برحق است، آن وقت این جور نمایشها را باید به حساب تقلاها و دستوپا زدنهای حکومتی گذاشت که برایش هیچ چیزی باقی نمانده و فقط به زور اسلحه و این قبیل بازیهای خفیف امنیتی سر کار مانده است.
در این فیلم شخصی به نام «محمدرضا مدحی» مدعی میشود که با برخی ایرانیان خارج از کشور مخالف جمهوری اسلامی ملاقات کرده و با مقامهای مهم آمریکا و فرانسه هم دیدار داشته است.
در این فیلم که در آستانه سالگرد دهمین انتخابات ریاست جمهوری، روز ۲۲ خرداد در ایران به نمایش درآمد، محمدرضا مدحی مدعی است با ایرانیانی ارتباط داشته که با حمایت آمریکا، فرانسه، بریتانیا و اسراییل، قصد تشکیل دولت در تبعید را داشتند، اما وزارت اطلاعات ایران برنامه آنها را کشف و خراب کرده است.
از سوی دیگر در حالی که خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی «ایرنا» مدحی را فریبخورده سازمان سیا میداند که مأمورین وزارت اطلاعات او را نجات دادهاند، خبرگزاری «فارس» این شخص را مرتبط با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی میداند.
علیرضا نوریزاده، نویسنده و روزنامهنگار مقیم لندن، به زمانه در مورد دیدارها و گفتوگوهایش با محمدرضا مدحی و واکنشاش به فیلمی میگوید که تلویزیون جمهوری اسلامی نشان داد.
علیرضا نوریزاده: بله، دیدم و خیلی هم برایم جالب بود. چون در عمرم اینهمه حرفهای نادرست و دروغ نشنیده بودم. یعنی واقعاً از نظر من یک چیز غیر قابل تصوری بود و معلوم شد که جیمزباند جمهوری اسلامی، یعنی آقای حیدر مصلحی که تا بهحال چندین نوبت از این دست نمایشها برپا کرده است، این بار در ظاهر کارگردانهای دیگری هم ازجمله اطلاعات سپاه با او همکاری کردهاند که نمایشنامهای به این شکل تراژیک و در عین حال کمدی را عرضه کردهاند.
من در فیلمی که نشان داده شد احساس میکردم آقای مدحی خودش نبود. برای این که من آقای مدحی را از نزدیک دیدهام. حتی شاهد مشکلات و مصائب بیماری ایشان بودم؛ مصائبی که ایشان به علت شیمیایی شدن متحمل شده است. آن لحظهای که ایشان دچار رعشه میشد و میبایست آمپول کورتون به خودش میزد. یا روزی ۹۰ قرص میخورد و این چیزها پنهانی نیست. در برنامههای من به دفعات ایشان راجع به این موضوع صحبت کرد که ناچارم روزی ۹۰ قرص بخورم و من میدیدم که ایشان در برابر من چه تعداد قرص را یکجا میبلعید.
در شرایطی که من او را دیدم- البته میتوانم اشتباه کنم و ممکن است آقای مدحی آمده بیرون و بعد به خاطر تهدیدهایی که شده به ایران رفته است- او بارها گفت که همسر اول، مادر و دخترش چندین نوبت مورد تهدید قرار گرفتند. این حرفها را درد دل میکرد و میگفت. همه اینها میتواند مؤثر شده باشد که ایشان برود ایران و با آنها همکاری کند.
قبلاً به ما هشدارهایی از داخل داده شده بود. یکی دو نوبت مطالبی عنوان کرده بود که نادرست بود یا به معنای دیگر قطره پرمنگناتی بود که در یک دریا ریخته بودند. ایشان از یک نکته که احتمالاً میتوانست درست باشد، استفاده میکرد و آن را به صورت مبالغهآمیز در ابعاد وسیع پخش میکرد.
آقای محمدرضا مدحی اصلاً چه کسی بود و شما چطور باهم آشنا شدید؟
آقای مدحی ظاهراً اول با آقای امیرفرشاد ابراهیمی در تماس بودند. آقای امیرفرشاد ابراهیمی، که جزو بچههای انصار حزباله بود و بعد خارج شده، رفته بود تایلند و با آقای مدحی، که اوهم با یکی از همسرانش به آنجا رفته بود، دیدار کرده بود. ایشان با خودش کیسهای داشت که معتقد بود صدها هزار دلار سنگ قیمتی در آن است و آن را همیشه با خودش اینور و آنور میبرد. در همین حال می گفت ناچاراست از این و آن پول بگیرد، برای که بتواند زندگی کند.
ایشان اینجا و آنجا خواسته بود که با من صحبت کند. من زنگ زدم باهم مفصل صحبت کردیم. او اشاره کرد که چطور برنامههای من را دنبال میکند و چقدر علاقهمند است. بعد آمد روی برنامه تلویزیونی من، «پنجرهای رو به خانهی پدری»، و ما چندین هفته و به تناوب باهم گفتوگو کردیم.
چیزی که من دقت کردم، این بود که خط قرمزهایی داشت و از آنها عبور نمیکرد که بعد در جریان جنبش سبز ایشان یک موضع بسیار منفی نسبت به آقایان موسوی و کروبی گرفت که من با او برخورد کردم و از همانجا دیگر صحبتهای ما قطع شد. یکبار هم ایشان از من خواهش کرد و گفت که آرزوی دیدار کعبه را دارد و میخواهد ناودان طلا را بگیرد، برود آنجا و دردهایش را خوب کند که من برای رفتن کمکش کردم و از دوستانی که داشتم خواهش کردم برای او ویزایی ترتیب دهند و ایشان هم رفت.
آنجا که رفته بود، یک حرفهای عجیب و غریبی هم زده بود که همه به او خندیده بودند. بعدهم تقاضا کرده بود که به او کمک کنند یا همکاری کنند. تمام این حرفهایی که در رابطه با ملاقات با سفیر آمریکا، خانم کلینتون، سفر با هواپیمای شخصی به آمریکا گفته همه دروغ است. هیچکدام اساس و پایه ندارد و من خوشبختانه در تمام جزئیات کارهای ایشان هستم. اینها دروغ است.
اصولاً در گفتههای ایشان یا افشاگریهایی که میکردند، حرف تازهای بود؟
هیچ چیز. ببینید! ایشان رفت با آقای جهانشاهی در موج سبز همکاری کرد. اولاً این کنفرانسی که نشان میدهند، کنفرانسی بود که آقای «هنریلهوی» در پاریس برگزار کرد و من به اتفاق آقایان مخملباف، حسن شرفی، حاج عبداله مهتدی، حسین بر و دوستان دیگر به دعوت آقای«له وی» در آن کنفرانس شرکت کردیم. در آن کنفرانس ما راجع به آزادی و جنبش سبز و مبارزات ملت ایران صحبت کردیم. بسیار کنفرانس خوبی بود و اصلاً آقای مدحی نامی در آنجا وجود نداشت که این قدر وزارت اطلاعات روی این کنفرانس مانور داده.
روزی که من به دعوت خانم فرنگیس حبیبی پاریس آمده بودم و در آنجا سخنرانی داشتم، به من اطلاع دادند که آقای مدحی مصاحبه مطبوعاتی دارد. وقتی رفتم، ایشان در میان دو محافظ آمد بیرون، با من سلام و علیکی کرد و به سرعت هم رفت. فقط پرسیدم موضوع چیست؟ آنجا به من گفته شد ایشان پیوستهاند به موج سبز و مسئول امور سپاه پاسداران شدند یا یک چنین چیزی. از آن به بعد من دیگر با آقای مدحی تماسی نداشتم. چون ظاهراً به خاطر کار حزبی که آنجا میکرد، نباید دیگر با ما در تماس میبود. این آخرین موضوعی بود که من شنیدم. البته یکبارهم ایشان به من زنگ زد و گفت آمادگی دارد که از خط قرمزها عبور کنند و علیه آقای خامنهای حرف بزنند که من استقبال نکردم و ماجرا متوقف شد.
با این همه من هیچ حرفی علیه ایشان نمیزنم؛ چون آنچه من در تلویزیون دیدم، یک مدحی آزاد نبود. چون با ایشان رودررو حرف زدم، چندین نوبت با او گفتوگو کردم و از نزدیک با او در تماس بودم. این آن مدحی نبود که من میشناختم. شاید و البته به نظر من، از بیماری و از مشکلات خانوادگی و از وجود بچههایش که آنجا گرفتارند، سوءاستفاده شده و ایشان را وادار به رفتن به ایران کردهاند یا او را به ایران بردهاند. اینها را دیگر نمیدانم.
سایتهای طرفدار دولت گفتهاند که «جمع یارانی در میان بوده که میخواستند جمهوری اسلامی را ساقط کنند». شما از این «جمع یاران» خبری دارید؟
ایشان از روز اول با ما راجع به جمع یاران صحبت میکرد، ولی در این جمع یاران فقط یک آقایی بود که هر وقت حال ایشان بههم میخورد و او را به بیمارستان میبردند، موبایل ایشان را آن آقا جواب میداد. آقای مدحی میگفت مثلاً حسن یا حسین از بچههای جمع یاران است. ما از این جمع یاران هیچ چیز ندیدیم. هیچکدام از اطلاعاتی که آقای مدحی داد در طول برنامههای من، اطلاعات نادانستهای نبود. ایشان خیلی آدم هوشیاری بود. از صبح کارش سر زدن به سایتها و همینطور رفتن روی بالاترین بود و حساس هم بود. وقتی علیهاش چیزی مینوشتند، داد میزد و مینوشت و ناسزا میگفت. ولی جالب اینجا بود که مطالب خود من را گاهی به خودم تحویل میداد. من به او میگفتم آقای مدحی، من این را دو سال پیش نوشتم و موضوع این جوری بوده است.
هیچ وقت نتوانست از نظر دانش اطلاعاتیاش من را جذب کند. ولی طبعاً آدم بدی نبود. مصاحبت با او ملالانگیز نبود، آدم را ناراحت نمیکرد. من همیشه رعایت جانباز بودنش را میکردم. من خیلی حساسم نسبت به آدمهایی که جوانی و سلامتشان را در جنگ برای دفاع از میهن دادهاند. این آدم جانباز ۷۰درصدی بود. سینهای زخمی داشت، با روزی دو آمپول کورتون و دهها قرصی که میخورد زندگی میکرد.
درباره سوابق آقای محمدرضا مدحی، در برخی از سایتهای ایران چنین نوشتهاند: جعل و سرقت اسناد دولتی کرده، قاچاقچی مواد مخدر بوده و ... از زمانی که آقای احمدینژاد دوباره به ریاست جمهوری میرسد، به وزارت اطلاعات منتقل میشود و بعد از آن به دبیرخانه مجلس خبرگان و بعدهم به خارج میآید. شما راجع به سوابق او چیزی میدانید؟
من راجع به آن قسمتی که مربوط به قاچاق یا جعل اسناد میشود، چیزی نمیدانم. اما بعضی سندهایی که ایشان ارائه میداد، سندهایی بود که غلطهای فاحش داشت. مثلاً ایشان سندی را ارائه میداد در رابطه با دستورالعملی که فلان آقا به ایشان صادر کرده بود، بعد بالای آن تاریخی که گذاشته بودند، مثلاً تاریخ پنج روز پیش بود یا قسمتی از تاریخ غلط بود و اینها به همدیگر نمیخورد. ایشان با علی ارومیان، نماینده مراغه در مجلس خبرگان و نماینده آقای خامنهای، در ارتباط بود.
جالب است برایتان بگویم آن زمان که آقای ارومیان نماینده مجلس بود، نامهای در سفر حج در سال ۱۹۸۴ برای زنده یاد دکتر بختیار نوشته بود که آن زمان دست ما افتاد و ما آن را چاپ کردیم. آقای ارومیان ناچار شد جواب دهد، چون از آقای دکتر بختیار پول خواسته بود. این آقای ارومیان رئیس آقای مدحی در مجلس خبرگان بود. ایشان در دفتر او کار میکرد. برادر آقای مدحی هم باز یک آدم اطلاعاتیـ امنیتی سپاه بود. ولی سوابقی داشته است، بهعنوان فرمانده، به عنوان رئیس شهربانی شهری مرزی. در اینجاها کارهایی کرده، بعد به خاطر بیماری شدید در بیمارستان بستری شده است.
مثلاً مدحی عکس داشت که آقای ثمره هاشمی، معاون آقای احمدینژاد، رفته بوده به بیمارستان و با او دیدار کرده بوده. یا فیلمهایی از او در تلویزیون ایران پخش شده بود در بیمارستان؛ زمانی که حالش بههم خورده بوده و مقامات رسمی بالای سرش بودند. خب اگر این آدم جاعل بود، چرا مقامات بالای سرش بودند.
گفته شده که او به برخی از روزنامهنگاران الماس داده است. این چقدر واقعیت دارد؟
همانطور که گفتم، ایشان یک کیسه دنبالش داشت و مدعی بود اینها جواهر است و من واقعاً نمیدانم اگر اینها جواهر بود، چرا ایشان نمیفروخت، چون برای هزار یا دو هزار دلار معطل بود. یادم هست یکی از دوستان من با ایشان آشنا شده بود که بازرگان است و بههرحال آدمیست که وضع مالیاش خوب است. ایشان به دفعات از این دوست پول قرض کرده بود و دائم میگفت انشاالهخ الماسهایم را میفروشم و بدهیام را میدهم. من هرگز این الماسها یا سنگهای قیمتی را ندیدم. ولی ایشان مدعی بود که یک کیسه سنگ دارد. امیرفرشاد ابراهیمی هم راجع به این موضوع چندین مطلب نوشت.
فکر میکنید پخش این گفتوگوها یا این سندی که گفته شده نوعی افشاگری است، آنهم در آستانه سالگرد ۲۲ خرداد تصادفی است یا برنامهریزی شده؟
به هیچ وجه. اینها تا امروز شاهد هستند که جنبش سبز پویا و جاندار ادامه دارد. در ضمیر هر ایرانی جنبش سبز هست. جنایاتی که در مورد هاله سحابی کردند، بدون تردید در برنامهای مر که مردم میخواهند برگزار کنند تأثیرگذار خواهد بود. به همین دلیل اینها پیشاپیش خواستند جنبش را به خارج وصل کنند. مرتب هم تصاویر آقای نتانیاهو را نشان میدادند. اصلاً معنایی نداشت. بعد آقای مدحی در چه سطحی هست که مثلاً رئیس موساد با او ملاقات کند؟ آقای مدحی یک پاسدار سابق بود که در ایران هم دنبالش بودند. اینها اعتبار ندارند. اطلاعات سوخته به درد کسی نمیخورد. گاهی اوقات حرفهایی میزد که اسباب خنده بود. با این همه من هنوز اطمینان ندارم که ایشان با پای خودش رفته باشد، یا مأمور رژیم باشد که بخواهد در اپوزیسیون خرابکاری کند.
گفته شده است که قرار بوده در پادگانی در تلآویو روی سناریویی که برای براندازی جمهوری اسلامی نوشته شده است، کار کنند. این گفته تا چه حد حقیقت دارد؟
بهعنوان مهمترین و بامزه ترین جوک این ماه، این گفته را انتخاب میکنم.
بازیهای خفیف امنیتی
نوشابه امیری، دبیر روزنامه اینترنتی «روزآنلاین» نمایش فیلم جمهوری اسلامی را سریال ادامه داری میداند. گفتنی است سایتهای دولتی نوشتهاند، محمدرضا مدحی با سایت روز گفتوگو کرده است.
نوشابه امیری: برنامهای که پخش شد، میشود گذاشت به حساب سریال همچنان ادامهدار جمهوری اسلامی. از همان دست فیلمهایی بود که خودشان میسازند و خودشان میخندند و فکر میکنند با اینها مطالبات یک ملت را زیر سئوال میبرند. یعنی حمله به این و آن و پرونده سازی، برای این که بگویند ما برحقیم؛ اما این مردم هستند که قضاوت خودشان را میکنند. در مورد این که از جاهای مختلفی اسم بردهاند، به نظر من این طبیعیترین اتفاق است. البته نکته قابل توجه این است که خبرگزاری «ایرنا» میگوید که ایشان را دستگیر کردند و مدتی آنجا در زندان بوده و آقایان از او پذیرایی کردند و او هم اعتراف کرده است. بعد خبرگزاری امنیتی ـ نظامی «فارس» این را گذاشته است به حساب پیروزی نظام امنیتی ایران که این در خود یک تناقض اساسی دارد. حالا به هر دلیل و با هرکدام از این داستانهایی که پشت ماجراست، آدمی آمده به خارج از کشور و شروع کرده به گفتن حرفهایی. طبیعی است که در مطبوعات داخلی یا خارجی مثل «گاردین»، «نیویورک تایمز» یا تلویزیونهای مختلف، همه جا با او مصاحبه شده؟ ازجمله همکار ما امید معماریان هم در آن روزگار با او مصاحبه کرده و مصاحبه نیز منتشر شده است.
با «روز آنلاین» هم تماس داشته است؟
ایشان با من بیشتر از طریق ایمیل تماس داشت. یعنی ظاهراً سال اولی که سروکلهاش پیدا شده بود، برای من ایمیل میزد و اصرار داشت که من را ببیند. همان حرفی را که حتماً به دیگران گفته است، به من هم گفت: «چون شما به نظر من تنها روزنامهنگاری هستید که حرفهای درستی مینویسید، من اطلاعات بسیار مهمی دارم که میخواهم فقط به شما بدهم.» من هم خب چون واقعیت این است که آدم سیاسی نیستم و یک روزنامهنگارم، از همان اول به ایشان گفتم من با هیچ آدمی مثل شما یا جور دیگری از شما دیدار شخصی نمیتوانم داشته باشم. اگر شما حرفی دارید برای گفتن، مصاحبه کنیم. ایشان اصرار داشت که من را ببیند و میگفت من این سندها را میخواهم فقط برای خود شما بفرستم. به ایشان گفتم، من یک روزنامهنگارم. هر سندی به من بدهید، باید به اطلاع مخاطب من برسد، ولی شما سند بدهید تا ببینم اصلاً درست میگویید یا نه.
تنها چیزی که در این ایمیلهای متعدد برای من فرستاد، مثلاً یک عکس بود که نشان میداد در بیمارستان بستری است و آقای الهام رفته بالای سرش یا از همین چیزهایی که روزنامه «رسالت» دربارهاش نوشته که ایشان سردار است و از این حرفها. من برای ایشان نوشتم که اینها سند محسوب نمیشود، چون در روزنامهها چاپ شده است. شما میفرمایید که رئیس یک مقر بسیار مهم در دفتر آقای خامنهای بودید و ضد انقلاب را هدایت میکردید و از این حرفها. پس باید سند داشته باشید تا یک زمینه جدی برای صحبت در میان باشد. ایشان هرگز این کار را نکرد و در آخرین گفتوگو حتی کارمان به دعوا کشید و من تلفن را قطع کردم. یعنی کاملاً طبیعی است که نظام جمهوری اسلامی که در زمینههای واقعی شکست خورده، بخواهد با این برنامهریزیهای بسیار مبتذل بگوید که مخالفان نظام حقانیت ندارند، اما خب اینها هم از همان بازیهای نخنمایی است که سالهاست دارند میکنند و بینتیجه است.
فکر نمیکنید یکی از اهداف هم این بوده است که اپوزیسیون خارج از کشور را به گونهای بیاعتبار کنند؟
به نظر من خواستند دو کار بکنند که پشتاش همان نیت پلید همیشگیشان هست. یعنی تمام اینها را ربط دهند به این که جنبش سبز پول گرفته و فریب الماس خورده و این حرفها. این حرفها واقعاً خندهدار است. این وصلهها به مردمی که بچههایشان در خیابانها کشته شدند، مردمی که به خیابان رفتند و گفتند «رأی من کو؟»، مردمی که دارند میبینند در کشور چه فجایعی دارد نمیچسبد. اقتصاد ما در حال ویرانی است. گفتن این حرفها دیگر خندهدار است. در واقع یک این که خواستند جنبش سبز را بزنند. دو این که به آستانه ۲۲ خرداد نزدیک شدهایم و آقایان از هراسشان دیگر خواب ندارند و حتماً خواستهاند این نتیجه را هم بگیرند که ایرانیها را نسبت بههم بیاعتماد کنند؛ و تخم ناامیدی و بیاعتمادی را بین مردم بکارند؛ حالا چه در داخل و چه در خارج.
اما من از این زاویه نگاه میکنم که آقایان دارند بازی خودشان را میکنند. بازیای که شبیه فیلمفارسیهای اسلامی است. یعنی این قدر این داستان تکراری است و بد نوشته و بد اجرا شده است که دیگر حتی خود موضوع هم مهم نیست. آنچه میخواهم بگویم این است که از این زاویه باید به قضایا نگاه کرد که آیا آنچه مردم میگویند و میخواهند برحق است یا برحق نیست. اگر برحق است، آن وقت این جور نمایشها را باید به حساب تقلاها و دستوپا زدنهای حکومتی گذاشت که برایش هیچ چیزی باقی نمانده و فقط به زور اسلحه و این قبیل بازیهای خفیف امنیتی سر کار مانده است.
ممحد خاتمی: اگر کسی از حقوق مردم کوتاه بیاید مردم کوتاه نخواهند آمد
ممحد خاتمی: اگر کسی از حقوق مردم کوتاه بیاید مردم کوتاه نخواهند آمد
رادیو فردا : محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران، در آستانه دومین سالگرد انتخابات سال ۸۸، با تاکید به روشهای مسالمتآمیز اظهار داشت که از «حقوق مردم» نمیتوان کوتاه آمد و اگر هم کسی از این حقوق عقبنشینی کند، به گفته او مردم «کوتاه نخواهند آمد.» خاتمی همچنین خواستار رفع حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی و آزادی زندانیان سیاسی شد.
به گزارش سایت باران، محمد خاتمی در دیدار با جمعی از خانوادههای کشتهشدگان جنگ در خرمشهر و فعالان سیاسی این شهر بار دیگر خواستار آن شد که «حبس و حصرها» برداشته شود و «فضای آزاد سیاسی در پناه قانون» به وجود آید.
رئیس جمهور پیشین ایران در این دیدار گفت: «من هم مثل شما عزیزان معتقدم و امیدوارم که هر چه زودتر شاهد رفع حصر بزرگواران آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی و همسرانشان و نیز آزادی همه زندانیان باشیم که همین امر موجب لطافت فضا خواهد بود و گامی است بلند برای گذر از وضعیت امنیتی به فضای سالم سیاسی که هم نظام و هم حکومت و هم مردم از آن بهره خواهند برد.»
محمد خاتمی تصریح کرد: «دعوت به صلح و آشتی به معنی دست برداشتن از خواستهای ملت و آرمانهایی که سعادت ما در گرو آن است نیست. مگر میشود از حقوق مردم کوتاه آمد و اگر هم کسی کوتاه بیاید، خود مردم کوتاه نخواهند آمد.»
محمد خاتمی چندی پیش خواستار گفتوگوهای گروههای سیاسی برای برونرفت از وضع کنونی جامعه ایران شده بود که با واکنشهای گستردهای در میان هواداران «جنبش سبز» و فعالان سیاسی خارج و داخل کشور مواجه شد.
به ويژه آنجایی که محمد خاتمی از «ظلم» به نظام و رهبری در کنار «ظلم» به مردم سخن گفته بود، در میان هواداران جنبش سبز بحثبرانگیز شد و عدهای او را به سازش در مورد حقوق مردم متهم کردند.
محمد خاتمی در ادامه دیدار خود با جمعی از خانوادههای خرمشهری، آرامش و صلح مطلوب در کشور و نظام را وضعی دانست که در آن «حکومت برآمده از رأی مردم، و مسئول در برابر آنان باشد.»
رئیس جمهور پیشین ایران تصریح کرد: «مردم به حکومتها بدهکار نیستند و اگر بنا است طلبکاری باشد طلب مردم از حکومت است و حکومت باید براساس پیمانی که با مردم بسته است بدهیش را به مردم اداء کند. تنها بدهی مردم هم این است که در چارچوب قانون حرکت کنند.»
وی تاکید کرد: «باید از آنچه بر خرمشهر عزیز، بر خوزستان سرفراز و بر کشور ما در جریان جنگ تحمیلی رفته است ستایش از صلح را نتیجه گرفت و نکوهش جنگ و ستیز را؛ چه از بیرون بر ملت تحمیل شود و چه در درون پدید آید. البته ستایش از صلح به معنی نفی دفاع مشروع نیست.»
محمد خاتمی همچنین به تحولات منطقه و اعتراضهای مردمی در این کشورها پرداخت و آن را «یک حرکت ضد دیکتاتوری» توصیف کرده که به گفته او نقطه اشتراک آن مسالمتآمیز بودن این حرکتها است.
رئیس جمهور پیشین ایران گفت: «در تونس، در مصر، در یمن، سوریه، بحرین و لیبی شعار اصلی “سلمیه” بودن و مسالمت آمیز بودن حرکت است، حرکت ضد دیکتاتوری، حرکت برای آزادی و حرکت برای حاکمیت بر سرنوشت و دفع دیکتاتوری در حالی که در بسیاری از جاها حکومت با خشونت تمام، با مردم روبرو میشود. چنانکه در لیبی و سوریه و بحرین و یمن میکشند، نابود میکنند، شکنجه میکنند ولی مردم از روش مسالمتآمیز خود دست بر نمیدارند. بنده معتقدم که اینهمه از تجلیات روح اسلام حقیقی است نه خشونت و نفرتی که به نام اسلام از سوی افراطیون واپسگرا منتشر شده و میشود.»
رادیو فردا : محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران، در آستانه دومین سالگرد انتخابات سال ۸۸، با تاکید به روشهای مسالمتآمیز اظهار داشت که از «حقوق مردم» نمیتوان کوتاه آمد و اگر هم کسی از این حقوق عقبنشینی کند، به گفته او مردم «کوتاه نخواهند آمد.» خاتمی همچنین خواستار رفع حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی و آزادی زندانیان سیاسی شد.
به گزارش سایت باران، محمد خاتمی در دیدار با جمعی از خانوادههای کشتهشدگان جنگ در خرمشهر و فعالان سیاسی این شهر بار دیگر خواستار آن شد که «حبس و حصرها» برداشته شود و «فضای آزاد سیاسی در پناه قانون» به وجود آید.
رئیس جمهور پیشین ایران در این دیدار گفت: «من هم مثل شما عزیزان معتقدم و امیدوارم که هر چه زودتر شاهد رفع حصر بزرگواران آقایان مهدی کروبی و میرحسین موسوی و همسرانشان و نیز آزادی همه زندانیان باشیم که همین امر موجب لطافت فضا خواهد بود و گامی است بلند برای گذر از وضعیت امنیتی به فضای سالم سیاسی که هم نظام و هم حکومت و هم مردم از آن بهره خواهند برد.»
محمد خاتمی تصریح کرد: «دعوت به صلح و آشتی به معنی دست برداشتن از خواستهای ملت و آرمانهایی که سعادت ما در گرو آن است نیست. مگر میشود از حقوق مردم کوتاه آمد و اگر هم کسی کوتاه بیاید، خود مردم کوتاه نخواهند آمد.»
محمد خاتمی چندی پیش خواستار گفتوگوهای گروههای سیاسی برای برونرفت از وضع کنونی جامعه ایران شده بود که با واکنشهای گستردهای در میان هواداران «جنبش سبز» و فعالان سیاسی خارج و داخل کشور مواجه شد.
به ويژه آنجایی که محمد خاتمی از «ظلم» به نظام و رهبری در کنار «ظلم» به مردم سخن گفته بود، در میان هواداران جنبش سبز بحثبرانگیز شد و عدهای او را به سازش در مورد حقوق مردم متهم کردند.
محمد خاتمی در ادامه دیدار خود با جمعی از خانوادههای خرمشهری، آرامش و صلح مطلوب در کشور و نظام را وضعی دانست که در آن «حکومت برآمده از رأی مردم، و مسئول در برابر آنان باشد.»
رئیس جمهور پیشین ایران تصریح کرد: «مردم به حکومتها بدهکار نیستند و اگر بنا است طلبکاری باشد طلب مردم از حکومت است و حکومت باید براساس پیمانی که با مردم بسته است بدهیش را به مردم اداء کند. تنها بدهی مردم هم این است که در چارچوب قانون حرکت کنند.»
وی تاکید کرد: «باید از آنچه بر خرمشهر عزیز، بر خوزستان سرفراز و بر کشور ما در جریان جنگ تحمیلی رفته است ستایش از صلح را نتیجه گرفت و نکوهش جنگ و ستیز را؛ چه از بیرون بر ملت تحمیل شود و چه در درون پدید آید. البته ستایش از صلح به معنی نفی دفاع مشروع نیست.»
محمد خاتمی همچنین به تحولات منطقه و اعتراضهای مردمی در این کشورها پرداخت و آن را «یک حرکت ضد دیکتاتوری» توصیف کرده که به گفته او نقطه اشتراک آن مسالمتآمیز بودن این حرکتها است.
رئیس جمهور پیشین ایران گفت: «در تونس، در مصر، در یمن، سوریه، بحرین و لیبی شعار اصلی “سلمیه” بودن و مسالمت آمیز بودن حرکت است، حرکت ضد دیکتاتوری، حرکت برای آزادی و حرکت برای حاکمیت بر سرنوشت و دفع دیکتاتوری در حالی که در بسیاری از جاها حکومت با خشونت تمام، با مردم روبرو میشود. چنانکه در لیبی و سوریه و بحرین و یمن میکشند، نابود میکنند، شکنجه میکنند ولی مردم از روش مسالمتآمیز خود دست بر نمیدارند. بنده معتقدم که اینهمه از تجلیات روح اسلام حقیقی است نه خشونت و نفرتی که به نام اسلام از سوی افراطیون واپسگرا منتشر شده و میشود.»
حذف احمدینژاد از جریان انتخاباتی محافظهکاران
حذف احمدینژاد از جریان انتخاباتی محافظهکاران
دیگربان : محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس از کنار گذاشته شدن تیم احمدینژاد و رئیس دولت دهم از بدنه محافظهکاران در انتخابات آتی مجلس خبر داد.
آقای باهنر این مطلب را روز شنبه (۲۱ خرداد) در گفتگو با خبرگزاری فارس عنوان کرده است.
هفته گذشته نیز گزارشهایی درباره کنار گذاشته شدن احمدینژاد از بدنه اصلی محافظهکاران برای انتخابات آینده مجلس منتشر شده بود.
سال گذشته برای همکاری با دولت به منظور نظارت بر جریان برگزاری انتخابات و تلاش برای یکدست کردن محافظهکاران، فهرست کارگروهی به احمدینژاد ارائه شده بود که با بیاعتنایی وی مواجه شد.
احمدینژاد قرار بود از این فهرست نام ۹ تن از کسانی که به آنها اعتماد دارد را به محافظهکاران اعلام کند تا با همکاری کمیته سه نفره٬ برای وحدت اصولگرایان در انتخابات تلاش کنند.
با آغاز تنشها میان خامنهای و احمدینژاد٬ محافظهکاران حامی خامنهای تصمیم گرفتند دولت و شخص احمدینژاد را در تلاشهای انتخاباتی خود به منظور ارائه فهرستی واحد کنار بگذارند.
آنطور که گزارش شده، تیم احمدینژاد به طور مستقل برای کسب ۱۵۰ کرسی مجلس نهم تلاشهای جداگانهای را آغاز کرده است.
حامیان خامنهای نگران هستند تیم احمدینژاد با امکانات وسیعی که در اختیار دارد٬ رقبای محافظهکار خود را شکست داده و اکثریت مجلس را به دست گیرد.
این دسته از محافظهکاران در شرایطی نگران انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری هستند که تقلب گسترده نهادهای امنیتی و نظامی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را تائید کردند.
دیگربان : محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس از کنار گذاشته شدن تیم احمدینژاد و رئیس دولت دهم از بدنه محافظهکاران در انتخابات آتی مجلس خبر داد.
آقای باهنر این مطلب را روز شنبه (۲۱ خرداد) در گفتگو با خبرگزاری فارس عنوان کرده است.
هفته گذشته نیز گزارشهایی درباره کنار گذاشته شدن احمدینژاد از بدنه اصلی محافظهکاران برای انتخابات آینده مجلس منتشر شده بود.
سال گذشته برای همکاری با دولت به منظور نظارت بر جریان برگزاری انتخابات و تلاش برای یکدست کردن محافظهکاران، فهرست کارگروهی به احمدینژاد ارائه شده بود که با بیاعتنایی وی مواجه شد.
احمدینژاد قرار بود از این فهرست نام ۹ تن از کسانی که به آنها اعتماد دارد را به محافظهکاران اعلام کند تا با همکاری کمیته سه نفره٬ برای وحدت اصولگرایان در انتخابات تلاش کنند.
با آغاز تنشها میان خامنهای و احمدینژاد٬ محافظهکاران حامی خامنهای تصمیم گرفتند دولت و شخص احمدینژاد را در تلاشهای انتخاباتی خود به منظور ارائه فهرستی واحد کنار بگذارند.
آنطور که گزارش شده، تیم احمدینژاد به طور مستقل برای کسب ۱۵۰ کرسی مجلس نهم تلاشهای جداگانهای را آغاز کرده است.
حامیان خامنهای نگران هستند تیم احمدینژاد با امکانات وسیعی که در اختیار دارد٬ رقبای محافظهکار خود را شکست داده و اکثریت مجلس را به دست گیرد.
این دسته از محافظهکاران در شرایطی نگران انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری هستند که تقلب گسترده نهادهای امنیتی و نظامی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را تائید کردند.
از دل تناقض گوئی ها بیرون می آید
از دل تناقض گوئی ها بیرون می آید
3 فرضیه محتمل
در ماجرای ظهور "مدحی" در تهران
از میان گزارش های متناقضی که خبرگزاری های وابسته به دولت و سازمان اطلاعات و امنیت سپاه درباره اعترافات "مدحی" منتشر کرده اند، چند نکته ای را بیرون کشیده ایم که می خوانید. بر اساس این تناقض گوئی و تناقض نویسی، ظاهرا مدحی یا وسط علی اکبر خوانی هائی که بنام سردار پناهنده در خارج از کشور می کرد به دستگاه امنیتی ج. اسلامی وصل شده و یا برای دیدار و مذاکره ای به کشوری در همسایگی ایران رفته و از آنجا دست بسته به تهران منتقل شده است. مدتی درحال آموزش و تخلیه اطلاعاتی بوده تا آماده نمایش تلویزیونی شده است. آن ادعاهائی که طی همین دوران اخیر حیدر مصلحی وزیر اطلاعات در باره نفوذ تا قبل سازمان امنیت اسرائیل "موساد" و نفوذ در خارج از کشور می کرد، ظاهرا در ارتباط با همین ماجرای مدحی بوده است.
نکات را بخوانید:
خبرگزاری دولتی ایرنا: «مدحی پیش از استقرار در پایگاهی اسرائیلی از سوی سربازان گمنام امام زمان (عج) که پیشتر در این پروژه نفوذ و حضور داشته اند هدایت شد و از این پروژه ضد ایرانی کناره گرفت.»
* فرضیه از نیمه راه دوباره وصل شدن به تشکیلات امنیتی!
خبرگزاری وابسته به سپاه "فارس": « سرویسهای جاسوسی انگلیس و فرانسه از وی خواسته بودند که با ایجاد ارتباط گسترده با سران فتنه در داخل کشور و جذب نیرو از بدنه دستگاهها و نهادهای مختلف نظام و ایجاد یک شبکه منسجم پروژه دولت در تبعید و براندازی نظام اسلامی را عملیاتی کند. هنگامی که قرار شد در راستای این پروژه مدحی و شورای رهبری دولت در تبعید در پادگانی در تلآویو مستقر شوند عملیات نجات وی توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) انجام شد و مدحی به کشور بازگشت.
* فرضیه عملیات انتقال دست بسته مدحی به تهران
کیهان شریعتمداری نیز به نمایندگی از وزارت اطلاعات سپاه نیز مانند همیشه، پس از آن که حکم جاسوسی برای همه صادر کرد نوشت:
در همین حال که پروژه الماس فریب به تمام اهدافش رسیده شده بود نیروهای وزارت اطلاعات در یک محل مدحی را(در) آخرین حلقه پروژه به ایران منتقل می کنند!
* فرضیه مذاکره با مدحی در یکی از کشورهای همسایه و توافق و یا عملیات بردن او به تهران!
3 فرضیه محتمل
در ماجرای ظهور "مدحی" در تهران
از میان گزارش های متناقضی که خبرگزاری های وابسته به دولت و سازمان اطلاعات و امنیت سپاه درباره اعترافات "مدحی" منتشر کرده اند، چند نکته ای را بیرون کشیده ایم که می خوانید. بر اساس این تناقض گوئی و تناقض نویسی، ظاهرا مدحی یا وسط علی اکبر خوانی هائی که بنام سردار پناهنده در خارج از کشور می کرد به دستگاه امنیتی ج. اسلامی وصل شده و یا برای دیدار و مذاکره ای به کشوری در همسایگی ایران رفته و از آنجا دست بسته به تهران منتقل شده است. مدتی درحال آموزش و تخلیه اطلاعاتی بوده تا آماده نمایش تلویزیونی شده است. آن ادعاهائی که طی همین دوران اخیر حیدر مصلحی وزیر اطلاعات در باره نفوذ تا قبل سازمان امنیت اسرائیل "موساد" و نفوذ در خارج از کشور می کرد، ظاهرا در ارتباط با همین ماجرای مدحی بوده است.
نکات را بخوانید:
خبرگزاری دولتی ایرنا: «مدحی پیش از استقرار در پایگاهی اسرائیلی از سوی سربازان گمنام امام زمان (عج) که پیشتر در این پروژه نفوذ و حضور داشته اند هدایت شد و از این پروژه ضد ایرانی کناره گرفت.»
* فرضیه از نیمه راه دوباره وصل شدن به تشکیلات امنیتی!
خبرگزاری وابسته به سپاه "فارس": « سرویسهای جاسوسی انگلیس و فرانسه از وی خواسته بودند که با ایجاد ارتباط گسترده با سران فتنه در داخل کشور و جذب نیرو از بدنه دستگاهها و نهادهای مختلف نظام و ایجاد یک شبکه منسجم پروژه دولت در تبعید و براندازی نظام اسلامی را عملیاتی کند. هنگامی که قرار شد در راستای این پروژه مدحی و شورای رهبری دولت در تبعید در پادگانی در تلآویو مستقر شوند عملیات نجات وی توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) انجام شد و مدحی به کشور بازگشت.
* فرضیه عملیات انتقال دست بسته مدحی به تهران
کیهان شریعتمداری نیز به نمایندگی از وزارت اطلاعات سپاه نیز مانند همیشه، پس از آن که حکم جاسوسی برای همه صادر کرد نوشت:
در همین حال که پروژه الماس فریب به تمام اهدافش رسیده شده بود نیروهای وزارت اطلاعات در یک محل مدحی را(در) آخرین حلقه پروژه به ایران منتقل می کنند!
* فرضیه مذاکره با مدحی در یکی از کشورهای همسایه و توافق و یا عملیات بردن او به تهران!
قبل از رفتن به خیابان بخوانید...
قبل از رفتن به خیابان بخوانید...
نکاتی درباره حضور در راهپیمایی
ندای سبز آزادی: توجه داشته باشید استراتژی اول سرکوبگران ارعاب است و سرکوب و برخورد هدف ثانویه آنان است. با توجه این استراتژی اولیه است که میتوان بخش مهمی از آرایش نظامی سرکوبگران را فهمید و تشخیص داد که کدام اقدام پرهزینه و کدام اقدام کم هزینه است.
آرایش نیروی سرکوب
اولین چیزی که در هر راهپیمایی توجه را جلب میکند حضور گسترده نیروهای نظامی و انتظامی از تمامی ارگانها مربوطه مانند سپاه، نیروی انتظامی، و بسیج است. توجه داشته باشید درصد کمی از این نیروها توانایی برخورد دارند.
این نیروهای حاضر در میدان را میتوان به دو گروه پیادهنظام و سواره نظام تقسیم کرد.
در میان پیادهنظام سرکوب، نیروهای انتظامی عملا خطری برای شما ندارند چرا که اغلب کارمند هستند و قایل به برخورد تند با معترضان نیستند. دیگر نیروی کم خطر افراد بسیجی و لباسشخصی مسن هستند که احتمال میدهیم از اعضای بسیج ادارات باشند. گروه سومی که کم خطر هستند و تمایل کمی به درگیری دارند سربازان وظیفه هستند که تنها کارکرد دکوری دارند و نه اراده برخورد دارند و نه برای این کار در نظر گرفته شدند و نه برای این کار آموزش دیدهاند و نه ابزار برخورد خشن ـ به جز باتوم ـ دارند.
مهمترین و مهاجمترین نیروی سرکوب بسیجیان و لباس شخصیهای جوان و میانسال هستند. از میان نیروهای بسیجی، تنها تعداد معدودی این نیروها انگیزه برای درگیری دارند. مشاهدات روز ۲۵ بهمن نشان میدهد بسیاری از نیروهای بسیجی بسیار کم سن و سال هستند و به خصوص در مناطقی که از درگیری دور است به جز حضورشان که به کار استراتژی ارعاب میآید تنها وظیفهشان هدایت حرکت جمعیت به کوچهها است که به این ترتیب جمعیت را متفرق کنند. با این حال، توانایی بازداشت معترضان را دارند.
دیگر ابزار ارعاب، موتورسواران هستند که سوارهنظام نیروی سرکوب را تشکیل میدهند که خود به سه دسته تقسیم میشوند. گروه اول گارد ضدشورش موتورسوار است که لباسهای مشکی دارند. طوری آرایش میگیرند که بیشترین ارعاب را القا کند. در صورت لزوم برخورد شدید میکنند. اما دیگر کارکردشان بستن مسیرها است.
گروه دوم موتورسواران بسیجی و لباس شخصی هستند. این گروه اغلب در حال حرکت به مناطق درگیری هستند در اغلب موارد این گروهها یک سرتیم دارند که هیاهوی این جماعت را با شعارهایی مانند حیدر، حیدر یا لبیک خامنهای یا فحاشی به رهگذران رهبری میکند. باقی تیم موتورسواران تنها برای پرجمعیت نشان دادن تیم سواره نظام حضور دارند و اراده و جرات برخورد با مردم را ندارند. البته برخی از گروههای موتورسوار همبستگی بیشتری دارند یا وابسته به نهاد نظامی مشخصی هستند که وظیفهشان برخورد در صحنههای درگیری است اما در مسیر خود سعی میکنند با خشونت مردم را متفرق کنند در مواردی دیده شده است که موتور سواری در انتهای صف موتورسواران در حال فیلمبرداری است. این موتورسواران بسیار آسیبپذیر هستند و وظیفهشان تهیه فیلم برای گروههای خودی است و تهییج روحیه آنان و احیانا گزارش عملکرد دادن. وظیفه اصلی این موتورسواران ترساندن عابران و معترضانی است که هنوز به مناطق پرجمعیت نرسیدهاند. برای همین است که حتی در گذرهای فرعی هم حرکت میکنند و سعی میکنند با ارعاب مردم را از پیوستن به معترضان منع کنند. آنها مقصد مشخصی دارند و در میانه راه به ندرت متوقف میشوند.
گروه سومی از موتورسواران منفرد هم وجود دارند که خود به دو دسته تقسیم میشوند. گروه اول جزو همان دسته موتورسواران هستند که از گروه جاماندهاند. این موتورسواران منفرد اغلب بسیار جواناند .و آموزش ندیدهاند. گروه دوم نیروهای اطلاعاتی هستند که در مسیر تظاهرات حرکت میکنند و با رصد کردن جریان جمعیت گروههای موتورسوار را هدایت میکنند.
در طول راهپیمایی...
در مسیر راهپیمایی نقاطی مانند میادین و مناطقی نزدیک دانشگاههای تهران و شریف و تقریبا مناطق مابین میدان انقلاب تا آزادی هم برای ما و هم برای سرکوبگران ارزش استراتژیک دارد. سایر نقاط ارزش ثانویه استراتژیک دارند و پتانسیل تجمع کمتری دارند. به تفاوت مناطق استراتژیک و غیراستراتژیک توجه داشته باشید.
اولین نکته که باید توجه داشته باشید این است که به هیچ وجه با نیروهای سرکوب درگیر نشوید. به خصوص در زمانی که هنوز به مناطق استراتژیک نرسیدهاید. اغلب مردم بنا به غریزه سعی میکنند خود را به میادین و نقاط استراتژیک برسانند و اغلب از درگیری خودداری میکنند. میدانها برای نیروی سرکوب اهمیت بالایی دارد و چون اجازه نمیدهند مردم به این مناطق نزدیک شوند خود به خود درگیری ایجاد میشود. در میانه راه، در جاهایی که مفر گریز ندارد و در جاهای دور از میادین به شدت از برخورد با نیروهای سرکوب خودداری کنید. سعی کنید خود را به میادین یا انتهای مسیر برسانید.
در میانه راه، نیروهای سرکوب ممکن است با شما برخورد و حتی برخورد خشنی داشته باشند. هدف اول آنان دستگیری شما نیست. هدف آنان متفرق کردن و منصرف کردن شما از ادامه مسیر است. توانایی آنان برای دستگیری مردم محدود است و تنها در صورت مقاومت اقدام به دستگیری معترضان میکنند.
هدف دیگر آنان هدایت مردم به مسیرهای فرعی است. تا جایی که میتوانید در برابر اینکه آنان مسیر شما را هدایت کنند، مقاومت کنید. زنان و مردان میانسال و کهنسال میتوانند از این سدها عبور کنند. یکی از فرصتهای راهپیماییها همینجاست که نیروهای سرکوب میخواهند شما را به مسیرهای فرعی هدایت کنند. سعی کنید با بحث کردن با نیروها به بهانه اینکه به دنبال کاری هستید . بابت اینکه میخواهید مسیرتان بروید، سد معبر کنید و سبب جمع شدن جمعیت شوید. نیروهای سرکوب به شدت از سدمعبر و جمع شدن جمعیت هراسانند و تلاش میکنند به هر قیمتی که شده شما را به مسیر فرعی هدایت کنند. تنها چند دقیقه ایستادن کافی است.
در صورتی که به مسیر فرعی هدایت شدید، مسیر را به موازات مسیر اصلی ادامه بدهید. مدیریت محل تلاقی مسیر فرعی و اصلی بسیار ضعیف است. یک گروه به شما اجازه گذر نمیدهد گروه بعدی نرمتر برخورد میکند. بنابراین به راهتان ادامه بدهید.
در میان مردم نیروهای اطلاعاتی وجود دارند. بحث کردن با نیروهایی که شما را به مسیر فرعی هدایت میکنند، بهترین و کمهزینهترین راه برای شناخت نیروهای نفوذی است. به محض اینکه متوجه بشوند سد معبر باید خاتمه داده شود، خود را لو میدهند و با دیگر نیروهای سرکوب همصدا میشوند. اعتراض در این مواقع هم کم هزینه است و هم یخ مردم معترضی را که همدیگر را نمیشناسند را میشکند. از این فرصت کمال بهره برداری را بکنید.
تا جایی که می توانید تنها و منفرد در راهپیمایی شرکت نکنید. به خصوص در معابر فرعی، استراتژی نیروی سرکوب حمله به افراد تنها است. چون اولا از برخورد بسیار میترسند و چند نفری به معترضان حمله میکنند و ثانیا با نشان دادن سبعیت قصد ترساندن دیگر رهگذران را دارند. در صورت حمله سرکوبگران با معترضان در صورتی که بیش از ۵ یا ۶ نفر به این حرکت اعتراض کنند، مهاجمان عقب مینشینند.
موتور، مهمترین رسانه حمل و نقلی سرکوبگران است. با ایجاد ترافیک میتوانید هم آنان را در رسیدن به مقصدشان بازداردید و فرسوده و خستهشان کنید.
یکی از پدیدههای تظاهراتها، هلیکوپترهایی هستند که در ارتفاع کمی پرواز میکنند. واضح است این هلیکوپترها هیچ توان آسیبرسانی ندارند. نه میتوانند آسیب فیزیکی برسانند و نه میتوانند از تظاهرکنندهها عکس تهیه کنند. تنها کارکرد آنها، رصد جریان جمعیت و مدیریت حرکت نیروهای سرکوب است.
در صورت بازداشت
توجه داشته باشید که شما رهگذرید. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه شما قصد شرکت در تظاهرات دارید وجود ندارد. در صورت دستگیری هر نوع اتهامی را رد کنید. وارد بحث سیاسی با سرکوبگران نشوید. هدف آنان منفعل کردن و جدا کردن افراد فعالتر است.
امکانات حاکمیت برای بازداشت مردم معترض بسیار اندک و محدود است. در صورتی که در زمان بازداشت صبور باشید به ترساندن شما اکتفا میکنند و بعد از مدت کوتاهی شما را آزاد خواهند کرد.
نکاتی درباره حضور در راهپیمایی
ندای سبز آزادی: توجه داشته باشید استراتژی اول سرکوبگران ارعاب است و سرکوب و برخورد هدف ثانویه آنان است. با توجه این استراتژی اولیه است که میتوان بخش مهمی از آرایش نظامی سرکوبگران را فهمید و تشخیص داد که کدام اقدام پرهزینه و کدام اقدام کم هزینه است.
آرایش نیروی سرکوب
اولین چیزی که در هر راهپیمایی توجه را جلب میکند حضور گسترده نیروهای نظامی و انتظامی از تمامی ارگانها مربوطه مانند سپاه، نیروی انتظامی، و بسیج است. توجه داشته باشید درصد کمی از این نیروها توانایی برخورد دارند.
این نیروهای حاضر در میدان را میتوان به دو گروه پیادهنظام و سواره نظام تقسیم کرد.
در میان پیادهنظام سرکوب، نیروهای انتظامی عملا خطری برای شما ندارند چرا که اغلب کارمند هستند و قایل به برخورد تند با معترضان نیستند. دیگر نیروی کم خطر افراد بسیجی و لباسشخصی مسن هستند که احتمال میدهیم از اعضای بسیج ادارات باشند. گروه سومی که کم خطر هستند و تمایل کمی به درگیری دارند سربازان وظیفه هستند که تنها کارکرد دکوری دارند و نه اراده برخورد دارند و نه برای این کار در نظر گرفته شدند و نه برای این کار آموزش دیدهاند و نه ابزار برخورد خشن ـ به جز باتوم ـ دارند.
مهمترین و مهاجمترین نیروی سرکوب بسیجیان و لباس شخصیهای جوان و میانسال هستند. از میان نیروهای بسیجی، تنها تعداد معدودی این نیروها انگیزه برای درگیری دارند. مشاهدات روز ۲۵ بهمن نشان میدهد بسیاری از نیروهای بسیجی بسیار کم سن و سال هستند و به خصوص در مناطقی که از درگیری دور است به جز حضورشان که به کار استراتژی ارعاب میآید تنها وظیفهشان هدایت حرکت جمعیت به کوچهها است که به این ترتیب جمعیت را متفرق کنند. با این حال، توانایی بازداشت معترضان را دارند.
دیگر ابزار ارعاب، موتورسواران هستند که سوارهنظام نیروی سرکوب را تشکیل میدهند که خود به سه دسته تقسیم میشوند. گروه اول گارد ضدشورش موتورسوار است که لباسهای مشکی دارند. طوری آرایش میگیرند که بیشترین ارعاب را القا کند. در صورت لزوم برخورد شدید میکنند. اما دیگر کارکردشان بستن مسیرها است.
گروه دوم موتورسواران بسیجی و لباس شخصی هستند. این گروه اغلب در حال حرکت به مناطق درگیری هستند در اغلب موارد این گروهها یک سرتیم دارند که هیاهوی این جماعت را با شعارهایی مانند حیدر، حیدر یا لبیک خامنهای یا فحاشی به رهگذران رهبری میکند. باقی تیم موتورسواران تنها برای پرجمعیت نشان دادن تیم سواره نظام حضور دارند و اراده و جرات برخورد با مردم را ندارند. البته برخی از گروههای موتورسوار همبستگی بیشتری دارند یا وابسته به نهاد نظامی مشخصی هستند که وظیفهشان برخورد در صحنههای درگیری است اما در مسیر خود سعی میکنند با خشونت مردم را متفرق کنند در مواردی دیده شده است که موتور سواری در انتهای صف موتورسواران در حال فیلمبرداری است. این موتورسواران بسیار آسیبپذیر هستند و وظیفهشان تهیه فیلم برای گروههای خودی است و تهییج روحیه آنان و احیانا گزارش عملکرد دادن. وظیفه اصلی این موتورسواران ترساندن عابران و معترضانی است که هنوز به مناطق پرجمعیت نرسیدهاند. برای همین است که حتی در گذرهای فرعی هم حرکت میکنند و سعی میکنند با ارعاب مردم را از پیوستن به معترضان منع کنند. آنها مقصد مشخصی دارند و در میانه راه به ندرت متوقف میشوند.
گروه سومی از موتورسواران منفرد هم وجود دارند که خود به دو دسته تقسیم میشوند. گروه اول جزو همان دسته موتورسواران هستند که از گروه جاماندهاند. این موتورسواران منفرد اغلب بسیار جواناند .و آموزش ندیدهاند. گروه دوم نیروهای اطلاعاتی هستند که در مسیر تظاهرات حرکت میکنند و با رصد کردن جریان جمعیت گروههای موتورسوار را هدایت میکنند.
در طول راهپیمایی...
در مسیر راهپیمایی نقاطی مانند میادین و مناطقی نزدیک دانشگاههای تهران و شریف و تقریبا مناطق مابین میدان انقلاب تا آزادی هم برای ما و هم برای سرکوبگران ارزش استراتژیک دارد. سایر نقاط ارزش ثانویه استراتژیک دارند و پتانسیل تجمع کمتری دارند. به تفاوت مناطق استراتژیک و غیراستراتژیک توجه داشته باشید.
اولین نکته که باید توجه داشته باشید این است که به هیچ وجه با نیروهای سرکوب درگیر نشوید. به خصوص در زمانی که هنوز به مناطق استراتژیک نرسیدهاید. اغلب مردم بنا به غریزه سعی میکنند خود را به میادین و نقاط استراتژیک برسانند و اغلب از درگیری خودداری میکنند. میدانها برای نیروی سرکوب اهمیت بالایی دارد و چون اجازه نمیدهند مردم به این مناطق نزدیک شوند خود به خود درگیری ایجاد میشود. در میانه راه، در جاهایی که مفر گریز ندارد و در جاهای دور از میادین به شدت از برخورد با نیروهای سرکوب خودداری کنید. سعی کنید خود را به میادین یا انتهای مسیر برسانید.
در میانه راه، نیروهای سرکوب ممکن است با شما برخورد و حتی برخورد خشنی داشته باشند. هدف اول آنان دستگیری شما نیست. هدف آنان متفرق کردن و منصرف کردن شما از ادامه مسیر است. توانایی آنان برای دستگیری مردم محدود است و تنها در صورت مقاومت اقدام به دستگیری معترضان میکنند.
هدف دیگر آنان هدایت مردم به مسیرهای فرعی است. تا جایی که میتوانید در برابر اینکه آنان مسیر شما را هدایت کنند، مقاومت کنید. زنان و مردان میانسال و کهنسال میتوانند از این سدها عبور کنند. یکی از فرصتهای راهپیماییها همینجاست که نیروهای سرکوب میخواهند شما را به مسیرهای فرعی هدایت کنند. سعی کنید با بحث کردن با نیروها به بهانه اینکه به دنبال کاری هستید . بابت اینکه میخواهید مسیرتان بروید، سد معبر کنید و سبب جمع شدن جمعیت شوید. نیروهای سرکوب به شدت از سدمعبر و جمع شدن جمعیت هراسانند و تلاش میکنند به هر قیمتی که شده شما را به مسیر فرعی هدایت کنند. تنها چند دقیقه ایستادن کافی است.
در صورتی که به مسیر فرعی هدایت شدید، مسیر را به موازات مسیر اصلی ادامه بدهید. مدیریت محل تلاقی مسیر فرعی و اصلی بسیار ضعیف است. یک گروه به شما اجازه گذر نمیدهد گروه بعدی نرمتر برخورد میکند. بنابراین به راهتان ادامه بدهید.
در میان مردم نیروهای اطلاعاتی وجود دارند. بحث کردن با نیروهایی که شما را به مسیر فرعی هدایت میکنند، بهترین و کمهزینهترین راه برای شناخت نیروهای نفوذی است. به محض اینکه متوجه بشوند سد معبر باید خاتمه داده شود، خود را لو میدهند و با دیگر نیروهای سرکوب همصدا میشوند. اعتراض در این مواقع هم کم هزینه است و هم یخ مردم معترضی را که همدیگر را نمیشناسند را میشکند. از این فرصت کمال بهره برداری را بکنید.
تا جایی که می توانید تنها و منفرد در راهپیمایی شرکت نکنید. به خصوص در معابر فرعی، استراتژی نیروی سرکوب حمله به افراد تنها است. چون اولا از برخورد بسیار میترسند و چند نفری به معترضان حمله میکنند و ثانیا با نشان دادن سبعیت قصد ترساندن دیگر رهگذران را دارند. در صورت حمله سرکوبگران با معترضان در صورتی که بیش از ۵ یا ۶ نفر به این حرکت اعتراض کنند، مهاجمان عقب مینشینند.
موتور، مهمترین رسانه حمل و نقلی سرکوبگران است. با ایجاد ترافیک میتوانید هم آنان را در رسیدن به مقصدشان بازداردید و فرسوده و خستهشان کنید.
یکی از پدیدههای تظاهراتها، هلیکوپترهایی هستند که در ارتفاع کمی پرواز میکنند. واضح است این هلیکوپترها هیچ توان آسیبرسانی ندارند. نه میتوانند آسیب فیزیکی برسانند و نه میتوانند از تظاهرکنندهها عکس تهیه کنند. تنها کارکرد آنها، رصد جریان جمعیت و مدیریت حرکت نیروهای سرکوب است.
در صورت بازداشت
توجه داشته باشید که شما رهگذرید. هیچ شاهدی مبنی بر اینکه شما قصد شرکت در تظاهرات دارید وجود ندارد. در صورت دستگیری هر نوع اتهامی را رد کنید. وارد بحث سیاسی با سرکوبگران نشوید. هدف آنان منفعل کردن و جدا کردن افراد فعالتر است.
امکانات حاکمیت برای بازداشت مردم معترض بسیار اندک و محدود است. در صورتی که در زمان بازداشت صبور باشید به ترساندن شما اکتفا میکنند و بعد از مدت کوتاهی شما را آزاد خواهند کرد.
Subscribe to:
Posts (Atom)