Monday, June 7, 2010

بیانیه مهندس موسوی درباره حوادث مراسم دولتی 14 خرداد

فرصت طلائی

برای سلطنت طلب ها و منافقین،

امریکا و اسرائیل فراهم می کنند؟

در مراسم دولتی و مهندسی شده 14 خرداد در آرامگاه امام، از احترام ایشان – امام- به رای مردم و نگاه ایشان که مجلس را در راس امور می نشاند، سخنی به میان نیآمد و از تاثیرات ایشان بر خطر تحجر و خود رایی در آینده انقلاب غفلت شد و برخلاف خاکساری ایشان در مقابل معصومان علیهم السلام، عده ای در حد امیرمومنان و معصومین برکشیده شدند و عده ای که مخالف تخلف، دروغ، فساد و خروج از قانون اساسی و به افلاس کشیده شدن کشور به دلیل سیاست های من در آوردی اند، در مقابل قرار داده شوند.

کشتار و حبس های اخیر ناشی از چنین برداشت هایی از تاریخ و فقه و اصول است. مراسم امسال به دلیل جنایت های اخیر اسرائیل آمیخته به سخت ترین شعارهای ضد صهیونیستی بود ولی هیچ اشاره ای به مصاحبه یکی از روسای جمهورعرب دوست ایران – بشار اسد- که اخیرا گفته دولت ایران با مذاکره سوریه با اسرائیل موافق است، نشد و از نصیحت حضرت امام (ره) در ماجرای مک فارلین به مسوولین کشور که فرموده بودند “کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید” سخنی گفته نشد. آیا جای آن نیست که سوال شود با این همه سیاست های غلط انداز و غیرشفاف و مهلک چه کسانی می توانند فرصت طلایی برای آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت طلبان تلقی شوند: آزادی خواهان و عدالت جویانی که به دنبال عظمت اسلام و ایران و ایرانی از طریق بازگشت به قانون اساسی و دوری از فساد و دروغ هستند؟ یا فرقه های مشکوکی که با سیاست های خود کارگران و معلمان و کارمندان و کشاورزان و همه مستضعفان را خاک نشین کرده اند و علی رغم حمله ها و لفاظی های خود علیه شرق و غرب ،همه بازارهای گرم مسلمانی را در اختیار بیگانگان قرار داده اند.

عربده جویی و هتاکی عده ای اندک در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) در مقابل تریبون سخنرانی نمی توانست بدون رضایت و مهندسی قبلی صورت بگیرد .چه کسی است که نداند همیشه عده ای به صورت سازمان یافته و برای هیاهوهایی از این قبیل جلو تریبون ها به صف می شوند.




چند سال پیش مرحوم حضرت آیت الله توسلی یار نزدیک امام راحل جان خود را برسر مقابله با طرحی گذاشت که هدف آن حذف جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی از صحنه سیاسی و امام زدایی در سطح ملی بود.وفات تاثربرانگیز و تکان دهنده ایشان گرچه مکثی در این طرح ایجاد کرد ولی آن را متوقف نساخت.

امسال مراسم بزرگداشت سالگرد رحلت امام در روز چهاردهم خردادماه فقط به یک روز خلاصه شد و همه برنامه های دیگر مردمی و رسمی از جمله برنامه شبهای ۱۴ و ۱۵ خرداد حذف شد و در همین مراسم مختصر قابل انتظار بود که به بیان چند خصوصیت اخلاقی امام بسنده شود و از احترام ایشان به رای مردم و نگاه ایشان که مجلس را در راس امور می نشاند، سخنی به میان نیاید و باز طبیعی بود که از تاثیرات ایشان بر خطر تحجر و خود رایی در آینده انقلاب غفلت شود و برخلاف خاکساری ایشان در مقابل معصومان علیهم السلام عده ای در حد امیرمومنان و معصومین برکشیده شوند و عده ای نیز که مخالف تخلف ، دروغ ، فساد و خروج از قانون اساسی و به افلاس کشیده شدن کشور به دلیل سیاست های من در آوردی بودند، در مقابل قرار داده شوند.

داوری در باره این شیوه قیاس و مواجهه با تاریخ با مورخان فرهیخته و سیاستمداران آگاه و اصولیان فاضل است و تنها به این نکته بسنده می کنم که کشتار و حبس های اخیر ناشی از چنین برداشت هایی از تاریخ و فقه واصول است و باید دید که نظر مراجع بزرگ از چنین استنباطهایی با توجه به مصداق های عملی و نتایج آن چیست؟

مراسم امسال به دلیل جنایت های اخیر اسرائیل آمیخته به سخت ترین شعارهای ضد صهیونیستی بود ولی طرفه آنکه در میان این شعارهای تند هیچ اشاره ای به مصاحبه یکی از روسای جمهورعرب دوست ایران که اخیرا گفته است دولت ایران با مذاکره آنها با اسرائیل موافق است، نشد و بازهم غیرطبیعی نبود که نصیحت حضرت امام (ره)در ماجرای مک فارلین به مسوولین کشور فراموش شود که فرموده بودند “کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید”

آیا جای آن نیست که سوال شود با این همه سیاست های غلط انداز و غیرشفاف و مهلک چه کسانی می توانند فرصت طلایی برای آمریکا و اسرائیل و منافقین و سلطنت طلبان تلقی شوند : آزادی خواهان و عدالت جویانی که به دنبال عظمت اسلام و ایران و ایرانی از طریق بازگشت به قانون اساسی و دوری از فساد و دروغ هستند؟ یا فرقه های مشکوکی که با سیاست های خود کارگران و معلمان و کارمندان و کشاورزان و همه مستضعفان را خاک نشین کرده اند و علی رغم حمله ها و لفاظی های خود علیه شرق و غرب ،همه بازارهای گرم مسلمانی را در اختیار بیگانگان قرار داده اند.

عربده جویی و هتاکی عده ای اندک در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) در مقابل تریبون سخنرانی نمی توانست بدون رضایت و مهندسی قبلی صورت بگیرد .چه کسی است که نداند همیشه عده ای به صورت سازمان یافته و برای هیاهوهایی از این قبیل جلو تریبون ها به صف می شوند. درمراسم چهاردهم خرداد نیز به همین شکل عمل شد و در مقابل دوربین ها و چشمهای حیرت زده، گروهی اندک هتاکی های همیشگی را این بار علیه نواده گرامی امام به اوج رساندند. لابد به این دلیل که ایشان نخواسته اند هیچ وقت مردم را تنها بگذارند.

غافل از آنکه اینگونه اعمال مهندسی شده بیش از پیش به اهمیت حراست و صیانت از یادگاران حضرت امام دامن خواهد زد.

حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی یکی از ستارگان پر فروغ حوزه های علمیه و فضای ملی ماست و برنامه ریزی برای خاموشی این فروغ جز خسارت برای طراحان آن نتیجه ای نخواهد داشت

شعاری دو پهلو

شعاری دو پهلو

تا رهبر هم حساب دستش بیاید!




از اوایل صبح انتقال مردم به آرامگاه آقای خمینی با مترو و اتوبوس شروع شد. تا ساعت یك بعد از ظهر هر پنج دقیقه قطار ها مردم را از نقاط مختلف محل تمجع آنها سوار کرده و به محل می رساندند. ضمنا تعدادی از اتوبوس هایی كه از شهرستانها آمده بودند در محوطه خارج آرامگاه پارك كرده بود.

در محوطه حرم – دایره ای به قطر 3 تا 5 كیلومتر - پر از اتوبوس هایی بود كه از استان ها و شهرستان های مختلف آمده بودند. بیشتر اتوبوس ها زنان چادری را آورده بودند.

تقریبا نیمی از محوطه را حصار كشی كرده بودند و هر كسی كه می خواست به داخل محوطه (محوطه دوم) برود را بازدید بدنی می كردند. تقریبا از ساعت 8 تا 9 صبح محوطه داخل حرم (محوطه سوم و محوطه داخلی) را بستند و به بهانه پر بودن كسی را راه نمی دادند تقریبا درها را از داخل بسته بودند. در محوطه دوم حرم تعدادی مغازه و فروشگاه وجود دارد كه تقریبا بویژه آنها كه در رابطه با مواد غذایی اند باز بودند. علاوه بر آن تعداد زیادی ایستگاه های صلواتی مربوط به مناطق 22 گانه شهرداری ها، وزارت خانه، ادارات مختلف ورامین و شهر ری و.... بودند. تقریبا تمام آنها تا خرخره پر بودند و امكان نزدیكی به آنها نبود. مخصوصا شهرستانهای به آنها هجوم می بردند چون ساعتها بود در محوطه گرم و داغ و آفتابی سر گردان بودند و تقریبا همه از گرما له له می زدند.

بیشتر شهرستانی ها بعلت اینكه اتوبوس هایشان در محوطه گیر كرده بود تا آخر مراسم بالاجبار باید می مانند.

در دو نقطه محوطه بیرونی (قبل از محوطه وسطی و نزدیك ایستگاه متروی آرامگاه) یك پارچه ای كه تصویر پرچم های امریكا و اسرائیل و انگلیس بر روی آنها نقش بسته بود و با زنجیر دست یك و یا دو نفر بود بر روی زمین انداخته بودند و چند عكس كروبی و موسوی را در روی آنها کشیده بودند و مردم را تشویق می كردند كه هم روی پرچم و هم روی عكس های موسوی و كروبی را بروند. اما مردم استقبالی نمی كردند. تنها چند بچه 10 تا 12 ساله را تحریك می كردند كه برروی آن را بروند و پا بكوبند و سپس فیلمبرداران سیما فیلم می گرفتند. چند نفر ار گردانندگان این نمایش از بچه های شهرری بودند و یکی هم از بچه های تهران پارس که او را از نزدیک می شناسم و از موتورسوارهای بسیج محله است.

هم در محوطه بیرونی و هم در محوطه وسطی و حتی داخل مترو زنان و مردان را بصورت فشرده و مخلوط سوار کرده بودند که نتیجه آن درگیری زنان با برخی مردانی بود که زیادی خودشان را به زنان نزدیک کرده بودند و یا دست به یقه شدن مردان همراه این زنان با مردان غریبه بود که به زنها می چسبیدند.

از سینه چاكان حجاب خبر نبود و شاید هم خودشان عامل درگیری ها بودند.

آنچه در تلویزیون كانال 1 ساعت 9 شب (14-3-89) نشان داد شده بویژه آن قسمت كه محوطه دوم (محوطه وسط) را نشان می داد حتما مونتاز شده بود. ما چیزی منظم به این صورت از جلو ندیدیم آنچه از نزدیك دیده شده اصلا چنین نظمی نداشت.

همانطور كه می دانید، در مورد شهرستانی هایی كه معمولا از استان ها و شهرستانی ها به تهران می آیند باید گفت در حقیقت آمدن به تهران بویژه برای زنان و دختران و عده ای زیادی از پسران و حتی افراد مسن تر بحث سیاسی مطرح نیست آمدن به تهران برای بیشتر شهرستانی ها در واقع یك نوع تفریح است .

این مسافرتها كمكی می شود كه حداقل چند روزی از محیط تنگ و محدود شهرستانهای خود نجات پیدا کنند. وقتی كه در شهرستانها؛ بویژه در محله های فقیرنشین شهرستان ها اعلام می شود اتوبوسی فراهم است و غذا و .... نیز داده می شود می خواهیم برویم تهران؟ معمولا تعداد داوطلبان بیشتر تعداد لازم است!

تعداد زیادی از همین شهرستانی ها طرفدار احمدی نژاد نیستند و احتمالا به احمدی نژاد نیز رای نداده اند ولی همراه كاروان ها می شوند و برای تفریح هم كه شده با امكانات حداقلی كه مسئولین در اختیارشان می گذارند داوطلب آمدن به تهران می شوند.

یکی از نکات مهم سخنرانی سید حسین خمینی که مورد توجه رسانه ها قرار نگرفت هنگامی بود که او از مردم خواست در جواب هتاکان صلوات بفرستند که به شهادت شاهدان عینی و پخش زنده تلویزیونی، صلوات ها به مراتب قوی تر از صدای آن چند صد اوباشی بود که اخلال می کردند. مخصوصا صلوات سوم که به نوعی به موسوی و سایر سران سبز بر میگشت. یعنی حتی اکثر حاضرین در همین مراسم حکومتی هم همدل و همسو با حسن خمینی و جنبش سبز بودند.

صحنه آغاز سخنرانی آقای خامنه ای هم دیدنی بود. درحالیکه اوباش عملا مانع سخنرانی سید حسن خمینی شدند، خامنه ای قبل از آغاز سخنرانی با او دست داد و روبوسی کرد و سپس رفت پشت میکرفن. اوباشی که بصورت سازمان یافته به محفل آورده شده و در صف جلو جای داده شده بودند، خیلی آرام و بی سرو صدا محوطه را ترک کردند و از صحنه بیرون رفتند. شعار آنها خطاب به احمدی نژاد "احمدی بت شکن- بت بزرگو بشکن!" یک اشاره ای هم به خود خامنه ای داشت و یا لااقل مردمی که درمحوطه بودند اینطور تصور کردند. روبوسی خامنه ای و سیدحسن خمینی را شاید در همین ارتباط بتوان تفسیر کرد. یعنی حرکات دارو دسته احمدی نژاد کم کم از روی سر بیت رهبری و اطلاع خامنه ای انجام می شود و شعار "بت بزرگ" می تواند هشداری هم به خود او باشد!

تلفن آیت الله صانعی و آیت الله اردبیلی به سید حسن خمینی

عظمت امام و محبوبیت نوه اش چندین برابر شد


آیت الله موسوی اردبیلی و همچنین آیت الله العظمی شیخ یوسف صانعی بمناسبت حوادث 14 خرداد به حجت الاسلام سید حسن خمینی تلفن کردند. یوسف صانعی در تماسی تلفنی خود از جمله گفت:

اگرچه ظاهر این حرکت تأسف بار بود اما در واقع باید متوجه بود این اقدام به نفع اسلام و به نفع اهداف حضرت امام تمام شد.

اگر اینها دچار جنون سیاسی نشده بودند نمی آمدند در مقابل بیش از صدها خبرنگار داخلی و خارجی جلوی ابراز سخن و مطلبی که در حال پخش مستقیم از رسانه است را بگیرند، جلوی آزادی بیان و آزادی شنیدن مردم را بگیرند.

کسانی که این نقشه ها را می کشند اعم از عامل و آمر و محرک امروز ناتوان از حل معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بین المللی مملکت شده اند لذا برای انحراف افکار عمومی جامعه به چنین اقداماتی متوسل می شوند، آنها می خواهند سخن امروز مردم غیر از درد مردم باشد اما من امیدوارم آقایان به هوش بیایند و در خط امام قرار بگیرند.

شما امروز از جایگاه فقهی خوبی برخوردارید، مطمئناً چاپ اثر شما در حوزه فقه و فلسفه اینها را ناراحت کرده است و آنها را وادار به انجام چنین حرکاتی نموده است. اما مطمئن باشید که امروز عظمت امام و محبوبیت شما با این اقدام چندین برابر شد. من خانواده هایی را دیدم که گریه می کردند و از این رخداد متأثر بودند. به آنها گفتم که ناراحت نباشید چرا که اینها با این اقدامات با دست خودشان، خودشان را از بین می برند .

شاه و ژنرال هایش و شاهپور بختیار به روایت یک کتاب خاطرات








خامنه ای به همانجا رسید
که شاه در پایان کار رسیده بود


نقل از کتاب "ارتش تاریکی": شاه 3 بار قانون اساسی را تغير داد و بالاخره گفت: من برای مملكت تصميم می گيرم نه ديگران. سياست ايران را من ديكته می كنم. شاه از آزادی بيان و آزادی مطبوعات نفرت داشت و معتقد بود بيش از هر كس و هر مقامی می داند و اطلاعات دارد، پس بهتراز هر شخص ديگری می تواند تصميم بگيرد. به توصيه تورج فرازمند، وزارت دربار و نخست وزيری بخشنامه ای صادر كردند كه از اين پس كسی حق ندارد شاه و ملكه را بنام های "شخص اول مملكت" و يا "بانوی اول" بنامد زيرا اگر شخص اول بناميم مفهوم اين عبارت اينست كه شخص دومی نيز بايد باشد، اما در ايران شخص دومی وجود ندارد و فقط يك شخص وجود دارد و آن هم "ذات اقدس همايونی، آريامهر" است. كسی نمی توانست از شاه انتقاد كند. هيچ مقامی حتی مجلس شورای ملی كه مرجع قانگذاری است نمی توانست بدون اجازه شاه قانونی را تصويب كند. هويدا هنگام آوردن قانونی به مجلس تاكيد می كرد كه اين قانون طبق دستور "ذات مقدس همايونی” تقديم می گردد. شاپور بختيار، آخرين نخست وزير نظام شاهنشاهی، 12 روز پس از سرنگونی رژيم شاه از مرزهای غرب كشور به عراق رفت و بدنبال او، اعضای كابينه اش نيز تقريبا دست نخورده از ايران خارج شدند. بغداد شد ستاد جنگی و سياسی و ماجراجوئی های بزرگ آغاز شد. ارتشبد آريانا نظامی با سواد و فرانسه دان ارتش شاه كه فكر می كرد قد كوتاه و سر طاس نشانه های ناپلئون در اوست، يك شب مست و شاهنامه خوان، به همراه سرهنگ بهارمست، سوار مجسمه شير "انقلاب سفيد" در بخشی از ميدان بهارستان شدند. نقش آفرينی های بهروز صوراسرافيل، آزاده شفيق، ايرج پزشگزاد، تورج فرازمند، ارتشبد آريانا، سرلشكر پاليزبان، منوچهر آريانا، ارتشبد اويسی و... با امكاناتی كه صدام حسين دراختيار آنها گذاشته بود.





بدنبال انتشار خبر تفسیری مربوط به آزادی یکی از سه قاتل شاهپور بختیار از زندان فرانسه و بازگشت او به ایران – اینجا-

از ما خواسته شده تا درباره نقش شاهپور بختیار در جنگ عراق با ایران که در خبرتفسیری خود به آن اشاره کرده ایم، اگر اطلاعاتی داریم منتشر کنیم. علاوه بر مصاحبه شاهپور بختیار با نشریه "پاری ماچ" فرانسه در آغاز جنگ در کردستان ایران، - اینجا-



مستندات یک کتاب را نیز برگرفته از پیک هفته منتشر می کنیم.

"ارتش تاريكی” نام كتابی است كه چندان قطورنيست، اما حاوی اطلاعات بسيار با ارزشی است. اين كتاب دو بخش دارد. بخش نخست آن مربوط به اطلاعات و آگاهی های درون دربار شاهنشاهی است و بخش دوم مربوط به سالهای استقرار فعاليت نظامی های از ايران گريخته در خاك عراق. نويسنده اين كتاب "ب. كيا" است، اما باحتمال بسيار نزديك به يقين اين يك نام مستعار است و يا نشانه هائی از نام اصلی نويسنده. گمان غالب اينست كه نويسنده هم با نظامی های شاه نزديك بوده و هم با دولتمردان دربار شاه. در يك ارتباطی نيز بايد سروكارش به زندان جمهوری اسلامی افتاده باشد. دراين زمينه نيز شايد بتوان حدس هائی در ارتباط با شبكه كودتای نوژه زد. كتاب در ايران منتشر شده و به همين دليل ملاحظاتی در آن موج می زند، اما به آسانی می توان اين ملاحظات را به دور افكند و به اصل مطالب مطرح شده در آن رسيد. ما سعی كرديم همين كار را بكنيم. اگر كسانی اطلاعاتی در باره نويسنده كتاب "ب. كيا" دارند دراختيار ما قرار دهند. در دو شماره 71 و 72 پیک هفته گزيده هائی از این كتاب را منتشر کرده ایم، که برای اطلاع آنها که می خواهند بدانند و نه آنها که عادت دارند نا دانسته سخن بگویند و یا قلم بر کاغذ بگذارند، در این شماره پیک نت آن را منتشر می کنیم. بویژه که در این کتاب اطلاعاتی وجود دارد که امروز و با تبدیل شدن بیت خامنه ای به دربار محمد رضا شاه خواندن آن بسیار مناسب است.



شماره 71

شماره 72

شاه و ژنرال هایش و شاهپور بختیار به روایت یک کتاب خاطرات

خامنه ای به همانجا رسید
که شاه در پایان کار رسیده بود


نقل از کتاب "ارتش تاریکی": شاه 3 بار قانون اساسی را تغير داد و بالاخره گفت: من برای مملكت تصميم می گيرم نه ديگران. سياست ايران را من ديكته می كنم. شاه از آزادی بيان و آزادی مطبوعات نفرت داشت و معتقد بود بيش از هر كس و هر مقامی می داند و اطلاعات دارد، پس بهتراز هر شخص ديگری می تواند تصميم بگيرد. به توصيه تورج فرازمند، وزارت دربار و نخست وزيری بخشنامه ای صادر كردند كه از اين پس كسی حق ندارد شاه و ملكه را بنام های "شخص اول مملكت" و يا "بانوی اول" بنامد زيرا اگر شخص اول بناميم مفهوم اين عبارت اينست كه شخص دومی نيز بايد باشد، اما در ايران شخص دومی وجود ندارد و فقط يك شخص وجود دارد و آن هم "ذات اقدس همايونی، آريامهر" است. كسی نمی توانست از شاه انتقاد كند. هيچ مقامی حتی مجلس شورای ملی كه مرجع قانگذاری است نمی توانست بدون اجازه شاه قانونی را تصويب كند. هويدا هنگام آوردن قانونی به مجلس تاكيد می كرد كه اين قانون طبق دستور "ذات مقدس همايونی” تقديم می گردد. شاپور بختيار، آخرين نخست وزير نظام شاهنشاهی، 12 روز پس از سرنگونی رژيم شاه از مرزهای غرب كشور به عراق رفت و بدنبال او، اعضای كابينه اش نيز تقريبا دست نخورده از ايران خارج شدند. بغداد شد ستاد جنگی و سياسی و ماجراجوئی های بزرگ آغاز شد. ارتشبد آريانا نظامی با سواد و فرانسه دان ارتش شاه كه فكر می كرد قد كوتاه و سر طاس نشانه های ناپلئون در اوست، يك شب مست و شاهنامه خوان، به همراه سرهنگ بهارمست، سوار مجسمه شير "انقلاب سفيد" در بخشی از ميدان بهارستان شدند. نقش آفرينی های بهروز صوراسرافيل، آزاده شفيق، ايرج پزشگزاد، تورج فرازمند، ارتشبد آريانا، سرلشكر پاليزبان، منوچهر آريانا، ارتشبد اويسی و... با امكاناتی كه صدام حسين دراختيار آنها گذاشته بود.





بدنبال انتشار خبر تفسیری مربوط به آزادی یکی از سه قاتل شاهپور بختیار از زندان فرانسه و بازگشت او به ایران – اینجا-

از ما خواسته شده تا درباره نقش شاهپور بختیار در جنگ عراق با ایران که در خبرتفسیری خود به آن اشاره کرده ایم، اگر اطلاعاتی داریم منتشر کنیم. علاوه بر مصاحبه شاهپور بختیار با نشریه "پاری ماچ" فرانسه در آغاز جنگ در کردستان ایران، - اینجا-



مستندات یک کتاب را نیز برگرفته از پیک هفته منتشر می کنیم.

"ارتش تاريكی” نام كتابی است كه چندان قطورنيست، اما حاوی اطلاعات بسيار با ارزشی است. اين كتاب دو بخش دارد. بخش نخست آن مربوط به اطلاعات و آگاهی های درون دربار شاهنشاهی است و بخش دوم مربوط به سالهای استقرار فعاليت نظامی های از ايران گريخته در خاك عراق. نويسنده اين كتاب "ب. كيا" است، اما باحتمال بسيار نزديك به يقين اين يك نام مستعار است و يا نشانه هائی از نام اصلی نويسنده. گمان غالب اينست كه نويسنده هم با نظامی های شاه نزديك بوده و هم با دولتمردان دربار شاه. در يك ارتباطی نيز بايد سروكارش به زندان جمهوری اسلامی افتاده باشد. دراين زمينه نيز شايد بتوان حدس هائی در ارتباط با شبكه كودتای نوژه زد. كتاب در ايران منتشر شده و به همين دليل ملاحظاتی در آن موج می زند، اما به آسانی می توان اين ملاحظات را به دور افكند و به اصل مطالب مطرح شده در آن رسيد. ما سعی كرديم همين كار را بكنيم. اگر كسانی اطلاعاتی در باره نويسنده كتاب "ب. كيا" دارند دراختيار ما قرار دهند. در دو شماره 71 و 72 پیک هفته گزيده هائی از این كتاب را منتشر کرده ایم، که برای اطلاع آنها که می خواهند بدانند و نه آنها که عادت دارند نا دانسته سخن بگویند و یا قلم بر کاغذ بگذارند، در این شماره پیک نت آن را منتشر می کنیم. بویژه که در این کتاب اطلاعاتی وجود دارد که امروز و با تبدیل شدن بیت خامنه ای به دربار محمد رضا شاه خواندن آن بسیار مناسب است.



شماره 71

شماره 72

آغازی بر پایان


این عکس، تنها صحنه ای از پایان آنچه که در 14 خرداد در آرامگاه آیت الله خمینی روی داد نیست، بلکه آغازی بر پایان فاجعه حکومت اوباش بر ایران و بازی با چفیه عربی و ژنرال پروری توسط علی خامنه ایست. شتر کم کم به جلوی خانه او نیز رسیده است. هیچکدام از خبرگزاری های داخلی که این عکس را منتشر کرده اند، جرات نکرده اند بنویسند آن که تقریبا با خامنه ای یقه به یقه شده کیست. همچنان که جرات نکرده اند بنویسند آن گروه اوباشی لباس شخصی وابسته به سپاه که با هم درگیر شده اند کیستند. آنچه که در 14 خرداد روی داد، آغازی بود بر پایان. امامی کاشانی یگانه عضو شورای نگهبان که اعتقاد به تقلب در انتخابات را در دیدار شورای نگهبان با خامنه ای بیان کرد، آیت الله شاهرودی که بی سر و صدا ترین عضو جدید شورای نگهبان شده، هاشمی رفسنجانی که همه این حوادث را در نامه پیش از انتخابات به خامنه ای گفته و پیش بینی کرده بود و همچنین حسن خمینی درعکس دیده می شوند و البته بی آنکه در معرکه ای که خامنه ای درگیر آن شده دخالت کنند. او را با اوباش و نوچه هایش تنها گذاشته اند تا شاید بفهمد به کجا رفته و می رود.

نامه مهدی کروبی به حسن خمینی

نامه مهدی کروبی به حسن خمینی
از حوادثی که بر پدر شما
احمدآقا" رفت سخن خواهم گفت


مهدی کروبی نیز مانند مهندس موسوی نامه ای خطاب به حجت الاسلام حسن خمینی نوشته و در آن یادآور شد:

اینجانب از زمانی که اطلاع یافتم برگزاری مراسم سالگرد امسال عملا بدست بخشی از نیروهای مسلح افتاده بشدت نگران شده و مطمئن بودم این مراسم ختم به خیر نخواهد شد ولی این حد از وقاهت و بی شرمی را تصور نمی کردم.

این جماعت اندک سازماندهی شده و آموزش دیده حسابشان از خیل عظیم عاشقان امام و دوستداران فرزندان و بستگان ایشان به خصوص شخص حضرتعالی جداست.

یاران امام راحل هم اکنون، امکان دفاع از خود و سیره امام در هیچ رسانه ای را ندارند ولی در روزنامه ها و سایت هائی که از بیت المال مسلمین اداره می شوند، در تحریف بیانات و سیرۀ امام و نسبت های ناروا و غیر واقعی به ایشان فرو گذار نکرده و نمی کنند. فراموش نمی کنیم در این روزنامه ها با زشت ترین تعبیر نوۀ امام را به فرزند ناصالح حضرت نوح (ع) تشبیه کردند.

خود را برای تحمل همه شدائد آماده کنید. چنانچه نیروهای خبیث پشت پرده از تکرار این گستاخی ها پرهیز و خودداری نکنند، جفاها، ستم ها و فشارهایی که به مرحوم حاج سید احمد آقا وارد کردند همچنین افراد و اشخاصی که برای تحقیر و توهین به فرزندان آن عزیز سفر کرده وصیت دست کاری شده منتشر می کنند، از حوادثی که بر او رفت برای ملت شریف ایران و همچنین آیندگان روشنگری خواهیم کرد، تا عدم صداقت آنها برای مردم ثابت شده و بیشتر بدانند که برای آقایان همه چیز ابزاری است.

شما قطعاً اطلاع دارید که امروز مروج و مفسر خط امام کسانی شده اند که در برابر امام صف بندی کرده بودند و یاور شرکاء در قتل های زنجیره ای بودند!

آری امروز جریانی با تمسک به جمله ای از امام که در مقام رحمت و رأفت و گذشت و چشم پوشی از لغزش های گذشته و استفاده از نیروهای کارآمد فرمود "میزان حال فعلی افراد است" تمامی یاران و نزدیکان امام را طلحه ها و زبیرهای زمان قلمداد کرده در حالی که بهتر است حوادث صدر اسلام را از روز ارتحال پیامبر اکرم و مراسم تشییع و تدفین آن حضرت و دادخواهی تنها یادگارش فاطمه زهرا (س) و جلوگیری از ایراد خطبه آن حضرت در مسجد پیغمبر تحلیل شود. شاید بدین نتیجه برسند که حوادث بعدی از جمله تبعید شدن ابوذر غفاری و ماجرای طلحه و زبیر ریشه در آن زوایای انحرافی اولیه دارد.