Tuesday, December 14, 2010

آزادی موسس ویکی‌لیکس به تعویق افتاد

آزادی موسس ویکی‌لیکس به تعویق افتاد


بی بی سی : قاضی دادگاهی در لندن با آزاد کردن جولین آسانژ، موسس سایت ویکی لیکس، به قید وثیقه موافقت کرده است.



مبلغ این وثیقه دویست هزار پوند وجه نقد تعیین شده است.



اما بر اساس گزارشها این آزادی با مخالفت دادستانهای سوئدی رو به رو شده و بنابر این تا شنیدن مفاد پرونده استیناف به این حکم قاضی دادگاه در لندن، به تعویق افتاده است.



مقامات سوئد در ارتباط با اتهام تجاوز و رساندن آزار جنسی به دو زن، درخواست استرداد آقای آسانژ را کرده اند ولی او برای جلوگیری از اجرای این درخواست تلاش می‌کند.



وی گفته است انگیزه این اتهامات سیاسی بوده و برای بی اعتبار کردن سایت ویکی‌لیکس مطرح شده است.



دولت آمریکا هنوز در حال بررسی راه هایی است که امکان دارد بر اساس آن بتواند آقای آسانژ را در ارتباط با افشای اسناد محرمانه تحت تعقیب قرار دهد.



پلیس لندن در تاریخ هفتم دسامبر اعلام کرد که براساس یک حکم جلب بین المللی، جولین آسانژ را دستگیر کرده است.



آقای آسانژ که استرالیایی است، اتهامات وارده به خود را که تاریخ ارتکاب آن به اوت ۲۰۱۰ بازمی گردد، رد می کند.



در اولین جلسه دادگاه، با آزادی جولین آسانژ، به قید وثیقه موافقت نشده بود.



قاضی دادگاه دلیل عدم موافقت را هراس از احتمال خروج آقای آسانژ از بریتانیا عنوان کرده بود.



آقای آسانژ درخواست تجدید نظر در این حکم را کرد و جلسه امروز دادگاه بر اساس این تقاضا تشکیل شده بود.

نیک آهنگ کوثر

نیک آهنگ کوثر


۱۹ آذر ۱۳۸۹

حصر

کسی جواب نمی دهد

در حالیکه خانواده های زندانیان سیاسی و افکار عمومی نگران وضعیت زندانیانی هستند که دست به اعتصاب غذا زده اند، هیچ یک از مسئولان دستگاه قضایی تاکنون توضیحی درباره وضعیت این زندانیان نداده اند.




محمد نوری زاد، نویسنده و مستندساز و نسرین ستوده، حقوقدان، دو زندانی سیاسی هستند که در اعتصاب غذای خشک به سر می برند. خانواده های نوری زاد و ستوده که روز گذشته از صبح تا شب برای گرفتن خبری از عزیزان دربندشان در مقابل زندان اوین بودند در مصاحبه با "روز" از ادامه اعتصاب غذای این دو زندانی سیاسی خبر میدهند.



همسر خانم ستوده همچنین خبر از بازشدن پرونده ای جدید برای این وکیل دادگستری میدهد؛ پرونده ای که به گفته او به پیام ویدئویی خانم ستوده برای کمیته بین المللی حقوق بشر ایتالیا مربوط است. همسر آقای نوری زاد نیز می گوید به جای اینکه خبری درباره همسرم بدهند از ما می پرسند چه کسی به شما خبر اعتصاب غذا را داده است و.....



همزمان رضا شهابی، عضو هيات مديره سنديکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه که از هفته گذشته در اعتصاب غذای خشک به سر می برد، اعتصاب غذای خشک خود را به اعتصاب غذای تر تغییر داده است، با اینحال گزارش ها از وخامت حال و انتقال این زندانی به بیمارستان خبر میدهند.



اعتصاب غذای تر بدین معنا است که آقای شهابی که تاکنون از نوشیدن آب نیز امتناع میکرد بعد از این آب می آشامد.



حسن شهابی، برادر رضا شهابی، به رادیو فردا گفته است که در پی درخواست تعدادی از فعالان سياسی و کارگری از این فعال کارگری برای پایان دادن به اعتصاب غذای خشک خود، او اعلام کرده است که این اعتصاب را به اعتصاب غذای تر تغییر می‌دهد.



اين عضو هیات مديره سنديکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه، خرداد ماه سال جاری از سوی مأموران امنيتی در تهران بازداشت شده بود.

اتهامات‌ رضا شهابی تاکنون به طور رسمی اعلام نشده است اما اعتصاب غذای او پس از آن صورت گرفت که مقام‌های قوه قضاييه، دو باره با آزادی او به قيد وثيقه مخالفت کردند.



غلامحسین عرشی دیگر زندانی سیاسی است که بر اساس گزارش ها در اعتصاب غذا به سر می برد.



آقای عرشی که از شهروندان معترض به انتخابات مخدوش سال گذشته بوده، 17 بهمن ماه بازداشت شد و اکنون در بند 350 زندان اوین به سر می برد. این زندانی سیاسی که از سوی قاضی صلواتی به 4 سال حبس تعزیری محکوم شده، پیش از این و در جریان اعتصاب غذای 17 زندانی سیاسی و مطبوعاتی بند 350 نیز دست به اعتصاب غذا زده بود.



آقای عرشی که براساس گزارش وب سایت کلمه از روز شنبه هفته گذشته و در پی انتقال به سلول انفرادی، در اعتصاب غذا به سر می برد، به دلیل ابتلا به دیسک کمر و گرفتگی عضلات در شرایط بحرانی است.



آرش صادقی، دیگر زندانی سیاسی است که براساس گزارش ها از روز 19 آذرماه دست به اعتصاب غذا زده است.



آقای صادقی، عضو ستاد 88 است که پیش از این در مصاحبه با "روز" از حمله قلبی و در گذشت مادرش به دلیل هجوم ماموران امنیتی در نیمه های شب به منزلشان خبر داده بود.



او به 5 سال حبس تعزیری محکوم شده و براساس گزارش وب سایت دانشجو نیوز، پس از انتشار بیانیه اش به مناسبت 16 آذر مورد ضرب و شتم شدید بازجویان در بند 209 اوین قرار گرفته و از ناحیه دنده دچار شکستگی شدید شده است و بازجویان از انتقال وی به بهداری خودداری کرده اند.



ارش صادقی به همین دلیل از روز 19 آذر ماه دست به اعتصاب غذا زده است.







فاطمه ملکی: محمد نوری زاد کمترین درد ماست



محمد نوری زاد، نویسنده و مستند ساز که از 20 آذر ماه در اعتصاب غذا به سر می برد اعلام کرده: "من از روز بیست آذربه اعتصاب غذای خشک دست خواهم زد. دراعتراض به قانونی که نیست، عدالتی که نیست و ظلمی که هست؛ علت اینکه از روز بیستم (شنبه) رابرای شروع اعتصاب انتخاب کرده ام این است که می خواهم درست روز عاشورا، جنازه ام را بر سر اینها بکوبم".



و اکنون 4 روز از آغاز اعتصاب غذای خشک آقای نوری زاد می گذرد. خانواده او روز گذشته از صبح تا پایان روزمقابل زندان اوین بودند تا بلکه خبری از وضعیت جسمانی این نویسنده دربند بگیرند اما نه تنها خبری نگرفتند بلکه به گفته همسر آقای نوری زاد مورد عتاب و سئوال قرار گرفتند که خبر اعتصاب غذا را از چه کسی گرفته اند.



فاطمه ملکی، همسر آقای نوری زاد در مصاحبه با "روز" از آخرین وضعیت همسرش می گوید: "آخرین خبر ما در اصل همان اولین خبری است که داریم چون 20 روز است آقای نوری زاد را ممنوع الملاقات کرده اند و تماس تلفنی هم نداشتیم. خبری هم که داریم از کسی است که در راهروی دادگاه انقلاب ایشان را دیده و چون میدانیم آقای نوری زاد به هیچ عنوان اهل تمارض نیست میدانیم که در شرایط جسمی خوبی به سر نمی برد".



همسر آقای نوری زاد می گوید علیرغم پی گیری هایی که خانواده او انجام داده اند هیچ پاسخی از مسئولین دریافت نکرده اند: "ما مستقیما به رئیس قوه قضائیه نامه نوشتیم هیچ جوابی ندادند. به آقای لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی هم نامه نوشتیم و میدانیم که نامه را خوانده اند و به ما پیغام داده اند که به فلانی ها بگویید از طریق قوه قضائیه پی گیری کنند. گفتیم ما یک سال است که کارمان همین است اما جوابی نمی گیریم و اکنون شرایط بسیار اضطراری است. آقای نوری زاد در اعتصاب غذای خشک به سر می برند و چند روز هم به خاطر تاسوعا و عاشورا تعطیل است. اما هیچ جوابی نیامد؛ ما هم گفته بودیم اگر جواب ندهند نامه را علنی خواهیم کرد لذا نامه را منتشر کردیم".



خانم ملکی که روز گذشته به زندان اوین مراجعه کرده می افزاید: "از ساعت 6 صبح تا 7 بعد از ظهر جلوی زندان اوین بودیم هیچ خبری ندادند. تنها از ما می پرسیدند که از کجا درز کرده که ایشان در اعتصاب است و چه کسی خبر به شما داده و...."



وی با اشاره به اعتصاب غذای قبلی آقای نوری زاد توضیح میدهد: آقای نوری زاد بعد از ضرب و شتمی که صورت گرفت و خبر آن هم منتشر شد که 5 نفراو را مورد ضرب و شتم قرار داده اند، اشکالات بینایی و مشکل کتف و زانو پیدا کرد. بعد هم که دست به اعتصاب غذا زد، همان اعتصاب باعث شد تمامی فک پایین و دندان هایش لق شود. بعد که اعتصاب غذایش را هم شکست آثار و آسیب هایی که در آن اعتصاب دیده بود با او بود. بعد چند بار درخواست مرخصی کردیم، پزشکان زندان اوین هم گفته بودند که امکان مداوا در زندان نیست. اما هر چه درخواست کردیم برای مداوا به او مرخصی بدهند توجهی نکردند. براثر تجویز داروی اشتباه دچار مشکل پوستی شد به طوریکه پوستش لزج شده بود و لباس هم نمی توانست بپوشد حالا این مشکل کمی برطرف شده اما وضعیت دندان ها و فکش به همان شکل باقی مانده. از طرفی آقای نوری زاد از وقتی که با آقای تاج زاده در قرنطینه است روزه سیاسی می گیرد و میدانیم که بدنش اصلا کشش اعتصاب مجدد را ندارد.



خانم نوری زاد می افزاید: با این حال اوخیلی مصمم ایستاده شاید مسئولی صدایش را بشنود. نه فقط برای خود او که برای جوانانی که بی گناه زندان رفتند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.



سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران در پیامی به محمد نوری زاد، از او خواسته است که به اعتصاب غذایش پایان دهد. زهرا رهنورد و فاطمه امیرانی (همسر شهید باکری) نیز در دیدار با خانواده آقای نوری زاد از این مستند ساز خواسته اند "به اعتصاب غذای خود پایان دهد تا سلامت و زندگی‌اش بیش از این به خطر نیفتد".



خانم ملکی در این زمینه می گوید: هیچ خبری نداریم که آیا این درخواست ها به اطلاع آقای نوری زاد می رسد یا نه. اما میدانیم افرادی که این درخواست ها را داده اند مورد تایید آقایان نیستند که پیامشان را برسانند.



به این جمله آقای نوری زاد اشاره میکنم که "روز عاشورا جنازه اش را بر سر اینها خواهم کوبید" و از همسر او می پرسم خانواده شما اکنون در چه وضعیتی به سر می برند؟ او می گوید: شاید این حرفهای ما شعاری به نظر بیاید اما باور کنید با همه نگرانی هایی که داریم کسی ذره ای ناراحتی در صدا و چهره ما نمی بیند.آقای نوری زاد همیشه خدمتگزار بوده؛ هیچ وقت یادم نمی رود صحنه ای را که وقتی به مرخصی آمده بود به او گفتم سعی کن شرایط طوری پیش برود که آسیب کمتری ببینی. او اشک در چشمانش نشست و گفت من کی هستم که آسیب کمتری ببینم؟ این همه جوانان که در خیابان ها خونشان ریخته شد این همه جوانان در زندان ها آزار دیدند، من که عمرم را کرده ام و دیر یا زود مرگ به سراغم خواهد آمد چرا من برای آزادی، مرگ را در آغوش نگیرم"؟



خانم ملکی اضافه میکند "اگر قرار باشد اتفاقی برای آقای نوری زاد بیفتد ما افتخار میکنیم به او. شاید آسیبی که به او می رسد باعث شود از آسیب هایی که جوانان کشورمان می رسد جلوگیری شود".



از همسر آقای نوری زاد درباره شایعه ای که در سطح اینترنت مبنی بر خواسته او از مردم برای اعتصاب در منزل آقای نوری زاد منتشر شده بود می پرسم. خانم ملکی این شایعه را رد می کند و می گوید: مردم خودشان می آیند و دلجویی میکنند و روحیه میدهند و هیچ وقت ما را تنها نمی گذارند. اما ما هرگز از کسی نخواسته ایم در منزل ما اعتصاب کند؛ چنین چیزی را نمیخواهیم و شرایط امنیتی هم چنین اجازه ای را نمیدهد.



وی در پایان می گوید: دیروز که پشت درهای اوین بودیم خانواده هایی را می دیدیم که در سرما برای پی گیری وضع عزیزانشان می آیند. همسر خانم ستوده را دیدیم که در چه شرایط سختی بود و همه بی تفاوت بودند و جوابی نمیدادند. خانم ستوده به خاطر وکالت به زندان رفته و حال اتهام جدیدی به او زده اند تحت عنوان بی حجابی. وقتی این مسائل را می بینیم آقای نوری زاد به خدا کوچکترین درد ماست. وقتی دو بچه خردسال چشم انتظار مادر هستند و چشم به راه دارند ما چه می توانیم از درد بگوییم؟ من واقعا خواهش میکنم بنویسید از خانم ستوده؛ از همه زندانیانی که بی گناه در بند هستند و از خانواده هایشان که هر چه پی گیری میکنند جوابی نمی گیرند.







بازجویان برای نسرین ستوده ده سال زندان بریدند!



آنچه که خانم ملکی از اتهام جدید نسرین ستوده می گوید از سوی رضا خندان، همسر این حقوقدان مورد تایید قرار می گیرد.



نسرین ستوده، وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی و مطبوعاتی و همچنین خانواده های دو تن از جان باختگان بعد از انتخابات است که از 13 شهریور در سلول انفرادی به سر می برد و از دوشنبه شب هفته گذشته دست به اعتصاب غذای خشک زده است.



این حقوقدان طی سه ماه گذشته دوبار دیگر هم دست به اعتصاب غذا زده بود و روز شنبه همسر او به "روز" گفت که خواسته همسرش لغو احکام عادلانه ای است که بعد از انتخابات سال گذشته صادر شده است.



آقای خندان که روز گذشته در مقابل زندان اوین بوده به "روز" می گوید: احتمال نمیدادم خبری از نسرین به ما بدهند اما از نگرانی و استرس شدید رفته بودم. متاسفانه غیر از سرباز هم کسی را نمی بینیم؛ یک باجه ای است که میزنیم و سربازی باجه را باز میکند و هیچ جوابی هم ندارد. از سر استرس و نگرانی رفتم و هیچ جوابی نگرفتم.



طی روز های گذشته شایعه ای پخش شده بود مبنی بر اینکه نسرین ستوده در اثر اعتصاب غذا به کما فرو رفته است. آقای خندان با رد این شایعه می گوید: آن خبر به هیچ عنوان صحت نداشت و نمیدانم چه کسانی آن را منتشر کرده اند.



خانم ستوده روز گذشته با خانواده خود تماس گرفته و همسرش در این زمینه توضیح میدهد: عصر زنگ زد، اصلا صدایش در نمی آمد و به سختی حرف میزد. با اینکه خیلی چیزها را به ما نمی گوید و به خاطر بچه ها مراعات میکند اما کاملا مشخص بود که اصلا حالش خوب نیست. با این حال چند مطلب را عنوان کرد یکی اینکه گفت "اینجا به من گفته اند که نمی گذاریم کمتر از ده سال حکم زندان به تو بدهند و باید منتظر حکم بمانیم و ببینیم دستگاه قضایی چقدر استقلال دارد و چقدر حرف اینها درست است". خانم ستوده همچنین گفت که روز یکشنبه او را به دادگاه برده و اتهام جدیدی به او تفهیم کرده اند که در ارتباط با پیام تصویری است که به کمیته حقوق بشر ایتالیا فرستاده بود. جایزه ای از سوی این کمیته به خانم ستوده دادند که خودش ممنوع الخروج بود و نتوانست برود لذا پیامش را در قالب یک ویدئو ضبط کرد و فرستاد. الان ایراد گرفته اند که بدون روسری بوده و بی حجاب بوده و... برای 6 دی ماه هم تعیین وقت کرده اند که به این اتهامش رسیدگی کنند.



از آقای خندان می پرسم آیا در مورد پایان دادن به اعتصاب غذای خشک با خانم ستوده صحبت کردید؟ می گوید: ابتدا خواهر خانم ستوده با ایشان حرف زد التماس کرد که اعتصابش را بشکند اما خانم ستوده خیلی جدی گفت که "در این مورد هیچ صحبتی با من نکنید خودم میدانم چه کاری دارم میکنم" بعد هم درباره پرونده هایی که وکالتشان را برعهده دارد توصیه هایی کرد. این پرونده ها را برای پی گیری به همکارانش محول کرده و من هم توصیه هایش را نوشتم که به همکارانش بدهم. کاش اجازه میدادند خانم ستوده با همکارانش در مورد پرونده های مردم صحبت کند چون آنها بهتر از من متوجه این مسائل حقوقی می شوند.



آقای خندان می افزاید: خانم ستوده همچنین خبر داد که قاضی در زندان با او دیدار کرده البته حرف خاصی نزد و گفت گویا قرار است دادستان نیز به زندان برود. ما نمیدانیم که دادستان کار خاصی دارد یا اینکه همین طوری برای سرکشی میرود. اما به خانم ستوده واکنش ها و پیام های مردمی را گفتم خیلی دلگرم و خوشحال شد و گفت که نصف این را هم انتظار نداشته. خود ما هم تصور این همه دلگرمی و پی گیری را نداشتیم؛ از سپور محله گرفته تا همه کسانی که می شناسیم و نمی شناسیم. قشرهای مختلف مردم تماس می گیرند و دلگرمی میدهند و من به خانم ستوده گفتم و بسیار دلگرم و خوشحال شد.



به گفته اقای خندان، همسرش خود را برای بازداشت طولانی مدت آماده میکند: خودش را برای بازداشتی طولانی مدت آماده میکند؛ لیست کتاب هایی که داده این را نشان میدهد. دیروز چند تا را دادیم اما سه کتاب را فقط قبول کردند.



همسر خانم ستوده سپس با اشاره به اعتصاب غذای خشک همسرش و درخواست او برای لغو تمام احکام ناعادلانه ای که بعد از انتخابات صادر شده می گوید: در مورد این موضوع تصور من این نیست که خانم ستوده فکر کند اعتصابش باعث خواهد شد احکام ناعادلانه دهها و صدها نفر را لغو میکنند. در واقع ایشان یک احساس مسئولیتی در قبال همه پرونده هایی که داشتند و پرونده هایی که در دست همکارانشان بوده دارد و میخواهد با اعتصاب، حمایت خودش را از موکلان خود و همچنین مردمی که ناعادلانه به زندان افتاده اند نشان دهد و با آنها ابراز همدردی و همراهی کند. وگرنه خودش میداند وقتی به خواسته شخصی کسی که اعتصاب غذا میکند توجهی نمی کنند به این خواسته که اصلا توجه نمیکنند. خانم ستوده میخواهد بگوید که تمامی حرکت های او برای خودش نبوده بلکه برای کمک به همه کسانی بوده که بی گناه به زندان رفته و محکوم شده اند.



محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه روز گذشته در جمع خبرنگاران گفته است که نسرین ستوده به خاطر حرفه وکالتش در زندان نیست بلکه اتهام وی تبلیغ علیه نظام و تماس با گروه‌های تروریستی است.



وی افزوده است: باید توجه داشت زمانی که فردی وکیل یک متهم می‌شود تمام رفت و آمدش باید در راهروهای دادگاه باشد نه اینکه از پایتختی به پایتخت کشور دیگری رفته و علیه نظام و حکومت مصاحبه کند. این را سوءاستفاده از حرفه وکالت می‌گویند.



در همین زمینه از آقای خندان می پرسم. می گوید: خانم ستوده مدتها بود که ممنوع الخروج بود و حتی برای دریافت جایزه حقوق بشر نیز به او اجازه خروج از کشور ندادند؛ از طرفی برخلاف ادعای آقای لاریجانی بیشتر مفاد پرونده خانم ستوده مرتبط با مصاحبه‌های او و همچنین همکاری با کانون مدافعان حقوق بشر است که باز به کار وکالت او بر میگردد.

خانواده های سید علی موسوی حبیبی، مصطفی کریم بیگی، شهرام فرج زاده طارانی و شبنم سهرابی در مصاحبه با"روز" اعلام کردند که با گذشت یکسال از شهادت فرزندانشان، عاملان شهادت آنها معرفی نشده و به شکایات آنها رسیدگی نشده است.

چندمین گروه ایرانی مدافع حقوق بشر در آمریکا در سالگرد روز جهانی حقوق بشر با صدور اعلامیه ای بیان داشتند که شرایط ایران در شدیدترین و سیاه ترین دوران خود از لحاظ رعایت ضوابط حقوق بشرست و بسیاری از رعایت های پیشین از میان رفته است.




در ابتدای این اعلامیه آمده دهم دسامبرروز جهانی حقوق بشر است. روز پاسداشت تمامی تلاش ها و کوشش هایی است که دغدغه انسانی تر کردن هر چه بیشتر دنیا را دارند. بی شک این تلاش ارزشمند ترین بعد حیات انسان را تشکیل می دهد تا در گرو اصلاحات تدریجی و تکاملی بتوان به آرمان جهانی مملو از صلح ، آزادی ، رفاه و کرامت انسانی نزدیک شد. البته وضعیت کنونی دنیا و بخصوص در کشور های در حال توسعه با این آرمان فاصله زیادی دارد و از این رهرو سعی و تلاش بیشتر ساکنان آنها و همراهی و حمایت کشور های دیگری را می طلبد که به صورت نسبی از استانداردی بالا در زمینه موازین حقوق بشری برخوردار هستند.



نویسندگان ایرانی این بیانیه تاکید کرده اند رصد کردن عملکرد ۳۲ ساله جمهوری اسلامی نشان می دهد که نقض سیستماتیک و برنامه ریزی شده حقوق بشر یک رویه بوده است و همواره حاکمیت با سرکوب آزادی ها و تعرض به حقوق شهروندی بقای خود را تثبیت کرده است. ضدیت با حقوق بشر در مبانی مشروعیت، نظام قانونی و ساختار حکومت نهادینه شده است و ابعاد آن بسیار فرا تر از رفتار دولت ها و سیاست های مقطعی است.



ایرانیان مدافع حقوق بشر خطاب به آمریکائیان نوشته اند امروز در حالی به استقبال سالگرد روز جهانی حقوق بشر می رویم که کشور و میهن در یکی از سیاه ترین ادوار خود به لحاظ رعایت موازین حقوق بشری بسر می برد. تعداد زیاد و شرم آور اعدامها که به لحاظ نسبی بیشترین آمار جهانی را دارد، وجود صد ها نفر زندانیان سیاسی و عقیدتی، اصرار در اعمال تبعیض های جنسیتی، اذیت و آزار اقلیت های مذهبی بویژه بهائیان، نو مسیحیان، زرتشتیان و یهودیان، افزایش سانسور و انسداد رسانه ای، قلع و قمع گروه های هویت طلب قومیتی، استفاده گسترده از شکنجه های جسمی و روانی، اعترافات اجباری و تکنیک های تواب سازی، صدور احکام ضد انسانی و قرون وسطایی چون سنگسار و قطع اجزاء بدن، تشدید سخت گیری ها در حوزه آزادی های اجتماعی و دخالت دولت در امور خصوصی افراد، هجمه سنگین به دانشگاه ها و محرومیت از تحصیل موقت و دائمی صد ها فعال دانشجویی، اخراج اساتید مستقل دانشگاه ها در پوشش طرح های بازنشستگی اجباری، دخالت حکومت در تنظیم متون درسی علوم انسانی، بازداشت و برخورد های امنیتی با وکلای مستقل داوطلب، اعمال تبعیض های عقیدتی، ایدئولوژیک و جنسیتی در پذیرش دانشجو در دانشگاه ها، برخورد خشونت آمیز با تجمع های مسالمت آمیز اعتراضی ، ممانعت از شکل گیری سندیکا های کارگری، منحل کردن نزدیک به تمامی سازمان های مردم بنیاد، انجمن های صنفی و احزاب سیاسی مستقل و منتقد و ده ها عامل دیگر اجزاء مختلف تصویر سیاه کنونی جامعه را بازتاب می دهند.



مقصود از امضای این بیانیه چنین تشریح شده: ازاین رو ما جمعی از گروه های حقوق بشری فعال در آمریکای شمالی که دغدغه و هدفی جز بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران نداریم، مصرانه به حکومت جمهوری اسلامی گوشزد می کنیم که به فوریت به رفتار های ناقض حقوق بشر در ایران پایان دهد. اکنون درخواست رعایت موازین حقوق بشر و پایان دادن به مشکلات موجود علاوه بر اینکه مورد حمایت ملت ایران است، یک تقاضای جهانی نیز به شمار می آید.



آن ها از دبیر کل سازمان ملل و مدیران اتحادیه اروپا خواستار شده اند تا در زمینه اجرای حقوق بشر دولت ایران را تحت فشار قرار داده و توجه داشته باشند که آزادی معدود زندانی تنها فریبی بیش نیست .



به نظر این گروه حضور گزارشگر ویژه سازمان ملل و آزادی عمل او در جهت جمع آوری اطلاعات می تواند نقطه شروع خوبی باشد. قطعا آزادی فوری و غیر مشروط زندانیان سیاسی و عقیدتی همراه با رفع محدودیت از رسانه ها، گروه های دانشجویی، سندیکاهای کارگری، احزاب سیاسی و سازمان های مردم نهاد پیش شرط هر گونه اقدام اصلاحی برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران است.



نویسندگان در ادامه اعلامیه خود تاکید کرده اند ما همچنین می خواهیم صدور حکم اعدام از نظام مجازات ایران حذف شود . افزایش چشمگیر نرخ بزهکاری در ایران باطل کننده نظری است که این شیوه خشونت آمیز را پاسخگوی حل مشکلات اجتماعی می داند، بلکه با تشدید خشونت، جو نفرت و کینه توزی را در اجتماع گسترش داده است.



در پایان اعلامبه با نقل بخشی از اعلامیه جهانی حقوق بشر که می گوید: "پيدايش جهاني كه در آن انسانها در بيان و عقيده آزاد، و از ترس و فقر فارغ باشند، عالی ترين آرزوی بشر اعلام شده است." مدافعان ایرانی حقوق بشر نوشته اند در شرایط مشقت بار کنونی که حاکمیت با اعمال فضای سنگین پلیسی و جو اختناق عرصه را بر کوشندگان مدنی و مدافعان حقوق بشری در داخل تنگ کرده است و عالی ترین آرزوی بشری برای هم میهنان مان به محال ترین در افق زمانی کوتاه مدت تبدیل شده است ، لذا تلاش های جمعی و هماهنگ ایرانیان برون مرزی و همیاری شهروندان خارجی در ارتفاع بخشیدن به پژواک اعتراض به سلب حقوق شهروندی و بنیادین مردم ایران می تواند نقش موثری در متوقف کردن رفتار های ناقض حقوق بشر جمهوری اسلامی ایفا کند.



نهادهای امضا کننده این اعلامیه عبارتند از: کمیته همبستگی با خواست های دموکراتیک مردم ایران، اتحاد برای ایران، Top of Form



ائتلاف ایرانیان بوستون، Bottom of Formاتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران، پویش راه سبز دانشجویان و دانش‌آموختگان ایرانی‌ خارج از کشور، پرسا، آستین برای ایران (واحد دانشجویی) و کمپین یک میلیون صدا برای ایران

توکلی : شیوه برکناری متکی این پیام را به کشورهای خارجی ميدهد که عقلانیت در کشور حاکم نیست

توکلی : شیوه برکناری متکی این پیام را به کشورهای خارجی ميدهد که عقلانیت در کشور حاکم نیست


رئیس مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی با انتقاد از شیوه برکناری متکی در حالی که وی در سفر خارجی بوده است گفت: این اقدامات موجب سخیف شدن جایگاه وزارت امور خارجه و به خطر افتادن امنیت شغلی مدیران ارشد می شود.



احمد توکلی رئیس مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم تهران در گفت‌و‌گو با مهر با اشاره به خبر برکناری متکی وزیر امورخارجه کشور در حالی که وی در سفر سنگال بسر می برد گفت: برکناری وزیر امورخارجه بر اساس قانون از اختیارات قانونی رئیس جمهوری است و آقای احمدی نژاد به صورت قانونی حق داشته است این اقدام را انجام دهد.



وی در بیان بازتاب بین المللی برکناری متکی با شیوه اخیر گفت: این اقدام این پیام را برای کشورهای خارجی در بر دارد که ثبات ناشی از عقلانیت در کشور حاکم نیست و اراده یک فرد است که حاکمیت می کند و هر وقت هر کاری بخواهد می کند.



رئیس مرکز پژوهش های مجلس گفت: وقتی آقای صالحی یا فرد دیگری به جای متکی انتخاب شود در گفتگوهای بین المللی نگاه کشورهای خارجی این گونه است که این فرد ممکن است امروز باشد و فردا نباشد.



توکلی با انتقاد از اینکه این اقدام در زمان بسیار بدی انجام شد افزود: رئیس جمهور زمانی اقدام به برکناری متکی کرده است که وی به عنوان پیغام بر رئیس جمهور به کشور سنگال رفته است و این بدان معناست که رئیس جمهور برای فردی که پیام خودش را به کشور دیگری برده است احترام قائل نیست و حتی این احترام قائل نبوده است که بگذارم این فرد پس از انجام ماموریتش برگردد و بعد وی را عزل کنم.



توکلی گفت: این اقدام همچنین این پیام را به خارج از کشور می دهد که وزیرخارجه ما که اکنون با شما گفتگو می کند آدم بی ثباتی است.



وی تاکید کرد: قضاوت کشورها مبنی بر بی ثباتی دستگاه امور خارجه برای جمهوری اسلامی و هر کشوردیگری بد و نامناسب است.

در «فتنه‌های بعدی» چه کسانی حذف خواهند شد؟

رادیو فردا، مجید محمدی (جامعه‌شناس) : تاریخ جمهوری اسلامی را می‌توان بر اساس تاریخ سرکوب و حذف گروه‌های سیاسی و مدنی و اجتماعی متفاوت از چپ و راست، دموکرات و اقتدارگرا، آزادی‌خواه و تمامیت‌طلب نوشت.




این گروه‌ها می‌توانند خودی، غیرخودی (از جمله، قبلا خودی) باشند. این رژیم مرتبا بخش‌هایی از جامعه را از مشارکت حذف کرده و حتی نیروهای مورد اعتماد نظام و جناح‌های درون نظام مرتبا مورد غضب واقع شده و از جامعه‌ سیاسی کنار گذاشته شده‌اند. این فرایند از سال ۱۳۸۸ آغاز نشد و به این سال نیز محدود نخواهد ماند. مقامات جمهوری اسلامی به این تصفیه‌ها افتخار می کنند: «اين يک دستاورد نظام است؛ در نظام ما هميشه اين خالص شدن‌ها و تصفيه شدن‌ها وجود داشته.» (سقای بی‌ریا، مشاور احمدی‌نژاد در امور روحانيت، ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹)



ایدئولوگ‌ها و فرماندهان نظامی رژیم نوید این رخدادها را برای آینده نیز داده‌اند: «بعيد نيست در آينده فتنه‌ای شديد‌تر توسط افرادی صورت گيرد که امروز آنها را به عنوان نيروهای ارزشی می‌شناسيم، همان گونه که در فتنه اخير کسانی که قبلاً نخست وزير، رئيس جمهور و رئيس مجلس نظام بودند حضور داشتند.» (مصباح یزدی، ۱۳ مرداد ۱۳۸۹)؛ «فتنه‌های پيچيده‌تر از فتنه سال گذشته در راه است.» (محمدرضا نقدی، ایلنا، ۷ آذرماه ۱۳۸۹)؛ «اگر کسی اصول‌گرا نباشد، حتما در این غربال [تصفیه در جریان اصول‌گرایی] تکلیفش روشن می‌شود.» (غلامعلی حداد عادل، الف، ۸ آذر ۱۳۸۹)؛ «كساني با ادعاي اصول‌گرايي در فتنه سال گذشته نقش داشتند.» (سقای بی‌ریا، مشاور احمدی‌نژاد در امور روحانيت، ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹)



اکنون پرسش آن است که با توجه به مخالفت‌ها و مبادلاتی که اکنون میان جناح‌های درگیر در قدرت در جریان است و نسبتی که بیت رهبری و سپاه با این جناح‌ها دارند، با فرض تداوم وضعیت فعلی ساختار قدرت، کدام افراد، گروه یا گروه‌های فعلا خودی در فهرست انتظار وضع حمل نظام قرار دارند؟ کدام گروه‌ها از منظر هسته‌های قدرتمند جمهوری اسلامی سست‌ایمان، فاقد بصیرت، منافق، و اهل مجامله با غرب یا عدم تبعیت صددرصد از رهبری و فرماندهان سپاه هستند؟ در سخنان خامنه‌ای و فرماندهان سپاه و مداحان و بسیجی‌ها چه نشانه‌هایی از این حذف احتمالی به چشم می‌خورد، به همان ترتیبی که در مورد اصلاح‌طلبان بارها این گونه علائم قبلا صادر شده بود؟



داعیه‌داران مبارزه با فساد



از آنجا که فساد از ویژگی‌های نهادینه‌ جمهوری اسلامی است، هر گروهی که ادعای جدی مبارزه با فساد را داشته باشد و این داعیه را در مواردی به عمل در بیاورد در نهایت نمی‌تواند در این نظام جایی داشته باشد. سرنوشت عباس پالیزدار و گروه همراه وی از این جهت برای مخالفان فساد عبرت‌آموز است. وی علی‌رغم نزدیکی با جناح احمدی‌نژاد تنها پس از یک سخنرانی در همدان به زندان افتاد و محاکمه شد و سال‌ها از عمر خویش را در زندان گذراند.



احمد توکلی و همفکران وی در مرکز پژوهش‌های مجلس، گرچه در مبارزه با مهم‌ترین بخش فساد حکومت یعنی فساد جاری در دستگاه ولایت و نظامیان و امنیتی‌ها هیچ سخنی نمی‌گویند و هیچ اقدامی نمی‌کنند (خود از رانت‌های حکومتی برخوردار شده و می‌شوند) و به فساد افرادی در سطوح میانی قدرت در رقابت سیاسی توجه دارند، تا همان حدی که با مواردی از فساد دولت احمدی‌نژاد برخورد می‌کنند خود را در معرض حذف‌های بعدی قرار می‌دهند (توکلی از سوی طرفداران دولت در اجتماع دولتی ۱۳ آبان ۱۳۸۸ منافق نامیده شد: تابناک، ۱۴ آبان ۱۳۸۸).



ادبیاتی که امروز از سوی برخی از نمایندگان مجلس در مخالفت با فساد و قانون‌شکنی در دولت عرضه می‌شود (مثل گزارش هیئت چهار نفره‌ مجلس در کارگروه حل اختلاف میان مجلس و دولت، سایت خانه‌ ملت، اول آذرماه ۱۳۸۹) بسیار شبیه به ادبیات اصلاح‌طلبان مذهبی در نیمه‌ اول دهه‌ هفتاد است: اعلام وفاداری به ولایت فقیه و نقد سینه‌چاکان وی.



در روند حذف مهم نیست که گروه در حال حذف تا چه حد اندازه نگاه دارد و از خطوط گسترده‌ قرمز رد نشود (اصلاح‌طلبان حکومتی حریم رهبری و نهادهای ذیل وی را همواره نگاه می‌داشتند)، بلکه مهم آن است که احساس گروه حذف‌کننده از میزان قدرت خود تا چه حدی باشد. احمد توکلی به محض نقد دولت احمدی‌نژاد در حوزه‌های اقتصادی و علی لاریجانی به محض رای مجلس به نفع دانشگاه آزاد توسط حامیان دولت مورد توهین واقع شدند.



مخالفان تک‌صدایی



تک‌صدایی نیز همانند فساد از ویژگی‌های ماهوی جمهوری اسلامی است. کسانی که در عین باور به نظام سیاسی و ولایت فقیه و ادعای پیروی از خامنه‌ای همچنان بر این باورند که صداهای دیگری نیز در جامعه باید شنیده شود (خودی‌های متفاوت با دولت احمدی‌نژاد) هنوز نظامی را که به آن باور دارند به درستی نشناخته‌اند و در نهایت هنگامی که سیل به در خانه‌ آنها آمد آن را جدی خواهند گرفت. دو دهه قبل کسانی مثل عباس عبدی و سعید حجاریان همانند علی مطهری یا عماد افروغ امروز سخن می‌گفتند و دیری نگذشت که با زندان و ترور مواجه شدند.



کسانی که در نهادهای حکومتی در سطوح بالا کار می‌کنند و هنوز به ماهیت نظامی - امنیتی جمهوری اسلامی تحت رهبری خامنه‌ای پی نبرده‌اند (تعدادشان نباید زیاد باشد) در صف حذف در تحولات بعدی قرار دارند. کسانی مثل علی مطهری که می‌خواهند حکومت بر اساس عدالت با احمدی‌نژاد و موسوی به عنوان عامل فتنه برخورد کند هنوز متوجه نیستند که قدرت در این نظام در دست کیست و کسانی که قدرت را در دست دارند بر چه اساسی عمل می‌کنند.



طرفداران حکومت روحانیت



همان طور که روحانیون مخالف و منتقد خامنه‌ای و دولت احمدی‌نژاد و فرزندان روحانیون نسل انقلاب اما منتقد اوضاع جاری غیرخودی شدند، روحانیونی که حکومت نظامیان و امنیتی‌ها را درک نکرده و به آن تن ندهند از گردونه‌ سیاست خارج خواهند شد.



ناطق نوری و برخی دیگر از اعضای جامعه‌ روحانیت مبارز تهران از همین دسته هستند که قبلا از قطار حکومت پیاده شدند. در آینده روحانیون و وفاداران به روحانیت که قدرت نظامیان و امنیتی‌ها در بیت رهبری را به رسمیت نشناسند یا آن را به چالش کشند از گردونه حذف خواهند شد و جای خود را به تازه‌نفس‌های نظامی و امنیتی خواهند داد.



محمدرضا باهنر، مرتضی نبوی، علی لاریجانی و سیاسیون دیگری که با روحانیت سنتی پیوندهای محکم‌تری دارند تا نظامیان و امنیتی‌های بیت، علی‌رغم خدمات بی‌شائبه به نظام استبداد دینی و همراهی در سرکوب منتقدان، در نوبت حذف‌های بعدی قرار دارند، چون حکومت دیگر با فروش معنویت و روحانیت به مردم تداوم نمی‌یابد و تنها با سرنیزه و زندان می‌توان بقای حکومت را تضمین کرد. خامنه‌ای به صراحت در قم اعلام کرد که «نظام اسلامی حکومت دین و ارزش‌هاست، نه حکومت افراد روحانی.» (تابناک، ۲۹ مهرماه ۱۳۸۹)



در حکومت نوین جمهوری اسلامی وفاداری به ولایت فقیه و بیت وی و قائل بودن به سرکوب برای حفظ حکومت تا هر درجه از آن، ملاک خودی بودن است و نه روحانی بودن یا وفاداری به روحانیت.



حذف نیروهای نزدیک به جناح سنت‌گرا حتی بدون فتنه‌ جدید از دولت اول احمدی‌نژاد آغاز شد (مثل پورمحمدی ودانش منفرد، وزرای سابق کشور و اقتصاد) و در دولت دوم نیز ادامه پیدا کرده و خواهد کرد (مثل برکناری منوچهر متکی، وزیر امور خارجه). دولت مست از باده‌ قدرت به ندای وحدت میان اصول‌گرایان که از سوی سنت‌گرایان اقتدارگرا برای حفظ مواضع قدرت بلند شده بی‌توجه مانده‌اند.



توسعه‌گرایان



قالیباف و محسن رضایی و کسانی که با آنها کار می‌کنند نظریه‌ توسعه‌ آمرانه و تلاش برای کارآمدتر کردن حکومت تحت نظارت ولایت مطلقه‌ فقیه را پذیرفته و تلاش می‌کنند با پذیرش فصل‌الخطاب بودن رهبری با احمدی‌نژاد و دولت وی و نیز با سنت‌گرایان مرزهای خود را روشن کنند.



اما ابراز ارادت به رهبری برای بیت و نیروهای نظامی و امنیتی اداره‌کننده‌ بیت خامنه‌ای کافی نیست. این گروه‌ها به دلیل ظاهر کمتر خشن و ابراز باور به پیشرفت کشور می‌توانند به عنوان بدیل نیروهای امروز حاکم بر دولت و مجلس مطرح باشند که این چندان خوشایند هسته‌ امنیتی و نظامی موجود نیست.



کارآمدی و توسعه اصولا نمی‌تواند در حکومتی اسلام‌گرا و موعودگرا مبنای تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری باشد. نظامیان حاکم بر ایران از دانشکده‌های نظامی و مدیریت استراتژ یک فارغ‌التحصیل نشده‌اند تا بخواهند با توسعه‌ آمرانه، اما علمی (مثل نظامیان کره‌ جنوبی یا ترکیه در دهه‌های هشتاد و نود) کشور را به پیش برده و حکومت خویش را تضمین کنند. نظامیان حاکم بر ایران امروز از دل سه دهه سرکوب داخلی و شکنجه و کشتار مخالفان بیرون آمده‌اند و فراتر از آن تخصصی ندارند. به همان علتی که هاشمی رفسنجانی و کارگزاران سازندگی و حزب مشارکت در نظام جمهوری اسلامی امروز قابل تحمل نیستند و منافق جدید نامیده می‌شوند، توسعه‌گرایان قبلا نظامی نیز قابل تحمل نخواهند بود (محسن رضایی توسط طرفداران دولت در مسجد ارک تهران منافق نامیده و از مجالس آنها نهی شده است: سایت ثارالله، سه آذرماه ۱۳۸۹). این گروه‌ها با کوچک‌ترین فعل و انفعال و در شرایط بحرانی همین قدرت اندک خود را نیز از کف خواهند داد.



***



گروه‌های فوق از چشم نظامیان و بسیجیان تشنه‌ قدرت و ثروت به همان نسلی از مسئولان رانت‌خوار و متمول جمهوری اسلامی تعلق دارند که هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری آنها را نمایندگی می‌کنند و زمان توقف امتیازگیری بیشتر آنها فرا رسیده است.



این گروه‌ها در رسانه‌ها و اظهارات‌شان با نفی جریان فتنه و دادن هشدار به مخالفان نظام در هر نوشته و اظهار نظر (این که نباید نقدهای آنها در رسانه‌های مخالفان درج شود) تلاش می‌کنند با خودی‌های سابق و غیرخودی‌های امروز فاصله بگیرند. اصلاح‌طلبان با همین سیاست و خط مشی دو دهه در جمع خودی‌ها ماندند تا در نهایت با یک زلزله‌ سیاسی همه حذف شدند.



گروه‌هایی که امروز با دشنام دادن به مخالفان حکومت ولایت فقیه سعی می‌کنند خودی بمانند و در عین حال با حکومت نظامیان و امنیتی‌های بیت رقابت کنند به سرعت مورد غضب حاکمان قرار گرفته و نوبت حذف آنها با یک تحول سیاسی عمده خواهد رسید. طرفداران مشارکت و کارگزاران و دیگر گروه‌های اصلاح‌طلب پیش از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ حتی تصور نمی‌کردند جنبشی مثل جنبش سبز به وجود آید و حکومت برای انتقام‌گیری از مردم معترض آنها را نیز قربانی کند.

احضار حداقل 20 دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به کمیته انضباطی

احضار حداقل 20 دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به کمیته انضباطی


*كارگران روغن نباتي بابل هشت‌ماه حقوق طلبكارند

احضار حداقل 20 دانشجوی دانشگاه امیرکبیر به کمیته انضباطی



در پی برگزاری با شکوه مراسم 16 آذرتاکنون حداقل 20 تن از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر به کمیته انضباطی احضار شده اند.

به گزارش دانشجونیوز، پس از برگزاری مراسم 16 آذر در دانشگاه امیر کبیر که توسط انجمن اسلامی دانشجویان تدارک دیده شده بود، کمیته ی انضباطی دانشگاه در عملی شتاب زده، اقدام به احضار گسترده ی فعالین دانشجویی به کمیته ی انضباطی کرده است. همچنین دبیر کمیته انضباطی دانشگاه با خانواده ی دانشجویان تماس گرفته و آنان را تهدید کرده است. تا کنون از دانشکده مکانیک 2 نفر، دانشکده معدن و متالورژی 12 نفر و از دانشکده کامپیوتر 5 نفر به کمیته انضباطی فراخوانده شده اند.

ازم به ذکر است که 2 روز قبل از 16 آذر هم تعدادی از فعالین دانشجویی به کمیته انضباطی احضار شده بودند.



كارگران روغن نباتي بابل هشت‌ماه حقوق طلبكارند



ایلنا : دبير اجرايي خانه كارگر مازندران مي‌گويد: شركت روغن نباتي شكوفه بابل از واحدهاي توليدي موفقي بود كه تا قبل از واگذاري به بخش خصوصي زير نظر بانك تجارت شركت سرمايه گذاري و بنياد فعاليت چشمگيري داشت و حداقل 100 كارگر بصورت مستقيم در اين واحد توليدي مشغول به كار بودند.

نصراله دريابيگي دبيراجرايي تشكيلات خانه كارگر مازندران در گفت‌وگو با ايلنا، گفت: متاسفانه امروزاين كارخانه بدليل سياست هاي غلط خصوصي سازي وايراد‌تراشي سازمان محيط زيست تعطيل شده وكارگران آن بيش از 8 ماه حقوق طلبكار هستند.

دريابيگي افزود: تعطيلي كارخانه شكوفه در حالي صورت مي گيرد كه در سال گذشته ميزان توليدات وارد بازار شده اين كارخانه با رشد 1200 درصدي به ميزان 24 هزار تن روغن مايع و جامد رسيده‌است.

وي گفت: با تعطيلي خط توليد كارخانه، بيش از 90 كارگر شركت روغن نباتي شكوفه بابل در 3 شيفت كاري بيكار شده‌اند و 37 نفر از كارگران باقيمانده نيز بابت مزد و عيدي سال گذشته 8ماه حقوق وعيدي طلبكار هستند

5 فروند کشتی دیگر در آستانه توقیف

5 فروند کشتی دیگر در آستانه توقیف


به گزارش خبرنگار اقتصادي شبكه خبري آتي نيوز، سه فروند کشتی ایرانی که چندی پیش در سنگاپور بدلیل بدهی کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران به یک بانک فرانسوی توقیف شده بودند، قرار بود امروز، سه شنبه به حراج گذاشته شوند که مدیر عامل کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از تعویق این موضوع و توافق با بانک فرانسوی "سرمایه گذاری و مشارکت اعتباری اگریکول" خبر داده است.



در همین حال خبرهای کسب شده توسط خبرنگاری آتی نیوز حاکیست، چهار بانک اروپایی دیگر برای توقیف 5 فروند از کشتی های کشتیرانی تلاش جدیدی را آغاز کرده اند.



بنابر این گزارش بانک HSH آلمان که به عنوان نماینده سه بانک دیگر اروپایی پی گیری این مسئله شده مدعی است کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران 268 میلیون دلار بابت وام های دریافتی از این چهار بانک به آنها بدهکار است.



در همین حال همین منابع تصریح کرده اند بانک فرانسوی در شکایت خود درخواست دریافت 210 میلیون دلار بابت بدهی و خسارات ناشی از آن از کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران کرده است . کشتیرانی طی روزهای اخیر از طریق بانک تجارت سعی در پرداخت بدهی خود به بانک فرانسوی داشت که با مخالفت آنها روبرو شده است اما امروز مدیرعامل کشتیرانی بر توافق با این بانک فرانسوی تاکید کرده است.



دیوان عالی سنگاپور در روز های اخیر از به حراج گذاشته شدن هر سه فروند کشتی ایرانی در روز سه شنبه 14 دسامبر (23 آذر) داده بود. درهمین حال برخی اخبار دریافتی حاکی از آن است که برای هر یک از این سه فروند کشتی کانتینری که هر یک 6500 TEU کانتینر ظرفیت دارند تنها 55 میلیون دلار ارزش گذاری صورت گرفته و این در حالیست که کشتی های سهند، سبلان و توچال که در کشور آلمان به ثبت رسیده هر فروند حدود 100 میلیون دلار خریداری شده است.



کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران طی چند سال اخیر سه قرارداد بزرگ با شرکت های هیوندایی کره جنوبی و هان جین چین برای ساخت 10 فروند کشتی کانتینر بر 4900 و 6500 TEU کانتینری به ارزش بیش از 900 میلیون دلار به امضا رسانده که حدود 770 میلیون دلار از آن را با استفاده از تسهیلات بانک های خارجی پرداخت کرده است.



در همین حال این شرکت مکاتبات و پی گیری هایی را نیز برای آغاز پروژه ساخت 6 فروند کشتی کانتینربر 6500 TEU جدید با کشور کره انجام داده و قرارداد ساخت 4 فروند کشتی کانتیربر با ظرفیت 5125 TEU کانتینر را نیز با کشور چین در دستور کار دارد. منابع مورد نیاز برای انعقاد این قراردادها استفاده از منابع و فاینانس بانک های چینی اعلام شده است.کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران خرداد ماه سال جاری دو فروند از کشتی های 6500 TEU کانتینری خود را از چین تحویل گرفته بود.

خون فرزندان ما می جوشد

خانواده های سید علی موسوی حبیبی، مصطفی کریم بیگی، شهرام فرج زاده طارانی و شبنم سهرابی در مصاحبه با"روز" اعلام کردند که با گذشت یکسال از شهادت فرزندانشان، عاملان شهادت آنها معرفی نشده و به شکایات آنها رسیدگی نشده است.








سید علی موسوی حبیبی، خواهر زاده میرحسین موسوی است که ظهر عاشورای سال گذشته در خیابان شادمان هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان سینا جان باخت.



شهرام فرج زاده و شبنم سهرابی، دو جان باخته ای هستند که خودروی نیروی انتظامی از روی آنها رد شد و صحنه جان باختن آنها را جهانی به نظاره نشست.



مصطفی کریم بیگی نیز جوان 26 ساله ای بود که در روز عاشورا جان باخت؛ او را در حالیکه گلوله ای به پیشانی اش اصابت کرده بود، از بالای پل کالج به پایین پرت کردند.



اولین سالگرد شهادت این 4 نفر فرا میرسد که به گفته خانواده شهرام فرج زاده، حکومت روزنامه ها را از درج آگهی تسلیت و آگهی مربوط به زمان برگزاری مراسم برای آنها منع کرده است.



خانواده کریم بیگی نیز به "روز" گفته اند که نه تنها به شکایت آنها رسیدگی نشد بلکه خانواده آنها به شدت مورد تهدید و تحت فشار قرار گرفته اند.



ترور سید علی موسوی برای فشار آوردن به میرحسین موسوی



خدیجه موسوی خامنه، مادر شهید سید علی موسوی در آستانه سالگرد شهادت فرزندش از عدم معرفی قاتل فرزندش می گوید.



او پیشتر نیز از مسکوت ماندن قضیه شهادت فرزندش به "روز" گفته بود.



سید علی موسوی، 43 سال سن داشت و خواهرزاده میرحسین موسوی بود. او ظهر روز عاشورا در خیابان شادمان توسط سرنشینان یک پاترول مشکی هدف گلوله قرار گرفت.



براساس گزارش ها روز عاشورا حوالی ساعت ۱ تا ۲ بعدازظهر یک اتومبیل پاترول مشکی رنگ با چهار سرنشین لباس شخصی با سرعت هرچه تمام‌تر به سمت مردمی که در خیابان شادمان حضور داشتند یورش برد؛ ابتدا دو نفر را زیر گرفت و از روی یکی از آنها به طور کامل رد شد، نفر کنار راننده هم که مسلح به کلت بود، در طول حرکت، چند گلوله به سمت مردم شلیک کرد و سپس طول خیابان شادمان را به همین صورت طی کرد، دور زد و به سمت خیابان آزادی برگشت.



آقای موسوی در همین منطقه و در حالی از ناحیه سینه ، هدف گلوله قرار گرفت که به گفته خانواده اش از چند روز قبل به صورت تلفنی تهدید شده و از سوی افرادی تحت تعقیب بود.



خدیجه موسوی خامنه، مادر سید علی موسوی در آستانه سالگرد جان باختن فرزندش به "روز" می گوید: وقتی می گویند سربازان گمنام امام زمان، فلانی را در هوا گرفتند چطور در عرض یکسال نتوانستند قاتل پسرم را معرفی کنند؟ آمدند و گفتند که ظرف 15 روز قاتل را معرفی میکنیم اما یک سال گذشت و هیچ خبری نشد. خودشان میدانند قاتل چه کسی بوده و صد در صد شناسایی شده است؛اگر قوه قضائیه درست کار میکند، یکسال از شهادت علی گذشته، قاتل او را معرفی کند.



او با طرح این سوال که "آن روز اسلحه دست چه کسانی بوده"؟ میگوید: این چیزی نیست که ندانند. دست آدم های معمولی که اسلحه نبود. خودشان میدانند چه کسی بوده ،چه نیتی از قبل داشته و حساب شده علی را انتخاب کرده و به شهادت رسانده است.



خانم موسوی می افزاید: همه میدانند که این قتل، یک ترور بوده و یک بچه بی گناه که خصوصیاتش زبانزد خاص و عام بود، ظهر عاشورا شهید شد. علی یک شهید است و بالاتر از این چی میخواهیم؟ همین به ما ارامش میدهد که او ظهر عاشورا شهید شد.



از خانم موسوی می پرسم گفته می شود فرزند شما را برای فشار آوردن به برادرتان مورد هدف قرار دادند نظر شما چیست؟ خانم موسوی پاسخ میدهد: فکر میکنم به خاطر آقای موسوی بوده و میخواستند به او فشار بیاورند. اما آیا اسلام گفته که ظلم را ببینید و سکوت کنید؟ چنین نیست؛ در اسلام نگفته اند که ظلم پذیر باشید. آقای موسوی هم نمی توانستند ظلم را تحمل کنند. کاری هم نکرده اند مثل بقیه مردم، اعتراض داشتند و ما هم اعتراض داریم و قبول نداریم که در مقابل ظلم ساکت بمانیم. وقتی مسلمان هستیم نباید ظلم پذیر باشیم و اعتراض داشتیم به دروغ ها و کاری که شده بود.



خانم موسوی می افزاید: زمانی بود که ما در خانه مان، مرد نداشتیم؛ همه را به جبهه فرستاده بودیم ، اینقدر پای کشورمان و نظام ایستاده بودیم. الان هم آرامش من از این است که بچه ام ظهر عاشورا شهید شد. او یک شهید است و بالاتر از این چه چیزی است؟



مادر سید علی موسوی سپس تاکید میکند که: "درد زیاد است و خیلی حرف داریم که بزنیم اما قصد ندارم فعلا حرفی بزنم؛ تنها این را می گویم که چطور می شود یکسال بگذرد و ضارب علی که حتی دیده اند چگونه نشانه رفته، معرفی نمی شود؟ چرا؟ مگر چکار کرده بود؟ بیایند جواب بدهند. ما انتظار داریم اگر عدالتی هست قاتل را معرفی کنند".



خانم موسوی درباره سرنوشت شکایت شان اشاره میکند که :"آخر به چه کسی شکایت کنیم، وقتی خودشان میدانند چه کسی بوده و با چه هدفی کشته و از قبل برنامه داشته. اما بگویند گناهش چی بوده"؟



او در پایان می گوید: انشاالله وضع مملکت درست شود و زندانیان آزاد شوند.



تهدید خانواده مصطفی کریم بیگی در آستانه سالگرد



شهنار اکملی، مادر مصطفی کریم بیگی نیز در آستانه سالگرد درگذشت فرزندش از بی نتیجه ماندن شکایت و پی گیری هایشان برای معرفی قاتل او می گوید.



مادر مصطفی کریم بیگی می گوید: به شکایت ما که اصلا جوابی ندادند و این داغی است که فقط در دل ما است. در دل ما مادرها که بچه هایمان کشته شدند؛ هیچ اهمیتی هم داده نمی شود و هیچ ارزشی هم برای ما قائل نمی شوند.



او همچنین خبر میدهد که مراسم سالگرد فرزندش را روز 9 دی ماه برگزار خواهد کرد.



پیکر مصطفی کریم بیگی 23 دی ماه سال گذشته در حالی به خانواده او تحویل داده شد که یک سوراخ در سمت چپ پیشانی اش بود و پیکر او را کالبد شکافی کرده و از گردن تا زیر ناف او را دوخته بودند.



آقای کریم بیگی را در حالی از بالای پل حافظ به پایین پرت کرده بودند که از ناحیه پیشانی مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. پیکر او در امام زاده مهدی جعفر، در روستای جوقین از توابع شهریار به خاک سپرده شده است.



روز گذشته در شرایطی با خانم اکملی ، مادر مصطفی کریم بیگی صحبت کردم که یکشنبه هفته گذشته به اتفاق دخترش در بهشت زهرا بازداشت شده و تحت بازجویی قرار گرفته بود: به من گفتند «از جان دخترت بترس اگر دخترت را دوست داری». بعد هم زنگ زدند خانه و تهدید کردند. من از جان خودم نمی ترسم مریم هم نمی ترسد اما من تحمل داغ دیگری را ندارم. برای خودم واقعا از هیچ چیزی نمی ترسم اما دختر من در اوج جوانی اش است 22 سال دارد او باید زندگی کند مصطفی هم در اوج جوانی اش بود فقط 26 سال داشت او را از من گرفتند؛ دیگر تحمل داغ دیگری را ندارم. هنوز از نظر روحی حالم جا نیامده اما می گویم تا مردم بدانند.



روزیکشنبه سالروز تولد امیر ارشد تاجمیر، فرزند شهین مهین فر، گوینده و مجری رادیو و تلویزیون بود که روز عاشورای سال گذشته جان باخت. خانواده تاجمیر، تولد فرزندشان را بر سر مزار او در حالی گرامی داشتند که مادران تعدادی دیگراز جان باختگان اعتراضات بعد از انتخابات سال گذشته از جمله خانواده های شهرام فرج زاده، رامین رمضانی، مصطفی کریم بیگی، سهراب اعرابی و مادران عزادار و تعدادی از مردم آنها را همراهی میکردند؛اما پایان مراسم آنها با هجوم نیروهای امنیتی و بازداشت تعدادی از مادران و حاضران همراه بود.



مادر سهراب اعرابی، مادر رامین رمضانی و مادر و خواهر مصطفی کریم بیگی بعد از بازجویی در همان محل آزاد شدند اما پدر رامین رمضانی و دو تن از مادران عزادار به بازپرسی شهر ری منتقل و برای آنها قرار بازداشت صادر شد.



مادر مصطفی کریم بیگی در این مورد توضیح میدهد: ما برای تولد امیر ارشد تاجمیر، سر مزار او رفته بودیم . از آن طرف هم سر مزار ندا و سهراب و رامین رفتیم. بعد توی مینی بوس بودیم که با اسلحه آمدند گفتند کیف هایتان را بگذارید زمین و موبایل هایتان را بدهید. بعد هم از ما بازجویی کردند و از ما عکس گرفتند گویا قاچاقچی یا قاتل هستیم و بعد تشکیل پرونده دادند و از ما تعهد گرفتند.



از خانم اکملی می پرسم بازجویی ها در مورد چه مساله ای بود و چه تعهدی از شما گرفتند؟ می گوید: از من تعهد گرفتند که با هیچ کسی در تماس نباشم. قبل از آن مجلس کوچکی در خانه ام گرفته بودم. می گفتند چرا این مجلس را گرفتی؟ گفتم شب جمعه بود و مادر سهراب اعرابی و مادر رامین رمضانی برای تسلای دل من آمده بودند. گفتند چرا راهشان دادی؟ جواب دادم در خانه من به روی همه باز است؛ شما هم بخواهید برای تسلا بیایید راهتان میدهم چه برسد به مادر رامین و مادر سهراب که هم درد من هستند. درد پیاده را پیاده می فهمد نه سواره، اتشی در دل من افتاده که خانم رمضانی و خانم اعرابی می فهمند چون مثل من هستند. بعد هم پرسیدم که آیا شما بچه دارید؟ آیا پدر هستید؟ بچه ای را بزرگ کرده اید؟ 9 ماه در شکمتان کشیده اید و به بار نشانده اید و از دست داده اید؟ سکوت کردند هیچ نگفتند.



مادر مصطفی کریم بیگی پیشتر در مصاحبه با "روز" گفته بود که خونبهای فرزندش آزادی ایران و زندانیان است. او اکنون با تاکید بر این مساله می گوید: مصطفی به خاطر وطنش رفت؛ می گفت باید خون ما بریزد تا همه چیز درست شود. او آزادیخواه بود، عضو هیچ دسته و حزب و گروهی نبود، فقط آزادیخواه بود و هر سال سالگرد 18 تیر می رفت. می گفت اگر جنگ شود اولین کسی هستم که به خاطر کشورم خواهم رفت. راه و هدفش همین بود. تا وقتی که مصطفی به هدفش برسد برای من زنده است و باز می گویم زندانیان را آزاد کنید تا من از خون بچه ام بگذرم.



خانم اکملی می افزاید: جسم مصطفی پیش من نیست اما روحش پیش من است. من با مصطفی زندگی میکنم. هفته گذشته هم در همان بازجویی مصطفی بود که به من کمک کرد. حضور داشت و من حضورش را کاملا حس میکردم. او همیشه پشتیبان من ، پدرش و خواهرش بود. به همه هم گفته ام که مصطفی ستون خانه ام بود، ستون مردمش شد و خونش را به مردمش اهدا کرد. وقتی گفتم خون بهای بچه ام آزادی ایران و زندانیان است شعار ندادم، هدف مصطفی را گفتم. من آدمی سیاسی نبوده ام و نیستم اما الان زبان مصطفی هستم. مادر همه شهدا زبان بچه هایشان هستند، مادر سهراب ، زبان سهراب است و مادر رامین، زبان رامین و خوب میدانم که خون مصطفی می جوشد و یک روز دامن قاتلانش را خواهد گرفت.



مادر مصطفی کریم بیگی درباره مراسم سالگرد شهادت فرزندش می گوید: روز عاشورا مراسم نمی گیرم. در اصل 6 دی سالگرد شهادت مصطفی است و ما 9 دی ماه مراسم می گیریم. مصطفی اما دو روز شهادت دارد یکی روز عاشوراست و یکی 6 دی ، دقیقا مثل تولدش که دو روز بود مصطفی روز مبعث دنیا آمده بود و به همین خاطر اسمش را مصطفی گذاشته بودیم و من هر سال دو روز در سال به او تبریک می گفتم یکبار در روز مبعث و یکبار هم در 21 اردیبهشت و همیشه می خندید، شهادتش هم شد دو روز در سال و اکنون دقیقا یکسال است که من صدای مصطفی را نمی شنوم، خنده هایش را نمی شنوم ، صدای نفسش را نمی شنوم و ........



آگهی تسلیت هم برای شهدای عاشورا ممنوع شد



اولین سالگرد شهادت شهرام فرج زاده، روز پنج شنبه، ظهرعاشورا، ساعت 3 در قطعه 304 بهشت زهرا برگزار خواهد شد.



راحله فرج زاده ، خواهر شهرام فرج زاده به "روز" میگوید که خانواده او برای برای سالگرد شهادت فرزندشان قصد داشتند در روزنامه همشهری آگهی بزنند اما به آنها گفته شده که "اجازه ندارید برای کشته شدگان روز عاشورا هیچ گونه آگهی منتشر کنیم".



شهرام فرج زاده، روز عاشورا توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد و فیلم کشته شدن این جوان 35 ساله به سرعت بر روی اینترنت قرار گرفت. به گفته شاهدان عینی و براساس فیلم منتشره،یک خودروی نیروی انتظامی شهرام را زیر گرفت و خودروی دیگری که آن نیز متعلق به نیروی انتظامی بود از روی شهرام رد شد.persian/news/newsitem/article/-008206467c.html



لیلا توسلی، شاهد له شدن شهرام فرج زاده زیر چرخ های ماشین نیروی انتظامی به دلیل شهادت دادن این جنایت به دو سال حبس محکوم شد و اکنون در زندان اوین به سر می برد.



و اکنون در آستانه سالگرد شهادت شهرام فرج زاده، خواهر او به "روز" می گوید که به شکایت آنها برای معرفی قاتل یا قاتلان رسیدگی نشد: "علیرغم پی گیری های خانواده و بخصوص برادرم که خیلی پی گیری کرد و به چند وکیل هم پول داد اما هیچ جوابی ندادند، فقط او را سر دواندند.



اومی افزاید: در حالیکه فیلم شهادت شهرام موجودست و همگان آن را دیده اند اما منکر شدند و به ما گفتند ماشین شخصی به شهرام زده است در تلویزیون هم گفتند ماشین نیروی انتظامی بوده اما دزدی بوده است.ما غیر از دروغ چیزی از آقایان نشنیده ایم اما اکنون با گذشت چند ماه، انگار که اصلا چنین پرونده ای وجود ندارد و هیچ کسی پاسخگو نیست.



از خانم فرج زاده که پیشتر در مصاحبه با "روز" از جزئیات شهادت برادرش سخن گفته بود درباره دختر شهرام فرج زاده می پرسم؛ میگوید: آوا امسال مدرسه رفت. او با اینکه گاهی به سر خاک پدرش میرود اما برخی اوقات می پرسد پس بابا کی می آید؟ هنوز تصور درستی از مرگ ندارد و همین باعث شده از نظر روحی خیلی به هم بریزد و ضربه بخورد. یکبار سر خاک میخواهد خاک ها را کنار بزند و دست پدرش را بگیرد و می گوید پدرش مرده و یکبار می پرسد پدرش کی خواهد آمد و .........



خواهر شهرام فرج زاده می افزاید: با کشتن یک نفر، خیلی چیزها را در زندگی ما کشتند. خیلی زخم ها زدند به همه ما که التیام ناپذیر است. خیلی از ارزش ها، خیلی از استعدادها و خیلی از احساسات را کشتند و کشتن بچه هایی چون شهرام تنها کشتن یک جسم و یک فرد نبود.



او سپس به فشارهایی که بر خانواده های جان باختگان سال گذشته وارد می آورند اشاره میکند و می گوید: همیشه محرم ، پرچم سبز سر در خانه هایمان بود اکنون سخن گفتن از پرچم سبز و عاشورا هم خطرناک شده و وحشت دارد. آدم باورش نمی شود که به کجا رسیده ایم؟ شاید واقعا اخرین سنگر سکوت باشد که ما حتی به خواهرم که مدام به بهشت زهرا می رود می گوییم احتیاط کند؛ به خاطر دو فرزند کوچکش احتیاط کند چون پدر و مادرم زخمی هستند و دیگر توان زخم دیگری را ندارند. مادرم همیشه می گوید اگر مرا دوست داری دعا کن زودتر بمیرم؛ یعنی مرگ برایش قابل پذیرش تر و قابل تحمل تر از شرایط فعلی است و باورش نمی شود پسر جوانش زودتر از خودش رفته باشد؛ از طرفی نگران نوه هایش، بچه هایش و دختر شهرام است. شهرام برای مردمش رفت و خون داد و حال حتی زدن پرچم سبز و روبان سبز بر سر خاکش جرم است و .....



شکایت هم فایده ای ندارد



مادر شبنم سهرابی نیز به "روز" می گوید که هیچ یک از پی گیری های او برای معرفی قاتل و قاتلان فرزندش نتیجه ای نداشته است.



شبنم سهرابی، زن 34 ساله ای است که ظهر روز عاشورا توسط خودرو نیروی انتظامی زیر گرفته شد و شاهدان عینی این صحنه را چنین بازگو کردند: "ماشین نیروی انتظامی با سرعت به شبنم برخورد کرد و بعد از چندین بار رد شدن از روی شبنم، او را زیر چرخ هایش له کرد".



مادر شبنم سهرابی پیشتر به "روز" گفته بود که: "رفتم دادسرای جنایی و گفتم میخواهم شکایت کنم و بدانم چه کسی دختر مرا زیر گرفته است. چگونه توانسته است چندین بار از روی دختر من رد شود و آیا اسم او را می توان انسان گذاشت؟ اما گفتند همین چیزهایی که میگویی که بچه ات اینگونه شده و.... شکایت است؛ تو برو ما پی گیری میکنیم. برگشتم اما بعد از آن بارها رفته ام دیگر اجازه ورود به دادسرا به من نمی دهند. هر بار می گویند شماره تلفنت را بده حاج آقا خودش به شما زنگ میزند. و من تا به حال بیش از ده بار شماره داده ام اما نه تماسی می گیرند و نه اجازه ورود به دادسرا را به من میدهند. تا به حال هم نه کسی به من سر زده و نه کسی در این مورد سئوالی کرده است".



او اکنون نیز تنها به این بسنده میکندکه: "هیچ جوابی که ندادند، نه شکایت فایده ای دارد نه چیزی، یکسال گذشت و شبنم رفت و من ماندم با نگین، نوه ام که بوی شبنم را میدهد".



سایر جان باختگان عاشورای 88



امیر ارشد تاجمیر، جهان بخت پازوکی، شاهرخ رحمانی، مهدی فرهادی راد و علی راسخی نیا ، دیگر جان باختگان روز عاشورا هستند که خانواده های آنها به دلیل فشارهای امنیتی از مصاحبه با رسانه ها پرهیز کرده اند.



امیر ارشد تاجمیر، فرزند شهین مهین فر از مجریان و گویندگان پیش کسوت رادیو و تلویزیون بود. او 25 سال داشت و روز عاشورا پس از آنکه توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شده، جان باخت.



پیکر امیر ارشد تاجمیر، 12 دی ماه در قطعه 302 بهشت زهرا در حالی به خاک سپرده شد که تنها پدر و مادرش اجازه حضور در خاکسپاری را در حضور انبوهی از ماموران امنیتی یافتند.



شاهرخ رحمانی ، دیگر جان باخته روز عاشورا است که او نیز توسط خودروی نیروی انتظامی و در چهارراه ولیعصرزیر گرفته شد.



آقای رحمانی ، 25 سال داشت و در قطعه 213 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است. به خانواده او گفته بودند که شاهرخ رحمانی بر اثر تصادف کشته شده اما در گواهی فوتی که به خانواده او دادند نوشته بودند "علت مرگ بعدا تعیین می شود".



محمدعلی راسخی نیا هم بر اثر اصابت گلوله در روز عاشورا جان باخت. او 44 سال داشت و درتاریخ 9 دی ماه در قطعه 304 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.



جهان بخت پازوکی نیز در قطعه 304 بهشت زهرا به خاک سپرده شده است. او 58 سال داشت و تاکنون عکس یا جزئیاتی از نحوه شهادت او منتشر نشده است.



اما مهدی فرهادی راد که38 سال داشت از دیگرجان باختگان روز عاشورا است که فیلمی از جان باختن او در اینترنت منتشر شده است. مزار او نیز در قطعه 302 بهشت زهرا است.



براساس فیلمی که منتشر شده آقای فرهادی راد از ناحیه سر و سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.

محکومیت احمد قابل به حبس، تبعید، جریمه و عدم مصاحبه

جرس: بر اساس گزارش منابع خبری، دادگاه انقلاب مشهد، احمد قابل، نویسنده و پژوهشگر دینیِ بازداشتی را، به اتهام "تبلیغ علیه نظام" و "اهانت به رهبری"، به بیست ماه زندان، سه سال ممنوع الخروج از محل زندگی(تبعید)، سه سال ممنوع المصاحبه و سخنرانی و همچنین بدلیل داشتن گیرنده ماهواره، به جریمه نقدی و مصادرۀ کامپیوتر شخصی محکوم گردید.




به گزارش منابع خبری جرس، بر اساس خبر واصله از سوی وکیل این محقق دینی، حکم دادگاه بدوی وی، روز سه شنبه ٢٣ آذر ٨٩ ابلاغ گردیده و به شرح زیر می باشد:



به اتهام "تبلیغ علیه نظام"، به یکسال و به اتهام "اهانت به رهبری" به هشت ماه حبس (مجموعا بیست ماه)، سه سال ممنوع الخروج از محل زندگی (یعنی تبعید)، سه سال ممنوع المصاحبه و سخنرانی و بدلیل "داشتن گیرنده ماهواره"، به جریمه نقدی و مصادره لب تاپ شخصی محکوم و از سایر اتهامات تبرئه گردید.



گفتنی است بعد از اینکه احمد قابل، چندی پیش در جریان محاکمه خود در دادگاه انقلاب، خاطرنشان کرده بود که دیگر در جلسه دادگاه حضور پیدا نخواهد کرد، منابع خبری گزارش داده بودند که جلسات اخیر دادگاه این پژوهشگر زندانی، بدون حضور وی برگزار شده بود.



احمد قابل آذرماه سال ۸۸، در حالی که در راه عزیمت به شهر قم برای شرکت در مراسم تشییع جنازه آیت الله منتظری بود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و خرداد ماه ۸۹ پس از تحمل نزدیک به ۱۷۰ روز زندان، با قرار وثیقه ۵۰۰ میلیون ریالی و با حکم قاضی کاووسی آزاد شده بود.



این پژوهشگر دینی، پس از آزادی موقت، طی مصاحبه های متعدد، خبر از اعدام گروهی و فله ای زندانیان زندان وکیل آباد را منتشر کرد، تا اینکه اواخر شهریور ماه، مجددا پس از احضار به دادگاه انقلاب مشهد بازداشت شد.



علت بازداشت مجدد این محقق، افشای اعدام های فله ای و پنهانی زندان وکیل آباد مشهد، سخنرانی و مصاحبه های انتقادی علیه رهبر جمهوری اسلامی عنوان شده بود.



احمد قابل طی چند سال اخیر به دلیل نگارش نامه های انتقادی به رهبر جمهوری اسلامی و نقد حاکمیت، بارها مورد احضار، بازداشت، تعقیب قضایی و تشکیل پرونده قرار گرفته بود.

پیام مهدی کروبی بمناسبت عاشورای 1389 : مردم را کشته اند و می گویند خدا آبروی "فتنه گران" را برد. خدا آبروی آنهایی را برد که کهریزک به پا کردند + فیلم

همزمان با اولین سالگرد عاشورای خونین سال گذشته مهدی کروبی پیام ویدئوی صادر کرد.


به گزارش سحام نیوز، متن کامل این پیام بشرح زیر است:



بسم الله الرحمن الرحیم



در تاریخ جنگهای متعددی و کشتارهای فراوانی صورت گرفته است، که همه آنها در درون کتابهای تاریخی است که به مرور از زبان ها حذف شده ولکن داستان عاشورا و کربلای حسین و یاران با وفایش. هر چی گذشت موج و گستردگیش تازه تر شد و با همه تلاشهایی که کردند تا کمرنگش کنند نشد چون جمعی مظلوم برای یک هدف مقدس فداکاری کردند و این حرکت اینقدر مقدس ماند که الگو شد برا همه انسان ها نه تنها برای مسلمانهابلکه برای بسیاری از حرکت ها، انقلاب ها، تحرک ها،و اصلاحات مردم هم از این حرکت مقدس نشات گرفت.



این حرکت مقدس یعنی عاشورا که الان هم در آستانه اش هستیم. ان شاءالله همه مردم با شور و نشاط در عزاداری شرکت می کنند، منتهی در کشور ما در عاشورای سال گذشته حادثه ای غم انگیز رخ داد ،که آن را بهانه ای کردند برای سرکوب مخالفین.



ما کل دعوایمان بر سر انتخابات مهندسی شده است ،آیا روز عاشورا مردم شعار دادند، ندادند، من نمی دانم ، ولی به هر حال حوادث تلخی پیش آمد و عده ای از مردم عزیزمان را به شهادت رساندند و حرمت عاشورا را نگه نداشتند و حالا عجیب این است که طلبکار هم شدند و آنهایی که مردم را کشتند تازه می گویند خدا آبروی فتنه گران را برد، خدا آبروی فتنه گران را برد ؟!! خدا آبروی آنهایی را برد که کهریزک را بوجود آوردند، خدا آبروی آنهایی را برد که مردم و خانواده هایشان را عزادار کردند و جمعی را در خیابانهاو در روز عاشورا به شهادت رساندند، خدا آبروی آنهایی را برد که حق ملت را تضییع کردند و جمعی از بچه های مردم را اعدام کردند، خدا آبروی آنهایی را برد که افرادی راکه شهادت داده بودند که چگونه مردم را از پل انداختندو یا زیر ماشین کردند به زندان محکوم کردند !!



ما کاری نکردیم که آبروی ما رفته باشد به ما می گویید فتنه گر، آبروی آنها رفت که این جنایات را کردند و ننگین کردند جمهوری اسلامی را ! این نکته اول.



نکته دوم. بحث و گفتار مااین است که ما می گوییم انتخابات نبوده شما می گویید دست بیگانه بوده اسنادش هم موجوده، من هم اینجا اعلام می کنم که آقا من یکی از افراد معترض هستم و داوطلب انتخابات هم بودم آمادگی دارم در هر مسجدی ویا هر دانشگاهی در هر شهری مناظره کنیم با آنهایی که می گویند شما باعث این کشتار و فتنه هستید ما با ادلّه و مدارک ثابت کنیم که شما قانون شکنی کردید و با استبداد خواستید از صندوق کسی را در بیاورید و این فجایع متاسفانه رخ داد برای خانواده های عزیز مردم.



نکته ای هم که اینها مدام می گویند و خیلی عجیبه،اینکه می گویند دیگران و بیگانه از شما تعریف می کند.اولا بیگانه بر اساس منافع خودش تعریف می کند. چطور وقتی از شما تعریف می کنند با آب و تاب می گویید. من این کیهان را نشان می هم به شما.چطوروقتی یک رسانه غربی با عبارتی ( حق با رهبر ایران بود اوباما از ابتدا دروغ می گفت) تعریف شما را میکند با آب و تاب می نویسید ولی وقتی تعریف ما را می کنند … جوابش یک کلمه است خواهید گفت که آنها عظمت جمهوری اسلامی، رهبری و دیگر مسئولین اینقدر بزرگ است که ناچارا تعریف می کنند خوب ما هم همین را می گوییم! عظمت کار ما هم دردفاع ازحقوق مردم اینقدر حق طلبانه است که آنها ناگزیرند تعریف کنند. حالا، یک مناظره یا چند تا مناظره همه چی را حل می کند. ما می گوییم شما هستید که انتخابات را به هم زدید. نه شما حسینید و نه ما یزیدیم، نه ما حسینیم و شما یزیدید. باید بحث کنیم هر کسی حق عمل کرد او در راه حسین است و هر که غلط عمل کرد او در راه بزید و تنها راهش هم همین است که بحث و گفتگو بشود تا ببینیم کدام مقابل حقوق مردم ایستادند و دارند یزیدی عمل می کنند و در نتیجه در جبهه باطل قراردارد و چه کسی از حق مردم دفاع می کنند ؟!



حسین، حسین خودش بود، عظیم بود، هیچ طرفی را ما نمی توانیم با حسین مقایسه کنیم ! اما راه را می گوییم، راه این است که بحث کنیم تا معلوم بشود.

عکس / تغییر سریع نظر "نماینده" مجلس درباره عزل متکی


عکس / تغییر سریع نظر "نماینده" مجلس درباره عزل متکی

تهدید به لت و پار کردن معترضان توسط کیهان

هم‌زمان با نزدیک شدن به روزهای عزاداری تاسوعا و عاشورا، و پیام میرحسین موسوی، رهبر مخالفان درباره اعتراضات مردمی در این روز، روزنامه کیهان، که مدیرمسوول آن توسط رهبر جمهوری‌اسلامی، انتخاب می‌شود، دست به تهدید موسوی و کروبی و دیگر معترضان به نتایج انتخابات زد.




تهدیدهای کیهان از زمانی آغاز شد که موسوی در پیام خود به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم، خواستار آن شد که همراهان وی "کاری زینبی" انجام دهند. وی همچنین در پیام خود، دستور خاتمه جنگ وپذیرش قطعنامه 598 از سوی آیت‌الله خمینی را، نشانه "پذیرش اشتباه" از سوی وی دانسته بود.



این مساله باعث شد که روزنامه کیهان، با درج مطلبی، موسوی را "مهره جریان سبز اموی" بخواند و معترضان را "اوباش آشوبگر و وابستگان گروهک‌ها" معرفی کند. کیهان در ستون اخبارویژه خود، اعلام کرد که موسوی مسیر "میدان امام حسین – انقلاب" را به عنوان مسیر راه‌پیمایی و تظاهرات در روز عاشورا مشخص کرده و با نقل مقاله‌ای، نوشت: "تصور كنيد كه اگر روز عاشورا افرادي را ببينيد كه نشانه هواداري از جنبش داشته باشند، چه بلايي بر سر آنها خواهید آورد؟ تصور صحنه ابدا دشوار نيست. مردم آن‌ها را به قصد كشت مي‌زنند و كشتن آنها را ثواب بزرگي مي‌دانند. آن‌ها هرچه خشم و كينه از يزيد و شمر و... دارند را بر سر هواداران جنبش آوار مي‌كنند. لت و پار كردن و شكستن سر و دست و دنده آن‌ها كه جاي خود دارد."



مطلب کیهان درباره اعلام مسیر راه‌پیمایی از سوی میرحسین موسوی، با واکنش شدید سایت‌های هوادار موسوی، مواجه شده است. سایت امروز، که نزدیک به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است – در مطلبی کوتاه، ضمن آنکه کیهان را "اتاق فکر فتنه" نامیده، اعلام کرده است که :"یادداشت اخیر مهندس موسوی حاوی هیچ‌گونه اعلامی برای راهپیمایی از میدان امام حسین(ع) تا میدان انقلاب در روز عاشورا نبوده است."



با این حال کیهان در یادداشتی به قلم حسین قدیانی- از وبلاگ‌نویسان اصول‌گرا که اخیرا توسط قوه قضاییه احضار شده است – آورده: "سران فتنه شك نكنند به تك تك اهانت هايي كه كرده اند، به قطره قطره خوني كه از ملت ريخته اند، تودهني سخت و حيدري خواهند خورد."



در این یادداشت همچنین موسوی و کروبی تهدید شده اند که این‌بار نیروهای "حزب‌الله" تنها به حضور در خیابان اکتفا نخواهند کرد: "جناب موسوي بداند؛ در 2 بيانيه اخيري كه نوشت، هم به امام بزرگوار ما و هم به رهبر ما حرف‌هايي زدند كه ما ناچاريم اين را بگوييم؛ اگر دستگاه قضايي به وظيفه خود به درستي عمل نكند، پاسخ ما به سران فتنه پشيمان كننده خواهد بود. اين بار قيامي چون 9 دي فقط به حضور و شعار ختم نخواهد شد."



این روزنامه همچنین در سرمقاله خود، با اشاره به اعتراضات مردمی در روز عاشورای سال گذشته، چنین نوشت: "سال پيش نيز در ادامه فتنه پس از انتخابات، فتنه‌گراني كه اين بار آن‌ها اين نقش را به خيال خام خود برعهده گرفته بودند تا خط عاشورا و گفتمان انقلاب اسلامي را كم‌رنگ نمايند، به هتك حرمت عاشورا پرداختند؛ سوت و كف زدند، پرچم‌ها و بنرهاي يا حسين(ع) را به آتش كشاندند، به سوي نمازگزاران ظهر عاشورا سنگ پرتاب كردند و... اما توده‌هاي ميليوني مردم عاشورايي و ولايي ايران اسلامي در 9 دي به «هل من ناصر ينصرني» ولي زمان خود پاسخ دادند و لكه ننگ هتك حرمت به عاشورا را پاك كرده و جريان نيمه جان فتنه 88 را در تاريخ نظام آرشيو كردند."



این روزنامه همچنین از قول آیت‌الله صادق لاریجانی، رییس قوه‌قضاییه، معترضان به نتاج انتخابات را متهم کرد که "شبیه به بنی‌امیه" عمل کرده‌اند و افزود: "در روز عاشورا با شعار يا حسين بر تنها حكومت شيعي جهان شوريدند و از ولي زمانه سرپيچيدند و جريان منافقانه‌ای راه انداختند و حال بيانيه می‌دهند كه در عاشورا مظلوم واقع شده‌اند."



این روزنامه همچنین امروز، در آخرین شماره منتشر شده خود پیش از تعطیلات، در سرمقاله اش، بار دیگر نسبت به حضور جریان "فتنه" هشدار داده و با اعلام اینکه "مثل روزهاي قيام كربلا عده زيادی از عوام و خاص مردود شدند و قافيه را به بي‌بصيرتي خود باختند. آنان كه گوش به ولي زمانه خود داده و زير علم او ايستادند، از مهلكه گمراهي و تباهي جان به در برده و آنان كه به هر دليل از راهبر و نشانه هدايت فاصله گرفتند، در قعر سياهي اين زاويه گم شدند" خواستار "بصیرت نافذ" از سوی مسوولان شده است.







از فرستادن به جهنم تا بریدن سر



این مطالب کیهان و دیگر تحلیل‌های سایت‌های نزدیک به اصول‌گرایان در حالی منتشر می‌شود که در روزهای اخیر، این سایت‌ها مطالب مختلفی با مضمون تهدید رهبران مخالفان منتشر کرده اند.در آخرین نمونه از این دست، سایت اصول‌گرای الف، متعلق به احمدتوکلی، با انتشار یادداشتی، خواستار "محاکمه و به جهنم فرستادن سران فتنه" شده بود.



از سوی دیگر وحید یامین‌پور، مجری برنامه تلویزیونی "امروز، دیروز، فردا" و از نویسندگان سایت رجانیوز، با انتشار خاطره‌ای از سفر حج، نوشت: "یکی از همین جوانان شیعه‌ی اهل قطیف انگشت سبابه‌اش را روی حنجره‌اش کشید و گفت سران فتنه جانشان را مدیون «سیدنا القائد» هستند وگرنه مردم سرشان را گوش تا گوش می‌بریدند."



این البته نخستین بار نیست که این رسانه‌ها و بخصوص روزنامه کیهان، دست به تهدید مخالفان خود می‌زنند. در حاشیه‌سازترین نمونه از این دست، پیش از برگزاری انتخابات دهم ریاست‌جمهوری، و چند روز پس از ترور بی‌نظیر بوتو، روزنامه کیهان، در سرمقاله خود، احتمال ترور سیدمحمد خاتمی – که در آن زمان کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری بود – را مطرح کرد و زمانی که با اعتراض احزاب و شخصیت‌های اصلاح‌طلب رو به رو شد در یادداشتی به قلم حسین شریعتمداری، نوشت: "اگر یک روزنامه - مثلا کیهان- درباره احتمال ترور فیزیکی یکی از شخصیت‌های نظام هشدار بدهد، باید مورد ملامت و اعتراض قرار گیرد، یا به خاطر این هشدار باید تشویق شود؟ پاسخ این سوال هم کاملا روشن است و بدیهی است که باید از هشداردهنده - در اینجا روزنامه کیهان - قدردانی و تشکر شود."



این روزنامه درباره خطر ترور خاتمی، چنین نوشته بود: "هدف تندروها از حضور در عرصه انتخابات بالا بردن هزینه نظام است و نه سود رساندن به روند آن و به رسمیت شناختن نتایج انتخابات. آیا آنان وقتی در یک روش به بن‌بست می‌رسند به روش دیگر روی نمی‌آورند؟ آمریکایی‌ها در پاکستان ابتدا تلاش وافری کردند تا از طریق تبلیغات و دیپلماتیک، بی‌نظیر بوتو را به قدرت برسانند و از طریق او پاکستان را بدوشند ولی زمانی که دریافتند به هیچ قیمتی حزب او توان به دست آوردن اکثریت را ندارد به روش دیگری متوسل شدند. این یک عبرت است. بعضی از اصلاح‌طلبان سابقه روشنی! در این خصوص دارند."







عاشورای تهران



اعتراض رسانه‌های اصول‌گرا به آنچه حرمت‌شکنی معترضان در روز عاشورای سال گذشته می خوانند در حالی است که شواهد حاکی از آن است که اعتراضات مردم در این روز، به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شد. رسانه‌های خبری، حجم خشونت اعمال شده در این روز را، قابل مقایسه با دیگر روزها نمی‌دانند.



براساس عکس‌ها و فیلم‌های منتشر شده از اعتراضات سال گذشته روز عاشورا، چند تن از معترضان از روی پل‌های روگذر به پایین پرتاب شدند، ماشین‌های نیمه‌سنگین نیروی انتظامی از روی معترضان رد و همچنین به تعدادی از معترضان شلیک شد. آمار ارائه شده توسط مقامات رسمی و بیانیه نیروی انتظامی، نشان می‌دهد که دست‌کم 8 نفر در حوادث روز عاشورا کشته شده‌اند. بسیاری از فعالان سیاسی، دانشجویی و مطبوعاتی نیز در روز عاشورا یا روزهای بعد از آن بازداشت شدند. بسیاری از بازداشت‌شدگان خیابانی در این روز نیز در دادگاه‌ها به "محاربه" متهم شدند.



از جمله سرشناس‌ترین جان‌باختگان روز عاشورا، سیدعلی حبیبی موسوی، خواهرزاده میرحسین موسوی، بود. وی در حوالی میدان آزادی، هدف شلیک گلوله قرار گرفته و جان باخته است.



به نظر می‌رسد آن‌طور که سایت امروز اشاره کرده است، باید منتظر ماند و دید که هدف اصول‌گرایان از ایجاد چنین جوی چیست و چه برنامه‌ای برای روز عاشورای امسال تدارک دیده‌اند؟

غنی سازی وزارت خارجه

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی با برکناری منوچهر متکی از سمت وزارت امور خارجه، علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی هسته ای را با حفظ سمت در این سازمان به عنوان سرپرست این وزارتخانه منصوب کرد.




احمدی نژاد در حکم انتصاب صالحی به عنوان سرپرست وزارت امور خارجه، او را دارای "تعهد و دانش و تجربیات ارزنده" برای بر عهده گرفتن این سمت دانسته است.



علی اکبر صالحی از چهره های مطرح فیزیک ایران و دارنده مدرک دکترای علوم فنی از دانشگاه معتبر MIT در آمریکا است. ریاست بر دانشگاه صنعتی شریف، سرپرستی هیئت نمایندگی ایران در سازمان بین المللی انرژی اتمی و معاونت دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی از مسئولیت های صالحی پیش از بر عهده گرفتن ریاست سازمان انرژی اتمی بوده اما او هیچ سابقه ای به عنوان دیپلمات در ارکان مختلف وزارت امور خارجه ندارد.







"سهم راست سنتی"



منوچهر متکی که به گزارش خبرگزاری مهر، هنگام برکناری برای ابلاغ پیام احمدی نژاد به رئیس جمهور سنگال در این کشور به سر می برد، رکورددار بیشترین حضور در کابینه احمدی نژاد است. او نزدیک به 5 سال و نیم در دولت احمدی نژاد که خود رکورددار برکناری وزرا و معاونان اش است، در پست وزارت باقی ماند.



این در حالی است که از همان سال نخست انتخاب متکی به عنوان وزیر امور خارجه، اخبار مختلفی درباره برکناری او به گوش می رسید که هیچکدام آنها تا دیروز بعد از ظهر عملی نشده بودند.



احمدی نژاد در انتهای حکمی که برای صالحی صادر کرده، از "زحمات و خدمات" متکی تشکر و آرزو کرده "این زحمات در پیشگاه خداوند مأجور باشد."



منوچهر متکی، از دیپلمات های باسابقه وزارت امور خارجه است که از سال 1363 در این وزارتخانه مشغول به کار شده است. او پیش از معرفی به مجلس هفتم شورای اسلامی توسط احمدی نژاد برای بر عهده گرفتن مسئولیت وزارت امور خارجه، دبیرکل تشکلی سیاسی موسوم به "مجمع فارغ التحصیلان شبه قاره هند" بود. این تشکل از گروه های 14 گانه جبهه پیروان خط امام و رهبری (ائتلاف گروه های راست سنتی) به ریاست حبیب الله عسگراولادی است.



او همچنین از مسئولان ارشد ستاد انتخاباتی علی لاریجانی، در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری ایران بود که با پیروزی محمود احمدی نژاد به پایان رسید. بسیاری از تحلیلگران، متکی را تنها سهم طیف سنتی جناح راست در کابینه احمدی نژاد می دانستند.







جانشین ممنوع السفر



در همین حال خبرگزاری فارس که از آن به عنوان خبرگزاری وابسته به سازمان های نظامی و امنیتی نام برده می شود، عصر دیروز به نقل از "یک منبع آگاه" از احتمال جایگزینی محمد قنادی مراغه ای به جای علی اکبر صالحی در سازمان انرژی اتمی خبر داد.



قنادی مراغه ای در حال حاضر رياست پژوهشگاه علوم و فنون هسته‌اي ایران که از مراکز مهم وابسته به برنامه هسته ای کشور است را بر عهده دارد.



نام او در فهرست اشخاص مورد تحریم سازمان ملل متحد در رابطه با برنامه های هسته ای ایران ذکر شده است. در اسفند ماه سال ۱۳۸۶ و با تصویب قطعنامه شماره ۱۸۰۳ شورای امنیت، تمام دولت های جهان موظف شدند که از سفر قنادی به کشورشان یا عبور او از خاک خود، جلوگیری کنند.







آخرین وزیر



منوچهر متکی هشتمین وزیر دولت های نهم و دهم است که به طور رسمی توسط شخص احمدی نژاد از سمت خود عزل شده است. پیش از او پرویز کاظمی از وزارت رفاه و تامین اجتماعی، محمد ناظمی اردکانی از وزارت تعاون، کاظم وزیری هامانه از وزارت نفت، مصطفی پورمحمدی از وزارت کشور، داود دانش جعفری از وزارت اقتصاد و دارایی، غلامحسین صفارهرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و غلامحسین محسنی اژه ای وزیر اطلاعات، به دستور مستقیم احمدی نژاد برکنار شده بودند.



به جز اینها، علیرضا طهماسبی، وزیر پیشین صنایع و معادن و محمود فرشیدی، وزیر پیشین آموزش و پرورش نیز با فشارهای علنی رئیس دولت، ناچار به استعفا از سمت های خود شده بودند.



همه اینها البته به جز موارد پرشمار تغییرات و برکناری ها در سمت هایی مانند معاونت و مشاورت رئیس دولت در 5 سال و نیم گذشته است که توسط احمدی نژاد صورت گرفته است. مواردی مانند برکناری و تغییر رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی و برکناری رئیس سازمان حفاظت محیط زیست.



آن دسته از وزرای محمود احمدی نژاد که در دولت نهم برکنار یا مستعفی نشده بودند نیز در دولت دهم تغییر کردند. جمال کریمی راد، وزیر سابق دادگستری نیز چهار سال پیش درگذشت و غلامحسین الهام جانشین او شد. علی کردان وزیر سابق کشور هم توسط مجلس استیضاح و برکنار شد. او نیز یک سال پیش درگذشت.



تغییراتی که حامیان محمود احمدی نژاد آنها را در راستای برطرف کردن نقاط ضعف دولت و مثبت ارزیابی می کنند اما منتقدان او می گویند که این تغییرات گسترده، تنها به بی ثبات شدن مدیریت کلان کشور و هرج و مرج قوه مجریه منجر می شود.







"نفوذی لاریجانی"



هنوز گزارشی در باره علت برکناری متکی منتشر نشده است اما به نظر می رسد که این اقدام ریشه در اختلافات بین او و احمدی نژاد درباره نحوه مدیریت سیاست خارجی جمهوری اسلامی داشته باشد.



شایعه برکناری متکی اولین بار در دی 85 و سپس در آبان 86 منتشر شده بود ولی با پادرمیانی برخی مقامات ارشد، منوچهر متکی در پست خود باقی ماند. با این حال در تابستان امسال زمانی که احمدی نژاد، تعدادی از نزدیکان خود را به سمت نمایندگان ویژه رئیس جمهور در مناطق مختلف جهان منصوب کرد اختلافات او و متکی از حد شایعه فراتر رفت و به رسانه ها کشیده شد.



این اقدام احمدی نژاد هرچند بلافاصه با مخالفت کمیسیون امنیت ملی مجلس مواجه شد اما مدتی طول کشید تا وزیر خارجه لب به گلایه باز کند.



برخی معتقدند نزدیکی منوچهر متکی به علی لاریجانی، موجب شد که محمود احمدی نژاد از نخستین روزهای کار دولت نهم او را یک وزیر تحمیلی بداند و اعتماد لازم را به او نداشته باشد.



به گزارش وبسایت "دیپلماسی ایرانی" زمانی که آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در دیدار اعضای دولت با خود به مناسبت هفته دولت، وزارت امور خارجه را "مسئول هدایت منسجم و برنامه ریزی شده" همه مسائلی دانست "که به نوعی با سیاست خارجی و روابط با دیگر کشورها مربوط می شود" همگان منتظر بازگشت احمدی نژاد از این تصمیم و واگذاری سیاست خارجی به این وزارتخانه بودند.



اما چند روز بعد محمد بقایی نماینده ویژه احمدی نژاد در آسیا که در همان ابتدای کار، اظهاراتش در مورد کشتار ارامنه با واکنش تند ترکیه منجر شده بود، از انتصاب دو نماینده دیگر از سوی رئیس دولت برای آفریقا و آمریکای لاتین خبرداد.



او همچنین در برابر این پرسش که آیا نمایندگان ویژه از خارج از مجموعه وزارت امورخارجه تعیین خواهند شد، پاسخ داد که احتمالا چنین خواهد بود.



این سخنان بقایی که به معنای پایفشاری محمود احمدی نژاد بر تصمیم خود در مورد سیاست خارجی بود واکنش تند و بی سابقه متکی را به همراه داشت.



منوچهر متکی در واکنش به این خبر و ضمن یادآوری اشتباه بقایی در مورد کشتار ارامنه گفت: "مشخص نیست آقای بقایی بر اساس کدام مسئولیت و از چه جایگاهی این گونه سخنان نسنجیده را بیان می کند در حالی که هنوز آثار منفی اظهارات اخیر وی که موجب بروز مشکل در روابط خارجی شد از بین نرفته است."



او همچنین با "فصل الخطاب دانستن نظر صریح مقام رهبری" در مورد پرهیز از موازی کاری در سیاست خارجی، گفته بود: "تضعیف دستگاه دیپلماسی کشور بویژه در شرایط کنونی آن هم توسط برخی از افراد دولت مصداق بارز بر شاخه نشستن و بن بریدن است."







واکنش ها: شوکه شدم، به ما می خندند



برکناری منوچهر متکی از وزارت امور خارجه ایران در میانه دور جدید گفت و گوهای جمهوری اسلامی و گروه 1+5 بر سر پرونده هسته ای ایران انجام شد. اگرچه مسئولیت این گفت و گوها در ایران با شورای عالی امنیت ملی است اما این مسئله مانع ابراز نگرانی آمریکا از تغییر متکی نشد.



هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه ایالات متحده دیروز در واکنش به خبر برکناری همتای ایرانی خود ابراز امیدواری کرد که این تغییر، تاثیری بر مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای 1+5 نگذارد.



واکنش نمایندگان مجلس اسلامی هم به این اتفاق در یک نقطه مشترک بود: "بی اطلاعی"



به گفته نمایندگان مجلس، محمود احمدی نژاد برای برکناری متکی هیچ مشورتی با پارلمان انجام نداد.



علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دیروز به سایت "خبرآنلاین" گفت که خبر برکناری متکی را از خبرنگار این سایت شنیده است.



او حتی از خبرنگار خبرآنلاین پرسیده: "مگر آقای متکی در حال حاضر در سفر نیستند، یعنی در شرایطی که ایشان به ماموریت فرستاده شدند، حکم برکناری صادر شده است؟"



قدرت علیخانی از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس هم به سایت "فرارو" گفته که "متکی به بدترین شکل ممکن برکنار شد."



به گفته وی، "دنیا به خاطر رفتاری که با وزیر خود می‌کنیم به ما می‌خندد."



این واکنش منفی نمایندگان به برکناری وزیر امور خارجه در حالی است که سایت خبری رجانیوز (ارگان کمیته ویژه رسانه ای دولت احمدی نژاد)، تغییر متکی را "دیرهنگام" دانست و ابراز امیدواری کرد که با تغییر او، دستگاه دیپلماسی ایران "متحول شود."



این سایت در توضیح دلیل برکناری متکی افزوده است: "دیپلماسی دولت‌های نهم و دهم اگرچه همواره به‌عنوان دیپلماسی فعال و تهاجمی شناخته شده و رهبر انقلاب نیز بر این موضوع تأکید کرده بودند اما این شیوه مواجهه عمدتاً در اثر ابتکارها، سخنرانی‌ها و اقدامات شخص رئیس‌جمهور بود و وزارت‌خارجه در این زمینه عملکرد قابل قبولی نداشت، به‌طوری که از مدت‌ها قبل انتظار تغییر در رأس وزارت‌خارجه و قرار گرفتن فردی با ویژگی‌های مشابه رئیس‌جمهور به‌منظور هم‌افزایی وجود داشت."

اخراج متکی

اخراج متکی


جنبش سبز را با گذشته آشنا کنید

جنبش سبز را با گذشته آشنا کنید


دست ارتجاع مذهبی

باید از حاکمیت کوتاه می ماند







هنوز، پس از قریب 32 سال سئوال می کنند که حزب توده ایران بر اساس چه معیارهائی از انقلاب 57 دفاع کرد و در آن حضور یافت و بر مبنای کدام معیارها، پس از سرنگونی شاه و رژیم کودتائی و دیکتاتوری وی، از حاکمیت وقت جمهوری اسلامی دفاع کرد.

این سئوالات از همان ابتدای پیروزی انقلاب و حتی در سال انقلاب، یعنی 1357 مطرح بود. حتی در درون دستگاه رهبری وقت حزب توده ایران. یعنی کسانی در راس رهبری حزب قرار داشتند که نظراتی مخالف نظر اکثریت رهبری حزب در ارزیابی از انقلاب 57 داشتند. از جمله شادروان ایرج اسکندری که دبیراول وقت حزب بود.

در آن سالها و آن دوران، رهبری حزب ما به منتقدان و سئوال کنندگان که عمدتا از طیف چپ و چپ رو بودند پاسخ داد. اکنون در میان نسل تازه ای که برای اصلاحات و تحولات به میدان آمده و در انتخابات دوم خرداد 1376 و انتخابات 22 خرداد 1388، یعنی دو جنبش اصلاحی که دومی به جنبش سبز شهرت یافته شرکت کرده نیز سئوالاتی مشابه آن سئوالات مطرح است. یعنی می خواهد بداند چرا حزب توده ایران از انقلاب و جمهوری اسلامی دفاع کرد.

در آن سالهای دور پس از انقلاب، پاسخ رهبری حزب به مخالفان و منتقدان این بود که واقعیت را ببینید و براساس این واقعیت جبهه ای را برای دفاع از انقلاب و دستآوردهای آن تشکیل بدهیم. روی سخن بویژه به نیروهای مذهبی آرمانگرا بود که اکنون زیر چکمه کودتای 22 خرداد قرار دارند. حزب توده ایران می گفت و حتی فریاد می زد که شرایط را درک کنید و با تمام نیرو جلوی رشد ارتجاع مذهبی و سرمایه داری تجاری که برای سلطه بر حاکمیت خیز برداشته اند را بگیریم. حزب ما هر آنچه از دستش برآمد، در میان کوران حوادث و رویدادها انجام داد و حتی بر سر این تلاش جان گذاشت.

این مربوط به دیروز است. اما وقتی امروز هم این سئوالات از سوی نسل تازه به میدان آمده مطرح می شود، ابتدا باید در باره آن انقلاب و شرایط آن سالها و ماهیت وقت جمهوری اسلامی و اشتباهات عظیم بخش مذهبی و آرمانگرای انقلاب که دست بالا را در حاکمیت داشت و همچنین درباره ماجراجوئی های فاجعه بار گروه های سیاسی چپ رو سخن گفت. درباره فضای باز سیاسی و انتشار مطبوعات آزاد در آن سالها، درباره آزادی احزاب و راهپیمائی ها و ... گفت و با صراحت نیز گفت که تاریخ ایران، هرگز فضای آزادی مانند سالهای اول جمهوری اسلامی به خود ندیده است. حزب ما از آن فضا و آن جمهوری دفاع می کرد و نه این جمهوری اسلامی که اکنون حاکم است. بنابراین، نباید امروز را معیار قضاوت در باره سیاستی قرار داد که مبنای دفاع ما از انقلاب و جمهوری اسلامی بود. به نسل جوان امروز ایران باید توصیه کرد و حتی از آنها خواست که حداقل مطبوعات سالهای اول انقلاب و جمهوری اسلامی را مرور کنند. فعالیت آزاد احزاب و اشتباهات سازمان ها و احزاب سیاسی و حاکمیت مذهبی را بررسی کنند. و در این بررسی، اسناد و نشریات حزب توده ایران را نیز مرور کنند. پس از این مطالعه – حتی اگر سطحی و نه چندان عمیق نیز باشد- آنگاه سئوالات خود را طرح کنند. ما از روزهائی صحبت می کنیم که روزنامه هائی مانند "پیغام امروز" و یا "آهنگر" و "آیندگان" کاریکاتور خمینی و شریعتمداری را منتشر می کردند و کاشف مثلث بیق، مرکب از بنی صدر، قطب زاده و دکتر یزدی شده بودند و نامه مردم؛ ارگان مرکزی حزب توده ایران منتقد بسیار جدی این تندروی ها بود و آن را در خدمت ارتجاع مذهبی ارزیابی می کرد. هنوز "رضا مرزبان" در پاریس و هادی خرسندی در انگلستان و فیروز گوران در تهران دم دست اند و می توانید از آنها در باره همین تند روی های مطبوعاتی در آن سالها سئوال کنید!

درباره راهپیمائی "جبهه دمکراتیک" که متین دفتری و شکرالله پاک نژاد مبتکر آن بودند و یک گام در جهت تقویت ارتجاع مذهبی کمین کرده در حاکمیت جمهوری اسلامی بود نیز می توانید تحقیق کنید. درباره قیام مسلحانه در شهر آمل و تشکیل حکومت چند روزه شوراها که عده ای مائوئیست عمدتا از امریکا بازگشته بانی آن بودند و بیشترشان بر سر آن جان باختند و سرانجام درباره اعلام قیام مسلحانه مجاهدین خلق و جنگ کردستان و... مطالعه کنید. اینها فرازهای تاریخ ابتدای پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم کودتائی شاه و تشکیل جمهوری اسلامی است.

ما در ادامه و برای آگاه ساختن نسل جوان و سبز کشور که در بالا به آنها اشاره کردیم، از پرسش و پاسخ چاپ اول 1358، پاسخ به برخی سئوالاتی را استخراج کرده ایم که خواندنی است. این پرسش ها را دبیراول وقت حزب توده ایران، نورالدین کیانوری به سئوال کنندگان در دفتر حزب توده ایران در خیابان 16 آذر تهران داده است.





پرسش و پاسخ چاپ اول 1358

به ما می گویند كه حزب توده ایران سیاست مستقلی ندارد، و در واقع دنباله روی روحانیت و امام خمینی است. می گویند حزب از آزادی های دموكراتیك به اندازه كافی دفاع نكرده و بایستی بیشتر دفاع كند. می گویند سیاست حزب نسبت به گروه های چپگرا سیاست درستی نیست و به جای اینكه در كنار نیروهای "چپ" قرار بگیرد، در كنار نیروهای طرفدار خمینی قرار می گیرد و در میتینگ هایی كه گروه های "چپ" تشكیل می دهند، شركت نمی كند و غیره و غیره.



حزب ما یك حزب ماركسیستی است و در اساس با جهان بینی و شناخت های ماركسیسم- لنینیسم و سوسیالیسم علمی به حوادث و پدیده ها برخورد می كند. در سیاست كوتاه مدت و دراز مدت، یا به اصطلاح علمی تاكتیك و استراتژی خود همه مسائل را بر این اساس تحلیل می كند.

ما بایستی این ادعای خود را ثابت كنیم زیرا برخی آن را مورد تردید قرار می دهند و می گویند شما در حرف این ادعا را می كنید ولی در عمل خلاف آن را انجام می دهید. سیاست دراز مدت ما برنامه حزب توده ایران است كه می گوید ما خواستار جامعه سوسیالیستی هستیم و می خواهیم به سوی سوسیالیسم برویم و برای اینكه به این هدف خود برسیم مراحل معینی در پیش رو داریم. مرحله اول انقلاب ملی و دموكراتیك است كه دارای محتوی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی معین است. ما این مرحله را طبق یك برنامه بسیار دقیق در آخرین برنامه حزب توده ایران در سال 1354 تشریح كرده ایم. تمام این نكات را با ذكر جزئیات توضیح داده ایم كه تلقی ما از انقلاب ملی و موكراتیك چیست و چه تغییرات بنیادی بایستی در جامعه انجام بگیرد تا به سوی مرحله بعدی اعتلای انقلابی، یعنی مرحله انقلاب سوسیالیستی برود. اینها را ما با دقت تمام در برنامه حزب مطرح كرده ایم و به علاوه گفته ایم كه برای رسیدن به این هدف از نیروهای موجود، ویژگی هایشان، سمت گیریشان در تحولات اجتماعی، در هر لحظه تاریخی ارزیابی دقیق به عمل می آوریم و بعد نقطه ای را كه باید روی آن تكیه كنیم معین می سازیم تا به این طریق بتوانیم بر سیر حوادث بیشتر تاثیر را بگذاریم.



با توجه به تمام تجربیات زندگی حزب و آموزش از تجربیات تمام خلق هایی كه انقلاب كرده اند، می كوشیم چنین عمل كنیم. یعنی در هر لحظه ای از تاریخ جامعه خودمان آن حلقه اساسی و مضمون عینی را پیدا كنیم و روی آن تكیه كنیم و تمام نیروی خود را روی آن متمركز كنیم و بتوانیم یك قدم جلو برویم. تاكتیك عبارتست از مبارزه برای یك قدم پیش رفتن، و نه برای رسیدن به تمام هدف.

حزب ما با تمام دقت تاریخی از سالها پیش، مراحل انقلاب ایران و گام ها و اقداماتی را كه بایستی یكی پس از دیگری در جریان آن برداشته شود و انجام گیرد پیش بینی كرده، برای آن مبارزه كرده، برای آن خلق را تجهیز كرده و اكنون بسیار شادمان است كه این نظریات و پیش بینی ها در جامعه ما به صورت نقطه نظر یك اكثریت عظیم اجتماعی با برداشت ها و جهان بینی های دیگر در آمده است.



كدام حزب كمونیستی می تواند در جامعه ای كه 95 تا 97 در صد مردم آن تمایلات مذهبی و اغلب تمایلات عمیق مذهبی دارند، تصور كند كه بدون این نیروی عظیم می تواند انقلاب اجتماعی انجام دهد؟ مگر می توان انقلاب را با هلیكوپتر و یا هواپیما به جایی وارد كرد. انقلاب كالا نیست كه مثلا از كارخانه زیمنس بتوان آن را وارد كرد. انقلاب اجتماعی را خلق باید انجام دهد. یعنی دهقانان، كارگران، پیشه وران و روشنفكران. اكثریت مطلق این طبقات و اقشار مذهبی هستند. ما تنها می توانیم خوشحال باشیم از اینكه تأثیر تحولات تاریخی جهان، در ایران كار را به جایی رسانده است كه قشرهای وسیعی از نیروهای غیر ماركسیست، نیروهای طبقاتی مردم زحمتكش، با تجربه شخصی خودشان به صحت این شعارهایی كه ما با تحلیلی دیگر به آن رسیده ایم، دست یافته اند و برای رسیدن به آن هدفها آماده مبارزه اند.

حزب توده ایران تحولات را پیش بینی كرده و دنبال هیچ گروه و دسته ای راه نیافتاده است. طبیعی است که در انقلاب ایران هم، چنان که شاهدیم اختلاف نظر بروز می كند و گروهی می كوشند انقلاب را ترمز كنند. امپریالیسم و ارتجاع سیاه و باقیمانده رژیم شاه هم كه با تمام قوا می كوشند حوادث را به نفع خود برگردانند، بهترین وسیله را پیدا كرده اند. آنها دیگر با پرچم "زنده باد شاه" به میدان نمی آیند، با پرچم اسلام و كمونیسم می آیند كه به هر شكل كه ممكن است عده ای را به جان هم بیندازند.

شما می بینید كه گروهی از ساواكی ها با ریش و پشم و عمامه و لباس مندرس به صورت اسلامی، و گروهی دیگر با لباس چپ انقلابی رو در روی هم در یك میتینگ می ایستند و به یكدیگر فحش می دهند، در حالی كه همدیگر را به خوبی می شناسند و توی دلشان هم می خندند، ولی به این ترتیب توانسته اند دو گروه ناآگاه را به جان هم بیندازند.

علاوه بر اینكه شما می دانید كه اكثریت ساواكی ها، یكباره زیر آب رفتند و از جاهای دیگر و با اسم و رسم دیگر سر بیرون می آورند، یكی عضو كمیته انقلاب، یكی طرفدار خمینی و یكی هم طرفدار نیروهای چپ می شود.

البته طرفدار حزب توده ایران نمی شوند، چون صرف ندارد.



راه توده 296 13.12.2010

نامه سحرخیز به دادستان تهران

نامه سحرخیز به دادستان تهران


محاکمه خامنه ای و همدستانش

دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد!







متن نامه عیسی سحرخیز معاون مطبوعاتی دولت محمد خاتمی که در زندان کودتا بسر می برد، خطاب به "دولت آبادی" دادستان تهران:





جناب آقای جعفری دولت‌آبادی



دادستان محرم تهران



در اخبار و گزارش‌های رسمی آمده بود که











جنابعالی درخصوص سه تن از زندانیان مطبوعاتی تبعید شده به زندان رجایی‌شهر، ایشان (عیسی سحرخیز، احمد زیدآبادی و مسعود باستانی) را «ساختارشکن» و «اصلاح‌ناپذیر» خوانده و براین اساس، آنان و خانواده‌هایشان را از «مرخصی» _که از نگاه ما «حق»، و از دید شما «امتیاز» تلقی می‌شود_ محروم دانسته و می‌دانید.



مایه‌ی شگفتی فراوان من و دوستانم است که چگونه یک فرد مسئول طی مدت یک‌سال می‌تواند این میزان دگرگون شود که براساس مستندات یک پرونده قضاوت‌های متفاوتی انجام دهد و احکام مختلفی صادر کند!



خود بهتر از من به ‌یاد دارید که پارسال وقتی در همین ایام در شروع مسئولیت جدید، در بازداشتگاه ۲۰۹ اوین به دیدارم آمدید چه در سر داشتید و چه وعده‌هایی دادید؛ چگونه با توجه به اتهام‌های ساختگی، و به‌ویژه ضرب و جرح و شکنجه‌ی زمان دستگیری‌ام، درپی آزادساختن سریع من، یا برگزاری فوری دادگاه بودید. آن هم دادگاهی که با توجه به تاکید شما ۳۸۲ روز پس از دستگیری به‌صورت غیرقانونی در پشت درهای بسته تشکیل شد و به‌صورت آشکار یک جرم مطبوعاتی، معجزه‌آسا به جرم امنیتی تبدیل گردید تا اصل ۱۶۸ قانون اساسی زیر پا گذارده شود!



شما حدود شش ماه بعد، در دیدار دوم، و این بار در زندان رجایی‌شهر کرج، وقتی که درپی یافتن «تواب» در میان زندانیان سیاسی بودید تا شاید از این طریق بتوانید بالاترین منافع سیاسی را برای یک جریان سیاسی حداقلی به‌دست آورید، به‌خوبی متوجه شدید که این برنامه در میان زندانیان شاخص جنبش سبز، از ابتدا محکوم به شکست است.



آن زمان بود که تغییر سیاست دادید، راه دیگری برگزیدید و حتی اجازه ندادید تا امثال من برای درمان _در بدترین شرایط جسمی_ به بیمارستان منتقل شوند. به این دلیل است که اکنون بیش از سه ماه از درخواست‌های مکرر پزشکان متخصص زندان می‌گذرد اما هنوز اجازه نداده‌اید تا یک عکس‌برداری ساده‌ی «ام.آر.آی» از من به‌عمل آید تا امکان بازگشت به شرایط زندگی بر روی صندلی چرخدار به حداقل برسد و باز زمینگیر نشوم. از آن بدتر، طی هفته‌ی جاری، وقتی نیاز به یک عمل جراحی اضطراری پیدا کردم تا خون‌ریزی داخلی چندماهه‌ام پایان یابد، باز ضرورت تخصصی پزشکان معالج برای عمل در خارج از زندان را رد کردید، تا تبعیت از یک فرمان سیاسی به اوج خود برسد.



جناب دادستان محترم



در برابر پرسش مربوط به مرخصی ما سه نفر (سحرخیز، زیدآبادی و باستانی) می‌فرمایید: «از نظر من مرخصی وقتی امکان‌پذیر است که آن‌ها اصلاح شده باشند. اگر کسی محکوم شده باشد، بیاید بیرون دوباره مرتکب جرائم جدید شود، مبنای منطقی ندارد.(اجرای دستور احمد جنتی در خطبه نماز جمعه تهران که با مرخصی زندانیان مخالفت کرده بود- پیک نت) مرخصی که بعضی‌ها می‌گویند حق زندانی است، به‌نظر ما یک امتیاز است و ما زمانی امتیاز می‌دهیم که یا در قبالش اصلاح صورت گرفته باشد یا مغایرتی با محکومیت نداشته باشد.»



اکنون این پرسش مطرح است که مگر شما به اصل ۳۷ قانون اساسی باور ندارید که تصریح می‌کند: «اصل، برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود…»



جناب جعفری دولت‌آبادی



بفرمایید که شما از کجا می‌دانید که ما درصورت کسب مرخصی، چون آن معدود افرادی عمل خواهیم کرد که به‌قول شما «آمدند بیرون و علیه نظام بیانیه داده و خود را اسیر نظام معرفی کرده و جرم امنیتی دیگری مرتکب شدند…»



شما ما را «ساختارشکن» خوانده‌اید و به‌صراحت گفته‌اید: «اسامی مذکور نیز به‌طور مرتب ساختارشکنی می‌کنند. ما چطور به این افراد امتیاز بدهیم…»



جناب جعفری دولت‌ابادی



درخواست من از جنابعالی این است که یک‌بار و برای همیشه بفرمایید چه نهادی، چه زمانی، و چگونه «ساختارشکنی» را فعل جرم معرفی کرده است که مستحق مجازات باشد؟



به‌گمان من، حال که چنین قانونی در کشور وجود ندارد و چنین جرمی تعریف نشده است، براساس آنچه به شما «آموخته‌اند» یا از شما «خواسته‌اند» اکنون هر آن کس که نقد و انتقادی به رهبری نظام داشته باشد «ساختارشکن» معرفی می‌شود. درصورتی‌که از دید فرد موردنظر، گفتار و نوشتار او اقدامی شرعی و قانونی در چارچوب اصول «امر به معروف و نهی از منکر» و «نصیحه المولوک» است. حتی به فرض وقوع جرم نیز میزان مجازات آن در قانون تعیین شده و حتی دادگاه‌های فرمایشی بیش از حد مجازات، احکام سنگین صادر کرده‌اند.



جناب دادستان



حال بفرمایید بر چه اساسی شما این حق را به‌خود می‌دهید که خانواده‌های این زندانیان را از دیدار عزیزانشان بابت جرمی فرضی که انجام داده و مجازات شده‌اند، محروم سازید؟



بر چه اساسی برای این «ساختارشکنی» استمرار قائل شده‌اید و آن را در درون زندان هم درحال تکرار می‌بینید؟



جناب دادستان



من در مورد خودم بحث زیادی مطرح نمی‌کنم؛ چون بارها به‌صراحت گفته و نوشته‌ام که اگرچه به قانون اساسی التزام دارم اما از نظر شرعی، زیر بار «حاکم جائر» و «غیرمتقی» نمی‌روم؛ چون براساس اصل ۱۰۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، شرط رهبری «عدالت»، «تقوا» و «بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و…» است.



اما در مورد دو نفر دیگر، شما باید بفرمایید به‌عنوان مثال آقای مسعود باستانی کی و کجا علیه آقای خامنه‌ای صحبتی کرده و مطلبی نوشته است که بتوان آن را ساختارشکنی خواند؟



مگر اینکه نقد صریح رقیب اصلی اصلاح‌طلبان در سایت خبری «جمهوریت» یا حمایت مستقیم و غیرمستقیم از مواضع آیت‌الله هاشمی رفسنجانی را در انتخابات ۸۸ هم‌ردیف ساختارشکنی بخوانید و بدانید!

این موضوع درمورد آقای زیدآبادی هم صادق است؛ با این تفاوت که او حمایتش را از اصلاح‌طلبان و شیوه‌های مسالمت‌جویانه بیان داشته است.



بفرمایید آیا حمایت از آقایان کروبی و موسوی و خاتمی مصداق ساختارشکنی است؟ چون زیدآبادی در دوران زندان ۱۸ ماهه‌ی خود نه حرف جدیدی زده و نه بیانیه‌ای صادر کرده است. تنها سخن او، گفت‌وگو با معاون شما بوده است که اخیرا” تاکید داشته است: «من اگرچه حکم خود را غیرعادلانه و غیرقانونی می‌دانم، اما به این حکم التزام عملی دارم. »



جناب آقای جعفری دولت‌ابادی



اجازه دهید که اندکی صادق باشیم! مشکل ندادن مرخصی به امثال ما، هیچکدام از این موارد نیست؛ علت اصلی همان‌گونه که دوبار مستقیم خدمت شما مطرح کردم این است که مقام‌های سیاسی و امنیتی که حرف آخر را می‌زنند، ما را به گروگان گرفته‌اند. علت‌اش هم روشن است؛ آن‌ها می‌ترسند؛ بیم دارند وقتی از زندان بیرون آمدیم، نکند حرفی از دهانمان بیرون بیاید و بگوییم که در مراحل مختلف «دستگیری، بازجویی، بازپرسی و شرکت در دادگاه» زیر فشار روحی و روانی بوده‌ایم، و از آن بدتر، مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته‌ایم.



جناب دادستان محترم



این سخنی است که می‌تواند هرچه بیشتر مقام‌های تحت رهبری آیت‌الله خامنه‌ای و حتی شخص ایشان را دست‌اندرکار نقض گسترده‌ی حقوق بشر، به ایرانیان و جهانیان معرفی کند و در آینده‌ی نه چندان دور، در محکمه‌ای منصفانه، مجازاتی عادلانه نصیب آنان کند!



والسلام

عیسی سحرخیز



۱۷ آذر ۱۳۸۹

برکناری متکی و برگماری صالحی

برکناری متکی و برگماری صالحی


یک گام به پیش احمدی نژاد

پشت پای خامنه ای به او!





برکناری منوچهر متکی با حکم احمدی نژاد، علیرغم جنبه های خنده داری که همراه داشته، دارای جنبه های مهمی نیز هست که نباید از آن غافل ماند.



شاید خنده دار ترین جنبه این ماجرا، مصاحبه خود منوچهر متکی در آستانه ماموریت به سنگال با پیام مخصوص احمدی نژاد و همچنین مصاحبه مضحک سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی باشد.



روز چهارشنبه 17 آذر، یعنی هفته پیش آقای رامین مهمانپرست که عجیب است چرا نامش حسن و حسین و مصطفی و علی نیست تا یک شجره سیدی هم برایش پیدا کنند، در مصاحبه خبری اش در پاسخ به خبرنگاران درباره برکناری متکی گفت:



«منابع خبری که بیشتر در تلاشند تا منافع دشمنان کشورهای منطقه را تامین کنند دائما به فکر ایجاد اختلاف داخل کشورهای اسلامی و تضعیف این کشورها در مقابل تهدیدهای رژیم صهیونیستی هستند.



این منابع خبری، خیال ایجاد اختلاف بین مسئولان و مدیران دولتی در جمهوری اسلامی ایران را در سر می‌پرورانند که بهتر است به این شیوه غیراخلاقی خود خاتمه دهند.»



بعد از این زنگ تفریح، باید پرداخت به جنبه های جدی ماجرا:



رحیم مشائی وزیر خارجه سایه دولت احمدی نژاد است و گزینه او برای ریاست رسمی بر وزارت خارجه.



احمدی نژاد می خواهد پرونده مذاکرات اتمی را از شورای عالی امنیت ملی بیرون کشیده و به وزارت خارجه ای که مشائی وزیر آن باشد بسپارد. این مقدمه خلع ید از خامنه ای در سیاست خارجی و سیاست اتمی و فراهم ساختن ساختاری برای مذاکرات و زدوبند با امریکائی ها، روی محور پرونده اتمی.



اینها نکات پنهانی در وزارت خارجه نیست و حتی مدیران غیر ارشد وزارت خارجه نیز از آن مطلع اند.



احمدی نژاد در این استراتژی، با برکنار متکی یک گام به جلو برداشت، اما خامنه ای نیز گام دیگری برداشت و پس از پذیرفتن برکناری متکی و ختم موقت اختلافات بین دولت و شورای امنیت ملی با کفالت صالحی بر وزارت خارجه موافقت کرد. صالحی از معاودین عراقی است و به دو زبان تسلط دارد. نخست عربی و سپس انگلیسی. او همچنین از حمایت مراجعیت غیر حکومتی قم نیز برخوردار است. ضمن آنکه بدلیل ریاستش بر سازمان انرژی اتمی ایران با پرونده اتمی جمهوری اسلامی نیز آشناست. به این ترتیب مذاکرات اتمی اگر از جلیلی و از شورای امنیت هم گرفته شود، بدست کسی سپرده می شود که همسو با احمدی نژاد نیست و میدان برای مشائی خالی نمی شود.



بدین ترتیب یک گام احمدی نژاد برداشته و یک پشت پا خامنه ای به او زده است. بازی ادامه دارد!