رادیو فردا، مجید محمدی (جامعهشناس) : تاریخ جمهوری اسلامی را میتوان بر اساس تاریخ سرکوب و حذف گروههای سیاسی و مدنی و اجتماعی متفاوت از چپ و راست، دموکرات و اقتدارگرا، آزادیخواه و تمامیتطلب نوشت.
این گروهها میتوانند خودی، غیرخودی (از جمله، قبلا خودی) باشند. این رژیم مرتبا بخشهایی از جامعه را از مشارکت حذف کرده و حتی نیروهای مورد اعتماد نظام و جناحهای درون نظام مرتبا مورد غضب واقع شده و از جامعه سیاسی کنار گذاشته شدهاند. این فرایند از سال ۱۳۸۸ آغاز نشد و به این سال نیز محدود نخواهد ماند. مقامات جمهوری اسلامی به این تصفیهها افتخار می کنند: «اين يک دستاورد نظام است؛ در نظام ما هميشه اين خالص شدنها و تصفيه شدنها وجود داشته.» (سقای بیریا، مشاور احمدینژاد در امور روحانيت، ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹)
ایدئولوگها و فرماندهان نظامی رژیم نوید این رخدادها را برای آینده نیز دادهاند: «بعيد نيست در آينده فتنهای شديدتر توسط افرادی صورت گيرد که امروز آنها را به عنوان نيروهای ارزشی میشناسيم، همان گونه که در فتنه اخير کسانی که قبلاً نخست وزير، رئيس جمهور و رئيس مجلس نظام بودند حضور داشتند.» (مصباح یزدی، ۱۳ مرداد ۱۳۸۹)؛ «فتنههای پيچيدهتر از فتنه سال گذشته در راه است.» (محمدرضا نقدی، ایلنا، ۷ آذرماه ۱۳۸۹)؛ «اگر کسی اصولگرا نباشد، حتما در این غربال [تصفیه در جریان اصولگرایی] تکلیفش روشن میشود.» (غلامعلی حداد عادل، الف، ۸ آذر ۱۳۸۹)؛ «كساني با ادعاي اصولگرايي در فتنه سال گذشته نقش داشتند.» (سقای بیریا، مشاور احمدینژاد در امور روحانيت، ۱۱ آذرماه ۱۳۸۹)
اکنون پرسش آن است که با توجه به مخالفتها و مبادلاتی که اکنون میان جناحهای درگیر در قدرت در جریان است و نسبتی که بیت رهبری و سپاه با این جناحها دارند، با فرض تداوم وضعیت فعلی ساختار قدرت، کدام افراد، گروه یا گروههای فعلا خودی در فهرست انتظار وضع حمل نظام قرار دارند؟ کدام گروهها از منظر هستههای قدرتمند جمهوری اسلامی سستایمان، فاقد بصیرت، منافق، و اهل مجامله با غرب یا عدم تبعیت صددرصد از رهبری و فرماندهان سپاه هستند؟ در سخنان خامنهای و فرماندهان سپاه و مداحان و بسیجیها چه نشانههایی از این حذف احتمالی به چشم میخورد، به همان ترتیبی که در مورد اصلاحطلبان بارها این گونه علائم قبلا صادر شده بود؟
داعیهداران مبارزه با فساد
از آنجا که فساد از ویژگیهای نهادینه جمهوری اسلامی است، هر گروهی که ادعای جدی مبارزه با فساد را داشته باشد و این داعیه را در مواردی به عمل در بیاورد در نهایت نمیتواند در این نظام جایی داشته باشد. سرنوشت عباس پالیزدار و گروه همراه وی از این جهت برای مخالفان فساد عبرتآموز است. وی علیرغم نزدیکی با جناح احمدینژاد تنها پس از یک سخنرانی در همدان به زندان افتاد و محاکمه شد و سالها از عمر خویش را در زندان گذراند.
احمد توکلی و همفکران وی در مرکز پژوهشهای مجلس، گرچه در مبارزه با مهمترین بخش فساد حکومت یعنی فساد جاری در دستگاه ولایت و نظامیان و امنیتیها هیچ سخنی نمیگویند و هیچ اقدامی نمیکنند (خود از رانتهای حکومتی برخوردار شده و میشوند) و به فساد افرادی در سطوح میانی قدرت در رقابت سیاسی توجه دارند، تا همان حدی که با مواردی از فساد دولت احمدینژاد برخورد میکنند خود را در معرض حذفهای بعدی قرار میدهند (توکلی از سوی طرفداران دولت در اجتماع دولتی ۱۳ آبان ۱۳۸۸ منافق نامیده شد: تابناک، ۱۴ آبان ۱۳۸۸).
ادبیاتی که امروز از سوی برخی از نمایندگان مجلس در مخالفت با فساد و قانونشکنی در دولت عرضه میشود (مثل گزارش هیئت چهار نفره مجلس در کارگروه حل اختلاف میان مجلس و دولت، سایت خانه ملت، اول آذرماه ۱۳۸۹) بسیار شبیه به ادبیات اصلاحطلبان مذهبی در نیمه اول دهه هفتاد است: اعلام وفاداری به ولایت فقیه و نقد سینهچاکان وی.
در روند حذف مهم نیست که گروه در حال حذف تا چه حد اندازه نگاه دارد و از خطوط گسترده قرمز رد نشود (اصلاحطلبان حکومتی حریم رهبری و نهادهای ذیل وی را همواره نگاه میداشتند)، بلکه مهم آن است که احساس گروه حذفکننده از میزان قدرت خود تا چه حدی باشد. احمد توکلی به محض نقد دولت احمدینژاد در حوزههای اقتصادی و علی لاریجانی به محض رای مجلس به نفع دانشگاه آزاد توسط حامیان دولت مورد توهین واقع شدند.
مخالفان تکصدایی
تکصدایی نیز همانند فساد از ویژگیهای ماهوی جمهوری اسلامی است. کسانی که در عین باور به نظام سیاسی و ولایت فقیه و ادعای پیروی از خامنهای همچنان بر این باورند که صداهای دیگری نیز در جامعه باید شنیده شود (خودیهای متفاوت با دولت احمدینژاد) هنوز نظامی را که به آن باور دارند به درستی نشناختهاند و در نهایت هنگامی که سیل به در خانه آنها آمد آن را جدی خواهند گرفت. دو دهه قبل کسانی مثل عباس عبدی و سعید حجاریان همانند علی مطهری یا عماد افروغ امروز سخن میگفتند و دیری نگذشت که با زندان و ترور مواجه شدند.
کسانی که در نهادهای حکومتی در سطوح بالا کار میکنند و هنوز به ماهیت نظامی - امنیتی جمهوری اسلامی تحت رهبری خامنهای پی نبردهاند (تعدادشان نباید زیاد باشد) در صف حذف در تحولات بعدی قرار دارند. کسانی مثل علی مطهری که میخواهند حکومت بر اساس عدالت با احمدینژاد و موسوی به عنوان عامل فتنه برخورد کند هنوز متوجه نیستند که قدرت در این نظام در دست کیست و کسانی که قدرت را در دست دارند بر چه اساسی عمل میکنند.
طرفداران حکومت روحانیت
همان طور که روحانیون مخالف و منتقد خامنهای و دولت احمدینژاد و فرزندان روحانیون نسل انقلاب اما منتقد اوضاع جاری غیرخودی شدند، روحانیونی که حکومت نظامیان و امنیتیها را درک نکرده و به آن تن ندهند از گردونه سیاست خارج خواهند شد.
ناطق نوری و برخی دیگر از اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران از همین دسته هستند که قبلا از قطار حکومت پیاده شدند. در آینده روحانیون و وفاداران به روحانیت که قدرت نظامیان و امنیتیها در بیت رهبری را به رسمیت نشناسند یا آن را به چالش کشند از گردونه حذف خواهند شد و جای خود را به تازهنفسهای نظامی و امنیتی خواهند داد.
محمدرضا باهنر، مرتضی نبوی، علی لاریجانی و سیاسیون دیگری که با روحانیت سنتی پیوندهای محکمتری دارند تا نظامیان و امنیتیهای بیت، علیرغم خدمات بیشائبه به نظام استبداد دینی و همراهی در سرکوب منتقدان، در نوبت حذفهای بعدی قرار دارند، چون حکومت دیگر با فروش معنویت و روحانیت به مردم تداوم نمییابد و تنها با سرنیزه و زندان میتوان بقای حکومت را تضمین کرد. خامنهای به صراحت در قم اعلام کرد که «نظام اسلامی حکومت دین و ارزشهاست، نه حکومت افراد روحانی.» (تابناک، ۲۹ مهرماه ۱۳۸۹)
در حکومت نوین جمهوری اسلامی وفاداری به ولایت فقیه و بیت وی و قائل بودن به سرکوب برای حفظ حکومت تا هر درجه از آن، ملاک خودی بودن است و نه روحانی بودن یا وفاداری به روحانیت.
حذف نیروهای نزدیک به جناح سنتگرا حتی بدون فتنه جدید از دولت اول احمدینژاد آغاز شد (مثل پورمحمدی ودانش منفرد، وزرای سابق کشور و اقتصاد) و در دولت دوم نیز ادامه پیدا کرده و خواهد کرد (مثل برکناری منوچهر متکی، وزیر امور خارجه). دولت مست از باده قدرت به ندای وحدت میان اصولگرایان که از سوی سنتگرایان اقتدارگرا برای حفظ مواضع قدرت بلند شده بیتوجه ماندهاند.
توسعهگرایان
قالیباف و محسن رضایی و کسانی که با آنها کار میکنند نظریه توسعه آمرانه و تلاش برای کارآمدتر کردن حکومت تحت نظارت ولایت مطلقه فقیه را پذیرفته و تلاش میکنند با پذیرش فصلالخطاب بودن رهبری با احمدینژاد و دولت وی و نیز با سنتگرایان مرزهای خود را روشن کنند.
اما ابراز ارادت به رهبری برای بیت و نیروهای نظامی و امنیتی ادارهکننده بیت خامنهای کافی نیست. این گروهها به دلیل ظاهر کمتر خشن و ابراز باور به پیشرفت کشور میتوانند به عنوان بدیل نیروهای امروز حاکم بر دولت و مجلس مطرح باشند که این چندان خوشایند هسته امنیتی و نظامی موجود نیست.
کارآمدی و توسعه اصولا نمیتواند در حکومتی اسلامگرا و موعودگرا مبنای تصمیمگیری و سیاستگذاری باشد. نظامیان حاکم بر ایران از دانشکدههای نظامی و مدیریت استراتژ یک فارغالتحصیل نشدهاند تا بخواهند با توسعه آمرانه، اما علمی (مثل نظامیان کره جنوبی یا ترکیه در دهههای هشتاد و نود) کشور را به پیش برده و حکومت خویش را تضمین کنند. نظامیان حاکم بر ایران امروز از دل سه دهه سرکوب داخلی و شکنجه و کشتار مخالفان بیرون آمدهاند و فراتر از آن تخصصی ندارند. به همان علتی که هاشمی رفسنجانی و کارگزاران سازندگی و حزب مشارکت در نظام جمهوری اسلامی امروز قابل تحمل نیستند و منافق جدید نامیده میشوند، توسعهگرایان قبلا نظامی نیز قابل تحمل نخواهند بود (محسن رضایی توسط طرفداران دولت در مسجد ارک تهران منافق نامیده و از مجالس آنها نهی شده است: سایت ثارالله، سه آذرماه ۱۳۸۹). این گروهها با کوچکترین فعل و انفعال و در شرایط بحرانی همین قدرت اندک خود را نیز از کف خواهند داد.
***
گروههای فوق از چشم نظامیان و بسیجیان تشنه قدرت و ثروت به همان نسلی از مسئولان رانتخوار و متمول جمهوری اسلامی تعلق دارند که هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری آنها را نمایندگی میکنند و زمان توقف امتیازگیری بیشتر آنها فرا رسیده است.
این گروهها در رسانهها و اظهاراتشان با نفی جریان فتنه و دادن هشدار به مخالفان نظام در هر نوشته و اظهار نظر (این که نباید نقدهای آنها در رسانههای مخالفان درج شود) تلاش میکنند با خودیهای سابق و غیرخودیهای امروز فاصله بگیرند. اصلاحطلبان با همین سیاست و خط مشی دو دهه در جمع خودیها ماندند تا در نهایت با یک زلزله سیاسی همه حذف شدند.
گروههایی که امروز با دشنام دادن به مخالفان حکومت ولایت فقیه سعی میکنند خودی بمانند و در عین حال با حکومت نظامیان و امنیتیهای بیت رقابت کنند به سرعت مورد غضب حاکمان قرار گرفته و نوبت حذف آنها با یک تحول سیاسی عمده خواهد رسید. طرفداران مشارکت و کارگزاران و دیگر گروههای اصلاحطلب پیش از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ حتی تصور نمیکردند جنبشی مثل جنبش سبز به وجود آید و حکومت برای انتقامگیری از مردم معترض آنها را نیز قربانی کند.
No comments:
Post a Comment