یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۹
یکسال پس از طرح احتمال رهبری مجتبی خامنه ای
ادعاهای تازه در مورد حسن خمینی
محمدرضا یزدان پناه
یک سال پس از انتشار اخبار و شایعاتی درباره نقش و نفوذ فرزند آیت الله خامنه ای در کودتای انتخاباتی و احتمال جایگزینی پدرش، یکی از مهره های سرشناس جناح راست مدعی تلاش نوه آیت الله خمینی برای تصدی پست رهبری جمهوری اسلامی شد.حسین فدایی، از چهره های نزدیک به نهادهای امنیتی و دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، این مطلب را در شانزدهمین همایش سراسری هیات رزمندگان اسلام مطرح کرد. به گزارش سایت خبری "آخرین"، فدایی در جمع اعضای هیات رزمندگان اسلام مدعی شد: "سید حسن خمینی گفته من مسئولیتی را می پذیرم که رئیس جمهور پیش او زانو بزند."
دبیرکل جمعیت ایثارگران مدعی شده سید حسن خمینی این پاسخ را یک سال و نیم پیش و وقتی که عده اي به سراغ وی رفتند تا نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی را براي "نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری دهم" متقاعد كنند، بیان کرده است.
این نخستین بار است که یک چهره شاخص جریان حاکم از تلاش عده ای برای جلب رضایت حسن خمینی به منظور کاندیداتوری در انتخابات 22 خرداد 88 خبر می دهد. این در حالی است که تاکنون هیچ منبع خبری موثقی این مسئله را اعلام و یا تایید نکرده است.
پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری تنها نام سه نفر به عنوان کاندیداهای اصلی اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مطرح بود. سید محمد خاتمی، رئیس جمهور در سال های 1376 تا 1384، مهدی کروبی رئیس مجلس در دوره های سوم و ششم و میرحسین موسوی آخرین نخست وزیر جمهوری اسلامی که در دهه 60 مسئولیت قوه مجریه را بر عهده داشت، تنها چهره های مطرح اصلاح طلبان در رقابت های انتخاباتی سال 84 بودند؛پس از آن با انصراف خاتمی به نفع موسوی، در نهایت این کروبی و موسوی بودند که به صورت مشترک پا به عرصه رقابت گذاشتند. حالا اما یک چهره بانفوذ حامی احمدی نژادنه تنها مدعی شده از سید حسن خمینی برای نامزدی در انتخابات دهم ریاست جمهوری دعوت شده بود بلکه مدعی است او برای به دست گرفتن مهم ترین مقام جمهوری اسلامی یعنی رهبری تلاش می کند.
فدایی که از او به عنوان یک مهره بسیار بانفوذ امنیتی در ساختار نظام نام می برند، در توضیح ادعایش گفته: "حدود يك سال و نيم پيش وقتي كه افرادي براي انتخابات رياست جمهوري آماده ورود به عرصه می شدند، عده اي به سراغ سيد حسن خميني رفتند تا او را براي اين كار متقاعد كنند."
وی اضافه کرده که "يكي از مشوقين اين جريان براي ورود سيد حسن به عرصه انتخابات شايد آقايان هاشمي و خاتمي بوده اند" اما توضیحی درباره اینکه چرا اعتقاد دارد مشوقین سید حسن خمینی "شاید" هاشمی و خاتمی بوده اند، نداده است.
بیان سخنان فوق از جانب این نماینده مجلس هشتم و دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی ـ حزب حامی احمدی نژاد ـ و طرح این ادعا که نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی برای رسیدن به مقام رهبری تلاش می کند،در شرایطی صورت می گیرد که تنها دو هفته از مراسم جنجالی بیست و یکمین سالگرد درگذشت آیت الله خمینی می گذرد.مراسمی که طی آن عده ای از طرفداران جریان حاکم با سر دادن شعارهایی در اعتراض به رهبران جنبش سبز و حسن خمینی، مانع از سخنرانی نوه آیت الله خمینی در این مراسم شدند.
این اتفاق بی سابقه، واکنش های گسترده ای را در محافل خبری و سیاسی ایران به دنبال داشت. حامیان جریان حاکم آن را واکنش طبیعی پیروان آیت الله خمینی به نزدیکی نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی با آنچه آنها "سران فتنه" نام می برند، دانستند. در مقابل، بدنه جنبش سبز و رهبران آن، تعدادی از نمایندگان مجلس و حتی بسیاری از روحانیون ارشد و مراجع بلندپایه تقلید اما به این مسئله شدیدا اعتراض کردند.
حاشیه های آن مراسم جنجالی آنقدر گسترده بود که علی مطهری، فرزند آیت الله مطهری (از تئوریسین های انقلاب اسلامی) و عضو فراکسیون اصولگرایان مجلس را بر آن داشت تا در یک یادداشت کوتاه اما تند، سران نظام را به "عمر سعد" و "ابن زیاد" تشبیه کند.
برخی تحلیلگران معتقدند ابراز نگرانی دبیرکل جمعیت ایثارگران به عنوان یک مقام نزدیک به آیت الله خامنه ای از بحث رهبری سید حسن خمینی، علاوه بر اینکه مجوزی برای ادامه تخریب نوه آیت الله خمینی از جانب طرفداران جریان حاکم به شمار می آید، پشت پرده تخریب های گسترده اخیر علیه او،بخصوص در نماز جمعه پرحاشیه 14 خرداد را نیز روشن می کند.
این در حالی است که پیش از این، برخی رسانه های نزدیک به دولت در خبری مدعی شده بودند طیفی از اصلاح طلبان در حال آماده سازی حسن خمینی برای نامزدی در انتخابات آینده ریاست جمهوری هستند.
این رسانه ها در خبری واحد اعلام کرده بودند که: "اخیراً در برخی شهرها پیامکهایی درخصوص نامزدی حسن مصطفوی در انتخابات ریاست جمهوری آتی به تلفن همراه برخی از مردم ارسال گردیده است. این پیامکها با مضمون «از نگاه تحلیلگران سیاسی سیدحسن خمینی نامزد آینده سبزها درانتخابات ریاست جمهوری است» به گوشی تلفن همراه برخی شهروندان ارسال گردیده و خبر آن بین مردم و محافل سیاسی رد و بدل میشود."
گفتنی است برخی سایت های خبری حامی کودتای 22 خرداد مانند رجانیوز، شبکه ایران و جوان چندی است از سید حسن خمینی با عنوان سید حسن مصطفوی نام می برند.
بحث تلاش نوه آیت الله خمینی برای به دست گرفتن رهبری جمهوری اسلامی در حالی مطرح شده که از چندی پیش در برخی محافل، این نام "سید مجتبی خامنه ای" فرزند دوم آیت الله خامنه ای است که به عنوان فردی که برای جانشینی پدر دورخیز کرده، شنیده می شود؛ این بحث تا آنجا گسترش یافت که در جریان اعتراضات گسترده مردم به کودتای 22 خرداد 88 هم شعارهایی در انتقاد به بحث جانشینی مجتبی خامنه ای برای مقام رهبری سر داده شد.به دنبال طرح این شایعات و شعارها، هفته نامه "یالثارات الحسین" ارگان رسمی انصار حزب الله در خبری بدون رد اصل این مسئله، مدعی شد که این شعارها در یک اطاق فکر با حضور آیت الله محمد موسوی خوئینی و اکبر خوش کوش، طراحی می شود.
از سوی دیگر به دنبال حمله نیروهای بسیج و انصار حزب الله به بیوت آیت الله منتظری و آیت الله صانعی، سایت ندای سبز آزادی خبر از آن داد که شعارهای سر داده شده علیه سید حسن خمینی در این حمله به سرکردگی چند تن از محافظان و دوستان نزدیک مجتبی خامنه ای بوده و اساسا این حمله با هدایت غیر مستقیم فرزند رهبر جمهوری اسلامی صورت گرفته است.
مجتبی خامنه ای، پسر دوم علی خامنه ای، با دختر غلامعلی حداد عادل ازدواج کرده است. او تحصیلات دبیرستانی خود را در مدرسه علوی گذرانده و سپس نزد پدرش و آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی، دروس مقدماتی حوزه را طی کرده است.
او در سال 1378 وارد حوزه علمیه قم شد و زیر نظر برخی اساتید حوزه مانند مصباح یزدی، لطف الله صافی گلپایگانی و موسی شبیری زنجانی دروس حوزه را فرا گرفته است.
مهدی کروبی در جریان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری که به روی کار آمدن دولت نخست محمود احمدی نژاد منجر شد، با نگارش نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای، مجتبی خامنه ای و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به تغییر آرای مردم و نتایج انتخابات متهم کرد.
روزنامه گاردین چاپ انگلستان نیز در تحلیلی، همزمان با اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و اعلام پیروز شدن احمدی نژاد نوشت مجتبی خامنهای ضمن آنکه در مجاب کردن علی خامنهای به نفع احمدی نژاد نقش داشتهاست، در سرکوب مردم نیز دست دارد. به نوشته این روزنامه خامنهای نیز مایل است پسرش پس از او به رهبری برسد.
این روزنامه در مقالهٔ دیگری به نقل از یک "منبع بلندپایه سیاسی" در ایران گزارش داده بود که کنترل نیروی مقاومت بسیج نیز به مجتبی خامنه ای سپرده شده و فرزند آیت الله خامنه ای، نقشی اساسی در سازمان دادن کودتای 22 خرداد بازی و از طریق کنترل مستقیم بسیج، سرکوب معترضان به نتایج انتخابات را مدیریت کرده است.
با وجود این شواهد و قراین، حسین فدایی که سابقا از فرماندهان ارشد سپاه قدس (شاخه برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) بوده، مدعی تلاش سید حسن خمینی برای به دست گرفتن مقام رهبری ایران می شود.
این همه در حالیست که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، انتخاب رهبر بر عهده نمایندگان مجلس خبرگان رهبری است که ریاست آن در حال حاضر با اکبر هاشمی رفسنجانی است.
ترکیب این مجلس عمدتا در اختیار روحانیون محافظه کار نزدیک به آیت الله خامنه ای است؛ مسئله ای که تلاش حسن خمینی برای بر عهده گرفتن رهبری ایران را دور از ذهن می سازد،با این حال فدایی در سخنرانی اخیرش گفته: "با توجه به سن بالاي هاشمي رفسنجاني، سيد حسن قصد ورود به عرصه انتخابات خبرگان و تكيه زدن بر كرسي رياست اين مجلس را دارد."
نماینده تهران در مجلس هشتم در عین حال اضافه کرده: "هیچ فقیه وارسته ای برای رسیدن به مقام رهبری تلاش نکرده است و بسیاری از آن فرار کرده اند."
فدایی پیش از این و در تاریخ 16 تیر 88 نیز از حسن خمینی به عنوان یکی از "سران فتنه سبز" نام برده بود.
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی که در جریان حوادث پس از انتخابات، نامش به عنوان مسئول و یکی از متهمین اصلی شکنجه گاه کهریزک مطرح شده، در آن مقطع گفته بود: "متاسفانه دعوت مردم برای اعتراض و تقاضای ابطال انتخابات در جلسه ای مطرح می شود که در آن سیدحسن خمینی، موسوی و هاشمی حضور دارند و حال باید گفت اگر در انتخابات تقلب هم شده بود آیا راهش قرار دادن مردم مقابل یکدیگر است."
ادعای دورخیز سید حسن خمینی برای ریاست بر مجلس خبرگان رهبری و سپس بر عهده گرفتن مقام رهبری در حالی مطرح می شود که پس از علنی شدن اختلافات اخیر میان هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای، "قاسم روانبخش" از شاگردان مصباح یزدی، هاشمی را به برکناری از ریاست این مجلس در اجلاس آتی آن تهدید کرد.
Sunday, June 20, 2010
امروز هر ایرانی یک شمع روشن کند
یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۹
خواسته خانواده های شهدای ۳۰ خرداد
امروز هر ایرانی یک شمع روشن کند
فرشته قاضی
f.ghazi(at)roozonline.com
خانواده های جان باختگان 30 خرداد امروز در حالی بر مزار فرزندان شهید خود شمع روشن می کنند که از برگزاری هر گونه مراسمی به مناسبت سالگرد شهادت آنان منع شده اند.خانواده های ندا آقا سلطان، مسعود هاشم زاده، بهزاد مهاجر، اشکان سهرابی، سجاد سبز علی پور و علی فتحعلیان به "روز" گفته اند که در سالگرد شهادت فرزندانشان مراسمی ندارند و تنها بر سر مزار فرزندان شان خواهند رفت.
هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان در گفتگو با خبرنگار "روز" از مردم ایران خواسته است ساعت 18:10 امروز، هر کجا که هستند به یاد ندا و دیگر شهدای جنبش، شمع روشن کنند.
او گفته است که برای سالگرد شهادت دخترش مراسمی برگزار نمی کند اما به بهشت زهرا خواهد رفت.
نیما نامداری، خواهرزاده بهزاد مهاجر نیز از عدم برگزاری مراسم برای دائی خود خبر داده و به "روز" گفته است: فقط به رفتن به مزار شهید بسنده خواهیم کرد.
وی افزوده است: "خانواده ها ترجیح می دهند بدون سر و صدا سرخاک عزیزانشان بروند و راحت گریه کنند و دلیل این امر هم خستگی این خانواده ها است. گریه که دیگر آسان ترین و ساده ترین کار است و اینکه گریه بر مزار عزیزتان را از شما دریغ کنند و همه جا پر از مامور باشد و سر خاک هم نتوانید بروید خیلی دردآور است".
آقای نامداری توضیح می دهد که برگزار نکردن مراسم از سوی خانواده ها، ربطی به ترس ندارد و این خانواده ها فقط خسته اند و تنها می خواهند سالگرد عزیزانشان بر مزار آنها باشند.
خانواده مسعود هاشم زاده اما از یک ماه پیش، از برگزاری مراسم سالگرد برای فرزندشان منع شده اند. فاطمه محسنی ، مادر مسعود هاشم زاده به "روز" گفته است: "از یک ماه پیش گفتند حق نداریم مراسم بگیریم. ما هم امروز به مزار پسرم می رویم که در روستای ولی آباد زیبا کنار دفن شده است".
خانواده سجاد سبز علی پور و اشکان سهرابی نیز سالگرد شهادت فرزندشان را بر مزار آنها برگزار خواهند کرد.
مریم سودبر، سید رضا طباطبایی، ایمان هاشمی، محسن حدادی، واحد اکبری، ابوالفضل عبدالهی، سالار طهماسبی، فرزاد جشنی، نادر ناصری، سعید عباسی فر گلچینی، حامد بشارتی، مریم مهرآذین، میلاد یزدان پناه، تینا سودی، بابک سپهر ، دیگر شهدای روز 30 خرداد هستند که "روز" تاکنون موفق شده است با خانواده های آنها ارتباط بگیرد.
عباس دیسناد نیز در روز 30 خرداد به دلیل ضربات باتوم به شدت مصدوم شد و چند روز بعد جان باخت.
اما این اسامی همه جان باختگان روز 30 خرداد نیست و به دلیل فشارهای امنیتی، تعدادی از خانواده ها تاکنون از اعلام نام فرزندان خود پرهیز کرده اند.
پس از سخنرانی تحریک آمیز آیت الله خامنه ای در نمازجمعه 29 خرداد سال گذشته، نیروهای حکومتی همه تلاش خود را برای سرکوب اعتراضات مردمی به کار بسته و در روز 30 خرداد ماه تعداد زیادی را با گلوله و همچنین ضربات باتوم به شهادت رساندند. تاکنون هیچ آمار دقیقی از شهدای این روز وجود ندارد.
آیت الله خامنه ای در این سخنرانی، تقلب در انتخابات را رسما رد کرد و رهبران معترضان را مسئول خون کسانی که بعد از انتخابات کشته شده بودند، دانست.
او گفت که «اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خون ها و خشونت ها و هرج و مرج ها، آنهایند.»
با اینکه در روز 25 خرداد و در جریان راهپیمایی مسالمت آمیز و میلیونی مردم، دهها تن از معترضان هدف گلوله های نظامیان قرار گرفته و کشته شده بودند اما بعد از این سخنان رهبر جمهوری اسلامی ، تعداد دیگری توسط نیروهای حکومتی به شهادت رسیدند.
ندا آقا سلطان دقیقا روز بعد از سخنان آیت الله خامنه ای کشته شد. ویدئوی جان باختن این دختر جوان را جهانیان به نظاره نشستند و او به نمادی از جنبش اعتراضی مردم ایران تبدیل شد.
سازمان عفو بینالملل روز گذشته و در آستانه سالگرد شهادت ندا آقا سلطان با صدور بیانیهای از مقامهای جمهوری اسلامی خواست قاتل ندا را معرفی کنند.
همزمان دانشجویان دانشگاه آزاد تهران، واحد جنوب با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرده اند ساعت 12 امروز مراسمی برای یادبود ندا آقا سلطان برگزار خواهند کرد.
دانشجویان دانشگاه های شریف و امیر کبیر نیز اعلام کرده اند که در روز یکشنبه 30 خرداد و به پاسداشت شهدای این روز، تجمع اعتراضی برگزار خواهند کرد.
ناگفته های مادر مسعود هاشم زاده
همزمان با سالگرد شهادت معترضان به کودتای انتخاباتی 22 خرداد سال گذشته، پای درد دل و سخنان فاطمه محسنی، مادر مسعود هاشم زاده نشسته ایم.
مسعود هاشم زاده، جوان 27 ساله ای بود که روز 30 خرداد در خیابات شادمان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخت.
خانواده او بلافاصله با طرح شکایتی خواهان معرفی و محاکمه قاتل فرزندشان شدند اما تاکنون به دلیل امتناع این خانواده از پذیرش دیه، هیچ گونه رسیدگی انجام نگرفته و پرونده، مسکوت مانده است.
گفتگوی "روز" با فاطمه محسنی، مادر مسعود هاشم زاده را در ذیل بخوانید.
خانم محسنی، آیا دلیل خاصی دارد که برای سالگرد مسعود هیچ مراسمی برگزار نمی کنید؟
بله! از یک ماه قبل گفتند حق ندارید مراسم برگزار کنید؛ ما هم تصمیم گرفتیم سالگرد را برویم سر خاک مسعود که در روستای ولی آباد در زیبا کنار دفن شده است.
می خواهم برگردم به عقب و از شما درباره روز شهادت مسعود بپرسم...
ما ساکن تهران بودیم. اما آن روز من به اتفاق دو پسرم شمال بودیم و مسعود با پدرش و پسر دیگرم تهران بود. مسعود نزدیک خانه در همان خیابان شادمان، تیر خورده بود؛ چند تن از دوستانش که با او بودند او را سریع به درمانگاه خیابان شادمان رساندند که زخمی های دیگر را نیز به آنجا می بردند، اما همان جا تمام کرده بود.
شما چگونه از شهادت فرزندتان مطلع شدید؟
پسرم زنگ زد و گفت مسعود بازداشت شده است . نگران شدم اما گفتم خیلی از بچه ها را بازداشت کرده اند و حل می شود؛ من راه افتادم که بروم تهران، اما زنگ زدند که مسعود کشته شده و داریم با جنازه اش به رشت می آییم و...
برای گرفتن پیکر مسعود مشکلی پیش نیامد؟
در درمانگاه که مسعود جان داد، پزشک درمانگاه خیلی کمک کرد و برای انتقال به شهرستان گواهی فوت نیز نوشته و به پدر مسعود داده بود و آنها نیز با جنازه به سمت شمال راه افتاده بودند. می ترسیدند که جنازه را بگیرند و پس ندهند و... خیلی اوضاع وحشتناکی بود. حتی آمبولانس نداده بودند و با ماشین شخصی، پدر و برادر مسعود با برخی از دوستان و آشنایان به همراه جنازه او آمدند. رفتیم در روستای خودمان دفنش کنیم اما مامورها ریختند و برادر مسعود و راننده ماشین را بازداشت کردند و گفتند حق دفن کردن ندارید. برادر مسعود 48 ساعت بازداشت بود و بقیه اعضای خانواده پی گیر بودند تا گواهی پزشکی قانونی را گرفتند و ماهم تعهد کتبی دادیم که هیچ گونه مراسمی برگزار نخواهیم کرد و اجازه دادند مسعود را دفن کنیم. البته برادر مسعود بعد از دفن پیکر مسعود آزاد شد. بعد هم گفتند حق ندارید اینجا بمانید و برگردید تهران؛ حتی اجازه ندادند بمانیم و سرخاک بچه ام برویم. پارچه سیاه به سر در منزل زده بودیم و حجله گذاشته بودیم و عکس های مسعود را گذاشته بودیم که ریختند همه را پاره کردند و ما اعتراض که کردیم به همراه پدر مسعود بازداشت شدیم. دو پسرم هم آمدند با ما و به ما گفتند باید تعهد بدهید و سند بگذارید تا آزادتان کنیم. ما گفتیم سند نمی گذاریم؛آنها هم کارت ملی ما را گرفتند و ما را آزاد کردند و ما هم برگشتیم تهران.
شما در تهران زندگی می کنید یا در زیبا کنار؟
ما ساکن تهران بودیم اما اهل روستای ولی آباد زیباکنار هستیم . بعد از سه ماه از شهادت مسعود، آمدیم اینجا و خانه گرفتیم و اینجا زندگی می کنیم؛ نمی توانم از پسرم و از مزارش دور باشم. پدر مسعود در تهران کار می کند و پنج شنبه ها می آید و جمعه ها برمیگردد.
خانم محسنی به گواهی پزشکی قانونی اشاره کردید؛ علت فوت مسعود را چی ذکر کرده اند؟
نوشته اند اصابت گلوله به قلب و سوراخ شدن ریه .
پرونده شکایت شما به کجا کشید؟ آیا تاکنون پاسخی داده اند؟
نه به ما گفتند دیه بگیرید ما گفتیم دیه نمی خواهیم. گفتم من قاتل را می خواهم؛ می خواهم ببینم و در چشمانش و صورتش نگاه کنم . گفتند اگر دیه نگیرید پرونده ها مسکوت می ماند و به این پرونده ها رسیدگی نخواهد شد. با این حال برای پی گیری می رویم اما هیچ جوابی نمی دهند. این در حالی است که دوستان پسرم که با او بودند مشخصات قاتل را به دادگاه داده اند. در اصل قاتل پسر من شناسایی شده اما قبول نمی کنند. در پرونده پسرم مشخصات کسی که با گلوله مسعود را زد وجود دارد و شاهدان عینی شهادت داده اند اما دادگاه قبول نمی کند و در اصل خانواده ها هیچ کاری نمی توانند بکنند.
در این یک سال کسی از مسئولان به دیدن شما آمد؟
از مسئولان حکومت نه؛ کسی نیامد. اما آقای میرحسین موسوی و آقای خاتمی و آقای کروبی آمدند. مردم هم می آیند سر می زنند و ابراز همدردی می کنند. تعدادی از هنرمندان هم آمدند.
مسعود آیا معترض بود؟
مسعود شخصیت بزرگی داشت؛ او هیچ ظلمی را نمی توانست تحمل کند. خیلی نترس بود و حرفش را همه جا میزد. فقط دو بار در عمرش رای داده بود بار اول به آقای خاتمی و این بار به آقای موسوی و حتی همه خانواده را بسیج کرده بود که این بار همه باید رای بدهیم و ... بچه من دغدغه مردم و کشورش را داشت و به خاطر مردم و کشورش خون داد و ... او رفت و ما ماندیم و داغ نبودن او و دروغ هایی که هر روز می شنویم و می بینیم. بچه های ما برای آزادی مملکتشان خون دادند و اینها دروغ می گویند و می روند به دروغ می نویسند قاتل بچه ها موسوی است. باور می کنید ما اصلا تلویزیون را نگاه نمی کنیم از بس که دروغ می گویند؟
... و در پایان اگر حرف خاصی دارید بفرمایید.
یک سال گذشته، پرونده ها مسکوت مانده اند، ظلم همچنان ادامه دارد، زندان ها پر است و کسی به داد مردم نمی رسد. سازمان ملل باید کاری بکند. من اینجا خواهش میکنم از مجامع جهانی و از سازمان ملل، نگذارید خون بچه های ما پایمال شود. نگذارید مادران بیشتری را داغدار کنند. یک سال گذشته است و ما قاتل فرزندانمان را میخواهیم؛ به چه گناهی بچه های ما را کشتند؟ میدانید چقدر خانواده است که به دلیل فشارهای امنیتی، حتی اسم بچه های شهیدشان را اعلام نکرده اند؟ به داد این پدرها و مادرها برسید و... کسانی که مادر هستند می فهمند من چه می گویم و چی می کشم. هنوز باور ندارم مسعودم مرده و دیگر نیست. از صبح که از خواب بیدار می شوم با او حرف میزنم. میروم توی اتاقش و با خود او درد دل می کنم .
خواسته خانواده های شهدای ۳۰ خرداد
امروز هر ایرانی یک شمع روشن کند
فرشته قاضی
f.ghazi(at)roozonline.com
خانواده های جان باختگان 30 خرداد امروز در حالی بر مزار فرزندان شهید خود شمع روشن می کنند که از برگزاری هر گونه مراسمی به مناسبت سالگرد شهادت آنان منع شده اند.خانواده های ندا آقا سلطان، مسعود هاشم زاده، بهزاد مهاجر، اشکان سهرابی، سجاد سبز علی پور و علی فتحعلیان به "روز" گفته اند که در سالگرد شهادت فرزندانشان مراسمی ندارند و تنها بر سر مزار فرزندان شان خواهند رفت.
هاجر رستمی مطلق، مادر ندا آقا سلطان در گفتگو با خبرنگار "روز" از مردم ایران خواسته است ساعت 18:10 امروز، هر کجا که هستند به یاد ندا و دیگر شهدای جنبش، شمع روشن کنند.
او گفته است که برای سالگرد شهادت دخترش مراسمی برگزار نمی کند اما به بهشت زهرا خواهد رفت.
نیما نامداری، خواهرزاده بهزاد مهاجر نیز از عدم برگزاری مراسم برای دائی خود خبر داده و به "روز" گفته است: فقط به رفتن به مزار شهید بسنده خواهیم کرد.
وی افزوده است: "خانواده ها ترجیح می دهند بدون سر و صدا سرخاک عزیزانشان بروند و راحت گریه کنند و دلیل این امر هم خستگی این خانواده ها است. گریه که دیگر آسان ترین و ساده ترین کار است و اینکه گریه بر مزار عزیزتان را از شما دریغ کنند و همه جا پر از مامور باشد و سر خاک هم نتوانید بروید خیلی دردآور است".
آقای نامداری توضیح می دهد که برگزار نکردن مراسم از سوی خانواده ها، ربطی به ترس ندارد و این خانواده ها فقط خسته اند و تنها می خواهند سالگرد عزیزانشان بر مزار آنها باشند.
خانواده مسعود هاشم زاده اما از یک ماه پیش، از برگزاری مراسم سالگرد برای فرزندشان منع شده اند. فاطمه محسنی ، مادر مسعود هاشم زاده به "روز" گفته است: "از یک ماه پیش گفتند حق نداریم مراسم بگیریم. ما هم امروز به مزار پسرم می رویم که در روستای ولی آباد زیبا کنار دفن شده است".
خانواده سجاد سبز علی پور و اشکان سهرابی نیز سالگرد شهادت فرزندشان را بر مزار آنها برگزار خواهند کرد.
مریم سودبر، سید رضا طباطبایی، ایمان هاشمی، محسن حدادی، واحد اکبری، ابوالفضل عبدالهی، سالار طهماسبی، فرزاد جشنی، نادر ناصری، سعید عباسی فر گلچینی، حامد بشارتی، مریم مهرآذین، میلاد یزدان پناه، تینا سودی، بابک سپهر ، دیگر شهدای روز 30 خرداد هستند که "روز" تاکنون موفق شده است با خانواده های آنها ارتباط بگیرد.
عباس دیسناد نیز در روز 30 خرداد به دلیل ضربات باتوم به شدت مصدوم شد و چند روز بعد جان باخت.
اما این اسامی همه جان باختگان روز 30 خرداد نیست و به دلیل فشارهای امنیتی، تعدادی از خانواده ها تاکنون از اعلام نام فرزندان خود پرهیز کرده اند.
پس از سخنرانی تحریک آمیز آیت الله خامنه ای در نمازجمعه 29 خرداد سال گذشته، نیروهای حکومتی همه تلاش خود را برای سرکوب اعتراضات مردمی به کار بسته و در روز 30 خرداد ماه تعداد زیادی را با گلوله و همچنین ضربات باتوم به شهادت رساندند. تاکنون هیچ آمار دقیقی از شهدای این روز وجود ندارد.
آیت الله خامنه ای در این سخنرانی، تقلب در انتخابات را رسما رد کرد و رهبران معترضان را مسئول خون کسانی که بعد از انتخابات کشته شده بودند، دانست.
او گفت که «اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، یا برای اصلاح ابرو، چشم را کور کنند، چه بخواهند و چه نخواهند مسئول خون ها و خشونت ها و هرج و مرج ها، آنهایند.»
با اینکه در روز 25 خرداد و در جریان راهپیمایی مسالمت آمیز و میلیونی مردم، دهها تن از معترضان هدف گلوله های نظامیان قرار گرفته و کشته شده بودند اما بعد از این سخنان رهبر جمهوری اسلامی ، تعداد دیگری توسط نیروهای حکومتی به شهادت رسیدند.
ندا آقا سلطان دقیقا روز بعد از سخنان آیت الله خامنه ای کشته شد. ویدئوی جان باختن این دختر جوان را جهانیان به نظاره نشستند و او به نمادی از جنبش اعتراضی مردم ایران تبدیل شد.
سازمان عفو بینالملل روز گذشته و در آستانه سالگرد شهادت ندا آقا سلطان با صدور بیانیهای از مقامهای جمهوری اسلامی خواست قاتل ندا را معرفی کنند.
همزمان دانشجویان دانشگاه آزاد تهران، واحد جنوب با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرده اند ساعت 12 امروز مراسمی برای یادبود ندا آقا سلطان برگزار خواهند کرد.
دانشجویان دانشگاه های شریف و امیر کبیر نیز اعلام کرده اند که در روز یکشنبه 30 خرداد و به پاسداشت شهدای این روز، تجمع اعتراضی برگزار خواهند کرد.
ناگفته های مادر مسعود هاشم زاده
همزمان با سالگرد شهادت معترضان به کودتای انتخاباتی 22 خرداد سال گذشته، پای درد دل و سخنان فاطمه محسنی، مادر مسعود هاشم زاده نشسته ایم.
مسعود هاشم زاده، جوان 27 ساله ای بود که روز 30 خرداد در خیابات شادمان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخت.
خانواده او بلافاصله با طرح شکایتی خواهان معرفی و محاکمه قاتل فرزندشان شدند اما تاکنون به دلیل امتناع این خانواده از پذیرش دیه، هیچ گونه رسیدگی انجام نگرفته و پرونده، مسکوت مانده است.
گفتگوی "روز" با فاطمه محسنی، مادر مسعود هاشم زاده را در ذیل بخوانید.
خانم محسنی، آیا دلیل خاصی دارد که برای سالگرد مسعود هیچ مراسمی برگزار نمی کنید؟
بله! از یک ماه قبل گفتند حق ندارید مراسم برگزار کنید؛ ما هم تصمیم گرفتیم سالگرد را برویم سر خاک مسعود که در روستای ولی آباد در زیبا کنار دفن شده است.
می خواهم برگردم به عقب و از شما درباره روز شهادت مسعود بپرسم...
ما ساکن تهران بودیم. اما آن روز من به اتفاق دو پسرم شمال بودیم و مسعود با پدرش و پسر دیگرم تهران بود. مسعود نزدیک خانه در همان خیابان شادمان، تیر خورده بود؛ چند تن از دوستانش که با او بودند او را سریع به درمانگاه خیابان شادمان رساندند که زخمی های دیگر را نیز به آنجا می بردند، اما همان جا تمام کرده بود.
شما چگونه از شهادت فرزندتان مطلع شدید؟
پسرم زنگ زد و گفت مسعود بازداشت شده است . نگران شدم اما گفتم خیلی از بچه ها را بازداشت کرده اند و حل می شود؛ من راه افتادم که بروم تهران، اما زنگ زدند که مسعود کشته شده و داریم با جنازه اش به رشت می آییم و...
برای گرفتن پیکر مسعود مشکلی پیش نیامد؟
در درمانگاه که مسعود جان داد، پزشک درمانگاه خیلی کمک کرد و برای انتقال به شهرستان گواهی فوت نیز نوشته و به پدر مسعود داده بود و آنها نیز با جنازه به سمت شمال راه افتاده بودند. می ترسیدند که جنازه را بگیرند و پس ندهند و... خیلی اوضاع وحشتناکی بود. حتی آمبولانس نداده بودند و با ماشین شخصی، پدر و برادر مسعود با برخی از دوستان و آشنایان به همراه جنازه او آمدند. رفتیم در روستای خودمان دفنش کنیم اما مامورها ریختند و برادر مسعود و راننده ماشین را بازداشت کردند و گفتند حق دفن کردن ندارید. برادر مسعود 48 ساعت بازداشت بود و بقیه اعضای خانواده پی گیر بودند تا گواهی پزشکی قانونی را گرفتند و ماهم تعهد کتبی دادیم که هیچ گونه مراسمی برگزار نخواهیم کرد و اجازه دادند مسعود را دفن کنیم. البته برادر مسعود بعد از دفن پیکر مسعود آزاد شد. بعد هم گفتند حق ندارید اینجا بمانید و برگردید تهران؛ حتی اجازه ندادند بمانیم و سرخاک بچه ام برویم. پارچه سیاه به سر در منزل زده بودیم و حجله گذاشته بودیم و عکس های مسعود را گذاشته بودیم که ریختند همه را پاره کردند و ما اعتراض که کردیم به همراه پدر مسعود بازداشت شدیم. دو پسرم هم آمدند با ما و به ما گفتند باید تعهد بدهید و سند بگذارید تا آزادتان کنیم. ما گفتیم سند نمی گذاریم؛آنها هم کارت ملی ما را گرفتند و ما را آزاد کردند و ما هم برگشتیم تهران.
شما در تهران زندگی می کنید یا در زیبا کنار؟
ما ساکن تهران بودیم اما اهل روستای ولی آباد زیباکنار هستیم . بعد از سه ماه از شهادت مسعود، آمدیم اینجا و خانه گرفتیم و اینجا زندگی می کنیم؛ نمی توانم از پسرم و از مزارش دور باشم. پدر مسعود در تهران کار می کند و پنج شنبه ها می آید و جمعه ها برمیگردد.
خانم محسنی به گواهی پزشکی قانونی اشاره کردید؛ علت فوت مسعود را چی ذکر کرده اند؟
نوشته اند اصابت گلوله به قلب و سوراخ شدن ریه .
پرونده شکایت شما به کجا کشید؟ آیا تاکنون پاسخی داده اند؟
نه به ما گفتند دیه بگیرید ما گفتیم دیه نمی خواهیم. گفتم من قاتل را می خواهم؛ می خواهم ببینم و در چشمانش و صورتش نگاه کنم . گفتند اگر دیه نگیرید پرونده ها مسکوت می ماند و به این پرونده ها رسیدگی نخواهد شد. با این حال برای پی گیری می رویم اما هیچ جوابی نمی دهند. این در حالی است که دوستان پسرم که با او بودند مشخصات قاتل را به دادگاه داده اند. در اصل قاتل پسر من شناسایی شده اما قبول نمی کنند. در پرونده پسرم مشخصات کسی که با گلوله مسعود را زد وجود دارد و شاهدان عینی شهادت داده اند اما دادگاه قبول نمی کند و در اصل خانواده ها هیچ کاری نمی توانند بکنند.
در این یک سال کسی از مسئولان به دیدن شما آمد؟
از مسئولان حکومت نه؛ کسی نیامد. اما آقای میرحسین موسوی و آقای خاتمی و آقای کروبی آمدند. مردم هم می آیند سر می زنند و ابراز همدردی می کنند. تعدادی از هنرمندان هم آمدند.
مسعود آیا معترض بود؟
مسعود شخصیت بزرگی داشت؛ او هیچ ظلمی را نمی توانست تحمل کند. خیلی نترس بود و حرفش را همه جا میزد. فقط دو بار در عمرش رای داده بود بار اول به آقای خاتمی و این بار به آقای موسوی و حتی همه خانواده را بسیج کرده بود که این بار همه باید رای بدهیم و ... بچه من دغدغه مردم و کشورش را داشت و به خاطر مردم و کشورش خون داد و ... او رفت و ما ماندیم و داغ نبودن او و دروغ هایی که هر روز می شنویم و می بینیم. بچه های ما برای آزادی مملکتشان خون دادند و اینها دروغ می گویند و می روند به دروغ می نویسند قاتل بچه ها موسوی است. باور می کنید ما اصلا تلویزیون را نگاه نمی کنیم از بس که دروغ می گویند؟
... و در پایان اگر حرف خاصی دارید بفرمایید.
یک سال گذشته، پرونده ها مسکوت مانده اند، ظلم همچنان ادامه دارد، زندان ها پر است و کسی به داد مردم نمی رسد. سازمان ملل باید کاری بکند. من اینجا خواهش میکنم از مجامع جهانی و از سازمان ملل، نگذارید خون بچه های ما پایمال شود. نگذارید مادران بیشتری را داغدار کنند. یک سال گذشته است و ما قاتل فرزندانمان را میخواهیم؛ به چه گناهی بچه های ما را کشتند؟ میدانید چقدر خانواده است که به دلیل فشارهای امنیتی، حتی اسم بچه های شهیدشان را اعلام نکرده اند؟ به داد این پدرها و مادرها برسید و... کسانی که مادر هستند می فهمند من چه می گویم و چی می کشم. هنوز باور ندارم مسعودم مرده و دیگر نیست. از صبح که از خواب بیدار می شوم با او حرف میزنم. میروم توی اتاقش و با خود او درد دل می کنم .
بلاگفا فیلتر شد
عصر ایران - سایت بلاگفا (WWW.BLOGFA.COM) ارائه دهنده خدمات وبلاگ در ایران ، ساعتی پیش فیلتر شد.
بلاگفا سومین سایت پرمخاطب در ایران پس از سایت های گوگل و یاهو است.
با وجود فیلتر بودن بلاگفا اما دسترسی به صفحات وبلاگ های بلاگفا امکان پذیر است.
بلاگفا سومین سایت پرمخاطب در ایران پس از سایت های گوگل و یاهو است.
با وجود فیلتر بودن بلاگفا اما دسترسی به صفحات وبلاگ های بلاگفا امکان پذیر است.
ماجرای ادعاهاي احمدي نژاد
روز آنلاين، کیوان بزرگمهر : محمود احمدی نژاد که ریاست جمهوریش را با وعده آوردن نان نفت بر سر سفره های ایرانیان، آغاز کرد، اینک به فکرانجام ماموريتهاي جهاني، ازجمله نجات مردم آمریکا افتاده است. این در حالیست که چند قطعنامه عليه ايران تصویب شده، موج فزاينده تحريمهاي بينالمللي گسترش یافته، تورم در کشور و رکود در اقتصاد، به حالتی بحرانی رسیده و اعتراضات داخلي رو به گسترش است.
محمود احمدی نژاد، رئیس دولت مستقر روز 4 شنبه در شهر کرد، ضمن تاکید مجدد بر اینکه برای قطعنامههاي شوراي امنيت، ارزشی قائل نیست، از ماموريت جديد خود در عرصه جهاني خبر داد.
احمدی نژاد در سخنان خود ضمن آنكه آمريكا را "مسئول تمام برنامههای ضد بشری دنیا و تمام جنایتها و خونریزیها" دانست گفت: "این اقدامات آنها، ما را بر آن داشت که از این به بعد یک ماموریت جهانی دیگر را به ماموریتهای خود اضافه کنیم. چرا که امروز خشنترین دیکتاتوریها علیه ملت آمریکا اعمال میشود و مردم این کشور تحت سنگینتر خفقانها، عدم آزادی مطبوعات در ارائه جنایتهای اسرائیل و آمریکا قرار دارند و مردم این کشور اجازه ندارند تا آزادانه در مقابل این جنایتها تظاهرات کنند."
رئیس جمهور اسلامي سپس تصریح کرد: "اعلام میکنیم از این به بعد یکی از خواستههای اصلی ملت ایران نجات مردم آمریکا از دولت غیر دموکراتیک و زورگوی این کشور خواهد بود."
اولين ماموريت براي كسب راي
اين اما اولين باري نيست كه احمدي نژاد ادعايي از اين دست را مطرح ميكند. شايد بتوان وعده آوردن پول نفت برسر سفرههاي مردم و مبارزه با فساد دامنگير اداري و اقتصادي در کشور را اولين ماموريت احمدي نژاد دانست. ماموريتي كه سهم آن درمعادله رسيدن او به مقام رياست جمهوري چشمگير بود. اما این ماموریت نه تنها به انجام نرسید بلکه بعد از مدتی توسط او و همفکرانش تکذیب و سپس به ضد خود بدل شد؛ به گونه ای که جنگ دولت نهم بر سر ميلياردها تومان درآمد گمشده حاصل از فروش نفت با سازمان بازرسي كل کشور هنوز با پاسخ روشن احمدي نژاد و وزيران او همراه نشده و هر از چند گاهي نيز بر مبلغ مورد ادعا افزوده ميشود. آخرین نمونه هم به محمدرضا رحیمی، معاون اول وی برمی گردد که نمایندگان مجلس او را نفر اول باند فساد مالی "حلقه فاطمی" معرفی کرده اند. در اين بين افزايش بي رويه تورم كه با استناد به آمارهاي بانك مركزي تا مرز 30 درصد نيز رسيد مردم را نسبت به رسيدن پول نفت بر سر سفرههايشان نا اميد كرد.
حذف اسراييل؛ طرحی برای
حذف و نابودي اسراييل را ميتوان دیگرماموریت و اسم رمز احمدي نژاد براي مطرح شدن در عرصه جهاني دانست؛ ماموریتی که کشور را به دردسرهای فراوان انداخته است. حواشي مجموعه اظهارات رئیس دولت مستقر در مورد موجوديت اسراييل و حذف این کشور از نقشه جهان همواره داغ و شنيدني بوده اما او همچنان به تكرار ادعایي می پردازد كه اوج آن در كنفرانس دوربان 2 مطرح شد. این در حالیست که بسياري از تحليل گران داخلي و خارجي بر اين عقيده اند كه اظهارات احمدي نژاد نه تنها باعث انزواي دولت اسراييل نشده كه حمايت بين المللي از اين كشور در قبال ايران و تند روهاي اسلامي را نيز افزايش داده است.
ماموريتهاي معنوي
اما به نظر ميرسد مهمترين ماموريتي كه احمدي نژاد براي خود قايل است پيوند زدن دولتش با دولت امام زمان است. او در اوايل سال 1387 هم در مشهد گفته بود که مديريت کشور با امام زمان است. گرچه اين گفته او با واكنش تند بسياري از روحانيون و چهرههاي مذهبي کشور كه بعضا از طرفداران دولت وي نيز هستند روبرو شده، اما اين واكنشها نتوانسته مانع تكرار گفتههايي از اين دست از سوي رييس جمهور اسلامي شود. او پس از آن در اصفهان مدعي شد كه سندي در دست دارد مبني بر تلاش آمريكاييها براي جلوگيري از ظهور امام زمان در عراق. وي در اين باره توضيح داد: "درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیر همه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل میکنند. البته آن را در خبرها افشا نمیکنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشهها را کشیدهاند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند و میدانند ملت ایران زمینهساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود."
احمدي نژاد همچنين در آبانماه 1386 در جمع دانشجويان دانشگاه علم وصنعت تهران ادعا كرد در جريان سخنرانيش در دانشگاه كلمبيا، امام زمان صحنه را اداره كرده است. وي حتي در سخنراني سال گذشته خود در سازمان ملل متحد هم سران كشورهاي جهان را نسبت به ظهور امام زمان بشارت داد. احمدي نژاد قبل از آن نيز در چند نوبت نامههايي به سران كشورها و سازمانهاي بين المللي نوشت. نامههايي كه روحانيون نزديك به دولت از قبيل احمد جنتي و مرتضي آقاتهراني آنها را به نامه پيامبر اسلام به پادشاهان ايران، روم و حبشه تشبيه كردند؛ نامههايی كه هيچ گاه پاسخي از طرف مقابل نگرفت.
ادعاهای بی واکنش
اظهار نظر احمدي نژاد در مورد ماموريت جديدش براي نجات مردم آمريكا گرچه حرف بسيار سنگيني در عرصه روابط بين الملل محسوب ميشود، اما واكنشي در پي نداشته است. اين شايد از آن رو باشد كه تكليف دولتی كه چهارمين تورم بزرگ جهان را دارد و در كوران آتش اعتراضات داخلي و تحريمهاي بين المللي ميسوزد، براي تحقق چنين وعدهاي مشخص است. پيش از اين هم در چند نوبت احمدي نژاد ادعا كرده بود آمريكا در حال نابودي و تجزيه است. حال در اين بين، با توجه به سوابق عملي وعدههاي رييس دولت، قرار است احمدي نژاد براي نجات مردم آمريكا چه فرمولي ارايه كند؟ اين سئواليست كه کسی به پاسخ آن فکر نمی کند، حتی خود احمدی نژاد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:26:32 توسط SAM
اینگونه کلمات فقط و فقط از ذهن یک بیمار روانی و خطرناک میتواند تولید بشود . این مردک مریض روانی است . ملت شریف ایران باید قبل از اینکه امریکا با همراهی متحدانش ، ایران عزیزمان را شخم بزنند ، این مردک جانی و کل حکومت جنایتکار اسلامی را از اریکه قدرت بزیر بکشند . وقت تنگ است هموطن ، بپا خیز .
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 02:27:30 توسط hamvatan
این بنده خدا تصادفی ی، من قبلا هم بارها گفتم که اصلآ در مورد شکر خوردن هایش نباید اظهار نظر کرد، چون هر چی به حرفاش اهمیت بدیم و در رابطه با خوزابلآتش تجزیه تحلیل کنیم، فکر میکنه که یه کسیست و باز هم شروع به لنترانی کردن میکنه،
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 01:59:27 توسط zede din
اما توانست این کار هارو انجام بده: ۱) ایران رو نابود بکنه، ۲) آبروی ایرانیها رو در جهان ببره، ۳) معنی واقعی اسلام رو به دنیا بفهمونه، که همه ازش بیزار بشن ۴) روی هر چی دزده سفید کنه، ۵) دشمنی رو در جامعه پیاده کنه، دمش گرم که فکر نمیکردم کسی اینقدر هنر داشته باشه. درود بر کشته شدگان راه آزادی
محمود احمدی نژاد، رئیس دولت مستقر روز 4 شنبه در شهر کرد، ضمن تاکید مجدد بر اینکه برای قطعنامههاي شوراي امنيت، ارزشی قائل نیست، از ماموريت جديد خود در عرصه جهاني خبر داد.
احمدی نژاد در سخنان خود ضمن آنكه آمريكا را "مسئول تمام برنامههای ضد بشری دنیا و تمام جنایتها و خونریزیها" دانست گفت: "این اقدامات آنها، ما را بر آن داشت که از این به بعد یک ماموریت جهانی دیگر را به ماموریتهای خود اضافه کنیم. چرا که امروز خشنترین دیکتاتوریها علیه ملت آمریکا اعمال میشود و مردم این کشور تحت سنگینتر خفقانها، عدم آزادی مطبوعات در ارائه جنایتهای اسرائیل و آمریکا قرار دارند و مردم این کشور اجازه ندارند تا آزادانه در مقابل این جنایتها تظاهرات کنند."
رئیس جمهور اسلامي سپس تصریح کرد: "اعلام میکنیم از این به بعد یکی از خواستههای اصلی ملت ایران نجات مردم آمریکا از دولت غیر دموکراتیک و زورگوی این کشور خواهد بود."
اولين ماموريت براي كسب راي
اين اما اولين باري نيست كه احمدي نژاد ادعايي از اين دست را مطرح ميكند. شايد بتوان وعده آوردن پول نفت برسر سفرههاي مردم و مبارزه با فساد دامنگير اداري و اقتصادي در کشور را اولين ماموريت احمدي نژاد دانست. ماموريتي كه سهم آن درمعادله رسيدن او به مقام رياست جمهوري چشمگير بود. اما این ماموریت نه تنها به انجام نرسید بلکه بعد از مدتی توسط او و همفکرانش تکذیب و سپس به ضد خود بدل شد؛ به گونه ای که جنگ دولت نهم بر سر ميلياردها تومان درآمد گمشده حاصل از فروش نفت با سازمان بازرسي كل کشور هنوز با پاسخ روشن احمدي نژاد و وزيران او همراه نشده و هر از چند گاهي نيز بر مبلغ مورد ادعا افزوده ميشود. آخرین نمونه هم به محمدرضا رحیمی، معاون اول وی برمی گردد که نمایندگان مجلس او را نفر اول باند فساد مالی "حلقه فاطمی" معرفی کرده اند. در اين بين افزايش بي رويه تورم كه با استناد به آمارهاي بانك مركزي تا مرز 30 درصد نيز رسيد مردم را نسبت به رسيدن پول نفت بر سر سفرههايشان نا اميد كرد.
حذف اسراييل؛ طرحی برای
حذف و نابودي اسراييل را ميتوان دیگرماموریت و اسم رمز احمدي نژاد براي مطرح شدن در عرصه جهاني دانست؛ ماموریتی که کشور را به دردسرهای فراوان انداخته است. حواشي مجموعه اظهارات رئیس دولت مستقر در مورد موجوديت اسراييل و حذف این کشور از نقشه جهان همواره داغ و شنيدني بوده اما او همچنان به تكرار ادعایي می پردازد كه اوج آن در كنفرانس دوربان 2 مطرح شد. این در حالیست که بسياري از تحليل گران داخلي و خارجي بر اين عقيده اند كه اظهارات احمدي نژاد نه تنها باعث انزواي دولت اسراييل نشده كه حمايت بين المللي از اين كشور در قبال ايران و تند روهاي اسلامي را نيز افزايش داده است.
ماموريتهاي معنوي
اما به نظر ميرسد مهمترين ماموريتي كه احمدي نژاد براي خود قايل است پيوند زدن دولتش با دولت امام زمان است. او در اوايل سال 1387 هم در مشهد گفته بود که مديريت کشور با امام زمان است. گرچه اين گفته او با واكنش تند بسياري از روحانيون و چهرههاي مذهبي کشور كه بعضا از طرفداران دولت وي نيز هستند روبرو شده، اما اين واكنشها نتوانسته مانع تكرار گفتههايي از اين دست از سوي رييس جمهور اسلامي شود. او پس از آن در اصفهان مدعي شد كه سندي در دست دارد مبني بر تلاش آمريكاييها براي جلوگيري از ظهور امام زمان در عراق. وي در اين باره توضيح داد: "درست است که این مستکبران، به دنبال نفت و ثروت این کشور هستند، اما در زیر همه اینها یک استدلال برای خود دارند و بر اساس آن عمل میکنند. البته آن را در خبرها افشا نمیکنند. ما اسناد آن را به دست آوردیم که آنها معتقدند یکی از خاندان پیامبر اکرم در این نقطه ظهور کرده و ریشه همه ظالمان عالم را خواهد خشکاند. آنها همه این نقشهها را کشیدهاند که جلوی ظهور حضرت را بگیرند و میدانند ملت ایران زمینهساز این حادثه بوده و یاران این حکومت خواهد بود."
احمدي نژاد همچنين در آبانماه 1386 در جمع دانشجويان دانشگاه علم وصنعت تهران ادعا كرد در جريان سخنرانيش در دانشگاه كلمبيا، امام زمان صحنه را اداره كرده است. وي حتي در سخنراني سال گذشته خود در سازمان ملل متحد هم سران كشورهاي جهان را نسبت به ظهور امام زمان بشارت داد. احمدي نژاد قبل از آن نيز در چند نوبت نامههايي به سران كشورها و سازمانهاي بين المللي نوشت. نامههايي كه روحانيون نزديك به دولت از قبيل احمد جنتي و مرتضي آقاتهراني آنها را به نامه پيامبر اسلام به پادشاهان ايران، روم و حبشه تشبيه كردند؛ نامههايی كه هيچ گاه پاسخي از طرف مقابل نگرفت.
ادعاهای بی واکنش
اظهار نظر احمدي نژاد در مورد ماموريت جديدش براي نجات مردم آمريكا گرچه حرف بسيار سنگيني در عرصه روابط بين الملل محسوب ميشود، اما واكنشي در پي نداشته است. اين شايد از آن رو باشد كه تكليف دولتی كه چهارمين تورم بزرگ جهان را دارد و در كوران آتش اعتراضات داخلي و تحريمهاي بين المللي ميسوزد، براي تحقق چنين وعدهاي مشخص است. پيش از اين هم در چند نوبت احمدي نژاد ادعا كرده بود آمريكا در حال نابودي و تجزيه است. حال در اين بين، با توجه به سوابق عملي وعدههاي رييس دولت، قرار است احمدي نژاد براي نجات مردم آمريكا چه فرمولي ارايه كند؟ اين سئواليست كه کسی به پاسخ آن فکر نمی کند، حتی خود احمدی نژاد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:26:32 توسط SAM
اینگونه کلمات فقط و فقط از ذهن یک بیمار روانی و خطرناک میتواند تولید بشود . این مردک مریض روانی است . ملت شریف ایران باید قبل از اینکه امریکا با همراهی متحدانش ، ایران عزیزمان را شخم بزنند ، این مردک جانی و کل حکومت جنایتکار اسلامی را از اریکه قدرت بزیر بکشند . وقت تنگ است هموطن ، بپا خیز .
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 02:27:30 توسط hamvatan
این بنده خدا تصادفی ی، من قبلا هم بارها گفتم که اصلآ در مورد شکر خوردن هایش نباید اظهار نظر کرد، چون هر چی به حرفاش اهمیت بدیم و در رابطه با خوزابلآتش تجزیه تحلیل کنیم، فکر میکنه که یه کسیست و باز هم شروع به لنترانی کردن میکنه،
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 01:59:27 توسط zede din
اما توانست این کار هارو انجام بده: ۱) ایران رو نابود بکنه، ۲) آبروی ایرانیها رو در جهان ببره، ۳) معنی واقعی اسلام رو به دنیا بفهمونه، که همه ازش بیزار بشن ۴) روی هر چی دزده سفید کنه، ۵) دشمنی رو در جامعه پیاده کنه، دمش گرم که فکر نمیکردم کسی اینقدر هنر داشته باشه. درود بر کشته شدگان راه آزادی
جوانفکر :دولت مسئول برخورد با بدحجابی نیست/نیروی انتظامی هم زیر نظر وزیر کشور نیست
خبر آنلاین : علی اکبر جوانفکر، احمدی نژاد در پاسخ به پرسش یکی از کاربران سایت خود درباره سخنان اخیر احمدی نژاد در تلویزیون در مورد حجاب نوشت:
"فکر می کنم برای همه روشن است که دولت در مساله برخوردهایی که به خاطر پوشش و حجاب صورت گرفته و می گیرد ، مسوول نیست هرچند که به راحتی هم نمی شود از بار مسوولیت شانه خالی کرد. اگر نیروی انتظامی تحت فرمان وزیر کشور یا رئیس جمهور قرار می داشت جای گله و نگرانی نبود".
سوال کاربری که پس از اظهارات جنجالی احمدی نژاددر تلویزیون درباره حجاب ،ازجوانفکر پرسش کرده بود ،چنین است :
۱) آیا برخوردها از سوی نیروهای انتظامی اعمال میشود؟ و در این صورت مگر نیروهای انتظامی تحت فرمان وزارت کشور، و وزیر کشور تحت فرمان ریاست جمهوری نیستند؟
۲) چه اشخاص یا نهادهایی برنامه ریزی و دستور این برخوردها را می دهند؟
۳) با وجود این که این برخوردها متغایر با قانون است، آیا شهروندانی که متحمل این نوع برخوردها هستند امکان شکایت دارند؟"
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:58:13 توسط www.istadegan.blogspot.com
مشكل عمده ما بي قانوني ومهمتر از ان بي اطلاعي از قانون است كه موجب هر اظهار نظري مي شود و از سوي مردم باور هم مي شود.اين شكاف را در سطح كلان هم مردم بعلت بي قيدي وبي خيالي نسبت به قانون رايج با هر فلاكتي كه دارد وهم حاكميت با ايجاد انسداد واستبداد در مسير جريان باز اطلاعات ايجاد مي كنند يعني اشتباه وغفلت با نقطه عمل عمودي وافقي در جامعه ما جريان دارد.علاوه بر اعمال نيروي تخاصم وتجاهل كه در يك رابطه عمودي حاكميت از بالا به پايين اعمال مي كند مردم نيز نه تنها موضع خنثي سازي نسبت با اين نيروي وارده نمي گيرند بلكه متاسفانه در يك رابطه افقي ان را به همديگر اعمال مي كنند.درصد بالايي از ما همين قانون موجود جمهوري اسلامي را يكبار هم نگاه نكرده ايم چه رسد به خواندن وفهميدن ان تا بتوان بر اساس اطلاعات درست وموجود تصميم گيري هاي حساس وضروري را انجام داد ووابسته به ديگري وقواي بيرون از خود نبود.از انجمله است تعيين قانوني رهبر اينده؟تا مثل زمان مرگ خميني با فريب ونقل وقول كزايي كلاه گشاد بر سر مردم نكنند وروزگار ما اين ر.زگار سياه باشد.قانون اساسي ج اسلامي را بخوانيم تا پي به چيدمان ضدمردميس ببريم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:38:51 توسط zede din
خدا را شکر که در این اسلام دیگر ما: ۱) فقر نداریم، ۲) دزدی نداریم، ۳) تجاوز نداریم، ۴) لوات نداریم، ۵) دروغ گویی نداریم، ۶) جنگ و دعوا نداریم، حالا با حجاب شروع کرده ایم. آفرین به اسلام که همه کارش عوضی هستش. نابود باد اسلام اینان ، درود بر آزادی.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:19:58 توسط هیچ پاسپورتی
از آنجایی که نیروی انتظامی قانوناً بایستی زیرنظر وزارت کشور باشد. این صحبتها در نوع خود جالب ولی تعجب بر انگیز نیست.شاید یعنی ما اختیار نداریم اگر داشتیم فلان کار رامیکردیم........یک برداشتی که میتوان از اینگونه اظهارات کرد اینست که دارو دسته این دولت دغدغه قبضه قدرت دارند. شاید حتی بتوان ادعا کرد اینقدر که حضرات اصلاح طلب دغدغه شریعت دارند ، دولتی های کنونی ندارند. یعنی اگر ادامه و قبضه کامل قدرت با زیرپا گذاشتن شریعت تضمین میشد، اینکار را میکردند.
"فکر می کنم برای همه روشن است که دولت در مساله برخوردهایی که به خاطر پوشش و حجاب صورت گرفته و می گیرد ، مسوول نیست هرچند که به راحتی هم نمی شود از بار مسوولیت شانه خالی کرد. اگر نیروی انتظامی تحت فرمان وزیر کشور یا رئیس جمهور قرار می داشت جای گله و نگرانی نبود".
سوال کاربری که پس از اظهارات جنجالی احمدی نژاددر تلویزیون درباره حجاب ،ازجوانفکر پرسش کرده بود ،چنین است :
۱) آیا برخوردها از سوی نیروهای انتظامی اعمال میشود؟ و در این صورت مگر نیروهای انتظامی تحت فرمان وزارت کشور، و وزیر کشور تحت فرمان ریاست جمهوری نیستند؟
۲) چه اشخاص یا نهادهایی برنامه ریزی و دستور این برخوردها را می دهند؟
۳) با وجود این که این برخوردها متغایر با قانون است، آیا شهروندانی که متحمل این نوع برخوردها هستند امکان شکایت دارند؟"
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:58:13 توسط www.istadegan.blogspot.com
مشكل عمده ما بي قانوني ومهمتر از ان بي اطلاعي از قانون است كه موجب هر اظهار نظري مي شود و از سوي مردم باور هم مي شود.اين شكاف را در سطح كلان هم مردم بعلت بي قيدي وبي خيالي نسبت به قانون رايج با هر فلاكتي كه دارد وهم حاكميت با ايجاد انسداد واستبداد در مسير جريان باز اطلاعات ايجاد مي كنند يعني اشتباه وغفلت با نقطه عمل عمودي وافقي در جامعه ما جريان دارد.علاوه بر اعمال نيروي تخاصم وتجاهل كه در يك رابطه عمودي حاكميت از بالا به پايين اعمال مي كند مردم نيز نه تنها موضع خنثي سازي نسبت با اين نيروي وارده نمي گيرند بلكه متاسفانه در يك رابطه افقي ان را به همديگر اعمال مي كنند.درصد بالايي از ما همين قانون موجود جمهوري اسلامي را يكبار هم نگاه نكرده ايم چه رسد به خواندن وفهميدن ان تا بتوان بر اساس اطلاعات درست وموجود تصميم گيري هاي حساس وضروري را انجام داد ووابسته به ديگري وقواي بيرون از خود نبود.از انجمله است تعيين قانوني رهبر اينده؟تا مثل زمان مرگ خميني با فريب ونقل وقول كزايي كلاه گشاد بر سر مردم نكنند وروزگار ما اين ر.زگار سياه باشد.قانون اساسي ج اسلامي را بخوانيم تا پي به چيدمان ضدمردميس ببريم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:38:51 توسط zede din
خدا را شکر که در این اسلام دیگر ما: ۱) فقر نداریم، ۲) دزدی نداریم، ۳) تجاوز نداریم، ۴) لوات نداریم، ۵) دروغ گویی نداریم، ۶) جنگ و دعوا نداریم، حالا با حجاب شروع کرده ایم. آفرین به اسلام که همه کارش عوضی هستش. نابود باد اسلام اینان ، درود بر آزادی.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:19:58 توسط هیچ پاسپورتی
از آنجایی که نیروی انتظامی قانوناً بایستی زیرنظر وزارت کشور باشد. این صحبتها در نوع خود جالب ولی تعجب بر انگیز نیست.شاید یعنی ما اختیار نداریم اگر داشتیم فلان کار رامیکردیم........یک برداشتی که میتوان از اینگونه اظهارات کرد اینست که دارو دسته این دولت دغدغه قبضه قدرت دارند. شاید حتی بتوان ادعا کرد اینقدر که حضرات اصلاح طلب دغدغه شریعت دارند ، دولتی های کنونی ندارند. یعنی اگر ادامه و قبضه کامل قدرت با زیرپا گذاشتن شریعت تضمین میشد، اینکار را میکردند.
بیانیه مهدی کروبی در مورد اختیارات ولایت فقیه : اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شده که گمان نمی کنم که خدا هم چنین حقی برای برخورد با بندگا
بسم الله الرحمن الرحیم
ملّت بزرگ و شریف ایران
یک سال از حضور با شکوه و پرشعور شما در انتخابات ریاست جمهوری دهم گذشت. حضور پرشور شما در آن انتخابات، گواه تمایل تان برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود در امور مملکت تان بود که متاسفانه اما عده ای بر اساس تئوری ای که مردم را ناصر حکومت و ولی فقیه می داند نه ناصب آن، به جای شما تصمیم گرفتند و رای خود را به نام شما خواندند. یکسال از چنین انتخاباتی گذشت و در این یک سال، فراز و نشیب بسیار دیدیم. دیدیم که چگونه اصحاب قدرت پرده حجب و حیا را دریدند، و هزینه این بدنامی را برای حکومت اسلامی خریدند و شهروندان این مملکت را که از رای شان می پرسیدند در خیابان ها به شهادت رساندند و بسیاری را به خاک و خون کشیدند و زندان ها را از فرزندان این نظام و انقلاب پر کردند. آنچه در این یکسال غایب بود “حقوق ملّت مندرج در فصل سوم قانون اساسی” بود و آنچه جای آن را گرفته بود پا فشاری اصحاب قدرت بود بر بکارگیری زبان زور و شکستن تمامی حرمت ها. ما اما به رغم تمامی این تلخی ها و سیاهی ها همچنان امیدواریم که قطار خارج شده از ریل قانون اساسی، انقلاب و امام به راه اصلی خود بازگردد و خطاکاران توبه کنند و راه گفتگو و تعامل هموار شود.
ملّت بزرگ و شریف ایران
یکسال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مصائب و تلخی های این یکساله بیش از هر چیز لازم می دانم سپاس، تشکر و تقدیر خود را از خانواده های معظم شهدای حوادث یک سال گذشته که در مظلومیت تمام حتی نگذاشتند مراسمی در شأن عزیزانشان برگزار نمایند، اعلام کنم. اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدای عزیز از خداوند برای شهدای این راه، رحمت و برای بازماندگان آنها نیز طلب صبر و اجر می کنم. به مجروحین عزیز هم که در کنار جراحت ها و آسیب ها حتی حق درمان در آسایش نیز از آنها سلب شد، ادای احترام می کنم و در مقابل این همه استقامت و پایداری آنها سر تعظیم فرود می آورم. و نهایتاً از خیل کسانی که به ناحق و برای خفه کردن ندای حق طلبانه این ملت مظلوم و بزرگ، به جای مجرمین واقعی به زندان افتادند، به نیکی یاد می کنم. این روزها زندان های کشور پر است از یاران انقلاب و امام، و اندیشمندان و فرهیختگان و جوانان و آزادی خواهان و همچنان امیدوارم مقامات قضایی کشور در جهت احیای دستگاه قضا به جای صدور کیفر خواست های سیاسی و ابلاغ احکام دیکته شده، زمینه رهایی و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به زودی فراهم آورند.
ملت حق خواه و آزادی خواه ایران
تا یکسال پیش با وجود اختلافات فراوان در شیوۀ اداره کشور و تعطیل یا تفسیر به رأی قانون اساسی توسط برخی حاکمان، وحدت و انسجامی نسبی میان همه جریان های فکری و فعال سیاسی و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده ای به حقوق مردم و آزادی های مشروع آنان بی اعتنایی می کرند و حقوق اقوام گوناگون ایرانی و اقلیت های رسمی دینی و مذاهب و فرق مختلف اسلامی را نادیده می گرفتند و از هتک حرمت و توهین و تحقیر اقشاری چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت علیه آنان ابایی نداشتند و فضای یأس و سرخوردگی در جامعه ایجاد می کردند و فشارهای سنگین و غیر قابل تحملی بر حوزه های علمیّه و دانشگاه های کشور وارد می آورند تا حوزه و دانشگاه را مطیع خود سازند ولی آنچه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پیشتر دیده بودیم فراتر بود. به کارگیری تمام امکانات مالی، رسانه ای، نظامی و بسیج جهت مصادره رأی مردم و اعلام نتایج انتخابات به صورت مهندسی شده و ظالمانه و در عین حال ناشیانه، و توهین و تحقیرهایی که از آن پس نسبت به مردم و جریان های حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بی اعتنایی نسبت به معترضین و اعتراضات، اتفاقات جدیدی بودند که در چنین وسعتی در سه دهه گذشته در این مملکت رخ نداده بود. بدین ترتیب اگر تا یکسال پیش وحدت و انسجامی نسبی در کشور حاکم بود، بعد از غارت رأی مردم به وسیله مجریان و ناظران در سایه زور و سرنیزه، ادامه چنان وحدتی غیر ممکن می نمود، آنچنانکه کاندیداها و هواداران ایشان و آحاد مردم نیز نسبت به این ظلم آشکار و بزرگ اعتراض کردند و آنچنانکه به یاد داریم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاوید ” رأی من کجاست؟ ” تبلور یافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جای توجه و رسیدگی به این مطالبه حداقلی و به کار گیری قانون و عدالت، به خشونت و ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و شکنجه و آزار معترضین و تشکیل دادگاه های فرمایشی و صدور آرای کلیشه ای روی آوردند و هزینه ای سخت و جبران ناپذیر را بر نظام، کشور و مردم تحمیل کردند. بسیاری از رجال و شخصیت های با سابقه حوزه دین و سیاست و انقلاب را کافر، ملحد، محارب، اجنبی و خود فروخته معرفی کردند و چوب حراج بر تمام سرمایه های مادی و معنوی این مملکت و انقلاب زدند.
ملت عزیز ایران
همانطور که می دانید و پیشتر هم اشاره کردم در یک سال گذشته پرده حجب و حیا از سوی کسانی که خود را وابسته به مراکز قدرت می دانند دریده شد و پیاده نظام این جریان در رسانه ها و سایت هایی که از پول نفت و بیت المال ارتزاق می کنند چنان آتشی بر خیمه نظام و انقلاب زد که ترکش های آن به همه خدمتگزاران و انقلابیون از جمله بیت معزز حضرت امام و نوه عالم و اندیشمند ایشان حاج سید حسن خمینی و دیگر مراجع بزرگ شیعه نیز اصابت کرد. سامان دهی عده ای از مواجب بگیران در ۱۴ خرداد و شکستن حرمت بیت امام در کنار مرقد ایشان را دیدیم و سیل محکومیت این فعل ابلهانه از سوی مردم و علمای بزرگ و مراجع تقلید را هم به نظاره کردیم. در مقابل واکنش مردم و علما اما یک روزنامه که حریمی اهریمنی دارد و هیچ چارچوب و حد و مرزی برای گستاخی و فحاشی قائل نیست همچون گذشته در دفاع از رفتار اوباش پیاده نظام، به توهین مضاعف به نوه امام پرداخت گویی بدان دلیل که جرم آن عزیز ایستادن در کنار ملت بود. این روزنامه اهریمنی به همین مقدار بسنده نکرد و با ساختار شکنی عجیبی به حریم مراجع نیز وارد شد و آنان را به سبب آنکه توهین به بیت امام را محکوم کرده بودند مورد پرسش و تهدید قرار داد. این روزنامه مراجع را متهم به ملاحظه کاری کرد و از آنان پرسید که ” کدام ملاحظه می تواند با دفاع از حریم اسلام و انقلاب برخاسته از آن برابری کند؟ ” باید تاسف خورد بر کسانی که کمترین درک و فهمی از آموزه های اسلامی و انقلابی امام نداشته اند و ندارند و با این حال می خواهند درک آلوده به قدرت خود را با زور و زندان و تهدید به دیگران از جمله مراجع بزرگ و محترم شیعه تحمیل کنند. حال آنکه مرجعیت شیعه دارای تاریخ و جایگاهی رفیع و حافظ آیین محمدی در ایام غیبت است. آنها اما مراجع را نیز مطیع قدرت خود می خواهند و از همینرو پیاده نظام خود را به بیت مراجع می فرستند تا آنها را به بصیرت دعوت کنند و آنگاهی که دعوت به بصیرت گرهی از کار فروبسته شان نمی گشاید، عده ای را اجیر می کنند تا نیمه شب در کمال توحش به بیت آیت الله العظمی صانعی و دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری حمله کنند و خواستار خروج آنان از قم شوند. تاملی در اخبار این حوادث و فیلم های این حملات وحشیانه به بیوت مراجع و روایات نزدیکان آیت الله صانعی و بیت آیت الله منتظری از این حملات سبعانه کافی است تا پاسخی به این پرسش بیابیم که آیا جایگاه مرجعیت و علمای دین در طول تاریخ شیعه تا کنون چنین مورد بی حرمتی واقع شده است؟ و آن بسیج مردمی که با رمز یا زهرا(س) به متجاوزین به خاک کشور یورش می برد کارش به کجا رسیده است که ساعت ۵/۳ نیمه شب به بیوت مراجع حمله و به تخریب و غارت اموال و کتب دینی می پردازد؟ به راستی چه کسی مسئول و پاسخگوی این انحراف عظیم است ؟ به یاد داریم که قبل از پیروزی انقلاب اظهار نظر گستاخانه یک نفر در روزنامه اطلاعات نسبت به یک مرجع دینی چه طوفانی در کشور به پا کرد و امروز در روزنامه ای که عنوان نمایندگی رهبری را یدک می کشد چگونه به مراجع دین توهین می شود. شاید حریم اهریمنی و حمایت های مادی و امنیتی بی شمار امروز مانع از پاسخگویی مردم به این حرمت شکنان شود اما این گستاخی ها هرگز از اذهان مردم پاک نخواهد شد. و آیا اگر مردم نیز سکوت کنند خدا در برابر چنین ظلمی به بزرگان دین و اسلام سکوت خواهد کرد؟
از یاوه گویی های آن سرمقاله اگر بگذریم، در سرمقاله آن روزنامه اهریمنی نکته قابل تامل و درستی نیز بیان شده بود و آن، همین سخن امیرالمومنین علی (ع) بود که افراد را باید با معیار ” حق ” سنجید و نه ” حق ” را با معیار افراد. به راستی تعریف حق و عدالت از منظر آقایان چیست و چگونه می توان مطالبه حق رأی مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نیز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهای پس از انتخابات، تنها حق رأی شان بود و به دنبال جنایات بی حد و حصر در کهریزک و سایر بازداشتگاه های غیر قانونی و قانونی بود که مطالباتی دیگر بر مطالبه اولیه مردم افزوده شد، که مگر می شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست که از این خون ریخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه کسی طرح این مطالبات حقه و پرسشی حداقلی درباره رای خود را از ابتدا در مخالفت با ولایت فقیه تلقی کرد؟ چرا با توسل به ولایت فقیه تیشه به ریشه قانون اساسی و جهوری اسلامی برخواسته از رأی مردم زده و اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد؟ تاریخ شیعه انتقاد از حاکم را نه تنها لازم بلکه واجب شرعی می داند: “النصیحه لائمه المسلمین”. امام صادق می فرمایند که “احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی” اما می بینید که آقایان اظهار نظر و بیان دیدگاه افراد را تقابل با ولایت فقیه تفسیر می کنند. رهبری در مورد انتخابات نظر خود را اعلام کردند اما آنچنانکه دیدیم مردم در کمال احترام به ایشان، نظری دیگر داشتند و آن مطالبه رأیی بود که به صندوق انداخته بودند. مگر می شود با کهریزکی کردن مردم و آباد کردن قبرستان ها درک شعور و حق پرسش را از مردم سلب کرد و به بهانه نظر رهبری به مراجع و بیت و یاران امام با توسل به اوباش حمله کرد و اصول قانون اساسی را زیر پای سرکوبگرانه خود له کرد؟ یاران امام و مردم هوشیار هنوز سنت و سیره عملی آن عزیز سفر کرده را فراموش نکرده اند. ایشان بارها مطالبی فرمودند و مسئولین بنا به درک و نظر خود به گونه ای دیگر عمل کردند و با این حال نه امام ناراحت شدند و نه کسی به آنان اعتراض کرد و نه آن مسئولان که نظری مخالف دیدگاه امام داشتند از حقوق اجتماعی خود مرحوم شدند. آیا اگر اعلم علما و مرجع دینی و ولی فقیه نیزدر پایان رمضان، ماه را ندید و بر اساس معیارها به صدور حکم عید فطر نرسید ولی چوپان یا کارگری ساده و بی سواد دربلندای افق کوه های محل زندگی خود ماه را دید و افطار کرد، او ضد ولایت فقیه، مخالف نظام، مشرک، محارب و وابسته به آمریکا و صهیونیسم است؟ گیریم که آقایان متوجه دزدیدن رای مردم نشده اند اما مردم این اتفاق را به چشم دیده باشند حال آیا می توان آنها را ضد ولایت فقیه و مشرک و محارب خواند؟ به راستی پرسیدن از رای خود چه ربطی به ضدیت با دین و اسلام و ولایت فقیه دارد؟ علاوه بر این در حوزه دین آزادی بخش و جهانی اسلام که مخالف و معاند می توانند در حضور امام معصوم به بحث و مناظره و جدل پرداخته و حتی در خصوص انکار خدا هم صحبت کنند چگونه است که عده ای، درخواست رسیدگی و احقاق حق را جرم و مخالفت با ولایت فقیه می دانند؟
ملت آزادی خواه و شریف ایران
همه ما به یاد داریم که نگاه سیاسی و اجتماعی بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با نگاه سیاسی و اجتماعی آن حضرت تفاوت داشت اما به یاد نداریم که هیچگاه هیچ یک از این دو طرف سخنی در تخطئه طرف مقابل زده و مردم را به مقابله با یکدیگر تحریک و تشویق کرده و فضای جامعه دینی را به نا امنی کشیده باشند. همه به یاد داریم که امام(ره) در واکنش به دیدگاههای اختلافی مراجع شایسته دینی و حوزه های علمیّه از جمله در برخورد با دیدگاه های فقهی و اجتماعی و حتی سیاسی مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چگونه عمل می کردند تا آنجا که اعلام عید فطر برای مسلمین را با تشخیص و اعلام آن به نقل از ایشان در رسانه ها به رسمیت می شناختند. ما به یاد داریم که عده ای یک نوار ضبط شده در حدود یک ربع ساعت از سخنان آیت الله العظمی گلپایگانی در رابطه با ولایت فقیه را که در نقطه مقابل دیدگاه امام قرار داشت برای امام آوردند و امام اما دستور دادند که مشروح سخنان ایشان دو بار از رادیو سراسری پخش شود. همه به یاد داریم که رهبری فعلی در دوره اول ریاست جمهوریشان در خصوص معرفی نخست وزیر نظری غیر از نظر امام و مجلس داشتند و چقدر زیبا بود که ایشان بر تصمیم خود که مخالف نظر امام و ولی فقیه وقت نیز بود پای می فشردند اما پاسخ این مخالفت با نظر رهبری و ولایت فقیه، چنان نبود که برخی امروز در نظر دارند. به یاد داریم که حتی در سال ۶۴ که جناب اقای موسوی برای دور دوم به عنوان نخست وزیرانتخاب شدند و در جریان معروف ۹۹ نفر نماینده ای که به آقای میرحسین موسوی رأی مخالف دادند رهبری فعلی که در مقام ریاست جمهوری قرار داشتند نیز موافق با انتخاب ایشان نبودند و فرمودند که آنان ۹۹ نفر نیستند و با احتساب اینجانب ۱۰۰ نفر هستند و در جریان تحلیف در مجلس و در حضور تماشاچیان و خبرنگاران نیز اظهار داشتند که التزام من به سوگند ریاست جمهوری درحالیست که تمام ابزار اجرائی آن در اختیار من نیست و با این بیان ادامه نا رضایتی خود نسبت به دیدگاه امام را اعلام کردند اما هیچگاه برای ایشان یا آن نمایندگان کمترین تعرض یا مزاحمت یا بی حرمتی پیش نیامد و ایشان هدف تیرهای تهمت قرار نگرفتند و هیچ یک از آن نمایندگان نیز بازداشت یا محکوم به ضدیت با نظام و ولایت فقیه نشدند. همه به یاد داریم که یکی از نمایندگان دور دوم مجلس در جریان یک نطق پیش از دستور در برابر معترضین که محتوای نطق او را خلاف دیدگاه امام می خواندند با صدای بلندی پاسخ داد که «اگر این طور باشد بهتر است حضرت امام ۲۷۰ پوزه بند برای مجلس بفرستند.» آن فرد اما به رغم بیان این موضوع هیچ وقت از طرف امام و بیت ایشان مورد غضب قرار نگرفت و مایه رنج و دردسر او فراهم نشد و مورد اذیت و آزار و شکنجه و بازداشت قرار نگرفت و حتی بعد از آن نطق در مناصب عالی نظام از جمله در سمت عضو حقوقدان شورای نگهبان و معاونت قوه قضائیه نیز انجام وظیفه کرد و مورد توجه مسئولان بالای نظام نیز قرار داشت و به یاد دارم باری که ایشان به ملاقات امام رفته بودند نیز درحالیکه در آن زمان معمول نبود خبر دیدار یک نماینده با امام را از رادیو پخش کنند، خبر آن دیدار از رادیو نیز پخش شد. حال آن ولایت فقیهی که بر اساس آموزه های علمی و عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی می توان تصویر کرد را مقایسه کنید با تصویری که امروز از ولایت فقیه ارائه می شود و در سایه دفاع از آن عمل می شود. خدا می داند این خیانت که عده ای به ولایت فقیه و دین مردم روا داشتند چه آسیب هایی به کشور، مردم و باورهای معنوی آنها وارد کرده است.
ملت شریف و آزاده ایران
یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و آنچه با رای شما کردند و آن خون هایی که برای احقاق حقوق شما ریخته شد یک بار دیگر با صراحت و صداقت اعلام می کنم که بر سر پیمان خویش با شما تا پایان این راه ایستاده ام و آماده ام تا با هر کس که به نمایندگی از سوی حاکمیت معرفی شود به مناظره بنشینم و نگرش خود نسبت به قانون اساسی، خط امام و انقلاب را بیان کنم تا مردم -همان ها که امام فرمود جان من فدای تک تک آنان- به داوری بنشینند و معین کنند چه کسانی از قانون اساسی، راه و اندیشه و آرمان های انقلاب منحرف شده اند و چه کسانی علیرغم همه فشارها و سختی ها بر آن اصول پایبند مانده اند. تنها در چنین مناظره آزادی در برابر چشم ملت است که می توان اعتماد از دست رفته مردم را بازیافت. که اگر اقناع مردم با این حجم از تبلیغات و در چنین باتلاقی از دروغ و تهمت ممکن بود، نباید احتیاجی به سرکوب می بود و بدون هراس و توسل به قوای مسلح، مجوز راهپیمایی سکوت به معترضین داده می شد. اما مخالفان رای مردم حتی حاضر نشدند سهم ناچیزی از امکانات و ابزار رسانه ای و تبلیغاتی شان را برای توضیح و پاسخگویی یا اعلام مواضع به معترضین واگذار کنند تا به بیان دیدگاه خود و دفاع از تهمت های ناروای وارده بپردازند. آقایان منطق را در گلوله دیدند و به سوی مردم پرتاب کردند. طرفه آنکه آقایان به جای مدیریت کشور و شنیدن صدای مردم، در این ام القرای اسلام، شعار مدیریت جهان و برنامه ریزی برای جهانیان داده می شود. از مردم و سایه خود می هراسند و به جای توسعه و آبادانی کشور، سرکوب و گسترش زندان ها و کهریزک ها، را در برنامه خود قرار داده اند و سودای مدیریت جهان را نیز در سر می پرورانند.
ملت آزاده و حق خواه ایران
آن رایی که از شما دزدیدند و حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. آنچنانکه پس از یکسال به رغم تمام فشارها و ارعاب ها نه تنها مطالبه حق خواهانه شما به فراموشی سپرده نشده بلکه این تحول خواهی بر اساس یک شبکه اجتماعی گسترده در لایه های مختلف اجتماعی نیز رسوخ کرده است و این گسترگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان با سرکوب و ارعاب و بازداشت و دادگاههای فرمایشی از میان برد. خداوند مومنان را به صبر و استقامت فراخوانده و وعده پیروزی به آنها داده است. راه شما اگرچه سخت و صعب و پر پیچ و خم است اما آینده وعده داده شده خدا متعلق به شما و تقدیر بر نابودی ستم پیشگان است و «الیس الصبح بقریب».
والسلام
مهدی کروبی
۳۰/۳/۱۳۸۹
منبع : سحام نيوز
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:51:14 توسط باران
اين آخوند مانند سايرين ازدواج دايمي و مادام عمر با حكومت اسلامي كرده است و اين حرفها گلايه از پدر زن است كه چرا در موردش بيمهري كرده است! ايشان در دوران حكومتش از جمله رئيس حكومت مجلس چه تهفه اي بوده است!؟ بياد داشته باشيم كه اين حكومت از يك سال چنان افسار گريخته نشده است, بلكه از پيدايشش, شروع به قلع و قمع كرده و نفاق را در ميان مردم گسترش داده است كه به اين طريق توانسته به حكومت ارتجاعي اسلاميش ادامه دهد.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:42:17 توسط کاوه
چقدر خوب بود شيخ شچاع ما تاريخ را از وقايع آيت ا.... شريتمداری شروع میکرد نه از گلپا يگانی. متاسفانه امام آنقدر ضد و نقيض صحبت کرده که هر گروهی می تواند از ضم خود يار او شود.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:51:01 توسط سمکو
آقای کروبی آن أمام شما بود که تخم فساد و خونریزی و مردم کشی و دکتاتوری در أین مهن کاشت . ولایت فقیه یک پدیدهای أستبدادی مردم کش أست. أمیدوارم یک روزی مرقد آن جلاد ببیان گذار جمهوری پستی با خاک یکسان شود به جای آن یک مردسه هنری بنیا دکنیم .
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:35:55 توسط سخنگو
اگر همان روزهاي سياه كه خميني روان رنجور جوانان بي گناه را به جوخه اعدام تكرار ميكنم جوخه اعدام ميسپرد اسلام دان شما درد ميگرفت و اعتراض ميكرديد و جدا ميشديد و براي پر كردن شكمتان مسافر كشي يا هر كار ديگري ميكرديد امروز را به اين شكل نميديديد٠اصلاح طلبان در نهايت جناح با هوشتر نظام فاسد مقدس هستند كه عشقشان را كرده اند و حالا به اين نتيجه رسيده اند كه نظام اسلامي مورد علاقه اشان به زودي بر چيده خواهد شد و به اين دليل دارند براي تبرئه خودشان پس از تغيير رژيم پرونده انقلابي درست ميكنند٠خميني هم به دليل عدم حساسيت مردم به گذشته اش و اوضاع روآنيش توانست بر گرده مردم سوار شود٠ نشان بدهيد يك اعلاميه را كه شما نوشتيد و ديده شدن عكس خميني در ماه را رد كرديد٠مردم ايران شخصيتهاي نيمه سالم را نخواهند پذيرفت٠ رهبران آينده جامعه در هيچ زماني با حكومت فاسدان همراه و همكار نبوده اند٠اميدوارم چنين باشد٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:01:39 توسط هیچ پاسپورتی
آشیخ تورا به ارواح ننجونت خلاصه اش کن.از خوانندگان عزیزی که حوصله کرده و بیانیه را خوانده اند ، تقاضا میکنم این تومار را در یکی دو جمله برای من خلاصه کنند اگر امکانش هست .اصلاً حال و حوصله اش نیست
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:00:32 توسط Pari az US
چه اندازه از بيحرمتي به ملايان ناراحتي? از قتل عامهاي زنجيره اي چي كه در خانههاي خودشان تكه تكه شدند? حساب حتك حرمت مادران و همسران آزادگان - فروش دختران - سركوبي كوي دانشگاه بارها و بارها - حقوق پرداخت نشده گارگران - ...بهمين اندازه شرمگيني ?شما بر سر قدرت بدست گرفتن ميجنگيد نه براي ايران. گوشهاي خود را درآينه ديده اي ملا جان. گويي ايران آزادترين كشور دنياست عجبا كه تو با اين سخنان هنوز زنده اي ولي سهرابها و نداها در گور سرد آرميدند. فكر كن خانم (هايت) و دخترانت آماده فروشند به سوسمارخوران آيا باز كركري صبر ميخواني? دستان زحمت نديده ملا با درد نداري آشنايي ندارد.
ملّت بزرگ و شریف ایران
یک سال از حضور با شکوه و پرشعور شما در انتخابات ریاست جمهوری دهم گذشت. حضور پرشور شما در آن انتخابات، گواه تمایل تان برای اعمال حق تعیین سرنوشت خود در امور مملکت تان بود که متاسفانه اما عده ای بر اساس تئوری ای که مردم را ناصر حکومت و ولی فقیه می داند نه ناصب آن، به جای شما تصمیم گرفتند و رای خود را به نام شما خواندند. یکسال از چنین انتخاباتی گذشت و در این یک سال، فراز و نشیب بسیار دیدیم. دیدیم که چگونه اصحاب قدرت پرده حجب و حیا را دریدند، و هزینه این بدنامی را برای حکومت اسلامی خریدند و شهروندان این مملکت را که از رای شان می پرسیدند در خیابان ها به شهادت رساندند و بسیاری را به خاک و خون کشیدند و زندان ها را از فرزندان این نظام و انقلاب پر کردند. آنچه در این یکسال غایب بود “حقوق ملّت مندرج در فصل سوم قانون اساسی” بود و آنچه جای آن را گرفته بود پا فشاری اصحاب قدرت بود بر بکارگیری زبان زور و شکستن تمامی حرمت ها. ما اما به رغم تمامی این تلخی ها و سیاهی ها همچنان امیدواریم که قطار خارج شده از ریل قانون اساسی، انقلاب و امام به راه اصلی خود بازگردد و خطاکاران توبه کنند و راه گفتگو و تعامل هموار شود.
ملّت بزرگ و شریف ایران
یکسال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و گذر از مصائب و تلخی های این یکساله بیش از هر چیز لازم می دانم سپاس، تشکر و تقدیر خود را از خانواده های معظم شهدای حوادث یک سال گذشته که در مظلومیت تمام حتی نگذاشتند مراسمی در شأن عزیزانشان برگزار نمایند، اعلام کنم. اینجانب ضمن همدردی با خانواده های شهدای عزیز از خداوند برای شهدای این راه، رحمت و برای بازماندگان آنها نیز طلب صبر و اجر می کنم. به مجروحین عزیز هم که در کنار جراحت ها و آسیب ها حتی حق درمان در آسایش نیز از آنها سلب شد، ادای احترام می کنم و در مقابل این همه استقامت و پایداری آنها سر تعظیم فرود می آورم. و نهایتاً از خیل کسانی که به ناحق و برای خفه کردن ندای حق طلبانه این ملت مظلوم و بزرگ، به جای مجرمین واقعی به زندان افتادند، به نیکی یاد می کنم. این روزها زندان های کشور پر است از یاران انقلاب و امام، و اندیشمندان و فرهیختگان و جوانان و آزادی خواهان و همچنان امیدوارم مقامات قضایی کشور در جهت احیای دستگاه قضا به جای صدور کیفر خواست های سیاسی و ابلاغ احکام دیکته شده، زمینه رهایی و آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را به زودی فراهم آورند.
ملت حق خواه و آزادی خواه ایران
تا یکسال پیش با وجود اختلافات فراوان در شیوۀ اداره کشور و تعطیل یا تفسیر به رأی قانون اساسی توسط برخی حاکمان، وحدت و انسجامی نسبی میان همه جریان های فکری و فعال سیاسی و آحاد مردم و مسئولان نظام وجود داشت. اگرچه عده ای به حقوق مردم و آزادی های مشروع آنان بی اعتنایی می کرند و حقوق اقوام گوناگون ایرانی و اقلیت های رسمی دینی و مذاهب و فرق مختلف اسلامی را نادیده می گرفتند و از هتک حرمت و توهین و تحقیر اقشاری چون جامعه زنان و جوانان و اعمال خشونت و رعب و وحشت علیه آنان ابایی نداشتند و فضای یأس و سرخوردگی در جامعه ایجاد می کردند و فشارهای سنگین و غیر قابل تحملی بر حوزه های علمیّه و دانشگاه های کشور وارد می آورند تا حوزه و دانشگاه را مطیع خود سازند ولی آنچه در انتخابات ریاست جمهوری گذشته اتفاق افتاد از همه آنچه پیشتر دیده بودیم فراتر بود. به کارگیری تمام امکانات مالی، رسانه ای، نظامی و بسیج جهت مصادره رأی مردم و اعلام نتایج انتخابات به صورت مهندسی شده و ظالمانه و در عین حال ناشیانه، و توهین و تحقیرهایی که از آن پس نسبت به مردم و جریان های حاضر در صحنه به عمل آمد و از همه بدتر بی اعتنایی نسبت به معترضین و اعتراضات، اتفاقات جدیدی بودند که در چنین وسعتی در سه دهه گذشته در این مملکت رخ نداده بود. بدین ترتیب اگر تا یکسال پیش وحدت و انسجامی نسبی در کشور حاکم بود، بعد از غارت رأی مردم به وسیله مجریان و ناظران در سایه زور و سرنیزه، ادامه چنان وحدتی غیر ممکن می نمود، آنچنانکه کاندیداها و هواداران ایشان و آحاد مردم نیز نسبت به این ظلم آشکار و بزرگ اعتراض کردند و آنچنانکه به یاد داریم تمام مطالبه آنان در ابتدا در شعار زنده و جاوید ” رأی من کجاست؟ ” تبلور یافت. متاسفانه اما مسئولان مربوطه به جای توجه و رسیدگی به این مطالبه حداقلی و به کار گیری قانون و عدالت، به خشونت و ایجاد فضای امنیتی و بازداشت و شکنجه و آزار معترضین و تشکیل دادگاه های فرمایشی و صدور آرای کلیشه ای روی آوردند و هزینه ای سخت و جبران ناپذیر را بر نظام، کشور و مردم تحمیل کردند. بسیاری از رجال و شخصیت های با سابقه حوزه دین و سیاست و انقلاب را کافر، ملحد، محارب، اجنبی و خود فروخته معرفی کردند و چوب حراج بر تمام سرمایه های مادی و معنوی این مملکت و انقلاب زدند.
ملت عزیز ایران
همانطور که می دانید و پیشتر هم اشاره کردم در یک سال گذشته پرده حجب و حیا از سوی کسانی که خود را وابسته به مراکز قدرت می دانند دریده شد و پیاده نظام این جریان در رسانه ها و سایت هایی که از پول نفت و بیت المال ارتزاق می کنند چنان آتشی بر خیمه نظام و انقلاب زد که ترکش های آن به همه خدمتگزاران و انقلابیون از جمله بیت معزز حضرت امام و نوه عالم و اندیشمند ایشان حاج سید حسن خمینی و دیگر مراجع بزرگ شیعه نیز اصابت کرد. سامان دهی عده ای از مواجب بگیران در ۱۴ خرداد و شکستن حرمت بیت امام در کنار مرقد ایشان را دیدیم و سیل محکومیت این فعل ابلهانه از سوی مردم و علمای بزرگ و مراجع تقلید را هم به نظاره کردیم. در مقابل واکنش مردم و علما اما یک روزنامه که حریمی اهریمنی دارد و هیچ چارچوب و حد و مرزی برای گستاخی و فحاشی قائل نیست همچون گذشته در دفاع از رفتار اوباش پیاده نظام، به توهین مضاعف به نوه امام پرداخت گویی بدان دلیل که جرم آن عزیز ایستادن در کنار ملت بود. این روزنامه اهریمنی به همین مقدار بسنده نکرد و با ساختار شکنی عجیبی به حریم مراجع نیز وارد شد و آنان را به سبب آنکه توهین به بیت امام را محکوم کرده بودند مورد پرسش و تهدید قرار داد. این روزنامه مراجع را متهم به ملاحظه کاری کرد و از آنان پرسید که ” کدام ملاحظه می تواند با دفاع از حریم اسلام و انقلاب برخاسته از آن برابری کند؟ ” باید تاسف خورد بر کسانی که کمترین درک و فهمی از آموزه های اسلامی و انقلابی امام نداشته اند و ندارند و با این حال می خواهند درک آلوده به قدرت خود را با زور و زندان و تهدید به دیگران از جمله مراجع بزرگ و محترم شیعه تحمیل کنند. حال آنکه مرجعیت شیعه دارای تاریخ و جایگاهی رفیع و حافظ آیین محمدی در ایام غیبت است. آنها اما مراجع را نیز مطیع قدرت خود می خواهند و از همینرو پیاده نظام خود را به بیت مراجع می فرستند تا آنها را به بصیرت دعوت کنند و آنگاهی که دعوت به بصیرت گرهی از کار فروبسته شان نمی گشاید، عده ای را اجیر می کنند تا نیمه شب در کمال توحش به بیت آیت الله العظمی صانعی و دفتر مرحوم آیت الله العظمی منتظری حمله کنند و خواستار خروج آنان از قم شوند. تاملی در اخبار این حوادث و فیلم های این حملات وحشیانه به بیوت مراجع و روایات نزدیکان آیت الله صانعی و بیت آیت الله منتظری از این حملات سبعانه کافی است تا پاسخی به این پرسش بیابیم که آیا جایگاه مرجعیت و علمای دین در طول تاریخ شیعه تا کنون چنین مورد بی حرمتی واقع شده است؟ و آن بسیج مردمی که با رمز یا زهرا(س) به متجاوزین به خاک کشور یورش می برد کارش به کجا رسیده است که ساعت ۵/۳ نیمه شب به بیوت مراجع حمله و به تخریب و غارت اموال و کتب دینی می پردازد؟ به راستی چه کسی مسئول و پاسخگوی این انحراف عظیم است ؟ به یاد داریم که قبل از پیروزی انقلاب اظهار نظر گستاخانه یک نفر در روزنامه اطلاعات نسبت به یک مرجع دینی چه طوفانی در کشور به پا کرد و امروز در روزنامه ای که عنوان نمایندگی رهبری را یدک می کشد چگونه به مراجع دین توهین می شود. شاید حریم اهریمنی و حمایت های مادی و امنیتی بی شمار امروز مانع از پاسخگویی مردم به این حرمت شکنان شود اما این گستاخی ها هرگز از اذهان مردم پاک نخواهد شد. و آیا اگر مردم نیز سکوت کنند خدا در برابر چنین ظلمی به بزرگان دین و اسلام سکوت خواهد کرد؟
از یاوه گویی های آن سرمقاله اگر بگذریم، در سرمقاله آن روزنامه اهریمنی نکته قابل تامل و درستی نیز بیان شده بود و آن، همین سخن امیرالمومنین علی (ع) بود که افراد را باید با معیار ” حق ” سنجید و نه ” حق ” را با معیار افراد. به راستی تعریف حق و عدالت از منظر آقایان چیست و چگونه می توان مطالبه حق رأی مردم را با گلوله پاسخ داد و آنگاه از حق نیز سخن گفت؟ اساس مطالبه مردم در روزهای پس از انتخابات، تنها حق رأی شان بود و به دنبال جنایات بی حد و حصر در کهریزک و سایر بازداشتگاه های غیر قانونی و قانونی بود که مطالباتی دیگر بر مطالبه اولیه مردم افزوده شد، که مگر می شد مردم را به گلوله بست و از آنها خواست که از این خون ریخته شده و مسببان آن نپرسند؟ اما چه کسی طرح این مطالبات حقه و پرسشی حداقلی درباره رای خود را از ابتدا در مخالفت با ولایت فقیه تلقی کرد؟ چرا با توسل به ولایت فقیه تیشه به ریشه قانون اساسی و جهوری اسلامی برخواسته از رأی مردم زده و اختیار و دامنه ولایت فقیه آنقدر توسعه داده شد که بعید می دانم در مواردی این مقدار اختیار از سوی خداوند به پیامبران و ائمه معصومین نیز داده شده باشد و حتی گمان نمی کنم که خدا چنین حقی برای چنین برخوردی با بندگان را برای خودش نیز درنظر گرفته باشد؟ تاریخ شیعه انتقاد از حاکم را نه تنها لازم بلکه واجب شرعی می داند: “النصیحه لائمه المسلمین”. امام صادق می فرمایند که “احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی” اما می بینید که آقایان اظهار نظر و بیان دیدگاه افراد را تقابل با ولایت فقیه تفسیر می کنند. رهبری در مورد انتخابات نظر خود را اعلام کردند اما آنچنانکه دیدیم مردم در کمال احترام به ایشان، نظری دیگر داشتند و آن مطالبه رأیی بود که به صندوق انداخته بودند. مگر می شود با کهریزکی کردن مردم و آباد کردن قبرستان ها درک شعور و حق پرسش را از مردم سلب کرد و به بهانه نظر رهبری به مراجع و بیت و یاران امام با توسل به اوباش حمله کرد و اصول قانون اساسی را زیر پای سرکوبگرانه خود له کرد؟ یاران امام و مردم هوشیار هنوز سنت و سیره عملی آن عزیز سفر کرده را فراموش نکرده اند. ایشان بارها مطالبی فرمودند و مسئولین بنا به درک و نظر خود به گونه ای دیگر عمل کردند و با این حال نه امام ناراحت شدند و نه کسی به آنان اعتراض کرد و نه آن مسئولان که نظری مخالف دیدگاه امام داشتند از حقوق اجتماعی خود مرحوم شدند. آیا اگر اعلم علما و مرجع دینی و ولی فقیه نیزدر پایان رمضان، ماه را ندید و بر اساس معیارها به صدور حکم عید فطر نرسید ولی چوپان یا کارگری ساده و بی سواد دربلندای افق کوه های محل زندگی خود ماه را دید و افطار کرد، او ضد ولایت فقیه، مخالف نظام، مشرک، محارب و وابسته به آمریکا و صهیونیسم است؟ گیریم که آقایان متوجه دزدیدن رای مردم نشده اند اما مردم این اتفاق را به چشم دیده باشند حال آیا می توان آنها را ضد ولایت فقیه و مشرک و محارب خواند؟ به راستی پرسیدن از رای خود چه ربطی به ضدیت با دین و اسلام و ولایت فقیه دارد؟ علاوه بر این در حوزه دین آزادی بخش و جهانی اسلام که مخالف و معاند می توانند در حضور امام معصوم به بحث و مناظره و جدل پرداخته و حتی در خصوص انکار خدا هم صحبت کنند چگونه است که عده ای، درخواست رسیدگی و احقاق حق را جرم و مخالفت با ولایت فقیه می دانند؟
ملت آزادی خواه و شریف ایران
همه ما به یاد داریم که نگاه سیاسی و اجتماعی بنیانگذار جمهوری اسلامی در زمان مرجعیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی با نگاه سیاسی و اجتماعی آن حضرت تفاوت داشت اما به یاد نداریم که هیچگاه هیچ یک از این دو طرف سخنی در تخطئه طرف مقابل زده و مردم را به مقابله با یکدیگر تحریک و تشویق کرده و فضای جامعه دینی را به نا امنی کشیده باشند. همه به یاد داریم که امام(ره) در واکنش به دیدگاههای اختلافی مراجع شایسته دینی و حوزه های علمیّه از جمله در برخورد با دیدگاه های فقهی و اجتماعی و حتی سیاسی مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی چگونه عمل می کردند تا آنجا که اعلام عید فطر برای مسلمین را با تشخیص و اعلام آن به نقل از ایشان در رسانه ها به رسمیت می شناختند. ما به یاد داریم که عده ای یک نوار ضبط شده در حدود یک ربع ساعت از سخنان آیت الله العظمی گلپایگانی در رابطه با ولایت فقیه را که در نقطه مقابل دیدگاه امام قرار داشت برای امام آوردند و امام اما دستور دادند که مشروح سخنان ایشان دو بار از رادیو سراسری پخش شود. همه به یاد داریم که رهبری فعلی در دوره اول ریاست جمهوریشان در خصوص معرفی نخست وزیر نظری غیر از نظر امام و مجلس داشتند و چقدر زیبا بود که ایشان بر تصمیم خود که مخالف نظر امام و ولی فقیه وقت نیز بود پای می فشردند اما پاسخ این مخالفت با نظر رهبری و ولایت فقیه، چنان نبود که برخی امروز در نظر دارند. به یاد داریم که حتی در سال ۶۴ که جناب اقای موسوی برای دور دوم به عنوان نخست وزیرانتخاب شدند و در جریان معروف ۹۹ نفر نماینده ای که به آقای میرحسین موسوی رأی مخالف دادند رهبری فعلی که در مقام ریاست جمهوری قرار داشتند نیز موافق با انتخاب ایشان نبودند و فرمودند که آنان ۹۹ نفر نیستند و با احتساب اینجانب ۱۰۰ نفر هستند و در جریان تحلیف در مجلس و در حضور تماشاچیان و خبرنگاران نیز اظهار داشتند که التزام من به سوگند ریاست جمهوری درحالیست که تمام ابزار اجرائی آن در اختیار من نیست و با این بیان ادامه نا رضایتی خود نسبت به دیدگاه امام را اعلام کردند اما هیچگاه برای ایشان یا آن نمایندگان کمترین تعرض یا مزاحمت یا بی حرمتی پیش نیامد و ایشان هدف تیرهای تهمت قرار نگرفتند و هیچ یک از آن نمایندگان نیز بازداشت یا محکوم به ضدیت با نظام و ولایت فقیه نشدند. همه به یاد داریم که یکی از نمایندگان دور دوم مجلس در جریان یک نطق پیش از دستور در برابر معترضین که محتوای نطق او را خلاف دیدگاه امام می خواندند با صدای بلندی پاسخ داد که «اگر این طور باشد بهتر است حضرت امام ۲۷۰ پوزه بند برای مجلس بفرستند.» آن فرد اما به رغم بیان این موضوع هیچ وقت از طرف امام و بیت ایشان مورد غضب قرار نگرفت و مایه رنج و دردسر او فراهم نشد و مورد اذیت و آزار و شکنجه و بازداشت قرار نگرفت و حتی بعد از آن نطق در مناصب عالی نظام از جمله در سمت عضو حقوقدان شورای نگهبان و معاونت قوه قضائیه نیز انجام وظیفه کرد و مورد توجه مسئولان بالای نظام نیز قرار داشت و به یاد دارم باری که ایشان به ملاقات امام رفته بودند نیز درحالیکه در آن زمان معمول نبود خبر دیدار یک نماینده با امام را از رادیو پخش کنند، خبر آن دیدار از رادیو نیز پخش شد. حال آن ولایت فقیهی که بر اساس آموزه های علمی و عملی بنیانگذار جمهوری اسلامی می توان تصویر کرد را مقایسه کنید با تصویری که امروز از ولایت فقیه ارائه می شود و در سایه دفاع از آن عمل می شود. خدا می داند این خیانت که عده ای به ولایت فقیه و دین مردم روا داشتند چه آسیب هایی به کشور، مردم و باورهای معنوی آنها وارد کرده است.
ملت شریف و آزاده ایران
یک سال پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و آنچه با رای شما کردند و آن خون هایی که برای احقاق حقوق شما ریخته شد یک بار دیگر با صراحت و صداقت اعلام می کنم که بر سر پیمان خویش با شما تا پایان این راه ایستاده ام و آماده ام تا با هر کس که به نمایندگی از سوی حاکمیت معرفی شود به مناظره بنشینم و نگرش خود نسبت به قانون اساسی، خط امام و انقلاب را بیان کنم تا مردم -همان ها که امام فرمود جان من فدای تک تک آنان- به داوری بنشینند و معین کنند چه کسانی از قانون اساسی، راه و اندیشه و آرمان های انقلاب منحرف شده اند و چه کسانی علیرغم همه فشارها و سختی ها بر آن اصول پایبند مانده اند. تنها در چنین مناظره آزادی در برابر چشم ملت است که می توان اعتماد از دست رفته مردم را بازیافت. که اگر اقناع مردم با این حجم از تبلیغات و در چنین باتلاقی از دروغ و تهمت ممکن بود، نباید احتیاجی به سرکوب می بود و بدون هراس و توسل به قوای مسلح، مجوز راهپیمایی سکوت به معترضین داده می شد. اما مخالفان رای مردم حتی حاضر نشدند سهم ناچیزی از امکانات و ابزار رسانه ای و تبلیغاتی شان را برای توضیح و پاسخگویی یا اعلام مواضع به معترضین واگذار کنند تا به بیان دیدگاه خود و دفاع از تهمت های ناروای وارده بپردازند. آقایان منطق را در گلوله دیدند و به سوی مردم پرتاب کردند. طرفه آنکه آقایان به جای مدیریت کشور و شنیدن صدای مردم، در این ام القرای اسلام، شعار مدیریت جهان و برنامه ریزی برای جهانیان داده می شود. از مردم و سایه خود می هراسند و به جای توسعه و آبادانی کشور، سرکوب و گسترش زندان ها و کهریزک ها، را در برنامه خود قرار داده اند و سودای مدیریت جهان را نیز در سر می پرورانند.
ملت آزاده و حق خواه ایران
آن رایی که از شما دزدیدند و حقی که ظالمانه از شما ستاندند ننگی است که با هیچ رنگی پاک نخواهد شد. آنچنانکه پس از یکسال به رغم تمام فشارها و ارعاب ها نه تنها مطالبه حق خواهانه شما به فراموشی سپرده نشده بلکه این تحول خواهی بر اساس یک شبکه اجتماعی گسترده در لایه های مختلف اجتماعی نیز رسوخ کرده است و این گسترگی اجتماعی چیزی نیست که بتوان با سرکوب و ارعاب و بازداشت و دادگاههای فرمایشی از میان برد. خداوند مومنان را به صبر و استقامت فراخوانده و وعده پیروزی به آنها داده است. راه شما اگرچه سخت و صعب و پر پیچ و خم است اما آینده وعده داده شده خدا متعلق به شما و تقدیر بر نابودی ستم پیشگان است و «الیس الصبح بقریب».
والسلام
مهدی کروبی
۳۰/۳/۱۳۸۹
منبع : سحام نيوز
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:51:14 توسط باران
اين آخوند مانند سايرين ازدواج دايمي و مادام عمر با حكومت اسلامي كرده است و اين حرفها گلايه از پدر زن است كه چرا در موردش بيمهري كرده است! ايشان در دوران حكومتش از جمله رئيس حكومت مجلس چه تهفه اي بوده است!؟ بياد داشته باشيم كه اين حكومت از يك سال چنان افسار گريخته نشده است, بلكه از پيدايشش, شروع به قلع و قمع كرده و نفاق را در ميان مردم گسترش داده است كه به اين طريق توانسته به حكومت ارتجاعي اسلاميش ادامه دهد.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:42:17 توسط کاوه
چقدر خوب بود شيخ شچاع ما تاريخ را از وقايع آيت ا.... شريتمداری شروع میکرد نه از گلپا يگانی. متاسفانه امام آنقدر ضد و نقيض صحبت کرده که هر گروهی می تواند از ضم خود يار او شود.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:51:01 توسط سمکو
آقای کروبی آن أمام شما بود که تخم فساد و خونریزی و مردم کشی و دکتاتوری در أین مهن کاشت . ولایت فقیه یک پدیدهای أستبدادی مردم کش أست. أمیدوارم یک روزی مرقد آن جلاد ببیان گذار جمهوری پستی با خاک یکسان شود به جای آن یک مردسه هنری بنیا دکنیم .
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:35:55 توسط سخنگو
اگر همان روزهاي سياه كه خميني روان رنجور جوانان بي گناه را به جوخه اعدام تكرار ميكنم جوخه اعدام ميسپرد اسلام دان شما درد ميگرفت و اعتراض ميكرديد و جدا ميشديد و براي پر كردن شكمتان مسافر كشي يا هر كار ديگري ميكرديد امروز را به اين شكل نميديديد٠اصلاح طلبان در نهايت جناح با هوشتر نظام فاسد مقدس هستند كه عشقشان را كرده اند و حالا به اين نتيجه رسيده اند كه نظام اسلامي مورد علاقه اشان به زودي بر چيده خواهد شد و به اين دليل دارند براي تبرئه خودشان پس از تغيير رژيم پرونده انقلابي درست ميكنند٠خميني هم به دليل عدم حساسيت مردم به گذشته اش و اوضاع روآنيش توانست بر گرده مردم سوار شود٠ نشان بدهيد يك اعلاميه را كه شما نوشتيد و ديده شدن عكس خميني در ماه را رد كرديد٠مردم ايران شخصيتهاي نيمه سالم را نخواهند پذيرفت٠ رهبران آينده جامعه در هيچ زماني با حكومت فاسدان همراه و همكار نبوده اند٠اميدوارم چنين باشد٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:01:39 توسط هیچ پاسپورتی
آشیخ تورا به ارواح ننجونت خلاصه اش کن.از خوانندگان عزیزی که حوصله کرده و بیانیه را خوانده اند ، تقاضا میکنم این تومار را در یکی دو جمله برای من خلاصه کنند اگر امکانش هست .اصلاً حال و حوصله اش نیست
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:00:32 توسط Pari az US
چه اندازه از بيحرمتي به ملايان ناراحتي? از قتل عامهاي زنجيره اي چي كه در خانههاي خودشان تكه تكه شدند? حساب حتك حرمت مادران و همسران آزادگان - فروش دختران - سركوبي كوي دانشگاه بارها و بارها - حقوق پرداخت نشده گارگران - ...بهمين اندازه شرمگيني ?شما بر سر قدرت بدست گرفتن ميجنگيد نه براي ايران. گوشهاي خود را درآينه ديده اي ملا جان. گويي ايران آزادترين كشور دنياست عجبا كه تو با اين سخنان هنوز زنده اي ولي سهرابها و نداها در گور سرد آرميدند. فكر كن خانم (هايت) و دخترانت آماده فروشند به سوسمارخوران آيا باز كركري صبر ميخواني? دستان زحمت نديده ملا با درد نداري آشنايي ندارد.
عبدالمالک ریگی اعدام شد
بی بی سی : خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد عبدالمالک ریگی رهبر گروه جندالله که به "محاربه و افساد فی الارض" متهم شده بود بامداد یکشنبه به دار آویخته شد.
به گزارش ایرنا آقای مالکی مرتکب 79 مورد قتل، جرح، اخاذی، ایجاد رعب و وحشت، آدم ربایی و گروگانگیری، همکاری با بیگانگان و اخذ کمک های مالی و اطلاعاتی شده بود.
عبدالمالک ریگی در یکی از شعبه های دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی توحیدی به اعدام از طریق آویختن از چوبه دار محکوم شد.
گفته می شود خانواده برخی از مجروحین و قربانیان فعالیت های گروه جند الله نیز در مراسم اعدام حضور داشتند.
دادگاه انقلاب عبدالمالک ریگی را عامل تشکیل گروه جند الله، 15 فقره آدم ربایی مسلحانه، قتل عمدی دهها نظامی و غیرنظامی، سرقت مسلحانه و موارد متعدد دیگری دانست.
او همچنین متهم به ارتباط با سرویس های غربی بود.
دولت های غربی حمایت از او را رد کردند.
دادسرای عمومی و انقلاب تهران پیش تر اعلام کرد آقای ریگی در جریان محاکمه مسئولیت کلیه اقدامات جند الله را بر عهده گرفت و تمامی موارد اتهامی مطروحه در کیفرخواست صادره از سوی دادستانی را پذیرفت.
دادستان خواستار اشد مجازات برای آقای ریگی شد.
گفته می شود او "تقاضای عفو" کرده بود که توسط رئیس قوه قضائیه رد شد.
به گزارش ایرنا گروه جند الله از سال 1382 تاکنون مرتکب قتل 152 نفر از نیروهای انتظامی و مردم غیرنظامی و نیز مجروح شدن 320 نفر شده است.
عبدالمالک ریگی، تا پیش از دستگیری در اسفند سال گذشته رهبری جند الله را برعهده داشت.
این گروه مسلح، مخالف نظام جمهوری اسلامی است و هدف خود را حمایت از حقوق اقلیت سنی های ایران به خصوص در استان سیستان و بلوچستان اعلام کرده است.
عبدالحمید ریگی، برادر عبدالمالک ریگی که دو سال پیش بازداشت شد، دوشنبه سوم خرداد (۲۴ مه) در زاهدان اعدام شد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 14:30:25 توسط doda az iranshahr
انالله وانا اليه راجعون صبح كه اين خبر رو شنيدم اول خيلي خوشحال شدم كه رهبر عزيزم از دست اين سفاكان رژیم روحش به آسمانها پرواز کرد اما الان اشک تو چشام جم شده و غم نبودن رهبرم هوش از سرم برده و قلبم رو به تپش انداخته اما جلادان رژیم بدانند که عبدالمالکها در راهند و دمار از روزگار ابن سباهای یهودی درمی آورند الله تورا رحمت کند رهبرم و به جنتی که بشارت داده تورا داخل کند و انشالله با اصحاب پاک رسول گرانقدرش در کنار حوض کوثر آبی گوارا بنوشاند همانا که سختی های این دنیا هیچند روحت شاد ای عزیز تر از جانم
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 14:19:55 توسط آرش*
پيک ايران : در مورد بخش دوم کامنت شما مثل هميشه نظری نداريم ولی در مورد بخش اول نطرتان بهتر است آنرا بصورت مسند در اختيار ديگر کاربران قرار بدهيد.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 14:08:25 توسط Amir
حقایق زندگی عبدالمالک ریگی از صعود تا سقوط ******************** پ ا : اين مقاله در اين هست http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=18300
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 13:41:34 توسط فريد
تو اگر خواهرت رو دستگير كنند و به كهريزك ببرن و هزار بلا سرش بياورن اگر روزي يكي از عوامل رژيم بچنگت افتد سر نميبري به سياست و مسائل سياسي كاري ندارم فقط منظورم انتقام شخصي است وقتي اين حكومت از هيچ جنايتي ابا ندارد خوب واكنش مردم هم خشونت خواهد بود اعدام ريگي چيزي رو حل نميكنه اينها كاري كردن كه مردم عاصي شدن و براي روز انتقام روز شماري ميكنند البته اين رژيم بهتره بدون خونريزي بره ولي هيچكس نميداند در آينده چه خواهد شد
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 13:04:26 توسط كارگر.محارب
من طرفدار به حكومت رسيدن ريگى و امثالهم نيستم.اما بشدت موافق كشتن مزدوران توسط او .گروهش و هرشخص و گروهى هستم.آقاي اكبر. مگر برادوخواهر ما كه تو خيابون توسط عوامل كثيف حكومت.شقه شقه ميشن يا موردشكنجه و تجاوز قرار ميگيرن.مسلح هستند.دانشجوها اسلحه دارن؟اومدى يه چرتى بنويسى پرتشم ريخت بيرون.اينم دليل آوردى؟ بسيجى تو مسجدوبازداشتگاه زن و خواهرم را تجاوز ميكنه.چون غير مسلح ميخواد بره خونه نبايد باهاش كارى داشته باشم؟تو فتوا ميدى.؟مزدورهاى خامنه اى بيناموس را از رختخواب زنشون بايد بيرون كشيدو بازجويى كردو مجازات.بترسيد از دفاع كردن از جنايتكاران.شناسايى بشين.كارتون تمومه.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:58:00 توسط بهمن 57
اظهار نظر *طرفداران جمهوري اسلامي* در مورد اعدام مخالفان رژيم از هر گروهي كه باشند درينجا ممنوع است٠مزدوران سابقه دار رژيم را هنوز فراموش نكرده ايم٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:23:03 توسط ALI
اي عجب به جمالتان شماها انسانهاي واقعي هستيد از يك طرف ح رف از تمدن و ازادي وحقوق بشر ميزنيد از يك طرف يك تروريست كه خائن ووطن فروش وجنايت كار را باعث افتخار ايران ميدانيد اكثرا مردم بي گناه وسربازان مرزي كشته مي شدند نه سپاهيان استخدامي مگه توي امريكا واروپا مخالفان دست به تفنگ نمي برند و سالانه تعداد زيادي بي گناه قرباني نمي شوند اين بابا از همان بوجه اي كه بوش تعين كرده بود براي اختشاش در ايران استفاده مي كرد وبس بايد ١٠ بار اعدام شود
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:49:32 توسط akbar
این آقای ریگی که ۱۵۰ نفر را شکنجه و اعدام و سر بریده که بر فرض هم که هیچ کدام دانشجو و کاسب و معلم و سرباز وظیفه نبوده اند و همه دست جمعی پاستاران مزدور جمهوری خون بوده اند ، از این ۱۵۰ نفر حدود هفت مامور پلیس زاهدان در درگیری مسلحانه به دست این گروه کشته شدند که خوب تو درگیری آنچنانی حلوا پخش نمیکنند و بقیه ۱۴۳ نفر غیر مسلح بودند و یا به پادگان ها عازم بودند و یا به خانه و کاشانه به دیدار عزیزان و یا هر دلیل روزمره زندگی بدتر از سگی ان منطقه ، طبق نوارهای صوتی و تصویری گروه بالا که در سایت خودشان قرار گرفته بود که یکی از بارز ترین آن نوار ویدئو تاسوکی موجود است و شیعیان از سنی ها جدا میشدند به بدترین روش بربریت سر بریده میشدند ............. فقط لحظه ای تصور کردم که روز جمعه ای داغ در تهران هستم و گروه ریگی زمام را در دست گرفته و دراستادیوم آزادی سرها است که از بدن جدا شود .. تعجب میکنم که هموطنان من از نفرت جمهوری خون به دامن طالبان و القاده افغانستان و پاکستان پناه برده اند . واقعا حیرانم از ملت خودم .
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:33:20 توسط بهمن 57
با درود به خلق قهرمان ايران و آنان كه فريب بازيهاي بين المللي را نخوردند و دنبال جنبش ارتجاعي جندالله نرفتند٠اين پهلوان پنبه هواداران اهل تسنن كه هيچ ربطي به مبارزات خلق بلوچ نداشت و حمايت خود را در مولوي ها و طالبهاي سني مدهب جستجو كرد بعد از دستگيري حتي سعي نكرد نامي خوش از خود باقي بگذارد و تبديل به يك عروسك خيمه شب بازي جديد شد٠ با همكاري امريكا رشد كرد و با خيانت امريكا به رژيم تحويل داده شد٠چه دريغ و صد افسوس كه مردم از حزب الله به جندالله روي مي آورند و هنوز بجاي درك قدرت خود به قدرت الله باورمندند هيهات!! بقول شاملو *و مرگ ايشان..چندان موهن بود و ارزان بود..که تلاش از پی زيستن..به رنجبارتر گونه ئی..ابلهانه می نمود: سفری دشخوار و تلخ..از دهليزهای خم اندر خم و پيچ اندر پيچ..از پي هيچ !!* اينان از مبارزات خلق بينش ديگري داشتند اما خلق ترك و كرد و بلوچ تشنه عدالت اجتماعي و شناخته شدن حقوقشان هستند. برقرار باد جمهوري دموكراتيك خلقهاي ايران٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 07:05:23 توسط اسفراينى
روحت شاد و راهت پر رهرو باد٠همان راهى كه تنها ره رهايى خلق و مملكت در بند دستار بندان اهريمنى است٠اين نظام خون ريز و ضد ايرانى فقط يك زبان ميفهمد و آنهم زبان زور و سلاح است وگرنه با مسالمت نميتوان ايران را از چنگال اين جنايتكاران اسلامى آزاد كرد٠چه خيال خامى در سر دارند اين پاسداران ظلمت و تباهى كه فكر ميكنند با اعدام مالك بزرگ مانع سرنگونى حكومت منحوس خود ميشوند٠اين آب و خاك هزاران كه نه ميليونها عبدالمالك ديگر دارد كه به زودى آخوند جنايتكار و عمله و اكره اش را روانه دوزخ خواهد كرد٠به اميد آن روز زيبا٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:29:01 توسط reza
با درود به ریگی که به مبارزه با با ظلم برخاست.این راهی است که ملت ایران دیر یا زود باید انتخاب کند .من طرفدار خشونت نیستم ولی با این حکومت حرف منطقی زدن بیفایده است.سوال من این استکه که چه کسی به شما اجازه داده بجای خدا تصمیم بگیرید که به مردم میگید مفسد فی الأرض.از روز روشنتر استکه شما و آن خامنهای آدمخوار از همه کثیفتر هسیتید
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:28:36 توسط سخنگو
ايكاش عبدالملك ريگي آرزوي دستگيري خودش را بر دل اينها ميگذاشت٠مگر آنچه اتفاق افتاده براي او قابل پيش بيني نبود٠تنها از شكنجه و دارو درفش نظام مقدس رها ميشد٠براي دشمنان واقعي نطام بعد از دستگيري زندگي كردني در كار نيست٠همان بهتر كه خودشان با زندگي وداع كنند٠روان همه مبارزان با باغ وحش اسلامي شاد باد٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:08:08 توسط چـکـش
نام او در دلها برای همیشه زنده خواهد بود، روحشان شاد و یادشان گرامی باد. برادران ریگی برای آزادی مردم ستمدیده بلوچ زیر چنگال اشغالگران شیعه نهایت تلاش را کردند و در این راه شهید شدند. ما شیعه ها کهنه پرست و پارچه پرست هستیم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 05:52:40 توسط حمید - س
ریگی نیز همانند بقیه گروهها و سازمانها و تشکیلات مخالف "محصول" فجایع رژیم غیر انسانی و ضد مردمی جمهوری اسلامیست.از دیدگاه رژیم منفور اسلامی میان ریگی و و دیگر مخالفان فرقی نیست و همه میباید دیر و یا زود به چوبه دار آویزان شوند. از اینرو اگر از خط و شیوههای مبارزه ریگی بگذریم، اعدام او سند دیگریست بر دد منشی رژیم در سرکوب اقلیتهای مذهبی و قومی و جنایتیست که باید آنرا محکوم کرد. اقلیتهای مذهبی و قومی ، خصوصا ملت بلوچ ایران و پاکستان زیر فشارهای قومی،فرهنگی هر دو رژیم ایران و پاکستان از تمامی حقوق انسانی خود بی بهره مانده اند بی دلیل نیست که در چنین مناطق بشدت محروم که مردم آن در شرایط سخت زندگی و نبود آموزش زندگی میکنند اعتراضات شعله ور شده نمیتواند جهت و سوی همگانی پیدا کرده و به راحتی از سوی رژیمها ایران و پاکستان سرکوب میشوند. خواست جنبش مبارزاتی مردم ایران جدا از خواست جنبش ملتهای دیگر نیست بدون احترام و همیاری تمامی ملیتها ساکن ایران به حقوق فرهنگی و ملی و قومی، سرنگونی رژیم فاشیستی و دستیابی به آزادی و دموکراسی بسیار دشوار خواهد بود.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:56:17 توسط nasse az soed
بادرود٠درصورت درستي اين خبر شهادت اين عزيز را به دوستاران او وتمامي ملل ايران مخصوصا مردم بلوچ و تمامي مبارزان راه ازادي ايران تسليت ميگم٠اميدوارم ادب افتادگي و كردار وشهامت اين مرحوم را تمامي مبارزان دنبال كنند٠در پايان ٢جمله از اين شهيد ميگم٠٠يك روز شيرو ازاد زندگي كردن بهتر تا ١٠٠ سال مانند بره و زير يوغ ج م بيشرف بودن است....بهترين كمك به ما(ان شهيد)اين است كه دنبال مواد مخدر نريد٠اين يكي از بزرگترين مبارزه با اخوند است٠شاد و سالم باد تمامي مخالفان حكومت اخوند پاسداري ايران٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:52:40 توسط پويان
درود بر او كه نامش لرزه بر پيكر پاسداران جهل وجنايت واخوندهاي فاسد وخون اشام افكند٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:32:25 توسط amir ali
جمهوری اسلامی عبدالمالك ريگی را در روز شهادت ندا اعدام كرد تا سالروز شهادت ندا را كمرنگ تر كند
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:18:14 توسط ايرانى اواره دور از وطن
اعدام ريكى و امثال ريكى جز اقليتى بسيار ناجيز كسى راخوشحال نمى كند كما اينكه ريكى خود از قربانيان و ثمره و دست اورد نظام ج.ا است.حاكميتى كه در سه دهه حيات خود هزاران ايرانى بيكناه فقط به جرم ازاديخواهى ودكرانديشى جه در زندانهاى و جه دركوجه وخيابان و حتى در خارج از مرزهاى ايران نابود كرده است.بياد بياوريم در همان بلوجستان در همين يك سال كذشته وبلاك نويس بى كناه ميرنهاد را فقط به جرم وبلاك نويسى به جوخه مرك فرستاد.ايا اين اعدامها كره اى از مشكلات اين رزيم را حل خواهد نمود مشكل بزرك ج.ا نه با ريكى است بلكه با هفتاد ميليون ايرانيست كه براى بركنارى ان بدنبال راه جاره اند.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:03:47 توسط xxx
درود بشير پاكي كه خوردي و بدرود اي دلاور كه اگر هر ايراني مثل تو ستم را برخود بر نميتافت و برعليه ظلم دلاورانه قد علم ميكرد ايران ما بهشت آزادي بود و ريشه هيچ ستمگري در اين سرزمين پا نميگرفت. تواز تبار شجاعان بودي كه ايستاده مردن را برگزيدي نامت بلند آوازه و راهت پررهروباد.
به گزارش ایرنا آقای مالکی مرتکب 79 مورد قتل، جرح، اخاذی، ایجاد رعب و وحشت، آدم ربایی و گروگانگیری، همکاری با بیگانگان و اخذ کمک های مالی و اطلاعاتی شده بود.
عبدالمالک ریگی در یکی از شعبه های دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی توحیدی به اعدام از طریق آویختن از چوبه دار محکوم شد.
گفته می شود خانواده برخی از مجروحین و قربانیان فعالیت های گروه جند الله نیز در مراسم اعدام حضور داشتند.
دادگاه انقلاب عبدالمالک ریگی را عامل تشکیل گروه جند الله، 15 فقره آدم ربایی مسلحانه، قتل عمدی دهها نظامی و غیرنظامی، سرقت مسلحانه و موارد متعدد دیگری دانست.
او همچنین متهم به ارتباط با سرویس های غربی بود.
دولت های غربی حمایت از او را رد کردند.
دادسرای عمومی و انقلاب تهران پیش تر اعلام کرد آقای ریگی در جریان محاکمه مسئولیت کلیه اقدامات جند الله را بر عهده گرفت و تمامی موارد اتهامی مطروحه در کیفرخواست صادره از سوی دادستانی را پذیرفت.
دادستان خواستار اشد مجازات برای آقای ریگی شد.
گفته می شود او "تقاضای عفو" کرده بود که توسط رئیس قوه قضائیه رد شد.
به گزارش ایرنا گروه جند الله از سال 1382 تاکنون مرتکب قتل 152 نفر از نیروهای انتظامی و مردم غیرنظامی و نیز مجروح شدن 320 نفر شده است.
عبدالمالک ریگی، تا پیش از دستگیری در اسفند سال گذشته رهبری جند الله را برعهده داشت.
این گروه مسلح، مخالف نظام جمهوری اسلامی است و هدف خود را حمایت از حقوق اقلیت سنی های ایران به خصوص در استان سیستان و بلوچستان اعلام کرده است.
عبدالحمید ریگی، برادر عبدالمالک ریگی که دو سال پیش بازداشت شد، دوشنبه سوم خرداد (۲۴ مه) در زاهدان اعدام شد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 14:30:25 توسط doda az iranshahr
انالله وانا اليه راجعون صبح كه اين خبر رو شنيدم اول خيلي خوشحال شدم كه رهبر عزيزم از دست اين سفاكان رژیم روحش به آسمانها پرواز کرد اما الان اشک تو چشام جم شده و غم نبودن رهبرم هوش از سرم برده و قلبم رو به تپش انداخته اما جلادان رژیم بدانند که عبدالمالکها در راهند و دمار از روزگار ابن سباهای یهودی درمی آورند الله تورا رحمت کند رهبرم و به جنتی که بشارت داده تورا داخل کند و انشالله با اصحاب پاک رسول گرانقدرش در کنار حوض کوثر آبی گوارا بنوشاند همانا که سختی های این دنیا هیچند روحت شاد ای عزیز تر از جانم
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 14:19:55 توسط آرش*
پيک ايران : در مورد بخش دوم کامنت شما مثل هميشه نظری نداريم ولی در مورد بخش اول نطرتان بهتر است آنرا بصورت مسند در اختيار ديگر کاربران قرار بدهيد.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 14:08:25 توسط Amir
حقایق زندگی عبدالمالک ریگی از صعود تا سقوط ******************** پ ا : اين مقاله در اين هست http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=18300
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 13:41:34 توسط فريد
تو اگر خواهرت رو دستگير كنند و به كهريزك ببرن و هزار بلا سرش بياورن اگر روزي يكي از عوامل رژيم بچنگت افتد سر نميبري به سياست و مسائل سياسي كاري ندارم فقط منظورم انتقام شخصي است وقتي اين حكومت از هيچ جنايتي ابا ندارد خوب واكنش مردم هم خشونت خواهد بود اعدام ريگي چيزي رو حل نميكنه اينها كاري كردن كه مردم عاصي شدن و براي روز انتقام روز شماري ميكنند البته اين رژيم بهتره بدون خونريزي بره ولي هيچكس نميداند در آينده چه خواهد شد
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 13:04:26 توسط كارگر.محارب
من طرفدار به حكومت رسيدن ريگى و امثالهم نيستم.اما بشدت موافق كشتن مزدوران توسط او .گروهش و هرشخص و گروهى هستم.آقاي اكبر. مگر برادوخواهر ما كه تو خيابون توسط عوامل كثيف حكومت.شقه شقه ميشن يا موردشكنجه و تجاوز قرار ميگيرن.مسلح هستند.دانشجوها اسلحه دارن؟اومدى يه چرتى بنويسى پرتشم ريخت بيرون.اينم دليل آوردى؟ بسيجى تو مسجدوبازداشتگاه زن و خواهرم را تجاوز ميكنه.چون غير مسلح ميخواد بره خونه نبايد باهاش كارى داشته باشم؟تو فتوا ميدى.؟مزدورهاى خامنه اى بيناموس را از رختخواب زنشون بايد بيرون كشيدو بازجويى كردو مجازات.بترسيد از دفاع كردن از جنايتكاران.شناسايى بشين.كارتون تمومه.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:58:00 توسط بهمن 57
اظهار نظر *طرفداران جمهوري اسلامي* در مورد اعدام مخالفان رژيم از هر گروهي كه باشند درينجا ممنوع است٠مزدوران سابقه دار رژيم را هنوز فراموش نكرده ايم٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:23:03 توسط ALI
اي عجب به جمالتان شماها انسانهاي واقعي هستيد از يك طرف ح رف از تمدن و ازادي وحقوق بشر ميزنيد از يك طرف يك تروريست كه خائن ووطن فروش وجنايت كار را باعث افتخار ايران ميدانيد اكثرا مردم بي گناه وسربازان مرزي كشته مي شدند نه سپاهيان استخدامي مگه توي امريكا واروپا مخالفان دست به تفنگ نمي برند و سالانه تعداد زيادي بي گناه قرباني نمي شوند اين بابا از همان بوجه اي كه بوش تعين كرده بود براي اختشاش در ايران استفاده مي كرد وبس بايد ١٠ بار اعدام شود
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:49:32 توسط akbar
این آقای ریگی که ۱۵۰ نفر را شکنجه و اعدام و سر بریده که بر فرض هم که هیچ کدام دانشجو و کاسب و معلم و سرباز وظیفه نبوده اند و همه دست جمعی پاستاران مزدور جمهوری خون بوده اند ، از این ۱۵۰ نفر حدود هفت مامور پلیس زاهدان در درگیری مسلحانه به دست این گروه کشته شدند که خوب تو درگیری آنچنانی حلوا پخش نمیکنند و بقیه ۱۴۳ نفر غیر مسلح بودند و یا به پادگان ها عازم بودند و یا به خانه و کاشانه به دیدار عزیزان و یا هر دلیل روزمره زندگی بدتر از سگی ان منطقه ، طبق نوارهای صوتی و تصویری گروه بالا که در سایت خودشان قرار گرفته بود که یکی از بارز ترین آن نوار ویدئو تاسوکی موجود است و شیعیان از سنی ها جدا میشدند به بدترین روش بربریت سر بریده میشدند ............. فقط لحظه ای تصور کردم که روز جمعه ای داغ در تهران هستم و گروه ریگی زمام را در دست گرفته و دراستادیوم آزادی سرها است که از بدن جدا شود .. تعجب میکنم که هموطنان من از نفرت جمهوری خون به دامن طالبان و القاده افغانستان و پاکستان پناه برده اند . واقعا حیرانم از ملت خودم .
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:33:20 توسط بهمن 57
با درود به خلق قهرمان ايران و آنان كه فريب بازيهاي بين المللي را نخوردند و دنبال جنبش ارتجاعي جندالله نرفتند٠اين پهلوان پنبه هواداران اهل تسنن كه هيچ ربطي به مبارزات خلق بلوچ نداشت و حمايت خود را در مولوي ها و طالبهاي سني مدهب جستجو كرد بعد از دستگيري حتي سعي نكرد نامي خوش از خود باقي بگذارد و تبديل به يك عروسك خيمه شب بازي جديد شد٠ با همكاري امريكا رشد كرد و با خيانت امريكا به رژيم تحويل داده شد٠چه دريغ و صد افسوس كه مردم از حزب الله به جندالله روي مي آورند و هنوز بجاي درك قدرت خود به قدرت الله باورمندند هيهات!! بقول شاملو *و مرگ ايشان..چندان موهن بود و ارزان بود..که تلاش از پی زيستن..به رنجبارتر گونه ئی..ابلهانه می نمود: سفری دشخوار و تلخ..از دهليزهای خم اندر خم و پيچ اندر پيچ..از پي هيچ !!* اينان از مبارزات خلق بينش ديگري داشتند اما خلق ترك و كرد و بلوچ تشنه عدالت اجتماعي و شناخته شدن حقوقشان هستند. برقرار باد جمهوري دموكراتيك خلقهاي ايران٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 07:05:23 توسط اسفراينى
روحت شاد و راهت پر رهرو باد٠همان راهى كه تنها ره رهايى خلق و مملكت در بند دستار بندان اهريمنى است٠اين نظام خون ريز و ضد ايرانى فقط يك زبان ميفهمد و آنهم زبان زور و سلاح است وگرنه با مسالمت نميتوان ايران را از چنگال اين جنايتكاران اسلامى آزاد كرد٠چه خيال خامى در سر دارند اين پاسداران ظلمت و تباهى كه فكر ميكنند با اعدام مالك بزرگ مانع سرنگونى حكومت منحوس خود ميشوند٠اين آب و خاك هزاران كه نه ميليونها عبدالمالك ديگر دارد كه به زودى آخوند جنايتكار و عمله و اكره اش را روانه دوزخ خواهد كرد٠به اميد آن روز زيبا٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:29:01 توسط reza
با درود به ریگی که به مبارزه با با ظلم برخاست.این راهی است که ملت ایران دیر یا زود باید انتخاب کند .من طرفدار خشونت نیستم ولی با این حکومت حرف منطقی زدن بیفایده است.سوال من این استکه که چه کسی به شما اجازه داده بجای خدا تصمیم بگیرید که به مردم میگید مفسد فی الأرض.از روز روشنتر استکه شما و آن خامنهای آدمخوار از همه کثیفتر هسیتید
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:28:36 توسط سخنگو
ايكاش عبدالملك ريگي آرزوي دستگيري خودش را بر دل اينها ميگذاشت٠مگر آنچه اتفاق افتاده براي او قابل پيش بيني نبود٠تنها از شكنجه و دارو درفش نظام مقدس رها ميشد٠براي دشمنان واقعي نطام بعد از دستگيري زندگي كردني در كار نيست٠همان بهتر كه خودشان با زندگي وداع كنند٠روان همه مبارزان با باغ وحش اسلامي شاد باد٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:08:08 توسط چـکـش
نام او در دلها برای همیشه زنده خواهد بود، روحشان شاد و یادشان گرامی باد. برادران ریگی برای آزادی مردم ستمدیده بلوچ زیر چنگال اشغالگران شیعه نهایت تلاش را کردند و در این راه شهید شدند. ما شیعه ها کهنه پرست و پارچه پرست هستیم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 05:52:40 توسط حمید - س
ریگی نیز همانند بقیه گروهها و سازمانها و تشکیلات مخالف "محصول" فجایع رژیم غیر انسانی و ضد مردمی جمهوری اسلامیست.از دیدگاه رژیم منفور اسلامی میان ریگی و و دیگر مخالفان فرقی نیست و همه میباید دیر و یا زود به چوبه دار آویزان شوند. از اینرو اگر از خط و شیوههای مبارزه ریگی بگذریم، اعدام او سند دیگریست بر دد منشی رژیم در سرکوب اقلیتهای مذهبی و قومی و جنایتیست که باید آنرا محکوم کرد. اقلیتهای مذهبی و قومی ، خصوصا ملت بلوچ ایران و پاکستان زیر فشارهای قومی،فرهنگی هر دو رژیم ایران و پاکستان از تمامی حقوق انسانی خود بی بهره مانده اند بی دلیل نیست که در چنین مناطق بشدت محروم که مردم آن در شرایط سخت زندگی و نبود آموزش زندگی میکنند اعتراضات شعله ور شده نمیتواند جهت و سوی همگانی پیدا کرده و به راحتی از سوی رژیمها ایران و پاکستان سرکوب میشوند. خواست جنبش مبارزاتی مردم ایران جدا از خواست جنبش ملتهای دیگر نیست بدون احترام و همیاری تمامی ملیتها ساکن ایران به حقوق فرهنگی و ملی و قومی، سرنگونی رژیم فاشیستی و دستیابی به آزادی و دموکراسی بسیار دشوار خواهد بود.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:56:17 توسط nasse az soed
بادرود٠درصورت درستي اين خبر شهادت اين عزيز را به دوستاران او وتمامي ملل ايران مخصوصا مردم بلوچ و تمامي مبارزان راه ازادي ايران تسليت ميگم٠اميدوارم ادب افتادگي و كردار وشهامت اين مرحوم را تمامي مبارزان دنبال كنند٠در پايان ٢جمله از اين شهيد ميگم٠٠يك روز شيرو ازاد زندگي كردن بهتر تا ١٠٠ سال مانند بره و زير يوغ ج م بيشرف بودن است....بهترين كمك به ما(ان شهيد)اين است كه دنبال مواد مخدر نريد٠اين يكي از بزرگترين مبارزه با اخوند است٠شاد و سالم باد تمامي مخالفان حكومت اخوند پاسداري ايران٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:52:40 توسط پويان
درود بر او كه نامش لرزه بر پيكر پاسداران جهل وجنايت واخوندهاي فاسد وخون اشام افكند٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:32:25 توسط amir ali
جمهوری اسلامی عبدالمالك ريگی را در روز شهادت ندا اعدام كرد تا سالروز شهادت ندا را كمرنگ تر كند
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 04:18:14 توسط ايرانى اواره دور از وطن
اعدام ريكى و امثال ريكى جز اقليتى بسيار ناجيز كسى راخوشحال نمى كند كما اينكه ريكى خود از قربانيان و ثمره و دست اورد نظام ج.ا است.حاكميتى كه در سه دهه حيات خود هزاران ايرانى بيكناه فقط به جرم ازاديخواهى ودكرانديشى جه در زندانهاى و جه دركوجه وخيابان و حتى در خارج از مرزهاى ايران نابود كرده است.بياد بياوريم در همان بلوجستان در همين يك سال كذشته وبلاك نويس بى كناه ميرنهاد را فقط به جرم وبلاك نويسى به جوخه مرك فرستاد.ايا اين اعدامها كره اى از مشكلات اين رزيم را حل خواهد نمود مشكل بزرك ج.ا نه با ريكى است بلكه با هفتاد ميليون ايرانيست كه براى بركنارى ان بدنبال راه جاره اند.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 03:03:47 توسط xxx
درود بشير پاكي كه خوردي و بدرود اي دلاور كه اگر هر ايراني مثل تو ستم را برخود بر نميتافت و برعليه ظلم دلاورانه قد علم ميكرد ايران ما بهشت آزادي بود و ريشه هيچ ستمگري در اين سرزمين پا نميگرفت. تواز تبار شجاعان بودي كه ايستاده مردن را برگزيدي نامت بلند آوازه و راهت پررهروباد.
فیلم : سالگرد جانباختن ندا - ترانه ای برای ندا از کریس دی برگ
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 14:22:01 توسط اسفراينى
مصيبتى كه ما ايرانيان به آن دچاريم ساده دلى و ضعف حافظه تاريخى(بعضا خود خواسته!!!) ميباشد٠هر كس كه شعارها و حرفهاى مورد پسند ما عليه دشمنمان داد فورا يار غار ما شده و به دستبوسى! و پا بوسش ميرويم! ميرحسين و كروبى هم از همين ضعف ما استفاده كردند و سرنگونى ج٠ا را چند سالى به تاخير انداختند٠هادى غفارى جنايتكار٠صانعى قاتل و ديگر جنايتكاران دستگاه خون و جنايت خمينى دجال به يكباره تبديل به رهبران جنبش سبز اللهى عليه ديكتاتورى آسيدعلى شدند!!! سارا جان!! اين پيرمرد(كريس دى برگ) خيلى بيشتر از من و شما از اوضاع ايران اطلاع داشته و دارد٠٠٠پاينده ايران آباد و آگاه و رها از چنگال آخوند جنايتكار٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 13:51:39 توسط سمکو
من هرگز به هیچ أوروپایی أعتماد ندارم، انها فقط دنبال مصلحت خودشان هستند. پول کجا باشد آنها هم تشریف داردند، ولی خب حالا که به أین ترانه یادی أز شهید بزرگ ما ندا ی عزیز میکنند، باز هم جای شکرش باقیه
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 13:43:08 توسط Neda
دیروز / فروغ رازی را می دانست ..........."تنها صداست که می ماند" و اما امروز / ما رازی را می دانیم ................."تنها نداست که می ماند "........
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 13:01:57 توسط cyrus
کریس دیبرگ همان خواننده انگلیسی نا اگاهی است که به جمهوری اسلامی سفر کرد و چه تعریف ها که از جامعه ازاد! و پیشرفته! ای که فاشیستی ترین رژیم همه دنیا برای ایرانیان در بند و زیر خطر فقر ساخته نکرد! حال این اقا از ندا و ازادی میخواند! البته منظور این خواننده از مبارزه برای ازادی در ایران همان جنبش سبزالهی ها می باشد که هیچ فرقی با رژیم اسلامی و ملا علی و پاسدار انتری نژاد ندارند. این خواننده اگرواقعا از عملکرد گذشته خود پشیمان است باید ضمن انتقاد از خود کل رژیم جمهوری اسلامی را محکوم کند وبخاطر ندا و برای ازادی مردم ایران خواهان سرنگونی کل رژیم شود.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:18:27 توسط سعید از اهواز
گل گفتی سارا جان . من نمیدونم چرا بعضی از هموطنان پافشاری می کنند که وقایع زیبا را هم منفی و مشکوک جلوه دهند. من دست تمامی ایرانیها و غیر ایرانی که حرف مردم ایران را میزنند می بوسم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:11:45 توسط ساراd
چند سال پیش ایشان از اوضاع ایران اطلاعی نداشت چون نه ایرانی است ونه در ایران زندگی میکرده مهم این است که در حال حاضر با جنبش مردم ایران همدردی میکند.این دلیل نمیشود که نان به نرخ روز خور باشد.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:19:40 توسط ناظر
کریس دی برگ با صدای گرم خود و این ترانه زیبا به یاد ندا، به حمایت جهانی از جنبش اخیر مردم ایران یاری رسانیده است. مهم این است. و به همین خاطر بایستی از او سپاس گزاری کرد.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:34:58 توسط اسفراينى
ضمن گراميداشت ياد ندا آقا سلطان٠اين جناب كريس دى برگ از آن نان به نرخ روز خورهاى حرفه اى است٠چند سال پيش بود كه به ام القراى آخوندها سفر كرد و قرار بود با گروه پاپ وزارت ارشاد( آريان ) كنسرت مشترك برگذار كند٠در مصاحبه مطبوعاتى اش در تهران(كه دلال هنرى ارشاد رجب پور هم حضور داشت) ميگفت ايران امروز كشورى آزاد است و او از اين همه آزادى و طراوت و شادى!!! جوانان در ايران متعجب است!!!!!!و حالا٠٠٠٠٠٠
احمدی نژاد : ما دنبال نجات جهان اسلام نيستيم بلكه به دنبال نجات نوع بشريم / امروز كسي برتر است كه دروغگوتر است
ایلنا: احمدينژاد با اشاره به اهميت نشر و توليد علم گفت: نشر و توليد علم دو بال حركت فرهنگي است.
به گزارش خبرنگار ايلنا، احمدينژاد در اولين اجلاس ناشران جهان اسلام با اشاره به اهميت توليد انديشه گفت: نشر انديشه به اندازه توليد آن اهميت دارد و اگر يك انديشهاي توليد شود و در اختيار ديگران قرار نگيرد، مانند آن است كه انگار توليد نشده است و از بعضي جهات نشر انديشه مهمتر از توليد آن است.
رئيسجمهور با طرح اين پرسش كه بايد بدانيم چه موضوعي را ميخواهيم توليد كنيم، گفت: پاسخ به اين پرسش اين است كه بدانيم موضوع اصلي همه آفرينش انسان است و اگر انسان را از آفرينش حذف كنيم ديگر مطلبي باقي نميماند. در موضوع انسان دو عنوان خود انسان و مديريت بر جامعه انساني مهمترين نكات است.
احمدينژاد با اشاره به لزوم توجه به جوامع بشري گفت: بزرگترين خدمت به جامعه بشري معرفي انسان به انسان است زيرا شناخت راه و خدا تبعه شناخت انسان است و همه پيامبران نيز همين مطلب را فرياد ميزدند كه انسان مرتبه و لياقت خود را پيدا كند.
وي با نام بردن از اهداف مكاتب مادي گفت: امروز همه موجوديت انسان خلاصه شده است در ارضاي تمايلات مادي و اين امر بدتر از قتل جسمي و كشاندن انسان است زيرا كشتن حقيقت انسان يعني كشتار متوالي و قتل نسل در نسل است. امروز در جهان مادي مسابقه لذتجويي ماده وجود دارد و كسي برتر است كه ثروتمندتر، پولدارتر است و معيار سنجش كرامت انسان، نوع ساختمان، اتومبيل و ميزان مصرف است.
وي ادامه داد: كار به جايي رسيده است كه خود انسان ابزار تبليغ كالا شده و امروز كسي برتر است كه دروغگوتر است و اين اتفاق بالاترين ظلمي است كه مشاهده شده است.
وي گفت : دعواي اصلي ما بر سر مديريت ناعادلانه در جهان است و اگر هزار سال بگذرد ما مديريت ناعادلانه در جهان را نميپذيريم. امروز نقطه تمركز شيطان در منحرف كردن ذهن و دل انسان از حقيقت انسان است. شيطان هم امروز به دنبال مديريت جهان است و امروز شيطان كاخ سفيد را تصرف ميكند و جهان را به انحطاط ميكشاند. امروز دعوا بر سر اسلام و غيراسلام نيست و اگر كسي بگويد با اسلام ضد است. اين دشمن مسيح و ارتباط انسان با آسمان است.
احمدينژاد با اشاره به لزوم مديريت جهان گفت: ما دنبال نجات جهان اسلام نيستيم بلكه به دنبال نجات نوع بشريم زيرا معتقديم كه پيامبر اسلام دين خود را براي همه انسانها آورده است و پيامبر همه انسانهاست امروز به لطف خدا و مجاهدت مجاهدان دوران امپراطوري مادي ضد بشر رو به پايان است و فلسفه وجودي خود را از دست داده است.
احمدينژاد با اشاره به نقش انديشمندان گفت: بايد امروز از موضع انفعال خارج شويم و اولين گام نيز نقد نگاه غرب و معرفي نگاه خود است و در اين ميان چه كسي غير از انديشمندان حرفي براي گفتن دارد. امروز كفگير ليبراليسم به ته ديگ خورده است و نوبت ما و همه موحدان است تا انديشههاي پاك پيامبران را القاء كنيم.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:39:42 توسط آزاده
آقای فریبرز عرق سگی که هیج حتی آدم اگر کلا" وارد بشکه آن بشود هم نمی تواند اراجیف این مردک را به فهمد. متاسفم که چنین رئیس تنبانی داریم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:10:43 توسط فرياد
"امروز كسي برتر است كه دروغگوتر است" اين نمونه اي از جملات گهر بار مقام نا محترم رياست جمهوري غير اسلامي ايران است كه پس از پنجسال تلاش مضاعف براي يكپارچگي مردم از نظر فقر و تنگدستي و پر كردن كيسه هاي خائنين و كاسه ليسان بالاخره دليل گفتن دروغهاي بي مانندش را افشا نمود تا جهانيان بدانند چرا ايشان خودشان را در سطح مديريت جهاني ميدانند !
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:30:26 توسط baba karl
اي فرزند شيطان ´´اي فرزند تاريكيها´´اي فرزند مصباح" پادشاه دروغگويان´´دور شو´´دور شو´´دور شو٠٠٠٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 07:36:28 توسط م.ث .ت
سلام راستش را به خواهید این گفتها مرا یادصحنه ای در جوانی انداخت که عده ای به دنبال دزدی میدویدند و فریاد می زدند ای دزد ای دزد و خود دزد هم فریاد میزد ای دزد ای دزد
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:42:05 توسط فریبرز
من به عنتری نژاد درود می فرستم چون اگر یک بطر عرق سگی ناب هم بزنم نمی توانم این همه مزخرفات و اراجیف را یکجا سر هم کنم!!!!
به گزارش خبرنگار ايلنا، احمدينژاد در اولين اجلاس ناشران جهان اسلام با اشاره به اهميت توليد انديشه گفت: نشر انديشه به اندازه توليد آن اهميت دارد و اگر يك انديشهاي توليد شود و در اختيار ديگران قرار نگيرد، مانند آن است كه انگار توليد نشده است و از بعضي جهات نشر انديشه مهمتر از توليد آن است.
رئيسجمهور با طرح اين پرسش كه بايد بدانيم چه موضوعي را ميخواهيم توليد كنيم، گفت: پاسخ به اين پرسش اين است كه بدانيم موضوع اصلي همه آفرينش انسان است و اگر انسان را از آفرينش حذف كنيم ديگر مطلبي باقي نميماند. در موضوع انسان دو عنوان خود انسان و مديريت بر جامعه انساني مهمترين نكات است.
احمدينژاد با اشاره به لزوم توجه به جوامع بشري گفت: بزرگترين خدمت به جامعه بشري معرفي انسان به انسان است زيرا شناخت راه و خدا تبعه شناخت انسان است و همه پيامبران نيز همين مطلب را فرياد ميزدند كه انسان مرتبه و لياقت خود را پيدا كند.
وي با نام بردن از اهداف مكاتب مادي گفت: امروز همه موجوديت انسان خلاصه شده است در ارضاي تمايلات مادي و اين امر بدتر از قتل جسمي و كشاندن انسان است زيرا كشتن حقيقت انسان يعني كشتار متوالي و قتل نسل در نسل است. امروز در جهان مادي مسابقه لذتجويي ماده وجود دارد و كسي برتر است كه ثروتمندتر، پولدارتر است و معيار سنجش كرامت انسان، نوع ساختمان، اتومبيل و ميزان مصرف است.
وي ادامه داد: كار به جايي رسيده است كه خود انسان ابزار تبليغ كالا شده و امروز كسي برتر است كه دروغگوتر است و اين اتفاق بالاترين ظلمي است كه مشاهده شده است.
وي گفت : دعواي اصلي ما بر سر مديريت ناعادلانه در جهان است و اگر هزار سال بگذرد ما مديريت ناعادلانه در جهان را نميپذيريم. امروز نقطه تمركز شيطان در منحرف كردن ذهن و دل انسان از حقيقت انسان است. شيطان هم امروز به دنبال مديريت جهان است و امروز شيطان كاخ سفيد را تصرف ميكند و جهان را به انحطاط ميكشاند. امروز دعوا بر سر اسلام و غيراسلام نيست و اگر كسي بگويد با اسلام ضد است. اين دشمن مسيح و ارتباط انسان با آسمان است.
احمدينژاد با اشاره به لزوم مديريت جهان گفت: ما دنبال نجات جهان اسلام نيستيم بلكه به دنبال نجات نوع بشريم زيرا معتقديم كه پيامبر اسلام دين خود را براي همه انسانها آورده است و پيامبر همه انسانهاست امروز به لطف خدا و مجاهدت مجاهدان دوران امپراطوري مادي ضد بشر رو به پايان است و فلسفه وجودي خود را از دست داده است.
احمدينژاد با اشاره به نقش انديشمندان گفت: بايد امروز از موضع انفعال خارج شويم و اولين گام نيز نقد نگاه غرب و معرفي نگاه خود است و در اين ميان چه كسي غير از انديشمندان حرفي براي گفتن دارد. امروز كفگير ليبراليسم به ته ديگ خورده است و نوبت ما و همه موحدان است تا انديشههاي پاك پيامبران را القاء كنيم.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:39:42 توسط آزاده
آقای فریبرز عرق سگی که هیج حتی آدم اگر کلا" وارد بشکه آن بشود هم نمی تواند اراجیف این مردک را به فهمد. متاسفم که چنین رئیس تنبانی داریم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:10:43 توسط فرياد
"امروز كسي برتر است كه دروغگوتر است" اين نمونه اي از جملات گهر بار مقام نا محترم رياست جمهوري غير اسلامي ايران است كه پس از پنجسال تلاش مضاعف براي يكپارچگي مردم از نظر فقر و تنگدستي و پر كردن كيسه هاي خائنين و كاسه ليسان بالاخره دليل گفتن دروغهاي بي مانندش را افشا نمود تا جهانيان بدانند چرا ايشان خودشان را در سطح مديريت جهاني ميدانند !
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:30:26 توسط baba karl
اي فرزند شيطان ´´اي فرزند تاريكيها´´اي فرزند مصباح" پادشاه دروغگويان´´دور شو´´دور شو´´دور شو٠٠٠٠
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 07:36:28 توسط م.ث .ت
سلام راستش را به خواهید این گفتها مرا یادصحنه ای در جوانی انداخت که عده ای به دنبال دزدی میدویدند و فریاد می زدند ای دزد ای دزد و خود دزد هم فریاد میزد ای دزد ای دزد
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 06:42:05 توسط فریبرز
من به عنتری نژاد درود می فرستم چون اگر یک بطر عرق سگی ناب هم بزنم نمی توانم این همه مزخرفات و اراجیف را یکجا سر هم کنم!!!!
یورش مامورین حراست به منزل مادر فعال سندیکای زندانی سعید ترابیان
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران"یورش مامورین وزارت اطلاعات تحت عنوان حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به منزل مادر سعید ترابیان و اذیت وآزار و توهین او، باعث اعتراض همسایه ها و فرار مامورین گردید
روز شنبه 29 خرداد ماه حوالی ساعت 16:00 مامورین وزارت اطلاعات تحت عنوان حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به منزل مادر سعید ترابیان مسئول روابط عمومی شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه یورش بردند و این مادر سالخورده و بیمار را مورد اذیت و آزار و توهین قرار دادند.
این مسئله باعث شد که همسایه های این مادر نسبت به رفتارها و اعمال مامورین وزارت اطلاعات که تحت عنوان حراست شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه عمل می کنند اعتراض کنند. اعتراضات همسایه ها به حدی شدید بود که مامورین حراست وحشت زده منزل را ترک و فرار کردند.
مادر آقای سعید ترابیان مسئول روابط عمومی سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران حدودا 60 سال سن دارد و از نارحتی قلبی رنج می برد و تنها زندگی می کند. این مادر همچنین از بی خبری از وضعت فرزندش در نگرانی فزآینده ای بسر می برد.
روز گذشته همسر آقای رضا شهابی مسئول مالی سندیکا شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به دلیل ربوده شدن همسرش توسط حراست این شرکت علیه آنها شکایت کرد.فردی که در دستگیری فعال سندیکایی رضا شهابی نقش داشت مرشدلو نام دارد او از مامورین وزات اطلاعات است که تحت نام حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه فعالیت می کند.
علیرغم مراجعات مکرر خانواده های شهابی و ترابیان به ارگانهای مختلف برای پیگیری وضعیت عزیزانش تا به حال هیچ جواب مشخصی به آنها داده نشده است. گفته می شود که پرونده این دو فعال سندیکایی به شعبه 2 بازپرسی دادگاه انقلاب مستقر در زندان اوین ارجاع داده شده است.
لازم به یادآوری است که علاوه بر سعید ترابیان و رضا شهابی دو تن از رهبران سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه آقایان منصور اسالو و ابراهیم مددی تنها به دلیل حق داشتن سندیکای کارگری چند سال است که در شرایط طاقت فرسایی در زندانهای اوین و گوهردشت زندانی هستند.
روز شنبه 29 خرداد ماه حوالی ساعت 16:00 مامورین وزارت اطلاعات تحت عنوان حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به منزل مادر سعید ترابیان مسئول روابط عمومی شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه یورش بردند و این مادر سالخورده و بیمار را مورد اذیت و آزار و توهین قرار دادند.
این مسئله باعث شد که همسایه های این مادر نسبت به رفتارها و اعمال مامورین وزارت اطلاعات که تحت عنوان حراست شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه عمل می کنند اعتراض کنند. اعتراضات همسایه ها به حدی شدید بود که مامورین حراست وحشت زده منزل را ترک و فرار کردند.
مادر آقای سعید ترابیان مسئول روابط عمومی سندیکای شرکت اتوبوس رانی تهران حدودا 60 سال سن دارد و از نارحتی قلبی رنج می برد و تنها زندگی می کند. این مادر همچنین از بی خبری از وضعت فرزندش در نگرانی فزآینده ای بسر می برد.
روز گذشته همسر آقای رضا شهابی مسئول مالی سندیکا شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه به دلیل ربوده شدن همسرش توسط حراست این شرکت علیه آنها شکایت کرد.فردی که در دستگیری فعال سندیکایی رضا شهابی نقش داشت مرشدلو نام دارد او از مامورین وزات اطلاعات است که تحت نام حراست شرکت اتوبوس رانی تهران و حومه فعالیت می کند.
علیرغم مراجعات مکرر خانواده های شهابی و ترابیان به ارگانهای مختلف برای پیگیری وضعیت عزیزانش تا به حال هیچ جواب مشخصی به آنها داده نشده است. گفته می شود که پرونده این دو فعال سندیکایی به شعبه 2 بازپرسی دادگاه انقلاب مستقر در زندان اوین ارجاع داده شده است.
لازم به یادآوری است که علاوه بر سعید ترابیان و رضا شهابی دو تن از رهبران سندیکای اتوبوس رانی تهران و حومه آقایان منصور اسالو و ابراهیم مددی تنها به دلیل حق داشتن سندیکای کارگری چند سال است که در شرایط طاقت فرسایی در زندانهای اوین و گوهردشت زندانی هستند.
نامه سروش به خامنه ای : بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟
عبدالکریم سروش، روشنفکر دینی و فعال سیاسی که در خارج از ایران به سر میبرد، در نامهای بهخامنهای خطاب به او نوشت که «جامه ریاست و ولایت را بر اندام شما نیک نبریدهاند» و بنابراین خود ردای ناباندام ریاست را از تن بیرون کن و چون آدم ابوالبشر کلمات توبه را بر زبان آر.
بخشهایی از نامه وی :
نطق چهاردهم خرداد هزار و سیصدو هشتاد و نه شما را همه شنیدیم. خطابهای پر خطا بود. لغزشهای ذهنی و زبانی در آن موج میزد. نشان از فتور در قوه ناطقه داشت. خطیب زبر دست ما که در دوران سیساله پس از انقلاب به چالاکی از همه سخنوران پیشی گرفته بود، آن روز، سخت آشفته و ناتوان مینمود. در سخناش نه سحر بلاغت بود نه شهد عبارت، نه کمال معنا نه جمال صورت. صفرای غضب، پروای ادب را از او ستانده بود. چندان که ذهن آشفته بر زبان خفتهاش شلاق میزد مرکب سخن رام نمیشد. کلمات سرکش و بیوقار از قفس مغز بیرون میجستند و بر شاخ زبان مینشستند.....
و اینک ای «رهبر معظم» ! من به شما میگویم که فرمان هبوط صادر شده و از آسمان به زمین رسیده است. بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟
خوشتر آن است که مقام رهبری خود لبیک گویان ردای ناباندام ریاست را از تن بیرون کند و چون آدم ابوالبشر کلمات توبه را بر زبان آرد و از بهشت آسمانی ولایت آرام بر زمین رعیت بنشیند و با حوای خود آسوده زندگی کند و برادرکشی هابیل و قابیل را ببیند و رازدان تاریخ شود. بدین سان، دست کم، خطیبی باقی میماند تا فارغ از سودای ریاست به ارشاد و موعظت بپردازد و به عهد امانت وفا کند، مگر دیگر بار با کرامت و رخصت مردم در «مسجد کرامت» تردد کند و به شکرانه سلامت «درویشان بینوا را تفقّد کند».
یا خفتگان مجلس خبرگان سر از خواب غفلت برآورند و بند اسارت بشکنند و روزگار ولایت جایره را به سر آورند. ولی آیا امید بستن به سرد مزاجان گرمخانه خبرگان، که مشاطگان قدرتاند و رطبخوردگان ولایت، آب به غربال پیمودن و گره بر باد زدن نیست؟
اما آن جریده دریده نگونبخت که گوشبهفرمان بیت رهبری است وقتی جعل خبر کرد و مرا «مرتد» شمرد، دانستم که پا را از گلیم غصبی خویش درازتر کرده است. منتظر نشستم تا از بیت ولایت اشارتی رود و فرمان «استرداد ارتداد» صادر شود. چون میدانستم که رهبری حکم تکفیر و ارتداد را از شؤون ولایت میداند و بولفضولی دیگران را در این امر ولایی حتا اگر فقیهان و مراجع باشند، نه به خاطر عدالت بل به خاطر ولایت، تحمل نمیکند.
چنین شد و آن نگون بختان وادار به تکذیب شدند و کذب بر کذب انباشتند و پلیدی نخستین را به پلیدی دیگر شستند و بر آن اسکناس هفتصد تومانی که با تقلبی ابلهانه جعل کرده بودند مهر باطله زدند.
«ولی امر مسلمین» باید پریشان شود و گریبان چاک کند که بزهای لنگ، پیشاپیش گله میروند و برتر از سلطان، فرس میرانند و خادماند و مخدومی میکنند. و بداند که دیری نخواهد گذشت که شاخ گستاخ این دشمنان خانگی جامه و عمامه ولایت را هم بدرد و تاج سلطنت را بشکند و روزگار امارت را تباه کند. هلا تا کار را از دستش بیرون نیاوردهاند گریبان خود را از دستشان بیرون آورد و ایرانی را از هلاکت و سلطانی را ازسوء سیاست برهاند. «صبا گر چاره داری وقت وقت است».
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:46:58 توسط ببینمت بهت میگم
جزو ولزکردنت منوکشته بدبخت عقده ای توکه آرزوهات رو به گورمیبری وکسانی که امروزبه خاطراراجیفت برات سوت وکف می زنن فرداسرگورت یه تف!!!! هم نمی ندازن حداقل خیلی به خودت فشارنیارو لفظ نیا.ساده بنویس بذار وباسیلت نزنه بیرون جیگگگگگگگر
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:07:20 توسط سبز سرخ
نامه سروش به خامنه ای : بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. گويا تا به حال بهشت ولايت جاي خميني و خامنه اي بوده و از حالا با بيانيه اين آقا ديگر نيست. فريبكاري بس است. زنده باد آزادي.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:57:19 توسط خسرو
و جالبتر و قابل توجه تر اينكه امثال اين چرند نويس خائن كه دانشگاها رو به اسم انقلاب فرهنگى به تعطيلى كشوند و نسخه نويس هرج و مرج ۵٧ بود براى اون دجال بى پدر و مادر متنفر از ايران بيسواد خمينى , سر از كشور شيطان بزرگ و امپرياليست جهانخوار در مياورند و هر از چند گاهى شر و ورى مينويسند بسان مرده اى كه تا وقت دفن گاهن بادى ازش خارج ميشه! بيشرف خائن بورسيه گرفته دوران به قول امثال تو عوضى طاغوت چرا به جاى مريلند امريكا نرفتى موگاديشوى سومالى از اونجا... ز ول بدى آشغال؟ چرا همه شما كلاشهاى عوام فريب تو امريكا و كانادا و انگلستان به چرا مشغوليد؟ علفهاى كشورهاى توليد كنندتون شيرينتره نه؟ كور خوندى اگر فكر كردى با اين مزخرفات صد من يه غازت به وقت انتقام قسر در ميرى! خيانت امثال تو اون جانی يزدى تا دنيا دنياست فراموش نميشه تاوانش رو هم پس ميديد, حتم بدون ! حالا زاهد و مردم دوست شده اين ...سياسى!
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:13:08 توسط كارگر.محارب
روشنفكر؟!دينى؟؟مگرديندار.آنهم ازنوع اسلامى اجازه داشتن انديشه آزاد دارد؟پس آيه هركس غير اسلام دينى بگزيند ازاوپذيرفته نيست و او در آخرت زيانكار است.يا دين نزد الله فقط اسلام است.يا از غير مسلمين دوست نگيريد يا امثال آن.چيست؟استعاره رذيلانه و كلمه بازى بيشرمانه همين.روشنفكردينى.يا روشنفكراسلامى.است.حالا جاى خوشبختيست.مصاحبه.مناظره و رجاله بازى اين ضدايرانى.حاج عبدالكريم سروش.كه مربوط به دستگيرى.شكنجه و كشتن دانشگاهيان و تخريب و بستن دانشگاهها توسط بسيجيان به سردستگى همين حاج سروش جعل الله كراماته.باعنوان دروغين انقلاب فرهنگى كه تئوريسينش نيز همين جانى بود و به خمينى خبيث توصيه كرد.درهمين پيك ايران پخش گرديد.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:02:00 توسط حسنقلي
دوست عزيز، منظور ايشان تمرين آيين نگارش و سجعنويسي است (آن هم در سطح بسيار متوسط، همسطح با ملغمهاي که ايشان از فلسفه در ذهن خود دارند). چون اگر اين نوشته را به فارسي معمولي ترجمه کنيم چيزي ميشود در حد همين کامنتهايي که صدها از آن را ما بدون هيچ ادعايي توي همين ستونها مينويسيم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 07:46:37 توسط اسفراينى
ضمن لعنت چند هزار باره بر تماميت رژيم ولايى آخوندى حاكم بر وطن٠منظور جناب عبدالكريم سروش از نگارش اين سطور چيست؟ دلخورى و آزردگى خاطر از نسبت ارتداد كيهان شريعتمدارى(آن جريده دريده نگون بخت!) به ايشان و عدم استرداد ارتداد از سوى بيت ولايت؟؟؟ يا اذعان به باطل بودن نظامى كه در زمان حيات امام دجالان خود ايشان از تئوريسينهاى به نام آن بودند؟؟؟ از راهنمايى و توضيح دوستان پيشاپيش قدردانى ميكنم٠
بخشهایی از نامه وی :
نطق چهاردهم خرداد هزار و سیصدو هشتاد و نه شما را همه شنیدیم. خطابهای پر خطا بود. لغزشهای ذهنی و زبانی در آن موج میزد. نشان از فتور در قوه ناطقه داشت. خطیب زبر دست ما که در دوران سیساله پس از انقلاب به چالاکی از همه سخنوران پیشی گرفته بود، آن روز، سخت آشفته و ناتوان مینمود. در سخناش نه سحر بلاغت بود نه شهد عبارت، نه کمال معنا نه جمال صورت. صفرای غضب، پروای ادب را از او ستانده بود. چندان که ذهن آشفته بر زبان خفتهاش شلاق میزد مرکب سخن رام نمیشد. کلمات سرکش و بیوقار از قفس مغز بیرون میجستند و بر شاخ زبان مینشستند.....
و اینک ای «رهبر معظم» ! من به شما میگویم که فرمان هبوط صادر شده و از آسمان به زمین رسیده است. بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. صدای آدمیان صدای خداست. آیا صدای خدا را نمیشنوید؟
خوشتر آن است که مقام رهبری خود لبیک گویان ردای ناباندام ریاست را از تن بیرون کند و چون آدم ابوالبشر کلمات توبه را بر زبان آرد و از بهشت آسمانی ولایت آرام بر زمین رعیت بنشیند و با حوای خود آسوده زندگی کند و برادرکشی هابیل و قابیل را ببیند و رازدان تاریخ شود. بدین سان، دست کم، خطیبی باقی میماند تا فارغ از سودای ریاست به ارشاد و موعظت بپردازد و به عهد امانت وفا کند، مگر دیگر بار با کرامت و رخصت مردم در «مسجد کرامت» تردد کند و به شکرانه سلامت «درویشان بینوا را تفقّد کند».
یا خفتگان مجلس خبرگان سر از خواب غفلت برآورند و بند اسارت بشکنند و روزگار ولایت جایره را به سر آورند. ولی آیا امید بستن به سرد مزاجان گرمخانه خبرگان، که مشاطگان قدرتاند و رطبخوردگان ولایت، آب به غربال پیمودن و گره بر باد زدن نیست؟
اما آن جریده دریده نگونبخت که گوشبهفرمان بیت رهبری است وقتی جعل خبر کرد و مرا «مرتد» شمرد، دانستم که پا را از گلیم غصبی خویش درازتر کرده است. منتظر نشستم تا از بیت ولایت اشارتی رود و فرمان «استرداد ارتداد» صادر شود. چون میدانستم که رهبری حکم تکفیر و ارتداد را از شؤون ولایت میداند و بولفضولی دیگران را در این امر ولایی حتا اگر فقیهان و مراجع باشند، نه به خاطر عدالت بل به خاطر ولایت، تحمل نمیکند.
چنین شد و آن نگون بختان وادار به تکذیب شدند و کذب بر کذب انباشتند و پلیدی نخستین را به پلیدی دیگر شستند و بر آن اسکناس هفتصد تومانی که با تقلبی ابلهانه جعل کرده بودند مهر باطله زدند.
«ولی امر مسلمین» باید پریشان شود و گریبان چاک کند که بزهای لنگ، پیشاپیش گله میروند و برتر از سلطان، فرس میرانند و خادماند و مخدومی میکنند. و بداند که دیری نخواهد گذشت که شاخ گستاخ این دشمنان خانگی جامه و عمامه ولایت را هم بدرد و تاج سلطنت را بشکند و روزگار امارت را تباه کند. هلا تا کار را از دستش بیرون نیاوردهاند گریبان خود را از دستشان بیرون آورد و ایرانی را از هلاکت و سلطانی را ازسوء سیاست برهاند. «صبا گر چاره داری وقت وقت است».
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:46:58 توسط ببینمت بهت میگم
جزو ولزکردنت منوکشته بدبخت عقده ای توکه آرزوهات رو به گورمیبری وکسانی که امروزبه خاطراراجیفت برات سوت وکف می زنن فرداسرگورت یه تف!!!! هم نمی ندازن حداقل خیلی به خودت فشارنیارو لفظ نیا.ساده بنویس بذار وباسیلت نزنه بیرون جیگگگگگگگر
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:07:20 توسط سبز سرخ
نامه سروش به خامنه ای : بهشت ولایت دیگر جای شما نیست. گويا تا به حال بهشت ولايت جاي خميني و خامنه اي بوده و از حالا با بيانيه اين آقا ديگر نيست. فريبكاري بس است. زنده باد آزادي.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:57:19 توسط خسرو
و جالبتر و قابل توجه تر اينكه امثال اين چرند نويس خائن كه دانشگاها رو به اسم انقلاب فرهنگى به تعطيلى كشوند و نسخه نويس هرج و مرج ۵٧ بود براى اون دجال بى پدر و مادر متنفر از ايران بيسواد خمينى , سر از كشور شيطان بزرگ و امپرياليست جهانخوار در مياورند و هر از چند گاهى شر و ورى مينويسند بسان مرده اى كه تا وقت دفن گاهن بادى ازش خارج ميشه! بيشرف خائن بورسيه گرفته دوران به قول امثال تو عوضى طاغوت چرا به جاى مريلند امريكا نرفتى موگاديشوى سومالى از اونجا... ز ول بدى آشغال؟ چرا همه شما كلاشهاى عوام فريب تو امريكا و كانادا و انگلستان به چرا مشغوليد؟ علفهاى كشورهاى توليد كنندتون شيرينتره نه؟ كور خوندى اگر فكر كردى با اين مزخرفات صد من يه غازت به وقت انتقام قسر در ميرى! خيانت امثال تو اون جانی يزدى تا دنيا دنياست فراموش نميشه تاوانش رو هم پس ميديد, حتم بدون ! حالا زاهد و مردم دوست شده اين ...سياسى!
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:13:08 توسط كارگر.محارب
روشنفكر؟!دينى؟؟مگرديندار.آنهم ازنوع اسلامى اجازه داشتن انديشه آزاد دارد؟پس آيه هركس غير اسلام دينى بگزيند ازاوپذيرفته نيست و او در آخرت زيانكار است.يا دين نزد الله فقط اسلام است.يا از غير مسلمين دوست نگيريد يا امثال آن.چيست؟استعاره رذيلانه و كلمه بازى بيشرمانه همين.روشنفكردينى.يا روشنفكراسلامى.است.حالا جاى خوشبختيست.مصاحبه.مناظره و رجاله بازى اين ضدايرانى.حاج عبدالكريم سروش.كه مربوط به دستگيرى.شكنجه و كشتن دانشگاهيان و تخريب و بستن دانشگاهها توسط بسيجيان به سردستگى همين حاج سروش جعل الله كراماته.باعنوان دروغين انقلاب فرهنگى كه تئوريسينش نيز همين جانى بود و به خمينى خبيث توصيه كرد.درهمين پيك ايران پخش گرديد.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:02:00 توسط حسنقلي
دوست عزيز، منظور ايشان تمرين آيين نگارش و سجعنويسي است (آن هم در سطح بسيار متوسط، همسطح با ملغمهاي که ايشان از فلسفه در ذهن خود دارند). چون اگر اين نوشته را به فارسي معمولي ترجمه کنيم چيزي ميشود در حد همين کامنتهايي که صدها از آن را ما بدون هيچ ادعايي توي همين ستونها مينويسيم.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 07:46:37 توسط اسفراينى
ضمن لعنت چند هزار باره بر تماميت رژيم ولايى آخوندى حاكم بر وطن٠منظور جناب عبدالكريم سروش از نگارش اين سطور چيست؟ دلخورى و آزردگى خاطر از نسبت ارتداد كيهان شريعتمدارى(آن جريده دريده نگون بخت!) به ايشان و عدم استرداد ارتداد از سوى بيت ولايت؟؟؟ يا اذعان به باطل بودن نظامى كه در زمان حيات امام دجالان خود ايشان از تئوريسينهاى به نام آن بودند؟؟؟ از راهنمايى و توضيح دوستان پيشاپيش قدردانى ميكنم٠
سردار نقدي : آمريكا ارزشي ندارد كه من نسبت به تحريم وي واكنش نشان دهم، آمريكا ديگر مرد و تمام شد
ایلنا: رئيس سازمان بسيج مستضعفين گفت: چرا اجازه ميدهيم كالاي كشورهايي كه عليه ما راي دادند وارد شود.
به گزارش خبرنگار ايلنا ، سردار محمدرضا نقدي پيش از ظهر امروز در نشستي خبري به تشريح برنامههاي تابستاني و غنيسازي اوقات فراغت سازمان بسيج مستضعفين در ايام تابستان پرداخت.
در ادامه اين نشست خبري سوالاتي از سوي خبرنگاران مطرح شد كه رئيس سازمان بسيج مستضعفين به اين سوالات پاسخ داد.
محمدرضا نقدي كه نام وي در ليست تحريمهاي يكجانبه اخير آمريكا قرار دارد در پاسخ به سوال خبرنگار ايلنا مبني بر اينكه چرا نسبت به اين تحريم واكنش نشان نداده است،گفت: آمريكا ارزشي ندارد كه من نسبت به تحريم وي واكنش نشان دهم، آمريكا ديگر مرد و تمام شد؛ آمريكا جسدي در حال احتزار است كه گاها خود را جمع و جور كرده يك تهديدي ميكند و دوباره به زمين ميافتد.
وي اضافه كرد: اصولا يكي از كارهايي را كه ما ميتوانيم از دشمنمان به خاطر آن تشكر كنيم تحريمهايي كه است انجام داده است.
وي افزود: اما مساله اين است كه آنها آنقدر هم در تحريمهاي خود جازم نيستند، چرا كه اگر در تحريمهاي خود جازم بودند ما خودكفاتر بوديم.
وي با بيان اينكه اگر آنها تحريم هايشان را اضافهتر كنند ما خدا را شكر ميكنيم، گفت: تحريمها براي ما بركت بوده و موجب پيشرفت ما شده است.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين گفت: اما ما اعتراض داريم به اينكه چرا به كشورهايي كه اين گونه برعليه ما راي ميدهند و موضع ميگيرند اجازه ميدهيم كالاهايشان تبليغ كنند و كالاهايشان به كشورما وارد شود.
وي با بيان اينكه چرا اجازه ميدهيم بر در و ديوار شهرما كالاهاي اين كشورها تبليغ شود؟ تاكيد كرد: ما بايد آنها را تحريم كنيم ،زيرا آنها با اقتصاد ورشكسته قدرتي ندارند و درمانده هستند؛ آنها از يك سو تحريم ميكنند، اما پشت پرده پيشنهادهاي بسياري براي فروش كالاهايشان به ما ميدهند.
نقدي تحريمهاي غرب را شعاري براي دلگرمي طرفداران خود و تهديد آزاديخواهان بر شمرد و گفت: اين تحريمها كاربردي ندارد ، بلكه متقابلا در كشور ما اشتغالزايي ميكند.
وي خبر داد: سازمان بسيج مسضعفين همچون سال گذشته برنامههاي بصيرتي براي اساتيد و دانشجويان در دستور كار دارد تا سطح بصيرت را در جامعه ارتقا دهد.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين همچنين در پاسخ به سوال ديگري نسبت به تغيير رويكرد بسيج، اظهار داشت: تغيير رويكرد مربوط به تغيير شرايط امروز ميشود و لزوما ناشي از ضعف نيست؛ البته بايد اين تغيير رويكرد در بسيج را زودتر آغاز ميكرديم.
وي افزود: امروز جهان تشنه عرضه تفكر ناب براي حل مسائل و مشكلات خود است كه اين امر نيز نيازمند يك جهاد علمي است، زيرا نميتوان كتابهاي ترجمه شده غربي را مجددا به خود آنها ارائه داد و بايد به دستهايي كه به سوي انقلاب دراز شده فكر نو ارائه كرد.
خبرنگاري ديگري با اشاره به خبر مبني بر حركت هشت ناو آمريكايي و اسرائيلي از كانال سوئز به سمت خليج فارس ، تحليل رئيس سازمان بسيج مستضعفين را در اين زمينه پرسيد كه وي گفت: اين امر موضوع تازهاي نيست هميشه حداقل 100 ناو غربي در منطقه حضور داشته امانتوانستهاند غلطي كنند، ما با يك قايق فايبرگلاس به جنگ ناوهاي آنها رفتهايم و آنها را منهدم كردهايم و بالگردهايشان را نيز مورد هدف قرار داده ايم؛ ناوها امروز آسيبپذيرترين سلاحها در دنيا هستند و ديگر زمان تهديد با ناو گذشته است.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:37:07 توسط آزاده
درکتابی خواندم که رئیس جمهور یکی ازکشورهای بلوک شرق که باهلیکوپتر سیاحت می کرده است جمعیتی راکه درصف ایستاده بودند می بیند وازمعاونش می پرسد که این صف جیست وجواب می شنود که صف گوشت. می گوید ما که گوشت داریم، می گوید ماداریم اماآنهاندارند، یا ملکه آنتوانت در موقع انفلاب کبیر فرانسه می پرسد مردم چرا اعتراض دارند وجواب می شنود که نان برای خوردن ندارند. می گوید خب چه اشکالی دارد کیک بخورند. سخنان ایشان هم ازاین جنس است.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:19:40 توسط Morteza
گفتههای این بسیجی عراقی تبار حکایت آن فردیست که برای پنهان کردن ترسش فریاد وار در تاریکی آواز میخواند مردک به خوبی میداند که در آینده نزدیک حتی در موطن اصلیش عراق هم بختی برای ادامه زیستن ندارد دون کیشو ت بسیجی تصمیم دارد با قایق به جنگ ناو هوا پیما بر برود.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:21:55 توسط بهمن 57
خوشم مياد كه اين سرداران انقدر شجاع و اعتماد بنفس دارند و از گفتن هيچ ياوه اي هراسي ندارند. جنگ پشه با حبشه!! مبارزه قايق فايبر گلس با ناو هواپيما بر!! مردم از خنده ...
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:11:26 توسط اسفراينى
آخه تو معاود عراقى بى٠٠٠ كى هستى كه بخواهى در مورد تحريمها اظهار نظر كنى؟همان شكرخوريها و تهديد به دست و پا بريدن در مورد دانشجويان ايرانى در تيرماه ٧٨ ماهيت كثيف تو مزدور عراقى را براى هميشه در نزد ملت ايران مشخص كرد٠اكثر مردم ايران بدون اين تحريمها هم روزگارشان سياه و غرق مصيبت هستند٠مگر از درآمد نفت و گاز كه توسط اشغالگران ج٠ا ملاخور ميشود چيزى عايدشان ميشود كه از تحريمها متحمل زيان شوند؟
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:14:46 توسط ساراd
تحریمها برای ما برکت بوده و موجب پیشرفت ما شده ... جناب نقدی از نظر شما فقر وفلاکت وفساد وفحشا نابودی صنعت وکشاورزی تعطیلی کارخانه ها وبیکاری و... پیشرفت است.البته شما که سرمایه ملت مظلوم را چپاول میکنید باید هم از نظر طول وعرض جیب پیشرفت کرده باشید.
به گزارش خبرنگار ايلنا ، سردار محمدرضا نقدي پيش از ظهر امروز در نشستي خبري به تشريح برنامههاي تابستاني و غنيسازي اوقات فراغت سازمان بسيج مستضعفين در ايام تابستان پرداخت.
در ادامه اين نشست خبري سوالاتي از سوي خبرنگاران مطرح شد كه رئيس سازمان بسيج مستضعفين به اين سوالات پاسخ داد.
محمدرضا نقدي كه نام وي در ليست تحريمهاي يكجانبه اخير آمريكا قرار دارد در پاسخ به سوال خبرنگار ايلنا مبني بر اينكه چرا نسبت به اين تحريم واكنش نشان نداده است،گفت: آمريكا ارزشي ندارد كه من نسبت به تحريم وي واكنش نشان دهم، آمريكا ديگر مرد و تمام شد؛ آمريكا جسدي در حال احتزار است كه گاها خود را جمع و جور كرده يك تهديدي ميكند و دوباره به زمين ميافتد.
وي اضافه كرد: اصولا يكي از كارهايي را كه ما ميتوانيم از دشمنمان به خاطر آن تشكر كنيم تحريمهايي كه است انجام داده است.
وي افزود: اما مساله اين است كه آنها آنقدر هم در تحريمهاي خود جازم نيستند، چرا كه اگر در تحريمهاي خود جازم بودند ما خودكفاتر بوديم.
وي با بيان اينكه اگر آنها تحريم هايشان را اضافهتر كنند ما خدا را شكر ميكنيم، گفت: تحريمها براي ما بركت بوده و موجب پيشرفت ما شده است.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين گفت: اما ما اعتراض داريم به اينكه چرا به كشورهايي كه اين گونه برعليه ما راي ميدهند و موضع ميگيرند اجازه ميدهيم كالاهايشان تبليغ كنند و كالاهايشان به كشورما وارد شود.
وي با بيان اينكه چرا اجازه ميدهيم بر در و ديوار شهرما كالاهاي اين كشورها تبليغ شود؟ تاكيد كرد: ما بايد آنها را تحريم كنيم ،زيرا آنها با اقتصاد ورشكسته قدرتي ندارند و درمانده هستند؛ آنها از يك سو تحريم ميكنند، اما پشت پرده پيشنهادهاي بسياري براي فروش كالاهايشان به ما ميدهند.
نقدي تحريمهاي غرب را شعاري براي دلگرمي طرفداران خود و تهديد آزاديخواهان بر شمرد و گفت: اين تحريمها كاربردي ندارد ، بلكه متقابلا در كشور ما اشتغالزايي ميكند.
وي خبر داد: سازمان بسيج مسضعفين همچون سال گذشته برنامههاي بصيرتي براي اساتيد و دانشجويان در دستور كار دارد تا سطح بصيرت را در جامعه ارتقا دهد.
رئيس سازمان بسيج مستضعفين همچنين در پاسخ به سوال ديگري نسبت به تغيير رويكرد بسيج، اظهار داشت: تغيير رويكرد مربوط به تغيير شرايط امروز ميشود و لزوما ناشي از ضعف نيست؛ البته بايد اين تغيير رويكرد در بسيج را زودتر آغاز ميكرديم.
وي افزود: امروز جهان تشنه عرضه تفكر ناب براي حل مسائل و مشكلات خود است كه اين امر نيز نيازمند يك جهاد علمي است، زيرا نميتوان كتابهاي ترجمه شده غربي را مجددا به خود آنها ارائه داد و بايد به دستهايي كه به سوي انقلاب دراز شده فكر نو ارائه كرد.
خبرنگاري ديگري با اشاره به خبر مبني بر حركت هشت ناو آمريكايي و اسرائيلي از كانال سوئز به سمت خليج فارس ، تحليل رئيس سازمان بسيج مستضعفين را در اين زمينه پرسيد كه وي گفت: اين امر موضوع تازهاي نيست هميشه حداقل 100 ناو غربي در منطقه حضور داشته امانتوانستهاند غلطي كنند، ما با يك قايق فايبرگلاس به جنگ ناوهاي آنها رفتهايم و آنها را منهدم كردهايم و بالگردهايشان را نيز مورد هدف قرار داده ايم؛ ناوها امروز آسيبپذيرترين سلاحها در دنيا هستند و ديگر زمان تهديد با ناو گذشته است.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:37:07 توسط آزاده
درکتابی خواندم که رئیس جمهور یکی ازکشورهای بلوک شرق که باهلیکوپتر سیاحت می کرده است جمعیتی راکه درصف ایستاده بودند می بیند وازمعاونش می پرسد که این صف جیست وجواب می شنود که صف گوشت. می گوید ما که گوشت داریم، می گوید ماداریم اماآنهاندارند، یا ملکه آنتوانت در موقع انفلاب کبیر فرانسه می پرسد مردم چرا اعتراض دارند وجواب می شنود که نان برای خوردن ندارند. می گوید خب چه اشکالی دارد کیک بخورند. سخنان ایشان هم ازاین جنس است.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 10:19:40 توسط Morteza
گفتههای این بسیجی عراقی تبار حکایت آن فردیست که برای پنهان کردن ترسش فریاد وار در تاریکی آواز میخواند مردک به خوبی میداند که در آینده نزدیک حتی در موطن اصلیش عراق هم بختی برای ادامه زیستن ندارد دون کیشو ت بسیجی تصمیم دارد با قایق به جنگ ناو هوا پیما بر برود.
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:21:55 توسط بهمن 57
خوشم مياد كه اين سرداران انقدر شجاع و اعتماد بنفس دارند و از گفتن هيچ ياوه اي هراسي ندارند. جنگ پشه با حبشه!! مبارزه قايق فايبر گلس با ناو هواپيما بر!! مردم از خنده ...
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 09:11:26 توسط اسفراينى
آخه تو معاود عراقى بى٠٠٠ كى هستى كه بخواهى در مورد تحريمها اظهار نظر كنى؟همان شكرخوريها و تهديد به دست و پا بريدن در مورد دانشجويان ايرانى در تيرماه ٧٨ ماهيت كثيف تو مزدور عراقى را براى هميشه در نزد ملت ايران مشخص كرد٠اكثر مردم ايران بدون اين تحريمها هم روزگارشان سياه و غرق مصيبت هستند٠مگر از درآمد نفت و گاز كه توسط اشغالگران ج٠ا ملاخور ميشود چيزى عايدشان ميشود كه از تحريمها متحمل زيان شوند؟
نوشته شده در تاريخ سی ام خرداد ۱۳۸۹ برابر با بيستم ژوئن ۲۰۱۰ ، 08:14:46 توسط ساراd
تحریمها برای ما برکت بوده و موجب پیشرفت ما شده ... جناب نقدی از نظر شما فقر وفلاکت وفساد وفحشا نابودی صنعت وکشاورزی تعطیلی کارخانه ها وبیکاری و... پیشرفت است.البته شما که سرمایه ملت مظلوم را چپاول میکنید باید هم از نظر طول وعرض جیب پیشرفت کرده باشید.
به محاصره در آوردن دانشگاه شریف و پلی تکنیک توسط نیروهای سرکوبگر
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" به مناسبت سالگرد گرامیداشت کشتار 30 خرداد که به فرمان علی خامنه در 29 خرداد ماه صادر شد نیروهای سرکوبگر وی دانشگاه پلی تکنیک و دانشگاه صنعتی شریف را به محاصره خود درآورده اند.
روز یکشنبه 30 خرداد ماه از حوالی ساعت 11:00 صبح تعداد زیادی از نیروهای سرکوبگر، دانشگاه های پلی تکنیک و دانشگاه صنعتی شریف را به محاصره درآوردند. دانشگاه امیر کبیر در محاصره نزدیک به200 نفر از نیروهای سرکوبگر که با تجهیزات کامل سرکوب می باشند قرار دارد.
همچنین نیروهای ویژه سپاه پاسداران (لباس شخصیها) و بسیجیهای و سایر نیروهای سرکوبگر دانشگاه صنعتی شریف را در محاصره خود گرفته اند.
نیروهای سرکوبگر ولی فقیه با توقف در مقابل درب دانشگاه قصد دارند که مردم را از اعتراضات دانشجویان در درون دانشگاه را مخفی نگه دارند.
مردم تهران و دانشجویان قصد دارند که با حضور و اعتراضات گسترده سالگرد شهدای 30 خرداد را گرامی بدارند. سال گذشته علی خامنه ای ولی فقیه در روز 29 خرداد ماه دستور قتل مردم ایران را بصورت علنی صادر نمود و در پی آن بود که نیروهای سرکوبگر او بر روی مردم آتش گشودند و ده ها نفر از مردم تهران را به خاک و خون کشیدند. که از جملۀ آنها شهید راه آزادی ندا اقا سلطان بود که مظلومیت ملت ایران را به جهانیان نشان داد و جهان را از جنایتهای عریان و ضد بشری که در ایران جریان دارد آگاه نمود.
روز یکشنبه 30 خرداد ماه از حوالی ساعت 11:00 صبح تعداد زیادی از نیروهای سرکوبگر، دانشگاه های پلی تکنیک و دانشگاه صنعتی شریف را به محاصره درآوردند. دانشگاه امیر کبیر در محاصره نزدیک به200 نفر از نیروهای سرکوبگر که با تجهیزات کامل سرکوب می باشند قرار دارد.
همچنین نیروهای ویژه سپاه پاسداران (لباس شخصیها) و بسیجیهای و سایر نیروهای سرکوبگر دانشگاه صنعتی شریف را در محاصره خود گرفته اند.
نیروهای سرکوبگر ولی فقیه با توقف در مقابل درب دانشگاه قصد دارند که مردم را از اعتراضات دانشجویان در درون دانشگاه را مخفی نگه دارند.
مردم تهران و دانشجویان قصد دارند که با حضور و اعتراضات گسترده سالگرد شهدای 30 خرداد را گرامی بدارند. سال گذشته علی خامنه ای ولی فقیه در روز 29 خرداد ماه دستور قتل مردم ایران را بصورت علنی صادر نمود و در پی آن بود که نیروهای سرکوبگر او بر روی مردم آتش گشودند و ده ها نفر از مردم تهران را به خاک و خون کشیدند. که از جملۀ آنها شهید راه آزادی ندا اقا سلطان بود که مظلومیت ملت ایران را به جهانیان نشان داد و جهان را از جنایتهای عریان و ضد بشری که در ایران جریان دارد آگاه نمود.
تعطیلی داروخانه ها به دليل بدهی دولت به آنها
رئیس انجمن داروسازان با انتقاد از ادامه این روند که منجر به بروز اختلال در خدمات رسانی داروخانه ها شده گفت: برخی داروخانه ها مجبور به تعطیلی موقت و خانه نشین شده اند و وقتی قرار است امروز خدمات ارائه بدهند و چند ماه بعد پول آن را دریافت کنند دیگر انگیزه ای برای آنها باقی نمی ماند.
رئیس انجمن داروسازان ایران از تاخیر 6 ماهه بیمه ها در پرداخت مطالبات داروخانه ها خبر داد و گفت: بدقولی بیمه ها باعث بی انگیزگی و تعطیلی موقت برخی داروخانه ها شده است.
دکتر رهبر مژدهی آذر در گفتگو با خبرنگار مهر به تشریح آخرین وضعیت پرداخت مطالبات داروخانه ها پرداخت و گفت: سازمان تامین اجتماعی 6 ماه، نیروهای مسلح و بیمه خدمات درمانی هم پنج ماه تاخیر در پرداخت مطالبات معوق داروخانه ها دارند.
مشکلاتی از قبیل پابرجا ماندن مطالبات داروخانه ها از بیمه ها و مشکلاتی که در اجرای طرح پزشک خانواده با آنها مواجه هستیم، از جمله مسائلی است که وزارت بهداشت را درگیر ساخته اما نمی تواند اقدام عاجلی در خصوص حل این مشکلات انجام دهد.
مژدهی آذر با اشاره به مذاکرات و جلسات گوناگونی که انجمن داروسازان با نمایندگان مجلس، دولت و... داشته است، افزود: انتظار داشتیم که بعد از این رایزنیها، تغییر در روند پرداخت مطالبات داروخانه ها به وجود بیاید اما هیچ اتفاقی نیافتاده است.
رئیس انجمن داروسازان با انتقاد از ادامه این روند که منجر به بروز اختلال در خدمات رسانی داروخانه ها شده گفت: برخی داروخانه ها مجبور به تعطیلی موقت و خانه نشین شده اند و وقتی قرار است امروز خدمات ارائه بدهند و چند ماه بعد پول آن را دریافت کنند دیگر انگیزه ای برای آنها باقی نمی ماند.
وی داروخانه های شهرستانها را نیز شامل این وضعیت دانست و افزود: برخی داروخانه ها با فروش لوازم بهداشتی و... خود را سرپا نگه داشته اند اما آن دسته از داروخانه هایی که فقط به ارائه داروهای بیمه ای می پردازند توانایی ادامه کار ندارند.
رئیس انجمن داروسازان ایران از تاخیر 6 ماهه بیمه ها در پرداخت مطالبات داروخانه ها خبر داد و گفت: بدقولی بیمه ها باعث بی انگیزگی و تعطیلی موقت برخی داروخانه ها شده است.
دکتر رهبر مژدهی آذر در گفتگو با خبرنگار مهر به تشریح آخرین وضعیت پرداخت مطالبات داروخانه ها پرداخت و گفت: سازمان تامین اجتماعی 6 ماه، نیروهای مسلح و بیمه خدمات درمانی هم پنج ماه تاخیر در پرداخت مطالبات معوق داروخانه ها دارند.
مشکلاتی از قبیل پابرجا ماندن مطالبات داروخانه ها از بیمه ها و مشکلاتی که در اجرای طرح پزشک خانواده با آنها مواجه هستیم، از جمله مسائلی است که وزارت بهداشت را درگیر ساخته اما نمی تواند اقدام عاجلی در خصوص حل این مشکلات انجام دهد.
مژدهی آذر با اشاره به مذاکرات و جلسات گوناگونی که انجمن داروسازان با نمایندگان مجلس، دولت و... داشته است، افزود: انتظار داشتیم که بعد از این رایزنیها، تغییر در روند پرداخت مطالبات داروخانه ها به وجود بیاید اما هیچ اتفاقی نیافتاده است.
رئیس انجمن داروسازان با انتقاد از ادامه این روند که منجر به بروز اختلال در خدمات رسانی داروخانه ها شده گفت: برخی داروخانه ها مجبور به تعطیلی موقت و خانه نشین شده اند و وقتی قرار است امروز خدمات ارائه بدهند و چند ماه بعد پول آن را دریافت کنند دیگر انگیزه ای برای آنها باقی نمی ماند.
وی داروخانه های شهرستانها را نیز شامل این وضعیت دانست و افزود: برخی داروخانه ها با فروش لوازم بهداشتی و... خود را سرپا نگه داشته اند اما آن دسته از داروخانه هایی که فقط به ارائه داروهای بیمه ای می پردازند توانایی ادامه کار ندارند.
*از صبح امروز پرشین بلاگ و کلوب نیز فیلتر شدند
از صبح امروز پرشین بلاگ و کلوب نیز فیلتر شدند
ارلماننیوز: از صبح امروز پرشین بلاگ، بلاگفا و کلوب فیلتر شدند.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، رسانههای حامی دولت از روز گذشته مدعی شده بودند که بلاگفا و پرشین بلاگ وبلاگهای ارزشی را حذف کرده و اقداماتی علیه مسئولان انجام دادهاند.
جالب آنکه بلاگفا از جمله سایتهایی است که کمیته فیلترینگ به مخاطبان سایتهای فیلتر شده پیشنهاد میدهد که به جای آن سایت فیلتر شده به این سایت مراجعه کنند!
مجید سعیدی ،عکاس به سه سال زندان محکوم شد
مجید سعیدی ، عکاس سرشناس ایرانی که پس از انتخابات بازداشت شده بود به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش کلمه ،مجید سعیدی عکاس مطبوعاتی شب جمعه دهم سال گذشته تیر از سوی ماموران امنیتی در منزلش بازداشت شده و ماموران بخشی از وسایل شخصی وی را نیز با خود برده بودند .وی در دادگاههای متهمان حوادث پس از انتخابات که به نام دادگاه نمایشی مشهور شد ،نیز شرکت داده شد و چندی بعد به قید وثیقه ازاد شد.
سعیدی بیست سال سابقه عکاسی دارد و با روزنامه ها و نشریات داخلی و رسانه های بین المللی کار کرده است.
ارلماننیوز: از صبح امروز پرشین بلاگ، بلاگفا و کلوب فیلتر شدند.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، رسانههای حامی دولت از روز گذشته مدعی شده بودند که بلاگفا و پرشین بلاگ وبلاگهای ارزشی را حذف کرده و اقداماتی علیه مسئولان انجام دادهاند.
جالب آنکه بلاگفا از جمله سایتهایی است که کمیته فیلترینگ به مخاطبان سایتهای فیلتر شده پیشنهاد میدهد که به جای آن سایت فیلتر شده به این سایت مراجعه کنند!
مجید سعیدی ،عکاس به سه سال زندان محکوم شد
مجید سعیدی ، عکاس سرشناس ایرانی که پس از انتخابات بازداشت شده بود به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.
به گزارش کلمه ،مجید سعیدی عکاس مطبوعاتی شب جمعه دهم سال گذشته تیر از سوی ماموران امنیتی در منزلش بازداشت شده و ماموران بخشی از وسایل شخصی وی را نیز با خود برده بودند .وی در دادگاههای متهمان حوادث پس از انتخابات که به نام دادگاه نمایشی مشهور شد ،نیز شرکت داده شد و چندی بعد به قید وثیقه ازاد شد.
سعیدی بیست سال سابقه عکاسی دارد و با روزنامه ها و نشریات داخلی و رسانه های بین المللی کار کرده است.
گزارش دریافتی
گزارش دریافتی
علی خامنه ای
انتخاب سوم آقای خمینی
در مجلس خبرگان انتخاب اول شد!
آیت الله خمینی در حلقه یاران نزدیکش، وقتی درباره سرنوشت انقلاب و رهبری پس از درگذشت وی، مورد سئوال قرار می گیرد، تعدادی از حاضرین از جمله خامنه ای را دارای صلاحیت برای جانشینی معرفی می کند. اما نکته ناگفته این که خامنه ای انتخاب سوم آقای خمینی بود نه اولین!
پس از رهبر شدن، رسانه ها از انتشار فیلمها و عکسهای دوران ریاست جمهوری خامنه ای به رهبری منع شدند تا بینندگان در مقام مقایسه برنیایند و متوجه تفاوت های فاحش اشرافیت دوران ریاست جمهوری وی و دوران صحنه سازی "ساده زیستی" وی نشوند. در همین دوران تمام ساختمانها و تاسیسات اطراف «مجموعه پاستور» با هزینه ی گزاف و با توصیه شخصی او مبنی بر «جلب رضای مالکین به هر نحو!» خریداری و کلیه خیابانها و فرعی های اطراف مجموعه پاستور مسدود گردید و در حلقه حفاظتی بیت معظم قرار گرفت. محافظین تنومند و تن پرور یا همان نیروهای ویژه پاسدار ولایت، هرکدام با هزینه بیت رهبری مجموعه ای با عنوان «هیات رزمندگان اسلام» را در نقاط متعدد کشور به راه انداختند و با هزینه بیت المال، جوانان چفیه به گردن جنگ ندیده را به یمن قیمه پلو و حواله موتور و موبایل و اتوموبیل قسطی دور خود جمع کردند وهمچنین در مناسبت های مختلف، سینه زنی بیت معظم را رونق دادند. اطلاعیه های این هیاتها نیز به رغم تعرفه های سرسام آور تبلیغات در صدا و سیما، به صورت رایگان پخش گردید. همین ها بودند که در دو دهه گذشته با برخورداری از امکانات ویژه اعطایی از سوی رهبر معظم، با شعار «حیدر حیدر» در کلیه غائله آفرینی ها تحت عنوان لباس شخصی ایفای وظیفه کردند و پس از ختم غائله پاداشهای کلان نیز دریافت نمودند و یا دست کم با معرفی به دانشگاه های امام حسین و امام صادق و دریافت مدارک بی اساس، خود را به دستگاه های اجرایی تحمیل کردند.
نظر به تعلقات ویژه دیرینه خامنه ای به فرهنگ فیلم های فارسی و هنرپیشگان کلاه مخملی، موضوع اراذل و اوباش همواره ذهن آقا را به خود مشغول کرده بود. خامنه ای البته فکر جابجایی قدرت پس از رحلت ملکوتی خویش را هم کرده بود. مقرر گردید «مجتبی خامنه ای» مجتهد خودخوانده، جانشین بلافصل شود و پیکر معظم له پس از دفن در جمکران، بسان معبد بودا هزاران سال بر امت خداجو نورافشانی و حکومت کند. به همین منظور طرح از «حرم تا حرم» را علم کردند. با خرید ده ها هکتار زمین در اطراف ده سابقا متروکه جمکران و تخصیص صدها میلیارد تومان بودجه به افراد خاصی نظیر مصباح یزدی به بهانه تاسیس مدرسه و حوزه علمیه مقدمات ایجاد امامزاده در جمکران فراهم گردید.
از سوی دیگر وظیفه اسطوره سازی از شخصیت آقا از طریق خواب دیدن و نقل و قول آن خوابها در محافل سینه زنی و حتی برنامه های رسمی رسانه ها به عهده خزعلی، پناهیان، منصور ارضی، حدادیان و سایر مداحان و واعظان گوش به فرمان قرار گرفت. همچنین برای سید علی خامنه ای در منطقه جنگی جنوب قدمگاه برپا کردند و جماعتی را پول دادند و یا فریفتند تا پس از خاتمه مراسم در حسینیه اعظم، به صورت سینه خیز خود را به محل جلوس معظم له برسانند و آن جا را ببوسند و چشمان خود را با آن تبرک کنند. در همین راستا، چفیه و آب دهان آقا معجزه آفرید و با نمایش های رسمی و غیررسمی متعلقات آقا شفابخش گردید.
مقدمه- هنگامی که آقای خامنه ای در سخنرانی های پیش از انتخابات، در لفافه از احمدی نژاد حمایت کرد و هنگامی که در فردای کودتای 22 خرداد باز هم بر انتخابات و شخص احمدی نژاد صحه گذاشت، بسیاری احساس کردند که خوش باوری هایشان درباره «بی طرفی خامنه ای» بیهوده بوده است. در 29 و 30 خرداد و روزهای بعد از آن و نیز در جریان کشتار مردم بی دفاع در راهپیمایی های مسالمت آمیز، تجاوزات و شکنجه ها در زندان، بدرفتاری با خانواده زندانیان، ضرب و شتم مردم بی دفاع در خیابان ها و وحشی گری های ماموران حکومتی، این خوش باوری جایش را به این باور داد که خامنه ای نه تنها نقش «ناظر ساکت» را بازی نمی کند، بلکه او عامل اصلی بسیاری از این وقایع است.
گردآورندگان این یادداشت بر این باورند که هرچند معضلات سیاسی ایران، ریشه های عمیق تاریخی دارند و با رفتن یکی و آمدن دیگری، نباید توقع حل یک شبه آنها را داشت، اما این باور وجود دارد که «شخصیت» و «منش» علی خامنه ای و به تبع آن رفتارها و تصمیم های سیاسی وی در بیست سال اخیر، نقشی «بسیار مهم» در شکل گیری شرایط کنونی دارد. از این رو یکی از راه های شناخت شرایط کنونی، راه جستن به ویژگی های شخصیتی علی خامنه ای و همچنین واکاوی برخی از وقایع تاریخی بیست سال گذشته است که بعضا به فراموشی سپرده شده اند. این یادداشت حکم تکه های پازلی را دارند که – اگرچه ناتمام – اما هر کدام وجهی شناسایی شده از شخصیت خامنه ای را تشکیل می دهند که امید است بتوان با در کنار یکدیگر قرار دادن آن راهی به شناخت وی پیدا نمود.
درباره اینکه خامنه ای در محله فقیرنشین «کوی طلاب» مشهد به دنیا آمده سخن گفته شده است. او بر خلاف سنت سخت گیر و بسته روحانیت مشهد، از دوران طلبگی مجذوب روشنفکران بود. کتاب های شعر، رمان و بعضا سیاسی را بر درس و بحث طلبگی ترجیح، می داد. بذله گو و حراف بود و محافل دوستان را گرم می کرد.
وی در حالی که به کسوت روحانیت درآمده بود به دلیل نشست و برخاستش با روشنفکران و بر خلاف سنت آن روزگار، جز در مراسم رسمی لباس روحانیت به تن نمی کرد، آثار این «رفتارهای دوگانه» را در سالهای بعدی زندگی وی به خوبی می توان مشاهده نمود. خامنه ای در فضای سنتی و متحجر حوزه علمیه مشهد، اولین روحانی با موهای بلند بود که ادکلن می زد و پیپ می کشید و ساعت مچی بدست داشت. در حالی که روحانیون سنتی تاکید سخت گیرانه ای بر عدم عدول طلاب جوان از ظاهر روحانیت داشتند. خامنه ای به سبک خاخام های یهودی و کشیش های مسیحی بجای قبای یقه باز، لباده می پوشید و هیچگاه نعلین و شلوار سنتی روحانیون را بتن نمی کرد و خلاصه در یک کلام «آخوند ژیگول» به شمار می رفت !
از لحاظ پایه های معرفتی باید گفت که خامنه ای به رغم تظاهر به فلسفه خوانی، در این زمینه بهره ای نداشت. در مطالعات سیاسی فردی «میانمایه» بود. بیشتر به جمع کردن کتاب و گفتگو درباره آن شهره بود و به قول معروف «کتاب باز» بود تا «کتابخوان». وی درس حوزه را هم جدی نگرفت و بجایی نرسید که البته ربطی هم به مبارزات سیاسی ندارد، چرا که بسیاری از مبارزانی که امروزه چون او هفتاد سالگی را پشت سر گذاشته اند، از پشتوانه محکم و قابل استناد علمی برخوردارند، اما به راستی خامنه ای در دروس حوزوی چه سابقه قابل استنادی دارد؟ اساتیدش چه کسانی بودند؟ او که بر جایگاه مرجعیت تکیه زده تا پیش از آن چه شاگردان مبرزی داشته است و اجتهاد وی از کجا محرز گردید؟ این ها سئوالاتی بسیار جدی و مهم اند که مخالفت های مراجع قم و تمکین نکردن آنها از خامنه ای در بحران اخیر را باید در این ابهامات جست!
اما با این حال کسی شک ندارد که علی خامنه ای سخنران خوبی است. او با صدای گرم و رسا و با تسلط نسبی بر عربی برای جوانان نهج البلاغه می گفت. در فضای آن روز مشهد بیشتر به دلیل حشر و نشر با شریعتی ها او را می شناختند اما در حوزه های علمیه شناخته شده نبود. دو دوست شناخته شده خامنه ای در این دوران، عبدالرسول و عبدالرضا حجازی دو طلبه خوش سیما و ژیگول خراسانی بودند که یکی پس از انقلاب بر اثر سرطان درگذشت و دیگری در روزهای اول نهضت به طرز مشکوکی از صحنه گیتی محو شد.
خامنه ای با آغاز نهضت آیت الله خمینی مانند بسیاری از طلاب جوان به مبارزات پیوست و چندماهی نیز در زندان بود و همچنین مدتی را به تبعید گذرانید. پس از پیروزی انقلاب پست مهمی نداشت تا اینکه به واسطه دوستی با «اکبر هاشمی رفسنجانی» به حلقه قدرت نزدیک شد و به عنوان نماینده آیت الله خمینی در وزارت دفاع منصوب گردید. خامنه ای در بعضی از جلسات مهم با توصیه آیت الله بهشتی و هاشمی رفسنجانی شرکت می کرد.
در جایگاه نماینده آیت الله خمینی در وزارت دفاع بود که خامنه ای سخت مجذوب دیسیلین نظامی گشت. او از سان و رژه و کلا مراسم نظامی لذت می برد و هیچگاه این مراسم را از دست نمی داد. از اینکه عصازنان از صفوف منظم نظامیان سان ببیند و چون یک «رهبر فرهمند» از او استقبال شود حظی وافر می برد.
خامنه ای به عنوان کسی که اکنون به حلقه قدرت نزدیک شده بود و جایگاهی شناخته شده در بلاغت داشت، از سوی آیت الله خمینی به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد. این انتصاب اما چندان بی حاشیه نبود! «شیخ علی تهرانی» یکی از یاران نزدیک آیت الله خمینی و کسی که بیشترین زندانها و شکنجه های پیش از انقلاب را تحمل کرده بود از این انتخاب به شدت برآشفت. شیخ علی تهرانی که شوهر خواهر خامنه ای نیز بود و با گپ و گعده های پیش از انقلاب خامنه ای با روشنفکران و نیز عدم التزام او به زی روحانیت آشنا بود این انتخاب آیت الله را برنتابید و با حضور در محافل تهران، با فریاد مدعی گردید "سید علی دین ندارد !".ولی صدایش در میان هیاهوها شنیده نشد و آن را به حساب حسادت، رقابتهای خانوادگی و نیز مخالفت با آیت الله خمینی گذاشتند. شیخ بینوا نیز عنان از کف بداد و سرانجام سر از عراق در آورد و با مجاهدین خلق هم آوا شد.
علی خامنه ای، پس از ترور محمد علی رجایی، به عنوان «رییس جمهور» برگزیده شد. گرچه تا پیش از ترور رجایی همچنان فضای ساده زیستی در میان دولتمردان حاکم بود اما با ورود خامنه ای به دستگاه اجرایی، «تشریفات» که تا پیش از آن در فضای انقلابی اداره کشور جایی نداشت، تدریجا باب گردید. خامنه ای لیموزینهای شاه را سوار می شد و در کاخ مرمر از مراجعین با تشریفات خاص پذیرایی می کرد. همچنین در مسافرتهای خارجی از استقبال رسمی مقامات – که امری عادی است - ذوق زده می شد و بر خلاف معمول به تعریف و تمجید رسمی از مقامات خارجی و کشورهای میزبان می پرداخت. این رفتار خامنه ای بیانگر نوع نگاه او به جایگاه ریاست جمهوری درآن روزها بود. وی علیرغم تشریفاتی بودن مقام ریاست جمهوری در آن زمان خود را جانشین رهبری می دانست. این نگاه فراقانونی و تمایل شدید به موازی سازی، ریشه بسیاری از گرفتاری هایی بود که در سالهای رهبری او گریبانگیر ایران گردید. خامنه ای بر این اساس به دخالت های ناروا در امور اجرایی و عزل و نصب مدیران می پرداخت. این موضوع بارها به اختلاف جدی او با دیگران به خصوص «میرحسین موسوی» نخست وزیر و رجوع به داوری آیت الله خمینی انجامید و طرفه آنکه سیدعلی در همه این داوری ها طرف شکست خورده بود!
خامنه ای در دوران حیات آیت الله خمینی بارها مورد عتاب و خطاب علنی و آشکار او قرار گرفته بود که سه مورد آن رسانه ای گردید: «برداشت خود ساخته خامنه ای از فتوای آیت الله درباره ارتداد رشدی»، «مخالفت ضمنی خامنه ای با ولایت مطلقه فقیه که با واکنش شدید آیت الله خمینی مواجه شد» و «جدال بر سر نخست وزیری مجدد میرحسین موسوی که با دخالت آقای خمینی به نفع موسوی پایان یافت!». او خاطرات تلخی از کم محلی ها، عدم امکان «ملاقات دلبخواهی و بی موقع» با آیت الله خمینی و ساعتها انتظار بی حاصل در پشت گیتهای جماران داشت و توپ و تشرهای پنهان و آشکار آیت الله، هرگز فراموشش نشد. او در جایی گفته بود «خون دلی که خمینی و اطرافیانش به او داده اند را هرگز فراموش نخواهد کرد» !
حجتیه
نکته جالب دیگری که شاید کمترکسی از آن مطلع باشد این که خامنه ای از همان ابتدای ورود به قدرت، حلقه ای از موسسین «انجمن حجتیه» همچون «پرورش» و «مادرشاهی» و نیز برخی از مداحان را گرد خویش جمع کرد. از این رو نباید تعجب کرد که حجتیه ای های دیروز که آیت الله خمینی در دشمنی با آنها شهره بود و با حملات لفظی خود بر آنها می تاخت، در سالهای بعد تدریجا در همه ارکان قدرت ریشه دواندند !
پس از درگذشت آیت الله خمینی، کمتر کسی فکر می کرد که سید علی خامنه ای که نه جزو خط امامی ها بود و نه جایگاه حوزوی داشت به رهبری انتخاب گردد. واقعیتی که بسیاری آن را فراموش کرده اند (و یا دوست ندارند به یاد بیاورند) این که سیدعلی خامنه ای در نخستین انتخابات خبرگان به دلیل «عدم احراز اجتهاد» از صحنه رقابت کنار گذاشته شده بود! اما به فاصله چندسال جایگاه «رهبری»،«اجتهاد» و «مرجعیت» را یکجا به دست آورد! شکی نیست که اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخاب او به عنوان رهبر (نه مجتهد و یا مرجع) نقشی اساسی داشت. پس از فوت آیت الله خمینی این هاشمی بود که با رایزنی گسترده در محافل روحانی و سیاسی و القای «شرایط اضطراری و خطرناک بودن خلا رهبری»، مجلس خبرگان را مجاب کرد که در یک فضای غیرمعمول و با اما و اگرهای فراوان و علیرغم مخالفت دوستان فعلی خامنه ای در جامعه مدرسین (مانند آیت الله یزدی!) او را به رهبری انتخاب کنند.
سئوال مهم این است که هاشمی از چه شرایط اضطراری ای نگران بود؟ بی تردید نگرانی از بابت تهدیدهای داخلی و خارجی در این تصمیم عجولانه تاثیرگذار بوده است اما یکی از اصلی ترین نگرانی یاران نزدیک آیت الله خمینی، این بود که فردی به عنوان رهبر انتخاب گردد که با «خط امام» زاویه ایجاد نماید. گزینه های جدی جایگزینی آیت الله خمینی عبارت بودند از: مرحوم آیت الله گلپایگانی (مرجع تقلید) و مرحوم آیت الله مشکینی. هاشمی رفسنجانی به دلیل نگرانی از «انقلابی و در خط امام نبودن آیت الله گلپایگانی و حلقه اطرافشان» و نیز احساس خطر کردن از رویکردهای امنیتی و اطلاعاتی «ری شهری» (داماد مشکینی)، شرایط را برای یک انتخاب «از سر اضطرار» فراهم کرد و بدین وسیله سیدعلی خامنه ای در جایگاه آیت الله خمینی نشست تا شرایط ملتهب پس از درگذشت آیت الله خمینی به سوی آرامش برود.
بازخوانی روایتی که آن روزها برای برطرف کردن تردیدها درباره «صلاحیت خامنه ای برای رهبری» مطرح می گردید خالی از لطف نیست. آیت الله خمینی در حلقه یاران نزدیکش، وقتی درباره سرنوشت انقلاب و رهبری پس از درگذشت وی، مورد سئوال قرار می گیرد، تعدادی از حاضرین از جمله خامنه ای را دارای صلاحیت برای جانشینی معرفی می کند. اما نکته ناگفته این که خامنه ای انتخاب سوم آقای خمینی بود نه اولین !
اما پس از انتخاب خامنه ای به عنوان رهبر، وضعیت او دگرگون شد. در اولین روز انتخاب او به رهبری، وی با چهره ای جدید در تلویزیون ظاهر گشت: به جای لباده، قبا پوشیده و زلف خود را زیر عمامه پنهان کرده بود. بر خلاف گذشته ساعت مچی در دست نداشت و اثری از مبلمان های فاخر و تشریفات در اطرافش نبود و بر روی تشکچه ای می نشست و سخن می گفت. از همین جا بود که صدا و سیما تلاش برای جا انداختن «درجه فقاهت» وی را آغاز نمود و نکته جالب اینکه «رسانه ها از انتشار فیلمها و عکسهای دوران ریاست جمهوری خامنه ای به رهبری منع شدند تا بینندگان در مقام مقایسه برنیایند و متوجه تفاوتهای فاحش نشوند» !
هنوز چندی نگذشته بود که به رسم علمای بزرگ، عمامه آقا نیز بزرگتر و محاسنش بلندتر و آراسته تر گردید. به ناگاه سید علی خامنه ای که به قول آن عالم بزرگ "اگر وارد دریای علم می شد گوشه لباده اش نیز خیس نمی گشت" پا به دنیای مرجعیت گذاشت و از طریق رسانه های گوش به فرمان، خود را «ولی امر مسلمین جهان» نامید.
خامنه ای در حالی که به لحاظ سنی و سوابق انقلابی جزو «یاران امام» شناخته می شد، اما رویه ای متفاوت در برخورد با یاران گذشته آغاز کرد. وی که همچنان داغ عتاب و خطاب های آیت الله خمینی را بر روح و روان داشت خیمه رهبری جدید را با کمک مطرودین و زخم خوردگان از آیت الله برپا نمود.
بر این اساس بود که تشکیلاتی نو و سازمانی جدید ضرورت می یافت. جلب حمایت محافل سنتی و ذینفوذ روحانیت بخصوص «مرتجعین حاشیه نشین» در اولویت قرار گرفت. خامنه ای با هدف تثبیت جایگاه رهبری و فقاهتش، برای ایشان مقرری و ماهیانه کلان در قالب مصرف شهریه و نظایر آن وضع کرد و تیول برخی را نیز برسمیت شناخت و گرد حساب و کتاب آنها نچرخید بلکه محدوده عملیاتی آنان را نیز در صرف هزینه گسترش داد. دانشگاه امام صادق، دانشگاه حدیث، موسسه امیرالمومنین، موسسه امام خمینی و ده ها سازمان و موسسه تجاری با تابلوی مذهبی به مدیریت، مهدوی کنی، ری شهری، مصباح یزدی، مکارم شیرازی و... از جمله این امتیازات بودند. خامنه ای که در پی منابع جدیدی برای تایید مشروعیتش بود حتی ابایی نداشت تا بعضی از کارخانجات مهم و موسسات تولیدی را به عنوان باج به مخالفین دیروزی اش برای حق السکوت عطا کند. لاستیک دنا، معادن با ارزش سنگ و نظایر آن به اشخاصی همچون محمد یزدی و کاشانی واگذار شدند.
از سوی دیگر تشکیلاتی عظیم از پنهانکاری و ظاهرسازی و همچنین ایجاد گارد حفاظتی گسترده از افراد تنومند با تمام امکانات در دستور کار قرار گرفت. تمام ساختمانها و تاسیسات اطراف «مجموعه پاستور» با هزینه ی گزاف و با توصیه شخصی او مبنی بر «جلب رضای مالکین به هر نحو!» خریداری و کلیه خیابانها و فرعی های اطراف مجموعه پاستور مسدود گردید و در حلقه حفاظتی بیت معظم قرار گرفت. در سالهای بعد نیز انتقال مجلس شورای اسلامی به دلیل مزاحمت و رفت و آمد غیرمعمول نمایندگان و مردم، با صرف بودجه ای کلان مورد تصویب مقام عظمی قرار گفت و گناه «انتقال پرهزینه مجلس» به گردن دولت اصلاحات انداخته شد! این اقدامات با تعبیه پناهگاه های مدرن و مجهز در چندین حلقه حفاظتی آهنین کامل گشت. برای حضرت آقا اهمیتی نداشت که این اقدامات چندین برابر قیمت تمامی کاخهای شاه هزینه بر بیت المال تحمیل خواهد کرد، قصد خامنه ای حفظ ظاهر و البته ساده زیستی علی وار بود که نباید فراموش می شد!
خارج از این مجموعه، تفرج گاه ها و محافل خوشگذرانی متعدد با تمامی امکانات تفریحی مانند پیست اسکی، اسب دوانی، استخرهای مجهز و حتی شکارگاه در لواسان، فشم، مازندران و مشهد و سایر نقاط البته با مدیریت معدود حلقه به گوشان همچون محسن رفیقدوست - که البته دستی نیز در آشپزی ویژه برای آقا داشت - ساخته شد و در پوشش های مختلف نظیر اردوگاه و... مورد بهره برداری قرار گرفت.
از سوی دیگر محافظین تنومند و تن پرور یا همان نیروهای ویژه پاسدار ولایت، هرکدام با هزینه بیت رهبری مجموعه ای با عنوان «هیات رزمندگان اسلام» را در نقاط متعدد کشور به راه انداختند و با هزینه بیت المال، جوانان چفیه به گردن جنگ ندیده را به یمن قیمه پلو و حواله موتور و موبایل و اتوموبیل قسطی دور خود جمع کردند وهمچنین در مناسبت های مختلف، سینه زنی بیت معظم را رونق دادند. اطلاعیه های این هیاتها نیز به رغم تعرفه های سرسام آور تبلیغات در صدا و سیما، به صورت رایگان پخش گردید. همین ها بودند که در دو دهه گذشته با برخورداری از امکانات ویژه اعطایی از سوی رهبر معظم، با شعار «حیدر حیدر» در کلیه غائله آفرینی ها تحت عنوان لباس شخصی ایفای وظیفه کردند و پس از ختم غائله پاداشهای کلان نیز دریافت نمودند و یا دست کم با معرفی به دانشگاه های امام حسین و امام صادق و دریافت مدارک بی اساس، خود را به دستگاه های اجرایی تحمیل کردند.
سنخ شناسی پیاده نظام لباس شخصی ها موضوعی جالب و قابل مطالعه است که اهمیت آن در رفتارهای خشن و غیرانسانی با مردم بی فاع در جریانات پس از انتخابات مشهود است. نظر به تعلقات ویژه دیرینه خامنه ای به فرهنگ فیلمهای فارسی و هنرپیشگان کلاه مخملی، موضوع اراذل و اوباش همواره ذهن آقا را به خود مشغول کرده بود. اگر در دوران سعید امامی امر بر این قرار گرفت که اراذل و اوباش بخشی از تهدید امنیتی در شورشها محسوب می شدند، با توجه به شرایط جدید چرا اکنون نتوان آنها را شریک ماجرا کرد؟ هزینه نگهداری و جذب و شرکت آنها در پروژه های مقدس، بیشتر از تبعات رهاکردن بدون برنامه آنها نبود. و این گونه بود که سازماندهی تشکیلات لباس شخصی ها، نیروهای دادستانی و غیره مورد توجه وعنایت ویژه قرار گرفت. بعدها در ناآرامی های پس از انتخابات معلوم گردید ذهن مقدس و آسمانی آقا تا چه حد در مسیر درست بوده است!
خامنه ای البته فکر جابجایی قدرت پس از رحلت ملکوتی خویش را هم کرده بود. مقرر گردید «مجتبی خامنه ای» مجتهد خودخوانده، جانشین بلافصل شود و پیکر معظم له پس از دفن در جمکران، بسان معبد بودا هزاران سال بر امت خداجو نورافشانی و حکومت کند. به همین منظور طرح از «حرم تا حرم» را علم کردند. با خرید ده ها هکتار زمین در اطراف ده سابقا متروکه جمکران و تخصیص صدها میلیارد تومان بودجه به افراد خاصی نظیر مصباح یزدی به بهانه تاسیس مدرسه و حوزه علمیه مقدمات ایجاد امامزاده در جمکران فراهم گردید.
از سوی دیگر وظیفه اسطوره سازی از شخصیت آقا از طریق خواب دیدن و نقل و قول آن خوابها در محافل سینه زنی و حتی برنامه های رسمی رسانه ها به عهده خزعلی، پناهیان، منصور ارضی، حدادیان و سایر مداحان و واعظان گوش به فرمان قرار گرفت. همچنین برای سید علی خامنه ای در منطقه جنگی جنوب قدمگاه برپا کردند و جماعتی را پول دادند و یا فریفتند تا پس از خاتمه مراسم در حسینیه اعظم، به صورت سینه خیز خود را به محل جلوس معظم له برسانند و آن جا را ببوسند و چشمان خود را با آن تبرک کنند. در همین راستا، چفیه و آب دهان آقا معجزه آفرید و با نمایشهای رسمی و غیررسمی متعلقات آقا شفابخش گردید.
خامنه ای از همان روزهای نخست رهبری، آرزوی در اختیار داشتن دولتی مطیع و گوش به فرمان را در دل می پرورانید. رویای جامعه پادگانی و «به خط شده و آماده خدمت» که سیدعلی با تفرعن و عصازنان از آنها سان ببیند و چون خداوند هستی بخش و امنیت آفرین و عطاکننده مواهب دنیوی و اخروی در اذهان انگاشته شود، یک دم مقام عظمی را رها نمی کرد. اما شرایط جامعه اجازه این کار را به او نمی داد. به واسطه اقتدار هاشمی رفسنجانی و نیز پشتوانه مردمی خاتمی، خامنه ای هرگز نتوانست دولتهای سازندگی و اصلاحات را کاملا در اختیار بگیرد. او بر این اساس توسل به «خدعه و ترفند» و نیز «موازی سازی به خصوص در نهادهای امنیتی» را به عنوان راهکارهایی برای حرکت تدریجی به سمت این هدف برگزید.
به زعم مقام عظمی ایرانیان دو دسته اند: بخش اعظم خودیها و اندک فریب خوردگان غیر خودی. با سرکوب غیرخودیها امواج سیال جمعیت خاموش خود به خود به سمت خودیها میل می کنند. در فرهنگ معظم له مقولاتی چون ایمان، اخلاق، مقاومت، شجاعت مشتی حرف مفت بود که تنها در کتابهایی که او نخوانده بود ردی از آنها می توان گرفت وگرنه آدمیان علی الاصول ترسو، پول پرست، بی ایمان و عموما دارای «یک راز کوچک کثیف» هستند و در مورد این آخری هیچ کس را یارای مقاومت در مقابل بازجوهای تربیت شده یا همان کارشناسان نقاب دار اوین نیست و «از هرچیزی می توان اعتراف گرفت!». کشتن، سلاخی کردن، شکنجه، تجاوز، پرونده سازی، تهدید، فحاشی و آبروریزی غیرخودیها از هر سن و جنس و طبقه به مدد رسانه های هتاک راهکارهای اساسی در نیل به این اهداف بودند.
بر خلاف سنت دوران آیت الله خمینی و به رغم دفتر بی شکوه وی، حلقه اطرافیان حضرت آقا، الگوی مافیایی را در حکومت مد نظر داشتند که بر اساس آن با سوء استفاده از محمل های قانونی و به یمن تصرف غیرقانونی در بخش مهمی از بودجه کشور و سرازیر کردن آن به چاه ویل ولایت، ردی از این غارت برجای نمی ماند. به این معنی که در کنار دولت آشکار و ذلیل، با بودجه و امکاناتی شفاف و روشن، دولتی مافیایی و شبه نظامی متشکل از لباس شخصی های چاقوکش و چماقدار و فاقد هویت ومسئولیت، تشکیل گردید تا مشکلات بر سر راه به هر نحو ! حل گردد و البته هر جا که قافیه به عللی به تنگ می آمد و نقش مستقیم خامنه ای در حال آشکارشدن بود، با قربانی کردن یکی دو نفر از این عوامل، دامان ولایت را این منجلاب بیرون می کشیدند تا خامنه ای همچنان منزه و مقدس در پشت پرده ادامه حیات دهد. نظیر آن چه در جریان فتنه خاتمی (به تعبیر مجاهدین خلق) در وزارت اطلاعات رخ نمود و یا پرت کردن دانشجویان از پنجره های کوی دانشگاه به بیرون به فرمان حضرتش در جریان 18 تیر و نیز خیمه شب بازیهای بعدی در دادگاه بی حاصل مسببان هجدهم تیر.
به یمن تقویت کانونهای چماقداری در سطح جامعه خصوصا در دانشگاه ها (بسیج دانشجویی)، با قلع و قمع وحشیانه دانشجویان بی دفاع، توقیف فله ای مطبوعات و صدور احکام زندانهای طویل المدت برای روزنامه نگاران، خامنه ای توانست به زعم خود، کشتی اصلاحات را به گل بنشاند و او گذشتن این فتنه را از سر ملت به حساب «صبر ایوب خود» و «عنایت ویژه الهی» گذاشت و رسانه های حکومتی نیز از «درایت و تدابیر داهیانه او» سخن گفتند.
با پایان کار دولت اصلاحات در این میان شرایط تاریخی مطلوب و وسوسه کننده ای ایجاد گردید. در اواخر دوره اصلاحات حوادثی چون افزایش تدریجی قیمت نفت و نیز یکسره شدن تکلیف صدام و ملاعمر، طلیعه های بهتری را پیش چشم خامنه ای گشودند. زمانه برای تحقق آرزوی شانزده ساله خامنه ای جهت «روی کار آوردن دولت مطلوب و گوش به فرمان» مساعد بود!
خامنه ای با غنیمت دانستن این شرایط و با تشکیل جلسات منظم خصوصی و ارائه دستورالعمل به فحاشان و هتاکان، تهدید و تطمیع گسترده روحانیون، ائمه جمعه و جماعات شرایط را فراهم می نمود. دیگر دوران تحمل حقارت دراز کردن دست گدایی جهت دریافت هزینه معرکه گیری ها و مسافرت های استانی برای او غیرقابل تحمل بود و حاضر نبود اصلاح طلب یا میانه روی دیگری را بر کرسی ریاست جمهوری تحمل نماید. بر این اساس موسم گماشتن نوچه ای دریده و بی آبرو که باری از دوش او در اداره نهادهای موازی بردارد و به جای معظم له سپر بلایا و حوادث بشود فرارسیده بود. بدین گونه احمدی نژاد، در میان هیاهوی پرفریب عدالت طلبی و مبارزه با فساد و پس از انتخاباتی مهندسی شده توسط سپاه و بسیج، به عنوان دولت دولت دست نشانده خامنه ای کارش را آغاز کرد.
اما عملکرد خیانت بار احمدی نژاد در دوران چهارساله ریاست جمهوری و وعده های تحقق نیافته اش بار دیگر خطر حضور اصلاح طلبان را در عرصه قدرت به پیش کشید. از این رو مافیای قدرت که این بار در چارچوب دولت متجلی گردیده بود با اشاره خامنه ای تحرکات خود را آغاز کردند. اما روند تحولات مثبت به نفع اصلاح طلبان و آشکار شدن دروغگویی احمدی نژاد بسیار سریعتر از آن بود که خامنه ای بتواند آن را کنترل نماید.
آقا می پنداشت اگر با تهدید خاتمی و توپ و تشر زدن مانع از حضور او در انتخابات شود، نوچه هتاک او از پس صدتا مهندس و شیخ بر می آید ولی دیگر مجالی برای جبران نبود. هنگامه تبلیغات و مناظره ها که فرا رسید نشانه ها حکایت از چیزی دیگر داشت. بزودی مشخص گردید که افسار این گله احمق، رها شده و هدایت این مجموعه عظیم دغل باز و متقلب غیرممکن است.
پس از مناظره ها بود که مقام عظمی دریافت حماقت نوابغ اطرافش کار دست او داده است. از سوی دیگر شیرین کاری های نوچه بی کفایتش با چاشنی معرکه گیری های مضحک و دروغهای شاخدارش به تنهایی کافی بود تا نفس خر لنگ آقا در سربالایی ها به شماره بیافتد. در روزهای نزدیک به انتخابات بود که خامنه ای به این نتیجه رسید که این بار خدعه و نیرنگ پاسخگوی مردم آگاه و ناراضی نیست و حتی دیگر با جنگولک بازی در چندصندوق رای نمی توان احمدی نژاد را بار دیگر بر گرده مردم نشاند. از این رو بود که برای تغییر نتیجه کلی آرا (حتی پیش از تحویل صندوقها به وزارت کشور) چراغ سبز داد. بر اساس این طرح، مردم زمانی می بایست از جریانات مطلع می شدند که کار از کار گذشته باشد وگرنه فتنه گران و سران آگاه آنها عددی نبودند تا در مقابل این پروژه غارت و نفاق قد علم کنند. سرداران نابغه نیز به نوبت در ملاقاتهای حضوری به وجود مقدس آقا قوت قلب می دادند. به زعم آنها پس از انتخابات، حداکثر تعدادی منافق و بهایی و سوسولهای شمال شهر چندصباحی جسته و گریخته حرکاتی انجام خواهند داد که خود فرصتی است تا از سوراخهای خود بیرون آیند و خود را به مهلکه بیاندازند.
اما درفردای روز انتخابات دستپاچگی مقام عظمی و درایت مثال زدنی سرداران، فاجعه آفرید. نه تنها مردم بلکه خود کاندیداها از وسعت این پروژه پلیدی و سالوسی شوک زده شدند چرا که این بار بر خلاف بیست سال گذشته، نوک کوه یخی رسوایی از اقیانوس به ظاهر زلال تقدس فقاهت عظمی بیرون زده بود. دست آخر معظم له که تاکنون خود را فصل الخطاب می دانست شخصا در 29 خرداد به میدان آمد تا به خلق الله بفهماند که اولا با خود «آقا نظام» طرف هستند و نه با نوچه حقیرش و در ثانی مجالی برای بازگشت و عقب نشینی نیست و بحث مرگ و زندگی فصل الخطاب در میان است. فراتر از ماجرای مضحک انتخابات، حکایت از هزاران پرونده قتل، تجاوز، جنایت و غارت صدها میلیارد دلار پول بی زبان توسط آقا نظام در میان است. اوضاع سیاه تر از آنی است که بتوان در مورد آن گفتگو یا معامله کرد. پس از تهدید پراکنی های فصل الخطاب همگان دریافتند که در بساط نفاق و سالوسی خامنه ای، اثری از دیانت و اخلاق نیست. حضرتش ملتی را به گروگان گرفته بود و اکنون پس از یک سال از آن چشم بندی مقدس، یک شبکه مافیایی متشکل از یکی دوجین آیت الله و سردار تبهکار و خیل گسترده ای از گردانهای چاقوکش و میل گرد به دست روی دست ملت باد کرده است!
آلبوم جنایاتی که در ده های گذشته پنهان مانده بود و غیرقابل باور می نمود اکنون با ابعاد گسترده خونین تر و عریان تر شده و پیش چشم حیرت زده ملت باز شده است. نفاقی که با نشانه هایی کوچک نظیر پنهان کردن زلفها زیر عمامه در فردای روز انتخاب ایشان به رهبری هویدا بود اکنون به قتل، تجاوز، چاقوکشی و شکنجه وحشیانه در زندانها، بازداشتگاه ها و مساجد انجامیده است. حلقه نوابغ و وفاداران مقام عظمی نیز در آخرین تلاشهای مذبوحانه در راستای سلسله معجزات گذشته با صرف صدها میلیارد تومان از کیسه ملت، با اردوکشی مثال زدنی چاقوکشان و میلگرد به دستان در صدد روحیه دادن به مجسمه ای فرتوت برآمده اند که چندصباحی از عمر پلیدش باقی نمانده است.
ابزار اعمال ولایت اکنون به گلوله، گاز فلفل، چماق، چاقو، بنر و بلندگو، ساندیس و ساندویچ محدود گردیده است اما با این همه، تمامی انگشتها به سمت جرثومه فساد و نفاق نشانه رفته اند که به تنهایی سرفصل و علت العلل تمامی مشکلاتی است که بر این مرز و بوم رفته و چون یک بیماری مهلک و خطرناک تمامی شریانهای کشور را آلوده به پلیدی و نفاق نموده است
علی خامنه ای
انتخاب سوم آقای خمینی
در مجلس خبرگان انتخاب اول شد!
آیت الله خمینی در حلقه یاران نزدیکش، وقتی درباره سرنوشت انقلاب و رهبری پس از درگذشت وی، مورد سئوال قرار می گیرد، تعدادی از حاضرین از جمله خامنه ای را دارای صلاحیت برای جانشینی معرفی می کند. اما نکته ناگفته این که خامنه ای انتخاب سوم آقای خمینی بود نه اولین!
پس از رهبر شدن، رسانه ها از انتشار فیلمها و عکسهای دوران ریاست جمهوری خامنه ای به رهبری منع شدند تا بینندگان در مقام مقایسه برنیایند و متوجه تفاوت های فاحش اشرافیت دوران ریاست جمهوری وی و دوران صحنه سازی "ساده زیستی" وی نشوند. در همین دوران تمام ساختمانها و تاسیسات اطراف «مجموعه پاستور» با هزینه ی گزاف و با توصیه شخصی او مبنی بر «جلب رضای مالکین به هر نحو!» خریداری و کلیه خیابانها و فرعی های اطراف مجموعه پاستور مسدود گردید و در حلقه حفاظتی بیت معظم قرار گرفت. محافظین تنومند و تن پرور یا همان نیروهای ویژه پاسدار ولایت، هرکدام با هزینه بیت رهبری مجموعه ای با عنوان «هیات رزمندگان اسلام» را در نقاط متعدد کشور به راه انداختند و با هزینه بیت المال، جوانان چفیه به گردن جنگ ندیده را به یمن قیمه پلو و حواله موتور و موبایل و اتوموبیل قسطی دور خود جمع کردند وهمچنین در مناسبت های مختلف، سینه زنی بیت معظم را رونق دادند. اطلاعیه های این هیاتها نیز به رغم تعرفه های سرسام آور تبلیغات در صدا و سیما، به صورت رایگان پخش گردید. همین ها بودند که در دو دهه گذشته با برخورداری از امکانات ویژه اعطایی از سوی رهبر معظم، با شعار «حیدر حیدر» در کلیه غائله آفرینی ها تحت عنوان لباس شخصی ایفای وظیفه کردند و پس از ختم غائله پاداشهای کلان نیز دریافت نمودند و یا دست کم با معرفی به دانشگاه های امام حسین و امام صادق و دریافت مدارک بی اساس، خود را به دستگاه های اجرایی تحمیل کردند.
نظر به تعلقات ویژه دیرینه خامنه ای به فرهنگ فیلم های فارسی و هنرپیشگان کلاه مخملی، موضوع اراذل و اوباش همواره ذهن آقا را به خود مشغول کرده بود. خامنه ای البته فکر جابجایی قدرت پس از رحلت ملکوتی خویش را هم کرده بود. مقرر گردید «مجتبی خامنه ای» مجتهد خودخوانده، جانشین بلافصل شود و پیکر معظم له پس از دفن در جمکران، بسان معبد بودا هزاران سال بر امت خداجو نورافشانی و حکومت کند. به همین منظور طرح از «حرم تا حرم» را علم کردند. با خرید ده ها هکتار زمین در اطراف ده سابقا متروکه جمکران و تخصیص صدها میلیارد تومان بودجه به افراد خاصی نظیر مصباح یزدی به بهانه تاسیس مدرسه و حوزه علمیه مقدمات ایجاد امامزاده در جمکران فراهم گردید.
از سوی دیگر وظیفه اسطوره سازی از شخصیت آقا از طریق خواب دیدن و نقل و قول آن خوابها در محافل سینه زنی و حتی برنامه های رسمی رسانه ها به عهده خزعلی، پناهیان، منصور ارضی، حدادیان و سایر مداحان و واعظان گوش به فرمان قرار گرفت. همچنین برای سید علی خامنه ای در منطقه جنگی جنوب قدمگاه برپا کردند و جماعتی را پول دادند و یا فریفتند تا پس از خاتمه مراسم در حسینیه اعظم، به صورت سینه خیز خود را به محل جلوس معظم له برسانند و آن جا را ببوسند و چشمان خود را با آن تبرک کنند. در همین راستا، چفیه و آب دهان آقا معجزه آفرید و با نمایش های رسمی و غیررسمی متعلقات آقا شفابخش گردید.
مقدمه- هنگامی که آقای خامنه ای در سخنرانی های پیش از انتخابات، در لفافه از احمدی نژاد حمایت کرد و هنگامی که در فردای کودتای 22 خرداد باز هم بر انتخابات و شخص احمدی نژاد صحه گذاشت، بسیاری احساس کردند که خوش باوری هایشان درباره «بی طرفی خامنه ای» بیهوده بوده است. در 29 و 30 خرداد و روزهای بعد از آن و نیز در جریان کشتار مردم بی دفاع در راهپیمایی های مسالمت آمیز، تجاوزات و شکنجه ها در زندان، بدرفتاری با خانواده زندانیان، ضرب و شتم مردم بی دفاع در خیابان ها و وحشی گری های ماموران حکومتی، این خوش باوری جایش را به این باور داد که خامنه ای نه تنها نقش «ناظر ساکت» را بازی نمی کند، بلکه او عامل اصلی بسیاری از این وقایع است.
گردآورندگان این یادداشت بر این باورند که هرچند معضلات سیاسی ایران، ریشه های عمیق تاریخی دارند و با رفتن یکی و آمدن دیگری، نباید توقع حل یک شبه آنها را داشت، اما این باور وجود دارد که «شخصیت» و «منش» علی خامنه ای و به تبع آن رفتارها و تصمیم های سیاسی وی در بیست سال اخیر، نقشی «بسیار مهم» در شکل گیری شرایط کنونی دارد. از این رو یکی از راه های شناخت شرایط کنونی، راه جستن به ویژگی های شخصیتی علی خامنه ای و همچنین واکاوی برخی از وقایع تاریخی بیست سال گذشته است که بعضا به فراموشی سپرده شده اند. این یادداشت حکم تکه های پازلی را دارند که – اگرچه ناتمام – اما هر کدام وجهی شناسایی شده از شخصیت خامنه ای را تشکیل می دهند که امید است بتوان با در کنار یکدیگر قرار دادن آن راهی به شناخت وی پیدا نمود.
درباره اینکه خامنه ای در محله فقیرنشین «کوی طلاب» مشهد به دنیا آمده سخن گفته شده است. او بر خلاف سنت سخت گیر و بسته روحانیت مشهد، از دوران طلبگی مجذوب روشنفکران بود. کتاب های شعر، رمان و بعضا سیاسی را بر درس و بحث طلبگی ترجیح، می داد. بذله گو و حراف بود و محافل دوستان را گرم می کرد.
وی در حالی که به کسوت روحانیت درآمده بود به دلیل نشست و برخاستش با روشنفکران و بر خلاف سنت آن روزگار، جز در مراسم رسمی لباس روحانیت به تن نمی کرد، آثار این «رفتارهای دوگانه» را در سالهای بعدی زندگی وی به خوبی می توان مشاهده نمود. خامنه ای در فضای سنتی و متحجر حوزه علمیه مشهد، اولین روحانی با موهای بلند بود که ادکلن می زد و پیپ می کشید و ساعت مچی بدست داشت. در حالی که روحانیون سنتی تاکید سخت گیرانه ای بر عدم عدول طلاب جوان از ظاهر روحانیت داشتند. خامنه ای به سبک خاخام های یهودی و کشیش های مسیحی بجای قبای یقه باز، لباده می پوشید و هیچگاه نعلین و شلوار سنتی روحانیون را بتن نمی کرد و خلاصه در یک کلام «آخوند ژیگول» به شمار می رفت !
از لحاظ پایه های معرفتی باید گفت که خامنه ای به رغم تظاهر به فلسفه خوانی، در این زمینه بهره ای نداشت. در مطالعات سیاسی فردی «میانمایه» بود. بیشتر به جمع کردن کتاب و گفتگو درباره آن شهره بود و به قول معروف «کتاب باز» بود تا «کتابخوان». وی درس حوزه را هم جدی نگرفت و بجایی نرسید که البته ربطی هم به مبارزات سیاسی ندارد، چرا که بسیاری از مبارزانی که امروزه چون او هفتاد سالگی را پشت سر گذاشته اند، از پشتوانه محکم و قابل استناد علمی برخوردارند، اما به راستی خامنه ای در دروس حوزوی چه سابقه قابل استنادی دارد؟ اساتیدش چه کسانی بودند؟ او که بر جایگاه مرجعیت تکیه زده تا پیش از آن چه شاگردان مبرزی داشته است و اجتهاد وی از کجا محرز گردید؟ این ها سئوالاتی بسیار جدی و مهم اند که مخالفت های مراجع قم و تمکین نکردن آنها از خامنه ای در بحران اخیر را باید در این ابهامات جست!
اما با این حال کسی شک ندارد که علی خامنه ای سخنران خوبی است. او با صدای گرم و رسا و با تسلط نسبی بر عربی برای جوانان نهج البلاغه می گفت. در فضای آن روز مشهد بیشتر به دلیل حشر و نشر با شریعتی ها او را می شناختند اما در حوزه های علمیه شناخته شده نبود. دو دوست شناخته شده خامنه ای در این دوران، عبدالرسول و عبدالرضا حجازی دو طلبه خوش سیما و ژیگول خراسانی بودند که یکی پس از انقلاب بر اثر سرطان درگذشت و دیگری در روزهای اول نهضت به طرز مشکوکی از صحنه گیتی محو شد.
خامنه ای با آغاز نهضت آیت الله خمینی مانند بسیاری از طلاب جوان به مبارزات پیوست و چندماهی نیز در زندان بود و همچنین مدتی را به تبعید گذرانید. پس از پیروزی انقلاب پست مهمی نداشت تا اینکه به واسطه دوستی با «اکبر هاشمی رفسنجانی» به حلقه قدرت نزدیک شد و به عنوان نماینده آیت الله خمینی در وزارت دفاع منصوب گردید. خامنه ای در بعضی از جلسات مهم با توصیه آیت الله بهشتی و هاشمی رفسنجانی شرکت می کرد.
در جایگاه نماینده آیت الله خمینی در وزارت دفاع بود که خامنه ای سخت مجذوب دیسیلین نظامی گشت. او از سان و رژه و کلا مراسم نظامی لذت می برد و هیچگاه این مراسم را از دست نمی داد. از اینکه عصازنان از صفوف منظم نظامیان سان ببیند و چون یک «رهبر فرهمند» از او استقبال شود حظی وافر می برد.
خامنه ای به عنوان کسی که اکنون به حلقه قدرت نزدیک شده بود و جایگاهی شناخته شده در بلاغت داشت، از سوی آیت الله خمینی به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد. این انتصاب اما چندان بی حاشیه نبود! «شیخ علی تهرانی» یکی از یاران نزدیک آیت الله خمینی و کسی که بیشترین زندانها و شکنجه های پیش از انقلاب را تحمل کرده بود از این انتخاب به شدت برآشفت. شیخ علی تهرانی که شوهر خواهر خامنه ای نیز بود و با گپ و گعده های پیش از انقلاب خامنه ای با روشنفکران و نیز عدم التزام او به زی روحانیت آشنا بود این انتخاب آیت الله را برنتابید و با حضور در محافل تهران، با فریاد مدعی گردید "سید علی دین ندارد !".ولی صدایش در میان هیاهوها شنیده نشد و آن را به حساب حسادت، رقابتهای خانوادگی و نیز مخالفت با آیت الله خمینی گذاشتند. شیخ بینوا نیز عنان از کف بداد و سرانجام سر از عراق در آورد و با مجاهدین خلق هم آوا شد.
علی خامنه ای، پس از ترور محمد علی رجایی، به عنوان «رییس جمهور» برگزیده شد. گرچه تا پیش از ترور رجایی همچنان فضای ساده زیستی در میان دولتمردان حاکم بود اما با ورود خامنه ای به دستگاه اجرایی، «تشریفات» که تا پیش از آن در فضای انقلابی اداره کشور جایی نداشت، تدریجا باب گردید. خامنه ای لیموزینهای شاه را سوار می شد و در کاخ مرمر از مراجعین با تشریفات خاص پذیرایی می کرد. همچنین در مسافرتهای خارجی از استقبال رسمی مقامات – که امری عادی است - ذوق زده می شد و بر خلاف معمول به تعریف و تمجید رسمی از مقامات خارجی و کشورهای میزبان می پرداخت. این رفتار خامنه ای بیانگر نوع نگاه او به جایگاه ریاست جمهوری درآن روزها بود. وی علیرغم تشریفاتی بودن مقام ریاست جمهوری در آن زمان خود را جانشین رهبری می دانست. این نگاه فراقانونی و تمایل شدید به موازی سازی، ریشه بسیاری از گرفتاری هایی بود که در سالهای رهبری او گریبانگیر ایران گردید. خامنه ای بر این اساس به دخالت های ناروا در امور اجرایی و عزل و نصب مدیران می پرداخت. این موضوع بارها به اختلاف جدی او با دیگران به خصوص «میرحسین موسوی» نخست وزیر و رجوع به داوری آیت الله خمینی انجامید و طرفه آنکه سیدعلی در همه این داوری ها طرف شکست خورده بود!
خامنه ای در دوران حیات آیت الله خمینی بارها مورد عتاب و خطاب علنی و آشکار او قرار گرفته بود که سه مورد آن رسانه ای گردید: «برداشت خود ساخته خامنه ای از فتوای آیت الله درباره ارتداد رشدی»، «مخالفت ضمنی خامنه ای با ولایت مطلقه فقیه که با واکنش شدید آیت الله خمینی مواجه شد» و «جدال بر سر نخست وزیری مجدد میرحسین موسوی که با دخالت آقای خمینی به نفع موسوی پایان یافت!». او خاطرات تلخی از کم محلی ها، عدم امکان «ملاقات دلبخواهی و بی موقع» با آیت الله خمینی و ساعتها انتظار بی حاصل در پشت گیتهای جماران داشت و توپ و تشرهای پنهان و آشکار آیت الله، هرگز فراموشش نشد. او در جایی گفته بود «خون دلی که خمینی و اطرافیانش به او داده اند را هرگز فراموش نخواهد کرد» !
حجتیه
نکته جالب دیگری که شاید کمترکسی از آن مطلع باشد این که خامنه ای از همان ابتدای ورود به قدرت، حلقه ای از موسسین «انجمن حجتیه» همچون «پرورش» و «مادرشاهی» و نیز برخی از مداحان را گرد خویش جمع کرد. از این رو نباید تعجب کرد که حجتیه ای های دیروز که آیت الله خمینی در دشمنی با آنها شهره بود و با حملات لفظی خود بر آنها می تاخت، در سالهای بعد تدریجا در همه ارکان قدرت ریشه دواندند !
پس از درگذشت آیت الله خمینی، کمتر کسی فکر می کرد که سید علی خامنه ای که نه جزو خط امامی ها بود و نه جایگاه حوزوی داشت به رهبری انتخاب گردد. واقعیتی که بسیاری آن را فراموش کرده اند (و یا دوست ندارند به یاد بیاورند) این که سیدعلی خامنه ای در نخستین انتخابات خبرگان به دلیل «عدم احراز اجتهاد» از صحنه رقابت کنار گذاشته شده بود! اما به فاصله چندسال جایگاه «رهبری»،«اجتهاد» و «مرجعیت» را یکجا به دست آورد! شکی نیست که اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخاب او به عنوان رهبر (نه مجتهد و یا مرجع) نقشی اساسی داشت. پس از فوت آیت الله خمینی این هاشمی بود که با رایزنی گسترده در محافل روحانی و سیاسی و القای «شرایط اضطراری و خطرناک بودن خلا رهبری»، مجلس خبرگان را مجاب کرد که در یک فضای غیرمعمول و با اما و اگرهای فراوان و علیرغم مخالفت دوستان فعلی خامنه ای در جامعه مدرسین (مانند آیت الله یزدی!) او را به رهبری انتخاب کنند.
سئوال مهم این است که هاشمی از چه شرایط اضطراری ای نگران بود؟ بی تردید نگرانی از بابت تهدیدهای داخلی و خارجی در این تصمیم عجولانه تاثیرگذار بوده است اما یکی از اصلی ترین نگرانی یاران نزدیک آیت الله خمینی، این بود که فردی به عنوان رهبر انتخاب گردد که با «خط امام» زاویه ایجاد نماید. گزینه های جدی جایگزینی آیت الله خمینی عبارت بودند از: مرحوم آیت الله گلپایگانی (مرجع تقلید) و مرحوم آیت الله مشکینی. هاشمی رفسنجانی به دلیل نگرانی از «انقلابی و در خط امام نبودن آیت الله گلپایگانی و حلقه اطرافشان» و نیز احساس خطر کردن از رویکردهای امنیتی و اطلاعاتی «ری شهری» (داماد مشکینی)، شرایط را برای یک انتخاب «از سر اضطرار» فراهم کرد و بدین وسیله سیدعلی خامنه ای در جایگاه آیت الله خمینی نشست تا شرایط ملتهب پس از درگذشت آیت الله خمینی به سوی آرامش برود.
بازخوانی روایتی که آن روزها برای برطرف کردن تردیدها درباره «صلاحیت خامنه ای برای رهبری» مطرح می گردید خالی از لطف نیست. آیت الله خمینی در حلقه یاران نزدیکش، وقتی درباره سرنوشت انقلاب و رهبری پس از درگذشت وی، مورد سئوال قرار می گیرد، تعدادی از حاضرین از جمله خامنه ای را دارای صلاحیت برای جانشینی معرفی می کند. اما نکته ناگفته این که خامنه ای انتخاب سوم آقای خمینی بود نه اولین !
اما پس از انتخاب خامنه ای به عنوان رهبر، وضعیت او دگرگون شد. در اولین روز انتخاب او به رهبری، وی با چهره ای جدید در تلویزیون ظاهر گشت: به جای لباده، قبا پوشیده و زلف خود را زیر عمامه پنهان کرده بود. بر خلاف گذشته ساعت مچی در دست نداشت و اثری از مبلمان های فاخر و تشریفات در اطرافش نبود و بر روی تشکچه ای می نشست و سخن می گفت. از همین جا بود که صدا و سیما تلاش برای جا انداختن «درجه فقاهت» وی را آغاز نمود و نکته جالب اینکه «رسانه ها از انتشار فیلمها و عکسهای دوران ریاست جمهوری خامنه ای به رهبری منع شدند تا بینندگان در مقام مقایسه برنیایند و متوجه تفاوتهای فاحش نشوند» !
هنوز چندی نگذشته بود که به رسم علمای بزرگ، عمامه آقا نیز بزرگتر و محاسنش بلندتر و آراسته تر گردید. به ناگاه سید علی خامنه ای که به قول آن عالم بزرگ "اگر وارد دریای علم می شد گوشه لباده اش نیز خیس نمی گشت" پا به دنیای مرجعیت گذاشت و از طریق رسانه های گوش به فرمان، خود را «ولی امر مسلمین جهان» نامید.
خامنه ای در حالی که به لحاظ سنی و سوابق انقلابی جزو «یاران امام» شناخته می شد، اما رویه ای متفاوت در برخورد با یاران گذشته آغاز کرد. وی که همچنان داغ عتاب و خطاب های آیت الله خمینی را بر روح و روان داشت خیمه رهبری جدید را با کمک مطرودین و زخم خوردگان از آیت الله برپا نمود.
بر این اساس بود که تشکیلاتی نو و سازمانی جدید ضرورت می یافت. جلب حمایت محافل سنتی و ذینفوذ روحانیت بخصوص «مرتجعین حاشیه نشین» در اولویت قرار گرفت. خامنه ای با هدف تثبیت جایگاه رهبری و فقاهتش، برای ایشان مقرری و ماهیانه کلان در قالب مصرف شهریه و نظایر آن وضع کرد و تیول برخی را نیز برسمیت شناخت و گرد حساب و کتاب آنها نچرخید بلکه محدوده عملیاتی آنان را نیز در صرف هزینه گسترش داد. دانشگاه امام صادق، دانشگاه حدیث، موسسه امیرالمومنین، موسسه امام خمینی و ده ها سازمان و موسسه تجاری با تابلوی مذهبی به مدیریت، مهدوی کنی، ری شهری، مصباح یزدی، مکارم شیرازی و... از جمله این امتیازات بودند. خامنه ای که در پی منابع جدیدی برای تایید مشروعیتش بود حتی ابایی نداشت تا بعضی از کارخانجات مهم و موسسات تولیدی را به عنوان باج به مخالفین دیروزی اش برای حق السکوت عطا کند. لاستیک دنا، معادن با ارزش سنگ و نظایر آن به اشخاصی همچون محمد یزدی و کاشانی واگذار شدند.
از سوی دیگر تشکیلاتی عظیم از پنهانکاری و ظاهرسازی و همچنین ایجاد گارد حفاظتی گسترده از افراد تنومند با تمام امکانات در دستور کار قرار گرفت. تمام ساختمانها و تاسیسات اطراف «مجموعه پاستور» با هزینه ی گزاف و با توصیه شخصی او مبنی بر «جلب رضای مالکین به هر نحو!» خریداری و کلیه خیابانها و فرعی های اطراف مجموعه پاستور مسدود گردید و در حلقه حفاظتی بیت معظم قرار گرفت. در سالهای بعد نیز انتقال مجلس شورای اسلامی به دلیل مزاحمت و رفت و آمد غیرمعمول نمایندگان و مردم، با صرف بودجه ای کلان مورد تصویب مقام عظمی قرار گفت و گناه «انتقال پرهزینه مجلس» به گردن دولت اصلاحات انداخته شد! این اقدامات با تعبیه پناهگاه های مدرن و مجهز در چندین حلقه حفاظتی آهنین کامل گشت. برای حضرت آقا اهمیتی نداشت که این اقدامات چندین برابر قیمت تمامی کاخهای شاه هزینه بر بیت المال تحمیل خواهد کرد، قصد خامنه ای حفظ ظاهر و البته ساده زیستی علی وار بود که نباید فراموش می شد!
خارج از این مجموعه، تفرج گاه ها و محافل خوشگذرانی متعدد با تمامی امکانات تفریحی مانند پیست اسکی، اسب دوانی، استخرهای مجهز و حتی شکارگاه در لواسان، فشم، مازندران و مشهد و سایر نقاط البته با مدیریت معدود حلقه به گوشان همچون محسن رفیقدوست - که البته دستی نیز در آشپزی ویژه برای آقا داشت - ساخته شد و در پوشش های مختلف نظیر اردوگاه و... مورد بهره برداری قرار گرفت.
از سوی دیگر محافظین تنومند و تن پرور یا همان نیروهای ویژه پاسدار ولایت، هرکدام با هزینه بیت رهبری مجموعه ای با عنوان «هیات رزمندگان اسلام» را در نقاط متعدد کشور به راه انداختند و با هزینه بیت المال، جوانان چفیه به گردن جنگ ندیده را به یمن قیمه پلو و حواله موتور و موبایل و اتوموبیل قسطی دور خود جمع کردند وهمچنین در مناسبت های مختلف، سینه زنی بیت معظم را رونق دادند. اطلاعیه های این هیاتها نیز به رغم تعرفه های سرسام آور تبلیغات در صدا و سیما، به صورت رایگان پخش گردید. همین ها بودند که در دو دهه گذشته با برخورداری از امکانات ویژه اعطایی از سوی رهبر معظم، با شعار «حیدر حیدر» در کلیه غائله آفرینی ها تحت عنوان لباس شخصی ایفای وظیفه کردند و پس از ختم غائله پاداشهای کلان نیز دریافت نمودند و یا دست کم با معرفی به دانشگاه های امام حسین و امام صادق و دریافت مدارک بی اساس، خود را به دستگاه های اجرایی تحمیل کردند.
سنخ شناسی پیاده نظام لباس شخصی ها موضوعی جالب و قابل مطالعه است که اهمیت آن در رفتارهای خشن و غیرانسانی با مردم بی فاع در جریانات پس از انتخابات مشهود است. نظر به تعلقات ویژه دیرینه خامنه ای به فرهنگ فیلمهای فارسی و هنرپیشگان کلاه مخملی، موضوع اراذل و اوباش همواره ذهن آقا را به خود مشغول کرده بود. اگر در دوران سعید امامی امر بر این قرار گرفت که اراذل و اوباش بخشی از تهدید امنیتی در شورشها محسوب می شدند، با توجه به شرایط جدید چرا اکنون نتوان آنها را شریک ماجرا کرد؟ هزینه نگهداری و جذب و شرکت آنها در پروژه های مقدس، بیشتر از تبعات رهاکردن بدون برنامه آنها نبود. و این گونه بود که سازماندهی تشکیلات لباس شخصی ها، نیروهای دادستانی و غیره مورد توجه وعنایت ویژه قرار گرفت. بعدها در ناآرامی های پس از انتخابات معلوم گردید ذهن مقدس و آسمانی آقا تا چه حد در مسیر درست بوده است!
خامنه ای البته فکر جابجایی قدرت پس از رحلت ملکوتی خویش را هم کرده بود. مقرر گردید «مجتبی خامنه ای» مجتهد خودخوانده، جانشین بلافصل شود و پیکر معظم له پس از دفن در جمکران، بسان معبد بودا هزاران سال بر امت خداجو نورافشانی و حکومت کند. به همین منظور طرح از «حرم تا حرم» را علم کردند. با خرید ده ها هکتار زمین در اطراف ده سابقا متروکه جمکران و تخصیص صدها میلیارد تومان بودجه به افراد خاصی نظیر مصباح یزدی به بهانه تاسیس مدرسه و حوزه علمیه مقدمات ایجاد امامزاده در جمکران فراهم گردید.
از سوی دیگر وظیفه اسطوره سازی از شخصیت آقا از طریق خواب دیدن و نقل و قول آن خوابها در محافل سینه زنی و حتی برنامه های رسمی رسانه ها به عهده خزعلی، پناهیان، منصور ارضی، حدادیان و سایر مداحان و واعظان گوش به فرمان قرار گرفت. همچنین برای سید علی خامنه ای در منطقه جنگی جنوب قدمگاه برپا کردند و جماعتی را پول دادند و یا فریفتند تا پس از خاتمه مراسم در حسینیه اعظم، به صورت سینه خیز خود را به محل جلوس معظم له برسانند و آن جا را ببوسند و چشمان خود را با آن تبرک کنند. در همین راستا، چفیه و آب دهان آقا معجزه آفرید و با نمایشهای رسمی و غیررسمی متعلقات آقا شفابخش گردید.
خامنه ای از همان روزهای نخست رهبری، آرزوی در اختیار داشتن دولتی مطیع و گوش به فرمان را در دل می پرورانید. رویای جامعه پادگانی و «به خط شده و آماده خدمت» که سیدعلی با تفرعن و عصازنان از آنها سان ببیند و چون خداوند هستی بخش و امنیت آفرین و عطاکننده مواهب دنیوی و اخروی در اذهان انگاشته شود، یک دم مقام عظمی را رها نمی کرد. اما شرایط جامعه اجازه این کار را به او نمی داد. به واسطه اقتدار هاشمی رفسنجانی و نیز پشتوانه مردمی خاتمی، خامنه ای هرگز نتوانست دولتهای سازندگی و اصلاحات را کاملا در اختیار بگیرد. او بر این اساس توسل به «خدعه و ترفند» و نیز «موازی سازی به خصوص در نهادهای امنیتی» را به عنوان راهکارهایی برای حرکت تدریجی به سمت این هدف برگزید.
به زعم مقام عظمی ایرانیان دو دسته اند: بخش اعظم خودیها و اندک فریب خوردگان غیر خودی. با سرکوب غیرخودیها امواج سیال جمعیت خاموش خود به خود به سمت خودیها میل می کنند. در فرهنگ معظم له مقولاتی چون ایمان، اخلاق، مقاومت، شجاعت مشتی حرف مفت بود که تنها در کتابهایی که او نخوانده بود ردی از آنها می توان گرفت وگرنه آدمیان علی الاصول ترسو، پول پرست، بی ایمان و عموما دارای «یک راز کوچک کثیف» هستند و در مورد این آخری هیچ کس را یارای مقاومت در مقابل بازجوهای تربیت شده یا همان کارشناسان نقاب دار اوین نیست و «از هرچیزی می توان اعتراف گرفت!». کشتن، سلاخی کردن، شکنجه، تجاوز، پرونده سازی، تهدید، فحاشی و آبروریزی غیرخودیها از هر سن و جنس و طبقه به مدد رسانه های هتاک راهکارهای اساسی در نیل به این اهداف بودند.
بر خلاف سنت دوران آیت الله خمینی و به رغم دفتر بی شکوه وی، حلقه اطرافیان حضرت آقا، الگوی مافیایی را در حکومت مد نظر داشتند که بر اساس آن با سوء استفاده از محمل های قانونی و به یمن تصرف غیرقانونی در بخش مهمی از بودجه کشور و سرازیر کردن آن به چاه ویل ولایت، ردی از این غارت برجای نمی ماند. به این معنی که در کنار دولت آشکار و ذلیل، با بودجه و امکاناتی شفاف و روشن، دولتی مافیایی و شبه نظامی متشکل از لباس شخصی های چاقوکش و چماقدار و فاقد هویت ومسئولیت، تشکیل گردید تا مشکلات بر سر راه به هر نحو ! حل گردد و البته هر جا که قافیه به عللی به تنگ می آمد و نقش مستقیم خامنه ای در حال آشکارشدن بود، با قربانی کردن یکی دو نفر از این عوامل، دامان ولایت را این منجلاب بیرون می کشیدند تا خامنه ای همچنان منزه و مقدس در پشت پرده ادامه حیات دهد. نظیر آن چه در جریان فتنه خاتمی (به تعبیر مجاهدین خلق) در وزارت اطلاعات رخ نمود و یا پرت کردن دانشجویان از پنجره های کوی دانشگاه به بیرون به فرمان حضرتش در جریان 18 تیر و نیز خیمه شب بازیهای بعدی در دادگاه بی حاصل مسببان هجدهم تیر.
به یمن تقویت کانونهای چماقداری در سطح جامعه خصوصا در دانشگاه ها (بسیج دانشجویی)، با قلع و قمع وحشیانه دانشجویان بی دفاع، توقیف فله ای مطبوعات و صدور احکام زندانهای طویل المدت برای روزنامه نگاران، خامنه ای توانست به زعم خود، کشتی اصلاحات را به گل بنشاند و او گذشتن این فتنه را از سر ملت به حساب «صبر ایوب خود» و «عنایت ویژه الهی» گذاشت و رسانه های حکومتی نیز از «درایت و تدابیر داهیانه او» سخن گفتند.
با پایان کار دولت اصلاحات در این میان شرایط تاریخی مطلوب و وسوسه کننده ای ایجاد گردید. در اواخر دوره اصلاحات حوادثی چون افزایش تدریجی قیمت نفت و نیز یکسره شدن تکلیف صدام و ملاعمر، طلیعه های بهتری را پیش چشم خامنه ای گشودند. زمانه برای تحقق آرزوی شانزده ساله خامنه ای جهت «روی کار آوردن دولت مطلوب و گوش به فرمان» مساعد بود!
خامنه ای با غنیمت دانستن این شرایط و با تشکیل جلسات منظم خصوصی و ارائه دستورالعمل به فحاشان و هتاکان، تهدید و تطمیع گسترده روحانیون، ائمه جمعه و جماعات شرایط را فراهم می نمود. دیگر دوران تحمل حقارت دراز کردن دست گدایی جهت دریافت هزینه معرکه گیری ها و مسافرت های استانی برای او غیرقابل تحمل بود و حاضر نبود اصلاح طلب یا میانه روی دیگری را بر کرسی ریاست جمهوری تحمل نماید. بر این اساس موسم گماشتن نوچه ای دریده و بی آبرو که باری از دوش او در اداره نهادهای موازی بردارد و به جای معظم له سپر بلایا و حوادث بشود فرارسیده بود. بدین گونه احمدی نژاد، در میان هیاهوی پرفریب عدالت طلبی و مبارزه با فساد و پس از انتخاباتی مهندسی شده توسط سپاه و بسیج، به عنوان دولت دولت دست نشانده خامنه ای کارش را آغاز کرد.
اما عملکرد خیانت بار احمدی نژاد در دوران چهارساله ریاست جمهوری و وعده های تحقق نیافته اش بار دیگر خطر حضور اصلاح طلبان را در عرصه قدرت به پیش کشید. از این رو مافیای قدرت که این بار در چارچوب دولت متجلی گردیده بود با اشاره خامنه ای تحرکات خود را آغاز کردند. اما روند تحولات مثبت به نفع اصلاح طلبان و آشکار شدن دروغگویی احمدی نژاد بسیار سریعتر از آن بود که خامنه ای بتواند آن را کنترل نماید.
آقا می پنداشت اگر با تهدید خاتمی و توپ و تشر زدن مانع از حضور او در انتخابات شود، نوچه هتاک او از پس صدتا مهندس و شیخ بر می آید ولی دیگر مجالی برای جبران نبود. هنگامه تبلیغات و مناظره ها که فرا رسید نشانه ها حکایت از چیزی دیگر داشت. بزودی مشخص گردید که افسار این گله احمق، رها شده و هدایت این مجموعه عظیم دغل باز و متقلب غیرممکن است.
پس از مناظره ها بود که مقام عظمی دریافت حماقت نوابغ اطرافش کار دست او داده است. از سوی دیگر شیرین کاری های نوچه بی کفایتش با چاشنی معرکه گیری های مضحک و دروغهای شاخدارش به تنهایی کافی بود تا نفس خر لنگ آقا در سربالایی ها به شماره بیافتد. در روزهای نزدیک به انتخابات بود که خامنه ای به این نتیجه رسید که این بار خدعه و نیرنگ پاسخگوی مردم آگاه و ناراضی نیست و حتی دیگر با جنگولک بازی در چندصندوق رای نمی توان احمدی نژاد را بار دیگر بر گرده مردم نشاند. از این رو بود که برای تغییر نتیجه کلی آرا (حتی پیش از تحویل صندوقها به وزارت کشور) چراغ سبز داد. بر اساس این طرح، مردم زمانی می بایست از جریانات مطلع می شدند که کار از کار گذشته باشد وگرنه فتنه گران و سران آگاه آنها عددی نبودند تا در مقابل این پروژه غارت و نفاق قد علم کنند. سرداران نابغه نیز به نوبت در ملاقاتهای حضوری به وجود مقدس آقا قوت قلب می دادند. به زعم آنها پس از انتخابات، حداکثر تعدادی منافق و بهایی و سوسولهای شمال شهر چندصباحی جسته و گریخته حرکاتی انجام خواهند داد که خود فرصتی است تا از سوراخهای خود بیرون آیند و خود را به مهلکه بیاندازند.
اما درفردای روز انتخابات دستپاچگی مقام عظمی و درایت مثال زدنی سرداران، فاجعه آفرید. نه تنها مردم بلکه خود کاندیداها از وسعت این پروژه پلیدی و سالوسی شوک زده شدند چرا که این بار بر خلاف بیست سال گذشته، نوک کوه یخی رسوایی از اقیانوس به ظاهر زلال تقدس فقاهت عظمی بیرون زده بود. دست آخر معظم له که تاکنون خود را فصل الخطاب می دانست شخصا در 29 خرداد به میدان آمد تا به خلق الله بفهماند که اولا با خود «آقا نظام» طرف هستند و نه با نوچه حقیرش و در ثانی مجالی برای بازگشت و عقب نشینی نیست و بحث مرگ و زندگی فصل الخطاب در میان است. فراتر از ماجرای مضحک انتخابات، حکایت از هزاران پرونده قتل، تجاوز، جنایت و غارت صدها میلیارد دلار پول بی زبان توسط آقا نظام در میان است. اوضاع سیاه تر از آنی است که بتوان در مورد آن گفتگو یا معامله کرد. پس از تهدید پراکنی های فصل الخطاب همگان دریافتند که در بساط نفاق و سالوسی خامنه ای، اثری از دیانت و اخلاق نیست. حضرتش ملتی را به گروگان گرفته بود و اکنون پس از یک سال از آن چشم بندی مقدس، یک شبکه مافیایی متشکل از یکی دوجین آیت الله و سردار تبهکار و خیل گسترده ای از گردانهای چاقوکش و میل گرد به دست روی دست ملت باد کرده است!
آلبوم جنایاتی که در ده های گذشته پنهان مانده بود و غیرقابل باور می نمود اکنون با ابعاد گسترده خونین تر و عریان تر شده و پیش چشم حیرت زده ملت باز شده است. نفاقی که با نشانه هایی کوچک نظیر پنهان کردن زلفها زیر عمامه در فردای روز انتخاب ایشان به رهبری هویدا بود اکنون به قتل، تجاوز، چاقوکشی و شکنجه وحشیانه در زندانها، بازداشتگاه ها و مساجد انجامیده است. حلقه نوابغ و وفاداران مقام عظمی نیز در آخرین تلاشهای مذبوحانه در راستای سلسله معجزات گذشته با صرف صدها میلیارد تومان از کیسه ملت، با اردوکشی مثال زدنی چاقوکشان و میلگرد به دستان در صدد روحیه دادن به مجسمه ای فرتوت برآمده اند که چندصباحی از عمر پلیدش باقی نمانده است.
ابزار اعمال ولایت اکنون به گلوله، گاز فلفل، چماق، چاقو، بنر و بلندگو، ساندیس و ساندویچ محدود گردیده است اما با این همه، تمامی انگشتها به سمت جرثومه فساد و نفاق نشانه رفته اند که به تنهایی سرفصل و علت العلل تمامی مشکلاتی است که بر این مرز و بوم رفته و چون یک بیماری مهلک و خطرناک تمامی شریانهای کشور را آلوده به پلیدی و نفاق نموده است
Subscribe to:
Posts (Atom)