Wednesday, November 13, 2013

مهاجرت برای رهایی از نگاه ناعادلانه جامعه ایران زنانی در سال‌های اخیر تنها به خاطر اطلاق نام «زن مطلقه» دست به مهاجرت زده‌اند

مهاجرت برای رهایی از نگاه ناعادلانه جامعه ایران

زنانی در سال‌های اخیر تنها به خاطر اطلاق نام «زن مطلقه» دست به مهاجرت زده‌اند

زنان مطلقه مهاجر ساکن کمپ‌های شهرهای مختلف اروپا، فارغ از سختی‌های مهاجرت و گذراندن روزهای نامطلوب، تنها در انتظار بازگشت‌شان به یک زندگی عادی و بی‌دغدغه هستند.
زنانی در میان مهاجران سال‌های اخیر ایران حضور دارند که تنها به خاطر اطلاق نام «زن مطلقه» و رهایی از نگاه ناعادلانه جامعه ایران دست به مهاجرت زده‌اند.
مشکلات سیاسی، فقدان آزادی‌های فردی در دولت‌های مختلف و یا دغدغه‌های اجتماعی روزمره از علل شایعی است که در سال‌های اخیر موج مهاجرت را افزایش داده، اما در این بین زنانی که به واسطه معضلات و مشکلات جامعه ایران زیر فشارهای بسیار بوده و به این خاطر دست به مهاجرت زده‌اند، رشد چشم گیری داشته است.
از جمله این عوامل می‌توان به موانع و محدودیت‌های گوناگون در مسیر پیشرفت شغلی و سیاسی زنان در اجتماع، خشونت‌های خانگی، حجاب اجباری، مسایل اقتصادی و بسیاری از موراد دیگر اشاره کرد، اینها تنها نمونه‌هایی از معضلات و مشکلاتی هستند که زنان در ایران از دیرباز با آنها دست به گریان بوده‌اند اما در این بین زنانی هم به خاطر داشتن عنوان «زن مطلقه» بیش از هم جنسان خود در محدودیت و فشار قرار دارند.
طبق آخرین آمار سازمان ثبت احوال ایران، تنها در ۱۰ماه اول سال گذشته۱۰۸هزار و ۴۵۵مورد طلاق در کشور ثبت شده و این بدان معناست که به همین میزان زن مطلقه به جامعه زنان ایران وارد شده است.
شاید به ظاهر در جامعه ایران، نگرش به موضوع طلاق کمی متعادل‌تر از گذشته شده اما نگرش درباره زنان مطلقه تغییر نکرده است و این زنان همچنان در جامعه ایران با مشکلات بسیاری رو به رو هستند.
«غزاله» که یک زن مطلقه است، با تایید بر تغییر نکردن نگاه جامعه به این موضوع می‌گوید: «زندگی برای یک زن مطلقه در ایران هنوز هم با وجود اینکه جامعه در ظاهر مدرن شده و مردم باز تر از قبل فکر می‌کنند، بسیار سخت است. دیدی که جامعه به شما به عنوان این زن دارد، بسیار توهین آمیز و غیرقابل تحمل است. برای مثال من به راحتی نمی‌توانستم برای خودم خانه اجاره کنم. برای کار پیدا کردن با مشکل روبه رو بودم. هر مردی که متوجه میشد، من یک زن مطلقه هستم، خیلی سریع دوست داشت ارتباط نزدیکی با من داشته باشد.»
یک مددکار اجتماعی در ایران با اشاره به اینکه مشکلات روانی و اجتماعی این زنان در بسیاری از موارد به میزانی است که آنها مبتلا به افسردگی در درجات مختلف می‌شوند، می‌گوید: «در سال‌های اخیر تعداد زنان مطلقه ای که به خاطر رهایی از دید منفی جامعه و به دست آوردن مجدد یک زندگی عادی تصمیم به مهاجرت گرفته‌اند، رقم قابل توجه ای بوده است.»
«غزاله» هم که اخیرا از ایران مهاجرت کرده در رابطه با علت این تصمیم می‌گوید: «وقتی برای کار قانونی طلاق به دادگاه مراجعه کرده بودم، قاضی دادگاه برخورد بسیار توهین آمیزی با من داشت. حتی به من نگاه هم نمی‌کرد و مدام می‌گفت، مشکل شما مسئله جدی نیست که منجر به طلاق شود. این رفت و آمد‌ها بارها ادامه داشت و هر بار با رفتارهای بسیار توهین آمیز همراه بود. احساس می‌کردم هیچ کسی در جامعه نیست که از من حمایت کند. احساس بی پناهی می‌کردم. زنی که در ایران شوهر ندارد و اسم زن مطلقه را یدک می‌کشد، بیشتر از بقیه زنان مشکلات دارد. همه این مسایل دست به دست هم داد که فکر کنم، با این وضعیت نمی‌توانم در کشور خودم زندگی کنم و به مکان دیگری باید بروم. برای من تفاوتی نداشت که این مکان دوم کجا باشد. فقط نیاز به امنیت و آرامشی داشتم که تنها به خاطر طلاق از من گرفته شده بود. حتی به رفتن به ترکیه هم برای همیشه فکر کرده بودم. هر جایی غیر از ایران برای من گزینه بهتری بود.»
اگرچه در ابتدا تصمیم مهاجرت به اميد دست يافتن به آرامش، امنیت و یک زندگی بهتر است اما در اغلب موارد بسیار دشوار و با فراز و فرودهای بسیاری رو به روست چرا که مهاجرت به هر دليلی که صورت گرفته باشد، فرد مهاجر را با دنيايی تازه و ناآشنا مواجه می‌کند که حتی در مطلوب‌ترين شرايط نيز خالی از دغدغه و نگرانی نيست.
«غزاله» نیز که با امید به دست آوردن همین آرامش، کشور را ترک کرده است در تشریح روزهای ابتدایی ورودش به کشور میزبان می‌گوید:‌ «روزهای اول حتی با اینکه می‌دانستم در یک کشور امن هستم اما هنوز هم خیلی چیزها مرا می‌ترساند. برای مثال وقتی در خیابان ماشین‌های پلیس را می‌دیدم، بی اختیارم دستم به سمت موهایم می‌رفت. هنوز فکر می‌کردم که در ایران هستم و باید حجابم را درست کنم، فارغ از اینکه اصلا روسری ای در کار نیست. از سوی دیگر مسایل و مشکلات در جامعه جدید هم به سرعت آغاز شد. من زبان این کشور را نمی‌دانستم. برای انجام پیش پا افتاده ترین کارهایم به شدت دچار استرس می‌شدم. نمی‌دانستم پروسه مشخص شدن وضعیت اقامتم چطور و در چه زمانی حل می‌شود و مدام به اینکه در آینده چه اتفاقاتی در انتظارم هست، فکر می‌کردم. روزهای بسیار زیادی بود که فکر می‌کردم شاید حتی مهاجرت انتخاب درستی نبود. از بار مشکلاتم کاسته نشده و تنها جنس مشکلاتم تغییر کرده.»
کمپ‌های پناهندگی در کشور مقصد از مورادی است که باید هر متقاضی پناهندگی که به هر علتی وارد جامعه میزبان شده باشد، آن را تجربه کند.
«غزاله» هم که از نوزده ماه پیش در انتظار مشخص شدن وضعیتِ اقامت خود در کشور آلمان به سر می‌برد، به سختی و ترس‌هایش در کمپ‌های پناهندگی اشاره کرده و می‌گوید: «زمانی که در ایران بودم در مورد کمپ‌های پناهندگی شنیده بودم اما تصورش را نمی‌کردم که این دوران به این اندازه تلخ، پر استرس و گاهی اوقات ترسناک باشد. اولین کمپ من در شهر براونشوایگ بود. تجربه بسیار بدی که بارها و بارها من را به فکر بازگشت به ایران انداخت. در این کمپ بسیاری از ترس‌ها همان ترس‌هایی بودند که در ایران هم داشتم. بی اختیار شب‌ها تختم را پشت در ورودی می‌کشیدم و از ترس اینکه کسی وارد اتاقم شود، تا صبح نمی‌توانستم بخوابم. فقط به این امید که روزی از این کمپ خواهم رفت و این شرایط تمام می‌شود، این وضعیت را تحمل می‌کردم. در تمام سه ماه حضورم در این کمپ به این فکر می‌کردم، چرا در کشور خودم این قدر تنها به واسطه یک ازدواج ناموفق و داشتن عنوان زن مطلقه ، همه چیز برایم سخت شد که تن به مهاجرت دادم.»
اما برای «سوسن» زن مطلقه دیگرمشکلات جامعه میزبان تنها به کمپ‌های پناهندگی محدود نمی‌شود. او از طولانی شدن روند رسیدگی به وضعیت اقامتش نیز ناراضی است و می‌گوید: «اینکه تنها یک برگه به دستت می‌دهند و فقط در یک استان این کشور اجازه تردد داشته باشی، به نظرم منصفانه نیست. هر چند من نیازی به خروج، حتی از همین شهر را هم نمی‌بینم اما به نظرم این قانون بسیار غیرانسانی است. بسیاری اوقات حس زندانی بودن را به من القا می‌کند. ۱۹ماه هست که هر روز به انتظار گرفتن جوابی برای مشخص شدن وضعیت اقامتم، در صندوق پستم را باز می‌کنم اما هنوز هم منتظر هستم. به خاطر مشخص نشدن وضعیت اقامتم، امکان کار کردن ندارم. بارها و بارها به اداره‌های دولتی مورد نظر مراجعه کردم و درخواست کردم که می‌خواهم کار کنم اما موافقت نمی‌کنند. تنها امکانی که در حال حاضر برای من وجود دارد، یک کلاس زبان است که نیمی از هزینه آن را هم خودم باید از کمک هزینهء دولتی پرداخت کنم.»
ترس از آینده ای نامشخص از دیگر دغدغه‌های ازنان پناهنده است. «رخساره» در همین خصوص می‌گوید: «‌گویا قرار است، زندگی ما همیشه با ترس همراه باشد. در ایران به شکل دیگری از مسایل می‌ترسیدیم و اینجا به خاطر نامعلوم بودن وضعیت و اینکه نمی‌دانیم چه آینده ای در پیش رویمان هست با ترس روزگار می‌گذرانیم.»
وی در ادامه می‌گوید: «در ایران به خاطر رفتارها و برخوردهای دیگران با یک زن مطلقه دچار افسردگی شده بودم اما در اینجا باید به آن افسردگی، از دست دادن اعتماد به نفس و بسیاری از مسایل دیگر را هم اضافه کنم. من اینجا به حداقل‌ها راضی شده ام. واقعا چیز زیادی نمی‌خواهم. فقط اینکه زودتر وضعیت اقامتم مشخص بشود و بتوانم یک بار دیگر رنگ آرامش را ببینم.»
«غزاله» در جواب به این سوال که حالا بعد از ۱۹ماه انتظار، در مورد تصمیمش برای مهاجرت چطور فکر می‌کند، می‌گوید: «اینجا همان طور که گفتم، وضعیت اصلا آسان نیست اما حداقل این امید را دارم که روزی این سختی‌ها تمام می‌شود. تنها به این امید که پس از پایان این دوره دیگر هیچ کس به چشم یک زن مطلقه به من نگاه نمی‌کند و بسیاری از محدودیت‌های ایران را به واسطه این عنوان ندارم. اینجا نگاه مردم آزارم نمی‌دهد. با کسی به واسطه خوب ندانستن زبان نمی‌توانم، ارتباط داشته باشم اما نگاه مردم با وجود اینکه تنها هستم، برایم عادیست. من تنها برای اینکه مانند یک فرد معمولی دیده شوم ، تمام این سختی‌ها را به جان خریدم.»
زنان تنهایی که به خاطر رهایی از نگاه ناعادلانه جامعه ایران دست به مهاجرت زده‌اند را این روزها در بسیاری از کمپ‌های شهرهای مختلف اروپا می‌توان یافت. زنانی که به خاطر اطلاق نا‌م‌شان به عنوان زن مطلقه از جامعه رانده شده و حالا در کشور میزبان فارغ از سختی‌های مهاجرت و گذراندن روزهای نامطلوب تنها در انتظار بازگشت‌شان به یک زندگی عادی و بی‌دغدغه هستند.
بدون شک، این عده از زنان که پا در چنین راه دشواری گذاشته‌اند، تا حدودی از سختی راه و موانع پیش رو مطلع بودند اما نباید فراموش کرد، همگی آنها برای رهایی از محدودیت‌ها و مشکلاتی که در ایران با آن دست به گریبان بودند، دست به این انتخاب زدند. انتخابی که بدون شک به همان میزان که که از موانع می‌کاهد، دغدغه‌های جدیدی را نیز بنا می‌کند

وقتی روحانی از مراسم عزاداری محرم قهر می‌کند

وقتی روحانی از مراسم عزاداری محرم قهر می‌کند

به گفته حزب‌اللهی‌های عالم مجازی، حسن روحانی به نشانه اعتراض مجلس عزاداری رهبری را ترک کرد

به محض ورود حسن روحانی به حسینیه «امام خمینی»، تعدادی از حاضران که از آن‌ها به عنوان بچه حزب‌اللهی‌ها یاد شده با سر دادن شعارهای «مرگ برآمریکا» و «هیهات من‌الذ‌‌‌‌‌‌‌‌‌له» به حضور رییس جمهوری واکنش نشان دادند.

دیشب خبری در شبکه‌های اجتماعی، به‌ویژه گوگل پلاس که به نوعی عرصه فعالیت طرف‌داران حکومت هم به حساب می‌آید، منتشر شد که از حاشیه‌های مراسم عزاداری در حسینه امام خمینی حکایت دارد.
بر اساس نوشته چند نفر از فعالان سایبری حزب‌اللهی، در نخستین مراسم عزاداری حسینه‌ی امام خمینی - محل ملاقات‌های عمومی آیت‌الله خامنه‌ای- به محض ورود حسن روحانی به حسینیه تعدادی از حاضران که از آن‌ها به عنوان بچه حزب‌اللهی‌ها یاد شده با سر دادن شعار مرگ برآمریکا و هیهات من الذ‌‌‌‌‌‌‌‌‌له به حضور رییس جمهوری واکنش نشان دادند.
بر اساس نوشته کاربر دیگری در گوگل پلاس به محض ورود حسن روحانی عده‌ای از حاضران در مراسم مقابل وی بلند شدند و برای نشستن روحانی در کنار رهبری جا باز کردند.
کمی بعد اما به محض این‌کهمهدی سلحشور مداح نزدیک به دستگاه رهبری مداحی‌اش را آغاز کرد، روحانی از جای خود بلند شد و با سرعت حسینیه را ترک کرد.
نوشته‌ها حاکی از این است که آیت‌الله خامنه‌ای در مقابل شعارهای مرگ بر آمریکا و هیهات منه الذله‌ای که سر داده شد هیچ واکنشی از خود نشان نداد و برخی همین بی‌تفاوتی را نشانه‌ی تایید وی قلم‌داد کرده‌اند.
 از شخصیت‌های حاضر در این مراسم می‌توان به سید حسن خمینی، سید یاسر خمینی و سید علی خمینی، آیت‌الله شاهرودی، آیت‌الله جنتی، علی لاریجانی، عزیز جعفری فرمانده سپاه، صادق لاریجانی رییس قوه قضاییه، محمد رضا عارف، عبدالله جاسبی و تعدادی از وزرا اشاره کرد.
حاج مهدی سلحشور چندی پیش در پایان یک مراسم مذهبی و در اشاره به مذاکرات هیات دولت با آمریکایی ها گفته بود: «حالا رهبر عزیزمان دوری داده و شما هم برید جلو ببینیم چه غلطی می‌کنید، این‌ها به همین مقدار راضی نمی‌شوند و مانند آن مثال معروف کار با یک بوسه ختم نمی‌شود، چیزی می‌خواهند که نمی‌توانم در این‌جا بگویم.»
وقتی حاضران در آن مراسم از سلحشور خواستند تا باقی قضیه را بگوید، نیز وی با تعبیری جنسی، سخنش را به پایان برد، هر چند که چند روز بعد او انتصاب نوار پخش شده در فضای مجازی به خودش را قویا تکذیب کرد و این درست در زمانی بود که آیت‌الله خامنه‌ای مذاکره‌کنندگان با آمریکا را فرزندان انقلاب خواند و به طور ضمنی از آن‌ها حمایت کرده بود.
مراسم عزاداری دهه محرم که همه ساله در حسینیه امام خمینی برگزار می‌شود به نوعی نمایان‌گر آرایش سیاسی نیروهای فعال در سطوح بالای مدیریت کشور نیز به شمار می‌آید. در تصاویر منتشر شده توسط وب‌سایت رسمی آیت‌الله خامنه‌ای عکسی که نشان‌گر حضور احمدی‌نژاد و یا نزدیکان وی در مراسم باشد منتشر نشده است.
طرف‌داران آیت‌الله خامنه‌ای که خود را ذوب شده در ولایت می‌دانند، طی دو ماه گذشته حملات سنگینی بر علیه اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و حسن روحانی و همین‌طور جواد ظریف در فضای مجازی آغاز کرده‌اند و اینان را به دلیل مطرح ساختن طرح مذاکره با آمریکا مورد سرزنش قرار داده‌اند.

نوری‌زاد: ترور معاون وزیر صنعت کار سپاه بود محمد نوری‌زاد، هنرمند و فعال سیاسی منتقد حکومت ایران در گفتگویی با «خودنویس» می‌گوید ترور معاون وزیر صنعت کار سپاه بوده است. محمد نوری‌زاد، سفرهایی را با عنوان «صلح و دوستی» آغاز کرده است. او قصد دارد با هدف آزادی زندانیان به تمام شهرهای ایران سفر کند و پیام «صلح و دوستی» را به مردم برساند. آقای نوری‌زاد که اکنون در سنندج است و زادگاه خود را برای شروع سفرهای «صلح‌ و دوستی» انتخاب کرده به وب‌سایت «خودنویس» می‌گوید ترور معاون وزیر صنعت کار سپاه و علت آن هم مسائل اقتصادی بوده است. نوری زاد می‌گوید: «میان کشتی‌های بزرگ و بین المللی از یک طرف، و اسکله‌ها وبنادر و دوایرگمرکی از طرف دیگر، یک اپراتورهایی به‌عنوان واسط فعالیت می‌کنند که همه‌ی اینها متعلق به سپاه‌اند. حضور سپاه در مدیریت این شرکت‌های اپراتوری باعث شده کشتی‌های باربری راه آمده را بازگردند و خسارت نیز طلب کنند. دراین مدت (در دولت جدید) هرچه به سپاه گفته شده که ای برادران، اسم سپاه و شرکت‌ها و تاسیسات آن در لیست تحریم شدگان بین المللی است. اسکله‌ای که باید با صد درصد ظرفیتش کار کند، اکنون با سیزده درصد ظرفیتش کار می‌کند. شما بیایید و اجازه بدهید شرکت‌های دیگری بجای شما بنشینند تا کارهای متوقف و کم رمق رونق بگیرد. که برادران سخت مقاومت کرده‌اند و سربالا انداخته‌اند که: نه! وزارتخانه‌های ذیربط به دستگاه قضا شکایت می‌برند و شخص رییس قوه به جانبداری از سپاه پای پیش می‌گذارد و رای به تداوم حضور سپاه می‌دهد.» نوری‌زاد ادامه می‌دهد: چندساعت قبل از تروز آقای معاون از یکی از شبکه‌های رادیویی خودمان شنیدم که وزارت صنعت معدن و تجارت پروانه‌ی فعالیت دو شرکت را لغو کرده و به همه‌ی دفاتر گمرکی بخشنامه کرده که از این پس این دو شرکت اجازه‌ی هیچ‌گونه فعالیتی ندارند. گوینده‌ی خبرادامه داد: چند تن ازنمایندگان مجلس به این تصمیم اعتراض کرده و خواستار فعالیت مجدد این دوشرکت شده‌اند. من – نوری زاد – شصتم خبردار شد که این دو شرکت حتما متعلق به سپاه‌اند و نمایندگان سپاهی در مجلس به اشاره‌ی سپاه قیام و قعود کرده اند و یک نعره ای برآورده اند که: هی؟ وگرنه صدها شرکت دراین جهنمی که سرداران برای ما آراسته اند، هم ازهستی ساقط شده اند و هم ازمدارکاری بیرونشان انداخته اند وهم هست ونیست‌شان را بالا کشیده و مصادره کرده اند وکسی جرات پرسیدن یک چرا نداشته و ندارد. اکنون چه شده که صدای این بخشنامه درنیامده بدان اعتراض می شود و خبر آن نیز از رادیوی سردار ضرغامی پخش می‌شود؟» آقای نوری‌زاد نتیجه گرفته است: «ترور آقای معاون نمی‌تواند به این قضایا بی ارتباط باشد. احتمالا آقای نعمت زاده درجلسات داخلی خودشان محکم برانحلال شرکت های مزاحم سپاه اصرار ورزیده و برادران نیزاحتمالاً خواسته اند هم به او هم به جناب روحانی بفهمانند که: بیرون کشیدن لقمه از دهان سرداران چه عواقبی می تواند داشته باشد. راستی آقای خاتمی هم یک اشاره ای کرده بود به شروع ترورها.» سخنان آقای نوری‌زاد در حالی مطرح شده است که امروز احمد رضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی ایران گفت: هیچ‌کدام از قتل‌های اخیر، سیاسی و امنیتی نبوده است. رادان اظهار داشت: قتل دادستان زابل و معاون وزیر صنعت و همچنین عضو هیات مدیره «شهر جدید پرند» هیچ‌کدام انگیزه سیاسی و امنیتی ندارد و سرنخ‌های قابل قبولی در این رابطه به دست آمده است. همچنین خبرگزاری فارس هم از دستگیری قاتل صفدر رحمت آبادی «در کمتر از ۷۲ساعت، به دست ماموران نیروی انتظامی تهران بزرگ» خبر داده و از قول علی عبداللهی٬ معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور نوشته: «همانگونه که از ابتدا اعلام شد، انگیزه قتل شخصی بوده و قاتل مرحوم رحمت‌آبادی از آشنایان وی بوده و پلیس از ابتدا به این شخص مظنون بوده که پس از قطعیت او را بازداشت کرده است.» خبر دستگیری «ضارب» این مقام دولتی در شرایطی اعلام می‌شود که پیش‌تر خانواده آقای رحمت‌آبادی اعلام کرده بودند قتل وی ناشی از «خصومت شخصی» نبوده است. اما محمد نوری‌زاد در واکنش به سخنان رادان می‌گوید: انتظار داشتید رادان بگوید برادران سپاهی این قتل را انجام داده‌اند؟! انتظار داشتید آقای رادان اعتراف کند نیروهای آقای طائب اسلحه‌ی خود را به سمت معاون وزیر صنعت نشانه رفته و او را از پای درآورده‌اند؟ نه! این چینین نیست؛ این ماموران همان چیزی را می‌گویند که عینا و کلمه کلمه به آنها دیکته شده است. نوری‌زاد می‌افزاید: این ترور به دلیل کار سپاه بوده است. نخست همین مسائل اقتصادی که گفته شد و دوم هم پیام و سیگنالی است برای روحانی و دولت او. یعنی که برادران سپاهی به دولت می‌گویند اگر بخواهید در این حوزه‌ها دخالت کنید با چنین چیزی طرف هستید. فرمول ما این است که اینگونه (ترور و کشتن) برخورد می‌کنیم. این فعال سیاسی در تایید حرف خود سخنان چندی پیش محمد خاتمی را هم که گفته بود «ماشین ترور آغاز به کار کرده است» را نیز شاهد می‌گیرد و می‌گوید خاتمی کسی است که اطلاعات دست اول به او می‌رسد و هنگامی که چنین چیزی می‌گوید یعنی تروریست‌های امنیتی مشغول برنامه‌ریزی هستند. نوری‌زاد با این حال می‌گوید سخن خاتمی حجت او نیست و آنچه عیان است همین فعالیت‌های عظیم اقتصادی سپاه است که به دلیل روی کار آمدن دولت جدید، با آنها اصطکاک پیدا کرده است. آقای نوری زاد اما با اشاره به ترور دادستان زابل و قتل‌های هفته‌های اخیر در بابل و تهران صراحتا تاکید می‌کند که هیچ ارتباطی بین این قتل‌ها و ترورها وجود ندارد. وی در پایان هم می‌گوید: «دعا می‌کنم حالا حالاها آیت‌الله خامنه‌ای زنده باشد چرا که اگر روزی او سرش را زمین بگذارد آن وقت است که ترورهای سیاسی و اقتصادی در مقیاسی وسیع برای حفظ منافع آغاز می‌شود..»

نوری‌زاد: ترور معاون وزیر صنعت کار سپاه بود

محمد نوری‌زاد، هنرمند و فعال سیاسی منتقد حکومت ایران در گفتگویی با «خودنویس» می‌گوید ترور معاون وزیر صنعت کار سپاه بوده است.

محمد نوری‌زاد، سفرهایی را با عنوان «صلح و دوستی» آغاز کرده است. او قصد دارد با هدف آزادی زندانیان به تمام شهرهای ایران سفر کند و پیام «صلح و دوستی» را به مردم برساند.
آقای نوری‌زاد که اکنون در سنندج است و زادگاه خود را برای شروع سفرهای «صلح‌ و دوستی» انتخاب کرده به وب‌سایت «خودنویس» می‌گوید ترور معاون وزیر صنعت کار سپاه و علت آن هم مسائل اقتصادی بوده است.
نوری زاد می‌گوید: «میان کشتی‌های بزرگ و بین المللی از یک طرف، و اسکله‌ها وبنادر و دوایرگمرکی از طرف دیگر، یک اپراتورهایی به‌عنوان واسط فعالیت می‌کنند که همه‌ی اینها متعلق به سپاه‌اند. حضور سپاه در مدیریت این شرکت‌های اپراتوری باعث شده کشتی‌های باربری راه آمده را بازگردند و خسارت نیز طلب کنند. دراین مدت (در دولت جدید) هرچه به سپاه گفته شده که ای برادران، اسم سپاه و شرکت‌ها و تاسیسات آن در لیست تحریم شدگان بین المللی است. اسکله‌ای که باید با صد درصد ظرفیتش کار کند، اکنون با سیزده درصد ظرفیتش کار می‌کند. شما بیایید و اجازه بدهید شرکت‌های دیگری بجای شما بنشینند تا کارهای متوقف و کم رمق رونق بگیرد. که برادران سخت مقاومت کرده‌اند و سربالا انداخته‌اند که: نه! وزارتخانه‌های ذیربط به دستگاه قضا شکایت می‌برند و شخص رییس قوه به جانبداری از سپاه پای پیش می‌گذارد و رای به تداوم حضور سپاه می‌دهد.»
نوری‌زاد ادامه می‌دهد: چندساعت قبل از تروز آقای معاون از یکی از شبکه‌های رادیویی خودمان شنیدم که وزارت صنعت معدن و تجارت پروانه‌ی فعالیت دو شرکت را لغو کرده و به همه‌ی دفاتر گمرکی بخشنامه کرده که از این پس این دو شرکت اجازه‌ی هیچ‌گونه فعالیتی ندارند. گوینده‌ی خبرادامه داد: چند تن ازنمایندگان مجلس به این تصمیم اعتراض کرده و خواستار فعالیت مجدد این دوشرکت شده‌اند. من – نوری زاد – شصتم خبردار شد که این دو شرکت حتما متعلق به سپاه‌اند و نمایندگان سپاهی در مجلس به اشاره‌ی سپاه قیام و قعود کرده اند و یک نعره ای برآورده اند که: هی؟ وگرنه صدها شرکت دراین جهنمی که سرداران برای ما آراسته اند، هم ازهستی ساقط شده اند و هم ازمدارکاری بیرونشان انداخته اند وهم هست ونیست‌شان را بالا کشیده و مصادره کرده اند وکسی جرات پرسیدن یک چرا نداشته و ندارد. اکنون چه شده که صدای این بخشنامه درنیامده بدان اعتراض می شود و خبر آن نیز از رادیوی سردار ضرغامی پخش می‌شود؟»
آقای نوری‌زاد نتیجه گرفته است: «ترور آقای معاون نمی‌تواند به این قضایا بی ارتباط باشد. احتمالا آقای نعمت زاده درجلسات داخلی خودشان محکم برانحلال شرکت های مزاحم سپاه اصرار ورزیده و برادران نیزاحتمالاً خواسته اند هم به او هم به جناب روحانی بفهمانند که: بیرون کشیدن لقمه از دهان سرداران چه عواقبی می تواند داشته باشد. راستی آقای خاتمی هم یک اشاره ای کرده بود به شروع ترورها.»
سخنان آقای نوری‌زاد در حالی مطرح شده است که امروز احمد رضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی ایران گفت: هیچ‌کدام از قتل‌های اخیر، سیاسی و امنیتی نبوده است.
رادان اظهار داشت: قتل دادستان زابل و معاون وزیر صنعت و همچنین عضو هیات مدیره «شهر جدید پرند» هیچ‌کدام انگیزه سیاسی و امنیتی ندارد و سرنخ‌های قابل قبولی در این رابطه به دست آمده است.
همچنین خبرگزاری فارس هم از دستگیری قاتل صفدر رحمت آبادی «در کمتر از ۷۲ساعت، به دست ماموران نیروی انتظامی تهران بزرگ» خبر داده و از قول علی عبداللهی٬ معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور نوشته: «همانگونه که از ابتدا اعلام شد، انگیزه قتل شخصی بوده و قاتل مرحوم رحمت‌آبادی از آشنایان وی بوده و پلیس از ابتدا به این شخص مظنون بوده که پس از قطعیت او را بازداشت کرده است.» خبر دستگیری «ضارب» این مقام دولتی در شرایطی اعلام می‌شود که پیش‌تر خانواده آقای رحمت‌آبادی اعلام کرده بودند قتل وی ناشی از «خصومت شخصی» نبوده است.
اما محمد نوری‌زاد در واکنش به سخنان رادان می‌گوید: انتظار داشتید رادان بگوید برادران سپاهی این قتل را انجام داده‌اند؟! انتظار داشتید آقای رادان اعتراف کند نیروهای آقای طائب اسلحه‌ی خود را به سمت معاون وزیر صنعت نشانه رفته و او را از پای درآورده‌اند؟ نه! این چینین نیست؛ این ماموران همان چیزی را می‌گویند که عینا و کلمه کلمه به آنها دیکته شده است.
نوری‌زاد می‌افزاید: این ترور به دلیل کار سپاه بوده است. نخست همین مسائل اقتصادی که گفته شد و دوم هم پیام و سیگنالی است برای روحانی و دولت او. یعنی که برادران سپاهی به دولت می‌گویند اگر بخواهید در این حوزه‌ها دخالت کنید با چنین چیزی طرف هستید. فرمول ما این است که اینگونه (ترور و کشتن) برخورد می‌کنیم.
این فعال سیاسی در تایید حرف خود سخنان چندی پیش محمد خاتمی را هم که گفته بود «ماشین ترور آغاز به کار کرده است» را نیز شاهد می‌گیرد و می‌گوید خاتمی کسی است که اطلاعات دست اول به او می‌رسد و هنگامی که چنین چیزی می‌گوید یعنی تروریست‌های امنیتی مشغول برنامه‌ریزی هستند.
نوری‌زاد با این حال می‌گوید سخن خاتمی حجت او نیست و آنچه عیان است همین فعالیت‌های عظیم اقتصادی سپاه است که به دلیل روی کار آمدن دولت جدید، با آنها اصطکاک پیدا کرده است.
آقای نوری زاد اما با اشاره به ترور دادستان زابل و قتل‌های هفته‌های اخیر در بابل و تهران صراحتا تاکید می‌کند که هیچ ارتباطی بین این قتل‌ها و ترورها وجود ندارد.
وی در پایان هم می‌گوید: «دعا می‌کنم حالا حالاها آیت‌الله خامنه‌ای زنده باشد چرا که اگر روزی او سرش را زمین بگذارد آن وقت است که ترورهای سیاسی و اقتصادی در مقیاسی وسیع برای حفظ منافع آغاز می‌شود..»

میدان سرخ مسکو تا کنون وقایع بسیاری را به خود دیده است٬ از اعتراض‌ گرفته تا نمایشگاه‌های مختلف و اجرای موسیقی٬ اما این که هنرمندی در اجرایی هنری بخشی از آلت تناسلی خود را با میخ به سنگ فرش این میدان بکوبد٬ اتفاقی منحصر به فرد است. پیوتر پاولنسکی٬ هنرمند روس روز یکشنبه٬ ۱۹ آبان‌ماه٬ حدود ظهر خود را به میدان سرخ مسکو٬ مشهورترین مکان عمومی این شهر رساند٬ بیرون از آرامگاه لنین عریان شد و مقابل چشم عابران پیاده وحشت‌زده٬ پوست بیضه‌های خود را به سنگ فرش میدان میخ کرد. اجرای آقای پاولنسکی با روز پلیس در روسیه مصادف شده است. به گزارش روزنامه بریتانیایی گاردین٬ او در توضیح دلیل این هم‌زمانی گفته است اعتراضش واکنشی است به نزول روسیه و تبدیل شدنش به «حکومتی پلیسی».


میدان سرخ مسکو تا کنون وقایع بسیاری را به خود دیده است٬ از اعتراض‌ گرفته تا نمایشگاه‌های مختلف و اجرای موسیقی٬ اما این که هنرمندی در اجرایی هنری بخشی از آلت تناسلی خود را با میخ به سنگ فرش این میدان بکوبد٬ اتفاقی منحصر به فرد است. پیوتر پاولنسکی٬ هنرمند روس روز یکشنبه٬ ۱۹ آبان‌ماه٬ حدود ظهر خود را به میدان سرخ مسکو٬ مشهورترین مکان عمومی این شهر رساند٬ بیرون از آرامگاه لنین عریان شد و مقابل چشم عابران پیاده وحشت‌زده٬ پوست بیضه‌های خود را به سنگ فرش میدان میخ کرد. اجرای آقای پاولنسکی با روز پلیس در روسیه مصادف شده است. به گزارش روزنامه بریتانیایی گاردین٬ او در توضیح دلیل این هم‌زمانی گفته است اعتراضش واکنشی است به نزول روسیه و تبدیل شدنش به «حکومتی پلیسی».