مهدی خزعلی: اعتصاب غذا میکنم و جنازه ام را بر دوشتان میگذارم
به گزارش تحول سبز، متن کامل روایت جزئیات نحوه بازداشت دکتر مهدی خزعلی در پی می آید:
تا امروز صبر کردم و نحوه دستگیری دکتر خزعلی را بیان نکردم که شاید امروز آزاد شود. دیروز دکتر پیام داد که بازجویش تماس گرفته و دارد به وزارت میرود که وسایلش را پس بگیرد همان وسایلی که دو سال پیش ماموران وزارت، از منزلش به غارت برده اند. دکتر از من خواست که اگر اتفاقی افتاد شاهد باشم.
به وزارت که رسید، حکم بازداشت را به دکتر نشان دادند، دکتر در جوابشان می گوید این بازداشت برای ۱۰روز پیش است که چهار روز پیش برای همین حکم، در دادگاه وثیقه گذاشتم. مامور می گوید من باید بازداشتت کنم و دادگاه برای ما اهمیتی ندارد. که دکتر می گوید این حکم غیر قانونیست و من نمیایم. ناگهان ۳ نفر بر سر دکتر ریختند و او را بر زمین محکم کوفتند بر دستانش از پشت دستبند زدند و به داخل ماشین انداختند، درحالی که یکی روی گردن دکتر نشسته بود و دیگری از آن طرف بروی شکم. مهدی خزعلی را به صورت دارازکش عقب ماشین قرار دادند و پسر نوجوانش بهت زده نگاه میکرد که …
به دنبالشان رفتم و تا دم زندان اوین همین وضعیت را درون ماشین میدیدم که او را در صندلی عقب به صورت دراز کش قرار داده بودند و یکی روی گردنش نشسته بود و دیگری بروی شکمش..
صحنه دردناکی بود، اشک امانم نمی داد دلم می خواست دلم میخواست فریاد بکشم بگویم ای مردم این فرزند شماست که اینگونه میبرندش، این همان مهدیست که دست متملقان و غارت گران را رو کرده است و امروز تاوانش را اینگونه میدهد. با خود گفتم اینجا اینگونه برخورد میکنند درون زندان چه خبر است الله اعلم…
امروز به لطف دوست سربازی، در راهروی دادسرا دادستانی بودم که دیدم دکتر را آوردند.ماتم برد،با گردنی که به سمتی خم شده و ورم کرده و کبود، دستبند به دست و با لباس زندان در حالی که دو نفر دو طرفش بودند. دکتر در دادگاه دفاع جانانه ای کرده بود.
قاضی بنی حسینی گفته بود دکتر را اشتباه بازداشت کرده اند چون من پنج روز پیش برای همین موضوع قرار وثیقه صادر کرده ام و امروز میگویم آزادش کنند. مهدی خزعلی هنگامی که با آن دو مامور وزارت اطلاعات وارد دادگاه میشود.مامور وزارت، برگه ای را به قاضی نشان میدهد، و تلفن قاضی هم به صدا در میاید که دادستان جعفری دولت آبادی،دستور لازم را به قاضی میدهد.قاضی بنی حسینی میگوید در حکم پنج روز قبلم اشتباه کرده ام و قرار وثیقه را به بازداشت موقت تبدیل میکنم و با لبخند ملیحی به مامور وزارت اطلاعات نگاه میکند…
سپس دکتر دفاع جانانه ای میکند و خطاب به قاضی میگوید: تو نوچه وزارت اطلاعات هستی. با آنکه گردنم ورم کرده و شکسته، تقاضای درمان نمیکنم و از امروز اعتصاب غذا میکنم و جنازه ام را بر دوشتان میگذارم.
حال بخوانید این جمله رییس قوه قضاییه را: قاضی در دستگاه قضایی کاملا مستقل است و حتی من نیز نمیتوانم برای قاضی در مورد پرونده ایی خاص تعیین تکلیف کنم !!!!
به گزارش تحول سبز، متن کامل روایت جزئیات نحوه بازداشت دکتر مهدی خزعلی در پی می آید:
تا امروز صبر کردم و نحوه دستگیری دکتر خزعلی را بیان نکردم که شاید امروز آزاد شود. دیروز دکتر پیام داد که بازجویش تماس گرفته و دارد به وزارت میرود که وسایلش را پس بگیرد همان وسایلی که دو سال پیش ماموران وزارت، از منزلش به غارت برده اند. دکتر از من خواست که اگر اتفاقی افتاد شاهد باشم.
به وزارت که رسید، حکم بازداشت را به دکتر نشان دادند، دکتر در جوابشان می گوید این بازداشت برای ۱۰روز پیش است که چهار روز پیش برای همین حکم، در دادگاه وثیقه گذاشتم. مامور می گوید من باید بازداشتت کنم و دادگاه برای ما اهمیتی ندارد. که دکتر می گوید این حکم غیر قانونیست و من نمیایم. ناگهان ۳ نفر بر سر دکتر ریختند و او را بر زمین محکم کوفتند بر دستانش از پشت دستبند زدند و به داخل ماشین انداختند، درحالی که یکی روی گردن دکتر نشسته بود و دیگری از آن طرف بروی شکم. مهدی خزعلی را به صورت دارازکش عقب ماشین قرار دادند و پسر نوجوانش بهت زده نگاه میکرد که …
به دنبالشان رفتم و تا دم زندان اوین همین وضعیت را درون ماشین میدیدم که او را در صندلی عقب به صورت دراز کش قرار داده بودند و یکی روی گردنش نشسته بود و دیگری بروی شکمش..
صحنه دردناکی بود، اشک امانم نمی داد دلم می خواست دلم میخواست فریاد بکشم بگویم ای مردم این فرزند شماست که اینگونه میبرندش، این همان مهدیست که دست متملقان و غارت گران را رو کرده است و امروز تاوانش را اینگونه میدهد. با خود گفتم اینجا اینگونه برخورد میکنند درون زندان چه خبر است الله اعلم…
امروز به لطف دوست سربازی، در راهروی دادسرا دادستانی بودم که دیدم دکتر را آوردند.ماتم برد،با گردنی که به سمتی خم شده و ورم کرده و کبود، دستبند به دست و با لباس زندان در حالی که دو نفر دو طرفش بودند. دکتر در دادگاه دفاع جانانه ای کرده بود.
قاضی بنی حسینی گفته بود دکتر را اشتباه بازداشت کرده اند چون من پنج روز پیش برای همین موضوع قرار وثیقه صادر کرده ام و امروز میگویم آزادش کنند. مهدی خزعلی هنگامی که با آن دو مامور وزارت اطلاعات وارد دادگاه میشود.مامور وزارت، برگه ای را به قاضی نشان میدهد، و تلفن قاضی هم به صدا در میاید که دادستان جعفری دولت آبادی،دستور لازم را به قاضی میدهد.قاضی بنی حسینی میگوید در حکم پنج روز قبلم اشتباه کرده ام و قرار وثیقه را به بازداشت موقت تبدیل میکنم و با لبخند ملیحی به مامور وزارت اطلاعات نگاه میکند…
سپس دکتر دفاع جانانه ای میکند و خطاب به قاضی میگوید: تو نوچه وزارت اطلاعات هستی. با آنکه گردنم ورم کرده و شکسته، تقاضای درمان نمیکنم و از امروز اعتصاب غذا میکنم و جنازه ام را بر دوشتان میگذارم.
حال بخوانید این جمله رییس قوه قضاییه را: قاضی در دستگاه قضایی کاملا مستقل است و حتی من نیز نمیتوانم برای قاضی در مورد پرونده ایی خاص تعیین تکلیف کنم !!!!