Friday, July 22, 2011

اسرائیل برای نخستین بار جمهوری اسلامی را «دشمن» معرفی کرد و محدودیت‌هایی بر ارتباط اقتصادی و مالی شهروندان خود با ایران وضع کرد

اسرائیل برای نخستین بار جمهوری اسلامی را «دشمن» معرفی کرد و محدودیت‌هایی بر ارتباط اقتصادی و مالی شهروندان خود با ایران وضع کرد




بی بی سی : برای نخستین بار در سی و دو سالی که با روی کار آمدن جمهوری اسلامی، روابط میان ایران و اسرائیل دچار تنش شده است، وزارت دارایی اسرائیل ایران را «دشمن» معرفی کرد و محدودیت‌هایی بر ارتباط اقتصادی و مالی شهروندان خود با ایران وضع کرد.



وزارت امور دارایی اسرائیل روز پنجشنبه اعلام کرد که یووال اشتاینیتس، وزیر دارایی در فرمانی دولتی، با «دشمن» نامیدن ایران، هشدار داده است که هرگونه ارتباط اقتصادی و مالی مردم و شهروندان این کشور با ایران ممنوع است.



بر اساس این حکم شرکت‌ها، بازرگانان و نیز اشخاص حقوقی در جهان که به نحوی معاملات آنها با ایران موجب پایمال کردن ممنوعیت معامله شده، از این پس از سوی اسرائیل مورد تحریم قرار خواهند گرفت.



اسرائیل خود در طول سال‌ها از آمریکا، اتحادیه اروپا و سایرکشورهای جامعه جهانی خواسته بود که هرگونه مراوده با ایران را قطع کنند و حتی پیشنهاد می‌کرد که با لغو معاملات نفتی و گازی با ایران، موجب فلج شدن اقتصاد جمهوری اسلامی ایران شوند.



با این حال اقدامات جدید وزارت دارایی اسرائیل در مورد ایران پس از آن ضروری احساس شد که رسانه‌های اسرائیلی در ماه‌های اخیر از معاملات و فعالیت‌های گروه معظم تجاری «برادران عوفر»، در مالکیت یک خاندان بازرگان اسرائیلی، با ایران خبر دادند.



انتشار گزارش‌ها در مورد معاملات شرکت‌های «برادران عوفر» با ایران، و در حالی که وکلای این شرکت‌ها تأکید کرده بودند که هیچ کارغیرقانونی طبق قوانین اسرائیل صورت نگرفته است، این نیاز را در میان رهبران اسرائیل به وجود آورد که قوانین خود این کشور نیز از شفافیت لازم در قبال ایران برخوردار نبوده است.



به گزارش وزارت امور دارایی اسرائیل، یووال اشتاینیتس، روز پنجشنبه پیش‌نویس لایحه دولتی را در این زمینه به کمیسیون امور خارجی و امنیتی مجلس اسرائیل ارائه کرد. در پیش‌نویس این لایحه آمده است که ضرورت تهیه چنین لایحه‌ای، مبارزه با برنامه هسته‌ای ایران است.



وزیر دارایی اسرائیل گفته است که «سخن از یک گام مهم در تحکیم نقش اسرائیل در تحریم‌های اقتصادی علیه ایران، به عنوان بخشی از تعهدات اسرائیل در تلاش‌های بین‌المللی برای ناکام کردن ایران در تولید سلاح‌های غیرمتعارف است؛ سلاحی که موجودیت اسرائیل و کشورهای غربی را تهدید می‌کند».



یووال اشتاینیتس که وابسته به حزب حاکم راستگرای لیکود است در حالی در فرمان خود ایران را کشور«دشمن» معرفی کرده است که سیاستمدارانی در این کشور، و در صدر آنها، شیمون پرز، رئیس‌جمهور اسرائیل، همواره تأکید دارند که میان مردم ایران و حکومت حاکم بر ایران تفاوت قائل هستند.



این اقدام وزارت دارایی اسرائیل در حالی است که مئیر داگان، رئیس پیشین موساد، چهارشنبه تکرار کرده بود که کار مقابله با برنامه هسته‌ای ایران را باید به ابرقدرت آمریکا سپرد.



لایحه پیشنهادی دولت اسرائیل همچنین در شرایطی به پارلمان این کشور ارائه شده است که کابینه اسرائیل چندی پیش در اوائل تیر ماه محدودیت‌هایی را علیه ایران و شرکت‌هایی که با این کشور روابط تجاری دارند، به تصویب رساند.



تحریم‌هایی که به توصیف بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، «گام مهمی در نبرد علیه برنامه هسته‌ای ایران» است و «تضمین خواهد کرد که اسرائیل در خط مقدم تحریم‌ها علیه ایران در کنار دیگر کشورها قرار داشته‌باشد.»



گسترش تحریم‌های اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران پس از آن انجام می‌شود که کمیته‌ای در ماه مارس در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که با وجود سال‌ها درخواست اسرائیل از دیگر کشورها برای تشدید تحریم‌ها علیه ایران، تحریم‌های وضع شده خود این کشور علیه جمهوری اسلامی هنوز کامل نیست.

فیلم / به آتش کشیدن پرچم کشورهای حامی بشار اسد دیکتاتور سوریه ، توسط مردم (چین ، روسیه ، جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان) / جمعه 31 تیر 1390

فیلم / به آتش کشیدن پرچم کشورهای حامی بشار اسد دیکتاتور سوریه ، توسط مردم (چین ، روسیه ، جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان) / جمعه 31 تیر 1390


پس از گذشت دو سال از ترور ماموستا محمد شیخ‌الاسلام، نماینده کردستان در مجلس خبرگان رهبری توسط افراد مسلح ناشناس در سنندج، شش نفر از افرادی که گفته می شود عضو گروه افراطی "سلفی ها" هستند به اتهام دست داشتن در این ترور از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شدند.

پس از گذشت دو سال از ترور ماموستا محمد شیخ‌الاسلام، نماینده کردستان در مجلس خبرگان رهبری توسط افراد مسلح ناشناس در سنندج، شش نفر از افرادی که گفته می شود عضو گروه افراطی "سلفی ها" هستند به اتهام دست داشتن در این ترور از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شدند.




سخنگوی سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان در مورد محکومیت این ۶ نفر به روز می گوید: "این افراد علاوه بر دست داشتن در ترور نماینده مجلس خبرگان رهبری در کردستان در ارتباط با برخی دیگر از اقدامات تروریستی در مناطق کردنشین دستگیر شده بودند."



این محکومیت همزمان است با حمله افراد مسلح ناشناس به فضل‌الله شهبازی، دادستان شهرستان خاش در استان سیستان و بلوچستان که به گفته رسانه های حکومتی، ناکام مانده است.







سلفی ها؛ حکم اعدام ۳ نفر در یک خانواده



سازمان حقوق بشر کردستان اسامی افرادی را که متهم به نا آرامی های کردستان و ترور های زنجیره ای هستند بهنام رحیمی، اصغر رحیمی، یاور رحیمی، مختار رحیمی، بهمن رحیمی و مردان ملکی اعلام کرده است. سه نفر از آنها از اعضای یک خانواده هستند.



این افراد بعد از بازداشت در زندان مرکزی سنندج نگهداری و پس از مدتی به زندان اوین تهران منتقل شدند و پس از صدور حکم از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب تهران، اکنون در زندان رجایی شهر کرج به سرمی برند.



به گفته اجلال قوامی، روزنامه نگار ساکن سنندج و سخنگوی سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان، تمامی این افراد عضو گروه سلفی ها هستند، اما خانواده های آنها با توجه به اعتقادات خاصی که دارند از ارتباط با رسانه ها، نهادهای مدنی و حتی وکلا اجتناب می کنند.



سلفی به گروهی از مسلمانان اهل سنت گفته می‌شود که تنها راه نجات مسلمانان را بازگشت به قوانین قرآن و سنت، طبق فهم "سلف صالح" می‌دانند. این گروه با هرگونه پیروی از شاخه‌های گوناگون دین و کیش‌گرایی مخالفند و معتقدند متن قرآن و سنت برای پیروان شان تأویل پذیر نیست و عین همان اصول باید اجرا شود. انگیزه اصلی این گروه مذهبی، تشکیل حکومت اسلامی است.



این گروه از سلفی ها، در طول سالهای گذشته از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی متهم به دست داشتن در برخی از حوادث تروریستی کردستان بوده و یکی از مظنونین اصلی زنجیره ترورها و سوءقصدهای سالهای گذشته شهر سنندج و دیگر شهرهای کردستان بوده اند.



ماموستا محمد شیخ‌الاسلام، نماینده کردستان در مجلس خبرگان رهبری که از جمله هدف های اصلی زنجیره ترورها و سوءقصدهای کردستان در سال 1388 بود، در روز 27 شهریور، هنگام خروج از منزل هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.



در همان سال سه سوءقصد تروریستی دیگر در مناطق کردنشین رخ داد. ماموستا برهان عالی، از روحانیان اهل سنت و امام جمعه موقت سنندج در محل سکونت خود کشته شد. در همین راستا دو قاضی شبعه چهار دادگاه انقلاب سنندج نیز در طول یک هفته مورد حمله افراد ناشناس قرار گرفتند که یکی از آنان جان سالم به‌در برد.



هر چند مقامات دستگاه قضایی در طول این چندسال سلفی ها را به عنوان یکی از مظنونین اصلی حوادث تروریستی کردستان معرفی کرده اند، اما تا کنون به صورت مشخص نگفته اند آنها در کدام یک از حوادث نقش تعیین کننده داشته اند.



سلفی ها هیچگاه به صورت مستقیم مسوولیت حوادث چند سال گذشته کردستان را به عهده نگرفته اند. سخنگوی سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان اما می گوید: "آنها با ابزارهای جدید زندگی مدرن از قبیل اینترنت آشنایی ندارند و به همین خاطر تریبون خاصی برای پذیرفتن یا رد آن دسته از حوادثی که پای آنها در میان است را ندارند."



به گفته اجلال قوامی: "سلفی ها در کردستان به صورت محفلی و جزیره مانند فعالیت می کنند. در مورد اینکه آنها دارای پایگاه های منسجم و سازماندهی شده ای در این مناطق باشند تردید های فراوانی وجود دارد. اما به صورت کلی به نظر نمی رسد آنها دارای سازماندهی خیلی قوی در کردستان باشند."



او می افزاید: "مردم مناطق کردنشین هیچگونه همدلی با جریان هایی از این دست ندارند و آنها نیز دارای حداقل پایگاه اجتماعی در مناطق کردنشین هستند. این گروه ها در واقع ریشه و پایگاه چندانی ندارند و به صورت فرا منطقه ای عمل می کنند."



گفته می شود سلفی ها یک جریان نوظهور در کردستان هستند و طی سالهای گذشته به ویژه در شهرهای جوانرود، پاوه و سنندج و در برخی از نواحی حاشیه ای این فعالیت های خود را آغاز کرده اند.



اجلال قوامی می گوید علاوه بر شش نفری که به اتهام دست داشتن در ترور ماموستا محمد شیخ الاسلام به اعدام محکوم شده اند، تعداد دیگری از افرادی که به اتهام عضویت در گروه سلفی ها محکوم شده اند در حال حاضر در زندان به سر می برند.



به گفته آقای قوامی اسامی برخی از آنها انور خضری، سید ابراهیم سیدی و کامران شیخی است که در حال حاضر در زندان رجایی شهر کرج به‌سر می‌برند.



پیش تر برخی از رسانه ها اعلام کرده بودند این سه زندانی به مدت بیش از یک ماه در اعتراض به شرایط زندان و نگه‌داری میان مجرمان عادی در زندان رجایی شهر کرج دست به اعتصاب غذا زده بودند.



عدم پوشش اخبار مربوط به اعتصاب غذای این چند زندانی، با اعتراض تعدادی از فعالان کرد روبرو شد.







ترور ناکام یک مقام قضایی در بلوچستان



اما همزمان با محکومیت شش نفر از اعضای گروه "سلفی ها" به اتهام دست داشتن در زنجیره ترورهای چند سال گذشته کردستان، آن طرف تر در بلوچستان، دادستان شهرستان خاش از سوءقصد و حمله افراد مسلح ناشناس جان سالم به در برد.



به گزارش ایرنا، خبرگزاری جمهوری اسلامی روز چهارشنبه، 29 تیر فضل‌الله شهبازی، دادستان خاش، شامگاه روز سه شنبه، 28 تیر، در مقابل فروشگاه رفاه این شهرستان توسط افراد ناشناس با شلیك گلوله مورد حمله قرار گرفت.



ایرنا که این خبر را به نقل از یک منبع آگاه محلی منتشر کرده، نوشته است: "افراد مسلح با رگبار گلوله، دادستان خاش را در داخل خودرو شخصی مورد هدف قرار داده و بلافاصله از محل گریختند."



به گفته این "منبع آگاه" دادستان خاش برای مداوای جراحات وارده به بیمارستان منتقل شده است: "بیشترین جراحت به دست این مسوول قضایی وارد شده است."



این اولین بار نیست که فضل‌الله شهبازی، مورد سوء قصد قرار می گیرد، او پیش از این دو بار دیگر در طول فعالیت هایش در دستگاه قضایی مورد حمله افراد مسلح قرار گرفته و هر بار جان سالم به در برده است.



به گزارش ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران، فضل‌الله شهبازی به "قاطعیت و جدی بودن در دادن حکم و رأی به‌ویژه در احکام مجرمان حمل و توزیع مواد مخدر و جرایم سازمان‌یافته مشهور است."



دادستان شهرستان خاش آخرین بار دو سال پیش مورد سوء قصد قرار گرفته بود که آن بار نیز چند فرد مسلح ناشناس خودرو او را در نزدیکی ساختمان قدیمی دادگستری این شهر به گلوله بستند‏؛ او در جریان این تیراندازی به صورت سطحی زخمی شد‏.‏



استان سیستان و بلوچستان در جنوب شرق ایران، از جمله مناطقی است که جمهوری اسلامی همواره در تأمین امنیت آن با مشکلات پرشماری روبرو بوده است.



فعالیت های سیاسی و مذهبی گروه های افراطی نظیر جندالله و همچنین قاچاق مواد مخدر از جمله دلایلی است که در نتیجه برخورد جمهوری اسلامی و این گروه ها همواره وضعیت این مناطق با ناآرامی آمیخته است.


سیزیف اصلاحات

سیزیف اصلاحات

مادر سعید زینالی، دانشجویی که 5 روز بعد از 18 تیر 78 بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست در مصاحبه با "روز" اعلام کرد با گذشت 12 سال تمام پی گیری های خانواده برای گرفتن خبر بی نتیجه بوده و از سوی مسئولان بی پاسخ مانده است.

مادر سعید زینالی، دانشجویی که 5 روز بعد از 18 تیر 78 بازداشت شد و از آن زمان تاکنون هیچ خبری از وی در دست نیست در مصاحبه با "روز" اعلام کرد با گذشت 12 سال تمام پی گیری های خانواده برای گرفتن خبر بی نتیجه بوده و از سوی مسئولان بی پاسخ مانده است.




سعید زینالی، 23 تیر ماه 1378 در مقابل چشم های مادرش بازداشت شد و از آن تاریخ تاکنون، جز یک تماس تلفنی کوتاه، هیچ خبری از این فارغ التحصیل کامپیوتر دانشگاه تهران در دست نیست.



اکرم نقابی، مادر سعید زینالی که در این سال ها برای گرفتن خبری از فرزندش به تمام ارگان ها و مراکز قضایی و دولتی سر زده می گوید: "12 سال تمام شد، نه به ما می گویند که سعید زنده است و نه می گویند که مرده. من دیگر هیچ از خدا نمیخواهم فقط حتی شده می خواهم جنازه بچه ام را ببینم و دفن اش کنم. دگر چه می توانم بخواهم"؟



خانم نقابی، که سال گذشته به اتفاق دخترش بازداشت شد و دوماه در بند 209 زندان اوین بود و با قرار وثیقه آزاد شده در مصاحبه با "روز" از سعید و پرونده خودش سخن می گوید.







خانم نقابی اکنون 12 سال از وقایع کوی دانشگاه تهران می گذرد؛ چه خبری از سعید دارید؟



هیچی. هر جا رفتیم و پی گیری کردیم به هیچ نتیجه ای نرسیدیم، نه میدانیم بچه ام زنده است و نه میدانیم مرده و...







ممکن است برگردیم به 12 سال پیش و بفرمایید چه اتفاقی برای سعید افتاد و چگونه بازداشت شد؟



23 تیر 78 بود. منزل ما پونک بود، ما در خانه بودیم که در را زدند. سه نفر آمدند تو و گفتند سئوالاتی از سعید داریم. پدر سعید سر کار بود، هر چه پرسیدیم سعید را کجا می برید گفتند فقط چند سئوال داریم و زود بر میگردد. او را بردند و سه ماه بعد یک تماس دو دقیقه ای گرفت و گفت "حالم خوبه و پی گیر کار من باشید". نه گفت کجا است ونه اینکه چرا او را برده اند و چکار کرده و... ما هم پی گیر شدیم، هر ارگانی که فکر میکنید تا به حال هزاران بار رفته ایم اما هیچ نتیجه ای نگرفته ایم. حدود 6 ماه بعد از تماس سعید، فکر کنم میلاد امام علی بود به ما زنگ زدند و گفتند زنگ زده ایم خبر سلامتی سعید را بدهیم و خوشحالتان کنیم. هر چه پرسیدیم، التماس کردیم و اصرار کردیم که از کجا هستید و سعید کجاست هیچ جوابی ندادند.







روزی که سعید را بازداشت کردند به شما گفتند از کدام ارگان هستند؟ حکمی نشان دادند؟



نگفتند از کجا هستند من هم اینقدر حالم بد شده بود که نپرسیدم گفتند باید خانه را بازرسی کنند و کردند. از خودم بیخود شده بودم وقتی قیافه رنگ پریده سعید را دیدم. اینقدر هم آگاه نبودم یعنی اصلا به این مسائل اشنا نبودم که حکمی بخواهم و...







خب این مدت که پی گیری می کنید به شما چه پاسخی میدهند؟



مدام می گویند در حال پی گیری هستیم تا به حال نگفته اند سعید کجا است و چه بر سر او آمده، آیا زنده است یا مرده.فقط از دفتر آقای نقدی آن موقع به ما گفته بودند که بچه ات را واحد عملیات ما گرفته و بیخود نیایید هر موقع لازم بود خودمان تماس می گیریم. اما هیچ خبری نشد. بعد که آقای قالیباف شد فرمانده نیروی انتظامی از دفتر او سرهنگ فاطمی زنگ زد و گفت عکسی از سعید بیاورید تا پی گیری کنیم.پدر سعید عکس او را برد و گفتند پی گیری میکنیم هفته دیگر ملاقات کنید هفته بعد رفتیم گفتند همین روزها ملاقات می دهیم اما بعد گفتند دست ما نیست و متاسفیم. 4 سال قبل آقای سالارکیا گفت با وزارت اطلاعات صحبت کرده اند و قرار است به ما ملاقات دهند تا سعید را ببینیم. رفتیم دفتر آقای مرتضوی گفتند ده روز دیگر بیایید. هی ده روز، ده روز تمدید کردند. اخر سرهم گفتند بروید هر موقع لازم بود خودمان تماس می گیریم و فعلا به خود ما هم اجازه نمیدهند و... تمام این سالها اندازه یک کارتن ما فقط شماره نامه داریم که به ارگان های مختلف از بیت رهبری، وزارت اطلاعات، وزارت کشور و دادستانی و هر جایی که فکر کنید نوشته ایم و رفته ایم پی گیری کرده ایم و در نهایت هم به نتیجه ای نرسیده ایم.







آیا به شما گفته اند اصلا سعید کجا زندانی بوده یا الان کجاست؟



نه هیچ جوابی در این زمینه نمی دهند. ما اینقدر رفتیم و آمدیم که از دفتر آقای دولت ابادی هم از ما خواستند که هر چه نامه و سند و پرونده داریم برای آنها ببریم. بردیم اما هر بار که می رویم می گویند اقای دولت ابادی پی گیر است و به نتیجه که برسیم خبر میدهیم. امروز شوهرم از صبح تا ساعت 4 باز رفته بود اما خب خبری نیست دیگر. هیچ جواب قطعی نمیدهند، فقط می گویند صبر کنید پی گیری میکنیم. اینقدر این سالها گفته اند بیایید فلان جا و بروید بهمان جا و... که دیگر جایی نمانده نرفته باشیم. اینقدر شماره نامه داریم که چی بگویم آخر. نه به ما می گویند هست نه می گویند نیستو نه می گویند زنده است نه می گویند مرده نه می گویند کجاست و...







از دوستان فرزندتان چی؟ از کسانی که آن موقع سر همین مسائل کوی بازداشت شدند آیا کسی خبری از سعید نداشت؟



دوستانش که خبری نداشتند. اما احمد باطبی که بار اول از زندان به مرخصی آمد در اصل در بیمارستان بود که من رفتم دیدن او. نمی گذاشتند اما با مادر احمد صحبت کردیم. احمد می گفت که توی بازجویی ها با سعید بوده اند و صدای سعید را می شنیده و...







خانم نقابی، سعید فعالیت خاصی داشت؟ در کوی دانشگاه و...



من هیچی نمیدانم. خدا شاهد است اصلا نمیدانم سعید با چه کسانی بوده و 18 تیر چه میکرده و نمیکرده. بچه توداری بود فقط 22 سال داشت و تازه می رفت توی 23 سال. نمیدانم اصلا چرا امدند و او را بازداشت کردند. باور کنید اگر میدانستم کاری کرده می بردم و قایم اش میکردم نمیگذاشتم بازداشت اش کنند اما من هم همان قدر خبر دارم که شما خبر دارید. آن موقع ها به پدر سعید که پی گیر بود گفته بودند پسرت توی گروه منوچهر محمدی اینها بوده اماما واقعا هیچی نمیدانیم.







و سال گذشته خود شما و دخترتان بازداشت شدید و رسانه های حکومتی مدعی شدند که شما با مجاهدین ارتباط دارید. بازداشت شما ربطی به سعید و یا پی گیری هایی که می کردید داشت؟



نه خدا شاهد است که من اصلا نمیدانستم منافقین و مجاهدین یعنی چی. من که اصلا آدم سیاسی نبوده ام. 12 سال تمام دنبال نشانی از پسرم دویده ام. یک مصاحبه با صدای آمریکا کرده بودم که ما را گرفتند وبردند 209 اوین. دو ماه آنجا بودیم. گفتند شما توی تظاهرات بودید و با مادران عزادار هستید که انها منافق هستند و... همه اینها دروغ بود تلفن های ما همیشه کنترل می شود و خودشان هم میدانستند و میدانند من با جایی ارتباطی نداشتم و ندارم. به آنها هم گفتم که بعد از شهادت بچه ها در 25 خرداد من هم مادرم رفتم پارک لاله با مادران دیگر؛ دو یا سه بار رفتم، دفعه چهارم مرا با سایر مادران بازداشت کردند. از من می پرسیدند با مادران کجا اشنا شده ای؟ گفتم خود شما در وزرا ما را اشنا کردید. ما پارک می رفتیم اما اکثرا همدیگر را نمی شناختیم فقط همدیگر را در پارک میدیدیم اما وقتی ما را گرفتید وبردید وزرا خب با هم آشنا شدیم. مادران هم نه منافق بودند نه ارتباطی داشتند. انها هم مثل من مادر بودند. دو سه جلسه بازجویی هم درباره سعید از من پرسیدند و همه را گفتم گفتند که پی گیری میکنیم ببینیم چه کسانی آن موقع خودسرانه افراد را بازداشت میکردند و از کجا دستور می گرفتند و... بعد گفتند آن موقع ما نبودیم و دست ما نیست.







الان پرونده شما و دخترتان در چه مرحله ای است؟



آخرین دفاع را گرفته اند. گفتند بعد احضاریه میدهیم یا زنگ می زنیم فعلا که منتظریم ببینیم چی می شود.







و حالا بعد از 12 سال بی خبری از سعید و همچنین بازداشت خود شما و دخترتان خانواده شما چه وضعیتی دارند؟



سعید اولین پسر من بود داشت می رفت توی 23 سال و الان رفت توی 13 سال که او نیست.30 شهریور سعید 36 ساله می شود. پدر سعید کارمند وزارت صنایع بود که دو سال بعد از بازداشت سعید او را با 28 سال سابقه کار بیرون کردند اول گفتند برو یکسال استراحت کن و پا در هوا نگهداشتند و بعد حقوق او را هم قطع کردند و هر چه پی گیری هم کردیم اصلا نگفتند چرا. وکیل هم گرفتیم اما گفت وزارتخانه جواب نمیدهد و نماینده اش به دادگاه نمی آید. خود من هم که دیگر توانی ندارم. از خدا هیچی نمیخواهم فقط می گویم جنازه بچه ام را ببینم و بعد دفنش کنند. از خدا فقط همین را میخواهم. به خدا زندگی برای ما جهنم است. می گویم خوش به حال کسانی که جنازه بچه هایشان را گرفتند و دفن کردند. چند روز پیش به خانم اعرابی می گفتم کاش جنازه سعید مراهم بدهند. هر کسی زنگ میزند از جا می پرسم 12 سال است می پرم و می گویم از سعید خبری آورده اند و...







خانم نقابی صحبت خاصی دارید بفرمایید.



فقط از مسئولین میخواهم مرا، دور از جان، سگ پا بوس به حساب بیاورند اما بگذارند بچه ام را ببینم اگر زنده است زنده اش را و اگر مرده است جنازه اش را. دیگر هیچ آرزویی ندارم ما را عین توپ این طرف و آن طرف پرتاب نکنند رفت توی 13 سال به خدا دیگر جانی نداریم. خسته می شویم، می نشینیم و باز دوباره شروع میکنیم. خدا خودش کمک کند و همه مادرهای چشم به راه از چشم به راهی در بیایند.