Monday, October 11, 2010

مصاحبه کریستین ساینس مونیتور با آدمیرال مایک مولن

آدمیرال مایک مولن،رییس ستاد کل فرماندهی ارتش آمریکا،هفته گذشته در مراسم صبحانه کریستین ساینس مونیتور در واشنگتن با خبرنگاران دیدار کرد و در آن جا گفت ما طرفدار راه های دیپلوماتیک در مورد ایران هستیم.








سووال من این نیست که آیا حمله اي به ایران درکار خواهد بود یا کي این حمله انجام خواهد شد. اما اگر کار به آنجا برسد، چه کساني موافق و چه کساني مخالف هستند؟ این تصور وجود دارد که برخي از افراد در دولت اوباما احساس مي کنند که سیاست اسرائیل در مقابل فلسطین، امنیت ملي آمریکا را برهم مي زند. آیا شما گمان مي کنید که سیاست هاي اسرائیل تهدیدي براي مردان و زنان ارتش آمریکا در جاهایي مثل افغانستان باشد؟



نه من چنین تصوری ندارم.



در مورد ایران من مدت ها پیش بطور مشخص درمورد عواقب دستیابي این کشور به سلاح اتمي توضیح دادم. از سوي دیگر، اگر به ایران حمله بشود، من به همان اندازه نگران عواقب ناخواسته این اقدام هستم.



به همین دلیل من طرفدار راهکار دیپلماسي، گفتگو، تحریم و فشار هاي بین الملي هستم. ایران متعلق به بخشي از جهان است که ثبات زیادي ندارد. و ادامه دادن به راهي که مي روند، یعني دستیابي به سلاح اتمي از یک سو و تحریک دیگران براي حمله از سوي دیگر، یک مناقشه جدي را بوجود مي آورد.عواقب شناخته شده و ناشناخته اي که باید آن را جدي گرفت. پس فهماندن این نکته به ایران که دستیابي به سلاح اتمي به سودش نیست، در اولویت قرار دارد و بسیار مهم است. این موضوع در دراز مدت به نفع ایران است. رسیدن به این هدف بدون حمله کردن به ایران فوق العاده است. آیا این کار شدني است؟ هنوز پاسخي براي این سووال وجود ندارد.







ارزیابي شما از عدم توانایي عراق در نگه داشتن یک دولت کارآمد چیست؟



نگراني من درباره ناتواني دولت عراق رو به افزایش است. از لحاظ امنیت به نظر من همه چیز شکننده است. به نظر من سیاستمدارن آهسته حرکت مي کنند درحالیکه باید هرچه زودتر دولت را برقرار کنند. هرچقدر این کار بیشتر طول بکشد، نگراني من و دیگران در مورد آینده بیشتر مي شود. این یک فرصت بزرگ براي رهبران سیاسي و مردم عراق است که در نتیجه فداکاری هایشان بدست آمده است. امیدوارم از آن استفاده کنند.







نشستي درباره ارتش چین برگزار شد و اینکه آیا این ارتش همچنان کوچک و دفاعي است یا باید نگران آن بود. نگراني هاي شما درباره چین چیست؟



آنچه من را بیش از هرچیز نگران مي کند، چیزهایي است که نمي دانم. اینکه بودجه دفاعي که براي ما قابل رویت است، بشدت افزایش پیدا کرده است. شواهد زیادي وجود دارد که ما همه این بودجه دفاعي را نمي بینیم و در واقع نمي دانیم چیست. من نگران آنچه مي دانم هستم، بخصوص درباره موشک هاي بالیستیک ضد ناو که به تازگي توسعه پیدا کرده اند. سرمایه گذاري عظیمي روي این موشک ها بخصوص در سواحل شرقي شده است. آنها در آبهاي سواحل شرقي، دریاي جنوب چین، دریاي شرق چین و دریاي زرد بسیار سلطه جویانه عمل مي کنند. دیدید زماني که خانم کلینتون درباره اتحاد و تلاش دوکشور با احترام به مرزهاي دریایي صحبت کرد، چه اتفاقي افتاد. انها ادعا کردند که آمریکا نباید در دریاي زرد مانور دریایي انجام بدهدو دریاي زرد دریاي آزاد است. ما در دریاي زرد مانور برگزار مي کنیم. ما به همراه دیگران. به هر حال نگراني من درحال حاضر نسبت به آینده کمتر است. چین هنوز چندین سال وقت دارد تا قدرت دفاعي خود را افزایش بدهد. مسلما هر کشوري حق دارد قدرت دفاعي خود را که براي منافع ملي اش بالا ببرد. من هیچ مشکلی با این موضوع ندارم. به نظر من آنها با اغراق در مورد توانایي های نظامي شان قصد دارند مانع دیگران بشوند که آنها را تهدید کنند، اما گفتن این موضوع بطور قطع، مشکل است. نگراني من این است که نمی توانم بنشینم و با آنها گفتگو کنم چون ما روابط نظامي با هم نداریم. من انتظار ندارم که اگر گفتگویي بین ما انجام شود بر سر همه چیز به توافق برسیم. اما به نظر من اینکه ما نمی توانیم با وجود اینکه در مورد مسائلی توافق داریم اما نمي توانیم درباره آن بحث کنیم، خطرناک است.







کریستین سانیس مونیتور، 9 اکتبر

دوربین شده است مدرک جرم و جاسوسی

با گذشت بیش از یک سال و سه ماه از انتخابات مخدوش 22 خرداد سال گذشته که بازداشت و برخوردهای امنیتی با عکاس خبرنگاران را به دنبال داشت؛ تعداد زیادی از این خبرنگار عکاسان به ایجاد آتلیه و پرداختن به کارهایی جز عکاسی خبری مشغول شده و یا بیکار هستند؛تعدادی هم ایران را ترک کرده اند اما با این حال همچنان از زنده و در جریان بودن عکاسی خبری می گویند، هر چند نگران به مخاطره افتادن این شغل هستند.




بعد از انتخابات سال گذشته تعدادی از عکاسان خبری بازداشت شدند و مدتها در بند 2 الف سپاه به خاطر عکس هایی که گرفته بودند با اتهام جاسوسی تحت بازجویی قرار گرفتند؛ عکاسان خبری مستقل ممنوع الکار شدند و کارت های فعالیت انان لغو شد؛، تعدادی از این عکاسان مورد حمله قرار گرفتند و حتی برخی، از سوی نیروهای لباس شخصی با چاقو مضروب شدند. دوربین های بسیاری از عکاسان شکست و دوربین های تعدادی دیگر از سوی نهادهای امنیتی و انتظامی ضبط شد، اما با همه این محدودیت ها و فشارها و تهدید ها، جهان به نظاره عکس هایی نشست که واقعیات روزهای بعد از انتخابات ایران را گویاتر از هر خبری بیان میکرد.



وضعیت فعلی عکاسان خبری در ایران و محدودیت ها و فشارها، موضوعی است که با عباس کوثری، جواد منتظری، مجید سعیدی و حسن سربخشیان در مورد آنها به گفتگو نشسته ایم.







به مخاطره افتادن شغل عکاسی خبری



عباس کوثری، دبیر گروه عکس روزنامه شرق و از باسابقه ترین عکاسان خبری مطبوعات ایران است که به "روز" می گوید: طی یکسال گذشته عکاسان بسیاری را دیده ام که آتلیه تاسیس کرده اند و به جشن ها و مراسم ها می روند. تعدادشان هم زیاد تر می شود و این نشان میدهد که از حرفه تخصصی شان دور می شوند.



او از به مخاطره افتادن شغل عکاسی خبری در ایران سخن می گوید: با محدودیت هایی که برای روزنامه ها به وجود می آید، روزنامه ها توقیف می شوند و... شغل همه به خطر می افتد و باید بروند کارهایی بکنند که با تخصص شان ربطی ندارد. از طرفی فضا، طوری است که کار جدی صورت نمی گیرد. به خیلی از برنامه ها اصلا دعوت نمی شویم؛ضمن اینکه قبلا مراسم ها بیشتر بود الان هم شاید به لحاظ کمیت باشد اما چند رسانه بیشتر دعوت نمی شوندکه اکثرا هم خبرگزاری ها هستند.



به اعتقاد آقای کوثری جذابیت به لحاظ تصویری در حال از بین رفتن است: به حوزه ها دعوت نمی شویم و خبرگزاری ها پوشش میدهند و مجانی در اختیار روزنامه ها می گذارند، در حالیکه باید پول بگیرند. وقتی مجانی است حرفه عکاسی هم به خطر می افتد. الان خیلی از روزنامه ها علاقه ای به گرفتن عکاس خبری ندارند و فقط یک یا دو عکاس برای مصاحبه های اختصاصی خودشان می گیرند و این روند باعث می شود که شغل عکاسی خبری به مخاطره بیفتد. همین مساله باعث شده است که عکس های مطبوعات خیلی شبیه هم شوند و جذابیت سابق را نداشته باشد. چون همه شبیه هم هستند، و شخصیت تصویری ندارند. اتفاقا امروز روی دکه مطبوعات 5 روزنامه را دیدم که عکس شان دقیقا یک عکس بود 5 روزنامه با 5 لوگوی مختلف و متفاوت اما تصویری واحد که جذابیت ندارد.



او می گوید: همه چیز سیاسی نیست؛ خیلی چیزها مالی است و خیلی چیزها هم حرفه ای و صنفی. وقتی عکس مجانی به روزنامه ها می رسد طبیعی است نخواهند عکاس استخدام کنند.



آقای کوثری که بیش از دو سال است کار گالری را به عکاسی صرف خبری ترجیح داده می گوید: بیشتر دارم با گالری کار میکنم که یک امر شخصی است. از یک جایی فکر کردم عکس هایی که می گیریم به عنوان عکس خبری، خیلی ماندگاری ندارد و یک کار روزمره تکراری است و برای من مثل سابق جذابیت نداشت اما اینکه عکس هایم را به عنوان یک اثر هنری بفروشم و روی دیوار مردم قاب شود برایم مهم تر است تا اینکه یک روز در روزنامه کار شود و بعد برود سطل آشغال. در اصل از دو سه سال پیش این قضیه شروع شد وهر چه گشتم از میان عکس هایم عکسی برای چاپ روی دیوار نیافتم.



از عباس کوثری درباره تاثیر وقایع بعد از انتخابات بر حرفه او و همکارانش می پرسم. می گوید:بعد از انتخابات پارسال، اتفاقی که افتاده این است که اعتماد از بین رفته و مردم به عکاسان اعتماد ندارند. نمیدانند عکس شان کجا میرود، می ترسند و حق طبیعی مردم هم است. در اروپا هم عکاسان نمی توانند از مردم عکس بگیرند و جای دیگری مصرف کنند و یا کار تبلیغاتی کنند و پول دربیاورند. در اصل مردم نمی خواهند از تصویرشان سو استفاده شود؛چون نمیدانند عکس شان کجا میرود، واکنش نشان میدهند.







علیرغم محدودیت ها



مجید سعیدی، همچون عباس کوثری از عکاسان پرسابقه ای است که سابقه فعالیت خبری اش به قبل از دوم خرداد 76 برمیگردد. او بعد از انتخابات سال گذشته از سوی سپاه بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شد.



او به "روز" می گوید: بعد از انتخابات سال گذشته حکومت به این نتیجه رسید که عکس هم می تواند برای حکومت مضر باشد و تصمیم گرفت با عکاسان هم برخورد کند. تعدادی از عکاسان در حین عکاسی در خیابان ها بازداشت شدند و تعدادی دیگر در خانه هایشان و این زنگ خطری بود برای جامعه خبری ایران که حکومت قصد محدود کردن کار عکاسی خبری و برخورد با عکاسان را به صورت هدف مند دنبال میکند..



آقای سعیدی می افزاید: من از یک هفته قبل از انتخابات ممنوع الکار شدم؛یعنی رسما به روزنامه خبر نامه دادند که اگر این در روزنامه باشد توقیف میکنیم آنها هم به من گفتند لطفا برو و رفتم اما کار خودم را کردم.



او در ادامه می گوید: مرا به خاطر عکاسی گرفتند. بخشی از سپاه بود ابتدا تصور میکردم وزارت اطلاعات است. آمدند در منزل و مرا بردند و از ابتدای بازجویی ها متهم به جاسوسی شدم. بعد گفتند از انتخابات عکاسی کرده ای. من هم اعتراض کردم و گفتم همانطور که طرفداران میرحسین موسوی غیرقانونی به خیابان آمدند، طرفداران احمدی نژاد هم غیرقانونی آمدند دو سه بار و جشن هم گرفتند مگر مجوز داشتند آنها؟ من از هر دو طرف عکس گرفتم. کار من طرفداری از کسی نیست و بی طرفانه کارم را میکنم. بعد گفتم چرا مرا بازداشت کردید من با یک آژانس کوچکی کار میکنم که در دنیا هم زیاد پخش نمی شود؛ گفتند "آژانست" کوچک اما اسم خودت بزرگ است و با تو برخورد میکنیم تا برای سایر عکاس ها عبرت شود. بارها گفتم که اصل عکاسی خبری بی طرفثی است و باید تنها به عنوان یک چشم باشی. ممکن است من قلبا به کاندیدایی علاقه داشته باشم و این طبیعی است اما در عکس ها نباید این مساله بروز داشته باشد. من همانطور که در میتینگ های احمدی نژاد ـ البته هر موقع که اجازه حضور میدادند ـ شرکت می کردم و عکس می گرفتم در میتینگ های موسوی هم عکس می گرفتم و ثبت میکردم. وظیفه من تنها ثبت صحنه ها است و رساندن آنها به افکار عمومی. نمی توانم که فقط از طرفداران حکومت عکس بگیرم عده ای دفاع میکنند عده ای نقد میکنند و من از همه باید عکس بگیرم.



آقای سعیدی که اکنون در کشور افغانستان و برای یک آژانس خارجی عکاسی میکند به جنگ ایران و عراق اشاره دارد: شما ببینید زمان جنگ ایران و عراق، بخشی از عکاسان ما را اجازه ندادند که به جبهه بروند تحت این عنوان که می روند جاسوسی می کنند و یا چهره منفی ارائه میدهند و... بعد خودشان پشیمان شدند الان دنبال عکس میگردند که آن 8 سال را چگونه به مردم نشان دهند. بخشی از عکاس ها بودند اما بخشی هم نبودند اجازه نیافتند بروند. حکومت باید بداند که عکاس باید ثبت کند. این همه آدم آمدند توی خیابان و این تاریخ است که نشان خواهد داد چه کسانی خیانت کار بودند یا نبودند و باید بگذارند عکاس ها ثبت کنند، اگر نگذارند تاریخ خواهد گفت نگذاشتند.



این عکاس خبری که علیرغم ممنوع الکار بودن از اعتراضات مردمی عکس می گرفته معتقد است: برخی از بچه ها از جمله خود من وظیفه خودمان میدانستیم برویم و صحنه ها را ثبت کنیم و هنوز هم از این کارم دفاع میکنم. اما حکومت نپسندید؛ می گفتند غیر قانونی کار کرده ای و برخورد کردند. اما سئوال من این است که مگر عکاس خبری بودن به این است که کارت در جیبت داشته باشی؟ البته که نه؛ عکاس خبری بودن به این است که دوربین داشته باشی و کار حرفه ای ات را انجام دهی. این نمی شود که بگوییم از امروز عکاس نیستیم چون ممنوع الکار هستیم خب پس فرق یک بقالی که مغازه اش پلمپ شده و خانه نشسته با عکاس خبری چیست؟ اگر عکاسی خبری به این باشد که کارتت را گرفتند و ممنوع الکارت کردند پس خانه بنشینی باید فاتحه عکاسی خبری را خواند. هزاران هزار مردمی که با موبایل عکس گرفتند مگر مجوز داشتند؟ میدانستند اگر آنها را بگیرند پدرشان را در میآورند اما عکس گرفتند و منتشر کردند؛ بار عکاسان خبری را بر دوش گرفتند در حالی که عکاسان ما گفتند مجوز نداریم کار نمیکنیم. اگر کسی واقعا عکاس خبری باشد، باید اتفاقات به این مهمی و تاریخی را در دل خیابان ها ثبت کند.



آقای سعیدی که خود زمانی دبیر گروه عکس خبرگزاری فارس بوده و در عین حال سابقه همکاری با تایمز را نیز دارد، در تشریح فضای حاکم بر عکاسی خبری در ایران می گوید: در همه دوره های عکاسی خبری در ایران مشکل و محدودیت وجود داشته اما الان مشکلات بیشتر شده و کار عکاسی خبری بسیار محدود تر شده است و به حالت فرمایشی درامده. دلیل عمده اش این است که بخش امنیتی در کشور ما به چند دسته تبدیل شده است. خود مردم دوربین عکاسی را یک خطر می بینند 22 خرداد سال گذشته در خیابان کسی به من نمی گفت کارت شناسایی بده اما امسال کافیست دوربینی روی دوشت باشد مثلا از چهارراه ولیعصر تا میدان ولیعصر 17 نفر کارت می خواهند. این نشان میدهد که فضای کار برای ما امنیتی است و تصمیم بر برخورد با عکاسان خبری است. در حالیکه حکومت نباید اینقدر سست باشد که از عکس بترسد.



به اعتقاد او: "حرمت دوربین عکاسی شکسته شده؛ از سال گذشته که عکاس ها را کتک زدند بازداشت کردند توهین کردند و به زندان انداختند. جامعه امنیتی شده نمی توانید دوربین به دست باشید همه یکباره احساس مسئولیت کرده اند اعم از بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات که جاسوس بگیرند و اولین چیزی که می بینند دوربین عکاسی است. دوربین عکاسی شده است مدرک جرم و جاسوسی. مردم هم دوربین عکاسی را به چشم خطر می بینند، به خاطر برخی سواستفاده های دولت، مردم نسبت به عکاسان خبری بی اعتماد شده اند. وقتی عکس های مردم را در برخی سایت ها به عنوان اغتشاش گر گذاشتند و خواستار شناسایی آنها شدند، مردم هم اعتمادشان را از دست دادند. نمیدانند طرف برای کجا عکس می گیرد و ممکن است عکس شان سر از کجا در آورد".



از آقای در مورد چشم انداز این حرفه در ایران می پرسم؛ پاسخ میدهد: عکاسی خبری ما متاسفانه کمی فرمایشی شده یعنی چیزی که آقایان علاقه دارند نشان داده شود همان را اجازه میدهند منتشر شود اما عکاسان ما کار خودشان را می کنند؛ ممکن است الان در رسانه های داخلی نتوانند منتشر کنند اما ثبت میکنند برای تاریخ و روزی که این فضا تغییر کند. در اصل میخواهم بگویم که عکاسی خبری ایران در جریان است. بچه ها دارند کار میکنند و علیرغم محدودیت ها واقعا تلاش میکنند یک سری بیکار شده اند یک سری هم از ایران رفته اند که البته بخشی از آنها مشکلی نداشتند و برای اینکه کاری پیدا کنند و جایی برسند رفتند. اما اگر حرفه ای نگاه کنیم می بینیم حتی عکاسان ایرنا و حتی کیهان هم عکاس خبری هستند و کار میکنند؛ کاری به رسانه هایشان و خطوط سیاسی آنها ندارم که فیلترینگ شدید میکنند اما بچه های عکاس کار خودشان را می کنند. هرچند که می بینیم بسیاری از عکاسان خبری از این رسانه ها بخصوص فارس رفتند به خاطر همین فیلترینگ ها، واین رسانه ها هم ترجیح دادند به جای آنها عکاسانی را بیاورند و تربیت کنند که همچون خودشان هیچ نگاه انتقادی به حاکمیت نداشته باشند.







وحشت حکومت از عکس



جواد منتظری، دبیر گروههای عکس روزنامه های توقیف شده خرداد، فتح، همبستگی و بسیاری از روزنامه های اصلاح طلب که سابقه همکاری با رسانه های خارجی در ایران را نیز دارد، مشکلات حرفه عکاسی خبری را در دو بخش توضیح میدهد: یک بخش مربوط به خود بچه های عکاس و نحوه کار عکاسان خبری است وبخش دیگر مربوط می شود به حکومت و نوع درگیری هایی که ممکن است به خاطر انتشار عکس های خاص به وجود بیاید.



آقای منتظری می گوید: واقعیت این است که در واقع توجه حکومت نسبت به عکس به حدی بود که وقتی قرار نبود و یا حکومت احساس میکرد یک جایی یا چیزی نباید دیده شود، عکاس خبری حضور نمی یافت. چون عکاس شاهد عینی بی واسطه است لدا کنترل می کردند که عکاس نباشد. این مساله در دوران اصلاحات طوری اتفاق می افتاد که مشکل خاصی پیش نمی آمد مثلا عکسی از آقای خاتمی گرفته بودیم که مدیر کل روابط عمومی ریاست جمهوری خواهش کرد منتشر نکنیم؛ عکسی در نمایشگاه جنگ بود که آقای خاتمی را سوار بر پدافندی نشان میداد که از دوربین آن نگاه میکرد. ما هم احترام گذاشتیم. واین مسائل در قاموس کار خبری هست ولی اینطور هم نیست که فکر کنید اگر منتشر نکنید رسالت کار خبری تان را انجام نداده اید. ولی یکی از بچه ها عکسی از اعدام گرفته بود که منتشر کرد و به صورت گسترده پخش شد؛ وزارت ارشاد او را خواست و سئوال جواب کرد یا سر قضیه 18 تیر که برخی از عکاس ها خیلی اذیت شدند.



آقای منتظری به در تیررس بودن عکاسان خبری اشاره می کند و می گوید: مشکلی که ما همواره داشتیم این بود که من و یک خبرنگار وقتی با هم برای کار خبری وارد جایی می شویم اگر حساسیت ثبت واقعه بالا باشد من در تیر رس اول قرار می گیرم بعد خبرنگار اما این را خبرنگاران متوجه نمی شدند. من باید یک دستگاه حجیم را بیاورم بالا جلوی صورتم تا ببینم و کار کنم؛ یعنی من به راحتی توسط همه دیده می شوم ولی یک خبرنگار در نهایت یادداشت میکند و اگر حساسیت بیشتر هم باشد قلم را هم در جیب میگذارد و تنها نظاره میکند. 18 تیر نمونه بارزی است. با خبرنگاری بودیم که گروههای فشار آمدند به او چیزی نگفتند یقه مرا گرفتند در حالیکه او هم چون من داشت کار خبری میکرد.



از این عکاس با سابقه درباره محدودیت هایی که با شروع ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در سال 84 برای عکاسان خبری به وجود آمد می پرسم می گوید: اولین مشکلی که در دوره احمدی نژاد پیدا کردیم محدودیت دسترسی به محیط های خبری بود؛ یعنی به محض اینکه احمدی نژاد آمد، فاکس هایی که برای ما از اداره مطبوعات خارجی فرستاده می شد به شدت کم شد. خود من تماس گرفتم و پرسیدم گفتند سیاست جدید است. خیلی جاها راهمان نمیدادند و اجازه عکاسی نداشتیم. کما اینکه من هیچ گاه نیروگاه اتمی بوشهر نرفتم با اینکه بارها درخواست دادم اما نگذاشتند، جلسات احمدی نژاد را نرفتم چون اجازه ندادند. در بیت رهبری اجازه عکاسی نداشتم. جالب است بدانید که در بیت رهبری به من می گفتند باید ریش و مویت را کوتاه کنی وگرنه اجازه امدن و عکاسی کردن نداری. من گفتم نمی کنم گفتند نیا و دیگر اجازه ندادند. برای همین تعداد عکس هایی که از خامنه ای دارم بسیار محدود است. اما این سیاست ها هیچ وقت سیاست های درست و واحدی نبوده کما اینکه همان روز انتخابات به من اجازه دادند از رهبر عکس بگیرم.



آقای منتظری سپس به اتفاقی اشاره میکند که با آغاز دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد در مطبوعات ایران پیش آمد و پیش از ان سابقه نداشت: خبرگزاریهایی که جنبه بولتن سیاسی یک جناح خاص را داشتند از جمله خبرگزاری فارس تعدادی آدم آوردند؛ اینکه چگونه انتخاب شدند نمیدانم اما آوردند و گذاشتند در کنار عکاسان خبری. این افراد گرایش های جناحی داشتند؛ یکی دو سال زیر دست عکاسان خبری کار کردند و یواش یواش عکاس های ما کنار گذاشته شدند و آنها جایشان را گرفتند. این قضیه قبل از انتخابات اتفاق افتاد و بعد از انتخابات شدت پیدا کرد. یعنی آمدند یک نسلی پرورش دادند که روزنامه نگارها و عکاسان خودشان باشند برای انکه همیشه در این عرصه مشکل داشتند چون به ندرت پیدا میکردند روزنامه نگار و عکاسی که طرفدار آنها باشد. دوره اول احمدی نژاد همین رفتار در سازمان مجلات همشهری با خود من شد. یک طلبه ای را آوردند که من قبول نکردم بعد بدون اطلاع من او را به جلسه مطبوعاتی قالیباف که شهردار بود فرستادند.



وی آنگاه با اشاره به نقش نیروی انتظامی توضیح میدهد:. نیروی انتظامی تعدادی عکاس جوان را که اصلا سواد و دانش اجتماعی هم ندارند تحویل می گیرد، برای آنها شرایط را فراهم می آورد؛ نتیجه اش این می شود که وسط تجمعات مردمی این افراد را تحت الحفظ می اورند که عکس بگیرند. می گویند برای هر کجا میخواهید عکس بگیرید اما باید از عکس هایتان به ما هم بدهید. کما اینکه یکبار سر گشت حجاب خود من هم خیلی اتفاقی و براساس دعوت نامه ای که فرستاده بودند رفتم. سرهنگ نیروی انتظامی مرا می شناخت و شوکه شد گفت به خارجی ها ندهی گفتم نمی دهم. وسط کار گفت یک سری از عکس هایت را به ما بده گفتم باشد اما هیچ وقت نداد؛اوم در تمام مدت کار به همه بچه ها جهت میداد که چگونه و از کجا عکس بگیرند. تنها به یکی دو نفر از ما جرات نکرد. شاید فکر میکرد واکنش نشان خواهیم داد.



آقای منتظری که اکنون در کشور نروژ و به صورت عکاس آزاد کار میکند به نوع برخوردها با عکاسان خبری اشاره میکند: به شکل بازداشت نبوده عمدتا ممنوع الکار میکردند؛احضار و پرس و جو میکردند کما اینکه مثلا مرا خواستند و پرسیدند که یکسال گذشته کجا بودی، کجا رفتی، از کجاها عکاسی کردی و... می خواستند در اصل بگویند که حواس ما است اما بازجویی نبود. بچه ها را دوره ای می بردند و سئوال و جواب میکردند.



وی در خصوص علت برخورد حکومت با عکاس خبرنگاران توضیح میدهد: می گویند یک عکس خوب برابر است با هزار کلمه و یک عکس خوبتر برابر است با ده هزار کلمه. در جایی که مطبوعات ارائه می شوند، یعنی دکه ها و کیوسک های مطبوعاتی، اولین چیزی که مردم می بینند عکس است. یعنی اول عکس را می بینند بعد تیتر و بقیه مطالب را و عکس بی واسطه تاثیرش را می گذارد، و نتیجه گیری بلافاصله بعد از دیدن عکس چیزی است که نه تنها حکومت ایران بلکه هر سیستمی که نمیخواهد واقعیت ها دیده شوند را می ترساند. آن چیزی که اینها را می ترساند همین است. حجم زیادی عکس در ایران و جهان منتشر شد که شاهد عینی بودند و این حکومت را چنان اذیت کرد که مجبور شد رو به حرکت ایذایی بیاورد. بازداشت کند جلوی کار را بگیرد دوربین ها را بشکند و به هر نحوی تلاش کرد جلوی کار را بگیرد. دوربین خیلی از بچه ها را گرفتند و دیگر پس ندادند و جالب این است که گفتند برو دو شاهد بیاور که ما گرفتیم.



به اعتقاد آقای منتظری حکومت در کاری که میخواست بکند، یعنی در جلوگیری از انتشار واقعیت موفق نبود: چون ارزیابی درستی از زمان و مکانی که در آن هستند ندارند؛ اگر ارزیابی درستی داشتند انتخابات به این شکل نمی شد. پیشرفت تکنولوژی به مردم این فرصت را داد که خودشان این کار را انجام دهند عکس ها به لحاظ اصول حرفه ای شاید حرفه ای نبود اما به لحاظ خبری کاملا حرفه ای بود. بسیاری از خبرگزار یها و رسانه هاتوان پوشش در چند جای مختلف در یک زمان را ندارند و مردم بار آنها را بر دوش کشیدند و من واقعا لذت می بردم که مردم چقدر قشنگ این کار را انجام میدهند. مهم انتشار خبر و واقعیت ها بود که مردم به بهترین نحو انجام دادند و چنان تاثیر گذار بود که در تجمعات آخر می دیدیم نیروهای انتظامی موبایل ها را از دست مردم در می آورند یا با باتوم می زنند؛ این نشان دهنده اهمیت موضوع و تاثیر بسیار بالای آن بود و چقدر اهمیت دارد که با چه نوع دیافراگم و لنز و دوربینی گرفته شده اند، اصلی ترین و اولین مساله خبر است که مردم به بهترین نحو آن را انتقال دادند.



وی در عین حال همچون مجید سعیدی به بی اعتمادی مردم به عکاس خبرنگارها اشاره میکند که بعد از درگیری ها و اعتراضات سال گذشته به وجود آمده است: مردم کاملا بی اعتماد هستند چون دیدند که چگونه از عکس ها سواستفاده شد به خاطر رفتار ناجوانمردانه ای که وجود دارد، این عکس ها مورد سواستفاده سیستم قرار می گیرد و مردم را جلب می کنند.



آقای منتظری مثال میزند: در جریان تجمعات سال گذشته یکی از همکاران ما در میدان آزادی عکس می گرفت مردم به شدت عصبانی شدند و به او حمله کردند تا کارتش را نشان داد و گفت که عکاس خبرگزاری های خارجی است مردم او را با هورا بالای دست گرفتند و خوشحال بودند و او هوار میزد که تو رو خدا نکنید الان شناسایی ام می کنند و مرا می گیرند. در اصل ما چوب دو سر طلا شده ایم اما من به مردم حق میدهم چون هیچ چیزی مشخص نیست.







آخرین تصویر از دوربین به دست بودن در ایران



حسن سربخشیان، عکاس سابق آسوشیتدپرس در تهران است که در گفتگو با "روز" کمی به عقب برمیگردد: واقعیت این است که بعد از انقلاب، تمام دریچه های خروج تصاویر از ایران توسط حکومت کنترل می شود. به غیر از یکی دو سال اول، مخصوصا با شروع جنگ، توسط وزارت ارشاد کنترل ها شدت گرفت و اینطور نبود که عکاس ها به راحتی کار کنند. نمونه های زیادی داریم که کارتشان را گرفتند. بازداشت و یا ممنوع الکار کردند که کاوه گلستان از نمونه های بارز آن است که ممنوع الکار شد. عکاسان بسیاری به خاطر عکس هایی که گرفتند ممنوع الکار شدند. ولی سالهای اخیر به مرز مشخصی رسیده. در اصل آن چیزی که حکومت میخواست در رسانه های خارجی نشان داده شود به صورت غیر مستقیم اما از سوی حکومت اعمال می شد.



این عکاس خبری که در حال حاضر از ایران خارج شده و در امریکا اقامت گزیده است می افزاید: در ده سال کار من میدیدم که به صورت غیر مستقیم اعمال میشد که چه جیزی نشان داده شود یا نشود یا چگونه نشان داده شود؛ وقتی به برنامه ها دعوت نمی کردن این را می فهمیدمد. اما تهدید ها همیشه بوده خود من به خاطر عکس هایی که گرفته ام بارها احضار و بازجویی شدم. مثلا از مراسم روز ارتش از رژه عکس گرفتم یک آخوندی داشت پوست پرتقال را می کند به خاطر همان یکسال به برنامه های ارتش ممنوع الورود شدم. عصبانی بودند که چرا اینطور نشان دادید.



به اعتقاد آقای سربخشیان حکومت به اهمیت تصویر و خطرناک بودن آن واقف است اما یک جاهایی از دستشان خارج شد بخصوص با اینترنت: شما ببینید 70 – 80 درصد نیروهای کل خبرگزاری ها عوض شده اند به عنوان نمونه خبرگزاری فارس را ببینید از بچه های سابق کسی نمانده همه به نوعی اخراج و تسویه شدند. در مورد عکاسان خبری که برای خارجی ها کار میکنند هم شما درصد تصاویری که از ایران بیرون آمد را ببینید چقدر تولیدی داشته و مقایسه کنید با سال قبل. اصلا امکان کار نمی دهند. اینها نشان می دهد که حکومت چگونه با حرفه ما برخورد میکند.



آقای سربخشیان 12 روز قبل از انتخابات ممنوع الکار شده است. او می گوید: در شرایط زمانی و مکانی مختلف عکاس ها ممنوع الکار بودند. عمدتا عنوان نمی کنند چون شانس کوچکی که برای کار کردن دارند را از دست ندهند. بعد از انتخابات ابتدا گفتند کارت ها لغو شد بعد گفتند اگر بیرون عکاسی کنید امنیت شما را تضمین نمی کنیم. به عکاسان خبری که با خارجی ها کار می کردند هم گفتند عکسی که نام عکاس زیرش نباشد حق انتشار ندارد. آخرین تصویر من از دوربین به دست بودن در تهران این است که وقتی که دوربین در کیف یا ماشین ام بود می ترسیدم به هیچ عنوان امنیت نداشتم.



وی می افزاید: از دور اول که احمدی نژاد رئیس جمهور شد عملابه برنامه های دولتی و حوزه های خبری دعوتمان نکردند. من هم بیشتر کارهای فرهنگی انجام میدادم بخصوص روی اقوام مختلف و عروسی هایشان کار میکردم بعد از اینکه احمدی نژاد هولوکاست را نفی کرد پروژه یهودی ها را شروع کردم، فکر کردم جالب باشد و یک روزی منتشر خواهم کرد برای همین شروع کردم به کار. در اصل نوعی مستند نگاری بود هیچ چیز پنهانی هم وجود نداشت. من یک سال قبل این پروژه را به وزارت ارشاد اطلاع داده و ثبت کرده بودم. اما پررنگ شدن قضیه و حساسیت آقایان برای من عجیب بود چون دهها نمونه کار از این موضوع قبلا کار شده بود به آنها هم گفتم که اداره کتاب زیر نظر شماست و قبلا این همه کتاب منتشر شده و... اما مرا متهم کردند که تو داری تبلیغ یهودیت میکنی و از اسرائیل حمایت می کنی و... 4 بار احضارم کردند و من هم ترسیدم. بالاخره پشت من که به جایی بند نبود؛ بعد کارتم را گرفتند و تمدید نکردند. در اصل دوازده روز قبل از انتخابات ممنوع الکار شدم و چهل روز بعد هم کارتم را تمدید نکردند تا مجید و ساتیار را که گرفتند فهمیدم که قضیه جدی تر از این حرفها است. در اصل یک داستانی را دنبال میکردند که مبتنی بر توهم توطئه و جاسوسی بود و از مدتها قبل هم شروع شده بود.



آقای سربخشیان علت برخورد حکومت با عکاسان خبری را ترس حکومت از عکس میداند: حکومت ابتدا تعدادی عکاس و خبرنگار را دعوت کرد همان دو روز اول عکس ها مخابره شد و حکومت به وحشت افتاد برای همین به قلع و قمع عکاس ها پرداخت.



وی همچون سایر همکارانش به بی اعتماد شدن مردم به عکاسان خبری اشاره میکند: وقتی حکومت عکس های مردم را منتشر و دور آنها خط می کشد که اینها اغتشاش گر هستند و شناسایی کنید شما با چه امنیتی می توانید بروید و عکاسی کنید؟ عامل نفوذی محسوب می شوید نه مردم شما را قبول دارند و نه حاکمیت. در اصل امنیت روانی ندارید.







مشکلات صنفی و حرفه ای عکاسان خبری



اما آیا همه مشکلات حرفه عکاسی خبری در ایران سیاسی است و در برخورد حکومت با این صنف خلاصه می شود یا همچنان که عباس کوثری میگوید مسائل حرفه ای و صنفی نیز پررنگ هستند؟



جواد منتظری می گوید: مشکلاتی که خود عکاسان داشتند ربطی به حکومت نداشت، به ساختار شکل گیری مطبوعات در ایران ربط داشت. من به جرات می گویم که ما عکاس خبری در ایران نداریم چون بستر مناسب برای انجام و ارائه عکس خبری را نداریم. یعنی این بستر در مطبوعات ما شکل نگرفت. چون تلاش های به وجود آوردن مطبوعات به لحاظ حرفه ای با معیارهای روزنامه نگاری محدود بود و دوام پیدا نکرد چون بقا نداشت که از دل آن تجربه بیرون بیاید. کما اینکه می بینیم هر چند سال یکبار دسته ای از عکاسان خبری مهاجرت کرده اند. بعد از انقلاب باید کسانی که تجربه داشتند می ماندند اما رفتند.



وی به دوره جنگ اشاره میکند: در دوره جنگ یکی از مشکلات اصلی ما بسته شدن عکاسان خبری است، خیلی ها ناچار شدند بروند یا کنار بگذارند و تعدادی آمدند و تازه شروع کردند. امثال رضا دقتی و آلفرد یعقوب زاده خیلی کم بودند و جزو معدود عکاسانی بودند که تاثیر گذار شدند که انها هم در مطبوعات داخلی کار نمی کردند. بهمن جلالی و کاوه گلستان توش و توان داشتند که عکاس بسازند و جزو معدود کسانی هستند که عکاس پرورش دادند.



به گفته آقای منتظری؛ دگر دیسی مطبوعات به سمت یک نشریه ایده آل یا رشد به سمت ایده آلیسم در مطبوعات از سمت کسانی می آید که مغزشان همیشه فعال است: ما در ای نزمینه کم داشتیم؛ کسانی که بودند را تاراندیم، کسانی که ماندند کار اتوماتیک وار انجام میدادند و از دوربین به عنوان ابزار صرف استفاده میکردند. بخشی از مشکل ما اینجا بود. بعد از انقلاب همه چیز مسدود ماند و آنهایی که می توانستند و انگیزه داشتند، رفتند و آدم های اتوماتیک وار ماندند و همین طور ادامه پیدا کرد تا رسیدیم به دوم خرداد که همه از آن به عنوان بهار مطبوعات یاد میکنند و من می گویم بهار در عین خزان بود. چون مطبوعات دچار رشد قارچ گونه شدند؛ دلیلش هم این بود که دولت اصلاحات که برایش جامعه مدنی مهم بود مهم ترین لایه برای ارتباط با جامعه مدنی را مطبوعات دانست. این اتفاق باعث شد مطبوعات عین قارچ رشد کنند. این همه مطبوعات زیاد کردیم اما نیروی متخصص به اندازه کافی نداشتیم. کسانی که روزنامه ها را تولید میکردندئ یا پشت پرده به عنوان مدیر مئسول ایستاده بودند، تجربه روزنامه نگاری نداشتند و همین ما را به شدت اذیت میکرد. مهم ترین چالش من این بود که در محیط کارم جا بیندازم که عکس خبری یعنی چی؟ و چه عکسی را باید چاپ کرد و چرا؟ و این به مرور فرسایش ایجاد میکرد.



آقای منتظری می افزاید: وقتی نیروی متخصص نداشتیم فوجی آدم وارد کردیم که اطلاعات و تخصصی نداشتند و همین به آفت ها اضافه کرد. یعنی در عین حالی که با سردبیری که تجربه ای نداشت می جنگیدیم به خبرنگار و عکاس هم باید تازه یاد میدادیم.



به گفته او خود عکاس ها هم مقصر بودند: من، وحید سالمی حسن سربخشیان، پیمان هوشمندزاده، امید سالمی و خیلی های دیگر با دوم خرداد به رسانه ها آمدیم. عباس کوثری و مجید سعیدی پیش از آن کار میکردند، اما با دوم خرداد آمدیم. دوم خرداد این حسن رابرای ما داشت که کسانی که عکاسی خوانده بودند وارد این حوزه شوند. ما هم عکاس خبری متخصص نبودیم؛چند واحد در این زمینه گذرانده بودیم و خیلی سریع توانستیم ارتباط برقرار کنیم.



آقای منتظری می افزاید: پس زمینه بچه ها را ببینید همه در واقع به نحوی آبشخور فکری از بهمن جلالی و کاوه گلستان دارند. یعنی یک دوره عکاس تحصیلکرده این رشته که میدانستند مجله و مطبوعات چیست و انگیزه داشتند وارد این کار شدند. کما اینکه من قبل از دوم خرداد به چند روزنامه رفته بودم اما قبول نکردند. از این نظر به نفع عکاس ها شد ولی کماکان این مشکلات را داشتیم و در گذر ایام یواش یواش تبدیل شدیم به عکاس هایی که عکس هایی را که روزنامه ها میخواهند تولید کنیم. این مساله تا مدتی برای ما جذاب بود اما وقتی تکرار شد خستگی هم آمد فکر کردم تا کی باید این عکس ها را بگیرم یک جایی بریدم به این نتیجه رسیدم که برای من ارزش مردم هستند. برای من مهم نیستند آدم هایی که در هر شرایطی خبر هستند مثل مقامات و رهبران سیاسی بلکه برای من مردم مهم هستند و تلاش کردم دنبال همین کار بروم.



او سپس عکاسی خبری را متشکل از دو شاخه پرس فتوگرافی یعنی عکاس صرف خبری که فقط با نیوز کار دارد وفیچر فتوگرافی میداند که به نوعی عکاسی که ریشه در عکاسی مستند دارد می پردازد. او می گوید: من همیشه تلاش کرده ام که عکاسی ژورنالیستی من رگ و ریشه مستند داشته باشد. مشکل ما این است آن تکه ای که ارزش بیشتر دارد را نمی توانیم در مطبوعات چاپ کنیم. وقتی برمیگردم می بینم مطبوعات ما به لحاظ عکاسی، آئینه جامعه ما نیست و غم ها، شادی های مردم و اتفاقات توی کوچه و خیابان ها را ندارد. این بزرگترین چالشی هست که همیشه با مطبوعات داشته ام و نتوانستم جا بیندازم. مشکلات دیگر هم بود اینترنت و نبودن کپی رایت و... اما به هر حال ما تلاش خودمان را کردیم.



آقای منتظری در پایان ابراز امیدواری میکند: یک روزی بیاید که بتوانیم قوانینی برای عکاسی خبری تدوین کنیم و حریم های عکاسی مطبوعات را به لحاظ حرفه ای مراعات کنیم و نیروهای امنیتی و انتظامی فکر نکنند عکاسان دشمن شان هستند. امیدوارم یک روزی به لحاظ صنفی، اینقدر قوی شویم که مطبوعات بر اساس معیارهای واقعی رسانه ای شکل بگیرند.



از سوی دیگر انجمن صنفی عکاسان خبری هرچند در ایران تشکیل شده اما تاکنون از کمک به عکاسان خبری در موارد بخصوص امنیتی و انتشار حتی یک بیانیه پرهیز کرده است. آقای منتظری در این مورد می گوید:یک بار خود من زنگ زدم که بیایید یک بیانیه بنویسیم و به بازداشت و برخوردهایی که می شود اعتراض کنیم متاسفانه گفتند در این شرایط ترجیح میدهیم هیچ کاری نکنیم.



او می افزاید:درست است که انجمن صنفی عکاسان خبری تشکیل شده اما کسانی در حکومت دنبال این هستند که این انجمن ها هیچ وقت قوی نشوند چون قوی شدن این انجمن ها یعنی قوی شدن مطبوعات و با مطبوعات قوی نمی توان به راحتی برخورد کرد. درست نشدن بیمه، درست نبودن چارت حرفه ای کاری، درست نشدن مسائل صنفی به جهت حقوق و امکانات بازنشستگی دست به دست هم میدهد که بدنه مطبوعات ریزش داشته باشد.

جنتی: خامنه ای فرمانده سپاه امام زمان است

آیت الله احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، رهبر جمهوری اسلامی را فرمانده لشگر امام زمان نامید. او همزمان افرادی راکه از آنها به عنوان "سران فتنه" نام برد نیز متهم به "نفهمی" کرد.




آقای جنتی که شنبه شب در آیین تجلیل از آمران به معروف و ناهیان از منكر فعال اصفهان سخنرانی می کرد، به نقل از فردی که او را "یک عالم بزرگ" نامید، گفت: "آیت‌الله خامنه‌ای سپهسالار لشكر مولایمان صاحب الزمان هستند."



دبیر شورای نگهبان، نامی از این "عالم بزرگ" نبرد اما با بیان اینکه "مقام معظم رهبری با هدایت الهی و فرزانگی كشور را از فضای فتنه نجات دادند"، افزود: "من با تمام وجودم از رهبر فرزانه انقلاب برای مدیریت كشور و انقلاب در زمان فتنه تقدیر می‌كنم و این در حالیست كه امروز بزرگ‌ترین امر به معروف ما ولایت فقیه است و بزرگ‌ترین منكر ما مخالفت با ولایت فقیه است."



آیت الله جنتی که علاوه بر دبیری شورای نگهبان، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور نیز هست، در تمجید از عملکرد آقای خامنه ای گفت: "مقام معظم رهبری با شجاعت توانستند در دل فتنه‌ای بروند كه خیلی‌ها در داخل و خارج دل به آن برای خاتمه كار انقلاب و ولایت فقیه بسته بودند و ایشان با سخنرانی‌ها، بصیرت بخشی‌ها و موضع‌گیری‌های آگاهانه آرام آرام كاری كردند كه از آن شرایط عبور كردیم."



وی همچنین "مدیریت مقام معظم رهبری" را باعث فروکش کردن "شعله فتنه" توصیف و اضافه کرد که "باید این را مدنظر داشته باشیم كه دشمن بیكار ننشسته و این در حالیست كه نفس‌های الهی این مرد بزرگ و جانفشانی‌های بچه‌های بسیج و حزب‌اللهی‌ها همه دست به دست هم داد تا مبادا خدشه‌ای به انقلاب وارد شود."



دبیر شورای نگهبان در ادامه سخنانش به احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب که اخیرا توسط مسئولان دولت احمدی نژاد و مقامات ارشد قوه قضائیه "منحل" اعلام شده اند نیز حمله و آنها را متهم به "بی بصیرتی" کرد.



به گفته آیت الله جنتی "در زمان فتنه بسیاری از بی‌بصیرتان و آنانی كه عقلشان در چشمشان بود مانند جنگ احزاب عمل كردند و فضا مانند آن جنگ شد و آنها همه از مشاركت تا مجاهدین با یكدیگر برای این فتنه و اختلاف افكنی‌ها ائتلاف كردند."



دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور همچنین با انتساب صفت "نفهمی" به افرادی که آنها را "سران فتنه" خواند، گفت: "سران فتنه در آن زمان هر كسی با آنها در برابر نظام می‌ایستاد را از خود می‌دانستند. آنها بسیاری از مسائل را نتوانستند بفهمند و نتیجه این نفهمیدنشان فتنه‌ای بود كه برپا كردند."



مسئولان ارشد جمهوری اسلامی غالبا از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، کاندیداهای معترض به نتایج انتخابات گذشته ریاست جمهوری به عنوان "سران فتنه سبز" نام می برند هرچند که در بسیاری از موارد نام اکبر هاشمی رفسنجانی و بخصوص سید محمد خاتمی را هم به این جمع اضافه می کنند.







فرمانده دو جبهه



آیت الله سیدعلی خامنه ای، اگرچه طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، "فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی" و طبق نظریات طرفدارانش، "نایب امام زمان" است اما تاکنون هیچ یک از مقامات بلندپایه نظام او را فرمانده لشگر امام زمان توصیف نکرده بودند.



اعطای درجه سپهسالاری لشگر امام زمان به رهبر جمهوری اسلامی توسط دبیر شورای نگهبان در شرایطی صورت می گیرد که در ماه های اخیر و به طور مشخص پس از انتخابات مناقشه برانگیز دوره دهم ریاست جمهوری، بر میزان تعریف و تمجیدها از آقای خامنه ای توسط حامیان وی به صورت قابل ملاحظه ای افزوده شده است.



در این مدت استفاده از القابی مانند "امام المسلمین" یا "نایب امام زمان" برای آقای خامنه ای توسط حامیان وی، در رسانه های حکومتی و توسط مسئولان جمهوری اسلامی بیش از پیش افزایش یافته است.



همزمان برخی از طرفداران رهبر جمهوری اسلامی در ماه های اخیر تلاش گسترده ای را برای جایگزین کردن عنوان "امام خامنه ای" به جای عناوین دیگری مانند "مقام معظم رهبری" آغاز کرده اند اما این لقب جدید حتی در میان مسئولان حکومتی، نمایندگان مجلس و روحانیون طرفدار حکومت نیز با اقبال مواجه نشده است.



محمدعلی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جدی ترین پیگیر "امام" خطاب کردن آقای خامنه ای توسط رسانه ها و فعالان سیاسی است.



مهدی خزعلی، فرزند آیت الله ابوالقاسم خزعلی، از روحانیون حامی احمدی نژاد، ماه گذشته در مطلبی که آن را بر روی سایت شخصی خود قرار داده بود، از گفت و گویی خبر داد که بین او و رامین در راهروهای وزارت ارشاد درگرفته بود.



آقای خزعلی نوشته بود: "در راهروهای وزارت ارشاد رامین را دیدم، همسر و فرزند دکتر شریعتی هم آنجا بودند، به او گفتم: برای لغوامتیاز دو نشریه پزشکی- که هر یک شخصیت حقوقی مستقل دارند - دو کاغذ آ5(نصف آ4) مصرف می کردید! و در یک نامه نیم صفحه ای دو نشریه پزشکی را لغو امتیاز نمی فرمودید! واز آن مهمتر، من را به عنوان یک مخالف و منتقد سر سخت بپذیرید و مباحث را با هم خلط نفرمایید، این نشریات پزشکی است و ربطی به سیاست ندارد!"



خزعلی سپس به نقل از رامین افزوده بود: "برای من این مسئله مهم است، موضع شما در مورد امام خامنه ای چیست؟ عرض کردم: بگذارید نظرم را راجع به بالاتر از ایشان – امام خمینی – بگویم. بر آشفت و گفت: «نه او بالاتر نیست! امام خمینی به گرد پای امام خامنه ای هم نمی رسد!» و برای اثبات ادعایش اضافه کرد: امام شاید یک زمانی مطرح بود، اما امام خامنه ای به مراتب بالاتر از اوست، امام خمینی در اواخر دوره رهبری کم آورد، و می گفت دعا کنید من از میان شما بروم، دیگر نمی توانم! با آن همه شاگرد همراه و مطیع، و امام خامنه ای شاگردی نداشت، تازه شاگردان امام هم به او پشت کردند، امام خامنه ای یکه و تنها 21 سال با اقتدار کشور را اداره کرد و خم به ابرو نیاورد، گله هم نمی کند! عصبانی هم نمی شود."







سخنگوی خدا و پیغمبر



آیت الله احمد جنتی که شنبه شب رهبر جمهوری اسلامی را فرمانده سپاه امام زمان توصیف کرده، بیش از 18 سال است که با حکم آقای خامنه ای، عضو فقها و دبیر شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی است.



او همچنین عضو مجلس خبرگان رهبری، دبیر شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور و از امامان جمعه موقت تهران است. آقای جنتی سابقه ای طولانی در مخالفت با جریان موسوم به اصلاح طلبی در ایران و حمایت از آیت الله خامنه ای و دیگر جناح سیاسی جمهوری اسلامی موسوم به اصولگرا یا محافظه کار دارد.



نام احمد جنتی برای فعالان سیاسی و روزنامه نگاران ایرانی یادآور ردصلاحیت گسترده کاندیداهای اصلاح طلب و حتی مستقل مجلس شورای اسلامی، نظارت استصوابی و مخالفت با مصوبات اصلاح طلبانه مجلس ششم است.



عملکرد او در مقام دبیر شورای نگهبان و بسیاری از نطق هایش از تریبون نماز جمعه تهران همواره مورد اعتراض جدی منتقدان دولت قرار گرفته؛اما آیت الله خامنه ای همچنان به حمایت قاطع خود از این روحانی 84 ساله ادامه داده است.



آیت الله جنتی اخیرا در مراسم جشن نیمه شعبان در مسجد جمکران، پس از آنکه "سران فتنه" را متهم کرد که از طریق دولت عربستان سعودی، یک میلیارد دلار از ایالات متحده آمریکا پول گرفته اند و قرار بوده تا در صورت براندازی نظام، تا 50 میلیارد دلار دیگر نیز بگیرند، آیت الله خامنه ای را "ذخیره ای برای روز مبادا" توصیف کرد که "خداوند با مددهای خاص و همیشگیش ایشان را حفظ کرده است."



وی افزوده بود: "به همین دلیل در زمانی که امام خمینی(ره) رحلت کرد، خداوند متعال، سمت رهبری انقلاب را بر مقام معظم رهبری محول کرد و ایشان، مأمور شد از طرف خداوند، که این انقلاب را و این نظام را و این راه علی(ع) را حفظ کند و ادامه دهد."



دبیر شورای نگهبان به غیر از این نیز تاکنون بارها از طرف خداوند با مردم صحبت کرده است. جنتی در خطبه های نماز جمعه 15 شهریور 1387 خود گفته بود: "توصیه الهی من از طرف خدا و پیغمبر به مردم و مقامات عراقی این است كه زیر بار ذلت نروید."







موساد و سیا به دنبال سید خراسانی



پیش از آنکه آیت الله جنتی، رهبر جمهوری اسلامی را سپهسالار لشگر امام زمان توصیف کند، برخی از سایت های اینترنتی عنوان کرده بودند که آیت الله خامنه ای در واقع همان "سید خراسانی" است که بر طبق برخی منابع شیعیان، شخصی است که در زمان ظهور امام زمان در پیشاپیش سپاهی با پرچم های سیاه، از سمت خراسان ایران برای جنگ با دشمنان او، به حرکت در می آید. این افراد معتقدند که نشانه های سید خراسانی کاملا بر آیت الله خامنه ای منطبق است و این مسئله نشاندهنده نزدیک بودن زمان ظهور امام دوازدهم شیعیان است.



همچنین بر مبنای این روایت اینگونه تبلیغ می شود که فرمانده سپاه "سید خراسانی" که "شعیب بن صالح" نام دارد، همان محمود احمدی نژاد است.



سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی (زیرنظر روح الله حسینیان) هم روز 26 دی ماه 88 در گزارشی به نقل از فردی که او را "اسماعیل شفیعی سروستانی، پژوهشگر مهدویت" معرفی کرد، نوشته بود "دشمنان خود را برای مقابله آماده کرده‌اند ولی ما غفلت کردیم، در زمان ریاست جمهوری بوش زیر نظر رئیس جمهور، کمیسیونی برای شناسایی امام زمان شکل گرفت."



به گفته وی، "20 روز قبل موساد و سیا اعلام کردند به دنبال امام زمان هستند و اعلام نیز کرده بودند شاید سید خراسانی آیت‌الله خامنه‌ای باشد زیرا در جوانی در خراسان بوده است و سید یمانی نیز سید حسن نصرالله باشد زیر در کودکی در یمن بوده است."

وام 450 میلیون دلاری برای دیدار از لبنان

سفر محمود احمدی نژاد به لبنان، پیش از آغاز خبرساز شده و چند روزی است که در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفته است. این در حالی است که دولت لبنان و همچنین "حزب الله لبنان" به عنوان بزرگترین متحد جهموری اسلامی در لبنان در تلاش اند تا همه شرایط برای سفر احمدی نژاد به لبنان فراهم شود.




تاخير در اكران فیلم حنا مخلمباف با نام "روزهای سبز" در جشنواره فيلم بيروت كه سركوب معترضين انتخابات ايران را به تصوير كشيده، يكى از تدابيرى است كه اين روزها دولت لبنان، سازمان حزب الله و نيروهاى ايرانى مستقر در لبنان براى استقبال از محمود احمدى نژاد انديشيده اند.



در اين راستا، مسوولان لبنانى از دست اندركاران جشنواره فيلم بيروت خواسته اند فيلم ايرانى "روزهاى سبز"، كار خانم حنا مخملباف را فعلا اكران نكنند. طبق جدول زمانى از پيش تعيين شده جشنواره، مى بايست اين فيلم يكشنبه و چهارشنبه اكران شود؛ اما چهارشنبه همان روزى است كه احمدى نژاد سفر رسمى خود به بيروت را آغاز مى كند.



حزب الله لبنان در حالی در پی آن است تا بهترین شرایط برای احمدی نژاد فراهم شود که ائتلاف "چهارده مارس" لبنان به رهبرى سعد حريرى، نخست وزير لبنان از دو هفته قبل از عواقب سفر احمدى نژاد به اين كشور ابراز نگرانى و تاكيد كرده بود كه ايران همواره از لبنان براى پيشبرد منافع خود سوء استفاده كرده است. دولت هاى آمريكا و اسرائيل نيز در بيانيه هايى ناخشنودى خود را از اين سفر نشان داده اند. سفير آمريكا در لبنان با اشاره به احتمالاتى كه در مورد بى ثبات شدن لبنان در آستانه انتشار گزارش دادگاه بين المللى پرونده قتل رفيق حريرى منتشر شده، دوباره گفت كه آمريكا نگران است و از ادامه كار دادگاه جنايى بين المللى براى روشن شدن حقايق قتل رفيق حريرى حمايت مى كند.



از سوى ديگر، هفته گذشته، پوسترهايى عليه احمدى نژاد در خيابان هاى شهر تريپولى، در شمال لبنان نصب شده بود. در اين پوسترها، صورت احمدى نژاد با خط قرمز ضربدر خورده و زير آن به عربى نوشته شده بود: "لا أهلا" و لا سهلا"، لا بولايه الفقيه فى لبنان" (خوش نيامديد، نه به ولايت فقيه در لبنان). پوسترها امضاى "جبهة العمل الاسلامى- هيئة الطوارى"، يك تشكل سنى را داشت؛ هر چند ساعاتى بعد، پوسترها پايين آورده شدند.



برخی رسانه هاى لبنان و عرب زبان مى گويند حزب الله و ايران صدها هزار دلار براى استقبال گسترده از احمدى نژاد هزينه كرده اند؛ تداركاتى گسترده كه از بيروت تا مرز لبنان با اسرائيل را در بر گرفته است. از رقم هشتصد هزار دلار براى اين تداركات سخن رفته است. نه تنها صدها هزار پوستر خوشآمد گويى و تصاوير احمدى نژاد و آيت الله خامنه اى و پرچم جمهوری اسلامی براى اهتزاز و نصب آماده شده، بلكه استاديوم بزرگ بيروت و بسیاری از اماكنى كه احمدى نژاد در آن حضور خواهد يافت، شاهد جنب و جوش گسترده است.



روزنامه عرب زبان "الحيات" روز يكشنبه نوشت كه همه اين تدابير با دخالت گسترده سفارت جمهوری اسلامی در لبنان و زير چشم صدها مهره امنيتى و اطلاعاتى ايران صورت مى گيرد.



حسن نصرالله، دبيركل حزب الله نیز روز شنبه از مردم لبنان خواست استقبال گسترده اى از احمدى نژاد به عمل آورند، و "كمك هاى بى دريغ ايران به خاطر عمران و آبادى همه لبنان" را ياد آور شد.



دبير كل حزب الله گفت: "احمدى نژاد به عنوان نماينده انقلاب اسلامى به لبنان مى آيد... انقلاب اسلامى موجب هم پيمانى راهبردى ميان ملت هاى عربى و ايجاد مقاومت اسلامى شد...آيت الله خامنه اى مانند امام خمينى از مقاومت لبنان و مقاومت فلسطين حمايت كرده است...دوره احمدى نژاد مسايل حساس و مهمى داشته است. اوست كه حمايت ايران از نهضت هاى مقاومت را تقويت كرده است. در مهم ترين نبرد (چهار سال پيش) اين ايران بود كه در كنار ما ايستاد و با انواع وسايل به ما كمك كرد. بعد از جنگ هم، ايران كمك بسيارى به بازسازى لبنان كرد. حمايت هاى مالى فراوان ايران به لبنان ادامه دارد. ايران امروز نيز حاضر به ادامه كمك هاى گسترده به لبنان است. ايران پشيزى در برابر اين كمك هاى بى دريغ خود از لبنان درخواست نكرده. حتى نگفته كه از من تشكر كنيد."



سفر احمدی نژاد در حال صورت می گیرد که برخی اخبار حکایت از کمک 450 میلیون دلاری جمهوری اسلامی به لبنان حکایت دارد. سیدحسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان اعلام کرده پولی که حزب الله از ایران دریافت کرد، باعث شد تا خانههای تخریب شده در نتیجهی حملهی اسراییل به لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی، بازسازی شوند. حسن نصرالله در پیامی ویدیویی همچنین افشا کرد: "حزب الله به نظام اداری لبنان اعتماد ندارد و ایران مبلغ اهدایی را بصورت نقدی به ما تحویل داد".



حسن نصرالله با تاييد بر اينكه احمدى نژاد به جنوب لبنان هم خواهد رفت، در مورد گزارش هايى كه در زمينه احتمال سنگ پرانى از سوى احمدى نژاد به خاك اسرائيل منتشر شده، گفت: "اگر از من بپرسيد، احمدى نژاد نه يك سنگ، كه خيلى چيزهاى ديگر مى تواند به اسرائيل پرتاب كند."

برای دور زدن تحریم ها

برای دور زدن تحریم ها


پرسنل ناوگان دریائی ج. اسلامی

مجهز به کارت های جعلی شدند!







سلام و خسته نباشید- این اطلاعات مستقیم را به نقل از دو نفر از پرسنل ناوگان دریایی (کشتیرانی کشور) می توانید منتشر کنید:



پرسنل ناوگان دریایی جمهوری اسلامی با استفاده از پاسپورت های جعلی کشورهای عربی خلیج فارس وارد آب های بین المللی برای تجارت دریایی شده و انجام خدمت می کنند. آن دو نفری که این اطلاعات را به من دادند خودشان پاسپورت جعلی کشورهای خلیج فارس را داشتند. به گفته آنها، حتی کشتی های تجاری ایران نیز با صاحبان جعلی که عموما تابعیت کشورهای حوزه اسکاندیناوی را دارند ادامه فعالیت می دهند و هر از چند گاهی به دلیل ترانزیت غیر قانونی جریمه شده و نام مالک کشتی تغییر می کند و بصورت جعلی و با پرداخت رشوه شخص دیگری را برای این کار انتخاب می شود.

مثلث رابطه با امریکائی ها

مثلث رابطه با امریکائی ها


ثمره - مشائی- امیر احمدی





سلام- دوستان زحمتکش پیک نت. در خبر خواب طلائی احمدی نژاد برای مذاکره با امریکائی ها، به نام هوشنگ امیراحمدی اشاره کرده بودید، اما چرا لابیست حرفه ای پرفسور "مولانا" ستون نویس روزنامه کیهان را در کنار امیراحمدی مطرح نکردید؟



مجلس برای بیناد "مولانا" در تهران مبلغ سیصد میلیون تومان در بودجه 89 در نظر گرفت. ضمنا نقش ثمره هاشمی را درکنار رحیم مشائی نادیده نگیرید. ثمره سالها در وزارت امور خارجه در پست های بی سر و صدا و حساس از جمله مدیر کل گزینش این وزارت خانه انجام ماموریت کرده و سرنخ اصلی وزارت خارجه نه در دست منوچهر متکی، بلکه در دست این فرد مرموز است. اگر در عکس مذاکرات کنفرانس تهران با دو کشور ترکیه و برزیل دقت نمائید امیر احمدی را در نفرات آخر، پشت سر روسای جمهور دو کشورمشاهده می کنید. او در اصل نماینده دولت امریکا در این جلسه بود و در مصاحبه جدیدی هم که با رسانه ها داشته به نقش اصلی خود در آزادی یک از سه گروگان امریکائی یعنی "سارا شورد" اشاره کرده است. درحد توانم هر اطلاعاتی بدست بیآورم برایتان ارسال خواهم کرد.

مسائل اصلی مردم ایران

مسائل اصلی مردم ایران


مسئله اصلی حاکمان بر کشور







علی خامنه ای در دفاع از دولت احمدی نژاد و برنامه های اقتصادی و سیاسی اش می گوید: مسائل را اصلی و فرعی باید کرد و باعث تضعیف دولت خدمتگذار نشد.



امام جمعه مشهد "علم الهدا" می گوید: مردم برای اسفالت خیابان و آبادی روستاها انقلاب نکردند، بلکه برای حاکمیت ارزش ها انقلاب کردند.



نه آقای خامنه ای راست و پوست کنده می گوید آن مسئله اصلی که همه مسائل دیگر فرعی و تابع آنست کدام است و نه آقای علم الهدا می گوید آن ارزشی که باید حاکم باشد چیست؟ نه آقای خامنه ای می گوید مسئله اصلی اتم و جنگ است و نه آقای علم الهدا راست و پوست کنده می گوید منظورش ار ارزش ها ترویج خرافات مذهبی و سرکوب است.



اما برای مردم، مسائل اساسی درست خلاف آن مسئله و مسائل اصلی است که اقایان در نظر دارند. مسئله اصلی برای مردم گرانی، فقر، ترس از جنگ، نفرت از سرکوب و تحمیل خرافات مذهبی است.



آقای خامنه ای تصور کرده با سفر به قم و یک تظاهرات امنیتی و فرمایشی برای ترساندن روحانیون معترض به وضع حاکم بر کشور، مسائلش حل می شود و جبهه اش تقویت می شود. آقای علم الهدا نیز تصور کرده هرچه بیشتر چاپلوسی آقای خامنه ای را بکند، موقعیتش درحاکمیت بیشتر تثبیت می شود و لابد رئیس مجلس خبرگانی، رئیس شورای نگهبانی، تولیت خراسانی ... یک چنین پست های نان و آب دار تری نصیبش خواهد شد. اینها تصورات آنهاست، اما واقعیات در جامعه بی اعتناء به این تصورات و نقشه و خیالات پیش می رود. به نمونه های زیر توجه کنید:



1- شرکت های بیمه‌ قادر به پرداخت بدهی داروخانه‌ها نیستند و به همین دلیل، در روزهای اخیر هرج ومرج در داروخانه‌های کشور حاکم شده است. داروخانه‌ها در روزهای اخیر نسخه بیماران را اگر بنام بیمه باشد قبول نمی کنند و پول نقد می خواهند. این وضع علاوه بر تهران، در شهرهای دیگر نیز حاکم است.



2- کارگران کارخانه نازنخ قزوین روز گذشته- جمعه- بجای حضور در نماز جمعه، در اعتراض به عدم دریافت 6 ماه حقوق خود در سال جای و 2 ماه حقوق مربوط به سال گذشته و همچنین اعلام تعطیلی این کارخانه مقابل نهاد ریاست‌جمهوری تجمع کردند. شمار تجمع کنندگان یکصد تن اعلام شد.



3- کارگران و کارکنان کاغذسازی کارون، با در دست داشتن شعارهائی با مضمون زیر، روز گذشته در مقابل مجلس اجتماع کردند: افسردگی، فقر و بیماری خانواده‌های ما برای شما اهمیتی دارد؟ مگر ما ایرانی نیستیم؟



4- شهرام میرآخورلو، مدیرکل دفتر کالاهای فلزی و معدنی سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولیدکنندگان در گفتگو با خبرگزاری مهر: 1760 قلم لوازم خانگی گران شده است. افزایش قیمت ها به قانون هدفمندی یارانه ها گره خورده است. جلوی افزایش قیمت کالاها را نمی توان گرفت.

نبرد دلار و ریال

نبرد دلار و ریال


ریال ایران دربرابر دلار

هنوز باندازه کافی "له" نشده!







از صف طولانی خرید دلار در تهران، نه تنها کم نمی شود، بلکه روز به روز این صف طولانی تر می شود. پاسخ صراف های بازار تهران به همه آنها که برای خرید دلار صف می کشند اینست:«دلار نداریم!»



صراف های خیابان استانبول، از بس این جمله را به خریداران دلار گفته است، خسته شده و آن را روی یک مقوای بزرگ نوشته و پشت شیشه دکه های خود چسبانده اند. نه صراف ها و نه خریداران ارز نمی دانند قیمت دلار از امروز تا فردا چه میزان گران تر خواهد شد، اما میدانند که در نبرد دلار و ریال، هنوز دلار تثبیت قیمت نشده و ریال ایران را باندازه کافی "له" نکرده است.



در طول این نبرد، که سومین هفته آن آغاز شده، قیمت مواد اولیه کارخانجات نیز به این بهانه که وارداتی است گران شده و طبیعی است که محصولی که از کارخانه ها بیرون می آید نیز گران شود. چنان که بموجب خبر رسمی که در همین شماره پیک نت می خوانید، قیمت بیش از 1760 قلم لوازم خانگی گران شده است.



پس از رنگ‌ فروشان، اکنون دبیر انجمن فولاد با اشاره به اینکه مشکلات صنایع از یکدیگر جدا نیست و می توان گفت تقریبا تمامی صنایع با مشکلات همسانی مواجه هستند از گرانی های بیشتر سخن گفته و آن را ناشی از بی ثباتی نرخ ارز اعلام کرده است.



صنعت کشور بیش از هر زمان دیگری وابسته به واردات اند و بی ثباتی نرخ ارز و تحریم های جهانی واردات را روز به روز محدود تر و قیمت تولیدات را روز به روز بیشتر می کند.



خبرگزاری های داخلی از جلسه ویژه ای خبر داده اند که قرار است در بانک مرکزی برای بررسی بحران ارزی کشور تشکیل شود.

استیضاح دولت در توان مجلس نیست

نامه مشترک سحرخیز، اسانلو، طبرزدی، رفیعی و بداغی از زندان رجائی شهر

استیضاح دولت در توان مجلس نیست

مردم در یک رفراندم تکلیف را روشن کنند!







پنج زندانی سیاسی نام آشنای زندان رجائی شهر، طی نامه ای مشترک، از پیشنهاد میرحسین موسوی برای به رفراندم گذاشتن برنامه های دولت و حکومت حمایت کردند. دراین نامه آمده است:



دولت برای تامین مالی خسارت‌های اقتصادی ناشی از برنامه‌های یك سویه و مستبدانه، مجبور شده است از طریق اعمال اجباری مالیات بر ارزش افزوده و حذف یارانه‌ها به شهروندان ایران فشار مضاعف وارد آورد و ملت را به‌سمت بیكاری برده و به كام اعتراض‌ها و اعتصاب‌های ناخواسته بكشاند. این در شرایطی است كه قاطبه‌ی نمایندگان مجلس كاری جز تمكین به دولت ندارند و در عمل اجرای اصل 89 قانون اساسی را به‌دست فراموشی سپرده، ملت را از حق استیضاح دولتی ناتوان و ناكارآمد محروم ساخته و بحث بررسی «عدم كفایت دولت» را تعطیل كرده‌اند.



ما (زندانیان سیاسی، مطبوعاتی و صنفی امضاء كننده‌ی این بیانیه) در شرایطی كه دولت احمدی‌نژاد به‌صورت فزاینده به تحقیر دولت‌ها و ملت‌ها پرداخته و پرخاشگری را در صحنه‌ی بین‌المللی جایگزین رفتار عاقلانه و دیپلماتیك كرده است، اجرای اصل 59 و 89 قانون اساسی را فوریت شرایط امروز ایران دانسته و از پیشنهاد خردمندانه‌ی آقای میرحسین موسوی برای برگزاری رفراندومی آزاد و دموكراتیك، با نظارت مستقیم و همه‌جانبه‌ی ملت، پشتیبانی می‌كنیم؛ نظارتی كه از بروز حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 كه منجر به سركوب، دستگیری، بازداشت و شكنجه‌ی فرزندان ایران‌زمین شد، جلوگیری می كند.



در این چارچوب حضور نمایندگان نهاد‌های بین‌المللی را نیز برای نظارت بر صحت رفراندوم ضروری و لازم می‌دانیم .



16/7/1389



منصور اسانلو- رسول بداغی- رضا رفیعی فروشانی- عیسی سحرخیز- حشمت‌الله طبرزدی

عکس/ طرفداران رژيم ایران در لبنان قطره ای از صدها میلیون دلار پول مردم ایران را صرف استقبال از احمدی نژاد ميکنند




خدا مجوز ابطال وقف دانشگاه آزاد را صادر کرد

رادیو فردا، مجید محمدی (جامعه‌شناس) : هاشمی رفسنجانی در شکایت از ابطال احتمالی وقف دانشگاه آزاد گفته بود که «فکر نمی‌کنم که خداوند اجازه بدهد هیچکس بتواند این وقف را به هم بزند و اگر کسی بتواند به هم بزند خدا از او قوی‌تر است.» (پایگاه اطلاع‌رسانی هاشمی، ۶ مهر ۱۳۸۹)




به نظر می‌آید که در جمهوری اسلامی خداوند اجازه داد که این وقف به هم بخورد: «وقف مزبور دارای اشکالات اساسی فقهی و حقوقی است از جمله، هم به لحاظ مشروعیت وقف مذکور و هم از جهت صلاحیت هیئت محترم مؤسس در انشای این وقف... وقف مزبور از لحاظ فقهی و حقوقی صحیح نیست.» (علی خامنه‌ای، کیهان، ۱۹ مهر ۱۳۸۹)



هاشمی رفسنجانی مدعی است که به هنگام تصمیم گیری در هیئت مؤسس «نظر فقهی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این زمینه اخذ و در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی خوانده و ثبت شد» اما خامنه‌ای می‌گوید: «مشکل اساسی تحقق قبول مقام ذی‌صلاح نیز مطرح است» (منابع فوق)



در این رد و بدل، مضمون سخن رفسنجانی این است که خامنه‌ای پس از انتخابات دهم نظر خود را مبنی بر صحت وقف تغییر داده است و خامنه‌ای منکر این موضوع می‌شود. غیر از سخن خامنه‌ای که در اولین نماز جمعه‌ بعد از انتخابات خود را نزدیک‌تر به احمدی‌نژاد معرفی کرد این سخنان تقابل مستقیم دو مقام جمهوری اسلامی را آشکار می‌سازند به گونه‌ای که یک طرف، طرف دیگر را تلویحاً به انکار یا پوشاندن حقیقت یا دروغگویی متهم می‌کند.



این تقابل، آینده سیاسی هاشمی رفسنجانی را چگونه تصویر می‌کند؟ دانشگاه آزاد به چه سمت‌وسویی می‌رود؟ و در نهایت خامنه‌ای اکنون در روابط قدرت چه نقشی را بازی می‌کند؟



روی هاشمی حساب نکنید



هاشمی رفسنجایی تا پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری آنقدر از اهرم‌های فشار برخوردار بود که ناچار به تمسک به خداوند نشود. تمسک به خداوند یا شکایت به وی در جامعه سیاسی متشکل از اسلامگرایان شیعه به معنی پایان قدرت سیاسی، کوتاه شدن دست از اهرم‌های قدرت، و استیصال تام و تمام است. پیام خامنه‌ای در مورد دانشگاه آزاد نمایانگر خلع کامل هاشمی از قدرت واقعی سیاسی در جمهوری اسلامی است.



خامنه‌ای به عنوان رهبر نظام سیاسی هنگامی چنین حکمی را صادر می‌کند که مطمئن باشد هیچ خدشه‌ای به قدرت وی از این نظر وارد نخواهد آمد. یار دیرین وی امروز هیچ‌کس را در میان مقامات قدرتمند جمهوری اسلامی ندارد تا از عتاب و خطاب خامنه‌ای به وی روی ترش کنند یا بتوانند فشاری به بیت وارد سازند.



نقش توازن بخش هاشمی در روابط قدرت در جمهوری اسلامی پس از انتخابات دهم به پایان رسیده بود و پیام خامنه‌ای به این امر رسمیت بخشید. این پیام خامنه‌ای به کسانی که قبلاً هاشمی را وزنه‌ای حساب می‌کردند تلویحاً می‌گوید «روی وی حسابی باز نکنید.» مقام‌های رسمی وی در مجمع تشخیص مصلحت و خبرگان نیز نقش چندانی در تصمیم‌گیری‌ها نخواهد داشت.



آخرین تیر در کمان



دانشگاه آزاد چه از حیث مدیریت و چه از حیث نیروهای دانشجویی در تحولات سیاسی دوران خاتمی تقریباً در کنار گود ایستاد و از این جهت هدف مخالفت مستقیم سپاهیان و بیت رهبری قرار نگرفت. اما در تحولات قبل و بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری این دانشگاه به میدان وارد شده و صدای مخالفت با خامنه‌ای و احمدی‌نژاد از آن به گوش رسید.



این امر از طرف قدرتمندان امروز جمهوری اسلامی قابل تحمل نبود. پیگیری تغییر اساسنامه در کنار ارجاع موضوع وقف به دو هیئت حقوقی و فقهی از سوی رئیس دولت و رهبر باید به خلع قدرت هاشمی و دوستان از این دانشگاه و انتقال قدرت در آن به نظامیان و بیت رهبری منجر می‌شد.



هاشمی رفسنجانی به عنوان یک بازیگر خبره در فضای سیاسی جمهوری اسلامی از پیش می‌دانست که با درگیر شدن دانشگاه آزاد در رقابت‌های سیاسی مخاطره از دست دادن کنترل آن را به جان می‌پذیرد اما فضا آنچنان بر وی و خانواده و دوستانش تنگ شده بود که در انتخابات همه نیروهایشان را به صحنه آوردند ولی حریف سپاهیان و بیت رهبری نشدند. از حیث قدرت واقعی، دانشگاه آزاد آخرین تیر هاشمی رفسنجانی بود که در کمان انتخابات پرتاب شد و به هدف اصلی که حذف احمدی‌نژاد بود، اصابت نکرد.



بخش عمومی، در اختیار بیت



خامنه‌ای در پیام خود مبنی بر ابطال وقف به دو موضوع دیگر نیز اشاره می‌کند. موضوع اول آن که دانشگاه آزاد نه خصوصی و نه دولتی است. روال حاکم در جمهوری اسلامی آن است که بخش عمومی غیردولتی مثل نهادهای مذهبی از جمله اوقاف در اختیار ولی فقیه باشد. تلاش هیئت مؤسسان دانشگاه آزاد این بود که با وقف آن، این دانشگاه را به بخش عمومی منتقل کرده و از دولتی شدن آن جلوگیری کنند.



خامنه‌ای از این جهت مخالفتی با هیئت مؤسس ندارد اما او خواستار بخش عمومی‌ای است که تحت نظر ولایت فقیه باشد و نه بخش عمومی‌ای که مردم یا نهادهای مستقل از حکومت و دولت آن را اداره می‌کنند. بدین ترتیب دانشگاه آزاد با ابطال وقف آن همانند بنیادها و دیگر مؤسسات عمومی کشور تحت انقیاد بیت رهبری قرار خواهد گرفت.



موضوع دیگر ضرورت تجدید نظر در بندهای ۵ و ۱۰ اساسنامه جدید دانشگاه آزاد است که از یک سو تغییرات مدیریتی را عملاً به دست دولت می‌سپارد و از سوی دیگر هیئت مؤسس و هیئت امنا را کاملاً خلع ید می‌کند.



خامنه‌ای حداقل در این مقطع نمی‌خواهد دانشگاه آزاد را یکسره در دست احمدی‌نژاد و دوستان قرار دهد. این موضوع نگرانی عمیق وی از جا گذاشتن وی در تحولات قدرت از سوی سپاهیان و دولت را منعکس می‌سازد.



خامنه‌ای، بازنده اصلی



خامنه‌ای تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری همانند خمینی سعی می‌کرد در منازعات نیروهای معتقد به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نقش توازن‌بخش و هدایت‌کننده را بازی کند. آخرین تلاش بی‌رنگ وی جلوگیری از تغییر رئیس دانشگاه آزاد بر اساس اساسنامه جدید توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که با ابطال وقف و درگیری مستقیم با رفسنجانی تأثیر چندانی در ایجاد توازن نخواهد داشت. اما حضور میلیونی مردم در خیابان‌ها و نیاز به سرکوب گسترده منطق بازی قدرت در جمهوری اسلامی را بر هم زد.



خامنه‌ای که شخصاً اقتدارگراترین و تمامیت‌طلبانه‌ترین دیدگاه‌ها را داشته است پرده ملاحظات را کنار زد و مستقیماً فرماندهی سرکوب را در اختیار گرفت و همه قدرت را نیز در اختیار سرکوب‌کنندگان قرار داد.



از این حیث بازنده اصلی در سرکوب‌ها نه معترضان بلکه خامنه‌ای بود که نقش توازن بخش خود را واگذاشت و به مهره اصلی نظامیان برای بسط قدرت تبدیل شد. برنده سیاسی و دراز مدت این ماجرا قائلان به براندازی نظام جمهوری اسلامی بودند که همواره بر اصلاح‌ناپذیری این نظام تأکید می‌کردند.



اما برنده اقتصادی و نظامی اما کوتاه‌مدت این تحولات نظامیان و امنیتی‌هایی هستند که چند صباح درآمدهای نفتی را به حساب‌های خود سرازیر و پست‌های مدیریتی بالا را اشغال خواهند کرد.