Wednesday, April 21, 2010
نوری زاد: مردم خویش را از دست داده ایم
نامه چهارم از زندان اوین به رهبر جمهوری اسلامی
جرس:محمد نوری زاد جهادگر، مستند ساز و نویسنده ای که بیش از ۱۲۰ روز است به علت چند نامه انتقادی و دلسوزانه در زندان به سر می برد در نامه ای جدید از زندان اوین دغدغه های خود را برای نظام و انقلاب و کشور با رهبرجمهوری اسلامی در میان گذاشته است.
به گزارش کلمه، متن این نامه به شرح زیر است:
به نام خالق آزادی
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
این روزها، نزدیک به چهار ماه است که به خاطر نگارش نامه به حضرتعالی در زندانم. شصت وهشت روز از این مدت را در زندان انفرادی به سربرده ام. توسط بازجوهای خود مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفته ام. درهمه ی این احوال، از جنابعالی به عنوان رهبری فهیم و آگاه اسم برده ام. که اگر قرار باشد تغییری در اوضاع کشور رخ دهد، این تغییر از ناحیه ی شما بسیار شدنی تر و پایدارتر خواهد بود. من شخصاً امیدی به نقش آفرینی سایر افراد و دستگاههای کشور ندارم. شما را از نزدیک می شناسم. به روح بلند شما واقفم. شما نیز نیک و از نزدیک مرا می شناسید.
در این ماههای زندان از آنچه در بیرون گذشت بی خبر بودم، اما در دیدار کوتاهی که فقط یکبار، گذرا، با خانواده ی خویش داشته ام، دانستم که در غیاب من آقای مهندس موسوی و حجج الاسلام خاتمی و کروبی با خانواده ی من دیدار کرده اند. نمیدانم چرا، اما بسیار دوست میداشتم خود شما نیز با آن بزرگواری که از شما سراغ دارم، به دیدار خانواده ام قدم رنجه می فرمودید، به آنها دلداری می دادید و به آنان می فرمودید که: فلانی -نوری زاد- درست در روزهای بحرانی، با برنامه های تلویزیونی اش، با نوشته هایش، برای منِ رهبر که در معرض تهاجمات طوفانی این و آن قرار گرفته بودم، به میان آمد و از من سخت جانبداری کرد. امروز او در زندان است؛ به خاطر انتقاد از من! او باید در زندان ادب شود. همسر و فرزندانش توسط بازجوهای بیسواد و بی ادب و تندخو به ناسزا گرفته شوند و خود او به تلخ ترین شکل ممکن به ورطه ی تهدید و تحقیر و ضرب و شتم درافتد. اما این دلیل نمیشود که منِ رهبر قدر زحمت های پیشین او را ندانم و به خانواده اش سر نزنم. یا اگر خود به دیدار آنان نروم، نماینده ام را نیز به این منظور به سراغشان نفرستم.
رهبر گرامی، چشم انتظاری خانواده ی من، برای تماشای جمال مبارک شما و رویت نماینده ی شما به جایی نرسید. لابد؛ در این گردونه، آدمها، تاریخ مصرف دارند. که اگر به سر رسیدند، مثل دستمال آلوده، باید به دور انداخته شوند. اما گرایش من و امثال من به شما، گرایش به شخص خامنه ای نبوده و نیست. ما، در جمال اندیشه های شما، افق های گمشده ی آرزوهای شریف مردم خویش و مردم جهان را می دیدیم. یادم هست این اواخر، وقتی تلاش کردم به دیدار شما بیایم و آقای حسین محمدی -از دفتر شما- ماهها مرا به امروز و فردا وعده می داد، در نامه ای به او نوشتم: من از خود خامنه ای، به خدای خامنه ای پناه می برم! و دیگر سراغی از شما نگرفتم. و شما نیز! چرا که دانستم شما از محاصره ی آدمهای جاهل، از تماشای افق آرزوهای مردم باز مانده اید. من میخواستم در آن ملاقاتهای احتمالی، همین نگرانیها را با شما بگویم. اما گویا محاصره کنندگان شما از صراحت سخن من و از اندیشهی من آگاه بودند. همین آقای حسین محمدی، بعد از دیدار اعضای انجمن قلم با حضرتعالی، که حقیر نیز یکی از آنان بود، به من گفت: آقای نوری زاد، من، قربه الی الله از شما میترسم. ترس او، از همان نشست پا گرفته بود که من، بی ملاحظه راجع به اعتیاد گسترده مردم و جوانان به مواد مخدر و آشوبی که در ساختار اجتماعی شهرهای کوچک و بزرگمان درافتاده به آشنا سخن گفتم.
اکنون اما چرا از زندان برای شما نامه مینویسم؟ برای اینکه هنوز ناباورانه، به شما، آری به شخص شما، امید بسته ام. باورم بر این است که: شما مگر برای این انشقاق بزرگ مردمان چاره ای بیندیشید. شما، امروز رهبر کدام مردمید؟ من مردم فراوانی برای شما نمی بینم. رهبری، آن هم بر حداقل مردم، که غرورآفرین نیست. مبادا من و شما را ازدحام مردمی که به استقبال یک مسئول و یا خود جنابعالی می آیند، بفریبد. شما اگر به دیگر افراد مشهور هم اجازه ی سخنرانی و حضور در کشورتان بدهید، غوغای مردمان ما فزونی خواهد گرفت. اجتماع فراوان این مردم، هیچگاه قابل استناد نبوده و نیست. امروز شما بر کشوری رهبری می کنید که مردمش از دست رفته است. کشوری که در گردونه ی چه کنم های بسیاری گرفتار است. کشوری که اتحاد و یکپارچگی اش، به دست خود شما و اطرافیان شما، به حاشیه رفته است و نگرشی قلیل و تنگ به میدان آمده. نمی دانم امسال را سال چه نامیده اید. شنیده ام که به کوشش و تلاش در آن اشاره شده است. این نامگذاری، نشان میدهد که بعضاً مشاوران شما، افراد صادق و کارآمدی نیستند. من و همه، آنجا به شما آفرین می گفتیم که امسال را سال آشتی ملی می نامیدید و خود برای این پیوند مبارک اما دشوار و سخت، پیشقدم میشدید.
اگر کوشش و تلاش برای شما مهم است، از انرژی آن در آشتی ملی باید بهره ببرید.
رهبر گرامی، میدانم سخنان ناگوار من چه بسا تلخ و آشوبنده باشد. اما بیایید سخن تلخ و صادقانه مرا، بر شیرینی سخن چاپلوسانه ی کسانیکه شما را احاطه کرده اند، ترجیح دهید. جامعه ی ما، در جوار یک انفجار بزرگ است. دیگ جوشانیست که ما به خاطر آزار از خروج پرسروصدای بخار آن، چوب کبریتی در سوپاپ آن فرو کرده ایم. من با همه ی اطمینانی که سابقاً در جانبداری از شما مینوشتم، اکنون نیز در جانبداری از شما مینویسم: ما، به روزهای پایانی فرصت آزمون خویش رسیده ایم. روزهایی که دست تقدیر، سنتهای ناب و حتمی خدای متعال، ما را از گردونه ی امتحان به در می برد. امتحانی که در این سی سال فرصت، جز خراش و خرابی با ما نبوده است. ما و شما؛ مردم خویش را از دست داده ایم. اگر سکوت و آرامشی در آنان می بینید به ضرب زور و اسلحه است. اگر باور ندارید به یک آزمون خیالی تن در دهید. به دو کشور ایران و مثلاً سوئد یا کانادا یا حتی مالزی اعلام می کنیم که مردم این دو کشور، یک روز، فقط یک روز پلیس و بسیج و اسلحه ها بر سر نخواهندداشت و آزادند که هرچه میخواهند انجام دهند. فقط طی یک روز. تصور می کنید در پایان این یک روز؛ کشور ما و شما چگونه خواهد بود؟ و کشورهای دیگرچطور؟ قصد من از این مقایسه، مجیزگویی از غرب یا سایر کشورها نیست. بلکه می خواهم به شکنندگی آرامش و سکوت دروغین جامعه ی خویش اشاره کنم.
رهبر عزیز! من و بسیاری، هنوز دوستدار شما و سرنوشت کشور خویشیم. به رهبری شما بر مقدرات کشور ایمان داریم. ما دوست داریم با رهبری شما به افقهای مبارک دست ببریم. اما شما ظاهراً این اشتیاق را طالب نیستید. بعضاً مشاوران و دوستان ناآگاهی شما را در محاصره ی خود گرفته اند، به شما اطلاعات و آمار نادرست می دهند. و از زبان شما سخن غیرواقع برمی آورند. دوستانی همچون آقای شریعتمداری کیهان، که اطمینان دارم آنگاه که همه از اطراف شما پراکنده شدند و شما و او در یک جزیره تنهایی تنها ماندید، او درجانبداری غلیظ از شما، به مخالفت با خود شما برخواهد خواست!
برخلاف ظاهر تلخ نوشته ام، با صدای بلند و آوازی که همه ی هستی را درنوردد اعلام می دارم که: ما شما را دوست داریم و به پایان خوب سرنوشت شما سخت علاقه مندیم. مرا و ما را باور کنید. حتی در خیال احتمال دهید که ما درست می گوییم. این احتمال هیچ هزینه ای برای شما ندارد. در خیال خود باور کنید که دوستان خوب شما، فراتر از شما، و در صنفی که انگ دشمن بر پیشانی آحادش خورده است، غم شما را می خورند و مضطربانه علاقمند درخششِ نابِ شما در این روزهای پایانی آزمون الهیاند و با شجاعت تمام، شجاعتی که من شخصاً در شما باور دارم، امسال را سال آشتی ملی اعلام کنید و از ملامت هر ملامتگری نهراسید. که خدا شما و ما را کفایت می کند. خدایی که دست خود و دست مردم را در دست شما می نهد. یاعلی!
فرزند شما: محمد نوری زاد. اوین بند۲۴۰- سلول۵۷
احمدی نژاد : ندا به دست كساني كه ميخواستند آشوب برپا كنند كشته شد
به گزارش فارس احمدی نژاد در پاسخ به سوالي درباره خانم ندا آقا سلطان و نحوه كشته شدن وي از سوي خبرنگار آلماني اظهار داشت: كشته شدن وي يك طراحي از قبل بود. خانم ندا آقاسلطان قرباني توطئه عليه ملت ايران شد. آن خانم اصلاً در هيچ تظاهراتي حضور نداشت.
وی در يك محله فرعي در حال حركت بود كه در شرايط مشكوكي به قتل رسيد. كشته شدن وي يك سناريو بود كه عيناً در ونزوئلا هم تكرار شده است. متأسفانه يك خانم جوان ايراني به دست كساني كه ميخواستند آشوب برپا كنند كشته شد.
البته پرونده باز است. در ايران نيز همه اين موضوع را محكوم كردند اما در آلمان در حضور قاضي يك زن را جلوي چشم همسرش با بيست ضربه چاقو كشتند. چرا در غرب هيچ سر و صدايي براه نيفتاد. چرا خبر آن 10 روز پنهان ماند. چرا آن قاضي محاكمه نشد؟ چرا مأمورين پليسي كه ايستاده بودند و جلوي همسر او را گرفتند كه دفاع نكند، محاكمه نشدند؟ چرا بيسيسي و سيانان و شبكههاي اروپايي روي اين موضوع تبليغات نكردند. نبايد با مسايل برخورد سياسي كرد. برخوردها بايد انساني و عادلانه باشد تا حقايق روشن شود. ممكن است با دروغ بتوان مدت كوتاهي بر دنيا حكومت كرد اما لشكر راستي خواهد آمد و همه دروغها را به تاريخ ميفرستد.
احمدینژاد، جمهوری اسلامی را «آزادترین» جمهوری دنیا معرفی کرد و نشانه آن را انتخاب خود به عنوان «رئیس جمهوری دهم ایران» دانست.
احمدینژاد در مصاحبه اختصاصی با شبکه تلویزیونی «آرتیال» آلمان گفت: «من نه حزب دارم، نه پول و نه قدرت. مردم من را انتخاب کردند، چون تصمیم مردم این بود.»
به گفته وی، تفاوت جمهوری در ایران، با جمهوریهای اروپایی در این است که در ایران، «واقعا مردم حاکم هستند و در اروپا و آمریکا پول، حزب و تبلیغات.»
به گزارش رادیو زمانه، احمدینژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار تلویزیون «آرتیال» آلمان درباره زندانی بودن مخالفان دولت گفت: «در ایران هیچکس به دلیل مخالفت در زندان نیست.»
وی ادعا کرد: «امروز تمام رقبای من آزاد هستند و تندترین حرفها را هم علیه من میزنند و کسی با آنها کاری ندارد.»
رئیس دولت دهم ادامه داد: «رسانهها در ایران آزادند و انتقادات خود را آزادانه مطرح میکنند. البته اگر کسی از آنها شکایت کند، دادگاه رسیدگی میکند.»
به گفته احمدینژاد، «در ایران انتخابات را مردم برگزار میکنند، مردم نظارت میکنند و خودشان هم از نتیجه انتخابات مراقبت میکنند، یعنی همه مراحل انتخابات مردمی است.»
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 13:06:27 توسط raha
محمودیان با دستبند و پابند در بیمارستان مهدی محمودیان، روزنامه نگاری که برای اولین بار فجایع بازداشتگاه کهریزک را افشا کرده بود، به دلیل عفونت ریه هایش از زندان به بیمارستان منتقل شد.این روزنامه نگار در حالی به بیمارستان امام خمینی منتقل شده که شاهدان عینی در بیمارستان او را با دستبند و پابند دیده اند. وب سایت نوروز گزارش داده است که مهدی محمودیان در بیمارستان با فریاد و اعتراض نسبت به وضعیتش در زندانِ اوین، خواستار رساندن صدای اعتراضش به مردم شده است. براساس این گزارش، پزشکان پس از معاینه محمودیان متوجه شده اند هر دو ریۀ وی دچار عفونت حاد شده است؛ در حالیکه قبلا تصور می شد تنها یک ریه این روزنامه نگارِ زندانی، دچار عفونت شده و همین مسئله، پزشکان را نسبت به وضعیت سلامتِ وی، دچار نگرانیِ بسیار کرده است.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:26:41 توسط مراغه اى٠
من كارى به هذيان بافيهاى اين مردك ديوانه(ا٠ن) ندارم ٠زيرا هركسى كه ذره اى عقل در سر دارد هم متوجه پرت و پلاگويى اين موجود ميشود٠اما صحبتهاي او در مورد قتل زن مصرى به دست يك مهاجر نژادپرست روس در دادگاه شهر درسدن انگيزه نوشتن اين كامنت شد٠اولا قاضى دادگاه به چه علت بايد محاكمه شود؟دوما خبر اين واقعه ساعتي بعد به صورت فوري(بريكينگ نيوز) در تمام راديو و تلوزيون آلمان منتشر شد٠فرد قاتل به صورت ويژه محاكمه و به حبس ابد(بدون شانس ترخيص بعد از١۵ سال)كه اشد مجازات در قوانين قضائى آلمان است محكوم شد٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 06:15:56 توسط ایرانی
اصلان مهم نیست که دنیا راجبه ما چی فکر میکنه ، اینو اصلان قبول ندارم همونطور که ظلم را که به مردمه ایرانمیشود رو قبول ندارم ، ایرانی آزاد ، قوی و عادل هدفه من هست .
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 06:13:34 توسط جوان
جان و مال و ثروته مردم ايران دست يك مشت اخوند مفت خور و بسيجي قاتل و سپاهي دزده كه همگي از كاسه ليسهاي اين مردك مجنون هستند قراردادهاي كلان سپاه توسط حمايتهاي اين دولت انجام ميشه اين بي ابرو ها از هيچ درو غ و جنايتي رو گردان نيستند٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 04:46:00 توسط bolbol
آقای ابلهی نژاد کودن !!! با حلوا حلوا کردن که دهان شیرین نمیشه ، مهم این است که دنیا راجع به تو چطور فکر میکنه !!! چند روز بیا اینطرفها و روزنامه هارو بخون مطمئناً شک میشی و چرتت پاره میشه. ولی حالا که قرار نیست بیائی اینجا فقط بدان که همه تو را به صورت یک میمون که کارهای خنده دار میکنه میشناسند. دلقک بعضی و سیاه بعضی بسه !!
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:25:17 توسط samaad
هر رژیم جنایات کار و تبه کاری به مشتی دلقک و دروغ گو و پر رویی مثل این موجود وقیح نیاز داره..والی خون نا حق پروانه جان هزاران آتش شعله ور در جان مردم ایران به این حشرات فرصت زیادی نخواهد داد و ناقوس مرگ این جنایات کاران گوش جهان را پر کرده...
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:20:50 توسط Mordad
جك خوبي بود يارو بالاخونش رو كلا اجاره داده ما اصلا به تو كاري نداريم كسي هم نه تو دنيا آدم حسابت ميكنه نه توي ايران تو يه دلقكي هستي در اختيار خامنه اي ملعون ما با رئيست كار داريم بدبخت بيشتر از اين خودت رو مضحكه نكن
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:11:49 توسط melina
"اما لشكر راستي خواهد آمد و همه دروغها را به تاريخ ميفرستد."يه حرف درست از دهن اين احمقى بيرون امد . لشكر راستي خواهد آمد. بزودى تو و اون على مفنگى و رژيم كودتا تو بر ملا خواهد شد..
وی در يك محله فرعي در حال حركت بود كه در شرايط مشكوكي به قتل رسيد. كشته شدن وي يك سناريو بود كه عيناً در ونزوئلا هم تكرار شده است. متأسفانه يك خانم جوان ايراني به دست كساني كه ميخواستند آشوب برپا كنند كشته شد.
البته پرونده باز است. در ايران نيز همه اين موضوع را محكوم كردند اما در آلمان در حضور قاضي يك زن را جلوي چشم همسرش با بيست ضربه چاقو كشتند. چرا در غرب هيچ سر و صدايي براه نيفتاد. چرا خبر آن 10 روز پنهان ماند. چرا آن قاضي محاكمه نشد؟ چرا مأمورين پليسي كه ايستاده بودند و جلوي همسر او را گرفتند كه دفاع نكند، محاكمه نشدند؟ چرا بيسيسي و سيانان و شبكههاي اروپايي روي اين موضوع تبليغات نكردند. نبايد با مسايل برخورد سياسي كرد. برخوردها بايد انساني و عادلانه باشد تا حقايق روشن شود. ممكن است با دروغ بتوان مدت كوتاهي بر دنيا حكومت كرد اما لشكر راستي خواهد آمد و همه دروغها را به تاريخ ميفرستد.
احمدینژاد، جمهوری اسلامی را «آزادترین» جمهوری دنیا معرفی کرد و نشانه آن را انتخاب خود به عنوان «رئیس جمهوری دهم ایران» دانست.
احمدینژاد در مصاحبه اختصاصی با شبکه تلویزیونی «آرتیال» آلمان گفت: «من نه حزب دارم، نه پول و نه قدرت. مردم من را انتخاب کردند، چون تصمیم مردم این بود.»
به گفته وی، تفاوت جمهوری در ایران، با جمهوریهای اروپایی در این است که در ایران، «واقعا مردم حاکم هستند و در اروپا و آمریکا پول، حزب و تبلیغات.»
به گزارش رادیو زمانه، احمدینژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار تلویزیون «آرتیال» آلمان درباره زندانی بودن مخالفان دولت گفت: «در ایران هیچکس به دلیل مخالفت در زندان نیست.»
وی ادعا کرد: «امروز تمام رقبای من آزاد هستند و تندترین حرفها را هم علیه من میزنند و کسی با آنها کاری ندارد.»
رئیس دولت دهم ادامه داد: «رسانهها در ایران آزادند و انتقادات خود را آزادانه مطرح میکنند. البته اگر کسی از آنها شکایت کند، دادگاه رسیدگی میکند.»
به گفته احمدینژاد، «در ایران انتخابات را مردم برگزار میکنند، مردم نظارت میکنند و خودشان هم از نتیجه انتخابات مراقبت میکنند، یعنی همه مراحل انتخابات مردمی است.»
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 13:06:27 توسط raha
محمودیان با دستبند و پابند در بیمارستان مهدی محمودیان، روزنامه نگاری که برای اولین بار فجایع بازداشتگاه کهریزک را افشا کرده بود، به دلیل عفونت ریه هایش از زندان به بیمارستان منتقل شد.این روزنامه نگار در حالی به بیمارستان امام خمینی منتقل شده که شاهدان عینی در بیمارستان او را با دستبند و پابند دیده اند. وب سایت نوروز گزارش داده است که مهدی محمودیان در بیمارستان با فریاد و اعتراض نسبت به وضعیتش در زندانِ اوین، خواستار رساندن صدای اعتراضش به مردم شده است. براساس این گزارش، پزشکان پس از معاینه محمودیان متوجه شده اند هر دو ریۀ وی دچار عفونت حاد شده است؛ در حالیکه قبلا تصور می شد تنها یک ریه این روزنامه نگارِ زندانی، دچار عفونت شده و همین مسئله، پزشکان را نسبت به وضعیت سلامتِ وی، دچار نگرانیِ بسیار کرده است.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:26:41 توسط مراغه اى٠
من كارى به هذيان بافيهاى اين مردك ديوانه(ا٠ن) ندارم ٠زيرا هركسى كه ذره اى عقل در سر دارد هم متوجه پرت و پلاگويى اين موجود ميشود٠اما صحبتهاي او در مورد قتل زن مصرى به دست يك مهاجر نژادپرست روس در دادگاه شهر درسدن انگيزه نوشتن اين كامنت شد٠اولا قاضى دادگاه به چه علت بايد محاكمه شود؟دوما خبر اين واقعه ساعتي بعد به صورت فوري(بريكينگ نيوز) در تمام راديو و تلوزيون آلمان منتشر شد٠فرد قاتل به صورت ويژه محاكمه و به حبس ابد(بدون شانس ترخيص بعد از١۵ سال)كه اشد مجازات در قوانين قضائى آلمان است محكوم شد٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 06:15:56 توسط ایرانی
اصلان مهم نیست که دنیا راجبه ما چی فکر میکنه ، اینو اصلان قبول ندارم همونطور که ظلم را که به مردمه ایرانمیشود رو قبول ندارم ، ایرانی آزاد ، قوی و عادل هدفه من هست .
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 06:13:34 توسط جوان
جان و مال و ثروته مردم ايران دست يك مشت اخوند مفت خور و بسيجي قاتل و سپاهي دزده كه همگي از كاسه ليسهاي اين مردك مجنون هستند قراردادهاي كلان سپاه توسط حمايتهاي اين دولت انجام ميشه اين بي ابرو ها از هيچ درو غ و جنايتي رو گردان نيستند٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 04:46:00 توسط bolbol
آقای ابلهی نژاد کودن !!! با حلوا حلوا کردن که دهان شیرین نمیشه ، مهم این است که دنیا راجع به تو چطور فکر میکنه !!! چند روز بیا اینطرفها و روزنامه هارو بخون مطمئناً شک میشی و چرتت پاره میشه. ولی حالا که قرار نیست بیائی اینجا فقط بدان که همه تو را به صورت یک میمون که کارهای خنده دار میکنه میشناسند. دلقک بعضی و سیاه بعضی بسه !!
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:25:17 توسط samaad
هر رژیم جنایات کار و تبه کاری به مشتی دلقک و دروغ گو و پر رویی مثل این موجود وقیح نیاز داره..والی خون نا حق پروانه جان هزاران آتش شعله ور در جان مردم ایران به این حشرات فرصت زیادی نخواهد داد و ناقوس مرگ این جنایات کاران گوش جهان را پر کرده...
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:20:50 توسط Mordad
جك خوبي بود يارو بالاخونش رو كلا اجاره داده ما اصلا به تو كاري نداريم كسي هم نه تو دنيا آدم حسابت ميكنه نه توي ايران تو يه دلقكي هستي در اختيار خامنه اي ملعون ما با رئيست كار داريم بدبخت بيشتر از اين خودت رو مضحكه نكن
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:11:49 توسط melina
"اما لشكر راستي خواهد آمد و همه دروغها را به تاريخ ميفرستد."يه حرف درست از دهن اين احمقى بيرون امد . لشكر راستي خواهد آمد. بزودى تو و اون على مفنگى و رژيم كودتا تو بر ملا خواهد شد..
نام «فروغ فرخزاد» از کتاب شعر شاعران ایران و جهان حذف شد
خبرآنلاین : دبیر همایش شاعران ایران و جهان در پاسخ به پرسشی درباره حذف نام “فروغ فرخزاد” از کتاب شعر شاعران ایران و جهان گفت: ما یک دیپلماسی فرهنگی داریم و یک دیپلماسی دولتی، به همین دلیل نام “فروغ فرخزاد” گرچه در میان مخاطبان شعر شناخته شده اما به دلایل مختلفی در این کتاب نیامده است.
به گزارش خبرآنلاین و به نقل از صراط نیوز ، امیدی در نشست خبری این همایش افزود: این کتاب که نخستین کتاب شاعران ایران و جهان است پس از مطالعه و تحقیق های لازم نوشته شده و نظر کارشناسان شعر و مقررات کشور در خصوص آن لحاظ شده است.
وی اضافه کرد: حتی نام شاعران خارجی با هماهنگی دولت های متبوع آن کشورها در این کتاب آمده و کشور ما هم بر همین روال عمل کرده است.
کتاب شاعران ایران و جهان همزمان با نخستین همایش شاعران در تهران، اصفهان و شیراز منتشر شد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 13:15:10 توسط ثاقف
فروغ احتیاجی به کتاب پاره های حکومت اسلامی نداره
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:14:50 توسط Morteza
"مو هبتیست زیستن آری در زادگاه شیخ ابو دلقک کمانچه کش فوری "(فروغ فرخ زاد).
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 09:50:57 توسط حميد
شعر هاي يك شاعري متل فروغ فرخ زاد جاودانه مشود اگر كسي توانست شعرهاي شعرايي چون خيام وفردوسي را حدف كند اين تازيان هم ميتواند شعر شاعر معاصر را حدف كند شعر جاودانه در قلب مردم باقي ميماند ورزيمهاي صد ايراني و واپسگرا به زبا له دان تاريخ رهسپار مگردد مرگ بر جمهوري اسلامي دزد وجنايتكار
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 05:05:44 توسط ازادانديش
٠كتاب شاعران ايران بدون نام فروغ !!!!!!!! فروغ ! روحت شاد درقلب ما جاي داري٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 05:04:01 توسط xxx
: ( قلم دردست دشمن است ) وارونه نشان دادن حقايق. پس درود بر يزيد و معاويه و ابوسفيان كه حقشان ضايع شده .
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 04:15:37 توسط محمد
خوب با توجه به اینکه ضحاک فرهنگ مخصوص به خود دارد و آزاده زنده یاد فروغ فرهنگش با فرهنگ قرون وسطایی هم آهنگ نیست باید ایشان را از لیست خودشان حذف کنند و اگر غیر از این بود مایه تعجب بود. خوب این هم یک دلیل برای نخریدن این کتاب.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:33:43 توسط amin
زهی خیال باطل که این تیره دونان سعی می کنند خورشید های ایرانی را با مشتی گل بپوشانند
خواب پریشان مافیای قدرت و ثروت در تامین اجتماعی
جهان نيوز : تامین اجتماعی که یکی از بزرگترین مجموعه های خدماتی با پوشش حدود 8 - 9 میلیون کارگر و مستمری بگیر و در مجموع حدود 28 میلیون نفر تحت پوشش مستقیم و غیر مستقیم است در طول مدت فعالیت به منظور تامین نیازهای مالی با مجوز قانون به یکی از بزرگترین بنگاههای اقتصادی کشور تبدیل شده است.
به گزراش جهان سازمان تامین اجتماعی، گردش مالی بسیار بالایی دارد و در این راستا سهام تعداد زیادی از شرکت های سرمایه گذاری از جمله شركت سرمايه گذاري تامين اجتماعي (شستا)، شركت سرمايه گذاري خانه سازي ايران، شركت مشاور مديريت و خدمات ماشيني تامين، شركت رفاه گستر تامين اجتماعي، شركت گروه پزشكي حكمت، موسسه حسابرسي تامين اجتماعي، موسسه خدمات بهداشتي،درماني ميلاد سلامت تهران (بیمارستان میلاد) و بانك رفاه كارگران به این سازمان تعلق دارد.
تنها شرکت «شستا» که بزرگ ترین شرکت سرمایه گذاری ایران است و عمده ترین و مهم ترین بخش سرمایه گذاری های سازمان تامین اجتماعی به ویژه در حوزه سهام شرکت ها را در درون خود جای داده از ۱۰ هلدینگ تخصصی بزرگ تشکیل شده است که با مدیریت مستقیم و غیر مستقیم اقدام به سود دهی می نماید. ارزش روز سهام مدیریتی شستا ۸۴ میلیارد ریال است و به طور متوسط حدود ۱۸درصد حجم معاملات و ۱۱درصد ارزش روز بازار سرمایه به این مجموعه تعلق دارد.
سازمان تامین اجتماعی که در شرکت های تامین خود با فعالیت در حوزه های صنعتی، نقلیه از جمله سهامداری سایپا و ایران خودرو، پتروشیمی، نفت و گاز و حتی کشتیرانی به یکی از قطب های اقتصادی مبدل شده، در حوزه های درمانی و ساخت و ساز مسکن نیز صاحب قدرت بلامنازع است. هرچند این شرکت ها به منظورحفظ مدیران، اعلام سوددهی و ماندگاری خود در سیستم، عملا سود واقعی را به تامین اجتماعی پرداخت نمی کنند و لذا این سازمان هرساله با بدهی هنگفتی در پرداخت مطالبات بیمه شدگان تحت پوشش مواجه می شود.
این امور سبب شد مافیای ثروت با طرح ریزی های فراوان قصد نفوذ به این سیستم را داشته باشد و تا حد بسیاری در طول سالهای گذشته از تاسیس آن، پایه های حضور خود را در این سامانه عظیم مالی استحکام بخشد.
پرداخت ها و پاداشهای کلان به اعضای هیات مدیره شرکت های وابسته –تا 40 میلیون تومان - که چند صد شرکت را شامل می شود از طرفی و میدان داری مافیای قدرت و ثروت از طرف دیگر، عملا مقاومت بسیار بالایی را در برابر تغییرات مدیریتی این سازمان و موسسات تابعه ایجاد کرده است.
با توجه به گستردگی مجموعه های وابسته و تابعه تامین اجتماعی، در این مقال امکان پرداختن به همه بخش های آن وجود ندارد و تنها به گوشه ای از این مفاسد مافیایی که خوشبختانه در ماههای اخیر برملا و جلوی آن گرفته شده است اشاره می شود.
همانگونه که ذکر شد یکی از منابع مالی تامین اجتماعی ورود به عرصه املاک است که متاسفانه در این حوزه افرادی ورود پیدا کرده بودند که با رانت و حتی قدرت آقازادگی خریدهای بسیار گریان تر از قیمت واقعی انجام می دانند و با ارتباط با فروشندگان املاک، سهم های میلیاردی به جیب می زدند.
در یک نمونه که خوشبختانه اخیرا جلوی آن گرفته شده است، فرزند یکی از مسئولین ارشد کشور، ملکی را جهت ساخت و ساز برای تامین اجتماعی که طبق اعلام کارشناسان، ارزشی معادل 30 میلیارد تومان داشته است به مبلغ 80 میلیارد تومان خریداری می کند و فقط از این نمونه کوچک در میان انبوه نمونه ها قصد برداشت حق دلالی حدود 50 میلیارد تومان داشته است.
نکته جالب توجه اینکه این باند با توجه به انبوه املاک سازمان که بسیاری از آن در اختیار اشخاص بانفوذ و حتی ورثه آنها قرار گرفته است اجازه ثبت اطلاعات درست از املاک را نمی داده و بسیاری از آنها بدون هیچ گونه معارضی، مادام العمر در اختیار آنان قرار گرفته بود.
در یک نمونه دیگر، ملکی که در دوره های مدیریتی گذشته به یکی از مسئولان بدون وجود سندی واگذار شده بود پس از پایان دوره مسئولیت و عزیمت شخص مسئول به شهرستان محل سکونت خود، این ملک در اختیار فرزندش قرار می گیرد و این ماجرا وقتی برای مسئولان فعلی سازمان تامین اجتماعی برملا می شود که نیروی انتظامی، با کشف یک خانه فساد، برای تعیین تکلیف ملک، تحقیقاتی را آغاز می کند و متوجه می شود ملک مذکور متعلق به تامین اجتماعی بوده است.
نکته جالب توجه آنکه باند مذکور، بسیاری از مدیران ارشد سازمان و وزارتخانه را نیز آلوده به اینگونه مفاسد کرده بودند تا جایی که منزل یکی از وزرای سابق تامین اجتماعی واقع در شمال تهران از همین املاک بوده و فقط 200 میلیون تومان هزینه آماده سازی آن جهت اسکان وزیر بوده است. البته هم اکنون بانک ثبت املاک متعلق به تامین اجتماعی تهیه گردیده و بسیاری از املاک شناسایی شده و با ساکنان آن مراحل تسویه صورت می گیرد.
حوزه ستادی تامین اجتماعی در بخش درمانی نیز از لشگر کشی مافیای قدرت و ثروت مصون نبوده و البته در ماههای اخیر با توجه به کشف دستهای ناپاک در این حوزه، خانه تکانی گسترده ای در آن صورت گرفته است.
از آنجا که درآمد ماهیانه جراحان و متخصصان پزشکی بسیار مطلوب است اما تیم مدیریتی کنونی متوجه می شود که علاقه بسیاری جهت فعالیت این متخصصان در حوزه ستادی سازمان وجود دارد و با پیگیری های صورت گرفته مشخص می شود که مدیران و کارشناسان این حوزه، علاوه بر دریافت حقوق ماهانه 7-8 میلیون تومان راه های دیگری را برای کسب درآمدبسیار بالاتر کشف کرده و آن را دنبال می کنند. ماجرا از این قرار است که این نیروهای ستادی با رایزنی با پزشکان جویای نام، شهرت و موقعیت، تعرفه هایی را در اختیار آنان قرار می دهند و با کسب پولهای هنگفت، زمینه را برای حضور آن پزشک در بیمارستان های معتبر فراهم می کنند. نکته قابل توجه این که نرخ بیمارستانها در این تعرفه متفاوت بوده و باج خواهی ها که کاملا به رویه تبدیل شده بود از 25 میلیون تومان متعلق به بیمارستان میلاد آغاز شده و به صورت متغیر در سایر بیمارستان ها رواج داشته است.
مدیریت فعلی با تقلیل حقوق های پرداختی به یک پنجم مبالغ پرداختی و اعمال برخی مقررات تا حدودی جلوی این گونه سوء استفاده ها را گرفته است.
حضور این مافیای قدرت و ثروت در سازمان عریض و طویل تامین اجتماعی که به حق دستگیر قشر زحمت کش و افتاده مردم کشورمان بوده است قطعا به همین موارد ختم نمی شود اما از آن جایی که مجال این گزارش اجازه نمی دهد و سایر کشفیات در مرحله نهایی شدن است در آینده موارد دیگری پس از حصول نتیجه، در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 04:12:53 توسط آزاده
رقمها اينقدر نجومى هست كه به تصور نمى آيد٠زمان پهلوى هاي سازنده ايران تيمسار طوفانيان مسئول خريد نيروى هوائى ايران به جرم گرفتن ۵٨٠٠٠ (پنجاه و هشت هزار ) دلار شيرينى خريد (نه رشوه) توسط ركن ٢ نيروى هوائى از كار معزول شد حالا رقمهاى نجومى ميدزدند و كسى ( به خصوص بيسوادان به اصطلاح سياسي سال۵٧) صداش در نمياد٠ميخائيل وسلنسكى در كتاب روشنگرانه (نومانكلاتورا) از قشري در اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي مينويسه كه در حاليكه مردم شوروى در فقر و بدبختي و بردگي به سر ميبردند و خوردن يك قهوه آرزوى بزرگ آنان بود اين سران كمونيست در رفاه و آسايش زندگى ميكردند و شوروى و اقمار آن را به نفع خود غارت ميكردند٠اين كتاب كه در زمان همان حكومت شوروى وتوسط اين فرد كه خود كمونيست بوده و عضو حزب ما را به ياد طبقه حاكم ايران مياندازد٠حتما كتاب را مطالعه كنيد٠
به گزراش جهان سازمان تامین اجتماعی، گردش مالی بسیار بالایی دارد و در این راستا سهام تعداد زیادی از شرکت های سرمایه گذاری از جمله شركت سرمايه گذاري تامين اجتماعي (شستا)، شركت سرمايه گذاري خانه سازي ايران، شركت مشاور مديريت و خدمات ماشيني تامين، شركت رفاه گستر تامين اجتماعي، شركت گروه پزشكي حكمت، موسسه حسابرسي تامين اجتماعي، موسسه خدمات بهداشتي،درماني ميلاد سلامت تهران (بیمارستان میلاد) و بانك رفاه كارگران به این سازمان تعلق دارد.
تنها شرکت «شستا» که بزرگ ترین شرکت سرمایه گذاری ایران است و عمده ترین و مهم ترین بخش سرمایه گذاری های سازمان تامین اجتماعی به ویژه در حوزه سهام شرکت ها را در درون خود جای داده از ۱۰ هلدینگ تخصصی بزرگ تشکیل شده است که با مدیریت مستقیم و غیر مستقیم اقدام به سود دهی می نماید. ارزش روز سهام مدیریتی شستا ۸۴ میلیارد ریال است و به طور متوسط حدود ۱۸درصد حجم معاملات و ۱۱درصد ارزش روز بازار سرمایه به این مجموعه تعلق دارد.
سازمان تامین اجتماعی که در شرکت های تامین خود با فعالیت در حوزه های صنعتی، نقلیه از جمله سهامداری سایپا و ایران خودرو، پتروشیمی، نفت و گاز و حتی کشتیرانی به یکی از قطب های اقتصادی مبدل شده، در حوزه های درمانی و ساخت و ساز مسکن نیز صاحب قدرت بلامنازع است. هرچند این شرکت ها به منظورحفظ مدیران، اعلام سوددهی و ماندگاری خود در سیستم، عملا سود واقعی را به تامین اجتماعی پرداخت نمی کنند و لذا این سازمان هرساله با بدهی هنگفتی در پرداخت مطالبات بیمه شدگان تحت پوشش مواجه می شود.
این امور سبب شد مافیای ثروت با طرح ریزی های فراوان قصد نفوذ به این سیستم را داشته باشد و تا حد بسیاری در طول سالهای گذشته از تاسیس آن، پایه های حضور خود را در این سامانه عظیم مالی استحکام بخشد.
پرداخت ها و پاداشهای کلان به اعضای هیات مدیره شرکت های وابسته –تا 40 میلیون تومان - که چند صد شرکت را شامل می شود از طرفی و میدان داری مافیای قدرت و ثروت از طرف دیگر، عملا مقاومت بسیار بالایی را در برابر تغییرات مدیریتی این سازمان و موسسات تابعه ایجاد کرده است.
با توجه به گستردگی مجموعه های وابسته و تابعه تامین اجتماعی، در این مقال امکان پرداختن به همه بخش های آن وجود ندارد و تنها به گوشه ای از این مفاسد مافیایی که خوشبختانه در ماههای اخیر برملا و جلوی آن گرفته شده است اشاره می شود.
همانگونه که ذکر شد یکی از منابع مالی تامین اجتماعی ورود به عرصه املاک است که متاسفانه در این حوزه افرادی ورود پیدا کرده بودند که با رانت و حتی قدرت آقازادگی خریدهای بسیار گریان تر از قیمت واقعی انجام می دانند و با ارتباط با فروشندگان املاک، سهم های میلیاردی به جیب می زدند.
در یک نمونه که خوشبختانه اخیرا جلوی آن گرفته شده است، فرزند یکی از مسئولین ارشد کشور، ملکی را جهت ساخت و ساز برای تامین اجتماعی که طبق اعلام کارشناسان، ارزشی معادل 30 میلیارد تومان داشته است به مبلغ 80 میلیارد تومان خریداری می کند و فقط از این نمونه کوچک در میان انبوه نمونه ها قصد برداشت حق دلالی حدود 50 میلیارد تومان داشته است.
نکته جالب توجه اینکه این باند با توجه به انبوه املاک سازمان که بسیاری از آن در اختیار اشخاص بانفوذ و حتی ورثه آنها قرار گرفته است اجازه ثبت اطلاعات درست از املاک را نمی داده و بسیاری از آنها بدون هیچ گونه معارضی، مادام العمر در اختیار آنان قرار گرفته بود.
در یک نمونه دیگر، ملکی که در دوره های مدیریتی گذشته به یکی از مسئولان بدون وجود سندی واگذار شده بود پس از پایان دوره مسئولیت و عزیمت شخص مسئول به شهرستان محل سکونت خود، این ملک در اختیار فرزندش قرار می گیرد و این ماجرا وقتی برای مسئولان فعلی سازمان تامین اجتماعی برملا می شود که نیروی انتظامی، با کشف یک خانه فساد، برای تعیین تکلیف ملک، تحقیقاتی را آغاز می کند و متوجه می شود ملک مذکور متعلق به تامین اجتماعی بوده است.
نکته جالب توجه آنکه باند مذکور، بسیاری از مدیران ارشد سازمان و وزارتخانه را نیز آلوده به اینگونه مفاسد کرده بودند تا جایی که منزل یکی از وزرای سابق تامین اجتماعی واقع در شمال تهران از همین املاک بوده و فقط 200 میلیون تومان هزینه آماده سازی آن جهت اسکان وزیر بوده است. البته هم اکنون بانک ثبت املاک متعلق به تامین اجتماعی تهیه گردیده و بسیاری از املاک شناسایی شده و با ساکنان آن مراحل تسویه صورت می گیرد.
حوزه ستادی تامین اجتماعی در بخش درمانی نیز از لشگر کشی مافیای قدرت و ثروت مصون نبوده و البته در ماههای اخیر با توجه به کشف دستهای ناپاک در این حوزه، خانه تکانی گسترده ای در آن صورت گرفته است.
از آنجا که درآمد ماهیانه جراحان و متخصصان پزشکی بسیار مطلوب است اما تیم مدیریتی کنونی متوجه می شود که علاقه بسیاری جهت فعالیت این متخصصان در حوزه ستادی سازمان وجود دارد و با پیگیری های صورت گرفته مشخص می شود که مدیران و کارشناسان این حوزه، علاوه بر دریافت حقوق ماهانه 7-8 میلیون تومان راه های دیگری را برای کسب درآمدبسیار بالاتر کشف کرده و آن را دنبال می کنند. ماجرا از این قرار است که این نیروهای ستادی با رایزنی با پزشکان جویای نام، شهرت و موقعیت، تعرفه هایی را در اختیار آنان قرار می دهند و با کسب پولهای هنگفت، زمینه را برای حضور آن پزشک در بیمارستان های معتبر فراهم می کنند. نکته قابل توجه این که نرخ بیمارستانها در این تعرفه متفاوت بوده و باج خواهی ها که کاملا به رویه تبدیل شده بود از 25 میلیون تومان متعلق به بیمارستان میلاد آغاز شده و به صورت متغیر در سایر بیمارستان ها رواج داشته است.
مدیریت فعلی با تقلیل حقوق های پرداختی به یک پنجم مبالغ پرداختی و اعمال برخی مقررات تا حدودی جلوی این گونه سوء استفاده ها را گرفته است.
حضور این مافیای قدرت و ثروت در سازمان عریض و طویل تامین اجتماعی که به حق دستگیر قشر زحمت کش و افتاده مردم کشورمان بوده است قطعا به همین موارد ختم نمی شود اما از آن جایی که مجال این گزارش اجازه نمی دهد و سایر کشفیات در مرحله نهایی شدن است در آینده موارد دیگری پس از حصول نتیجه، در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 04:12:53 توسط آزاده
رقمها اينقدر نجومى هست كه به تصور نمى آيد٠زمان پهلوى هاي سازنده ايران تيمسار طوفانيان مسئول خريد نيروى هوائى ايران به جرم گرفتن ۵٨٠٠٠ (پنجاه و هشت هزار ) دلار شيرينى خريد (نه رشوه) توسط ركن ٢ نيروى هوائى از كار معزول شد حالا رقمهاى نجومى ميدزدند و كسى ( به خصوص بيسوادان به اصطلاح سياسي سال۵٧) صداش در نمياد٠ميخائيل وسلنسكى در كتاب روشنگرانه (نومانكلاتورا) از قشري در اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي مينويسه كه در حاليكه مردم شوروى در فقر و بدبختي و بردگي به سر ميبردند و خوردن يك قهوه آرزوى بزرگ آنان بود اين سران كمونيست در رفاه و آسايش زندگى ميكردند و شوروى و اقمار آن را به نفع خود غارت ميكردند٠اين كتاب كه در زمان همان حكومت شوروى وتوسط اين فرد كه خود كمونيست بوده و عضو حزب ما را به ياد طبقه حاكم ايران مياندازد٠حتما كتاب را مطالعه كنيد٠
مصونیت قضایی دولت آمریکا در ایران لغو می شود
عصر ايران : نمایندگان مجلس شورای اسلامی یک فوریت طرحی را آماده کردند که بر اساس آن مصونیت قضایی دولت آمریکا در ایران لغو خواهد شد.
به گزارش خبرنگار عصرایران، دولت آمریکا در سال 2008 مصونیت برخی از کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران را مستثنی اعلام کرد و بر همین اساس نمایندگان مجلس نیز بر اقدام متقابل قصد لغو مصونیت قضایی دولت آمریکا را دارند.
مصونیت قضایی دولت ها طبق معاهدات بین المللی است.
این طرح 41 امضا دارد و اکثر نمایندگان سرشناس مجلس از جمله حداد عادل، آقا تهرانی، فدایی، بروجردی و دیگر اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس جزء امضا کنندگان آنند.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:17:19 توسط فرياد
اين اسامي كه جزء آدمها و مردم نيستند ! !
به گزارش خبرنگار عصرایران، دولت آمریکا در سال 2008 مصونیت برخی از کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران را مستثنی اعلام کرد و بر همین اساس نمایندگان مجلس نیز بر اقدام متقابل قصد لغو مصونیت قضایی دولت آمریکا را دارند.
مصونیت قضایی دولت ها طبق معاهدات بین المللی است.
این طرح 41 امضا دارد و اکثر نمایندگان سرشناس مجلس از جمله حداد عادل، آقا تهرانی، فدایی، بروجردی و دیگر اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس جزء امضا کنندگان آنند.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:17:19 توسط فرياد
اين اسامي كه جزء آدمها و مردم نيستند ! !
حکم قصاص برای سه نفر از متهمان کهریزک
فردا fardanews : دادگاه متهمان کهریزک در آستانه صدور حکم قرار دارد و حکم قصاص سه نفر از متهمان این پرونده قطعی شده است.
بر اساس شنیده های «فردا» دادگاه متهمان بازداشتگاه کهریزک به مرحله صدور حکم رسیده و ظاهرا برای سه نفر از آنها حکم قصاص صادر شده است .
بر این اساس، دو نفر از محکوم شدگان به قصاص از افسران نیروی انتظامی و یک نفر دیگر از اراذل و اوباشی است (!) که از قبل در کهریزگ بازداشت بوده است.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 12:51:21 توسط خواننده
در تایید حرفهای آقای سهراب باید اضافه کنم که پرونده کوی دانشگاه در زمان همین خاتمی دجال بود که حالا پروفسور شده. این آدمکشی و حمله به کوی دانشگاه و قصابی معترضین از همان سالها ادامه داشت. هم او بود که گفت دانشچوبان یک مشت اراذل و اوباش هستند. باید چهره این ها را شناخت و گول نخورد. برای ممنوع الخروج شدن یا دستگیری اینها هم نباید ناراحت شد. خودشان همدیگر را لت و پار کنند شاید یک روزی از شرشان خلاص شویم.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:11:24 توسط Neda
متهم ردیف اول فاجعه کهریزک شخص "ولی وقیح" و نوکر و مزدور آن "مرتضوی قاتل" و "رادان جنایتکار" هستند!!! اکر راست میگن این اهریمنان ر به پای میز محاکمه بکشند!!! وگرنه از قدیم الایام این رسم جمهوری کثافت اسلامی که ۳-۲ نفر آدم بینمو نشون را اسم ببرند و بعضی از آنها رو اعدام کنند و بعضی دیگر هم با تغییر نام و تغییر شناسنامه وارد یک شهر دیگر و یک سازمان امنیتی-سیاسی دیگر میشن برای انجام ظلم و جنایات بیشتر به فرزندان این ملت آزادی خواه !!! اما این حرامیان نفسهای آخرشان را میکشند و بزودی در آتش خشم ملت شجای ایران زمین گرفتار و به خاکستر تبدیل خواهند شد! انشااله.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:56:58 توسط maryam
خوب خنديديم جك خوبي بود٠٠٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:40:00 توسط شهیدان شهر
ببینیم وتعریف کنیم البته اگر متهمین از نوع بمب گذاری حرم امام رضا نباشند باید نام وسمت ودقیقا جرمهای آنا به ملت اعلام شود ودادگاه را بنده نمیدانم علنی است یا نه باید علنی باشد تا بازماندگان و مظلومین بتوانند مستقیم هم به دادگاه هم به ملت از ظلمی که توسط عوامل حضرت رهبر بر انان رفته است در میان بگذارند البته ستمگری عوامل فرمان دهنده بدون شک اینجا به محکمه سپرده نمیشود زیرا ستمگران برای این نوع دادگاهها همان عدالت پیشه هایند زیرا کرسی ریاست وقضاوت از آنان به اینان رسیده است
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:34:22 توسط خواننده
تجاوز و کشتار از سی سال پیش در زندانهای این رژیم رواج داشته و سر عاملان اصلی هم هیچ بلایی نیامده که هیچ همه به پست و مقام و ثروت هم رسیده اند. وقتی وزارت اطلاعات به خانه های مردم تلفن میکند و تهدید میکند و وقتی مقام امنیتی در نشست بسیج با خنده و شوخی میگوید هر کی رفت تو خیابان میبریم از همان بلاهایی سرش میاریم که آقای کروبی گفت...! دیگر مدرک از این ها بالاتر؟ حالا دو سه نفر که نه اسمشان معلوم است و نه معلوم هست چکاره هستند را میخواهند بکشند و قضیه را تمام کنند. تخصص این رژیم در کشتار است . مردم باید به خود بیایند.تا ما نشسته ایم همین بساط است.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 07:42:18 توسط سهراب
در پرونده كوى دانشگاه نيز نيروى انتظامى محكوم شد و بسيجيان قمه كش و پاسداران آدمكش لباس شخصى وزارت اطلاعات همه شامل عفو و گذشت مقام متعفن سر خرى شدند و ٢۵٠ دانشجوى هموطن ايرانى زخمى و شكنجه شده محكوم به حبس و تحمل سياه چالهاى ولى مطلقه كريه شدند اينبار نيز تاريخ با نهايت ييشرمى و صد بار بدتر از قبل تكرار ميشود هموطنان بايد ايران را براى مزدوران رژيم نا امن كنيم و به خانه و ماشين آنها آتش پرتاب كنيم هموطنان اينبار رژيم رفتنى است و ما بيشمار
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 05:43:27 توسط Reza miran mousavi
خنده داره اين همه جوونه مردمو کشتن آقای مرتضوی هم که راست راست داره را میره ۳ نفر آدمه بینام شاید هم بیگناه از تو خیابون پیدا کردن میخوان قصاص کنن !!!!!
بر اساس شنیده های «فردا» دادگاه متهمان بازداشتگاه کهریزک به مرحله صدور حکم رسیده و ظاهرا برای سه نفر از آنها حکم قصاص صادر شده است .
بر این اساس، دو نفر از محکوم شدگان به قصاص از افسران نیروی انتظامی و یک نفر دیگر از اراذل و اوباشی است (!) که از قبل در کهریزگ بازداشت بوده است.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 12:51:21 توسط خواننده
در تایید حرفهای آقای سهراب باید اضافه کنم که پرونده کوی دانشگاه در زمان همین خاتمی دجال بود که حالا پروفسور شده. این آدمکشی و حمله به کوی دانشگاه و قصابی معترضین از همان سالها ادامه داشت. هم او بود که گفت دانشچوبان یک مشت اراذل و اوباش هستند. باید چهره این ها را شناخت و گول نخورد. برای ممنوع الخروج شدن یا دستگیری اینها هم نباید ناراحت شد. خودشان همدیگر را لت و پار کنند شاید یک روزی از شرشان خلاص شویم.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:11:24 توسط Neda
متهم ردیف اول فاجعه کهریزک شخص "ولی وقیح" و نوکر و مزدور آن "مرتضوی قاتل" و "رادان جنایتکار" هستند!!! اکر راست میگن این اهریمنان ر به پای میز محاکمه بکشند!!! وگرنه از قدیم الایام این رسم جمهوری کثافت اسلامی که ۳-۲ نفر آدم بینمو نشون را اسم ببرند و بعضی از آنها رو اعدام کنند و بعضی دیگر هم با تغییر نام و تغییر شناسنامه وارد یک شهر دیگر و یک سازمان امنیتی-سیاسی دیگر میشن برای انجام ظلم و جنایات بیشتر به فرزندان این ملت آزادی خواه !!! اما این حرامیان نفسهای آخرشان را میکشند و بزودی در آتش خشم ملت شجای ایران زمین گرفتار و به خاکستر تبدیل خواهند شد! انشااله.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:56:58 توسط maryam
خوب خنديديم جك خوبي بود٠٠٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:40:00 توسط شهیدان شهر
ببینیم وتعریف کنیم البته اگر متهمین از نوع بمب گذاری حرم امام رضا نباشند باید نام وسمت ودقیقا جرمهای آنا به ملت اعلام شود ودادگاه را بنده نمیدانم علنی است یا نه باید علنی باشد تا بازماندگان و مظلومین بتوانند مستقیم هم به دادگاه هم به ملت از ظلمی که توسط عوامل حضرت رهبر بر انان رفته است در میان بگذارند البته ستمگری عوامل فرمان دهنده بدون شک اینجا به محکمه سپرده نمیشود زیرا ستمگران برای این نوع دادگاهها همان عدالت پیشه هایند زیرا کرسی ریاست وقضاوت از آنان به اینان رسیده است
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:34:22 توسط خواننده
تجاوز و کشتار از سی سال پیش در زندانهای این رژیم رواج داشته و سر عاملان اصلی هم هیچ بلایی نیامده که هیچ همه به پست و مقام و ثروت هم رسیده اند. وقتی وزارت اطلاعات به خانه های مردم تلفن میکند و تهدید میکند و وقتی مقام امنیتی در نشست بسیج با خنده و شوخی میگوید هر کی رفت تو خیابان میبریم از همان بلاهایی سرش میاریم که آقای کروبی گفت...! دیگر مدرک از این ها بالاتر؟ حالا دو سه نفر که نه اسمشان معلوم است و نه معلوم هست چکاره هستند را میخواهند بکشند و قضیه را تمام کنند. تخصص این رژیم در کشتار است . مردم باید به خود بیایند.تا ما نشسته ایم همین بساط است.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 07:42:18 توسط سهراب
در پرونده كوى دانشگاه نيز نيروى انتظامى محكوم شد و بسيجيان قمه كش و پاسداران آدمكش لباس شخصى وزارت اطلاعات همه شامل عفو و گذشت مقام متعفن سر خرى شدند و ٢۵٠ دانشجوى هموطن ايرانى زخمى و شكنجه شده محكوم به حبس و تحمل سياه چالهاى ولى مطلقه كريه شدند اينبار نيز تاريخ با نهايت ييشرمى و صد بار بدتر از قبل تكرار ميشود هموطنان بايد ايران را براى مزدوران رژيم نا امن كنيم و به خانه و ماشين آنها آتش پرتاب كنيم هموطنان اينبار رژيم رفتنى است و ما بيشمار
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 05:43:27 توسط Reza miran mousavi
خنده داره اين همه جوونه مردمو کشتن آقای مرتضوی هم که راست راست داره را میره ۳ نفر آدمه بینام شاید هم بیگناه از تو خیابون پیدا کردن میخوان قصاص کنن !!!!!
احمدی نژاد کار علمی را وقت تلف کردن می داند و اعتقادی به کار تئوریک ندارد
خبر آنلاین : عضو فراکسیوان اصولگرایان معتقد است : ازآنجا که هنوز به یک مدل اسلامی –ایرانی در زمینه مدیدریت کشور نرسیده ایم مدل اداره کشور درحال حاضر ذوقی است.
حسین نجابت که هم اکنون قائم مقام مرکز پژوهش های مجلس هم است در گفت و گوی با خبرآنلاین، درباره اختلافات در شیوه اداره کشور درمیان اصولگرایان، افزود:اختلافات ازآنجا ناشی می شود که یک مدل اجرایی نداریم بلکه ذوقی است.
به عقیده وی اصلاح طلب ها از این نظرکارشان آسان تر است چون آنها مدل های بین المللی را پذیرفتند چون چنین ریشه ای دارند اما در داخل اصولگرایی اختلاف سلیقه است.وقتی برگشت به اختلاف سلیقه یکی باید حکم باشد که از نظر ما اول رهبری و دوم قانون است.
نجابت در تحلیل خود از شیوه اداره کشور در ادوار مختلف، تصریح کرد : آقای هاشمی ذوقی مملکت را اداره می کرد منتها بعد مدل سرمایه داری معتقد شد.آقای خاتمی رفت سراغ شیوه لیبرال دموکراسی بین الملل در سیاست و اجتماع که اولین آثارش جابجایی ارزش ها بود. آقای احمدی نژاد اما روش آن دولت ها را نفی کرد و به همین دلیل رای آورد (!).
قائم مقام مرکز پژوهش های مجلس نقطه ضعف دولت را قائل نبودن به کار علمی دانست واظهار داشت:به نظرم آقای احمدی نزاد قائل به کار تئوریک نیست واز اول هم می گفت اینها که کار تئوریک می کنند، وقت تلف می کنند.ایشان واقعا شجاعتش بی بدیل است اما یک طرفش هم تدبیر است.
نجابت گفت:مدل آقای احمدی نژاد رسیدگی مستقیم به مستضعفین است اما حرف ما این است که برای تحقق این ایده، مدل تخصیص باید وجود داشته باشد
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 14:54:33 توسط مهدی پلنگ
چقدر این حکومتیها پشت پرده و در لفافه و با احترام بیکدیگر سخن میگن...! اگه مردی جلو دوربین و خبرنگارها همون جور پاچه ورمالیده بازی دربیار و فحش خوارمادر بده. اینها با هم که باشن روی جدوآباد همدیگه بالانس میزنن.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:55:32 توسط Neda
شعری از شاعر نامی ماموت احمقی نژاد معروف به "ا.ن آقا": وطن يعني حراج تخت جمشيد وطن يعني فناي شير خورشيد وطن يعني كه غصب كاخ كاووس وطن يعني خجالتها ز سيروس وطن يعني براي لقمه اي نان به زير پا نهادن دين و ايمان وطن يعني عزيزم سفره خاليست چه حاجت نان كه ما را گريه كافيست وطن يعني كه بابا نان ندارد ز غم مادر لبي خندان ندارد وطن يعني اسير قلعه ديو به پا زنجير و گردن حلقه ديو وطن يعني بلنديهاي جولان پي آزاديش بگذشتن از جان وطن يعني تمام ملك ايران فداي ذره اي از خاك لبنان وطن يعني بده هم جان و هم دين پي آزاد ي خاك فلسطين وطن يعني چاورز يعني بوليوي وطن يعني ره و آيين ديوي وطن يعني عراق و شام و افغان وطن يعني كه هر جا غير ايران!!!!!
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:01:21 توسط منوچهر
اگر كسي از حرف هاي اين مردك چيزي فهميد به من هم بگويد
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:37:02 توسط خواننده
برای اینکه احمدی نژاد یک پاسدار بی سواد است. با پارتی بازی و ملا بازی یک مدرک الکی گرفته. ازش بپرسید دو دوتا چند تا میشود ببینید بلد هست یا نه. کدام عقل سلیمی هاله نور و تولید انرژی هسته ای در آشپزخانه را باور میکند؟ مدل اسلامی یعنی اینکه همه مردم ایران بمیرند و ملاها ثروت همه را غارت کنند بعد بیفتند به جان همدیگر.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:05:59 توسط javad
عجبا این یکی دیگه از اون پاچه خارهای دلوکس هست..(..اول رهبر بعد قانون..). ببین چطوری دارند از همدیگه تو چاپلوسی سبقت میگیرند. آخوندا میخواستند با آوردن ا ن وسیلهای برای خراب کردن اعصاب ملت داشته باشند که اینطوری نشد. اون هم مثل حسنی وسیله خنده مردم شده. پایدار باشید..
حسین نجابت که هم اکنون قائم مقام مرکز پژوهش های مجلس هم است در گفت و گوی با خبرآنلاین، درباره اختلافات در شیوه اداره کشور درمیان اصولگرایان، افزود:اختلافات ازآنجا ناشی می شود که یک مدل اجرایی نداریم بلکه ذوقی است.
به عقیده وی اصلاح طلب ها از این نظرکارشان آسان تر است چون آنها مدل های بین المللی را پذیرفتند چون چنین ریشه ای دارند اما در داخل اصولگرایی اختلاف سلیقه است.وقتی برگشت به اختلاف سلیقه یکی باید حکم باشد که از نظر ما اول رهبری و دوم قانون است.
نجابت در تحلیل خود از شیوه اداره کشور در ادوار مختلف، تصریح کرد : آقای هاشمی ذوقی مملکت را اداره می کرد منتها بعد مدل سرمایه داری معتقد شد.آقای خاتمی رفت سراغ شیوه لیبرال دموکراسی بین الملل در سیاست و اجتماع که اولین آثارش جابجایی ارزش ها بود. آقای احمدی نژاد اما روش آن دولت ها را نفی کرد و به همین دلیل رای آورد (!).
قائم مقام مرکز پژوهش های مجلس نقطه ضعف دولت را قائل نبودن به کار علمی دانست واظهار داشت:به نظرم آقای احمدی نزاد قائل به کار تئوریک نیست واز اول هم می گفت اینها که کار تئوریک می کنند، وقت تلف می کنند.ایشان واقعا شجاعتش بی بدیل است اما یک طرفش هم تدبیر است.
نجابت گفت:مدل آقای احمدی نژاد رسیدگی مستقیم به مستضعفین است اما حرف ما این است که برای تحقق این ایده، مدل تخصیص باید وجود داشته باشد
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 14:54:33 توسط مهدی پلنگ
چقدر این حکومتیها پشت پرده و در لفافه و با احترام بیکدیگر سخن میگن...! اگه مردی جلو دوربین و خبرنگارها همون جور پاچه ورمالیده بازی دربیار و فحش خوارمادر بده. اینها با هم که باشن روی جدوآباد همدیگه بالانس میزنن.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:55:32 توسط Neda
شعری از شاعر نامی ماموت احمقی نژاد معروف به "ا.ن آقا": وطن يعني حراج تخت جمشيد وطن يعني فناي شير خورشيد وطن يعني كه غصب كاخ كاووس وطن يعني خجالتها ز سيروس وطن يعني براي لقمه اي نان به زير پا نهادن دين و ايمان وطن يعني عزيزم سفره خاليست چه حاجت نان كه ما را گريه كافيست وطن يعني كه بابا نان ندارد ز غم مادر لبي خندان ندارد وطن يعني اسير قلعه ديو به پا زنجير و گردن حلقه ديو وطن يعني بلنديهاي جولان پي آزاديش بگذشتن از جان وطن يعني تمام ملك ايران فداي ذره اي از خاك لبنان وطن يعني بده هم جان و هم دين پي آزاد ي خاك فلسطين وطن يعني چاورز يعني بوليوي وطن يعني ره و آيين ديوي وطن يعني عراق و شام و افغان وطن يعني كه هر جا غير ايران!!!!!
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:01:21 توسط منوچهر
اگر كسي از حرف هاي اين مردك چيزي فهميد به من هم بگويد
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:37:02 توسط خواننده
برای اینکه احمدی نژاد یک پاسدار بی سواد است. با پارتی بازی و ملا بازی یک مدرک الکی گرفته. ازش بپرسید دو دوتا چند تا میشود ببینید بلد هست یا نه. کدام عقل سلیمی هاله نور و تولید انرژی هسته ای در آشپزخانه را باور میکند؟ مدل اسلامی یعنی اینکه همه مردم ایران بمیرند و ملاها ثروت همه را غارت کنند بعد بیفتند به جان همدیگر.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:05:59 توسط javad
عجبا این یکی دیگه از اون پاچه خارهای دلوکس هست..(..اول رهبر بعد قانون..). ببین چطوری دارند از همدیگه تو چاپلوسی سبقت میگیرند. آخوندا میخواستند با آوردن ا ن وسیلهای برای خراب کردن اعصاب ملت داشته باشند که اینطوری نشد. اون هم مثل حسنی وسیله خنده مردم شده. پایدار باشید..
تناقض گویی مسئولان ایلام در مورد انفجار خودرو در ایلام
مهر: در حالی که دیروز در یک حادثه تلخ در استان ایلام بر اثر انفجار یک خودرو دو نفر کشته و چند نفر نیز زخمی شده اند، پلیس به انفجار سیلندر گاز خودرو و فرماندار و مدیر عامل جمعیت هلال احمر به انفجار بمب در داخل خودرو اعتقاد دارند.
معاون حفاظت اجتماعی نیروی انتظامی استان ایلام دیروز سه شنبه در گفتگو با خبرنگار مهر در ایلام اظهار داشت: در این حادثه انفجار علت مسئله فنی خودرو و انفجار کپسول گاز بوده است.
اما فرماندار و مدیر عامل جمعیت هلال احمر استان ایلام اعتقاد دیگری دارند و اعلام کردند که در داخل خودرو بمب بکار رفته است و اثری از سیلندر گاز نیست.
علاوه بر این فرماندار ایلام به مسائل ناموسی در این قضیه نیز اشاره می کند.
حال جای تعجب است که مسئولان به جای روشن کردن مردم و پاسخگویی به افکار عمومی، تناقض را پیش گرفته اند و هر کسی نظر خودش می دهد.
البته طبق گفته پلیس هنوز پرونده انفجار خودرو در استان ایلام باز است و علت آن در دست بررسی دقیق تر است.
بر اثر انفجار یک خودرو که صبح دیروز در استان ایلام رخ داد، دو نفر کشته و بیش از هشت نفر زخمی شدند.
معاون حفاظت اجتماعی نیروی انتظامی استان ایلام دیروز سه شنبه در گفتگو با خبرنگار مهر در ایلام اظهار داشت: در این حادثه انفجار علت مسئله فنی خودرو و انفجار کپسول گاز بوده است.
اما فرماندار و مدیر عامل جمعیت هلال احمر استان ایلام اعتقاد دیگری دارند و اعلام کردند که در داخل خودرو بمب بکار رفته است و اثری از سیلندر گاز نیست.
علاوه بر این فرماندار ایلام به مسائل ناموسی در این قضیه نیز اشاره می کند.
حال جای تعجب است که مسئولان به جای روشن کردن مردم و پاسخگویی به افکار عمومی، تناقض را پیش گرفته اند و هر کسی نظر خودش می دهد.
البته طبق گفته پلیس هنوز پرونده انفجار خودرو در استان ایلام باز است و علت آن در دست بررسی دقیق تر است.
بر اثر انفجار یک خودرو که صبح دیروز در استان ایلام رخ داد، دو نفر کشته و بیش از هشت نفر زخمی شدند.
سقوط 4 پلهاي ايران در شاخصهاي زيست محيطي
سقوط 4 پلهاي ايران در شاخصهاي زيست محيطي
معاون آموزش، پژوهش و فنآوري زيست محيطي سازمان حفاظت محيط زيست با تاكيد بر ضرورت حفظ منابع طبيعي موجود و ممانعت از ورود آلودگي بيشتر به محيط زيست، گفت: اهميت فنآوري زيست محيطي امروز بيش از هر زمان ديگري مشخص شده است و بايد اين فنآوري را گسترش دهيم.
به گزارش خبرنگار «محيط زيست» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر يزدي در نخستين گردهمايي گروههاي دانشجويي حامي محيط زيست كه به همت جهاد دانشگاهي برگزار شد، با بيان اينكه شاخص EPI ايران در سال گذشته ميلادي 74 بوده است، اظهار كرد: متاسفانه در سال جاري ميلادي با چهار پله سقوط در رتبه هفتاد و هشتم قرار گرفتهايم كه اگر بخش بهداشت را از اين شاخص حذف كنيم، روي پله 147 جاي مي گيريم.
یارانه نقدی به هر خانوار ایرانی؛ 50 هزار تومان
بر اساس آخرین بررسی ها در کارگروه طرح تحول اقتصادی در دولت ،سناریوهای مختلف قیمتی و پرداخت نقدی یارانه ها به مردم تحلیل و آثار ان پیش بینی شده است.
به گزراش جهان مطابق این گزارش مطالعاتی که در حال حاظر روی میز رئیس جمهور قرار دارد همزمان با آزاد سازی قیمت ها به هر خانوار ایرانی 4 نفره ماهانه 50 هزار تومان تعلق می گیرد.
بر همین اساس مطابق دیگر گزارش ها با فرض نوسان قیمت حامل های انرژی و شدت و ضعف رشد قیمت ها پرداختی به خانوار ها نیز تغییر خواهد کرد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 12:57:53 توسط بچه برره
زکی ، کروبی که میخواست نفری ۵۰۰۰۰ تومان بدهد تازه خبری هم از آزاد سازی قیمتها هم نبود ، بازم گول احمدی را خوردید.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:56:40 توسط fred
آدمی به کدامین چرندیات سرآن ج-ا خون و جنون گوش بدهــــد !؟ تا دیروز رئیس جمهور قلابی احمدی مشنگ فرزندان بیشتری میخواست و امروز ۷۸ در جهان شدیم و آنهم با آلودگی فراوان محیط زیست و عاقبت فردا گرسنگی و تشنگی فراوانتر میشه. آخوندها عمامه ها را با فرماندهان ارتش اسلامی بالاتر بکشید و افتخار کنید. ملت شریف ایران نجات کشور و خودمان باید بدست خودمان یکطرفه گردیده و آزادی را بدست بگیریم . تاآزادی ایران و ایرانی از چنگال خون آشامان اسلامی.
معاون آموزش، پژوهش و فنآوري زيست محيطي سازمان حفاظت محيط زيست با تاكيد بر ضرورت حفظ منابع طبيعي موجود و ممانعت از ورود آلودگي بيشتر به محيط زيست، گفت: اهميت فنآوري زيست محيطي امروز بيش از هر زمان ديگري مشخص شده است و بايد اين فنآوري را گسترش دهيم.
به گزارش خبرنگار «محيط زيست» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، دكتر يزدي در نخستين گردهمايي گروههاي دانشجويي حامي محيط زيست كه به همت جهاد دانشگاهي برگزار شد، با بيان اينكه شاخص EPI ايران در سال گذشته ميلادي 74 بوده است، اظهار كرد: متاسفانه در سال جاري ميلادي با چهار پله سقوط در رتبه هفتاد و هشتم قرار گرفتهايم كه اگر بخش بهداشت را از اين شاخص حذف كنيم، روي پله 147 جاي مي گيريم.
یارانه نقدی به هر خانوار ایرانی؛ 50 هزار تومان
بر اساس آخرین بررسی ها در کارگروه طرح تحول اقتصادی در دولت ،سناریوهای مختلف قیمتی و پرداخت نقدی یارانه ها به مردم تحلیل و آثار ان پیش بینی شده است.
به گزراش جهان مطابق این گزارش مطالعاتی که در حال حاظر روی میز رئیس جمهور قرار دارد همزمان با آزاد سازی قیمت ها به هر خانوار ایرانی 4 نفره ماهانه 50 هزار تومان تعلق می گیرد.
بر همین اساس مطابق دیگر گزارش ها با فرض نوسان قیمت حامل های انرژی و شدت و ضعف رشد قیمت ها پرداختی به خانوار ها نیز تغییر خواهد کرد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 12:57:53 توسط بچه برره
زکی ، کروبی که میخواست نفری ۵۰۰۰۰ تومان بدهد تازه خبری هم از آزاد سازی قیمتها هم نبود ، بازم گول احمدی را خوردید.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:56:40 توسط fred
آدمی به کدامین چرندیات سرآن ج-ا خون و جنون گوش بدهــــد !؟ تا دیروز رئیس جمهور قلابی احمدی مشنگ فرزندان بیشتری میخواست و امروز ۷۸ در جهان شدیم و آنهم با آلودگی فراوان محیط زیست و عاقبت فردا گرسنگی و تشنگی فراوانتر میشه. آخوندها عمامه ها را با فرماندهان ارتش اسلامی بالاتر بکشید و افتخار کنید. ملت شریف ایران نجات کشور و خودمان باید بدست خودمان یکطرفه گردیده و آزادی را بدست بگیریم . تاآزادی ایران و ایرانی از چنگال خون آشامان اسلامی.
*ایران بطور غير مستقيم با آمريکا در حال گفتگوست
ایران بطور غير مستقيم با آمريکا در حال گفتگوست
علیاکبر صالحی، رئيس سازمان انرژی اتمی ايران، می گويد ايران هم اکنون بطور غير مستقيم با آمريکا بر سر پيشنهاد مبادله اورانيوم غنی شده با سوخت هسته ای در حال گفتگوست.
به گزترش رادیو فردا، آقای صالحی افزوده که ايران با ساير اعضای شورای امينت سازمان ملل هم درحال مذاکره است. او همچنين گفته است که جمهوری اسلامی خواهان انجام اين مبادله بطور همزمان و در داخل ايران است، اما شيوه های ديگری هم ممکن است که منوچهر متکی، وزير خارجه ايران پس از گفتگو با تک تک اعضای شورای امينت جزئيات آن را اعلام خواهد کرد.
علی اکبر صالحی همچنين برخلاف گفته های مشاور ِ محمود احمدی نژاد، افزوده که مکان سايت جديد غنی سازی اورانيوم ايران، هنوز مشخص نشده است.
سپاه پاسداران رزمایش برگزار میکند
از روز پنج شنبه (۲۲ آوریل/ ۲ اردیبهشت) سپاه پاسداران رزمایش سه روزهای که بر آن نام پیامبر اعظم ۵ گذاشته شده است را برگزار میکند. در این رزمایش که در خلیج فارس برگزار میشود، یگانهای دریائی، زمینی، هوائی و موشکی سپاه پاسداران حضور دارند. هدف از این رزمایش، تامین امنیت خلیج فارس و تنگه هرمز اعلام شده است.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 13:53:17 توسط Mordad
از تغيير محتواي برنامه هاي صداي آمريكا به نفع آخوندا و لابي هاي آخوندا و دعوت از مزدوراني نظير تريتا آخوندي و اميراحمقي معلومه اين آمريكاييهاي ... اصلا نميخوان آخوندا بيفتن بيخود هم دلتون رو به تحريم بنزين و اينترنت ماهواره اي آمريكا خوش نكنيد اينا همش سرابه
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:59:36 توسط naser
نصف درآمد مملكت را شما ملا ها و بچه هايتان بدزديد وبراي هم خط ونشان بكشيد و نصف ديگر هم بصورت رزم ايش و همايش سپاه و بسيج خر خور كند خليج فارس را امريكا و انگيسي ها صاحب شدند اين تشتكي ها سالي ١٠ مرتبه مانور ميگذارند وبا خودشان فكر ميكنند قدرتي هستند زور وقدرتتان را در ٨سال جنگ دنيا ديد از پس عراق زپرتي بر نيامديد٠ تا وسط مملكت آمد وشما فقط نوحه خوانديد ودروغ سرهم كرديد ٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:01:06 توسط fred
گفتگو یعنی چه ؟ تازمانیکه نفت برسه رژیم ج-ا با تمامی سرآن جنایتکارتش تحت حمایت آمـــــریـــــکا خواهد ماند. این رزمایشها سپاه پاسداران برای گول زدن ملت ایران میباشد. نابود باد استبداد در ایران و جهان.
علیاکبر صالحی، رئيس سازمان انرژی اتمی ايران، می گويد ايران هم اکنون بطور غير مستقيم با آمريکا بر سر پيشنهاد مبادله اورانيوم غنی شده با سوخت هسته ای در حال گفتگوست.
به گزترش رادیو فردا، آقای صالحی افزوده که ايران با ساير اعضای شورای امينت سازمان ملل هم درحال مذاکره است. او همچنين گفته است که جمهوری اسلامی خواهان انجام اين مبادله بطور همزمان و در داخل ايران است، اما شيوه های ديگری هم ممکن است که منوچهر متکی، وزير خارجه ايران پس از گفتگو با تک تک اعضای شورای امينت جزئيات آن را اعلام خواهد کرد.
علی اکبر صالحی همچنين برخلاف گفته های مشاور ِ محمود احمدی نژاد، افزوده که مکان سايت جديد غنی سازی اورانيوم ايران، هنوز مشخص نشده است.
سپاه پاسداران رزمایش برگزار میکند
از روز پنج شنبه (۲۲ آوریل/ ۲ اردیبهشت) سپاه پاسداران رزمایش سه روزهای که بر آن نام پیامبر اعظم ۵ گذاشته شده است را برگزار میکند. در این رزمایش که در خلیج فارس برگزار میشود، یگانهای دریائی، زمینی، هوائی و موشکی سپاه پاسداران حضور دارند. هدف از این رزمایش، تامین امنیت خلیج فارس و تنگه هرمز اعلام شده است.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 13:53:17 توسط Mordad
از تغيير محتواي برنامه هاي صداي آمريكا به نفع آخوندا و لابي هاي آخوندا و دعوت از مزدوراني نظير تريتا آخوندي و اميراحمقي معلومه اين آمريكاييهاي ... اصلا نميخوان آخوندا بيفتن بيخود هم دلتون رو به تحريم بنزين و اينترنت ماهواره اي آمريكا خوش نكنيد اينا همش سرابه
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:59:36 توسط naser
نصف درآمد مملكت را شما ملا ها و بچه هايتان بدزديد وبراي هم خط ونشان بكشيد و نصف ديگر هم بصورت رزم ايش و همايش سپاه و بسيج خر خور كند خليج فارس را امريكا و انگيسي ها صاحب شدند اين تشتكي ها سالي ١٠ مرتبه مانور ميگذارند وبا خودشان فكر ميكنند قدرتي هستند زور وقدرتتان را در ٨سال جنگ دنيا ديد از پس عراق زپرتي بر نيامديد٠ تا وسط مملكت آمد وشما فقط نوحه خوانديد ودروغ سرهم كرديد ٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:01:06 توسط fred
گفتگو یعنی چه ؟ تازمانیکه نفت برسه رژیم ج-ا با تمامی سرآن جنایتکارتش تحت حمایت آمـــــریـــــکا خواهد ماند. این رزمایشها سپاه پاسداران برای گول زدن ملت ایران میباشد. نابود باد استبداد در ایران و جهان.
پرونده 400 آقازاده خارج از کشور تحت بررسی و پیگرد
جهان : پرونده 400 نفر از فرزندان مسئولین کشور که در حال حاضر در خارج از کشور تحصیل می کنند روی میز یک نهاد مسوول در کشور قرار گرفته است.
به گزارش جهان این افراد که به طرق مختلف و بعضا از طریق رانت توانسته اند به خارج از کشور به خصوص به انگلیس و کانادا سفر کنند و ادامه تحصیل دهند ،تک تک تحت پی گرد این نهاد مسوول قرار می گیرند و پرونده آنها بررسی می شود.
بررسی خبرنگار ما حاکی از ان است که بخشی از این آقازاده ها با سرویس های اطلاعاتی بیگانه نیز ارتباط دارند.
در همین حال، یکی از بهترین راهها که بیشترین بازدهی را برای دستگاه های اطلاعاتی غربی در مورد ایران داشته است، بکارگیری دانشجویان و یا فارغ التحصیلان ایرانی تحت پوشش هایی است که حتی خود آن افراد هم کمتر متوجه جاسوس بودن خواهند شد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 09:12:05 توسط حامد
بجاي اينكه اين پولها را خرج ساختن مدرسه در استانهايي كه كودكان بيگناه ما در چادر و اتوبوس قراضه و كپر كه بجاي كلاس مورد استفاده قرار ميگيرد بكنند اين ارازل را با بورس دولتي ميفرسند خارج و يا دو دستي تحويل آخوندهاي مفت خور كه هر كدام يك مكتب خانه براي اوباش درست كرده اند ميدهند٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 05:26:49 توسط تورج
اينهم از آن حرفها است اگر راست ميگوييد جلو دزدي ورانت را در مورد تمام مقامات را بگير يد دزد با دزد فرقي ندارد
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 05:13:38 توسط rad
دوستان پا به سن گذاشته يادشان ميايد كه اين اخوند هاي گدا صفت زالو منش چطور زندگي ميكردند٠ قيافه شان در لحظه خدا حافظي بعد از روضه خاني دقيقا نشان گدايي داشت٠ اين جماعت حيله گر بجز مفتخوري كار ديگري نمي دانند٠ حالا با كدام لياقت و تخصص و درامد بچه هاي خود را به خارج ميفرستند٠ پشتيباني از فرهنگ اخوندي كشور را به باد ميدهد٠ چقدر سخت است كه اين افكار موهوني را از فرهتگ ايراني بيرون كرد٠ حتي بعضي از افراد سرشناس غير سياسي ايراني نقطه كور دارند٠ دكتر نهضت فرنودي با وجود تاييد علم و رد خرافات در جهان هستي با گفتاري سطحي ولي صميمانه گره كور فرهنگي ما را محكم تر بست٠ دقيقا صداقت گفتار به همراه هماهنگي زبان و چهره صورت همان ايست كه چرنديات اخوندي ذهنيت را به تكرار اين چنين وعادت ذهن به تكرار اين موهومات و در نتيجه و متاسفانه شكل گيري شخصيت با چنين طرز تفكري شكل ميگيرد و جامعه را از خرد دور ميكند٠
به گزارش جهان این افراد که به طرق مختلف و بعضا از طریق رانت توانسته اند به خارج از کشور به خصوص به انگلیس و کانادا سفر کنند و ادامه تحصیل دهند ،تک تک تحت پی گرد این نهاد مسوول قرار می گیرند و پرونده آنها بررسی می شود.
بررسی خبرنگار ما حاکی از ان است که بخشی از این آقازاده ها با سرویس های اطلاعاتی بیگانه نیز ارتباط دارند.
در همین حال، یکی از بهترین راهها که بیشترین بازدهی را برای دستگاه های اطلاعاتی غربی در مورد ایران داشته است، بکارگیری دانشجویان و یا فارغ التحصیلان ایرانی تحت پوشش هایی است که حتی خود آن افراد هم کمتر متوجه جاسوس بودن خواهند شد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 09:12:05 توسط حامد
بجاي اينكه اين پولها را خرج ساختن مدرسه در استانهايي كه كودكان بيگناه ما در چادر و اتوبوس قراضه و كپر كه بجاي كلاس مورد استفاده قرار ميگيرد بكنند اين ارازل را با بورس دولتي ميفرسند خارج و يا دو دستي تحويل آخوندهاي مفت خور كه هر كدام يك مكتب خانه براي اوباش درست كرده اند ميدهند٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 05:26:49 توسط تورج
اينهم از آن حرفها است اگر راست ميگوييد جلو دزدي ورانت را در مورد تمام مقامات را بگير يد دزد با دزد فرقي ندارد
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 05:13:38 توسط rad
دوستان پا به سن گذاشته يادشان ميايد كه اين اخوند هاي گدا صفت زالو منش چطور زندگي ميكردند٠ قيافه شان در لحظه خدا حافظي بعد از روضه خاني دقيقا نشان گدايي داشت٠ اين جماعت حيله گر بجز مفتخوري كار ديگري نمي دانند٠ حالا با كدام لياقت و تخصص و درامد بچه هاي خود را به خارج ميفرستند٠ پشتيباني از فرهنگ اخوندي كشور را به باد ميدهد٠ چقدر سخت است كه اين افكار موهوني را از فرهتگ ايراني بيرون كرد٠ حتي بعضي از افراد سرشناس غير سياسي ايراني نقطه كور دارند٠ دكتر نهضت فرنودي با وجود تاييد علم و رد خرافات در جهان هستي با گفتاري سطحي ولي صميمانه گره كور فرهنگي ما را محكم تر بست٠ دقيقا صداقت گفتار به همراه هماهنگي زبان و چهره صورت همان ايست كه چرنديات اخوندي ذهنيت را به تكرار اين چنين وعادت ذهن به تكرار اين موهومات و در نتيجه و متاسفانه شكل گيري شخصيت با چنين طرز تفكري شكل ميگيرد و جامعه را از خرد دور ميكند٠
بازتاب طنز آمیز رابطه زنا و زلزله، در رسانههای آلمانی زبان
شهرزانیوز: سخنان کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران، درباره رابطه بین زنا و زلزله، در رسانه های غربی نیز بی بازتاب نماند.
روزنامه پرخواننده "بلیک"، چاپ سویس، با چاپ عکسی از زنان چادری، نوشت: آیا به ترتیب می توان از وقوع زلزله جلوگیری کرد؟
این روزنامه با نقل سخنان صدیقی در این رابطه، به طنز، نوشت: آیتاللهها روش جدیدی برای ادامه سرکوب زنانی که زیر بار امر و نهی نمی روند، اختراع کرده اند. در زلزله بعدی، مقصر اصلی البته از هم اکنون شناسایی شده است.
اشپیگل آنلاین، با بیش از 5/ 6 میلیون خواننده، با لحنی آمیخته به طنز نوشت: یک روحانی اهل ایران توضیحی غیر معمول برای وقوع زلزله را کشف کرد: رفتار غیر اسلامی زنان.
این نشریه، سخنان کاظم صدیقی را، که گفته بود: "بانوانی که ظاهر مناسبی ندارند باعث گسترش زنا در جامعه می شوند که این باعث افزایش زلزله است"، یادآور شده است که ایران سرزمینی زلزله خیز است.
"شورت نیوز" آلمان نیز طی مقاله ای نوشت: "روحانی ایرانی علت زلزله را در رفتار زنان می بیند".
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 14:58:11 توسط دانشور
ساسان خان ، نه پزدادن به یک جوان قرتی بجاست و نه زبان بند آمدن از چرندیات یک آخوند کله پوک . سعی کن با غرور و پشتکاری خودت همکاران نژاد پرست آلمانیت را متقاعد کنی که یک ایرانی پارسایی متمدن و فرهنگ دیده هستی و با این عربهای زالوصفت و ملخ خور قرون وسطایی هیچ وابستگی نداری خب، جوان !
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 12:30:05 توسط پرويز
خوبه كه نميدنند اگه زلزله بياد وكسي ازطبقه بالا بيفته تو دامنه عمه اش بچه اي كه بدنيامياد حلال زاده است
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:40:42 توسط ساسان
مهرزاد مرعشي شنبه شب سوپر استار آلمان شد و دوشنبه صبح كلي به همكاران آلمانيمان پز داديم كه بله ما ايرانيها اليم و بليم و خلاصه مطلب كلي حظ كرديم ولي بيست و چهار ساعت طول نكشيد كه ديروز روزنامه را دستم دادند و گفتند اين آقاي امام جمعه هم كه ايرانيست , زبانم بند آمد لبخند تلخي زدم و تا بعدازظهر همكاران گرامي مدام از زلزله و رابطه آن با زن و رختخواب گفتند و كلي ما را دست گرفتند .
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:07:01 توسط Mordad
آخوند از وقتي از خواب بلند ميشه فكر و ذكرش يا شكمشه يا شهوتش خدا درستشون كرده براي زنبازي و هوسراني ولكن معامله زنها هم نيستن خودشون هر روز دارن با زنهاي صيغه ايشون زنا ميكنن كسي هم كاري بهشون نداره
روزنامه پرخواننده "بلیک"، چاپ سویس، با چاپ عکسی از زنان چادری، نوشت: آیا به ترتیب می توان از وقوع زلزله جلوگیری کرد؟
این روزنامه با نقل سخنان صدیقی در این رابطه، به طنز، نوشت: آیتاللهها روش جدیدی برای ادامه سرکوب زنانی که زیر بار امر و نهی نمی روند، اختراع کرده اند. در زلزله بعدی، مقصر اصلی البته از هم اکنون شناسایی شده است.
اشپیگل آنلاین، با بیش از 5/ 6 میلیون خواننده، با لحنی آمیخته به طنز نوشت: یک روحانی اهل ایران توضیحی غیر معمول برای وقوع زلزله را کشف کرد: رفتار غیر اسلامی زنان.
این نشریه، سخنان کاظم صدیقی را، که گفته بود: "بانوانی که ظاهر مناسبی ندارند باعث گسترش زنا در جامعه می شوند که این باعث افزایش زلزله است"، یادآور شده است که ایران سرزمینی زلزله خیز است.
"شورت نیوز" آلمان نیز طی مقاله ای نوشت: "روحانی ایرانی علت زلزله را در رفتار زنان می بیند".
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 14:58:11 توسط دانشور
ساسان خان ، نه پزدادن به یک جوان قرتی بجاست و نه زبان بند آمدن از چرندیات یک آخوند کله پوک . سعی کن با غرور و پشتکاری خودت همکاران نژاد پرست آلمانیت را متقاعد کنی که یک ایرانی پارسایی متمدن و فرهنگ دیده هستی و با این عربهای زالوصفت و ملخ خور قرون وسطایی هیچ وابستگی نداری خب، جوان !
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 12:30:05 توسط پرويز
خوبه كه نميدنند اگه زلزله بياد وكسي ازطبقه بالا بيفته تو دامنه عمه اش بچه اي كه بدنيامياد حلال زاده است
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:40:42 توسط ساسان
مهرزاد مرعشي شنبه شب سوپر استار آلمان شد و دوشنبه صبح كلي به همكاران آلمانيمان پز داديم كه بله ما ايرانيها اليم و بليم و خلاصه مطلب كلي حظ كرديم ولي بيست و چهار ساعت طول نكشيد كه ديروز روزنامه را دستم دادند و گفتند اين آقاي امام جمعه هم كه ايرانيست , زبانم بند آمد لبخند تلخي زدم و تا بعدازظهر همكاران گرامي مدام از زلزله و رابطه آن با زن و رختخواب گفتند و كلي ما را دست گرفتند .
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 03:07:01 توسط Mordad
آخوند از وقتي از خواب بلند ميشه فكر و ذكرش يا شكمشه يا شهوتش خدا درستشون كرده براي زنبازي و هوسراني ولكن معامله زنها هم نيستن خودشون هر روز دارن با زنهاي صيغه ايشون زنا ميكنن كسي هم كاري بهشون نداره
Women to blame for earthquakes, says Iran cleric
A senior Iranian cleric says women who wear revealing clothing and behave promiscuously are to blame for earthquakes.
Iran is one of the world's most earthquake-prone countries, and the cleric's unusual explanation for why the earth shakes follows a prediction by the president, Mahmoud Ahmadinejad, that a quake is certain to hit Tehran and that many of its 12 million inhabitants should relocate.
"Many women who do not dress modestly ... lead young men astray, corrupt their chastity and spread adultery in society, which increases earthquakes," Hojatoleslam Kazem Sedighi was quoted as saying by Iranian media. Women in the Islamic Republic are required by law to cover from head to toe, but many, especially the young, ignore some of the more strict codes and wear tight coats and scarves pulled back that show much of the hair. "What can we do to avoid being buried under the rubble?" Sedighi asked during a prayer sermon last week. "There is no other solution but to take refuge in religion and to adapt our lives to Islam's moral codes." Seismologists have warned for at least two decades that it is likely the sprawling capital will be struck by a catastrophic quake in the near future. Some experts have even suggested Iran should move its capital to a less seismically active location. Tehran straddles scores of fault lines, including one more than 50 miles long, though it has not suffered a major quake since 1830.
In 2003, a powerful earthquake hit the southern city of Bam, killing 31,000 people – about a quarter of that city's population – and destroying its ancient mud-built citadel.
"A divine authority told me to tell the people to make a general repentance. Why? Because calamities threaten us," said Sedighi, Tehran's acting Friday prayer leader. Referring to the violence that followed last June's disputed presidential election, he said: "The political earthquake that occurred was a reaction to some of the actions [that took place]. And now, if a natural earthquake hits Tehran, no one will be able to confront such a calamity but God's power, only God's power ... So let's not disappoint God."
The Iranian government and its security forces have been locked in a bloody battle with a large opposition movement that accuses Ahmadinejad of winning last year's vote by fraud.
Ahmadinejad made his quake prediction two weeks ago but said he could not give an exact date. He acknowledged that he could not order all of Tehran's 12m people to evacuate. "But provisions have to be made ... at least 5 million should leave Tehran so it is less crowded," the president said.
The welfare minister, Sadeq Mahsooli, said prayers and pleas for forgiveness were the best "formulae to repel earthquakes. We cannot invent a system that prevents earthquakes, but God has created this system and that is to avoid sins, to pray, to seek forgiveness, pay alms and self-sacrifice," Mahsooli said.
Iran is one of the world's most earthquake-prone countries, and the cleric's unusual explanation for why the earth shakes follows a prediction by the president, Mahmoud Ahmadinejad, that a quake is certain to hit Tehran and that many of its 12 million inhabitants should relocate.
"Many women who do not dress modestly ... lead young men astray, corrupt their chastity and spread adultery in society, which increases earthquakes," Hojatoleslam Kazem Sedighi was quoted as saying by Iranian media. Women in the Islamic Republic are required by law to cover from head to toe, but many, especially the young, ignore some of the more strict codes and wear tight coats and scarves pulled back that show much of the hair. "What can we do to avoid being buried under the rubble?" Sedighi asked during a prayer sermon last week. "There is no other solution but to take refuge in religion and to adapt our lives to Islam's moral codes." Seismologists have warned for at least two decades that it is likely the sprawling capital will be struck by a catastrophic quake in the near future. Some experts have even suggested Iran should move its capital to a less seismically active location. Tehran straddles scores of fault lines, including one more than 50 miles long, though it has not suffered a major quake since 1830.
In 2003, a powerful earthquake hit the southern city of Bam, killing 31,000 people – about a quarter of that city's population – and destroying its ancient mud-built citadel.
"A divine authority told me to tell the people to make a general repentance. Why? Because calamities threaten us," said Sedighi, Tehran's acting Friday prayer leader. Referring to the violence that followed last June's disputed presidential election, he said: "The political earthquake that occurred was a reaction to some of the actions [that took place]. And now, if a natural earthquake hits Tehran, no one will be able to confront such a calamity but God's power, only God's power ... So let's not disappoint God."
The Iranian government and its security forces have been locked in a bloody battle with a large opposition movement that accuses Ahmadinejad of winning last year's vote by fraud.
Ahmadinejad made his quake prediction two weeks ago but said he could not give an exact date. He acknowledged that he could not order all of Tehran's 12m people to evacuate. "But provisions have to be made ... at least 5 million should leave Tehran so it is less crowded," the president said.
The welfare minister, Sadeq Mahsooli, said prayers and pleas for forgiveness were the best "formulae to repel earthquakes. We cannot invent a system that prevents earthquakes, but God has created this system and that is to avoid sins, to pray, to seek forgiveness, pay alms and self-sacrifice," Mahsooli said.
وزير اطلاعات : خاتمي ممنوع الخروج نيست / وقت آن برسد نسبت به دستگيري مهدی هاشمی اقدام خواهيم كرد
ايلنا:وزير اطلاعات گفت:خاتمي ممنوع الخروج نيست.
به گزارش خبرنگار ايلنا حجتالاسلام حيدر مصلحي در حاشيه جلسه هيات دولت امروز در جمع خبرنگاران در خصوص خبر ممنوع الخروج شدن سيد محمد خاتمي رئيسجمهور سابق ايران گفت: آقاي خاتمي ممنوع الخروج نشده است.
وي در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه آيا وزارت اطلاعات مهدي هاشمي را ممنوع الخروج كرده است گفت: ممنوع الخروج اشخاص دست قوه قضاييه است و هرگاه كه اين دستگاه حكم جلبي صادر كند اين كار صورت خواهد گرفت.
وي ادامه داد: در حال حاضر حكم جلب مهدي هاشمي در دست داريم اما وقت آن برسد نسبت به دستگيري وي اقدام خواهيم كرد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 07:02:13 توسط آزاد
اينقدر تعارف نكنيد كل نظام دزد وغارتگر هستند و حكومت ملوك الطوايفي است مثلا اقاي وعظ طبسي به اجازه چه كسي امپراطوري عظيم اقتصادي از غارت اين مملكت اسلام زده براي خودش بوجود اورده و جوابگوي هيچ كس نيست يا بقيه ايت اله هاي ريز ودرشت خميني ميگفت حكومت شاه دزد است كجا است بيا وبينه كه دارايي دزدان كوچكي مثل راننده اش اقاي رفيقدوست ده ميليارد دولار است وتروت بقيه دزدان بزرگ را خدا ميداند راستي اين است معني حكومت الله
به گزارش خبرنگار ايلنا حجتالاسلام حيدر مصلحي در حاشيه جلسه هيات دولت امروز در جمع خبرنگاران در خصوص خبر ممنوع الخروج شدن سيد محمد خاتمي رئيسجمهور سابق ايران گفت: آقاي خاتمي ممنوع الخروج نشده است.
وي در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه آيا وزارت اطلاعات مهدي هاشمي را ممنوع الخروج كرده است گفت: ممنوع الخروج اشخاص دست قوه قضاييه است و هرگاه كه اين دستگاه حكم جلبي صادر كند اين كار صورت خواهد گرفت.
وي ادامه داد: در حال حاضر حكم جلب مهدي هاشمي در دست داريم اما وقت آن برسد نسبت به دستگيري وي اقدام خواهيم كرد.
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 07:02:13 توسط آزاد
اينقدر تعارف نكنيد كل نظام دزد وغارتگر هستند و حكومت ملوك الطوايفي است مثلا اقاي وعظ طبسي به اجازه چه كسي امپراطوري عظيم اقتصادي از غارت اين مملكت اسلام زده براي خودش بوجود اورده و جوابگوي هيچ كس نيست يا بقيه ايت اله هاي ريز ودرشت خميني ميگفت حكومت شاه دزد است كجا است بيا وبينه كه دارايي دزدان كوچكي مثل راننده اش اقاي رفيقدوست ده ميليارد دولار است وتروت بقيه دزدان بزرگ را خدا ميداند راستي اين است معني حكومت الله
حکم تکاندهنده و ناعادلانه اعدام برای اعضای یک خانواده
فروردین 1389 - کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران امروز اعلام کرد که صدورحکم اعدام سه نفر از اعضای یک خانواده و دو تن از وابستگان آنها پس از یک دادگاه سیاسی و ناعدلانه که در آن شواهد کافی ارائه نشده بود، حکایت از ادامه برنامه مجازات معترضین پس از انتخابات و تهدید مردم ایران دارد.
صدورحکم اعدام این پنج نفر وعلیرضا قنبری که حکم اعدام او پیشتر اعلام شده بود، بر اساس ادعایی است که طبق آن متهمین تصاویر و فیلم های ویدئویی به سازمان مجاهدین خلق بعنوان گروه مخالف دولت ایران در خارج از کشور، ارسال کرده اند.
ارون رودز؛ سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در مورد این احکام گفت:"حتی اگر شواهدی دال بر ارتباط این متهمین با اتهامات وارده بر آنها وجود داشته باشد، این احکام با اتهامات آنها اصلا تناسب ندارد، و این احکام حکایت از بی توجهی عامدانه و لجوجانه نسبت به عدالت و آئین دادرسی برای فرستادن مردم بی گناه به پای چوبه دار دارد." ارون تاکید کرد که "هدف از صدور این احکام اعدام، تهدید جنبش اعتراضی و به سخره گرفتن عدالت است."
چند تن از وکلای آشنا با پرونده های معترضینی که به اعدام محکوم شده اند، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفتند که این محاکمات از یک الگویی پیروی می کنند که در آن ها متهمین شهروندان عادی هستند بدون سابق فعالیت سیاسی ویا بدون اینکه به وکیل دسترسی داشته باشند. در بیشتر این موارد، خانواده های متهمین تهدید می شوند که دنبال وکیل مستقل نباشند و با رسانه ها گفتگو نکنند.
پنج متهم اخیر؛ مطهره بهرامی و محسن دانشپور مقدم (زن و شوهر) و پسرشان احمد دانشپور به همراه دو نفر از دوستان نزدیکشان، ریحانه حاج ابراهیمی و هادی قائمی (که هیچ نسبتی با مدیر کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ندارد) به اعدام محکوم شدند.
میثم دانشپور؛ پسر دیگر مطهره بهرامی و محسن دانشپور، به وب سایت روزآنلاین گفته بود که اعضای خانواده آنها بعد از تظاهرات روز عاشورا در منزل بازداشت شدند. میثم در گفتگویی با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، احکام اعدام اعضای خانواده خود را تائید کرد و گفت که خانواده آنها در جریان دادرسی بدوی سراغ وکیل مستقل نرفته بودند و به افراد بازداشت شده نیز در جریان این دادرسی هیچ دسترسی نداشتند. میثم به کمپین گفت: "ما به مدت دو ماه هیچ دسترسی به آنها نداشتیم، اما الآن ما آنها را هر هفته ملاقات می کنیم."
در دادرسی بدوی برای همه این پنج نفر وکیل تسخیری تعیین شده بود، وکیلی که حتی خانواده را از حکم اعدام مطلع نکرده بود. میثم دانشپور به کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران گفت که او نه رسما از دادگاه خبر داشت نه از حکم اعدام.
در جریان تجدید نظر خواهی حکم بدوی این پنج محکوم به اعدام، وکالت دکتر محمد شریف؛ وکیل سرشناس حقوق بشری برای سه نفر از این متهمین؛ مطهره بهرامی، ریحانه حاج ابراهیمی و هادی قائمی پذیرفته شد و دکتر شریف موفق شد که لایحه اعتراص به احکام این سه نفر را در شعبه 36 دادگاه تجدید نظر ثبت کند. اما شعبه 36 دادگاه تجدید نظر احکام اعدام دو نفر دیگر؛ محسن و احمد دانشپوررا قبل از اینکه دکتر شریف بتواند وکالت آنها را برعهده بگیرد، تائید کرده بود.
به گفته میثم دانشپور نیروهای امنیتی اعضای خانواده و دوست آنها؛ حاج ابراهیمی را پس از اعتراض عاشورا در روز ششم دیماه در منزل بازداشت کردند نه در جریان تظاهرات در خیابان. دکتر محمد شریف به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که این متهمین با سه اتهام روبرو هستند: "هواداری و همکاری عامدانه و مصممانه با سازمان مجاهدین خلق"، تجمع و تبانی علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام به نفع معاندین." اقداماتی که بر اساس آنها این اتهامات وارد شده اند، سفر مطهره و محسن به عراق برای دیدار پسرشان در کمپ اشرف، ارسال عکس ها و تصاویر ویدئویی به این سازمان و شرکت در تظاهرات است.
دکتر محمد شریف تاکید کردند که حتی در صورت تائید این اقدامات با شواهد، حکم اعدام برای این افراد قابل توجیه نیست. برخی از موکلین دکتر که وضعیت مشابه این افراد داشتند، به زندان محکوم شدند نه اعدام.
در پرونده مشابه دیگری که به جریانات بعد از عاشورا مربوط می شود، عبدالرضا قنبری، معلم 47 ساله بخاطر ایمیل ها و تلفن هایی که ادعا می شود وی با تلویزیون مجاهدین در خارج از کشور داشته، با اتهام محاربه و دریافت حکم اعدام روبرو شده است.
منابع مختلفی از تهران به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفتند که آنها به این تلفن ها و ایمیل هایی که به این متهمین فرستاده شده، مشکوک هستند که ممکن است ماموران امنیتی خودشان این تلفن ها و ایمیل ها را زده باشند و این متهمین قربانیان این دام باشند. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، بدون توجه به منشاء این تلفن ها و ایمیلها که بعنوان شواهد علیه متهمین از آنها استفاده شده است، استفاده از چنین ارتباطات پیش پا افتاده ای را بعنوان مبناء صدور احکام اعدام بشدت محکوم می کند.
وکیل دیگری که وکالت تعدادی از زندانیان سیاسی را برعهده دارد به کمپین بین المللی حقوق بشر گفت زمانی که مسئولین، زندانیان سیاسی را به گروه های مخالفی همچون سازمان مجاهدین خلق منتسب می کنند، برای رسانه های داخلی، وکلای حقوق بشر و خانواده های متهمین اطلاع رسانی غیر ممکن می شود. وی به کمپین گفت "رسانه های داخلی نمی توانند در مورد این پرونده ها بنویسند، و وکلایی مثل من اگر از این متهمین دفاع کنیم بخاطر ماهیت این انتساب، در پیگیری کارها با مشکلات عدیده ای مواجه می شویم. این محدودیت به مسئولین آزادی عمل می دهد که چنین مجازاتی را برای ترساندن مخالفین دولت و دگر اندیشان تعیین و تصویب کند."
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 02:19:35 توسط آزاده
انتظار ميرفت صفحه كامنت اين خبر پر باشه از اين بيداد به خصوص توسط كامنت گذاران حرفه اي كه منتظرند خبري از رژيم گذشته باشه تا بپرند يقه پاره كنند و از امام جونشون در سال ۵٧ دفاع كنند ولي متاسفان اين بيداد راكسي داد نميزنه٠من نميدانم چطور ميشه كمپيني اينترنتي براي اعتراض به اين مسئله به راه انداخت اگر كسي اطلاعاتي داره يا كمپيني به راه افتاده اينجا اعلام كنه تا ما علاوه بر امضا بطور گسترده آنرا براي همه ارسال كنيم٠فقط خبر خوان نباشيم همت كنيم اخبار را پخش كنيم٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 01:02:49 توسط فرياد
واي از ما كه بيداد بر خود را با اعتمادي ناشيانه ، كودكانه و البته ابلهانه خود مجوز داديم و امروز حاصل كاشت بي توجهي ها و امروز و فردا كردن اجراي قانون اساسي را درو ميكنيم ، تسلط عده اي بيكاره مفتخوار و زور گير در زير پرچم و به بهانه واهي اسلام و مذهب و دينداري بر زندگي خود كه هر روز شباهت به زندگي را از دست ميدهد ، عدالت و قانون را تبديل به واژه هائي براي سركوب و چشاندن طعم مرگ و نيستي براي مردم كرده اند و ما هنوز منتظريم ! منتظر عدلي كه در زير فشار زور و قدرت و فريب به زنجير ظلم و جور و فساد اسير است .
صدورحکم اعدام این پنج نفر وعلیرضا قنبری که حکم اعدام او پیشتر اعلام شده بود، بر اساس ادعایی است که طبق آن متهمین تصاویر و فیلم های ویدئویی به سازمان مجاهدین خلق بعنوان گروه مخالف دولت ایران در خارج از کشور، ارسال کرده اند.
ارون رودز؛ سخنگوی کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در مورد این احکام گفت:"حتی اگر شواهدی دال بر ارتباط این متهمین با اتهامات وارده بر آنها وجود داشته باشد، این احکام با اتهامات آنها اصلا تناسب ندارد، و این احکام حکایت از بی توجهی عامدانه و لجوجانه نسبت به عدالت و آئین دادرسی برای فرستادن مردم بی گناه به پای چوبه دار دارد." ارون تاکید کرد که "هدف از صدور این احکام اعدام، تهدید جنبش اعتراضی و به سخره گرفتن عدالت است."
چند تن از وکلای آشنا با پرونده های معترضینی که به اعدام محکوم شده اند، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفتند که این محاکمات از یک الگویی پیروی می کنند که در آن ها متهمین شهروندان عادی هستند بدون سابق فعالیت سیاسی ویا بدون اینکه به وکیل دسترسی داشته باشند. در بیشتر این موارد، خانواده های متهمین تهدید می شوند که دنبال وکیل مستقل نباشند و با رسانه ها گفتگو نکنند.
پنج متهم اخیر؛ مطهره بهرامی و محسن دانشپور مقدم (زن و شوهر) و پسرشان احمد دانشپور به همراه دو نفر از دوستان نزدیکشان، ریحانه حاج ابراهیمی و هادی قائمی (که هیچ نسبتی با مدیر کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ندارد) به اعدام محکوم شدند.
میثم دانشپور؛ پسر دیگر مطهره بهرامی و محسن دانشپور، به وب سایت روزآنلاین گفته بود که اعضای خانواده آنها بعد از تظاهرات روز عاشورا در منزل بازداشت شدند. میثم در گفتگویی با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، احکام اعدام اعضای خانواده خود را تائید کرد و گفت که خانواده آنها در جریان دادرسی بدوی سراغ وکیل مستقل نرفته بودند و به افراد بازداشت شده نیز در جریان این دادرسی هیچ دسترسی نداشتند. میثم به کمپین گفت: "ما به مدت دو ماه هیچ دسترسی به آنها نداشتیم، اما الآن ما آنها را هر هفته ملاقات می کنیم."
در دادرسی بدوی برای همه این پنج نفر وکیل تسخیری تعیین شده بود، وکیلی که حتی خانواده را از حکم اعدام مطلع نکرده بود. میثم دانشپور به کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران گفت که او نه رسما از دادگاه خبر داشت نه از حکم اعدام.
در جریان تجدید نظر خواهی حکم بدوی این پنج محکوم به اعدام، وکالت دکتر محمد شریف؛ وکیل سرشناس حقوق بشری برای سه نفر از این متهمین؛ مطهره بهرامی، ریحانه حاج ابراهیمی و هادی قائمی پذیرفته شد و دکتر شریف موفق شد که لایحه اعتراص به احکام این سه نفر را در شعبه 36 دادگاه تجدید نظر ثبت کند. اما شعبه 36 دادگاه تجدید نظر احکام اعدام دو نفر دیگر؛ محسن و احمد دانشپوررا قبل از اینکه دکتر شریف بتواند وکالت آنها را برعهده بگیرد، تائید کرده بود.
به گفته میثم دانشپور نیروهای امنیتی اعضای خانواده و دوست آنها؛ حاج ابراهیمی را پس از اعتراض عاشورا در روز ششم دیماه در منزل بازداشت کردند نه در جریان تظاهرات در خیابان. دکتر محمد شریف به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که این متهمین با سه اتهام روبرو هستند: "هواداری و همکاری عامدانه و مصممانه با سازمان مجاهدین خلق"، تجمع و تبانی علیه امنیت ملی" و "تبلیغ علیه نظام به نفع معاندین." اقداماتی که بر اساس آنها این اتهامات وارد شده اند، سفر مطهره و محسن به عراق برای دیدار پسرشان در کمپ اشرف، ارسال عکس ها و تصاویر ویدئویی به این سازمان و شرکت در تظاهرات است.
دکتر محمد شریف تاکید کردند که حتی در صورت تائید این اقدامات با شواهد، حکم اعدام برای این افراد قابل توجیه نیست. برخی از موکلین دکتر که وضعیت مشابه این افراد داشتند، به زندان محکوم شدند نه اعدام.
در پرونده مشابه دیگری که به جریانات بعد از عاشورا مربوط می شود، عبدالرضا قنبری، معلم 47 ساله بخاطر ایمیل ها و تلفن هایی که ادعا می شود وی با تلویزیون مجاهدین در خارج از کشور داشته، با اتهام محاربه و دریافت حکم اعدام روبرو شده است.
منابع مختلفی از تهران به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفتند که آنها به این تلفن ها و ایمیل هایی که به این متهمین فرستاده شده، مشکوک هستند که ممکن است ماموران امنیتی خودشان این تلفن ها و ایمیل ها را زده باشند و این متهمین قربانیان این دام باشند. کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، بدون توجه به منشاء این تلفن ها و ایمیلها که بعنوان شواهد علیه متهمین از آنها استفاده شده است، استفاده از چنین ارتباطات پیش پا افتاده ای را بعنوان مبناء صدور احکام اعدام بشدت محکوم می کند.
وکیل دیگری که وکالت تعدادی از زندانیان سیاسی را برعهده دارد به کمپین بین المللی حقوق بشر گفت زمانی که مسئولین، زندانیان سیاسی را به گروه های مخالفی همچون سازمان مجاهدین خلق منتسب می کنند، برای رسانه های داخلی، وکلای حقوق بشر و خانواده های متهمین اطلاع رسانی غیر ممکن می شود. وی به کمپین گفت "رسانه های داخلی نمی توانند در مورد این پرونده ها بنویسند، و وکلایی مثل من اگر از این متهمین دفاع کنیم بخاطر ماهیت این انتساب، در پیگیری کارها با مشکلات عدیده ای مواجه می شویم. این محدودیت به مسئولین آزادی عمل می دهد که چنین مجازاتی را برای ترساندن مخالفین دولت و دگر اندیشان تعیین و تصویب کند."
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 02:19:35 توسط آزاده
انتظار ميرفت صفحه كامنت اين خبر پر باشه از اين بيداد به خصوص توسط كامنت گذاران حرفه اي كه منتظرند خبري از رژيم گذشته باشه تا بپرند يقه پاره كنند و از امام جونشون در سال ۵٧ دفاع كنند ولي متاسفان اين بيداد راكسي داد نميزنه٠من نميدانم چطور ميشه كمپيني اينترنتي براي اعتراض به اين مسئله به راه انداخت اگر كسي اطلاعاتي داره يا كمپيني به راه افتاده اينجا اعلام كنه تا ما علاوه بر امضا بطور گسترده آنرا براي همه ارسال كنيم٠فقط خبر خوان نباشيم همت كنيم اخبار را پخش كنيم٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 01:02:49 توسط فرياد
واي از ما كه بيداد بر خود را با اعتمادي ناشيانه ، كودكانه و البته ابلهانه خود مجوز داديم و امروز حاصل كاشت بي توجهي ها و امروز و فردا كردن اجراي قانون اساسي را درو ميكنيم ، تسلط عده اي بيكاره مفتخوار و زور گير در زير پرچم و به بهانه واهي اسلام و مذهب و دينداري بر زندگي خود كه هر روز شباهت به زندگي را از دست ميدهد ، عدالت و قانون را تبديل به واژه هائي براي سركوب و چشاندن طعم مرگ و نيستي براي مردم كرده اند و ما هنوز منتظريم ! منتظر عدلي كه در زير فشار زور و قدرت و فريب به زنجير ظلم و جور و فساد اسير است .
بيانيه مهدي هاشمي درباره احضارش به دادگاه : اين جريان هنگام گرفتار شدن به رسواييهاي مكرر فساد اداري ، اقتصادي و سياسي، موجآفريني ميكند/ اگر مجبور
دی پرس : يك روزنامه وابسته به يك ارگان نظامي كه قرار بود بنابر وصيت امام كار سياسي نكند، در يك خبر واحد، ابتدا به نقل از وزيري بياطلاع، خبر از صدور حكم جلب به نيروي انتظامي ميدهد و در چند سطر پايينتر به نقل از فرمانده ناجا اين خبر را تكذيب ميكند.
توجه داشته باشيد همه اين مسائل در شرايطي بيان ميشود كه نه حكمي از طرف دادگاهي صادر شد و نه توضيحي از طرف من ارائه و اين همه نشان از تلاش خطرناك همان جريان خاص براي فشار بر قوهقضائيه است كه ميخواهند از دستگاه عدالتمحور و مجري عدالت، در جهت مطامع و اغراض ناعادلانه سياسي خويش استفاده نمايند و جالبتر اينكه همه اين اقدامات را در راستاي تقويت نظام مقدس جمهوري اسلامي و جايگاه مقام والاي ولايت فقيه ميدانند. تأثرانگيز اين است كه اين جريان هنگام گرفتار شدن به رسواييهاي مكرر فساد اداري و اقتصادي و سياسي، موجآفريني ميكند. انتظار بحق اينجانب از دستگاه قضايي اين است كه اجازه ندهد غوغاسالاريها اعتبار قضاوت را مخدوش كند و نيز به فكر روزي هم باشند كه صبر اينجانب به سرآيد و مطالبي را كه از عقبه اين سناريوسازيها ميدانم و مايل نيستم برملا شود، برملا گردد.
اينجانب براي چندمين بار اعلام مينمايم كه حاضر به رسيدگي به اتهامات در دادگاه صالحه هستم و انتظار دارم به شكايات من از جمله از كساني كه در اين مدت از همه ابزار براي ترور شخصيت من و خانوادهام استفاده كردهاند، رسيدگي شود تا سيهروي شود هر كه در اوغش باشد.
مهدي هاشمي
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:23:28 توسط fred
بیچاره مهدی بـــــهــــــره مانی راست میــــگه ! با پرونده ای که پدر شیادش زیر بغلش گذاشته و دارد ، نه فقط علی ماردوش رهبر و بلکه تمامی جمهوریت اسلامی را زیر سئوال خواهد برد. پرونده تمامی جنایتکاران اسلامی ایران در دست این خانواده است . نوبت محاکمه تمامی افراد رژیم دارد نزدیکتر میشود. باید قدری صبر داشته باشیم ، تاآزادی ایران و ایرانی.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:32:58 توسط ايران
توى حرامخور از اصليت قوم دزدان سر گردنه هستى توى از مادرى زاييده شده كه شوهرش از سران دزدان وجلادان تاريخ كشور ماست سى سال تو پدر جانيت برادران بى شرفت و خواهران بى حيايت وتمام خانواده حرامخورت بر سر اين ملت متمدن ريختيد همانند عراب ملخ خور كشتيد چپاول كرديد وحال با عده اي دزد آدمكش كه دست پر ورده پدر جلاد ودزدت است مى خواهى در بيفتى كه نه توانش را دارى ونه پدرت آن قدرت گذشته دارد كه از تو دفاع كند٠ مرد رو كردن دزديها نيستى زيرا دمب خودت وخانواده ات از آن زير بيرون خواهد آمد٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:15:32 توسط فدات
در سالهای پایانی خمینی شیطان زاده و سالهای اولیه سلطنت علی شیره ای، رفسنجانی به قول مادرش شاه اصلی ایران شده بود و معروف شد به اکبر شاه که کشتار های گسترده آخر عمر خمینی نیز به دست وی بود و سپس قتل های زنجیره ای. فکر کرد که باند کارگزاران وی همیشه محبوب استعمار فخیمه میماند و ندید که چه راحت ارباب پیر باندهای پهلوی مثل فراماسونها و ساواک و غیره را قربانی کرد. البته لژهای طالبانی حجتیه و حقانی و موتلفه بسیار ارباب پسندتر از کارگزاران متخصص گرا بود. پس آن کوسه احمق که زرنگ نبود تیغ خامنه ای لواط کار قدیمی حوزه مشهد و موذی صفت را بالای سر خود گذاشت و او را شاه کرد. مهم ان است که این سلاطین خونخوار هیچ وقت از تاریخ حتی معاصر جلوی چشم خود نیز عبرت نمیگیرند. مهدی هاشمی از سرنوشت احمد خمینی یاد نگرفت و مجتبی نیز اکنون نمیفهمد که اگر سیدعلی شاه شب در خواب مرد دیگر کار آن خانواده جانی نیز به زودی تمام است. مردم هم به جای ترس و تنبلی و امید واهی به این جانی و ان اصلاح طلب باید مرتب بریزند خیابان وگرنه کشتار و جنگ بدتر از قبل و تجزیه و فقر و فلاکت عجیبی در انتظارشان است.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:00:42 توسط melina
مردك دزد چرا ن مطالبي را كه از عقبه اين سناريوسازيها مى دانى نمى خواهى بر ملا كنى ??!!??? شما كتافتها كارتون باج دادن و نبض دزد ديگر گرفتنه! پدرت هم على گدا را تهديد به بر ملا كردن... كرد , بعد پشيمان شد و به ...ليسى رهبر مفنگى كرد كه تو بتونى از ايران فرار كنى. لعنت خدا بر تو و اون پدرت و همه دارو دسته تون كتافتهاى دزد ا
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 09:27:02 توسط Pari az US
تمامي مبارزان و ملت ايران از ارقام دزدي نجومي رفسنجانيها و ج.ا اگاهند. گوش به اين جفنگيات وقت تلف كن نكنيد سر شما را گرم ميكنند تا به مابقي جنايات و دزدي ها بپردازند. عاشقان در زندانند و زير شكنجه هاي بي امان .نگذاريم اتش خشم ملت خاموش شود. هر كس دنبال رقم ميگردد نگاهي به كودكان كار-اعضا بدن فروشي-بيكاري- تن فروشي مادرانمان و خواهرانمان-...بيندازد تا اندكي چشمانش بعد از ٣١ سال روشن شود. به اخبار انحرافي گوش نكنيد. ما خواهان براندازي كل رژيم دزد و خوناشام جمهوري اسلامي ايران هستيم
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:04:36 توسط محمد
دزدی به دزد دیگر گیر داده و درخواست از دزد سومی به نام دستگاه قضایی می کند که جلو دزدی آن یکی را بگیرد. خلاصه کلام دعوا سر لحاف ملا است و بس
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:00:04 توسط جوان
نفرین بر هر چه اخوند و اخوند زاده لعنت بر هر چه سپاهي و بسيجي مزدورزنده باد ايران زمين و مردم ازاده ايران٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 07:25:19 توسط rad
فاسد زاده مفت خور٠ وقتي پدر حيله گرت دستور كشتن خلبان شخصي خود را داد تو چه كردي٠ اصلا نظرت راجع به كشتار مردم از ۵٧ تا امروز چيه؟ رشوه شركت نفت اسكانديناوي چي شد؟ حتي اين چند دقيقه اعتراض به تو و خاندان اخوند وقت تلف كردن است٠ شماها لياقت تان همان افتابه داري مسجدهاست٠ فكر نكنيدكه ادم شديد٠ جماعت شما بو يي از انسانيت نبرده٠شما لاشخوران تاريخ ايران بوديد و هستيد٠ يك روزي مجازات ميشويد٠ زنده باد ازادي و شرف٠ درود به همه ازادگان بيدار٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 07:23:34 توسط xxx
چرا مايل نيستي بر ملا ! كني ??? بيا بروح امام دجالت يك كمي ازآنرا برملا كن ! آيا كتمان و مخفي كردن جرايم هولناك رژيم بخاطر حفظ ابروي ابوي ناگرامي و عمو هاي دزدت است كه يك پاي اصلي تمام خيانتها رژيم بمردم ايران بوده دست همگي شما دزدها را ملت خوانده است اما نهايتا جانيان باهم كنار آمده اند و يكديگر را افشا نكرده اند در حاليكه تشت رسوايي همه شما دزدها مدتهاست كه از بام افتاده و ملت پليدي تك تك شما را با پوست و استخوان خويش لمس كرده اند.
توجه داشته باشيد همه اين مسائل در شرايطي بيان ميشود كه نه حكمي از طرف دادگاهي صادر شد و نه توضيحي از طرف من ارائه و اين همه نشان از تلاش خطرناك همان جريان خاص براي فشار بر قوهقضائيه است كه ميخواهند از دستگاه عدالتمحور و مجري عدالت، در جهت مطامع و اغراض ناعادلانه سياسي خويش استفاده نمايند و جالبتر اينكه همه اين اقدامات را در راستاي تقويت نظام مقدس جمهوري اسلامي و جايگاه مقام والاي ولايت فقيه ميدانند. تأثرانگيز اين است كه اين جريان هنگام گرفتار شدن به رسواييهاي مكرر فساد اداري و اقتصادي و سياسي، موجآفريني ميكند. انتظار بحق اينجانب از دستگاه قضايي اين است كه اجازه ندهد غوغاسالاريها اعتبار قضاوت را مخدوش كند و نيز به فكر روزي هم باشند كه صبر اينجانب به سرآيد و مطالبي را كه از عقبه اين سناريوسازيها ميدانم و مايل نيستم برملا شود، برملا گردد.
اينجانب براي چندمين بار اعلام مينمايم كه حاضر به رسيدگي به اتهامات در دادگاه صالحه هستم و انتظار دارم به شكايات من از جمله از كساني كه در اين مدت از همه ابزار براي ترور شخصيت من و خانوادهام استفاده كردهاند، رسيدگي شود تا سيهروي شود هر كه در اوغش باشد.
مهدي هاشمي
نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 11:23:28 توسط fred
بیچاره مهدی بـــــهــــــره مانی راست میــــگه ! با پرونده ای که پدر شیادش زیر بغلش گذاشته و دارد ، نه فقط علی ماردوش رهبر و بلکه تمامی جمهوریت اسلامی را زیر سئوال خواهد برد. پرونده تمامی جنایتکاران اسلامی ایران در دست این خانواده است . نوبت محاکمه تمامی افراد رژیم دارد نزدیکتر میشود. باید قدری صبر داشته باشیم ، تاآزادی ایران و ایرانی.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:32:58 توسط ايران
توى حرامخور از اصليت قوم دزدان سر گردنه هستى توى از مادرى زاييده شده كه شوهرش از سران دزدان وجلادان تاريخ كشور ماست سى سال تو پدر جانيت برادران بى شرفت و خواهران بى حيايت وتمام خانواده حرامخورت بر سر اين ملت متمدن ريختيد همانند عراب ملخ خور كشتيد چپاول كرديد وحال با عده اي دزد آدمكش كه دست پر ورده پدر جلاد ودزدت است مى خواهى در بيفتى كه نه توانش را دارى ونه پدرت آن قدرت گذشته دارد كه از تو دفاع كند٠ مرد رو كردن دزديها نيستى زيرا دمب خودت وخانواده ات از آن زير بيرون خواهد آمد٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:15:32 توسط فدات
در سالهای پایانی خمینی شیطان زاده و سالهای اولیه سلطنت علی شیره ای، رفسنجانی به قول مادرش شاه اصلی ایران شده بود و معروف شد به اکبر شاه که کشتار های گسترده آخر عمر خمینی نیز به دست وی بود و سپس قتل های زنجیره ای. فکر کرد که باند کارگزاران وی همیشه محبوب استعمار فخیمه میماند و ندید که چه راحت ارباب پیر باندهای پهلوی مثل فراماسونها و ساواک و غیره را قربانی کرد. البته لژهای طالبانی حجتیه و حقانی و موتلفه بسیار ارباب پسندتر از کارگزاران متخصص گرا بود. پس آن کوسه احمق که زرنگ نبود تیغ خامنه ای لواط کار قدیمی حوزه مشهد و موذی صفت را بالای سر خود گذاشت و او را شاه کرد. مهم ان است که این سلاطین خونخوار هیچ وقت از تاریخ حتی معاصر جلوی چشم خود نیز عبرت نمیگیرند. مهدی هاشمی از سرنوشت احمد خمینی یاد نگرفت و مجتبی نیز اکنون نمیفهمد که اگر سیدعلی شاه شب در خواب مرد دیگر کار آن خانواده جانی نیز به زودی تمام است. مردم هم به جای ترس و تنبلی و امید واهی به این جانی و ان اصلاح طلب باید مرتب بریزند خیابان وگرنه کشتار و جنگ بدتر از قبل و تجزیه و فقر و فلاکت عجیبی در انتظارشان است.
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:00:42 توسط melina
مردك دزد چرا ن مطالبي را كه از عقبه اين سناريوسازيها مى دانى نمى خواهى بر ملا كنى ??!!??? شما كتافتها كارتون باج دادن و نبض دزد ديگر گرفتنه! پدرت هم على گدا را تهديد به بر ملا كردن... كرد , بعد پشيمان شد و به ...ليسى رهبر مفنگى كرد كه تو بتونى از ايران فرار كنى. لعنت خدا بر تو و اون پدرت و همه دارو دسته تون كتافتهاى دزد ا
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 09:27:02 توسط Pari az US
تمامي مبارزان و ملت ايران از ارقام دزدي نجومي رفسنجانيها و ج.ا اگاهند. گوش به اين جفنگيات وقت تلف كن نكنيد سر شما را گرم ميكنند تا به مابقي جنايات و دزدي ها بپردازند. عاشقان در زندانند و زير شكنجه هاي بي امان .نگذاريم اتش خشم ملت خاموش شود. هر كس دنبال رقم ميگردد نگاهي به كودكان كار-اعضا بدن فروشي-بيكاري- تن فروشي مادرانمان و خواهرانمان-...بيندازد تا اندكي چشمانش بعد از ٣١ سال روشن شود. به اخبار انحرافي گوش نكنيد. ما خواهان براندازي كل رژيم دزد و خوناشام جمهوري اسلامي ايران هستيم
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:04:36 توسط محمد
دزدی به دزد دیگر گیر داده و درخواست از دزد سومی به نام دستگاه قضایی می کند که جلو دزدی آن یکی را بگیرد. خلاصه کلام دعوا سر لحاف ملا است و بس
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 08:00:04 توسط جوان
نفرین بر هر چه اخوند و اخوند زاده لعنت بر هر چه سپاهي و بسيجي مزدورزنده باد ايران زمين و مردم ازاده ايران٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 07:25:19 توسط rad
فاسد زاده مفت خور٠ وقتي پدر حيله گرت دستور كشتن خلبان شخصي خود را داد تو چه كردي٠ اصلا نظرت راجع به كشتار مردم از ۵٧ تا امروز چيه؟ رشوه شركت نفت اسكانديناوي چي شد؟ حتي اين چند دقيقه اعتراض به تو و خاندان اخوند وقت تلف كردن است٠ شماها لياقت تان همان افتابه داري مسجدهاست٠ فكر نكنيدكه ادم شديد٠ جماعت شما بو يي از انسانيت نبرده٠شما لاشخوران تاريخ ايران بوديد و هستيد٠ يك روزي مجازات ميشويد٠ زنده باد ازادي و شرف٠ درود به همه ازادگان بيدار٠
نوشته شده در تاريخ يکم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و يکم آوريل ۲۰۱۰ ، 07:23:34 توسط xxx
چرا مايل نيستي بر ملا ! كني ??? بيا بروح امام دجالت يك كمي ازآنرا برملا كن ! آيا كتمان و مخفي كردن جرايم هولناك رژيم بخاطر حفظ ابروي ابوي ناگرامي و عمو هاي دزدت است كه يك پاي اصلي تمام خيانتها رژيم بمردم ايران بوده دست همگي شما دزدها را ملت خوانده است اما نهايتا جانيان باهم كنار آمده اند و يكديگر را افشا نكرده اند در حاليكه تشت رسوايي همه شما دزدها مدتهاست كه از بام افتاده و ملت پليدي تك تك شما را با پوست و استخوان خويش لمس كرده اند.
استعفا نامه ای که بار دیگر باید آن را خواند
دو روئی و بند بازی مقام معظم
ج. اسلامی را به باد خواهد داد
بر صندلی نایب رئیس مجلس ششم، یعنی بهزاد نبوی که اکنون در زندان اوین است، محمدرضا باهنر تکیه زده است. اولی هنرش در بیان صادقانه مشکلات کشور و حاکمیت است و به جرم همین هنر زندانی شده است؛ و دومی هنرش بند بازی سیاسی، خزیدن زیر عبای احمد جنتی دبیرشورای نگهبان و دراز بودن دستش در سفره موتلفه اسلامی است.
محمد رضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسان است. جامعه ای که دوقلوی فنی حزب تجار و بازاری ها، یعنی "موتلفه اسلامی" است. هنرنمائی های باهنر، چه در مجلس و درحمایت از احمدی نژاد و چه در محافل پنهان وبازهم برای دفاع از احمدی نژاد و حذف مخالفان و منتقدان مجلسی و غیر مجلسی او ادامه دارد. اما هنر بهزاد نبوی که در 10 سال اول جمهوری اسلامی و بویژه در دوران جنگ با عراق و درکنار میرحسین موسوی سیر کردن شکم مردم بی پناه و باصطلاح مستضعف و راه اندازی صنایع کشور بود، اکنون در پایداری در زندان خلاصه شده است. او در اواخر آن 4 سالی که نایب رئیس اول مجلس فراموش نشدنی ششم بود، در اعتراض به آنچه که میدانست در تدارک آن هستند تا مجلس هفتم را فرمایشی کرده و بدنبال آن، احمدی نژاد را بر سرکار آورند، نامه ای تاریخی نوشته و از نمایندگی مجلس استعفا داد. آن استعفاء، در آن دوران، با آنکه از رادیوی مجلس پخش شد بازتابی نیافت، زیرا مردم هنوز نمی دانستند چه فاجعه ای در پیش است؟ ریشه مشکلات کجاست؟ رهبر چگونه در تدارک تبدیل جمهوری به دیکتاتوری نظامی است و چرا در تدارک مجلسی فرمایشی اند.
آن استعفاء اگر دیروز برای همه دانشجویان و معلمان، پرستاران و جانبازان، هنرمندان و روشنفکران، دانشگاهیان و کارگران مفهوم نبود، امروز کاملا مفهوم است، زیرا حاصل در برابر دیدگاه مردم است.
آن استعفاء را یکبار دیگر و در شرایطی که نویسنده آن به جرم همین استعفاء اکنون در زندان کودتاست، باید خواند و به غفلت های گذشته اندیشید.
"ملت آگاه و شريف ايران، همکاران محترم
در روزهای پايانی دوره ششم و برای آخرين بار از تريبون مجلس شورای اسلامی با شما سخن میگويم:
عرايضم همانطور که همکار محترم به اطلاعتان رساند، پيرامون استعفا از نمايندگی مجلس شورای اسلامی در اعتراض به نمايش انتخابات غيرآزاد، غيرعادلانه، غيررقابتی و تشکيل مجلس فرمايشی است.
در اين اعتراض رؤسای جمهور و مجلس، اعضای فراکسيون جبهه دوم خرداد مجلس،تعدادی از معاونان رئيس جمهور، وزرا و معاونين آنان، استانداران، فرمانداران، اساتيد و رؤسای دانشگاهیهای کشور، کليه گروههای اصلاحطلب و مردم آزاد و آزاديخواه ايران با بنده شريک و سهيم بوده و هستند و در سخنرانیها، مصاحبهها، بيانيهها و موضعگيریهای گوناگون، صدای اعتراض خود را بلند کردهاند.
در اين ميان عده کثيری از مسؤولان اجرايی و ۱۳۰ نفر از نمايندگان مردم علاوه بر اعتراض به روند بدعتآميز انتخابات دور هفتم، استعفای خود را نيز تقديم رئيس جمهور، رئيس مجلس و يا مسؤولان مافوق نمودند. به دليل مخالفت صريح و آشکار رهبری با استعفای مسؤولان اجرايی، آن استعفاها به مرحله عمل در نيامد و مسؤولان مزبور ناچار به پذيرش مسؤوليت انتخابات نمايشی شدند. در مورد نمايندگان مستعفی نيز به دليل تعطيلی گريز ناپذير مجلس پيش از برگزاری انتخابات و طرح لايحه بودجه ۸۳ و ساير طرحها، لوايح و موضوعات بسيار مهم و همچنين عدم امکان قانونی استعفای ۱۳۰ نماينده، تنها طرح استعفای ۵ نفر از آنان تاکنون ميسر شده است و در واقع میتوان گفت که اينان به شکل نمادين سخنگوی تمامی نمايندگان و حتی مسؤولان و مديران اجرايی مستعفی هستند و به همين لحاظ نيز طرح استعفای اين عده تاکنون با تأييد و تصويب اکثريت نمايندگان مستعفی و معترض، صورت گرفته است.
مطالب مطروحه در استعفانامههای قبلی در مجلس، شايد نه تنها زبان حال بسياری از استعفا دهندگان دولت و مجلس،بلکه فرياد کليه معترضين به روند انتخابات دور هفتم است.
حقير نيز ضمن تأييد تقريباً تمامی آن مطالب با اغتنام فرصت به چند نکته مهم که شايد برخی از آنها تاکنون مطرح نشده است، خواهم پرداخت. پيش از طرح نکات مزبور،من نيز نظير ساير دوستان- خصوصاً با توجه به عدم احراز صلاحيتم از سوی شورای نگهبان- ناگزير از معرفی خود و بيان سوابقم در پيشگاه ملت شريف ايران و نمايندگان محترمشان هستم.
شايد معرفی بهزاد نبوی برای دو گروه چندان خوشايند نباشد. گروه اول دوستان و همفکران اصلاحطلب، که طی ساليان متمادی مبارزه و همکاری نقاط ضعف فراوان و نقاط قوت احتمالی وی را به خوبی میشناسند و طرح مطالب برايشان کسالتآور است. گروه دوم نيز اعضای ستاد ضداصلاحاتند که طی سالهای اخير با استفاده از تمام امکانات، تلاش کردهاند نبوی را به نيروهای تحت امر و مردی بی دين، مارکسيست، منافق، عامل آمريکا و "بیغيرت" بشناسانند. پيشاپيش از هر دو گروه پوزش میطلبم.
البته برای شناساندن بيشتر خود، نامه سرگشاده ۲۴ صفحهای مورخ ۵/۲/۱۳۷۱ را که به دنبال يکی از ردصلاحيتهای ادواری شواری نگهبان، برای رئيس جمهور وقت، آقای هاشمی رفسنجانی ارسال داشتهام، پيوست اين استعفانامه به وسايل ارتباط جمعی تقديم خواهم کرد. در عين حال بیمناسبت نمیدانم در پاسخ به کسانی که من و سازمان متبوعم، مجاهدين انقلاب اسلامی ايران را به استحاله فکری متهم می کنند چند جمله پايان آن سند تاريخ را قرائت کنم تا دغدغههای ۱۲ سال قبل خود را بازگو و معلوم کنم آيا مواضع اصولی ما دچار استحاله شده يا مواضع مخالفان ما؟ بخشهايی از صفحات ۲۰ و ۲۱ نامه سرگشاده مزبور را ذيلاً قرائت میکنم:
جناب آقای هاشمی
«... جنابعالی به خوبی مستحضر هستيد که بنده همواره مخالف شيوههای ناپسند انحصارطلبی و حذف بوده و به آزادی سياسی و ضرورت وجود جوی سالم و تضارب افکار معتقد بودهام.
پس از پيروزی انقلاب اسلامی و حاکميت خط امام، نظر سازمان متبوع خودم (علیرغم قرار داشتن در موضع قدرت) هميشه حفظ آزادیهای مصرح در قانون اساسی بوده است. اگر هم به آزادی مخالفين نظام اعتراض داشتم از اين جهت بوده که معتقد بوديم آنها بايد تکليف خود را با نظام روشن کنند. اگر میخواهند از آزادیهای قانونی بهره بگيرند، میبايست اسلحه را کنار بگذارند. اکنون نيز معتقدم تنها با التزام به حاکميت قانون، رقابت سياسی سالم، احترام به آرای ملت میتوان قوام و دوام و ستبری انقلاب و نظام را در برابر هر توطئهای تضمين کرد.»
علاوه بر نقل موارد فوق، بر آنم بهزاد نبوی را بيشتر به حضورتان معرفی کنم. همان نبوی که امام انقلاب در حضور رئيس قوه قضاييه و دادستان کل وقت و مرحوم حاج سيد احمد، ضمن مختومه اعلام کردن پرونده انفجار نخستوزيری،گفت: «من از همان اول میدانستم که يک دستی در کار است که میخواهد اين افراد را بدنام کند و کنار بزند.»
و امروز توسط کسانی رد صلاحيت، بد نام و کنار زده میشود که قطعاً خدمات صدر تا ذيلشان (اگر نام اقدامات آنان را بتوان «خدمت» گذاشت)، قابل مقايسه با خدمات و فداکاریهای بهزاد نبوی نيست.
درباره بهزاد نبوی سخن بگويم که وی را پيش از پيروزی انقلاب حزب توده مارکسيست آمريکايی، ساواک مارکسيست آمريکايی، و مسعود رجوی «راست ارتجاعی پيچيده» و پس از پيروزی انقلاب بنیصدر، او را «تودهای نماز خوان»، حزب توده او را «عامل سيا» و بالاخره پروندهسازان راست «عامل انفجار نخستوزيری، بيانيه الجزاير، پتروپارس» و ستاد ضداصلاحات او را «قاتل رجايی، خائن، حيف و ميل کننده بيت المال و منافق جديد» ناميدهاند.
۶۲ ساله، مسلمان و ايرانی هستم. از وقتی مکلف شدهام، اگر مقبول افتاده باشد، نماز و روزهام اگر بيش از تکاليف نبوده باشد، کمتر از آن نبوده است.
۳۲ سال قبل، به هنگام دستگيری به منظور خودداری از افشای اطلاعات مهم که ممکن بود منجر به دستگيری و يا نابودی همزمان و ضربه خوردن به مبارزه مسلحانه شود، اقدام به خوردن قرص سيانورکردم که به دليل فساد عمل نکرد و به اين دليل ۳۲ سال از خداوند عمر اضافی گرفتهام و هر لحظه آماده فدا کردن آن در راه دين، کشور و ملتم هستم. تنها وابستگی اين جهانيم به همسر فداکار و بزرگوار و فرزندان عزيزم است. آنان نيز راه و رسم همسرو پدرشان را شناخته و قطعاً حبس و حتی شهادت بنده برايشان قابل انتظار و تحمل است.
خوشبختانه از نظر مادی حتی يک ريال هم مديون دولت و نظام جمهوری اسلامی نيستم. طی ۲۶ سال پس از پيروزی انقلاب- و نه فقط ۴ سال حضور در مجلس- نه يک متر مربع زمين، نه يک اتومبيل، نه يک تلفن و نه کوچکترين امتياز مادی ديگری از هيچ مرجع دولتی و وابسته به نظام دريافت نکردهام. حتی از امتياز قانون آزادگی برای ورود فرزندانم به دانشگاه و يا معافيت آنها از خدمت وظيفه استفاده نکرده و از آنان خواستم تنها به تلاش خود متکی باشند.
طی ۴ سال حضور در ميان شما نيز جز حقوق و پاداشهای ثابت دريافتی از طريق فيشهای بانکی، از هيچ يک از مزايای مستمر و غير مستمر قانونی و متداول درتمام ادوار مجلس نظير اجاره مسکن، هزينه دفتر نمايندگی، کارمند، تلفن همراه، اتومبيل، هزينه اياب و ذهاب، وام قرضالحسنه و غيره حتی يکبار هم استفاده نکردهام. در طول اين مدت تنها به درخواست رئيس جمهور برای رساندن پيامشان به رئيس جمهور ترکيه و مذاکره با مقامات آن کشور، به يک سفر ۴۸ ساعته رفتم، که تلاشهايم در جهت تشويق مقامات ترک به جلوگيری از حضور نيروهای آمريکايی در کشورشان برای حمله به عراق[بود] و خستگی راه، با طرح اتهام مذاکره با آمريکاييان و جاسوسی برای آنان از سوی خداترسان و تقویپيشگان ستاد ضداصلاحات جبران شد.
مطالب فوق را دريک سند رسمی اعلام میکنم و هر کس حتی در يک مورد خلاف آن را توانست به شکل مستند، علناً و رسماً در معرض افکار عمومی قرار دهد، تمام ادعاهای غيرمستند را نيز خواهم پذيرفت.
بايد اضافه کنم که طی ۲۶ سال خدمت صادقانهام، ازسوی مخالفان مختلف و با هدف بيرون کردنم از صحنه، پروندههای متعددی برايم تشکيل شده است. پرونده بيانيه الجزاير بر مبنای اعلام جرم بنی صدر عليه شهيد رجايی و بنده، پرونده قتل شهيد رجايی، ساخته و پرداخته جناح راست و مختومه شده توسط امام راحل و بالاخره جديدترين آن پرونده پتروپارس که درعين حال، رسواترين آنها نيز هست و قاضی محترم پرونده پس از چندين بار بازجويی هنوز امکان تفهيم اتهام به اين جانب را نيافته است. البته در مورد اين پرونده نيز خوشبختانه امروز با آغاز بهرهبرداری از پروژههای عظيم پارس جنوبی در عسلویه و مشاهده تحول بزرگی که از اين رهگذر در اقتصاد، ارتقای توانايیهای توليدی و پيمانکاری و اشتغال کشور ايجاد شده، موافقان و حتی مخالفان منصف سياسی حقير دريافتهاند که چگونه يک افتخار بزرگ ملی و بزرگترين افتخار زندگی اجرايی بنده که حاصل تلاش شبانهروزی مسؤولان، مديران وکارکنان پرتلاش، فداکار و شجاع اين کشور بوده و بنده نيز سهم کوچکی درآن داشتم، به عنوان سند مجرميت بنده و آن عزيزان مطرح میشود.
گرچه ماهيت اين پرونده سازان برملا و رسوايی پروندههای مزبور بر همگان روشن شده است و همه میدانند اگر اين از خدا بیخبران حتی يک مورد از حقير نقطه ضعفهای اين چنينی داشتند، تا به حال شديدترين برخوردها را کرده بودند ولی بعيد نيست پس از اين استعفا هر يک از پروندههای ذکر شده بيشتر شده و يا پرونده جديدی در دستور کار قرار گيرد که پيشاپيش رسوايی و محکوميت اين نوع پروندهسازیها برای افکار عمومی روشن است. به راستی بايد تأسف خورد به حال نظامی که تخريب و ترورشخصيت فرزندان و خدمتگزاران صديق خود را به دست جاهلان و يا چاپلوسان دنياپرست و حتی وابسته چنين سخاوتمندانه باسکوت و رضايت به نظاره مینشيند.
اما چرا استعفا؟ برای پاسخ به اين سؤال مرور سريع و اجمالی روند حرکت اصلاحی و تلاشهای اصلاحطلبان طی چند ساله اخير را ضروری میدانم. پس از مجموعه تحرکات و اقداماتی که به انصراف آقای مهندس ميرحسين موسوی از نامزدی رياست جمهوری دوره هفتم انجاميد،(به همت شیخ محمد یزدی، احمد جنتی و حبیب الله عسگراولادی) آقای خاتمی مناسب ترين گزينه گروههای خط امام به شمار میرفت. رايزنیها به نتيجه رسيد، هر چند نگرانی از تکرار ماجرای نامزدی آقای موسوی همچنان وجود داشت. در سوم بهمن ۷۵ به اتفاق اعضای شورای هماهنگی گروههای خط امام به ديدار آقای خاتمی رفتيم. در آن ديدار آقای خاتمی ضمن دادن مژده پذيرش نامزدی رياست جمهوری، به ديدارشان با رهبری و عرضه ديدگاههای خود در مورد نظام و قانون اساسی به ايشان و عدم مخالفت رهبری با نامزديشان اشاره کرد. همه ما مشتاقانه ستادهای انتخاباتی ايشان را برپا داشتيم، بدون اينکه اميدی به پيروزی داشته باشيم. هر چه به انتخابات نزديکتر میشديم و قرائت و شواهد و نظرسنجیها، افزايش مداوم آرای خاتمی را نشان میداد، شايعات نگرانکنندهای در مورد مخالفت بيت رهبری با نامزدی وی مطرح میشد. تا آنجا که آقايان کروبی و خويينیها چند روز پيش از برگزاری انتخابات به ديدار رهبری رفتند. رهبری در آن ديدار شايعات مزبور را تکذيب کردند و متنی توسط آقايان موسوسی خويينیها و حجازی به عنوان خلاصه مذاکرات تهيه و ازسوی ملاقات کنندگان صرفاً برای اطلاع اعضای ستادهای آقای خاتمی در اختيار آنها قرار گرفت. اما درست در آخرين روز تبليغات انتخابات بيت رهبری با صدور اطلاعيهای اعلام کرد چون در مورد ديدار آقايان کروبی و خويينیها با رهبری مطالب ضد و نقيض فراوانی نقل شده، بدينوسيله کليه مطالب مذکور تکذيب میشود.
اين در حالی بود که صبح همان روز تيتر اول يکی از روزنامهها به نقل از آقای مهدوی کنی حمايت رهبری از نامزد رقيب آقای خاتمی را اعلام و مورد تکذيب هم قرار نگرفته بود.
به هر تقدير، انتخابات دوم خرداد ۷۶ منتهی به پيروزی قاطع آقای خاتمی گرديد و رهبری پس ازاين پيروزی دوم خرداد را حماسه و بيمه کننده انقلاب ناميد. اين موضعگيری، اصلاحطلبان را به پشتيبانی ايشان از برنامههای اصلاحی خاتمی اميدوار ساخت و به رغم وجود بعضی تکرویها، تمام تلاشها در جهت ايجاد تعامل مثبت و اعتمادسازی با رهبری سامان يافت.
در ماجرای پروندهسازی برای کرباسچی، قتلهای زنجيرهای و حتی ۱۸ تير ۷۸ و محاکمه نوری کوشش اصلاحطلبان همچنان تعامل و اعتمادسازی بود.
بنده در ديدار طولانی و مفيد خصوصی ۱۳ شهريور ۷۸ با رهبری به ايشان عرض کردم: «از موضعگيریهای شما در ديدارهای قبلی استنباطم اين است که ما را نيز مدافع انقلاب و نظام میدانيد و از اين نظر ميان ما و رقبا اختلافی قائل نيستيد. همه ما معتقديم اگراين نظام ساقط بشود به استقلال، تماميت ارضی و حتی دين مردم لطمات جدی وارد خواهد شد.اختلاف بر سربرداشتهای گوناگون از انقلاب، نظام و چگونگی اعتلای آن و تعريفمان از مردم است. اختلاف بر سر مشیها و روشهای رسيدن به اهداف واحد است. دغدغههای جناح مقابل رويگردانی مردم از اسلام و انقلاب و رشد به اصطلاح غيرخودیها، درصورت تداوم اصلاحات و روش پيشنهادی آنان سرکوب و مخالفت مشی تبديل محارب به مخالف و مخالف به موافق است. بر عکس اصلاحطلبان معتقدند در اثر شکست اصلاحات، مردم از اسلام و انقلاب رويگردان خواهند شد و روش پيشنهاديشان تأکيد بر حاکميت قانون و رعايت حقوق و آزادیهای شهروندی است. ما معتقديم مردم با اسلام، انقلاب، نظام و ولايت با همان قرائت و تعريفی که درجريان انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ و حتی سالهای آغازين انقلاب رواج داشت مشکلی ندارند. مشکل قرائتها و تفاسير بیسابقهای است که امروز به نام اسلام و انقلاب و ولايت ترويج وتبليغ میشود. علت اقبال مردم به خاتمی نيز طرح و دفاع از همان ديدگاههای اوليه انقلاب به روشی روزآمد است.»
التبه رهبری نظر بنده را قبول نداشتند و پيروزی خاتمی را ناشی از عوامل ديگری به جز ديدگاههای ايشان میدانستند.
متأسفانه پس از پيروزی قاطع اصلاحطلبان در انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی، اوضاع به سرعت تغييرکرد. ترور حجاريان، توقيف فلهای روزنامههای اصلاحطلب، تصميم شورای نگهبان مبنی بر ابطال انتخابات تهران، نمايش برنامهريزی شده کنفرانس برلين و دستگيری شرکتکنندگان درآن کنفرانس و غيره که همگی در فاصله ميان انتخابات و تشکيل مجلس ششم به وقوع پيوست، نشانگر تغيير استراتژی و روشهای مقابله با اصلاحات بود.
درديدار ششم ارديبهشت ۷۹ سران جبهه دوم خرداد با رهبری به ايشان عرض کردم: «اگر بگوييم دردوم خرداد ۷۶ مردم نمیدانستند به چه رأی میدهند، در ۲۹ بهمن ۷۸ ديگر چنين فرضی صحيح نيست. اين رأی افقهای جديدی برای دفاع از کليت نظام باز کرده است. روشهای دفاع بسيار مهم است. در «کيهان فرهنگی» آقايی مینويسد: ما دو جور استبداد داريم. استبداد بدون استدلال و استبداد استدلالی. ولايت فقيه استبداد استدلالی است. امروز اين نوع دفاع از نظام مفيد نيست و کسی قبول نمیکند. شايد برای زمان نادرشاه خوب بود و مردم آن زمان میگفتند استبداد توأم با استدلال حداقل بهتر از ريختن سرب داغ در حلق افراد است... ما میگوييم اگر مردم نباشند، چارهای جز توسل به خارجی نداريم و مردم هم يعنی کل رأیدهندگان وشهروندان و جمهور ناب و غير ناب نداريم...»
پس از تشکيل مجلس ششم و طرح بحث اصلاح قانون مطبوعات به منظور جلوگيری ازبرخوردهای غيرقانونی با آنها، رهبری به آقای کروبی و بنده پيغام دادند: «با توجه به اينکه قانون مطبوعات اخيراً و در اواخر دوره پنجم اصلاح شده و هنوز در عمل و اجرا مشکلات آن مشخص نشده است، از نمايندگان بخواهيد، تا مشخص نشدن اشکالات آن، دست به تغيير قانون نزنند. در غير اين صورت من اين اقدام را سياسی تلقی کرده و در مقابل آن خواهم ايستاد.»
فراکسيون جبهه دوم خرداد در اجرای نظر رهبری، به چنداصلاح کوچک و ضروری در قانون بسنده کرد، ولی وقتی همين مورد نيز به جلسه علنی تقديم شد، نامه معروف رهبری صادر و جلوی آنها گرفته شد. از آن پس شورای نگهبان ممانعت از به ثمر رسيدن طرحهای اصلاحطلبانه مجلس را در دستورکار خود قرار داد و با بدعتهای عجيب مانع ازآن شد که طی ۴ سال گذشته حتی يک قانون ناظر بر تضمين حقوق و تحقق خواستهای سياسی- اجتماعی مردم به مرحله اجرا درآيد و عملاً قوه مقننه را در زمينه تصويب اين قبيل قوانين، تعطيل کرد. قوه قضاييه نيز برخورد با نمايندگانی را که پا را از گليم خود فراتر نهاده بودند، آغاز نمود تا شايد مجلس ششم نه تنها در تصويب قوانين ناظر بر اهداف اصلاحی ناتوان شود، بلکه جرأت اظهار نظر در مورد مسائل مهم مملکتی را نيز نداشته باشد. تعداد پروندههايی که برای نمايندگان دوره ششم به علت نطقهای قبل از دستور، مصاحبهها سخنرانیها و حتی اظهاراتشان درمذاکرات رسمی تشکيل شده، درتمام ادوار مجلس بیسابقه و گواه اين مدعاست. همچنين برخی از نهادهای نظامی به کمک قوه قضاييه شتافتند و با ايجاد و گسترش دستگاههای غير قانونی اطلاعات موازی، مشی «نصر به رعب» را تقويت کردند و بالاخره صدا وسيما نيز تصميم گرفت اصلاحطلبان و مجلس ششم را هجو، تضعيف و متهم به ناکارآمدی در انجام تعهدات خود به مردم کند. بدين ترتيب نهادهای اجماعی انتصابی، عملاً جانشين جناح شکست خورده در چند انتخابات پياپی شدند. در چنين شرايطی انتخابات دوره هشتم رياست جمهوری فرا رسيد. خاتمی با توجه به شرايط موجود، مايل به نامزدی مجدد نبود، ولی اصرار به حق اصلاحطلبان که انصراف وی را «دفن اصلاحات» میدانستند، او را وادار به شرکت مجدد درانتخابات نمود، ولی متأسفانه پيروزی مجدد و پرشکوهتر وی عبرتآموز و باعث تغيير روشها نشد.
بنده پس از اين پيروزی تلاش کردم ديدار مجددی با رهبری داشته باشم و به ايشان عرض کنم رأی بيشتر خاتمی در انتخابات ۱۸ خرداد ۸۰، مؤيد صحت ادعای بنده در ديدار قبلی و نشانه اقبال مردم به ديدگاهها و شعارهای مطرح و شناخته شده خاتمی بوده است و بهتر است نهادهای انتصابی به جای مقابله با رأی مردم، با آنان همراه شده و ياحداقل بی طرف باشند. متأسفانه علیرغم پيگيریهای مکرر، امکان چنين ديداری تاکنون نه برای بنده و نه بسياری از همفکران و همراهان، فراهم نشد و به ناچار تلاش شد مطالب به وسيله نامه و يا از طريق نزديکان با ايشان در ميان گذاشته شود. سه نامه سر بسته، که تاکنون منتشر نشده است، در فروردين، مرداد و دی ماه سال ۸۱ از سوی برخی مسؤولان اجرايی، نمايندگان و مسؤولان گروههای سياسی اصلاحطلب برای ايشان ارسال و تقريباً در تمامی آنها بر آمادگی جهت ملاقات و توضيح بيشتر نظرات تأکيد شد. همچنين در ديداری که در ۵ خرداد ۸۱ با يکی از نزديکان رهبری داشتم، به ايشان گفتم:«هدف ما تا مدتها اين بود که مقام رهبری، رهبری اصلاحات را به دست گيرند، ولی امروز انتظار ما اين است که رهبری نقش فراجناحی ايفا کنند، چرا که در غير اين صورت مشکل بزرگی برای جنبش اصلاحی که قانونی و مسالمت آميز است، ايجاد خواهد شد... » نامبرده دربخشی از پاسخ به مطالب بنده و دوستان ديگر اظهار داشت:« توصیه شما لازم نيست و رهبری عمل نکردن فراجناحی را خيانت میداند.» خشنود از اين سخنان و اميدوار به اين قبيل رايزنیها، توافق کرديم ديدارها ادامه يابد. ولی متأسفانه اين توافق نيز از طرف مقابل نقض شد و بسياری از اصلاحطلبان در شرايطی قرار گرفتند که حتی امکان طرح ديدگاهها و انتقادات خود را با رهبری نسبت به سياستهای کلان و روندهای جاری چه به شکل مستقيم و چه به شکل غيرمستقيم نمیيافتند. نامههای سربسته آنان يا بیپاسخ میماند و يا پاسخهای مغرضانه در پی داشت. اگر هم درموضع گيریهای علمی مطلبی متفاوت با نظر رهبری طرح میکردند، به ضديت با نظام و ولايت فقيه متهم میشدند و به اين ترتيب جنبش اصلاحی عملاً با بن بست پيشبينی شده در انتخابات دوردوم رياست جمهوری خاتمی رو به رو شده بود.
برای بن بست شکنی پيشنهاد شد اصلاحطلبان از تمامی ظرفيتهای قانونی خود بهره بگيرند و با طرح مسائل مهم در قالب رفراندم، حداقل از سد شورای نگهبان عبور کنند. برخی از چهرههای شاخص اصلاحات رفراندوم را به مصلحت نديدند و دولت با تقديم لايحه اصلاح قانون انتخابات، برای جلوگيری از رد صلاحيتهای سليقهای و بیضابطه و لايحه تبيين اختيارات رياست جمهوری به منظور جلوگيری از نقض قانون اساسی و حقوق شهروندی، اصلاحطلبان را به گشوده شدن راهی فرا روی حرکت اصلاحی اميدوار ساخت. لوايح مزبور مورد حمايت و پشتيبانی اصلاحطلبان قرار گرفت و پس از تصويب در مجلس به شورای نگهبان ارجاع شد. همزمان ديدارهای متعددی از سوی رؤسای جمهور و مجلس و سايرين با رهبری و شورای نگهبان و به منظور جلوگيری از رد اين دو لايحه توسط آن شورا، صورت گرفت که متأسفانه همگی بیثمر بود و نهاد مزبور با توجه به برنامه از پيش تدارک شده برای انتخابات دور هفتم از نظر خود عدول ننمود. اصلاحطلبان که نسبت به آينده کشور و انقلاب بيمناک بودند، آنچه را در انتخابات دور هفتم رخ داد، پيشبينی ميکردند.
اولاً با ارسال نامهای سرگشاده و محترمانه به رهبری، مشکلات و نگرانیها را با ايشان در ميان گذاشتند، که متأسفانه با واکنشهای بسيار منفی از سوی برخی محافظهکاران روبهرو شد و ثانياً بار ديگر بحث رفراندم برای تغيير برخی از مواد قانون انتخابات را در دستورکار قرار دادند. آيين نامه داخلی مجلس نيز در اين زمينه اصلاح شد، ولی با توجه به برخی مخالفتها طرح رفراندوم متوقف ماند.
با تأکيد رهبری بر ضرورت احراز صلاحيت نامزدها، به جای احراز عدم صلاحيت آنان درسخنرانی قزوين و قرار گرفتن اين موضوع دردستورکار شورای نگهبان، عملاً بحث اصلاح قانون انتخابات منتفی گرديد.
با چنين سابقهای و با کمک دفاتر غيرقانونی نظارتی شورای نگهبان و دستگاه اطلاعات موازی، مقدمات انتخابات مجلس هفتم با هدف قلع و قمع اصلاحطلبان و تشکيل مجلس فرمايشی درغياب ملت و نامزدهای دلخواه آنان واداشت.
طرفه آنکه مجلس دوره ششم مشروطه نيزمجلس ناآرامی بود و درآن مدرسها و مصدقها با استقرار سلسله پهلوی و شکلگيری استبداد در پوشش مشروطه مخالفت میکردند. رضاشاه بر آن شد که با حفظ ظاهر مشروطه، استبدادی به مراتب سياهتر از ماقبل آن، برقرار کند. با چنين عزمی پس از تبعيد و قتل نمايندگان شجاع دوره ششم، با يک انتخابات بخشنامهای، مجلس فرمايشی و مطيع دوره هفتم را تشکيل داد و اين استبداد، با يک دوره فترت که نتيجه اشغال و تضاد بيگانگان بود، تا ۲۲ بهمن ۵۷ ادامه يافت. انتخابات نمايشی منظمی برگزار و مجالس و دولتهای فرمايشی که نماينده واقعی مردم نبودند، تشکيل میشد، در حالی که تصميمگير واقعی افراد غيرمسؤول و غير پاسخگو بودند.
پذيرش چنين شرايطی، برای کوتاه مدت، ديگر برای اصلاحطلبان قابل تحمل نبود و برای مقابله با آن ناچار به بهرهگيری از کليه ظرفيتهای قانونی و روشهای مسالمتآميز، نظير اعتراض و هشدار، تحصن،عدم شرکت در انتخابات و استعفا شدند. آنان که از دور دستی بر آتش دارند، بدون توجه به سوابقی که به اختصار بيان شد، اصلاحطلبان را به تندروی در شرايط کنونی و يا محافظه کاری درگذشته متهم میکنند.
برخی به اصلاحطلبان و خصوصاً مجلس ششم خرده میگيرند که چرا در ماجرای حمله به کوی دانشگاه و يا اصلاح قانون مطبوعات، اعتراضاتی نظير تحصن و استعفا صورت نگرفت و در اين مرحله که «منافع شخصی» نمايندگان مطرح است، چنين اقداماتی صورت میگيرد؟ همانطور که بارها تذکر داده شده، آنچه در انتخابات دوره هفتم رخ داد، تلاش برای هدم اساس جمهوريت و بلاموضوع کردن رأی مردم و طبعاً غيرقابل مقايسه با موارد قبلی بود و طبعاً واکنشی متفاوت با ساير موارد را اقتضا میکرد.
گروهی نيز استعفای نمايندگان را«خروج از حاکميت» تلقی میکنند. صراحتاً اعلام میکنم عدم شرکت بخشی از اصلاحطلبان در انتخابات و استعفای من و دوستانم، به هيچ وجه به معنای خروج از حاکميت نيست. واقعيت اين است که کودتای پارلمانی ما را ناگزير به خروج موقت از حاکميت کرده است و گرچه شواهد و قراين نشان از تداوم اين مشی کودتايی در انتخابات رياست جمهوری و مجالس بعدی دارد، ولی ما درهر انتخاباتی حضور يافته و در صورت آزادی انتخابات در جهت کسب آرای مردم و پيگيری اهداف اصلاحی در سطح حاکميت تلاش خواهيم کرد و در صورت نقض حقوق ملت و آزادی انتخابات، همچون دور هفتم، ماهيت انتخابات نمايشی و منتخبين فرمايشی را بر ملا و به ياری خدا آمران و عاملان اين اقدامات ضداسلامی، ضدانقلابيو ضدمردمی را نهايتاً وادار به تمکين در برابر رأی ملت خواهيم کرد.
جماعتی استعفای ما را نقطه پايان اصلاحات در چارچوب قانون اساسی و شکست آن ارزيابی میکنند. قطعاً چنين برداشتی صحيح نيست. ما کماکان بر اين باوريم که قانون اساسی جمهوری اسلامی علیرغم کاستیها، که در زمان مناسب قابل تغيير و اصلاح خواهد بود، چارچوب قابل قبولی برای تداوم اصلاحات است. مشکل اصلی امروز ما قانون اساسی و ساختار حقوقی قدرت نبوده، بلکه مشکل تاريخی ساختار واقعی قدرت است. مادام که اين ساختار تغيير نکند، اصلاح قانون اساسی نمیتواند ضامن تحقق مردمسالاری باشد. چنانکه با وجود قانون اساسی مشروطه که تقريباً ترجمه قانون اساسی نظامهای مشروطه اروپايی بود، رژيم مشروطه در زمان رضاشاه و محمدرضا شاه به يکی از مخوفترين رژيمهای استبدادی که درآن شاه به مراتب مطلقالعنانتر و غيرپاسخگو از شاهان عصر سلطنت مطلقه بود، استحاله شد. امروز نيز ما دچار همان مشکليم، تفسيرهای بدعتآلود از قانون اساسی که توسط اقتدارگرايان و استبدادطلبان و برای جلوگيری از توفيق حرکت اصلاحی صورت گرفته است، بزرگترين ضربه را به اعتقاد مردم به قانون اساسی وارد کرده و اين تصور را خصوصاً درميان روشنفکران و جوانان ايجاد کرده است که تداوم اصلاحات در چارچوب چنين قانونی، ميسر نيست.
ملت ايران و جهانيان بايد بدانند درقانون اساسی جمهوری اسلامی هيچ قدرت فراقانونی و هيچ اختيار فوق قانون اساسی وجود ندارد. کليه مقامها و نهادها بر اساس قانون اساسی و در ذيل آن تعريف میشوند و همگی در مقابل ملت و يا نمايندگان آن پاسخگو هستند. وظايف و اختيارات کليه مقامات و مسؤولان جمهوری اسلامی در قانون اساسی احصا شده و اين اختيارات سقف و حداکثر اختيارات هر مقام و مسؤوليست. رهبری نيز از اين قاعده مستثنی نيست. وظايف و اختيارات ايشان در اصول مختلف قانون اساسی به روشی مشخص و در اصل ۱۱۰، دقيقاً احصا شده است، که در ميان آنها علیالقاعده و در صورت پذيرش جمهوريت نظام، صدور فرمان همهپرسی و امضای حکم رياست جمهوری از وظايف رهبری خواهد بود. مطلقيت ولايت مندرج در اصلاحيه قانون اساسی نيز تنها درمورد احکام شرعی موضوعيت داشته و رهبری را بر قانون اساسی حاکم نمیکند.
ما بر اين باوريم که طبق قانون اساسی رهبری نهادی فراجناحی و مظهر حاکميت و وحدت ملی است و درصورتی که هدف قانونگذار غير از اين بود، علیالقاعده میبايست دوره رهبری نيز نظير ساير مسؤوليتها محدود میبود. طبق قانون اساسی نهادهای اجماعی نظير قوه قضاييه، شورای نگهبان، صدا و سيما و نيروهای مسلح میبايست نظير رهبری بيطرف باشند و مداخله آنان در مناقشات سياسی ميان جناحهای قانونی ولو به بهانه دفاع از انقلاب و نظام نقض آشکار قانون اساسی است. در فصول و اصول متعدد قانون اساسی حقوق و آزادیهای ملت به شکل مناسبی تضمين شده و در صورت قانونمند اجرا شدن آنها بسياری از شعارهای اصلاحی و مطالبات مردم را پاسخگو خواهد بود. بنابراين مشکل امروز ما نه قانون اساسی و ساختار حقوقی قدرت، که ساختار واقعی قدرت و تفاسير اقتدارگرايانه و استبدادخواهانه ازآن قانون است. از اين رو کماکان قانون اساسی را به عنوان ميثاق ملی، تنها محمل موجود برای تداوم اصلاحات دمکراتيک میدانيم و با تمام قوا با ناقضين آن و کليه اقدامات فراقانون، ولو تحت عناوينی نظير «حکم حکومتی» مخالفت خواهيم کرد.
ضمناً آنان که اصلاحات در چارچوب قانون اساسی را نفی میکنند، خود هيچ دليل قابل قبول و قابل اجرايی پيشنهاد نمینمايند.
برخی از دلسوزان و موجهين از اينکه استعفای بنده وساير دوستان مقابله با نظام تلقی و به تقويت مخالفان آن منجر شود، ابراز نگرانی کردهاند. ضمن احترام به ايشان عرض میکنم اولاً بنده دفاع از نظام را به معنای تبعيت بی چون و چرا از اقدامات خلاف و غيرقابل توجيه يک يا چند نفر يا نهاد که عملکردشان مؤيد عدم درک صحيح مصالح کشور و نظام بوده است، نمیدانم.
به اعتقاد ما در شرايط کنونی، دفاع از اسلام انقلاب، انقلاب ۲۲بهمن امام، جمهوريت نظام و اصلاحات برآمده از حماسه دوم خرداد و مقابله با منحرف کنندگان آنها درهر درجه و مقامی است و نه سکوت در برابرآنان.
ثانياً اگر مخالفان انقلاب و نظام امروز قوی شده و چنگ و دندان نشان میدهند، آيا به دليل اعتراض اصلاحطلبان به سياستهای ناصوابی نظير توقيف فلهای مطبوعات، سرکوب دانشجويان، پروندهسازی و بازداشت فعالان سياسی و تحصن و استعفای آنان در اعتراض به انتخابات نمايشی است و يا به دليل اتخاذ خود آن سياستهای ناصواب و برگزاری انتخابات آنچنانی؟!
صريحاً اعلام میکنيم استعفای ما به معنای مقابله با نظام و تقويت مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی نيست. راه آينده ما نه انقلاب، نه نگاه به حمايت خارجی، نه انزوا و انفعال و سياست گريزی، نه تمکين نسبت به وضع موجود به بهانه حفظ نظام و وحدت داخلی در مقابل دشمن خارجی و نه دنبال مقصر گشتن و متهم ساختن اين و آن وتقسيم تقصير ميان جبهه اصلاحات است.
راه آينده ما کماکان استمرار حرکت اصلاحطلبی قانونی و مسالمتآميز با اتکای به رأی مردمی و انتخابات آزاد و قانونی و سامان دهی و گسترش و سازماندهی فعاليتهای قانونی برای مقابله با هر روند غيرقانونی، فراقانونی و دريک کلام مشی خودکامانه در ادامه نظام است. شعار ما کماکان همان شعار اصلی انقلاب و اصلاحات يعنی «استقلال، آزادی،جمهوری اسلامی» است و به ياری خدا و با حمايت مردم، همه را دعوت به پذيرش آنها باقرائتهای انقلاب و امام خواهيم کرد.
به اعتقاد ما برای ايران اسلامی در جهان امروز حفظ استقلال، تماميت ارضی، منافع و امنيت ملی تنها درسايه افزايش مشروعيت نظام در داخل و تنش زدايی، عادیسازی روابط با دولتهای جهان، اجتناب از سياستهای ماجراجويانه و بحرانآفرين درخارج ميسر است. ما براين باوريم که کاهش حمايت و مشروعيت مردمی نظام در داخل و طرح شعارهای تند و توخالی و دشمن تراشی درخارج، در عمل نافی استقلال ملی در جهان تک قطبی کنونی است و بايد از اتخاذ چنين سياستهايی اکيدآً خودداری کرد. ما برای حفظ آزادی و حقوق ملت، مصرح درقانون اساسی، به ياری خدا همچنان با کسانی که قصد حاکميت استبداد با پوشش دين را دارند، مقابله خواهيم کرد.
به منظور پاسداری از جمهوری اسلامی در برابر کسانی که هدم اساس آن را هدف قرار دادهاند، خواهيم ايستاد و مردمسالاری واقعی رادر چارچوب قانون اساسی مستقر خواهيم کرد.
ملت هوشيار و شرافتمند
نمايندگی شما بالاترين افتخاريست که در طول زندگی نصيبم شده است و شانه خالی کردن از آنرا ناسپاسی درحق شما مردم آزاده و فهيم میدانم. ولی آنجا که در مقام نمايندگی نتوان حقوق ملت را استيفا کرد،لاجرم با استعفا بايد تضييع حقوق آنان را فرياد زد و من اين استعفا را ولو در فرصت اندکی که به پايان دوره ششم مانده، اقدامی ضروری، گامی درراه اعتراض به تضييع حقوق شما و عمل به عهدی که با شما بستهام، میدانم.
از شما مردم شريف و موکلين محترم به خاطر قصورهايی که از سر ناآگاهی و يا ناتوانی، در ايفای وظايف نمايندگی آنان داشتهام، پوزش میطلبم.
از همکاران محترم و خصوصاً رئيس محترم مجلس بابت کاستیهايی که در ادای تکاليف داشتهام، عذر خواهی میکنم و از اينکه در سه سالی که نامزد نايب رئيسی مجلس شدم، رأی اعتماد خود را از من دريغ نکردند و همچنين بابت آرای مثبتی که به استعفايم خواهند داد، سپاسگزارم. از رئيس جمهور و مسؤولان اجرايی محترم نيز بابت ضعفهای احتمالی در حمايت از دولت اصلاحات پوزش میطلبم و همگی را به خدای سبحان و منان میسپارم. خداوندا تو خود شاهدی که آنچه بيان داشتم با صدق و اخلاص تمام و صرفاً از سر دلسوزی نسبت به کشور، حقوق ملت، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود و در آن رضايت ترا مدنظرداشتم.
ج. اسلامی را به باد خواهد داد
بر صندلی نایب رئیس مجلس ششم، یعنی بهزاد نبوی که اکنون در زندان اوین است، محمدرضا باهنر تکیه زده است. اولی هنرش در بیان صادقانه مشکلات کشور و حاکمیت است و به جرم همین هنر زندانی شده است؛ و دومی هنرش بند بازی سیاسی، خزیدن زیر عبای احمد جنتی دبیرشورای نگهبان و دراز بودن دستش در سفره موتلفه اسلامی است.
محمد رضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسان است. جامعه ای که دوقلوی فنی حزب تجار و بازاری ها، یعنی "موتلفه اسلامی" است. هنرنمائی های باهنر، چه در مجلس و درحمایت از احمدی نژاد و چه در محافل پنهان وبازهم برای دفاع از احمدی نژاد و حذف مخالفان و منتقدان مجلسی و غیر مجلسی او ادامه دارد. اما هنر بهزاد نبوی که در 10 سال اول جمهوری اسلامی و بویژه در دوران جنگ با عراق و درکنار میرحسین موسوی سیر کردن شکم مردم بی پناه و باصطلاح مستضعف و راه اندازی صنایع کشور بود، اکنون در پایداری در زندان خلاصه شده است. او در اواخر آن 4 سالی که نایب رئیس اول مجلس فراموش نشدنی ششم بود، در اعتراض به آنچه که میدانست در تدارک آن هستند تا مجلس هفتم را فرمایشی کرده و بدنبال آن، احمدی نژاد را بر سرکار آورند، نامه ای تاریخی نوشته و از نمایندگی مجلس استعفا داد. آن استعفاء، در آن دوران، با آنکه از رادیوی مجلس پخش شد بازتابی نیافت، زیرا مردم هنوز نمی دانستند چه فاجعه ای در پیش است؟ ریشه مشکلات کجاست؟ رهبر چگونه در تدارک تبدیل جمهوری به دیکتاتوری نظامی است و چرا در تدارک مجلسی فرمایشی اند.
آن استعفاء اگر دیروز برای همه دانشجویان و معلمان، پرستاران و جانبازان، هنرمندان و روشنفکران، دانشگاهیان و کارگران مفهوم نبود، امروز کاملا مفهوم است، زیرا حاصل در برابر دیدگاه مردم است.
آن استعفاء را یکبار دیگر و در شرایطی که نویسنده آن به جرم همین استعفاء اکنون در زندان کودتاست، باید خواند و به غفلت های گذشته اندیشید.
"ملت آگاه و شريف ايران، همکاران محترم
در روزهای پايانی دوره ششم و برای آخرين بار از تريبون مجلس شورای اسلامی با شما سخن میگويم:
عرايضم همانطور که همکار محترم به اطلاعتان رساند، پيرامون استعفا از نمايندگی مجلس شورای اسلامی در اعتراض به نمايش انتخابات غيرآزاد، غيرعادلانه، غيررقابتی و تشکيل مجلس فرمايشی است.
در اين اعتراض رؤسای جمهور و مجلس، اعضای فراکسيون جبهه دوم خرداد مجلس،تعدادی از معاونان رئيس جمهور، وزرا و معاونين آنان، استانداران، فرمانداران، اساتيد و رؤسای دانشگاهیهای کشور، کليه گروههای اصلاحطلب و مردم آزاد و آزاديخواه ايران با بنده شريک و سهيم بوده و هستند و در سخنرانیها، مصاحبهها، بيانيهها و موضعگيریهای گوناگون، صدای اعتراض خود را بلند کردهاند.
در اين ميان عده کثيری از مسؤولان اجرايی و ۱۳۰ نفر از نمايندگان مردم علاوه بر اعتراض به روند بدعتآميز انتخابات دور هفتم، استعفای خود را نيز تقديم رئيس جمهور، رئيس مجلس و يا مسؤولان مافوق نمودند. به دليل مخالفت صريح و آشکار رهبری با استعفای مسؤولان اجرايی، آن استعفاها به مرحله عمل در نيامد و مسؤولان مزبور ناچار به پذيرش مسؤوليت انتخابات نمايشی شدند. در مورد نمايندگان مستعفی نيز به دليل تعطيلی گريز ناپذير مجلس پيش از برگزاری انتخابات و طرح لايحه بودجه ۸۳ و ساير طرحها، لوايح و موضوعات بسيار مهم و همچنين عدم امکان قانونی استعفای ۱۳۰ نماينده، تنها طرح استعفای ۵ نفر از آنان تاکنون ميسر شده است و در واقع میتوان گفت که اينان به شکل نمادين سخنگوی تمامی نمايندگان و حتی مسؤولان و مديران اجرايی مستعفی هستند و به همين لحاظ نيز طرح استعفای اين عده تاکنون با تأييد و تصويب اکثريت نمايندگان مستعفی و معترض، صورت گرفته است.
مطالب مطروحه در استعفانامههای قبلی در مجلس، شايد نه تنها زبان حال بسياری از استعفا دهندگان دولت و مجلس،بلکه فرياد کليه معترضين به روند انتخابات دور هفتم است.
حقير نيز ضمن تأييد تقريباً تمامی آن مطالب با اغتنام فرصت به چند نکته مهم که شايد برخی از آنها تاکنون مطرح نشده است، خواهم پرداخت. پيش از طرح نکات مزبور،من نيز نظير ساير دوستان- خصوصاً با توجه به عدم احراز صلاحيتم از سوی شورای نگهبان- ناگزير از معرفی خود و بيان سوابقم در پيشگاه ملت شريف ايران و نمايندگان محترمشان هستم.
شايد معرفی بهزاد نبوی برای دو گروه چندان خوشايند نباشد. گروه اول دوستان و همفکران اصلاحطلب، که طی ساليان متمادی مبارزه و همکاری نقاط ضعف فراوان و نقاط قوت احتمالی وی را به خوبی میشناسند و طرح مطالب برايشان کسالتآور است. گروه دوم نيز اعضای ستاد ضداصلاحاتند که طی سالهای اخير با استفاده از تمام امکانات، تلاش کردهاند نبوی را به نيروهای تحت امر و مردی بی دين، مارکسيست، منافق، عامل آمريکا و "بیغيرت" بشناسانند. پيشاپيش از هر دو گروه پوزش میطلبم.
البته برای شناساندن بيشتر خود، نامه سرگشاده ۲۴ صفحهای مورخ ۵/۲/۱۳۷۱ را که به دنبال يکی از ردصلاحيتهای ادواری شواری نگهبان، برای رئيس جمهور وقت، آقای هاشمی رفسنجانی ارسال داشتهام، پيوست اين استعفانامه به وسايل ارتباط جمعی تقديم خواهم کرد. در عين حال بیمناسبت نمیدانم در پاسخ به کسانی که من و سازمان متبوعم، مجاهدين انقلاب اسلامی ايران را به استحاله فکری متهم می کنند چند جمله پايان آن سند تاريخ را قرائت کنم تا دغدغههای ۱۲ سال قبل خود را بازگو و معلوم کنم آيا مواضع اصولی ما دچار استحاله شده يا مواضع مخالفان ما؟ بخشهايی از صفحات ۲۰ و ۲۱ نامه سرگشاده مزبور را ذيلاً قرائت میکنم:
جناب آقای هاشمی
«... جنابعالی به خوبی مستحضر هستيد که بنده همواره مخالف شيوههای ناپسند انحصارطلبی و حذف بوده و به آزادی سياسی و ضرورت وجود جوی سالم و تضارب افکار معتقد بودهام.
پس از پيروزی انقلاب اسلامی و حاکميت خط امام، نظر سازمان متبوع خودم (علیرغم قرار داشتن در موضع قدرت) هميشه حفظ آزادیهای مصرح در قانون اساسی بوده است. اگر هم به آزادی مخالفين نظام اعتراض داشتم از اين جهت بوده که معتقد بوديم آنها بايد تکليف خود را با نظام روشن کنند. اگر میخواهند از آزادیهای قانونی بهره بگيرند، میبايست اسلحه را کنار بگذارند. اکنون نيز معتقدم تنها با التزام به حاکميت قانون، رقابت سياسی سالم، احترام به آرای ملت میتوان قوام و دوام و ستبری انقلاب و نظام را در برابر هر توطئهای تضمين کرد.»
علاوه بر نقل موارد فوق، بر آنم بهزاد نبوی را بيشتر به حضورتان معرفی کنم. همان نبوی که امام انقلاب در حضور رئيس قوه قضاييه و دادستان کل وقت و مرحوم حاج سيد احمد، ضمن مختومه اعلام کردن پرونده انفجار نخستوزيری،گفت: «من از همان اول میدانستم که يک دستی در کار است که میخواهد اين افراد را بدنام کند و کنار بزند.»
و امروز توسط کسانی رد صلاحيت، بد نام و کنار زده میشود که قطعاً خدمات صدر تا ذيلشان (اگر نام اقدامات آنان را بتوان «خدمت» گذاشت)، قابل مقايسه با خدمات و فداکاریهای بهزاد نبوی نيست.
درباره بهزاد نبوی سخن بگويم که وی را پيش از پيروزی انقلاب حزب توده مارکسيست آمريکايی، ساواک مارکسيست آمريکايی، و مسعود رجوی «راست ارتجاعی پيچيده» و پس از پيروزی انقلاب بنیصدر، او را «تودهای نماز خوان»، حزب توده او را «عامل سيا» و بالاخره پروندهسازان راست «عامل انفجار نخستوزيری، بيانيه الجزاير، پتروپارس» و ستاد ضداصلاحات او را «قاتل رجايی، خائن، حيف و ميل کننده بيت المال و منافق جديد» ناميدهاند.
۶۲ ساله، مسلمان و ايرانی هستم. از وقتی مکلف شدهام، اگر مقبول افتاده باشد، نماز و روزهام اگر بيش از تکاليف نبوده باشد، کمتر از آن نبوده است.
۳۲ سال قبل، به هنگام دستگيری به منظور خودداری از افشای اطلاعات مهم که ممکن بود منجر به دستگيری و يا نابودی همزمان و ضربه خوردن به مبارزه مسلحانه شود، اقدام به خوردن قرص سيانورکردم که به دليل فساد عمل نکرد و به اين دليل ۳۲ سال از خداوند عمر اضافی گرفتهام و هر لحظه آماده فدا کردن آن در راه دين، کشور و ملتم هستم. تنها وابستگی اين جهانيم به همسر فداکار و بزرگوار و فرزندان عزيزم است. آنان نيز راه و رسم همسرو پدرشان را شناخته و قطعاً حبس و حتی شهادت بنده برايشان قابل انتظار و تحمل است.
خوشبختانه از نظر مادی حتی يک ريال هم مديون دولت و نظام جمهوری اسلامی نيستم. طی ۲۶ سال پس از پيروزی انقلاب- و نه فقط ۴ سال حضور در مجلس- نه يک متر مربع زمين، نه يک اتومبيل، نه يک تلفن و نه کوچکترين امتياز مادی ديگری از هيچ مرجع دولتی و وابسته به نظام دريافت نکردهام. حتی از امتياز قانون آزادگی برای ورود فرزندانم به دانشگاه و يا معافيت آنها از خدمت وظيفه استفاده نکرده و از آنان خواستم تنها به تلاش خود متکی باشند.
طی ۴ سال حضور در ميان شما نيز جز حقوق و پاداشهای ثابت دريافتی از طريق فيشهای بانکی، از هيچ يک از مزايای مستمر و غير مستمر قانونی و متداول درتمام ادوار مجلس نظير اجاره مسکن، هزينه دفتر نمايندگی، کارمند، تلفن همراه، اتومبيل، هزينه اياب و ذهاب، وام قرضالحسنه و غيره حتی يکبار هم استفاده نکردهام. در طول اين مدت تنها به درخواست رئيس جمهور برای رساندن پيامشان به رئيس جمهور ترکيه و مذاکره با مقامات آن کشور، به يک سفر ۴۸ ساعته رفتم، که تلاشهايم در جهت تشويق مقامات ترک به جلوگيری از حضور نيروهای آمريکايی در کشورشان برای حمله به عراق[بود] و خستگی راه، با طرح اتهام مذاکره با آمريکاييان و جاسوسی برای آنان از سوی خداترسان و تقویپيشگان ستاد ضداصلاحات جبران شد.
مطالب فوق را دريک سند رسمی اعلام میکنم و هر کس حتی در يک مورد خلاف آن را توانست به شکل مستند، علناً و رسماً در معرض افکار عمومی قرار دهد، تمام ادعاهای غيرمستند را نيز خواهم پذيرفت.
بايد اضافه کنم که طی ۲۶ سال خدمت صادقانهام، ازسوی مخالفان مختلف و با هدف بيرون کردنم از صحنه، پروندههای متعددی برايم تشکيل شده است. پرونده بيانيه الجزاير بر مبنای اعلام جرم بنی صدر عليه شهيد رجايی و بنده، پرونده قتل شهيد رجايی، ساخته و پرداخته جناح راست و مختومه شده توسط امام راحل و بالاخره جديدترين آن پرونده پتروپارس که درعين حال، رسواترين آنها نيز هست و قاضی محترم پرونده پس از چندين بار بازجويی هنوز امکان تفهيم اتهام به اين جانب را نيافته است. البته در مورد اين پرونده نيز خوشبختانه امروز با آغاز بهرهبرداری از پروژههای عظيم پارس جنوبی در عسلویه و مشاهده تحول بزرگی که از اين رهگذر در اقتصاد، ارتقای توانايیهای توليدی و پيمانکاری و اشتغال کشور ايجاد شده، موافقان و حتی مخالفان منصف سياسی حقير دريافتهاند که چگونه يک افتخار بزرگ ملی و بزرگترين افتخار زندگی اجرايی بنده که حاصل تلاش شبانهروزی مسؤولان، مديران وکارکنان پرتلاش، فداکار و شجاع اين کشور بوده و بنده نيز سهم کوچکی درآن داشتم، به عنوان سند مجرميت بنده و آن عزيزان مطرح میشود.
گرچه ماهيت اين پرونده سازان برملا و رسوايی پروندههای مزبور بر همگان روشن شده است و همه میدانند اگر اين از خدا بیخبران حتی يک مورد از حقير نقطه ضعفهای اين چنينی داشتند، تا به حال شديدترين برخوردها را کرده بودند ولی بعيد نيست پس از اين استعفا هر يک از پروندههای ذکر شده بيشتر شده و يا پرونده جديدی در دستور کار قرار گيرد که پيشاپيش رسوايی و محکوميت اين نوع پروندهسازیها برای افکار عمومی روشن است. به راستی بايد تأسف خورد به حال نظامی که تخريب و ترورشخصيت فرزندان و خدمتگزاران صديق خود را به دست جاهلان و يا چاپلوسان دنياپرست و حتی وابسته چنين سخاوتمندانه باسکوت و رضايت به نظاره مینشيند.
اما چرا استعفا؟ برای پاسخ به اين سؤال مرور سريع و اجمالی روند حرکت اصلاحی و تلاشهای اصلاحطلبان طی چند ساله اخير را ضروری میدانم. پس از مجموعه تحرکات و اقداماتی که به انصراف آقای مهندس ميرحسين موسوی از نامزدی رياست جمهوری دوره هفتم انجاميد،(به همت شیخ محمد یزدی، احمد جنتی و حبیب الله عسگراولادی) آقای خاتمی مناسب ترين گزينه گروههای خط امام به شمار میرفت. رايزنیها به نتيجه رسيد، هر چند نگرانی از تکرار ماجرای نامزدی آقای موسوی همچنان وجود داشت. در سوم بهمن ۷۵ به اتفاق اعضای شورای هماهنگی گروههای خط امام به ديدار آقای خاتمی رفتيم. در آن ديدار آقای خاتمی ضمن دادن مژده پذيرش نامزدی رياست جمهوری، به ديدارشان با رهبری و عرضه ديدگاههای خود در مورد نظام و قانون اساسی به ايشان و عدم مخالفت رهبری با نامزديشان اشاره کرد. همه ما مشتاقانه ستادهای انتخاباتی ايشان را برپا داشتيم، بدون اينکه اميدی به پيروزی داشته باشيم. هر چه به انتخابات نزديکتر میشديم و قرائت و شواهد و نظرسنجیها، افزايش مداوم آرای خاتمی را نشان میداد، شايعات نگرانکنندهای در مورد مخالفت بيت رهبری با نامزدی وی مطرح میشد. تا آنجا که آقايان کروبی و خويينیها چند روز پيش از برگزاری انتخابات به ديدار رهبری رفتند. رهبری در آن ديدار شايعات مزبور را تکذيب کردند و متنی توسط آقايان موسوسی خويينیها و حجازی به عنوان خلاصه مذاکرات تهيه و ازسوی ملاقات کنندگان صرفاً برای اطلاع اعضای ستادهای آقای خاتمی در اختيار آنها قرار گرفت. اما درست در آخرين روز تبليغات انتخابات بيت رهبری با صدور اطلاعيهای اعلام کرد چون در مورد ديدار آقايان کروبی و خويينیها با رهبری مطالب ضد و نقيض فراوانی نقل شده، بدينوسيله کليه مطالب مذکور تکذيب میشود.
اين در حالی بود که صبح همان روز تيتر اول يکی از روزنامهها به نقل از آقای مهدوی کنی حمايت رهبری از نامزد رقيب آقای خاتمی را اعلام و مورد تکذيب هم قرار نگرفته بود.
به هر تقدير، انتخابات دوم خرداد ۷۶ منتهی به پيروزی قاطع آقای خاتمی گرديد و رهبری پس ازاين پيروزی دوم خرداد را حماسه و بيمه کننده انقلاب ناميد. اين موضعگيری، اصلاحطلبان را به پشتيبانی ايشان از برنامههای اصلاحی خاتمی اميدوار ساخت و به رغم وجود بعضی تکرویها، تمام تلاشها در جهت ايجاد تعامل مثبت و اعتمادسازی با رهبری سامان يافت.
در ماجرای پروندهسازی برای کرباسچی، قتلهای زنجيرهای و حتی ۱۸ تير ۷۸ و محاکمه نوری کوشش اصلاحطلبان همچنان تعامل و اعتمادسازی بود.
بنده در ديدار طولانی و مفيد خصوصی ۱۳ شهريور ۷۸ با رهبری به ايشان عرض کردم: «از موضعگيریهای شما در ديدارهای قبلی استنباطم اين است که ما را نيز مدافع انقلاب و نظام میدانيد و از اين نظر ميان ما و رقبا اختلافی قائل نيستيد. همه ما معتقديم اگراين نظام ساقط بشود به استقلال، تماميت ارضی و حتی دين مردم لطمات جدی وارد خواهد شد.اختلاف بر سربرداشتهای گوناگون از انقلاب، نظام و چگونگی اعتلای آن و تعريفمان از مردم است. اختلاف بر سر مشیها و روشهای رسيدن به اهداف واحد است. دغدغههای جناح مقابل رويگردانی مردم از اسلام و انقلاب و رشد به اصطلاح غيرخودیها، درصورت تداوم اصلاحات و روش پيشنهادی آنان سرکوب و مخالفت مشی تبديل محارب به مخالف و مخالف به موافق است. بر عکس اصلاحطلبان معتقدند در اثر شکست اصلاحات، مردم از اسلام و انقلاب رويگردان خواهند شد و روش پيشنهاديشان تأکيد بر حاکميت قانون و رعايت حقوق و آزادیهای شهروندی است. ما معتقديم مردم با اسلام، انقلاب، نظام و ولايت با همان قرائت و تعريفی که درجريان انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ و حتی سالهای آغازين انقلاب رواج داشت مشکلی ندارند. مشکل قرائتها و تفاسير بیسابقهای است که امروز به نام اسلام و انقلاب و ولايت ترويج وتبليغ میشود. علت اقبال مردم به خاتمی نيز طرح و دفاع از همان ديدگاههای اوليه انقلاب به روشی روزآمد است.»
التبه رهبری نظر بنده را قبول نداشتند و پيروزی خاتمی را ناشی از عوامل ديگری به جز ديدگاههای ايشان میدانستند.
متأسفانه پس از پيروزی قاطع اصلاحطلبان در انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی، اوضاع به سرعت تغييرکرد. ترور حجاريان، توقيف فلهای روزنامههای اصلاحطلب، تصميم شورای نگهبان مبنی بر ابطال انتخابات تهران، نمايش برنامهريزی شده کنفرانس برلين و دستگيری شرکتکنندگان درآن کنفرانس و غيره که همگی در فاصله ميان انتخابات و تشکيل مجلس ششم به وقوع پيوست، نشانگر تغيير استراتژی و روشهای مقابله با اصلاحات بود.
درديدار ششم ارديبهشت ۷۹ سران جبهه دوم خرداد با رهبری به ايشان عرض کردم: «اگر بگوييم دردوم خرداد ۷۶ مردم نمیدانستند به چه رأی میدهند، در ۲۹ بهمن ۷۸ ديگر چنين فرضی صحيح نيست. اين رأی افقهای جديدی برای دفاع از کليت نظام باز کرده است. روشهای دفاع بسيار مهم است. در «کيهان فرهنگی» آقايی مینويسد: ما دو جور استبداد داريم. استبداد بدون استدلال و استبداد استدلالی. ولايت فقيه استبداد استدلالی است. امروز اين نوع دفاع از نظام مفيد نيست و کسی قبول نمیکند. شايد برای زمان نادرشاه خوب بود و مردم آن زمان میگفتند استبداد توأم با استدلال حداقل بهتر از ريختن سرب داغ در حلق افراد است... ما میگوييم اگر مردم نباشند، چارهای جز توسل به خارجی نداريم و مردم هم يعنی کل رأیدهندگان وشهروندان و جمهور ناب و غير ناب نداريم...»
پس از تشکيل مجلس ششم و طرح بحث اصلاح قانون مطبوعات به منظور جلوگيری ازبرخوردهای غيرقانونی با آنها، رهبری به آقای کروبی و بنده پيغام دادند: «با توجه به اينکه قانون مطبوعات اخيراً و در اواخر دوره پنجم اصلاح شده و هنوز در عمل و اجرا مشکلات آن مشخص نشده است، از نمايندگان بخواهيد، تا مشخص نشدن اشکالات آن، دست به تغيير قانون نزنند. در غير اين صورت من اين اقدام را سياسی تلقی کرده و در مقابل آن خواهم ايستاد.»
فراکسيون جبهه دوم خرداد در اجرای نظر رهبری، به چنداصلاح کوچک و ضروری در قانون بسنده کرد، ولی وقتی همين مورد نيز به جلسه علنی تقديم شد، نامه معروف رهبری صادر و جلوی آنها گرفته شد. از آن پس شورای نگهبان ممانعت از به ثمر رسيدن طرحهای اصلاحطلبانه مجلس را در دستورکار خود قرار داد و با بدعتهای عجيب مانع ازآن شد که طی ۴ سال گذشته حتی يک قانون ناظر بر تضمين حقوق و تحقق خواستهای سياسی- اجتماعی مردم به مرحله اجرا درآيد و عملاً قوه مقننه را در زمينه تصويب اين قبيل قوانين، تعطيل کرد. قوه قضاييه نيز برخورد با نمايندگانی را که پا را از گليم خود فراتر نهاده بودند، آغاز نمود تا شايد مجلس ششم نه تنها در تصويب قوانين ناظر بر اهداف اصلاحی ناتوان شود، بلکه جرأت اظهار نظر در مورد مسائل مهم مملکتی را نيز نداشته باشد. تعداد پروندههايی که برای نمايندگان دوره ششم به علت نطقهای قبل از دستور، مصاحبهها سخنرانیها و حتی اظهاراتشان درمذاکرات رسمی تشکيل شده، درتمام ادوار مجلس بیسابقه و گواه اين مدعاست. همچنين برخی از نهادهای نظامی به کمک قوه قضاييه شتافتند و با ايجاد و گسترش دستگاههای غير قانونی اطلاعات موازی، مشی «نصر به رعب» را تقويت کردند و بالاخره صدا وسيما نيز تصميم گرفت اصلاحطلبان و مجلس ششم را هجو، تضعيف و متهم به ناکارآمدی در انجام تعهدات خود به مردم کند. بدين ترتيب نهادهای اجماعی انتصابی، عملاً جانشين جناح شکست خورده در چند انتخابات پياپی شدند. در چنين شرايطی انتخابات دوره هشتم رياست جمهوری فرا رسيد. خاتمی با توجه به شرايط موجود، مايل به نامزدی مجدد نبود، ولی اصرار به حق اصلاحطلبان که انصراف وی را «دفن اصلاحات» میدانستند، او را وادار به شرکت مجدد درانتخابات نمود، ولی متأسفانه پيروزی مجدد و پرشکوهتر وی عبرتآموز و باعث تغيير روشها نشد.
بنده پس از اين پيروزی تلاش کردم ديدار مجددی با رهبری داشته باشم و به ايشان عرض کنم رأی بيشتر خاتمی در انتخابات ۱۸ خرداد ۸۰، مؤيد صحت ادعای بنده در ديدار قبلی و نشانه اقبال مردم به ديدگاهها و شعارهای مطرح و شناخته شده خاتمی بوده است و بهتر است نهادهای انتصابی به جای مقابله با رأی مردم، با آنان همراه شده و ياحداقل بی طرف باشند. متأسفانه علیرغم پيگيریهای مکرر، امکان چنين ديداری تاکنون نه برای بنده و نه بسياری از همفکران و همراهان، فراهم نشد و به ناچار تلاش شد مطالب به وسيله نامه و يا از طريق نزديکان با ايشان در ميان گذاشته شود. سه نامه سر بسته، که تاکنون منتشر نشده است، در فروردين، مرداد و دی ماه سال ۸۱ از سوی برخی مسؤولان اجرايی، نمايندگان و مسؤولان گروههای سياسی اصلاحطلب برای ايشان ارسال و تقريباً در تمامی آنها بر آمادگی جهت ملاقات و توضيح بيشتر نظرات تأکيد شد. همچنين در ديداری که در ۵ خرداد ۸۱ با يکی از نزديکان رهبری داشتم، به ايشان گفتم:«هدف ما تا مدتها اين بود که مقام رهبری، رهبری اصلاحات را به دست گيرند، ولی امروز انتظار ما اين است که رهبری نقش فراجناحی ايفا کنند، چرا که در غير اين صورت مشکل بزرگی برای جنبش اصلاحی که قانونی و مسالمت آميز است، ايجاد خواهد شد... » نامبرده دربخشی از پاسخ به مطالب بنده و دوستان ديگر اظهار داشت:« توصیه شما لازم نيست و رهبری عمل نکردن فراجناحی را خيانت میداند.» خشنود از اين سخنان و اميدوار به اين قبيل رايزنیها، توافق کرديم ديدارها ادامه يابد. ولی متأسفانه اين توافق نيز از طرف مقابل نقض شد و بسياری از اصلاحطلبان در شرايطی قرار گرفتند که حتی امکان طرح ديدگاهها و انتقادات خود را با رهبری نسبت به سياستهای کلان و روندهای جاری چه به شکل مستقيم و چه به شکل غيرمستقيم نمیيافتند. نامههای سربسته آنان يا بیپاسخ میماند و يا پاسخهای مغرضانه در پی داشت. اگر هم درموضع گيریهای علمی مطلبی متفاوت با نظر رهبری طرح میکردند، به ضديت با نظام و ولايت فقيه متهم میشدند و به اين ترتيب جنبش اصلاحی عملاً با بن بست پيشبينی شده در انتخابات دوردوم رياست جمهوری خاتمی رو به رو شده بود.
برای بن بست شکنی پيشنهاد شد اصلاحطلبان از تمامی ظرفيتهای قانونی خود بهره بگيرند و با طرح مسائل مهم در قالب رفراندم، حداقل از سد شورای نگهبان عبور کنند. برخی از چهرههای شاخص اصلاحات رفراندوم را به مصلحت نديدند و دولت با تقديم لايحه اصلاح قانون انتخابات، برای جلوگيری از رد صلاحيتهای سليقهای و بیضابطه و لايحه تبيين اختيارات رياست جمهوری به منظور جلوگيری از نقض قانون اساسی و حقوق شهروندی، اصلاحطلبان را به گشوده شدن راهی فرا روی حرکت اصلاحی اميدوار ساخت. لوايح مزبور مورد حمايت و پشتيبانی اصلاحطلبان قرار گرفت و پس از تصويب در مجلس به شورای نگهبان ارجاع شد. همزمان ديدارهای متعددی از سوی رؤسای جمهور و مجلس و سايرين با رهبری و شورای نگهبان و به منظور جلوگيری از رد اين دو لايحه توسط آن شورا، صورت گرفت که متأسفانه همگی بیثمر بود و نهاد مزبور با توجه به برنامه از پيش تدارک شده برای انتخابات دور هفتم از نظر خود عدول ننمود. اصلاحطلبان که نسبت به آينده کشور و انقلاب بيمناک بودند، آنچه را در انتخابات دور هفتم رخ داد، پيشبينی ميکردند.
اولاً با ارسال نامهای سرگشاده و محترمانه به رهبری، مشکلات و نگرانیها را با ايشان در ميان گذاشتند، که متأسفانه با واکنشهای بسيار منفی از سوی برخی محافظهکاران روبهرو شد و ثانياً بار ديگر بحث رفراندم برای تغيير برخی از مواد قانون انتخابات را در دستورکار قرار دادند. آيين نامه داخلی مجلس نيز در اين زمينه اصلاح شد، ولی با توجه به برخی مخالفتها طرح رفراندوم متوقف ماند.
با تأکيد رهبری بر ضرورت احراز صلاحيت نامزدها، به جای احراز عدم صلاحيت آنان درسخنرانی قزوين و قرار گرفتن اين موضوع دردستورکار شورای نگهبان، عملاً بحث اصلاح قانون انتخابات منتفی گرديد.
با چنين سابقهای و با کمک دفاتر غيرقانونی نظارتی شورای نگهبان و دستگاه اطلاعات موازی، مقدمات انتخابات مجلس هفتم با هدف قلع و قمع اصلاحطلبان و تشکيل مجلس فرمايشی درغياب ملت و نامزدهای دلخواه آنان واداشت.
طرفه آنکه مجلس دوره ششم مشروطه نيزمجلس ناآرامی بود و درآن مدرسها و مصدقها با استقرار سلسله پهلوی و شکلگيری استبداد در پوشش مشروطه مخالفت میکردند. رضاشاه بر آن شد که با حفظ ظاهر مشروطه، استبدادی به مراتب سياهتر از ماقبل آن، برقرار کند. با چنين عزمی پس از تبعيد و قتل نمايندگان شجاع دوره ششم، با يک انتخابات بخشنامهای، مجلس فرمايشی و مطيع دوره هفتم را تشکيل داد و اين استبداد، با يک دوره فترت که نتيجه اشغال و تضاد بيگانگان بود، تا ۲۲ بهمن ۵۷ ادامه يافت. انتخابات نمايشی منظمی برگزار و مجالس و دولتهای فرمايشی که نماينده واقعی مردم نبودند، تشکيل میشد، در حالی که تصميمگير واقعی افراد غيرمسؤول و غير پاسخگو بودند.
پذيرش چنين شرايطی، برای کوتاه مدت، ديگر برای اصلاحطلبان قابل تحمل نبود و برای مقابله با آن ناچار به بهرهگيری از کليه ظرفيتهای قانونی و روشهای مسالمتآميز، نظير اعتراض و هشدار، تحصن،عدم شرکت در انتخابات و استعفا شدند. آنان که از دور دستی بر آتش دارند، بدون توجه به سوابقی که به اختصار بيان شد، اصلاحطلبان را به تندروی در شرايط کنونی و يا محافظه کاری درگذشته متهم میکنند.
برخی به اصلاحطلبان و خصوصاً مجلس ششم خرده میگيرند که چرا در ماجرای حمله به کوی دانشگاه و يا اصلاح قانون مطبوعات، اعتراضاتی نظير تحصن و استعفا صورت نگرفت و در اين مرحله که «منافع شخصی» نمايندگان مطرح است، چنين اقداماتی صورت میگيرد؟ همانطور که بارها تذکر داده شده، آنچه در انتخابات دوره هفتم رخ داد، تلاش برای هدم اساس جمهوريت و بلاموضوع کردن رأی مردم و طبعاً غيرقابل مقايسه با موارد قبلی بود و طبعاً واکنشی متفاوت با ساير موارد را اقتضا میکرد.
گروهی نيز استعفای نمايندگان را«خروج از حاکميت» تلقی میکنند. صراحتاً اعلام میکنم عدم شرکت بخشی از اصلاحطلبان در انتخابات و استعفای من و دوستانم، به هيچ وجه به معنای خروج از حاکميت نيست. واقعيت اين است که کودتای پارلمانی ما را ناگزير به خروج موقت از حاکميت کرده است و گرچه شواهد و قراين نشان از تداوم اين مشی کودتايی در انتخابات رياست جمهوری و مجالس بعدی دارد، ولی ما درهر انتخاباتی حضور يافته و در صورت آزادی انتخابات در جهت کسب آرای مردم و پيگيری اهداف اصلاحی در سطح حاکميت تلاش خواهيم کرد و در صورت نقض حقوق ملت و آزادی انتخابات، همچون دور هفتم، ماهيت انتخابات نمايشی و منتخبين فرمايشی را بر ملا و به ياری خدا آمران و عاملان اين اقدامات ضداسلامی، ضدانقلابيو ضدمردمی را نهايتاً وادار به تمکين در برابر رأی ملت خواهيم کرد.
جماعتی استعفای ما را نقطه پايان اصلاحات در چارچوب قانون اساسی و شکست آن ارزيابی میکنند. قطعاً چنين برداشتی صحيح نيست. ما کماکان بر اين باوريم که قانون اساسی جمهوری اسلامی علیرغم کاستیها، که در زمان مناسب قابل تغيير و اصلاح خواهد بود، چارچوب قابل قبولی برای تداوم اصلاحات است. مشکل اصلی امروز ما قانون اساسی و ساختار حقوقی قدرت نبوده، بلکه مشکل تاريخی ساختار واقعی قدرت است. مادام که اين ساختار تغيير نکند، اصلاح قانون اساسی نمیتواند ضامن تحقق مردمسالاری باشد. چنانکه با وجود قانون اساسی مشروطه که تقريباً ترجمه قانون اساسی نظامهای مشروطه اروپايی بود، رژيم مشروطه در زمان رضاشاه و محمدرضا شاه به يکی از مخوفترين رژيمهای استبدادی که درآن شاه به مراتب مطلقالعنانتر و غيرپاسخگو از شاهان عصر سلطنت مطلقه بود، استحاله شد. امروز نيز ما دچار همان مشکليم، تفسيرهای بدعتآلود از قانون اساسی که توسط اقتدارگرايان و استبدادطلبان و برای جلوگيری از توفيق حرکت اصلاحی صورت گرفته است، بزرگترين ضربه را به اعتقاد مردم به قانون اساسی وارد کرده و اين تصور را خصوصاً درميان روشنفکران و جوانان ايجاد کرده است که تداوم اصلاحات در چارچوب چنين قانونی، ميسر نيست.
ملت ايران و جهانيان بايد بدانند درقانون اساسی جمهوری اسلامی هيچ قدرت فراقانونی و هيچ اختيار فوق قانون اساسی وجود ندارد. کليه مقامها و نهادها بر اساس قانون اساسی و در ذيل آن تعريف میشوند و همگی در مقابل ملت و يا نمايندگان آن پاسخگو هستند. وظايف و اختيارات کليه مقامات و مسؤولان جمهوری اسلامی در قانون اساسی احصا شده و اين اختيارات سقف و حداکثر اختيارات هر مقام و مسؤوليست. رهبری نيز از اين قاعده مستثنی نيست. وظايف و اختيارات ايشان در اصول مختلف قانون اساسی به روشی مشخص و در اصل ۱۱۰، دقيقاً احصا شده است، که در ميان آنها علیالقاعده و در صورت پذيرش جمهوريت نظام، صدور فرمان همهپرسی و امضای حکم رياست جمهوری از وظايف رهبری خواهد بود. مطلقيت ولايت مندرج در اصلاحيه قانون اساسی نيز تنها درمورد احکام شرعی موضوعيت داشته و رهبری را بر قانون اساسی حاکم نمیکند.
ما بر اين باوريم که طبق قانون اساسی رهبری نهادی فراجناحی و مظهر حاکميت و وحدت ملی است و درصورتی که هدف قانونگذار غير از اين بود، علیالقاعده میبايست دوره رهبری نيز نظير ساير مسؤوليتها محدود میبود. طبق قانون اساسی نهادهای اجماعی نظير قوه قضاييه، شورای نگهبان، صدا و سيما و نيروهای مسلح میبايست نظير رهبری بيطرف باشند و مداخله آنان در مناقشات سياسی ميان جناحهای قانونی ولو به بهانه دفاع از انقلاب و نظام نقض آشکار قانون اساسی است. در فصول و اصول متعدد قانون اساسی حقوق و آزادیهای ملت به شکل مناسبی تضمين شده و در صورت قانونمند اجرا شدن آنها بسياری از شعارهای اصلاحی و مطالبات مردم را پاسخگو خواهد بود. بنابراين مشکل امروز ما نه قانون اساسی و ساختار حقوقی قدرت، که ساختار واقعی قدرت و تفاسير اقتدارگرايانه و استبدادخواهانه ازآن قانون است. از اين رو کماکان قانون اساسی را به عنوان ميثاق ملی، تنها محمل موجود برای تداوم اصلاحات دمکراتيک میدانيم و با تمام قوا با ناقضين آن و کليه اقدامات فراقانون، ولو تحت عناوينی نظير «حکم حکومتی» مخالفت خواهيم کرد.
ضمناً آنان که اصلاحات در چارچوب قانون اساسی را نفی میکنند، خود هيچ دليل قابل قبول و قابل اجرايی پيشنهاد نمینمايند.
برخی از دلسوزان و موجهين از اينکه استعفای بنده وساير دوستان مقابله با نظام تلقی و به تقويت مخالفان آن منجر شود، ابراز نگرانی کردهاند. ضمن احترام به ايشان عرض میکنم اولاً بنده دفاع از نظام را به معنای تبعيت بی چون و چرا از اقدامات خلاف و غيرقابل توجيه يک يا چند نفر يا نهاد که عملکردشان مؤيد عدم درک صحيح مصالح کشور و نظام بوده است، نمیدانم.
به اعتقاد ما در شرايط کنونی، دفاع از اسلام انقلاب، انقلاب ۲۲بهمن امام، جمهوريت نظام و اصلاحات برآمده از حماسه دوم خرداد و مقابله با منحرف کنندگان آنها درهر درجه و مقامی است و نه سکوت در برابرآنان.
ثانياً اگر مخالفان انقلاب و نظام امروز قوی شده و چنگ و دندان نشان میدهند، آيا به دليل اعتراض اصلاحطلبان به سياستهای ناصوابی نظير توقيف فلهای مطبوعات، سرکوب دانشجويان، پروندهسازی و بازداشت فعالان سياسی و تحصن و استعفای آنان در اعتراض به انتخابات نمايشی است و يا به دليل اتخاذ خود آن سياستهای ناصواب و برگزاری انتخابات آنچنانی؟!
صريحاً اعلام میکنيم استعفای ما به معنای مقابله با نظام و تقويت مخالفان انقلاب و جمهوری اسلامی نيست. راه آينده ما نه انقلاب، نه نگاه به حمايت خارجی، نه انزوا و انفعال و سياست گريزی، نه تمکين نسبت به وضع موجود به بهانه حفظ نظام و وحدت داخلی در مقابل دشمن خارجی و نه دنبال مقصر گشتن و متهم ساختن اين و آن وتقسيم تقصير ميان جبهه اصلاحات است.
راه آينده ما کماکان استمرار حرکت اصلاحطلبی قانونی و مسالمتآميز با اتکای به رأی مردمی و انتخابات آزاد و قانونی و سامان دهی و گسترش و سازماندهی فعاليتهای قانونی برای مقابله با هر روند غيرقانونی، فراقانونی و دريک کلام مشی خودکامانه در ادامه نظام است. شعار ما کماکان همان شعار اصلی انقلاب و اصلاحات يعنی «استقلال، آزادی،جمهوری اسلامی» است و به ياری خدا و با حمايت مردم، همه را دعوت به پذيرش آنها باقرائتهای انقلاب و امام خواهيم کرد.
به اعتقاد ما برای ايران اسلامی در جهان امروز حفظ استقلال، تماميت ارضی، منافع و امنيت ملی تنها درسايه افزايش مشروعيت نظام در داخل و تنش زدايی، عادیسازی روابط با دولتهای جهان، اجتناب از سياستهای ماجراجويانه و بحرانآفرين درخارج ميسر است. ما براين باوريم که کاهش حمايت و مشروعيت مردمی نظام در داخل و طرح شعارهای تند و توخالی و دشمن تراشی درخارج، در عمل نافی استقلال ملی در جهان تک قطبی کنونی است و بايد از اتخاذ چنين سياستهايی اکيدآً خودداری کرد. ما برای حفظ آزادی و حقوق ملت، مصرح درقانون اساسی، به ياری خدا همچنان با کسانی که قصد حاکميت استبداد با پوشش دين را دارند، مقابله خواهيم کرد.
به منظور پاسداری از جمهوری اسلامی در برابر کسانی که هدم اساس آن را هدف قرار دادهاند، خواهيم ايستاد و مردمسالاری واقعی رادر چارچوب قانون اساسی مستقر خواهيم کرد.
ملت هوشيار و شرافتمند
نمايندگی شما بالاترين افتخاريست که در طول زندگی نصيبم شده است و شانه خالی کردن از آنرا ناسپاسی درحق شما مردم آزاده و فهيم میدانم. ولی آنجا که در مقام نمايندگی نتوان حقوق ملت را استيفا کرد،لاجرم با استعفا بايد تضييع حقوق آنان را فرياد زد و من اين استعفا را ولو در فرصت اندکی که به پايان دوره ششم مانده، اقدامی ضروری، گامی درراه اعتراض به تضييع حقوق شما و عمل به عهدی که با شما بستهام، میدانم.
از شما مردم شريف و موکلين محترم به خاطر قصورهايی که از سر ناآگاهی و يا ناتوانی، در ايفای وظايف نمايندگی آنان داشتهام، پوزش میطلبم.
از همکاران محترم و خصوصاً رئيس محترم مجلس بابت کاستیهايی که در ادای تکاليف داشتهام، عذر خواهی میکنم و از اينکه در سه سالی که نامزد نايب رئيسی مجلس شدم، رأی اعتماد خود را از من دريغ نکردند و همچنين بابت آرای مثبتی که به استعفايم خواهند داد، سپاسگزارم. از رئيس جمهور و مسؤولان اجرايی محترم نيز بابت ضعفهای احتمالی در حمايت از دولت اصلاحات پوزش میطلبم و همگی را به خدای سبحان و منان میسپارم. خداوندا تو خود شاهدی که آنچه بيان داشتم با صدق و اخلاص تمام و صرفاً از سر دلسوزی نسبت به کشور، حقوق ملت، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود و در آن رضايت ترا مدنظرداشتم.
درحاشیه نامه زندانیان اوین به مراجع
جنایات دهه 60 به 4 دلیل
تکرار هم بشود، پنهان نمی شود
جمعی از زندانیان اوین، نامه ای در افشای آنچه در زندان های کودتا و بویژه بندهای امنیتی و سپاهی اوین می گذرد خطاب به مراجع مذهبی نوشته و منتشر کرده اند. آنچه دراین نامه نوشته شده، آغاز دهه 1360 را تداعی می کند و در واقع زمزمه تکرار فاجعه دهه 60 است. در آن فاجعه نیز وزارت اطلاعات و بخش امنیتی سپاه پاسداران مشترکا عمل کردند و البته سکان بدست دادستان انقلاب مستقر در اولین "اسدالله لاجوردی" بود. آنها که دولت و حکومت و فرماندهی انتظامی و سپاه قرارگرفته اند، اغلب از بازجویان، اعدام کنندگان، عاملین ترورها و شکنجه گران آن دهه اند. آنها در آن دهه عامل بودند و حالا تبدیل به آمر شده اند. فرمانده شده اند، رئیس دولت شده اند، قاضی شده اند و... زیر دستهایشان را تبدیل به عامل کرده اند. آن فاجعه را توانستند تا سالها از مردم پنهان کنند. حتی قتل عام سیاسی که تا 5 هزار زندانی تخمین زده می شود و در اغلب شهرهای ایران یک "خاوران" روئیده است. آیا آن فاجعه را امروز هم می توان تکرار کرد و مردم را در بی خبری گذاشت؟
به 4 دلیل عمده که در زیر می خوانید، خیر!
1- در آن دهه یک جنبش اعتراضی و تشنه آگاهی از پشت پرده حکومت وجود نداشت و مردم برای قضاوت چشم به دهان حاکمان حکومت بودند و آن را ماشین دروغ و تزویز و جنایت و فساد و غارت نمی شناختند. امروز، وضع به کلی دگرگون است.
2- در آن دهه امکانات و تکنولوژی و پیشرفت های فن آوری ارتباطات در ابعاد و گستردگی امروز نبود. کسی خواب اینترنت را هم در آن زمان نمی دید! در عین حال که در آن دوران، قربانیان یا مجاهد خلق و متهم به ترور بودند، یا مارکسیست و متهم به براندازی. درحالیکه حالا هزار هزار مسلمان، جبهه رفته، معلول و جانباز جنگی، سالها کارگزار حکومتی، نماینده مجلس، روزنامه نگار، استاندار، وزیر و معاون وزیر.
3- بخش مهمی از حاکمیت، از جمله در خود نیروهای نظامی وانتظامی، روحانیت، حتی در بیت خود رهبر نیز نیروی بالقوه جنبش اعتراضی اند. چنان که نامه افشاء کننده جنایات در اوین خطاب به روحانیون و مراجع مذهبی نوشته می شود.
4- رهبران جنبش و هواداران جنبش، چه آنها که اکنون در زندان اند، همگی از معروف ترین و خوشنام ترین کارگزاران دهه اول جمهوری اسلامی اند. از میرحسین موسوی تا بهزاد نبوی. از تاج زاده تا مهدی کروبی. از میردامادی تا محمد خاتمی و ....
حتی به این 4 دلیل آشکار، جنایت را نمی توان پشت پرده انجام داد و بسرعت آشکار می شود. آشکار هم نمی توان جنایت را مرتکب شد. مثلا رفت در مطب یک پزشک (دکتر سامی) و او را با ضربات چاقو کشت! (پرونده ای که احمدی نژاد از متهمین آنست!)، زیرا خشم مردم را فشرده تر و انفجار را ناگهانی تر و نزدیک تر می کند!
در دهه 60، قربانیان حامیانی در حاکمیت و پیرامون حاکمیت نداشتند. برای افشای آنچه بر سرشان رفت، سخنگویان و افشاء کنندگانی مانند خاتمی و کروبی و موسوی نداشتند.
اگر در آن دهه حتی قربانی به اسارت گرفته شده در اوین نمی دانست نام واقعی شکنجه گر و بازجویش چیست، حالا قاضی دادگاه کودتا و بازجوی کودتا به اسم و رسم برای مردم شناخته شده اند. همه میدانند فرماندهان سپاه که پیاپی مصاحبه و اظهار نظر جنگی می کنند، در خفا، بجای میدان جنگ، زندان اوین را اداره می کنند. همه میدانند سرنخ آنچه در اوین و بیرون از اوین روی میدهد، در دست رهبر است. و باز، همه میدانند که احمدی نژاد رئیس کابینه قاتلین است و گرداننده شورای عالی امنیت ملی. شورائی که تبدیل به فرمانداری نظامی کودتای 22 خرداد شده است.
در روزهای نخست دستگیری های پس از کودتا، وقتی از ایران خبر رسید در سلول محمد علی ابطحی چه می گذرد و رویاروئی بهزاد نبوی با وی در چه حال و روز و شرایطی و برای چه شکنجه روحی و جسمی انجام شده، ما برای انتشار آن خبر تردید نداشتیم زیرا در ماهیت کودتا و دولت و شورای امنیت ملی و بیت رهبری تردید نداشتیم. اما بودند کسانی که هم تردید داشتند و هم از ما خواستند برای انتشار این اخبار دست نگهداریم زیرا بر نگرانی خانواده های قربانیان می افزائیم. گرچه با در نظر گرفتن همین ملاحظه آخر، ما در انتشار برخی اخبار دریافتی دست به عصا عمل کردیم، اما امروز که نامه تکاندهنده خطاب به مراجع مذهبی از زندان اوین انتشار یافته، از آن نظر اولیه خود برای انتشار آن خبرها دفاع می کنیم و معتقدیم از همان ابتدا باید شکنجه ها و بازجوئی ها افشاء می شد، زیرا خود داری از افشای آنها و بی خبر ماندن مردم، یعنی ایجاد حریم امنی برای جنایتکاران. و این همان حریمی بود که در دهه 60 به چهار دلیلی که در بالا نوشتیم، جنایتکاران از آن استفاده کردند.
تکرار هم بشود، پنهان نمی شود
جمعی از زندانیان اوین، نامه ای در افشای آنچه در زندان های کودتا و بویژه بندهای امنیتی و سپاهی اوین می گذرد خطاب به مراجع مذهبی نوشته و منتشر کرده اند. آنچه دراین نامه نوشته شده، آغاز دهه 1360 را تداعی می کند و در واقع زمزمه تکرار فاجعه دهه 60 است. در آن فاجعه نیز وزارت اطلاعات و بخش امنیتی سپاه پاسداران مشترکا عمل کردند و البته سکان بدست دادستان انقلاب مستقر در اولین "اسدالله لاجوردی" بود. آنها که دولت و حکومت و فرماندهی انتظامی و سپاه قرارگرفته اند، اغلب از بازجویان، اعدام کنندگان، عاملین ترورها و شکنجه گران آن دهه اند. آنها در آن دهه عامل بودند و حالا تبدیل به آمر شده اند. فرمانده شده اند، رئیس دولت شده اند، قاضی شده اند و... زیر دستهایشان را تبدیل به عامل کرده اند. آن فاجعه را توانستند تا سالها از مردم پنهان کنند. حتی قتل عام سیاسی که تا 5 هزار زندانی تخمین زده می شود و در اغلب شهرهای ایران یک "خاوران" روئیده است. آیا آن فاجعه را امروز هم می توان تکرار کرد و مردم را در بی خبری گذاشت؟
به 4 دلیل عمده که در زیر می خوانید، خیر!
1- در آن دهه یک جنبش اعتراضی و تشنه آگاهی از پشت پرده حکومت وجود نداشت و مردم برای قضاوت چشم به دهان حاکمان حکومت بودند و آن را ماشین دروغ و تزویز و جنایت و فساد و غارت نمی شناختند. امروز، وضع به کلی دگرگون است.
2- در آن دهه امکانات و تکنولوژی و پیشرفت های فن آوری ارتباطات در ابعاد و گستردگی امروز نبود. کسی خواب اینترنت را هم در آن زمان نمی دید! در عین حال که در آن دوران، قربانیان یا مجاهد خلق و متهم به ترور بودند، یا مارکسیست و متهم به براندازی. درحالیکه حالا هزار هزار مسلمان، جبهه رفته، معلول و جانباز جنگی، سالها کارگزار حکومتی، نماینده مجلس، روزنامه نگار، استاندار، وزیر و معاون وزیر.
3- بخش مهمی از حاکمیت، از جمله در خود نیروهای نظامی وانتظامی، روحانیت، حتی در بیت خود رهبر نیز نیروی بالقوه جنبش اعتراضی اند. چنان که نامه افشاء کننده جنایات در اوین خطاب به روحانیون و مراجع مذهبی نوشته می شود.
4- رهبران جنبش و هواداران جنبش، چه آنها که اکنون در زندان اند، همگی از معروف ترین و خوشنام ترین کارگزاران دهه اول جمهوری اسلامی اند. از میرحسین موسوی تا بهزاد نبوی. از تاج زاده تا مهدی کروبی. از میردامادی تا محمد خاتمی و ....
حتی به این 4 دلیل آشکار، جنایت را نمی توان پشت پرده انجام داد و بسرعت آشکار می شود. آشکار هم نمی توان جنایت را مرتکب شد. مثلا رفت در مطب یک پزشک (دکتر سامی) و او را با ضربات چاقو کشت! (پرونده ای که احمدی نژاد از متهمین آنست!)، زیرا خشم مردم را فشرده تر و انفجار را ناگهانی تر و نزدیک تر می کند!
در دهه 60، قربانیان حامیانی در حاکمیت و پیرامون حاکمیت نداشتند. برای افشای آنچه بر سرشان رفت، سخنگویان و افشاء کنندگانی مانند خاتمی و کروبی و موسوی نداشتند.
اگر در آن دهه حتی قربانی به اسارت گرفته شده در اوین نمی دانست نام واقعی شکنجه گر و بازجویش چیست، حالا قاضی دادگاه کودتا و بازجوی کودتا به اسم و رسم برای مردم شناخته شده اند. همه میدانند فرماندهان سپاه که پیاپی مصاحبه و اظهار نظر جنگی می کنند، در خفا، بجای میدان جنگ، زندان اوین را اداره می کنند. همه میدانند سرنخ آنچه در اوین و بیرون از اوین روی میدهد، در دست رهبر است. و باز، همه میدانند که احمدی نژاد رئیس کابینه قاتلین است و گرداننده شورای عالی امنیت ملی. شورائی که تبدیل به فرمانداری نظامی کودتای 22 خرداد شده است.
در روزهای نخست دستگیری های پس از کودتا، وقتی از ایران خبر رسید در سلول محمد علی ابطحی چه می گذرد و رویاروئی بهزاد نبوی با وی در چه حال و روز و شرایطی و برای چه شکنجه روحی و جسمی انجام شده، ما برای انتشار آن خبر تردید نداشتیم زیرا در ماهیت کودتا و دولت و شورای امنیت ملی و بیت رهبری تردید نداشتیم. اما بودند کسانی که هم تردید داشتند و هم از ما خواستند برای انتشار این اخبار دست نگهداریم زیرا بر نگرانی خانواده های قربانیان می افزائیم. گرچه با در نظر گرفتن همین ملاحظه آخر، ما در انتشار برخی اخبار دریافتی دست به عصا عمل کردیم، اما امروز که نامه تکاندهنده خطاب به مراجع مذهبی از زندان اوین انتشار یافته، از آن نظر اولیه خود برای انتشار آن خبرها دفاع می کنیم و معتقدیم از همان ابتدا باید شکنجه ها و بازجوئی ها افشاء می شد، زیرا خود داری از افشای آنها و بی خبر ماندن مردم، یعنی ایجاد حریم امنی برای جنایتکاران. و این همان حریمی بود که در دهه 60 به چهار دلیلی که در بالا نوشتیم، جنایتکاران از آن استفاده کردند.
نامه افشاء کننده، پشت صحنه های دادگاه های کودتای 22 خرداد
نامه افشاء کننده، پشت صحنه های دادگاه های کودتای 22 خرداد
8 مرجع مذهبی قم
به دادخواهی فراخوانده شدند
نامه شماری از زندانیان بندهای سپاه و وزارت اطلاعات اوین خطاب به حضرات آیات صانعی، بیات، دستغیب، سبجانی، اردبیلی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و شبیری زنجانی.
سپاه پاسداران با کارنامه ای که زندانیان کودتا نوشته و پرده های پشت صحنه دادگاه های کودتا را بالا زده اند، می خواهد امنیت مردم را تامین کند؟ می خواهد با این کارنامه نفرت انگیز از کشور در برابر تهاجم خارجی دفاع کند؟ یا با همین کارنامه می خواهد به دستبوس امریکا برود؟
مراجع عظام تقلید
حضرات آیات صانعی، بیات، دستغیب، سبحانی، اردبیلی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و شبیری زنجانی
دیدار آیت الله صادق آملی لاریجانی ریاست محترم قوه قضائیه با برخی از شما عزیزان انگیزه ای شد تا طی نامه ای گزارشی از روند دادرسی های اخیر زندانیان سیاسی را از بند 350 زندان اوین و جایی که نزدیک به 200 نفر از قربانیان این دادرسی ها در آن بسر می برند به استحضار شما گرامیان برسانیم. در این گزارش سعی می کنیم محورهایی که در توصیۀ شما حضرات، به آقای لاریجانی بر آن تاکید شده بود اشاره کنیم:
1. استقلال دستگاه قضایی؛
به استحضار شریف می رسانیم تقریبا تمام زندانیان در بند 350 اوین بارها و بارها مصادیق عدم استقلال دستگاه قضایی را از زبان بازجویان و پرسنل وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران شنیده اند و سپس خود به تجربه این معضل را درک کرده اند. در مدت حضور در بازداشت و زندان بازجویان مکرراً به زندانیانی با چشم و بعضاً دست و پای بسته بر اینکه قضاوت قضایی از سوی قضات نیست و قاضی ها در این خصوص هیچ کاره اند تاکید کرده اند و بسیاری از متهمین حتی پیشاپیش از میزان محکومیتشان توسط بازجوها مطلع شده اند و عجبا که در دادگاه ها دقیقا همان احکام صادر شده است.
حضرات عالیقدر
طبق آنچه از شما آموخته ایم استقلال قاضی به معنای آن است که قاضی با استماع سخنان و ادله و بینات طرفین دعوا و با ارزیابی آن با معیار و موازین اسلامی و حقوقی، بدون توجه ویژه به احدی از طرفین دعوا به قضاوت بنشیند. حال آنکه قضات دادگاه ها بدون توجه به ادلۀ متهمان، کیفر خواست را مبنا قرار داده و بر اساس آن به جای آنکه در جایگاه قاضی بنشیند از موضع مد نظرِ دادستان به محاکمه می پردازند. این امر موجب گشته است در قریب به اتفاق پرونده های رسیدگی شده، نتیجۀ بی قضاوت همان باشد که در کیفر خواست و یا گزارش وزارت اطلاعات یا سپاه پاسداران درج و تقاضا شده است. این امر چگونه با سنت مولایمان حضرت امیر (ع) سازگار است که گفته شده است قاضی حتی در نگاه کردن خود به طرفین دعوا باید عدالت را رعایت کند؟
این عدم استقلال و تاثیرپذیری در دادگاه های بدوی به حدی است که برخی از قضات به صراحت به متهمان و یا وکیلانشان گفته اند که به جهت فشارهای نهادهای امنیتی مجبورند اشد مجازات را در نظر بگیرند و وعده داده اند که در محاکم تجدید نظر این احکام حتما خواهد شکست که این خود اقراری است صریح از طرف قضات بر عدم رعایت عدالت و اصول اسلام.
از دیگر ظلم ها و بی عدالتی های جاری در این روزها می توان به دهها نفر از کسانی اشاره داشت که با آنکه قرار بازداشتشان به قرارهای سبکتر و حتی کفالت تبدیل شده است، با اعمال نظر نهادهای امنیتی کماکان در بازداشتگاه به سر می برند و دادگاه ها با آنکه خودشان قرارها را صادر کرده اند از تودیع وثیقه و یا کفالت امتناع می کنند.
یا در موردی دیگر حداقل چهار نفر از زندانیان با آنکه بعضاً چند ماه است در دادگاه ها دفاع آخر خود را انجام داده اند اما قضات به وکلا و متهمین و یا خانواده هایشان می گویند که نتیجۀ صدور حکمشان مربوط به نهاد امنیتی بازداشت کننده است و تا کنون سپاه یا وزارت اجازه حکم به قاضی نداده است. البته اینکه قضات اعلام کرده اند کاری از دستشان بر نمی آید و همۀ تصمیمات از جای دیگر گرفته می شود در خصوص بسیاری از پروندهای دیگر نیز صادق است.
از بی طرفی قضات نیز صحبتی نمی کنیم که اساساً برای همه کسانی که در دادگاه های اخیر شرکت کرده اند صحبت از بی طرفی قضات مضحک است؛ چرا که قضات در بیشتر مواقع به عنوان نماینده نهادهای امنیتی ایفای نقش کرده اند و در دادگاه ها نه تنها بی طرف نبوده اند بلکه با تهدید و توهین در صحن دادگاه حتی شکل ظاهری یک دادگاه اسلامی را نیز رعایت نکرده اند.
2. رعایت اخلاق در دستگاه قضایی؛
و لا یجر منکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلو هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون. «نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است (سوره مائده، آیه 8)
در دیدار آقای لاریجانی با برخی از شما بزرگواران، رعایت اخلاق در دستگاه قضایی و در مراحل دادرسی به ایشان توصیه شده بود. برای اینکه در جریان رعایت این اخلاق در دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی و انتظامی به عنوان ضابطین قضایی قرار گیرید به برخی موارد در این خصوص اشاره می کنیم:
برخی از زندانیان که در اختیار نیروی انتظامی بوده اند با شنیدن رکیک ترین الفاظ که حتی در میان اراذل و اوباش نیز کمتر گفته می شود روبرو بوده اند - که البته سالهاست که فعالان اجتماعی، نسبت به رفتارهای توهین آمیز و بکارگیری الفاظ غیر اخلاقی با شهروندان تذکر داده اند و با اینحال هر کس که گذرش به کلانتری ها و به خصوص اداره آگاهی افتاده با تمام وجود همچنان این بی حرمتی به شهروندان را حس کرده است. اما این بار علاوه بر درگیریهای خیابانی که با فحاشی و باطوم و گاز اشک آور و سنگ و زنجیر به جان مردم افتاده اند، در حاشیۀ بازداشتهای فله ای و چند هزار نفریِ معترضین، چه در کهریزک و چه در آگاهی شاپور، یا در زیرزمین وزارت کشور، علاوه بر به کاربردن رکیک ترین الفاظ و فحاشی های ناموسی در جهت تخریب روحیۀ متهم، در بازجویی های فردی، بازجویان بر تمام مسائل خصوص و شخصی افراد مسلط بودند و در مراحل بازجویی کسانی که خود را کارشناس می خواندند با ورود به حوزه های شخصی افراد حتی به خصوصی ترین روابط خانوادگی متهم وارد می شدند و اینگونه او را تحت فشار گذاشته اند. جهت استحضار حضرات به چند مورد از این موارد که زندانیان بند 350 با آن روبرو بوده اند اشاره می کنم:
تماسهای مکرر و غیر متعارف با خانواده برخی از متهمان؛ بطور مثال در یکی از موارد ظرف 20 روز بازجو با همسر یکی از متهمین، 6 مرتبه تماس گرفته و ضمن پیشنهاد طلاق به همسر محترم آن متهم از وی خواسته برای پیگیری پروندۀ همسرش بطور منظم با وی تماس بگیرد. در موردی دیگر زمانی که یکی از متهمان که از داشتن پدر محروم است و در زندان انفرادی به سر می برده است، بازجو ظرف یک هفته، بیش از 10 مرتبه با مادر وی تماس گرفته بوده است . این مزاحمت به حدی بوده که با آنکه مادر نگران فرزندش بوده است مجبور به جواب ندادن به تماسهای آن بازجو شده است. مورد دیگر در راستای به اصطلاح اعتراف گیری از یکی از متهمین که در اختیار سپاه پاسدارن بوده آنست که تمام پرسنل یک شرکت از یک تا ده روز بازداشت بوده اند تا به دروغ به ارتباط غیر اخلاقی با وی اعتراف کنند تا آزاد شوند. و این در حالی که در عین حال با در اختیار گرفتن آلبومهای خانوادگی متهم و نشان دادن عکسهای خصوصی همسرش، همسر وی را به اتهامات اخلاقی متهم کرده اند و با تهدید به افشای آنها و اعترافات کذب همکارانش، مجبور به اعتراف و بیان نوشته های دیکته شدۀ بازجو در دادگاه های به اصطلاح علنی نموده اند.
در بازداشتگاه امنیتی سپاه که به «2 الف» معروف است شرایط بسیار سخت تری به لحاظ اخلاقی حاکم است از جمله به کار بردن الفاظ رکیک، توهینهای ناموسی، فحاشی های خانوادگی، تهدیدهای جنسی تا جایی است که حتی چند نفر که در حال حاضر نیز در بند 350 به سر می برند را به آزار جنسی از طریق باطوم تهدید کرده و مجبور به در آوردن لباس و شلوار نموده اند. و البته اینها همه در حالی است که بسیاری به دلیل شرم، حاضر به روایت برخوردهای غیر اخلاقی که در موردشان صورت گرفته نیستند.
این در حالی است که در قوانین مصوب در خصوص مراحل تحقیق و بازجویی و بر اساس قانون رعایت حقوق شهروندی، تمامی اعمال و گفتارهایی که منافی عفت و اشاعۀ فحشا و یا با توهین و ارعاب و فریب و امثال آن همراه باشد ممنوع و مرتکب آن باید مجازات گردد. علاوه بر این بستن چشم، رو به دیوار نشاندن و در پشت سر قرار گرفتن بازجو از موارد مصرح در قانون حقوق شهروندی مجلس شورای اسلامی است ولی این امورِ خلاف قانون در نهادهای امنیتی اطلاعات سپاه، امری عادی و رویه ای مرسوم شده است.
حضرات آیات عظام
برخی از شما عزیزان در دیدار آقای لاریجانی توصیه فرموده بودید که اجازۀ انتخاب آزادانۀ وکیل به متهم داده شود که لازم است به اجمال گزارشی نیز از برخوردهای صورت گرفته در این زمینه ارائه نماییم:
1. تهدیدهای مکرر قضات به بسیاری از متهمان مبنی بر اینکه اگر با وکیل وارد دادگاه شوند احکام سنگین تری علیه آنها صادر خواهد شد. بیش از پنجاه نفر از کسانی که در این بند به سر می برند با این نوع تهدیدات از طرف برخی قضات روبرو بوده اند به خصوص آقای مقیسه، قاضی شعبه 28 دادگاه، که در عمل نیز چنین کرده است و در مواردی که با اصرار متهم مجبور به پذیرش وکیل شده است زمان دادگاه را ماه ها به تعویق انداخته و سپس احکام سنگینی صادر کرده است و اینگونه با گفتن این جمله که «دیدی گفتم» به وعدۀ خود عمل کرده است.
2. برخی متهمان به عزل وکیل و قبول وکیل تعیین شده توسط نهادهای امنیتی مجبور شده اند. تقریباً تمام کسانی در دادگاه های علنی صحبت کرده و به اصطلاح اعتراف نموده اند با چنین مشکلی روبرو بوده اند.
3. مضحکترین موضوع این است که در موارد زیادی وقتی وکیل متهم برای ثبت وکالت در پرونده به قاضی مراجعه نموده است قاضی گفته است که وزارت یا حفاظت سپاه، که متهم در اختیار آن است، با وکالت شما موافق نیست و وکالت وی را نپذیرفته است.
3. بازجویی ها؛
بازجویی ها توسط ارگانها و نهادهای مختلفی از جمله وزارت اطلاعات، سپاه، بسیج و واحدهای مختلف نیروی انتظامی صورت گرفته است. در واقع نیروی انتظامی و بسیج پس از بازجویی های اولیه افراد را تحویل سپاه پاسداران و یا وزارت اطلاعات می داده اند تا بازجویی ها که اغلب در مدت زمانی بسیار طولانی و بی وقفه، و در ساعات غیر متعارف صورت می گرفته ادامه پیدا کند.
بازجویی ها در نیروی انتظامی و بسیج نیازی به توضیح ندارد که تماماً همراه با توهین و تحقیر و ضرب و شتم وحشتناک، بدون هدف مشخص بوده است و اکنون دهها نفر از کسانی که توسط این دو نهاد بازداشت شده اند در بند 350 به سر می برند. در این روند بازجویی، افرادی چند روز متوالی را در اتاقهایی که به دلیل ازدحام به زحمت می توانستند حتی در آن بنشینند بدون آب و غذای کافی به سر برده اند. با این حال از زمانی که برخی از آن افراد تحویل نهادهای امنیتی در سه بند 209، 240، و 2 الف شده اند فضای دیگری را شاهد بوده اند. روایت یکی از زندانیان که در حال حاضر در بند 350 به سر می برد را عینا در ذیل به استحضار می رسانیم:
«متنی را جلوی من گذاشتند و گفتند بعد از اینکه متن را خواندی با زبان خودت بنویس. من خواندم اما چون سراسرش کذب بود حاضر به نوشتن نشدم. به من گفت تو آدم نمی شی و رفت بیرون و سه نفر وارد شدند و چند دقیقه به طور متناوب با باطوم و شوکر برقی من را مورد ضرب و شتم قرار دادند و وقتی بیرون رفتند بازجو دوباره داخل شد و با تمسخر گفت: چی شده؟ چرا گریه می کنی؟ کسی اذیتت کرد؟ و این کار 4 بار تکرار شد تا من مجبور شدم و آن مطالب کذب را نوشتم و چند روز بعد در دادگاه آن متن را قرائت کردم.»
تقریبا تمام کسانی که در بند 2 الف زندان اوین که زیر نظر سازمان اطلاعات سپاه فعالیت میکند مورد بازجویی و تحقیقات قرار گرفته اند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. برخی نیز که در این بند بوده اند به ساختمانی در شمال تهران معروف به شرکت منتقل شده و ضمن بازجویی ها، با کابل و باطوم و شوکر برقی مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. حداقل دو نفر از زندانیان اعلام می کنند که به زور بازجویان، روزانه نزدیک به 10 عد د قرص مصرف می کرده اند و این هر دو نفر در دادگاه های علنی حاضر بوده اند و بعد از اینکه به بند 350 منتقل شدند مشکلات روحی و روانی شان به وضوح قابل مشاهده بوده و هست.
در موردی دیگر یکی ا ز زندانیان روایت می کند وقتی در برابر نوشتن منویات بازجویان در بند 2 الف مقاومت کردم مرا عریان کرده و صرفاً با یک لباس زیر در یک محل سر باز به میله ها بسته و با تهدیدات جنسی از قبیل آزار جنسی با باطوم و اعمالی از این دست مجبور به اعتراف به اعمال ناکرده کردند.
همچنین حداقل 5 نفر از کسانی که در بند 2 الف مورد بازجویی قرار گرفته اند به زیر زمینی برده شده اند که در آن وسایل شکنجه از جمله وسایلِ ناخن کشی بوده است و با تهدید به استفاده از آن وسایل، بازجویی شده اند. در یک مورد نیز دستهای متهم را در درون این دستگاه قرار داده و او را وادار به اعترافات مورد نیاز کرده اند.
ضرب و شتم در بند 240 زندان اوین نیز به طور معمول در مورد بسیاری از زندانیان مرسوم بوده است البته ضرب و شتم ها در حد بند 2 الف نبوده است. در این میان وضعیت بند 209 که تحت نظارت وزارت اطلاعات است کمی متفاوت است. در این بند تقریباً از شکنجه های جسمی صحبتی در میان نیست. اما این نهادِ وابستۀ به دولت احمدی نژاد با تسلطی که بر اطلاعات شخصی افراد داشته است بیشترین فشارها را بر خانواده، نزدیکان و روابط بین آنها داشته است و از طریق دخالت در حریم خصوصی، تهدید به افشای راست و در بسیاری از موارد دروغ این روابط، و دهها روش غیر اخلاقی دیگر، زندانیان را تحت فشار گذاشته اند تا به پروژه های از پیش طراحی شدۀ خود جامۀ عمل بپوشند . در این خصوص لازم به ذکر است از بین زندانیان بند 350 حداقل 20 نفر در زمان بازداشتشان، با بازداشت همسر و فرزندان خود روبرو بوده اند. حداقل 5 نفر از کسانی که در دادگاه ها ی علنی حضور یافته اند و اعترافاتی را قرائت کرده اند همزمان همسر یا فرزندانشان نیز در زندان به سر می برده اند و از این طریق از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده بودند که اگر متنها و نوشته های از قبل تمرین شده را در دادگاه اجرا نکنند برای همسر و فرزندانشان مشکل ایجاد خواهد شد.
4. دادگاه های به اصطلاح علنی؛
آیات عظام، مراجع معظم تقلید
عین گفته های یکی از زندانیان را که در دادگاه های علنی حضور یافته و اعترافاتی علیه خود و دیگران داشته است را عیناً می آوریم:
«یک روز با چشمان بسته ما را به محلی بیرون از زندان اوین بردند. جمعی حدود 50 نفر بودیم. وقتی چشممان را بازکردیم در سالن بزرگ دادگاه که قبلا از تلوزیون پخش شده بود بودیم. قاضی صلواتی و دادستان جعفری و چند نفر با لباس شخصی حضور داشتند. شخصی به نام فراهانی صحبت کرد. سپس من و نه نفر دیگر را از سالن بیرون بردند. یک به یک داخل یک اتاق رفتیم. نوشته هایی را به همراه سوالات که می گفتند توسط قاضی پرسیده خواهد شد به ما دادند. آنها حتی در مورد چگونگی حرکت دستهایمان نیز به ما آموزش و تمرین می دادند. وقتی دوباره وارد دادگاه شدیم یک به یک آن حرفها را زدیم و کسی که جای قاضی نشسته بود سوالات را پرسید و ما جوابهای از پیش تعیین شده را دادیم. در تمام این مدت قاضی صلواتی و دادستان در آنجا حضور داشتند و نظاره گر ما بودند. در پایان هم همان آقای فراهانی محل قرار گرفتن دوربینها، استقرار خبرنگاران و موارد دیگر را توضیح داد. فردای آن روز بازجوها متنها را دوباره آوردند و گفتند آن مطالب را با زبان خودمان و به طور طبیعی بیان کنیم. به من گفت اگر این حرفها را بزنم و طبیعی جلوه کند چند روز بعد آزاد می شوم ولی اگر نگویم چون هیچ کس من را نمی شناسد بدون سر و صدا اعدامم می کند. او همچنین تهدید می کرد اگر در دادگاه آن حرفها را درست نزنم خواهر و پدرم را بازداشت می کند. هر چند گاهی هم می گفت خواهرم در بازداشت است و او را نیز اعدام خواهد کرد.»
تقریباً تمام کسانی که در دادگاه های علنی حضور داشته اند و در حال حاضر در بند 350 به سر می برند در چنین جلسات تمرینی، در سالن دادگاه و یا در اتاقهای بازجویی، حضور داشته اند.
همچنین تقریبا تمام کسانی که در دادگاه های علنی حضور داشته اند از داشتن وکیل اختیاری محروم بوده و حتی برخی که از قبل وکیل داشته اند نیز تحت فشار بازجوها مجبور به عزل وکیل و انتخاب وکلای تسخیریِ همکار نهادهای امنیتی شده اند. در چندین مورد نیز از کسانی که در دادگاه های علنی حضور یافته اند به خصوص آنان که در جلسات اول تا سوم حضور داشته اند خواسته اند تا سر و صورت خود را به صورتی خاص که مد تظر آنان بوده است اصلاح کنند تا از نظر ظاهر، شبیه اعضای فرقه ای خاص شوند. بطور مثال یکی از متهمان را که با فشار بسیار بر خانواده اش از وی خواسته بودند تا در دادگاه مطالبی را که از قبل نوشته شده بود بخواند و به ارتباط با مفافقین اعتراف کند را مجبور کرده بودند تا صورت خود را به شیوه ای خاص اصلاح و سبیل بگذارد.
از جمله مضحکترین و شرم آورترین بخش این دادگاه های علنی، استفاده از سه نفر از کسانی است که اساساً چندین ماه قبل از انتخابات بازداشت شده بودند ولی در اخبار به گونه ای القا شد که گویی این افراد در جریان انتخابات بازداشت شده اند و متاسفانه دو تن از همین افراد را پس از حوادث عاشورا و بر اساس همان اعترافات ساختگی و از قبل نوشته و تمرین شده به دار آویختند. این در حالی است که وزارت اطلاعات به آنها گفته بود در صورتی که در دادگاه علنی آن حرفها را بزنند به آنها کمک می شود تا از زندان آزاد شوند. این را نیز در نظر بگیرید که یکی از اعدامیان فقط 19 سال سن داشت.
در این دادگاه ها حتی تماشاگران نیز از قبل برای حضور در دادگاه تمرین کرده بودند و افرادی از نهادهای وابسته به نهادهای امنیتی و نظامی از جمله بسیج و برخی نیروهای دادگاه انقلاب و دادستانی با تمرین قبلی که با حضور متهمیان نیز بوده است در دادگاه حضور پیدا کرده بودند. و این در حالی است که هیچ یک ا ز اعضا خانواده و یا نزدیکان و مهمتر از آن وکلایی که توسط متهمان انتخاب شده بود حتی اجازه حضور در اطراف دادگاه نیافتند.
در بسیاری از این دادگاه ها در حالی که فقط چند متهم حضور داشتند اما ده ها نفر دیگر را به اجبار و بدون اطلاع قبلی با لباس زندان بر روی صندلی ها آوردند که صرفاً با پر کردن صندلی ها و نمایش تلوزیونی این دادگاه را تکمیل کنند. و البته با توجه به اینکه خود آقای لاریجانی بر تخلف بودن چند دادگاه اول که تصاویر متهمین منتشر شد صحه گذاشته اند از توضیح بیشتر درباره آن صرف نظر می کنیم.
5. اطاله دادرسی
در بند 350 حداقل سه نفر هستند که بیش از دو سال است در بازداشت موقت به سر می برند و هنوز هیچ حکمی برایشان صادر نشده است. در بند 209 که در اختیار وزارت اطلاعات است افرادی حضور دارند که بیش از 2 و حتی تا 7 سال است که در زندان انفرادی یا حداکثر اتاقهای دو نفره به سر می برند. در خصوص دیگرانی که وضعیتشان مشخص نیست نیز چند ماه بلا تکلیفی دیگر به یک روال طبیعی تبدیل شده است. به عنوان مثال در بند 350 دهها نفر هستند که بیش از 4 یا 5 ماه است که در بلاتکلیفی به سر می برند. اما شرم آور آن است که برخی از وکلای متهمان - در حالی که چند ماه است دفاع آخر صورت گرفته - وقتی از قضات پرونده علت عدم صدور حکم را پرسیده اند شنیده اند که نهادهای امنیتی هنوز نظرشان را دربارۀ حکم پرونده اعلام نکرده اند و با این استدلال چندین ماه دیگر پرونده متوقف و متهم در زندان به سر می برد.
حضرات آیات عظام و مراجع عالیقدر تقلید
یکی از شما بزرگواران در دیدار با رئیس قوه قضائیه فرموده بودید «هرجا اسلام هست ما هستیم و هر جا معارض با اسلام باشد ما با آن معارضه می کنیم».
گرامیان عالیقدر
آیا زیر پا نهادن علنی قوانین آیین دادرسی مجوز اسلامی دارد؟
آیا ضرب وشتم متهم بر اساس موازین اسلامی است؟
آیا فحاشی، اعمال شنیع و تهدیدات جنسی موافق احکام الهی است؟
آیا بازداشت و تهدید خانواده، همسر، فرزند، پدر، مادر، خواهر و برادر برای اعمال فشار به متهم در تعارض با آموزه های دینی نیست؟
آیا تماسهای تلفنی غیر متعارف و بیش از اندازه بازجویان با همسران و مادران متهمین و بعضا ارائه پیشنهادهای بی شرمانۀ طلاق و جدایی با مجوزهای اسلامی صورت گرفته است؟
آیا فحاشی بازجویان و حتی بازپرسان و قضات و عدم اجازه استفاده از وکیل بوسیله تهدید و تطمیع با مجوز و فتوای علمای اسلام بوده است؟آ
یا برگزاری دادگاه های نمایشی، تبلیغات دروغ، پخش اعترافاتِ از سر اجبار متهمان قبل از اثبات جرم، آنهم با تصویر و صدا با مجوز شرعی صورت گرفته است؟
آیا بازداشت موقت های طولانی و بعضا تا دو سال، زندان های انفرادی چند ماهه و حتی در موارد زیادی یک ساله و دو ساله بر اساس موازین اسلامی است؟
آیا صدور احکام و تصمیم گیری در خصوص میزان آن و حتی در برخی موارد نوشتن متن حکم در محلی خارج از قوه قضائیه و توسط شخصی غیر از قاضیِ صالح در تعارض با دین اسلام نیست؟
مراجع معظم تقلید و آیات عظام
اتقوا الله و اعدلوا فانکم تعیبون علی قوما لایعدلون (از خداوند پروا کنید و عدالت بورزید و بر کسانی که داد نمی ورزند عیب بگیرید «روایت کلینی از امام صادق، کافی، جلد دوم»)
انتظار نداریم که سخنان و نوشته های ما را بپذیرید. انتظار نداریم که گزارشات یک متهم را از درون زندان قبول کنید آنهم متهمانی که تبلیغات رسمی، امثال آنها را افرادی بی دین، ضد انقلاب، لیبرال، وابسته به غرب، و یا حتی سلطنت طلب و منافق می خواند اعتماد کنید اما با توجه به سابقۀ درخشان مراجع شیعه در قرون گذشته که همیشه مستقل از حکومتها در برابر ظلم و ستم ایستاده اند از شما می خواهم در این موارد تحقیق و تفحص کنید تا به صحت گفته های ما پی برید.همچنین با آنکه می دانیم نهادهای امنیتی و دنباله رو آنها قوه قضائیه و سازمان زندانها به شما اجازه دیدار ما را نخواهند داد با این حال از شما بزرگواران می خواهیم با توجه به مسئولیت سنگینتان در برابر اسلام و ملت مسلمان ایران، با اعزام نمایندگانتان به بند 350 و صحبت خصوصی با زندانیان علی الخصوص کسانی که در دادگاه های علنی حضور یافته اند صحت و سقم این مطالب را مورد بررسی قرار دهید و یا حداقل، علی رغم فشارهای امنیتی، اگر این امکان را یافتید که درب بیوت محترم خود را به روی این متهمان و خاتواده هایشان باز بگذارید تا با بیان دردهایشان ضمن تسلی یافتن، شما را نیز از بی عدالتی حاکم در فضای زندانها و بازداشتگاه ها مطلع سازند.
در تاریخ تشیع همواره امید آنان که مورد ستم واقع شده اند به روحانیت بوده است تا با حضور موثر خود و مقابله با ظلم، حقانیت و ظلم ستیزی اسلام را برای جهانیان به نمایش بگذارد. اگر اکنون شما بزرگواران به احقاق حق مظلوم نشتابید بیم داریم که چهره مبارکِ دین عزیز اسلام برای نسل امروز که جویای حق و حقیقت است و بخصوص نسلهای بعد خدشه دار شود.
ان من اشد الناس عذاباً یوم القیامه من وصف عدلاً و عملاً بغیره. «پر حسرت ترین مردم در روز رستاخیز کسی است که عدل را وصف کند سپس به راه دیگری عمل کند (کافی، جلد دوم، به نقل از امام صادق (ع))
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم (شرح اصوا الکافی مازندرانی جلد 9)
و من الله التوفیق
8 مرجع مذهبی قم
به دادخواهی فراخوانده شدند
نامه شماری از زندانیان بندهای سپاه و وزارت اطلاعات اوین خطاب به حضرات آیات صانعی، بیات، دستغیب، سبجانی، اردبیلی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و شبیری زنجانی.
سپاه پاسداران با کارنامه ای که زندانیان کودتا نوشته و پرده های پشت صحنه دادگاه های کودتا را بالا زده اند، می خواهد امنیت مردم را تامین کند؟ می خواهد با این کارنامه نفرت انگیز از کشور در برابر تهاجم خارجی دفاع کند؟ یا با همین کارنامه می خواهد به دستبوس امریکا برود؟
مراجع عظام تقلید
حضرات آیات صانعی، بیات، دستغیب، سبحانی، اردبیلی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و شبیری زنجانی
دیدار آیت الله صادق آملی لاریجانی ریاست محترم قوه قضائیه با برخی از شما عزیزان انگیزه ای شد تا طی نامه ای گزارشی از روند دادرسی های اخیر زندانیان سیاسی را از بند 350 زندان اوین و جایی که نزدیک به 200 نفر از قربانیان این دادرسی ها در آن بسر می برند به استحضار شما گرامیان برسانیم. در این گزارش سعی می کنیم محورهایی که در توصیۀ شما حضرات، به آقای لاریجانی بر آن تاکید شده بود اشاره کنیم:
1. استقلال دستگاه قضایی؛
به استحضار شریف می رسانیم تقریبا تمام زندانیان در بند 350 اوین بارها و بارها مصادیق عدم استقلال دستگاه قضایی را از زبان بازجویان و پرسنل وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران شنیده اند و سپس خود به تجربه این معضل را درک کرده اند. در مدت حضور در بازداشت و زندان بازجویان مکرراً به زندانیانی با چشم و بعضاً دست و پای بسته بر اینکه قضاوت قضایی از سوی قضات نیست و قاضی ها در این خصوص هیچ کاره اند تاکید کرده اند و بسیاری از متهمین حتی پیشاپیش از میزان محکومیتشان توسط بازجوها مطلع شده اند و عجبا که در دادگاه ها دقیقا همان احکام صادر شده است.
حضرات عالیقدر
طبق آنچه از شما آموخته ایم استقلال قاضی به معنای آن است که قاضی با استماع سخنان و ادله و بینات طرفین دعوا و با ارزیابی آن با معیار و موازین اسلامی و حقوقی، بدون توجه ویژه به احدی از طرفین دعوا به قضاوت بنشیند. حال آنکه قضات دادگاه ها بدون توجه به ادلۀ متهمان، کیفر خواست را مبنا قرار داده و بر اساس آن به جای آنکه در جایگاه قاضی بنشیند از موضع مد نظرِ دادستان به محاکمه می پردازند. این امر موجب گشته است در قریب به اتفاق پرونده های رسیدگی شده، نتیجۀ بی قضاوت همان باشد که در کیفر خواست و یا گزارش وزارت اطلاعات یا سپاه پاسداران درج و تقاضا شده است. این امر چگونه با سنت مولایمان حضرت امیر (ع) سازگار است که گفته شده است قاضی حتی در نگاه کردن خود به طرفین دعوا باید عدالت را رعایت کند؟
این عدم استقلال و تاثیرپذیری در دادگاه های بدوی به حدی است که برخی از قضات به صراحت به متهمان و یا وکیلانشان گفته اند که به جهت فشارهای نهادهای امنیتی مجبورند اشد مجازات را در نظر بگیرند و وعده داده اند که در محاکم تجدید نظر این احکام حتما خواهد شکست که این خود اقراری است صریح از طرف قضات بر عدم رعایت عدالت و اصول اسلام.
از دیگر ظلم ها و بی عدالتی های جاری در این روزها می توان به دهها نفر از کسانی اشاره داشت که با آنکه قرار بازداشتشان به قرارهای سبکتر و حتی کفالت تبدیل شده است، با اعمال نظر نهادهای امنیتی کماکان در بازداشتگاه به سر می برند و دادگاه ها با آنکه خودشان قرارها را صادر کرده اند از تودیع وثیقه و یا کفالت امتناع می کنند.
یا در موردی دیگر حداقل چهار نفر از زندانیان با آنکه بعضاً چند ماه است در دادگاه ها دفاع آخر خود را انجام داده اند اما قضات به وکلا و متهمین و یا خانواده هایشان می گویند که نتیجۀ صدور حکمشان مربوط به نهاد امنیتی بازداشت کننده است و تا کنون سپاه یا وزارت اجازه حکم به قاضی نداده است. البته اینکه قضات اعلام کرده اند کاری از دستشان بر نمی آید و همۀ تصمیمات از جای دیگر گرفته می شود در خصوص بسیاری از پروندهای دیگر نیز صادق است.
از بی طرفی قضات نیز صحبتی نمی کنیم که اساساً برای همه کسانی که در دادگاه های اخیر شرکت کرده اند صحبت از بی طرفی قضات مضحک است؛ چرا که قضات در بیشتر مواقع به عنوان نماینده نهادهای امنیتی ایفای نقش کرده اند و در دادگاه ها نه تنها بی طرف نبوده اند بلکه با تهدید و توهین در صحن دادگاه حتی شکل ظاهری یک دادگاه اسلامی را نیز رعایت نکرده اند.
2. رعایت اخلاق در دستگاه قضایی؛
و لا یجر منکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلو هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون. «نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام می دهید آگاه است (سوره مائده، آیه 8)
در دیدار آقای لاریجانی با برخی از شما بزرگواران، رعایت اخلاق در دستگاه قضایی و در مراحل دادرسی به ایشان توصیه شده بود. برای اینکه در جریان رعایت این اخلاق در دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی و انتظامی به عنوان ضابطین قضایی قرار گیرید به برخی موارد در این خصوص اشاره می کنیم:
برخی از زندانیان که در اختیار نیروی انتظامی بوده اند با شنیدن رکیک ترین الفاظ که حتی در میان اراذل و اوباش نیز کمتر گفته می شود روبرو بوده اند - که البته سالهاست که فعالان اجتماعی، نسبت به رفتارهای توهین آمیز و بکارگیری الفاظ غیر اخلاقی با شهروندان تذکر داده اند و با اینحال هر کس که گذرش به کلانتری ها و به خصوص اداره آگاهی افتاده با تمام وجود همچنان این بی حرمتی به شهروندان را حس کرده است. اما این بار علاوه بر درگیریهای خیابانی که با فحاشی و باطوم و گاز اشک آور و سنگ و زنجیر به جان مردم افتاده اند، در حاشیۀ بازداشتهای فله ای و چند هزار نفریِ معترضین، چه در کهریزک و چه در آگاهی شاپور، یا در زیرزمین وزارت کشور، علاوه بر به کاربردن رکیک ترین الفاظ و فحاشی های ناموسی در جهت تخریب روحیۀ متهم، در بازجویی های فردی، بازجویان بر تمام مسائل خصوص و شخصی افراد مسلط بودند و در مراحل بازجویی کسانی که خود را کارشناس می خواندند با ورود به حوزه های شخصی افراد حتی به خصوصی ترین روابط خانوادگی متهم وارد می شدند و اینگونه او را تحت فشار گذاشته اند. جهت استحضار حضرات به چند مورد از این موارد که زندانیان بند 350 با آن روبرو بوده اند اشاره می کنم:
تماسهای مکرر و غیر متعارف با خانواده برخی از متهمان؛ بطور مثال در یکی از موارد ظرف 20 روز بازجو با همسر یکی از متهمین، 6 مرتبه تماس گرفته و ضمن پیشنهاد طلاق به همسر محترم آن متهم از وی خواسته برای پیگیری پروندۀ همسرش بطور منظم با وی تماس بگیرد. در موردی دیگر زمانی که یکی از متهمان که از داشتن پدر محروم است و در زندان انفرادی به سر می برده است، بازجو ظرف یک هفته، بیش از 10 مرتبه با مادر وی تماس گرفته بوده است . این مزاحمت به حدی بوده که با آنکه مادر نگران فرزندش بوده است مجبور به جواب ندادن به تماسهای آن بازجو شده است. مورد دیگر در راستای به اصطلاح اعتراف گیری از یکی از متهمین که در اختیار سپاه پاسدارن بوده آنست که تمام پرسنل یک شرکت از یک تا ده روز بازداشت بوده اند تا به دروغ به ارتباط غیر اخلاقی با وی اعتراف کنند تا آزاد شوند. و این در حالی که در عین حال با در اختیار گرفتن آلبومهای خانوادگی متهم و نشان دادن عکسهای خصوصی همسرش، همسر وی را به اتهامات اخلاقی متهم کرده اند و با تهدید به افشای آنها و اعترافات کذب همکارانش، مجبور به اعتراف و بیان نوشته های دیکته شدۀ بازجو در دادگاه های به اصطلاح علنی نموده اند.
در بازداشتگاه امنیتی سپاه که به «2 الف» معروف است شرایط بسیار سخت تری به لحاظ اخلاقی حاکم است از جمله به کار بردن الفاظ رکیک، توهینهای ناموسی، فحاشی های خانوادگی، تهدیدهای جنسی تا جایی است که حتی چند نفر که در حال حاضر نیز در بند 350 به سر می برند را به آزار جنسی از طریق باطوم تهدید کرده و مجبور به در آوردن لباس و شلوار نموده اند. و البته اینها همه در حالی است که بسیاری به دلیل شرم، حاضر به روایت برخوردهای غیر اخلاقی که در موردشان صورت گرفته نیستند.
این در حالی است که در قوانین مصوب در خصوص مراحل تحقیق و بازجویی و بر اساس قانون رعایت حقوق شهروندی، تمامی اعمال و گفتارهایی که منافی عفت و اشاعۀ فحشا و یا با توهین و ارعاب و فریب و امثال آن همراه باشد ممنوع و مرتکب آن باید مجازات گردد. علاوه بر این بستن چشم، رو به دیوار نشاندن و در پشت سر قرار گرفتن بازجو از موارد مصرح در قانون حقوق شهروندی مجلس شورای اسلامی است ولی این امورِ خلاف قانون در نهادهای امنیتی اطلاعات سپاه، امری عادی و رویه ای مرسوم شده است.
حضرات آیات عظام
برخی از شما عزیزان در دیدار آقای لاریجانی توصیه فرموده بودید که اجازۀ انتخاب آزادانۀ وکیل به متهم داده شود که لازم است به اجمال گزارشی نیز از برخوردهای صورت گرفته در این زمینه ارائه نماییم:
1. تهدیدهای مکرر قضات به بسیاری از متهمان مبنی بر اینکه اگر با وکیل وارد دادگاه شوند احکام سنگین تری علیه آنها صادر خواهد شد. بیش از پنجاه نفر از کسانی که در این بند به سر می برند با این نوع تهدیدات از طرف برخی قضات روبرو بوده اند به خصوص آقای مقیسه، قاضی شعبه 28 دادگاه، که در عمل نیز چنین کرده است و در مواردی که با اصرار متهم مجبور به پذیرش وکیل شده است زمان دادگاه را ماه ها به تعویق انداخته و سپس احکام سنگینی صادر کرده است و اینگونه با گفتن این جمله که «دیدی گفتم» به وعدۀ خود عمل کرده است.
2. برخی متهمان به عزل وکیل و قبول وکیل تعیین شده توسط نهادهای امنیتی مجبور شده اند. تقریباً تمام کسانی در دادگاه های علنی صحبت کرده و به اصطلاح اعتراف نموده اند با چنین مشکلی روبرو بوده اند.
3. مضحکترین موضوع این است که در موارد زیادی وقتی وکیل متهم برای ثبت وکالت در پرونده به قاضی مراجعه نموده است قاضی گفته است که وزارت یا حفاظت سپاه، که متهم در اختیار آن است، با وکالت شما موافق نیست و وکالت وی را نپذیرفته است.
3. بازجویی ها؛
بازجویی ها توسط ارگانها و نهادهای مختلفی از جمله وزارت اطلاعات، سپاه، بسیج و واحدهای مختلف نیروی انتظامی صورت گرفته است. در واقع نیروی انتظامی و بسیج پس از بازجویی های اولیه افراد را تحویل سپاه پاسداران و یا وزارت اطلاعات می داده اند تا بازجویی ها که اغلب در مدت زمانی بسیار طولانی و بی وقفه، و در ساعات غیر متعارف صورت می گرفته ادامه پیدا کند.
بازجویی ها در نیروی انتظامی و بسیج نیازی به توضیح ندارد که تماماً همراه با توهین و تحقیر و ضرب و شتم وحشتناک، بدون هدف مشخص بوده است و اکنون دهها نفر از کسانی که توسط این دو نهاد بازداشت شده اند در بند 350 به سر می برند. در این روند بازجویی، افرادی چند روز متوالی را در اتاقهایی که به دلیل ازدحام به زحمت می توانستند حتی در آن بنشینند بدون آب و غذای کافی به سر برده اند. با این حال از زمانی که برخی از آن افراد تحویل نهادهای امنیتی در سه بند 209، 240، و 2 الف شده اند فضای دیگری را شاهد بوده اند. روایت یکی از زندانیان که در حال حاضر در بند 350 به سر می برد را عینا در ذیل به استحضار می رسانیم:
«متنی را جلوی من گذاشتند و گفتند بعد از اینکه متن را خواندی با زبان خودت بنویس. من خواندم اما چون سراسرش کذب بود حاضر به نوشتن نشدم. به من گفت تو آدم نمی شی و رفت بیرون و سه نفر وارد شدند و چند دقیقه به طور متناوب با باطوم و شوکر برقی من را مورد ضرب و شتم قرار دادند و وقتی بیرون رفتند بازجو دوباره داخل شد و با تمسخر گفت: چی شده؟ چرا گریه می کنی؟ کسی اذیتت کرد؟ و این کار 4 بار تکرار شد تا من مجبور شدم و آن مطالب کذب را نوشتم و چند روز بعد در دادگاه آن متن را قرائت کردم.»
تقریبا تمام کسانی که در بند 2 الف زندان اوین که زیر نظر سازمان اطلاعات سپاه فعالیت میکند مورد بازجویی و تحقیقات قرار گرفته اند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. برخی نیز که در این بند بوده اند به ساختمانی در شمال تهران معروف به شرکت منتقل شده و ضمن بازجویی ها، با کابل و باطوم و شوکر برقی مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. حداقل دو نفر از زندانیان اعلام می کنند که به زور بازجویان، روزانه نزدیک به 10 عد د قرص مصرف می کرده اند و این هر دو نفر در دادگاه های علنی حاضر بوده اند و بعد از اینکه به بند 350 منتقل شدند مشکلات روحی و روانی شان به وضوح قابل مشاهده بوده و هست.
در موردی دیگر یکی ا ز زندانیان روایت می کند وقتی در برابر نوشتن منویات بازجویان در بند 2 الف مقاومت کردم مرا عریان کرده و صرفاً با یک لباس زیر در یک محل سر باز به میله ها بسته و با تهدیدات جنسی از قبیل آزار جنسی با باطوم و اعمالی از این دست مجبور به اعتراف به اعمال ناکرده کردند.
همچنین حداقل 5 نفر از کسانی که در بند 2 الف مورد بازجویی قرار گرفته اند به زیر زمینی برده شده اند که در آن وسایل شکنجه از جمله وسایلِ ناخن کشی بوده است و با تهدید به استفاده از آن وسایل، بازجویی شده اند. در یک مورد نیز دستهای متهم را در درون این دستگاه قرار داده و او را وادار به اعترافات مورد نیاز کرده اند.
ضرب و شتم در بند 240 زندان اوین نیز به طور معمول در مورد بسیاری از زندانیان مرسوم بوده است البته ضرب و شتم ها در حد بند 2 الف نبوده است. در این میان وضعیت بند 209 که تحت نظارت وزارت اطلاعات است کمی متفاوت است. در این بند تقریباً از شکنجه های جسمی صحبتی در میان نیست. اما این نهادِ وابستۀ به دولت احمدی نژاد با تسلطی که بر اطلاعات شخصی افراد داشته است بیشترین فشارها را بر خانواده، نزدیکان و روابط بین آنها داشته است و از طریق دخالت در حریم خصوصی، تهدید به افشای راست و در بسیاری از موارد دروغ این روابط، و دهها روش غیر اخلاقی دیگر، زندانیان را تحت فشار گذاشته اند تا به پروژه های از پیش طراحی شدۀ خود جامۀ عمل بپوشند . در این خصوص لازم به ذکر است از بین زندانیان بند 350 حداقل 20 نفر در زمان بازداشتشان، با بازداشت همسر و فرزندان خود روبرو بوده اند. حداقل 5 نفر از کسانی که در دادگاه ها ی علنی حضور یافته اند و اعترافاتی را قرائت کرده اند همزمان همسر یا فرزندانشان نیز در زندان به سر می برده اند و از این طریق از سوی نهادهای امنیتی تهدید شده بودند که اگر متنها و نوشته های از قبل تمرین شده را در دادگاه اجرا نکنند برای همسر و فرزندانشان مشکل ایجاد خواهد شد.
4. دادگاه های به اصطلاح علنی؛
آیات عظام، مراجع معظم تقلید
عین گفته های یکی از زندانیان را که در دادگاه های علنی حضور یافته و اعترافاتی علیه خود و دیگران داشته است را عیناً می آوریم:
«یک روز با چشمان بسته ما را به محلی بیرون از زندان اوین بردند. جمعی حدود 50 نفر بودیم. وقتی چشممان را بازکردیم در سالن بزرگ دادگاه که قبلا از تلوزیون پخش شده بود بودیم. قاضی صلواتی و دادستان جعفری و چند نفر با لباس شخصی حضور داشتند. شخصی به نام فراهانی صحبت کرد. سپس من و نه نفر دیگر را از سالن بیرون بردند. یک به یک داخل یک اتاق رفتیم. نوشته هایی را به همراه سوالات که می گفتند توسط قاضی پرسیده خواهد شد به ما دادند. آنها حتی در مورد چگونگی حرکت دستهایمان نیز به ما آموزش و تمرین می دادند. وقتی دوباره وارد دادگاه شدیم یک به یک آن حرفها را زدیم و کسی که جای قاضی نشسته بود سوالات را پرسید و ما جوابهای از پیش تعیین شده را دادیم. در تمام این مدت قاضی صلواتی و دادستان در آنجا حضور داشتند و نظاره گر ما بودند. در پایان هم همان آقای فراهانی محل قرار گرفتن دوربینها، استقرار خبرنگاران و موارد دیگر را توضیح داد. فردای آن روز بازجوها متنها را دوباره آوردند و گفتند آن مطالب را با زبان خودمان و به طور طبیعی بیان کنیم. به من گفت اگر این حرفها را بزنم و طبیعی جلوه کند چند روز بعد آزاد می شوم ولی اگر نگویم چون هیچ کس من را نمی شناسد بدون سر و صدا اعدامم می کند. او همچنین تهدید می کرد اگر در دادگاه آن حرفها را درست نزنم خواهر و پدرم را بازداشت می کند. هر چند گاهی هم می گفت خواهرم در بازداشت است و او را نیز اعدام خواهد کرد.»
تقریباً تمام کسانی که در دادگاه های علنی حضور داشته اند و در حال حاضر در بند 350 به سر می برند در چنین جلسات تمرینی، در سالن دادگاه و یا در اتاقهای بازجویی، حضور داشته اند.
همچنین تقریبا تمام کسانی که در دادگاه های علنی حضور داشته اند از داشتن وکیل اختیاری محروم بوده و حتی برخی که از قبل وکیل داشته اند نیز تحت فشار بازجوها مجبور به عزل وکیل و انتخاب وکلای تسخیریِ همکار نهادهای امنیتی شده اند. در چندین مورد نیز از کسانی که در دادگاه های علنی حضور یافته اند به خصوص آنان که در جلسات اول تا سوم حضور داشته اند خواسته اند تا سر و صورت خود را به صورتی خاص که مد تظر آنان بوده است اصلاح کنند تا از نظر ظاهر، شبیه اعضای فرقه ای خاص شوند. بطور مثال یکی از متهمان را که با فشار بسیار بر خانواده اش از وی خواسته بودند تا در دادگاه مطالبی را که از قبل نوشته شده بود بخواند و به ارتباط با مفافقین اعتراف کند را مجبور کرده بودند تا صورت خود را به شیوه ای خاص اصلاح و سبیل بگذارد.
از جمله مضحکترین و شرم آورترین بخش این دادگاه های علنی، استفاده از سه نفر از کسانی است که اساساً چندین ماه قبل از انتخابات بازداشت شده بودند ولی در اخبار به گونه ای القا شد که گویی این افراد در جریان انتخابات بازداشت شده اند و متاسفانه دو تن از همین افراد را پس از حوادث عاشورا و بر اساس همان اعترافات ساختگی و از قبل نوشته و تمرین شده به دار آویختند. این در حالی است که وزارت اطلاعات به آنها گفته بود در صورتی که در دادگاه علنی آن حرفها را بزنند به آنها کمک می شود تا از زندان آزاد شوند. این را نیز در نظر بگیرید که یکی از اعدامیان فقط 19 سال سن داشت.
در این دادگاه ها حتی تماشاگران نیز از قبل برای حضور در دادگاه تمرین کرده بودند و افرادی از نهادهای وابسته به نهادهای امنیتی و نظامی از جمله بسیج و برخی نیروهای دادگاه انقلاب و دادستانی با تمرین قبلی که با حضور متهمیان نیز بوده است در دادگاه حضور پیدا کرده بودند. و این در حالی است که هیچ یک ا ز اعضا خانواده و یا نزدیکان و مهمتر از آن وکلایی که توسط متهمان انتخاب شده بود حتی اجازه حضور در اطراف دادگاه نیافتند.
در بسیاری از این دادگاه ها در حالی که فقط چند متهم حضور داشتند اما ده ها نفر دیگر را به اجبار و بدون اطلاع قبلی با لباس زندان بر روی صندلی ها آوردند که صرفاً با پر کردن صندلی ها و نمایش تلوزیونی این دادگاه را تکمیل کنند. و البته با توجه به اینکه خود آقای لاریجانی بر تخلف بودن چند دادگاه اول که تصاویر متهمین منتشر شد صحه گذاشته اند از توضیح بیشتر درباره آن صرف نظر می کنیم.
5. اطاله دادرسی
در بند 350 حداقل سه نفر هستند که بیش از دو سال است در بازداشت موقت به سر می برند و هنوز هیچ حکمی برایشان صادر نشده است. در بند 209 که در اختیار وزارت اطلاعات است افرادی حضور دارند که بیش از 2 و حتی تا 7 سال است که در زندان انفرادی یا حداکثر اتاقهای دو نفره به سر می برند. در خصوص دیگرانی که وضعیتشان مشخص نیست نیز چند ماه بلا تکلیفی دیگر به یک روال طبیعی تبدیل شده است. به عنوان مثال در بند 350 دهها نفر هستند که بیش از 4 یا 5 ماه است که در بلاتکلیفی به سر می برند. اما شرم آور آن است که برخی از وکلای متهمان - در حالی که چند ماه است دفاع آخر صورت گرفته - وقتی از قضات پرونده علت عدم صدور حکم را پرسیده اند شنیده اند که نهادهای امنیتی هنوز نظرشان را دربارۀ حکم پرونده اعلام نکرده اند و با این استدلال چندین ماه دیگر پرونده متوقف و متهم در زندان به سر می برد.
حضرات آیات عظام و مراجع عالیقدر تقلید
یکی از شما بزرگواران در دیدار با رئیس قوه قضائیه فرموده بودید «هرجا اسلام هست ما هستیم و هر جا معارض با اسلام باشد ما با آن معارضه می کنیم».
گرامیان عالیقدر
آیا زیر پا نهادن علنی قوانین آیین دادرسی مجوز اسلامی دارد؟
آیا ضرب وشتم متهم بر اساس موازین اسلامی است؟
آیا فحاشی، اعمال شنیع و تهدیدات جنسی موافق احکام الهی است؟
آیا بازداشت و تهدید خانواده، همسر، فرزند، پدر، مادر، خواهر و برادر برای اعمال فشار به متهم در تعارض با آموزه های دینی نیست؟
آیا تماسهای تلفنی غیر متعارف و بیش از اندازه بازجویان با همسران و مادران متهمین و بعضا ارائه پیشنهادهای بی شرمانۀ طلاق و جدایی با مجوزهای اسلامی صورت گرفته است؟
آیا فحاشی بازجویان و حتی بازپرسان و قضات و عدم اجازه استفاده از وکیل بوسیله تهدید و تطمیع با مجوز و فتوای علمای اسلام بوده است؟آ
یا برگزاری دادگاه های نمایشی، تبلیغات دروغ، پخش اعترافاتِ از سر اجبار متهمان قبل از اثبات جرم، آنهم با تصویر و صدا با مجوز شرعی صورت گرفته است؟
آیا بازداشت موقت های طولانی و بعضا تا دو سال، زندان های انفرادی چند ماهه و حتی در موارد زیادی یک ساله و دو ساله بر اساس موازین اسلامی است؟
آیا صدور احکام و تصمیم گیری در خصوص میزان آن و حتی در برخی موارد نوشتن متن حکم در محلی خارج از قوه قضائیه و توسط شخصی غیر از قاضیِ صالح در تعارض با دین اسلام نیست؟
مراجع معظم تقلید و آیات عظام
اتقوا الله و اعدلوا فانکم تعیبون علی قوما لایعدلون (از خداوند پروا کنید و عدالت بورزید و بر کسانی که داد نمی ورزند عیب بگیرید «روایت کلینی از امام صادق، کافی، جلد دوم»)
انتظار نداریم که سخنان و نوشته های ما را بپذیرید. انتظار نداریم که گزارشات یک متهم را از درون زندان قبول کنید آنهم متهمانی که تبلیغات رسمی، امثال آنها را افرادی بی دین، ضد انقلاب، لیبرال، وابسته به غرب، و یا حتی سلطنت طلب و منافق می خواند اعتماد کنید اما با توجه به سابقۀ درخشان مراجع شیعه در قرون گذشته که همیشه مستقل از حکومتها در برابر ظلم و ستم ایستاده اند از شما می خواهم در این موارد تحقیق و تفحص کنید تا به صحت گفته های ما پی برید.همچنین با آنکه می دانیم نهادهای امنیتی و دنباله رو آنها قوه قضائیه و سازمان زندانها به شما اجازه دیدار ما را نخواهند داد با این حال از شما بزرگواران می خواهیم با توجه به مسئولیت سنگینتان در برابر اسلام و ملت مسلمان ایران، با اعزام نمایندگانتان به بند 350 و صحبت خصوصی با زندانیان علی الخصوص کسانی که در دادگاه های علنی حضور یافته اند صحت و سقم این مطالب را مورد بررسی قرار دهید و یا حداقل، علی رغم فشارهای امنیتی، اگر این امکان را یافتید که درب بیوت محترم خود را به روی این متهمان و خاتواده هایشان باز بگذارید تا با بیان دردهایشان ضمن تسلی یافتن، شما را نیز از بی عدالتی حاکم در فضای زندانها و بازداشتگاه ها مطلع سازند.
در تاریخ تشیع همواره امید آنان که مورد ستم واقع شده اند به روحانیت بوده است تا با حضور موثر خود و مقابله با ظلم، حقانیت و ظلم ستیزی اسلام را برای جهانیان به نمایش بگذارد. اگر اکنون شما بزرگواران به احقاق حق مظلوم نشتابید بیم داریم که چهره مبارکِ دین عزیز اسلام برای نسل امروز که جویای حق و حقیقت است و بخصوص نسلهای بعد خدشه دار شود.
ان من اشد الناس عذاباً یوم القیامه من وصف عدلاً و عملاً بغیره. «پر حسرت ترین مردم در روز رستاخیز کسی است که عدل را وصف کند سپس به راه دیگری عمل کند (کافی، جلد دوم، به نقل از امام صادق (ع))
الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم (شرح اصوا الکافی مازندرانی جلد 9)
و من الله التوفیق
Subscribe to:
Posts (Atom)