بازی زیرکانه ژنرال ها
با قیام خیابانی مردم مصر
یونگه ولت ـ ترجمه رضا نافعی
پرفسور یوسف ” ز ” که در قاهره پزشگ است، می گوید : “آنچه اینجا می گذرد انقلاب نیست، این هنوز قیام است، انقلاب وقتی است که ارتش به مردم بپیوندد “. یوسف ” ز” خود را لیبرال می داند ولی دلش با جنبش دموکراتیک مردم مصر است.
ارتش مصر از آغاز اعتراضات در 25 ژانویه، نقشی مرکزی ایفا کرده است. در زمانی که نیروهای امنیتی و پلیس وزارت کشور با لباس رسمی پلیس یا لباس شخصی، با خشونت تمام به مردم حمله کردند، ارتش بعنوان حافظ مردم به میدان آمد. ارتشیان در میدان تحریر قاهره میان مردم و اوباش سازمان یافتۀ دولتی موضع گرفتند و از مردم در برابر حملات اوباش دولتی حفاظت کردند.
آنها امروز راههای ورود به مبدان آزادی را کنترل می کنند. برخورد سربازان ساده با مردم مودب و آرام است، ولی آنها که دارای درجات بالاتر هستند، بویژه مواظب خارجیان و روزنامه نگاران هستند و وظیفه دارند که یا آنها را رد یا دستگیر کنند.
به نظر پرفسور یوسف، در آغاز اعتراضات، نظامیان در تردید بودند و نمی دانستند که چه روشی در پیش گیرند، ولی حالا روشن شده است که حسنی مبارک قصد ندارد قبل از پایان مدت ریاستش کنار برود. اینک نظامیان به یک دلیل ساده از او پشتیبانی می کنند : ” آنها دقیقا می دانند که وقتی او برود آنها هم سرنگون خواهند شد. ارتش بیش از 60 سال است که از علی محمد نجیب، جمال عبدالناصر، انور السادات و بعد حسنی مبارک حمایت کرده است. همه رئیس جمهور ها ارتشی بوده اند. در این مدت ارتش قدرت زیادی در دست خود متمرکز کرده است ، ” قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی “.
ارتش اختاپوس وار بر همه بخش های جامعه دست می گذارد، بر هتل های زنجیره ای، موسسات ساختمانی، بر ساختن جاده ها، فرودگاهها و بنادر و نیز بر تولید مواد غذائی. بیش از ده در صد از اقتصاد مصر را نظامیان کنترل می کنند. ژنرالهای سابق، امروز ار نخبگان اقتصادی کشور هستند و سرمایه داران بخش سنتی برغم تلاشهائی که برای بدست آوردن سفارشات دولتی می کنند دستشان خالی می ماند و قرار داد ها نصیب نظامیان می شود.
ارتش مصر از لحاظ تعداد نفرات دهمین ارتش جهان است. 468 هزار عضو فعال و 479 هزار عضو احتیاط دارد. فرمانده کل نیروهای نظامی پرزیدنت مبارک است. بودجه نظامی به 2،4 میلیارد دلار بالغ می گردد، که بیش از نیمی از آن ، یعنی 1،3 میلیارد آن را آمریکا می پردازد. تعداد ارتشیان به تقریبا یک میلیون نفر بالغ می گردد، اما نیروی پلیس که تحت فرمان وزارت کشور است از نظامیان بیشتر است، از سال 1990 تعداد آنها به 1،4 میلیون نفر افزایش یافته است.
عمر سلیمان، معاون رئیس جمهور، پیش از آن که رئیس سازمان اطلاعات گردد، ژنرال بود. همچنین احمد شفیق، نخست وزیر، یک ژنرال بازنشسته نیروی هوائی بود. با توجه به اعترضات دوباره چند صد هزار نفری مردم در روز سه شنبه، سلیمان تاکید کرد که ارتش علیه مردم وارد میدان نخواهد شد و آنها را تهدید به مجازات نیز نکرد. با این وجود روشن است که رژیم حاضر به ترک صحنه نیست و با رژیم ارتش هم سرجای خود می ماند. ” امتیازاتی که فعلا داده می شود چیزی نیست جز تاکتیک وقت گذرانی در مقابل مردم مصر و همچنین در برابر خارج . آنها عامل زمان را به بازی گرفته اند و می کوشند تا روز به روز ، متر به متر، مواضع گذشته را دو باره بدست آورند و نهایتا دوباره ابتکار را بدست گیرند.”
یوسف مطمئن است که اگر ارتش به روی جنبش دموکراتیک مردم اسلحه بکشد، اکثر سربازان سر به شورش برخواهند داشت و به مردم خواهند پیوست. و آنوقت است که میلیونها نفر ساکنان حلبی آباد ها هم ، که الان در خیابان نیستند، بپا خواهند خاست.”
http://www.jungewelt.de/2011/02-09/034.
Tuesday, February 8, 2011
حرف “مفت” مفتی عربستان
حرف “مفت” مفتی عربستان
جرقه ای شد بر خرمن تظاهرات در ریاض
ترجمه رضا نافعی
دو نکته ازگفتگوی فرانکفورتر آلگماینه با رابرت زولیک رئیس بانک جهانی:
- جمعیت کره جنوبی برابر با نیمی از جمعیت مصر است ولی صادرات تولیدات صنعتی آن در یک روز برابر است با صادرات مصر در طول یک سال ..
- حدود 900 میلیون نفر از مردم جهان امکان دست یافتن به پول کافی برای غذای خود ندارند.
امواج اعتراض به عربستان سعودی هم رسید
به گزارش خبرگزاری های آلمان و فرانسه امواج شوکی که از قیام مصر پدید آمده به عربستان سعودی هم رسیده است. بویژه سخنان شیخ عبدالعزیز الشیخ، مفتی (رهبر مذهبی) عربستان موجب نارضایتی اجتماعی شده است. مفتی عربستان در مسجدی در ریاض ، پایتخت عربستان، گفته است که درپس تظاهرات اعتراضی در تونس و مصر دست “دشمنان اسلام ” در کار است که هدفشان تضعیف کشورهای عربی و مسلمان است و به همین دلیل او از جوانان عربستان خواسته است که تحت تاثیر این هرج و مرج طلبان قرار نگیرند .
در پی این سخنان بسیاری از مردم عربستان چه در محافل خصوصی و چه در اینترنت بشدت به سخنان الشیخ اعتراض کردند و بیکاری وسیع، فقر، بحران خانه سازی و رشوه خواری در عربستان را مطرح ساختند.
در ریاض دهها نفر از اعضای خانواده های زندانیان در برابر وزارت دادگستری دست به اعتراض زدند و خواستار آزادی زندانیان شدند. به گفته شاهدان عینی بخش عمدۀ معترضان زنان محجبه بوده اند در کنار کودکان و مردان، درعربستان سعودی ، دست زدن به تظاهرات ممنوع است.
مقاومت در الجزائر گسترش می یابد
خبرگزاری های آلمان و فرانسه ـ در الجزایر، همسایه بزرگ تونس نیز مقاومت در برابر طبقه حاکمه شکل می گیرد.
هوادارن جنبش اعتراضی تایید کردند که قرار است در 12 فوریه تظاهراتی اعتراضی برای ساقط کردن رژیم صورت گیرد. این تظاهرات برغم وجود قوانین وضع اضطراری که از 19 سال پیش برقرار است برپا خواهد شد. عبدالعزیز بوتفلیقه قول داده است این قوانین در آینده لغو گردند. در هفنه های گذشته افزون بر اعتصاب و تظاهرات اعتراضی حتی چند خود سوزی رخ داد.
همزمان با این رویدادها، نیروهای انتظامی در جنوب غربی الجزائر 14 نفر را که مظنون به عضویت در یکی از شعبات القاعده در شمال آفریقا هستند دستگیر کرده اند. این افراد مظنون به این هستند که در تدارک عملیات تروریستی در کشورهای اروپائی بوده اند. روز یک شنبه روزنامه الوطن، از قول محافل امنیتی نوشت که این افراد در دسامبر سال گذشته دستگیر شده اند و در میان آنها دو تن از اتباع موریتانی نیز هستند.
.
URL: http://www.neues-deutschland.de/artikel/190296.in-algerien-waechst-der-widerstand.html
http://www.neues-deutschland.de/artikel/190297.protest-regt-sich-auch-in-saudi-arabien.htmll
جرقه ای شد بر خرمن تظاهرات در ریاض
ترجمه رضا نافعی
دو نکته ازگفتگوی فرانکفورتر آلگماینه با رابرت زولیک رئیس بانک جهانی:
- جمعیت کره جنوبی برابر با نیمی از جمعیت مصر است ولی صادرات تولیدات صنعتی آن در یک روز برابر است با صادرات مصر در طول یک سال ..
- حدود 900 میلیون نفر از مردم جهان امکان دست یافتن به پول کافی برای غذای خود ندارند.
امواج اعتراض به عربستان سعودی هم رسید
به گزارش خبرگزاری های آلمان و فرانسه امواج شوکی که از قیام مصر پدید آمده به عربستان سعودی هم رسیده است. بویژه سخنان شیخ عبدالعزیز الشیخ، مفتی (رهبر مذهبی) عربستان موجب نارضایتی اجتماعی شده است. مفتی عربستان در مسجدی در ریاض ، پایتخت عربستان، گفته است که درپس تظاهرات اعتراضی در تونس و مصر دست “دشمنان اسلام ” در کار است که هدفشان تضعیف کشورهای عربی و مسلمان است و به همین دلیل او از جوانان عربستان خواسته است که تحت تاثیر این هرج و مرج طلبان قرار نگیرند .
در پی این سخنان بسیاری از مردم عربستان چه در محافل خصوصی و چه در اینترنت بشدت به سخنان الشیخ اعتراض کردند و بیکاری وسیع، فقر، بحران خانه سازی و رشوه خواری در عربستان را مطرح ساختند.
در ریاض دهها نفر از اعضای خانواده های زندانیان در برابر وزارت دادگستری دست به اعتراض زدند و خواستار آزادی زندانیان شدند. به گفته شاهدان عینی بخش عمدۀ معترضان زنان محجبه بوده اند در کنار کودکان و مردان، درعربستان سعودی ، دست زدن به تظاهرات ممنوع است.
مقاومت در الجزائر گسترش می یابد
خبرگزاری های آلمان و فرانسه ـ در الجزایر، همسایه بزرگ تونس نیز مقاومت در برابر طبقه حاکمه شکل می گیرد.
هوادارن جنبش اعتراضی تایید کردند که قرار است در 12 فوریه تظاهراتی اعتراضی برای ساقط کردن رژیم صورت گیرد. این تظاهرات برغم وجود قوانین وضع اضطراری که از 19 سال پیش برقرار است برپا خواهد شد. عبدالعزیز بوتفلیقه قول داده است این قوانین در آینده لغو گردند. در هفنه های گذشته افزون بر اعتصاب و تظاهرات اعتراضی حتی چند خود سوزی رخ داد.
همزمان با این رویدادها، نیروهای انتظامی در جنوب غربی الجزائر 14 نفر را که مظنون به عضویت در یکی از شعبات القاعده در شمال آفریقا هستند دستگیر کرده اند. این افراد مظنون به این هستند که در تدارک عملیات تروریستی در کشورهای اروپائی بوده اند. روز یک شنبه روزنامه الوطن، از قول محافل امنیتی نوشت که این افراد در دسامبر سال گذشته دستگیر شده اند و در میان آنها دو تن از اتباع موریتانی نیز هستند.
.
URL: http://www.neues-deutschland.de/artikel/190296.in-algerien-waechst-der-widerstand.html
http://www.neues-deutschland.de/artikel/190297.protest-regt-sich-auch-in-saudi-arabien.htmll
آیت الله مهدوی کنی
آیت الله مهدوی کنی
پدرخوانده ای که محلل "زن بابا" ست!
دکتر مهدی خزعلی، در مطلبی که در باره سعید مهدوی کنی، آقا زاده معمم آیت الله مهدوی کنی نوشت، گوشه ای از سراپرده "پدرخوانده" را که خیز برداشته اند تا او را جانشین هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان کنند بالا زده است. آیت الله کنی دبیر جامعه روحانیت مبارز است و از کسانی که مخالفت مردم با کودتای 22 خرداد را "فتنه" می داند. خزعلی می نویسد:
بنگاه های اقتصادی مهمی نظیر کارخانجات پوشاک جامعه و مجتمع تجاری نور( تقاطع ولیعصر و طالقانی) در اختیار آیت الله مهدوی کنی است. وی در قصری که در دانشگاه امام صادق ساخته زندگی میکند. میخواهید او در اصلاح مملکت کاری کند؟
پدرخوانده ای که محلل "زن بابا" ست!
دکتر مهدی خزعلی، در مطلبی که در باره سعید مهدوی کنی، آقا زاده معمم آیت الله مهدوی کنی نوشت، گوشه ای از سراپرده "پدرخوانده" را که خیز برداشته اند تا او را جانشین هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان کنند بالا زده است. آیت الله کنی دبیر جامعه روحانیت مبارز است و از کسانی که مخالفت مردم با کودتای 22 خرداد را "فتنه" می داند. خزعلی می نویسد:
بنگاه های اقتصادی مهمی نظیر کارخانجات پوشاک جامعه و مجتمع تجاری نور( تقاطع ولیعصر و طالقانی) در اختیار آیت الله مهدوی کنی است. وی در قصری که در دانشگاه امام صادق ساخته زندگی میکند. میخواهید او در اصلاح مملکت کاری کند؟
گزارش دیدار آقا با هیات های انتخابات 22 خرداد
گزارش دیدار آقا با هیات های انتخابات 22 خرداد
نگوئید احمدی نژاد دروغگوست
دل آقای خامنه ای می شکند!
درهفته نخست پس از کودتای 22 خرداد، علی خامنه ای در ادامه مانورهائی که برای توجیه کودتا می کرد، خواهان دیدار با نمایندگان ستادهای انتخاباتی کاندیداها شد. از ستاد موسوی، کروبی، رضائی و احمدی نژاد هیات هائی به بیت رهبری رفته و با وی دیدار کردند. فیلم کوتاهی از این دیدار، منتشر شد که شامل سخنرانی خامنه ای بود و نه اعتراض ها و استدلال های هیات های معترض به نتیجه کودتائی انتخابات. مدتی پس از این دیدار و سرکوب خونین مردم، مرتضی الویری نیز گزارشی از این دیدار و جلسه منتشر کرد که چوب آن را خورد. یعنی بازداشت شد و مدتی نیز در اوین بود. الویری از جمله زندانیان سیاسی – مذهبی مشهور دوران شاه است و همشهری حسین شریعتمداری. یعنی دماوندی است، اما در برابر شریعتمداری! الویری بعد از انقلاب در صدر نشست و نماینده مجلس و رئیس مناطق آزاد نیز شد. او نیز مانند حجت الاسلام منتجب نیا از ستاد کروبی به دیدار و مذاکره خامنه ای رفته بود و شاید انگیزه اصلی انتخاب او برای حضور در این هیات، سوابق دوستی او با خامنه ای بود.
بهرحال، از آن جلسه تاکنون جز همین دو فیلم و گزارش مطلبی در جائی منتشر نشده بود تا اخیرا که فردی بنام جعفر فرجی، در وبلاگ یکی از دوستان همفکرش گزارشی با تفسیرهای خود منتشر کرد. فرجی طرفدار دو آتشه احمدی نژاد است و نوع نوشته اش نشان میدهد که از دار و دسته الله کرم و خود احمدی نژاد و بقیه این دسته بندی هاست.
ما افاضات شخصی فرجی را از گزارشی که نوشته – تا آنجا که توانستیم- حذف کردیم تا گزارشی مستقل را منتشر کنیم. در صورت تمایل می توانید به وبلاگ خود وی نیز مراجعه کنید. از اینجا
حتی همین گزارش و تفسیرهای طرفدارانه و پرستایش از "آقا" نیز نشان میدهد که در آن دیدار و مذاکره، حتی افرادی نظیر الویری با صراحت به وی گفته اند که انتخابات باید باطل شود. اما خامنه ای پس از شنیدن همه استدلال ها، باز هم حرف خود را تکرار می کند و می گوید تقلب در انتخابات ممکن نیست. البته او راست گفته است، زیرا تقلب نشد، بلکه کودتا شد و چند رقم را بعنوان آراء احمدی نژاد و موسوی و کروبی و رضائی اعلام کردند که هیچ ربطی به آنچه در صندوق ها بود نداشت. دفاع حضرت آقا از دروغگوئی های احمدی نژاد هم در گزارش فرجی خواندنی است.
متن زیر از گزارش فرجی استخراج شده است:
دقایق زیادی بود که نفرات شورای مرکزی ستادهای مختلف تکمیل شده بودند. سکوت سنگین و حزن انگیزی بر فضا حاکم بود. جلسه قرار بود راس ساعت 18 شروع شود. هیچ یک از نفرات شورای مرکزی ستادهای کاندیداهای مختلف با یکدیگر صحبت نمی کردند. تا حدودی می شود گفت غم خاصی در چهره شان موج می زد...
رأس ساعت 18حضرت آقا وارد شدند. وقتی بر روی صندلی نشستند، تک به تک، به چهره تمامی حضار می نگریستند و "سلام علیکم"ی می گفتند. برخی که ارادت ویژه ای به آقا داشتند، وقتی نوبتشان می رسید، تمام قد بلند می شدند و سلامی عرض می کردند.(ستاد احمدی نژاد و رضائی!)
- آقا بسم اللهی گفتند و مقدمه کوتاهی فرمودند که: جمع ویژه ای است، رفقای دیروز و رقبای امروز در سر یک چهار راهی پرترافیک به هم رسیده اند. سر و صدا و ترافیک اگر با بی تحملی افراد همراه شود، محیط ناراحت کننده ای را بوجود می آورد. ولی اگر افراد در این چهاراه پرترافیک با صبر و نظم و قانون عمل کنند، بالاخره راه باز می شود و هر کس به مقصد می رسد و از تصادم جلوگیری می شود...
من از آقایان واقعاً خواهش می کنم که هر چه در ته دلشان دارند، بدون ملاحظه هیچ کس حتی خود من بهراحتی بر زبان بیاورند. مدیریت جلسه هم با خود من است.
بر اساس سن کاندیداها شروع به صحبت کنید. با این اوصاف از آقای کروبی شیخ الکاندیداها شروع می کنیم.
تریبون که جلوی آقای الویری(ستاد کروبی) قرار گرفت آقا به شوخی گفتند:
- آقای الویری در حالی که صحبت می کنید مدام به ساعت هم نگاه کنید. ساعت آن قسمت سالن نصب شده است. دوستانی هم که کنار این عزیزان نشسته اند به سخنرانان یک طوری وقت را تذکر دهند.
آقای نجفی(ستاد احمدی نژاد) که کنار آقای الویری نشسته بودند، با آرنج خود اشاره ای کردند و گفتند آقا نگران نباشید وقت تمام شد، من به ایشان می زنم. در حالی که همه می خندیدند آقا گفتند نه آقای نجفی زدن خوب نیست. آقای کلهر که نوعاً موجود شلوغ و شوخي است، گفتند که آقا آخه اینها عادت دارند به کتک زدن... یکدفعه سکوت سنگینی حاکم شد و آقا چپ چپ نگاهی کردن.
آقای الویری از روی برگه صحبت می کردند و مطالب منسجمی را از دید خودشان در لزوم ابطال انتخابات و مخدوش بودن آن آماده کرده بودند. ایشان صحبت های خود را اینگونه آماده کرده بودند که: من در قبل از انقلاب و راهپیمایی های دوران انقلاب "مسئول صدا" بودم. بهخاطر همین در تمام راهپیمایی ها بوده ام. من باید اعتراف کنم از ابتدای شروع حرکت انقلاب تاکنون راهپیمایی به بزرگی آنچه که دیروز در مسیر انقلاب- آزادی در اعتراض به انتخابات رخ داد، ندیده ام.
ما شما را پدر ملت ایران می دانیم و بهخاطر همین این مطالب را به حساب صحبت فرزندانی در نزد پدر خود بگذارید.
آقای الویری صحبتهایشان در چند محور خلاصه می شد که عبارت بود از:
- شورای نگهبان نبايد صلاحیت آقای احمدینژاد را تأیید می کرد. آقای احمدینژاد که رجل سیاسی نیست. تازه گاهي در مواردی دیده شده، بی تقوا و دروغگو هم هست.
- صلاحیت اتفاقات قبل از انتخابات نیز زیر سؤال است. از آن جمله است، توزیع سهام عدالت، افزایش حقوق بازنشستگان با هدف خرید رأی، بی حرمتی به بزرگان و... در رودهن آقای کروبی 1400 رأی داشته ولی آن را صفر کردند. به برخی از ناظرین کارت نداده اند و...
در نهایت آقای الویری گفتند که این مهندسی انتخاباتی که صورت گرفت و چینشی که از آراء اعلام شد، بهخاطر این بود که اولاً 22 میلیون آقای خاتمی را تحت الشعاع قرار دهند و بگویند بیشتر از خاتمی رأی داریم و ثانیاً آقای کروبی کمتر از آراء باطله و سر جمع همه مخالفان 13 میلیون چیزی در حدود نصف ما رأی دارند. لذا باید انتخابات ابطال شود...
فرزند شهید بهشتی به نمایندگی از ستاد موسوی صحبت کردند و گفتند اکثر مطالبی که مدنظر بود، آقای الویری گفتند. نتایج و میزان آراء اعلام شده، بیان کننده میزان نظر و آراء مردم نیست و بايد انتخابات ابطال شود.
آقای دانش جعفری نیز از طرف آقای رضایی صحبت کردند. آقای دانش نیز گفتند که اکثر مطالب را آقای الویری و دوستان دیگر گفتند، چند نکته هم بنده می گویم.
در این انتخابات تخلفات بزرگی رخ داد. یکی از این تخلفات استفاده از ارگانهای نظامی و آراء آنان توسط یک کاندیدا بود.
آقا به شوخی به آقای دانش فرمودند آقای دانش آیا آن کاندیدا سابقاً نظامی نبوده است؟
هر گاه فضای جلسه بشدت جدی و سنگین می شد، آقا یک شوخی می کردند.
آقای دانش در ادامه صحبت های خود رو به آقا گفتند، صحبت های شما در کردستان بهگونه ای بود که این احساس و تلقی پیش می آمد که مردم بايد به آقای احمدینژاد رأی دهند و...
آقای دانش نیز تقاضای ابطال انتخابات را کردند.
نوبت به آقای ثمره از ستاد احمدی نژاد رسید. تنها کسی که شروع کلام را با یاد خدا و با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کرد، آقای ثمره بودند. تنها کسی که از آقا بابت برگزاری جلسه تشکر کردند و حضور 40 میلیونی را تبریک گفتند، آقای ثمره بودند. تنها کسی که وقت را رعایت کرد و سر 5 دقیقه خودشان به آقا وقت را یادآوری کرد، آقای ثمره بودند. آقای ثمره گفتند که آقایان فریاد اخلاق و قانونگراییاشان گوش فلک را کرده، ولی روز انتخابات در حالی که رأی گیری در حال جریان است با رسانه های خارجی کنفرانس مطبوعاتی می گذارند و می گویند پیروز انتخاباتیم. بحث افزایش حقوق ها هم یک قانونی در زمان مجلس و دولت های قبلي خودشان تصویب کردند. نتوانستند اجرا کنند ولی این دولت با کمک مجلس سالانه به افزایش حقوق ها دست زده است. چیز عجیبی هم نبوده و هر ساله مجلس در بودجه قرار داده و دولت مکلف بوده که کما فی السابق انجام دهد. بروید به مجلس و قانون هایی که خودتان 7 تا 8 سال پیش تصویب کردید، اعتراض کنید.
آقا قبل از اینکه اعضا محترم شورای نگهبان و وزارت کشور صحبت کنند، گفتند که:
راجع به صحبت های آقای دانش( سخنان علی خامنه ای در حمایت غیر مستقیم از رای به احمدی نژاد در سفر به کردستان در آستانه برگزاری انتخابات 22 خرداد) بنده یک مطلبی بگویم. بنده 20 سال است که چنین مطالبی را می گویم. اصلاً ادامه حیات بنده وابسته به تکرار چنین مطالبی است و اگر روزی بنده دست از تکرار این مطالب بکشم، آن روزی است که در این دنیا نخواهم بود. بنده تکلیفم این است که به مردم معیارها را بدهم، تشخیص مصادیق با خود مردم است. بنده در بحث مصادیق یک رأی دارم که آن را هم هیچ کس مطلع نمی شود.
آقایان راجع به انتخابات مدارک مستندی تاکنون ارائه نکرده اند و برخی از مطالبی که می گویند، اصلاً شورای نگهبان امکان دخالت ندارد.
بالاخره انتخابات حق مردم است و نمی توان دستگاهی اختراع کرد و دنبال نیات مردم گشت که هر کسی به چه دلیلی به یک کاندید رأی داده. اصلاً اگر باب این ادعاها باز شود که عده ای پیدا بشوند و از موضع قیومیت بگویند که اگر مردم به فلانی رأی داده باشند، فریب خورده هستند، آیا اساس فلسفه انتخابات زیر سؤال نمی رود؟
اگر راجع به قبل از انتخابات مبنی بر سهام عدالت و افزایش حقوق و... اعتراض دارند که این مطالب را از 5 تا 6 ماه قبل از انتخابات می دانستند و مدام در سخنرانی هایشان می گفتند. خوب اگر به شرایط اعتراض داشتید، شرکت نمی کردید. بالاخره وقتی کاندیدا شده اید، یعنی با علم به همه این ها وارد صحنه شده اید.
آقای کامران دانشجو ( معاون سیاسی وقت وزارت کشور در برگزاری انتخابات 22 خرداد و از عاملین کودتا در وزارت کشور که اکنون وزیر علوم است) نیز راجع به بی سابقه ترین تعداد ناظرین کاندیدا توسط آقای موسوی در طول انتخاباتهای کشور از ابتدا تاکنون گفت و از صندوق های سیار در گذشته و هم اکنون گفت و گزارش روند انتخابات را داد و جواب هجمه تبلیغاتی علیه این همه تلاش کارمندان خدوم وزارت کشور را به روز قیامت و خدا سپرد.
با اتمام صحبت ها تازه اصل جلسه شروع شد که حدود 30 دقیق به طول انجامید. آقا فرمودند که دوربین ها را بیرون ببرید و جلسه وارد مرحله خصوصي شد ...
وقتی دوربین ها کامل خارج شد ، آقا فرمودند که : " آقای الویری شما 30 ثانیه وقت خواستید ، ما کریم هستیم به شما یک دقیقه وقت می دهیم ."
آقای الویری شروع کردند و گفتند که : " از دید ما این انتخابات بایستی ابطال شود . هر گونه تصمیم دیگری به غیر از ابطال، مورد پذیرش مردم قرار نخواهد گرفت . بعد از ابطال انتخابات که کمترین خواسته مردم است ، برای حل مسائل و قضاوت در مورد ادعاهای طرفین حضرتعالی شورای حکمیتی شکل دهید تا میان طرفین قضاوت کند ،آنوقت هر آنچه آن شورا حکمیت نمود ما هم می پذیریم .
این کار در زمان امام هم سابقه داشته است . مثلا در ماجرای 14 اسفند در زد و خورد مابین طرفداران بنی صدر و شهید بهشتی ، چون یک طرف دعوا شهید بهشتی رئیس دستگاه قضا بودند ، امام برای حل مساله شورایی 3 نفره را شکل دادند . با تشکیل این تیم سه نفره مشکل حل شد ."
حضرت آقا بلافاصله بعد از این جمله آقای الویری که "مشکل حل شد " فرمودند : " و مشکل حل نشد ...."
الویری گفت: آقا حل شد .... و حضرت آقا فرمودند:" نخیر مشکلی حل نشد و پس از تحقیقات فراوان نتایج مورد پذیرش طرف مقابل قرار نگرفت و آن پرونده حجیمی که آقای اردبیلی با خود به این طرف و آنطرف می برد هیچ گاه به نتیجه خاصی منتج نشد ."
آقا فرمودند یک مطلبی را اینجا جا دارد بیان کنم .
برخی از دوستانی که در این جلسه حضور دارند هر گاه به انتخاباتها نزدیک می شویم ، مدام با یک ژست خاصی در شعارهایشان تبلیغ می کنند که اختیارات رهبری در چهارچوب قانون اساسی است و رهبری در چهارچوب قانون اساسی بایست عمل کند و اختیارات فراقانونی و یا حکم حکومتی نداریم.
جناب آقای خاتمی نیز وقتی سال 76 می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری بایست در چهارچوب قانون اساسی عمل کند . بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت . در طول سالهای ریاست جمهوری ، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل نمایید و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چهارچوب قانون اساسی نیست مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب نمودند .
شما ببینید این اختیارات رهبری در انتخاباتهای مختلف مثل تایید انتخابات مجلس تهران و یا تایید صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری و ... تاکنون به نفع چه جریانی بیشتر بکار گرفته شده است . در همین جمع اکثر دوستان در زمان تصدی خود بر پست های مختلف در مواقع بحرانی کشور ، همین درخواستها را بصورت مکتوب برای استفاده از اختیارات رهبری داشته اند ولی چرا هر وقت انتخاباتی می شود ، مدام تکرار می کنید که حکم حکومتی نداریم و ...
الان هم شما از بنده می خواهید بدون در نظر گرفتن شورای نگهبان و چهارچوب های قانونی ، شورایی را فراتر از آنچه در قانون اساسی آمده ، جهت حکمیت شکل دهم . نخیر بنده نظرم این است که بر اساس همان چیزی که خودتان مدام در ایام انتخاباتهای مختلف تبلیغ می کنید عمل شود و بایست همه گروهها در چهارچوب قانون عمل نمایند . راه حل مساله رجوع معترضین به شورای نگهبان است و بنده حرکت در چهارچوب قانون را راه حل نهایی می دانم ."
آقای زنگنه دست خود را بالا بردند و اجازه گرفتند که صحبت کنند . آقای زنگنه مطالبی پیرامون عدم بیطرفی شورای نگهبان گفتند و سپس موضوع را به سمت آقای احمدی نژاد کشاندند که ایشان در سخنرانیشان در میدان ولیعصر به ما گفته اند همجنس باز و لیبرال .
حضرت آقا فرمودند که :" آقای زنگنه حالا چرا شما به خودتان گرفته اید ؟
آقا صحبت های جناب زنگنه را تمام کردند و گفتند که آقای زنگنه شما نوعا آدم احساساتی هستید و همواره در موضع گیری ها و بیان مطالبتان احساساتتان بر منطق و عقل می چربد . این خوب نیست. الان هم من این صحبت های شما را می گذارم روی احساسی بودنتان . بارها شده که شما مطلبی را با حرارت گفته اید و سپس با اشک نزد بنده آن مطلب را پس گرفته اید .
آقا فرمودند یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید . اگر امروز تمام دنیا نیز روبه رویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات بایست ابطال شود بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت .
در همین انتخابات سال 76 وقتی جناب آقای خاتمی رای آوردند خیلی ها اعتراض داشتند و به دنبال ابطال انتخابات بودند. گروهی از بزرگانی که شما هم می شناسید پیش بنده آمدند و تقاضای ابطال انتخابات را کردند و مدام هم اصرار می کردند. بنده آن زمان آنچنان تشری به این ها زدم که دیگر از آن زمان تاکنون دلشان با بنده صاف نشده ، اگر هم اعتراضی راجع به انتخابات دارید بروید در مجاری قانونی درنظرگرفته شده در قانون اساسی پیگیری نمایید .
البته یک چیزی را هم بگویم که شما که کار اجرایی انتخابات انجام داده اید ، می دانید که احتمال تقلب در انتخابات نیم درصد هم نیست . حالا یک زمانی صحبت بر سر 100 هزار رای بود احتمال می دادیم . اگر 200 هزار رای بود 300 هزار رای بود می پذیرفتیم . الان صحبت نه بر سر یک میلیون یا دو میلیون رای است اختلاف 11 میلیون رای است . مگر می شود پذیرفت . البته اشکال ندارد شورای نگهبان ترتیبی اتخاذ نماید تا با حضور نمایندگان کاندیداها آن صندوق هایی که اعتراض دارند بازشماری شود . هر چند که بنده مطمئن هستم تغییری در آراء بوجود نخواهد آمد .
آقای آخوندی که باجناق آقای ناطق نوری و وزیر مسکن کابینه آقا بوده اند ، دستان خود را بالا بردند. داشتند شروع به صحبت می کردند که آقا فرمودند : خودتان را معرفی کنید ؟ ایشان با تعجب گفتند که آخوندی هستم عضو ستاد موسوی . آقا فرمودند بله مواضعتان را اخیرا در روزنامه ها دیده ام .
آقا فرمودند که دیگر خسته شده اند . والسلامی گفتند و بلند شدند .
به غیر از چند نفر که بدون خداحافظی رفتند ، همه به گرد رهبری حلقه زدند . خانم کروبی جلو آمدند و با آقا احوالپرسی کردند و گفتند : آقا نمی شود این هایی که دستگیر شده اند را آزاد نمایید ؟ آقا فرمودند : "خانم کروبی به ایشان بگویید که این افتخار نیست که کسی مجرمی را آزاد نماید . " خانم کروبی گفتند در بین این ها خانواده شهید هست .
آقای منتجب نیا گفتند که آیا شما در جریان هستید که امروز آقای ابطحی را گرفته اند ؟
آقا فرمودند : بنده در جریان دستگیری ایشان نیستم ، در این امور دخالت هم نمی کنم . به دستگاه ها هم گفته ام که خودشان حسب تکلیفشان به وظایف ذاتی خود عمل کنند .
آقا از حلقه بزرگان سابق خارج شدند که آقای طلایی نیک نزدیک به خروجی در به جلو رفتند و به آقا گفتند که : آقا در این مدت به بزرگان خیلی توهین شد و شخصیت بزرگان نظام در تلویزیون مستقیما تخریب شد و ..... شما نظرتان چیست ؟ آقا در حالیکه داشتند خارج می شدند گفتند : " بله بنده هم مانند همه مردم از تلویزیون برنامه های انتخاباتی را می دیدم . واقعا وقتی می دیدم درست جلوی دید مردم به رئیس جمهور قانونی کشور مدام می گویند دروغگو دروغگو دلم می شکست . "
نگوئید احمدی نژاد دروغگوست
دل آقای خامنه ای می شکند!
درهفته نخست پس از کودتای 22 خرداد، علی خامنه ای در ادامه مانورهائی که برای توجیه کودتا می کرد، خواهان دیدار با نمایندگان ستادهای انتخاباتی کاندیداها شد. از ستاد موسوی، کروبی، رضائی و احمدی نژاد هیات هائی به بیت رهبری رفته و با وی دیدار کردند. فیلم کوتاهی از این دیدار، منتشر شد که شامل سخنرانی خامنه ای بود و نه اعتراض ها و استدلال های هیات های معترض به نتیجه کودتائی انتخابات. مدتی پس از این دیدار و سرکوب خونین مردم، مرتضی الویری نیز گزارشی از این دیدار و جلسه منتشر کرد که چوب آن را خورد. یعنی بازداشت شد و مدتی نیز در اوین بود. الویری از جمله زندانیان سیاسی – مذهبی مشهور دوران شاه است و همشهری حسین شریعتمداری. یعنی دماوندی است، اما در برابر شریعتمداری! الویری بعد از انقلاب در صدر نشست و نماینده مجلس و رئیس مناطق آزاد نیز شد. او نیز مانند حجت الاسلام منتجب نیا از ستاد کروبی به دیدار و مذاکره خامنه ای رفته بود و شاید انگیزه اصلی انتخاب او برای حضور در این هیات، سوابق دوستی او با خامنه ای بود.
بهرحال، از آن جلسه تاکنون جز همین دو فیلم و گزارش مطلبی در جائی منتشر نشده بود تا اخیرا که فردی بنام جعفر فرجی، در وبلاگ یکی از دوستان همفکرش گزارشی با تفسیرهای خود منتشر کرد. فرجی طرفدار دو آتشه احمدی نژاد است و نوع نوشته اش نشان میدهد که از دار و دسته الله کرم و خود احمدی نژاد و بقیه این دسته بندی هاست.
ما افاضات شخصی فرجی را از گزارشی که نوشته – تا آنجا که توانستیم- حذف کردیم تا گزارشی مستقل را منتشر کنیم. در صورت تمایل می توانید به وبلاگ خود وی نیز مراجعه کنید. از اینجا
حتی همین گزارش و تفسیرهای طرفدارانه و پرستایش از "آقا" نیز نشان میدهد که در آن دیدار و مذاکره، حتی افرادی نظیر الویری با صراحت به وی گفته اند که انتخابات باید باطل شود. اما خامنه ای پس از شنیدن همه استدلال ها، باز هم حرف خود را تکرار می کند و می گوید تقلب در انتخابات ممکن نیست. البته او راست گفته است، زیرا تقلب نشد، بلکه کودتا شد و چند رقم را بعنوان آراء احمدی نژاد و موسوی و کروبی و رضائی اعلام کردند که هیچ ربطی به آنچه در صندوق ها بود نداشت. دفاع حضرت آقا از دروغگوئی های احمدی نژاد هم در گزارش فرجی خواندنی است.
متن زیر از گزارش فرجی استخراج شده است:
دقایق زیادی بود که نفرات شورای مرکزی ستادهای مختلف تکمیل شده بودند. سکوت سنگین و حزن انگیزی بر فضا حاکم بود. جلسه قرار بود راس ساعت 18 شروع شود. هیچ یک از نفرات شورای مرکزی ستادهای کاندیداهای مختلف با یکدیگر صحبت نمی کردند. تا حدودی می شود گفت غم خاصی در چهره شان موج می زد...
رأس ساعت 18حضرت آقا وارد شدند. وقتی بر روی صندلی نشستند، تک به تک، به چهره تمامی حضار می نگریستند و "سلام علیکم"ی می گفتند. برخی که ارادت ویژه ای به آقا داشتند، وقتی نوبتشان می رسید، تمام قد بلند می شدند و سلامی عرض می کردند.(ستاد احمدی نژاد و رضائی!)
- آقا بسم اللهی گفتند و مقدمه کوتاهی فرمودند که: جمع ویژه ای است، رفقای دیروز و رقبای امروز در سر یک چهار راهی پرترافیک به هم رسیده اند. سر و صدا و ترافیک اگر با بی تحملی افراد همراه شود، محیط ناراحت کننده ای را بوجود می آورد. ولی اگر افراد در این چهاراه پرترافیک با صبر و نظم و قانون عمل کنند، بالاخره راه باز می شود و هر کس به مقصد می رسد و از تصادم جلوگیری می شود...
من از آقایان واقعاً خواهش می کنم که هر چه در ته دلشان دارند، بدون ملاحظه هیچ کس حتی خود من بهراحتی بر زبان بیاورند. مدیریت جلسه هم با خود من است.
بر اساس سن کاندیداها شروع به صحبت کنید. با این اوصاف از آقای کروبی شیخ الکاندیداها شروع می کنیم.
تریبون که جلوی آقای الویری(ستاد کروبی) قرار گرفت آقا به شوخی گفتند:
- آقای الویری در حالی که صحبت می کنید مدام به ساعت هم نگاه کنید. ساعت آن قسمت سالن نصب شده است. دوستانی هم که کنار این عزیزان نشسته اند به سخنرانان یک طوری وقت را تذکر دهند.
آقای نجفی(ستاد احمدی نژاد) که کنار آقای الویری نشسته بودند، با آرنج خود اشاره ای کردند و گفتند آقا نگران نباشید وقت تمام شد، من به ایشان می زنم. در حالی که همه می خندیدند آقا گفتند نه آقای نجفی زدن خوب نیست. آقای کلهر که نوعاً موجود شلوغ و شوخي است، گفتند که آقا آخه اینها عادت دارند به کتک زدن... یکدفعه سکوت سنگینی حاکم شد و آقا چپ چپ نگاهی کردن.
آقای الویری از روی برگه صحبت می کردند و مطالب منسجمی را از دید خودشان در لزوم ابطال انتخابات و مخدوش بودن آن آماده کرده بودند. ایشان صحبت های خود را اینگونه آماده کرده بودند که: من در قبل از انقلاب و راهپیمایی های دوران انقلاب "مسئول صدا" بودم. بهخاطر همین در تمام راهپیمایی ها بوده ام. من باید اعتراف کنم از ابتدای شروع حرکت انقلاب تاکنون راهپیمایی به بزرگی آنچه که دیروز در مسیر انقلاب- آزادی در اعتراض به انتخابات رخ داد، ندیده ام.
ما شما را پدر ملت ایران می دانیم و بهخاطر همین این مطالب را به حساب صحبت فرزندانی در نزد پدر خود بگذارید.
آقای الویری صحبتهایشان در چند محور خلاصه می شد که عبارت بود از:
- شورای نگهبان نبايد صلاحیت آقای احمدینژاد را تأیید می کرد. آقای احمدینژاد که رجل سیاسی نیست. تازه گاهي در مواردی دیده شده، بی تقوا و دروغگو هم هست.
- صلاحیت اتفاقات قبل از انتخابات نیز زیر سؤال است. از آن جمله است، توزیع سهام عدالت، افزایش حقوق بازنشستگان با هدف خرید رأی، بی حرمتی به بزرگان و... در رودهن آقای کروبی 1400 رأی داشته ولی آن را صفر کردند. به برخی از ناظرین کارت نداده اند و...
در نهایت آقای الویری گفتند که این مهندسی انتخاباتی که صورت گرفت و چینشی که از آراء اعلام شد، بهخاطر این بود که اولاً 22 میلیون آقای خاتمی را تحت الشعاع قرار دهند و بگویند بیشتر از خاتمی رأی داریم و ثانیاً آقای کروبی کمتر از آراء باطله و سر جمع همه مخالفان 13 میلیون چیزی در حدود نصف ما رأی دارند. لذا باید انتخابات ابطال شود...
فرزند شهید بهشتی به نمایندگی از ستاد موسوی صحبت کردند و گفتند اکثر مطالبی که مدنظر بود، آقای الویری گفتند. نتایج و میزان آراء اعلام شده، بیان کننده میزان نظر و آراء مردم نیست و بايد انتخابات ابطال شود.
آقای دانش جعفری نیز از طرف آقای رضایی صحبت کردند. آقای دانش نیز گفتند که اکثر مطالب را آقای الویری و دوستان دیگر گفتند، چند نکته هم بنده می گویم.
در این انتخابات تخلفات بزرگی رخ داد. یکی از این تخلفات استفاده از ارگانهای نظامی و آراء آنان توسط یک کاندیدا بود.
آقا به شوخی به آقای دانش فرمودند آقای دانش آیا آن کاندیدا سابقاً نظامی نبوده است؟
هر گاه فضای جلسه بشدت جدی و سنگین می شد، آقا یک شوخی می کردند.
آقای دانش در ادامه صحبت های خود رو به آقا گفتند، صحبت های شما در کردستان بهگونه ای بود که این احساس و تلقی پیش می آمد که مردم بايد به آقای احمدینژاد رأی دهند و...
آقای دانش نیز تقاضای ابطال انتخابات را کردند.
نوبت به آقای ثمره از ستاد احمدی نژاد رسید. تنها کسی که شروع کلام را با یاد خدا و با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کرد، آقای ثمره بودند. تنها کسی که از آقا بابت برگزاری جلسه تشکر کردند و حضور 40 میلیونی را تبریک گفتند، آقای ثمره بودند. تنها کسی که وقت را رعایت کرد و سر 5 دقیقه خودشان به آقا وقت را یادآوری کرد، آقای ثمره بودند. آقای ثمره گفتند که آقایان فریاد اخلاق و قانونگراییاشان گوش فلک را کرده، ولی روز انتخابات در حالی که رأی گیری در حال جریان است با رسانه های خارجی کنفرانس مطبوعاتی می گذارند و می گویند پیروز انتخاباتیم. بحث افزایش حقوق ها هم یک قانونی در زمان مجلس و دولت های قبلي خودشان تصویب کردند. نتوانستند اجرا کنند ولی این دولت با کمک مجلس سالانه به افزایش حقوق ها دست زده است. چیز عجیبی هم نبوده و هر ساله مجلس در بودجه قرار داده و دولت مکلف بوده که کما فی السابق انجام دهد. بروید به مجلس و قانون هایی که خودتان 7 تا 8 سال پیش تصویب کردید، اعتراض کنید.
آقا قبل از اینکه اعضا محترم شورای نگهبان و وزارت کشور صحبت کنند، گفتند که:
راجع به صحبت های آقای دانش( سخنان علی خامنه ای در حمایت غیر مستقیم از رای به احمدی نژاد در سفر به کردستان در آستانه برگزاری انتخابات 22 خرداد) بنده یک مطلبی بگویم. بنده 20 سال است که چنین مطالبی را می گویم. اصلاً ادامه حیات بنده وابسته به تکرار چنین مطالبی است و اگر روزی بنده دست از تکرار این مطالب بکشم، آن روزی است که در این دنیا نخواهم بود. بنده تکلیفم این است که به مردم معیارها را بدهم، تشخیص مصادیق با خود مردم است. بنده در بحث مصادیق یک رأی دارم که آن را هم هیچ کس مطلع نمی شود.
آقایان راجع به انتخابات مدارک مستندی تاکنون ارائه نکرده اند و برخی از مطالبی که می گویند، اصلاً شورای نگهبان امکان دخالت ندارد.
بالاخره انتخابات حق مردم است و نمی توان دستگاهی اختراع کرد و دنبال نیات مردم گشت که هر کسی به چه دلیلی به یک کاندید رأی داده. اصلاً اگر باب این ادعاها باز شود که عده ای پیدا بشوند و از موضع قیومیت بگویند که اگر مردم به فلانی رأی داده باشند، فریب خورده هستند، آیا اساس فلسفه انتخابات زیر سؤال نمی رود؟
اگر راجع به قبل از انتخابات مبنی بر سهام عدالت و افزایش حقوق و... اعتراض دارند که این مطالب را از 5 تا 6 ماه قبل از انتخابات می دانستند و مدام در سخنرانی هایشان می گفتند. خوب اگر به شرایط اعتراض داشتید، شرکت نمی کردید. بالاخره وقتی کاندیدا شده اید، یعنی با علم به همه این ها وارد صحنه شده اید.
آقای کامران دانشجو ( معاون سیاسی وقت وزارت کشور در برگزاری انتخابات 22 خرداد و از عاملین کودتا در وزارت کشور که اکنون وزیر علوم است) نیز راجع به بی سابقه ترین تعداد ناظرین کاندیدا توسط آقای موسوی در طول انتخاباتهای کشور از ابتدا تاکنون گفت و از صندوق های سیار در گذشته و هم اکنون گفت و گزارش روند انتخابات را داد و جواب هجمه تبلیغاتی علیه این همه تلاش کارمندان خدوم وزارت کشور را به روز قیامت و خدا سپرد.
با اتمام صحبت ها تازه اصل جلسه شروع شد که حدود 30 دقیق به طول انجامید. آقا فرمودند که دوربین ها را بیرون ببرید و جلسه وارد مرحله خصوصي شد ...
وقتی دوربین ها کامل خارج شد ، آقا فرمودند که : " آقای الویری شما 30 ثانیه وقت خواستید ، ما کریم هستیم به شما یک دقیقه وقت می دهیم ."
آقای الویری شروع کردند و گفتند که : " از دید ما این انتخابات بایستی ابطال شود . هر گونه تصمیم دیگری به غیر از ابطال، مورد پذیرش مردم قرار نخواهد گرفت . بعد از ابطال انتخابات که کمترین خواسته مردم است ، برای حل مسائل و قضاوت در مورد ادعاهای طرفین حضرتعالی شورای حکمیتی شکل دهید تا میان طرفین قضاوت کند ،آنوقت هر آنچه آن شورا حکمیت نمود ما هم می پذیریم .
این کار در زمان امام هم سابقه داشته است . مثلا در ماجرای 14 اسفند در زد و خورد مابین طرفداران بنی صدر و شهید بهشتی ، چون یک طرف دعوا شهید بهشتی رئیس دستگاه قضا بودند ، امام برای حل مساله شورایی 3 نفره را شکل دادند . با تشکیل این تیم سه نفره مشکل حل شد ."
حضرت آقا بلافاصله بعد از این جمله آقای الویری که "مشکل حل شد " فرمودند : " و مشکل حل نشد ...."
الویری گفت: آقا حل شد .... و حضرت آقا فرمودند:" نخیر مشکلی حل نشد و پس از تحقیقات فراوان نتایج مورد پذیرش طرف مقابل قرار نگرفت و آن پرونده حجیمی که آقای اردبیلی با خود به این طرف و آنطرف می برد هیچ گاه به نتیجه خاصی منتج نشد ."
آقا فرمودند یک مطلبی را اینجا جا دارد بیان کنم .
برخی از دوستانی که در این جلسه حضور دارند هر گاه به انتخاباتها نزدیک می شویم ، مدام با یک ژست خاصی در شعارهایشان تبلیغ می کنند که اختیارات رهبری در چهارچوب قانون اساسی است و رهبری در چهارچوب قانون اساسی بایست عمل کند و اختیارات فراقانونی و یا حکم حکومتی نداریم.
جناب آقای خاتمی نیز وقتی سال 76 می خواستند کاندیدای ریاست جمهوری شوند آمدند پیش بنده و گفتند که بنده عقیده ام این است که رهبری بایست در چهارچوب قانون اساسی عمل کند . بنده به ایشان گفتم بسیار مطلب خوبی است ولی شما جناب آقای خاتمی کسی خواهی بود که در آینده بیشترین تقاضاها را برای استفاده از اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری جهت حل مشکلات کشور خواهید داشت . در طول سالهای ریاست جمهوری ، ایشان بارها نامه می زدند که فلان مطلب را تنها شما می توانید حل نمایید و بنده می نوشتم که با توجه به اینکه درخواست شما در چهارچوب قانون اساسی نیست مکتوب بنویسید که موضوع از طریق اختیارات فراتر از قانون اساسی رهبری حل شود و ایشان بارها و بارها چنین مطلبی را مکتوب نمودند .
شما ببینید این اختیارات رهبری در انتخاباتهای مختلف مثل تایید انتخابات مجلس تهران و یا تایید صلاحیت کاندیدای ریاست جمهوری و ... تاکنون به نفع چه جریانی بیشتر بکار گرفته شده است . در همین جمع اکثر دوستان در زمان تصدی خود بر پست های مختلف در مواقع بحرانی کشور ، همین درخواستها را بصورت مکتوب برای استفاده از اختیارات رهبری داشته اند ولی چرا هر وقت انتخاباتی می شود ، مدام تکرار می کنید که حکم حکومتی نداریم و ...
الان هم شما از بنده می خواهید بدون در نظر گرفتن شورای نگهبان و چهارچوب های قانونی ، شورایی را فراتر از آنچه در قانون اساسی آمده ، جهت حکمیت شکل دهم . نخیر بنده نظرم این است که بر اساس همان چیزی که خودتان مدام در ایام انتخاباتهای مختلف تبلیغ می کنید عمل شود و بایست همه گروهها در چهارچوب قانون عمل نمایند . راه حل مساله رجوع معترضین به شورای نگهبان است و بنده حرکت در چهارچوب قانون را راه حل نهایی می دانم ."
آقای زنگنه دست خود را بالا بردند و اجازه گرفتند که صحبت کنند . آقای زنگنه مطالبی پیرامون عدم بیطرفی شورای نگهبان گفتند و سپس موضوع را به سمت آقای احمدی نژاد کشاندند که ایشان در سخنرانیشان در میدان ولیعصر به ما گفته اند همجنس باز و لیبرال .
حضرت آقا فرمودند که :" آقای زنگنه حالا چرا شما به خودتان گرفته اید ؟
آقا صحبت های جناب زنگنه را تمام کردند و گفتند که آقای زنگنه شما نوعا آدم احساساتی هستید و همواره در موضع گیری ها و بیان مطالبتان احساساتتان بر منطق و عقل می چربد . این خوب نیست. الان هم من این صحبت های شما را می گذارم روی احساسی بودنتان . بارها شده که شما مطلبی را با حرارت گفته اید و سپس با اشک نزد بنده آن مطلب را پس گرفته اید .
آقا فرمودند یک مطلبی هم راجع به ابطال انتخابات بگویم که دیگر هیچ وقت چنین مطلبی را تکرار نکنید . اگر امروز تمام دنیا نیز روبه رویم جمع شوند و بایستند و بگویند انتخابات بایست ابطال شود بنده هرگز زیر بار نخواهم رفت .
در همین انتخابات سال 76 وقتی جناب آقای خاتمی رای آوردند خیلی ها اعتراض داشتند و به دنبال ابطال انتخابات بودند. گروهی از بزرگانی که شما هم می شناسید پیش بنده آمدند و تقاضای ابطال انتخابات را کردند و مدام هم اصرار می کردند. بنده آن زمان آنچنان تشری به این ها زدم که دیگر از آن زمان تاکنون دلشان با بنده صاف نشده ، اگر هم اعتراضی راجع به انتخابات دارید بروید در مجاری قانونی درنظرگرفته شده در قانون اساسی پیگیری نمایید .
البته یک چیزی را هم بگویم که شما که کار اجرایی انتخابات انجام داده اید ، می دانید که احتمال تقلب در انتخابات نیم درصد هم نیست . حالا یک زمانی صحبت بر سر 100 هزار رای بود احتمال می دادیم . اگر 200 هزار رای بود 300 هزار رای بود می پذیرفتیم . الان صحبت نه بر سر یک میلیون یا دو میلیون رای است اختلاف 11 میلیون رای است . مگر می شود پذیرفت . البته اشکال ندارد شورای نگهبان ترتیبی اتخاذ نماید تا با حضور نمایندگان کاندیداها آن صندوق هایی که اعتراض دارند بازشماری شود . هر چند که بنده مطمئن هستم تغییری در آراء بوجود نخواهد آمد .
آقای آخوندی که باجناق آقای ناطق نوری و وزیر مسکن کابینه آقا بوده اند ، دستان خود را بالا بردند. داشتند شروع به صحبت می کردند که آقا فرمودند : خودتان را معرفی کنید ؟ ایشان با تعجب گفتند که آخوندی هستم عضو ستاد موسوی . آقا فرمودند بله مواضعتان را اخیرا در روزنامه ها دیده ام .
آقا فرمودند که دیگر خسته شده اند . والسلامی گفتند و بلند شدند .
به غیر از چند نفر که بدون خداحافظی رفتند ، همه به گرد رهبری حلقه زدند . خانم کروبی جلو آمدند و با آقا احوالپرسی کردند و گفتند : آقا نمی شود این هایی که دستگیر شده اند را آزاد نمایید ؟ آقا فرمودند : "خانم کروبی به ایشان بگویید که این افتخار نیست که کسی مجرمی را آزاد نماید . " خانم کروبی گفتند در بین این ها خانواده شهید هست .
آقای منتجب نیا گفتند که آیا شما در جریان هستید که امروز آقای ابطحی را گرفته اند ؟
آقا فرمودند : بنده در جریان دستگیری ایشان نیستم ، در این امور دخالت هم نمی کنم . به دستگاه ها هم گفته ام که خودشان حسب تکلیفشان به وظایف ذاتی خود عمل کنند .
آقا از حلقه بزرگان سابق خارج شدند که آقای طلایی نیک نزدیک به خروجی در به جلو رفتند و به آقا گفتند که : آقا در این مدت به بزرگان خیلی توهین شد و شخصیت بزرگان نظام در تلویزیون مستقیما تخریب شد و ..... شما نظرتان چیست ؟ آقا در حالیکه داشتند خارج می شدند گفتند : " بله بنده هم مانند همه مردم از تلویزیون برنامه های انتخاباتی را می دیدم . واقعا وقتی می دیدم درست جلوی دید مردم به رئیس جمهور قانونی کشور مدام می گویند دروغگو دروغگو دلم می شکست . "
بیانیه موسوی و کروبی بمناسبت سالگرد انقلاب 22 بهمن 57
بیانیه موسوی و کروبی بمناسبت سالگرد انقلاب 22 بهمن 57
اوباش سالاری
در سلطنتِ باز تولید شده
دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از 30 سال از انقلاب، دوباره دغدغه مردم مواجهه با باز تولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به نام دین باشد؟ در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمانهای انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به صورت اغراقآمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سوال از قدرت فضیلت شده وهر صدای منتقد و متعارض با شبیه سازی های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تآ انجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.
آری انتخابات سال ۸۸ جلوه ای از احساس مسئولیت همگانی در مقابل این خطرات بود. مردمی که احساس خطر می کردند، مردمی که از مدیریت ناتوان دستگاه اداره کشور ناامید شده بودند، مردمی که از دروغ به تنگ آمده بودند، مردمی که احساس می کردند برای پیشرفت کشور به دگرگونی های فراگیرتر و بنیادی تر نیازمندند، به میدان آمدند و چه بسیار کسانی که سال ها بود در انتخابات شرکت نمی کردند و این بار قفل سکوت خود را شکستند و چه بسیار کسانی که پا را از رقابت های سیاسی رایج فراتر نهادند و برای ایجاد تحولی بزرگ همنوا گشتند.
دریغا که آنچه بر سر نتایج انتخابات آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه دار کرد. اما دستگیری معترضان، ضرب و شتم آنان در خیابان ها، کشته شدن عده زیادی از جوانان و زنان و مردان در خیابان ها و بازداشتگاه ها، فجایع کوی دانشگاه و کهریزک، حمله به بیوت و دفاتر مراجع تقلید، به راه انداختن تجمعات اتوبوسی و نمایشی، هجمه تبلیغاتی یک سویه مملو از دروغ و افترا، سرکوب کارگران و معلمان و جنبش زنان و دانشجویان و استادان، راه اندازی کارناوال های شرم آور و مانورهای امنیتی با هدف ایجاد رعب، تلاش مستمر برای انحراف افکار عمومی به سمت مسائل فرعی و انحرافی، برخورد غیراخلاقی با خانواده های شهدا و زندانیان، واعلام مرگ جنبش سبز در مناسبت های متوالی، هیچ یک نتوانسته است اقتدارگرایان را از چالش بزرگ حاصل از بی اعتمادی مردم به دولت نجات دهد، همچنان که نتوانسته خواسته های برحق مردم برای برخورداری از حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی را به دست فراموشی بسپارد.
در طول این ماه ها، تحولات مهمی رخ داده است که توجه هر ناظر آگاهی را جلب می کند. بسیاری از کسانی که در ارگان های نظامی و انتظامی و امنیتی شاغل بودند نتوانستند سوابق جبهه و فداکاری هایشان برای حفظ مرزها و امنیت کشور را به سرکوب و ضرب و شتم مردم بی گناه بفروشند . برخی از روی تقیه و یا اطلاعات ناکافی و برخی از افراد ساده که بر اثر تبلیغات دولتی گمان می کردند که معترضان، ایمان دینی شان را نشانه رفته اند بتدریج متوجه شدند که چنین نیست. بسیاری از کسانی که فکر می کردند جنبش اعتزاضی مردم از توطئه های قدرت های سلطه جوی بیگانه یا خشونت ورزانی که در بحبوحه جنگ به دامان دشمن پناه آورده و به خدمتش کمر بسته بودند سرچشمه می گیرد، فهمیدند که این ترفندی برای بدنام ساختن منتقدان و موجه ساختن اعمال غیرانسانی اقتدارگرایان بیش نیست. ما دور نمی بینیم آنانی که بصورت واقعاً اصولی دغدغه منافع ملی و ارزشهای اسلامی را دارند در کنار همه ملت (یا به تعبیر مستبدین «خس و خاشاک») قرار گیرند و صف خود را از زیاده خواهان ودست اندازان به حقوق و بیت المال ملت جدا سازند. ما بویژه اعتقاد داریم که در نهایت، بسیج و سپاه و نیروهای نظامی، ملت خود را تنها نخواهند گذاشت.
مردم به جای کینه و انتقامجویی در میان فقیر و غنی، روستایی و شهری، اقوام، ادیان و مذاهب، نهادینه شدن مدارا و مفاهمه و گذشت را می خواهند. مردم خواهان پایان اوباش سالاری و حاکمیت نهادینه شایسته سالاری اند!
این بیانیه روز گذشته و بمناسبت سالگرد انقلاب 57 با امضای مشترک موسوی و کروبی منتشر شد:
در آستانه سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی ایران هستیم، انقلابی که جلوه درخشان تعیین سرنوشت مردم ما به دست خودشان بود و برای یکایک ما ایرانیان، شناخت و بازشناخت این حادثه بزرگ و مهم تاریخی، اهمیت بسیار دارد. شاید از آن رو که شناخت هویت تاریخی هر ملت، در تعیین راه آیندة آن مؤثر است، شاید از آن رو که این روزها از خود می پرسند که راه طی شده تا چه اندازه صحیح بوده، و شاید هم از آن رو که بیش از هر زمان دیگر، شاهد تلاش برای تحریف این تاریخ هستیم.
آنچه در آن روزها شاهد بودیم، نه یک جابجایی قدرت سیاسی صرف، که ورود یک گفتمان نو و خروج یک گفتمان کهنه بود: گفتمان کهنه ای که می انگاشت که با بستن همه راه ها به روی اصلاح تدریجی حکومت و جامعه، با کودتایی متکی بر بیگانگان سلطه جو و غفلت دلسوختگان این مرز و بوم، با در بند کردن فوج فوج آزادیخوهان، با اعمال سانسور بر مطبوعات، با سرازیر کردن درآمد نفتی سرشار به جیب منفعت جویان شریک در قدرت، با تا دندان مسلح شدن به سلاح های ریز و درشت، با به کارگیری ماشین تبلیغاتی پر سر و صدا، با توهم ایفای نقشی بزرگ در تحولات منطقه وجهان، با هیچ خواندن مخالفان و منتقدان و همه خواندن خود و هم سفرگان، با نماد فره ایزدی انگاشتن قدرت فاقد اقتدار ناشی از رضایت مردم، ماندنی است.
اما گفتمان نوین پس از کودتای شوم ۲۸ مرداد، از همان فردای سال ۴۱ متولد شد. بازنگری به کارنامه گذشته و به دنبال آن، جستجو برای یافتن راه رهایی از استبدادی که با پشتوانه استعمار بر کشور یکه تازی می کرد، آغاز شد. در کنار آنانی که از هر گونه تغییر مأیوس و نا امید بودند، در کنار آنانی که مصلحت اندیشی را به گونه ای تفسیر کردند که عافیت طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هر گونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست. می دانستند که ملت های دیگر برای رسیدن به آزادی، عدالت ، استقلال و پبشرفت، راهی بس دراز پیموده اند و تلاش برای دستیابی به جامعه ای که از چنین نعمت هایی برخوردار باشد، خود، عین زندگی است. چنین بود که هنگامی که خواسته های خود را در گفتار رهبری استوار چون امام خمینی (ره) یافتند که در این راه مصمم گام نهاده بود، با او همراه شدند و بساط ظلم و جور را برچیدند. با تجربه ای که از گذشته به دست آمده بود، از همان فردای پیروزی، دغدغه حراست و مراقبت از این دستاورد بزرگ در دل زن و مرد و پیر و جوان به جنبش درآمد تا مبادا کودتایی دیگر، تجاوز نظامی، و مهم تر از همه، انحراف از آرمان های انقلاب اسلامی، این نهال تازه رسته را در هم شکند.
درس هایی که از آن واقعه و سالیان پس از آن فراگرفته شد، موجب شد که مردم ما بارها عزم خود را برای جلوگیری از انحراف از راهی که می توانست آنها را به سرمنزل مقصود برساند به نمایش بگذارند. مشارکت گسترده در دفاع از میهن در مقابل دشمن متجاوز، تلاش های ستایش برانگیز در رونق اقتصاد ملی، کوشش برای انجام اصلاحات گسترده در عرصه های گوناگون و حضور آگاهانه در عرصة انتخابات، تبلور این احساس مسئولیت ملی است که مردم ما را اینگونه در صف مقدم تحولات فکری و اجتماعی چند دهة اخیر منطقه قرار داده است.
گفتمان نو باید با دیده بانی مستمر، خود را با نیازهای نو سازگار می کرد و نوشوندگی خود را پاس می داشت که بارزترین و غیرقابل انکارترین ویژگی آن، جهت گیری در مقابل باز تولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود. یادمان هست که بزرگترین دغدغه خبرگان قانون اساسی جستن راه هایی بود که جلوی ظهور استبداد و خود رایی و دیکتاتوری را به هر شکل و شمایل بگیرد و قانون اساسی در شرایطی نوشته شد که بیرون از مجلس خبرگان، مردم در خیابان ها شعار میدادند «برابری، برادری، حکومت عدل علی».
درکتاب« پیکار صفین، نصرابن مزاحم» که شاید قدیمیترین کتاب روایی– تاریخی در مورد جنگ صفین باشد، آمده است که بعد از استقرارحضرت امیر (ع) در کوفه، ایشان مسافرتی به مناطق فارس نشین و ایرانی در نزدیکی کوفه می کنند و در یک آبادی از مردم در مورد شاهان ایرانی سوال می کنند. بزرگ روستا میگوید:« در سنت شاهان ایرانی چیزهایی بود به نفع رعیت و چیزهایی بود به نفع پادشاه، تا این که خسروپرویز آمد و هرچه به نفع رعیت بود منسوخ کرد و هرچه به نفع پادشاه بود نگاه داشت و این موجب اضمحلال پادشاهی آنان شد.»
این روایت، دقیقا فضای روحی و سیاسی کشور در دهه اول انقلاب فارغ از ضعف ها و خودسری هایی که دامنگیر هر انقلابی در آغاز آن می شد را تشکیل می داد: مردمی که انقلاب کردند قصدشان این بود که آن مناسبات رابا الگو گرفتن از حکومت عدل علی از بین ببرند.
آیا دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، دوباره دغدغه مردم مواجهه با باز تولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به نام دین باشد؟ در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمانهای انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به صورت اغراقآمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سوال از قدرت فضیلت شده وهر صدای منتقد و متعارض با شبیه سازی های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تآ انجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.
آری انتخابات سال ۸۸ جلوه ای از این احساس مسئولیت همگانی در مقابل خطرات بود. مردمی که احساس خطر می کردند، مردمی که از مدیریت ناتوان دستگاه اداره کشور ناامید شده بودند، مردمی که از دروغ به تنگ آمده بودند، مردمی که احساس می کردند برای پیشرفت کشور به دگرگونی های فراگیرتر و بنیادی تر نیازمندند، به میدان آمدند و چه بسیار کسانی که سال ها بود در انتخابات شرکت نمی کردند و این بار قفل سکوت خود را شکستند و چه بسیار کسانی که پا را از رقابت های سیاسی رایج فراتر نهادند و برای ایجاد تحولی بزرگ همنوا گشتند.
دریغا که آنچه بر سر نتایج انتخابات آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه دار کرد. اما دستگیری معترضان، ضرب و شتم آنان در خیابان ها، کشته شدن عده زیادی از جوانان و زنان و مردان در خیابان ها و بازداشتگاه ها، فجایع کوی دانشگاه و کهریزک، حمله به بیوت و دفاتر مراجع تقلید، به راه انداختن تجمعات اتوبوسی و نمایشی، هجمه تبلیغاتی یک سویه مملو از دروغ و افترا، سرکوب کارگران و معلمان و جنبش زنان و دانشجویان و استادان، راه اندازی کارناوال های شرم آور و مانورهای امنیتی با هدف ایجاد رعب، تلاش مستمر برای انحراف افکار عمومی به سمت مسائل فرعی و انحرافی، برخورد غیراخلاقی با خانواده های شهدا و زندانیان، واعلام مرگ جنبش سبز در مناسبت های متوالی، هیچ یک نتوانسته است اقتدارگرایان را از چالش بزرگ حاصل از بی اعتمادی مردم به دولت نجات دهد، همچنان که نتوانسته خواسته های برحق مردم برای برخورداری از حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی را به دست فراموشی بسپارد.
در طول این ماه ها، تحولات مهمی رخ داده است که توجه هر ناظر آگاهی را جلب می کند. بسیاری از کسانی که در ارگان های نظامی و انتظامی و امنیتی شاغل بودند نتوانستند سوابق جبهه و فداکاری هایشان برای حفظ مرزها و امنیت کشور را به سرکوب و ضرب و شتم مردم بی گناه بفروشند . برخی از روی تقیه و یا اطلاعات ناکافی و برخی از افراد ساده که بر اثر تبلیغات دولتی گمان می کردند که معترضان، ایمان دینی شان را نشانه رفته اند بتدریج متوجه شدند که چنین نیست. بسیاری از کسانی که فکر می کردند جنبش اعتزاضی مردم از توطئه های قدرت های سلطه جوی بیگانه یا خشونت ورزانی که در بحبوحه جنگ به دامان دشمن پناه آورده و به خدمتش کمر بسته بودند سرچشمه می گیرد، فهمیدند که این ترفندی برای بدنام ساختن منتقدان و موجه ساختن اعمال غیرانسانی اقتدارگرایان بیش نیست.
وما دور نمی بینیم آنانی که بصورت واقعاً اصولی دغدغة منافع ملی و ارزشهای اسلامی را دارند در کنار همه ملت (یا به تعبیر مستبدین «خس و خاشاک») قرار گیرند و صف خود را از زیاده خواهان ودست اندازان به حقوق و بیت المال ملت جدا سازند. ما بویژه اعتقاد داریم که در نهایت، بسیج و سپاه و نیروهای نظامی، ملت خود را تنها نخواهند گذاشت.
در طول سال های اخیر و بویژه دو سال گذشته، گفتمانی نو متولد شده و هیچ چیز نمی تواند مانع رشد آن شود. گفتمانی که فساد را تحمل نمیکند و با وعدۀ آوردن نفت بر سر سفره مردم، یکشبه قیمت نان وسوخت و برق و گاز را چند برابر نمی سازد. گفتمانی که به حفظ نیروی کار کشور ایمان دارد و منابع و تولیدملی را با تحویل بازار ملی به واردات خارجی ویران نمی سازد .گفتمانی که عزت کارگر و کار آفرین را میخواهد نه ذلت آنها را. گفتمانی که اعتیاد و دزدی و طلاق را نتیجه سی در صد بیکاری جوانان می داند و در نتیجه اجازه نمی دهد مشکل جرم و جنایت با بر پا کردن چوبه های دار و قساوتی تاریخی حل شود و به بهانه جنایت و خیانت گروهی اندک، دور جدید تواب سازی و اعتراف گیری و شکنجه در محبس ها راه بیفتد. (به راستی شمایانی که هر روز و ساعت سنگ اسلام و معنویت را بر سینه میزنید، چند زن را میتوانید نشان دهید که در صدر اسلام اعدام شده باشند؟) گفتمانی که از رأی مردم نمی ترسد و از رجوع به قانون اساسی نمی هراسد. گفتمانی که نه در شعار وهیئت ماکیاولیستی بلکه در عمل بدنبال وحدت اسلامی ونزدیکی مذاهب اسلامی به یکدیگر است و میلیونها شهروند ایرانی را تحت عنوان سنی و درویش و اهل حق و نام های دیگر ازخود نمی راند.
آری امروز گفتمانی تازه متولد شده است. گفتمانی که شهدای آن، پیشقراولان و دربندشدگانش پرچم داران آن هستند. گفتمانی که خشونت را طرد می کند و راه تغییر را از طرق مسالمت آمیز جستجو می کند. گفتمانی که پاسخ دروغ و نهمت و ناسزا را با راستی و حقیقت و ادب می دهد. گفتمانی که چشم امیدی به بازی های پنهانی قدرت های جهانی ندارد و راه حل شفاف ملی را تنها راه تحول به سوی اصلاح امور می داند. گفتمانی که خودی را ناخودی نمی کند بلکه سعی در خودی کردن ناخودی ها دارد. گفتمانی که چندصدایی را به رسمیت می شناسد و اتحاد ملی را نه در سکوت گورستانی که در تمسک به عقلانیت جمعی می جوید. گفتمانی که مردم را نسبت به آنچه در کشور می گذرد نامحرم نمی شناسد و گسترش آگاهی ها به میان همة اقشار و گوشه کنار این مرز بوم را وجه همت خویش قرار داده است. گفتمانی که با گسترش و تقویت شبکه های اجتماعی، افراد را گرد هم می آورد و فضای مدنی را توسعه می دهد. گفتمانی که سرمشق بسیاری از حرکت های آزادیخواهانة دیگر شده است. گفتمانی که خطاهای گذشته را نقد می کند اما دستاوردهای روشن آن را نفی نمی کند. گفتمانی که عدالت را نه در اقتصاد صدقه ای، بلکه در ایجاد فرصت های برابر و توانمندسازی محرومان می داند. گفتمانی که بجای انتشار کینه و انتقامجویی در میان فقیر و غنی، روستایی و شهری، اقوام، ادیان و مذاهب، به نهادینه کردن مدارا و مفاهمه و گذشت می پردازد. گفتمانی که درصدد پایان دادن به اوباش سالاری و حاکمیت نهادینة شایسته سالاری است تا در پرتو آن، شکوفایی و رشد استعدادها در میان ایرانیان، زمینه ساز ارتقای این سرزمین به جایگاهی که شایستة آن است، شود.
گفتمانی که بدنبال یافتن منجیان قهرمان نیست بلکه می خواهد هر ایرانی در نجات کشورش سهیم باشد. گفتمانی که به تعداد معتقدانش رهبر دارد. گفتمانی که می داند حفظ نظام یعنی حفظ ارزش هایی که نظام برای آن بوجود آمده، نه حفظ اشخاص در مناصب قدرت. گفتمانی که چرخش قدرت و پاسخگویی به مردم و برابری همه در قبال قانون را ضامن سلامت و زمینه ساز پیشرفت می شمرد. گفتمانی که اسلامیت و جمهوریت نظام و حاکمیت مردم سالاری بر همه شئونات کشور را تنها راه سعادت نردم می داند.
گفتمانی که در آن، تصمیمات و مصلحت بینی های شخصی جای خود را به عقلانیت جمعی می دهد. گفتمانی که با ایمان به خدایی که تعالی انسان را می خواهد، حق خواهی، و با استعانت از کردار نیکو، صبر و استقامت، راه امید را می پیماید و به پایندگی حق و زوال باطل یقین دارد.
امروز حاکمیت در ورای ایجاد این نگرانی که اگر او نباشد دین از بین میرود سنگر گرفته است و مرتبا با این اعلام خطر سعی میکند اقشار مذهبی را در پشت سر خود بسیج و منسجم کند، حال آن که در واقعیت، آن چیزی که بیشترین لطمه را به فضای دینی جامعه زده است رفتارهای ستمکارانه و ضددینی خود حاکمیت است. پایههای همه ادیان الهی در فطرت انسان ها قرار دارد و اگر اسلام پس از چهارده قرن باقی مانده است علتش مستحکم بودن پایههای فطری آن است، تا جایی که حتی ورود مغول و اقدامات پهلوی اول نتوانست آن را از بین ببرد.
و این دین از ما خواسته است که به افراد ستمکار متمایل نشویم که در این صورت از کمک خداوند محروم خواهیم شد: «و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله اولیاء ثم لا تنصرون»، و به کسانی که ستم کردهاند میل نکنید که آتش شما را لمس خواهد کرد، و شما را سرپرستی جز خداوند نیست، سپس دیگر به شما یاری نخواهد شد.
در آستانه سی و دومین سال پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان دو همراه کوچک به شما حاملان بی شمار گفتمان جدید درود می فرستیم و از خداوند متعال میخواهیم همه ما را از یاران مظلومان و دشمنان ظالمان قرار دهد.
وما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم
مهدی کروبی میر حسین موسوی
اوباش سالاری
در سلطنتِ باز تولید شده
دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از 30 سال از انقلاب، دوباره دغدغه مردم مواجهه با باز تولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به نام دین باشد؟ در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمانهای انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به صورت اغراقآمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سوال از قدرت فضیلت شده وهر صدای منتقد و متعارض با شبیه سازی های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تآ انجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.
آری انتخابات سال ۸۸ جلوه ای از احساس مسئولیت همگانی در مقابل این خطرات بود. مردمی که احساس خطر می کردند، مردمی که از مدیریت ناتوان دستگاه اداره کشور ناامید شده بودند، مردمی که از دروغ به تنگ آمده بودند، مردمی که احساس می کردند برای پیشرفت کشور به دگرگونی های فراگیرتر و بنیادی تر نیازمندند، به میدان آمدند و چه بسیار کسانی که سال ها بود در انتخابات شرکت نمی کردند و این بار قفل سکوت خود را شکستند و چه بسیار کسانی که پا را از رقابت های سیاسی رایج فراتر نهادند و برای ایجاد تحولی بزرگ همنوا گشتند.
دریغا که آنچه بر سر نتایج انتخابات آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه دار کرد. اما دستگیری معترضان، ضرب و شتم آنان در خیابان ها، کشته شدن عده زیادی از جوانان و زنان و مردان در خیابان ها و بازداشتگاه ها، فجایع کوی دانشگاه و کهریزک، حمله به بیوت و دفاتر مراجع تقلید، به راه انداختن تجمعات اتوبوسی و نمایشی، هجمه تبلیغاتی یک سویه مملو از دروغ و افترا، سرکوب کارگران و معلمان و جنبش زنان و دانشجویان و استادان، راه اندازی کارناوال های شرم آور و مانورهای امنیتی با هدف ایجاد رعب، تلاش مستمر برای انحراف افکار عمومی به سمت مسائل فرعی و انحرافی، برخورد غیراخلاقی با خانواده های شهدا و زندانیان، واعلام مرگ جنبش سبز در مناسبت های متوالی، هیچ یک نتوانسته است اقتدارگرایان را از چالش بزرگ حاصل از بی اعتمادی مردم به دولت نجات دهد، همچنان که نتوانسته خواسته های برحق مردم برای برخورداری از حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی را به دست فراموشی بسپارد.
در طول این ماه ها، تحولات مهمی رخ داده است که توجه هر ناظر آگاهی را جلب می کند. بسیاری از کسانی که در ارگان های نظامی و انتظامی و امنیتی شاغل بودند نتوانستند سوابق جبهه و فداکاری هایشان برای حفظ مرزها و امنیت کشور را به سرکوب و ضرب و شتم مردم بی گناه بفروشند . برخی از روی تقیه و یا اطلاعات ناکافی و برخی از افراد ساده که بر اثر تبلیغات دولتی گمان می کردند که معترضان، ایمان دینی شان را نشانه رفته اند بتدریج متوجه شدند که چنین نیست. بسیاری از کسانی که فکر می کردند جنبش اعتزاضی مردم از توطئه های قدرت های سلطه جوی بیگانه یا خشونت ورزانی که در بحبوحه جنگ به دامان دشمن پناه آورده و به خدمتش کمر بسته بودند سرچشمه می گیرد، فهمیدند که این ترفندی برای بدنام ساختن منتقدان و موجه ساختن اعمال غیرانسانی اقتدارگرایان بیش نیست. ما دور نمی بینیم آنانی که بصورت واقعاً اصولی دغدغه منافع ملی و ارزشهای اسلامی را دارند در کنار همه ملت (یا به تعبیر مستبدین «خس و خاشاک») قرار گیرند و صف خود را از زیاده خواهان ودست اندازان به حقوق و بیت المال ملت جدا سازند. ما بویژه اعتقاد داریم که در نهایت، بسیج و سپاه و نیروهای نظامی، ملت خود را تنها نخواهند گذاشت.
مردم به جای کینه و انتقامجویی در میان فقیر و غنی، روستایی و شهری، اقوام، ادیان و مذاهب، نهادینه شدن مدارا و مفاهمه و گذشت را می خواهند. مردم خواهان پایان اوباش سالاری و حاکمیت نهادینه شایسته سالاری اند!
این بیانیه روز گذشته و بمناسبت سالگرد انقلاب 57 با امضای مشترک موسوی و کروبی منتشر شد:
در آستانه سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی ایران هستیم، انقلابی که جلوه درخشان تعیین سرنوشت مردم ما به دست خودشان بود و برای یکایک ما ایرانیان، شناخت و بازشناخت این حادثه بزرگ و مهم تاریخی، اهمیت بسیار دارد. شاید از آن رو که شناخت هویت تاریخی هر ملت، در تعیین راه آیندة آن مؤثر است، شاید از آن رو که این روزها از خود می پرسند که راه طی شده تا چه اندازه صحیح بوده، و شاید هم از آن رو که بیش از هر زمان دیگر، شاهد تلاش برای تحریف این تاریخ هستیم.
آنچه در آن روزها شاهد بودیم، نه یک جابجایی قدرت سیاسی صرف، که ورود یک گفتمان نو و خروج یک گفتمان کهنه بود: گفتمان کهنه ای که می انگاشت که با بستن همه راه ها به روی اصلاح تدریجی حکومت و جامعه، با کودتایی متکی بر بیگانگان سلطه جو و غفلت دلسوختگان این مرز و بوم، با در بند کردن فوج فوج آزادیخوهان، با اعمال سانسور بر مطبوعات، با سرازیر کردن درآمد نفتی سرشار به جیب منفعت جویان شریک در قدرت، با تا دندان مسلح شدن به سلاح های ریز و درشت، با به کارگیری ماشین تبلیغاتی پر سر و صدا، با توهم ایفای نقشی بزرگ در تحولات منطقه وجهان، با هیچ خواندن مخالفان و منتقدان و همه خواندن خود و هم سفرگان، با نماد فره ایزدی انگاشتن قدرت فاقد اقتدار ناشی از رضایت مردم، ماندنی است.
اما گفتمان نوین پس از کودتای شوم ۲۸ مرداد، از همان فردای سال ۴۱ متولد شد. بازنگری به کارنامه گذشته و به دنبال آن، جستجو برای یافتن راه رهایی از استبدادی که با پشتوانه استعمار بر کشور یکه تازی می کرد، آغاز شد. در کنار آنانی که از هر گونه تغییر مأیوس و نا امید بودند، در کنار آنانی که مصلحت اندیشی را به گونه ای تفسیر کردند که عافیت طلبی شخصی آنان را توجیه کند، در کنار آنانی که رعب پوشالی حکومت کودتا هر گونه حرکت را از آنان سلب کرده بود، چه بسیار کسانی هم بودند که دست از تلاش برنداشتند، چرا که باور داشتند زندگی کردن، صرفا به معنای زنده ماندن نیست. می دانستند که ملت های دیگر برای رسیدن به آزادی، عدالت ، استقلال و پبشرفت، راهی بس دراز پیموده اند و تلاش برای دستیابی به جامعه ای که از چنین نعمت هایی برخوردار باشد، خود، عین زندگی است. چنین بود که هنگامی که خواسته های خود را در گفتار رهبری استوار چون امام خمینی (ره) یافتند که در این راه مصمم گام نهاده بود، با او همراه شدند و بساط ظلم و جور را برچیدند. با تجربه ای که از گذشته به دست آمده بود، از همان فردای پیروزی، دغدغه حراست و مراقبت از این دستاورد بزرگ در دل زن و مرد و پیر و جوان به جنبش درآمد تا مبادا کودتایی دیگر، تجاوز نظامی، و مهم تر از همه، انحراف از آرمان های انقلاب اسلامی، این نهال تازه رسته را در هم شکند.
درس هایی که از آن واقعه و سالیان پس از آن فراگرفته شد، موجب شد که مردم ما بارها عزم خود را برای جلوگیری از انحراف از راهی که می توانست آنها را به سرمنزل مقصود برساند به نمایش بگذارند. مشارکت گسترده در دفاع از میهن در مقابل دشمن متجاوز، تلاش های ستایش برانگیز در رونق اقتصاد ملی، کوشش برای انجام اصلاحات گسترده در عرصه های گوناگون و حضور آگاهانه در عرصة انتخابات، تبلور این احساس مسئولیت ملی است که مردم ما را اینگونه در صف مقدم تحولات فکری و اجتماعی چند دهة اخیر منطقه قرار داده است.
گفتمان نو باید با دیده بانی مستمر، خود را با نیازهای نو سازگار می کرد و نوشوندگی خود را پاس می داشت که بارزترین و غیرقابل انکارترین ویژگی آن، جهت گیری در مقابل باز تولید مناسبات استبدادی و شاهنشاهی بود. یادمان هست که بزرگترین دغدغه خبرگان قانون اساسی جستن راه هایی بود که جلوی ظهور استبداد و خود رایی و دیکتاتوری را به هر شکل و شمایل بگیرد و قانون اساسی در شرایطی نوشته شد که بیرون از مجلس خبرگان، مردم در خیابان ها شعار میدادند «برابری، برادری، حکومت عدل علی».
درکتاب« پیکار صفین، نصرابن مزاحم» که شاید قدیمیترین کتاب روایی– تاریخی در مورد جنگ صفین باشد، آمده است که بعد از استقرارحضرت امیر (ع) در کوفه، ایشان مسافرتی به مناطق فارس نشین و ایرانی در نزدیکی کوفه می کنند و در یک آبادی از مردم در مورد شاهان ایرانی سوال می کنند. بزرگ روستا میگوید:« در سنت شاهان ایرانی چیزهایی بود به نفع رعیت و چیزهایی بود به نفع پادشاه، تا این که خسروپرویز آمد و هرچه به نفع رعیت بود منسوخ کرد و هرچه به نفع پادشاه بود نگاه داشت و این موجب اضمحلال پادشاهی آنان شد.»
این روایت، دقیقا فضای روحی و سیاسی کشور در دهه اول انقلاب فارغ از ضعف ها و خودسری هایی که دامنگیر هر انقلابی در آغاز آن می شد را تشکیل می داد: مردمی که انقلاب کردند قصدشان این بود که آن مناسبات رابا الگو گرفتن از حکومت عدل علی از بین ببرند.
آیا دردناک نیست که بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب، دوباره دغدغه مردم مواجهه با باز تولید همان مناسبات پادشاهی و این بار به نام دین باشد؟ در شرایطی هستیم که هر چیزی از حقوق مردم در قانون اساسی و آرمانهای انقلاب بود زیرپا گذاشته شده، فصل سوم قانون اساسی، یعنی حقوق ملت، در پرانتز قرار گرفته و آنچه به نفع حاکمان بوده است به صورت اغراقآمیز و چند برابر به اجرا درآمده و تبعیت بی چون و چرا از قدرت، رنگ قدسی و آسمانی به خود گرفته و عدم سوال از قدرت فضیلت شده وهر صدای منتقد و متعارض با شبیه سازی های مضحک، به خارجی بودن و همدستی با بیگانه و صهیونیسم و نفاق متهم گردیده است، تآ انجا که امروز شرایط سیاسی کشور ازخطر بازتولید مناسبات شاهنشاهی، جز موروثی بودن حکومت چیزی کم ندارد.
آری انتخابات سال ۸۸ جلوه ای از این احساس مسئولیت همگانی در مقابل خطرات بود. مردمی که احساس خطر می کردند، مردمی که از مدیریت ناتوان دستگاه اداره کشور ناامید شده بودند، مردمی که از دروغ به تنگ آمده بودند، مردمی که احساس می کردند برای پیشرفت کشور به دگرگونی های فراگیرتر و بنیادی تر نیازمندند، به میدان آمدند و چه بسیار کسانی که سال ها بود در انتخابات شرکت نمی کردند و این بار قفل سکوت خود را شکستند و چه بسیار کسانی که پا را از رقابت های سیاسی رایج فراتر نهادند و برای ایجاد تحولی بزرگ همنوا گشتند.
دریغا که آنچه بر سر نتایج انتخابات آمد و آنچه در پی شبه کودتای اقتدارگرایان رخ داد، حق اساسی تعیین سرنوشت ملت به دست خویش را خدشه دار کرد. اما دستگیری معترضان، ضرب و شتم آنان در خیابان ها، کشته شدن عده زیادی از جوانان و زنان و مردان در خیابان ها و بازداشتگاه ها، فجایع کوی دانشگاه و کهریزک، حمله به بیوت و دفاتر مراجع تقلید، به راه انداختن تجمعات اتوبوسی و نمایشی، هجمه تبلیغاتی یک سویه مملو از دروغ و افترا، سرکوب کارگران و معلمان و جنبش زنان و دانشجویان و استادان، راه اندازی کارناوال های شرم آور و مانورهای امنیتی با هدف ایجاد رعب، تلاش مستمر برای انحراف افکار عمومی به سمت مسائل فرعی و انحرافی، برخورد غیراخلاقی با خانواده های شهدا و زندانیان، واعلام مرگ جنبش سبز در مناسبت های متوالی، هیچ یک نتوانسته است اقتدارگرایان را از چالش بزرگ حاصل از بی اعتمادی مردم به دولت نجات دهد، همچنان که نتوانسته خواسته های برحق مردم برای برخورداری از حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی را به دست فراموشی بسپارد.
در طول این ماه ها، تحولات مهمی رخ داده است که توجه هر ناظر آگاهی را جلب می کند. بسیاری از کسانی که در ارگان های نظامی و انتظامی و امنیتی شاغل بودند نتوانستند سوابق جبهه و فداکاری هایشان برای حفظ مرزها و امنیت کشور را به سرکوب و ضرب و شتم مردم بی گناه بفروشند . برخی از روی تقیه و یا اطلاعات ناکافی و برخی از افراد ساده که بر اثر تبلیغات دولتی گمان می کردند که معترضان، ایمان دینی شان را نشانه رفته اند بتدریج متوجه شدند که چنین نیست. بسیاری از کسانی که فکر می کردند جنبش اعتزاضی مردم از توطئه های قدرت های سلطه جوی بیگانه یا خشونت ورزانی که در بحبوحه جنگ به دامان دشمن پناه آورده و به خدمتش کمر بسته بودند سرچشمه می گیرد، فهمیدند که این ترفندی برای بدنام ساختن منتقدان و موجه ساختن اعمال غیرانسانی اقتدارگرایان بیش نیست.
وما دور نمی بینیم آنانی که بصورت واقعاً اصولی دغدغة منافع ملی و ارزشهای اسلامی را دارند در کنار همه ملت (یا به تعبیر مستبدین «خس و خاشاک») قرار گیرند و صف خود را از زیاده خواهان ودست اندازان به حقوق و بیت المال ملت جدا سازند. ما بویژه اعتقاد داریم که در نهایت، بسیج و سپاه و نیروهای نظامی، ملت خود را تنها نخواهند گذاشت.
در طول سال های اخیر و بویژه دو سال گذشته، گفتمانی نو متولد شده و هیچ چیز نمی تواند مانع رشد آن شود. گفتمانی که فساد را تحمل نمیکند و با وعدۀ آوردن نفت بر سر سفره مردم، یکشبه قیمت نان وسوخت و برق و گاز را چند برابر نمی سازد. گفتمانی که به حفظ نیروی کار کشور ایمان دارد و منابع و تولیدملی را با تحویل بازار ملی به واردات خارجی ویران نمی سازد .گفتمانی که عزت کارگر و کار آفرین را میخواهد نه ذلت آنها را. گفتمانی که اعتیاد و دزدی و طلاق را نتیجه سی در صد بیکاری جوانان می داند و در نتیجه اجازه نمی دهد مشکل جرم و جنایت با بر پا کردن چوبه های دار و قساوتی تاریخی حل شود و به بهانه جنایت و خیانت گروهی اندک، دور جدید تواب سازی و اعتراف گیری و شکنجه در محبس ها راه بیفتد. (به راستی شمایانی که هر روز و ساعت سنگ اسلام و معنویت را بر سینه میزنید، چند زن را میتوانید نشان دهید که در صدر اسلام اعدام شده باشند؟) گفتمانی که از رأی مردم نمی ترسد و از رجوع به قانون اساسی نمی هراسد. گفتمانی که نه در شعار وهیئت ماکیاولیستی بلکه در عمل بدنبال وحدت اسلامی ونزدیکی مذاهب اسلامی به یکدیگر است و میلیونها شهروند ایرانی را تحت عنوان سنی و درویش و اهل حق و نام های دیگر ازخود نمی راند.
آری امروز گفتمانی تازه متولد شده است. گفتمانی که شهدای آن، پیشقراولان و دربندشدگانش پرچم داران آن هستند. گفتمانی که خشونت را طرد می کند و راه تغییر را از طرق مسالمت آمیز جستجو می کند. گفتمانی که پاسخ دروغ و نهمت و ناسزا را با راستی و حقیقت و ادب می دهد. گفتمانی که چشم امیدی به بازی های پنهانی قدرت های جهانی ندارد و راه حل شفاف ملی را تنها راه تحول به سوی اصلاح امور می داند. گفتمانی که خودی را ناخودی نمی کند بلکه سعی در خودی کردن ناخودی ها دارد. گفتمانی که چندصدایی را به رسمیت می شناسد و اتحاد ملی را نه در سکوت گورستانی که در تمسک به عقلانیت جمعی می جوید. گفتمانی که مردم را نسبت به آنچه در کشور می گذرد نامحرم نمی شناسد و گسترش آگاهی ها به میان همة اقشار و گوشه کنار این مرز بوم را وجه همت خویش قرار داده است. گفتمانی که با گسترش و تقویت شبکه های اجتماعی، افراد را گرد هم می آورد و فضای مدنی را توسعه می دهد. گفتمانی که سرمشق بسیاری از حرکت های آزادیخواهانة دیگر شده است. گفتمانی که خطاهای گذشته را نقد می کند اما دستاوردهای روشن آن را نفی نمی کند. گفتمانی که عدالت را نه در اقتصاد صدقه ای، بلکه در ایجاد فرصت های برابر و توانمندسازی محرومان می داند. گفتمانی که بجای انتشار کینه و انتقامجویی در میان فقیر و غنی، روستایی و شهری، اقوام، ادیان و مذاهب، به نهادینه کردن مدارا و مفاهمه و گذشت می پردازد. گفتمانی که درصدد پایان دادن به اوباش سالاری و حاکمیت نهادینة شایسته سالاری است تا در پرتو آن، شکوفایی و رشد استعدادها در میان ایرانیان، زمینه ساز ارتقای این سرزمین به جایگاهی که شایستة آن است، شود.
گفتمانی که بدنبال یافتن منجیان قهرمان نیست بلکه می خواهد هر ایرانی در نجات کشورش سهیم باشد. گفتمانی که به تعداد معتقدانش رهبر دارد. گفتمانی که می داند حفظ نظام یعنی حفظ ارزش هایی که نظام برای آن بوجود آمده، نه حفظ اشخاص در مناصب قدرت. گفتمانی که چرخش قدرت و پاسخگویی به مردم و برابری همه در قبال قانون را ضامن سلامت و زمینه ساز پیشرفت می شمرد. گفتمانی که اسلامیت و جمهوریت نظام و حاکمیت مردم سالاری بر همه شئونات کشور را تنها راه سعادت نردم می داند.
گفتمانی که در آن، تصمیمات و مصلحت بینی های شخصی جای خود را به عقلانیت جمعی می دهد. گفتمانی که با ایمان به خدایی که تعالی انسان را می خواهد، حق خواهی، و با استعانت از کردار نیکو، صبر و استقامت، راه امید را می پیماید و به پایندگی حق و زوال باطل یقین دارد.
امروز حاکمیت در ورای ایجاد این نگرانی که اگر او نباشد دین از بین میرود سنگر گرفته است و مرتبا با این اعلام خطر سعی میکند اقشار مذهبی را در پشت سر خود بسیج و منسجم کند، حال آن که در واقعیت، آن چیزی که بیشترین لطمه را به فضای دینی جامعه زده است رفتارهای ستمکارانه و ضددینی خود حاکمیت است. پایههای همه ادیان الهی در فطرت انسان ها قرار دارد و اگر اسلام پس از چهارده قرن باقی مانده است علتش مستحکم بودن پایههای فطری آن است، تا جایی که حتی ورود مغول و اقدامات پهلوی اول نتوانست آن را از بین ببرد.
و این دین از ما خواسته است که به افراد ستمکار متمایل نشویم که در این صورت از کمک خداوند محروم خواهیم شد: «و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله اولیاء ثم لا تنصرون»، و به کسانی که ستم کردهاند میل نکنید که آتش شما را لمس خواهد کرد، و شما را سرپرستی جز خداوند نیست، سپس دیگر به شما یاری نخواهد شد.
در آستانه سی و دومین سال پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان دو همراه کوچک به شما حاملان بی شمار گفتمان جدید درود می فرستیم و از خداوند متعال میخواهیم همه ما را از یاران مظلومان و دشمنان ظالمان قرار دهد.
وما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم
مهدی کروبی میر حسین موسوی
مطابق دستوری که خبرگزاری فارس منتشر کرد
مطابق دستوری که خبرگزاری فارس منتشر کرد
مصاحبه فرماندهان سپاه
از این پس، نباید منتشر شود!
روابط عمومی سپاه پاسداران با دستوری که خبرگزاری وابسته به سپاه "فارس" آن را منتشر کرد، از مطبوعات و صدا و سیما خواست تا مطالبی را به نقل از فرماندهان سپاه منتشر نکنند، زیرا نظرات آنها، نظرات رسمی سپاه پاسداران نیست.
ظاهرا مصاحبه خبری روز گذشته فرمانده کل سپاه پاسداران با هدف اعلام نظر رسمی سپاه در باره مسائل سیاسی، اقتصادی و سیاست خارجی بود. (خلاصه این مصاحبه در شماره دیروز پیک نت منتشر شد)
روابط عمومی سپاه خطاب به رسانه ها اعلام داشت که انتشار برخی مطالب و اظهار نظرها، از زبان فرماندهان سپاه( برای نمونه سردار مشفق از طراحان امنیتی کودتای 22 خرداد) می تواند به "سوء استفاده دشمن و تشویش افکار عمومی" منجر شود. نظرات رسمی سپاه از زبان فرمانده کل سپاه و نماینده رهبری در سپاه اعلام می شود!
(ظاهرا تصمیم به انتشار یک ماهنامه جدید خبری در سپاه با نام "سپاه خبر" نیز تصمیمی است در ادامه این اطلاعیه)
نکته جالب در ارتباط با اطلاعیه آنست که چرا سپاه به فرماندهان دستور نداده سخنرانی و مصاحبه نکنند و از رسانه ها خواسته حرف های آنها را منتشر نکنند! مگر آن که بدانند انسجامی برای کنترل بیان نظرات فرماندهان سپاه وجود ندارد و بیم آن می رود که بتدریج برخی فرماندهان سپاه، نظراتی در تائید خواست های مردم و مخالفت با سرکوب مردم و یا دولت احمدی نژاد و ... بگویند و از حالا برای آن پیش بینی سانسور را کرده اند!
البته دور کردن سپاه از تیررس نگاه کنجکاو مردم و روحانیت معترض، و انکار حکومت سپاهی نیز بخشی از انگیزه این دستور است. چنان که درنماز جمعه اخیر رهبر نیز فرماندهان سپاه و ارتش از صف اول و دوم غایب بودند و اگر هم بودند در لباس شخصی بودند!
مصاحبه فرماندهان سپاه
از این پس، نباید منتشر شود!
روابط عمومی سپاه پاسداران با دستوری که خبرگزاری وابسته به سپاه "فارس" آن را منتشر کرد، از مطبوعات و صدا و سیما خواست تا مطالبی را به نقل از فرماندهان سپاه منتشر نکنند، زیرا نظرات آنها، نظرات رسمی سپاه پاسداران نیست.
ظاهرا مصاحبه خبری روز گذشته فرمانده کل سپاه پاسداران با هدف اعلام نظر رسمی سپاه در باره مسائل سیاسی، اقتصادی و سیاست خارجی بود. (خلاصه این مصاحبه در شماره دیروز پیک نت منتشر شد)
روابط عمومی سپاه خطاب به رسانه ها اعلام داشت که انتشار برخی مطالب و اظهار نظرها، از زبان فرماندهان سپاه( برای نمونه سردار مشفق از طراحان امنیتی کودتای 22 خرداد) می تواند به "سوء استفاده دشمن و تشویش افکار عمومی" منجر شود. نظرات رسمی سپاه از زبان فرمانده کل سپاه و نماینده رهبری در سپاه اعلام می شود!
(ظاهرا تصمیم به انتشار یک ماهنامه جدید خبری در سپاه با نام "سپاه خبر" نیز تصمیمی است در ادامه این اطلاعیه)
نکته جالب در ارتباط با اطلاعیه آنست که چرا سپاه به فرماندهان دستور نداده سخنرانی و مصاحبه نکنند و از رسانه ها خواسته حرف های آنها را منتشر نکنند! مگر آن که بدانند انسجامی برای کنترل بیان نظرات فرماندهان سپاه وجود ندارد و بیم آن می رود که بتدریج برخی فرماندهان سپاه، نظراتی در تائید خواست های مردم و مخالفت با سرکوب مردم و یا دولت احمدی نژاد و ... بگویند و از حالا برای آن پیش بینی سانسور را کرده اند!
البته دور کردن سپاه از تیررس نگاه کنجکاو مردم و روحانیت معترض، و انکار حکومت سپاهی نیز بخشی از انگیزه این دستور است. چنان که درنماز جمعه اخیر رهبر نیز فرماندهان سپاه و ارتش از صف اول و دوم غایب بودند و اگر هم بودند در لباس شخصی بودند!
بدستور سپاه
بدستور سپاه
20 کیلومتر از خاک ایران
به دولت عراق هدیه شد!
سلام- من، مدتی پیش یک هیات... برای تهیه گزارشی که بی ارتباط با سفر احمدی نژاد به خوزستان نبود، به آبادان اعزام می شود. بعد از بازگشت از محل، به هیات اعزامی دستور داده می شود، در گزارش های خود اشاره به ماجرائی که در زیر برایتان می نویسم نشود:
چند سال پیش قسمتی از مرز شلمچه منطقه آزاد اقتصادی در نظر گرفته شد. هر دو طرف مرز دوربین مدار بسته نصب می شود که مطابق اطلاعات بدست آمده، 2 هزار دوربین در دو محل نصب می شود. البته با هزینه استفاده از فیبر نوری. مرز بدستور سپاه بُتن ریزی می شود و همه زمینه سازی ها فراهم می شود، اما مدتی بعد بی آنکه به کسی گفته شود به چه دلیل؟ سپاه دستور می دهد در نقطه مرزی تجدید نظر شود. مطابق دستور سپاه این تجدید نظر صورت می گیرد و قسمتی از خاک ایران که مطابق قرار داد الجزایر میان صدام حسین و شاه به ایران تعلق گرفته بود، به دولت کنونی عراق واگذار می شود. پس از این واگذاری، 20 کیلومتر در 200 متر عمق از خاک ایران به عراق داده می شود و تمام زیرساخت های منقطه آزاد شلمچه در این 20 کیلومتر را عراقی ها مفت و مجانی تصاحب می کنند.
20 کیلومتر از خاک ایران
به دولت عراق هدیه شد!
سلام- من، مدتی پیش یک هیات... برای تهیه گزارشی که بی ارتباط با سفر احمدی نژاد به خوزستان نبود، به آبادان اعزام می شود. بعد از بازگشت از محل، به هیات اعزامی دستور داده می شود، در گزارش های خود اشاره به ماجرائی که در زیر برایتان می نویسم نشود:
چند سال پیش قسمتی از مرز شلمچه منطقه آزاد اقتصادی در نظر گرفته شد. هر دو طرف مرز دوربین مدار بسته نصب می شود که مطابق اطلاعات بدست آمده، 2 هزار دوربین در دو محل نصب می شود. البته با هزینه استفاده از فیبر نوری. مرز بدستور سپاه بُتن ریزی می شود و همه زمینه سازی ها فراهم می شود، اما مدتی بعد بی آنکه به کسی گفته شود به چه دلیل؟ سپاه دستور می دهد در نقطه مرزی تجدید نظر شود. مطابق دستور سپاه این تجدید نظر صورت می گیرد و قسمتی از خاک ایران که مطابق قرار داد الجزایر میان صدام حسین و شاه به ایران تعلق گرفته بود، به دولت کنونی عراق واگذار می شود. پس از این واگذاری، 20 کیلومتر در 200 متر عمق از خاک ایران به عراق داده می شود و تمام زیرساخت های منقطه آزاد شلمچه در این 20 کیلومتر را عراقی ها مفت و مجانی تصاحب می کنند.
بعد از امضا و دكترای جعلی، نماینده جعلی هم آمد
در ادامه این خبر آمده است: «سید احمد رسولینژاد، نماینده مردم دماوند و فیروزكوه در مجلس شورای اسلامی با بیان این مطلب به شبكه ایران گفت: كسانی كه هیچ گاه به رویكرد و روحیه احمدی نژاد اعتقاد نداشتند و طی سالهای گذشته مجبور شدند خود را همراه مردم و طرفدار ایشان معرفی كنند؛ اكنون كه منافع اقتصادی و سیاسی و باندی خود را به علت رویكرد عدالت گرایانه رئیس جمهور در خطر می بینند؛ به بهانه های مختلف در صدد تضعیف رئیس جمهور هستند».
نكته جالب توجه در این خبر آن كه این فرد در حال حاضر نماینده مجلس نیست و فقط در دوره هفتم، به عنوان نماینده در بهارستان حضور داشته است.
جالب تر آنكه رسولی نژاد در حال حاضر معاون پشتیبانی، حقوقی و امور مجلس وزارت تعاون است.
امیدواریم این اتفاق، یك اشتباه سهوی در كار خبر بوده باشد، و الا از آن می توان به عنوان پروژه جعل نماینده در مجلس برای حمایت از دولت احمدی نژاد یاد كرد.
البته این جعل نماینده در حالی كه صورت می گیرد كه اكثریت نمایندگان مجلس را اصولگرایان تشكیل می دهند، اما ظاهرا آنچه در بین آنان كمیاب شده است، نمایندگان حامی دولت است كه در هفته های اخیر در پی برخی اقدامات و اظهارات دولتیان، از شمار آنان كاسته شده است و سایت رسمی روزنامه دولت برای حمایت از رئیسجمهور به گفتگو با یك مقام دولتی به عنوان نماینده پرداخته است.
نكته جالب توجه در این خبر آن كه این فرد در حال حاضر نماینده مجلس نیست و فقط در دوره هفتم، به عنوان نماینده در بهارستان حضور داشته است.
جالب تر آنكه رسولی نژاد در حال حاضر معاون پشتیبانی، حقوقی و امور مجلس وزارت تعاون است.
امیدواریم این اتفاق، یك اشتباه سهوی در كار خبر بوده باشد، و الا از آن می توان به عنوان پروژه جعل نماینده در مجلس برای حمایت از دولت احمدی نژاد یاد كرد.
البته این جعل نماینده در حالی كه صورت می گیرد كه اكثریت نمایندگان مجلس را اصولگرایان تشكیل می دهند، اما ظاهرا آنچه در بین آنان كمیاب شده است، نمایندگان حامی دولت است كه در هفته های اخیر در پی برخی اقدامات و اظهارات دولتیان، از شمار آنان كاسته شده است و سایت رسمی روزنامه دولت برای حمایت از رئیسجمهور به گفتگو با یك مقام دولتی به عنوان نماینده پرداخته است.
بعد از تكذیب قاطعانه دفتر احمدی نژاد :عكس همسراحمدی نژاد با سوزان مبارك به روایت رجاو رهوا
بعد از تكذیب قاطعانه دفتر احمدی نژاد :عكس همسراحمدی نژاد با سوزان مبارك به روایت رجاو رهوا
سایت آینده: در پی تكذیبیه دفتر رییس جمهور درباره دیدار همسر احمدی نزاد با سوزان مبارك، گوینده خبر تصاویر این خبر همراه با عكس را در اختیار رسانه ها قرار داد، اما رجانیوز در یك اقدام كاملا حرفه ای ، خبرش را تغییر داد!
پس از پخش برنامه" دیروز، امروز، فردا» با حضور خانم رجایی فر و حسین شیخ الاسلام، رجایی فر در بخشی از برنامه به دیدار همسر دكتر احمدی نژاد با «سوزان مبارك» همسر حسنی مبارك اشاره و از این سفر انتقاد كرد.
به دنبال اظهارات رجائی فر، معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رییس جمهور از سوی دولت تكذیبیه ای صادر و در آن خاطر نشان كرد: «در پی پخش اظهارات یكی از میهمانان برنامه زنده تلویزیونی "دیروز امروز فردا" در خصوص ملاقات همسر رییس جمهور اسلامی ایران با همسر رییس جمهور مصر اعلام میدارد همسر محترمه رییس جمهور هیچگونه ملاقاتی با همسر رییس جمهور مصر نداشته و مطالب یاد شده كذب محض میباشد. انتظار میرود رسانه ملی در انعكاس مطالب مرتبط با ریاست محترم جمهور دقت و ملاحظه بیشتری مبذول دارد.»
اما خانم رجائی فر، با ارسال نامه ای حاوی دفاعیات و تصاویر مربوط به این دیدار، خواستار رفع ابهامات و پاسخ به این تكذیبیه گردید.
وی با تأكید دوباره بر دیدار همسران رؤسای جمهوری ایران و مصر می نویسد: «استناد اینجانب به خبری بود كه در پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز (سایت نزدیك به دولت) در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۸ منتشر شده و درآن عكسی نیز با عنوان « دیدار اعظم السادات فراحی با سوزان مبارك همسر رییس جمهور مصر» درج شده بود. تا ساعت ۲۰:۱۰ دقیقه امروز دوشنبه ۱۸ بهمن ماه ۱۳۸۹ این عكس خبری با همان زیرنویس قبلی در سایت رجا قرار داشت كه تصویر صفحه خبر نیز موجود است. بدیهی است اینجانب مسؤولیتی در قبال صحت یا سقم خبر نقل شده ندارم.
متأسفانه پس از این كه افرادی از طریق غیررسمی از منبع خبر اطلاع كسب كردند، بلافاصله در عملی غیرحرفه ای و غیراخلاقی قبل از ساعت ۲۰:۴۵ دقیقه اقدام به تغییر زیرنویس عكس مذكور شد.
حال جای طرح این نكات است كه:
۱) اگر چنین خبر كذبی در سایتی كه یكی از نزدیك ترین پایگاه های اطلاع رسانی به دولت و به همین دلیل منبع موثقی در این باره محسوب می شود منتشر شده است، چرا معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رییس جمهور درهمان تاریخ نسبت به آن حساسیت و واكنشی نشان نداده و آن را تكذیب یا اصلاح ننموده است تا این خبر، مرجع انتشار در رسانه های دیگر و مورد استناد سایرین قرار نگیرد؛ كما این كه هم اكنون در بعضی از وبلاگ های علاقه مندان رییس جمهور عین خبر با همین عكس و زیرنویس درج شده كه تصاویر برخی از آنان نیز در دست است.
۲) چنانچه چنین غفلتی صورت گرفته، مخاطبان خصوصاً پس از گذشت ۴۴۸ روز از انتشار خبر و عدم تكذیب آن، مسؤولیتی در استفاده و نقل آن ندارند و این سایت منبع است كه باید به سهل انگاری خود اذعان نموده و مسؤولیت عدم صحت خبر و آثار ناشی از آن را به عهده بگیرد.
۳) با توجه به دو اشتباه اولیه، اشتباه سوم را مرتكب شدن دور از عقل و انصاف می باشد كه ترتیبی داده شود كه در یك اقدام ناپسند، با این انگیزه كه استناد به منبع غیر ممكن شود، در اصل خبر به نوعی جعل صورت گیرد. از آنجا كه با توجه به امكانات كنونی انكار واقعیت و فریب افكار ممكن نیست، انتظار دارم هم معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رییس جمهور از ایراد اتهام اظهارات كذب به این جانب و هم منبع انتشار خبر، بابت اقدامات نسنجیده بعدی خود عذرخواهی نمایند.»
http://www.rahva.ir/component/content/article/62-lastnews/5091-news.html
گزارش خبرگزاری دولت از دستاوردهای سفر احمدی نژاد به ایتالیا
سایت آینده: در پی تكذیبیه دفتر رییس جمهور درباره دیدار همسر احمدی نزاد با سوزان مبارك، گوینده خبر تصاویر این خبر همراه با عكس را در اختیار رسانه ها قرار داد، اما رجانیوز در یك اقدام كاملا حرفه ای ، خبرش را تغییر داد!
پس از پخش برنامه" دیروز، امروز، فردا» با حضور خانم رجایی فر و حسین شیخ الاسلام، رجایی فر در بخشی از برنامه به دیدار همسر دكتر احمدی نژاد با «سوزان مبارك» همسر حسنی مبارك اشاره و از این سفر انتقاد كرد.
به دنبال اظهارات رجائی فر، معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رییس جمهور از سوی دولت تكذیبیه ای صادر و در آن خاطر نشان كرد: «در پی پخش اظهارات یكی از میهمانان برنامه زنده تلویزیونی "دیروز امروز فردا" در خصوص ملاقات همسر رییس جمهور اسلامی ایران با همسر رییس جمهور مصر اعلام میدارد همسر محترمه رییس جمهور هیچگونه ملاقاتی با همسر رییس جمهور مصر نداشته و مطالب یاد شده كذب محض میباشد. انتظار میرود رسانه ملی در انعكاس مطالب مرتبط با ریاست محترم جمهور دقت و ملاحظه بیشتری مبذول دارد.»
اما خانم رجائی فر، با ارسال نامه ای حاوی دفاعیات و تصاویر مربوط به این دیدار، خواستار رفع ابهامات و پاسخ به این تكذیبیه گردید.
وی با تأكید دوباره بر دیدار همسران رؤسای جمهوری ایران و مصر می نویسد: «استناد اینجانب به خبری بود كه در پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز (سایت نزدیك به دولت) در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۸ منتشر شده و درآن عكسی نیز با عنوان « دیدار اعظم السادات فراحی با سوزان مبارك همسر رییس جمهور مصر» درج شده بود. تا ساعت ۲۰:۱۰ دقیقه امروز دوشنبه ۱۸ بهمن ماه ۱۳۸۹ این عكس خبری با همان زیرنویس قبلی در سایت رجا قرار داشت كه تصویر صفحه خبر نیز موجود است. بدیهی است اینجانب مسؤولیتی در قبال صحت یا سقم خبر نقل شده ندارم.
متأسفانه پس از این كه افرادی از طریق غیررسمی از منبع خبر اطلاع كسب كردند، بلافاصله در عملی غیرحرفه ای و غیراخلاقی قبل از ساعت ۲۰:۴۵ دقیقه اقدام به تغییر زیرنویس عكس مذكور شد.
حال جای طرح این نكات است كه:
۱) اگر چنین خبر كذبی در سایتی كه یكی از نزدیك ترین پایگاه های اطلاع رسانی به دولت و به همین دلیل منبع موثقی در این باره محسوب می شود منتشر شده است، چرا معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رییس جمهور درهمان تاریخ نسبت به آن حساسیت و واكنشی نشان نداده و آن را تكذیب یا اصلاح ننموده است تا این خبر، مرجع انتشار در رسانه های دیگر و مورد استناد سایرین قرار نگیرد؛ كما این كه هم اكنون در بعضی از وبلاگ های علاقه مندان رییس جمهور عین خبر با همین عكس و زیرنویس درج شده كه تصاویر برخی از آنان نیز در دست است.
۲) چنانچه چنین غفلتی صورت گرفته، مخاطبان خصوصاً پس از گذشت ۴۴۸ روز از انتشار خبر و عدم تكذیب آن، مسؤولیتی در استفاده و نقل آن ندارند و این سایت منبع است كه باید به سهل انگاری خود اذعان نموده و مسؤولیت عدم صحت خبر و آثار ناشی از آن را به عهده بگیرد.
۳) با توجه به دو اشتباه اولیه، اشتباه سوم را مرتكب شدن دور از عقل و انصاف می باشد كه ترتیبی داده شود كه در یك اقدام ناپسند، با این انگیزه كه استناد به منبع غیر ممكن شود، در اصل خبر به نوعی جعل صورت گیرد. از آنجا كه با توجه به امكانات كنونی انكار واقعیت و فریب افكار ممكن نیست، انتظار دارم هم معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رییس جمهور از ایراد اتهام اظهارات كذب به این جانب و هم منبع انتشار خبر، بابت اقدامات نسنجیده بعدی خود عذرخواهی نمایند.»
http://www.rahva.ir/component/content/article/62-lastnews/5091-news.html
گزارش خبرگزاری دولت از دستاوردهای سفر احمدی نژاد به ایتالیا
اعلامیه مجمع نمایندگان ادوار مجلس
اعلامیه مجمع نمایندگان ادوار مجلس
زنده باد آزادی- زنده باد ایران
درود بر موسوی، کروبی و خاتمی
مجمع نمایندگان ادوار مجلس نیز بمناسبت سالگرد انقلاب 22 بهمن بیانیه ای صادر کرد که در آن به اوضاع کنونی منطقه و وضع بحرانی در کشور نیز پرداخته شده است.
دراین بیانیه آمده است:
انقلاب اسلامی با مؤلفه های آزادی خواهی , عدالت جویی , واستقلال طلبی با مشارکت گسترده مردم و حضور وهمراهی گروه های سیاسی با دیدگاه ها ونگرش های گوناگون سیاسی وعقیدتی به پیروزی رسید . جمهوری اسلامی ویا به عبارتی جمهوریت واسلامیت تجلی گاه آرمان های مردم وبه ویژه آرمان آزادی وعدالت تلقی وازسوی مردم پذیرفته شد .همزمان با شکل گیری نهادهای نظام جمهوری اسلامی برخی کاستی ها ازسویی وسوء تدبیر برخی گروه های سیاسی آن مقطع تاریخی ازسویی دیگر, به درگیری ها وخشونت ها دامن زد. و پس از آن نیزبا بروز جنگ فضای سیاسی تساهل وروامداری دچار انسداد شد .
با گذر از شرایط جنگی , تغییر قانون اساسی , درگذشت امام خمینی , کشوروارد مرحله ای تازه شد ؛ تغییرات ساختاری منجر به تمرکز قدرت در حوزه مدیریت کلان کشور شد . رویکرد تمرکز قدرت غیر پاسخگو آغازپررنگ ترشدن تفکر به حاشیه راندن مردم واصول آزادی وعدالت شد ؛ که تجلی این رویکرد را درمقاطع مختلف انتخابات می توان مشاهده نمود .
شکل عریان و ناب این تفکر در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری خودنمایی نمود. علیرغم استقبال بی نظیر اقشار مختلف اعم از کار گران , جوانان , زنان , دانشگاهیان واندیشمندان جامعه، برخوردی در خور شآن ملت بزرگ ایران با مردم صورت نگرفت و اندیشه آزادیخواهی با سد تفکر سازمان یافته اقتدار گرایی وتمامیت خواهی روبه رو شد .
پاسخ اعتراض مدنی و مسالمت جویانه مردم چیزی جز سرکوب , دستگیری و شکنجه و زندان و اعدام نبود .
به موازات کم رنگ کردن نقش مردم , مسدود کردن آزادی های قانونی ومدنی ؛ نا کار آمدی مدیریت سیاسی کشور وسوء مدیریت ها , اتخاذ خط مشی های نسنجیده و برنامه های نادرست موجب گردید که روند شاخص های اقتصادی و معیشتی مردم شیب نزولی پیدا کرده وکارگران و کشاورزان , کارمندان ؛ دانشگاهیان وفرهنگیان و تولید کنندگان در تنگنای معیشتی قرار گرفته و بیکاری و رکود وفقدان شرایط شرایط سرمایه گذاری وگرانی قیمت کالا وخدمات گریبانگیر مردم شود .
همه اینها چیزی نیست جز دورشدن از آرمان ها و اصول اولیه انقلاب، چون آزادی وعدالت و رعایت حقوق شهروندی و به رسمیت شناختن حق آزادی بیان و احزاب, حق آزادی انتخابات و آزادی انتخاب کردن وانتخاب شدن, حق آزادی اجتماعات وراه پیمایی ها , حق آزادی روزنامه ها , ممنوعیت شنود و باز کردن نامه ها و بسته های پستی وعدم دخالت در زندگی خصوصی افراد , مجاز نبودن تفتیش عقاید و ممنوعیت سانسور و.............. , که در قانون اساسی مورد توجه و پذیرش و در عمل به فراموشی سپرده شده است .
در آستانه سی وسومین سالگرد انقلاب هیچ منفعت ومصلحتی برتر از خوشبختی مردم و رفاه و آسایش وآزادی آنان وجود ندارد و همبستگی ملی از راه به رسمیت شناختن آزادی ها ی قانونی و رعایت حقوق شهروندی ممکن می گردد .
برای پاسداشت انقلاب وهزینه گزافی که مردم متحمل شده اند راهی جز تحول دیدگاه حاکم و اقدام فوری برای رفع کاستی ها و نا بسامانی ها و پاسخگویی به مطالبات مردم وجود ندارد .
برگزاری راهپیمایی ها و گردهمایی ازحقوق به رسمیت شناخته شده وقانونی شهروندان است , این حق قانونی آشکارا نادیده گرفته شده و مردم با تهدیدات و برخوردهای غیر قانونی از این حق محروم شده اند. استفاده ابزاری از حضور مردم در راهپیمایی سالگرد انقلاب اسلامی و مصادره به مطلوب شرکت مردم از شگردهایی است که مخالفان مردم سالاری به کار بسته و می بندند. اگر گروه بزرگی از مردم با تاکید بر دستاوردهای انقلاب و مخالف با روش های جاری بخواهند برای یاد آوری درخواست های مردم در مقطع پیروزی و با برداشت متفاوت با برگزار کنندگان رسمی راهپیمایی جشن پیروزی انقلاب اسلامی را گرامی بدارند نهادی که مسؤلیت امنیت مردم را برعهده گیرد وجود ندارد. درحالی که براساس قانون این وظیفه نیروی انتظامی است که امنیت مردم و هر گونه راهپیمایی را باید تضمین کرده و برعهده بگیرد , امری که تا به حال به گونه ای دیگر رقم خورده است .
بار دیگر برخواست های قانونی واهمیت توجه به حقوق شهروندی وآزادی انتخابات تاکید کرده وپشتیبانی همه جانبه خود را از سران جنبش سبز مردم ایران اعلام می داریم . این بزرگواران یعنی آقایان موسوی و کروبی و خاتمی شایسته تکریم و احترام روزافزون هستند و ادبیات نامناسب در مورد آنان توهین به شعور و آگاهی مردم ایران یعنی صاحبان اصلی کشور است. دفاع از آزادی های قانونی مردم , دفاع از حقوق شهروندی؛ تاکید بر رعایت قانون در دادرسی ها ومحاکم , محکومیت کشتار و زندانی کردن آزادیخواهان , محکوم کردن اعدام زندانیان و اجرای احکام بدون طی مراحل قانونی , نادرست شمردن رفتارهای نامناسب با زندانیان فتنه و فتنه گری نیست بلکه آزادمنشی وآزادیخواهی نام دارد . مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی از آزادی و آزادیخواهی پشتیبانی کرده و همبستگی وهمراهی همه ایرانیان با هر نگرش و فکر وعقیده درهرجای جهان را برای دست یابی به آزادی از نیازهای این مرحله تاریخی دانسته و بران تاکید می کند .
زنده باد ایران , زنده باد آزادی وعدالت , زنده باد جنبش سبز
مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی
تهران بهمن ماه 1389
زنده باد آزادی- زنده باد ایران
درود بر موسوی، کروبی و خاتمی
مجمع نمایندگان ادوار مجلس نیز بمناسبت سالگرد انقلاب 22 بهمن بیانیه ای صادر کرد که در آن به اوضاع کنونی منطقه و وضع بحرانی در کشور نیز پرداخته شده است.
دراین بیانیه آمده است:
انقلاب اسلامی با مؤلفه های آزادی خواهی , عدالت جویی , واستقلال طلبی با مشارکت گسترده مردم و حضور وهمراهی گروه های سیاسی با دیدگاه ها ونگرش های گوناگون سیاسی وعقیدتی به پیروزی رسید . جمهوری اسلامی ویا به عبارتی جمهوریت واسلامیت تجلی گاه آرمان های مردم وبه ویژه آرمان آزادی وعدالت تلقی وازسوی مردم پذیرفته شد .همزمان با شکل گیری نهادهای نظام جمهوری اسلامی برخی کاستی ها ازسویی وسوء تدبیر برخی گروه های سیاسی آن مقطع تاریخی ازسویی دیگر, به درگیری ها وخشونت ها دامن زد. و پس از آن نیزبا بروز جنگ فضای سیاسی تساهل وروامداری دچار انسداد شد .
با گذر از شرایط جنگی , تغییر قانون اساسی , درگذشت امام خمینی , کشوروارد مرحله ای تازه شد ؛ تغییرات ساختاری منجر به تمرکز قدرت در حوزه مدیریت کلان کشور شد . رویکرد تمرکز قدرت غیر پاسخگو آغازپررنگ ترشدن تفکر به حاشیه راندن مردم واصول آزادی وعدالت شد ؛ که تجلی این رویکرد را درمقاطع مختلف انتخابات می توان مشاهده نمود .
شکل عریان و ناب این تفکر در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری خودنمایی نمود. علیرغم استقبال بی نظیر اقشار مختلف اعم از کار گران , جوانان , زنان , دانشگاهیان واندیشمندان جامعه، برخوردی در خور شآن ملت بزرگ ایران با مردم صورت نگرفت و اندیشه آزادیخواهی با سد تفکر سازمان یافته اقتدار گرایی وتمامیت خواهی روبه رو شد .
پاسخ اعتراض مدنی و مسالمت جویانه مردم چیزی جز سرکوب , دستگیری و شکنجه و زندان و اعدام نبود .
به موازات کم رنگ کردن نقش مردم , مسدود کردن آزادی های قانونی ومدنی ؛ نا کار آمدی مدیریت سیاسی کشور وسوء مدیریت ها , اتخاذ خط مشی های نسنجیده و برنامه های نادرست موجب گردید که روند شاخص های اقتصادی و معیشتی مردم شیب نزولی پیدا کرده وکارگران و کشاورزان , کارمندان ؛ دانشگاهیان وفرهنگیان و تولید کنندگان در تنگنای معیشتی قرار گرفته و بیکاری و رکود وفقدان شرایط شرایط سرمایه گذاری وگرانی قیمت کالا وخدمات گریبانگیر مردم شود .
همه اینها چیزی نیست جز دورشدن از آرمان ها و اصول اولیه انقلاب، چون آزادی وعدالت و رعایت حقوق شهروندی و به رسمیت شناختن حق آزادی بیان و احزاب, حق آزادی انتخابات و آزادی انتخاب کردن وانتخاب شدن, حق آزادی اجتماعات وراه پیمایی ها , حق آزادی روزنامه ها , ممنوعیت شنود و باز کردن نامه ها و بسته های پستی وعدم دخالت در زندگی خصوصی افراد , مجاز نبودن تفتیش عقاید و ممنوعیت سانسور و.............. , که در قانون اساسی مورد توجه و پذیرش و در عمل به فراموشی سپرده شده است .
در آستانه سی وسومین سالگرد انقلاب هیچ منفعت ومصلحتی برتر از خوشبختی مردم و رفاه و آسایش وآزادی آنان وجود ندارد و همبستگی ملی از راه به رسمیت شناختن آزادی ها ی قانونی و رعایت حقوق شهروندی ممکن می گردد .
برای پاسداشت انقلاب وهزینه گزافی که مردم متحمل شده اند راهی جز تحول دیدگاه حاکم و اقدام فوری برای رفع کاستی ها و نا بسامانی ها و پاسخگویی به مطالبات مردم وجود ندارد .
برگزاری راهپیمایی ها و گردهمایی ازحقوق به رسمیت شناخته شده وقانونی شهروندان است , این حق قانونی آشکارا نادیده گرفته شده و مردم با تهدیدات و برخوردهای غیر قانونی از این حق محروم شده اند. استفاده ابزاری از حضور مردم در راهپیمایی سالگرد انقلاب اسلامی و مصادره به مطلوب شرکت مردم از شگردهایی است که مخالفان مردم سالاری به کار بسته و می بندند. اگر گروه بزرگی از مردم با تاکید بر دستاوردهای انقلاب و مخالف با روش های جاری بخواهند برای یاد آوری درخواست های مردم در مقطع پیروزی و با برداشت متفاوت با برگزار کنندگان رسمی راهپیمایی جشن پیروزی انقلاب اسلامی را گرامی بدارند نهادی که مسؤلیت امنیت مردم را برعهده گیرد وجود ندارد. درحالی که براساس قانون این وظیفه نیروی انتظامی است که امنیت مردم و هر گونه راهپیمایی را باید تضمین کرده و برعهده بگیرد , امری که تا به حال به گونه ای دیگر رقم خورده است .
بار دیگر برخواست های قانونی واهمیت توجه به حقوق شهروندی وآزادی انتخابات تاکید کرده وپشتیبانی همه جانبه خود را از سران جنبش سبز مردم ایران اعلام می داریم . این بزرگواران یعنی آقایان موسوی و کروبی و خاتمی شایسته تکریم و احترام روزافزون هستند و ادبیات نامناسب در مورد آنان توهین به شعور و آگاهی مردم ایران یعنی صاحبان اصلی کشور است. دفاع از آزادی های قانونی مردم , دفاع از حقوق شهروندی؛ تاکید بر رعایت قانون در دادرسی ها ومحاکم , محکومیت کشتار و زندانی کردن آزادیخواهان , محکوم کردن اعدام زندانیان و اجرای احکام بدون طی مراحل قانونی , نادرست شمردن رفتارهای نامناسب با زندانیان فتنه و فتنه گری نیست بلکه آزادمنشی وآزادیخواهی نام دارد . مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی از آزادی و آزادیخواهی پشتیبانی کرده و همبستگی وهمراهی همه ایرانیان با هر نگرش و فکر وعقیده درهرجای جهان را برای دست یابی به آزادی از نیازهای این مرحله تاریخی دانسته و بران تاکید می کند .
زنده باد ایران , زنده باد آزادی وعدالت , زنده باد جنبش سبز
مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی
تهران بهمن ماه 1389
مصاحبه خبری سرلشگر عزیز جعفری
مصاحبه خبری سرلشگر عزیز جعفری
ادامه خطبه های فرمانده کل قوا
توسط فرمانده کل سپاه پاسداران
سرلشكر جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران روزگذشته در یک كنفرانس مطبوعاتی با حضور خبرنگاران ایرانی و خارجی در تهران شرکت کرد تا خطبه های علی خامنه ای در نماز جمعه تهران را تکمیل کند!
او دراین مصاحبه، روی بخش ادعای عدالت پروری تحت رهبری آقای خامنه ای متمرکز شد، تا اولا زهر نتایج اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها را بگیرد(همان تلاشی که خامنه ای در نماز جمعه تهران کرد) و دوم بگوید که سپاه فقیر نواز است؛ سرکوبگر نیست!
هیچ خبرنگاری در مصاحبه خبری فرمانده کل سپاه، از او نپرسید، این ادعاهائی که درباره طرح محرومیت زدائی می کنید، به سپاه و به شما بعنوان فرمانده کل نیروی نظامی کشور چه ارتباطی دارد؟ مگر این که بخواهید ذهن مردم را از واقعیاتی که درباره نقش اقتصادی فرماندهان سپاه در جمهوری اسلامی پیدا کرده اند منحرف کنید!
فرمانده کل سپاه، در ادامه آن ادعاهای خامنه ای در باره آباد شدن روستاها در دوران رهبری ایشان گفت:
«اجرای حدود 10 هزار پروژه محرومیتزدایی در مناطق مختلف در عرصههای سازندگی از جمله احداث پل، جاده، مدرسه و مجموعههای ورزشی مواردی است كه سپاه بدون دریافت هزینهای از دولت، به عهده گرفته است. پیش از این، بالگردهای سپاه به منبعهای حمل آب با ظرفیت 3 تن مجهز بودند كه اخیرا هواپیماهای ایلوشین نیز به منبعهای 30 تنی آب مجهز شدهاند. همچنین منبعهای 40 تنی آب در آینده در این هواپیماها نصب میشود كه قادرند در ظرف 20 ثانیه این آب را تخلیه كنند. این اقدام برای حل مشكلاتی كه در مواقع آتشسوزی جنگلها به وجود میآید و پس از این مشكلاتی را كه در خصوص آتشسوزی جنگل گلستان شاهد بودیم نخواهیم داشت. »
در همین مصاحبه خبرنگار ایلنا خیلی با احتیاط از فعالیت های اقتصادی سپاه سئوال کرد که جعفری گفت:
«قسمتی از فعالیتها كه در قالب بنیاد تعاون صورت میگیرد مختص به سپاه نبوده و در سایر سازمانهای امنیتی و نظامی نیز وجود دارد. این طبیعی است كه برای خدمات رسانی به كاركنان و پرسنل تحت امر، چنین فعالیتی صورت گیرد. فعالیت اقتصادی عمده و گسترده سپاه در بخش سازندگی است كه توسط قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء صورت میگیرد، ما اذعان داریم كه فعالیتهای این قرارگاه بسیار گسترده بوده و با هدف كمك به دولت در امر سازندگی و مقابله با تحریمهایی كه از سوی شركتهای خارجی میتواند محدودیتهایی را برای كشور به وجود آورد،صورت میگیرد. امروز ما توانمندیهایی در حوزههای مختلف از جمله نیروگاه هستهای، حفر چاه، لوله انتقال آب، گاز و نفت دست یافتهایم و این آمادگی را داریم كه به دولت كمك كنیم. »
خبرنگاران در باره قیام مصر و تونس پرسیدند و فرمانده کل سپاه خودش را به کوچه علی چپ زد و به این خیال که مردم ایران جنایاتی را که بسیج و سپاه و نیروی انتظامی در سرکوب مخالفان کودتای 22 خرداد انجام داده فراموش کرده اند گفت:
«وقتی كشورهای منطقه شعار آزادخواهی و رویكردهای انقلاب اسلامی را می بیند و از سوی دیگر رفتار حاكمان خود را مشاهد میكنند، طبیعی است این گونه حركتها شروع شود . البته با تاخیر این اتفاقات رخ داد. بهتر است حاكمان مستبد این كشورها به خواستههای ملتها توجه كند چرا كه آنها چیزی جز آزادی، استقلال و خارج شدن از سلطه كشورها نمیخواهند! »
از سرلشگر جعفری درباره ارتش سایبری پرسیدند و نقش آن، که شباهت کامل دارد با قطع اینترنت و اس ام اس و دیگر خدمات کامپیوتر و ایجاد پارازیت روی شبکه های تلویزیونی که اکنون در مصر جریان دارد. جعفری باز هم خود را به همان کوچه قبلی زد و گفت:
«این ارتش صحنهای است كه نیاز امروز دفاعی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی در فضای مجازی است كه بسیاری از كشورها (از جمله رژیم مبارک در مصر) از آن استفاده میكند.»
یک خبرنگار خارجی هم در باره ارتباط سپاه با حزب الله لبنان سئوال کرد که فرمانده سپاه با خیال راحت و خونسرد به دروغ گفت:
«از آنجا كه رویكرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با حزبالله لبنان در زمینه عقاید و باورها نزدیك بوده حزبالله نیز همچون سپاه پاسداران از منابع و ذخایر عظیم علمی و دینی فقه شیعه استفاده میكند، چنین تصوری راجع به سپاه شكل میگیرد، در حالی كه حزبالله از همه جهت مستقل است و به لحاظ فكری، اعتقادی و نیروی انسانی روی پای خود ایستاده و هیچ احتیاجی به كمك سپاه ندارد. »
ادامه خطبه های فرمانده کل قوا
توسط فرمانده کل سپاه پاسداران
سرلشكر جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران روزگذشته در یک كنفرانس مطبوعاتی با حضور خبرنگاران ایرانی و خارجی در تهران شرکت کرد تا خطبه های علی خامنه ای در نماز جمعه تهران را تکمیل کند!
او دراین مصاحبه، روی بخش ادعای عدالت پروری تحت رهبری آقای خامنه ای متمرکز شد، تا اولا زهر نتایج اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها را بگیرد(همان تلاشی که خامنه ای در نماز جمعه تهران کرد) و دوم بگوید که سپاه فقیر نواز است؛ سرکوبگر نیست!
هیچ خبرنگاری در مصاحبه خبری فرمانده کل سپاه، از او نپرسید، این ادعاهائی که درباره طرح محرومیت زدائی می کنید، به سپاه و به شما بعنوان فرمانده کل نیروی نظامی کشور چه ارتباطی دارد؟ مگر این که بخواهید ذهن مردم را از واقعیاتی که درباره نقش اقتصادی فرماندهان سپاه در جمهوری اسلامی پیدا کرده اند منحرف کنید!
فرمانده کل سپاه، در ادامه آن ادعاهای خامنه ای در باره آباد شدن روستاها در دوران رهبری ایشان گفت:
«اجرای حدود 10 هزار پروژه محرومیتزدایی در مناطق مختلف در عرصههای سازندگی از جمله احداث پل، جاده، مدرسه و مجموعههای ورزشی مواردی است كه سپاه بدون دریافت هزینهای از دولت، به عهده گرفته است. پیش از این، بالگردهای سپاه به منبعهای حمل آب با ظرفیت 3 تن مجهز بودند كه اخیرا هواپیماهای ایلوشین نیز به منبعهای 30 تنی آب مجهز شدهاند. همچنین منبعهای 40 تنی آب در آینده در این هواپیماها نصب میشود كه قادرند در ظرف 20 ثانیه این آب را تخلیه كنند. این اقدام برای حل مشكلاتی كه در مواقع آتشسوزی جنگلها به وجود میآید و پس از این مشكلاتی را كه در خصوص آتشسوزی جنگل گلستان شاهد بودیم نخواهیم داشت. »
در همین مصاحبه خبرنگار ایلنا خیلی با احتیاط از فعالیت های اقتصادی سپاه سئوال کرد که جعفری گفت:
«قسمتی از فعالیتها كه در قالب بنیاد تعاون صورت میگیرد مختص به سپاه نبوده و در سایر سازمانهای امنیتی و نظامی نیز وجود دارد. این طبیعی است كه برای خدمات رسانی به كاركنان و پرسنل تحت امر، چنین فعالیتی صورت گیرد. فعالیت اقتصادی عمده و گسترده سپاه در بخش سازندگی است كه توسط قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء صورت میگیرد، ما اذعان داریم كه فعالیتهای این قرارگاه بسیار گسترده بوده و با هدف كمك به دولت در امر سازندگی و مقابله با تحریمهایی كه از سوی شركتهای خارجی میتواند محدودیتهایی را برای كشور به وجود آورد،صورت میگیرد. امروز ما توانمندیهایی در حوزههای مختلف از جمله نیروگاه هستهای، حفر چاه، لوله انتقال آب، گاز و نفت دست یافتهایم و این آمادگی را داریم كه به دولت كمك كنیم. »
خبرنگاران در باره قیام مصر و تونس پرسیدند و فرمانده کل سپاه خودش را به کوچه علی چپ زد و به این خیال که مردم ایران جنایاتی را که بسیج و سپاه و نیروی انتظامی در سرکوب مخالفان کودتای 22 خرداد انجام داده فراموش کرده اند گفت:
«وقتی كشورهای منطقه شعار آزادخواهی و رویكردهای انقلاب اسلامی را می بیند و از سوی دیگر رفتار حاكمان خود را مشاهد میكنند، طبیعی است این گونه حركتها شروع شود . البته با تاخیر این اتفاقات رخ داد. بهتر است حاكمان مستبد این كشورها به خواستههای ملتها توجه كند چرا كه آنها چیزی جز آزادی، استقلال و خارج شدن از سلطه كشورها نمیخواهند! »
از سرلشگر جعفری درباره ارتش سایبری پرسیدند و نقش آن، که شباهت کامل دارد با قطع اینترنت و اس ام اس و دیگر خدمات کامپیوتر و ایجاد پارازیت روی شبکه های تلویزیونی که اکنون در مصر جریان دارد. جعفری باز هم خود را به همان کوچه قبلی زد و گفت:
«این ارتش صحنهای است كه نیاز امروز دفاعی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی در فضای مجازی است كه بسیاری از كشورها (از جمله رژیم مبارک در مصر) از آن استفاده میكند.»
یک خبرنگار خارجی هم در باره ارتباط سپاه با حزب الله لبنان سئوال کرد که فرمانده سپاه با خیال راحت و خونسرد به دروغ گفت:
«از آنجا كه رویكرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با حزبالله لبنان در زمینه عقاید و باورها نزدیك بوده حزبالله نیز همچون سپاه پاسداران از منابع و ذخایر عظیم علمی و دینی فقه شیعه استفاده میكند، چنین تصوری راجع به سپاه شكل میگیرد، در حالی كه حزبالله از همه جهت مستقل است و به لحاظ فكری، اعتقادی و نیروی انسانی روی پای خود ایستاده و هیچ احتیاجی به كمك سپاه ندارد. »
یک گزارش دریافتی
یک گزارش دریافتی
جایگاه واقعی آقای خامنه ای
در میان مردم کشورهای عرب
به خاطر سالها ارتباط تنگاتنگ خویش با دیپلمات ها عرب، میدانم که همیشه بر سر این موضوع مناقشه بوده است که "چرا شما دست از سر کشورهای عربی بر نمی دارید و دائم در کارهای آنان دخالت می کنید؟ "این مسئله همیشه سیر صعودی داشته و زمانی شدت یافت که رد پای جاسوسان ایرانی در بحرین پیدا شد و آن رسوایی به بار آمد.
روند این مناقشه (بین دیپلماتهای عرب و ایرانی) البته شکل دیگری گرفت . دیپلماتهای عرب همزمان با دولت خاتمی که دستگیری ها، شکنجه ها و قتل و کشتار منتقدان و مخالفان از سوی جناح مخالف خاتمی شدت گرفت، حمله خود را با این جمله آغاز می کردند: "شما که عرضه ندارید کسی مثل خاتمی را که از خودتان هست تحمل کنید و مخالفان و منتقدانتان را که همه از خودتان هستند، نیست و نابود می کنید، چرا حاکمان ما را «دیکتاتورهای عرب» خطاب می کنید و برای اعراب هم نسخه جمهوری اسلامی می پیچید؟! رهبر شما که پس از دو دهه و نیم از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز جرات ندارد بین مردم خودش آزادانه رفت و آمد کند، به چه جرأتی خودش را «ولی امر مسلمین جهان» خطاب می کند؟ از همه اینها گذشته، سیستم فکری تشیع در بین اعراب جایگاهی ندارد و از دید آنان مردود است، اما بنا به مصالحی آن را نادیده می گیرند. چگونه است کسی که در بین شیعیان کشور خودش جایگاهی ندارد و مردم بر خلاف نظر او، خاتمی را انتخاب می کنند، می تواند در بین کشورهای سنی مذهب به عنوان «ولی امر» شناخته شود؟" (واقعاً هم همینطور بود که دیپلماتهای عرب می گفتند و می گویند.)
اینها بحث هایی بود که بین دیپلماتهای ایرانی و عرب در می گرفت و دست آخر نیز با یک قهر یا یک شوخی پایان می یافت.
به طور کل، نه جمهوری اسلامی در بین اعراب وجهه ای دارد، و نه آقای خامنه ای «ولی امر» آنهاست. آنها حتی برای مسئولان جمهوری اسلامی و دیپلماسی خارجی آن تره هم خرد نمی کنند و آنچه که امروز در سطح روابط اعراب و ایران می گذرد، یک تعارف دیپلماتیک است و ارزش دیگری ندارد. حتی قطر که به نظر می رسد به ایران بسیار نزدیک است و در مسئله غزه با جمهوری اسلامی هماهنگ است، در عمل چشم دیدن ایران را ندارد و هر از گاهی هم که تعارفات دیپلماتیک با ایران رد و بدل می کند و آن را به حساب می آورد، بیشتر برای بهره برداری از میدان مشترک گازی است. زیرا این تعارفات سالهاست کار خودش را کرده و قطری ها را بسیار به جلو انداخته است. متاسفانه دیپلماسی ایران نیز به خاطر ضعف و سستی، دم به تله آنها داده و از اینکه آنها در برخی مناسبات از جمهوری اسلامی اسم می برند، دلشاد هستند. همان بلایی که روسها بر سر ایران آورده اند و دریای خزر را حباله نکاح خود کرده اند!
در بحرین فقط اندکی شیعه تندرو (بین اکثریت شیعه) که هر ساله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هزینه های روضه و مراسم عزاداری آنها را فراهم می کند و به جیب برخی از رهبران آنها نیز دلارهای نفتی سرازیر می کند، کسی به آقای خامنه ای به عنوان «ولی امر» نگاه نمی کند. در مصر به جز در میان تعداد اندکی تندرو در بین اخوان المسلمین که آنها نیز از سفره مردم بیچاره ایران بهره ها می برند، آقای خامنه ای در نزد اکثریت اعضای اخوان المسلمین و مسلمانان مصر به عنوان یک سرکوبگر شناخته می شود و هیچ جایگاهی ندارد.
در سایر کشورهای عرب، از جمله امارات متحده عربی، قطر و عمان، مردم آنها عموماً با دنیای سیاست بیگانه اند و اکثر آنها حتی نام خامنه ای را هم نشنیده اند و وی را نمی شناسند که معتقد به «ولایت امر» از سوی ایشان باشند. می ماند در کشورهایی همچون عربستان و اردن که اقلیتی تندرو خیال می کنند خامنه ای یک «سلفی» است و حکومت ایران نیز در دست اهل سنت است! (در مراجعات حضوری و دیدار با تندروها، این را بوضوح دیده و شنیده ام.) و گرنه سایر مردم هیچ ارزشی برای خامنه ای قائل نیستند. در کویت نیز جریان مخالف خامنه ای بسیار شدید است و سلفی ها در آنجا حرف آخر را می زنند. بخش مدرن آن نیز دل در گرو دنیای غرب دارد و کاری به «ولی امر» خودخوانده ندارد.
آقای خامنه ای در لبنان هم جایگاهی که تصور می کند در میان مردم این کشور ندارد. فقط گاهی وقتها بر اثر فشارهای تبلیغاتی حزب الله و پروپاگاندی که راه می اندازند، در بین اقلیت بسیار شکننده ای از مردم لبنان جایگاه پیدا می کند و بلافاصله نیز به فراموشی سپرده می شود. مردم لبنان نیز دانسته اند که مسئولین حزب الله به خاطر باج ستانی از خامنه ای و دست یابی به زندگی مرفه، سنگ آنان را به سینه می زنند. در سوریه نیز وضع به همین منوال است و به خاطر اینکه اکثر مردم از بشار اسد ناراضی اند و او نیز روابط حسنه ای با ایران دارد، از خامنه ای به عنوان حامی بشار اسد یاد می کنند و از او متنفر هستند. حکومت سوریه به خاطر باجگیری از ایران چاره ای ندارد در برخی مناسبات نام خامنه ای را زنده نگه دارد که صد البته به ضرر خامنه ای تمام می شود و تنفر مردم سوریه را از او بیشتر می کند.
تنها مردمی که بیشتر آنها از «امام خامنه ای» یاد می کنند، مردم ستمدیده و بلازده غزه هستند. آنان به خاطر تبلیغات شدید حماس در آنجا، از خامنه ای به عنوان «ولی امر» یاد می کنند، اما طنز ماجرا اینجاست که مردم غزه نمی دانند خامنه ای شیعه است و عکس صدام حسین و «ولی امر» را با هم در خانه هایشان نصب کرده اند. آنها بر اثر ناآگاهی می پندارند که آن دو دوست ملت اعراب هستند، با این تفاوت که اولی «شهید» شده و دومی به عنوان «ذخیره الهی» نگه داشته شده است! (این را نیز به عینه دیده ام و شنیده ام. یکبار به یکی از اعضای حماس این مسئله را یادآور شدم که گفت:همینطوری بهتر است!) مردم غزه حتی نمی دانند که روزگاری بین «منجی» و «ولی امر» شان کینه و دشنمی و جنگ شدیدی در جریان بوده و صدام حسین با تجاوز به خاک «ولی امر» به نوامیس ایرانیان تجاوز کرده و دختران آنان را پس از تجاوز وحشایانه سربازان عراقی، زنده به گور کرده است! تلخ ترین خاطره اینکه امام جماعت یکی از مساجد غزه با ساده دلی تمام عکسی از «شهید صدام حسین» را به من داد تا آن را به «امام خامنه ای» هدیه کنم بلکه«متبرک» شود و بر عمرش افزوده گردد! در فلسطین محمود عباس که وضع کاملاً متفاوت است. زیرا «ولی امر مسلمین» را عامل همه بدبختی های خود می دانند. به اعتقاد آنان، اگر دخالت های ایران در هماهنگی با اسرائیل نبود، امروز فلسطین دو شقه نمی شد. اکثر مردم فلسطین می دانند که حماس با چراغ سبز اسرائیل برای مقابله با جنبش فتح و تفرقه انداختن بین آندو راه اندازی شد و امروز خامنه ای «ولی امر مسلمین!» مخارج این تفرقه و بیچارگی را فراهم می کند.
بالاخره در پی قیام های مردمی تونس و مصر، اتاق فکر بیت رهبری تلاش دارد تا برای کم کردن نگرانی های «ولی امر مسلمین»، حرکت آنان را در جهت «منویات رهبری» قلمداد کند و آن متوهم از همه جا بی خبر (خامنه ای) را وادار کنند تا خطبه عربی نیز برای آنان بخواند. خطبه ای که مخاطبی ندارد و برای قیام کنندگان تونس و مصر بسیار بیش از آنچه که فکر می کنیم، بی ارزش است. انقلاب مصر در دست جوانان مصری است. یعنی کسانی که با بچه های سبز ایران اهداف مشترکی دارند و علاوه بر آزادی انتخاب و دموکراسی، خواهان شغل و کار هستند. هنگامی که در انتخابات سال 88 کشتار مردم ایران به دستور «ولی امر مسلمین» آغاز شد، جوانان مصری همدردی خود را در فیس بوک و تویتر با ایرانیان داغ دیده اعلام کردند و تنفر خود را از خامنه ای اظهار داشتند. (همان کسانی که امروز به دست جنایتکاران مبارک کشته شده اند.)
چند روز پیش، تنی چند از رهبران اخوان المسلمین نیز در چند مصاحبه محترمانه به خامنه ای فهماندند که خواسته آنها با خواسته «ولی امر» خودخوانده متفاوت است! رهبر اسلامگراهای تونس هم حساب خود را از آیت الله خمینی و آقای خامنه ای جدا کرد. او اعلام کرد که در پی سیستمی مانند ترکیه هستند، نه ایران.
اکنون اگر بگوییم «ولی امر خودخوانده باقی مانده و حوضش»، بیراه نرفته ایم. آنچه که امروز باعث می شود تا اتاق فکر «ولی امر» جنبش های مردمی و ترقی خواهانه مصر و تونس را به «تدابیر ولی امر مسلمین جهان» منگنه کنند، چیزی نیست جز نگرانی های روز افزون خامنه ای از اینکه او و حوضش تنها مانده اند و کسی در بین اعراب برایشان تره هم خرد نمی کند. اتاق فکر «ولی امر» هم این را می داند ولی چاره ای ندارد که برای درمان دردهای بی شمار این «ولی امر» خود خوانده، او را در کانون توجه جهان عرب قرار دهد و «دوز» سرم توهم ایشان را بیشتر کند که طبیبان گفته اند: سعی کنید اخبار نگران کننده به گوش «ولی امر مسلمین جهان» نرسد. زیرا اگر بداند که نه تنها در بین ایرانیان، بلکه در هیچ جای جهان جایگاهی ندارد و تنها در بین مردم غزه همپای صدام حسین از او تجلیل می کنند،قبضه روح می شود!
جایگاه واقعی آقای خامنه ای
در میان مردم کشورهای عرب
به خاطر سالها ارتباط تنگاتنگ خویش با دیپلمات ها عرب، میدانم که همیشه بر سر این موضوع مناقشه بوده است که "چرا شما دست از سر کشورهای عربی بر نمی دارید و دائم در کارهای آنان دخالت می کنید؟ "این مسئله همیشه سیر صعودی داشته و زمانی شدت یافت که رد پای جاسوسان ایرانی در بحرین پیدا شد و آن رسوایی به بار آمد.
روند این مناقشه (بین دیپلماتهای عرب و ایرانی) البته شکل دیگری گرفت . دیپلماتهای عرب همزمان با دولت خاتمی که دستگیری ها، شکنجه ها و قتل و کشتار منتقدان و مخالفان از سوی جناح مخالف خاتمی شدت گرفت، حمله خود را با این جمله آغاز می کردند: "شما که عرضه ندارید کسی مثل خاتمی را که از خودتان هست تحمل کنید و مخالفان و منتقدانتان را که همه از خودتان هستند، نیست و نابود می کنید، چرا حاکمان ما را «دیکتاتورهای عرب» خطاب می کنید و برای اعراب هم نسخه جمهوری اسلامی می پیچید؟! رهبر شما که پس از دو دهه و نیم از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز جرات ندارد بین مردم خودش آزادانه رفت و آمد کند، به چه جرأتی خودش را «ولی امر مسلمین جهان» خطاب می کند؟ از همه اینها گذشته، سیستم فکری تشیع در بین اعراب جایگاهی ندارد و از دید آنان مردود است، اما بنا به مصالحی آن را نادیده می گیرند. چگونه است کسی که در بین شیعیان کشور خودش جایگاهی ندارد و مردم بر خلاف نظر او، خاتمی را انتخاب می کنند، می تواند در بین کشورهای سنی مذهب به عنوان «ولی امر» شناخته شود؟" (واقعاً هم همینطور بود که دیپلماتهای عرب می گفتند و می گویند.)
اینها بحث هایی بود که بین دیپلماتهای ایرانی و عرب در می گرفت و دست آخر نیز با یک قهر یا یک شوخی پایان می یافت.
به طور کل، نه جمهوری اسلامی در بین اعراب وجهه ای دارد، و نه آقای خامنه ای «ولی امر» آنهاست. آنها حتی برای مسئولان جمهوری اسلامی و دیپلماسی خارجی آن تره هم خرد نمی کنند و آنچه که امروز در سطح روابط اعراب و ایران می گذرد، یک تعارف دیپلماتیک است و ارزش دیگری ندارد. حتی قطر که به نظر می رسد به ایران بسیار نزدیک است و در مسئله غزه با جمهوری اسلامی هماهنگ است، در عمل چشم دیدن ایران را ندارد و هر از گاهی هم که تعارفات دیپلماتیک با ایران رد و بدل می کند و آن را به حساب می آورد، بیشتر برای بهره برداری از میدان مشترک گازی است. زیرا این تعارفات سالهاست کار خودش را کرده و قطری ها را بسیار به جلو انداخته است. متاسفانه دیپلماسی ایران نیز به خاطر ضعف و سستی، دم به تله آنها داده و از اینکه آنها در برخی مناسبات از جمهوری اسلامی اسم می برند، دلشاد هستند. همان بلایی که روسها بر سر ایران آورده اند و دریای خزر را حباله نکاح خود کرده اند!
در بحرین فقط اندکی شیعه تندرو (بین اکثریت شیعه) که هر ساله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هزینه های روضه و مراسم عزاداری آنها را فراهم می کند و به جیب برخی از رهبران آنها نیز دلارهای نفتی سرازیر می کند، کسی به آقای خامنه ای به عنوان «ولی امر» نگاه نمی کند. در مصر به جز در میان تعداد اندکی تندرو در بین اخوان المسلمین که آنها نیز از سفره مردم بیچاره ایران بهره ها می برند، آقای خامنه ای در نزد اکثریت اعضای اخوان المسلمین و مسلمانان مصر به عنوان یک سرکوبگر شناخته می شود و هیچ جایگاهی ندارد.
در سایر کشورهای عرب، از جمله امارات متحده عربی، قطر و عمان، مردم آنها عموماً با دنیای سیاست بیگانه اند و اکثر آنها حتی نام خامنه ای را هم نشنیده اند و وی را نمی شناسند که معتقد به «ولایت امر» از سوی ایشان باشند. می ماند در کشورهایی همچون عربستان و اردن که اقلیتی تندرو خیال می کنند خامنه ای یک «سلفی» است و حکومت ایران نیز در دست اهل سنت است! (در مراجعات حضوری و دیدار با تندروها، این را بوضوح دیده و شنیده ام.) و گرنه سایر مردم هیچ ارزشی برای خامنه ای قائل نیستند. در کویت نیز جریان مخالف خامنه ای بسیار شدید است و سلفی ها در آنجا حرف آخر را می زنند. بخش مدرن آن نیز دل در گرو دنیای غرب دارد و کاری به «ولی امر» خودخوانده ندارد.
آقای خامنه ای در لبنان هم جایگاهی که تصور می کند در میان مردم این کشور ندارد. فقط گاهی وقتها بر اثر فشارهای تبلیغاتی حزب الله و پروپاگاندی که راه می اندازند، در بین اقلیت بسیار شکننده ای از مردم لبنان جایگاه پیدا می کند و بلافاصله نیز به فراموشی سپرده می شود. مردم لبنان نیز دانسته اند که مسئولین حزب الله به خاطر باج ستانی از خامنه ای و دست یابی به زندگی مرفه، سنگ آنان را به سینه می زنند. در سوریه نیز وضع به همین منوال است و به خاطر اینکه اکثر مردم از بشار اسد ناراضی اند و او نیز روابط حسنه ای با ایران دارد، از خامنه ای به عنوان حامی بشار اسد یاد می کنند و از او متنفر هستند. حکومت سوریه به خاطر باجگیری از ایران چاره ای ندارد در برخی مناسبات نام خامنه ای را زنده نگه دارد که صد البته به ضرر خامنه ای تمام می شود و تنفر مردم سوریه را از او بیشتر می کند.
تنها مردمی که بیشتر آنها از «امام خامنه ای» یاد می کنند، مردم ستمدیده و بلازده غزه هستند. آنان به خاطر تبلیغات شدید حماس در آنجا، از خامنه ای به عنوان «ولی امر» یاد می کنند، اما طنز ماجرا اینجاست که مردم غزه نمی دانند خامنه ای شیعه است و عکس صدام حسین و «ولی امر» را با هم در خانه هایشان نصب کرده اند. آنها بر اثر ناآگاهی می پندارند که آن دو دوست ملت اعراب هستند، با این تفاوت که اولی «شهید» شده و دومی به عنوان «ذخیره الهی» نگه داشته شده است! (این را نیز به عینه دیده ام و شنیده ام. یکبار به یکی از اعضای حماس این مسئله را یادآور شدم که گفت:همینطوری بهتر است!) مردم غزه حتی نمی دانند که روزگاری بین «منجی» و «ولی امر» شان کینه و دشنمی و جنگ شدیدی در جریان بوده و صدام حسین با تجاوز به خاک «ولی امر» به نوامیس ایرانیان تجاوز کرده و دختران آنان را پس از تجاوز وحشایانه سربازان عراقی، زنده به گور کرده است! تلخ ترین خاطره اینکه امام جماعت یکی از مساجد غزه با ساده دلی تمام عکسی از «شهید صدام حسین» را به من داد تا آن را به «امام خامنه ای» هدیه کنم بلکه«متبرک» شود و بر عمرش افزوده گردد! در فلسطین محمود عباس که وضع کاملاً متفاوت است. زیرا «ولی امر مسلمین» را عامل همه بدبختی های خود می دانند. به اعتقاد آنان، اگر دخالت های ایران در هماهنگی با اسرائیل نبود، امروز فلسطین دو شقه نمی شد. اکثر مردم فلسطین می دانند که حماس با چراغ سبز اسرائیل برای مقابله با جنبش فتح و تفرقه انداختن بین آندو راه اندازی شد و امروز خامنه ای «ولی امر مسلمین!» مخارج این تفرقه و بیچارگی را فراهم می کند.
بالاخره در پی قیام های مردمی تونس و مصر، اتاق فکر بیت رهبری تلاش دارد تا برای کم کردن نگرانی های «ولی امر مسلمین»، حرکت آنان را در جهت «منویات رهبری» قلمداد کند و آن متوهم از همه جا بی خبر (خامنه ای) را وادار کنند تا خطبه عربی نیز برای آنان بخواند. خطبه ای که مخاطبی ندارد و برای قیام کنندگان تونس و مصر بسیار بیش از آنچه که فکر می کنیم، بی ارزش است. انقلاب مصر در دست جوانان مصری است. یعنی کسانی که با بچه های سبز ایران اهداف مشترکی دارند و علاوه بر آزادی انتخاب و دموکراسی، خواهان شغل و کار هستند. هنگامی که در انتخابات سال 88 کشتار مردم ایران به دستور «ولی امر مسلمین» آغاز شد، جوانان مصری همدردی خود را در فیس بوک و تویتر با ایرانیان داغ دیده اعلام کردند و تنفر خود را از خامنه ای اظهار داشتند. (همان کسانی که امروز به دست جنایتکاران مبارک کشته شده اند.)
چند روز پیش، تنی چند از رهبران اخوان المسلمین نیز در چند مصاحبه محترمانه به خامنه ای فهماندند که خواسته آنها با خواسته «ولی امر» خودخوانده متفاوت است! رهبر اسلامگراهای تونس هم حساب خود را از آیت الله خمینی و آقای خامنه ای جدا کرد. او اعلام کرد که در پی سیستمی مانند ترکیه هستند، نه ایران.
اکنون اگر بگوییم «ولی امر خودخوانده باقی مانده و حوضش»، بیراه نرفته ایم. آنچه که امروز باعث می شود تا اتاق فکر «ولی امر» جنبش های مردمی و ترقی خواهانه مصر و تونس را به «تدابیر ولی امر مسلمین جهان» منگنه کنند، چیزی نیست جز نگرانی های روز افزون خامنه ای از اینکه او و حوضش تنها مانده اند و کسی در بین اعراب برایشان تره هم خرد نمی کند. اتاق فکر «ولی امر» هم این را می داند ولی چاره ای ندارد که برای درمان دردهای بی شمار این «ولی امر» خود خوانده، او را در کانون توجه جهان عرب قرار دهد و «دوز» سرم توهم ایشان را بیشتر کند که طبیبان گفته اند: سعی کنید اخبار نگران کننده به گوش «ولی امر مسلمین جهان» نرسد. زیرا اگر بداند که نه تنها در بین ایرانیان، بلکه در هیچ جای جهان جایگاهی ندارد و تنها در بین مردم غزه همپای صدام حسین از او تجلیل می کنند،قبضه روح می شود!
بیانیه مجمع مدرسین و محققین
بیانیه مجمع مدرسین و محققین
خودکامگی شاه
انگیزه انقلاب 57 ملت بود
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، که مرکب است از روحانیون شاگرد و یا مقلد آیت الله خمینی و در دوران رهبری او، بسیاری از امور اجرائی و قضائی و مقننه کشور را دراختیار داشتند، با صدور اطلاعیه ای بمناسبت سالگرد انقلاب 22 بهمن، از جمله نوشت:
فرا رسیدن 22 بهمن روز سرنگونی نظام استبدادی - سلطنتی وسر آغاز نظام جمهوری اسلامی وحاكمیت مردم ،روز نوید بخش تاریخ ایران و اسلام است . هماهنگی ملت ایران در آن روز برای نابودی نظام شاهنشاهی و محو آثار سلطنتی یعنی : دیكتاتوری ،دست نشاندگی ، بی تفاوتی به حقوق اساسی ملت، حیف و میل كردن ثروت ملی ، بی توجهی به منافع ملی در عرصه جهان ، از پدیده های مهم در تاریخ این مرز و بوم بود.
ملت ایران یكپارچه به دنبال رهبری داهیانه و شجاعانه امام خمینی (قدس سره)برای تحقق آرمانهایی كه ایشان در سخنان ومصاحبه هایش همواره مطرح می كرد ، حركت نمود و خواستار ادامه راهی شد كه در آن ارزش های انسانی و اسلامی و در راس آن حاكمیت مردم ، آزادی های سیاسی و عدالت اجتماعی و اجرای مرّ قانون بود و این كه هیچ كس در هیچ جایگاهی حق تخطی از قانون را ندارد ،
حاكمیت مطلقه در رژیم گذشته از آن جا بوجود آمد كه شخص شاه حاكم بر قانون بود و در مقابل قانون و ملت پاسخگو نبود، خود را ما فوق قانون می پنداشت و مفسران قانون برای تقرب به اعلی حضرت، قانون را به نفع طبقه حاكمه تفسیر می كردند. نهاد های قانونی نظارت بر قدرت مانند مجلسین و مطبوعات نیز دست نشانده و ثنا گوی شخص شاه شده بودند.
به خاطرحاكمیت شخص بر قانون، بزرگترین دست آورد ملت ایران در انقلاب مشروطه ، یعنی قانون اساسی كه در روزگار خود بهترین ره آورد در منطقه بود، زیر پا نهاده شد و حقوق ملت ایران، با تحریف قانون، در راه بقای سلطنت ضایع گردید. بی شك عوامل عمده به وجود آورنده حركت یكپارچه مردم در 22 بهمن و سرنگونی رژیم پیشین، یكه تازی، غرور، تحقیر ملت، بی تحملی و بلند پروازی شاه واطرافیان او در عرصه اقتصاد، سیاست و فرهنگ كشور بود.
بلند پروازی های شخص اول مملكت چنان او را در هاله ای ازغرور قدرت و ثروت فرو برده بود كه هیچ مخالفی را بر نمی تافت، دستور سركوبی منتقدین را شخص او صادر می كرد، آنان را به زندان می انداخت و گاه تا مرز اعدام به جلو می برد. از آن سو اقتصاد و منافع ملی كشور، در كام خود كامگی، به حالت ایستایی و عقب ماندگی در آمد. بودجه بر آمده از نفت، آن سرمایه ملی كه باید صرف عمران و آبادانی و سرمایه گذاری كشور می شد تا ریشه فساد را بخشكاند، هزینه تسلیحات و تبلیغات و تقویت بنیه نظامی و انتظامی و در راس آن ساواك می شد. اختناق و گرفتن حق اعتراض از مردم و تك صدایی كردن مطبوعات و رسانه ها، حتی احزاب درون حكومتی خویش، سركوبی داخلی و ژاندارم منطقه بودن، زیان های بزرگی را برای ملت ایرا ن ببار آورد، كه در نهایت آثار آن تاختن مركب بیداد بر گرده ملت بود.
بنابراین اگر بخواهیم علت سقوط نظام پیشین را در یك جمله كوتاه خلاصه نماییم باید گفت: نظامی كه بر اساس ظلم ، بی قانونی و نادیده گرفتن حقوق مردم قرار گیرد پایه های آن، به حكم سنت الهی درهم فرو می ریزد.
همچنان كه در این روزگار شاهدیم كه چگونه ملت های مظلوم و ستمدیده منطقه در برابر حكومت های خود كامه حاكمان دست نشانده اجانب ایستاده اند و یقینا ایستادگی مردم در برابر این مستبدان فرجام آن پیروزی خواهد شد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم روز 22 بهمن را برای همیشه گرامی می دارد و همواره خواهان این است كه عوامل اصلی سقوط شاه و دلایل و عوامل حضور مردم برای برپایی حاكمیت ملت و اجرای قانون و پاسخگویی مسئولان فراموش نگردد تا دگر بار خصلت های خود كامگان پیشین در هیچ لباسی باز نگردد و اهداف و آرمانی كه ملت و رهبری بزرگ انقلاب در پی آن بود محقق شود.
خودکامگی شاه
انگیزه انقلاب 57 ملت بود
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، که مرکب است از روحانیون شاگرد و یا مقلد آیت الله خمینی و در دوران رهبری او، بسیاری از امور اجرائی و قضائی و مقننه کشور را دراختیار داشتند، با صدور اطلاعیه ای بمناسبت سالگرد انقلاب 22 بهمن، از جمله نوشت:
فرا رسیدن 22 بهمن روز سرنگونی نظام استبدادی - سلطنتی وسر آغاز نظام جمهوری اسلامی وحاكمیت مردم ،روز نوید بخش تاریخ ایران و اسلام است . هماهنگی ملت ایران در آن روز برای نابودی نظام شاهنشاهی و محو آثار سلطنتی یعنی : دیكتاتوری ،دست نشاندگی ، بی تفاوتی به حقوق اساسی ملت، حیف و میل كردن ثروت ملی ، بی توجهی به منافع ملی در عرصه جهان ، از پدیده های مهم در تاریخ این مرز و بوم بود.
ملت ایران یكپارچه به دنبال رهبری داهیانه و شجاعانه امام خمینی (قدس سره)برای تحقق آرمانهایی كه ایشان در سخنان ومصاحبه هایش همواره مطرح می كرد ، حركت نمود و خواستار ادامه راهی شد كه در آن ارزش های انسانی و اسلامی و در راس آن حاكمیت مردم ، آزادی های سیاسی و عدالت اجتماعی و اجرای مرّ قانون بود و این كه هیچ كس در هیچ جایگاهی حق تخطی از قانون را ندارد ،
حاكمیت مطلقه در رژیم گذشته از آن جا بوجود آمد كه شخص شاه حاكم بر قانون بود و در مقابل قانون و ملت پاسخگو نبود، خود را ما فوق قانون می پنداشت و مفسران قانون برای تقرب به اعلی حضرت، قانون را به نفع طبقه حاكمه تفسیر می كردند. نهاد های قانونی نظارت بر قدرت مانند مجلسین و مطبوعات نیز دست نشانده و ثنا گوی شخص شاه شده بودند.
به خاطرحاكمیت شخص بر قانون، بزرگترین دست آورد ملت ایران در انقلاب مشروطه ، یعنی قانون اساسی كه در روزگار خود بهترین ره آورد در منطقه بود، زیر پا نهاده شد و حقوق ملت ایران، با تحریف قانون، در راه بقای سلطنت ضایع گردید. بی شك عوامل عمده به وجود آورنده حركت یكپارچه مردم در 22 بهمن و سرنگونی رژیم پیشین، یكه تازی، غرور، تحقیر ملت، بی تحملی و بلند پروازی شاه واطرافیان او در عرصه اقتصاد، سیاست و فرهنگ كشور بود.
بلند پروازی های شخص اول مملكت چنان او را در هاله ای ازغرور قدرت و ثروت فرو برده بود كه هیچ مخالفی را بر نمی تافت، دستور سركوبی منتقدین را شخص او صادر می كرد، آنان را به زندان می انداخت و گاه تا مرز اعدام به جلو می برد. از آن سو اقتصاد و منافع ملی كشور، در كام خود كامگی، به حالت ایستایی و عقب ماندگی در آمد. بودجه بر آمده از نفت، آن سرمایه ملی كه باید صرف عمران و آبادانی و سرمایه گذاری كشور می شد تا ریشه فساد را بخشكاند، هزینه تسلیحات و تبلیغات و تقویت بنیه نظامی و انتظامی و در راس آن ساواك می شد. اختناق و گرفتن حق اعتراض از مردم و تك صدایی كردن مطبوعات و رسانه ها، حتی احزاب درون حكومتی خویش، سركوبی داخلی و ژاندارم منطقه بودن، زیان های بزرگی را برای ملت ایرا ن ببار آورد، كه در نهایت آثار آن تاختن مركب بیداد بر گرده ملت بود.
بنابراین اگر بخواهیم علت سقوط نظام پیشین را در یك جمله كوتاه خلاصه نماییم باید گفت: نظامی كه بر اساس ظلم ، بی قانونی و نادیده گرفتن حقوق مردم قرار گیرد پایه های آن، به حكم سنت الهی درهم فرو می ریزد.
همچنان كه در این روزگار شاهدیم كه چگونه ملت های مظلوم و ستمدیده منطقه در برابر حكومت های خود كامه حاكمان دست نشانده اجانب ایستاده اند و یقینا ایستادگی مردم در برابر این مستبدان فرجام آن پیروزی خواهد شد.
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم روز 22 بهمن را برای همیشه گرامی می دارد و همواره خواهان این است كه عوامل اصلی سقوط شاه و دلایل و عوامل حضور مردم برای برپایی حاكمیت ملت و اجرای قانون و پاسخگویی مسئولان فراموش نگردد تا دگر بار خصلت های خود كامگان پیشین در هیچ لباسی باز نگردد و اهداف و آرمانی كه ملت و رهبری بزرگ انقلاب در پی آن بود محقق شود.
محمد خاتمی:
محمد خاتمی:
فضای کنونی کشور
باید از این حالت خارج شود!
محمد خاتمی در آستانه سی و دومین سالگرد انقلاب 57 با اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات دیدار کرد. او در این دیدار گفت:
حرفها و مواضع ما در تاریخ میماند؛ قضاوت نسلهای گوناگون را جدی بگیریم به خصوص نسل امروز که دفعتا در اثر انفجار جمعیت وضعیت ترکیب جمعیتی را عوض کرد. نسلی الان روی کار است که 70 درصد آنها انقلاب و جنگ را ندیده یا اگر جنگ بوده خیلی خردسال بودهاند. باید از انقلاب دفاع کنیم تا دیگرانی که با اصل مخالفند نیایند همه چیز را زیر پا بگذارند. یکی از رسالتهای اصلاحات دفاع از انقلاب و آرمان های انقلاب است.
تونس کشور کوچکی است و نسبتا هم از نظر اقتصادی بد نبودند ولی دیکتاتوری نفس گیری که هم با دین و هم با دنیای مردم مخالف بود حکومت خودکامه داشت؛ دیدیم چه رخ داد. شاید تا سه چهار روز پیش از قیام مردم کسی احساس نمی کرد این رژیم در مقابل حضور مردم اینگونه فرو بپاشد. از شروع این جنبش تا فرار دیکتاتور آنجا 29 روز طول کشید.
در مصر هم همین طور است. بخصوص در مصر جوانان به صحنه آمده اند در مقابل رژیم مسلطی که کاملا مورد پشتیبانی دنیا بود. مصر کوچک نیست بلکه تمدن چند هزار ساله دارد. به هر حال ملت تمدنساز؛ ملت بزرگی است همچنان که ما دارای سابقه تمدن بزرگ هستیم.
انسان گرسنگی را میتواند تحمل کند ولی تحقیرشدگی تا مغز استخوان او را میسوزاند و استبداد انسان را تحقیر میکند. انسان نمیتواند استبداد را بپذیرد.انسان آزادی توام با گرسنگی را بر سیری با استبداد ترجیح میدهد؛ این فطرت انسان است.
کسی که با تحقیر شدگی مقابله می کند مورد احترام قرار میگیرد. و حالا مردم مصر میبینند که مصر با آن سابقه در این سالیان دراز؛ نه دست آورد اقتصادی تاثیرگذار در زندگی مردم داشته است، نه فضای باز سیاسی را تجربه کرده است نه از لحاظ بینالمللی اعتبار لازم را دارد.
آزادیهایشان سرکوب شده. نه انتخابات درستی وجود دارد. نه احزاب امکان نفس کشیدن دارند. همین اخوانالمسلمین هم که معتدل هم هست منحل شد. حزب حاکم جا را برای همه تنگ کرد و به صورت فرمالیته انتخابات برگزار شد؛ فضا فضای خفقانآور و نفسگیر شد.
خواست آنها مشخص است: دیکتاتور برود. آزادی احزاب و گروهها باشد و مردم تعیین کننده سرنوشت خود باشند و خیرخواهانی به نمایندگی از ملت برای عدالت؛ برای حیثیت و امنیت زندگی مصریان تلاش کنند.
این چیزی است که الان در مصر است و امیدوارم خداوند به آنها توفیق دهد و موفق باشند؛ هزینه دادهاند و هزینه میدهند ولی مطمئنا این مسیر غیرقابل برگشت است.
برگردم به خودمان؛ ما همواره گفتیم و میگوییم که خواست ما استقرار و پایداری جمهوری اسلامی است. نظامی که در آن هم ارزشهای الهی حاکم است هم ازادی انسان و هم پیشرفت جامعه و هم حق اعتراض و انتقاد وجود دارد و هم مسئولیت قدرتمداران در مقابل مردم و نهادهایی و این حاصل انقلاب ما بوده و باید باشد. اگر ما در ارائه الگو موفق باشیم خود به خود دیگران از اینجا الگو میگیرند.
انتخابات آزاد؛ آزادی بیان و آزادی اندیشه و تبادل اندیشه و رای و هزینه نداشتن انتقاد و اعتراض را در جمهوری اسلامی مهم میدانیم .
معتقدیم انقلاب ما انقلاب آزاد کننده بود و این آزادی باید در همه عرصهها باشد به همین دلیل میگوییم در نظام جمهوری اسلامی رای؛ آزادی، حرمت مردم و عدالت باید جایگاه والا داشته باشد.
فضای مطلوب در همان چارچوبی که قانون اساسی میگوید و در آرمانهای ملت ایران بود و در انقلاب بیان شد و مطابق در خواستهای تاریخی ملت بود اگر درست تامین شود بهترین خدمت به جمهوری اسلامی شده است و مردم ما با اشتیاق بیشتری در صحنه خواهند بود و خودشان را صاحب همه چیز میدانند.
من اصلا کاری به محتوای انتخابات گذشته ندارم، ولی ببینید چقدر نیروها به خاطر مشارکت در انتخابات دچار تنگنا شدند. این نه با معیارهای منطقی و شرعی و قانونی نظام جمهوری اسلامی سازگار است و نه به مصلحت خود نظام و حاکمیت. این فضا باید باز شود. از این فضای امنیتی باید بیرون رویم اگر واقعا دلبسته به انقلاب هستیم. همه هم باید تلاش کنیم. نه به عنوان نقد باید تخریب کرد از ان طرف هم اعتراض و نقد نباید هزینه داشته باشد آن وقت خواهیم دید باز چه شورو شوقی در مردم ایجاد خواهد شد و چه دلبستگیهایی برای مردم خارج از مرزها ایجاد میشود که حرکتشان به این سو باشد. به صراحت عرض کنم فضای کنونی کشور نه به مصلحت کشور و جامعه و حتی حکومت است و نه مطابق با معیارها وملاکهایی که قانونا و شرعا داریم.
امروز به ناحق گروههای قانونی و دلسوز منحل میشوند و راه فعالیت به روی دیگران هم بسته میشود. چرا باید احزاب و تشکلها طی دو سال گذشته حتی نتوانند کنگره سالانه خود را برگزار کنند؟ به عنوان گام خیرخواهانه اول اجازه داده شود که همه احزاب کنگره خود را با امنیت و آزادی برگزار کنند. این یعنی باز شدن آن فضای سیاسی و اجتماعی که البته این کافی نیست بلکه همه باید بتوانند در فرآیندهای تعیین کننده مثل انتخابات؛ با تضمین امنیت و آزادیشان حضور فعال داشته باشند.
ساز و کار انتخابات طوری باشد که همه گروهها احساس کنند آزادانه و با امنیت میتوانند حضور داشته باشند و نامزد داشته باشند و برگزاری انتخابات به صورتی باشد که واقعا رای و نظر واقعی مردم تامین شود.
همه دولت ها و همه وزرای کشور در همه ادوار اجماع روی این داشته اند که باید در ساز و کار انتخابات تجدید نظر شود. آیا دیگر اجماعی بالاتر از این وجود دارد؟ این کار زودتر باید انجام شود و خود نظام هم باید آن را انجام دهد. با این امر میتوان نگاه به آینده داشت نه نگاه به گذشته؛ وقتی افق روشن باشد! آن وقت میبینید کشور دوباره متحد؛ منسجم و پیشرو و همه در عرصه خواهند بود.
بزرگترین تضمین کننده نظام و انقلاب حضور مردم در صحنه است. حضور مردم هم انگیزه و شوق میخواهد. نظام و حاکمیت بیشترین نقش را میتواند در ایجاد فضا برای حضور مردم و تضمین حضور آنها داشته باشد.
فضای کنونی کشور
باید از این حالت خارج شود!
محمد خاتمی در آستانه سی و دومین سالگرد انقلاب 57 با اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات دیدار کرد. او در این دیدار گفت:
حرفها و مواضع ما در تاریخ میماند؛ قضاوت نسلهای گوناگون را جدی بگیریم به خصوص نسل امروز که دفعتا در اثر انفجار جمعیت وضعیت ترکیب جمعیتی را عوض کرد. نسلی الان روی کار است که 70 درصد آنها انقلاب و جنگ را ندیده یا اگر جنگ بوده خیلی خردسال بودهاند. باید از انقلاب دفاع کنیم تا دیگرانی که با اصل مخالفند نیایند همه چیز را زیر پا بگذارند. یکی از رسالتهای اصلاحات دفاع از انقلاب و آرمان های انقلاب است.
تونس کشور کوچکی است و نسبتا هم از نظر اقتصادی بد نبودند ولی دیکتاتوری نفس گیری که هم با دین و هم با دنیای مردم مخالف بود حکومت خودکامه داشت؛ دیدیم چه رخ داد. شاید تا سه چهار روز پیش از قیام مردم کسی احساس نمی کرد این رژیم در مقابل حضور مردم اینگونه فرو بپاشد. از شروع این جنبش تا فرار دیکتاتور آنجا 29 روز طول کشید.
در مصر هم همین طور است. بخصوص در مصر جوانان به صحنه آمده اند در مقابل رژیم مسلطی که کاملا مورد پشتیبانی دنیا بود. مصر کوچک نیست بلکه تمدن چند هزار ساله دارد. به هر حال ملت تمدنساز؛ ملت بزرگی است همچنان که ما دارای سابقه تمدن بزرگ هستیم.
انسان گرسنگی را میتواند تحمل کند ولی تحقیرشدگی تا مغز استخوان او را میسوزاند و استبداد انسان را تحقیر میکند. انسان نمیتواند استبداد را بپذیرد.انسان آزادی توام با گرسنگی را بر سیری با استبداد ترجیح میدهد؛ این فطرت انسان است.
کسی که با تحقیر شدگی مقابله می کند مورد احترام قرار میگیرد. و حالا مردم مصر میبینند که مصر با آن سابقه در این سالیان دراز؛ نه دست آورد اقتصادی تاثیرگذار در زندگی مردم داشته است، نه فضای باز سیاسی را تجربه کرده است نه از لحاظ بینالمللی اعتبار لازم را دارد.
آزادیهایشان سرکوب شده. نه انتخابات درستی وجود دارد. نه احزاب امکان نفس کشیدن دارند. همین اخوانالمسلمین هم که معتدل هم هست منحل شد. حزب حاکم جا را برای همه تنگ کرد و به صورت فرمالیته انتخابات برگزار شد؛ فضا فضای خفقانآور و نفسگیر شد.
خواست آنها مشخص است: دیکتاتور برود. آزادی احزاب و گروهها باشد و مردم تعیین کننده سرنوشت خود باشند و خیرخواهانی به نمایندگی از ملت برای عدالت؛ برای حیثیت و امنیت زندگی مصریان تلاش کنند.
این چیزی است که الان در مصر است و امیدوارم خداوند به آنها توفیق دهد و موفق باشند؛ هزینه دادهاند و هزینه میدهند ولی مطمئنا این مسیر غیرقابل برگشت است.
برگردم به خودمان؛ ما همواره گفتیم و میگوییم که خواست ما استقرار و پایداری جمهوری اسلامی است. نظامی که در آن هم ارزشهای الهی حاکم است هم ازادی انسان و هم پیشرفت جامعه و هم حق اعتراض و انتقاد وجود دارد و هم مسئولیت قدرتمداران در مقابل مردم و نهادهایی و این حاصل انقلاب ما بوده و باید باشد. اگر ما در ارائه الگو موفق باشیم خود به خود دیگران از اینجا الگو میگیرند.
انتخابات آزاد؛ آزادی بیان و آزادی اندیشه و تبادل اندیشه و رای و هزینه نداشتن انتقاد و اعتراض را در جمهوری اسلامی مهم میدانیم .
معتقدیم انقلاب ما انقلاب آزاد کننده بود و این آزادی باید در همه عرصهها باشد به همین دلیل میگوییم در نظام جمهوری اسلامی رای؛ آزادی، حرمت مردم و عدالت باید جایگاه والا داشته باشد.
فضای مطلوب در همان چارچوبی که قانون اساسی میگوید و در آرمانهای ملت ایران بود و در انقلاب بیان شد و مطابق در خواستهای تاریخی ملت بود اگر درست تامین شود بهترین خدمت به جمهوری اسلامی شده است و مردم ما با اشتیاق بیشتری در صحنه خواهند بود و خودشان را صاحب همه چیز میدانند.
من اصلا کاری به محتوای انتخابات گذشته ندارم، ولی ببینید چقدر نیروها به خاطر مشارکت در انتخابات دچار تنگنا شدند. این نه با معیارهای منطقی و شرعی و قانونی نظام جمهوری اسلامی سازگار است و نه به مصلحت خود نظام و حاکمیت. این فضا باید باز شود. از این فضای امنیتی باید بیرون رویم اگر واقعا دلبسته به انقلاب هستیم. همه هم باید تلاش کنیم. نه به عنوان نقد باید تخریب کرد از ان طرف هم اعتراض و نقد نباید هزینه داشته باشد آن وقت خواهیم دید باز چه شورو شوقی در مردم ایجاد خواهد شد و چه دلبستگیهایی برای مردم خارج از مرزها ایجاد میشود که حرکتشان به این سو باشد. به صراحت عرض کنم فضای کنونی کشور نه به مصلحت کشور و جامعه و حتی حکومت است و نه مطابق با معیارها وملاکهایی که قانونا و شرعا داریم.
امروز به ناحق گروههای قانونی و دلسوز منحل میشوند و راه فعالیت به روی دیگران هم بسته میشود. چرا باید احزاب و تشکلها طی دو سال گذشته حتی نتوانند کنگره سالانه خود را برگزار کنند؟ به عنوان گام خیرخواهانه اول اجازه داده شود که همه احزاب کنگره خود را با امنیت و آزادی برگزار کنند. این یعنی باز شدن آن فضای سیاسی و اجتماعی که البته این کافی نیست بلکه همه باید بتوانند در فرآیندهای تعیین کننده مثل انتخابات؛ با تضمین امنیت و آزادیشان حضور فعال داشته باشند.
ساز و کار انتخابات طوری باشد که همه گروهها احساس کنند آزادانه و با امنیت میتوانند حضور داشته باشند و نامزد داشته باشند و برگزاری انتخابات به صورتی باشد که واقعا رای و نظر واقعی مردم تامین شود.
همه دولت ها و همه وزرای کشور در همه ادوار اجماع روی این داشته اند که باید در ساز و کار انتخابات تجدید نظر شود. آیا دیگر اجماعی بالاتر از این وجود دارد؟ این کار زودتر باید انجام شود و خود نظام هم باید آن را انجام دهد. با این امر میتوان نگاه به آینده داشت نه نگاه به گذشته؛ وقتی افق روشن باشد! آن وقت میبینید کشور دوباره متحد؛ منسجم و پیشرو و همه در عرصه خواهند بود.
بزرگترین تضمین کننده نظام و انقلاب حضور مردم در صحنه است. حضور مردم هم انگیزه و شوق میخواهد. نظام و حاکمیت بیشترین نقش را میتواند در ایجاد فضا برای حضور مردم و تضمین حضور آنها داشته باشد.
مشاور ارشد میرحسین موسوی:
مشاور ارشد میرحسین موسوی:
چرا باید بترسند؟
مردگان می خواهند
به خیابان انقلاب بیآیند
بخشی از مصاحبه اردشیر امیرارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی که سایت "جرس" با وی انجام داده است:
امیدواریم آنهایی که پس از حدود دو سال سرکوب مردم، در روزهای اخیر یکباره دمکر ات شده اند و ندای حمایت از مردم مصر و تونس و مبارزه با حکومتهای دیکتاتوری را سر داده اند، اگر کوچکترین صداقتی دارند اجازه ابراز نظر به جنش سبز به عنوان بخش وسعیی از مردم ایران دراعلام حمایت از جنبش مردم مصر و تونس را بدهند و اگر ندادند نشانه این خواهد بود که اصولا با هر گونه ابراز عقیده مردم ایران به صورت آزاد و غیر فرمایشی مخالف هستند و از آن میترسند و تنها وقتی ابراز نظر مردم برایشان موجه است که سازمان یافته از جانب خودشان باشد و از هر حرکت مردمی و خودجوشی ترس و خوف دارند. این درخواست راهپیمایی در واقع آزمونی بر ادعای آنهایی است که مدت مدیدی است میگویند جنبش سبز مرده و وجود ندارد. امیدواریم که اجازه بدهند و مردم بتوانند بیایند و در یک فضای کاملا مسالمتآمیز و با اعلام حمایت از مردم مصر و تونس ابراز عقیده کنند.
جریانهای دموکراسیخواه در سراسر جهان به خصوص در منطقه با یکدیگر پیوند دارند و وظیفه ما است که از اینگونه حرکتها در منطقه حمایت کنیم. همانطور که تحولات ایران روی منطقه تاثیر داشت و جنبش سبز بدون تاثیر بر جنبشهای دموکراسیخواهی منطقه نبوده، به صورت طبیعی آنچه در منطقه اتفاق میافتد میتواند تاثیراتی بر وضعیت ایران داشته باشد. البته جنبش سبز در ایران جنبشی بسیار قوی است و ۲ سال قبل از جریانهای مصر و تونس به صورت کاملا قوی ابراز وجود کرد. جنبش سبز، جنبشی است که ریشه در مطالبات تاریخی مردم ایران برای آزادی ,عدالت و توسعه دارد و دو سال پیش به صورت جدیدی بیان شده و سرمنشا تحولات بسیار زیادی بوده است. با این حال آنچه در منطقه اتفاق افتاده نیز به نوبهی خود میتواند بر روند مطالبات مردم ایران تاثیر بگذارد که این امری بسیار طبیعی است.
اگر آقایان اجازه این راهپیمایی را ندهند به این معنا خواهد بود که نگران این موضوع هستند که بیرون آمدن مردم بدنبال دعوت آقای موسوی و کروبی نشان دهنده میزان حمایت مردم از جنبش سبز باشد. اگر چنین اجازه ای داده نشود آنوقت کسی که به مردم خودش اجازه ابراز عقیده نمیدهد، به طور طبیعی حق اظهار نظر درباره مردم کشورهای دیگر را ندارد. هیچ تفاوتی بین ایران و مصر و تونس نیست. هر جماعتی وقتی که میخواهد از حقوق ملت دیگری دفاع کند اول باید در صدد تحقق و تضمین حقوق مردم خودش باشد.
چرا باید بترسند؟
مردگان می خواهند
به خیابان انقلاب بیآیند
بخشی از مصاحبه اردشیر امیرارجمند مشاور ارشد میرحسین موسوی که سایت "جرس" با وی انجام داده است:
امیدواریم آنهایی که پس از حدود دو سال سرکوب مردم، در روزهای اخیر یکباره دمکر ات شده اند و ندای حمایت از مردم مصر و تونس و مبارزه با حکومتهای دیکتاتوری را سر داده اند، اگر کوچکترین صداقتی دارند اجازه ابراز نظر به جنش سبز به عنوان بخش وسعیی از مردم ایران دراعلام حمایت از جنبش مردم مصر و تونس را بدهند و اگر ندادند نشانه این خواهد بود که اصولا با هر گونه ابراز عقیده مردم ایران به صورت آزاد و غیر فرمایشی مخالف هستند و از آن میترسند و تنها وقتی ابراز نظر مردم برایشان موجه است که سازمان یافته از جانب خودشان باشد و از هر حرکت مردمی و خودجوشی ترس و خوف دارند. این درخواست راهپیمایی در واقع آزمونی بر ادعای آنهایی است که مدت مدیدی است میگویند جنبش سبز مرده و وجود ندارد. امیدواریم که اجازه بدهند و مردم بتوانند بیایند و در یک فضای کاملا مسالمتآمیز و با اعلام حمایت از مردم مصر و تونس ابراز عقیده کنند.
جریانهای دموکراسیخواه در سراسر جهان به خصوص در منطقه با یکدیگر پیوند دارند و وظیفه ما است که از اینگونه حرکتها در منطقه حمایت کنیم. همانطور که تحولات ایران روی منطقه تاثیر داشت و جنبش سبز بدون تاثیر بر جنبشهای دموکراسیخواهی منطقه نبوده، به صورت طبیعی آنچه در منطقه اتفاق میافتد میتواند تاثیراتی بر وضعیت ایران داشته باشد. البته جنبش سبز در ایران جنبشی بسیار قوی است و ۲ سال قبل از جریانهای مصر و تونس به صورت کاملا قوی ابراز وجود کرد. جنبش سبز، جنبشی است که ریشه در مطالبات تاریخی مردم ایران برای آزادی ,عدالت و توسعه دارد و دو سال پیش به صورت جدیدی بیان شده و سرمنشا تحولات بسیار زیادی بوده است. با این حال آنچه در منطقه اتفاق افتاده نیز به نوبهی خود میتواند بر روند مطالبات مردم ایران تاثیر بگذارد که این امری بسیار طبیعی است.
اگر آقایان اجازه این راهپیمایی را ندهند به این معنا خواهد بود که نگران این موضوع هستند که بیرون آمدن مردم بدنبال دعوت آقای موسوی و کروبی نشان دهنده میزان حمایت مردم از جنبش سبز باشد. اگر چنین اجازه ای داده نشود آنوقت کسی که به مردم خودش اجازه ابراز عقیده نمیدهد، به طور طبیعی حق اظهار نظر درباره مردم کشورهای دیگر را ندارد. هیچ تفاوتی بین ایران و مصر و تونس نیست. هر جماعتی وقتی که میخواهد از حقوق ملت دیگری دفاع کند اول باید در صدد تحقق و تضمین حقوق مردم خودش باشد.
Subscribe to:
Posts (Atom)