Wednesday, February 16, 2011
ضرب و شتم شدید خانوادههای بازدشت شدگان ۲۵ بهمن
ضرب و شتم شدید خانوادههای بازدشت شدگان ۲۵ بهمن
در پی تجمع خانوادههای بازداشت شدگان ۲۵ بهمن ماه، در مقابل زندان اوین، مسئولان امنیتی اقدام به ضرب و شتم ایشان نمودند.
بنا به اطلاع گزارشگران ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شب گذشته پس از اینکه قریب به ۴۰۰ تن از اعضای خانوادهٔ بازداشتیها منتظر خوانده شدن اسامی بازداشت شدگان توسط مسئولان زندان بودند، نیروهای امینتی با یورش به سمت خانوادهها به ضرب و شتم ایشان به وسیلهٔ باتوم و شک الکتریکی پرداختند.
گفته میشود که زنان و دختران حاضر در آن جمع نیز از این رفتار غیرانسانی درامان نماندند.
این روند تاجایی بود که نیروهای امنیتی شیشهٔ اکثر ماشینهایی که در مقابل زندان اوین پارک شده بودند؛ نیز شکستند.
این در حالیست که به گفتهٔ خانوادهها، مسئولان اوین خود با برخی از ایشان تماس گرفته و گفتهاند که برای پیگیری وضعیت نزدیکانتان بایستی به زندان اوین مراجعه کنید؛ هر چند که برخی مسئولان بعدها و در مقابل درب زندان منکر این مهم شده و این تماسها را از سوی آنچه عوامل فتنه مینامند، عنوان کردهاند.
با این حال حدود ساعت ۱۲ شب گذشته حدود ۷۰ نفر از بازداشت شدگان بدون اخذ وثیقه و کفالت آزاد شدند.
از سویی صبح امروز نیز خانوادهها به منظور کسب اطلاع از وضعیت بازداشت شدگان مجددا به تجمع پرداختند اما همانند شب گذشته مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
به گزارش هرانا، از ساعت ۱۰ صبح امروز نیز قریب به ۲۰ تن از بازداشت شدگان از زندان اوین آزاد شدند.
شایان ذکر است که دژبانی اوین به خانوادهها اعلام کرده اسامی تمامی دستگیر شدگان نزد دادیاری اوین است.
خانوادههای بازداشت شدگان ۲۵ بهمن امشب و برای سومین بار دست به تجمع در مقابل زندان اوین زدهاند و از ساعاتی پیش جمعیت ایشان در حال افزایش است.
لازم به یادآوری ست که با به خشونت کشیده شدن تجمعات مسالمت آمیز مردم در بیست و پنجم بهمن ماه توسط نیروهای امنیتی، دستکم سه تن کشته، چندین تن زخمی و صدها نفر از شهروندان معترض نیز بازداشت شدند.
در پی تجمع خانوادههای بازداشت شدگان ۲۵ بهمن ماه، در مقابل زندان اوین، مسئولان امنیتی اقدام به ضرب و شتم ایشان نمودند.
بنا به اطلاع گزارشگران ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شب گذشته پس از اینکه قریب به ۴۰۰ تن از اعضای خانوادهٔ بازداشتیها منتظر خوانده شدن اسامی بازداشت شدگان توسط مسئولان زندان بودند، نیروهای امینتی با یورش به سمت خانوادهها به ضرب و شتم ایشان به وسیلهٔ باتوم و شک الکتریکی پرداختند.
گفته میشود که زنان و دختران حاضر در آن جمع نیز از این رفتار غیرانسانی درامان نماندند.
این روند تاجایی بود که نیروهای امنیتی شیشهٔ اکثر ماشینهایی که در مقابل زندان اوین پارک شده بودند؛ نیز شکستند.
این در حالیست که به گفتهٔ خانوادهها، مسئولان اوین خود با برخی از ایشان تماس گرفته و گفتهاند که برای پیگیری وضعیت نزدیکانتان بایستی به زندان اوین مراجعه کنید؛ هر چند که برخی مسئولان بعدها و در مقابل درب زندان منکر این مهم شده و این تماسها را از سوی آنچه عوامل فتنه مینامند، عنوان کردهاند.
با این حال حدود ساعت ۱۲ شب گذشته حدود ۷۰ نفر از بازداشت شدگان بدون اخذ وثیقه و کفالت آزاد شدند.
از سویی صبح امروز نیز خانوادهها به منظور کسب اطلاع از وضعیت بازداشت شدگان مجددا به تجمع پرداختند اما همانند شب گذشته مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
به گزارش هرانا، از ساعت ۱۰ صبح امروز نیز قریب به ۲۰ تن از بازداشت شدگان از زندان اوین آزاد شدند.
شایان ذکر است که دژبانی اوین به خانوادهها اعلام کرده اسامی تمامی دستگیر شدگان نزد دادیاری اوین است.
خانوادههای بازداشت شدگان ۲۵ بهمن امشب و برای سومین بار دست به تجمع در مقابل زندان اوین زدهاند و از ساعاتی پیش جمعیت ایشان در حال افزایش است.
لازم به یادآوری ست که با به خشونت کشیده شدن تجمعات مسالمت آمیز مردم در بیست و پنجم بهمن ماه توسط نیروهای امنیتی، دستکم سه تن کشته، چندین تن زخمی و صدها نفر از شهروندان معترض نیز بازداشت شدند.
بازداشت مدیران مسئول سایت های فرارو و آفتاب نیوز، به دلیل درج خبر صدور مجوز راهپیمایی ٢۵ بهمن
بازداشت مدیران مسئول سایت های فرارو و آفتاب نیوز، به دلیل درج خبر صدور مجوز راهپیمایی ٢۵ بهمن
جرس: در پی انتشار خبری در برخی سایت ها در بامداد دوشنبه ٢۵ بهمن ماه، مبنی بر "صدور مجوز تظاهرات برای راهپیمایی جنبش سبز به واسطه درخواست رئیس جمهور ترکیه"، مدیران مسوول دو سایت «فرارو» و «آفتاب نیوز»، همچنین مسولان فنی آنها بازداشت شدند.
به گزارش منابع خبری جرس، غلامعلی دهقان عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه که از حدود یک ماه ییش به عنوان مدیر مسئول سایت آفتاب معرفی شده و همچنین سلیمی، مسول فنی آن سایت بازداشت شدند.
همزمان محمدحسین خوشوقت، مدیر مسول سایت فرارو و مدیرکل مطبوعاتی وزارت ارشاد در دوران اصلاحات نیز بازداشت شدند.
این بازداشتها به دلیل انتشار خبر "دریافت مجوز راهییمایی جنبش سبز، به مساعدت عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه" صورت گرفته است، که برای اولین بار در آفتاب و فرارو منتشر شده بودند.
گفتنی است بازداشت شدگان تاکید دارند سایتهایشان در آن زمان مورد حملات هکرها و هک واقع شده بود.
لازم به ذکر است بامدا دوشنبه و چند ساعت قبل از آغاز تظاهراتِ حمایتیِ جنبش سبز از اعتراضات مردم منطقه، و درحالیکه شامگاه قبل از آن، وزارت کشور اعلام کرده بود که مجوز صادر نخواهد شد، برخی رسانه ها به درج خبری مبنی بر "صدور مجوز راهپیمایی سکوت" توسط وزارت کشور مبادرت کرده بودند، مبنی بر اینکه "وزارت کشور در پاسخ به در خواست عبدالله گل رئیس جمهور کشور ترکیه که هم اکنون در تهران به سر می برد، راهپیمایی سکوت امروز، ساعت سه ظهر، ٢۵ بهمن ماه را در صورت همکاری و مساعدت مردم مجاز و قانونی خوانده است. همچنین آمده بود "وزارت کشور در ادامه پیام با اشاره به اینکه «مبادا گرفتار وسوسه عوامل های بیگانه و منافق شوید» افزود، در صورت تخطی از قوانین کشور و ایجاد صدمات مادی و معنوی، تمامی مسئولیت ها بر گردن رهبران جنبش سبز خواهد بود".
جرس: در پی انتشار خبری در برخی سایت ها در بامداد دوشنبه ٢۵ بهمن ماه، مبنی بر "صدور مجوز تظاهرات برای راهپیمایی جنبش سبز به واسطه درخواست رئیس جمهور ترکیه"، مدیران مسوول دو سایت «فرارو» و «آفتاب نیوز»، همچنین مسولان فنی آنها بازداشت شدند.
به گزارش منابع خبری جرس، غلامعلی دهقان عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه که از حدود یک ماه ییش به عنوان مدیر مسئول سایت آفتاب معرفی شده و همچنین سلیمی، مسول فنی آن سایت بازداشت شدند.
همزمان محمدحسین خوشوقت، مدیر مسول سایت فرارو و مدیرکل مطبوعاتی وزارت ارشاد در دوران اصلاحات نیز بازداشت شدند.
این بازداشتها به دلیل انتشار خبر "دریافت مجوز راهییمایی جنبش سبز، به مساعدت عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه" صورت گرفته است، که برای اولین بار در آفتاب و فرارو منتشر شده بودند.
گفتنی است بازداشت شدگان تاکید دارند سایتهایشان در آن زمان مورد حملات هکرها و هک واقع شده بود.
لازم به ذکر است بامدا دوشنبه و چند ساعت قبل از آغاز تظاهراتِ حمایتیِ جنبش سبز از اعتراضات مردم منطقه، و درحالیکه شامگاه قبل از آن، وزارت کشور اعلام کرده بود که مجوز صادر نخواهد شد، برخی رسانه ها به درج خبری مبنی بر "صدور مجوز راهپیمایی سکوت" توسط وزارت کشور مبادرت کرده بودند، مبنی بر اینکه "وزارت کشور در پاسخ به در خواست عبدالله گل رئیس جمهور کشور ترکیه که هم اکنون در تهران به سر می برد، راهپیمایی سکوت امروز، ساعت سه ظهر، ٢۵ بهمن ماه را در صورت همکاری و مساعدت مردم مجاز و قانونی خوانده است. همچنین آمده بود "وزارت کشور در ادامه پیام با اشاره به اینکه «مبادا گرفتار وسوسه عوامل های بیگانه و منافق شوید» افزود، در صورت تخطی از قوانین کشور و ایجاد صدمات مادی و معنوی، تمامی مسئولیت ها بر گردن رهبران جنبش سبز خواهد بود".
نامه فاطمه كروبي به لاريجاني: همسرم بارها اعلام کرده است که آماده محاکمه در هر دادگاه علنی است
نامه فاطمه كروبي به لاريجاني: همسرم بارها اعلام کرده است که آماده محاکمه در هر دادگاه علنی است
سحام نيوز: فاطمه كروبي، همسر مهدي كروبي در نامه اي به رئيس مجلس شوراي اسلامي از رفتار روز گذشته نمايندگان مجلس و نيز اراذل و اوباشي كه طي شب گذشته اقدام به فحاشي و حتاكي درب منزل ايشان را نموده اند، انتقاد كرد و افزود: اینجانب در خلال حملات اوباش در شب های مقدس رمضان به مقام رهبری نامه ای نگاشتم و اعلام کردم اختلاف جنابعالی با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد، اما امروزه پذیرفته ام در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم.
متن كامل اين نامه بدين شرح است:
بسمه تعالی
جناب آقای دکتر لاریجانی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
سلام علیکم
بدنبال نطق جنابعالی در جلسه دیروز و شعارهای جمعی از وکلای منتخب حاکمیت که به جای تقنین به صدور حکم اعدام دو یار صدیق امام پرداختند، خبر سازماندهی عده ای اوباش و مزد بگیر را در جهت حمله به محل سکونت دریافت کردیم. حضور پلیس امنیت و نیروی امنیتی حسب ظاهر مانع از این امر در اوایل شب شد. لیکن در ساعت 1:30 بامداد تا ساعت 2:45 این گروه سازماندهی شده به منطقه وارد شده و از یکسو به فحاشی و هتاکی به اینجانب، همسرم، مهندس موسوی، آقایان خاتمی و هاشمی پرداختند و از سوی دیگر شعارهایی در حمایت از رهبری و حاکمیت سر دادند. آنچه بیشتر موجب تاسف است توسل این اراذل به شعائر دینی و مذهبی و خواندن دعای فرج در خاتمه اوباش گری است. آیا توسل به این شیوه های ابداعی و بدوی که قرن هاست نمونه ای از آن در جوامع غیر متمدن هم دیده نشده، نباید سران حاکمیت را به این واقعیت رهنون کند که نکند عده ای ماموریت دارند ضربه کاری به اسلام و باورهای دینی مردم وارد نمایند. اینجانب در خلال حملات اوباش در شب های مقدس رمضان به مقام رهبری نامه ای نگاشتم و اعلام کردم اختلاف جنابعالی با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد، اما امروزه پذیرفته ام در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم. اما این سوال برایم مطرح است که آیا این محرومیت نیز به ساکنین و همسایگان محترم این منطقه تسری پیدا کرده است؟ براستی در این نظام نباید همسایگان محترم این منطقه از شر عده ای مزدور در نیمه های شب هم در امان باشند؟ آقای کروبی همان مرد ثابت قدم دوران مبارزه و فردی که امام او را دوست خوب خود و مجاهد صف اسلام نامید، بارها اعلام کرده است که آماده محاکمه در هر دادگاه علنی و پرداختن هرهزینه ای برای اصلاح ویرانی های امروز این نظام است. پس آزموده را آزمودن خطاست.
جناب آقای لاریجانی
جنابعالی به خوبی میدانید که از پنج شنبه در حصر کامل نیروهای امنیتی هستیم که بنحوی که فرزندانم را نیز به منزل راه نمی دهند، تلفن های ارتباطی همگی قطع می باشد، از ادامه درمان این حق اولیه ام نیز ممانعت بعمل آمده و نیروهای امنیتی دیشب همزمان با حمله اوباش شبانه با شکاندن درب آپارتمان فرزندم محمد حسین بدون حضور او به منزلش یورش بردند. از آنجا که سخن از قانون گرایی کرده اید، موجب امتنان است معیار های قانونی برای این رفتار های مذبوحانه، غیر انسانی و البته کودکانه که هیچ خللی در انتخاب راه همسرم ایجاد نمی کند را جهت اطلاع اینجانب و تنویر افکار عمومی معین نمائید.
با تشکر
فاطمه کروبی
27 بهمن 1389
نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی
سحام نيوز: فاطمه كروبي، همسر مهدي كروبي در نامه اي به رئيس مجلس شوراي اسلامي از رفتار روز گذشته نمايندگان مجلس و نيز اراذل و اوباشي كه طي شب گذشته اقدام به فحاشي و حتاكي درب منزل ايشان را نموده اند، انتقاد كرد و افزود: اینجانب در خلال حملات اوباش در شب های مقدس رمضان به مقام رهبری نامه ای نگاشتم و اعلام کردم اختلاف جنابعالی با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد، اما امروزه پذیرفته ام در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم.
متن كامل اين نامه بدين شرح است:
بسمه تعالی
جناب آقای دکتر لاریجانی
ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
سلام علیکم
بدنبال نطق جنابعالی در جلسه دیروز و شعارهای جمعی از وکلای منتخب حاکمیت که به جای تقنین به صدور حکم اعدام دو یار صدیق امام پرداختند، خبر سازماندهی عده ای اوباش و مزد بگیر را در جهت حمله به محل سکونت دریافت کردیم. حضور پلیس امنیت و نیروی امنیتی حسب ظاهر مانع از این امر در اوایل شب شد. لیکن در ساعت 1:30 بامداد تا ساعت 2:45 این گروه سازماندهی شده به منطقه وارد شده و از یکسو به فحاشی و هتاکی به اینجانب، همسرم، مهندس موسوی، آقایان خاتمی و هاشمی پرداختند و از سوی دیگر شعارهایی در حمایت از رهبری و حاکمیت سر دادند. آنچه بیشتر موجب تاسف است توسل این اراذل به شعائر دینی و مذهبی و خواندن دعای فرج در خاتمه اوباش گری است. آیا توسل به این شیوه های ابداعی و بدوی که قرن هاست نمونه ای از آن در جوامع غیر متمدن هم دیده نشده، نباید سران حاکمیت را به این واقعیت رهنون کند که نکند عده ای ماموریت دارند ضربه کاری به اسلام و باورهای دینی مردم وارد نمایند. اینجانب در خلال حملات اوباش در شب های مقدس رمضان به مقام رهبری نامه ای نگاشتم و اعلام کردم اختلاف جنابعالی با همسرم چه ارتباطی با حق زیستن ما دارد، اما امروزه پذیرفته ام در نظامی که بیشترین نقش را در دوران مبارزه و شکل گیری آن داشتیم، دیگر حقی برای زیستن ساده هم نداریم. اما این سوال برایم مطرح است که آیا این محرومیت نیز به ساکنین و همسایگان محترم این منطقه تسری پیدا کرده است؟ براستی در این نظام نباید همسایگان محترم این منطقه از شر عده ای مزدور در نیمه های شب هم در امان باشند؟ آقای کروبی همان مرد ثابت قدم دوران مبارزه و فردی که امام او را دوست خوب خود و مجاهد صف اسلام نامید، بارها اعلام کرده است که آماده محاکمه در هر دادگاه علنی و پرداختن هرهزینه ای برای اصلاح ویرانی های امروز این نظام است. پس آزموده را آزمودن خطاست.
جناب آقای لاریجانی
جنابعالی به خوبی میدانید که از پنج شنبه در حصر کامل نیروهای امنیتی هستیم که بنحوی که فرزندانم را نیز به منزل راه نمی دهند، تلفن های ارتباطی همگی قطع می باشد، از ادامه درمان این حق اولیه ام نیز ممانعت بعمل آمده و نیروهای امنیتی دیشب همزمان با حمله اوباش شبانه با شکاندن درب آپارتمان فرزندم محمد حسین بدون حضور او به منزلش یورش بردند. از آنجا که سخن از قانون گرایی کرده اید، موجب امتنان است معیار های قانونی برای این رفتار های مذبوحانه، غیر انسانی و البته کودکانه که هیچ خللی در انتخاب راه همسرم ایجاد نمی کند را جهت اطلاع اینجانب و تنویر افکار عمومی معین نمائید.
با تشکر
فاطمه کروبی
27 بهمن 1389
نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی
بازماندگان رژیم پهلوی
بازماندگان رژیم پهلوی
سوار بر بال حزب پادگانی!
مصطفی تاج زاده
بخش هائی از مقاله ای به قلم مصطفی تاج زاده که در سایت "نوروز" منتشر شده است:
من جنبش سبز را معادل یک حزب و جناح نمیدانم، چرا که ویژگی های یک گفتمان را دارد. جنبش سبز گفتمان به رسمیت شناختن حقوق دیگران بر مبنای به رسمیت شناختن حق بشر است که ادامه تکاملی گفتمان" نوفل لوشاتو" و گفتمان "دوم خرداد" است. این جنبش بر اساس فرهنگی دموکراتیک استوار است که رقیب را «خس و خاشاک» نمیداند و هیچ فرد و گروهی را «هیچ» نمیخواند و "ناموجود" نمیانگارد و به آزادی و برابری حقوقی همه انسانها اعتقاد دارد. به دلیل همین ویژگی، هر ایرانی با هر موضع فکری و سیاسی و از جمله هر اصولگرایی که آنچه برای خود نمیپسندد، برای دیگری نیز نپسندد، یعنی طرفدار مطبوعات آزاد باشد، از آزادی احزاب مستقل از ایدئولوژی آنها و مشروط به التزامشان به قانون اساسی دفاع کند و حقوق شهروندان مندرج در فصلهای سوم و پنجم قانون اساسی را برای همه ایرانیان به رسمیت بشناسد، عضو جنبش سبز به شمار میآید. بنابراین هر شهروندطرفدار انتخابات آزاد، ولو به مهندس موسوی رأی نداده باشد، عضو جنبش سبز است.
تحقق دموکراسی و تأمین حقوق شهروندی در ایران کنونی از خلال تلاش برای اجرای اصول نقض شده قانون اساسی (از قبیل اصول مربوط به آزادی اندیشه و قلم و بیان، تجمع و تحزب و انتخابات و سبک زندگی و نیز منع شکنجه و تفتیش عقاید و اصل ۲۷) و همچنین اصول مربوط به مشارکت اقوام ایرانی در فرایند ایرانسازی دموکراتیک آن (اصول ۱۵ تا ۱۹) می گذرد. به همین دلیل"اجرای بدون تنازل قانون اساسی" کم هزینهتر، سریعتر و باحمایت مردمی بیشتری جنبش سبز را به مقصد خود که استقرار دموکراسی از طریق انتخابات آزاد با همه لوازم آن است می رساند تا این که اصل قانون اساسی را نفی کنیم و به خشونت ورزان برای نقض بیشتر و خشن تر حقوق شهروندان بهانه و میدان دهیم و هزینه فعالیت های سیاسی را بالا ببریم. متأسفانه تکرار برخی رفتارهای غیر انسانی و سرکوبگر رژیم پهلوی در عبور از حقوق اساسی ملت، ارائه روایت دموکراتیک از قانون اساسی را به نسل جدید دشوار، و زبان اقتدارگرایان را در نقد رژیم ستمشاهی الکن و زمینه را برای دموکراتیک نمایی بازماندگان رژیم گذشته مهیا کرده است.
تجربه ملل دیگر نیز بیانگر آن است که قانون اساسی زیر نور سبز حضور مردم می تواند به گونه ای کاملاً متفاوت با شرایطی که زیر برق سر نیزه های نظامیان مداخله گر در سیاست قرار گیرد، «دیده» و «خوانده» شود. بر این اساس به نسل جوان عرض میکنم تأمین حقوق فردی و جمعی شهروندان در درجه اول به خواست و اراده مردم وابسته است که با قانون اساسی و در واقع با عرصه تعیین سرنوشت چگونه مواجه میشوند و آن میثاق ملی را چگونه تفسیر و اجرا می کنند.
تک تک اصول قانون اساسی در یک فضای گفت و شنودی و توسط نمایندگانی بحث شد و به تصویب رسید که مساله اصلی آنان نه "تامین امنیت" که جلوگیری از بروز دیکتاتوری بود و از خفقان و شکنجه و سلب آزادیها و نقض حقوق ملت در دوران ستمشاهی رنج زیادی کشیده بودند. به همین دلیل میکوشیدند تضمین قانونی و حقوقی برای عبور از دوران تاریک دیکتاتوری به ملت دهند تا جمهوری اسلامی ایران با استبداد و اختناق و نیز با انتخابات نمایشی و مجالس فرمایشی مواجه نشود. اگر هنگام تدوین قانون اساسی میبینیم که برای تصویب اصل «منع شکنجه» یا «منع تفتیش عقاید» موشکافیهای عالمانه و حقوقی به عمل آمد، باید توجه کنیم که تدوینگران قانون اساسی همه آن شکنجهها و اعترافسازیها و «شاها سپاس» سازیهای ساواک را در حافظه خود داشتند. به همین دلیل احترام به حافظه تدوین کنندگان قانون اساسی و تبدیل آن را به حافظه اجتماعی راهگشای استقرار کم هزینه و مطمئن تر دموکراسی در ایران میدانم(۵).
ما به تجربه دریافتهایم شکل حکومت نیز تعیین کننده دمکراتیک یا دیکتاتور بودن رژیم نیست. چه بسیار نظام های سلطنتی (انگلستان، بلژیک، سوئد و ...) و حتی امپراطوری (ژاپن) که دموکراتیک اداره می شوند و چه بسیار حکومت های جمهوری (مصر،سوریه و ...) که در آنها استبداد حرف اول را می زند. بنابراین آنچه یک رژیم را دموکراتیک می کند. اراده ملی، سنن و نهادهای دموکراتیک، دستگاه قضایی بی طرف، انتخابات آزاد و شهروندان مسئول است. نمونه بومی آن را ما خود سه دهه پیش تجربه کردیم.وقتی ایرانیان در سال ۱۳۵۷ قیام کردند، رژیم شاه مجبور شد یکی پس از دیگری اصول قانون اساسی مشروطیت را اجرا کند. زندانیان سیاسی را آزاد، مطبوعات را به طور نسبی از زیر تیغ سانسور خارج و بعضی مقامات را به دلیل فساد مالی دستگیر کند و حتی از انحلال ساواک و برپایی انتخابات آزاد و تشکیل کابینه توسط اعضای جبهه ملی یا نهضت آزادی سخن به میان آورد. بین سال ۱۳۵۵ که در آن قانون اساسی محلی از اعراب نداشت و سال ۱۳۵۷ که محمدرضا شاه مکرر اعلام میکرد حاضراست تمام اصول قانون اساسی مشروطه را اجرا کند، چه فرقی است جز بیداری مردم وخیزش عمومی آنان؟ پس نمی توان گفت در همه کشورهایی که قانون اساسی قابل قبول و دموکراتیک دارند لزوما دموکراسی هم حاکم است. زیرا این نوع رژیم های دیکتاتور دارای قانون اساسی دموکراتیک هستند اما به علت ضعف فرهنگ عمومی و سیاسی و فقدان یا ضعف نهادهای مدنی قدرتمند و سراسری و نیز رخوت و بی تفاوتی شهروندانشان به صورت استبدادی و بعضاً با اعمال قهر و زور عریان اداره می شوند. از سوی دیگر کشوری مانند انگلستان بدون داشتن قانون اساسی مدون، شبیه آنچه اکثر قریب به اتفاق کشورها دارند، قدیمی ترین دموکراسی جهان به شمار می رود. در این کشور نهاد سلطنت از قرون وسطا به یادگار مانده و هنوز نزد شهروندانش و نیز نزد اغلب کشورهای مشترک المنافع بریتانیا از احترام برخوردار است. اما به علت حضور نهادهای مدنی قدرتمند مانند احزاب و مطبوعات آزاد، فرهنگ عمومی و سیاسی دموکراتیک، روش ها و سنت های دموکراتیک مانند انتخابات آزاد و پذیرش حکومت اکثریت و رعایت حقوق اقلیت، دستگاه قضایی مستقل، توازن قوا و ... نهاد سلطنت نیز مجبور است دموکراتیک رفتار کند و سخن بگوید. با توجه به دلایل و موارد فوق پافشاری بر "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" را منطبق با شرایط ایران و متناسب با روح جنبش سبز می دانم که جنبش زندگی است؛ چراکه این راهبرد؛
اولا از حمایت اکثریت شهروندانی برخوردار است، که در صورت تضمین آزادی انتخابات در آن شرکت میکنند.
ثانیا استفاده از امکانات عمومی و ملی و قانونی را برای رهبران و علاقه مندان و وابستگان جنبش سبز به مراتب بیشتر ممکن می کند.
ثالثاً افشاگر حزب پادگانی است و نشان میدهد که به حاکمیت قانون و اجرای کامل قانون اساسی باور ندارد و "قانون اساسی را برای همه ایرانیان" نمی خواهد.
رابعاً مانع اعمال خشونت گسترده و مستمر حزب پادگانی میشود و از تحمیل هزینه های سنگین به مردم جلوگیری میکند.
به عبارت دیگر اگر قبول داریم که تمام تلاش حزب پادگانی تلاش برای جنگی، نظامی و امنیتی کردن شرایط و فضای کشور است تا نقص حقوق مردم را توجیه کند، باید گفت راهبرد و شعار "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" می تواند تلاش فوق را افشا و تا حدود زیادی حزب پادگانی را خلع سلاح کند. یعنی اعمال خشونت وسیع و عریان را ناممکن کند یا آن را به حداقل ممکن برساند. به باور من با این روش گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و بر پایی انتخابات آزاد ممکن می شود بدون آنکه بالضروره در آن متوقف شود.(۶)گذشته از نکات فوق راهبرد و شعار مزبور اصولگراها را به دو اردوگاه تقسیم خواهد کرد و صف اقتدارگراهایی را که همچون طالبان به "اسلام بدون حقوق بشر" معتقدند و جامعه اسلامی را «تک صدا» میدانند، از صف اکثریت محافظه کارانی که مخاطرات مطلقه و متمرکز شدن قدرت و حاکمیت "خوارج های جدید" را روز به روز بهتر درک می کنند و بنابراین حاضرند حقوق دیگران را به رسمیت بشناسند و با آنان به رقابت سیاسی بپردازند جدا و ریزش حزب پادگانی را بیشتر می کند. این روند فرصت مناسبی برای پیشبرد اهداف جنبش سبز زندگی فراهم می کند.
می دانم که ترس سازی حزب پادگانی علیه امید سازی مشارکتی ملت، فرآیندی است که از مدتها قبل از برپایی انتخابات ۸۸آغاز شده و همه تلاش حزب پادگانی امنیتی- نظامی کردن فضا و شرایط است تا تمرکز بیشتر قدرت و تنگ تر کردن دایره «خودیها» موجه جلوه کند و به این ترتیب راه نفس کشیدن را بر هر منتقدی ببندد. ولی دقیقا به همین دلیل معتقدم یکی از شعارهای اصلی جنبش سبز باید «قانون اساسی برای همه ایرانیان» باشد تا ضمن گرفتن بهانه از نظامیان مداخلهگر در عرصه سیاست و انتخابات و نیز کوشش برای عادیسازی شرایط، سیاستورزی قانونی را تسهیل و هزینه آن را کاهش دهد تا استقرار دمکراسی و بر پایی انتخابات آزاد در محیطی غیر نظامی و غیرامنیتی ممکن شود.(۷)
امیدوارم جنبش سبز اجازه ندهد قانونشکنان قدرتپرست همان بلایی را بر سر قانون اساسی برخاسته از انقلاب اسلامی بیاورند که رژیم پهلوی بر سر قانون اساسی مشروطیت آورد زیرا که این جنبش را قادر به اصلاح نواقص قانون اساسی موجود و رفع معضلات اجرایی آن می دانم.
مشارکت عظیم مردم در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، زیبا، بزرگ و باشکوه بود. متأسفانه حزب پادگانی تصویر امنیتی نادرستی از آن عزم ملی داشت. به همین دلیل پیروزی آقای موسوی را مساوی شکست نظام ارزیابی میکرد وبا اقدام های غیر قانونی و غیر اخلاقی خود هزینه زیادی به ملت وارد و موقعیت، اقتدار و حیثیت کشور را مخدوش کرد.
همه کوشش حزب پادگانی را آن می دانم که آزادی اندیشه، بیان، قلم، مطبوعات، احزاب، تجمعات، تشکل های مردم نهاد (NGO)، اتحادیه ها و سندیکاها و سرانجام آزادی انتخابات را منتفی کند. پس اگرافکار عمومی از «قوه» به «فعل» در آید و به "نیرو" تبدیل شود، شبیه آنچه در یکسال گذشته مشاهده کردهایم، حزب پادگانی مجبور خواهد شد دیر یا زود تسلیم مطالبات قانونی مردم شود و حقوق و آزادی های آنان را محترم شمارد.
سوار بر بال حزب پادگانی!
مصطفی تاج زاده
بخش هائی از مقاله ای به قلم مصطفی تاج زاده که در سایت "نوروز" منتشر شده است:
من جنبش سبز را معادل یک حزب و جناح نمیدانم، چرا که ویژگی های یک گفتمان را دارد. جنبش سبز گفتمان به رسمیت شناختن حقوق دیگران بر مبنای به رسمیت شناختن حق بشر است که ادامه تکاملی گفتمان" نوفل لوشاتو" و گفتمان "دوم خرداد" است. این جنبش بر اساس فرهنگی دموکراتیک استوار است که رقیب را «خس و خاشاک» نمیداند و هیچ فرد و گروهی را «هیچ» نمیخواند و "ناموجود" نمیانگارد و به آزادی و برابری حقوقی همه انسانها اعتقاد دارد. به دلیل همین ویژگی، هر ایرانی با هر موضع فکری و سیاسی و از جمله هر اصولگرایی که آنچه برای خود نمیپسندد، برای دیگری نیز نپسندد، یعنی طرفدار مطبوعات آزاد باشد، از آزادی احزاب مستقل از ایدئولوژی آنها و مشروط به التزامشان به قانون اساسی دفاع کند و حقوق شهروندان مندرج در فصلهای سوم و پنجم قانون اساسی را برای همه ایرانیان به رسمیت بشناسد، عضو جنبش سبز به شمار میآید. بنابراین هر شهروندطرفدار انتخابات آزاد، ولو به مهندس موسوی رأی نداده باشد، عضو جنبش سبز است.
تحقق دموکراسی و تأمین حقوق شهروندی در ایران کنونی از خلال تلاش برای اجرای اصول نقض شده قانون اساسی (از قبیل اصول مربوط به آزادی اندیشه و قلم و بیان، تجمع و تحزب و انتخابات و سبک زندگی و نیز منع شکنجه و تفتیش عقاید و اصل ۲۷) و همچنین اصول مربوط به مشارکت اقوام ایرانی در فرایند ایرانسازی دموکراتیک آن (اصول ۱۵ تا ۱۹) می گذرد. به همین دلیل"اجرای بدون تنازل قانون اساسی" کم هزینهتر، سریعتر و باحمایت مردمی بیشتری جنبش سبز را به مقصد خود که استقرار دموکراسی از طریق انتخابات آزاد با همه لوازم آن است می رساند تا این که اصل قانون اساسی را نفی کنیم و به خشونت ورزان برای نقض بیشتر و خشن تر حقوق شهروندان بهانه و میدان دهیم و هزینه فعالیت های سیاسی را بالا ببریم. متأسفانه تکرار برخی رفتارهای غیر انسانی و سرکوبگر رژیم پهلوی در عبور از حقوق اساسی ملت، ارائه روایت دموکراتیک از قانون اساسی را به نسل جدید دشوار، و زبان اقتدارگرایان را در نقد رژیم ستمشاهی الکن و زمینه را برای دموکراتیک نمایی بازماندگان رژیم گذشته مهیا کرده است.
تجربه ملل دیگر نیز بیانگر آن است که قانون اساسی زیر نور سبز حضور مردم می تواند به گونه ای کاملاً متفاوت با شرایطی که زیر برق سر نیزه های نظامیان مداخله گر در سیاست قرار گیرد، «دیده» و «خوانده» شود. بر این اساس به نسل جوان عرض میکنم تأمین حقوق فردی و جمعی شهروندان در درجه اول به خواست و اراده مردم وابسته است که با قانون اساسی و در واقع با عرصه تعیین سرنوشت چگونه مواجه میشوند و آن میثاق ملی را چگونه تفسیر و اجرا می کنند.
تک تک اصول قانون اساسی در یک فضای گفت و شنودی و توسط نمایندگانی بحث شد و به تصویب رسید که مساله اصلی آنان نه "تامین امنیت" که جلوگیری از بروز دیکتاتوری بود و از خفقان و شکنجه و سلب آزادیها و نقض حقوق ملت در دوران ستمشاهی رنج زیادی کشیده بودند. به همین دلیل میکوشیدند تضمین قانونی و حقوقی برای عبور از دوران تاریک دیکتاتوری به ملت دهند تا جمهوری اسلامی ایران با استبداد و اختناق و نیز با انتخابات نمایشی و مجالس فرمایشی مواجه نشود. اگر هنگام تدوین قانون اساسی میبینیم که برای تصویب اصل «منع شکنجه» یا «منع تفتیش عقاید» موشکافیهای عالمانه و حقوقی به عمل آمد، باید توجه کنیم که تدوینگران قانون اساسی همه آن شکنجهها و اعترافسازیها و «شاها سپاس» سازیهای ساواک را در حافظه خود داشتند. به همین دلیل احترام به حافظه تدوین کنندگان قانون اساسی و تبدیل آن را به حافظه اجتماعی راهگشای استقرار کم هزینه و مطمئن تر دموکراسی در ایران میدانم(۵).
ما به تجربه دریافتهایم شکل حکومت نیز تعیین کننده دمکراتیک یا دیکتاتور بودن رژیم نیست. چه بسیار نظام های سلطنتی (انگلستان، بلژیک، سوئد و ...) و حتی امپراطوری (ژاپن) که دموکراتیک اداره می شوند و چه بسیار حکومت های جمهوری (مصر،سوریه و ...) که در آنها استبداد حرف اول را می زند. بنابراین آنچه یک رژیم را دموکراتیک می کند. اراده ملی، سنن و نهادهای دموکراتیک، دستگاه قضایی بی طرف، انتخابات آزاد و شهروندان مسئول است. نمونه بومی آن را ما خود سه دهه پیش تجربه کردیم.وقتی ایرانیان در سال ۱۳۵۷ قیام کردند، رژیم شاه مجبور شد یکی پس از دیگری اصول قانون اساسی مشروطیت را اجرا کند. زندانیان سیاسی را آزاد، مطبوعات را به طور نسبی از زیر تیغ سانسور خارج و بعضی مقامات را به دلیل فساد مالی دستگیر کند و حتی از انحلال ساواک و برپایی انتخابات آزاد و تشکیل کابینه توسط اعضای جبهه ملی یا نهضت آزادی سخن به میان آورد. بین سال ۱۳۵۵ که در آن قانون اساسی محلی از اعراب نداشت و سال ۱۳۵۷ که محمدرضا شاه مکرر اعلام میکرد حاضراست تمام اصول قانون اساسی مشروطه را اجرا کند، چه فرقی است جز بیداری مردم وخیزش عمومی آنان؟ پس نمی توان گفت در همه کشورهایی که قانون اساسی قابل قبول و دموکراتیک دارند لزوما دموکراسی هم حاکم است. زیرا این نوع رژیم های دیکتاتور دارای قانون اساسی دموکراتیک هستند اما به علت ضعف فرهنگ عمومی و سیاسی و فقدان یا ضعف نهادهای مدنی قدرتمند و سراسری و نیز رخوت و بی تفاوتی شهروندانشان به صورت استبدادی و بعضاً با اعمال قهر و زور عریان اداره می شوند. از سوی دیگر کشوری مانند انگلستان بدون داشتن قانون اساسی مدون، شبیه آنچه اکثر قریب به اتفاق کشورها دارند، قدیمی ترین دموکراسی جهان به شمار می رود. در این کشور نهاد سلطنت از قرون وسطا به یادگار مانده و هنوز نزد شهروندانش و نیز نزد اغلب کشورهای مشترک المنافع بریتانیا از احترام برخوردار است. اما به علت حضور نهادهای مدنی قدرتمند مانند احزاب و مطبوعات آزاد، فرهنگ عمومی و سیاسی دموکراتیک، روش ها و سنت های دموکراتیک مانند انتخابات آزاد و پذیرش حکومت اکثریت و رعایت حقوق اقلیت، دستگاه قضایی مستقل، توازن قوا و ... نهاد سلطنت نیز مجبور است دموکراتیک رفتار کند و سخن بگوید. با توجه به دلایل و موارد فوق پافشاری بر "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" را منطبق با شرایط ایران و متناسب با روح جنبش سبز می دانم که جنبش زندگی است؛ چراکه این راهبرد؛
اولا از حمایت اکثریت شهروندانی برخوردار است، که در صورت تضمین آزادی انتخابات در آن شرکت میکنند.
ثانیا استفاده از امکانات عمومی و ملی و قانونی را برای رهبران و علاقه مندان و وابستگان جنبش سبز به مراتب بیشتر ممکن می کند.
ثالثاً افشاگر حزب پادگانی است و نشان میدهد که به حاکمیت قانون و اجرای کامل قانون اساسی باور ندارد و "قانون اساسی را برای همه ایرانیان" نمی خواهد.
رابعاً مانع اعمال خشونت گسترده و مستمر حزب پادگانی میشود و از تحمیل هزینه های سنگین به مردم جلوگیری میکند.
به عبارت دیگر اگر قبول داریم که تمام تلاش حزب پادگانی تلاش برای جنگی، نظامی و امنیتی کردن شرایط و فضای کشور است تا نقص حقوق مردم را توجیه کند، باید گفت راهبرد و شعار "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" می تواند تلاش فوق را افشا و تا حدود زیادی حزب پادگانی را خلع سلاح کند. یعنی اعمال خشونت وسیع و عریان را ناممکن کند یا آن را به حداقل ممکن برساند. به باور من با این روش گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و بر پایی انتخابات آزاد ممکن می شود بدون آنکه بالضروره در آن متوقف شود.(۶)گذشته از نکات فوق راهبرد و شعار مزبور اصولگراها را به دو اردوگاه تقسیم خواهد کرد و صف اقتدارگراهایی را که همچون طالبان به "اسلام بدون حقوق بشر" معتقدند و جامعه اسلامی را «تک صدا» میدانند، از صف اکثریت محافظه کارانی که مخاطرات مطلقه و متمرکز شدن قدرت و حاکمیت "خوارج های جدید" را روز به روز بهتر درک می کنند و بنابراین حاضرند حقوق دیگران را به رسمیت بشناسند و با آنان به رقابت سیاسی بپردازند جدا و ریزش حزب پادگانی را بیشتر می کند. این روند فرصت مناسبی برای پیشبرد اهداف جنبش سبز زندگی فراهم می کند.
می دانم که ترس سازی حزب پادگانی علیه امید سازی مشارکتی ملت، فرآیندی است که از مدتها قبل از برپایی انتخابات ۸۸آغاز شده و همه تلاش حزب پادگانی امنیتی- نظامی کردن فضا و شرایط است تا تمرکز بیشتر قدرت و تنگ تر کردن دایره «خودیها» موجه جلوه کند و به این ترتیب راه نفس کشیدن را بر هر منتقدی ببندد. ولی دقیقا به همین دلیل معتقدم یکی از شعارهای اصلی جنبش سبز باید «قانون اساسی برای همه ایرانیان» باشد تا ضمن گرفتن بهانه از نظامیان مداخلهگر در عرصه سیاست و انتخابات و نیز کوشش برای عادیسازی شرایط، سیاستورزی قانونی را تسهیل و هزینه آن را کاهش دهد تا استقرار دمکراسی و بر پایی انتخابات آزاد در محیطی غیر نظامی و غیرامنیتی ممکن شود.(۷)
امیدوارم جنبش سبز اجازه ندهد قانونشکنان قدرتپرست همان بلایی را بر سر قانون اساسی برخاسته از انقلاب اسلامی بیاورند که رژیم پهلوی بر سر قانون اساسی مشروطیت آورد زیرا که این جنبش را قادر به اصلاح نواقص قانون اساسی موجود و رفع معضلات اجرایی آن می دانم.
مشارکت عظیم مردم در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، زیبا، بزرگ و باشکوه بود. متأسفانه حزب پادگانی تصویر امنیتی نادرستی از آن عزم ملی داشت. به همین دلیل پیروزی آقای موسوی را مساوی شکست نظام ارزیابی میکرد وبا اقدام های غیر قانونی و غیر اخلاقی خود هزینه زیادی به ملت وارد و موقعیت، اقتدار و حیثیت کشور را مخدوش کرد.
همه کوشش حزب پادگانی را آن می دانم که آزادی اندیشه، بیان، قلم، مطبوعات، احزاب، تجمعات، تشکل های مردم نهاد (NGO)، اتحادیه ها و سندیکاها و سرانجام آزادی انتخابات را منتفی کند. پس اگرافکار عمومی از «قوه» به «فعل» در آید و به "نیرو" تبدیل شود، شبیه آنچه در یکسال گذشته مشاهده کردهایم، حزب پادگانی مجبور خواهد شد دیر یا زود تسلیم مطالبات قانونی مردم شود و حقوق و آزادی های آنان را محترم شمارد.
تفسیر پیام تظاهرات 25 بهمن
تفسیر پیام تظاهرات 25 بهمن
خامنه ای
آغاز مرحله فریاد علیه یک هدف
تظاهرات 25 بهمن، که با اطمینان می توان گفت، حاکمیت خود بیش از هر حزب و سازمان و شخصیت منتقد و مخالفی، با مشاهده آن متوجه ظرفیت خفته در بطن جامعه برای انفجار شد، حامل یک پیام مهم نیز بود. این که جنبش اعتراضی ایران یک هدف را نشانه گرفته و حالا با رهبری و یا بدون رهبری، با اعلامیه و بی اعلامیه، این هدف را زیر ضربه گرفته است. در چنین موقعیت و وضعیتی، دیگر مردم نه رهنمود می خواهند و نه منتظر رهنمود می مانند. هدف آنقدر فشرده و خلاصه شده که همه آن را شناخته و علیه آن بسیج می شوند. هر نوع لجاجت و پافشاری حاکمیت در مسیری که تاکنون در آن حرکت می کرده، این بسیج را علیه آن هدف تقویت می کند. بنابراین؛ دستگیری ها، کشتار، خشونت؛ سرکوب و ... همگی در خدمت همین بسیج ملی علیه یک هدف قرار میگیرد.
این همان موقعیتی است که از حدود 5 ماه پیش حسنی مبارک، با تدارک و برپائی انتخابات پارلمانی در آن کشور که به کودتای پارلمانی شبیه بود، در آن قرار گرفت. همان موقعیتی که شاه از سال 1355 با اعلام انحلال حتی احزاب حکومتی و اعلام حزب رستاخیر در آن قرار گرفت و در سال 57 این موقعیت به اوج خود رسید. یعنی مردم – حتی اگر همه واقعیت نیز چنین نیز نباشد- یک شخص را بانی همه بدبختی ها دانسته و علیه او بسیج می شوند.
جمهوری اسلامی، به شهادت شعارهای روز 25 بهمن مردم در شهرهای مختلف کشور، در این مرحله گام گذاشته است. وقتی گران شدن نان بربری را هم مردم به حساب بیت رهبری می گذارند، کم عقلی و بی تجربگی است اگر نتوان حدس زد جامعه به کدام مرز رسیده و به کدام نقطه حرکت می کند.
جامعه به مرحله ای رسیده که هر حرکت؛ هر تصمیم و هر اقدام حاکمیت به حساب یک فرد گذاشته می شود و آن فرد کسی نیست جز علی خامنه ای!
تمرکز اخبار و تبلیغات حکومتی، همراه با تکرار و تاکید پیاپی بر"نظر مقام معظم رهبری" توسط مقامات در هر مورد کوچک و بزرگی، از یکسال پیش سرعتی جنونآمیز به خود گرفت و این به سرعت همراه شد با پوستر چسبانی از وی در هر کوچه و خیابان و میدان در شهرها. این امر، درکنار آگاهی سیاسی دم افزون مردم، گسترش اطلاعات مردم از جنایات حکومتی و مشکلات اقتصادی ناشی از برنامه حذف یارانه ها که خامنهای خود را طراح و مدافع سر سخت آن اعلام کرد، پافشاری وی بر دستگیریها و محاکمهها، رفتار و مناسبات شاهنشاهیاش با نیروهای مسلح و سازمانهای اطلاعاتی و... همه و همه در شکلگیری این مرحله ای که جنبش وارد آن شده نقش داشته است. دیگر نمی توان گفت که صرفا حمایت وی از دولت احمدی نژاد و یا اقدام وی برای کودتا درانتخابات 22 خرداد و... در شکل گیری این مرحله نقش داشته، بلکه مجموعهای به هم پیوسته، می رود تا برای او موقعیتی نظیر موقعیت شاه در سال 56 و 57 را فراهم کند. او در این سراشیبی می رود و دور نیست که عده ای از نظامیها و مقامات و روحانیون آشکارا حساب خود را از وی جدا کنند. وحشتی که تظاهرات 25 بهمن به جان حاکمیت انداخت و دست و پائی که اطرافیان رهبری و آنها که خود را هم سرنوشت با علی خامنهای می دانند، برای دستگیریهای بیشتر و حتی اعمال جنایات بیشتری میزنند، برای نرسیدن به نقطه پایانی این سراشیبی و سقوط همگی با هم است. این درحالی است که اتفاقا این دست و پا زدنها، بر سرعت حرکت در سراشیبی می افزاید نه بر عکس. این اشتباهی است که مبارک هم کرد. شاه نیز همین اشتباه را کرد. آنها نیز آنجا که باید دهانه یابوی رَم کرده قدرت را می کشیدند، چنین نکردند و آنگاه که تسمه دهانه را خواستند بکشند، همراه شد با کله پا شدن یابو. شاید هنوز و امروز هم فرصت برای کشیدن دهانه یابوی رم کرده قدرت باشد، اما تاریخ نشان داده که از پس امروز، دیگر "فردا"ئی نیست!
خامنه ای
آغاز مرحله فریاد علیه یک هدف
تظاهرات 25 بهمن، که با اطمینان می توان گفت، حاکمیت خود بیش از هر حزب و سازمان و شخصیت منتقد و مخالفی، با مشاهده آن متوجه ظرفیت خفته در بطن جامعه برای انفجار شد، حامل یک پیام مهم نیز بود. این که جنبش اعتراضی ایران یک هدف را نشانه گرفته و حالا با رهبری و یا بدون رهبری، با اعلامیه و بی اعلامیه، این هدف را زیر ضربه گرفته است. در چنین موقعیت و وضعیتی، دیگر مردم نه رهنمود می خواهند و نه منتظر رهنمود می مانند. هدف آنقدر فشرده و خلاصه شده که همه آن را شناخته و علیه آن بسیج می شوند. هر نوع لجاجت و پافشاری حاکمیت در مسیری که تاکنون در آن حرکت می کرده، این بسیج را علیه آن هدف تقویت می کند. بنابراین؛ دستگیری ها، کشتار، خشونت؛ سرکوب و ... همگی در خدمت همین بسیج ملی علیه یک هدف قرار میگیرد.
این همان موقعیتی است که از حدود 5 ماه پیش حسنی مبارک، با تدارک و برپائی انتخابات پارلمانی در آن کشور که به کودتای پارلمانی شبیه بود، در آن قرار گرفت. همان موقعیتی که شاه از سال 1355 با اعلام انحلال حتی احزاب حکومتی و اعلام حزب رستاخیر در آن قرار گرفت و در سال 57 این موقعیت به اوج خود رسید. یعنی مردم – حتی اگر همه واقعیت نیز چنین نیز نباشد- یک شخص را بانی همه بدبختی ها دانسته و علیه او بسیج می شوند.
جمهوری اسلامی، به شهادت شعارهای روز 25 بهمن مردم در شهرهای مختلف کشور، در این مرحله گام گذاشته است. وقتی گران شدن نان بربری را هم مردم به حساب بیت رهبری می گذارند، کم عقلی و بی تجربگی است اگر نتوان حدس زد جامعه به کدام مرز رسیده و به کدام نقطه حرکت می کند.
جامعه به مرحله ای رسیده که هر حرکت؛ هر تصمیم و هر اقدام حاکمیت به حساب یک فرد گذاشته می شود و آن فرد کسی نیست جز علی خامنه ای!
تمرکز اخبار و تبلیغات حکومتی، همراه با تکرار و تاکید پیاپی بر"نظر مقام معظم رهبری" توسط مقامات در هر مورد کوچک و بزرگی، از یکسال پیش سرعتی جنونآمیز به خود گرفت و این به سرعت همراه شد با پوستر چسبانی از وی در هر کوچه و خیابان و میدان در شهرها. این امر، درکنار آگاهی سیاسی دم افزون مردم، گسترش اطلاعات مردم از جنایات حکومتی و مشکلات اقتصادی ناشی از برنامه حذف یارانه ها که خامنهای خود را طراح و مدافع سر سخت آن اعلام کرد، پافشاری وی بر دستگیریها و محاکمهها، رفتار و مناسبات شاهنشاهیاش با نیروهای مسلح و سازمانهای اطلاعاتی و... همه و همه در شکلگیری این مرحله ای که جنبش وارد آن شده نقش داشته است. دیگر نمی توان گفت که صرفا حمایت وی از دولت احمدی نژاد و یا اقدام وی برای کودتا درانتخابات 22 خرداد و... در شکل گیری این مرحله نقش داشته، بلکه مجموعهای به هم پیوسته، می رود تا برای او موقعیتی نظیر موقعیت شاه در سال 56 و 57 را فراهم کند. او در این سراشیبی می رود و دور نیست که عده ای از نظامیها و مقامات و روحانیون آشکارا حساب خود را از وی جدا کنند. وحشتی که تظاهرات 25 بهمن به جان حاکمیت انداخت و دست و پائی که اطرافیان رهبری و آنها که خود را هم سرنوشت با علی خامنهای می دانند، برای دستگیریهای بیشتر و حتی اعمال جنایات بیشتری میزنند، برای نرسیدن به نقطه پایانی این سراشیبی و سقوط همگی با هم است. این درحالی است که اتفاقا این دست و پا زدنها، بر سرعت حرکت در سراشیبی می افزاید نه بر عکس. این اشتباهی است که مبارک هم کرد. شاه نیز همین اشتباه را کرد. آنها نیز آنجا که باید دهانه یابوی رَم کرده قدرت را می کشیدند، چنین نکردند و آنگاه که تسمه دهانه را خواستند بکشند، همراه شد با کله پا شدن یابو. شاید هنوز و امروز هم فرصت برای کشیدن دهانه یابوی رم کرده قدرت باشد، اما تاریخ نشان داده که از پس امروز، دیگر "فردا"ئی نیست!
با حضور سران نظام و برخی فرماندهان، برای بررسی حوادث
با حضور سران نظام و برخی فرماندهان، برای بررسی حوادث
جلسه غروب 25 بهمن
در حضور علی خامنه ای
گزارشی که می خوانید، مربوط به جلسه ایست که غروب 25 بهمن در حضور علی خامنه ای، با هدف بررسی تظاهرات این روز تشکیل شده است. این گزارش ساعت 4 و 50 دقیقه بعد از ظهر دیروز برای پیک نت ارسال شد و ما از ارسال کننده گزارش خواستیم تا ما را نسبت به صحت آن مطمئن سازد. پاسخ ارسال کننده گزارش این بود که تصمیمات و موضع گیریهای روزهای آینده سران نظام و برخی اشارات در لابلای برخی سخنرانیها، صحت این گزارش را تائید خواهد کرد. ما این گزارش را با همین مقدمه منتشر می کنیم.
در این جلسه علاوه بر روسای سه قوه، فرمانده سپاه، فرمانده بسیج و وزیر اطلاعات نیز حضور داشته اند و پیش از پایان جلسه، به خواست علی خامنه ای، هاشمی رفسنجانی نیز راهی بیت رهبری شده و در این جلسه شرکت می کند و ارزیابی خود را از تظاهرات 25 بهمن ارائه میدهد که کاملا متفاوت با گزارش احمدی نژاد و نقدی فرمانده بسیج و مصلحی وزیر اطلاعات بوده است. فرمانده کل سپاه دراین جلسه موضع انتقادی نسبت به احمدی نژاد داشته است. در همین جلسه قرار می شود مجلس با پرهیز از تحریک مردم و هیجان سازی درباره رویدادهای 25 بهمن موضع گیری کند، که ظاهرا در جلسه روز گذشته مجلس امثال روح الله حسینیان و حسین فدائی و کوچک زاده رهبری را بدست گرفته و از این خط قرمز عبور می کنند. در پایان جلسهای که در حضور علی خامنه ای تشکیل شده بود، پس از اعلام پایان جلسه، خامنه ای از رفسنجانی می خواهد که بماند!
شب گذشته وقتی آخرین گزارشهای حركت اعتراضی مردم در شهرهای بزرگی چون تهران و مشهد و اصفهان و شیراز و رشت و كرمانشاه را برای خامنه ای می برند او دستور می دهد فوری جلسه ای با فرماندهان سپاه و بسیج، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، احمدی نژاد و لاریجانی ها (رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه ) در حضور خودش تشكیل شود .
خامنه ای در ابتدای جلسه تذكر می دهد تا همه آن چه را اتفاق افتاده است با صراحت و بدون پرده پوشی بیان كنند و محض خوش آمد او چیزی را درز نگیرند . به همین دلیل میگوید من تا حدودی خبر ها و شعارها را شنیده ام و از شعار بن علی و سید علی هم خبر دارم !
وزیر اطلاعات محض چاپلوسی می گوید حرف 4 تا بچه كه خودشان هم نمیدانند چه میگویند كه ارزش گفتن ندارد و به همین دلیل ما حتی در گزارش تقدیمی خود هم به آن اشاره نكردهایم !
خامنهای رو به نقدی كرده و می گوید : آقای نقدی شما حرف آقای مصلحی را قبول دارید ؟ واقعا شما برای 4 تا بچه این همه نیرو بسیج كرده بودید ؟!
نقدی می گوید : آقا! ما محض احتیاط در مسائل امنیتی همیشه سقف را می بینیم و بر اساس آن نیرو بسیج می كنیم!
در ادامه صحبت های نقدی، احمدی نژاد معترضانه میگوید چطور شما سقف را دیده بودید كه نتوانستید از شكل گیری هسته های اولیه تظاهرات جلوگیری كنید ؟
فرمانده سپاه كه سابقه درگیری و چالش او و احمدی نژاد را همه می دانند در پاسخ این حرف احمدی نژاد می گوید :
سپاه بیش ار حد لازم برای شما مایه گذاشته است و به نظر من بیشتر از این، شكاف ایجاد شده در سپاه را بیشتر می كند !
احمدی نژاد در پاسخ فرمانده سپاه می گوید : ظاهرا شما را هم گروه رفسنجانی و لاریجانی ها تحت تاثیر القائات خود قرار داده اند ..
این سخنان در زمانی رد و بدل می شود كه خامنه ای مشغول خواندن گزارشی بوده كه وزیر اطلاعات برای او آورده است .
صادق لاریجانی در جواب احمدی نژاد می گوید :نمی دانم آقای احمدی نژاد چه اصراری دارند ما را جدا از خودشون همه جا جلوه بدهند !
علی لاریجانی در ادمه سخنان برادرش می گوید: ظاهر امر بر آقای احمدی نژاد مشتبه شده كه قدرتشان قائم به شخص و شخصیت خودشان و چند نفر اطرافشان است! ایشان باید بدانند اگر یك لحظه سایه آقا از سر ماها كم شود نه از تاك نشان ماند و نه از تاك نشان !
احمدی نژاد می گوید: مقصودتان از تاك نشان ! آقا هستند ؟
فرمانده سپاه حرف او را قطع كرده و می گوید : مقصودشان از تاك نشان همین چند تا آدمی هستند كه نسخه مكتب ایرانی برای شما می پیچند و خیال برشان داشته است كه بین مردم محبوب هستند .
هاشمی رفسنجانی كه تازه وارد جلسه شده است (بنا به اظهار منبع موثق هاشمی رفسنجانی بنا به خواسته خامنه ای در دقایق پایانی به جلسه وارد می شود كه البته خیلی ها خصوصا احمدی نژاد خوششان نمی آید) رشته سخن را به دست گرفته و رو به خامنه ای می گوید :
ممكن است آقایان گزارش هایی از اتفاقات امروز به شما داده باشند. حال آن كه الان دیگر جای تعارف نیست !
خامنه ای می گوید : از قضا من در ابتدای جلسه این موضوع را كه آقایان با صراحت و شفاف گزارش بدهند متذكر شدم ...
وزیر اطلاعات كه عرصه را تنگ می بیند می گوید : ظاهرا آقای هاشمی می خواهند بگویند بیش از 3 میلیون در خیابان ها بوده اند ..
هاشمی رو به خامنه ای و بی اعتنا به وزیر اطلاعات می گوید :هر تعداد كه آقایان گزارش كرده اند را شما ضرب در 100 كنید. حتی تعداد بوقهایی كه امروز خود روها می زدند را! چون آنهایی كه امروز آمدند و تعدادشان هم دهها هزار نفر بود كسانی بودند كه پیه كتك خوردن و به زندان افتادن را، آن هم در حالی كه به عید نوروز نزدیك می شویم و حتی كشته شدن را به تنشان مالیده و علیرغم آن به خیابان ها آمده بودند .. ! پشت سر هر یك از این ها صدها نفر هستند كه مخالف جدی هستند و ما نباید چون به خیابان نیامدند آنها را به حساب نیاوریم . آن ها دنبال یك روزنه كوچك هستند تا مخالفت خودشان را چندین و چند برابر ابراز كنند! در فضای رعب و وحشت ایجاد شده آن هایی كه به خیابان ها آمدند هر چند بر خلاف نظر بعضی از آقایان تعداشان هم كم نبود تنها گروهی كوچك از معترضان بودند و دهها هزار نفر را در بر می گرفتند. ما لااقل در چنین جلساتی نباید خودمان را گول بزنیم . ما زمانی خود را گول زده ایم كه واقعیات را از خودمان پنهان كنیم ! آن ها كه به خیابانها آمدند امروز قید جان و سلامتی خودشان را زده بودند. آن هایی كه در چنین فضایی نیامدند را نمی شود نادیده گرفت. چون مخالفت تنها با به خیابان آمدن نیست. هزار جور دیگر هم می شود مخالفت كرد و نظام را از درون فروپاشید! نمونهاش اعتصاب خاموشی است كه الان در ادارات وجود دارد .. همه هستند اما همه كار نمی كنند! به همین دلیل است كه دولت خیلی راحت دستور تعطیلی ادارات را به هر بهانه كوچكی می دهد چون می بیند ادارات كارایی ندارند و اگر تعطیل باشد نفعش بیشتر است !
هاشمی ادامه می دهد : اما من علت همه این اعتراضات را نظام نمی دانم! ای كاش دلیل اعتراضات مردم من بودم كه در آن صورت لحظه ای درنگ نمی كردم و خودم را قربانی نظام می كردم !
این حرف هاشمی كه مستقیما احمدی نژاد را هدف گرفته بود باعث شد احمدی نژاد رنگ به رنگ شود. احمدی نژاد وقتی می بیند خامنه ای در برابر این حرف هاشمی بر خلاف گذشته از او دفاع نمیكند به تندی به هاشمی می گوید: شما حاضر نیستید آقا زاده فراریتون را بر گردونید آن وقت دم از این می زنید كه حاضرید خودتون را قربانی نظام كنید ؟
هاشمی بی توجه به حرف احمدی نژاد رو به خامنه ای كرده و می گوید :
من آن چه شرط بلاغ می دانستم را گفتم! حال خود دانید..
جلسه كه حالت بسیار مایوسانه ای به خود گرفته بود با این قرار كه فردا در مجلس طیفی از نمایندگان مجلس به این اعتبار كه نماینده مردم هستند حوادث پیش آمده را محکوم کنند پایان می یابد! همه میروند و خامنه ای از هاشمی می خواهد كه بماند.
جلسه غروب 25 بهمن
در حضور علی خامنه ای
گزارشی که می خوانید، مربوط به جلسه ایست که غروب 25 بهمن در حضور علی خامنه ای، با هدف بررسی تظاهرات این روز تشکیل شده است. این گزارش ساعت 4 و 50 دقیقه بعد از ظهر دیروز برای پیک نت ارسال شد و ما از ارسال کننده گزارش خواستیم تا ما را نسبت به صحت آن مطمئن سازد. پاسخ ارسال کننده گزارش این بود که تصمیمات و موضع گیریهای روزهای آینده سران نظام و برخی اشارات در لابلای برخی سخنرانیها، صحت این گزارش را تائید خواهد کرد. ما این گزارش را با همین مقدمه منتشر می کنیم.
در این جلسه علاوه بر روسای سه قوه، فرمانده سپاه، فرمانده بسیج و وزیر اطلاعات نیز حضور داشته اند و پیش از پایان جلسه، به خواست علی خامنه ای، هاشمی رفسنجانی نیز راهی بیت رهبری شده و در این جلسه شرکت می کند و ارزیابی خود را از تظاهرات 25 بهمن ارائه میدهد که کاملا متفاوت با گزارش احمدی نژاد و نقدی فرمانده بسیج و مصلحی وزیر اطلاعات بوده است. فرمانده کل سپاه دراین جلسه موضع انتقادی نسبت به احمدی نژاد داشته است. در همین جلسه قرار می شود مجلس با پرهیز از تحریک مردم و هیجان سازی درباره رویدادهای 25 بهمن موضع گیری کند، که ظاهرا در جلسه روز گذشته مجلس امثال روح الله حسینیان و حسین فدائی و کوچک زاده رهبری را بدست گرفته و از این خط قرمز عبور می کنند. در پایان جلسهای که در حضور علی خامنه ای تشکیل شده بود، پس از اعلام پایان جلسه، خامنه ای از رفسنجانی می خواهد که بماند!
شب گذشته وقتی آخرین گزارشهای حركت اعتراضی مردم در شهرهای بزرگی چون تهران و مشهد و اصفهان و شیراز و رشت و كرمانشاه را برای خامنه ای می برند او دستور می دهد فوری جلسه ای با فرماندهان سپاه و بسیج، نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، احمدی نژاد و لاریجانی ها (رئیس مجلس و رئیس قوه قضاییه ) در حضور خودش تشكیل شود .
خامنه ای در ابتدای جلسه تذكر می دهد تا همه آن چه را اتفاق افتاده است با صراحت و بدون پرده پوشی بیان كنند و محض خوش آمد او چیزی را درز نگیرند . به همین دلیل میگوید من تا حدودی خبر ها و شعارها را شنیده ام و از شعار بن علی و سید علی هم خبر دارم !
وزیر اطلاعات محض چاپلوسی می گوید حرف 4 تا بچه كه خودشان هم نمیدانند چه میگویند كه ارزش گفتن ندارد و به همین دلیل ما حتی در گزارش تقدیمی خود هم به آن اشاره نكردهایم !
خامنهای رو به نقدی كرده و می گوید : آقای نقدی شما حرف آقای مصلحی را قبول دارید ؟ واقعا شما برای 4 تا بچه این همه نیرو بسیج كرده بودید ؟!
نقدی می گوید : آقا! ما محض احتیاط در مسائل امنیتی همیشه سقف را می بینیم و بر اساس آن نیرو بسیج می كنیم!
در ادامه صحبت های نقدی، احمدی نژاد معترضانه میگوید چطور شما سقف را دیده بودید كه نتوانستید از شكل گیری هسته های اولیه تظاهرات جلوگیری كنید ؟
فرمانده سپاه كه سابقه درگیری و چالش او و احمدی نژاد را همه می دانند در پاسخ این حرف احمدی نژاد می گوید :
سپاه بیش ار حد لازم برای شما مایه گذاشته است و به نظر من بیشتر از این، شكاف ایجاد شده در سپاه را بیشتر می كند !
احمدی نژاد در پاسخ فرمانده سپاه می گوید : ظاهرا شما را هم گروه رفسنجانی و لاریجانی ها تحت تاثیر القائات خود قرار داده اند ..
این سخنان در زمانی رد و بدل می شود كه خامنه ای مشغول خواندن گزارشی بوده كه وزیر اطلاعات برای او آورده است .
صادق لاریجانی در جواب احمدی نژاد می گوید :نمی دانم آقای احمدی نژاد چه اصراری دارند ما را جدا از خودشون همه جا جلوه بدهند !
علی لاریجانی در ادمه سخنان برادرش می گوید: ظاهر امر بر آقای احمدی نژاد مشتبه شده كه قدرتشان قائم به شخص و شخصیت خودشان و چند نفر اطرافشان است! ایشان باید بدانند اگر یك لحظه سایه آقا از سر ماها كم شود نه از تاك نشان ماند و نه از تاك نشان !
احمدی نژاد می گوید: مقصودتان از تاك نشان ! آقا هستند ؟
فرمانده سپاه حرف او را قطع كرده و می گوید : مقصودشان از تاك نشان همین چند تا آدمی هستند كه نسخه مكتب ایرانی برای شما می پیچند و خیال برشان داشته است كه بین مردم محبوب هستند .
هاشمی رفسنجانی كه تازه وارد جلسه شده است (بنا به اظهار منبع موثق هاشمی رفسنجانی بنا به خواسته خامنه ای در دقایق پایانی به جلسه وارد می شود كه البته خیلی ها خصوصا احمدی نژاد خوششان نمی آید) رشته سخن را به دست گرفته و رو به خامنه ای می گوید :
ممكن است آقایان گزارش هایی از اتفاقات امروز به شما داده باشند. حال آن كه الان دیگر جای تعارف نیست !
خامنه ای می گوید : از قضا من در ابتدای جلسه این موضوع را كه آقایان با صراحت و شفاف گزارش بدهند متذكر شدم ...
وزیر اطلاعات كه عرصه را تنگ می بیند می گوید : ظاهرا آقای هاشمی می خواهند بگویند بیش از 3 میلیون در خیابان ها بوده اند ..
هاشمی رو به خامنه ای و بی اعتنا به وزیر اطلاعات می گوید :هر تعداد كه آقایان گزارش كرده اند را شما ضرب در 100 كنید. حتی تعداد بوقهایی كه امروز خود روها می زدند را! چون آنهایی كه امروز آمدند و تعدادشان هم دهها هزار نفر بود كسانی بودند كه پیه كتك خوردن و به زندان افتادن را، آن هم در حالی كه به عید نوروز نزدیك می شویم و حتی كشته شدن را به تنشان مالیده و علیرغم آن به خیابان ها آمده بودند .. ! پشت سر هر یك از این ها صدها نفر هستند كه مخالف جدی هستند و ما نباید چون به خیابان نیامدند آنها را به حساب نیاوریم . آن ها دنبال یك روزنه كوچك هستند تا مخالفت خودشان را چندین و چند برابر ابراز كنند! در فضای رعب و وحشت ایجاد شده آن هایی كه به خیابان ها آمدند هر چند بر خلاف نظر بعضی از آقایان تعداشان هم كم نبود تنها گروهی كوچك از معترضان بودند و دهها هزار نفر را در بر می گرفتند. ما لااقل در چنین جلساتی نباید خودمان را گول بزنیم . ما زمانی خود را گول زده ایم كه واقعیات را از خودمان پنهان كنیم ! آن ها كه به خیابانها آمدند امروز قید جان و سلامتی خودشان را زده بودند. آن هایی كه در چنین فضایی نیامدند را نمی شود نادیده گرفت. چون مخالفت تنها با به خیابان آمدن نیست. هزار جور دیگر هم می شود مخالفت كرد و نظام را از درون فروپاشید! نمونهاش اعتصاب خاموشی است كه الان در ادارات وجود دارد .. همه هستند اما همه كار نمی كنند! به همین دلیل است كه دولت خیلی راحت دستور تعطیلی ادارات را به هر بهانه كوچكی می دهد چون می بیند ادارات كارایی ندارند و اگر تعطیل باشد نفعش بیشتر است !
هاشمی ادامه می دهد : اما من علت همه این اعتراضات را نظام نمی دانم! ای كاش دلیل اعتراضات مردم من بودم كه در آن صورت لحظه ای درنگ نمی كردم و خودم را قربانی نظام می كردم !
این حرف هاشمی كه مستقیما احمدی نژاد را هدف گرفته بود باعث شد احمدی نژاد رنگ به رنگ شود. احمدی نژاد وقتی می بیند خامنه ای در برابر این حرف هاشمی بر خلاف گذشته از او دفاع نمیكند به تندی به هاشمی می گوید: شما حاضر نیستید آقا زاده فراریتون را بر گردونید آن وقت دم از این می زنید كه حاضرید خودتون را قربانی نظام كنید ؟
هاشمی بی توجه به حرف احمدی نژاد رو به خامنه ای كرده و می گوید :
من آن چه شرط بلاغ می دانستم را گفتم! حال خود دانید..
جلسه كه حالت بسیار مایوسانه ای به خود گرفته بود با این قرار كه فردا در مجلس طیفی از نمایندگان مجلس به این اعتبار كه نماینده مردم هستند حوادث پیش آمده را محکوم کنند پایان می یابد! همه میروند و خامنه ای از هاشمی می خواهد كه بماند.
Subscribe to:
Posts (Atom)