Wednesday, February 16, 2011

تفسیر پیام تظاهرات 25 بهمن

تفسیر پیام تظاهرات 25 بهمن


خامنه‌‌ ‌ای

آغاز مرحله فریاد علیه یک هدف



تظاهرات 25 بهمن، که با اطمینان می توان گفت، حاکمیت خود بیش از هر حزب و سازمان و شخصیت منتقد و مخالفی، با مشاهده آن متوجه ظرفیت خفته در بطن جامعه برای انفجار شد، حامل یک پیام مهم نیز بود. این که جنبش اعتراضی ایران یک هدف را نشانه گرفته و حالا با رهبری و یا بدون رهبری، با اعلامیه و بی اعلامیه، این هدف را زیر ضربه گرفته است. در چنین موقعیت و وضعیتی، دیگر مردم نه رهنمود می خواهند و نه منتظر رهنمود می مانند. هدف آنقدر فشرده و خلاصه شده که همه آن را شناخته و علیه آن بسیج می شوند. هر نوع لجاجت و پافشاری حاکمیت در مسیری که تاکنون در آن حرکت می کرده، این بسیج را علیه آن هدف تقویت می کند. بنابراین؛ دستگیری ها، کشتار، خشونت؛ سرکوب و ... همگی در خدمت همین بسیج ملی علیه یک هدف قرار میگیرد.

این همان موقعیتی است که از حدود 5 ماه پیش حسنی مبارک، با تدارک و برپائی انتخابات پارلمانی در آن کشور که به کودتای پارلمانی شبیه بود، در آن قرار گرفت. همان موقعیتی که شاه از سال 1355 با اعلام انحلال حتی احزاب حکومتی و اعلام حزب رستاخیر در آن قرار گرفت و در سال 57 این موقعیت به اوج خود رسید. یعنی مردم – حتی اگر همه واقعیت نیز چنین نیز نباشد- یک شخص را بانی همه بدبختی ها دانسته و علیه او بسیج می شوند.

جمهوری اسلامی، به شهادت شعارهای روز 25 بهمن مردم در شهرهای مختلف کشور، در این مرحله گام گذاشته است. وقتی گران شدن نان بربری را هم مردم به حساب بیت رهبری می گذارند، کم عقلی و بی تجربگی است اگر نتوان حدس زد جامعه به کدام مرز رسیده و به کدام نقطه حرکت می کند.

جامعه به مرحله ای رسیده که هر حرکت؛ هر تصمیم و هر اقدام حاکمیت به حساب یک فرد گذاشته می شود و آن فرد کسی نیست جز علی خامنه ای!

تمرکز اخبار و تبلیغات حکومتی، همراه با تکرار و تاکید پیاپی بر"نظر مقام معظم رهبری" توسط مقامات در هر مورد کوچک و بزرگی، از یکسال پیش سرعتی جنون‌آمیز به خود گرفت و این به سرعت همراه شد با پوستر چسبانی از وی در هر کوچه و خیابان و میدان در شهرها. این امر، درکنار آگاهی سیاسی دم افزون مردم، گسترش اطلاعات مردم از جنایات حکومتی و مشکلات اقتصادی ناشی از برنامه حذف یارانه ها که خامنه‌ای خود را طراح و مدافع سر سخت آن اعلام کرد، پافشاری وی بر دستگیری‌ها و محاکمه‌ها، رفتار و مناسبات شاهنشاهی‌اش با نیروهای مسلح و سازمان‌های اطلاعاتی و... همه و همه در شکل‌گیری این مرحله ای که جنبش وارد آن شده نقش داشته است. دیگر نمی توان گفت که صرفا حمایت وی از دولت احمدی نژاد و یا اقدام وی برای کودتا درانتخابات 22 خرداد و... در شکل گیری این مرحله نقش داشته، بلکه مجموعه‌ای به هم پیوسته، می رود تا برای او موقعیتی نظیر موقعیت شاه در سال 56 و 57 را فراهم کند. او در این سراشیبی می رود و دور نیست که عده ای از نظامی‌ها و مقامات و روحانیون آشکارا حساب خود را از وی جدا کنند. وحشتی که تظاهرات 25 بهمن به جان حاکمیت انداخت و دست و پائی که اطرافیان رهبری و آنها که خود را هم سرنوشت با علی خامنه‌ای می دانند، برای دستگیری‌های بیشتر و حتی اعمال جنایات بیشتری می‌زنند، برای نرسیدن به نقطه پایانی این سراشیبی و سقوط همگی با هم است. این درحالی است که اتفاقا این دست و پا زدن‌ها، بر سرعت حرکت در سراشیبی می افزاید نه بر عکس. این اشتباهی است که مبارک هم کرد. شاه نیز همین اشتباه را کرد. آنها نیز آنجا که باید دهانه یابوی رَم کرده قدرت را می کشیدند، چنین نکردند و آنگاه که تسمه دهانه را خواستند بکشند، همراه شد با کله پا شدن یابو. شاید هنوز و امروز هم فرصت برای کشیدن دهانه یابوی رم کرده قدرت باشد، اما تاریخ نشان داده که از پس امروز، دیگر "فردا"ئی نیست!

No comments:

Post a Comment