ای آدم ها که بر ساحل نشسته،
شاد و خندانید!
یک نفر،
در آب دارد میسپارد جان !
ـــــــــــــــــــــــــــــ
پیش نگارش:
آفرین بر انسانیت مردمی که با شنیدن جمله ی بفرمائید مساله ناموسی ست از کنار زجه های یک انسان چشم می بندند و شب با خیال آسوده سر بر زمین می گذارند.
احسنت بر مردمی که در عمل، انسانیت را شرمزده می کنند!
و درود بر جان بر کفان وظیفه شناس.
چند سال قبل فیلمی دیدم از برخورد برادران و پدر یک دختر با او بر سر یک موضوع به اصطلاح ناموسی در یکی از کشورهای اسلامی همسایه.
دختر رو به سختی و با تمام توان کتک می زدند؛
مردم تماشا می کردند؛
چهره ی دختر از خون سرخ بود!
دختر کمک میخواست ازمردمی که دست به کمر، مشغول فیلم برداری از این صحنه ی هیجان انگیز بودند!
تا همینجا بیشتر طاقت دیدن نداشتم.
اما شنیدم از دوستی که در پایان یکی از برادرها بلوک سیمانی بزرگی بر سر دختر زد و به قول خودش، این ننگ رو از دامن خانواده پاک کرد!
باید به خود لرزید!
نه فقط از دیدن این پدر و برادران که انسانی را کشتند
از دیدن مردمی که در حال ارضاء کنجکاوی خود، انسانیت را کشتند…
چند روز قبل حادثه ای در تهران اتفاق افتاد
صحنه ی جنایت، میدان کاج بود
و همشهریهای ما از رهگذر و کسبه تا نیروی شریف انتظامی و کادر محترم اورژانس، تماشاچیان حادثه بودند.
در اینجا قصدم انتقاد به نیروی انتظامی نیست؛ شاید رغبتی هم نیست! وقتی اینبار لا اقل رئیس شان پذیرفت که اهمال از مامورینش بوده و دست کم به مردم گفت که محاکمه شان می کنند.
قصدم حتی انتقاد از کادر اورژانس منطقه ای هم نیست!
اما …
چقدر از کاستی های بقیه بگوئیم!
چقدر به این بنازیم که مردممان هزاران سال در خونشان فرهنگ و جوانمردی ست!
چرا نباید حقایق را ببینیم؟ چرا نباید به خود بیائیم ما مردم!؟
دوست عزیزم!
فیلمی که تو گرفتی و برای من بلوتوث کردی، می توانست صحنه ی نجات یه مرد از دستان یک مهاجم باشد، به جای صحنه ی یک قتل فجیع!
در مواجهه با یک درگیری، جز زدن دکمه ی رکورد موبایل، کارهای معقول دیگری هم می توان کرد!
No comments:
Post a Comment