گمانهزنیها درباره ترور دو استاد فیزیک اتمی ایران
دويچه وله : دو فیزیکدانی که ترور شدند که بودند؟ چرا ترور شدند؟ دست چه گروه یا افرادی در کار است؟ در حالی که دولت میکوشد نشان دهد کنترل کامل بر امنیت داخلی دارد، چرا این ترورها در ایران تکرار میشوند؟
صبح امروز خبری در راس اخبار ایران قرار گرفت. ترور دو فیزیکدان، مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی، هردو از استادان دانشگاه شهید بهشتی (ملی) تهران. مجید شهریاری در این سوءقصد کشته و فریدون عباسی دوانی با جراحتهای شدید روانه بیمارستان شد. شکل ترور هردو مشابه بود: چسباندن بمب به خودرو و سپس انفجار آن. از سال گذشته تا کنون این سومین ترور یک استاد دانشگاه در ایران است.
مهرماه سال پیش مسعود علیمحمدی، استاد فیزیک دانشگاه تهران ترور شد. دولت ایران در هر سه مورد مدعی شد «عوامل صهیونیستی» و «دشمنان نظام» این ترورها را سازمان دادهاند.
آیا مجید شهریاری و فریدون عباسی دوانی در برنامه هستهای ایران دست داشتند؟ اگر داشتند، نقش آنها در پیشبرد این برنامه چقدر جدی بوده است؟ بهروز بیات، کارشناس هستهای و مشاور آژانس بینالمللی انرژی اتمی میگوید:« آقای شهریاری استادیار بوده است. منتهی تعداد مقالات علمی او نسبتا زیادند. از آقای عباسی، فقط سه تا مقاله علمی دیده ام. حالا ممکن است کار زیادی انجام نداده و یا به این دلیل که در دانشگاه امام حسین کار میکرده، کارهای علمیش منتشر نشدهاند. دانشگاه امام حسین وابسته به سپاه پاسداران است و کارهای علنی نمیکند.»
هدف ترورها چیست؟
عباسی دوانی از معدود استادان مورد تایید و تمجید جمهوری اسلامی است و از قضا نام او نیز در فهرست تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد. آیا این میتواند دلیلی برای سوءقصد به وی باشد. و اگر چنین است آیا کسانی که پشت این ترور هستند، همانهایی هستند که سال گذشته دکتر علیمحمدی را کشتند؟
بهروز بیات میگوید موقعیت این دو کاملا متفاوت است و مسعود علیمحمدی اصلا ربطی به پروژه هستهای ایران نداشته است:
«آنها از اول دروغ گفتند. آنها از اول گفتند این کارشناس فیزیک هستهای است، در حالی که نبود. محمد جواد لاریجانی که رئیساش بود، دروغ گفت. اما این هر دو در قسمت فیزیک هستهای کار میکردند. و حتی نام فریدون عباسی دوانی در اسناد تحریمهای شورای امنیت ذکر شده است.»
او گمانهزنی در مورد عاملان اصلی ترورها را بسیار مشکل میداندد: «اگر این کسان واقعا در پروژهی هستهای ایران دخالت داشته باشند، میشود از طریق از بین بردن کسانی که در پروژهی هستهای نقش مهمی دارند، کل جریان را عقب انداخت. از این لحاظ امکان دخالت بیرون منتفی نیست.»
ایران برای پیشبرد برنامه اتمی خود تا چه حد به متخصصان سطح بالا وابسته است؟ بهروز بیات در پاسخ این پرسش میگوید:« تولید سلاح هستهای نیازی به دانشمندان سطح بالا ندارد و دانش مربوط به آن قدیمی است.» وی میافزاید:«ساختن بمب اتمی کار عدهای مهندس است. برای ساختن یک بمب هستهای لازم نیست که چیز جدیدی کشف کنند. پس به دانشمند هستهای برجستهای نیاز ندارند. همه فنآوریها دهها سال پیش ایجاد شده است. برای این کار آدمهائی لازم است که کارشان خوب و اهل عمل باشند.»
اسرائيل، حکومت ایران یا اپوزیسیون؟
برای این سوال که ترورهای امروز صبح کار چه کسانی میتواند باشد، هنوز هیچ کس پاسخ روشنی ندارد. اگرچه رسانههای رسمی ایران بدون کمترین معطلی انگشت اتهام را به سوی عوامل خارجی نشانه رفتند. ولی به نظر میرسد ادعاهای کلی کسی را حتی در میان طرفداران حکومت راضی نمیکند. سال گذشته نیز ترور مسعود علیمحمدی با همین روش «ردیابی» شد و پس از گذشت یک سال هیچ خبری از شناسایی قاتل یا قاتلان او نشده است. این در حالی است که حکومت ایران میکوشد نشان دهد نه تنها امنیت داخلی را در کنترل کامل دارد، بلکه توان کنترل امنیت خاورمیانه را نیز دارد.
هوشنگ حسنیاری، استاد کالج نظامی کینگستون کاناد و کارشناس مسایل نظامی و تروریسم میگوید:«سال گذشته نیز زمانی که دکتر مسعود علیمحمدی استاد دیگر فیزیک به قتل رسید، صهیونیستها مورد اتهام قرار گرفتند. باید قبل از هر چیز دید که اساسا چه کسانی ممکن است ترور این اشخاص را انجام داده باشند. به نظر میرسد که اساتید به طور کلی در ایران مورد بیمهری زیادی قرار گرفتهاند. تعداد زیادی از آنها به دلایل سیاسی از دانشگاهها اخراج شدهاند و بعضی هم ظاهرا متهم هستند به همکاری با دولت در سرکوب دانشجویان. بنابراین تشخیص این که چه کسانی این قتلها و ترورها را انجام داده اند مشکل است.»
حسنیاری میافزاید:«مهم این است که جامعهی دانشگاهی ایران از چند سال پیش، سوای گرایشهای سیاسیاش، ظاهرا مورد حمله قرار گرفته و بهخصوص در شرایط امروز وارد مرحلهی خطرناکتری شده است.»
منابع دولتی ایران، در نخستین واکنشها، مسئولیت ترور دو استاد دانشگاه را به گردن اسرائيل انداختهاند. بهروز بیات در این مورد میگوید: «از ایران خبر میدهند که دکتر شهریاری و دکتر علیمحمدی هر دو در نشست «سزامی» (همکاری علمی وفرهنگی دانشمندان برای راهاندازی و بهرهبرداری سینکروترون) در اردن شرکت داشتند که در آنجا دانشمندان اسراییلی هم حضور داشتهاند. منتهی این پروژه اصلا ربطی به پروژه هستهای ایران ندارد. ولی اینها الان چسبیدهاند به این موضوع و اعتراض کردهاند که ما گفتیم با اسراییلیها سر یک میز ننشینید.»
ایران کشوری بدون امنیت داخلی
میان اخراج، ممنوعالتدریس کردن و حتی بازداشت استادان دانشگاه تا ترور آنها فاصله ای زیاد و درعین حال هولناک است.
هوشنگ حسن یاری کارشناس مسائل نظامی و تروریسم اهمیت موضوع را در آن میداند که ترورها در ایران دارند به تدریج به امری عادی تبدیل میشوند.»
استاد کالج نظامی کینگستون میگوید:«آقای عباسی با دولت جمهوری اسلامی همکاری میکند. او در حدود سه سال گذشته به عنوان استاد نمونهی کشور معرفی شد و مورد توجه دولت بود. بنابراین، اگر بخواهیم مسئله را از پیش طراحیشده بدانیم و اگر بخواهیم رابطهی این ترورها را با مسئلهی هستهای ایران مطرح کنیم، شک بیشتر این خواهد بود که این ترور به وسیلهی نیروهای خارجی صورت گرفته است. به خاطر این که آقای عباسی ظاهرا با دولت جمهوری اسلامی همکاری نزدیک داشته است. منتهی در مورد آقای دکتر علی محمدی هم سال پیش چنین بحثی صورت گرفته بود. اما بعد از آن اعلام شد و معلوم شد که مثلا در انتخابات سال گذشته از مهندس موسوی حمایت میکرده و آن شک و تردید را نسبت به دخالت نیروهای دولتی در ترور علی محمدی بیشتر میکرد. بنابراین مسئلهی کشتن اساتید در ایران پر از ابهام است. ولی باز تأکید کنم که بهتدریج تامین امنیت در جامعهی ایران مشکلتر میشود و نیروهای امنیتی و دولت ایران به طور کلی از حفظ جان شهروندان، چه موافق و چه مخالف ناتوان میمانند. اگر مجموعهی حوادثی را که در چند سال گذشته اتفاق افتاده کنارهم بگذاریم، میبینیم که بتدریج ایران دارد نزدیک میشود به وضعیت کشورهایی نظیر پاکستان که ترورهای متعددی در آنها صورت میگیرد، بدون این که هرگز مشخص شود ترورکننده چه کسی بوده و چه اهدافی در پی داشته است. همهی اینها، در جامعهای رخ میدهد که دولتش ادعا دارد از نظر امنیتی بر اوضاع کاملا احاطه دارد.»
نیلوفر خسروی
No comments:
Post a Comment