خطاب مستقیم خاتمی
به شخص علی خامنه ای
محمد خاتمی، در آستانه دهه فجر، در جمع اعضای شورای مركزی خانه احزاب سخنرانی کرده و مبتکر مخاطب قرار دادن شخص علی خامنه ای پیرامون رویدادهای خونین و کودتائی کشور شد. پیش از وی، مهدی کروبی نیز در نامه سرگشاده اش خطاب به ملت ایران که 21 دیماه گذشته انتشار یافت، گامی در همین سو برداشته بود، اما آنچه که خاتمی در دیدار با شورای مرکزی خانه احزاب گفته است، یک گام جلوتر از آن اشارات مهدی کروبی است. محمد خاتمی دراین سخنرانی، با لحنی دوستانه و خیرخواهانه خطاب به علی خامنه ای سدی را پشت سرگذاشت که در آغاز سال 1357 نیز، سرانجام همه سیاسیون و روحانیون ایران در خطاب قرار دادن شاه، این سد را پشت سر گذاشتند. خطاب به آن کسی که مسئول مستقیم هر واقعه ای در کشور است!
شاه در آن دوران، مغرورتر و به خود مطمئن تر از آن بود که زیر بار این نوع هشدارها برود. حتی هشدار نزدیک ترین دلسوزان خویش. تنها گامی که به عقب برداشت، حفظ تمام دم و دستگاه و وابستگی ها و برکناری امیرعباس هویدا نخست وزیر 14 ساله اش و سپردن سکان نخست وزیری به جمشید آموزگار بود. و این، به ارزیابی کارشناسانی که در آن نظام فعال بودند، چیزی جز ادامه مسیر خودکشی نبود. آنها معتقدند که اگر شاه همان موقع، بجای برگماری آموزگار، سکان را سپرده بود بدست علی امنینی و توصیه کرده بود که یک کابینه ائتلافی را سازمان بدهد، حوادث مسیری غیر از مسیر سقوط شاه را طی کرده بود. کابینه ای مرکب از افرادی ناآلوده به دستگاه حکومتی، مانند علی اصغر حاج سیدجوادی (مبتکر نامه به شاه) و حتی شاپوربختیار، داریوش فروهر و چهره های موجهی مانند مهندس بازرگان که از حمایت مراجع مذهبی مستقر در قم نیز برخوردار بود. شاه نه تنها چنین نکرد، بلکه همین جمع را نیز بعد از سقوط دولت آموزگار که از ابتدا نیز محتوم بود، دستگیر کرد، زندانی کرد، چماقدار فرستاد تا آنها را بزنند، سفارش برنامه تلویزیونی و مطبوعاتی برای مقابله تبلیغاتی با این جمع را داد و ... درحالیکه هیچکدام از آنها خواهان سرنگونی نظام سلطنتی نبودند و تنها طرفدار سلطنت شاه بودند و نه حکومت شاه. شاه رفت به آن مسیری که در آن نه از تاک نشان می ماند و نه از تاک نشان و چنین نیز شد.
اهمیت سخنرانی محمد خاتمی، به مرور این سوابق تاریخی است. سابقه عبور از کلی گوئی و پرهیز از مخاطب قرار دادن آن که مردم او را مسئول تمام حوادث کشور می دانند. این جمله محمد خاتمی از سخنرانی مورد بحث را جز این می توان ارزیابی کرد:
«ما میخواهیم رهبری كه در چارچوب قانون اساسی جایگاه مهمی دارد؛ رهبر همه كشور و همه مردم باشد. این که ایشان فقط تعلق به یك جناح خاص داشته باشد، جفا به امام و انقلاب و اسلام است. اگر سیاستها و رفتارهایی وجود دارد كه این تلقی را در جامعه پدید آورده باید این سیاستها و روش ها عوض شود.»
نامه سرگشاده کروبی خطاب به ملت ایران را از اینجا بخوانید!
نامه سرگشاده مهدی کروبی خطاب به ملت ایران
خدایا شاهد باش
شیعیان حسینی را کشتند
و مردم را محارب نامیدند!
مهدی کروبی، درباره کشتار مردم در روزعاشورا که حکومت سعی کرد با جنجال سازی پیرامون "توهین به امام حسین" و برپائی تظاهرات حکومتی 9 دیماه، آن را در سایه قرار دهد، نامه ای خطاب به ملت ایران نوشت. نامه کروبی، نیم گام با مخاطب قرار دادن شخص علی خامنه ای که بقول خویش "حجت" را با استناد به تظاهرات فرمایشی 9 دیماه بر همگان تمام شده اعلام کرد فاصله دارد. سخنان علی خامنه ای در دیدار با گروهی که بنام نمایندگان قم به سرپرستی مصباح یزدی در برابرش جمع شده بودند، آشکارا نشان داد که دروغگوی بزرگ خود اوست که آن تظاهرات فرمایشی را "تظاهرات دهها میلیونی مردم" اعلام کرد. آرزوئی که تحقق آن در خواب نیز برای وی دیگر ممکن نیست. او یکبار دیگر نشان داد که آمر کودتای 22 خرداد نیز خود وی بوده، گرچه در یک بازی تقسیم مسئولیت، پسرش "مجتبی" را پیش انداخته و واسطه تماس با فرماندهان نظامی و احمدی نژاد کرده باشد.
آینده بیش از اکنون نشان خواهد داد که آخرین سخنرانی علی خامنه ای، در حقیقت شلیک به خویش و سوزاندن آخرین برگ بازی 20 ساله او با ایران و انقلاب 57 بود. شاه نیز درست همین مسیر را رفت، تا رسید به آنجا که نه تنها از سوی میلیون ها مردم ایران، بلکه از سوی سیاسیون و حتی اطرافیان خویش، تبدیل به مخاطب اصلی شد و سرانجام آیت الله خمینی که هنوز تا سال 1356 با یک فاصله از کنار او و سلطنت وی عبور می کرد، بعنوان راه حل بحران انقلابی کشور نوشت: او باید برود!
کروبی در نامه خویش نوشت:
شیعیان حسینی را در روز عاشورا کشتید! با جاقو و قمه به جان مردم عزادار افتادید و سپس از شکسته شدن حرمت امام و عاشورا سخن گفتید و دیگران را محارب اعلام کردید. با دروغی، دروغ دیگری را می پوشانید و جلو می روید. اما تا به کی؟
مردم را به شهروند درجه یک و دو تقسیم کردید، آنها را خس و خاشاک نامیدید و اکنون بزغاله و گوساله می نامید. مرحبا به این جسارت و بی پروایی!
گویی که خدا ناظر بر این رفتارها نبوده است و آنچه بر عزاداران حسینی رفته را ندیده است. با فیلم ها و تصاویری که جان دادن شیعیان حسینی در روز عاشورا را به تصویر می کشد و تصویری که به نام جمهوری اسلامی برای آیندگان به یادگار خواهد ماند چه می کنید؟
به راستی که بر این ماتم باید گریست.
خدایا تو شاهد باش که برای چهار روز حکومت چه آبرویی از اسلام و انقلاب بردند. توبه کنید. مردم شما را می بخشند. انقلاب را صاحب قدرت به انحراف کشاندند نه مردم نجیب ایران که می خواهند این قطار از ریل خارج شده را به ریل باز گردانند. بر فرض که مردم در روز عاشورا از خود خشونت نشان داده باشند. ببینید و بررسی کنید که با مردم چه کردید تا کار به اینجا کشید!
آنچه در عاشورای حسینی بر این ملک و دیار رفت، مایه نگرانی و آزردگی هر انسان آزاده و مسلمانی بود؛ آنچه از خشونت عریان به چشم دیدیم و آن کشتار بیرحمانه چیزی نبود که بتوان از کنار آن به راحتی گذشت. خشونت برخی نیروهای حافظ امنیت و ارزان شدن جان آدمیزاد بدانجا رسیده است که در ظهر عاشورا در جمهوری اسلامی ایران با خودرو انتظامی، مردم زیر گرفته میشوند و از بلندی پرتاب می گردند و سینه آنها را هدف گلوله قرار می دهند؛ لابد به آن دلیل که از رای خود پرسیده و صدایی برای حق خواهی بوده اند. و با این حال زبان ها را بسته می خواهند تا صدای دلخراش این جنايت به گوش ها نرسد.
گویی که خدا ناظر بر این رفتارها نبوده است و آنچه بر عزاداران حسینی رفته را ندیده است. و گیریم که همگان را با ارعاب و تهدید به سکوت وادارند اما با فیلمها و تصاویری که جان دادن شیعیان حسینی در روز عاشورا را به تصویر می کشد و تصویری که به نام جمهوری اسلامی برای آیندگان به یادگار خواهد ماند چه می توان کرد؟ به راستی که بر این ماتم باید گریست.
حوادث بازداشتگاهها و ماجرای کهریزک و خشونت به زنان و دستگیری های فله ای و دادگاه های فرمایشی و ارعاب تئوریزه شده کم بود که دست آقایان به خون مردم در روز عاشورای حسینی نیز آغشته شد. طنز ماجرا اما آنجاست که طلبکار هم می شوند. دست پیش می گیرند مبادا که پس بیافتند. شب عاشورا به حسینیه جماران یورش می برند و با این حال از شکسته شدن حرمت امام و عاشورا نیز سخن می گویند. با چاقو و قمه به جان مردم در تهران و مشهد می افتند و بعد حکم محاربه برای دیگران صادرمی کنند. مواجب بگیران را به جان مردم می اندازند و مردم را فریب خورده و مزدور اجنبی می خوانند. منتقدان خود را منافق می نامند و کسی را روانه زندان می کنند که پدرش شهید مظلوم آیت اله بهشتی، قربانی منافقین بوده است. او را بازداشت می کنند آن هم در دانشگاه و در سر کلاس درس. البته آقایان حرمتی نیز برای دانشجو و دانشگاه باقی نگداشته اند و دانشگاه را پادگان کرده اند. دیدیم که چگونه در شانزدهم آذر ماه به دانشگاه قشون کشی کردند و دانشجویان را روانه زندان ساختند.
مردم ایران چه شیعه و چه سنی همواره احترامی خاص برای اهل بیت و مراسم مذهبی در ایران قائل بوده و هستند. آنچنانکه مسیحیان نیز در عاشورای حسینی نذر و نیاز خود را ادا می کنند و بی حرمتی به عاشورا در مملکت ما امری بی سابقه بوده است. البته شکستن حرمت عاشورا اگر از کسی سرزده باشد نیز محکوم است و پرواضح است که ارتکاب چنین اتهامی باید در دادگاه صالح رسیدگی ومطابق قوانین کشور مرتکبین مجازات گردند اما آقایان به عینه حرمت عاشورا را شکسته اند و با این حال مردمی چنین نجیب را به شکستن حرمت عاشورا متهم می کنند؛ انگار ندیده اند که شهیدان ما در عاشورای امسال لباس سیاه بر تن داشتند. گناهی را با گناه دیگر می شویند و یک دروغ را با دروغ دیگر تکمیل می کنند. گویا برای هدفی مقدس می توان دروغ را بر دروغ انباشت. آقایان از اندیشه ماکیاولی تنها همان جمله را خوب آموخته اند که هدف وسیله را توجیه می کند. دروغ می گویند اما تا به کی؟
همه اینها را انجام می دهند و جالب است که آنقدر احساس ترس و تنهایی می کنند که علما و چهره ها را در تنگنا قرار می دهند تا بیایند و با مظالم شان همراه شوند. امامان جمعه را بسیج می کنند تا در حرکتی هماهنگ به میدان بیایند و منتقد معترض را محارب بخوانند و راه را برای یک سناریوی از پیش طراحی شده دیگر بگشایند. معنای همه چیز وارونه شده بود که محارب نیز بر آن افزوده شد. نمی دانستیم که طلب کردن رای خود و اعتراض به دزدی سیاسی نیز از نگاه آقایان مساوی با محاربه و مصداق مفسد فی الارض است. تقسیم مردم به شهروند درجه یک و دو و خس و خاشاک کم بود که مردم را بزغاله و گوساله نیز نامیدند. مرحبا به این جسارت و بی پروایی!
خدایا تو شاهد باش که برای چهار روز حکومت چه آبرویی از اسلام و انقلاب بردند و چه ارزان موجبات تنفر مردم از روحانیت را فراهم کردند. خدایا تو شاهد باش که چگونه یک جدال سیاسی را به یک جنگ مذهبی تبدیل کردند تا بتوانند به نام دین، حق خواهی سیاسی مردم را سرکوب کنند. کار ما بدانجا رسیده است که یک گروه سیاسی به نام جامعه مدرسین اطلاعیه می دهد و یک مرجع عالیقدر، آیت الله العظمی یوسف صانعی را از مرجعیت سلب می کند. جامعه مدرسین فعلی گویا تصور می کند از همان جایگاه رفیعی برخوردار است که جامعه مدرسین پیش از انقلاب و در ابتدای انقلاب برخوردار بود. برخی از اعضای تازه به دوران رسیده جامعه مدرسين در غیاب اساتید گرانقدر بر اين خیال خاماند که یک مرجع را با یک اطلاعیه می توان از مرجعیت به در کرد. در حکومت اسلامی به مسجد و منزل و مدرسه عالم مجاهد آیت الله علی محمد دستغیب به خاطر اظهار نظری حمله ور میشوند و مردم را با توسل به زور از مسجد بیرون و خانه خدا را پلمپ می کنند. به نام مذهب، حکومت می کنند و با این حال چنین آبرو از مذهب می برند.
در این آشفته بازار اگر چهره ای همچون جناب آقای میرحسین موسوی نیز نجیبانه پیشنهادهایی را برای عبور از بحران پیشنهاد می کند پاسخ او هتاکی و توهین هایی است که از هر سو سرازیر می شود. گویی برخی از دست اندرکاران امور نه تنها تمایلی به آرامش ندارند که نان خود را در تنور بحران و آشوب و سرکوب می بینند و راه توفیق خود در قدرت را صرفا با وجود چنین شرایطی گشوده می یابند و بحران را با بحرانی دیگر پیوند می زنند. حال آنکه خروج از بحران در گرو اجرای کلیه اصول قانون اساسی است؛ امری که شرط اساسی آن استقلال قوه قضائیه و اجتناب از سیاست در امر قضاوت است؛ همچنان که امام بزرگوار نیز فرمودند “قوه قضائیه قوه ای است مستقل و هیچ مقامی حق دخالت در آن را ندارد” و “قضات نیز نباید گوش به هیچ کس بدهند”. ما کجا و توصیه حضرت امام کجا!
آری، عده ای بر این گمان اند که با بستن تمام روزنه های اصلاح و دربند کردن تمام اصلاح طلبان، چراغ اصلاح طلبی خاموش خواهد شد و پرچم مبارزه با دروغ و فریب بر زمین خواهد افتاد. من اما شهادت می دهم که ارعاب ها و تهدیدهای روزافزون، نه تنها مرا در پیمودن مسیری که در پیش گرفته ام سست تر نکرده که راسخ تر کرده است و به واسطه ایمانی که به راه خویش دارم خود و فرزندانم را آماده هر گونه مصیبتی نیز ساخته ام. به نظر اینجانب خروج از بحران دامنگیر فعلی توجه به موارد ذیل خواهد بود:
1 - اعتراف و توبه ظالمان و بخشش مردم: آنانی که مسبب مظالم عاشورای حسینی و حوادث پس از انتخابات بوده اند باید توبه کنند نه آنهایی که برای احقاق رای خود شهید داده اند. آنهایی باید توبه کنند که چوب حراج بر ثروت ملی کشور زده اند و از کیسه مردم حاتم بخشی کرده اند و مردم را در فقر و تنگدستی رها کرده اند. آنهایی باید توبه کنند که افراد بی صلاحیت را تایید صلاحیت کردند و افراد واجد صلاحیت را رد و مردم را از حق انتخاب کردن محروم ساختند و برای تغییر رای مردم جواز صادر کردند و اعتراض مردم را با گلوله سرکوب نمودند. آنهایی باید توبه کنند که دانشجویان را از تحصیل محروم کردند و بی دانشان را بر صدر نشاندند. توبه ظالمان اولین راه بازگشت آرامش به کشور و تسکین دل های داغدیده است. مردم ایران اهل زیاده خواهی نیستند. توبه کنندگان را که به گناه خود اعتراف کنند خواهند بخشید اگرچه ظلم آنها را فراموش نخواهند کرد. نه کسی به دنبال انتقام است و نه انتقام گیری درمانی بر ظلم های رفته بر مردم خواهد بود.
2- انحرافی که از انقلاب ایران صورت گرفته باید اصلاح شود. انقلاب را بی شک صاحبان قدرت منحرف کرده اند و نمی توان بار این انحراف را بر دوش مردم گذاشت. اصلاح این انحراف نیز تنها در گرو اجرای قانون اساسی و کنوانسیون های بین المللی است که ما آنها را امضا کرده و به اجرای آنها متعهدیم. آزادی مطبوعات و به رسمیت شناختن فضای نقد و نقادی، آزادی زندانیان سیاسی و حاکمیت حقوق ملت حرکت در مسیر اصلاحی است. نمی توان افراد را به صورت فله ای بازداشت و محاکمه کرد و بدون وکیل و هیات منصفه و به صورت غیرعلنی و در فضایی امنیتی و بدون رعایت اصول آیین دادرسی هر اتهامی را بر آنها بار کرد و با این حال دم از انقلاب و جمهوریت و اسلامیت نیز زد. انقلاب ما به انحراف رفته است و این انحراف تنها با به رسمیت شناختن آزادیهای مصرح در قانون اساسی اصلاح خواهد شد.
3- پرهيز از خشونت: احیای آزادی ها و مبارزه با استبداد را تنها با ابزار اصلاحات می توان پیش برد. ما معتقد به اصل ولایت فقیه و جمهوری اسلامی متکی بر آرای 98 درصدی هستیم نه جمهوری اسلامی ای که ارزشی برای رای مردم قائل نیست. بر این اساس ما معتقد به اصلاحات و مبارزه غیر خشونت آمیز برای بازگرداندن قطار انقلاب به ریلی هستیم که از آن خارج شده است. برای پیش برد مبارزه ای مسالمت آمیز نباید به دامان خشونت افتاد. اگرچه من اطمینان دارم که برخی از دست اندرکاران امور از افزایش خشونت استقبال می کنند، چه آنکه آنها تنها در فضایی آکنده از خشونت است که می توانند راه را برای سرکوب بگشایند. از اینرو پرهیز از خشونت اصلی اساسی در حق خواهی اصلاح طلبانه ما بوده است و خواهد بود.
4- ریشه یابی و علت یابی حوادث اخیر: دستگاه های امنیتی بهتر است که به جای پروژه های نخ نما شده و اعتراف گیری های بی حاصل، به دنبال ریشه یابی اتفاقات باشند؟ به فرض که مردم معترض رفتاری تندتر از انتظار نیز در روز عاشورا از خود نشان داده باشند، باید به سراغ علت ها رفت نه نتیجه. کلام خداست که ” فریاد توام با تندی را دوست ندارم مگر آنکه فریاد مظلوم باشد”. اگر خشونتی از سوی برخی از مردم سرزده است، باید دید که چه برخوردی با آن جمعیت میلیونی در بیست و پنجم خرداد که تنها شعارشان سکوت بود صورت گرفت که آنها چنین تغییر مشی داده اند؟ آیا اگر خشونتی از سوی برخی معترضین صورت گرفته باشد نتیجه خشونت برهنه و ظلمی نیست که بر آنها روا شده است؟ دستگاههای امنیتی به جای آنکه در توجیه حوادث و سناریوی ذهنی خود بر دایره بازداشت ها بیافزایند بهتر آن است که ریشه این مظالم و خشونت ها را شناسایی کنند؛ که از دیدگاه اینجانب ریشه این اتفاقات و مظالم و عصبانیت مردم نیز به انتخابات ریاست جمهوری 84 بر می گردد؛ انتخاباتی که نقطه آغازی در نادیده گرفتن رای و حق مردم بود.
5- من، مهدی کروبی، آمادگی خود را برای مناظره با هر نماینده ای از سوی حکومت اعلام می کنم تا مشخص شود که این انقلاب را چه کسانی به انحراف بردند و مسئول مظالم رفته بر مردم چه افراد و گروه هایی هستند. ما را منافق و فتنه جو و وابسته به دولت های غاصب وسلطه جو خوانده اند. شیوه ما البته این نیست که مخالف خود را منافق و ضدانقلاب و برگشته از اسلام بخوانیم. اما تنها یک مناظره واقعی که مردم نظاره گر مستقیم آن باشند روشن خواهد ساخت چه کسی با حق است و چه کسی بر حق؛ چه کسانی از منافع ملي، عزت و سربلندی مردم بزرگ ایران و آرمان هاي امام فاصله گرفته و چه کسانی هنوز بر آن آرمان ها پایبند هستند. در این میان داوران اصلی مردم خواهند بود و چه داوری بهتر از مردم.
مهدی کروبی
21 دی ماه 1388
No comments:
Post a Comment