Tuesday, February 2, 2010
سوابق معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد
محمدعلی رامین
مو خرمائی شهر ما "دزفول"
من از همشهری های هم سن و سال آقای محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد و از نزدیک ترین مشاوران احمدی نژاد هستم که فکر می کنم ماجرای هولوکاست را هم همین ایشان تئوریزه کرده باشد.
چون ایشان این روزها خیلی ادای انقلابی بودن در می آورد، دلم می خواهد این اطلاعات را منتشر کنید تا هم خود ایشان فراموش نکند چه کسی بوده و هم مردم بدانند چه کسانی این روزها شده اند انقلابی.
آقای رامین را از بچگی در شهر دزفول می شناسم. فامیلی قبلی ایشان "لیمونارنجی" بود. این فامیل را پدرش به آن دلیل که از کسبه شهر بود و در بازار قدیمی شهر میوه فروشی و عمدتا مرکبات داشت انتخاب کرده بود.
من هم در روزنامه اعتماد مصاحبه آقای رامین را خواندم که خیلی به سوابق مبارزاتی خودش در سالهای 50 تا انقلاب بالیده بود. اما راستش اینست که ایشان سوابق مبارزاتی یکی دیگر از جوان های دزفول را بنام خودش مصادره کرده است. واقعیت اینست که در آن سالها، در شهر دزفول جوان مذهبی بود بنام "خلف رضائی" که با حوزه علمیه قم در ارتباط بود و فعالیت سیاسی- مذهبی می کرد. فکر می کنم با بچه های مجاهدین خلق در ارتباط بود، چون وقتی در همان سالها دستگیر شد، به اتهام همین رابطه محاکمه و محکوم به چندین سال زندان شد.
در همان سالها در شهر دزفول بدلیل تبعید شدن تعدادی معلم سیاسی مخالف رژیم شاه از شهرهای مختلف به دزفول، این شهر کاملا چهره سیاسی داشت و چون شهر زیاد بزرگ نبود، تقریبا همه از وجود این معلم های تبعیدی خبر داشتند. مانند حسین ریاحی، بلورچی، خالقی و عده ای دیگر که بعضی از آنها بعد از انقلاب و در ماجراهای سال 1361 یا کشته شدند و یا اعدام شدند.
خلف رضائی با انقلاب از زندان بیرون آمد و چون از همان داخل زندان از مجاهدین جدا شده و مخالفان مجاهدین پیوسته بود، خیلی زود کارش بالا گرفت و قاضی دادگاه انقلاب دزفول شد. انتقامی از مردم دزفول و مسجید سلیمان و بعد هم با رفتن به کردستان، از مردم کردستان گرفت که زبانزد مردم است. دشمن هرکسی بود که قبل از انقلاب مبارزه کرده بود. پس از مدتی به جمع همکاران آیت الله خلخالی پیوست و رفت به ستاد مبارزه با مواد مخدر که زیر نظر خلخالی بود. دراینجا هم پس از مدتی رابطه اش با باندهای قاچاق مواد مخدر کشف شد و معلوم شد پول های بسیاری از این باند ها بصورت رشوه دریافت کرده است. از کار برکنارش کردند و حتی زندانی شد، اما نمیدانم چطور توانست از زندان بیرون آمده و دوباره به ارگان های نیمه نظامی حکومت وصل شود. ایشان در تمام این مدت رابطه نزدیک با محمد علی رامین داشت و براثر همین رابطه و سابقه و نقطه ضعف های خلف رضائی است که محمدعلی رامین سوابق قبل از انقلاب او را بنام خودش مصادره کرده و خلف رضائی هم صدایش در نمی آید.
اما خود آقای رامین. قبل از انقلاب گرایش های مذهبی نداشت و یا اگر داشت بسیار ضعیف بود و در جمع مذهبیون آن سالها شهرت نداشت. برعکس، در آن سالها که جوانی بود تقریبا قد بلند، با چشمانی رنگی و موهای خرمائی روشن، بسیار شوخ بود و باصطلاح لودگی داشت و خودش را برای دخترهای شهر لوس می کرد. البته بدلیل همین محسنات مورد توجه نظربازان شهر هم بود. هیچکس در دزفول سابقه ارتباط وی با مذهبیون قبل از انقلاب و یا با گروه های زیر زمینی را به یاد ندارد. بعد از مدتی هم برای تحصیل راهی آلمان شد که هنوز هم زن و دو فرزندش در شهر هانوفر آلمان مستقراند و او هر چند وقت یکبار برای دیدن آنها به آلمان می رود.
برای آن که ایشان بداند صاحب این قلم با گذشته ایشان خوب آشناست، برایتان می نویسم که ایشان یک برادر بزرگتر هم دارد که در پاساژ مسعود واقع در میدان توپخانه تهران رادیو و ضبط صوت و تلویزیون، نوارهای موسیقی و از این نوع کالاهای صوتی می فروخت. یعنی همان ادواتی که روحانیون طرفدار احمدی نژاد با آن مخالف اند!
همچنین یک برادر دیگر هم دارد که در شهر "اولدنبورگ" آلمان زندگی می کند و می گویند در این شهر "رستوران" دارد. برخی مسائل خانوادگی نیز وی دارد که آن مسائل مسائل شخصی است و به خود ایشان مربوط است، اما ارتباط او با آقای رامین در تهران و آقای رامین با برادرانش در آلمان آن نکته ایست که بد نیست آن را بدانیم. این ارتباط ها در چه سطحی و برای چه اموری است، معلوم نیست اما آقای رامین هر چند وقت یکبار به آلمان که می رود با آنها هم دیدار و مذاکرات محرمانه دارد.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment