پشت سر تمام فتنه ها
و فجایع کشور "حجتیه" را ببینید!
حجت الاسلام محتشمیپور، نام آشنائی در میان روحانیون و سیاسیون ایران است. سفیر و نماینده آیت الله خمینی در سوریه بود و در یک انفجار تروریستی یک دست خود را از دست داد. پیش از انقلاب – بویژه در پاریس- در بیت آیت الله خمینی از محارم وی بود و ارتباط های با روحانیون در شورای انقلاب را با آیت الله خمینی برقرار و همآهنگ می کرد. بعدها که از سوریه به ایران بازگشت، نماینده مجلس و وزیر کشور در کابینه هاشمی رفسنجانی شد. اکنون عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز است و دبیرخانه احزاب.
این اشاره مختصر، برای انتشار خلاصه ای از مصاحبه مشروح و جانداری است که وی روزگذشته با خبرگزاری ایلنا در ایران کرده است. او دراین مصاحبه با جسارت و آگاهی کامل می گوید که انجمن حجتیه در دوران رهبری علی خامنه ای موفق شد حاکمیت جمهوری اسلامی را قبضه کند. کادرهای بعد از انقلاب این انجمن که نه انقلاب را دیده بودند و نه نقشی در آن داشتند – از قماش قاضی مرتضوی و غلامحسین الهام و حتی احمدی نژاد- توانستند، سرانجام کادرهای انقلابی نظیر بهزاد نبوی را که جان سالم از انفجارهای تروریستی سازمان مجاهدین به در برده بودند به بند کشیده و زندانی کنند. انفجارهائی که حتی در پشت آنها دست های پرقدرت حجتیه عمل کرد و سازمان مجاهدین خلق و یا سازمان "فرقان" آلت دست آن شدند. او می گوید که علی خامنه ای هم اگر مانند دوران قبل از انقلاب بخواهد حکومت کند فرقی با شاه ندارد. او می گوید که انجمن حجتیه در دوران آیت الله خمینی توانست به حیات سازمانی خود در خانه های تیمی ادامه دهد تا پس از در گذشت او بتدریج حرکت به سمت قبضه قدرت را شروع کند. محتشمی پور می گوید که آنها به سمت نابودی ایران حرکت می کنند، با این تفکر و تبلیغ که زمینه را برای ظهور امام زمان فراهم می کنند.
این مصاحبه خلاصه شده که تمام رئوس مهم آن حفظ شده را در این شماره پیک نت می خوانید.
برخی منافع اسلام و ملت و استقلال، آزادی و حفظ نظام را ملاك وحدت قرار میدهند و برخی دیگر خودشان را اصل میدانند و در جایگاه مردم و اسلام و العیاذ بالله- خدایان قرار میدهند و میگویند “باید با ما وحدت كنید”؛ در حالی كه آنها كسی نیستند كه همه به خاطر آنها دست از افكارشان بردارند و با آنها وحدت كنند. ما باید محور وحدت را موضوعی قرار دهیم كه همه ملت آن را قبول دارند. اگر مردم اندیشههای امام را قبول دارند، باید حول آن وحدت كرد. آن اندیشهها هم گزینشی نیست، بلكه یك منظومه است و تمام آن باید لحاظ شود
كسانی كه سعی میكنند امام را در مقابل قانون و مردم قرار دهند، یا کسانی هستند که مخالف نهضت امام بودند و یا در مبارزه نقشی نداشتهاند و امام را همراهی نمیکردند (البته بسیاری از آنها از نظر سنی به انقلاب نمیرسند و منظور ایدئولوگهای آنهاست) و به اصطلاح جزو مسلمانان “بعد الفتح” به حساب میآیند. این جریانات تا زمانی كه امام حیات داشتند، به گوشهای خزیده بودند، اما بعد از ارتحال ایشان، در مراكز مختلف برای پیشبرد اهداف خودشان (كه احیانا مقابله با نظام است) نفوذ كردند و اكنون این سخنان را مطرح میكنند كه امام بنا بر مصلحت از مردم سخن میگفتند، بیان اصل جمهوریت ناشی از شرایط زمان و مكان بوده است و یا اینکه ایشان در پاریس مجبور بوده است كه این سخن را بگوید و این مساله اصالتی در اندیشه ایشان نداشته است، بلكه قائل به خلافت اسلامی بودهاند. من به طور مشخص میتوانم از جریان انجمن حجتیه نام ببرم كه پشت سر تمام فتنههایی که رخ داده این انجمن را میبینم. این تفكر در دوره فعلی، در قالب برخی بنیادها و تشكلها با عناوین و اسامی دیگر فعال است و در بسیاری مراكز نفوذ دارد و از طریق برخی چهرهها و شخصیتهایی كه در زمان امام اجازه مطرح شدن نیافتند و افكارشان دقیقا مخالف امام است عمل میكنند. البته آن چهرهها كه طرفدار برخوردهای خشن هم هستند، تلاش میكنند تا اینگونه جلوه دهند كه مانند امام میاندیشند، در حالی كه آن بزرگوار مخالف كاربرد خشونت، حتی در مقابل رژیم شاه بود.
الان شاهد هستیم كه جریانات فرقهگرایی وجود دارند كه حكومت و گروههای مختلف را تشویق میكنند كه دست به خشونت بزنند و درگیری ایجاد كنند. امام گفته بود بعضیها (انجمن حجتیه) معتقدند حركتهای اصلاح نباید صورت گیرد تا فساد فراگیر شود و این مقدمه ظهور حضرت ولیعصر(عج) باشد.
اما طبق اطلاعاتی كه بنده دارم، تفكر انجمن حجتیه متحول شده و اکنون اعتقاد دارند كه ”نباید دست روی دست بگذاریم تا فساد جهان را فراگیرد و مقدمه ظهور امام زمان باشد، زیرا این امر باعث میشود تا حركتهایی برای اصلاح جامعه صورت گیرد و ظهور عقب بیفتد و لذا وظیفه ماست كه كمك كنیم تا فساد همهجا را فراگیرد. در همین راستا تخریب اخلاق، اقتصاد، سیاست و... در دستور كار آنها قرار گرفته تا حضرت ظهور كند.
امام اجازه ندادند كه چنین اندیشه و خطری در زمان حیاتشان ابراز وجود كند. انجمن حجتیه در اول انقلاب، به امام پیام دادند كه جوانان تحصیل کردهای را داریم كه میتوانند در كشور مدیریت كنند؛ ایشان هم پیام دادند كه ما نیازی به جوانهای شما نداریم و این جوانان و مردمی كه انقلاب كردند، خودشان میتوانند كشور را اداره كنند.
انجمن حجتیه وقتی به مرور مشاهده كرد كه جایگاهی در جامعه ندارد و بدبینی و نفرت عمومی نسبت به آنها كه قبل از انقلاب با ساواك همراهی میكردند، وجود دارد، اعلام انحلال كرد، اما این ظاهر مساله بود، زیرا ارتباطات تشكیلاتی انجمن حجتیه، در خانههای تیمی شان برقرار بود و فقط ظهور و بروز علنی نداشت. اما پس از رحلت امام آزادی مطلقی یافتند. آفت اصلی انقلاب از نظر امام، قرار گرفتن نامحرمان در مصدر امور بود.
آیا نا محرم جز انجمن حجتیه و تفكر متحجران و مقدسمآبانی كه با اصل نظام مخالف بودند و طرفدار آن بودند كه شاه با تمام جنایاتی كه مرتكب شده، روی كار بماند؟
آنها با لباس جدید مانند گرگ در لباس میش، وارد صحنه شدند و انقلابیتر از نیروهای انقلابی شعار میدهند و طرفدار ولایت فقیه شده اند و فرزندان امام و انقلاب را زندانی کرده اند تا با کمک یک فقیه تشكیل حكومت دهند و همه چیز را به مسلخ دشمن ببرند و انقلاب را از ریشه قطع كنند.
شاه به هیچ قانونی گردن نمینهاد، خودش تصمیم میگرفت و دیكتاتور بود. لذا سرنگونی این رژیم كه اهمیتی برای رای مردم قائل نبود، از اهداف امام و مردم بود. پس هر دولت و رئیسی كه خوی استبدادی و خودمحوری داشته باشد، به قانون تمكین نكند و به آنچه خودش میخواهد، عمل كند، با شاه فرقی ندارد. او هم یك عنصر دیكتاتور است كه میگوید هرچه من میگویم باید عمل شود و به قانونی كه در مجلس تصویب شده است یا در قانون اساسی وجود دارد، اعتنا نمیكند. اگر چنین حاكمیتی وجود داشته باشد، همان چیزی است كه امام با آن مبارزه كرد.
رژیم استبدادی تمام آزادیهای مردم را سلب میكند و رای آنها را زیرپا میگذارد و چنین رژیمی باید از بین برود تا آزادی محقق شود. این یك شعار نیست، واقعیت است و باید در جامعه ظهور یابد تا مردم احساس كنند كه بر سرنوشت خود حاكم هستند، انتخابات آزاد است و می توانند سیستم حكومتی، رئیسجمهور، نماینده و شغل دلخواه خود را انتخاب كنند.
امروز بسیاری از كسانی كه مورد حذف فیزیكی و سیاسی قرار میگیرند، كسانی هستند كه نظام، انقلاب، قانون اساسی و انقلاب را قبول دارند، اما میگویند ما انتقاد داریم. امام هم انتقاد، اشكال و حتی تخطئه را موهبت الهی میدانستند، چه رسد به نقد و مخالفت با یك شخص و دولت و اگر كسی مخالف این مساله است، با یكی از اصول مسلم اسلام، یعنی امر به معروف و نهی از منكر كه از واجبات است، مخالفت كرده است. زیرا این اصل مانند نماز و روزه و حج است. هماكنون كار معترضین جز امر به معروف و نهی از منكر است؟ قطعا چیزی جز این نیست، زیرا آنها فقط سخن میگویند و كار دیگری نمیكنند. لذا در برخورد با معترضان، بین آنچه الان اجرا میشود و آنچه امام میخواست و بدان عمل میكرد، تفاوت زیادی وجود دارد. واقعيت است كه در عمق تفكر امام این بود كه ملت بايد بر سرنوشت خودش حاكم باشد و حرف اول را او می زند و هيچ قدرتی حتی رهبر نبايد در مقابل رای مردم بايستد.
No comments:
Post a Comment