Friday, June 11, 2010

لغو راهپیمایی معترضان، نشانه قدرت یا ضعف؟

بی بی سی، پارسا پیلتن : تصمیم میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای لغو راهپیمایی روز بیست و دوم خرداد واکنش های مختلفی در پی داشته است.

گروهی از معترضان می گویند این تصمیم بخاطر بالا بودن احتمال توسل حکومت به خشونت، خردمندانه است و نباید دلسرد شد.

اما گروهی از مخالفان دولت محمود احمدی نژاد نیز عقیده دارند نباید مقابل خشونت ورزی حکومت عقب نشست. این دسته، اقداماتی رادیکال را برای پیشبرد اهداف جنبش سبز توصیه می کنند و می گویند اصرار آقایان موسوی و کروبی به حرکت در چارچوب قانون اساسی تنها به پایداری جمهوری اسلامی کمک می کند.

به عقیده آنها، خالی کردن خیابان ها به موضع حکومت درباره شکست خوردن معترضان قوت می بخشد.

نظر عباس میلانی، استاد دانشگاه استنفورد، شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و فعال حقوق بشر، ابراهیم نبوی و مسعود بهنود، روزنامه نگار و احمد سلامتیان، تحلیلگر سیاسی را در این خصوص جویا شدیم.

عباس میلانی: این نشانه سعه صدر است

"من تصورم این است که آقای موسوی و کروبی اطلاعاتی داشتند و مردم هم شواهدی در خیابانها دیدند مبنی بر این که رژیم نیروهای خود را بسیج کرده تا اگر مردم به خیابانها آمدند، مثل سال قبل آنها را مورد ضرب و شتم و حمله قرار بدهد. بنابراین رهبران جنبش سبز به این نتیجه رسیدند که بهایی که باید برای این کار پرداخت، خیلی گزاف است.

من تصورم این نیست که این تصمیم نشانه ضعف این جنبش است، بلکه نشانه سعه صدر است. نشانه آن است که هم جنبش و هم رهبرانی مانند آقایان کروبی و موسوی نمی خواهند از مسیر خشونت به پیروزی برسند.

همین دیروز روزنامه کیهان که شیوه کار و سلوکش معلوم است، چون می دانست وزارت کشور مجوز راهپیمایی را نمی دهد، پیش بینی کرده بود که رهبران جنبش سبز راهپیمایی را لغو خواهند کرد چون طرفدار ندارند.

اتفاقا من فکر می کنم که درست خلاف این مساله است. اگر جنبش سبز طرفدار نداشت، برای رژیم خیلی راحت بود که پته این جنبش را روی آب بریزد. برایش خیلی راحت بود که به التهاب موجود پایان دهد. برایش خیلی راحت بود که آبروی جنبش سبز را در دنیا ببرد.

این که بعد از یک سال دو تن از رهبران پیشین ایران تقاضای راهپیمایی بدون شعار و فریاد می دهند ولی رژیم هنوز جرات ندارد اجازه چنین تظاهراتی را بدهد، به گمان من نشانه ضعف رژیم است، نه ضعف جنبش.

مهمترین دستاورد جنبش سبز این است که شاید بهتر از هر وقت دیگری، واقعیت استبدادی حکومت ایران را نشان داده و اعتباری برای ادعای مردم سالاری یا حتی جمهوریت رژیم باقی نمانده است.

امروز وضعیت جنبش دموکراتیک ایران با صد سال پیش قابل قیاس نیست. اگر در نظر بگیریم که سه تن از سران پیشین جمهوری اسلامی (حالا آقای رفسنجانی را در نظر نمی گیریم) به صف آزادیخواهان و دموکراتها پیوسته اند، می بینیم که اینها دستاوردهای شگفت انگیزی است.

جنبش سبز واقعا تصویر ایران در عرصه بین المللی را یک شبه عوض کرد. تصویر مملکتی که حامی تروریسم معرفی می شد، به پیشرفته ترین و بایسته ترین و قدرتمندترین جنبش دموکراتیک جهان تبدیل شد. به یک روایتی، سه میلیون نفر به قول خود آقای قالیباف (شهردار تهران) پارسال در تهران به شکل مسالمت آمیز (در ۲۵ خرداد) تظاهرات کردند.

در این چهل، پنجاه سال اخیر که تاریخ دنیا را اندکی مطالعه کرده ام، هیچ نهضتی را در هیچ کشوری به یاد ندارم که سه میلیون نفر را با چنین نظمی، بدون حزب، بدون ارتباطات، بدون اجازه رسمی، به خیابانها بیاورد. این دستاورد شگفت انگیزی است."

شیرین عبادی: حکومت حاضر به اجرای قانون اساسی نیست

"مساله مهم این است که جنبش سبز زمانی پیروز خواهد شد که به خشونت متوسل نشود.

دولت از اعطای حقوقی که در قانون اساسی برای مردم به رسمیت شناخته شده، یعنی راهپیمایی مسالمت آمیز، خودداری کرد و برای این که مردم هزینه بیشتری نپردازند، کسانی که دعوت به راهپیمایی کرده بودند، دعوتشان را پس گرفتند و از مردم خواستند به طرق دیگر اعتراضشان را ابراز کنند. این نشان از آن دارد که حکومت حاضر به اجرای قانون اساسی نیست.

حالا که راهپیمایی لغو شده، سایر شیوه های اعتراض از قبیل برگزاری مراسم یادبود و جشن تولد برای زندانیان سیاسی، گردهمایی "مادران عزادار" و نوشتن در وبلاگها می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. مهمترین ابزار برای بیان اعتراض همانی است که تاکنون مورد استفاده قرار گرفته است: اینترنت.

مردم دلسرد نشده اند، زیرا می دانند لغو راهپیمایی برای جلوگیری از خشونتهای بی مورد دولت و برای حفاظت از جان و آزادی مردم است و مردم باید به همان شیوه های قبلی خود، به مبارزه ادامه دهند."

عبدالکریم لاهیجی: همه مردم حاضر نیستند حداکثر هزینه را بپردازند

"مطالبات فقط از طریق راهپیمایی پیگیری نمی شود. هر روز خواسته های مردم گسترده می شود. با توجه به دغدغه های مردم درباره معیشت، کار و گرانی، دامنه خواسته های مردم خواه ناخواه گسترش می یابد. مردم باید به هر صورتی که خود تشخیص می دهند، این مطالبات را مطرح کنند.

آنچه مسلم است این که رهبری سیاسی جنبش، با توجه به موازنه قوا، باید شیوه هایی را انتخاب کند که تلفات و ضایعات کمتری برای مردم داشته باشد، چون در بسیاری از موارد این تلفات و ضایعات است که موجب سرخوردگی مردم می شود، زیرا همه مردم حاضر نیستند حداکثر هزینه را برای مبارزه، حتی مبارزه اجتماعی، بپردازند.

حال که ایرانیان داخل کشور با چنین محدودیتهایی مواجه اند، ایرانیان خارج از کشور باید بلندگوی مبارزه داخل باشند. باید حداکثر پیشتیبانی را در این مبارزه برای مردم ایران کسب بکنند.

باید از دولتهای خارجی بخواهند به حکومت ایران فشار بیشتری بیاورند تا این موج اختناق که متاسفانه روز به روز رو به افزایش است، در ایران فروکش بکند و زندانیان سیاسی آزاد شوند."

ابراهیم نبوی: جنبش سبز به حرکتهای مسالمت آمیز گرایش دارد

"موضوع این است که ما از برگزاری یک راهپیمایی چه بدست می آوریم و از عدم برگزاری آن چه از دست می دهیم. وقتی حکومت اجازه راهپیمایی نمی دهد، مفهومش این است که می داند جمعیت عظیمی به خیابان خواهد آمد. آقایان مسئول مملکت اگر واقعا فکر می کنند که جنبش سبز مرده یا جمعیت اندکی دارد، اجازه بدهند تا معلوم شود چند نفر به خیابان می آیند.

طبیعی است که جنبش سبز به حرکتهای مسالمت آمیز گرایش دارد. اگر بخواهید حرکتی خشونت آمیز انجام دهید، شاید فقط پنج یا ده هزار نفر در آن شرکت کنند، ولی برای حرکتی مسالمت آمیز ممکن است یک میلیون نفر شرکت کنند.

بعلاوه این تصمیم به این مفهوم نیست که مردم نمی توانند به خیابان بروند و تظاهرات کنند. اتفاقا من به خیلی از دوستان توصیه می کنم که اگر مهندس موسوی گفت شعار ندهید، از روی پشت بام شعار بدهند و بگویند "مرگ بر دیکتاتور". دست جمعی به خیابان بروند و اعتراض کنند. کسی که جلوی گروه های مختلف اجتماعی را نگرفته است.

در واقع آقای موسوی و کروبی دارند به آن بخش از نیروهای سیاسی که به حرف آنها گوش می دهند، پیشنهاد و راهکار می دهند. وگرنه آقای موسوی نگفته که مردم نمی توانند به خیابان بروند."

مسعود بهنود: موسوی و کروبی نمی خواستند به نداها و سهراب ها اضافه کنند

"این تصمیم به دلایل متعدد تصمیم خردمندانه ای است، بخاطر این که آقایان موسوی و کروبی در نامه ای که به وزارت کشور نوشتند، به اندازه کافی یا به اندازه ای که بیشتر از آن ممکن نبود، برای برگزاری چنین تظاهرات آرامی امتیاز دادند.

در آن نامه بهرحال بطور ضمنی دولت آقای احمدی نژاد و وزارت کشور آن را پذیرفتند و پذیرفتند که شعار ندهند تا صداقت دولت محک بخورد. به نظر می رسد تا همین جا هم به مقصود خود رسیده اند. دولت آنقدر خود را در شرایط آسیب پذیری می بیند که تحمل چنین تظاهراتی را هم ندارد.

مدتها درباره کارایی اعتراضهای خیابانی بحث هست. اکثر کسانی که تجربه و مطالعه کافی داشتند، معتقد بودند که اعتراضهای خیابانی دیگر کارایی ندارد، چون حکومت تمام نیروهایش را بسیج کرده و هزینه حضور در خیابان را بالا برده و در این حالت دارد احساس پیروزی می کند چرا که به خیال خودش موفق شده سطح خیابانها را پاکسازی کند، اما این هزینه به گردن حکومت افتاده است.

بنابراین نظر غالب مصلحت اندیشان این است که از اینجا به بعد باید این فاز اعتراض خیابانی را تمام شده دانست و به قول خودشان در جهت تعمیق نهضت حرکت کرد. در یک سال اخیر گامهای بلندی در این راه برداشته شده و در مقابل جناح سرکوبگر یا کودتا یا هر چه اسمش را بگذاریم، بسیار باریک شده است.

در حقیقت می توان گفت که حکومت دارد با وزن سنگینی، روی لبه نازکی حرکت می کند و به همین جهت از اینجا به بعد نهضت می تواند هزینه زیادی ندهد.

با لغو راهپیمایی، آقایان موسوی و کروبی به هواداران خود این پیام را دادند که آنقدر تعداد شما زیاد است یا بنا به آن شعار معروف، چنان بیشمار هستید که حکومت می ترسد به شما اجازه دهد حتی بدون شعار به خیابان بیایید.

از اینجا به بعد مسئولیت بر عهده مردم است. رهبرانشان با یک نامه ساده به آنها علامت دادند. حکومت را امتحان کردند و نمره رفوزگی دادند.

به نظرم اکنون زمان دلسردی طرفداران جنبش سبز نیست، بلکه باید به این فکر کنند که رهبرانشان حاضر نشدند به نداها اضافه کنند، به سهرابها اضافه کنند و مردم باید بیشتر دنبال راهکارهای یک نهضت ضد خشونت آرام باشند."

احمد سلامتیان: جنبش سبز نهادینه و تثبیت شده است

"اگر قبول بکنیم که جنبش اصلاحات، یک جنبش مطالبه محور و مدنی است، یکی از تکالیف رهبران یک جنبش مدنی ارزیابی هزینه ای است که هر حرکت اجتماعی به تکیه گاه اجتماعی آنها وارد می کند. بنابراین تصمیم آقایان موسوی و کروبی برای لغو راهپیمایی را یک عقب نشینی سیاسی نمی بینم که بین پیروان آنها واخوردگی و یاس ایجاد کند.

امروز جنبش سبز دیگر مساله اصلی را در زد و خورد و وزن کشی خیابانی نمی بیند، بلکه دارد یک روند سیاسی و تشکیلاتی پرنفس را شروع می کند. امروز اگر دستاوردهای سیاسی حاکمیت در یک سال اخیر را با دستاوردهای جنبش سبز مقایسه کنیم، می بینیم که برنده هماوردی سال گذشته که یکی از جنبه هایش برگزاری یا عدم برگزاری راهپیمایی است، جنبش اعتراضی بوده که توانسته خودش را در صحنه سیاسی ایران نهادینه و تثبیت کند.

عملا وضعیت به جایی رسیده که شخص آیت الله خامنه ای که رای گیری بیست و دوم خرداد را یک حماسه ملی خوانده بود، حاضر نشده برای گرامیداشت آن یک برنامه راهپیمایی ترتیب دهد. او حالا در ترکیب رهبری دستجمعی جنبش سبز یک نوع رهبری اجتماعی را در مقابل خود می بیند.

من فکر می کنم یکی از امتحانهایی که اکنون پیش روی جنبش سبز قرار دارد، این است که آیا رهبری آن چنان تکامل یافته است که بتواند بدنه خود را در زمان لازم به حرکت درآورد و متوقف کند. آیا بدنه اجتماعی از رهبری آن پیروی می کند یا خیر؟

هیچ حرکت اجتماعی بدون حداقل انضباطی که بتواند تاکتیکهای لازم را برای آرایش و بروز نیروی خود بکار ببرد، نمی تواند به موفقیت برسد.

اما معتقدم بخشی از بدنه اجتماعی هر نهضتی قابل کنترل نیست، هرچند آقایان موسوی و کروبی کسی را از شرکت در راهپیمایی منع نکرده اند. از همین رو، این امتحانی است که میزان پیروی بدنه اجتماعی جنبش سبز از رهبرانش را تا حد زیادی مشخص می کند."

No comments:

Post a Comment