ناگفته های دیدار هاشمی و خامنه ای
در آستانه انتخابات 22 خرداد
هاشمی رفسنجانی با ماهنامه "مدیریت ارتباطات" مصاحبه کرده و در این مصاحبه برای نخستین بار جزئیاتی در باره نامه ای که خطاب به خامنه ای در آستانه انتخابات 22 خرداد نوشت را فاش کرده است.
او در این مصاحبه گفته است:
سن من در حدی است که مایلم بازنشسته شوم، اما می ترسم عوارض بد سیاسی داشته باشد و نوعی قهر تلقی شود.
همه میدانند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه – که اکنون هست- سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود، انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و این گونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.
در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح میدهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سوال سفسطه است، چون مگر ایشان- احمدی نژاد- هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سهشنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سهشنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار موثق، شور و اشتیاق مردم را میدیدم.
متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقیمانده، نامه به ایشان نرسیده بود، چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، آن را منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را ندیده بودند.
پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا به گونهای بود که اگر چه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم.
گفتم: خواست خدا بود که شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر کنم دو حالت دارد: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.
در همان جلسه ایشان گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. اما صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد، ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند، چون روابط ما به گونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما به گونهای است که با هم رودربایستی نداریم.
من قبلا هفته ای یک بار ملاقات رایج و حتمی با ایشان داشتم. بعدا که کارها کمتر شد دو هفته یک بار ملاقات داریم که معمولا دو ساعت طول می کشد که گاهی تا شام است. اگر مساله ای هم پیش بیاید تلفنی یا حضوری بین دو هفته صحبت می کنیم.
No comments:
Post a Comment