آرایش جنگی علیه مردم
در خیابان های مرکزی تهران
آنچه را می نویسم مشاهدات خودم از تظاهرات امروز(عصر شنبه 22 خرداد) بعد از ظهر است. مرکز تهران تاکنون هرگز چنین آرایش نظامی را به خود ندیده بود. من، وقتی کودتای 28 مرداد شد، یک پسربچه کم سن و سال بودم. پدرم کارگر یکی از کارخانه های تهران بود. صبح 29 مرداد او مرا همراه خود برد به میدان توپخانه و از آنجا رفتیم به میدان بهارستان. آن زمان، این دو مرکز، کانون تظاهرات و درگیری های سیاسی بود. مثل خیابان آزادی و میدان ولیعصر و فاطمی امروز. تانک، کامیون نظامی و حتی پاسبان های اسب سوار را یادم می آید که دراین محدوده مستقر بودند. جیب های ارتشی هم مانور می دادند. مردم کمی در خیابان عبور می کردند و هنوز نمی دانستند چه واقعه ای روی داده است. این اوج حضور خیابانی نیروهای نظامی در کودتای 28 مرداد بود. در قیام 15 خرداد، دیگر پدرم همراهم نبود، بلکه خودم از خیابان مولوی راه افتادم به طرف سرچشمه و خیابان سیروس و خیلی از صحنه های تیراندازی و حمله ارتشی ها به مردم را دیدم، در سال 57 هم خیلی از صحنه های انقلاب را دیدم. از جمله میدان ژاله را که خونین ترین حادثه آن انقلاب بود. اینها را برایتان می نویسم تا بدانید بی سابقه حرف نمی زنم. همه آن صحنه ها را به چشم دیده ام و امروز هم آرایش نظامی را در خیابان های مرکزی تهران دیدم. مقایسه را فراموش کنید. آنچه امروز دیدم یک آرایش جنگی در خیابان ها برای جنگ با مردم بود. با نقاب، بی نقاب، چاقوکش، باطوم بدست، موتور سوار، بنز سوار و انواع نیروها با لباس های متفاوت که یکی از آنها لباس شخصی است.
هر بیننده غیر سیاسی و عادی با دیدن این آرایش نیرو نتیجه ای جز این نمی توانست بگیرد که من گرفتم: حکومت از مردم وحشت دارد. و حکومتی که از مردم خودش وحشت دارد و خود را در محاصره مردم می بیند، فقط فلج نیست، بلکه مرده ایست که مومیائی شده تا زنده دیده شود.
دیروز مردم ابتکاری به خرج دادند که واقعا فقط در یک شرایط انقلابی چنین ابتکاراتی به ذهن یک ملت می رسد. راهپیمائی سکوت قرار بود از میدان امام حسین به طرف میدان آزادی برگزار شود، اما مسیر را مردم برعکس کردند. یعنی از طرف میدان آزادی و حوالی آن جمعیتی که هیچ کلامی از دهانش بیرون نمی آمد به طرف میدان امام حسین به حرکت در آمد.
از حدود ساعت 3 تا 3:30 بعد از ظهر راهپیمایی سكوت از میدان آزادی تا میدان امام حسین( به ویژه از میدان آزادی تا میدان فردوسی) شروع شد که تا ساعت 8:30 تا 9:30 ادامه داشت. من تمام این مدت در همین مسیر و ناظر صحنه های مختلف بودم. در این شب ها، در بعضی محلات تهران مردم دیرهنگام شب بانگ الله اکبر بلند کرده بودند، اما وسط این الله اکبرها هم دراین باره پیامی مبادله نشده بود. دیرهنگامی رفتن مردم به بام خانه ها، به این دلیل بود که تابستان است و هوا خیلی دیر تاریک و مردم صبر می کردند هوا تاریک شود و با استفاده از تاریکی هوا بروند روی بام ها و الله اکبر سر بدهند.
نیروهای نظامی و انتظامی و بسیج پوست پلنگی مانع ایستادن مردم می شدند و این سیاست و تاکتیک، عملا باعث حرکت دسته جمعی مردم در یک مسیر شد. بعد از مدتی فرماندهان متوجه مسئله شدند، اما تغییر تاکتیک دیگر بی فایده بود، چون می توانست باعث توقف جمع بزرگی از مردم در یک نقطه شود.
خلاصه اینكه تظاهرات به صورت راهپیمایی عمدتا در پیاده روهای دو طرف خیابانهای انقلاب و آزادی بر گزار شد.
شمار جمعیتی که در این مسیر در پیاده روها حرکت می کرد را نمی توانم برایتان بنویسم، اما شک ندارم که دهها هزار نفر بود. بعضی ها ارقام چند صدهزار نفری هم حدس می زدند اما من نمی توانم این رقم را تائید کنم. البته لغو تظاهرات توسط موسوی و كروبی در شمار جمعیت تاثیر داشت.
تقریبا در مدتی که من ناظر و شاهد بودم درگیری قابل ملاحظه ای بین مردم و نیروهای نظامی رخ نداد.
تجمع نیروهای بسیجی و انتظامی در میدان انقلاب، چهار راه ولی عصر، نبش بهبودی- آذربایجان، چهار راه نواب، چهار راه رودكی، روبروی دانشگاه تهران بیشتر از مناطق دیگر بود.
No comments:
Post a Comment