Wednesday, December 15, 2010

اولین سالگرد شهادت شهرام فرج زاده، روز پنج شنبه، ظهرعاشورا، ساعت 3 در قطعه 304 بهشت زهرا برگزار خواهد شد.

اولین سالگرد شهادت شهرام فرج زاده، روز پنج شنبه، ظهرعاشورا، ساعت 3 در قطعه 304 بهشت زهرا برگزار خواهد شد.


راحله فرج زاده ، خواهر شهرام فرج زاده به "روزآنلاین" میگوید که خانواده او برای برای سالگرد شهادت فرزندشان قصد داشتند در روزنامه همشهری آگهی بزنند اما به آنها گفته شده که "اجازه ندارید برای کشته شدگان روز عاشورا هیچ گونه آگهی منتشر کنیم".

شهرام فرج زاده، روز عاشورا توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد و فیلم کشته شدن این جوان 35 ساله به سرعت بر روی اینترنت قرار گرفت. به گفته شاهدان عینی و براساس فیلم منتشره،یک خودروی نیروی انتظامی شهرام را زیر گرفت و خودروی دیگری که آن نیز متعلق به نیروی انتظامی بود از روی شهرام رد شد

لیلا توسلی، شاهد له شدن شهرام فرج زاده زیر چرخ های ماشین نیروی انتظامی به دلیل شهادت دادن این جنایت به دو سال حبس محکوم شد و اکنون در زندان اوین به سر می برد.

و اکنون در آستانه سالگرد شهادت شهرام فرج زاده، خواهر او به "روز" می گوید که به شکایت آنها برای معرفی قاتل یا قاتلان رسیدگی نشد: "علیرغم پی گیری های خانواده و بخصوص برادرم که خیلی پی گیری کرد و به چند وکیل هم پول داد اما هیچ جوابی ندادند، فقط او را سر دواندند.

اومی افزاید: در حالیکه فیلم شهادت شهرام موجودست و همگان آن را دیده اند اما منکر شدند و به ما گفتند ماشین شخصی به شهرام زده است در تلویزیون هم گفتند ماشین نیروی انتظامی بوده اما دزدی بوده است.ما غیر از دروغ چیزی از آقایان نشنیده ایم اما اکنون با گذشت یک سال انگار که اصلا چنین پرونده ای وجود ندارد و هیچ کسی پاسخگو نیست.

از خانم فرج زاده که پیشتر در مصاحبه با "روز" از جزئیات شهادت برادرش سخن گفته بود درباره دختر شهرام فرج زاده می پرسم؛ میگوید: آوا امسال مدرسه رفت. او با اینکه گاهی به سر خاک پدرش میرود اما برخی اوقات می پرسد پس بابا کی می آید؟ هنوز تصور درستی از مرگ ندارد و همین باعث شده از نظر روحی خیلی به هم بریزد و ضربه بخورد. یکبار سر خاک میخواهد خاک ها را کنار بزند و دست پدرش را بگیرد و می گوید پدرش مرده و یکبار می پرسد پدرش کی خواهد آمد و .........

خواهر شهرام فرج زاده می افزاید: با کشتن یک نفر، خیلی چیزها را در زندگی ما کشتند. خیلی زخم ها زدند به همه ما که التیام ناپذیر است. خیلی از ارزش ها، خیلی از استعدادها و خیلی از احساسات را کشتند و کشتن بچه هایی چون شهرام تنها کشتن یک جسم و یک فرد نبود.

او سپس به فشارهایی که بر خانواده های جان باختگان سال گذشته وارد می آورند اشاره میکند و می گوید: همیشه محرم ، پرچم سبز سر در خانه هایمان بود اکنون سخن گفتن از پرچم سبز و عاشورا هم خطرناک شده و وحشت دارد. آدم باورش نمی شود که به کجا رسیده ایم؟ شاید واقعا اخرین سنگر سکوت باشد که ما حتی به خواهرم که مدام به بهشت زهرا می رود می گوییم احتیاط کند؛ به خاطر دو فرزند کوچکش احتیاط کند چون پدر و مادرم زخمی هستند و دیگر توان زخم دیگری را ندارند. مادرم همیشه می گوید اگر مرا دوست داری دعا کن زودتر بمیرم؛ یعنی مرگ برایش قابل پذیرش تر و قابل تحمل تر از شرایط فعلی است و باورش نمی شود پسر جوانش زودتر از خودش رفته باشد؛ از طرفی نگران نوه هایش، بچه هایش و دختر شهرام است. شهرام برای مردمش رفت و خون داد و حال حتی زدن پرچم سبز و روبان سبز بر سر خاکش جرم است و .....

No comments:

Post a Comment