Friday, December 10, 2010

آنچه در زير ميخوانيد شرح درد فراغ و غم از دست دادن فرزند جوان خانواده عليپور از زبان خواهر جان باخته راه آزادي كاوه سبز عليپور است , جان باخته راه آزادي كاوه سبزعليپوردرروز30 خرداد88 براثراصابت گلوله به سرش به شهادت رسيد،پس از شهادت او را در شهر مادري اش ،رشت به خاك سپردند.


آنچه در زير ميخوانيد شرح درد فراغ و غم از دست دادن فرزند جوان خانواده عليپور از زبان خواهر جان باخته راه آزادي كاوه سبز عليپور است , جان باخته راه آزادي كاوه سبزعليپوردرروز30 خرداد88 براثراصابت گلوله به سرش به شهادت رسيد،پس از شهادت او را در شهر مادري اش ،رشت به خاك سپردند.




درتماس باخانواده شهيد كاوه سبزعليپور ، مادر شهيد،گوشي رابرداشتندكه بعد ازمتوجه شدن موضوع مصاحبه نتوانستندصحبت كنند وازياد فرزندشان به گريه افتادند و به بعد موكول كردند در تماس مجدد،مادر همچنان ياراي صحبت نداشتند,و باخواهرشهيد صحبت كوتاهي كرديم.ضمن عذرخواهي ازايشان كه باعث ناراحتي شان شديم صحبت با خواهرِ كاوه را در ذيل مياوريم.

- با سلام و تشكر از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد , اگر امكان داره در ابتدا براي ما شرح مختصري از كاوه داده و بگوييد چندسال داشت وميزان تحصيلات و كارش چه بود؟

- با سلام ,كاوه 24ساله بود و ديپلم انساني داشت،او علاقمند به هنر نيز بود , هنرجوي رشته بازيگري بودند.البته در مدتي نيز دوره پرستاري وامدادگري را گذارنده بود و مداركي هم در اين رابطه گرفته بودند.او در حين شهادتش شغل آزاد داشت.

- ميتوانيد لطفا كمي از خصوصيات خاص كاوه و همچنين وعلاقمندي هايش براي ما بگوييد؟

- كاوه به كار بازي گري علاقه خيلي زيادي داشت. حتي سالهاي قبل هم رفته بود وتست داده بود و قبول شده بود.خيلي دوست داشت در اين حرفه كارش را ادامه بدهد،بدليل ميزان و شدت علاقه اش، ماهم تشويقش كرديم كه حرفه اي را كه دوست دارد ادامه بدهد.به فوتبال هم خيلي علاقه داشت ومدتي به اين رشته پرداخته بود آقاي گل شده بود ومدرك ولوح تقدير به عنوان آقاي گل به وي داده شده بود واسمش را آقاي گل گذاشته بودند.درورزش زرنگ بود.حدود يكي ، دو سال كشتي كارميكرد ولي به سطح حرفه اي نرسيد.اما به هنر واينكه در اجتماع معروف بشود،خيلي علاقه داشت وميخواست دردنيا اسمش باشد . فكرميكنم اينجوري هم شد و يك جوري به آرزويش رسيده است ولي نه آنطور كه در ابتدا در رابطه با بازيگري در نظرش بود،او اما معروف شد و در اجتماع و مردم ايران نامش باقي ماند.



- آيا شما خاطره اي از كاوه داريد كه براي ما و خوانندگان بگوييد؟

- بله ,كاوه عاشق كمك به ديگران بود, عاشق كمك به ديگران بودمخصوصا سالمندان را خيلي دوست داشت و سعي ميكرد كه در هر رابطه اي كه آنان نيازمند كمك باشند به آنان كمك كند.من يكي دو بار با وي به كهريزك رفته بودم براي سالمندها و نيازمندان گوسفند قرباني كرده بود وداده بود.او طوري بود كه مرا نيز در رابطه با كمك به مستمندان و سالمندان تشويق ميكرد و در كارهايش مرا نيز با خودش همراه ميبرد و سعي ميكرد كه شريك كارهاي خير خودش قرار دهد و من از او ياد ميگرفتم.

- با توجه به خصوصيات انساني كه از كاوه براي ما گفتيد بعد از شهادتش جو محل و خانواده به چه صورت بود ؟

- ما هنوز هم باورمان نمي شود , مردم محله، بيشتر از شيرين زباني ومهرباني اش ميگفتند . يادش مي كردند توي شرين زباني بودنش چون واقعا همه دوستش داشتند. هم توي فاميل وهم توي همكارها همه توي شيرين زباني دوستش داشتند. به خاطرشيرين زباني ومهرباني اش،شهادتش همه را متاثركرده بود . ميگفتند ديگركسي نيست كه باهاشون شوخي كند وسربه سرشان بگذارد.آخر كاوه، درخانه به مادركمك ميكرد. سربه سرما ميگذاشت و هميشه يك جوري كمك كار بود.

( در اين نقطه غم دوري و فراغ خواهر گرامي كاوه را در خود فرو برد طوري كه صداي ايشان غمگين گشت ,مقداري در فكر فرو رفت و گفت،ديگرحضورذهن ندارم وسخت است و نميتوانم ادامه بدهم)

- با تشكر فراوان از اينكه وقت خودتان را دراختيار ما قرارداديد و براي شما آرزوي صبر ميكنيم و خواهشمنديم ازمادركاوه حتما معذرت خواهي بكنيد وبگوييدكه مي دانيم برايتان زنده كرده آن لحظات سخت است ولي براي انعكاس گوشه اي ازخاطرات وي بايديادش راگرامي وراهشان را زنده بداريم .

- خواهش ميكنم , با تشكر از شما

No comments:

Post a Comment