گری سیک : احمدی نژادمشغول رقابت با خامنه ای است
رپز آنلاین . فریبا امینی: گری سیک استاد روابط عمومی و بین المللی دانشگاه کلمبیا و مشاور سابق رئیس جمهور آمریکا، جیمی کارتر، که وب سایت خلیج 2000 را مدیریت می کنددر مصاحبه با روزازرابطه جمهوری اسلامی و آمریکا و همچنین نقش احمدی نژاد در هرم قدرت در ایران سخن گفته است. به باور وی "احمدی نژاد مشغول رقابت با خامنه ای سر میزان نفوذ است. درواقع هم متکی و هم صالحی هنگام به قدرت رسیدن احمدی نژاد در سال 2005 در فهرست مورد نظر وی جای داشتند. احمدی نژاد در آن زمان صالحی را ترجیح می داد اما رهبر ایران متکی را ترجیح می داد و شغل را به او داد. من به این موضوع را به عنوان رقابت داخلی بر سر قدرت نگاه می کنم. باید بگویم احمدی نژاد تلاش می کند قدرت ریاست جمهوری را بیش از هر زمان دیگر تثبیت کند."
همانطور که می دانید، احمدی نژاد اخیراً منوچهر متکی را برکنار کرد، در حالیکه او یک عضو بانفوذ در همراهان وی بود. چرا این حرکت جدی باید اکنون انجام شود؟ برخی می گویند دلیلش اظهارات متکی خطاب به کلینتون بوده، برخی دیگر نیز اصرار دارند که علت آن، این است که احمدی نژاد به آهستگی اما با اطمینان در حال چیدن طرفداران خود به قدرت است. برداشت شما چیست؟
خواندن فکر احمدی نژاد همیشه مشکل است. او گاهی کارهای عجیبی می کند. اما این مسأله واقعاً بث تعجب من نمی شود. او به طور جدی در فکر قرار دادن دستگاه سیاست خارجی ایران در زیر چتر دفتر ریاست جمهوری بود. او به دلایل عملی بسیاری، پرسنل وزارت خارجه را با طرفداران خودش تعویض کرده؛ رهبر عالی ایران هم به او گفته بودکه نمی تواند افراد منتصب خود را به کار بگیرد اما احمدی نژاد کار خودش را کرد و آن افراد را به عنوان مشاورش در نقاط مختلف دنیا به کار گرفت. او در حال رقابت با رهبر ایران بر سر قدرت است. آنطور که من می فهمم، این پیامی برای خامنه ای است. احمدی نژاد مشغول رقابت با خامنه ای بر سر میزان نفوذ است. درواقع هم متکی و هم صالحی هنگام به قدرت رسیدن احمدی نژاد در سال 2005 در فهرست مورد نظر وی جای داشتند. احمدی نژاد در آن زمان صالحی را ترجیح می داد اما رهبر ایران متکی را ترجیح می داد و شغل را به او داد. من به این موضوع را به عنوان رقابت داخلی بر سر قدرت نگاه می کنم. باید بگویم احمدی نژاد تلاش می کند قدرت ریاست جمهوری را بیش از هر زمان دیگر تثبیت کند.
نیروی دریایی آمریکا اخیراً در اطلاعیه ها و مکالمات رسمی خود، از خلیج فارس با عنوان خلیج عربی نام برده است. می دانیم که این مایه تنش است و ایرانیان متعلق به تمامی طیف ها را نگران می کند. چرا نیروی دریایی آمریکا تصمیم گرفته در این شرایط این کار را بکند؟ آیا این یک اقدام اشتباه و برخلاف سابقه جغرافیایی نیست که نام یک مکان و یا آبراه بزرگ را که از عهد یونان قدیم خلیج فارس خوانده می شد، تغییر دهد؟
نمی توانم توضیح بدهم که چرا نیروی دریایی آمریکا در این شرایط خاص این کار را کرده است، اما ارتش آمریکا روابط رسمی و پایگاه هایی در سراسر منطقه خلیج دارد. نیروی دریایی از تأسیسات و توافقاتی که فکر می کنم با تک تک کشورهای عربی حاشیه خلیج وجود دارد، پشتیبانی می کند. تمام آن کشورها بدون استثنا نام خلیج را خلیج عربی می خوانند و این کار از مدت ها پیش در زمان ناصر انجام می شد، کسی که این کار را برای تحریک ایران انجام می داد. ثابت شد که این کار مؤثر بود. هیچ چیز ایرانی ها را بیش از خواندن نام خلیج فارس به نامی دیگر تحریک نمی کند. این یک احساس کلی است که از مستبدان گرفته تا انقلابیون و سپاه انقلاب، در میان همه وجود دارد. آنها همگی متفق القول هستند که باید این محدوده آبی را خلیج فارس خواند. من هم آن را خلیج فارس می خوانم. اما نیروی دریایی در یک محیط نظامی و با حمایت کشورهای عربی که این محدوده آبی را خلیج عربی می خوانند، فعالیت می کند. بنابراین تصور می کنم نیروی دریایی نشان می دهد با کدام طرف است. کشورهایی که همکاری می کنند، از این لغت استفاده می کنند. بنابراین اجازه بدهید کاری را که می خواهند انجام دهند. سازمانی که نام اماکن جغرافیایی را در سراسر دنیا رصد می کند، دست به این کار نزده و سالهاست که این محل را خلیج فارس خوانده و هنوز هم همین نام را به کار می برد. در واقع نیروی دریایی در حال اعلام استقلال از هیأت جغرافیایی است...
درمورد اسناد ویکی لیکس و در خصوص اظهارات ملک عبدالله درباره ایران چه نظری دارید؟ البته این چیز جدیدی نیست. می دانستیم که اغلب دولت های عربی از ایران هسته ای در هراسند. در عین حال، دولت ایران چندان اهمیتی به این ابراز نظره نمی دهد. ولی آیا شما فکر می کنید انتشار چنین اسنادی سبب بروز اصطکاک بیشتر میان ایران و همسایگانش خواهد شد؟ رامی خوری، روزنامه نگار لبنانی در مطلبی نوشت رهبران عربی در مواجهه با ایران ترحم انگیزهستند. من نقل قول می کنم: "غافلگیر کننده ترین افشاگری، البته واقعاً افشاگری نیست زیرا ما از چندین دهه پیش درباره آن هشدار داده بودیم، این است که دولت های عربی که صدها و صدها میلیارد دلار صرف خرید تسلیحات از آمریکا و سایر کشورهای خارجی کرده اند، هنوز خود را در برابر آنچه قدرت و نفوذ فزاینده ایران در منطقه می خوانند، کاملاً درمانده، آسیب پذیر و مرعوب احساس می کند. رهبران مختلف عربی که گفته می شود از آمریکا خواسته اند عجله کند و کاری درباره پیشرفت توانمندی هسته ای ایران بکند، پرده از ناتوانی ظاهری در مراقبت از کشور و شهروندان خود برمی دارند." نظر شما درباره این مطالب چیست؟
من در همایش های مختلف رهبران و روزنامه نگاران عربی را ملاقات کرده ام و تصور می کنم نه فقط رهبران عرب، بلکه تقریباً در برخورد با هرکس دیگر، دیدگاه کلی درباره ایران همینطور بود. از نظر من در همه این مطالب یک طنز تلخ وجود دارد. چرا ایران این همه نفوذ و قدرت دارد؟ پاسخ من این است که آمریکا پس از یازدهم سپتامبر به افغانستان رفت و به طالبانی ضربه زد که دشمن ایران بود. بعدش عراق را اشغال کرد و صدام حسین را سرنگون کرد، صدامی که از نظر غرب بدترین دشمن ایران بود. ناگهان ایران خود را بدون هیچ دشمن بالفطره، البته به جز ایالات متحده، یافت. لازم به گفتن نیست که با خلاصی از دست همه دشمنان، نفوذ و قدرت ایران رشد قابل توجهی کرد. ما این کار را به خاطر آنها انجام دادیم. من فکر می کنم باید صادق باشیم و قبول کنیم که این کار را کرده ایم. حتی اگر قصدمان در آن زمان این نبود، اما این کار را کردیم و حالا باید از خودمان بپرسیم که در قبال شرایطی که خودمان ایجاد کرده ایم، باید چه کار کرد؟ بخش اعظم نگرانی اعراب در خصوص ایران، تنها به معضل هسته ای اختصاص ندارد. فکر می کنم مهمترین عامل نگرانی آنها پیشینه شیعی ایران و نفوذ آنها در کشورهایشان است. و این نگرانی دو برابر شده است زیرا عراق نیز اکنون یک دولت شیعه دارد و به همین دلیل برای اولین بار در تاریخ، نفوذ ایران با صدای شیعه همراه شده است. ضمناً جالب است که دولت شیعه بغداد به تهران نزدیک است. برخی از کشورهای عربی در خفا می گویند که واقعاً می خواهند بدانند آیا این دسیسه ای از سوی آمریکا برای تبدیل ایران به کشور شماره یک در منطقه است یا خیر. از نظر بسیاری از آمریکایی ها، این غیرعقلانی به نظر می رسد.
به هرحال آمریکا از طریق اعمال فشار بر ایران زمان زیادی را صرف جنگ با این کشور کرده است، اما اعراب به رشد فزاینده و گسترش شیعه گرایی ایران از طریق حزب الله و روابطش با سوریه نگاه می کنند. برژینسکی آن را هلال بحران خوانده است. فکر می کنم بسیاری از رهبران شیعه نگران نفوذ و استیلای شیعه گرایی هستند. اصولاً این ها کشورهایی با اکثریت سنی هستند و جمعیت شیعه را شهروندان درجه دوم محسوب می کنند و با آنها چنین برخوردی داشته اند. آنها همیشه از جمعیت بیشتر شیعه نگران بوده اند. شیعیان در عراق و لبنان در اکثریت هستند و نفوذ فراوانی در سوریه و نیز بحرین دارند. آنها در عربستان نیز در نزدیکی میادین نفتی متمرکز هستند، بنابراین این رژیم ها دلایلی برای نگرانی خود دارند. اگر بنا بود گروه های شیعه جای پای خود را محکمتر کنند، استیلای اعراب سنی در خاورمیانه به طور چشمگیری از دست می رفت. من فکر می کنم این مسأله به همراه معضل هسته ای، عامل نگرانی آنهاست.
شما در وبلاگ تان گفته اید، "اعتقاد ندارم که ویکی لیکس در روزنامه نگاری سهیم است. من اسناد منتشر شده از سوی آرشیو امنیت ملی را که به مکالمات و نوشته های دولت ایالات متحده مربوط می شود، به طور مرتب می خوانم، برخی از آنها کاملاً جدید هستند و بر اساس قانون آزادی دسترسی به اطلاعات در اختیار قرار می گیرند. هرچند اطلاعات ویکی لیکس بسیار آگاهی بخش هستند و فایده بسیاری برای کار من دارند، اما من آن را روزنامه نگاری نمی دانم. آنها مکالمات را ننوشته اند و تنها به عنوان یک رابط و مجرایی برای انتقال مدارک تولیده شده با مصارف دیگر توسط دولت ایالات متحده عمل می کنند." چرا فکر می کنید این روزنامه نگاری نیست؟ و ضمناً آیا فکر می کنید ویکی لیکس امنیت ملی آمریکا را به مخاطره انداخته است؟
بخش اعظم اسنادی که منتشر شده، بسیار ملایم و معمولی است. اگر در روزنامه ستونی نوشته باشید و یا اینکه یک دیپلمات آمریکایی ابراز نظر علنی می کرد، مردم متوجه آن می شدند. اما بخش اعظم آنچه برملا شده، چیزهایی است که ما خودمان می دانستیم. من از تحسین کنندگان آرشیو امنیت ملی هستم که اسناد آمریکا را طبقه بندی می کند؛ بخش زیادی از مکالمات دیپلماتیک توسط آنها طبقه بندی شده است. آنها گاهی این اسناد را به صورت کتاب منتشر می کنند. در مجموع من فکر نمی کنم کار ویکی لیکس روزنامه نگاری باشد؛ یعنی اینکه اطلاعاتی را که از سوی بقیه نوشته شده، بردارید و منتشر کنید. فکر نمی کنم آنها خودشان را روزنامه نگار به حساب بیاورند. ویکی لیکس همان کارانتشار را به شیوه ای متفاوت انجام می دهد. آنها حجم انبوهی از اسناد را سرهم کرده اند و در حال انتشار آن هستند.
البته معنایش این نیست که می شود آنها را تحت تعقیب قرار داد. چیزی که مرا بیش از همه درباره ویکی لیکس و آسانژ آزار می دهد، این است که آنها ادعا کرده اند قصد دارند دسیسه های دولتی برای به راه انداختن جنگ را خنثی کنند. من کاملاً طرفدار در هم شکستن دسیسه های دولت هستم. من اسناد را به طور مرتب مرور کرده ام و تا اینجا حتی به یک افشاگری برخورد نکرده ام که نشان از یک دسیسه دولتی داشته باشد. ممکن است چیزهای خجالت آوری برای دولت وجود داشته باشد اما من اصلاً چیزی به عنوان دسیسه که ما را به سوی جنگ پیش برد، نمی بینم. من به اسناد ویکی لیکس نگاه می کنم تا ببینم چیز به درد بخوری در آن پیدا می شود یا خیر؛ درست مثل کاری که با اسناد آرشیو امنیت ملی می کنم. البته یقینا اعتقاد دارم این اسناد را نباید اینچنین علنی کرد. مقدار زیادی از سخنان سطحی پشت سر بقیه در آن وجود دارد که ممکن است برای برخی هیجان انگیز باشد، اما چیزی درباره چهارچوب سیاسی یک کشور و یا توان آن برای انجام کاری که سعی در انجامش را دارد، بازگو نمی کند. من از ویکی لیکس به وجد نیامدم. واقعاً تحت تأثیر قرار نگرفتم. ادعای آنها برای نجات دنیا اعتباری ندارد.
درباره بحران فعلی حقوق بشر در ایران چه نظری دارید؟ اخبار ناراحت کننده تری از دستگیری هرکسی در هر جایی بدست می رسد. دولت آمریکا یا اتحادیه اروپا و دیگران باید چه کاری بکنند یا بگویند که تا حالا گفته نشده یا انجام نشده؟ چگونه می توان دولت ایران را در برابر نقض مستمر حقوق بشر پاسخگو کرد؟
من بخش عمده ای از زندگی خودم را در ارتباط با سازمان دیده بان حقوق بشر و سایر سازمان های حقوق بشر گذرانده ام. فکر می کنم آنها کار بزرگی انجام می دهند و افرادی هستند که خود را وقف تلاش برای بهبود اوضاع حقوق بشر در سراسر دنیا کرده اند. من از اهداف آنها قویاً پشتیبانی می کنم. شما می توانید مردم را بشناسید و به همه بگوئید آنها چه کار می کنند، چیزی که برخی از آن شرمسار خواهند شد. شما به دنیا می گویید فلان دولت یا فلان گروه از مردم در حال انجام چه کارهایی هستند و در عین حال نمی خواهند که شما بدانید تا به این وسیله توجه کسی جلب نشود. اما شما متوجه می شوید، در واقع تحقیق می کنید و مستقیماً به حقایق دست پیدا می کنید و آن را برای بقیه دنیا منتشر می کنید تا باعث رسوایی چنان دولت هایی شود. مسلماً دولت آمریکا قادر به انجام این کار است و من طرفدار قاطع این هستم که بدانم ایران در چه مواردی با شهروندانش رفتار نامناسب دارد. من شخصاً فکر می کنم دخالت زیاده از حد آمریکا فاجعه خواهد بود. دخالت در امور داخلی ایران در گذشته، فاجعه بار بوده است. من طرفدار قراردادن ایران در انظار عموم هستم و ایران به این مسأله توجه می کند. وقتی دنیا به موارد نقض حقوق بشر در ایران نگاه می کند، این باعث شرمساری این کشور می شود. مثال خوب آن هم قضیه سنگسار زنی است که ابتدا به زنا متهم شد اما بعداً متهم به ارتکاب قتل شد. اعتراض گسترده جهانی برای توقف این مجازات به راه افتاد. اما در عین حال، ما نمی توانیم مشکلات ایران را حل کنیم. ما حتی نمی توانیم این کار را برای خودمان بکنیم.
درحالیکه به انتهای سال 2010 و آغاز سال جدید نزدیک می شویم، آیا فکر می کنید ایران و آمریکا بر سر معضل هسته ای به توافقی برسند؟ نقش اسرائیل در اینجا چیست؟
من خیلی خوشحالم که آمریکا پای گفتگو با ایران نشسته است. فکر می کنم به سختی می توان در خصوص تغییر رویکرد ایران خوش بین بود. در عین حال از دنیس راس شنیدم هر دو کشور از مذاکره حرف می زنند اما در واقع، تشدید فشار و وضع تحریم بیشتر را ترجیح می دهند. وقتی به دولت آمریکا نگاه می کنم، تأکید آن بیشتر بر روی تحریم است نه خود مذاکره. سالهاست که من طرفدار مذاکره بوده ام اما به نظر من، ما این کار را هیچوقت به طور جدی انجام نداده ایم. مایلم شاهد تلاش های خلاقانه تری از سوی آمریکا باشم و البته از نقطه نظر واقعگرایانه به موضوع نگاه می کنم. ایران در بحبوحه نبرد داخلی است و با تغییرات زیادی در دولت همراه بوده است. از آنچه که قبلاً جامعه تحت استیلای روحانیون و مبتنی بر قانون اساسی بود به جامعه نظامی گرا و تحت استیلای سپاه پاسداران تغییر می کند. این مسیری است که ایران در پیش گرفته است. این شرایط بسیار غم انگیزی است اما اگر اوضاع در ایران تغییر کند، نمی توانم بگویم که حاکمان جدید و یا افرادی که طرز فکر بسیار بسته ای دارند و به الهی بودن دولت خود اعتقاد دارند، در موضعی خواهند بود که درباره مذاکره با آمریکا تصمیم بگیرند. مایلم شاهد آن باشم که آمریکا دید بازتری برای گفتگو داشته باشد. پیشرفت هایی رخ داده اما در ضمن مایلم شاهد برداشتن قدم هایی از سوی ایران در این مسیر باشم. در عین حال، این یک بازی دوطرفه است، البته فکر می کنم اسرائیل هم با جلب توجه به سوی ایران، نقشی را برعهده دارد. این نقشی است که آنها ایفا می کنند. گاهی سازنده است و گاهی هم نیست. اما به نظر می رسد اسرائیل درگیر آن مذاکرات نیست. من فکر می کنم باید راهی برای آن پیدا کنیم. خوش بینی هایی دارم ولی با چیزهایی که از گذشته دیدم، در عین حال بدبین هم هستم.
در این کشور فشار شدیدی بر روی رئیس جمهور اوباما وجود داشته و مجلس در نهایت لایحه معافیت های مالیاتی را تصویب کرد. آیا فکر می کنید جمهوری خواهان و دموکرات ها در سال 2011 درباره این مساله، شکاف بیشتری پیدا کنند؟
تصور اینکه آنچه در گذشته شاهد بودیم، یک جنگ بوده، دشوار است. امضای لایحه مالیات و بسط فواید آن، یک رویداد بزرگ بود. ممکن است کسی این شرایط را دوست نداشته باشد اما دستاورد بزرگی بود. حدس من این است که اگر لایحه مالیات سبب بهبود اقتصاد شود، چیزی که تمام اقتصاد دان ها برای دو سال آینده پیش بینی می کنند، در این صورت دست اوباما بازتر خواهد شد. ضمناً او نشان داده که می تواند با جمهوری خواهان نیز کار کند. بنابراین باید منتظر بمانیم و ببینیم. وقتی آنها قدرت را در کنگره و سنا در دست نداشتند، رویکردی را انتخاب کردند که هیچ کاری نکنند و با همه چیز مخالفت کنند. اکنون آنها مجلس را در اختیار دارند و رقابت در سنا نیز شدید است؛ بنابراین آنها مسؤول خواهند بود و پاسخ منفی به همه چیز دیگر نمی تواند برایشان یک خط مشی باشد.
No comments:
Post a Comment