مصاحبه با مهدی خزعلی،درخصوص انجمن حجتیه است. با او که تازگی از دومین دور زندانش خلاص شده، در مورد همکاری اش با سعید امامی در نیمه دهه70 هم سخن گفته ایم. این آیت الله زاده از شرایط زندان هم گفته و همچنین از اینکه: "امیدوارم که در ادامه این حرکت عظیم، دولت کریمه از خر شیطان پایین بیاید و دست از ظلم وتعدی بردارد، هر چند امیدی به اصلاح این دولت ندارم." این مصاحبه در پی می آید.
مصاحبه با سئوال در مورد ارتباط مهدی خزعلی با سعید امامی و نقش وی در برنامه "هویت" شروع می شود. او در پاسخ می گوید: "من بارها و بارها در مورد هویت گفته و نوشته ام، اما هربار که موضوعی، مقاله ای یا خبری از من درج می شود، این مسئله را افرادی قلم به مزد با هدایت جناح حاکم مطرح می کنند، هدف آنها تخریب شخصیت و ایجاد شبهه است !اولاً: من هیچ ارتباط تشکیلاتی و کاری با سعید امامی نداشتم، او در همه وزارتخانه ها و گاهی دانشگاهها تحلیل سیاسی ارائه می نمود، حتی برای سفرای جمهوری اسلامی تحلیل روابط خارجی ارائه می کرد و گفتگوی من با او در حوزه تئوری و بحث دینی و فرهنگی بوده است؛ من مخالف ترور و حذف فیزیکی بودم و او در شرایطی با حکم آنرا واجب می دانست. ثانیاً: در برنامه تلویزیونی هویت هیچ دخالتی نداشتم و من هم یک بیننده مثل همه مردم بودم، اما آن برنامه تلویزیونی را بصورت مستند مکتوب منتشرکردم. در آن ایام دگر اندیشانی که نامشان در کتاب آمد نه تنها مخالفتی نکردند، حتی هوشنگ گلشیری از آن دفاع کرد، و مخالف ما همین جناح حاکم امروز بود، من با علی لاریجانی به دادگاه رفتم، او از ما شکایت کرده بود. ثالثاً: من هنوز هم معتقدم که شبیخون فرهنگی برای مقابله با نظام طراحی شد و یکی از عوامل موثر این شبیخون فرهنگی را هم احمدی نژاد می دانم، او ازهمه موفق تر عمل کرد و در دوره کوتاهی توانست مردم را به روحانیت بد بین و از مرجعیت و ولایت فقیه جدا کند. او با دفاع خرافی و افراطی از دین وامام زمان، موجب سستی مردم در باورهای دینی شان شد، جوانان در دوره اوبرای مقدسات دینی و امام زمان روحی له الفداء جوک می گفتند! احمدی نژادبزرگترین چالش مشروعیت در برابر نظام و رهبری است، او همه چیزنظام را زیر سئوال برد، امروز هم من حاضرم متن دادگاه های نمایشی را منتشر و مستند نمایم - اگربگذارند - ولی جناح حاکم دیگر نمی خواهد تجربه "هویت" را تکرار کند و اجازه انتشار این رسوایی را نخواهد داد. رابعاً: موسسه فرهنگی انتشاراتی حیان ( ناشر برگزیده پزشکی) از سال 1372تاسیس و یک انتشارات خصوصی است و در میان 8000 ناشر بارها و بارها رتبه اول از جهت تعداد عناوین چاپ نخست را از آن خود کرد و بارها و بارها ناشربرگزیده شد. هرچند در دولت نهم و دهم در حصر اقتصادی بسر می برد و همه کارهای آن را مسدود کرده اند. امیدوارم که در ادامه این حرکت عظیم، دولت کریمه از خر شیطان پایین بیاید و دست از ظلم وتعدی بردارد، هر چند امیدی به اصلاح این دولت ندارم."
پس برسیم به بازداشت آخرتان. موضوع چه بود؟
من روز 21 مهر ماه در دفتر کارم بودم که سروان شایسته از پلیس امنیت تماس گرفت و مرا به آنجا دعوت ـ احضارـ کرد. پس از حضور در بازپرسی شعبه چهارم امنیت، قرار بازداشت موقت برایم صادر کردند تا به قول بازپرس قدری فکر کنم. 30 روز در اتاق فکر ـ همان سلول سابق! ـ بودم و بعد با قرار وثیقه دومیلیارد ریالی آزاد شدم. وثیقه توسط فردی که او را نمی شناختم و خواننده مقالات من بود تودیع شد. 25 روز در اعتصاب غذا بودم و از روز 16 ام اعتصاب إذا، خونریزی معده داشتم، از روز بیستم اعتصاب غذا هم به عنوان تنبیه،داروهای مرا قطع کردند و روز 25 ام اعتصاب غذا، آزاد شدم.
انجمن حجتیه
انجمن حجتیه در ابتدای فعالیتش قبل از انقلاب،مقبول مراجع،حتی آیت الله خمینی بود اما بعد از یک برهه ای این داستان معکوس شد. علت این از نظر یاران آیت اله خمینی دور بودن انجمن از مبارزه علیه شاه وعدم اعتقاد به این موضوع بود اما از منظری دیگر برخی معتقدند ایت الله خمینی ودیگر مراجع سازمان منسجم مذهبی شیخ محمود حلبی را برخلاف منافع خود میدیدند. شما کدام یک از این دو را تایید میکنید؟
حوزه و مراجع نسبت به انجمن و تلاش فرهنگی او در رد بهاییت خوش بین بودند، اما در جریان انقلاب، روحانیون و مراجع انقلابی از آنها دلخور شدند. مشی انجمن دوری از تنش های سیاسی بوده وهست، آنها به تلاش فرهنگی و آدم سازی فکر می کنند. آنها با ظهورانقلاب به این نتیجه رسیدند که در سایه حکومت اسلامی، راه آنها باز تروهموارتر می شود پس به انقلاب پیوستند. بعدها حزب توده و چپی ها با ایجاد فضای چپ مسئولین رانسبت به انجمن بد بین کردندو لذا من تاثیرترس از تشکیلات منسجم را موثر میدانم، در واقع از نظر آنها هر کسی که مرید داشته باشد یک خطر بالقوه است و انجمن مریدانی پر و پا قرص داشت که از نظر سواد هم برتر بودند. حکایت ترس قاضی بی سواد از وکیل با سواد است.
انجمن به مرجعیت آیت الله خویی اعتقاد داشت ومرجعیت ایت الله خمینی را برنمی تافت. این مساله ساز نبود؟
میتوان گفت بله. تقلید از آیت الله خویی هم بود و قصه انگشتری هدیه آیت الله خویی به شاه مزید بر علت شد.
در آن زمان، جلسات سخنرانی مذهبی انجمن در تهران دائر بود ولی در مقابل اقبال جوانان به حسینیه ارشاد، رونق در جلسات انجمن حجتیه کمتر دیده شد. این نشان از ان ندارد که انجمن با روح زمان در تضاد بود؟ واکنش انجمنی ها نسبت به دکتر شریعتی در ان برهه چه بود؟
انجمن با توجه به مشی اسلام سنتی و تبعیت از مرجعیت و روحانیت، نمیتوانست با افکار و نقدهای تند شریعتی کنار بیاید، همانطور که مطهری و خزعلی و مصباح با شریعتی کنار نیامدند. علی ایحال مسیر انجمن از کنار حسینیه ارشاد هم رد نمی شود، کما اینکه مطهری هم نتوانست در حسینیه دوام بیاورد و وقتی امر دایر شد که یا شریعتی یا مطهری، مسئولین حسینیه ارشاد به خواست جوانان آن روز شریعتی را انتخاب کردند. انجمن ریشه های دینی شریعتی را سست می دانست. او را نویسنده ای توانا اما اسلام شناس نمی دانست.
یک تحلیل وجود دارد که با اینکه حجتیه قبل از انقلاب رابطه خوبی با روحانیت داشت ولی بیشتر از اینکه متعهد به ایمان از س تعبد باشند به تخصص وتعقل نظر داشت؛ ازاین رو ست که دانشگاهیان انجمن بیشتر ازروحانیون است. میتوان گفت انجمن قبل از انقلاب دنبال اسلام بدون روحانیت بود؟
آیت الله حلبی معتقد بود که ما به طور تخصصی روی بهاییت کار می کنیم، وطبیعی است کادری که می خواهد تحت پوشش در محافل بهاییت نفوذ کند، نمی تواند فردای آن روز در مسجد شاه بالای منبر رود و روضه بخواند. این مشی و سیاست ایجاب می کرد که افراد در کسوت روحانی نباشند، هر چند اساتید روحانی هم در انجمن به تدریس مشغول بودند. در واقع نوع کار و استراتژی انجمن به گونه ای بود که یک روحانی نمی توانست با لباس آنرا انجام دهد، نفوذ در محافل بهاییت و حتی بعضی محافل را انجمنی های نفوذی انجام می دادند.
بعد از حادثه 17شهریور 57 چه شد که به ناگاه نظر شیخ محمود حلبی نسبت به فعالیت انقلابی عوض شد. این را نمی توان نوعی فرصت طلبی سیاسی قلمداد کرد؟
انجمن در اواخر کار به انقلاب پیوست و تا چند سال بعد از انقلاب هم با صدوراطلاعیه از انقلاب حمایت می کرد، که این استفاده از فرصت بود تا بتوانند تشکیلات انجمن را حفظ کنند و توسعه دهند.
منظور فرصت طلبی از نوع منفی آن است.
فرصت طلبی دیگر منفی و مثبت ندارد، خیلی ها از موج انقلاب استفاده کردند برای اهداف خود، این هدف هاست که خوب و بد است، کردان هم در موج انقلاب خود را زندانی سیاسی جا زد! اما انجمن باور نداشت که انقلاب پیروز می شود و از عاشورا به بعد باور کرد.
هنگام انقلاب،بااینکه ایت الله خمینی در بدو ورود به ایران در مدرسه انجمن اقامت میکند وبسیاری از نزدیکان ایشان مانند آقای مطهری به انجمن نظر مثبت داشتند روی بر گردانی یا تلخ شدن ایشان نسبت به انجمن از کجا شکل گرفت؟ واقعا همان مسایل قبل از انقلاب وعدم اعتقاد انجمن به مبارزه بودیا اینکه طیف چپ مذهبی این تحلیل را برای ایت الله به وجود اوردند که انجمن رقیب جدی برای حاکمیت وقت است؟
من معتقدم چپ گراها که حزب توده در راس آنها بود خود را در معرض تلاش منسجم و تشکیلاتی انجمن میدیدند. از سوی دیگر عوامل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دانسته یا ندانسته نقش مهم و کلیدی در کوبیدن انجمن داشتند و نهایتاً سپاه با استفاده از آقای جنتی ( امام جمعه قم ) کار را یکسره کرد و تیرخلاص را بر انجمن زد. البته ذهنیت قبل از انقلاب هم موثر بود.
مثل جشن نیمه شعبان سال 55؟
انجمن در نیمه شعبان 57 هیچ جشنی نگرفت و یک اتهام بی اساس بود.
گفته می شود روزی که ایت الله خمینی ان سخنرانی معروف را علیه انجمن در سال 62 کرد اصلا قرار بر این نبوده واطرافیان ایشان انتظار سخن دیگری داشتند؛ از نظر شما آن سخنان غیر منتظره نبود؟
آن جملاتی که به انجمن نسبت دادند اصلاً مال انجمن نبود، وقتی ما به مهندس سجادی گفتیم: مگر تز شما این است که فساد زیاد شود تا امام زمان بیاید؛ خوب پاسخ می دادید. او می گفت: فضای سال های اول انقلاب جای پاسخ دادن نبود، ما فقط گفتیم که این مطالب از ما نیست و تعطیل کردیم که حملات تمام شود. اما سخنان امام،با سابقه قبلی و حذف نمایندگی قابل یش بینی بود، ذهن امام را مسموم کرده بودند. اما آن جملات در مورد انجمن غیر منتظره بود، و وقتی پدر نزد ایشان رفتند و گفتند: این مطالب مال انجمن نیست و اینها مال آخوندی در خمین است. امام فرمودند: خوب از خودشان دفاع می کردند. پدر به محضر امام عرض کردند: اگر دفاع می کردند، شائبه ایستادن در برابر فرمایش شما بود.
انجمن حجتیه هیچ وقت در منظرعمومی به غیر از خود شیخ محمود حلبی چهره وسخنگویی نداشت. این به عدم تربیت کادر برای رهبری بر میگردد یا میل انجمنی ها به فعالیت مخفی؟
اساساً شیوه انجمن شناسایی و نفوذ در محافل بهاییت بود، چون رقیب با این شیوه مخفی یارگیری می کرد، در واقع تاکتیک رزمی متناسب با دشمن طراحی شده بود و طبیعتاً افراد انجمن مثل محفل رقیب بسیار محرمانه و زیرکانه عمل می کردند و در نهایت هم با تصمیم خودشان تعطیل کردند؛ حالا هم هر وقت بخواهند بازمی کنند و نیازی به مجوز جدید نیست. آنها یک انجمن خیریه مذهبی دارای مجوز هستند و مجوزشان هم معتبر است.
در مقایسه با نهضت آزادی که انها هم در همان دهه 60 ممنوع شدند ولی اعضای رهبری شان شناخته شده هستند وهیچ وقت ممنوعیت را قبول نکردند وکم وبیش فعالیت خود را داشتند اما انجمن خیلی ساده ممنوعیت وشاید مخفی بودن را پذیرفت. این میل به مخفی شدن در نظربرخی با لژهای فراماسونری مقایسه شده است. چپ هاهم از فعالیت انجمن روایتی دارند که این سازمان را جز تشکیلاتی مخفی وبسیار پر نفوذ در لایه های مدیریتی کشور حتی در سطوح بالا بر میشمرند. این نظر برای افکار عمومی هم جا افتاده است.
آنها یک تشکیلات سیاسی نیستند و جلسات آنها در قالب جلسات مذهبی و بحث های دینی و علمی است، اگر دولتیها بخواهند این جلسات مذهبی را هم تعطیل کنند که روی رضا شاه را سفید کرده اند. در مورد نفوذ انجمن، با توجه به تربیت افراد با سواد بالای دینی و علمی و از سوی دیگر غیرسیاسی بودن، نفوذ این افراد تکنوکرات در نهادها و وزارتخانه ها بدیهی است، علی رغم حذف و گزینش سنگین، انجمن در همه ادارات نیرو دارد.
با رهبر شدن آیت الله خامنه ای وقرابت برخی از اعضای انجمن با او این نظر قوت گرفت که فعالیت های انجمن را آزاد میکند اما این اتفاق رخ نداد چرا؟
ایشان شناخت بیشتری نسبت به انجمن داشتند، مهندس مادرشاهی مشاور ایشان بود، اما فضای مسموم اجازه این کار را به ایشان نداد، در واقع همان کسانی که گزارش منفی به امام می دادند و سئوالات کذایی را در اختیار آقای جنتی قرار دادند تا در نماز جمعه قم بخواند، امروز فضا را سنگین می کنند و ابایی ندارند که به رهبری هم انگ انجمنی بزنند.
پدر شما نماینده آیت الله خمینی دراین انجمن بود؛ هم اکنون رابطه اش با این انجمن چگونه است؟ افکار انجمن در بنیاد غدیر پی گیری میشود؟
پدر از ابتدای انقلاب تا سال 60 نماینده امام در انجمن بودند (پس از جلسه ای که به اتفاق شهید مطهری برای موضوع انجمن خدمت امام رسیدند)، هنوز هم به این ها خوش بین هستند و آنها را امام زمانی می داند، همیشه هم برای کاهش فشار بر این ها تلاش کرده اند که اگر جایی ظلمی شده است رفع شود، اما بنیاد بین المللی غدیر هیچ ربطی به انجمن ندارد و هیچ انجمنی در آن عضو نیست و در این بنیاد فقط و فقط برای ترویج غدیر تلاش می شود.
در واکنش به مصاحبه حسین شریعتمداری در خصوص انجمن،[همشهری جوان شهریور ماه] این نظر ازسوی شما مطرح شد که انجمنی ها با امام وانقلاب هیچ مشکلی ندارند. واقعا معتقدید مخاطب سخنرانی تیرماه 62ایت الله خمینی انجمن نبوده است؟ نمی توان واکنش شما به این گفته ها را نوعی تلاش برای بازگرداندن انجمن به صحنه عمومی دانست؟
من معتقدم مردانه باید با رقیب هم سخن گفت، آقای شریعتمداری مغرضانه وبدور از انصاف سخن گفته بود، باید جواب میدادم. می دانم که مخاطب سخنان امام در سال 62 انجمن بود، اما آن مطالب ربطی به تفکر انجمن نداشت و ذهن امام را مسموم کرده بودند. اگرانجمن معتقد به ازدیاد فساد برای ظهور حضرت بود، چرا با بهاییت مبارزه کند؟ خوب از نظر انجمن بهاییت بزرگترین فساد بود.
شاید بشود این تلقی را کرد که سخنان شما زمینه بازگشت دوباره انجمن است.
من هم به انجمن انتقاد دارم، به جای خود، اما اینکه این دفاع بازگرداندن انجمن به صحنه است یا خیر، مهم نیست، باید حق را گفت ولو به نفع رقیب و به زیان ما باشد.
این روزها انجمن به چند گروه تقسیم شده است. هم مکتب تفکیک است وهم گروه پیرامون مهندس سجادی وپدر اقای ابطحی وافتخار زاده. رهبری میراث شیخ محمود الان با کیست؟ چه دسته وگروهی بودند که در مرداد ماه برای رسمی شدن به وزارت کشور مراجعه کرده بودند؟
اولاً کسی برای رسمی شدن مراجعه نکرده است، آقای ابطحی هم با انجمن ارتباط ندارد، سیاست های انجمن بعد ازآقای حلبی با مهندس سجادی است و افرادی چون افتخارزاده و حسینی و مادر شاهی و... نیز با انجمن همراهند و از کلاس های درسشان استفاده می شود.
این سجادی همان سجادی است که کتاب دهه ظهور رانوشته وشهبازی به آن اشاره میکند؟
این مهندس سجادی با نویسنده آن کتاب ( دکتر سجادی) فرق دارد، اما او از تشابه نام و فامیلی سوءاستفاده کرده است تا کتابش بهتر بفروش برسد!
نظریات سیاسی انجمن امروز دوری دین از سیاست است یا ترویج موعد گرایی به شکلی که دولت احمدی نژاد میکند؟ تفکر انجمن با دولت امروز هماهنگ است؟ دوستی ها ورفاقت های قدیمی اعضای رده بالا با ایت الله خامنه ای هنوزادامه دارد؟
سیاست انجمن جدایی دین و سیاست نیست، اما اگر در سیاست دخالت نمی کنند چون نتیجه بخش نمی دانند، حتی اگر به اندازه علی ابن یقطین خود را موثربدانند. در حکومت جور هم ورود می کنند تا کار مومنی را راه بیاندازند، اما ترسی عجیب انجمن را فرا گرفته است که حتی در مجلس عزا و عروسی هم می ترسند در گوش هم سخن بگویند. بارها و بارها مراسم مذهبی آنها مورد هجوم نیروهای امنیتی واقع شده است و موبایل ها ونت بوک های مهمانان را ضبط کرده اند. روابط بسیاری از بزرگان انجمن با رهبری خوب است، اما با دولت احمدی نژاد هیچ سنخیتی ندارند و آبشان توی یک جوی نمی رود.
بعد از حوادث انتخابات سال گذشته وسرکوب مردم توسط حاکمیت،نظریه دوربودن دین از دولت در جامعه بیشتر تقویت شد. واکنش اعضای انجمن به حوادث بعد از انتخابات چه گونه است؟ ایا حفظ حکومت به هر شکل وسیاقی را قبول دارند؟ نسبت به حقوق تضییع شده ملت چه واکنشی دارند؟ این حوادث تغییری درنگرش انجمن ایجاد نکرده است؟
بعد از انتخابات و سر کوب، انجمن قبل از همه در لاک فرو رفت؛ انجمن جنبش سبزرا تایید نکرده و نمی کند، ومعتقدست بهاییها هم در جنبش سبز هستند. من فکر می کنم انجمن به روایت معروف امیر مومنان (ع) عمل می کند که فرمود: "در فتنه چون بچه شتر باش، نه پشتی دارد تا سوارش شوند و نه شیری دارد تا بدوشند." انجمن مراقب است که به اطراف دعوا سواری ندهد، کسی آن را ندوشد، و شاخ کسی هم به آن نگیرد. در حاشیه دعوا را نظاره می کند و صد البته با طرف پیروز وارد مذاکره برای کار خودش می شود. من باور ندارم که انجمن هیچ یک از طرفین دعوای حاضر را حق بداند، کما اینکه من دعوای چپ و راست را سر لحاف ملا می دانم و هرگز جنگ حق و باطل یا حسین و یزید نمی دانم، اگر بخواهم مقطع کنونی را با مقطعی از تاریخ مقایسه کنم، می گویم: جنگ بنی امیه و بنی عباس است
No comments:
Post a Comment