Friday, June 3, 2011

لحظه به لحظه با فاجعه و اختناق

مراسم تشیع جنازه‏ی عزت الله سحابی در حالی انجام شد که به نظر می‏رسید نیروهای انتظامی و امنیتی بیش از خانواده او خود را برای انجام این مراسم آماده کرده‏اند. حضور گسترده و کم نظیر این نیروها در زمان برگزاری مراسم تشیع، از دید حاضران شاهدی بر این مدعا بود.




کنترل جاده تهران – لواسان از شب قبل از مراسم در اختیار دو پست مجزای بازرسی بود. چنانچه مشاهدات شخصی خبرنگار روزآنلاین مشخص کرده است، در حد فاصل ساعت 5 و نیم تا 6 و نیم صبح حداقل نیمی از وسایل نقلیه‏ای که قصد ورود به لواسان را داشتند توسط این دو پست بازرسی مورد سوال و تفتیش قرار می‏گرفتند. فضای داخل منطقه در اولین ساعات روز به مانند شب گذشته امنیتی بود. اهالی از افزایش نیروهای انتظامی در هنگام طلوع خورشید خبر می‏دادند. تردد اتومبیل‏های انتظامی و امنیتی نیز در جاده کاملا مشهود بود.



مراسم شست و شوی پیکر مهندس سحابی پیش از ساعت 7 صبح توسط نزدیکان وی در منزل انجام شده بود. گرچه نیروهای انتظامی در محل‏ منزل عزت الله سحابی و اطراف آن نیز حضور چشمگیر داشتند، اما تعداد ماموران لباس شخصی در این مکان به روشنی بیش از دیگر نقاط شهر بود.



مراسم تشییع پیکر مهندس سحابی که با سخنرانی حسین شاهحسینی و لطف الله میثمی آغاز شد، در همان ابتدا با دخالت نیروهای انتظامی و امنیتی دچار اختلال شد. گر چه پیش از این اعلام ‏شد‏ه بود که اجازه مشایعت جنازه تا ابتدای کوچه، در مسیری حدودا 200 متری وجود دارد. با این حال نظم مراسم تنها به اندازه‏ی چند قدم بیشتر طول نکشید.



درگیری مهم چهارشنبه که در نهایت منجر به فوت مرحوم هاله سحابی شد، در همین زمان رخ داد. آنجا که نیروهای امنیتی تلاش داشتند با اعمال خشونت و زور پیکر مهندس سحابی را از دست تشییع کنندگان و خانواده بگیرند. در این درگیری ابتدا تابوب حامل پیکر عزت الله سحابی نقش بر زمین شد و لحظاتی بعد بود که هاله سحابی مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفت. در این صحنه خبرنگار روزآنلاین حداقل برخورد یک ضربه به شکم وی را مشاهده کرده است.



در حالی که هاله سحابی نقش زمین شده و بیهوش به نظر می‏رسید، نیروهای امنیتی جسد مهندس سحابی را به یک آمبولانس منتقل کردند. در همان زمان عملیات امداد رسانی به هاله سحابی نیز در دو مرحله با برخورد و ممانعت مامورین حاضر در محل مواجه شد. تنها بعد از بردن یپکر مرحوم سحابی از محل بود که نزدیکان دخترش موفق به انتقال او به داخل یک ماشین برای بردن به بیمارستان شدند.



پس از این تشیع کنندگان خود را به محل گورستانی رساندند که در ورودی آن توسط نیروهای امنیتی بسته شده بود. ماموران و ماشین‏های انتظامی در دو ردیف دو سوی حیابان را در اشغال خود داشتند. اتومبیل‏های انتظامی شامل چند ده دستگاه ون و بنز الگانس می‏شد. چند دستگاه مینی‏بوس متعلق به نیروی انتظامی که پر از مامور و سرباز بودند نیز در محل حضور داشتند.



تعداد زیادی مامور، اعم از لباس شخصی و گارد ویژه ناجا در داخل قبرستان بودند. مراسم خاکسپاری بدون حضور خانواده انجام شده بود، خبرنگار روز ندید که کسی بر جنازه نماز گذاشته باشد، احمد منتظری که بنا به وصیت مهندس سحابی آمده بود تا بر پیکر وی نماز گذارد، مانند سایرین پشت در بسته بود.



تعدد دوربین های فیلمبداری و عکاسی نیز در خیابان، ورودی قبرستان و داخل آن چشمگیر بود. از همه افردای که وارد قبرستان می شدند، به کرات فیلم و عکس تهیه می‏شد. افراد بعضا گروهی وارد گورستان می‏شدند. بنا به مشاهده‏ی خبرنگار روز گاه اگر عکاسان مستقر در جلوی در موفق به ثبت چهره همه افرادی که با هم قصد ورود داشتند نمی‏شدند، عکاسان حاصر از آنها عکس تکی تهیه کردند. بر بالای آرامگاه مهندس سحابی و در کنار خانواده ایشان نیز یک فیلمبردار و یک عکاس به طور دایم مشغول تهیه فیلم و عکس بودند. نیروهای لباس شخصی مستقر در اطراف قبر، زمانی کمتر از قرائت یک فاتحه و عرض تسلیت به مردم اجازه ایستادن می‏دادند.



دقایقی بعد از ورود مردم به داخل قبرستان، حال سوسن شریعتی به هم ریخت و عده زیادی دور وی جمع شدند. ماموران سعی می‏کردند با لگد زدن به مردم و علی الخصوص آقایان انها را از محل دور کنند. وخامت حال خانم شریعتی نزدیک به نیم ساعت طول کشید. در همین لحظات اخباری مبنی بر وخامت حال هاله سحابی، بدون اشاره به فوت وی به گوش ها می‏رسید.



برخورد ماموران هر لحظه خشن‏تر می‏شد و تقریبا کسی نمی‏توانست بیش از یک دقیقه در جایی ساکن بایستد. ضرب و شتم‏های جسته و گریخته‏ای در داخل و بیرون قبرستان روی داد. علی رغم ازدحام نسبی جمعیت در داخل، تقریبا فضا در یک سکوت کامل به سر می‏برد. ساعت حدود نه صبح بود که برخورد ها باز هم شدیدتر شد و در این هنگام بستگان مرحوم سحابی ضمن تشکر، از مردم خواستند که قبرستان را ترک کنند. حالا دیگر باتوم‏های نیروی انتظامی برای خروج مردم از قبرستان به کار افتاده بود، اما جمعیت با آرامی مشغول ترک محل بود.



مشاهدات خبرنگار روز بازداشت حداقل سه نفر را در هنگام ترک گورستان تائید می‏کند. حتی صحبت کردن با تلفن همراه نیز در این دقایق موجب حساسیت و برخورد نیروی انتظامی می‏شد. تا این لحظه جز یکی دو فاتحه و صلوات هیچ صدای بلندی از جمعیت شنیده نشد.



جوانی که به نظر می‏رسید کمتر از بیست سال دارد و در مقابل در ورودی قبرستان، بین نیروهای پر تعداد امنیتی و مردمی که در حال خروج بودند ایستاده بود، اقدام به پاره کردن عکس مرحوم سحابی در مقابل اعضای خانواده وی و هتاکی‏های گسترده به شخصیت او کرد. این اقدام که هیچ عکس‏العملی از سوی ماموران در پی نداشت، با برخورد چند زن مواجه شد و برای لحظاتی فضا رو به تشنج گذاشت. ماموران نیروی انتظامی یکی از بانوان میانسال را گرفتند و قصد داشتند او را مجبور به ترک محل کنند.



عده‏ی زیادی دوباره راه منزل مرحوم سحابی را در پیش گرفتند. ساعت 9 و پانزده دقیقه بود که جمعیت کم کم جلوی منزل آقای سحابی جمع شدند. تعداد کمی از فوت هاله سحابی مطلع گشته بودند، ولی این خبر همچنان به عنوان یک شایعه بین مردم می‏گشت و بسیاری در صحت آن شک داشتند. عده‏ی زیادی از این جمعیت، به دلیل دیر رسیدن به لواسان وقایع ساعت 7 صبح را ندیده بودند.



خبر آنگاه قوت بیشتری گرفت که عبدالرضا تاجیک آن را در میان جمعیت به دکتر محمدی گرگانی رساند و به این شخصیت ملی و مذهبی تسلیت گفت. با این حال هنوز قسمتی ازجمعیت گورستان خود را به محل منزل مرحوم سحابی نرسانده بود. تا نیم ساعت بعد از این جمعیت تلاش می‏کرد به راه‏های مختلف از صحت و سقم خبر مطلع شود. صدای شیون بلند زنان که نام هاله را صدا می‏زدند بر نگرانی‏ها می‏افزود.



داخل و بیرون منزل در ساعت 10 مملو از جمعیت بود. نیروهای انتظامی نیز در تعداد زیاد در خیابان‏های بالا و پائین کوچه حضور داشتند، ولی از نمایان کردن خود پرهیز می‏کردند. در این لحظات بی اطلاعی از حال هاله سحابی جمعیت را نگران کرده بود، یکی از بستگان خانواده سحابی، از سکوی روبروی ورودی ساختمان شروع به صحبت کرد. "انا لله و انا علیه راجعون، امروز همگی لطف کردید و برای مراسم تشیع مرحوم سحابی تشریف آوردید. ولی متاسفانه... "صدای گریه شدید جمعیتی که حالا فهمیده بود واقعا چه پیش آمده به هوا بلند شد. تقریبا هیچ کس آرام و قرار نداشت. برخی که وضعیت سوسن شریعتی را نیزدیده بودند در نگرانی مضاعف به سر می‏بردند. لحظاتی بعد آمبولانس 115 در مقابل در ساختمان توقف کرد وتیم پزشکی به داخل خانه رفتند. "آیا برای خانم شریعتی هم مشکلی پیش آمده؟" او خود دقایقی بعد از راه رسید. نمی‏توانست درست روی پایش بایستد و چهار زن او را کمک می‏کردند. خبر رسید در داخل منزل حال آقای صباغیان نیز بد است و از ایست قلبی ایشان گفته می شد. تقریبا بیست دقیقه بعد بود که یک آمبولانس و تیم پزشکی دیگر هم برای رسیدگی به حال دکتر ابراهیم یزدی به محل آمد. صدای گریه بلند مردم کمتر قطع می‏شد و در داخل منزل نیز حال چند نفر دیگر از سالخوردگان مجلس رو به وخامت گذاشته بود. بهت و حیرت در چهره خانواده سحابی موج می‏زد. آنها کمتر اشک می‏ریختند. اطلاع رسانیِ درباره ماجرائی که رخ داده بود از همانجا با پیامک و تلفن شروع شد.



هیچکدام از نیروهای حاضر در محل جلو نمی‏آمدند و سعی می‏کردند دیده نشوند. حدود ساعت یازده بود که از مردم خواسته شد محل را ترک کنند، چرا که حال چند تن از خویشان و دوستان مرحوم سحابی رو به وخامت گذاشته است. نیاز به امداد رسانی احساس می‏شد. جمعیت گروه گروه شروع به ترک محل کردند. چند ده متری آن طرف‏تر، مهدیه محمدی همسر دکتر زیدآبادی که در آغوش برادرش آرام گرفته بود ناگهان بغض خود را رها کرد. چند لحظه بعد صدای شیون حاضرین او را در یاد مصیبت این دوسال همراه شد. دوباره همه ایستاده بودند. خانم زیدآبادی در کنار جوی خیابان از دردهای این مدت شکایت می‏کرد. صورت پرهام کوچک در آغوش او خیس از اشک بود. پدرش؛ دکتر محمدی گرگانی بالای سر او با چشمانی اشک آلود نظاره گر فرزند شده بود و جمعیت شاید با بلند ترین صدایی که می‏توانست، می‏گریست. ورود آمبولانس دیگری به کوچه‏ی پیام خبر از وخیم شدن حال یک نفردیگر در منزل سحابی می‏داد.

No comments:

Post a Comment