نامه سرگشاده اهل سُنت به خامنه ای
قافیه سنجان چو قلم در کشند / گنج دو عالم به سخن بر کشند
گنج سخن موجود در این رنجنامه توسط پاره ای از نمایندگان و فعالان اهل سنت در داخل کشور که امکان امضاء و نشر این نامه برای آنان، علیرغم درکشیدن قلم، به دلایل واضح، میسر نیست، برای نگارنده ایمیل شده است. از من درخواست شده با رعایت امانتداری استفهامی و با پرهیز از واژه ها و ادبیات رایج در بین اپوزیسیون برونمرزی، خواسته های برحق و مطالبات قانونی و مشروع اهل سُنت را ویرایش و جهت اطلاع و انتشار در رسانه های فارسی زبان منعکس کنم.
بسم الله الرحمن الرحيم
(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا)
حضور محترم آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران
پیام آنحضرت بمناسبت افتتاح نخستين كنفرانس دو روزه بينالمللي بيداري اسلامي که امروز شنبه ۲۶ شهریور ماه در پایتخت ایران اسلامی عزیز آغاز بکار کرد مایه مسرت و امیدواری می باشد. حضرتعالی در پیام خویش فرمودید: "توصیهی مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبی، قومی، نژادی، قبیلهئی و مرزی است. تفاوتها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید. تفاهم میان مذاهب اسلامی کلید نجات است. آنها که آتش تفرقه مذهبی را با تکفیر این و آن دامن میزنند، اگر خودشان هم ندانند مزدور و عملهی شیطانند". در پیام حضرتعالی آمده است: "آزادی، عدالتخواهی، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفی تبعیضهای قومی و نژادی و مذهبی، نفی صریح صهیونیزم. اینها ارکان نهضتهای امروز کشورهای اسلامی است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است" و هشدار دادید که " پشت این لبخندها و وعدهها، توطئه و خیانت نهفته است". و گروهها و اشخاصی را که در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمت های به دست آمده از قیام های اسلامی مردم هستند، نفی کردید.
ما اهل سُنت ایران از قریب به ۳۳ سال پیش که بنیانگزار فقید جمهوری سلامی وعده برادری و برابری شیعه و سُنی را در یک ایران اسلامی دادند، همواره مصرانه خواهان برادری و برابری اهل سُنت و تشیع بخصوص در عمل و در کلام بوده و هستیم و مخالف هرگونه عملکردی که موجب تفرقه و تبعیض و برتری قومی و نژادی و بخصوص تبعیض بین برادران شیعه و سُنی، و نتیجتا ً دستاویزی برای دشمنان ایران و اسلام گردد، می باشیم. حضرتعالی از موج بیداری ملت های عمدتا ً سنی مذهب منطقه بر علیه سلطه تفرقه افکنان و دشمنان اسلام سخن می گوئید و نظام جمهوری اسلامی را الگوی این قیام ها می دانید.
سوال اینجاست که چگونه ملت های عمدتا ً سنی مذهب منطقه، نظام دینی ای را الگوی خود قرار خواهند داد که به آنان یعنی سُنی ها اجازه ساخت مسجد و حتی اقامه نماز در پایتخت نظام یا بعبارتی اُم القرای جهان اسلام را نمی دهد؟ متاسفانه درخواست های خیرخواهانه و قانونی اهل سنت ایران اسلامی برای نفی خشونت، ترور، تعصب، تفرقه و رفع تبعیض و احیای برادری و برابری در عمل با دستگیری و زندان پاسخ داده می شود. بسیاری از علمای اهل سُنت از مناطق مختلف ایران از جمله کردستان، سیستان و بلوچستان، خراسان و هـُرمُزگان به دلیل اعتراض به توهین مذهبی علیه اهل سُنت، تفرقه اندازی ها و مطالبه حق قانونی خود در زندان بسر می برند. نامه سرگشاده ۳۰۰ تن از علماء و روحانیون اهل سُنت کردستان و یا درخواست مکرر رهبران اهل سُنت برای ملاقات حضوری با مقام معظم رهبری بی جواب مانده است. نامه مورخ ۲ شهریور ۱۳۹۰ مجمع نمایندگان اهل سنت در مجلس شورای اسلامی به رئیس جمهور محترم کشور و دبیر مجمع تقریب مذاهب و مشاور رئیس جمهور در امور اهل سنت در اعتراض به ممنوعیت نماز عید فطر اهل سُنت در تهران نیز همچنان بی جواب مانده است.
طبق نص صریح قانون اساسی و وعده بنیانگزار نظام جمهوری اسلامی اهل سنت باید در انجام فرایض دینی و آموزش مذهبی خود آزاد باشند. اما در عمل متاسفانه اینگونه نیست. فشار بر علمای اهل سُنت برای کنترل و مدیریت مدارس دینی اهل سنت افزایش یافته است. برخی از علمای اهل سنت از جمله مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر مذهبی اهل سُنت مردم سیستان و بلوچستان نه تنها از کشور که بلکه حتی از استان نیز ممنوع الخروج می باشند. بسیاری از فعالان اهل سُنت در آیینه بُهتان به جرم های واهی دستگیر و زندانی می شوند. دلسوزان اسلام و پیروان سُنت نبوی اجازه ترویج دین مبین اسلام و تبلیغ مذهبی در مناطق اهل سُنت را ندارند و بسیاری از مبلغین دینی دستگیر و زندانی شده اند. این در حالیست که برادران شیعه ما کاملا ً آزاد هستند حتی در مناطق سُنی نشین مذهب و فقه خود را تبلیغ و ترویج کنند – که ما را بر آن اعتراضی نیست!. ممانعت غیر قانونی از برگزاری نماز عید فطر اهل سنت در تهران و برخی از کلان شهرهای کشور، و محکومیت اخیر حافظ قران آقای محمد اسماعیل ملازهی داماد مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی، به جرم جاسوسی برای بیگانه مثال واضحی از فشار روزافزون بر اهل سُنت و رهبران مذهبی آنها می باشد.
بر طبق اظهارات خیرخواهانه و دلسوزانه مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی که کارنامه درخشانی در حمایت از انقلاب اسلامی، ترویج اخوت و برادری اسلامی و تقریب مذاهب اهل سُنت و تشیع دارد، "جریاناتی چون ساماندهی حوزه های علمیه اهل سنت، صدور شناسنامه برای مساجد و کنترل آنها، ایجاد محدودیتهای بیشتر برای جماعت های تبلیغی، جلوگیری از برگزاری نمازهای جماعت سربازان اهل سنت در مراکز نظامی، تعطیل کردن نمازهای جمعه و عیدین در برخی کلان شهرهای کشور و به طور کلی محدود کردن بیش از پیش آزادیهای مذهبی، مصادیقی از تغییر و یا بعبارتی تشدید سیاستهای مسئولان نسبت به مسایل اهل سنت می باشد". ما اهل سُنت ایران اسلامی در تداوم بی علاج برزخ ِ انتظار، سه دهه نابرابری، تبعیض و "ملاحظات و محضوریت ها" را تحمل کرده ایم. اما اکنون بدون امید سپری شدن شب ِ تیره از تنگه های سحر با تبعیضات فراقانونی فزاینده روبرو هستیم. اکثر نسل جوان اهل سُنت ایران که تا به امروز خویشتن را به بستر تقدیر سپرده، و رخت یاس را بر قامت خویش آراسته، و از تیزه های غرور مذهبی خویش فرود آمده و برای حفظ وحدت و انسجام دینی و ملی در دهلیزهای انزوا و یا خرسنگ های تفته که خیزاب های تبعیض و تحقیر بر آن می جوشند، سکوت را اختیار کرده اند؛ آنان اینک چشم انداز دیگرگونه ای را مطلبند. چشم اندازی که ادامه تحقیر مستمر در میدانچه های تلخ تبعیض نباشد.
در این عصر اطلاعات و اینترنت مسلما ً ملت های مسلمان منطقه از قوانین نظام جمهوری اسلامی و تبعیضات قانونی و فراقانونی جاری بر علیه اهل سُنت در ایران اسلامی مطلع هستند. احتمالا ً استکبار جهانی، صهیونیسم و غرب نیز به توطئه های خود برای ایجاد تفرقه و تبعیض بین مسلمانان و بخصوص بین برادران شیعه و سُنی ادامه خواهند داد. اما برای ما اهل سُنت ایران جای تامل و تعمق جدی است مبنی بر اینکه چرا غرب از جمله آمریکا و انگلیس و حتی روسیه در پایتخت های کشور خود آزادی کامل فرایض دینی از جمله اجازه ساخت مسجد و اقامه نماز به مسلمانان شیعه و سُنی و دیگر ادیان و مسلک ها را می دهند، اما تلاش دارند در ایران اسلامی بین شیعه و سُنی تفرقه بیندازند؟
آیا این وظیفه اسلامی همه ما نیست تا آنها را خلع سلاح کرده و دستاویز و سببیت فرافکنی آنان را سلب کنیم؟ براستی در مقیاس با آزادی مذهبی موجود در کشورهای غربی، و در حالیکه ادیان دیگر در تهران صاحب کلیسا و کنیسه و محل عبادت خویش هستند؛ محرومیت حداقل صدها هزار اهل سنت ایرانی ساکن تهران از داشتن یک مسجد در اُم القرای جهان اسلام چگونه قابل توجیه است؟ با چنین وضعیتی چگونه می توان بر مخمل اندیشه های نسل جوان و مسلمان کشورهای بیدار منطقه تاثیرگذاری کرد و آنها را متقاعد نمود تا از ایران اسلامی الگوبرداری کنند و نه از غرب؟ استدعا می کنیم تا مقام معظم رهبری مرحمت فرموده یکبار برای همیشه دلیل ممانعت از صدور مجوز برای مسجد اهل سنت در تهران را بیان بفرمایند.
جناب آقای دکتر علیاکبر ولایتی دبیر اولین اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی و مشاور امور بینالمللی رهبر معظم انقلاب فرموده اند که "هیچ محدودیتی درخصوص حضور متفکرین جهان اسلام در این همایش وجود ندارد و هر متفکری از هر گوشه دنیا میتواند دیدگاهها و مسائل جاری منطقه را در این همایش تبیین کند". ایکاش متفکرین و علمای اهل سنت ایران نیز مستفیض این بذل و خیرخواهی می شدند. متاسفانه هزار نکته باریکتر از مو اینجاست که اندیشمندان و علمای اهل سنت ایران محبوس و یا به تبعیدگاههای سکوت هراس انگیز رانده شده اند در حالیکه برخی از پژوهشگران سُنی مذهب مورد اعتماد نظام از فراسوی مرزهای کشور برای شرکت در کنفرانس های مختلف وحدت و بیداری اسلامی با خرج بیت المال در تهران پذیرائی می شوند تا با حمد و ثنا از وحدت اسلامی موجود در ایران الگوبرداری کنند.
ما از مقام معظم رهبری تقاضا می کنیم که چراغ نورانی برادری و برابری اسلامی را ابتدا بعنوان یک سرمشق در خانه عزیز خودمان یعنی ایران ِ اسلامی بیفروزیم، و سپس آن را بعنوان یک الگوی روشن به مساجد دیگران بفرستیم. متاسفانه اینک عرصه آنقدر بر ما تنگ شده است که ناچاریم بدلیل وحشت از دهلیزهای لاینقطع و خوفناک سربازان گمنام امام زمان، نقاب ایمنی به پهنای رخساره ِ خویش بردوانده و درد های خود را "پنهانی" نجوا کنیم، زیرا از عقوبت جانفرسای آه کشیدن با صدای بلند آگاهیم! حقیقتا ً ما اهل سُنت ایران را دردیست در دل که گر گوئیم زبان سوزد، و گر پنهان کنیم ترسیم که مغز استخوان سوزد. ما اینک گام در صحرای دل نهاده و درد دو عالم به سخن بر کشیده ایم، امیدواریم حضرتعالی به درد دلهای ما گوش فرادهید زیرا صدف زان سبب گشت گوهرفروش، که از پای تا سر همه گشت گوش!
دکـتـرعـبـدالسـتـار دوشـوکـی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
(از طرف جمعی از نمایندگان و فعالان اهل سنت داخل کشور)
شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰
doshoki@gmail.com
قافیه سنجان چو قلم در کشند / گنج دو عالم به سخن بر کشند
گنج سخن موجود در این رنجنامه توسط پاره ای از نمایندگان و فعالان اهل سنت در داخل کشور که امکان امضاء و نشر این نامه برای آنان، علیرغم درکشیدن قلم، به دلایل واضح، میسر نیست، برای نگارنده ایمیل شده است. از من درخواست شده با رعایت امانتداری استفهامی و با پرهیز از واژه ها و ادبیات رایج در بین اپوزیسیون برونمرزی، خواسته های برحق و مطالبات قانونی و مشروع اهل سُنت را ویرایش و جهت اطلاع و انتشار در رسانه های فارسی زبان منعکس کنم.
بسم الله الرحمن الرحيم
(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَلا تَفَرَّقُوا)
حضور محترم آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران
پیام آنحضرت بمناسبت افتتاح نخستين كنفرانس دو روزه بينالمللي بيداري اسلامي که امروز شنبه ۲۶ شهریور ماه در پایتخت ایران اسلامی عزیز آغاز بکار کرد مایه مسرت و امیدواری می باشد. حضرتعالی در پیام خویش فرمودید: "توصیهی مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبی، قومی، نژادی، قبیلهئی و مرزی است. تفاوتها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید. تفاهم میان مذاهب اسلامی کلید نجات است. آنها که آتش تفرقه مذهبی را با تکفیر این و آن دامن میزنند، اگر خودشان هم ندانند مزدور و عملهی شیطانند". در پیام حضرتعالی آمده است: "آزادی، عدالتخواهی، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفی تبعیضهای قومی و نژادی و مذهبی، نفی صریح صهیونیزم. اینها ارکان نهضتهای امروز کشورهای اسلامی است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است" و هشدار دادید که " پشت این لبخندها و وعدهها، توطئه و خیانت نهفته است". و گروهها و اشخاصی را که در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمت های به دست آمده از قیام های اسلامی مردم هستند، نفی کردید.
ما اهل سُنت ایران از قریب به ۳۳ سال پیش که بنیانگزار فقید جمهوری سلامی وعده برادری و برابری شیعه و سُنی را در یک ایران اسلامی دادند، همواره مصرانه خواهان برادری و برابری اهل سُنت و تشیع بخصوص در عمل و در کلام بوده و هستیم و مخالف هرگونه عملکردی که موجب تفرقه و تبعیض و برتری قومی و نژادی و بخصوص تبعیض بین برادران شیعه و سُنی، و نتیجتا ً دستاویزی برای دشمنان ایران و اسلام گردد، می باشیم. حضرتعالی از موج بیداری ملت های عمدتا ً سنی مذهب منطقه بر علیه سلطه تفرقه افکنان و دشمنان اسلام سخن می گوئید و نظام جمهوری اسلامی را الگوی این قیام ها می دانید.
سوال اینجاست که چگونه ملت های عمدتا ً سنی مذهب منطقه، نظام دینی ای را الگوی خود قرار خواهند داد که به آنان یعنی سُنی ها اجازه ساخت مسجد و حتی اقامه نماز در پایتخت نظام یا بعبارتی اُم القرای جهان اسلام را نمی دهد؟ متاسفانه درخواست های خیرخواهانه و قانونی اهل سنت ایران اسلامی برای نفی خشونت، ترور، تعصب، تفرقه و رفع تبعیض و احیای برادری و برابری در عمل با دستگیری و زندان پاسخ داده می شود. بسیاری از علمای اهل سُنت از مناطق مختلف ایران از جمله کردستان، سیستان و بلوچستان، خراسان و هـُرمُزگان به دلیل اعتراض به توهین مذهبی علیه اهل سُنت، تفرقه اندازی ها و مطالبه حق قانونی خود در زندان بسر می برند. نامه سرگشاده ۳۰۰ تن از علماء و روحانیون اهل سُنت کردستان و یا درخواست مکرر رهبران اهل سُنت برای ملاقات حضوری با مقام معظم رهبری بی جواب مانده است. نامه مورخ ۲ شهریور ۱۳۹۰ مجمع نمایندگان اهل سنت در مجلس شورای اسلامی به رئیس جمهور محترم کشور و دبیر مجمع تقریب مذاهب و مشاور رئیس جمهور در امور اهل سنت در اعتراض به ممنوعیت نماز عید فطر اهل سُنت در تهران نیز همچنان بی جواب مانده است.
طبق نص صریح قانون اساسی و وعده بنیانگزار نظام جمهوری اسلامی اهل سنت باید در انجام فرایض دینی و آموزش مذهبی خود آزاد باشند. اما در عمل متاسفانه اینگونه نیست. فشار بر علمای اهل سُنت برای کنترل و مدیریت مدارس دینی اهل سنت افزایش یافته است. برخی از علمای اهل سنت از جمله مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر مذهبی اهل سُنت مردم سیستان و بلوچستان نه تنها از کشور که بلکه حتی از استان نیز ممنوع الخروج می باشند. بسیاری از فعالان اهل سُنت در آیینه بُهتان به جرم های واهی دستگیر و زندانی می شوند. دلسوزان اسلام و پیروان سُنت نبوی اجازه ترویج دین مبین اسلام و تبلیغ مذهبی در مناطق اهل سُنت را ندارند و بسیاری از مبلغین دینی دستگیر و زندانی شده اند. این در حالیست که برادران شیعه ما کاملا ً آزاد هستند حتی در مناطق سُنی نشین مذهب و فقه خود را تبلیغ و ترویج کنند – که ما را بر آن اعتراضی نیست!. ممانعت غیر قانونی از برگزاری نماز عید فطر اهل سنت در تهران و برخی از کلان شهرهای کشور، و محکومیت اخیر حافظ قران آقای محمد اسماعیل ملازهی داماد مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی، به جرم جاسوسی برای بیگانه مثال واضحی از فشار روزافزون بر اهل سُنت و رهبران مذهبی آنها می باشد.
بر طبق اظهارات خیرخواهانه و دلسوزانه مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی که کارنامه درخشانی در حمایت از انقلاب اسلامی، ترویج اخوت و برادری اسلامی و تقریب مذاهب اهل سُنت و تشیع دارد، "جریاناتی چون ساماندهی حوزه های علمیه اهل سنت، صدور شناسنامه برای مساجد و کنترل آنها، ایجاد محدودیتهای بیشتر برای جماعت های تبلیغی، جلوگیری از برگزاری نمازهای جماعت سربازان اهل سنت در مراکز نظامی، تعطیل کردن نمازهای جمعه و عیدین در برخی کلان شهرهای کشور و به طور کلی محدود کردن بیش از پیش آزادیهای مذهبی، مصادیقی از تغییر و یا بعبارتی تشدید سیاستهای مسئولان نسبت به مسایل اهل سنت می باشد". ما اهل سُنت ایران اسلامی در تداوم بی علاج برزخ ِ انتظار، سه دهه نابرابری، تبعیض و "ملاحظات و محضوریت ها" را تحمل کرده ایم. اما اکنون بدون امید سپری شدن شب ِ تیره از تنگه های سحر با تبعیضات فراقانونی فزاینده روبرو هستیم. اکثر نسل جوان اهل سُنت ایران که تا به امروز خویشتن را به بستر تقدیر سپرده، و رخت یاس را بر قامت خویش آراسته، و از تیزه های غرور مذهبی خویش فرود آمده و برای حفظ وحدت و انسجام دینی و ملی در دهلیزهای انزوا و یا خرسنگ های تفته که خیزاب های تبعیض و تحقیر بر آن می جوشند، سکوت را اختیار کرده اند؛ آنان اینک چشم انداز دیگرگونه ای را مطلبند. چشم اندازی که ادامه تحقیر مستمر در میدانچه های تلخ تبعیض نباشد.
در این عصر اطلاعات و اینترنت مسلما ً ملت های مسلمان منطقه از قوانین نظام جمهوری اسلامی و تبعیضات قانونی و فراقانونی جاری بر علیه اهل سُنت در ایران اسلامی مطلع هستند. احتمالا ً استکبار جهانی، صهیونیسم و غرب نیز به توطئه های خود برای ایجاد تفرقه و تبعیض بین مسلمانان و بخصوص بین برادران شیعه و سُنی ادامه خواهند داد. اما برای ما اهل سُنت ایران جای تامل و تعمق جدی است مبنی بر اینکه چرا غرب از جمله آمریکا و انگلیس و حتی روسیه در پایتخت های کشور خود آزادی کامل فرایض دینی از جمله اجازه ساخت مسجد و اقامه نماز به مسلمانان شیعه و سُنی و دیگر ادیان و مسلک ها را می دهند، اما تلاش دارند در ایران اسلامی بین شیعه و سُنی تفرقه بیندازند؟
آیا این وظیفه اسلامی همه ما نیست تا آنها را خلع سلاح کرده و دستاویز و سببیت فرافکنی آنان را سلب کنیم؟ براستی در مقیاس با آزادی مذهبی موجود در کشورهای غربی، و در حالیکه ادیان دیگر در تهران صاحب کلیسا و کنیسه و محل عبادت خویش هستند؛ محرومیت حداقل صدها هزار اهل سنت ایرانی ساکن تهران از داشتن یک مسجد در اُم القرای جهان اسلام چگونه قابل توجیه است؟ با چنین وضعیتی چگونه می توان بر مخمل اندیشه های نسل جوان و مسلمان کشورهای بیدار منطقه تاثیرگذاری کرد و آنها را متقاعد نمود تا از ایران اسلامی الگوبرداری کنند و نه از غرب؟ استدعا می کنیم تا مقام معظم رهبری مرحمت فرموده یکبار برای همیشه دلیل ممانعت از صدور مجوز برای مسجد اهل سنت در تهران را بیان بفرمایند.
جناب آقای دکتر علیاکبر ولایتی دبیر اولین اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی و مشاور امور بینالمللی رهبر معظم انقلاب فرموده اند که "هیچ محدودیتی درخصوص حضور متفکرین جهان اسلام در این همایش وجود ندارد و هر متفکری از هر گوشه دنیا میتواند دیدگاهها و مسائل جاری منطقه را در این همایش تبیین کند". ایکاش متفکرین و علمای اهل سنت ایران نیز مستفیض این بذل و خیرخواهی می شدند. متاسفانه هزار نکته باریکتر از مو اینجاست که اندیشمندان و علمای اهل سنت ایران محبوس و یا به تبعیدگاههای سکوت هراس انگیز رانده شده اند در حالیکه برخی از پژوهشگران سُنی مذهب مورد اعتماد نظام از فراسوی مرزهای کشور برای شرکت در کنفرانس های مختلف وحدت و بیداری اسلامی با خرج بیت المال در تهران پذیرائی می شوند تا با حمد و ثنا از وحدت اسلامی موجود در ایران الگوبرداری کنند.
ما از مقام معظم رهبری تقاضا می کنیم که چراغ نورانی برادری و برابری اسلامی را ابتدا بعنوان یک سرمشق در خانه عزیز خودمان یعنی ایران ِ اسلامی بیفروزیم، و سپس آن را بعنوان یک الگوی روشن به مساجد دیگران بفرستیم. متاسفانه اینک عرصه آنقدر بر ما تنگ شده است که ناچاریم بدلیل وحشت از دهلیزهای لاینقطع و خوفناک سربازان گمنام امام زمان، نقاب ایمنی به پهنای رخساره ِ خویش بردوانده و درد های خود را "پنهانی" نجوا کنیم، زیرا از عقوبت جانفرسای آه کشیدن با صدای بلند آگاهیم! حقیقتا ً ما اهل سُنت ایران را دردیست در دل که گر گوئیم زبان سوزد، و گر پنهان کنیم ترسیم که مغز استخوان سوزد. ما اینک گام در صحرای دل نهاده و درد دو عالم به سخن بر کشیده ایم، امیدواریم حضرتعالی به درد دلهای ما گوش فرادهید زیرا صدف زان سبب گشت گوهرفروش، که از پای تا سر همه گشت گوش!
دکـتـرعـبـدالسـتـار دوشـوکـی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
(از طرف جمعی از نمایندگان و فعالان اهل سنت داخل کشور)
شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰
doshoki@gmail.com
No comments:
Post a Comment