Tuesday, November 6, 2012

Reformists takes advantage of the hunger strike of 8 female political prisoners, says the husband of one of the prisoners.And changing the fact to their on benefit! • این یادداشت را کیوان امیر الیاسی همسر نسیم سلطان بیگی که در زندان اوین در اعتصاب غذا به سر می برد نوشته و به سوءاستفاده ی سایت های اصلاح طلب از این اعتصاب اعتراض کرده است ... ... Continue Reading




Reformists takes advantage of the hunger strike of 8 female political prisoners, says the husband of one of the prisoners.And changing the fact to their on benefit!

• این یادداشت را کیوان امیر الیاسی همسر نسیم سلطان بیگی که در زندان اوین در اعتصاب غذا به سر می برد نوشته و به سوءاستفاده ی سایت های اصلاح طلب از این اعتصاب اعتراض کرده است ...
...
Continue Reading
اصلاح طلب ها، واقعیت اعتصاب زندانیان زن را وارونه می کنند

Reformists takes advantage of the hunger strike of 8 female political prisoners, says the husband of one of the prisoners.And changing the fact to their on benefit!

• این یادداشت را کیوان امیر الیاسی همسر نسیم سلطان بیگی که در زندان اوین در اعتصاب غذا به سر می برد نوشته و به سوءاستفاده ی سایت های اصلاح طلب از این اعتصاب اعتراض کرده است ...

یادداشت زیر را کیوان امیر الیاسی همسر نسیم سلطان بیگی که در زندان اوین در اعتصاب غذا به سر می برد نوشته است. در این یادداشت او ضمن ارائه ی گزارشی از جریان اعتصاب غذای زندانیان سیاسی زن در زندان اوین، به برخورد ابزاری و تبلیغاتی سایت های اصلاح طلب در جهت مصادره ی این حرکت اعتراض می کند. عنوان نوشته «تقدیم به دوست زندانی ام نسیم سلطان بیگی، یک اعتصاب غذا، چند تعبیر ساده اما مسئولانه» است:


این نوشته را تقدیم می کنم به نسیم سلطان بیگی، نه از رو که همسر و شور و شوق زندگی ام بوده و هست، بلکه از آن رو که بهترین دوست و همراهم و نماد شور و شوق برای رهایی و آزادی در زندگی من بوده است.
صبح روز سه شنبه (۹ آبان ماه ۱٣۹۱) حدود ۲۰ نفر از نیروهای زن گارد یگان حفاظت زندان اوین که گمان می کردند زندانیان زن سیاسی و عقیدتی بند ٣۵۰ زندان اوین از موبایل برای خبر رسانی به بیرون از زندان استفاده می کرده اند، در جستجوی موبایل به این بند یورش می برند. موضوع بازرسی بند زندانیان سیاسی، موضوعی است که هراز چند گاهی اتفاق می افتد و بند نسوان ٣۵۰ اوین پیش از این نیز بارها مورد بازرسی مامورین یگان حفاظت زندان اوین قرار گرفته است. اما این بار روش بازرسی و به خصوص بازرسی بدنی زندانیان زن سیاسی به قدری توهین آمیز بوده است که با توجه به برخوردهای یگان حفاظت زندان اوین در سال های اخیر نیز، برخوردی غیرمتعارف و بر خلاف موازین و مقررات سازمان زندان ها بوده است. با توجه به اخبار موجود، ماموران حفاظت زندانیان سیاسی و عقیدتی را به محوطه ی کوچک باشگاه بند هدایت کرده و برای ساعتی همه زندانیان سیاسی را در فضای کوچک و نامناسب محبوس کرده و شروع به تفتیش وسایل شخصی آنان کرده اند، سپس هر یک از زندانیان را به طور جداگانه از باشگاه بند خارج کرده و به بازرسی بدنی آن ها پرداخته اند. متاسفانه مامورین حفاظت ضمن برخورد توهین آمیز و فحاشی به این زندانیان، نه تنها به برهنه کردن آن ها و بازرسی لباس زیر این زندانیان اکتفا نمی کنند، بلکه در چند مورد مشخص دست به اعمالی می زنند که مصداق بارز آزار جنسی بوده است.
این اقدام به اعتراض کلیه ی زندانیان سیاسی و عقیدتی بند نسوان ٣۵۰، با هدف مشخص عذرخواهی مسئولان زندان و ارایه ضمانت هایی از سوی آنان مبنی بر عدم تکرار چنین رفتارهایی، می انجامد که متاسفانه مسئولین زندان به این درخواست زندانیان ترتیب اثر نمی دهند. به دنبال آن تعدادی از زندانیان این بند در یک اقدام متحدانه و پس از تصمیم گیری جمعی، از روز سه شنبه دست به اعتصاب غذای گروهی می زنند. با توجه به اخبار موجود تعداد زندانیانی که اعتصاب غذا کرده اند ۹ نفر بوده است که نسیم سلطان بیگی نیز در میان این زندانیان بوده است. (لیست زندانیان سیاسی ای که اقدام به اعتصاب غذا کرده اند عبارت است از: بهاره هدایت، شیوا نظرآهاری، ژیلا کرم زاده مکوندی، نسیم سلطان بیگی، نازنین دیهیمی، مهسا امرآبادی، حکیمه شکری، ژیلا بنی یعقوب و راحله زکایی.)
به دنبال این اعتصاب غذا، در روز پنج شنبه (۱۱ آبان ماه ۱٣۹۱) ٣٣ نفر از زندانیان سیاسی و عقیدتی بند نسوان ٣۵۰ اوین با ارسال نامه ای به آقای علی اشرف رشیدی، رئیس زندان اوین، ضمن اعتراض به برخورد خشن و توهین آمیز مامورین گارد حفاظت زندان حمایت خود را از اقدام زندانیانی اعتصابی اعلام می کنند. اعتراض دسته جمعی کلیه ی زندانیان این بند، نشانه ی درایت این زندانیان در اعتراض متحدانه ی جمعی به امر مشترک صنفی شان، و نیز دلیلی بر اثبات کارآمدی سیستم تصمیم گیری شورایی این زندانیان است. این نامه همچنین خواسته های مشخص این زندانیان را به بهترین شکل ممکن منعکس می سازد. در بخش مهمی از این نامه آمده است: "اما چیزی که قابل گذشت نیست رفتار وحشیانه بعضی از ماموران در بازرسی بدنی است که دور از شان و مصداق بارز تعرض و هتک حرمت به شمار می‌آید و قلم از بیان صریح آن شرم دارد. باتوجه به انواع دوربین‌های امنیتی و سختگیری در رفت آمد‌ها و نقل و انتقال وسایل و غیره و با توجه به وجود ابزار الکترونیکی مناسب که می‌توانست برای بازرسی بدنی بکار رود و یا دست کم محترمانه باشد بر ما معلوم نیست که چرا چنین رفتار توهین آمیزی صورت گرفته است. بدیهی است که زنان زندانی سیاسی از این پس اجازه چنین بازرسی‌های نا‌معمول و توهین آمیزی را نخواهند داد و مصرانه خواستار عذرخواهی مقامات مسوول، تعهد ایشان درباره ی عدم تکرار چنین رفتاری با زنان زندانی و عودت وسایل بازداشت شده به زندانیان یا به خانواده ی آن‌ها هستیم."
متاسفانه در حالی که این زندانیان زن در طول هفته ی گذشته مضطربِ نگرانی های خانواده های خود بوده اند و به فرصت کوتاه نیم ساعته ی ملاقات به عنوان تنها راه حل برای کمی آرام شدن و آرام کردن نگاه کرده اند؛ در پنجمین روز اعتصاب غذا؛ مقامات زندان اوین از جمله معاون، رییس حفاظت زندان و معاون قضایی، زندانیان اعتصاب کننده را به دفتر بند زنان احضار کرده و از آنها در خواست کردند که تا به اعتصاب غذای خود پایان دهند، در غیر این صورت ممنوع الملاقات شده و به سلول انفرادی منتقل خواهند شد. زندانیان اعتصاب کننده نیز ضمن اعتراض دوباره به رفتار توهین آمیز ماموران یگان حفاظت زندان، از مسوولان زندان خواسته اند به جای تهدیدها ماموران خاطی بازرسی را مورد مواخذه و تنبیه قرار دهند. در پایان به جز راحله ذکایی، ٨ زندانی دیگر علی رغم این تهدید همچنان به اعتصاب غذای خود ادامه داده اند. (توضیح مختصر آن که علی رغم هیاهوی رسانه ای سایت به اصلاح خبری – تحلیلی کلمه؛ محبوبه کرمی که با تاکید از او به عنوان عضو محبوس جبهه مشارکت ایران اسلامی! یاد شده است از آغاز نیز در اعتصاب غذا نبوده و خبر اعتصاب غذای ایشان کذب محض است.) خوشبختانه علی رغم تهدید اولیه، در پایان مسئولان زندان به این زندانیان اعلام کرده اند که به درخواست آن ها رسیدگی خواهد شد. بعد از ظهر همان روز مسئولان زندان در مذاکره ای با نمایندگان خانواده های زندانیانی که دست به اعتصاب غذا زده اند موارد مشابهی را مطرح نموده اند که بدین ترتیب همه ی ما امیدوار هستیم با رسیدگی به خواسته ی صنفی و بر حق این زندانیان، زمینه برای پایان اعتصاب غذای آن ها فراهم گردد.
همه ی کسانی که از وضعیت زندانیان سیاسی بند ٣۵۰ زندان اوین اطلاع دارند، به روشنی می دانند که این زندانیان از حقوق اولیه ی انسانی خود نظیر حق صحبت تلفنی با خانواده هایشان و یا اعزام به موقع برای درمان به بیرون از زندان محروم هستند. همچنین همه می دانند که زندانی ای که دست به اعتصاب غذا می زند آخرین داشته اش، بدن خود، را به ابزاری برای مبارزه تبدیل می کند. در واقع زندانی با دست زدن به اعتصاب غذا لطمات جسمی ای را که چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت به جسمش وارد می شود به جان می خرد چنان که مهسا امر آبادی، شیوا نظر آبادی، نسیم سلطان بیگی و ژیلا بنی یعقوب طی روزهای گذشته چندین بار به دلیل افت شدید فشار به بهداری زندان منتقل شده اند. علاوه بر این آن چه که روشن است و نامه ی زندانیان زن سیاسی به رئیس زندان و صحبت های زندانیان اعتصابی با خانواده هایشان در جریان ملاقات، شاهدی بر این مدعاست که این زندانیان خواسته ای مشخص را در زمینه ی مسائل صنفی و امور روزمره ی زندگی روزمره ی خویش دنبال می کنند و به دنبال هیاهوی رسانه ای برای تبلیغ علیه حاکمیت جمهوری اسلامی نیستند. آن ها خواستار برخورد محترمانه و انسانی هستند. علی رغم آن که آن ها محکومیت های خویش را ناعادلانه می دانند اما در عین حال می خواهند که طی دوران محکومیت خویش از حقوق اولیه ی انسانی برخوردار باشند. اعتصاب زندانیان سیاسی زن بند ٣۵۰ به مسئولان زندان گوشزد می کند که دست به اقدامات مشابهی نزنند. این اعتصاب می کوشد بر این نکته پافشاری کند که علی رغم آن که رفتار توهین آمیز و غیرانسانی با هر زندانی چه سیاسی و چه غیر سیاسی، نبایستی مشاهده شود اما فراتر از آن مسئولین و ماموران زندان باید بدانند که نمی توانند با زندانیان سیاسی دست به رفتارهایی بزنند که با دیگر زندانیان به شکل هر روزه معمول می دارند (و به هر دلیلی، دیگر زندانیان در برابر آن سکوت می کنند.) مهم ترین دستاورد چنین اقدامات اعتراضی ارتقاء استانداردهای برخورد با زندانیان سیاسی است.
برخورد با موضوع اما همیشه از سوی جریانات سیاسی مختلف منطبق بر خواست و اراده ی زندانیان سیاسی دربند نیست. به عنوان مثال سایت های زنجیره ای اصلاح طلبان دو خردادی به گونه ای زننده می کوشند از آب گل آلود ماهی بگیرند و از این اعتصاب غذا به عنوان تبلیغی علیه جناح حاکم استفاده نموده، و بر کوس انحصار طلبی خویش بکوشند. به عنوان مثال سایت به اصطلاح خبری- تحلیلی کلمه در خصوص اخبار مربوط به این اعتصاب غذا می نویسد: "این اقدام ]منظور یورش نیروهای یگان حفاظت زندان به بند ٣۵۰ نسوان است.[ با واکنش اعتراضی فائزه هاشمی که در حال حاضر نماینده و وکیل بند زندانیان و سایر زندانیان سیاسی زن است، مواجه شد." از این موضوع می گذریم که سرکار خانم فائزه هاشمی و برادرشان به چه دلائل مشخص یا نامشخصی! در مقطع فعلی می کوشند زندانی بودن خود را به یک حربه ی تبلیغاتی تبدیل کنند، حال آن که در طول سه دهه ی گذشته ایشان و دیگر اعضای خانواده شان ضمن تصدی مناسب حساس حکومتی هرگز لب به اعتراض علیه ستم به زندانیان سیاسی و فعالین جنبش های اجتماعی نگشودند. در این جا فقط بر واقعیات ساده ای تاکید می کنیم. نخست این که اعتراض ایشان هیچ وجه تمایزی با اعتراض دیگر زندانیان سیاسی بند نداشته است و اگر ایشان این قدر شجاعانه بیشتر از بقیه معترض بوده اند چرا در اعتصاب غذای زندانیان شرکت نکرده اند؟ اگر ایشان، سایت کلمه یا هر رسانه ی دیگری که به اصلاح طلبان دو خردادی وابسته است، برای ایشان شاید به سبب موقعیت خانوادگی! نوعی اشرافیت و تمایز طبقاتی، و در یک کلام، جایگاه منحصر به فردی قائل هستند، در این مورد مشخص نام ایشان در نامه ی زندانیان به رئیس زندان نامی است در کنار ٣۲ امضای دیگر. دوم آن که وکیلان بند نسوان ٣۵۰، در مقطع فعلی دو نفر هستند و ایشان به نوعی به خانم منیژه نجم عراقی (زندانی سیاسی زن و عضو کانون نویسندگان ایران) در انجام امور کمک می کنند و همین جایگاه را هم به یمن مرخصی یک هفته ای خانم نجم عراقی به دست آورده اند. افزون بر همه ی این ها جایگاه وکیل بند، فارغ از این که چه کسی به انجام امور مربوطه مشغول است، در چنین اعتراضات صنفی و یا در موضع گیری سیاسی زندانیان در بند به هیچ وجه به معنی نمایندگی این زندانیان نیست. زندانیان سیاسی زن بند ٣۵۰ به زیباترین شکل ممکن به ما آموخته اند که چنین تصمیماتی به صورت جمعی و از مسیر تصمیم گیری شورایی اتخاذ می شوند. سایت کلمه در جای دیگری از خبر خویش می نویسد که زندانیان "برای نشان دادن اعتراض خود به ماموران امنیتی و حفاظتی زندان اقدام به سر دادن شعار “یا حسین میر حسین”، “مرگ بر دیکتاتور”، “موسوی زنده باد کروبی پاینده باد” و سرودهای “ای ایران”، “یار دبستانی” و “نه خارم نه خاشاک” کردند." داده اند. هر کسی که از اصول اولیه ی ارتباطات و رسانه ای اندک اطلاعی داشته باشد متوجه می شود که این خبر به گونه ای کاملاً ناشیانه و صرفاً با هدف مصادره ی این حرکت اعتراضی به نفع جریان اصلاح طلبان دو خردادی تنظیم شده است. بر عکس حضور ۹ زندانی زن با عقاید متنوع سیاسی و نیز حضور گسترده ی ٣٣ نفره (تقریباً تمام زندانیان بند، فارغ از عقاید و موضع گیری های سیاسی) در نامه ی اعتراضی به روشن ترین شکل ممکن، آشکار می سازد که این حرکت صنفی با یک خواسته ی مشخص صنفی آغاز شده است و حضور زندانیان با عقاید مختلف نه به معنی تائید افکار و عقاید یکدیگر که به معنی تائید این حرکت متحدانه ی جمعی است. این شاید مهم ترین درس این اعتصاب برای تمامی فعالین جنبش های اجتماعی در ایران باشد.
به خصوص ضروری است که فعالین چپ این نکته را به درستی درک کنند که هویت یابی مستقل سیاسی و طبقاتی آن ها، صرفاً از طریق نقادی های برج عاج نشینانه ی روشنفکران چپ گرا از دیگر جریانات سیاسی به دست نمی آید. فعالین چپ نباید هیچ وحشتی از اقدام متحدانه ی محدود (با چارچوب و خواسته ی مشخص) با دیگر جریانات سیاسی داشته باشند. البته نگرانی در خصوص حفظ استقلال سیاسی و طبقاتی دغدغه ی مهمی است که چاره ی آن را باید در سازماندهی و سازمان یابی مستقل جست. اگرچه ادبیات سوسیالیستی بارها بر مساله ی استقلال سیاسی و تشکیلاتی طبقه ی کارگر تاکید نموده است اما در عین حال اتحاد عمل با دیگر نیروهای سیاسی نیز بارها مورد اشاره قرار گرفته است. فعالین چپ نمی توانند از نظر دور دارند که وظیفه ی آن ها در جنبش های اجتماعی علاوه بر تاکید بر تضاد کار و سرمایه در کلیه ی جنبش های اجتماعی و تلاش برای استقلال هر چه بیشتر سیاسی و تشکیلاتی طبقه ی کارگر، باید مصروف نیل به اتحاد و توافق احزاب دموکراتیک همه ی کشورها شود. برای شکل دادن به یک هویت مستقل سیاسی و در هم شکستن هژمونی لیبرالی، در عین درگیر شدن در یک مبارزه ی ایدئولوژیک مستمر، منظم و هدفمند، باید نقش ویژه ی کنشگری اجتماعی را درک کرد. بخشی از این کنشگری ها، همین اقدامات متحدانه و مشترک با دیگر نیروهای سیاسی است.
اما اگر اصلاح طلبان دو خردادی می کوشند با فرصت طلبی مثال زدنی خود چنین اقدامات صنفی را به دستاویزی برای هیاهوی رسانه ای خویش تبدیل کنند وظیفه ی آن ها که این گونه نمی اندیشند و این گونه دست به عمل نمی زنند (و شاید شبیه به نسیم سلطان بیگی می اندیشند و عمل می کنند) چیست؟
گام نخست برخورد مسئولانه به موضوع است. به جای به اشتراک گذاشتن خبر یا زدن لایک در فیسبوک و یا انتشار خبر از هر منبعی که دریافت نموده اند، باید کوشید در وهله ی نخست اطلاعات درست و دقیقی در خصوص موضوع کسب نمود. به عنوان مثال حدود یک ماه پیش که نسیم برای تحمل دوران محکومیت خود را به زندان اوین معرفی نمود در عرض چند ساعت خبر ۶ سال محکومیت او در فضای مجازی منتشر شد. حال آن که محکومیت نسیم سه سال حبس تعزیری است. جای شگفتی و شرمساری است که دوستان و همفکران نسیم نیز به انتشار همین خبر یاری دادند. مایه ی سر افکندگی است که تا به این اندازه از وضعیت همدیگر بی خبر هستیم که خبر فلان سایتی را که عمل و اندیشه ی گردانندگانش هیچ ربطی به عمل و اندیشه ی نسیم ندارد ملاک آگاهی خود از موضوع قرار دهیم. اگر سایت های نزدیک به جنبش سبز این قدر فرصت طلب هستند که با انتشار اخبار کذب می کوشند تبلیغ خود علیه جناح حاکم را شدیدتر کنند، ما به شیوه ای دیگرگونه، بر واقعیات درست آن گونه که هستند تاکید می کنیم. واقعیات خود گویای همه چیز هستند. این که حبس نسیم ۶ سال باشد یا ٣ سال، فرقی در غیرعادلانه و غیرانسانی بودن محکومیت او ندارد. ما نیازی به بزرگ نمایی، دروغ پردازی و هوچی گری نداشته و نداریم.
گام دوم، شناخت، نوشتن و صحبت کردن از عمل و اندیشه ی نسیم و دیگر زندانیان دربند همچون سروش ثابت، وحید علی قلی پور، فریبرز رئیس دانا، منیژه نجم عراقی و .... است. آن ها برای چه به زندان افتاده اند؟ باید در این خصوص نوشت و دوباره نوشت. گفت و دوباره گفت. از دوران حبس ٣ ساله ی نسیم، دو سال مربوط به بازداشت او در تجمع اعتراضی زنان در ۲۲ خرداد ماه سال ۱٣٨۵ در میدان هفت تیر است. تلاش نسیم برای رفع ستم، خشونت و تبعیض علیه زنان، برای حقوق و موقعیت برابر زنان، برای حقوق و موقعیت برابر در محیط کار، در محیط خانه و خانواده، در فضای شهری، در کلیت مناسبات و قوانین حاکم بر جامعه و به طور کلی در تمامی عرصه ها زیست اجتماعی انسان ها و نیز البته برای در هم شکستن سرمایه داری مردسالار که شکل ویژه ای به ستم علیه زنان و کالا انگاری آنان داده است. هر بار که می خواهیم از اعتصاب غذای نسیم یا هر خبر مربوط به هر زندانی سوسیال فمینیست دیگری بگوئیم، باید دوباره و دوباره این نکات را تکرار کنیم. یک سال دیگر حبس او نیز مربوط است به فعالیت های دانشجویی اش در طیف دانشجویان چپ. برای تلاش برای ایجاد تشکل های مستقل دانشجویی که گروه فشار جناح های حاکمیت و وسیله ی تبلیغاتی آن ها نباشند. برای ترویج و تبلیغ این مساله که جنبش دانشجویی باید با دیگر جنبش های اجتماعی و علی الخصوص جنبش های کارگری و زنان متحدانه عمل کند. برای نه گفتن به سایه ی شوم جنگ و تحریم، فقر و بیکاری. برای نه گفتن به جهانی که در آن میلیاردها دلار صرف تولید جنگ افزار می شود و در عین حال میلیاردها انسان در فقر و بیچارگی زندگی می کنند. برای نه گفتن به جهانی که در آن روابط انسان ها به صورت روابط شیء واره ی کالاها با یکدیگر تجلی می کند. برای نه گفتن به جهانی که انسان از محصول کارش، از خودش، از دیگر انسان ها، از نوع انسان و از طبیعت بیگانه است. هر بار که می خواهیم از اعتصاب غذای نسیم یا هر خبر مربوط به هر زندانی سوسیالیست دیگری بگوئیم، باید دوباره و دوباره این نکات را تکرار کنیم.
گام بعدی، تاکید و نوشتن درباره ی مشخصه های مترقی چنین اقدامات اعتراضی است. در این مورد مشخص تاکید بر تصمیم گیری شورایی و جمعی و نیز اقدام صنفی متحدانه و مشترک زندانیان فارغ از اعتقاداتشان برای خواسته ای مشخص است.
آن چه که مهم است آن است که نباید به جای برخورد مسئولانه و آگاهانه با موضوع، وجدان خود را با انتشار یک خبر ساده و پیش و پا افتاده راحت بگذاریم. نباید خودمان را پشت لفاظی های پرطمطراق در خصوص وظائف سوسیالیست ها در مقطع فعلی پنهان کنیم. نباید خصلتی بت واره به عقاید خودمان بدهیم و چشم مان را روی حرکت های مشخص اجتماعی ببندیم. باید از آن ها که بدن خود را به ابزاری برای اعتراض خویش تبدیل کرده اند دفاع کنیم. 

دوشنبه  ۱۵ آبان ۱٣۹۱ -  ۵ نوامبر ۲۰۱۲

No comments:

Post a Comment