مرگ کسب و کار من است
در سالگشت قتلهای زنجیره ای اسماییل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی از نقش نیروهای خودجوش(خودسر) در برخی حوادث کشور به ویژه حوادث بعد از انتخابات سخن گفته است.
سردار اسماییل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی اخیرا گفتهاست: «در دهه هفتاد گروههای خودجوشی در کشور شکل گرفتند برای حذف اراذل و اوباش و معتقد بودند دستگاه قضایی کار خاصی نکرده، آنها اراذل را یکجا میبردند و سر به نیستشان میکردند.»
فرمانده نیروی انتظامی که در مورد حوادث بعد از انتخابات با خبرگزاری ایسنا سخن میگفت، مرگ ستار بهشتی را ناشی از حد نگه نداشتن ماموران، اتفاقات بازداشتگاه کهریزک را به دلیل اصرار قضات مبنی بر اوباش و اراذل بودن دستگیر شدگان، وقایع عاشورای ۸۸ را ناشی از خودسری و بی انضباطی همین نیروهای خودجوش عنوان کرده است.
روبر مرل نویسنده فرانسوی، در کتاب مرگ کسب و کار من است به ترجمه احمد شاملو قاتلی را توصیف میکند که با حرارت و اشتیاق فراوان با برشمردن تعداد دقیق مقتولانش، از کاری که کرده دفاع میکند.
نویسنده در این کتاب آدمی بیاحساس و رباتیک را به تصویر میکشد که کار خود را بیکم و کاست و هم چون یک ماشین از پیش برنامهریزی شده به انجام میرساند، از زشتیها و پلشتیها و انتقادها و واکنشها ترسی نداد، با خاطری آسوده و فراق بال دستان تا آرنج در خون خود را به همگان نشان داده تا به این وسیله همه زشتیهایش را عادی جلوه دهد.
نگاهی به متن سخنان فرمانده نیروی انتظامی، آنجا که با خونسردی و بدون ابراز تاسف میگوید: «در عاشورای ۸۸ ماشین پلیس از روی فردی رد شد، به دلیل اینکه صورت آن فرد له شده بود چند روزی کار شناسایی او به درازا کشید، یا خواهرزاده موسوی به خاطر شلیک گلوله به کتفش کشته شد و بازداشتگاه کهریزک قرار نبود جای راحتی برای بازداشت شدگان باشد. تداعی کننده نقش اول کتاب یاد شده است.»
وی در مورد مرگ ستار بهشتی هم با همان خونسردی اضافه میکند، در برخورد با این وبلاگ نویس «حد» نگه داشته نشد، در مقابل مادرش به او دستبند زدند و او را روی زمین کشیدند و در بازداشتگاه هم با او با خشونت رفتار شده بود.
فرمانده منسوب رهبری در نیروی انتظامی همچنین با شانه خالی کردن از مسوولیتی که بر دوش نیروی تحت فرمانش هست به خبرنگار ایسنا گفته است: «در کهریزک در سالنهایی که ظرفیت نگهداری حداکثر پنجاه نفر دارد به دستور سعید مرتضوی تا ۱۷۰ نفر نگهداری شدند، دادستان معتقد بود که اینها با خود چاقو و زنجیر حمل کردهاند و اوباش هستند و باید در کهریزک نگهداری شوند، در حالی که پلیس با این موضوع مخالف بود.»
دستگاه قضایی بعد از چندین بار برگزاری دادگاه در نهایت سعید مرتضوی دادستان وقت تهران را به پنج سال انفاصل از خدمات دولتی و پرداخت دو میلیون ریال جریمه نقدی محکوم ساخت
و صدای منتقدان و معترضان، به ویژه اولیای مقتولین را در آورد.
و صدای منتقدان و معترضان، به ویژه اولیای مقتولین را در آورد.
اشارهی احمدی مقدم به گروههای «خودجوش» در حالت محترمانه و «خودسر» در حالت معترضه، در حالی است که سابقهی وجود چنین افراد و گروههایی به همان روزهای نخست بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل باندها و دستههای مسلح انقلابی باز میگردد، همان زمانی که گوینده رادیو ملی، تقی روحانی را عدهای خودسر ربودند و زبانش را بریدند، اگر قهر انقلابی که شامل بازماندگان حکومت شاه شده بود دامن خودسرها را هم میگرفت هرگز شاهد تداوم کار این افراد و گسترش دایرهی خدماتشان به انقلاب و نظام اسلامی تا محدودهی ترور مشاور رییس جمهوری یعنی سعید حجاریان و همینطور رخداد قتلهای زنجیرهای که در آن بیش از هشتاد نفر به قتل رسیدند نمیبودیم.
بر اساس مستنداتی که از حرکات و اعمال خودسرانه افرادی موسوم به لباس شخصیها وجود دارد، در سی و سه سال گذشته صرفنظر از برخی از حرکتهایی با ظاهر خودجوش، برخی اعمال و رفتارهای سازماندهی شده نیز با اسم «نیروهای خودسر» به انجام رسیده است. از این گذشته در این نظام همواره به سه طیف چه از سوی عوامل خودسر و چه از جانب دستگاههای امنیتی با دیده تردید نگاه شده است؛ نخست سرمایهدارانی که میتوانستند با سرمایههای خود و حرکتهای هماهنگ اقتصادی، نظام را با خطر مواجه سازند، دوم روشنفکران و نویسندگان و روزنامهنگاران و نیز مخالفان سیاسی که مسوول آگاهی رسانی به جامعه هستند. دست آخر، «اراذل و اوباش» نامی شهرها و همینطور ادارهکنندگان «خانههای فساد» که قادر بودند درهر لحظهای که اراده میکنند با راه انداختن اردوهای خیابانی هر جریانی را به نفع خود و احیانا گروه متبوع خود تمام کنند.
از همین رو است که میبینیم در سه دهه بعد از پیروزی انقلاب، دستان مریی و نامریی همواره در کار بوده است که که چه به صورت خودجوش و یا سازماندهی شده، افراد شاخص یاد شده را حذف فیزیکی کنند.
با این همه عادی جلوه دادن قتل و جنایت، با خونسردی از آن سخن گفتن و آوردن دلایل متعدد برای توجیه آن، بر اساس آنچه که آیت الله خلخالی در روزهای نخست انقلاب انجام میداد و یا احمدی مقدم در این روزها از آن سخن میگوید، نتیجهاش میتواند از بیرن رفتن قبح و زشتی ماجرا باشد و یادآور سخن معروف ماکیاولی است که گفته بود: «هدف وسیله را توجیه میکند.
No comments:
Post a Comment