Thursday, February 6, 2014

خاموشی یک امام صادقی!

خاموشی یک امام صادقی!


نوشتن یک امام صادقی در رسانه‌هایی که خارج از ایران فعالیت می‌کنند، دردسرهای خودش را دارد. طرفداران جمهوری اسلامی می‌تازند که چرا با ضدانقلاب همکاری می‌کنی و علیه نظام خوراک تبلیغاتی فراهم می‌کنی. مخالفان جمهوری اسلامی فحاشی می‌کنند که چرا به نفوذی رژیم تریبون می‌دهید. در فضای قبیله‌ای ما ایرانیان انتظاری بیشتر از این نمی‌توان داشت. چنین رفتارهایی هم با همه کسانی صورت می‌گیرد که فعالیتی در میان ایرانیان دارند. از آیت الله سید علی خامنه‌ای تا شاهزاده رضا پهلوی. اما من تصمیم دارم از این فضا خارج شوم. من عضویت هیچ قبیله‌ای را نمی‌پذیرم و به همین دلیل تا زمانی که فضای ایرانیان چنین است، خود را درگیر این مناسبات قبیله‌ای نخواهم کرد.
این مطلب را می‌نویسم شاید تجربه من در فضای رسانه‌های فارسی زبان به کار دیگران هم بیاد.
تجربه من شاید از این لحاظ ویژه باشد که من نوشتن در رسانه‌های فارسی زبان را واجب کفایی می‌دانم. هنگامی که من به الکفایه نباشد، چند سطری را برای جلب توجه مردم به زوایای تاریک می‌نویسم. حتی از امروز به بعد هم اگر چنین تکلیفی احساس کنم باز هم خواهم نوشت اما به اسم مستعار تا قبیله‌ای برایم مشخّص نشود. تمام کسانی که یادداشتی از من منتشر کرده اند شهادت می‌دهند که دیناری بابت نوشته‌هایم از کسی نگرفته‌ام. حتی اصراری برای انتشار یادداشت‌ها به اسم خودم هم نداشتم. شاید بعدها معلوم شود که اصلی ترین و موثرترین یادداشت‌های من هم آن‌هایی بود که به اسم مستعار منتشر شد. این خودش دلیلی بر قبیله‌ای بودن فضای اندیشه ایرانیان است.
اول چند نکته را با دوستان امام صادقی و طرفداران جمهوری اسلامی مطرح می‌کنم که انتظار داشتند من به قبیله آن‌ها وفادار بمانم.
بله من هم مثل بسیاری از شما بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی را به لحاظ اخلاقی فاسد، به لحاظ سیاسی کم توان، به لحاظ علمی ضعیف و از نظر مالی به شدّت وابسته به دشمنان ایران می‌دانم. دقیقاً مثل بسیاری از موافقان جمهوری اسلامی.
این را هم می‌دانم که هیچ کدام از این رسانه‌هایی که در آن می‌نویسم، برای رضای خدا کار نمی‌کنند. اوّل و آخر باید برای جلب نظر دولت‌هایی که به آن‌ها بودجه می‌دهند، دست پری در خدمت به منویات آن‌ها داشته باشند. به همین دلیل مطالبم را اگر اجازه می‌دادید در نشریات جمهوری اسلامی منتشر می‌کردم. ترجیح من نوشتن در آن جاست زیرا لااقل از بودجه کشوری تامین مالی می‌شوند که من شهروند آنم و حقی در بیت المال آن دارم. اما چه می‌توان کرد که منویات مقامات دولت‌های خارجی از منویات مقامات جمهوری اسلامی آزاداندیشانه تر است.
در رسانه‌های داخلی ایران، کلمه‌ای خطاب به رهبری تحمّل نمی‌شود. یک بار انتقاد از ایشان در یک یادداشت نه تنها باعث عدم انتشار آن یادداشت می‌شود بلکه نام نویسنده را هم در فهرست سیاهی وارد می‌کند که هیچ رسانه‌ای با اسامی مندرج در آن کار نمی‌کند. آیا یکی از رسانه‌های فعال در داخل ایران حاضر است یادداشت من در رابطه با ارتباط حقوق شهروندی و تشویق مردم به فرزندآوری را منتشر کند؟
من از آقای مکارم شیرازی پرسیدم که بر چه اساسی می‌گویند ورود به فیس بوک حرام است؟ یکی از رسانه‌های جمهوری اسلامی این پرسش‌های من را به گوش ایشان برساند تا من دیگر از این حرف‌ها در سایت‌های ضدانقلاب نزنم.
تصمیم گرفتم ۱۰ یادداشت در زمینه تجاوز به زندانیان در زندان‌های ایران بنویسم. دو یادداشت را در خودنویس نوشتم. رسانه‌های جمهوری اسلامی هشت تای دیگر را منتشر کنند تا دیگر در خودنویس چیزی ننویسم.
مدّاحی که اتفاقاً من هم همراه خیلی از شماها پای روضه‌هایش بسیار نشسته ام، به روی مردم اسلحه کشید. من یادداشتی نوشتم و به مردم گفتم که اگر کسی که دارای مجوّز حمل سلاح است برایشان اسلحه کشید، چه حقوقی دارند. این یادداشت را اول برای سایت‌های جمهوری اسلامی فرستادم. وقتی منتشر نکردند آن را در سایت جرس منتشر نمودم. یکی از رسانه‌های جمهوری اسلامی برای انتشار یادداشت‌های حقوقی من اعلام آمادگی کند تا دیگر در جرس چیزی منتشر نکنم.
نگون بختی را به دار آویخته بودند اما خداوند به او حیاتی دوباره داده بود. می‌خواستند دوباره اعدامش کنند. نامه‌ای نوشتم و استدلال کردم که چرا شرعاً و قانوناً نباید دوباره جان این فرد را ستاند. از میان تمام کسانی که برای انتشار نامه از آن‌ها استمداد کردم، تنها سحام نیوز دست رد به سینه من نزد. یک سایت در داخل ایران اعلام کند که حاضر است مطالبی مودبانه و حقوقی محض خطاب به رئیس قوه قضائیه را منتشر کند تا من دیگر در سحام نیوز چیزی ننویسم.
رئیس مجتهد قوّه قضائیه ادعا کرده بود که مخالفت با اعدام، مخالفت با اسلام است. در یادداشتی گفتم که به نظر من چنین نیست. یکی از روزنامه‌های درجه ۳ جمهوری اسلامی قبول کند که مقالات من در مخالفت با اعدام را چاپ کند تا من دیگر در روزآنلاین چیزی ننویسم.
جنجال به راه انداخته بودند که چشم فساد را با دستگیری بابک زنجانی کور کرده اند. من نوشتم که تا ۵ کار اساسی در آن کشور به موجب قانون انجام نشود، این دستگیری‌ها فایده‌ای ندارد. یک نفر از داخل ایران از من بپرسد که حرف حسابت چیست یا نظرت را برای مبارزه با فساد به خود ما بگو تا من دیگر برای دشمنان نظام خوراک تبلیغاتی فراهم نکنم.
بی اخلاق ترین عناصر رسانه‌ای جهان در صلح نیوز مردم را «قذف» می‌کنند. در همان ابتدای شروع این جریان کثیف، آن‌ها را با توسّل به آیات و روایات از این کار منع کردم. مطلب من را حمل بر دفاع از دو خانم به قول خودشان ضدانقلاب کردند و آن را در هیچ رسانه‌ای در ایران منتشر نکردند. نیک آهنگ کوثر علی رغم مشکلاتی که با آن دو خانم داشت، از فعالان رسانه‌ای جمهوری اسلامی با اخلاق تر بود و مطلب من را منتشر کرد.
دوستان عزیز امام صادقی و هم میهنان طرفدار جمهوری اسلامی؛ من سال‌هاست که در قبیله شما نیستم. از سال دوّم دانشگاه علناً می‌دیدید که راه من از شما جداست. قطعاً مشترکات زیادی با هم داریم اما اختلافاتمان هم زیاد است. مهم ترین آن تمایل شدید من به سرورگریزی است. هرچند از این پس مطلبی از هم قبیله‌ای سابقتان نخواهید دید اما بدانید که رفتار شما هم قبیله‌ای است و نه اخلاقی.
اما سخنی کوتاه با هم میهنانی که با انواع فحّاشی‌ها نوشته‌های من را بدون توّجه به مضمون آن نقد می‌کردند و دوستانی که تصوّر می‌کردند من از قبیله مقابل آن‌ها بریده ام و در جستجوی قبیله جدیدی هستم تا در پناه آن باشم.
اولاً بدانید که کمتر پیش می‌آید که یک فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق(ع) در دام مغالطات فریبکارانه کسانی بیافتد که خود آلوده تر به تمام صفاتی هستند که به جمهوری اسلامی نسبت می‌دهند. اگر منظورتان از نقد امام صادقی بودن من این بوده که چرا من در چنین دام‌هایی نمی‌افتم، سخنی به غایت درست را با الفاظی نه چندان شایسته بیان کرده اید. بله بیشتر دانش آموختگان آن دانشگاه در هر کجای دنیا که باشند قدرت تشخیص این را دارند که اگر مجبور به انتخاب باشند، بین بد و بدتر حتماً بد را بشناسند و انتخاب کنند.
ثانیاً بزرگترین مانع توسعه ایران همین قبیله گرایی است و تا زمانی که این ویژگی زیستار ایرانی تغییر نکند، هیچ چشم اندازی برای توسعه واقعی ایران قابل تصوّر نیست. قبیله گرایی نخبگان را نابود می‌کند. چشم‌ها در مقابل حقیقت کور می‌کند و توان تشخیص نازیبایی‌ها را از انسان سلب می‌کند. در نهایت هم بسیاری از آزادگان را مجبور می‌کند که به دامن قبیله‌ای پناه ببرند که کمتر نازیبا است. بزرگترین توشه من از سال‌های تحصیل در آن دانشگاه، یادگرفتن شوریدن بر این قبیله گرایی از فقهیان امامیه است.
ثالثاً اگر ناراحت هستید که چرا بیشتر امام صادقی‌ها با حکومت ایران همکاری می‌کنند و اتفاقاً همکاری آنان هم بسیار موثّر است، دلیلی ندارد که این بغض خود را متوّجه من نمایید. من با جمهوری اسلامی هیچ همکاری ندارم و برعکس منتقد بسیاری از رفتارها و اندیشه‌های آن هم هستم. آنان که من را می‌شناسند می‌دانند که هزینه‌های سنگینی هم بابت همین انتقادات پرداخت کرده ام. آنان که فرموده اند که این انتقادها صوری و برای نفوذ در صف مخالفان نظام است، بی نهایت از شیوه‌های نفوذ جمهوری اسلامی در میان مخالفانش بی اطلاع هستند. به علاوه مخالفان جمهوری اسلامی را هم احتمالاً خیلی مهم تر از آن چیزی می‌پندارند که واقعاً هستند.
به هر روی در راه توسعه ایران، هر کس وظیفه‌ای دارد و موظّف است تمام توان خود را در اختیار احتیاجات توسعه ایران قرار دهد. توانمند سازی بدون توانمند شدن معنایی ندارد. اگر بعد از چندین سال تحصیل در دانشگاه‌های آمریکا و زندگی در این کشور توانمند شدم، حتماً برای توانمند کردن دیگران هم خواهم کوشید. تا آن زمان، خاموشی بهترین گزینه برای تمرکز بر این هدف خواهد بود

No comments:

Post a Comment