Saturday, April 4, 2015

شادی‌های زودگذر و نگرانی‌های پابرجا! نوعی «کاپیتولاسیون» عصر جدید که استقلال و حاکمیت ملی ایران را خدشه‌دار و غرور ملی را جریحه‌دار می‌کند

شادی‌های زودگذر و نگرانی‌های پابرجا!

نوعی «کاپیتولاسیون» عصر جدید که استقلال و حاکمیت ملی ایران را خدشه‌دار و غرور ملی را جریحه‌دار می‌کند

ملت و دولت ایران برای ده سال و پانزده سال و بیشتر تحت شدیدترین نظارت‌ها و مراقبت‌ها و تفتیش‌های آمرانه قدرتمندترین دولت‌های جهان خواهند بود تا دست از پا خطا نکنند و درهر زمان و در هرجای کشورشان مجبور به پذیرش شرط و شروط‌هایی باشند که در تاریخ کمتر کشور غیر مستعمره‌ای در تاریخ معاصر جهان سابقه داشته است.روز دوم آوریل ۲۰۱۵(۱۳ فروردین ۱۳۹۴) در تاریخی که آیندگان در باره دوران ما خواهند نوشت، دست‌کم از دو جهت ماندگار خواهد شد. از یک‌سو بعنوان روزی که وزیر امورخارجه ایران، درپی سال‌ها کشاکش سیاسی داخلی و خارجی، با همتایان خود در پنج کشور قدرتمند جهان و نماینده اتحادیه اروپا در یک صف ایستاد و عکس «یادگاری- سیاسی» گرفت و با سخنانی پیروزمندانه کشورش را به شکلی وارد «ارکستر سیاست بین‌الملل» کرد؛ سایه شوم جنگ و شوربختی بیشتر ملت ایران را پس از سال‌ها زیستن در دلهره و نگرانی دورتر کرد؛ روزنه‌هایی از امید برای خروج از بحران وخیم اقتصادی گریبان‌گیر اکثریت عظیمی از مردم کشورش گشود؛ و به لحاظ شخصی نشان داد که با زبان دیپلماسی برای به «نتیجه» رساندن مذاکره و گفتگو آشناست و اراده‌ای مصمم دارد.
 واکنش سریع و شادی و هیجان ایجاد شده در میان بخشی از ایرانیان درون و بیرون از کشور هم حاصل این جهت از رویداد خبری این روز است.
از سوی دیگر اما، همین روز ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ می‌تواند بعنوان روزی تلخ و تاریک در تاریخی که دو سه نسل آینده در باره دوران ما خواهند نوشت ثبت شود. روزی که بر اثر بیش از سه دهه بی‌کفایتی و ندانم‌کاری‌ها و کینه‌ورزی‌ها و لجبازی‌های غیرقابل تصور رهبران و مقامات بالای سیاسی و نظامی کشور، ملت و دولت ایران برای ده سال و پانزده سال و بیشتر تحت شدیدترین نظارت‌ها و مراقبت‌ها و تفتیش‌های آمرانه قدرتمندترین دولت‌های جهان خواهند بود تا دست از پا خطا نکنند و درهر زمان و در هرجای کشورشان مجبور به پذیرش شرط و شروط‌هایی باشند که در تاریخ کمتر کشور غیر مستعمره‌ای در تاریخ معاصر جهان سابقه داشته است. نوعی «کاپیتولاسیون» عصر جدید که استقلال و حاکمیت ملی را خدشه‌دار و غرور ملی ملتی را جریحه‌دار می‌کند. در برابر چنین «خفت» و سرافکندگی نیز قرار است ذره ذره دارایی‌های مسدود و مصادره شده‌ مردم ایران، توسط همان کشورهایی که ناظر حرکات و رفتارهایش هستند، آزاد شود و تحریم‌هایی که اثرات گوناگون و دردناک آن تا مغز استخوان بخش بزرگی از ملت ایران نفوذ کرده است کاهش یابد و برداشته شود. این نکات نه تنها شادمانی حاصل از موارد اشاره شده در روی نخست سکه رویداد ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ را نزد گروه دیگری از ایرانیان درون و بیرون از کشور کم‌رنگ می‌کند، بلکه احساسی از تاسف و غم هم ایجاد می‌کند.
با این‌حال، اعلام «چارچوب تفاهم» بر سر مذاکرات هسته‌ای میان ایران و ۵ کشور غربی و اتحادیه اروپا، بطور کلی دو دسته مخالف و موافق در میان ایرانیان بوجود آورده است. تقسیم‌بندی سرسری ایرانیان به دو گروه موافق و مخالف تفاهم و توافق انجام شده میان ایران و کشورهای گروه ۱+۵، که برچسب‌های بی‌اعتبار «تحریمی و جنگ طلب» و «هوادار رژیم» را طبق معمول نثار هم می‌کنند، ساده‌اندیشی است.
در میان موافقان تفاهم و توافق ایران و غرب بر سر پرونده هسته‌ای، گروهی به درستی دور شدن خطر جنگ و رفع تحریم‌های مردم آزار و گشایش اقتصادی زندگی اکثریت ملت ایران را می‌بینند. همدلی و همزبانی با این گروه از ایرانیان موافق تفاهم و توافق ایران و غرب نشانه بارز ایران دوستی و مهربانی با مردم ایران است. چگونه می‌توان با شادی‌های صادقانه و امیدهای اینان همراه نبود؟ اما گروهی دیگر از موافقان، تفاهم و توافق میان ایران و غرب را تضمینی برای بقای سیستم سیاسی حاکم بر ایران و ادامه بهره‌برداری‌ها و منافع شخصی خود تلقی می‌کنند که همراهی و همزبانی با آنها پشت کردن به منافع ملی و مردمی است.
مخالفان تفاهم و توافق اعلام شده میان ایران و غرب نیز بطور عمده از دو گروه تشکیل شده‌اند. یک دسته آنها که امید به شکست مذاکرات و ادامه تحریم‌ها و درصورت کارآمد نبودن تحریم‌ها موافق جنگ و حمله نظامی به ایران بوده و هستند، تا شاید «تغاری بشکند، ماستی بریزد»، رژیمی برافتد و تخت حکومتی خالی شود و فرش قرمزی زیرپای‌شان پهن شود.
در کنار این گروه، هستند کسان دیگری که ضمن ابراز رضایت از دورشدن خطر جنگ و یا تحریم‌های سنگین‌تر و گسترده‌تر، دغدغه‌های‌شان برای ایران و مردمانش فقط محدود به امروز و فردا نیست. برای این گروه آزادکردن احتمالی ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیارد دلار دارایی‌های مسدود و مصادره شده ملت ایران، پس از رفع کامل تحریم‌ها، اگرچه کاری مثبت است، اما اینکه سرنوشت این دارایی‌ها پس از آزادشدن چه خواهد شد؟ به چه مصرف یا مصارفی خواهد رسید؟ وارد چرخه غارت‌ها و چپاول‌گری‌ها خواهد شد یا نه؟ و اصولا سیاست‌مداران و حاکمانی که هنوز پاسخی برای چگونگی مصرف چندصد میلیارد دلار درآمد نفتی «دودشده» در دوران هشت ساله ریاست‌جمهوری آقای احمدی نژاد به ملت نداده‌اند، آیا صلاحیت دریافت میلیاردها دلار دارایی‌های مسدود شده ملت ایران را دارند یا نه؟ پرسش‌هایی اساسی‌تر است.
 این گروه از مخالفان توافق ایران و غرب، با محتوای کنونی و بویژه تعهدات دراز مدت تحمیل شده به ایران، دغدغه استقلال و احترام به حاکمیت ملی ایران را هم دارند. ایران چه کشوری است که رهبران سیاسی‌اش آنگونه رفتارهای نابهنجار و تهدید کننده و دشمن‌تراش و خلاف همه‌ی عرف‌های سیاست جهانی داشته و دارند که قدرتمندترین کشورهای جهان بسیج می‌شوند تا با توپ و تشر آنچنان به «مرگ» بگیرندشان که به «تب» راضی شوند و از این تب زدگی ملت شادمانی کنند؟ و برخی آنچنان جوگیر و هیجان‌زده شوند که توافق هنوز قطعی نشده ایران و غرب را با نهضت ملی شدن صنعت نفت مقایسه کنند و لابد وزیر خارجه کنونی را هم با دکتر محمد مصدق! غافل از اینکه ملی کردن صنعت نفت ایران توسط دکتر محمد مصدق بن مایه جان‌گرفتن غرور  بی‌رمق و خموده ملتی بود که اگرچه تاثیر کم و ناپایداری در سرنوشت سیاسی مردم ایران باقی گذاشت، اما هنوز پس از گذشت ۶ دهه یکی از نشانه‌های افتخار و غرور ملی ایرانیان است. چند دهه دیگر، نسل‌های آینده ملت ایران در باره تفاهم و توافق ایران و غرب در روز ۱۳ فروردین ۱۳۹۴ چه قضاوتی خواهند داشت؟ آیا شادی‌ها و هیجانات امروز نگرانی‌های فردا را کاهش خواهد داد؟

No comments:

Post a Comment