Sunday, December 5, 2010

اگر قوه قضاییه مستقل بود خیلی از این اتفاقات رخ نمی داد

جرس: عمادالدین باقی نویسنده، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، پس از تحمل چهار سال و نیم به اتهامات سیاسی، مطبوعاتی و حقوق بشری بار دیگر برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان فرا خوانده شد. فاطمه کمالی همسر آقای باقی در خصوص مراجعه امروز ایشان برای اجرای حکم به "جرس" می گوید: " امروز در ابتدا برای پرونده دیگرشان به دادگاه انقلاب مراجعه کردیم و در آنجا از اجرای احکام سوال کردیم که اطلاع نداشتند و گفتند باید به دادسرای زندان اوین مراجعه کنید. بعد به زندان اوین مراجعه و با وی خداحافظی کردیم."






عمادالدين باقی، در تاريخ ٧ دی ۱۳۸۸ ماه از سوی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، بازداشت و به زندان اوين انتقال يافت. وی در اول تيرماه سال جاری از زندان با سپردن وثيقه آزاد شد. وی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران در ارتباط با پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان به يک سال زندان و پنج سال محروميت از فعاليت‌های مطبوعاتی و مدنی، و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب انقلاب اسلامی تهران، برای مصاحبه با آيت‌الله منتظری و پخش آن از سوی تلويزيون فارسی بی بی سی به شش سال زندان محکوم شده است. باقی در دوره گذشته بازداشت و دوره اخیر به دلیل قرار گرفتن در سلول بسته دچار عارضه تنفسی و تشدید بیماری دیسک کمر شد که به همین دلیل با نظر بهداری زندان اوین چند نوبت به بیمارستان منتقل شد.



روز گذشته "جرس" با عمادالدین باقی، بنیان گذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان در خصوص عدم اجرای قانون و سیستم قضایی کشور به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:





آقای باقی گویا برای اجرای حکم باید خودتان را به اجرای احکام معرفی کنید می توانید در این خصوص توضیح بفرمایید و اینکه آیا احضاریه کتبی هم در این مورد دریافت کرده اید؟



در واقع ما بدون اینکه از دادگاه تجدید نظر باخبر شویم و بدانیم چه شعبه ای رفته و قاضی چه کسی بوده است و حتی بدون اینکه احضار شویم، تلفنی گفتند خودم را باید به اجرای احکام معرفی کنم. معمولا دادگاه تجدید نظر هم همانطور که از اسمش برمی آید دادگاهی است که باید به اعتراض رسیدگی شود و متهم فرا خوانده شود. در حالیکه بارها مشاهده شده که در دادگاه تجدید نظر افراد دوباره تجدید محاکمه شده اند بدون اینکه به متهم و وکلا اطلاع داده و احضار شوند و جلسه ای تشکیل شود تا به اعتراض آنها رسیدگی شود و یا حتی اطلاع داده شود که پرونده در کدام شعبه رفته و کجاست، فقط بطورناگهانی توسط دادستان اعلام می شود که این حکم تایید شده و آماده اجرا است. تمام اینها مواردغیرمنتظره ای هستند که از نظر حقوقی و قضایی "غیرمتعارف" هستند.





آیا وکلا در جریان نتیجه دادگاه تجدید نظر گذاشته شده اند؟



نخیر، به وکلا هم اطلاع داده نشده است و احضاریه در تماس تلفنی با من بوده و زمان معرفی را اعلام کردند که خود این مسئله هم یکی از امور نامتعارف قضایی است. البته گفتند ما تصور می کردیم که شما در زندان هستید و می خواستیم حکم را در آنجا ابلاغ کنیم که متوجه شدیم شما بیرون هستید. ظاهرا ما گم شده بودیم!





چه زمانی باید خودتان را به اجرای احکام معرفی کنید؟



تلفنی گفتند که بعد از تعطیلات آخر هفته خودم را معرفی کنم البته چون مشکل دندان داشتم و برای درمان وقت پزشکی داشتم روز یکشنبه خودم را معرفی خواهم کرد.





در تیرماه سال جاری دو حکم برای شما صادر شد لطفا در خصوص آن برایمان بگویید و اینکه این تایید حکم مربوط به کدام حکم می باشد؟



به فاصله سه هفته دو حکم صادر شد. یکی از آنها حکم مربوط به پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان بود که در شعبه 15 توسط قاضی صلواتی صادر شد که مشتمل بر یک سال حبس و پنج سال محرومیت از فعالیت با ان جی او ها، احزاب و انجمن ها بود که ناگفته نماند دادگاه آن دو سال پیش برگزار شده بود که باز این هم مسئله است چون از نظر قانون قاضی باید حداکثر ظرف یک هفته رای را صادر کند اما دو سال بعد این رای صادر شد.



مورد دوم هم مربوط به پرونده مصاحبه با مرحوم آیت الله العظمی منتظری است که در شعبه 26 توسط قاضی پیر عباس رسیدگی شد و شش سال حبس دادند. آن هم البته برای این بود که رئیس دولت در یک صحبتی گفته بود کشور ما آزادترین کشور دنیاست و افراد می توانند آزادانه حرف بزنند و انتقاد کنند. بنابراین برای اثبات این صحبتها چنین احکامی هم لازم است داده شود و برای یک مصاحبه چنین حکمی مقرر است.





با توجه به اینکه احضاریه های تلفنی دارد جای احضاریه های کتبی در سیستم قضایی کشور را می گیرد و حقوقدانان نسبت به این قضیه هشدار داده و آنرا خلاف قانون دانسته اند نظرشما نسبت به اینگونه رویه ها چیست؟



در این مورد خاص، به علت اینکه پیش از احضاریه تلفنی، دادستان در یک مصاحبه ای این مسئله را اعلام کرده بود ما زیاد سخت گیری نداشتیم و گفتیم تصمیمی است که اتخاذ شده است. اما واقعیت این است که در تمام این سالهای گذشته، من به اقتضا کار و مسئولیتی که بعنوان دفاع از حقوق زندانیان دارم اینقدر این موارد "نقض" قانون را گفته ام که دیگر از تکرار آن خسته شده ام. یعنی رفتارهایی که هم در دنیا از نظر حقوقی و قضایی نامتعارف است و هم خلاف قوانین داخلی است. حرف ما این است که اصلا حقوق بشر پیش کش، حداقل قوانین و مقرارت داخلی را که توسط همین شورای نگهبان تایید شده و معتقدید که مقدس است پایبند باشید. اگر قرار بر این باشد ما به قوانینی که خودمان تایید می کنیم و برایش مشروعیت قائل هستیم پایبند نباشیم، دیگر چه می توان گفت؟ متاسفانه مدت هاست این جریان که در سال گذشته به اوج خود رسیده است ادامه دارد و گوش آقایان هم از این انتقاداتی که کاملا حقوقی، منطقی و مسالمت آمیز هستند، پرشده است و اثری ندارد.





با تمام این اوصافی که ذکر فرمودید چشم انداز آینده ایران را چگونه می بینید؟



بعضی از دوستان به من می گفتند شما چرا در سکوت هستید؟ البته من دلایل خاصی داشتم اما یک مورد این بود که اگر به سایت من مراجعه شود مشاهده می کنید که در تمام این سالها بحث های اعدام، سنگسار، زندانیان، حقوق زندانی از جمله مرخصی، تلفن و ملاقات و غیره تحت قالب مقاله و بحث های حقوقی کرارا مطرح شده است. تمام این موارد را در روزنامه ها چاپ کردیم و در انجمن دفاع از زندانیان بصورت نامه و گزارش برای مسئولین ارسال کردیم و به اندازه کافی و کرارا اینها را مطرح کرده ایم اما متاسفانه فایده ای نداشته است.



چیزی که دردآور است این است که هر مسئول قضایی که می آید و سکان این دستگاه را بدست می گیرد اولین چیزی که اعلام می کنند این است که ما می خواهیم قانون گرایی را پیشه کنیم و به قانون عمل کنیم. خوب انتظار این است که حداقل گوشه کوچکی از این عمل به قانون دیده شود. من حتی می خواهم بگویم اگر به قانون هم پایبند نیستید به کلام، وعده خودتان که باید پایبند باشید، این طور که نمی شود انسان به هیچ چیزی مقید نباشد.





به نظر جنابعالی آیا اساسا دستگاه قضایی کشور استقلال دارد؟



اگر مستقل بود که خیلی از این اتفاقات رخ نمی داد. جالب است بدانید که بعضی از این قضات که این احکام را علیه ما صادر می کنند، خودشان شخصا و خصوصی در مورد اعمال نفوذهایی که می شود مسائلی را مطرح می کنند. قضیه از این واضحتر که حتی خود قاضی که حکم را صادر می کند به علت اینکه کمی نفس لوامه تحریکش می کند، دچار عذاب وجدان می شود و اینگونه احکام را توجیه می کنند اما ناگزیرند بر اساس آن اعمال نظرها عمل کنند.





علی رغم این فضای بسته سیاسی کشور، آیا به آینده جنبش سبز خوش بین هستید؟



از هر منظری که بخواهیم نگاه کنیم اگر کسی موحد باشد در جهان بینی انسان موحد یاس راه ندارد. همیشه باید امیدوار بود زیرا اعتقادات انسان موحد به خدا و سرای آخرت، دیدگاهی را بوجود می آورد که یاس در آن نمی تواند راه یابد. انسان اگر موحد هم نباشد اما بخواهد انسانی بیاندیشد و انسانی بنگرد، یاس به خود راه نمی دهد. یاس یعنی تسلیم شدن در برابر این انسان شکنی ها، انسان کشی ها و نقض حقوق انسانها، بنابراین یاس پذیرفتنی نیست. ما همیشه "امیدوار" هستیم و معتقدیم همه مسائل را باید بعنوان بخشی از واقعیتهای تلخ و تحمیلی زندگی تحمل کرد و تلاش کرد برای تغییر دادن آن، خلاصه راه رفتنی را باید رفت. در هیچ برهه ای از تاریخ این گونه برخوردها و رفتارها همیشگی نبودند و به پایان رسیده اند.


با تشکر از فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.

No comments:

Post a Comment