در میان هیاهوی سیاست، در حالی که روز و شب، نان و تبمان را سیاست و بازی های آن انباشته، ایران به عنوان یک کشور کویری و خشک دارد روز به روز خشک تر و بی باران تر و از لحاط محیط زیست فقیرتر می شود. آیا این مباحث را باید فراموش کرد چون که موقع سیاست ورزی است. آن وقت سیاست در سرزمینی خالی و خشک چه می تواند بکند با مردمی فقیر و بی آینده. همین نکته هاست که ما را به گفتگو با استادی مهربان و علاقه مند به این خاک کشانده دکتر نیره توحیدی استاد جامعه شناسی دانشگاه پیام نور.
متن سئوال و جواب ها نشان می دهد که نگرانی درباره هوا و خاک و آلودگی ها و تا چه اندازه جدی است.
به عنوان یک استاد دانشگاه فکر می کنید جامعه دانشگاهی ایران به اندازه کافی در این مورد احساس مسئولیت می کند ؟
حرکت چشمگیری دیده نمیشود. اگر هم چنین حرکتی وجود داشته باشد، گوش شنوایی نیست. ظاهراً، حتی هشدارهای رئیس سازمان هواشناسی کشور نیز که این آلودگی را پیشبینی کرده بوده، به جایی نرسیده. چون چیزی که ما حتی در آلودهترین روزهای اخیر نیز شاهدش بودیم، تهرانی است رها شده به حال خود، که در همة کوچه پسکوچههای آن عبور و مرور خودروها با دست و دلبازی ادامه داشت.
آلودگی محیط زیست در همه جای جهان به عواملی چون جمعيت، موقعیت طبيعي، عوامل انساني و زيرساخت های صنعتی ارتباط دارد نقش سیاست های دولت ها در این میان چه می تواند باشد؟
80٪ آلودگی هوای تهران را به رفت و آمد اتومبیلها نسبت میدهند. سیاستهای دولت به گونهای است که همچنان برای رفت و آمدهای ضروری و غیر ضروری چارهای جز استفاده از اتومبیلهای شخصی باقی نمیماند. حمایت نکردن دولت از گسترش خطوط مترو و خودداری از پرداخت بودجة مصوب مجلس بدین منظور، تخصیص تاکسیهای سمند و پژو 405، که با مصرف بالای بنزین خود آلودگی شدید را به همراه دارند، نظارت نکردن بر اتومبیلهایی که به علت نقص فنی با سوخت ناقص خود هوا را آلوده میکنند، و بسیاری از تدابیری که میشد اتخاذ شود و نشده، همگی، ابعاد این فاجعة زیستمحیطی را که تا به حال به مرگ 4هزار نفر انجامیده دامن زده.
از آن سو فرهنگ غلط مردم در استفاده از سوخت و نیرو، در منازل، اتومبیلها، مترو و مکانهای همگانی برای گرم کردن نیز در آلودگی سهم زیادی دارد. در همین هوای گرم و آلوده، در بسیاری از سکونتگاهها و مجتمعهای مسکونی از دهم مهرماه دستگاههای گرمکننده روشن میشود و تا آخر فروردین روشن میماند. هیچ کوششی نیز برای فرهنگسازی صورت نمیپذیرد. مردم عادت کردهاند در تمام فصول سال لباس تابستانی بپوشند. در تهران و بسیاری از دیگر شهرهای ایران پوشیدن لباسهای زمستانی بکلی منسوخ شده.
شهرداری نیز همچنان در تغییر کاربریها و تراکم فروشی دست و دلبازی به خرج میدهد و در واقع فضای شهر را میفروشد. همچنان در کوچههای 5 متری شاهد ساخت برجهای عظیمایم. اجازة احداث مدارس، رستورانها و تغییر سایر کاربریها بدون مکانیابی درست صورت میگیرد و این بر ترافیک و در جا کار کردن خودروها و افزایش آلودگی هوا و صوتی به شدت میافزاید. هم اکنون در جاهایی به اتومیبلها اجازة تردد داده میشود که در سالهای گذشته چنین نبود. مثلاً، انواع و اقسام خودروهای شخصی را میبینیم که در دامنة توچال تا ایستگاه یک اسکی بازان را حمل میکنند.
تأثیر دولت در بهبود این وضعیت چگونه ممکن است؟
اولاً خود دولت باید سیاستهای غلطش را متوقف کند. معلوم نیست که چرا در این وانفسای آلودگی روزافزون هوا سرویسهای ادارات را تعطیل کرده و کارمندان دولت را به استفاده از خودروهای شخصی برای رفت و آمد به سر کار تشویق کرده. یکی از خبرهایی که تازه شنیدهام و فکر میکنم فاجعهبار است، احداث کارخانة سیمان در جنگلهای سیاهکل است. این یعنی فاتحة جنگل را باید خواند. در ضمن بر هیچ کس پوشیده نیست که خودداری دولت از پرداخت بودجة مترو بزرگترین مسئولیت این آلودگی را متوجه دولت میکند. بخش اعظم فرهنگسازی و متوقف کردن سلطة نفع شخصی بر سیاستهای زیستمحیطی نیز بر عهدة دولت است.
دولت فعلی به نوعی میراث دار این وضعیت نیست؟
تغییر کاربری های بیفکرانه و تراکم فروشی ها از زمان گذشته شروع شد. در حدی که باغی در شمیران و سایر مناطق تهران باقی نماند. از بالای کوه که به شمیران نگاه میکنی، تنها منطقهای که دار و درخت دارد، کاخ سعدآباد است و بقیة شمیران از چنان از درخت بری شده که به سری کچل میماند. آدم با خودش میگوید کاش "طاغوت" کاخهای بیشتر و بیشتری ساخته بود. این باغ و درختزدایی از باغهای کرج هم چیزی به جا نگذاشته و بیشتر مناطق کرج را شبیه جنوب شهر تهران با خانههای غیراستاندارد و غیر اصولی کرده. سرنوشتی که برای دماوند و باغهای آن نیز رقم خورده است.
نقش مردم در این میان چه می تواند باشد؟
نقش مردم را در این زمینه بسیار زیاد میدانم. بدبختانه، آنچه به چشم میخورد، ناآگاهی و بیمسئولتی شدید مردم است، در مصرف سوخت، در استفاده از خودروهای تکسرنشین در رفت و آمدهای غیر ضروری و راههای کوتاه. و این چیزی است که واقعا دوست دارم منعکس شود. بیشتر کسانی که بچههای دبستانیشان را در مدارس خصوصی بسیار گرانقیمت ثبت نام کردهاند، برای آوردن و بردن هر بچة دبستانی، حتی با وجود نزدیک بودن منازلشان از خودروهای شخصی شاسی بلند استفاده میکنند. و همان طور که اشاره کردم، در گرم کردن منازل خود به میزان بیش از حد و بدون تناسب با درجة حرارت هوا تردیدی به خود راه نمیدهند.
سهم آموزش های دوران تحصیل؟
از این سهم حرف نمیزنم. حتما کوچکترین آموزشی وجود ندارد که با چنین مردمی مواجهیم. مردمی که در استفاده از سوخت و وسایل آلوده کننده کمترین تردیدی به خود راه نمیدهند. مردمی که به اتفاق دولت و سایر مسئولان بر شاخ نشستهاند و شاخه میبرند.
تهران شهری است به حال خود رهاشده، زشت و بیهویت و پر از آلودگی هوا و صوتی و میکربی، که موشهای چاق و چلة دوسه کیلویی در جویهای آن سور وسات به پا کردهاند.
No comments:
Post a Comment