مير جاودانفر
"ممکن است همسايه شما يک جاسوس باشد." اين عنوان مقاله ای است که فوريه گذشته توسط محمد نوروز پور در روزنامه خبر آنلاين در تهران به چاپ رسيد. وی در اين مقاله، نحوه نفوذ نهادهای جاسوسی خارجی و به ويژه اسرائيلی در حماس و نيز سوء ظن موجود نسبت به برخی اعضای حماس در خصوص فروختن اطلاعات به اسرائيل را مورد بحث قرار داده است. وی هشدار داده بود که نظير همين اتفاق می تواند در ايران بيفتد.
حملات اخیر عليه دو دانشمند هسته ای ايران که به کشته شدن يکی از آنها انجاميد، به افزايش سؤ ظن نزد نهادهای اطلاعاتی ايران منجر می شود. از آنجا که دولت ايران همين حالا نيز دچار هذيان سؤ ظن است، بايد پرسيد اين پارانويای جديد راه به کجا خواهد برد؟ اين روزها نه تنها انسان ها، بلکه پرندگان نيز هدف اين سؤ ظن قرار گرفته اند.
يک نمونه مشهود از اين بدگمانی ها به "عقاب بزرگ جثه ای" مربوط می شود که در هنگام پرواز در آسمان روستای کمو در نزديک تأسيسات غنی سازی اورانيوم نطنز مشاهده شده است. نشريه عصر ايران به نقل از "منابع مطلع" نوشت اين پرندگان بزرگ در حال حمل "ابزارهای استراق سمع نظير تلفن موبايل بر روی سينه خود" مشاهده شده اند. ضمناً گزارش هايی از متصل بودن فرستنده راديويی و نيز "ابزارهای دريافت و ارسال اطلاعات" بر روی سر و بدن اين پرنده ها منتشر شده است.
از نظر برخی از ما ممکن است چنين گزارشاتی يادآور تصاويری از يک برنامه تلويزيونی کمدی تخیلی قديمی باشد که در آن پرنده های بزرگ مشغول جاسوسی بودند وبا مشکل حمل چندين کيلو اطلاعات دست و پنجه نرم می کردند. از هر دفتر کاری نيز يک آنتن بزرگ سر برآورده بود. اما از نظر دولت ايران، اين ها نمونه هايی از تهديدات جدی هستند. با پيشرفت فنون مدرن جمع آوری اطلاعات، اکنون به هر چيز به چشم يک مظنون احتمالی نگاه می شود.
دولت ايران برای انداختن مسؤوليت اين سؤ قصدها به گردن اسرائيل، هيچ وقتی تلف نکرد. البته يوسی ملمن کارشناس مسائل اطلاعاتی اسرائيل نيز چنين نوشت: "اغلب کارشناسانی که سیاست خاورميانه و تاريخ موساد را دنبال می کنند، با اين نظريه موافق هستند."
ضمناً اين احتمال وجود دارد که رژيم پس از اطلاع از ارتباط دانشمندان با احزاب مخالف نظير جنبش سبز، خود اين ترورها را ترتيب داده باشد. کشتن آنها با چنين سناريويی می تواند رژيم را به دور از هر اتهامی نگاه دارد و امکان متهم کردن نهادهای اطلاعاتی خارجی را فراهم آورد. تصور می شود ترور مسعود علی محمدی، دانشمند هسته ای ايران در ژانويه سال جاری به همين صورت انجام شده باشد. با اين حال، سناريوی ياد شده با ترورهای ديروز چندان مطابقت ندارد زيرا هيچ مدرکی دال بر ارتباط آنها با هر گونه جنبشی بدست نيامده و مخالفان نيز در اين مورد چيزی نگفته اند.
وقايع روز دوشنبه پيامدهای داخلی نيز خواهد داشت. اداره حفاظت اطلاعات به عنوان بازوی ضد جاسوسی سپاه پاسداران، بازنده ماجرا خواهد بود. خنثی کردن تلاش نهادهای اطلاعاتی خارجی برای دستيابی به اطلاعات برنامه هسته ای ايران و يا وارد آمدن هرگونه صدمه ای به اين برنامه در قالب انتشار ويروس رايانه ای و يا ترور افراد بر عهده اين سازمان است. با در نظر گرفتن اين حملات و نيز حادثه حمله استاکس نت که حتی احمدی نژاد نيز صدمات ناشی از آلودگی تأسيسات هسته ای را پذیرفت، می توان گفت سازمان حفاظت اطلاعات در انجام وظايف خود قصور کرده است.
با اين حال، علی خامنه ای، رهبر ايران خود شايسته بيشترين انتقادهاست. او بود که نبرد عليه "تهديدات نرم" را در صدر اولويت های نهادهای اطلاعاتی و امنيتی کشور قرار داد. از آن زمان تا کنون، سازمان های اطلاعاتی و پشتيبانان آنها نظير مرکز تنظيم دکترين تحليلی به رهبری حسن عباسی به صرف ميليون ها دلار برای تحقيق بر روی سریال های کارتونی نظير گرگ و پرنده تيزپای جاده دست زده اند تا دسيسه های جاسوسی غرب جهت براندازی رژيم را برملا سازند.
عباسی برای آنکه اطمينان دهد ارزش بودجه اختصاص داده شده را دارد، تلاش خود را می کند. يکی از خطاکاران هم، کارتون پرنده تيزپاست. اما چرا؟ عباسی می گويد: "زيرا در اين کارتون، گرگ از طبل استفاده می کند، نظير طبل هايی که در مراسم عزاداری شيعيان استفاده می شود." وی اين ماجرا را اهانتی عليه مسلمانان شيعه ارزيابی می کند. ضمناً وی چنين نتيجه گيری می کند: از آنجا که گياهان کاکتوس در اين کارتون شبيه آلت تناسی مردان به تصوير کشيده شده اند، غرب تصميم گرفته "پرنده" را نشانی از مسلمان ها درنظر بگيرد. (البته نه آن پرنده ای که در آسمان نطنز مشاهده شده است!)
نهادهای امنيتی رژيم به جای صرف پول برای يافتن جنبه های ضد شيعه در کارتون گرگ و پرنده، بايد پاسخی برای حادثه دوشنبه آماده کنند. ضمناً بايد پاسخی برای سؤالات در خصوص موتورسوارانی بدهند که گفته می شود ترور را اجرا کرده اند. اسراری نيز در خصوص يک پژوی 206 وجود دارد که پليس مدت کوتاهی پس از حمله تروريستی ساعت 7:45 صبح در مقابل دانشگاه شهيد بهشتی، به تعقيب آن پرداخت و به سویش آتش گشود اما نتوانست آن را متوقف کند.
هيچ چيزی در مورد اين خودرو گفته نشده است. آيا اين خودرو بخشی از گروه ترور کننده بوده است؟ آيا نقش پشتيبانی در حمله را برعهده داشته است؟ يا اينکه يک تماشاچی معمولی بوده که اول ترسيده و بعد هم فرار کرده است؟
کارل ون گلوسويچ نظريه پرداز نظامی قرن نوزدهم نوشته است که جنگ ادامه سياست است با روش های دیگر. خامنه ای درگير يک جنگ اطلاعاتی با غرب شده است. مشکل او اين است که تأسيسات سياسی رژيم وی در حال پوسيدن است. وقتی سياست را تباه می کنيد، بر اين جنگ نيز تأثير خواهد گذاشت و خصوصاً در کشوری نظير ايران، بر توان دفاع از برنامه هسته ای تأثير خواهد گذاشت.
هر چه رژيم بيشتر به تباهی مشروعيت و مقابله با کشورها ادامه دهد، خطرات بيشتری متوجه اين رژيم و از جمله برنامه هسته ای آن خواهد شد.
منبع: گاردين- 30 نوامبر
No comments:
Post a Comment