Wednesday, December 8, 2010
ناتوانی شرم آور در خاموش کردن آتش جنگل های گلستان و سمنان + عکس های جدید
نزدیک به سه هفته است که جنگل های استان سرسبز گلستان می سوزند و این آتش سوزی همچنان ادامه دارد. دیروز هم خبر رسید که آتش، جنگل های “ابر” در شاهرود را دربر گرفته و آن طور که دفتر استانداری سمنان اعلام کرده، وضعیت جوی و وزش باد بر میزان نگرانی ها افزوده و بیم آن می رود که آتش، پهنه بیشتری از جنگل های گلستان و سمنان را دربر می گیرد.
به گزارش عصرایران ، متاسفانه مسوولان مربوطه در استان های مذکور نیز اطلاع رسانی درستی در این زمینه نداشته و حتی بعضا شاهد آن بوده ایم که کوشیده اند موضوع را به نوعی کم اهمیت جلوه دهند، کمااینکه صبح روز چهارشنبه، یکی از مقامات استانداری گلستان در گفت و گوی رادیویی، مدعی شد که فقط برگ ها و شاخه های خشک در حال سوختن هستند و درختان آسیبی ندیده اند. وی همچنین گفت که آتش مهار ولی دوباره احیا شده است!
اما فارغ از این قیل و قال ها، متاسفانه باید به تلخی گفت که در همین لحظه ای که شما در حال خواندن این مطلب هستید، بخش های وسیعی از جنگل های زیبای دو استان گلستان و سمنان که به معنای واقعی “سرمایه ملی” اند در حال سوختن هستند و برغم شکست تلاش های انجام شده برای مهار آتش سوزی، مسوولان همچنان بر روش های قدیمی اصرار دارند و البته ابراز امیدواری کرده اند که انشاءالله با بارش باران مناسب آتش نیز خاموش شود!
آتش سوزی در جنگل های گلستان و سمنان نشان داد که مدیریت بحران و نگهداری از جنگل ها و منابع طبیعی در کشور تا چه اندازه فشل و ناکارآمد است والا حجم اولیه آتش آنچنان وسیع و عمیق نبود که نتوان از عهده اش برآمد.
کمبود وسایل هوایی اطفای حریق، با توجه به جنگلی و بعضا مرتفع بودن منطقه را شاید از عمده ترین دلایل ناکامی بزرگ اخیر دانست.
در حالی که در کشور ما، حجم عظیمی از بودجه ها، صرف مسایل غیرضرور مانند برگزاری همایش ها و بریز و بپاش ها می شود، برای حفظ و نگهداری از “جنگل های رو به زوال کشور”، بودجه چندانی در نظر گرفته نمی شود به گونه ای که امکانات هوایی اطفای حریق در همان حد و حدود قدیمی و مستهلک باقی مانده اند و نتیجه اش هم همین می شود که می بینیم: سوختن سرمایه های ملی جلوی چشمان بهت زده ملت؛ همین!
حالا جالب است که در این گیرودار که جنگل ها در حال سوختن اند، بعضی از مسوولان و کارشناسان به جای ارائه راهکارهای فوری و عملی برای نجات باقی مانده درختان، روشنفکرانه سخن از مقوله مهمی به نام فرهنگ سازی می گویند که البته در جای خود سخن درستی است اما در شرایط فعلی به درد جنگل های در حال سوختن نمی خورد و باز صدالبته بعد از اطفای حریق نیز کسی به فکر فرهنگ سازی نخواهد افتاد تا آتش بعدی و پزهای بعدی و مصاحبه های بعدی!
با همه این اوصاف و ناتوانی موجود در اطفای حریق ، به نظر می رسد راهکار فوری برای نجات جنگل های در حال سوختن درخواست کمک از کشور روسیه باشد.
چندی پیش، بخش های وسیعی از جنگل های شمال فلسطین اشغالی طعمه حریق شد. آتش نشانان اسراییلی، برغم تلاش های بی وقفه خود، نتوانستند از عهده حریق برآیند و آتش، تنها هنگامی مهار شد که هواپیماهای غول پیکر روسی در هر سورتی پرواز ۸۰ هزار لیتر آب و مواد خاموش کننده حمل می کنند، به کمک شان رفتند و در کنار یک فروند هواپیمای مشابه آمریکایی، توانستند آتش را به طور کامل مهار نمایند.
برای اینکه تفاوت هواپیماهای روسی با امکانات پروازی ایران مقایسه شود کافی است بدانیم که هر هلی کوپتر اطفای حریق در هر پرواز خود، تنها ۳ هزار لیتر آب حمل می کند که حدود ۲۷ برابر کمتر از هواپیمای روسی است، حال بماند سرعت و دقت عمل پرنده های پهن پیکر روس.
فراموش نکنیم که هر هزینه ای هم که برای اطفای حریق متحمل شویم، قطعا کمتر از هزینه آتش سوزی جنگل هایمان خواهد بود چه آنکه سالهای سال طول می کشد به جای درختی که امروز می سوزد، درختی مشابه قد علم کند.
نکته دیگر آنکه در طول مدتی که آتش در جنگل های کشور افتاده، ما رسانه ها، توجه چندانی بدان نکرده ایم که خود این، هشداری است مبنی بر اینکه مقوله ای به نام محیط زیست در کشور ما همچنان غریب ومهجور است که اگر سکوت خطبا و صاحبان تریبون و مسوولان را هم بدان بیفزاییم، عمق فاجعه بیشتر عیان می شود.
مروری بر سخنان مسوولان دولتی، نمایندگان مجلس، ائمه جمعه، رسانه ها و … طی یک ماه گذشته نشان می دهد که درباره مسایل غیرضروری کشور، مانند دعوای دو شخص سیاسی یا فلان جمله یک مقام مسوول، هزاران بار سخن گفته شده ، موضعگیری های آتشین شده و بگو و مگو برپا گردیده اما برای جنگل هایی که دارند می سوزند و از بین می روند، سکوتی مرگبار با چاشنی چند عکس و تیتر برپا شده است.
این همان موضوعی است که چندی پیش با عنوان “توزیع نامتناسب حساسیت ها” از آن یاد کردیم، آفتی که ایران امروز گرفتار آن است و حساسیت های جامعه بر روی مسایل دست چندم متمرکز است و موضوعات اصلی همچنان در بوته فراموش اند.
بعد از تحریر:
شاعر می فرماید: “گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من … آنچه البته به جایی نرسد فریاد است”؛ بنابراین زیاد امیدوار نباشید که این مطلب یا مطالب دیگر تلنگری باشد برای برخی از مسوولان! بنابراین دعا کنید باران بیاید تا هم جنگل های گلستان و سمنان خاموش شوند و هم آلودگی هوای شهرها از بین برود و هم مسوولان بلافاصله بعد از حل این دو مشکل، کنفرانس مطبوعاتی بگذارند و با اشاره به موفقیت خود در اطفای حریق و پاک سازی هوای شهرها، منتی هم بگذارند و بگویند قابلی نداشت!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment