مژگان مدرس علوم
جرس: کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و دانشجوی اخراجی دانشگاه صنعتی شریف که چندی پیش از زندان اوین به زندان رجایی شهر کرج منتقل شده بود، در روزهای پایان دوران محکومیتش، توسط بازجوی پرونده اش مورد بازجویی و تهدید قرار گرفته است.
لازم به ذکر است، کوهیار گودرزی، "برنده ی جایزه ملی مطبوعات آمریکا" در تاریخ 29 آذر ماه سال گذشته (1388) بازداشت و در دادگاه تجدید نظر به یک سال حبس تعزیری محکوم گردید.
به همین مناسبت، جرس با پروین مخترع درخصوص بازجویی مجدد و وضعیت فرزندش به گفتگو پرداخته ، که در پی می آید:
خانم مخترع فرزندتان در روزهای پایانی دوران محکومیت خود است اما چند روز قبل مجددا به انفرادی منتقل شده و مورد بازجویی قرار گرفته است. می توانید در این خصوص برای ما صحبت بفرمایید.
بله ایشان را روز چهارشنبه هفته گذشته انفرادی برده اند و بازجوی پرونده اش در آنجا او را مورد بازجویی قرار می دهد. کوهیار در مدت این یکسالی که زندان بوده همیشه تحت فشار بوده است، بعضی ها پنج سال هم در زندان هستند اما هیچ فشاری روی آنها نیست. کوهیار را به خاطر اعتراض به اعدام پنج نفر و بعد اعتراض به شرایط نامناسب زندان و نداشتن حقوق اولیه یک زندانی تحت فشار قرار دادند. بعد هم که به زندان رجایی شهر تبعیدش کردند و پنج روز در قرنطینه نگهش داشتند در صورتی که زندانی را از یک زندان به یک زندان دیگر بردند و از بیرون نیاوردند که نیاز به قرنطینه باشد آن هم طبق قوانین و آئین نامه که در سال 48 تنظیم شده، زندانی چهل و هشت ساعت باید در قرنطینه باشد که قوانین خودشان را هم رعایت نمی کنند. حالا روزهای پایان زندانش هم باید در فشار و اذیت باشد و دوباره آقایان او را ببرند انفرادی و مورد بازجویی قرار دهند.
آخرین دیداری که با کوهیار داشتید مربوط به چه زمانی می شود و وضعیت روحی و جسمی ایشان چطور بود؟
آخرین ملاقاتی که با پسرم داشتم مربوط به دو هفته قبل بوده است. خوب در بند عمومی است و شرایط آنجا بسیار نامناسب است که من به این موضوع اعتراض داشته و دارم. بچه های ما به اتهامات واهی در زندان هستند و تازه آنجا هم تحت این شرایط هستند. یعنی اینکه چهار نفر از این بچه ها مابین دویست نفر زندان عادی هستند. البته زندانیان عادی هم محصول همین جامعه ای است که شکاف طبقاتی در آن وجود دارد و منجر به معضلات اجتماعی می شود. طبق آماری که خودشان داده اند هفتاد و دو میلیون پرونده در دادگستری داریم. جلوی چشم چند تا پلیس کیف من را زدند حالا چهار تا مادر زندانی سیاسی که می رود جلو دادستانی گارد ویژه فرستاده می شود. خوب این همه دزد از کجا آمده؟ وقتی وضع مملکت در عرصه های اقتصادی و اجتماعی خراب باشد و رسیدگی برای برطرف کردن به این معضلات نشود خوب وضعیت زندان ها همین است. من دلم برای زندانیان عادی بیشتر می سوزد، که به علت فقر و نابسامانی های اجتماعی مرتکب خلاف می شوند. حالا تشویق هم می کنیم که تعداد فرزندان بیشتر شود!
اما حرف من این است که بچه های ما زندانی سیاسی هستند ( حالا مسئولین هرنامی که می خواهند به آنها بدهند) نباید مابین زندانیان دیگر و در یک سالن بزرگ نگهداری شوند که نه بتوانند کتاب بخوانند، نه بتوانند بخوابند، نه بتوانند دندان های خود را مسواک کنند و به هیچ امکاناتی دسترسی نداشته باشند. آنوقت آقایان می گویند زندان های ما هتل است، در همین هتل بچه من شب نمی تواند مسواک بزند روز هم که می شود باید از روی پنجاه نفر رد شود مواظب باشد کسی را له نکند.
چرا ایشان از حق طبیعی مرخصی در دوران محکومیت خود نتوانسته اند استفاده کنند؟
هر زندانی چه سیاسی و چه غیر سیاسی حق استفاده از مرخصی را در دوران محکومیت دارد اما به کوهیار حتی یکروز مرخصی داده نمی شود در حالیکه افرادی را می بینیم که زندانی طولانی هم داشته و با کفالت آزاد شده اند. اما فرزندم را نه توانسته ایم با مرخصی و کفالت و نه با وثیقه آزاد کنیم. این در حالی است که در حکم کوهیار بوده است که حتی اگر در مرحله نجدید نظر هم وثیقه آورده شود او را آزاد می کنند اما حکمش هم اجرا نشد.
آیا به این موضوع اعتراض هم کرده اید؟
به هیچکدام از نامه های ما جواب داده نمی شود. من حتی وقتی به زندان اوین رفتم می گفتند پرونده در دادسرا است و وقتی به دادسرا می رفتم می گفتند پرونده در زندان اوین است... بعد یک نامه هم نوشته بودم برای دفتر آقای آوایی که ببینم پرونده پسرم کجاست که چهار ماه بعد جواب دادند. در صورتی که یک نگاه به حافظه کامپیوتر کنند می دانند پرونده کجاست، اما جواب ما را این جور می دهند. خلاصه نامه به خیلی جاها نوشتم و مراجعه کردم اما "آنچه به جایی نرسد فریاد است." بارها به من اعتراض شده که چرا با رسانه ها مصاحبه می کنم وقتی می بینم که با بچه هایمان اینگونه برخورد می شود و در حق آنها اجحاف می شود پس حرف هایمان را به کی بزنیم. من یکبار هم گفتم اصلا به روزنامه کیهان بگویید بیاید با من مصاحبه کند.
خانم مخترع جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی نامه ای به اعضای شورای شهر تهران نوشته اند و خواسته اند تا از شرایط نگهداری زندانیان سیاسی بازدید کنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
اگر شورای شهر "مستقل" باشد و واقعا نماینده های ما باشند تاثیرگذار است، اگر نباشند که هیچ. اما ما که تا بحال خیری ندیدیم، خانواده های زندانیان سیاسی به نماینده های مجلس حتی به فراکسیون اقلیت هم مراجعه کردند اما می گویند ما جوابی نداریم و کاری نمی توانیم انجام دهیم.
در پایان هر صحبتی که دارید بفرمایید.
سوال من از رئیس قوه قضاییه و دادستان تهران و قاضی پرونده کوهیار این است که چطور در همین برخوردها و دستگیری ها "چند گانه" برخورد می شود؟ حتی دوگانه برخورد نمی شود بلکه چندگانه. چرا مثلا دو نفر با یک اتهام و در یک روز دستگیری، یکی زندانش بیشتر است یکی کمتر است، یکی مرخصی می رود یکی نمی رود، یکی تبعید می شود یکی نمی شود، یکی آزاد می شود یکی نمی شود؟ البته امیدوارم همه کوهیارهای ایران آزاد شوند اما منظورم برخوردهای چندگانه دستگاه قضایی کشور است. اگر می خواهیم قانون اجرا کنیم اگر ادعا می کنیم که می خواهیم قانونی برخورد کنیم خوب باید این قوانین برای همه یکسان اجرا شود. کوهیار نمی تواند با وثیقه آزاد شود اما افرادی که زندان بیشتری دارند با کفالت آزاد می شوند. امیدوارم همه زندانیان آزاد شوند و خانواده ها و پدر و مادرهای آنان از این ناراحتی رها شوند. خلاصه اعتراضم عملکرد چندگانه دستگاه قضایی است. بچه های ما زندانی سیاسی هستند حالا آنها هر چه که می خواهند آنها را خطاب کنند اغتشاشگر یا چیز دیگر، اما بچه های ما به جرم اندیشیدن و نوشتن و عقیده اشان در حبس و فشار هستند. بخدا فقط نگران مادر مجید دری و ضیا نبوی و مادر بچه هایی که زندانی طولانی دارند و یک روز هم مرخصی نرفته اند هستم . ما اصلا نباید زندانی داشته باشیم یکی از شعارهای اساسی ما آن موقعی که دانش آموز و دانشجو بودیم و می خواستیم انقلاب کنیم این بود که "زندانی سیاسی آزاد باید گردد". حالا ببینید چقدر زندانی سیاسی داریم. اگرچه مسئولین می گویند اینها زندانی سیاسی نیستند اغتشاشگر هستند در آن زمان هم به ما که انقلاب کردیم همین لقب ها را می دادند. همیشه تاریخ تکرار می شود.
کوهیار از نظر قانون باید دو سه هفته دیگر آزاد شود. امیدوارم زمانی که او آزاد می شود معجزه ای رخ دهد همه زندانیان سیاسی آزاد شوند.دیگر کسی به جرم اندیشیدن و تفکر زندان نرود و مردم به حق آزادی بیان دست پیدا کنند. اگر قرار باشد که دانشجویان ما فکر نکنند و انتقاد نکنند پس چه کسی انتقاد کند؟ چه جور بود که آن موقع مبارزه برای دانشجویانی که الان در حکومت کاره ای شده اند افتخار بوده است اما الان اگر دانشجویی حرفی بزند باید در نطفه خفه بشود و اسمش بشود اغتشاشگر و ضد انقلاب و عناوینی که به ما و بچه های ما می دهند. ما اگر شرق زده و غرب زده بودیم و ایران را دوست نداشتیم که الان از ایران رفته بودیم. کوهیار با رتبه بالا وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و از پانزده سالگی صاحب درجه و رتبه بود و امکانش هم بود که در دانشگاههای اروپا درس بخواند اما ما می خواستیم در ایران بمانیم و کوهیار از سنت ها و آداب و رسوم ایران دور نماند و به همین کشور خدمت کند. چرا برای این همه مهاجر و فرار مغزها جوابی داده نمی شود؟ چرا باید دانشجویان ترم اول دانشگاه شریف از کشور مهاجرت کنند؟ بچه های ما همه نخبه اند و باید به آنها افتخار کنیم. من مطمئن هستم که به پشتوانه استقامت همین جوانان به حقوق اصلی خودمان دست خواهیم یافت.
No comments:
Post a Comment