Tuesday, March 9, 2010

حکایت این سوی دیوار اوین؛ تجمع های شبانه خانواده ها


شبکه جنبش راه سبز(جرس):از روی پل یادگار امام که رد شوید تابلوی بزرگ بازداشتگاه اوین را می بینید،اما از روی پل فقط تابلو و نمایی کوچک از سردر بازداشتگاه معلوم است.برای دیدن آن چه این شب ها روبروی زندان می گذرد باید پل را دور بزنید.از زیر گذر عبور کنید.به محوطه اصلی برسید و پایین پله هایی که زندان را به خیابان وصل می کند بایستید.



آیین شب های اوین،آیین چشم به راهی



اینجا جایی است که در ماه های پس از انتخابات ریاست جمهوری خانواده های زندانیان از غروب آفتاب تا پاسی از شب گردهم می آیند، نذر و نیاز می کنند و با چشمانی لبریز از امید، آزادی عزیزانشان را انتظار می کشند.خانواده هایی که از هر قشر و طبقه ای هستند ،چه آنها که خانه و زندگی خود را در شهرستان رها کرده و به امید آزادی عزیزانشان روانه تهران شده اند و چه کسانی که شب ها به جای نشستن زیر سقف خانه هایشان در تهران به منطقه ییلاقی و سرد اوین می آیند.هر یک از این خانواده ها داستان خودش را دارد.داستان دلهره ها،تشویش ها و البته امیدهایش را.

عبادتگاه اوین

محوطه روبروی اوین برای خانواده های زندانیان در حکم مکانی مقدس است. آنها در جوار دیوارهای زندان خود را در کمترین فاصله با عزیزانشان حس می کنند. حسی توام با تسکین روحی و آرامش روانی.

روی آسفالت همیشه گل آلود کنار سردر اوین پدر و مادرانی را می بینی که سجاده پهن کرده،نماز می خوانند و با دانه های تسبیح تکبیر می گویند.کسانی هم هستند که با خیره شدن به دیوارها و تصور این که روزی عزیزشان از در کوچک بالای پله ها پایین می آید آرام می شوند. بساط نذری همیشه به راه است.از آش و شله زرد و نان و پنیر گرفته تا خرما و شیرینی و شربت و شکلات.

در موج اول دستگیریهای پس از انتخابات ریاست جمهوری این خانواده های سیاستمداران و فعالان مطبوعاتی سرشناس بودند که شب ها جلوی اوین جمع می شدند اما با گسترش بازداشت ها در ماه های بعد حالا خانواده هایی را می بینی که تا پیش از این هیچ گاه دغدغه سیاست نداشته اند.با این حال اوین همه را با هم متحد کرده است.خانواده های زندانیان سرشناس با خانواده های زندانیان کمتر شناخته شده همکلام می شوند و امیدها و نگرانی های خود را با یکدیگر به اشتراک می گذارند، همان طور که در نذر و نیازها هم با یک دیگر شریک می شوند.

با فرارسیدن تولد هر یک از زندانیان نزدیکانش کیک و شمعی می آورند،کیک را با دیگران قسمت می کنند و شمع را دسته جمعی با آرزوی آزادی فوت می کنند.برنامه های تولد زندانیان تبدیل به یکی از آیین های اوین شده است.ایده هایی از این دست در همفکری میان خانواده ها زاده می شود.گاهی مسوولان زندان چیزی نمی گویند و گاه مخالفت می کنند .اما حتی وقتی مسوولان زندان مخالفت کنند خانواده ها کمی آن طرفتر از جلوی سردر اصلی زندان برنامه خود را برگزار می کنند.

برنامه افطاری های ماه رمضان این طور برگزارشد.کمی دورتر از محوطه اصلی زندان و در جایی همجوار اتوبان.حالا در آستانه نوروز خانواده های زندانیان در صدد تدارک برنامه ای برای تحویل سال نو مقابل زندان هستند. آنها بی صبرانه امیدوارند که در روزهای مانده تا عید ، شاهد در آغوش کشیدن عزیز در بندشان باشند ولی با این حال قرار گذاشته اند که اگر خبری از آزادی نشد سفره هفت سین را روی آسفالت کنار زندان پهن کرده و " حول حالنا الی احسن الحال" را از صمیم قلب طلب کنند.

فرصت دیدار نزدیک است

پایین پله های سیمانی اوین چشم ها به یک در کوچک فلزی دوخته می شود.دری که هر بار باز و بسته شدنش می تواند معنی آزادی یکی از زندانیان را داشته باشد.اما همیشه هم این طور نیست چرا که گاه زندانبان ها،گاه بازجوها و گاه سربازها از آن آمد و شد می کنند.

هر بار که قفل در باز می شود ده ها چشم برای لحظاتی به آن خیره می ماند.با آزادی هر یک از زندانیان امید به آزادی دیگران هم در دل ها زنده تر می شود.خیلی وقت ها پیش آمده که خانواده ها از آزادی عزیزشان بی خبر می مانند. مسوولان زندان معمولا خبر آزادی را به خانواده ها اطلاع نمی دهند و هر شب حوالی غروب اسامی کسانی را که قرار است همان شب آزاد شوند را اعلام می کنند.دلیل این کار جلوگیری از جمع شدن دوستان و آشنایان زندانی جلوی اوین است اما این کارها فقط به دردسرخانواده ها اضافه کرده است چرا که ناچارند شب های متوالی را کنار اوین بگذرانند تا بلکه شبی از شبها شاهد رهایی عزیزانشان باشند.البته در هفته های اخیر وضع کمی بهتر شده است و خانواده ها پس از آن که قرار وثیقه یا کفالت را تودیع می کنند می توانند امیدوار باشند که همان شب شاهد رهایی عزیزشان باشند اما این قاعده همیشه صدق نمی کند و گاه پیش می آید که خانواده ها تا چند شب پس از گذاشتن وثیقه و کفالت همچنان باید منتظر و بی تاب به در کوچک اوین خیره شوند.

با این حال وقتی آن در کوچک باز می شود و یکی از زندانیان از پله ها پایین می آید دیدنی ترین لحظات شب های اوین رقم می خورد.ابتدا سکوتی محض برقرار می شود تا همه مطمئن شوند کسی که بیرون آمده واقعا زندانی بوده است نه زندانبان و سرباز.لحظاتی بعد صدای سوت و کف با صدای صلوات و الله اکبر در فضا توام می شود.اعضای خانواده زندانی اگر آنجا باشند تا بالای پله ها می دوند و اشک شوق از چشم اکثر شب نشینان اوین جاری می شود.

سربازهای زندان نمی گذارند که اعضای خانواده ها روی پله ها بایستند.معمولا کسی به این بهانه جویی سربازها اعتراض نمی کند.کسی که آزاد شده است پایین می آید اما قبل از رفتن به آغوش خانواده با دل نگرانی خانواده سایر زندانی ها شریک می شود.خانواده هایی که از وضعیت فرزندان خود بی خبر مانده اند عکس عزیزانشان را به کسی که تازه آزاد شده نشان می دهند تا بلکه خبری از او بگیرند.در چشمهایشان امید و دلهره ای توامان است.

بعد از دستگیریهای روز عاشورا تعداد خانواده هایی که در بی خبری محض از فرزندانشان هستند بیشتر شده است.خانواده هایی هستند که اصلا نمی دانند فرزندشان کجا بازداشت شده است اما می گویند اوین تنها جایی است که می شناسد.

زندانیان تازه آزاد شده گاه تا ساعتی جلوی اوین می ایستند و از کسانی می گویند که با آنها هم بند بوده اند،از شرایط زندان می گویند و از رفتار بازجوها.

خود بازجوها هم گاهی میان مردم پیدایشان می شود ولی معمولا کسی اعتنایی نمی کند.در یکی دو هفته اخیر که تعداد آزادی ها به نسبت قبل بیشتر بوده است مسوولان زندان زمان آزادی ها را جلوتر انداخته اند.اگر قبلا از ساعت 8 تا 11 شب زندانیان را آزاد می کردند حالا از ساعت 4-5 عصرآزاد می کنند.این اتفاق دردسرخانواده ها را دو چندان کرده است چرا که باید زمان زیادتری را روبروی درهای اوین صرف کنند. با این حال حتی از ساعت 4 عصر هم ده ها نفر را روبروی اوین می بینی که به انتظار آزادی عزیزانشان نشسته اند و این یعنی خانواده ها از انتظار خسته نمی شوند.

اگر با آنان هم کلام شوید کلامی جز امیدواری را نمی شنوید.انتظار آنان را خسته نکرده است.آنان به آینده ای سبز ایمان دارند.امید به آینده زبان مشترک همه آنان است.این امید و اطمینان را نخستین بار از چشمان مادر سالخورده ای خواندم که مرا فرزند خطاب کرد.عکس دختر و پسر بازداشت شده اش را نشانم داد و گفت:" فردا روز بهتری است."

واکنش دکتر ملکی در برابر اتهام محاربه در گفتگو با فرزند



شبکه جنبش راه سبز(جرس): اظهارات اخیر محمد شریف، وکیل دکتر ملکی در رابطه با موارد اتهامی وی بر اساس کیفرخواست صادره و درج اتهام محاربه در بین سایر اتهامات مندرجه انگیزه ای شد که به دنبال اطلاع از واکنش دکتر ملکی و خانواده وی در مقابل اتهام یاد شده برآییم. گفتگو با ملکی پدر به دلیل بیماری و فشار زندان و ازسرگیری مداوا امکان پذیر نشد، از همین رو اقدام به گفتگو با عمار ملکی فرزند دکتر ملکی کردیم.
عمار ملکی با اشاره به رنجهای خانواده بخصوص مادر در غیاب پدر، از روحیه بالای دکتر ملکی به رغم مشکلات فراوان جسمی او سخن گفت.

ملکی با بی ربط خواندم اتهام محاربه به ایشان آنرا تنها باعث خجالت سیستم قضایی خواند. او بر این باورست که اتهام مضحک و واهی ارتباط شخصیتی چون پدر و البته بسیاری دیگر از فعالان دانشجویی و حقوق بشری با مجاهدین، تنها به اعتبار این گروه می افزاید و چیزی از اعتبار این افراد شناخته شده نمی کاهد.


او می افزاید پدر چون فعالیت سیاسی اش هرگز معطوف به کسب قدرت نبوده و تنها برای دفاع از حقوق مردم و طلب آزادی ملتش مبارزه کرده، از همین رو مصلحت اندیشی سیاسی نمی کند و هرگز از گفتن حقیقت حتی اگر باعث اتهامهایی بیمورد و هزینه سنگین هم شود، دست برنداشته است.


ملکی در پایان این گفتگو می گوید: انگار با این اتهام قصد ترساندن ایشان و شاید دیگر فعالان مدنی را داشته باشند که البته به نظر می رسد کمی خامی کرده اند. وقتی از پدر درباره احساسش نسبت به این اتهام سوال کردم برایم این شعر را خواند:


صدها گل سرخ و یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم
در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم

در ادامه متن کامل این گفتگو به نظر شما می رسد:



لطفا در مورد شرایط روحی وآثار زندان بر وضعیت جسمی آقای دکتر ملکی قدری توضیح دهید؟





وضعیت ایشان بلحاظ جسمی بدلیل شرایط زندان بدیهی است که از قبل بدتر شده است. مدت طولانی نشستن و خوابیدن و نداشتن امکان تحرک باعث شده که بدن ایشان بسیار ضعیف شود. تا پیش از بازداشت پدر به طور مرتب پیاده روی و حتی کوهنوردی سبک می کرد و در دوران درمان هم خانه نشین نمی ماند و سعی می کرد تحرک داشته باشد. از سوی دیگر در اثر هوای نامساعد و فضای متراکم زندان ایشان به یک سرماخوردگی مزمن دچار شده اند که سینه ایشان را مشکل دار کرده و به همین دلیل سرفه های شدیدی دارند که البته تحت درمان هستند. از زمان آزادی درمان معطل مانده سرطان پروستات دوباره از سر گرفته شده و آزمایشات مختلفی داده اند تا متناسب با نتایج، روال درمانی را تنظیم کنند. بلحاظ روحی البته در دوران زندان هم از روحیه بالایی برخوردار بودند و در زندان حتی به جوانان زندانی نیز روحیه می دادند.





ایشان چه مدت در زندان بودند و شرایطشان در زندان چگونه بود؟ بر شما و دیگر اعضای خانواده در غیاب ایشان چه گذشت؟





ایشان به مدت 191 روز یعنی بیش از 6 ماه در زندان بودند. حدود سه ماه را در انفرادی و بقیه آنرا در بندهای عمومی در قسمتهای مختلف زندان اوین بودند. بزرگترین مشکل خانواده در این مدت نگرانی از وضعیت سلامتی و در اصل خطر جانی بود که ایشان را تهدید می کرد. در عین حال هر کس از اعضای خانواده به طریقی از این نگرانی رنج می برد. اینجانب که در خارج از کشور مشغول به تحصیل هستم، در این مدت دوران سختی را سپری کردم چرا که امکان تمرکز بر روی دروس براحتی وجود نداشت و کار زیادی هم از دستم برنمی آمد. به هر حال این تجربه را هم مثل تجارب دیگر اسارت پدر سعی کردیم که با توکل به پروردگار تا حد امکان صبوری کنیم و امید به این داشته باشیم «که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند.» از سوی دیگر رنج و فشار مضاعفی بر روی مادر بود زیرا که ایشان خود از بیماریهای زیادی رنج می برند و با توجه به سن و وضعیت جسمی ایشان، رفت و آمد زیاد به زندان و دادستانی و جاهای دیگر واقعا کار نفس گیر و طاقت فرسایی برایشان بود. مخصوصا که متاسفانه ماموران خرد و کلان هم بعضا با بی اخلاقی و بی ادبی برخورد می کردند.





بازداشت اخیر ایشان ، چندمین مرتبه بازداشت دکتر ملکی حساب می شود؟ اتهامات سابق چه بود؟





این سومین باری است که آقای دکتر ملکی در جمهوری اسلامی تحت بازداشت طولانی قرار گرفتند. ایشان یک بار بین سالهای 60 تا 65 بدلیل مخالفت با انقلاب فرهنگی و البته با اتهام واهی همکاری با گروههای ضد انقلاب در زندان بودند و بار دوم هم در اواخر سال 79 به همراه جمعی از فعالان ملی-مذهبی با اتهام براندازی به مدت 6 ماه در زندان بودند که البته این اتهام هم از طرف وزارت اطلاعات وقت مردود اعلام شد و اینبار هم بار سوم بود که ایشان روانه زندان شدند.





موارد اتهامی این بار ایشان چیست؟





این بار همانگونه که چند روز پیش وکیل شان اعلام کردند ظاهرا اتهامات مختلفی را به ایشان وارد کرده اند. توهین به آیت الله خمینی و مقام رهبری و تبلیغ عیله نظام و البته از همه عجیب تر اتهام مضحک محاربه است.





درباره اتهام محاربه آیا قبل از اعلام وکیل، شما و ایشان در جریان بودید؟





ظاهرا از ابتدای بازداشت بازجویان درباره اتهام ارتباط با گروههای غیر قانونی به دفعات ایشان را مورد بازجویی قرار دادند و انگار از ابتدا نیز چیزی شبیه همین اتهام را در پرونده ایشان قرار داده بودند. البته این اتهام از آنجا که ایشان در زندان و تحت بازجویی بودند قطعی نبود. اما به هر حال بنظر میرسد که طبق آخرین شواهد یکی از وکلا، این اتهام را در پرونده دکتر ملکی قرار داده اند. البته ایشان همواره اتهام ارتباط با هر گروه و سازمانی را قویا رد کرده اند. همانطور که گفتم اولین بار هم اتهام ارتباط با مجاهدین در سال 60 نیز به ایشان زده شده بود و ایشان تحت فشار و شکنجه های شدید برای اعتراف کردن به این مساله قرار گرفت. اتفاقا مدارک و شواهد مکتوبی که وجود داشت ثابت می کرد که هیچ وقت ایشان وابستگی به هیچ گروه و سازمانی نداشتند و حتی زمانیکه در انتخابات دور اول مجلس این گروه از آقای ملکی حمایت کردند، در روزنامه وقت ایشان اعلام کرد که مستقل است و کاندیدای هیچ جریانی نیست. حال گویی دوباره همان اتهامات واهی مطرح شده است و البته این مساله فقط مختص به کسی مثل ایشان هم نیست که این روزها درباره بسیاری از فعالان دانشجویی و حقوق بشر هم این اتهام مطرح می شود.





واکنش ایشان و خانواده در مقابل محارب دانستن ایشان چه بود؟





واقعا اتهام محاربه به ایشان بسیار بی ربط است و تنها باعث خجالت چنین سیستم قضایی خواهد بود. پس از شنیدن این اتهام در صحبتی که با پدر داشتم او بر این مطلب تاکید داشت که اصلا در اینباره بحث شخصی مطرح نیست و از نظر ایشان تکلیف آنچه باید یکبار برای همیشه روشن شود مساله متهم کردن افراد به محاربه است. این بساط که هر روز به بهانه ای کسی از جوان 20 ساله تا پیرمرد 80 ساله به دلایل واهی به محاربه متهم شوند باید برچیده شود. خوشبختانه بعضی از حقوقدانان و مراجع هم درباره اتهام محاربه سخنانی گفته اند و کاش که تمامی فعالان سیاسی و مدنی در اینباره موضعگیری کرده و در برابر آن سکوت و بی تفاوتی نشان ندهند.





اصولا دلیل این نحوه برخورد و این اتهام را چه می دانید؟





ببینید ظاهرا بر طبق سخنان وکیل پرونده، اتهام محاربه به دکتر ملکی بر طبق ماده 186 قانون مجازات اسلامی عنوان شده که در این قانون عضویت و هواداری از سازمانهایی که به طور مسلحانه با حکومت مبارزه می کنند را مصداق محاربه می داند. نخست آنکه مساله عضویت و طرفداری ایشان از گروههای مسلح بسیار مسخره است اما برای دانستن اینکه چرا اینگونه اتهامی را میزنند باید دو نوع حمایت را از هم جدا کرد. یکی همکاری، حمایت و طرفداری یک نفر از سازمانها و گروههای مخالف است و دیگری حمایت کسی از حقوق انسانی افراد فارغ از وابستگی شان به گروه و سازمان و حزب آنها. جمهوری اسلامی اساسا این تقسیم بندی را سهوا یا عمدا در نظر نمی گیرد تا بتواند کسانیکه در دسته دوم قرار دارند را به اتهامی که برای افراد دسته اول در نظر گرفته متهم و محکوم کند. این مساله در اتهامها و حکمهای سالهای اخیر بسیار رایج شده است.





دکتر ملکی همواره در تمامی سالهای پس از انقلاب و حتی در رژیم سابق هم مرامش دفاع از حقوق انسانی افراد فارغ از وابستگی شان به دسته، گروه و يا سازمان سياسي و يا اجتماعي خاص بوده است. از این جهت ایشان پایمال شدن حقوق انسانی یک فرد با تفکر چپ یا راست، مذهبی یا سکولار، مجاهد، فدایی، سلطنت طلب ،ملی، ملی-مذهبی، هویت طلب و هر دگراندیش دیگری خواه طرفدار ويا مخالف نظام را برنمی تابد. ایشان در تمامی این سالها با حفظ استقلال شخصی خود و دوری از هر گونه دسته بندی سیاسی از بسیاری افرادی که حقوقشان پایمال شده دفاع کرده اند. همین مساله باعث شده که دکتر ملکی به عنوان یک شخصیت ملی مورد احترام گروههای سیاسی با مرامهای مختلف و حتی متضاد باشد.





برای اثبات این ادعا شواهد بسیاری هست و می توان در مصاحبه ها و نوشته های دکتر ملکی آنها را یافت.





اتفاقا جالب است بقول خود پدر زمانیکه آقایان سران فعلی نظام افتخارشان این بود که با سران مجاهدین نشست و برخواست دارند، ایشان در آن زمان هم مستقل بود. اتفاقا این مستقل بودن ایشان و در عین حال دفاع از حقوق انسانی افراد است که ظاهرا خیلی برای مقامات امنیتی نظام آزار دهنده است زیرا که آنها علاقه دارند که دفاع از حقوق انسانی افراد، فارغ از تعلقات فکری و عقیدتی شان، در میان فعالان رایج نشده تا بدین وسیله با استفاده از سکوت دیگران، بتوان هر کس را مورد ظلم و حذف قرار داد و از ترس انگ طرفداری از این گروه یا آن حزب، صدای اعتراض و حق خواهی بلند نشود.


بنظر شما چرا مقامات امنیتی جمهوری اسلامی تفاوت بین این دو نوع حمایت را تشخیص نمیدهند و یا نمی خواهند بدهند؟









در پاسخ این سوال مساله نگاه خودی و غیر خودی نهفته است. بسیاری از این آقایان امنیتی فکر می کنند که تنها از حقوق انسانی کسانی باید دفاع کرد که با ما هست و ما را قبول دارد و اگر افرادی مخالف آقایان هستند دیگر هر نوع دفاع از حقوق انسانی آن افراد گویی به معنای طرفداری از وابستگی آنهاست. یعنی در تفکر این حضرات امنیتی این تفکیک قابل تصور نیست که شما می توانید طرفدار یک سازمان یا عقیده و روش نباشید، اما از حقوق انسانی افرادی که به آن مسلک و گروه وابسته اند حمایت کنید و در برابر نقض حقوقشان اعتراض کنید. این مساله ایست که بنوعی اکثر فعالان حقوق بشر در ایران با آن مواجه هستند و بدلیل همین عدم تفکیک آنها را متهم به رابطه و طرفداری با گروههای مخالف نظام می کنند. نمونه ای از این موارد بعضی از جوانان فعالی هستند که بعضا عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر بوده و با این اتهام مواجه شده اند.


با این توضیحات چه مورد خاصی بوده که اتهام ارتباط با مجاهدین را به دکتر ملکی نسبت می دهند؟





با دانستن نکته قبل می توان حدس زد چرا ایشان را به طرفداری از سازمان خاصی متهم می کنند زیرا که دکتر ملکی از اولین کسانی بود که مساله کشتار وحشتناک سال 67 را در حوزه عمومی و از طریق نوشته ها و مصاحبه هایشان مورد نقد قرار دادند. ایشان همواره گفته اند که این یک وظیفه ای انسانی است که در برابر کشتار وسیعی که انسانهای زیادی را قربانی گرفت اعتراض کرد. البته بدیهی است که این مساله هرگز ربطی به طرفداری از مجاهدین و یا هر گروه دیگری ندارد بلکه حاوی یک نگاه حقوق بشری است که مقامات امنیتی جمهوری اسلامی آنرا برنمی تابند. همانگونه که مرحوم آیت الله منتظری نیز اولین کسی بودند که به این مساله اعتراض کرده و اسنادی را در اینباره منتشر کردند و البته بدیهی است که تلاش بشردوستانه ایشان به معنای طرفداری از مجاهدین نبوده است.





از طرف دیگر اتهام مضحک و واهی ارتباط شخصیتی چون پدر و البته بسیاری دیگر از فعالان دانشجویی و حقوق بشری با مجاهدین، تنها به اعتبار این گروه می افزاید و چیزی از اعتبار این افراد شناخته شده نمی کاهد. یقینا رهبران گروههایی مثل مجاهدین آرزویشان است که در جایگاه و محبوبیت مردمی و اعتبار ملی کسانی مثل دکتر ملکی می بودند.





بد نیست به این مساله اشاره کنم که مقامات امنیتی جمهوری اسلامی در بازجوییها دکتر ملکی را متهم کرده اند که چرا افرادی از سوی مجاهدین برای شما پیغام و پسغام می فرستند و از شما گاهی حمایت می کنند و یا اینکه بازداشت شما توسط این جریان محکوم شده است. پاسخ ایشان هم این بوده که روش این گروهها همیشه این است که برای کسب اعتبار به سراغ افراد مستقل شناخته شده بروند و با حمایت از آنها سعی کرده افراد خوشنام را به خودشان بچسبانند. همانگونه که مجاهدین سعی میکردند آقای طالقانی را مصادره به مطلوب کنند و حتی زمانی برای مرحوم مهندس بازرگان درخواست پیوستن به انها و قبول رهبری را فرستادند. حتی این اواخر از آقای منتظری و حتی موسوی و کروبی هم بنوعی حمایت کردند. اما این مساله را برای کسی مبنای اتهام قرار دادن، واقعا مضحک و شرم آور است. طنز ماجرا اینجاست که اگر مهندس بازرگان هم هنوز زنده بود،لابد بخاطر آن دعوت، امروز می بایست متهم به همکاری با مجاهدین میشد.


چرا ایشان با توجه به این حساسیتهایی که روی ایشان وجود دارد ملاحظاتی را در سخنان و موضعگیری هایشان نمیکنند؟





ببینید این مساله به یکی از خصوصیات شخصی پدر برمی گردد. ایشان بسیار صادقانه و بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای سیاسی به مساله فعالیت سیاسی و مدنی می پردازد. در اصل می توان گفت که او سیاست ورزی به این مفهوم که در چه زماني مصلحت سنجی کرده، در دفاع از حقوق چه کسی سخن گفته و يا در باره آن ديگري مصلحت اندیشانه سکوت کند را بلد نیستد و از اینرو هرگز اهل سیاست بازی نبوده است. ایشان چون فعالیت سیاسی اش هرگز معطوف به کسب قدرت نبوده و تنها برای دفاع از حقوق مردم و طلب آزادی ملتش مبارزه کرده، از همین رو مصلحت اندیشی سیاسی نمیکند و هرگز از گفتن حقیقت حتی اگر باعث اتهامهایی بیمورد و هزینه سنگین هم شود، دست برنداشته است.


در ارتباط با اتهام محاربه یک مساله دیگر که باید از آن بلحاظ محتوای حقوقی سخن گفت، مساله ایجاد رعب و ترس در مردم از طریق بدست گرفتن سلاح است. این اتهام چگونه به ایشان وارد می شود؟





طرح این اتهام برای شخصیتی با سوابق دکتر ملکی بیشتر لبخند به لب می نشاند تا ترس بر دل. دقیقا همانگونه که می گویید و بر طبق نظر بسیاری از مراجع تقلید که اتفاقا اینروزها هم در اینباره صحبت کردند، اقدام مسلحانه و داشتن اسلحه در طرح اتهام محاربه ضروری است. ایشان در تمامی 60 سال سابقه مبارزاتی که دارند، هرگز از روشهای خشونت آمیز مبارزه دفاع نکرده اند و همواره در نفی خشونت سخن گفته اند. تنها سلاحی هم که ایشان بدست گرفته اند قلمشان بوده است که البته در مردم نه تنها ایجاد ترس نکرده که درعوض ایجاد امید و شور و آگاهی کرده است. اتفاقا از قلم ایشان تنها کسانی ممکن است احساس رعب و وحشت کنند که در برابر مردم قرار گرفته اند.





دکتر ملکی از ده سال پیش در نوشته هایشان همواره حکومت را دعوت کرده است تا با تن دادن به روشهای مسالمت آمیز به حاکمیت مردم تن دهد. از همین رو ایشان پیشنهاد رفراندوم را بارها مطرح کردند تا از آن طریق، گذاری مسالمت آمیز و بدون خونریزی به ساختاری دموکراتیک در ایران صورت پذیرد.


و نهایتا اینکه فکر می کنید هدف از اتهام محاربه چه بوده است؟





به هر حال انگار که با این اتهام قصد ترساندن ایشان و شاید دیگر فعالان مدنی را داشته باشند که البته به نظر میرسد کمی خامی کرده اند. وقتی از پدر درباره احساسش نسبت به این اتهام سوال کردم برایم این شعر را خواند:

صدها گل سرخ و یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده میترسانی
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم

در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم

تاجزاده سمبل مقاومت دربرابر بازجوها


شبکه جنبش راه سبز (جرس):نه ماه استقامت در زندان جمهوری اسلامی؛ اوین، برگ زرینی در تاریخ افتخارات مبارزان سیاسی است. کسانی که پایداری انقلابیون سال 57 در سیاه چاله های حکومت پهلوی را بی مانند می دانستند اکنون به وضوح می بینند که شرایطي مشابه يا بدتر نیز می تواند وجود داشته باشد. تاجزاده که سه سال قبل از انقلاب برای تحصیل به امریکا رفت و مبارزه با حکومت پهلوی را از آنجا ادامه داد ، پس از دیدار با آیت الله خمینی در 8 مهر 1357 در پاریس درس رانیمه کاره رها کرد تا به انقلاب بپیوندد.





تاجزاده که عضویت در جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را در پرونده سوابق خود دارد در دولت میر حسین موسوی معاون امور بین‌الملل وزیر ارشاد بود



وی در دولت خاتمی معاونت سیاسی وزارت کشور را بر عهده داشت . انتقادات سخت و گزنده وی از روند برگزاری انتخابات مجلس باعث شد که محافل اصولگرا با وی رویارو شوند.



تاجزاده در تاریخ 23 خرداد بازداشت و مدت 120 روز را در انفرادی به سر برد. دادگاه وی در 22 آذر و 19 بهمن 88 برگزارشد.



قاضی صلواتی وی را به مواردی چون «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن نظم عمومی، تبلیغ علیه نظام، توهین به مسوولان و نگهداری اسناد محرمانه» متهم کرد.



مصطفی تاجزاده،که نه ماه را بی وقفه در بدترین شرایط در زندان اوین سپری می کنداز جمله مبارزانی است که در راه تغییر و اصلاحات هزینه ای گزاف داده است.برخی می گویند تاجزاده سمبل مقاومت در برابر استبداد است و ايستادگی وی در برابر درخواست های نامشروع تیم بازجویی در طول مدت بازداشت باعث شده که پرونده وی همچنان مفتوح بماند.



چراکه گفته می شود وی همکاری لازم را با بازجوهای اوین نداشته و در قبال هر سوال و درخواست نامربوط به یک جواب سربالا و دندان شکن بسنده کرده است.



رویاروئی با بازجویان



استراتژی توهین و تحقیر که بازجوها برای وادار کردن فعالان سیاسی در پیش گرفته اند، در باره تاجزاده و برخی دیگر از زندانیان سیاسی،نتجه معکوس داشته است و در بسیاری از موارد منجر به ناکام شدن تیم های کارشناسی پرونده وی شده است. این شواهد از سوی کسانی که از اوین آزاد شده اند بیان شده، با این حال محافل خبری وابسته به دولت کودتا که ارتباط دقیق با تیم های بازجویی دارند به طور جسته و گریخته تایید کرده اند که تاجزاده با مسولان پرونده اش همکاری لازم را نداشته است



رد درخواستهای غیر معمول



برخی از آزادشدگان از فریادهای تاجزاده بر سر بازجوهایش خبر می دهند. با وجود فشارهای زیاد بر روی تاجزاده برای تن دادن به اعترافات تلویزیونی وی زیر بار اين خواسته نرفت و همچنان انتخابات را ناسالم و برپایه تقلب دانسته است..



.درخواست هایی که معمولا بازجوها از امثال تاجزاده دارند عبارتنداز تعهد به عدم فعالیت سیاسی تا پایان عمر،اقرار به حقانیت ولایت فقیه،پذیرش دولت دهم و قبول سالم بودن انتخابات،اقرار به همکاری با سرویس های اطلاعاتی بیگانه به منظور براندازی نرم و کشاندن مردم به خیابانها ، نوشتن توبه نامه برای رهبری



درخواست محاکمه احمد جنتی



یکی از مواردی که باعث سردرگمی و عصبانیت بازجوها از تاجزاده شده است پیغام هایی است که وی از طریق همسرش در اختیار جراید قرار داده است. همسر تاجزاده معمولا پس از هر ملاقاتی با وی نکات مورد نظر در باره وضعیت وی را از طریق وبلاگش بازگو می کند. تاجزاده در اولین دادگاهش از خود دفاع نکرد . وعلت عدم دفاع خود در دادگاه را اعتراض به عدم تشکیل دادگاه احمد جنتی برای رسیدگی به شکایتش علیه وی، اعلام کرد



.وی در 4 آذر88 گفته است: اگر همان ده سال پیش که با تخلف از قانون توسط آقای جنتی که رئیس شورای نظارت بر انتخابات بود وبا سرپیچی از قانون انتخابات، بدعت گذاشته شد، شکایتم مورد رسیدگی قرار می گرفت و همان طور که برای من دادگاه تشکیل دادند، ایشان هم محاکمه می شد، امروز شاهد این مشکلات جدی برای کشور نبودیم. و دلیل شکایت من نیز این است که همچنان انتخابات آزاد را راه نجات کشور می دانم و معتقدم باید برای تحقق آن تلاش کرد.



این زندانی سیاسی معتقد است که روند برگزاری دادگاه و محاکمه وی کاملا غیرقانونی بوده است علاوه بر این هیچ یک از اتهامات از سوی وی پذیرفته نشده چرا که به باور او روند تفهیم اتهام به ایشان عقب مانده تر از شیوه قضایی در یک کشور توسعه نیافته افریقایی انجام گرفته است.از سوی ديگر تاج زاده با شجاعت متهم اصلی را احمد جنتی ،دبیر شورای نگهبان دانسته که انتخاباتی مشکوک به تقلب را تایید کرده است.برخی تحلیلگران سیاسی معتقدند صراحت لهجه تاجزاده در افشاگری حقایق سیاسی درون نظام از مدتها پیش از انتخابات 22 خرداد زمینه برخورد با وی را فراهم کرده بود. به طوری که پشت پرده انتخابات مجلس هفتم و موضع گیری های شفاف در قبال مشکوک بودن برگزاری انتخابات در ایران از جمله نکاتی بود که سپاه و عوامل سرکوبگر را به ساکت کردن وی مصمم کرد.



وقتی بازجو ها مستاصل می شوند



روحیه افشاگرانه و ضد استبدادی تاجزاده مانع از این بوده که یک تیم بازجویی مشخص بتواند گزارش نهایی درباره پرونده وی را ارایه کند. دلیل این امر حجم بالای مطالبات نامشروع بازجویان بوده است که هربار با استدلالهایی ضعیف و کلیشه ای به مباحثه با وی پرداخته اند و در عوض تاجزاده با ادله ای قوی و محکم با آنها محاجه کرده است.



به اعتقاد مطلعین این روحیه و پیام هایی که وی از داخل زندان به بیرون منتقل کرده است نشانه روشنی از بی هیبت بودن ارکان اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی است.چرا که در برابر هر سوال بازجو یک پاسخ قانع کننده داده شده است و از آنجا که تیم های بازجویی باید گزارش پیروزمندانه ای به مسولان بالادست خود دهند اعتراف گیری از تاجزاده تا کنون با بن بست روبرو شده است



گرچه قبول هر یک از خواسته های فوق تحت فشار و شکنجه حق قانونی برای حکومت در سلب حقوق فردی و اجتماعی فعالان سیاسی ایجاد نمی کند اما تاجزاده ترجیح داده که در ظاهر قضیه نیز ذره ای امتیاز به سرکوبگران ندهد و ماندن در حبس را به ذلت قبول خواسته های نامشروع ترجیح دهد. از طرفی دیگر دستگیری غیرقانونی و به تبع آن محاکمه ساختگی پشت درهای بسته یکی دیگر از دلایل مقاومت در برابر بازجوها بوده است.



همسر و خانواده در کنار مصطفی



فخرالسادات محتشمی پور ،همسر تاجزاده نیز با بی پروایی در کنار همسرش به مسیر پر پیج و خم مبارزه با استبداد ادامه می دهد. همسر تاجزاده گزارش دیدار هایش با مصطفی را مرتب در وبلاگش می نویسد این در حالیست که همسر و خانواده برخی از زندانیان سیاسی برای منتشر نکردن اخبار درباره بستگان زندانی خود به طور مداوم در معرض ،تهدید و ارعاب مراکز امنیتی قرار دارند، همسر و خانواده این فعال سیاسی به تاجزاده افتخار می کنند و همواره استقامت وی را می ستایند ..

آمریکا محدودیت های اینترنتی به ایران را لغو کرد

شبکه جنبش راه سبز (جرس): وزارت خزانه‌داری ایالات متحده آمریکا طی بیانیۀ روز گذشتۀ خود، ضمن اعلام "تغییر مقررات مربوط به صادرات نرم‌افزار به کشورهای ایران، کوبا و سودان، ممنوعیت و محدودیت های شهروندان این کشورها برای دسترسی به فناوری های اینترنتی را لغو کرد و این عمل را در "جهت حمایت از مردم این کشورها" اعلام کرد.



در بیانیۀ وزارت خزانه داری آمریکا، ضمن اعلام تغییر در نوع تحریم های اعمال شده علیه ایران، کوبا و سودان، عملا انتقال، استفاده وصدورفناوری های اینترنت برای حمایت از شهروندان این کشورها آزاد اعلام گردیده و بنابراین شرکت های فناوری آمریکایی از این پس مجاز به صدور خدمات اینترنتی برای شبکه های اجتماعی و ارسال پیامک خواهند بود و می‌توانند بدون نگرانی از مجازات‌های دولت آمریکا، خدماتشان را در اختیار کاربران ایرانی قرار دهند.



طی ماههای اخیر و در آستانه یا همزمان با هر مراسم و مناسبت ویژه ای که امکان حضور و تجمع حامیان جنبش سبز در آن می رفت، مقامات امنیتی و دولتی ایران، با قطع سرویس های اینترنتی، به حداقل رساندن سرعت های دسترسی و کنترل و فیلترینگ وبگاههای مختلف، سعی در قطع ارتباط مردم با یکدیگر و عدم درز و انتشار جهانی اخبار مربوط به حوادث کشور را داشتند.



از همان زمان موج اصلی و رویکرد به نقش فناوری های اینترنتی، در پی اِعمال محدودیت های ویژه در زمینه دسترسی به سایت ها، ایمیل ها و شبکه های اجتماعی رخ داد که در نتیجه این سانسور و فیلترینگ حکومتی، شهروندان و رسانه های مستقل وارد عمل شده و مشاهدات و اتفاقات داخل ایران را - با دسترسی سخت به اینترنت- در اختیار و آگاهی افکار عمومی جهان قرار داده بودند.



مقامات جمهوری اسلامی این فعالیت مردم و شهروندان را از مصادیق "جنگ نرم" دانسته و از عالی ترین مقام حکومت تا پایین ترین ارکان نظامی و سیاسیِ حامی دولت، بر ضرورت مبارزه و ریشه کنی آن تاکید ورزیده بودند.



تجدیدنظر در تحریمهای مقرر؛ فشار بر حکومت و نه مردم





با توجه به اینکه طی چند سال اخیر شرکت های اینترنتی آمریکایی بدلیل نگرانی از نقض تحریم های اعلام شده و اعمال گردیدۀ آن کشورعلیه جمهوری اسلامی، ارائه خدمات و فناوری های اینترنت به آن کشور را متوقف کرده بودند، بیانیۀ وزارت خزانه داری آن کشور می تواند در راستای سخنان مقامات رسمی دولت اوباما و نمایندگان مجلسین آن کشور ارزیابی شود .



فی المثال روز ششم اسفندماه امسال پی جی کراولی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا طی نشستی مطبوعاتی خاطرنشان کرده بود "قصد آمریکا این نیست که تحریم های فلج کننده ای اعمال کند که بر زندگی مردم ایران تاثیری محسوس بگذارد؛ بلکه قصد اصلی این است که راههایی برای فشار بر حکومت پیدا کنیم، در حالیکه از مردم محافظت می کنیم."



دو روز پیش تر از آن و زمان ارائه طرحِ "تحریمِ اشخاصِ ناقض حقوق بشر در ایران" در مجلس نمایندگان آمریکا، ایلیانا راس-لهیتنن (نماینده جمهوریخواه ایالت فلوریدا) خاطرنشان کرد "این طرح آمریکا را بطور کامل در طرف مردم ایران قرار خواهد داد و با موظف کردن رئیس جمهور اوباما به تحریم کسانی که علیه مردم بیگناه ایران مرتکب نقض شدید حقوق بشر شده اند، سرکوبگران را مسئول خواهد شناخت."



(این خانم کوبایی الاصلِ عضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، بشدت علیه محمود احمدی نژاد، ارگانهای سرکوب و همچنین در حمایت از مردم معترض موضع گیری کرده بود.)



قبل از خانم راس-لهیتنن و گروهی از نمایندگان کنگره، چند سناتور آمریکاییِ عضو سنا (از جمله سناتور جمهوریخواه جان مک کین و سناتور دموکرات مستقل جو لیبرمن) نیز، طرحهایی مشابه در مجلس سنا مطرح کرده بودند.



البته تابستان امسال نیز مجلس سنای آمريکا با تصويب طرحی خواستار اختصاص ۵۰ ميليون دلار برای کمک به مردم ايران برای مقابله با سانسور اينترنت به وسيله حکومت شده بود؛ که این طرح هنوز در بخش های اجرائی در حال تصمیم گیری است.



بیانیۀ وزارت خزانه داری آمریکا در حمایت از شهروندان ایران، کوبا و سودان



بیانیۀ روز گذشتۀ وزارت خزانه داری آمریکا، بر این نکته تاکید کرده است که "با هدف حمایت از حق مردم ایران، کوبا وسودان برای آزادی بیان و حداکثر استفادۀ آنان از دسترسی به اطلاعات، مقررات جدیدِ دسترسی به سایتهای اینترنتی، وبلاگ نویسی، ایمیل، ارسال پیامک، شبکه های اجتماعی و انتقال فایلهای تصویری تسهیل خواهد شد."

وزارت خزانه‌داری آمریکا همچنین خاطرنشان می سازد مقررات مربوط به تحریم‌های این سه کشور را به گونه‌ای تغییر داده است که شرکت‌های آمریکایی مانند مایکروسافت و گوگل بتوانند سرویس‌های خود را در کشورهای ایران، کوبا و سودان براحتی ارایه کنند.



این تسهیلات و تغییر مقررات که انجام آن فی الفور قابل اجرا می باشد و طبق اعلام رسمی این وزارتخانه به تقاضای وزارت خارجه آن کشورصورت گرفته، نرم‌افزارهایی که استفاده از آنها برای کاربران اینترنتی رایگان است، برای ایرانیان سهل الوصول تر خواهد بود.



این بیانیه خاطرنشان ساخته است "همانطور که حوادث ماههای اخیر ایران نشان داد، ارتباطات اینترنتیِ شخصی همچون ایمیل، پیامک و شبکه های اجتماعی، ابزاری بسیار قوی هستند."



در این بیانیه همچنین صدور خدمات اینترنتی به هر سه کشور ایران، سودان و کوبا آزاد اعلام شده؛ اما صادرات نرم افزارهای ارتباطاتی، تنها به ایران و سودان مجاز خواهد بود و نه کوبا .

دادستان تهران

اعتراض خیابانی جرم نیست
مگر با اغتشاش همراه باشد!



سالنامه همشهری، متن مصاحبه ای از "عباس جعفری دولت آبادی" دادستان تهران منتشر کرده است که حاوی چند نکته مهم است. اگر نکاتی که او به آنها اشاره کرده، تصمیمی در سطوح بالای قوه قضائیه و نظام باشد، آنگاه باید آن را سرآغاز نگاهی دیگر به جنبش اعتراضی مردم تلقی کرد که به پیشنهادهای هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی نزدیک است.

دادستان تهران دراین مصاحبه گفته است:

منتقدی که به خیابان می آید، معمولا جرمی مرتکب نمی شود. براساس اصول مختلف قانون اساسی از جمله اصل سوم، مطبوعات حق انتقاد و اطلاع رسانی دارند. اصل هشتم قانون اساسی هم امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک وظیفه الهی برای مسلمانان دانسته است. بنابراین اصل انتقاد پسندیده است و منتقد از شیوه های تخریبی استفاده نمی کند.

منتقدی که سخن می گوید ومقاله می نویسد و در تجمعی آرام و بدون تخریب شرکت کرده که در آن تجمع جرمی صورت نگرفته،اغتشاشگر محسوب نمی شود.

اغتشاش تحریک مردم به شورش، تحریق و تخریب است. اغتشاش و آشوب همراه با ارتکاب جرم است و شیوه ها نیز مجرمانه است.

مرز میان انتقاد و انتقام واضح است. درحوزه اعتراض جرم رخ نمی دهد، اما اغتشاش با جرم همراه است و وظیفه دادستان جلوگیری از اغتشاش و مبارزه با آن است. در حوزه اعتراض، جامعه و مطبوعات می توانند انتقاد کنند.

پروژه مسکن مهر

فرماندهان سپاه
بساز و بفروش می شوند!
روزبه



معاون اول احمدی نژاد "رحیمی" اعلام كرد كه رئیس دولت كودتا در آستانه سال نو خبرهای خوشی را خصوصا در مورد مسكن به اطلاع مردم ایران خواهد رساند.

آواری دیگر در حال فرو ریختن است؟

آغاز پروژه مسكن مهر{و به موازات آن طرح هادی روستایی كه فقط اسمش متفاوت است} تقریبا به 3 سال قبل برمیگردد كه دولت با وعده خانه دار كردن مردم تبلیغات عظیمی به راه انداخت. بنابراین، طبق عادت ابتدا مسكن مهر را تصویب كرد و بعد به دنبال چگونگی اجرای این طرح افتاد. این طرح با تشكیل تعاونی های مسكن مهر با دریافت و یا عدم دریافت پیش پرداخت با رقم های مختلف از متقاضیان شروع شده و در ادامه با تصمیم به كوچك كردن گروهها به دسته های چند نفری تغییر نمود و بعد دولت تصمیم به تقویت مالی تعاونی های مسكن مهررا داشت، كه این لطف تقریبا منجر به برچیده شدن تعاونی های مسكن شده است.

پس از اینكه تك تك برنامه های فوق شكست خورد، اكنون دولت تصمیم به افزایش مبلغ وام بین 18 تا 20 میلیون تومان و اهدا آن به حدود یك ونیم میلیون نفر را گرفته است. دولت برای شانه خالی كردن از عدم اجرایی شدن این پروژه توسط بخش خصوصی بنا به گفته وزیر تعاون برای مردم خانه نمی سازد بلكه تسهیلات در اختیار مردم قرار میدهد. اما طبق معمول كه دولت قصد كمك به اجرای پروژه ایی بزرگ و صد البته عمرانی به نام مردم و بخش خصوصی را دارد، ناگهان دم خروسی به نام سپاه از آستینش هویدا می شود.

ماجرا چیست؟

دولت می داند كه 89 سالی است كه سقوط اقتصادی حتمی است و هیچ تحولی نمی تواند چرخ شكسته تولید و رشد اقتصادی را به حركت در آورد. دولت با سعی در به سرانجام رسانیدن این طرح به دنبال این موضوع است تا اولا از نظر وسعت، حدود یك و نیم میلیون خانوار از سراسر ایران را به شكل مستقیم تحت تاثیر پوشش تبلیغی خود قرار دهد (اگر تعداد فامیل هر خانوار را در نظر بگیرید، عظمت این تبلیغ را در خواهید یافت) ، ثانیا با اجرای این طرح دولت می تواند از توان اشتغالزایی خود سرود بسراید، ثالثا دولت می تواند در برابر تفسیرها و گزارشات مخالفین و در برهه ایی موافقین دولت مبنی بر عدم اجرایی بودن این طرح كه در طی این 3 سال از داخل كشور به دولت حواله شده است خط و نشان معنا داری بكشد، و رابعا تمام ضعف ها و شكست های خود در مورد عدم بهبود فاكتورهای اصلی و كلان اقتصادی را به اجرایی یا حتی اجرایی نشدن این طرح مرتبط سازد.

دولت چگونه قصد عملی كردن این پروژه را دارد؟

بنا به گفته وزیر تعاون هر واحد مسكن مهر حدود 18 میلیون هزینه دارد و در ضمن حدود 18 تا 25 میلیون وام هم به متقاضیان مسكن مهر تعلق میگیرد! پس در ظاهر قضیه این است كه هر شخصی بدون پرداخت پول، فقط با داشتن شرایط ثبت نام می تواند تا حدود یك سال دیگر خانه دار شود‌ اما بنا به گفته مدیران تعاونی های مسكن هزینه ساخت واحد های 75 متری تا 40 میلیون تومان برآورد شده است. یعنی چیزی بیش از 2 برابر برآورد وزیر مسكن! در حالیكه دولت توانسته است تنها 70 درصد بودجه عمرانی كشور در سال 88 را اجرایی كند، ما با افزایش حدود 13 هزارمیلیارد تومانی بودجه عمرانی در سال89 نسبت به سال 88 روبه رو هستیم، بودجه ایی كه طبق گزارش مركز پژوهش های مجلس از نقاط ضعف آن می توان به موارد زیر اشاره كرد:" اعتبارات مربوط به طرح مسكن مهر و طرحهای هادی روستایی تابع هیچ گونه ضوابط و معیار و برنامه اجرایی نیست وبا توجه به تفكیك نبودن ردیف اعتبارات بودجه مسكن مهر با اعتبار سایر ردیف های عمرانی (مثل بیمارستان، مدرسه و...) برحسب نگرش های دولت در امور ذیصلاح به مصرف خواهد رسید ".

از آقا خروسه چه خبر؟

در هیچ خبر و گزارشی به نقش سپاه در انجام پروژه مسكن مهر اشاره نشده است، اما این فیل بزرگ اقتصادی نمی تواند در پشت بوته كوتاهِ ناتوانی دولت مخفی شود. اولا:خبرها از بازار مصالح و آهن حاكی است كه هم اكنون در انبارهای بزرگ وارداتی و گمركی كشور حجم عظیمی از مواد اولیه ساختمانی برای تحویل به پروژه های مسكن مهر از چین و روسیه وارد و انبار شده است كه همه آنها تحت نظر سپاه هستند. ثانیا خروج بسیار گسترده انبوه سازان بخش خصوصی ایران به سمت عراق نشان از این دارد كه بازار مسكن سال 89 متعلق به پیمانكارانی كه مورد تایید سپاه هستند، می باشد. پیمانكارانی كه ظاهرا قرار است فقط با 18 میلیون تومان خانه بسازند اما اولا: با كمك رانت سپاه هزینه های تولید را كاهش می دهند و ثانیا:پرداخت مابقی مابه التفاوت تا قیمت واقعی توسط دولت انجام می پذیرد و مطمئنا سراغ تامین مالی مابه التفاوت را هم از صندوق ارزی باید گرفت!

خانه ایی از جنس خاكستر

به این امر اشاره شد كه چرا برای دولت انجام این پروژه یك امر حیثیتی است و حتما قصد اجرای آن را دارد. تا جایی كه در ظاهر وام در نظر گرفته شده 14 درصد میباشد اما محاسبه دقیق حاكی از وامی 12 درصد برای متقاضیان دارد تا از هر حیث كسی از متقاضیان مسكن مهر در سال اول شاكی نباشد. البته از دولتی كودتایی انتظاری جز این نمی رود كه حیثیتش كلا در گرو طرحی باشد كه نه تنها از نظر همه صاحب نظران اقتصادی دارای اشكال است بلكه به قیمت به هرز رفتن و سوختن سرمایه ملی در دیگر بخش های اقتصادی ایران خود را نمایان خواهد ساخت. فرزندان كسانی كه قرار است در مسكن مهر جای بگیرند در آینده خواهند دانست تامین مصالح خانه هایشان از خاكستر برجای مانده از سوختن جنگل سرمایه ی ملی ایران است كه سیاست های دولت كودتا به آتش كشیده است و زمانی كه سیل ویرانگر ركود و تورم به خانه های خاكستریشان حمله می كند، جنگل سرمایه ایی نیست كه در برابر سیل ركود و سقوط اقتصادی مقاومت كند.

پروژه مسکن مهر

فرماندهان سپاه
بساز و بفروش می شوند!
روزبه



معاون اول احمدی نژاد "رحیمی" اعلام كرد كه رئیس دولت كودتا در آستانه سال نو خبرهای خوشی را خصوصا در مورد مسكن به اطلاع مردم ایران خواهد رساند.

آواری دیگر در حال فرو ریختن است؟

آغاز پروژه مسكن مهر{و به موازات آن طرح هادی روستایی كه فقط اسمش متفاوت است} تقریبا به 3 سال قبل برمیگردد كه دولت با وعده خانه دار كردن مردم تبلیغات عظیمی به راه انداخت. بنابراین، طبق عادت ابتدا مسكن مهر را تصویب كرد و بعد به دنبال چگونگی اجرای این طرح افتاد. این طرح با تشكیل تعاونی های مسكن مهر با دریافت و یا عدم دریافت پیش پرداخت با رقم های مختلف از متقاضیان شروع شده و در ادامه با تصمیم به كوچك كردن گروهها به دسته های چند نفری تغییر نمود و بعد دولت تصمیم به تقویت مالی تعاونی های مسكن مهررا داشت، كه این لطف تقریبا منجر به برچیده شدن تعاونی های مسكن شده است.

پس از اینكه تك تك برنامه های فوق شكست خورد، اكنون دولت تصمیم به افزایش مبلغ وام بین 18 تا 20 میلیون تومان و اهدا آن به حدود یك ونیم میلیون نفر را گرفته است. دولت برای شانه خالی كردن از عدم اجرایی شدن این پروژه توسط بخش خصوصی بنا به گفته وزیر تعاون برای مردم خانه نمی سازد بلكه تسهیلات در اختیار مردم قرار میدهد. اما طبق معمول كه دولت قصد كمك به اجرای پروژه ایی بزرگ و صد البته عمرانی به نام مردم و بخش خصوصی را دارد، ناگهان دم خروسی به نام سپاه از آستینش هویدا می شود.

ماجرا چیست؟

دولت می داند كه 89 سالی است كه سقوط اقتصادی حتمی است و هیچ تحولی نمی تواند چرخ شكسته تولید و رشد اقتصادی را به حركت در آورد. دولت با سعی در به سرانجام رسانیدن این طرح به دنبال این موضوع است تا اولا از نظر وسعت، حدود یك و نیم میلیون خانوار از سراسر ایران را به شكل مستقیم تحت تاثیر پوشش تبلیغی خود قرار دهد (اگر تعداد فامیل هر خانوار را در نظر بگیرید، عظمت این تبلیغ را در خواهید یافت) ، ثانیا با اجرای این طرح دولت می تواند از توان اشتغالزایی خود سرود بسراید، ثالثا دولت می تواند در برابر تفسیرها و گزارشات مخالفین و در برهه ایی موافقین دولت مبنی بر عدم اجرایی بودن این طرح كه در طی این 3 سال از داخل كشور به دولت حواله شده است خط و نشان معنا داری بكشد، و رابعا تمام ضعف ها و شكست های خود در مورد عدم بهبود فاكتورهای اصلی و كلان اقتصادی را به اجرایی یا حتی اجرایی نشدن این طرح مرتبط سازد.

دولت چگونه قصد عملی كردن این پروژه را دارد؟

بنا به گفته وزیر تعاون هر واحد مسكن مهر حدود 18 میلیون هزینه دارد و در ضمن حدود 18 تا 25 میلیون وام هم به متقاضیان مسكن مهر تعلق میگیرد! پس در ظاهر قضیه این است كه هر شخصی بدون پرداخت پول، فقط با داشتن شرایط ثبت نام می تواند تا حدود یك سال دیگر خانه دار شود‌ اما بنا به گفته مدیران تعاونی های مسكن هزینه ساخت واحد های 75 متری تا 40 میلیون تومان برآورد شده است. یعنی چیزی بیش از 2 برابر برآورد وزیر مسكن! در حالیكه دولت توانسته است تنها 70 درصد بودجه عمرانی كشور در سال 88 را اجرایی كند، ما با افزایش حدود 13 هزارمیلیارد تومانی بودجه عمرانی در سال89 نسبت به سال 88 روبه رو هستیم، بودجه ایی كه طبق گزارش مركز پژوهش های مجلس از نقاط ضعف آن می توان به موارد زیر اشاره كرد:" اعتبارات مربوط به طرح مسكن مهر و طرحهای هادی روستایی تابع هیچ گونه ضوابط و معیار و برنامه اجرایی نیست وبا توجه به تفكیك نبودن ردیف اعتبارات بودجه مسكن مهر با اعتبار سایر ردیف های عمرانی (مثل بیمارستان، مدرسه و...) برحسب نگرش های دولت در امور ذیصلاح به مصرف خواهد رسید ".

از آقا خروسه چه خبر؟

در هیچ خبر و گزارشی به نقش سپاه در انجام پروژه مسكن مهر اشاره نشده است، اما این فیل بزرگ اقتصادی نمی تواند در پشت بوته كوتاهِ ناتوانی دولت مخفی شود. اولا:خبرها از بازار مصالح و آهن حاكی است كه هم اكنون در انبارهای بزرگ وارداتی و گمركی كشور حجم عظیمی از مواد اولیه ساختمانی برای تحویل به پروژه های مسكن مهر از چین و روسیه وارد و انبار شده است كه همه آنها تحت نظر سپاه هستند. ثانیا خروج بسیار گسترده انبوه سازان بخش خصوصی ایران به سمت عراق نشان از این دارد كه بازار مسكن سال 89 متعلق به پیمانكارانی كه مورد تایید سپاه هستند، می باشد. پیمانكارانی كه ظاهرا قرار است فقط با 18 میلیون تومان خانه بسازند اما اولا: با كمك رانت سپاه هزینه های تولید را كاهش می دهند و ثانیا:پرداخت مابقی مابه التفاوت تا قیمت واقعی توسط دولت انجام می پذیرد و مطمئنا سراغ تامین مالی مابه التفاوت را هم از صندوق ارزی باید گرفت!

خانه ایی از جنس خاكستر

به این امر اشاره شد كه چرا برای دولت انجام این پروژه یك امر حیثیتی است و حتما قصد اجرای آن را دارد. تا جایی كه در ظاهر وام در نظر گرفته شده 14 درصد میباشد اما محاسبه دقیق حاكی از وامی 12 درصد برای متقاضیان دارد تا از هر حیث كسی از متقاضیان مسكن مهر در سال اول شاكی نباشد. البته از دولتی كودتایی انتظاری جز این نمی رود كه حیثیتش كلا در گرو طرحی باشد كه نه تنها از نظر همه صاحب نظران اقتصادی دارای اشكال است بلكه به قیمت به هرز رفتن و سوختن سرمایه ملی در دیگر بخش های اقتصادی ایران خود را نمایان خواهد ساخت. فرزندان كسانی كه قرار است در مسكن مهر جای بگیرند در آینده خواهند دانست تامین مصالح خانه هایشان از خاكستر برجای مانده از سوختن جنگل سرمایه ی ملی ایران است كه سیاست های دولت كودتا به آتش كشیده است و زمانی كه سیل ویرانگر ركود و تورم به خانه های خاكستریشان حمله می كند، جنگل سرمایه ایی نیست كه در برابر سیل ركود و سقوط اقتصادی مقاومت كند.

مراسم روزجهانی زن در دفتر میرحسین موسوی



زهرا رهنورد
مگر اسلام دین تبعیض است
که پاسخ اعتراض به تبعیض
علیه زنان شده: "وااسلاما"



روز جهانی زن، امسال با یاد ندا آقا سلطان و تمامی زنان گمنام جان باخته جنبش سبز و نیز همه زنان زندانی این جنبش، در کنار زهرا رهنورد برگزار شد. در این مراسم که در دفتر کار میرحسین موسوی برگزار شد، نمایندگانی از طیف های مختلف فکری جنبش زنان زنان ایران حضور داشتند.

به نوشته سایت "کانون زنان" خانم رهنورد پس از شنیدن سخنان فعالان جنبش زنان، طی سخنانی گفت:

این روز و نیز روزهای مبارزه با خشونت برای دستیابی به عدالت و آزادی روزهای با شکوهی هستند. هر روز که نسیمی از عدالت به مشام می رسد روز پرشکوهی است. آزادی و عدالت دو ویژگی در ذات انسان هاست و برای دستیابی به آنهاست که ما را به حرکت وامی دارد.

اولین سخنرانی من پس از پیروزی انقلاب در روز جشن تولد حضرت زهرا بود و در آن روزها ما نیز به آزادی خواهی، دمکراسی طلبی و حقوق زنان امید داشتیم و امیدوار بودیم که در جمهوری اسلامی این مفاهیم عملی شود. اما حقوق برابر زنان نیز مانند بسیاری از پروژه های دیگر نا تمام ماند. هر چند از نظر آگاهی سطح آگاهی زنان بالا رفت اما به لحاظ اجرایی این پروژه ناتمام ماند و امیدواریم آرمان های زنان عملی شود.

وقتی از وجود تبعیض علیه زنان در قوانین صحبت می کنیم ، نیروهای واپس گرا و ارتجاعی خیلی فوری فریاد وااسلاما سر می دهند. آنها با جولان دادن و برائت جویی از اسلام، قوانین مدنی ای ساخته اند و مُهر ایدئولوژیک بر آن زده اند. اما حرف ما این است که به اسلام واقعی عمل شود و به محض شنیدن حقوق زنان نظیر حق طلاق و حضانت، نیروهای واپس گرا وااسلاما سر ندهند. این رهیافتی است که نسبت میان جنبش زنان و کل نظام را مشخص می کند. جنبش زنان باید بداند که انتظارش از نظام چیست و نظام وظیفه دارد حقوق زنان را رعایت کند و منظور من از نظام هم دولت نیست.

جنبش زنان در درون خود نیاز به تحقیق دارد. این که با بازشناسی نقص های خود با یقین بیشتری خواسته هایش را پی گیری کند. مثلا بازتعریف سنت در دنیای مدرن مهم است، چرا که همین سنت های بسته و ایستا بلاهای بسیاری را بر زنان وارد می کنند و بسیاری از مسائل زنان از همین سنت ها ناشی می شود.

جنبش سبز جنبشی متکثر است که علاوه بر قومیت ها و زبان های گوناگون شامل جنبش های مختلف کارگری، دانشجویی و زنان می شود. جنبش زنان ایران امروز سرشار از خرد و اندیشه است و به عنوان یکی از جنبش های سازنده ی جنبش سبز ایران، در پی دستیابی به آزادی، برابری و دمکراسی که از مشترکات این دو جنبش است؛ تلاش می کند. اما بخشی از خواسته ها متعلق به جنبش زنان است که خود باید آنها را پی گیری کند.

جنبش زنان در سال های اخیر هزینه های بسیاری داده و به همین دلیل جایگاهی پابرجا یافته است. در همین مراسم نسرین ستوده یکی از وکلای فعال در جنبش زنان ایران با یاد کردن از عالیه اقدام دوست، شیوا نظرآهاری،عاطفه نبوی و جمعی دیگر از زنان زندانی که او اکنون وکالت پرونده هایشان را برعهده دارد؛ گفت:

در سال های اخیر جنبش زنان ایران با تلاش های بسیار حتی نتوانسته به ده درصد از مطالباتش برسد اما با این وجود پابرجا ماند. جنبش زنان ایران سالیان دراز بگیر و ببندها و کنترل های مداوم را پشت یر گذاشت اما به یک جریان ساری و جاری تبدیل شد و به دلیل همین هزینه ها بود که جایگاهش را یافت.

پس از سخنان آذرافزا از اعضای جبهه مشارکت، فاطمه گوارایی از دیگر فعالان جنبش زنان گفت:

آیا جنبش زنان باید در جنبش سبز حل شود یا مستقل باشد و یا موضع جداگانه ای داشته باشد؟ تاکنون جنبش سبز فراجنسیتی برخورد کرده است. در خیابان ها زنان و مردان با هم حضور داشتند و حتی در جان دادن هزینه دادن نیز زنان نقش داشتند.

شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان نیز گفت:

اهمیت مسائل زنان را از برخوردی که با آنها می شود می توان سنجید. چرا به زنان به عنوان مخالف درجه یک نگاه می شود؟ چرا با زنان فعال در حوزه محیط زیست و زنان حقوقدان برخوردهای خشن می شود؟ چرا انها با کمال آزادی بیان می گویند این زنان باید حذف شوند؟ می توان این ملت را حذف کرد؟ این جنبش تمام شدنی نیست تا زمانی که خواست آزادی وجود دارد و تا زمانی که در این سرزمین هستیم این جنبش وجود دارد. مشکلات ایران نه از مردسالاری بلکه از پدرسالاری است. مردان ما سالاران جامعه نیستند، بلکه این قوانین از بالا و پدرسالارانه است که بر مردان و زنان حکم می کند و موجب بی عدالتی می شود.

فریده ماشینی،سرپرست کمیته زنان جبهه مشارکت، فاطمه راکعی از دیگر اعضای جبهه مشارکت، پرستو سرمدی روزنامه نگار، مینو مرتاضی لنگرودی، شهلا فروزانفر یکی از مادران صلح و همچنین منصوره شجاعی نیز دراین مراسم نکاتی را درباره جنبش سبز و جنبش زنان و پیوند این دو جنبش با هم بازگو کردند و سپس بیانیه نشست را منصور شجاعی که به تازگی از زندان آزاد شده قرائت کرد

برگ سبز درختان را چه می کنید؟

فیلم را ببینید!
برگ سبز درختان را چه می کنید؟


در دیوانه خانه ها، بیماران روانی برای خودشان دولت تشکیل میدهند، پزشک خیالی می شوند، ادعای پیامبری می کنند، مامور راهنمائی و رانندگی می شوند، با دیدن گوجه فرنگی جیغ می کشند، از بادمجان می ترسند و .... آنها که مدتی در تیمارستان ها کار کرده اند، دهها نمونه از این نوع خیالات و تصورات بیماران روانی را می توانند برایتان برشمارند. اما، حتی در دیوانه خانه ها هم چنین نمونه ای دیده نشده که دیوانه ای قوطی رنگ سیاه بدست گرفته و به جنگ رنگ سبز برود. یعنی همان کاری که این روزها در تهران جریان دارد و معلوم نیست، فرمان تبدیل سبز به سیاه را شهردار تهران داده؟ دولت تصویب کرده ، فرمان از بیت رهبری صادر شده و یا فرماندهان سپاه بسیج را با سطل رنگ سیاه به خیابان ها فرستاده اند تا جدول سبز خیابان ها را رنگ سیاه کنند. "خانه از پای بست ویران است- خواجه در فکر نقش ایوان است". رنگ سبز پرچم ایران را آبی کردید، جدول سبز خیابان ها را سیاه کردید، فوتبالیست ها را از پوشیدن شورت یا پراهن سبزممنوع کردید و.... بعد از همه اینها، حتی اگر شال امام حسین را هم مغز پسته ای کردید، فردا که بهار می شود و همه درخت ها سبز می شوند چه می کنید. به جنگ طبیعت می روید؟

مشکل "رنگ" نیست، مشکل یک جنبش ملی و سراسری است که دیگر نمی خواهد مانند گذشته حکومت شود و شما هم نمی توانید مانند گذشته حکومت کنید. سبو شکسته و باده اش ریخته است. (فیلم اینجا)

حسین شریعتمداری


تاریخ مصرف او هم تمام شده؟


حسین شریعتمداری نیز مانند دکتر "کُردان" وزیر کشور احمدی نژاد که پس از استیضاح و سقوط از وزارت سرطان گرفت و فورا "ورپرید"، ظاهرا سرطان گرفته، اما هنور "ورنپریده"! یعنی، رحیم مشائی دیروز یک جائی گفته برادر حسین ورپریدنی است، چون سرطان پیشرفته ریه دارد. اما کیهان از قول شریعتمداری نوشت که از بیمارستان مرخص شده و در کیهان مشغول توطئه هستم! دکتر خزعلی هم در مطلب کوتاهی که در وبلاگش منتشر کرد، دعا کرد "حسین" نمیرد، تا بلکه زمان محاکمه اش برسد!

شاید تاریخ مصرف شریعتمداری نیز مانند تاریخ مصرف اسدالله لاجوردی و سعید امامی تمام شده باشد و همراه با اطلاعتش به زیر خاک فرستاده شود. شاید هم چنین نشود و همان شود که خزعلی برایش آرزو کرده. یعنی بازیافت سلامت و درانتظار محاکمه. با سرطان کُش او مشکل نهادینه نگاه امنیتی به هر پدیده اجتماعی در جمهوری اسلامی حل نخواهد شد. حتی اگر علی خامنه ای هم سرش را بگذارد زمین نیز این نگاه ویران کننده که از استبداد بر می خیزد می تواند ادامه یابد. به همین دلیل است که باید فکری برای این نگاه کرد.