Monday, April 26, 2010

جزئیاتی از دستور رهبر در خصوص پرونده معاون دولت کودتا

ندای سبز آزادی : علت توقف پیگیری پرونده فساد مالی محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد، مصالح عالی نظام اعلام شده است.
بر اساس گزارش مبتنی بر شنیده های اشخاص نزدیک به محافل درونی دولت و دفتر یک مقام عالی جمهوری اسلامی، علت فروکش کردن یکباره پیگیری پرونده فساد مالی اعضای مهم دولت و سکوت ناگهانی نمایندگان مجلس، دستور مقامات عالی کشور در زمینه ترجیح مصالح عالی نظام نسبت به پیگیری مفاسد مالی است.
بر اساس این گزارش، از آنجا که بخشی از درامد این عملیات فساد آلود در سال 88 به عنوان هزینه امور انتخاباتی محمود احمدی نژاد صرف شده است، مقامات عالی نظام تصمیم گرفته اند برای جلوگیری از اثبات خدشه دار بودن انتخابات ریاست جمهوری و افتادن مدرک فساد به دست رقبای سیاسی، این پرونده به صورتی مختومه شود که ارتباطی به انتخابات خرداد 88 پیدا نکند.
بر اساس محتویات پرونده رحیمی و شرکای جرم او، در یکی از موارد فساد متعلق به سال 87، پس از دریافت 5 درصد یک وام هفتصد میلیارد تومانی (پرداخت شده از سوی بانک ملی به یک فعال بخش خصوصی در قبال دریافت فقط سفته به عنوان تضمین) به مبلغ 35 میلیارد تومان، مبلغ 10 میلیارد تومان در اختیار یکی از بستگان نزدیک احمدی نژاد قرار گرفته و محمود احمدی نژاد در توضیحات اخیر خود نزد مقامات عالی نظام از دریافت این پول توسط نزدیکانش از یک سرمایه دار اصولگرا و هزینه شدن آن در جریان انتخابات اظهار اطلاع اما از منبع اصلی پول اظهار بی اطلاعی کرده است.
بر اساس شنیده ها از افراد موثق، بقیه این پول به میزان 18 میلیارد تومان برای آقای مشایی و 7 میلیارد تومان برای آقای رحیمی تقسیم شده است. اما از توضیحات آنها برای محل هزینه این مبالغ اطلاعی در دست نیست.
یادآور می شود از حدود بیستم فروردین ماه سال جاری اظهار نظر نمایندگان معترض مجلس به عدم پیگیری پرونده مفاسد رحیمی قطع و سکوت کاملی در این مورد بر فضای مجلس و نمایندگان مشتاق افشای نقش رحیمی حاکم شده است.
همچنین صدا و سیمای جمهوری اسلامی در دو هفته اخیر در بخش های خبری اصلی خود، رحیمی را به کرات در مراسم مختلف نشان داده است تا بر اساس عرف سیاسی کشور، مخالفان وی در مجلس از اینکه او مورد حمایت مقامات عالیرتبه است، مطمئن شوند.

نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 13:11:14 توسط مسعود
چطور دست وپاي آدم بد بخت وبيچار اي كه از روي ناچاري بخا طر تامين زندگي خودش و خانواده اش دست بدوزدي ميزند را با قساو ت و سنگدلي قطع ميكنيد ولي دزدي مفا مات دولتي را بخاطر مصلحت نطام نامشروع و كتيفتان با پستي تمام ماستمالي ميكونيد مرگ بر اين نطام دون پايه اسلامي و مرگ بر ولايت وقيع دزد وخون آشام

نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 12:20:21 توسط B.A
مصالح عالی نظام ایجاب میکند که مفاسد مالی نظام پیگیری نشود تا خدای نکرده دشمن از این مساله سوء استفاده نکند و این نظام الهی همچنان به لطف و قوه الهی به رهبری اینجانب به بقای ننگین خود ادامه دهد. از خزعبلات مقام مزخرف رهبری.

نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 12:11:30 توسط Morad 1349
اول ماه مه روز جهانى كارگر نزديك است از تمامى هموطنان در داخل كشور در تمامى شهرها و در خارج از كشور در مقابل دفاتر و سفارت خانه ها و لانه هاى جاسوسى رژيم ميخواهيم كه با قدرت هر چه بيشتر تظاهرات اعتراضى بر عليه رژيم ضد كارگرى و مزدور جمهورى اسلامى انجام دهند . باشد كه رژيم مزدور جمهورى اسلامى در اين روز ضربه مهلك ديگرى از خلق ايران دريافت كند . مرگ بر رژيم وابسته به امپرياليسم جمهورى اسلامى .

نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:48:26 توسط marayam
نظام خامنه اي جنايتكار نظام دزدي دروغ تجاوز و قتل هست انتظاري غير ازاين نداشتم٠

نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:24:14 توسط baba karl
لعنت و نفرين باد به هرچه ادم´´سود جو ورياكار و كلاه بردار و دروغگو´´غارت گر´´حالا بايد فهميد كه چرا بعد انتخابات قمه كشيدن و تجاوز كردن و ازترس زنداني كردن´´اسلام و شيعه و قران بهانه است´´اين رياكاران براي جيب پر كني مقاومت مي كنند´´براي اين چركها ملت و گارگر و زن و مرد و كودك وزحمتكش و ايران يك منبع درامد و غارت است´´گارگر ان بايد كار كنند پول نگيرند تا اين بيرحمان بانگهايشان را از پول دردي پر كنند´´ايران براي اين جاني ها فقط يك منبع درامد شخصي است٠٠٠٠گارگر و زحمتكش به پا خيز ´´مرگ بر استعمار گر ديني´´نابود باد امپراتوري سپاهي´´٠٠٠٠٠٠٠٠٠

نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 10:06:45 توسط AZADEH
آفرين به خامنه اي كه فتوي داده دزدي آزاد وحلال است ٠رهبر قبلي خاويار را حلال كرد ٠ولي اين سيد علي براستي كار بزرگي كرده ماشااله به او واسلام جديد ٠البته فتواي اويك تبصره دارد كه اگر كوچك بدزديد زندان وقطع دست وپا ولي اگر مثل رحيمي جونش دزديد ميشويد ريس جمهور ويامعاونش ٠به به٠

نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 09:54:09 توسط امام خامنه ای
رحیمی یک دزد عصیانگر با مدرک دکترای جعلی است. ولی چه کسی در این نطام مقدس پاک تر از او می توان یافت؟؟!! فساد حتی در مغز استخوان دانشگاههای ما رخنه کرده....

دیده بان حقوق بشر : انصراف ایران از عضویت در شورا یک پیروزی برای حقوق بشر است

برای بهبود عضویت شورای حقوق بشر باید در همه مناطق عرصه رقابت ایجاد شود
(نیویورک، 23 آوریل 2010) – دیده بان حقوق بشر امروز گفت انصراف ایران از تلاش برای دستیابی به کرسی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد پیروزی برای حقوق بشر و کسانی است که خواهان یک سازمان حقوق بشری موثری هستند. دیده بان حقوق بشر افزود برای بهبود بیش از پیش کیفیت عضویت در شورا کشورهای همه مناطق باید گزینه های گوناگونی برای انتخاب نامزد داشته باشند.
پگی هیکس مدیر بخش حمایت های جهانی دیده بان حقوق بشر گفت: «ایران به وضوح شاهد مخالفت های فزاینده جهانی نسبت به سابقه بد حقوق بشر خود بود». وی افزود: «انصراف ایران نشان می دهد فشارهای جهانی می تواند در بهبود ترکیب عضویت شورا موثر باشد».
ایران در فوریه گذشته نامزدی خود را برای عضویت در شورای حقوق بشر اعلام کرد و یکی از پنج کشور گروه منطقه آسیا بود که بدنبال دستیابی به یکی از چهار کرسی این گروه منطقه ای در شورا بود. کشورهای متقاضی دیگر عبارت بودند از مالزی، مالدیو، قطر و تایلند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 13 مه 2010 چهارده عضو جدید شورا را انتخاب می کند.
بر اساس قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که شورای حقوق بشر را در سال 2006 ایجاد کرد، اعضای شورا باید «حامی بالاترین معیارهای» حقوق بشر باشند. با وجود این در دسامبر گذشته مجمع عمومی قطعنامه ای را تصویب کرد که در آن «نسبت به نقض جدی، جاری و مکرر حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ابراز نگرانی جدی» شد. این قطعنامه در حالی صادر شد که مجمع عمومی از سال 1985 تاکنون تقریبا همه ساله وضعیت حقوق بشر در ایران را محکوم کرده است. یک گروه از مدافعین برجسته حقوق بشر در ایران از جمله شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، بطور علنی با نامزدی ایران در شورا مخالفت کردند.
سارا لی ویتسون مدیر بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر گفت: «تلاش ایران برای کسب کرسی شورا توجهات را معطوف به نقض وسیع حقوق بشر از جمله سرکوبهای شدید پس از انتخابات ژوئن گذشته در این کشور کرد». وی افزود: «امیدواریم حکومت ایران اکنون تلاشهای خود را معطوف به بهبود وضعیت حقوق بشر و کسب صلاحیت برای عضویت در شورا کند».
دیده بان حقوق بشر گفت همچنان نگران فقدان رقابت در بین کشورهای متقاضی عضویت در شورای حقوق بشر است.
با انصراف ایران، در گروه منطقه ای آسیا چهار کشور باقی می مانند که متقاضی چهار کرسی آسیا در این منطقه هستند. برای اولین بار از زمان تاسیس شورا در سال 2006 تعداد کرسی های خالی در هر پنج گروه منطقه ای با تعداد نامزدها یکسان است.
کشورهای گروه اروپای شرقی تا پیش از امسال همه ساله برای کرسی های هر انتخابات رقابت می کردند. اما با انصراف اخیر کرواسی تنها لهستان و مولداوی نامزدهای باقی مانده برای کسب دو کرسی این گروه هستند. گروه «اروپای غربی و سایرین» کشورهای سوئیس و اسپانیا را برای دو کرسی خالی خود معرفی کرده است. این گروه در سال 2009 نیز که نیوزیلند پس از اعلام نامزدی آمریکا از تقاضای خود صرفنظر کرد عملا شاهد رقابتی نبود.
گروه آفریقا هم به جز سال 2009 همه ساله فاقد رقابت بوده است. این گروه امسال چهار کشور آنگولا، لیبی، موریتانی و اوگاندا را برای چهار کرسی منطقه ای خود تایید کرد. در گروه آمریکای لاتین و کارائیب رقابتی در اولین انتخابات شورا برای احراز دو کرسی جریان داشت. اما از آن سال به بعد تعداد کشورهای متقاضی با تعداد کرسی ها برابر بوده است. این گروه امسال تنها اکوادور و گواتمالا را برای دو کرسی خالی خود معرفی کرده است.
در سالهای گذشته مبارزات و تلاشهای فراوان موجب شکست نامزدی بلاروس (2007)، سریلانکا (2008) و آذربایجان (2009) برای عضویت در شورا شد. در همه این موارد کشورهای متقاضی باید برای کسب کرسی های خالی رقابت می کردند.
هیکس گفت: «وقتی کشورها حق انتخاب داشته باشند، می توان با بهره گیری از انتخابات، کشورهایی را وارد شورای حقوق بشر کرد که وضعیت حقوق بشر بهتری دارند و کشورهایی که سوابق بدی دارند را مجبور کرد پیش از ورود به رقابت ها تجدید نظر بکنند». او افزود: «کشورهایی که به حقوق بشر اهمیت می دهند باید برای رقابتی بودن عرصه این انتخابات در همه مناطق تلاش کنند و خود نیز برای کرسی های شورا رقابت کنند.

نظرات خوانندگان
نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 14:40:50 توسط BABA KARL
و*وقتي از همه بريدن´´تيرهاي بي هدفي خواهند بود´´به قلب تك به تك ملت´´تيرهاي از روي مجبوري ´´از كارهاي كه كردن از جنايتهااز غارتها از تجاوزها´ انهاوحشي هاي زخم ديده هستند´´كه شكست خورده اند ´´انها دنبال بحران هستند كه در خلوت سركوب كنند´´همان كاري را كه از سال ٦١ تا ٦٧ كردند´´اگاه باشيم´´دوباره به دام اين جانيان گرفتار نشويم´´همه باهم برخيزيم و براي بقاي خود و كشور محكم و قوي ايستادگي و مبارزه كنيم´´نگزاريم حلقه را بر ما تنگ تر كنند´´زنده باد گارگران و زحمتكشان مبارز و غيور كشورمان´´زنده باد دانشجوي دلير´´زنده با معلمان زحمتكش و ايتار گر´´زنده بادزنان دلير و قهرمان´´مرگ بر استبداد و ديكتاتوري نطامي´´٠٠٠٠٠

نوشته شده در تاريخ ششم ارديبهشت ۱۳۸۹ برابر با بيست و ششم آوريل ۲۰۱۰ ، 14:39:13 توسط shahnavaz
قضیه به این برمیگردد که گرگهای جمهوری اسلامی از خوردن گوسفندان مظلوم منصرف شدند.صلاح را بر این دیدند که پا به فرار بگذارند.

اطلاعیه همسر کروبی و خبری که به پیک رسیده

شریعتمداری منتظر نتیجه پرتاب
گاز بیماری زا بطرف کروبی است؟


در روزهای اخیر، از سوی ستاد تبلیغاتی کودتا خبرهائی در برخی مطبوعات و سایت های وابسته به دولت منتشر شد مبنی بر گرفتار شدن مهدی کروبی به یک نوع بیماری لاعلاج! خانواده کروبی در ابتدا این شایعات را تکذیب کردند، اما اکنون همسر مهدی کروبی در بیانیه ای که صادر کرده اشاره به احتمالاتی در همین رابطه کرده است.

ما – پیک نت- نیز در روزهای اخیر خبری دریافت داشتیم مبنی بر این که "در آخرین یورش اوباش و لباس شخصی های وابسته به سپاه به مهدی کروبی، آنها کپسول گازی را بسوی وی پرتاب کردند که گاز آن سرطان زا بوده است. " ما این خبر را که بصورت یک پیام به ما رسیده بود، بر اجتناب از تشدید نگرانی ها منتشر نکردیم، ولی اکنون همسر شیخ مهدی کروبی نیز اشاره به چنین احتمالی کرده، انتشار آن را مفید و هشدار دهنده تشخیص دادیم.

ظاهرا روزنامه کیهان و سایت های وابسته به دولت و سپاه که جلوجلو پیش بینی بیماری لاعلاج و ناگهانی کروبی را کردند، خود می دانستند چه کرده اند و از نتیجه آن نیز مطمئن بودند!



فاطمه کروبی همسر مهدی کروبی در بیانیه ای روز گذشته خود، خطاب به اصحاب قدرت نوشت:

همانطور که میدانید چند روز گذشته برخی روزنامه های معلوم الحال روئین تن و سایت های وابسته به مراکز قدرت به انتشار خبر کذبی مبنی بر بیماری صعب العلاج آقای کروبی، وخامت شدید جسمانی ایشان، امتناع خانواده از انتشار خبر و رجوع خانواده به پزشکان اتریشی و … مبادرت ورزیدند. طالبان کسب مشاغل و قدرت نیز بعنوان پیاده نظام، غیب گویان در سخنرانی ها و مقالات شان خواستار توبه آقای کروبی به خاطر ظلم به نظام در یکسال گذشته شدند.

از منظر این دین فروشان و آلودگان به قدرت، ارتکاب جنایات هولناک و تکان دهنده کهریزک ظلم به نظام نبوده و مرتکبین و آمرین، همچون این دنیا لابد در آخرت پست و مقام و ارتقای منزلت خواهند گرفت و افشاگر جنایات فراموش نشدنی و مدافع راستین مردم همچون این دنیا که هرگونه توهین، افترا، ترور و … به او مجاز تشخیص داده شده، در آن دنیا نیز مستحق مجازات خواهد بود!

در ارتباط با موضوع فوق لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم:

۱- به اطلاع مردم می رسانم که وضعیت سلامت ایشان بحمدالله بسیار عالی است و با توجه به تجاربم در حوزه پزشکی همواره معاینات توسط پزشکان علاقمند به ایشان انجام می گیرد. آقای کروبی کمافی السابق به فعالیت های مذهبی،اجتماعی و سیاسی خود ادامه میدهند. دیدار با خانواده های شهدای جنگ تحمیلی، خانواده شهدای جنایات اخیر و بازدید از زندانیان و خانواده آنان، بخشی از فعالیت های روزمره ایشان است.

۲- ما بر این باوریم که انسان از لحظه دیگر خود با خبر نیست. ادعای اصحاب قدرت مبنی بر بیماری صعب العلاج آقای کروبی از این جنبه حائز اهمیت است که ناشی از علم غیبی ست که بر خلاف آموزه های دینی، عقلی و تجربه انسانی اینبار آقایان در کنار دیگر کمالاتشان ازجمله اعلام دقیق نتایج انتخابات، قبل از شمارش آراء صاحب آن گردیده اند.

۳- همانطور که قبلا گفته ام خانواده مهدی کروبی که تلاش زیادی را برای به ثمر رسیدن انقلاب انجام داده این روزها به دلیل حمایت صریح و قاطع از مردم مظلوم فاقد حداقل امنیت است. نمیدانم شاید آن ۱۵ نفر مسلحی که با مرعوب کردن سرایدار ساختمان به طور غیرقانونی و در غیاب ما به منزل ورود کرده اند و یا افراد مسلحی که در روز ۲۲بهمن گازی مشکوک را مستقیما به صورت ایشان زدند، کاری را صورت دادند که خدای ناکرده در آینده نتیجه آن را باید شاهد باشیم. به هر تقدیر بدون ترس و واهمه از وحشی گری مزدوران مجددا تاکید میکنم هر اتفاقی برای من، همسرم و فرزندانم رخ دهد، حکومت مسئول مستقیم آن است.

۴- عجبا؛ فرصت طلبان، کروبی خداجو را دعوت به توبه کرده اند. ظاهراً غرض آقایان از توبه مربوط به حوادث بعد از انتخابات است!

دفاع جانانه از قربانیان جنایات اخیر برگ زرینی در تاریخ زندگی ایشان و خانواده اوست. انسانی که با خدا معامله میکند و برای مردمش آماده پرداخت هرگونه هزینه ایست، مایه افتخار است. نسل کروبی به داشتن چنین مردی که آخرت خود را به متاع ناچیز قدرت آلوده نکرد و نمیکند، افتخار میکند.

20 سال مهره چینی در حاکمیت

بعد از یورش ارتش صدام حسین به ایران و اعلام جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق، یعنی دو رویداد خونین و تاثیر گذار در مسیر جمهوری بیرون آمده از انقلاب 57، یورش به حزب توده ایران بزرگترین گام در راه آن فاجعه ای بود، که ما امروز بعنوان حاکمیت نظامی در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم.
در جریان جنگی که می توانست در همان مقطع فتح خرمشهر متوقف شود، اما دست های پنهان در حاکمیت جمهوری اسلامی توانستند طمع فتح کربلا و نجف چون سفره ای حاضر و آماده در برابر رهبری وقت جمهوری اسلامی پهن کنند و مانع آن شوند، صدها نیروی مذهبی از انقلاب گذشته قربانی شدند. هم در جریان جنگ و هم در جریان توطئه هائی که در جبهه های جنگ علیه این نیروها سازمان داده شد.
در حادثه دوم؛ یعنی اعلام جنگ مسلحانه مجاهدین خلق نیز دهها نیروی زبده روحانی و غیر روحانی طرفدار اجرای آرمان های انقلاب به خاک و خون کشیده شدند. از جمله در دو انفجار مهیب حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیر. در همین ماجرا نیز مانند توطئه ادامه جنگ با عراق، دهها نیروی بی تجربه و کم تجربه سازمان مجاهدین خلق عملا مجری اهداف استراتژیک ارتجاعی ترین نیروی در حاکمیت و حاشیه حاکمیت شدند و جاده را برای انحراف بزرگ انقلاب از مسیر خود آماده کردند.
بعد از این دو موفقیت مخالفان جهانی انقلاب 57 که در راس آنها امریکا و بزرگترین کشورهای اروپائی قرار داشتند و همچنین مخالفان داخلی انقلاب که در ارگان های اطلاعاتی و امنیتی و نظامی رخنه کرده بودند و نقش مشاور و کارشناس را در کنار کاربدستان اصلی جمهوری اسلامی به چنگ آورده بودند، نوبت به گام بزرگ رسید. یعنی حذف وجدان بیدار انقلاب 57 از صحنه: "حزب توده ایران"
این حدف در دو یورش انجام شد. اولی در 17 بهمن ماه 1361 و دومی در 10 اردیبهشت 1362.
این گام بزرگ و فاجعه بار با طراحی سازمان اطلاعاتی انگلستان و بدست نیروهائی که در سپاه پاسداران، کمیته های وقت، ارگان های اطلاعاتی و بالاخره، به کمک شبکه هفت توی موتلفه اسلامی و حجتیه انجام شد. به همان سبک و اتهامی که از شب کودتای 22 خرداد علیه سازمان مجاهدین انقلاب، جبهه مشارکت، ملی مذهبی ها، رهبران دانشجوئی، مسئولین ستادهای انتخاباتی موسوی و کروبی و... آغاز شد و همچنان ادامه دارد. یورش به حزب توده ایران یک کودتای خزنده بود، اما کودتا علیه نتیجه واقعی انتخابات 22 خرداد، کودتائی چنان آشکار بود که فرماندهان نظامی سپاه با افتخار از آن یاد کرده و آن را تائید کردند. تقریبا تمام نیروهائی که در سال 1361-1362 درجریان یورش به حزب توده ایران یا مبهوت شده و سکوت پیشه کرده بودند و یا با موج ضد توده ای همراه شده و این یورش را تائید کردند، امروز خود اسیر پنجه این کودتا هستند. تفاوت نمی کند که روحانی بودند یا غیر روحانی، چپ مذهبی بودند و یا ملی مذهبی. نماینده مجلس بودند و یا عضو دولت، در قوه قضائیه بودند و یا در حوزه های علمیه.
بدین ترتیب است که وقتی امروز می گوئیم یورش به حزب توده ایران گام بزرگ در راه فاجعه امروز بود، بسیار دور از ذهن است که قربانیان کودتای 22 خرداد این برداشت و تفسیر ما را از آن یورش تائید نکنند. از آیت الله هائی نظیر موسوی اردبیلی و سیدحسین موسوی تبریزی، تا دکتر ابراهیم یزدی و برخی اعضای رهبری سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت. همه آنها، در گرماگرم حوادث آن سالهای دور و با خوش خیالی استواری موقعیت خویش در حاکمیت و عمر نوحی که برای آیت الله خمینی تصور کرده بودند، هشدارهای آستانه یورش اول به حزب توده ایران و هشدارهای بین یورش اول و یورش دوم را جدی نگرفتند. رقص مرگ بخش اطلاعاتی سپاه پاسداران در زندان توحیه – کمیته مشترک ضد خرابکاری زمان شاه- و همچنین جنون اسدالله لاجوردی و اطرافیانش در زندان اوین را موقتی تصور کردند. درحالیکه آنها سرگرم استواری سنگر فتح شده، برای سالهای پس از آیت الله خمینی و به مسلخ بردن کارگزاران دوران او و مریدان و مقلدان و شاگران روحانی او بودند. این دقیق ترین طرحی بود که انگلیس و امریکا توانستند مشترکا علیه انقلاب 57 به اجرا بگذارند. همچنان که اعتقاد داریم، این هر دو، هنوز فصل های پایانی سناریوی خود را اجرا نکرده اند. فصلی که اگر موفق به اجرای آن شوند، نه تنها ته مانده دفتر انقلاب 57 را بکلی جمع خواهند کرد، بلکه ایران را به چند قسمت نیز تقسیم خواهند کرد. از جمله نتایج ادامه سیاست جنگی – اتمی کنونی حاکمیت جمهوری اسلامی، می تواند به تحقق همین سناریو بیانجامد.
این مقدمه با هدف باز کردن چشم هائی که در دهه اول جمهوری اسلامی در خواب بودند نیست، زیرا گروه بزرگی از آنها در طول 8 سال ریاست جمهوری محمد خاتمی و بویژه در عمر 4 ساله مجلس ششم از خواب برخاستند و آنها که هنوز برای بیداری دنده به دنده می شدند با کودتای 22 خرداد، وحشت زده از خواب برخاسته اند. بنابراین، بحث نه بر سر بیدار کردن، بلکه بر سر مقابله هوشیارانه با حاکمیت کودتائی، حرکت منسجم و مسلط به تجربه 3 دهه گذشته برای همراهی با جنبش سبز و هوشیاری و بیداری ملی است. با این نگاه است که ما با آن بخش از سخنان اخیر میرحسین موسوی در دیدار با ملی مذهبی ها کاملا موافقیم که 70 میلیون جمعیت ایران را باید به صحنه آورد. کاری که گاندی در هندوستان کرد و آقای خمینی در انقلاب 57. این بسیج ملی ممکن و عملی است، زیرا همانقدر که نیرنگ و دروغ و چپاول و خرافات و خیانت در آنسو(جبهه حاکمیت) قرار دارد، حقیقت و آرمان خواهی ملی و عزم ایجاد تحول در ایران در اینسو(جبهه مردم) است.
در ادامه این سرمقاله، مطالعه دقیق نخستین اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران، که پس از یورش اول به حزب توده ایران در تهران صادر شد را توصیه می کنیم. آن را بخوانید، به جوانان سبز توصیه کنید آن را بخوانند و با حوادث کنونی در کشور مقایسه کنند. این بیانیه درهمین شماره راه توده منتشر شده است.

راه توده 264 26.04.2010

میرحسین موسوی در دیدار با ایثارگران انقلاب و جنگ ایران و عراق

میرحسین موسوی در دیدار با ایثارگران انقلاب و جنگ ایران و عراق
قانون اساسی با جنبش سبز
دوباره متولد شد
و این برگشت ناپذیر است


به قیمت نابودی محصولات داخلی دروازه ها را به روی اجناس بنجل خارجی گشودند. در حالی که خودشان با یک حالت زیگزاگی نامه نگاری هایی با سرکرده های قدرت های جهانی دارند، ما را به رابطه خارجی متهم می کنند. امروز یکی از نشریات سپاه را خواندم که نوشته باید امتیاز فعالیت مجمع روحانیون مبارز را هم لغو کرد. آنها نگاهشان اینطوری ست، می خواهند تمام تشکل ها را از بین ببرند و یقیناً بعد به حساب بقیه هم خواهند رسید.

یکی از حقوق مردم برگزاری انتخابات آزاد است. نباید حکومت برای مردم تصمیم بگیرد. وقتی از دور نگاه می کنیم به زشتی این کار پی می بریم که مثلا چهار پنج نفر که به فرض خیلی آدم های عالی که تمام حسن های جهان در آنها جمع شده باشد بنشینند یک عده ای را کنار بزنند، عده ای را انتخاب کنند و بعد به یک ملت هفتاد و پنج میلیونی بگویند از داخل اینهایی که ما انتخاب کردیم انتخاب کنید. این بدترین حالت برخورد با یک ملت است.

مدام گزینش انجام می دهیم، تمام دهان ها را ببندیم، تمام مراکز اطلاع رسانی را توقیف کنیم تا آن کسی که ما می خواهیم رأی بیاورد و بعد صندوق ها را هزار جور دستکاری بکنیم و تخلفات عجیب و غریب انجام بدهیم. اینطور که نمی شود کشور را اداره کرد. دراینصورت کشور به اینجا میرسد که الان تهدیدات خارجی پشت دروازه کشورماست و از لحاظ سیاسی، امنیتی، اقتصادی تهدیدات داخلی بیشتر است. کار ما آگاهی دادن به مردم نسبت به این مشکلات و بسط و گسترش آن است. یعنی همان اصلی ترین و مهم ترین عنصری که می تواند زمینه تغییر را به نفع اسلام و انقلاب و آتیه ی کشور ایجاد کند. من فکر می کنم بعد از انتخابات در این زمینه پیشرفت کرده ایم. ما نباید بگوییم که خیابان ها، زمانی از جمعیت زیاد و در زمانی کم بود و بر این اساس بسنجیم که جنبش سبز در کدام نقطه ایستاده است. باید اطلاعاتی داشته باشیم که ببینیم آگاهی از این حقوق چقدر است تا اینکه بدانیم در آینده چگونه باید کشور اداره شود؟ دلیل حساسیت جریانی که برسر کار است نسبت به رسانه ها همین است. اگر هیچ بحرانی نداشتیم که روزنامه ای مانند بهار بسته نمی شد و یا یکی دو مناظره ای که بیشتر نگذاشتند پا بگیرد و برنامه قطع یا یکطرفه شد. تمام این ها نشانگر اهمیت این مطلب- آگاهی- است که از قدیم می گفتند پاشنه آشیل و یا چشم اسفندیار. با این انتخابات و اتفاقات بعد از آن یک ایده ای در داخل کشور مبنی بر برگشت به قانون اساسی متولد شد که برگشت ناپذیر است. وضعیت کارگری و وضع اقتصادی موقعی خوب می شود که نمایندگان واقعی شان در مجلس باشند و نمایندگان مردم هم بتوانند در صدا و سیما نظرات آنها را نقل کنند و مردم هم بتوانند مواظب فساد باشند. جنبش سبز بر اساس معیارها و الگوهای حقوق اساسی مردم، عدالت و آزادی حرکت می کند. این کار تحقق نمی پذیرد مگر آنکه همه ملت را دور هم جمع بکنیم. این ملت و شهروندی که مالیات می دهد محترم است و هر کس که قوانین داخلی کشور را رعایت می کند محترم است. از اول هم اساس بر همین بود. روزهای اول پیروزی انقلاب گروه های چپ و راست، حتی غیر مذهبی ها خدمت امام می رسیدند و دائم با ایشان ملاقات می کردند. برای اینکه تصور بر این بود، نظامی داریم که تمام اقشار را می تواند در بر گیرد. این، هیچ نوع منافاتی با جمهوری اسلامی حکومت اسلامی و حکومت دینی نداشت.







جمعی از ایثارگران انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق با میرحسین موسوی دیدار کردند.

موسوی در ابتدای این دیدار خطاب به ایثارگران گفت:

شما افراد ارزشی هستید و برای حل مشکلات کشور دلی سوخته دارید. نه دنبال پست و مقامید و نه دنبال نفع شخصی و نه می خواهید چیزی از اوضاع برای خود برداشت کنید. به همین دلیل سخنان و نظرات شما مهم است. خصوصا که ریشه در انقلاب دارید و دلتان برای آن فضای نورانی و معنوی که انقلاب اسلامی بشارت آن را داد تنگ شده است و دنبال آن فضایید.



مشکل امروز ایران ما تهدید همین فضای نورانی است. دلیل اصلی آن هم روشن است، اگر نظام ما کارآمدی لازم را داشت و متوجه این مهم بود که انقلاب شده تا به آراء و عقاید مردم اهمیت بدهیم و فضا را باز کند، بیشتر آحاد ملت – که حالا ممکن است افراد جامعه عقاید گوناگون به این سو و آن سو داشته باشند- در جهت مصالح انقلاب و مصالح ملی حرکت می کنند. چنانکه در دوران دفاع مقدس چنین سابقه ای را می توان یافت که از دورافتاده ترین روستاهای کشور تا تهران و سایر شهرها همه به جبهه ای پیوسته بودند و همه می دانستند که برای چه حرکت می کنند.

در اوایل جنگ به بشاگرد رفته بودیم؛ منطقه ای که قبل از انقلاب برده فروشی در آن رواج داشت. منطقه ای فقیر با فضایی بسته. تنها سرمایه ای که آن مجموعه داشت و ما از درون کپر می دیدیم چند بزغاله و مرغ بود. اما از همین بشاگرد افرادی بودند که خودشان را به جبهه رساندند. وقتی از آنها خواستیم که بگویند چه کاری برایتان انجام دهیم، می گفتند یک حسینیه برایمان بسازید و آن فضا برای بنده فراموش نشدنی است، چرا که این فرهنگی بود که در آن وضعیت کشور شایع شده بود و به حق سرمایه ای عظیم بود. همین پدیده ها بود که در زمان جنگ معجزه ها آفرید.

ما متأسفانه با گذشت زمان ارتباط خودمان را با این مردم از دست دادیم و فکر کردیم که بیشتر از آنها می دانیم و می توانیم به آنها هر چه خواستیم بگوییم و مردم هم باید اطاعت کنند. از عقل جمعی استفاده نکردیم. موقعیت ها و مقام ها و ساخت قدرتی که بر پایه ی منافع و فساد در بعضی ها شکل گرفت موجب شد رجوعمان به توده و اکثریت مردم کاهش پیدا کند و کم کم آن را از دست دادیم و در این زمینه متأسفانه ضعیف شدیم، و فقط پوسته ی اسلامی را نگه داشتیم.

ای کاش این تغییر به نام اسلام نبود و این قدر خسارت نمی داشتیم، چرا باید امروز هر کاری که انجام می شود و هر ناکارآمدی و هر مشکلی که وجود دارد به نام اسلام تمام شود؟ مخصوصاً که با اغراق از اسلام نام می بریم و مدام در اشارات خود از آیات و روایات دم می زنیم. حتی در مورد زلزله تهران که امکان وقوع آن وجود دارد و ما هم قبول داریم اما دولت که نباید در این خصوص از اسلام خرج کند. ما همیشه باید فکر کنیم که تهران در خطر زلزله است و برایش همواره راه حل داشته باشیم.

نکته ای در کتاب قانون ابن سینا هست که روی من خیلی اثر گذاشت. بخشی از کتاب راجع به دیوانه ها صحبت می کند و اینکه چگونه باید علاجشان کرد. ابتدا می گوید که درمانش چنین و چنان است ولی بعد بحث روح را می کند و می گوید: روح این افراد را جن تسخیر کرده و به اینجای بحث که می رسد می گوید جایش در این کتاب نیست. آنچه مربوط به پزشکی بود و مداوای آن گفته شد و بعد بحث علمی اش را به آخر می برد.

دولت برداشت های شخصی و فرقه ای را به دین وصل می کند و اگر به این موضوع ناکارآمدی هم اضافه شود آن وقت هر نوع مشکلی به اسلام نسبت داده خواهد شد.

جوانی را ببینید که در دانشگاه، خودش و یا دوستانش را کتک می زنند، به نام اسلام افراد را بازداشت می کنند، به نام اسلام جلوی فعالیت احزاب را می گیرند، به نام اسلام رسانه ها را توقیف می کنند، صنعت کشور هم که در حال متلاشی شدن است و وضع کارگران و کارآفرینان هم تعریفی ندارد. همه اینها به نام اسلام صورت می گیرد. وقتی جوان از ما روی برمی گرداند باید مشکل را در خودمان بیابیم. مگر جوان چقدر تحلیل دارد؟ و چقدر می تواند موضوعات را برای خودش توجیه کند؟ باید این نکته را به وضوح روشن کنیم که مشکلاتی داریم ولی ربطی به اسلام ندارد.

آیا اسلام دنبال فساد است یا دنبال از بین بردن صنعت؟ ما که می گوییم راهی برای تسلط کفار بر خود قرار ندهید نه به این معنا که به طور مثال تجارت خارجی را قبول نداشته باشیم و یا نباید با جهان ارتباط داشته باشیم، اما چرا اجرای ناقص این کار؟ آن هم به قیمت نابودی محصولات داخلی؟ باز گذاشتن دروازه ها به روی اجناس بنجل خارجی کجایش اسلامی است؟

مردم برادران و خواهران هم هستند. صحنه های زدن، کشتن یا خبرهایی که درباره ی زندان ها هست و توقیف روزنامه ها روی آنان تاثیر بد می گذارد. بنده اصلا به این روزنامه یا آن روزنامه متمایل نیستم ولی مگر چکار کردند که آنها را قیچی کردید و بستید؟

شما اگر می گویید این حزب ها خوب نیستند؛ یک حزب خوب تشکیل دهید که با اینها جوانمردانه رقابت و مقابله کند تا اگر توانست خود به خود زمینه آن حزب ها را در جامعه از بین ببرد.

قرار بود رقابت سیاسی داشته باشیم و این مرّ قانون اساسی در مورد آزادی تشکل های سیاسی است و به نفع ماست. این به آن معنا نیست که همه تشکل ها خیلی خوب باشند. ممکن است حزبی در کشور شکل بگیرد که تشکل بدی باشد ولی راه حل آن حذف شدن در فرآیند رقابت است که ابواب جمعی مردم در یک فضایی بهترین را انتخاب کنند. این هم متأسفانه به نام اسلام تمام شده است و به همین دلیل کسانی که با این رفتار مخالفند و پایبند ارزش های انقلاب و راه امام هستند باید به شکل های مختلف نشان بدهند که اسلامی که ما می شناسیم این نیست.

اسلام، کسی را نمی زند، کسی را نمی گیرد، تهمت نمی زند، کسی را در زندان نگه نمی دارد و محدودیت ایجاد نمی کند. اسلام یقیناً مدافع نیرومند اقتصاد ملی و عظمت و استقلال کشور است. این وظیفه ی فوق العاده مهمی است که در رفتار و کردارمان نشان بدهیم که این اسلام مدافع استقلال ماست و حاضر نیست یک ذره از استقلال ما از دست برود. منتها ما که در حکومت نیستیم در کنار حکومتیم.

می گویند شما از کشتی نظام پیاده شده اید. بسیار خوب، از کشتی مسلمانی که پیاده نشده ایم. به عنوان یک مسلمان می خواهیم طوری رفتار کنیم که جوانها را مأیوس نکنیم و حداقل بگوییم اسلامی که می شناسیم این نیست، اسلامی که می شناسیم رحمت دارد، رئوف است، سعه صدر دارد، همه را می پذیرد. با زبان استدلال با افراد رو به رو می شود. اسلام دینی است که می تواند با پیشرفت های جامعه بشری همسو و پیشتاز شود.

در ابتدای انقلاب در این زمینه ها مشکلی نداشتیم. ما ابداعاتی در سیاست خارجی، سیاست داخلی، اقتصاد جنگ و … داشتیم و احساس نمی کردیم از قافله بشری در زمینه تلاش برای دستیابی به تکنولوژی، تمدن، سیاست و امثالهم عقب ماندگی داریم. لذا من معتقد بودم در هر موقعیتی که هستیم باید بین همسایه ها، همشهری ها و در سطح ملی این قضیه را نشان دهیم. فکر می کنم آن وصیتی که حضرت علی(ع) در آخرین لحظات داشتند (کونوا لظالم خصما و للمظلوم عونا) حامی مظلومین و مخالف ستمگران باشید یک توصیه ی فوق العاده است. یک نیروی مسلمان و دینی باید شهرت به این پیدا کند که در کنار مظلومین است. هر جا که باشد مخالف ظلم باشد. هر جا که می خواهد باشد.

این حرکت (جنبش سبز) صد در صد یک حرکت مستقل است ولی مخالفان به جنبش سبز نسبت ناروا می دهند و آن را به سلطنت طلبها، منافقین، آمریکا و اسراییل منتسب می کنند. در حالی که خودشان با یک حالت زیگزاگی که بیشتر به سیاست خارجی ما لطمه می زند نامه نگاری هایی با سرکرده های قدرت های جهانی دارند. از یک طرف فحش می دهند و از طرف دیگر دنبال جلب نظر چین، روسیه و یا دیگری هستند. آنگاه ما را به رابطه خارجی متهم می کنند. این به این دلیل است که استقلال یک ارزش جاافتاده ای در میان ملت ماست. ملت ما نسبت به این مسئله حساسیت دارد و اگر یک حرکتی را به خارجی ها منتسب کنند طبیعی است که آن حرکت لطمه می خورد و چهره اش مکدر می شود.

وقتی حکومت می آید روزنامه ها، سخنرانی ها، هیئت ها و احزاب را می بندد و حتی یک کانال نمی توانیم داشته باشیم و یا یک مناظره نمی توانیم انجام بدهیم و … در چنین حالتی است که صدای بیگانه در کشور بزرگ می شود. از یک طرف دولت و از طرف دیگر آنها، سرانجام این وسط چیزی که در دو لبه قیچی از بین می رود همان اعتقادات اصیل است که به نظر من در بدنه اصلی جنبش سبز وجود دارد. ما فکر می کنیم چیزی که در این جنبش مهم است تجربیات خوب سی ساله انقلاب است که باید تلاش کنیم جمع بشود. سپس یک حرکت جمعی داشته باشیم. این فضای پیرامونی ماست که ترسیم کردم، فضایی که هر روز با یک مشکلی روبرو هستیم.

امروز یکی از نشریات سپاه را خواندم که نوشته باید امتیاز فعالیت مجمع روحانیون مبارز را هم لغو کرد. آنها نگاهشان اینطوری ست، می خواهند تمام تشکل ها را از بین ببرند و یقیناً بعد به حساب بقیه هم خواهند رسید. در چنین حالتی شبکه ها و هیئت ها اهمیت فوق العاده ای پیدا می کنند. مواظب خود بودن، مواظب خانواده بودن، مواظب محله بودن، مواظب جامعه و هر چه پیرامون ما هست بودن، اهمیت زیادی پیدا می کند. ما در این مصاف، نمی خواهیم که شمشیر بکشیم و با یک حالت رزمی به میدان برویم . ما تنها عنصری که داریم و قدرتش از همه اینها بیشتر است ایمان و آگاهی است. باید این دو را تقویت کنیم. آگاهی نسبت به حقوق اساسی مردم. مردم باید بدانند که حقوقی دارند و حقوق آنها دارد ضایع می شود.

یکی از حقوق مردم برگزاری انتخابات آزاد است. نباید حکومت برای مردم تصمیم بگیرد. وقتی از دور نگاه می کنیم به زشتی این کار پی می بریم که مثلا چهار پنج نفر که به فرض خیلی آدم های عالی که تمام حسن های جهان در آنها جمع شده باشد، بنشینند یک عده ای را کنار بزنند، عده ای را انتخاب کنند و بعد به یک ملت هفتاد و پنج میلیونی بگویند از داخل اینهایی که ما انتخاب کردیم انتخاب کنید. این بدترین حالت برخورد با یک ملت است. زشتی این کار را نمی فهمیم ، چون داخل آن هستیم و لمس نمی کنیم. بله وقتی که یک نماینده ای خائن از آب درآمد با او باید با شدت و غلظت برخورد کرد و او را بیرون کرد. از گذشته هم برای این کار راه داشتیم اما حالا انتخابات را به این شکل انجام می دهیم که مدام گزینش انجام دهیم، تمام دهان ها را ببندیم، تمام مراکز اطلاع رسانی را توقیف کنیم تا آن کسی که ما می خواهیم، رأی بیاورد و بعد صندوق ها را هزار جور دستکاری بکنیم و تخلفات عجیب و غریب انجام بدهیم. اینطور که نمی شود کشور را اداره کرد. دراینصورت کشور به اینجا میرسد که الان تهدیدات خارجی پشت دروازه کشورماست و از لحاظ سیاسی، امنیتی، اقتصادی تهدیدات داخلی بیشتر است.

یکی از مهمترین شاخص های اقتصادی، میزان سرمایه گذاری است که الان پنج، شش درصد است. در حالی که باید بین دوازده تا چهارده درصد باشد. این کاهش به معنای بیکاری، فقر، فساد، فشار آمدن روی طبقات حقوق بگیر و امثالهم است. یا مثلا گفته شد رشد اقتصادی کشور امسال صفر خواهد شد. البته اطلاعات شفاف وجود ندارد، یک دفعه عده ای می نشینند تصمیم می گیرند و تمام اطلاعات مربوط به فساد و نیز اطلاعات راجع به لایحه ی هدفمند کردن یارانه ها قطع می شود. افرادی به دنبال آمار و اطلاعات هستند تا برای آینده کشور پیش بینی داشته باشند، عوض اینکه این افراد فرصت شمرده شوند، به عنوان تهدید مطرح می شوند. سعی می شود که تمام اطلاعات قیچی شود و نتیجه این می شود که شرایط بسیار وخیمی داشته باشیم.

کار ما آگاهی دادن به مردم نسبت به این مشکلات و بسط و گسترش آن است. حقوقی که مردم دارند گسترش این آگاهی ها و اطلاع از حقوق خود، یعنی همان اصلی ترین و مهم ترین عنصری است که می تواند زمینه تغییر را به نفع اسلام و انقلاب و آتیه ی کشور ایجاد کند، به شرطی که حالت اجماع نسبت به این مسأله بوجود بیاید. من فکر می کنم بعد از انتخابات در این زمینه پیشرفت کرده ایم.

ما نباید بگوییم که خیابان ها، زمانی از جمعیت زیاد و در زمانی کم بود و بر این اساس بسنجیم که جنبش سبز در کدام نقطه ایستاده است. باید شاخص و اطلاعاتی داشته باشیم که ببینیم آگاهی از این حقوق چقدر است تا اینکه بدانیم در آینده چگونه باید کشور اداره شود؟ آیا این آگاهی در سطح جامع گسترده تر شده یا کم کم دارد دایره اش تنگ تر می شود. اگر ما نسبت به این موضوع پیشرفت داشتیم زمینه ی تغییر جدی را در کشور ایجاد کرده ایم.

دلیل حساسیت جریانی که برسر کار است نسبت به رسانه ها همین است و این موضوع اهمیت بسیار زیادی دارد. اگر هیچ بحرانی نداشتیم که روزنامه ای مانند بهار بسته نمی شد و یا یکی دو مناظره ای که بیشتر نگذاشتند پا بگیرد و برنامه قطع یا یکطرفه شد. تمام این ها نشانگر اهمیت این مطلب است که از قدیم می گفتند پاشنه آشیل و یا چشم اسفندیار.

باید آگاهی را گسترش دهیم، باید دامنه آگاهی را به روستاییان، کشاورزان، صنعتگران، کارگران و معلمان بکشانیم. به آنها بگوییم این زندگی شایسته شما نیست. شما حق دارید که یک نماینده به مجلس بفرستید. شما حق دارید که صنعت مستقل داشته باشید، اقتصاد ملی خوبی داشته باشید. از چنین حقوقی برخوردارید. شما حق دارید در جامعه صحبت و نظر خودتان را اعلام بکنید و به نظر شما باید اهمیت داده شود. این صدا و سیما از پول جیبی شما اداره می شود. شما باید پشت این تریبون ها باشید.

یادم هست که حضرت امام رحمه الله علیه می گفتند چرا اینقدر عکس من در روزنامه ها چاپ می شود؟ اصلاً غدغن کردند. در یک جلسه خصوصی به آقای محمد هاشمی رئیس وقت صدا و سیما از بابت زیاد نشان دادن تصویر ایشان گلایه و ابراز ناراحتی زیاد کردند. خود بنده از میدان امام مقابل ساختمان مخابرات رد می شدم دیدم شیشه هایش از بالا تا پایین عکس امام را زده اند، ناراحت شدم زیرا آن حالت اغراق آمیز، وضعیت آن اداره را به هم می زد و با اعتقادات ما هم ناسازگار بود. نمی دانم مرتضی نبوی یا محمد غرضی وزیر مخابرات بود، تماس گرفتم و گفتم جمع شود و جمع شد. خیلی طول نکشید حاج احمد آقا با من تماس گرفت و از قول امام از من تشکر کرد. خب این وضعیت آن موقع امام بود.

باید به مردم اینها را انتقال بدهیم و اینکه حکومت دینی و جمهوری اسلامی به معنای باز شدن تمام راه ها برای ابراز نظر و خلاقیت آنها و بودن آنها در صحنه واقعی است نه اینکه آنها نتوانند از این صدا و سیما و امکانات عادی هم استفاده کنند. برداشت من این است با این انتخابات واتفاقات بعد از آن یک ایده ای در داخل کشور مبنی بر برگشت به قانون اساسی متولد شد که برگشت ناپذیر است. کافیست که از این، مثل یک گیاه و گل پاسداری کنیم و بگذاریم تناور و گسترده شود. در قرآن آمده است که خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی دهد مگر آنکه خودشان تغییر دهند. این آگاهی زمینه تغییرات وسیعی را در جامعه و حکومت ایجاد خواهد کرد.

باید برای راهمان برنامه داشته باشیم و بیش از همیشه باید به این مسئله معطوف شویم که این جرقه آگاهی را به همه اقشار ملت برسانیم. وضعیت کارگری و وضع اقتصادی موقعی خوب می شود که نمایندگان واقعی شان در مجلس باشند و نمایندگان مردم هم بتوانند در صدا و سیما نظرات آنها را نقل کنند و مردم هم بتوانند مواظب فساد باشند.

ما باید روش هایمان را به روزتر کنیم. حالا که روزنامه نداریم باید راه های تازه ای پیدا کنیم؛ ضمن آنکه دنبال روزنامه هستیم تا از طریق قانونی رسانه داشته باشیم. اما از طریق رسانه های مجازی که یقیناً جزء حقوق ماست از طریق هیأت ها از طریق خانواده و سینه به سینه باید اطلاع رسانی کنیم. این اطلاع رسانی هم باید حول مسئله ای که در آن اجماع داریم با روش های جدیدی که در حین کار به دست می آوریم انجام دهیم .دائم باید فکرهای نویی ارائه دهیم که یک جمع خلاق را داشته باشیم و روش های نو برای جامعه مان داشته باشیم.

جنبش سبز بر اساس معیارها و الگوهای حقوق اساسی مردم، عدالت و آزادی حرکت می کند. این کار تحقق نمی پذیرد مگر آنکه همه ملت را دور هم جمع بکنیم. این ملت و شهروندی که مالیات می دهد محترم است و هر کس که قوانین داخلی کشور را رعایت می کند محترم است. از اول هم اساس بر همین بود. روزهای اول پیروزی انقلاب گروههای چپ و راست حتی غیر مذهبی ها خدمت امام می رسیدند و دائم با ایشان ملاقات می کردند. برای اینکه تصور بر این بود نظامی داریم که تمام اقشار را می تواند در بر گیرد. این، هیچ نوع منافاتی با جمهوری اسلامی حکومت اسلامی و حکومت دینی نداشت.

هم اکنون هم تصور و ایده ایی که جنبش سبز باید ارائه دهد این است که بتواند بیشترین نیروی ممکن را در خودش جمع کند. همان جوانی که امروز به خاطر بد کار کردن حکومت از دین بیزار شده است وقتی درست عمل کنیم راه بازگشت او را فراهم کرده ایم و این برای ما اهمیت زیادی دارد. یعنی بازگشت وسیع مردم به سمت دین موقعی است که از دین شعارهای خوب و سعه صدر ببینند، کار آمدی ببینند. در آن حالت ما کمترین روی گردانی را از دین و از اسلام و ارزشها و میراث های فرهنگی و قدیمی مان خواهیم داشت.

این مشخصات و این حرکت را به مردم منتقل کنیم . باید به مردم بگوییم ما دنبال قدرت و دسترسی به قدرت نیستیم. حکومت مال همان کسانی باشد که الان هست، اما این معیارهایی که مطابق اسلام و فطرت است را رعایت کنند. مردم را کتک نزنند و بگذارند مردم آراء خودشان را راحت در صندوق ها بریزند، بگذارند مردم حرف بزنند، همان که قانون اسلامی تصریح دارد، بگذارند رسانه ها آزاد باشند. ما نمی خواهیم رسانه ایی باشد که به دین فحاشی کند.

الان در زندان متأسفانه غیر از افرادی که شناخته شده اند زندانی های عجیب و غریبی می بینید که پنج سال – شش سال به دلیل اینکه در ۲۵خرداد در راهپیمایی شرکت کرده اند محکوم شده اند. ما می گوییم این را دین نمی پذیرد، اسلام نمی پذیرد، این با هیچ مبنای دینی که ما می شناسیم سازگاری ندارد. بیایید ثابت کنید که دین اسلام چنین است. تا یکی کوچکترین تکانی می خورد زود یک مارک محارب می زنند. الان زندانیانی هستند که ناشناس هستند، پرونده بعضی شان اصلا گمُ می شود، برخی هستند ماهها اصلا کسی سراغشان نمی رود. آنکه مشهور است به او می رسند چون بالاخره اسمش در سایت ها مطرح است. افرادی هستند که تکلیفشان واقعاً روشن نیست، ما می گوییم اسلام با این مسئله سازگاری ندارد.

می گوییم مرّ اسلام را بگویید، آیا مرّ اسلام با اینها سازگار است. ما چنین چیزهایی نداریم. این حرف ها را مردم می پسندند. دلیلش این است که با فطرت آنها و اعتقادات دینی آنها و با تجربه روزانه آنها سازگار است. در خصوص مسائل سیاسی اقتصادی هم همین طور است. کجای اسلام گفته شما دائم در تمام دنیا بگردید و برای خودتان دشمن ایجاد بکنید؟ در دنیا در سطح بین الملل تقریباً هیچ کشوری نیست که در داخل یک بلوک رسمی نداشته باشند تا درآن جمع، تصمیم گیری جمعی بکنند. درآمریکا که ابرقدرت است و نیروی نظامی، بمب اتم، رسانه و سرمایه وسیعی دارد که در تمام دنیا در گردش است به عنوان یک قدرت بزرگ در رابطه با مسئله هسته ای با ما مشکل دارد ببینید با این مشکل چگونه مواجه می شود. یعنی کشوری که یقینا از لحاظ قدرت مادی، استغنایش از ما بیشتر است. او سعی میکند بین متحدینش وفاق ایجاد کند. حتی رقبایش چین و روسیه را راضی کند تا درباره پرونده هسته ای ایران به یک اجماع حداکثری برسد. حال، ما که به این روش ها توجهی نداریم هیچ، کارمان این شده است که دشمن گیری کنیم. این اصلاً ربطی به اسلام ندارد. ما می توانیم کشوری اسلامی و بهترین موقعیت و دوستان را در جهان داشته باشیم و از طرق سیاسی در جاهایی که لازم است از خودمان دفاع کنیم . چنانچه ملت ما در دفاع مقدس نشان دادند بر سر ارزش ها حاضر است تا آخرین قطره خون بایستد. با این که به طور قطع بهترین فرصت های توسعه کشور را با افزایش قیمت نفت از دست دادیم و درآمدهای عظیمی که در چهار پنج سال اخیر به دست آوردیم همه را به باد فنا دادیم و متأسفانه برعکس موقعیت کشور را به سمت بدتر شدن با بد استفاده کردن از درآمدها بردیم. من میگویم اینها باید شناخته شود و دوستان، آنهایی که در زمینه اقتصاد نظریه پردازند به یک شکل، آنهایی که از نظر فرهنگی صاحب نظرند به شکل دیگر، این آیتم ها را به اطلاع مردم برسانند تا زمینه دگرگونی در این وضع ایجاد شود.

از طرفی هم باید دلسوز باشیم و مشفقانه حاکمان را نصیحت کنیم و بگوییم راهی که شما می روید بیراهه است. در اطلاعیه شمارۀ هفده یک موضوع اساسی را طرح کردم که خیلی توجه نشد. گفتم شما فکر نکنید وقتی با کسی قرارداد می بندید اصلاً جنبش سبز وجود ندارد. شما همین چهار پنج تا کار را بکنید خواهید دید این آب گل آلود کشور و این وضعیت بحرانی کشور به سمت بهبود خواهد رفت. ما راه حل ها را با قید اینکه دنبال قدرت و منفعت نیستیم دائم باید اعلام بکنیم. بگوییم که کم هزینه ترین راه برای اینکه کشور از این مشکلات نجات پیدا کند این است که شما در رویه تان تغییراتی ایجاد کنید.

در سیاست خارجی وقتی یک رویه مهم در یک کشور می خواهد اتفاق بیفتد و می خواهند تصمیم بگیرند حتی درآن کشورها سعی میکنند نظر اپوزسیون را هم جلب کنند. لااقل از دشمنان تان درس بگیرید که هیات دولتش در کنار حزب رقیب می نشیند و در مورد یک موضوع بزرگ بحث می کنند. این جلسات هر سال یک بار دو بار در سال پیش می آید و در همه دنیا این وجود دارد.

این روشی که هر کس بر خلاف شما صحبت کند و راه حلی ارائه دهد را صهیونیست یا منافق می نامید و دلبسته به آمریکا، برانداز و محارب می شود این به نفع شما و به نفع کشور نیست، این تقویت محارب و منافق است. منافقین با این جنایت هایی که در داخل کشور داشته اند، با این همکاری هایی که با صدام داشتند مرده ای شده بودند که ننگ ابدی بر پیشانی آنها مانده است. شما وقتی فرزندان این ملت که دو سه میلیونشان در یک روز یک خیابان را پر می کنند به منافقین نسبت می دهید، آیا منافقین را تضعیف می کنید؟ یا نفاق را تقویت می کنید؟ از آنطرف جریان سالمی که در کشور جامعه را متمایل به اسلام می کند، شما پیشانی بند جبهه آنها را که به عنوان یادگاری حفظ کرده اید پنهان می کنید که به آنها نگویند بسیجی و طرفدار امام.

در دیدار با خانواده یکی از شهدای سبزموضوع جالبی را دیدم . عکس های قبل و بعد از انتخابات این شهید برای من خیلی تکان دهنده بود، زیرا نشان می داد که یک جوان دانشجوی آنچنانی، با آن طبع جوانی، در جریان بحث های انتخاباتی و راه پیمایی ها چنان تغییر کرده بود که با ته ریش و پیشانی بند یاحسین(ع) یعنی همان چهره ی بسیجیان در طول دوران دفاع مقدس که مادران آنها را می بوسیدند و روانه ی جبهه می کردند عکس گرفته بود. خب به این حضرات باید گفت: ببینید فضای جامعه به چه سمتی است و شما به چه سمتی می برید ؟

در یک دانشگاه پنجاه دانشجو را ممنوع التحصیل کرده و ده نفر را گرفته اند. بچه ها محتاط تر شده اند، اما این به معنای بازگشت نیست. به معنای بیشتر فکر کردن است و بدنبال راه حل های تازه تر رفتن است.

بنده امیدوارم راه حل های اسلامی و مسالمت آمیز، خدای نکرده فراموش نشود و جوانان هرگز به راه حل های خشن روی نیاورند. چون با این همه دستگیری و سرکوب و زدن و گرفتن به جامعه نمی توان مطمئن بود. در آینده حرکت های خشن و تند یقیناً به ضرر ملت ماست و به ضرر جنبش سبز است. باید مراقب باشیم این اتفاق نیفتد .

ملت کم قربانی نداده است و بنده در انتها باز هم برمی گردم به صحنه های جبهه ها. من همیشه غبطه می خوردم به آن فضاهای نورانی، طوری نشود که از آن فضاهای روحانی نتوانیم به راحتی در جامعه صحبت کنیم. زیرا الان چنین حالتی بوجود آمده که کم کم این ارزش ها هم دارد زیر سؤال می رود.

انشاالله خداوند این بحران را در نهایت به نفع ملت و انقلاب ختم کند تا ما شرمنده ی خون شهدا نباشیم.

آغاز هفته کارگر

کارگران با شعارهای اعتراضی
راهی مقبره آیت الله خمینی شدند


هفته کارگر، که به استقبال اول ماه مه – روز جهانی کارگر- می رود، از دیروز و با حضور جامعه کارگری تهران در آرامگاه آیت الله خمینی آغاز شد. در این مراسم، دبیرکل، معاونان و اعضای تشکیلات خانه‌کارگر و شمار زیادی از کارگران تهران حضور داشتند.

کارگران با اتوبوس، مترو و سایر وسایل نقلیه برای شرکت در این مراسم از تهران و شهرستان‌های اطراف خود را به آرامگاه آیت الله خمینی رساندند.

کارگران شعارهائی با خواست بیمه اجباری کارگران ساختمانی، اعتراض به اصلاح قانون کار، اعتراض به تعطیل کارخانه‌ها، اعتراض به واردات لجام گسیخته و همچنین قاچاق گسترده کالاهای مشابه خارجی، اعتراض به بیکاری و پایین بودن دستمردها و مستمری‌ها را حمل می کردند. این شعارها روی پلاکارت‌ها، پوستر‌ها و پارچه‌ نوشته‌ شده بود.