Friday, March 13, 2015

خط و نشان رفسنجانی و صادق لاریجانی بر سر مهدی هاشمی کارتون «الاغ دانا» - تونستان

خط و نشان رفسنجانی و صادق لاریجانی بر سر مهدی هاشمی

کارتون «الاغ دانا» - تونستان

حسن کروبی اسرار ایران‌گیت را زیر خاک برد کروبی در رسوایی ایران-کنترا یا جریان مک‌فارلین، یکی از مذاکره‌کنندگان اصلی بود

حسن کروبی اسرار ایران‌گیت را زیر خاک برد

کروبی در رسوایی ایران-کنترا یا جریان مک‌فارلین، یکی از مذاکره‌کنندگان اصلی بود

حسن کروبی برادر مهدی کروبی در سن ۷۳ سالگی درگذشت. وی نه تنها از سوی روح‌الله خمینی مسوولیت واگذاری املاک و زمین‌های مصادره شده به «مستضعفان» را که باعث درگیری‌هایی در سطح سران نظام شد بر عهده داشت، بلکه در یکی از حساس‌ترین مقاطع‌ تاریخی ایران، مسوول مذاکره با اسراییل و آمریکا و خرید اسلحه از این دو کشور بود. بخش عمده اسرار ملاقات وی با دیوید کیمچه، یعقوب نیمرودی، منوچهر قربانی‌فر، مایکل لدین و سایرین اگر توسط وی در جایی ثبت نشده باشند، با مرگ این روحانی زیر خاک رفته‌اند.
در میانه دهه هشتاد میلادی، اسراییلی‌ها واسطه شدند تا مقامات بلندپایه دولت رونالد ریگان بتوانند در عوض فروش سلاح‌هایی چون موشک ضدتانک تاو (TOW) و موشک‌های زمین به هوای هاوک (Hawk) که به شدت مورد نیاز ایران در جنگ با عراق بود، گروگان‌های خود را آزاد کنند.
اسراییلی‌ها به دنبال ایجاد کانال‌هایی مطمئن به داخل حکومت ایران بودند و به کمک دلال‌های اسلحه، دیدار مستقیم میان ماموران خود با یک مقام ایرانی را ترتیب دادند. این دیدار که بعد آمریکایی‌ها بدان پیوستند، یک مذاکره کننده ارشد ایرانی داشت که از طرف جناح موسوم به میانه‌رو در ایران به رهبری اکبر هاشمی رفسنجانی، برای گفت‌وگو اعزام شده بود: یک معمم با نام «حسن کروبی».
گفتنی است که در آن هنگام در خیابان‌های ایران و حتی در مدارس، به هر مناسبتی شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل سر داده می‌شد و دولت ایالات متحده نیز فروش هرگونه سلاح به ایران را تحریم کرده بود.
در صفحات ۱۱۸ تا ۱۲۰ کتاب اتحاد خائنانه که از قضا نوشته تریتا پارسی (مدیر نایاک یا شورای ملی ایرانیان آمریکایی؛ متهم به لابی‌گری برای جمهوری اسلامی در آمریکا) است، چنین نوشته شده: «پس از آن که [رابرت] مک‌فارلین، [رونالد] ریگان را در جریان گفت‌وگوها قرار داد، وقایع به سرعت پیش رفتند. مک فارلین به [دیوید] کیمچه اطلاع داد و کیمچه، [شیمون] پرز و [اسحاق] شامیر را در جریان قرار داد. پرز نیز [یعقوب] نیمرودی و تیمش را مطلع کرد.
در نهم جولای [۱۹۸۵]، [منوچهر] قربانی‌فر یک ملاقات ویژه در هامبورگ با حسن کروبی، شخص نزدیک و مورد اعتماد خمینی ترتیب داد که مدافع بهبود روابط با واشینگتن بود».
خوانندگان با نام رونالد ریگان که رییس جمهوری اسبق ایالات متحده بود، به خوبی آشنا هستند. همچنین شیمون پرز و اسحاق شامیر معروف‌تر از آن‌ هستند که نیاز به معرفی داشته باشند. شاید لازم به ذکر باشد که رابرت مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی ریگان بود. دیوید کیمچه دیپلمات اسراییلی و از اعضای ارشد سرویس جاسوسی موساد، یعقوب نیمرودی دیگر جاسوس اسراییلی و مشاور پیشین ساواک و منوچهر قربانی‌فر دلال اسلحه است. چهره کلیدی دیگر، عدنان خاشقی تاجر سعودی است که همسر کنونی شاه‌پری زنگنه، از وابستگان نزدیک بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت دولت روحانی است.
حال به ادامه داستان ملاقات حسن کروبی با تیم اسراییلی توجه کنید:
فضا در ملاقات با کروبی در آغاز خشک بود اما کروبی دقیقا می‌دانست چه بگوید که به اسراییلی‌ احساس آرامش بدهد. نخستین بخش جلسه به تحلیل موقعیت استراتژیک در منطقه و سیاست داخلی ایران گذشت. کروبی وضع نامساعد ایران را پنهان نکرد. او به اسراییلی‌ها گفت: «آمریکا می‌تواند ایران را از وضعیت دشواری که در آن است، نجات دهد». وی ادامه داد: «ما به همکاری با غرب علاقه‌مند هستیم ما منافع مشترک داریم و می‌خواهیم بخشی از غرب باشیم». کروبی گفت که شکست در برابر عراق می‌تواند ایران را به سمت این که یکی از اقمار شوروی شود، براند؛ مگر این‌که آمریکا و اسراییل به صورت پنهانی مداخله کنند.
او گفت که ایران و غرب یک دشمن مشترک دارند که همان اتحاد شوروی است و واجب است که عناصر چپ‌گرا در ایران شکست بخورند.
درخواست او برای سلاح‌های آمریکایی، غیر قابل رد بود: «منطقه ما و همچنین شما می‌تواند انتظار تهدید فیزیکی از اتحاد شوروی را داشته باشد. ما از شوروی و همچنین چپ‌های کشورمان می‌ترسیم».
اسراییلی‌ها که تحت تاثیر سخنان این روحانی قرار گرفته بودند، همیاری خود را پیشنهاد کردند. کیمچه پاسخ داد: «ما نیز می‌خواهیم یک دولت میانه‌رو را در ایران ببینیم... ما [اسراییل] می‌خواهیم نقش پلی میان ایران و غرب را بازی کنیم».
مکالمه چهار ساعت ادامه داشت. قبل از اینکه جدا شوند، کیمچه از کروبی سوال کرد که آیا او می‌تواند به یارانش در تهران بگوید که با اسراییلی‌ها دیدار کرده؟ جواب «بله» بود. کروبی ادامه داد: «اما من قصد ندارم که آن را در خیابان‌ها جار بزنم!». به هر روی، ملاقات در نوع خود گشایش خاصی بود و کیمچه در یک یادداشت به پرز و شامیر پیشنهاد کرد که تماس‌ حفظ شود.
سرانجام سلاح‌هایی چون موشک‌های تاو به ایران می‌آیند و برخی گروگان‌های آمریکایی از دست حزب‌الله لبنان آزاد می‌شوند.
دومین ملاقات با کروبی در ۲۷ اکتبر ۱۹۸۵ در ژنو اتفاق افتاد. [مایکل] لدین به جلسه آمد تا خود مستقیما با ایرانی‌ها بر سر تعداد موشک‌هایی که باید فروخته شده و اینکه چند گروگان در چه زمانی باید آزاد شوند، چانه‌زنی کند.
نخست، ملای ایرانی درخواست کرد که موشک‌ها به رایگان در عوض آزادی گروگان‌ها داده شوند و محاسبه می‌کرد که کنار آمدن در این موضوع باعث می‌شود تا آمریکایی‌ها باقی خواسته‌های ایران را بهتر بپذیرند. تک خال ایرانی‌ها این پیشنهاد به لدین بود که نه تنها حمایت ایران از ترور قطع شود، بلکه هیاتی از آمریکا برای دیدار از ایران دعوت شوند.
پروفسور نئوکانسرواتیو جواب داد: «اگر شما به قول‌های خود وفا کنید و حرکات لازم را به سوی تجدید رسمی رابطه با ایالات متحده بردارید، ما برای یک شروع دوباره با رژیم انقلابی ایران آماده می‌شویم».
در این زمان، اسراییلی‌ها با شنیدن تمرکز سخنان کروبی بر آینده رابطه ایران و آمریکا و نادیده گرفتن اسراییل، عصبی شدند. کیمچه وارد بحث شد و با عصبانیت پرسید: «و جای اسراییل در همه این‌ها کجاست؟». کروبی از دادن هر گونه تعهدی به اسراییل سر باز زد. لدین ملاقات را در حالی که به وجد آمده بود ترک کرد در حالی که اسراییلی‌ها ناامید بودند.
حسن کروبی اما ستاره بخت‌اش از یک سو با افشای داستان ایران-کنترا و از سوی دیگر با دور زدن او توسط دیگر مقام‌های جمهوری اسلامی و استفاده از کانال‌هایش، افول کرد.
پس از فشار بر روی مقامات جمهوری اسلامی به‌واسطه افشای ماجرا توسط برادر داماد حسین‌علی منتظری که خود جان بر سر آن گذاشت، سرانجام اکبر هاشمی رفسنجانی در سخنانی که از تلویزیون ایران پخش شد، خرید اسلحه را انکار کرد و سفر مک‌فارلین و هیات همراهش به ایران را سفری «سرخود» نامید. در آن زمان نیز عده‌ای از دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی از جمله میرحسین موسوی نخست وزیر وقت، به این معامله پنهان اعتراض کردند اما با دخالت شخص خمینی، مساله فیصله یافت.
حسن کروبی نیز که اتهاماتی چون زمین‌خواری گسترده و رشوه‌گیری داشت، ناگهان از صحنه سیاست کنار رفت و تا زمان مرگش هیچ نقش علنی دیگری در جمهوری اسلامی بازی نکرد. شاید با مرگ او نه تنها روایات مربوط به مصادره‌های اول انقلاب و اعطای فله‌ای زمین و ملک به این و آن بی‌راوی شده باشد، بلکه گوشه‌ای از مهم‌ترین اسرار مربوط به تاریخ معاصر را در صورت عدم کتابت و ثبت توسط وی، باید خفته در گور دانست.

احمد خاتمی: چهارشنبه سوری حرام است!

احمد خاتمی: چهارشنبه سوری حرام است!

سید احمد خاتمی گفت: «از منظر حقوقی این آتش‌بازی‌ها تجاوز به حقوق دیگران محسوب می‌شود و از منظر شرعی نیز با توجه به اینکه مومنان را اذیت می‌کند، حرام است.» او نگفت مومنان چگونه اذیت می‌شوند.
نماز جمعه تهران، امروز به امامت آیت‌الله سید احمد خاتمی در مصلای تهران برگزار شد. به گزارش خبرگزاری فارس، خطیب جمعه تهران، با اعلام شدن تایید شرعی «سنت‌های خوب نوروزی» گفت:  «یادمان باشد شاد بودن به معنای شکستن خطوط قرمز خدا نیست.» او سپس به مراسم چهارشنبه‌سوری پایان سال اشاره کرد و گفت: «ملت ما ملت فرهیخته‌ای است، از منظر حقوقی این آتش‌بازی‌ها تجاوز به حقوق دیگران محسوب می‌شود و از منظر شرعی نیز با توجه به اینکه مومنان را اذیت می‌کند، حرام است؛ از همه جوانان و بزرگ‌ترها می‌خواهم که در این وادی‌های خطرزا وارد نشوند که بسیاری عیدها به خاطر همین آتش‌بازی‌ها تبدیل به عزا شده است.»
مقام‌های مذهبی جمهوری اسلامی در طول ۳۵ سال گذشته، بارها علیه سنت‌های دیرینه ایرانی از جمله چهارشنبه سوری سخن گفته‌اند. بسیاری از اصلاح‌طلبان و روحانیون جناح چپ جمهوری اسلامی نیز از حضور در این مراسم خودداری کرده‌اند.

با 100 سکه طلا دختری 20 ساله 10 بار دوشیزه شد و عروس! روزنامه ایران، به نقل از یکی از مسئولان ثبت احوال تهران گزارشی را در باره 10 بار ازدواج و طلاق در عرض 2 سال و به جیب زدن 10 مهریه منتشر کرد. او برای ۱۰ بار ازدواج، 10 بار شناسنامه‌ جدید گرفت و با شناسائی مردان پولدار آنها را شیفته خود کرد و با مهریه سنگین به عقدشان در آمد. هیچکدام از دامادها وقتی پای سفره عقد می نشستند نمی دانستند که چندمین داماد این دختر هستند. در این گزارش یکی از نکات جالب یعنی همکاری ثبت احوال با وی برای صدور شناسنامه های متعدد و تبانی دستگاه قضائی برای گرفتن مهریه های سنگین از دامادهای به دام افتاده سانسور شده است. مهریه ها ۱۰۰ تا ۱۱۰ سکه طلا بوده است. اغلب طلاق ها توافقی انجام شده و داماد بعدی سر سفره عقد عروسی می نشسته که عروس دوشیزه بوده است! او بخشی از مهریه داماد قبلی را هزینه دوباره دوشیزه شدن می کرده است. این ازدواج و طلاق کمتر از دو سال ۹ بار تکرار شده تا بالاخره بار دهم به دام می افتد. او در بازجوئی گفته است: من بی‌گناه هستم، ازدواج‌هایم قانونی و بدون ایراد بود، همه شوهرانم به دلخواه خودشان من را عقد کردند و بعد بخاطر اختلافاتی که داشتیم طلاقم دادند. طبق قانون باید در شرایطی که هنوز به خانه بخت نرفته و دوشیزه هستم نصف مهریه‌ام را بپردازند، من توافق می‌کردم و ۱۰۰ تا ۱۱۰ سکه طلا می‌گرفتم بعد با حکم قانونی دادگاه شناسنامه‌ام عوض شده و اسم شوهرانم پاک می‌شد. هیچ کجای کارم بی‌قانونی نبوده و نمی‌دانم چرا باید پاسخگو باشم. ۱۰ داماد نیز جدا جدا برای تحقیق احضار شدند و همگی نظر واحدی را به بازپرس گفتند: هنگام آشنائی خیلی دختر مهربان، مودب و با فرهنگ بود، اما به محض جاری شدن صیغه عقد چهره دیگری می شد. مهاجم، بد دهان و چنان یاغی که حاضر بودیم هرچه زودتر از شرش خلاص شویم. هیچ کدام آنها از ازدواج قبلی خبر نداشتند و داماد پیش از خودشان را نمی شناختند!


 
با 100 سکه طلا
دختری 20 ساله
10 بار دوشیزه شد و عروس! 
 
 
 
 

 روزنامه ایران، به نقل از یکی از مسئولان ثبت احوال تهران گزارشی را در باره 10 بار ازدواج و طلاق در عرض 2 سال و به جیب زدن 10 مهریه منتشر کرد.
او برای ۱۰ بار ازدواج، 10 بار شناسنامه‌ جدید گرفت و با شناسائی مردان پولدار آنها را شیفته خود کرد و با مهریه سنگین به عقدشان در آمد. هیچکدام از دامادها وقتی پای سفره عقد می نشستند نمی دانستند که چندمین داماد این دختر هستند.
در این گزارش یکی از نکات جالب یعنی همکاری ثبت احوال با وی برای صدور شناسنامه های متعدد و تبانی دستگاه قضائی برای گرفتن مهریه های سنگین از دامادهای به دام افتاده سانسور شده است. مهریه ها۱۰۰ تا ۱۱۰ سکه طلا بوده است. اغلب طلاق ها توافقی انجام شده و داماد بعدی سر سفره عقد عروسی می نشسته که عروس دوشیزه بوده است!
او بخشی از مهریه داماد قبلی را هزینه دوباره دوشیزه شدن می کرده است.
این ازدواج و طلاق کمتر از دو سال ۹ بار تکرار شده تا بالاخره بار دهم به دام می افتد. او در بازجوئی گفته است: من بی‌گناه هستم، ازدواج‌هایم قانونی و بدون ایراد بود، همه شوهرانم به دلخواه خودشان من را عقد کردند و بعد بخاطر اختلافاتی که داشتیم طلاقم دادند. طبق قانون باید در شرایطی که هنوز به خانه بخت نرفته و دوشیزه هستم نصف مهریه‌ام را بپردازند، من توافق می‌کردم و ۱۰۰ تا ۱۱۰ سکه طلا می‌گرفتم بعد با حکم قانونی دادگاه شناسنامه‌ام عوض شده و اسم شوهرانم پاک می‌شد.هیچ کجای کارم بی‌قانونی نبوده و نمی‌دانم چرا باید پاسخگو باشم.
۱۰ داماد نیز جدا جدا برای تحقیق احضار شدند و همگی نظر واحدی را به بازپرس گفتند:
هنگام آشنائی خیلی دختر مهربان، مودب و با فرهنگ بود، اما به محض جاری شدن صیغه عقد چهره دیگری می شد. مهاجم، بد دهان و چنان یاغی که حاضر بودیم هرچه زودتر از شرش خلاص شویم. هیچ کدام آنها از ازدواج قبلی خبر نداشتند و داماد پیش از خودشان را نمی شناختند!

کجا بشکنه! این کاریکاتور نوروز را مجله "خط خطی" در ایران منتشر کرده و بی نیاز از توضیح است!

کجا بشکنه!
این کاریکاتور نوروز را مجله "خط خطی" در ایران
 منتشر کرده و بی نیاز از توضیح است!